|
|
نویسنده : گمنام
جمعه 16 تير 1391
|
شيخ محمد تقى بهلول که در دوره رضاخان قيام و خروش مردم مسلمان مشهد در مسجد گوهرشاد را هدايت كرد، پیرامون خصوصیات رهبر انقلاب میگوید: من در طول مدت عمرم، امرا و صاحب منصبان زيادى را ديده ام؛ اما كسى را به لحاظ بى رغبتى به مقام و منصب دنيا، هم پاى «آقا» {آيت الله خامنه اي} نديده ام.
انسان وقتى زندگى روزمره او را از نزديك مىبيند، حس مىكند كه ذره اى ميل به دنيا در او وجود ندارد.
واقعاً در اين مقطع، من هيچ كس را در تقوا و اعراض از مال و مقام دنيا، مثل او نمى شناسم.
آخرين بارى كه در خدمت وى بودم، به من گفت: آقاى بهلول! خاطرتان هست كه قبل از انقلاب، يك شب در مسجد طرقبه منبر بوديد؛ پس از اتمام مجلس، وقتى خواستيد از مسجد بيرون بياييد، چون تاريك بود، من آمدم دستتان را بگيرم و كمكتان كنم؛ اما دستتان را كشيديد و گفتيد: من چشمانم خوب مى بيند؛ تا جايى كه هنوز زير نور ماه، خاطره مىنويسم؛ حالا چطور؟ حالا هم بينايى تان در همان حد هست؟
من گفتم: آقا! حالا زير نور خورشيد هم ديگر نمى توانم بنويسم.
بعد آقا گفت: اخيراً كمتر به ما سر مى زنيد. گفتم: آقا! شما متعلق به همه مردم ايران هستيد؛ من اگر وقت شما را بگيرم، مثل اين است كه وقت همه ايرانى ها را گرفته ام. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
بهلول ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1935
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 12 تير 1391
|
آیتالله بهاءالدینی فرمود: کسی که ما به او دلخوش هستیم آسید علیآقاست/ آیتالله بهجت گفتند: شما بهتر از ایشان سراغ دارید!؟ منکه ندارم!
فرارسیدن پانزدهمین سالگرد رحلت عارف پارسا، حضرت آیت الله سیدرضا بهاءالدینی، بهانهای شد تا حجت الاسلام والمسلمین صدیقی، خطیب محبوب جمعهای مذهبی و امام جمعه موقت تهران که توفیق درک شاگردی این بزرگوار را داشته است، در گفتگویی خواندنی، صحبتهایی شنیدنی و نکاتی جالب درخصوص ایشان، آیت الله بهجت، امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب مطرح کرده و دریچههای جدیدی را در شناخت این بزرگواران به روی مخاطب بگشاید.
در ادامه این مصاحبه خواندنی را که «پاسدار اسلام» آنرا منتشر کرده است میخوانید:
سؤال اولمان این است که از چه زمانی با آیت الله بهاءالدینی آشنا شدید؟
خیلی دقیق یادم نیست. من بچه طلبه بودم در یک مجلسی که ایشان بودند، روضه خواندم و آقای بهاءالدینی خیلی مرا تحویل گرفت. این حرفهايي که الان به برکت امام و انقلاب مطرح است، آن موقع اصلاً کسی در این واديها نبود، ولی خب امثال آنها را دوست داشتم. اینها هم ما را دوست ميداشتند و خیلی عادی تفقد و نوازش ميكردند، ولی رفت و آمد اصلی ما با مرحوم آيتالله بهاءالدینی از اواخر دوره حضرت امام بود که رسماً گاهی به منزلشان ميرفتيم. ایشان هم سراغ ما را ميگرفت. قهراً هم آدم یک احساس خاص و جدیدی پیدا ميکند. كرامتهاي ایشان را ميشنيديم و دیگر با این دید به ایشان نگاه ميكرديم. آن وقتها این جوری نبود. نماز آقای بهجت ميرفتيم، روضه آقای بهجت ميرفتيم و حالیمان نبود که آقای بهجت از اولیاءالله است، اشرافی دارد، چشم بازی دارد. اینها حالیمان نبود، ولی دوست داشتیم. آقای بهاءالدینی هم همین جور بود. بعد از انقلاب، امام افق را عوض کرد و خیلی از ناگفتنيها را دریافتیم و فهمیدیم که اینجاها هم خبرهایی هست.
ما معمولاً خدمت آيتالله بهاءالدینی میرفتیم و معمولاً هم ایشان نوازش خاصی داشت و گاهی ما را برای ناهار نگه ميداشت. صبح که ميرفتيم، میپرسید صبحانه خوردی یا نه و به ما صبحانه میداد. یک بار تهران آمدند، منزل ما و شب ماندند. تنها شبی که خدمت ایشان بودم، همان شبی بود که ایشان تهران بود. دلم ميخواست بدانم شب را ایشان چگونه میگذراند؟ و آن شب را نخوابیدم. ایشان بعد از نیمه شب بلند شد. ميدانستيم که چای باید کنارشان باشد، چایشان آماده بود. قبل از وضو، بلند شدند، نشستند مدتی در عالم خودشان بودند و داشتند نگاه ميكردند، بعد رفتند وضو گرفتند و آمدند و نماز شب مختصری خواندند. شاید نماز شب آقا یک ربع بیشتر طول نکشید. بعد از نماز شب همينطور ساعتها در عالم خودشان بودند.
با آیت الله بهجت از چه زمانی آشنا شدید؟
دقیقا یادم نميآيد ولی از همان دورانی که بچه طلبه بودم خدمت آيتالله بهجت، علاقه داشتم. همان ایام یک بار که رفته بودم مشهد، برای آقا یک پوستين خریدم. وقتی برگشتم رفتم درِ خانه آقای بهجت. در زدم، آمد دم در، گفتم: «آقا! من این را برای شما آوردهام».
فرمودند: «اگر روز قیامت، مرا دیدی که وضع بدی دارم، پشیمان نميشوي که این را آوردی؟ اگر به عنوان یک آدم خوب آوردی، به من نده». از همان جا خلاصه حجت را رساند که اینکه دیگران فکر کنند آدم خوبی هستی فایده ندارد...
ما که افق آنها را نداشتیم، فقط ظواهرشان را ميدیدیم. آقای بهجت کلاس دیگری بود، آقای بهاءالدینی مسیر خاص خودش را داشت و در نوع خودش بينظير بود.
آقای بهجت استاد داشته، استادش آقای قاضی بوده و کار کرده، رفقایشان امثال آقای علامه طباطبایی و دیگران بودند و اهل دستورات و نسخهها و سیر و سلوک بوده است. اما آقای بهاءالدینی تا آخر عمر اصلاً در این واديها نه رفت و نه کسی را تشویق کرد که فلان ذکر را بگویند، فلان کار را بکنند. مجالسش خیلی عُرفی و عادی و نشست و برخاستش خیلی مردمی بود. با همه بود و با هيچكس نبود. آقای بهجت امساک داشت در اینکه همه را بپذیرد یا وقتش را به همه کسی بدهد و علیالدوام مشغول کارهای خاص خودش بود، ولی آقای بهاءالدینی خیلی دستباز بود در اينكه همه را بپذیرد و رفت و آمد کند. هیچ تکلفی، هیچ نوع تقیدی جز قید شرعی در وجود آقای بهاءالدینی مطلقاً نبود.
وقتی ایشان آمد منزل ما، خب به اعتبار ایشان عده دیگری هم آمده بودند. عیال ما هم با یک شوقی، آستین بالا زده بود و غذاهای خوبی درست کرد. برای آقا سوپ به همراه آن غذاها درست کرده بود. اما ایشان هیچ دست به غذاها نبرد، ولی سوپ را خورد. آب هویج آوردیم، آب هویج را هم خورد، ولی نه گله کرد که چرا این جور غذايی را درست کردید، نه خودش این جور بود که حالا که اینها زحمت كشيدهاند باید بخوریم. هیچ! هیچ! راحتِ راحت! انگار مثلاً خانه خودش است و هیچ تکلفی نداشت. بعد هم صبح که شد، گفت: «من ميخواهم بروم کنار باغچه بنشینم». فرش انداختیم و آنجا نشست. حالا اینکه مهمان است و چیز خاصی باشد، اصلاً مطرح نبود.
محضرشان هم که ميرفتيم، اين جور نبود که حالا کسی آمده و چیز جدیدی باید باشد. همان حالات عادی خودشان را داشت. بيتكلفي آقای بهاءالدینی بارز بود و علاوه بر آن، از بازی و بازیگر خیلی بدش ميآمد.
فردی از ایشان درخواست کرده بود که بروند منزلش و شاید مقدماتی را هم فراهم کرده بود. آن بنده خدا كارهاي هم بود، وقتی آمد، آقا یک حالتی نشان دادند که خیلی برای ما عجیب بود و نرفتند. هم نرفتند و هم نشان دادند که خوششان نميآيد. اما اشخاصی بودند که در آن ردهها نبودند، ولی آقا به قدري راحت برخورد ميكرد که طرف احساس ميكرد آقا خیلی دوستش دارد. معمولاً این شیوه ایشان، شیوه حضرت رسول«ص» بود.
خود من هم فکر ميكردم، آقا هیچكس را بیشتر از من دوست نميدارد! آخرین دیداری که با ایشان داشتم، حالشان خوب نبود، سكتهشان شدید بود. ميخواستند بلند شوند نميتوانستند، من رفتم کمک کنم. حاجآقا عبدالله آمد، ایشان گفت: «بعضيها از فرزند به آدم نزديكترند، بگذار کمک کند»، ولی احساسم این است که با خيليها اين جور بودند. وقتی عنایتشان شامل بود، هر کسی که ميرفت فکر ميكرد که آقا خیلی به ایشان لطف دارند.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بهجت ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2563
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 13 تير 1391
|
گروه تاریخ: شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد فخرالدين رحيمي نماینده مردم لرستان در مجلس اول شورای اسلامی یکی از شهدای کمتر شناخته شده کشتار هفتم تیر در دفتر حزب جمهوری اسلامی است. وی که از آغاز نهضت حضرت امام (ره) و حمله ساواک به مدرسه فیضیه در صف یاران انقلاب اسلامی درآمد، در سالهای بعد و به دلیل فعالیت ویژهای که علیه رژیم پهلوی داشت چندین بار به تبعید محکوم شد که بخشی از محکومیت وی، تبعید به ایرانشهر بود و البته تبعید این شهید بزرگوار به ایرانشهر همزمان با حضور رهبر انقلاب در این شهر و تبعید ایشان توسط رژیم پهلوی بوده است.
شهید سید فخرالدین حسینی در خاطراتش پیرامون این ماجرا مینویسد: «... پس از دريافت حكم تبعيد ... شكر الهي را به جا آوردم.... بعد از ظهر با پيكان استيشن از محوطه شهرباني خرمآباد اينجانب را حركت دادند و بعدازظهر فردايش در دوراهي بعد از شهرستان بم، فاصله 365 كيلومتر را تا ايرانشهر طي نموده شبانه به ايرانشهر رسيديم. در ايرانشهر حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي سيد علي خامنه اي مترجم كتاب صلح الحسن(ع) كه جداً فكر مردمي داشت و روحي انقلابي در مسير سازنده و اخلاقي عالي و رفتاري اسلامي [داشتند] را به همراه برخي ديگر آقايان محترم [كه در تبعيد به سر مي بردند] زيارت نمودم كه مجلس گرم و الطافشان غم و اندوه و حزني براي من نگذاشت.»
شهید رحیمی پس از انقلاب نیز نقش جدی در اقدامات انقلابی مردم خطه لرستان داشت. وی که یکی از اعضای اصلی حزب جمهوری اسلامی در استان لرستان به شمار میرفت، با برگزاري نخستين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از سوي مردم ملاوي لرستان، برگزيده و به خانه ملت راه يافت.
این شهید شجاع، با توجه به ماهيت و خط فكري بني صدر به یکی از مخالفین سرسخت او در مجلس مبدل شد . وی در مجلس با اشاره به قدرت طلبي هاي بني صدر چنين مي گويد: «مردم اگر به كسي راي بدهند براي عشق به امام است. اگر من طلبه هم در اين جا پشت اين تريبون صحبت مي كنم از بركات رهبر بزرگمان مي باشد و الا من طلبه كجا و تريبون مجلس شوراي اسلامي [كجا]. آنچه داريم از اسلام و امام است و اخلاق و اخلاص امام و رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي است. »
شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد فخرالدين رحيمي، پس از سالها مجاهدت در مسير الله به هنگام انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به فيض عظيم شهادت نائل آمد و پيكر مطهرش پس از تشييع با شكوه در شهر خرم آباد به خاك سپرده شد.
ماجرای شهادت دختر شهید رحیمی
از ايشان يك پسر بنام امين (1357) و سه دختر به نام هاي زهرا (1348)،وحيده (1346) ومنصوره (1352) به يادگار مانده است.
يكي از فرزندان شهيد رحيمي بنام سيده زهرا نیز در روز 23/10/1365 در سن 17 سالگي به هنگام بازگشت از دبيرستان به منزل،بر اثر حمله وحشيانه هواپيماهاي رژيم بعثي صدام به مناطق مسكوني خرم آباد به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
شهيد سيده زهرا رحيمي در يكي از خاطرات خود اين چنين مي نويسد: روز پنجشنبه 18 ارديبهشت طبق روال هميشه بر سر مزار پدر رفتم و ديدار تازه كردم،البته دلم مي خواست كه مدت زيادي آنجا بمانم و يا بهتر بگويم دوست دارم منزلگاهم براي هميشه هر چه زودتر به آنجا نزد قبر مطهر پدرم انتقال يابد، آن وقت است كه ميدانم لطف و عنايت پروردگار شامل حالم شده است...«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي.»
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
امام خامنه ای ,
:: بازدید از این مطلب : 2484
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 13 تير 1391
|
آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی یزدی
به نقل از فارس، آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی یزدی، متولد 1292هجری قمری، ادبیات و سطوح را نزد مرحوم آقا سیدعلی مدرس لب جندقی خواند، آنگاه به نجف اشرف رفت و نزد مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی «صاحب عروه» و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی «صاحب کفایه» و عالم ربانی آقا سیداحمد کربلایی تلمذ کرد و پس از آن به ایران و قم آمد، وی از کسانی بود که از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری خواست، قم را مرکز علوم دینی قرار دهد، هر چند که آیت الله بافقی در این راه قدمهای زیادی برداشت.
وی بسیار غیور و آمر به معروف و ناهی از منکر بود، در زمان رضاخان پهلوی به خاطر امر به معروف و نهی از منکر که نسبت به برخی از بستگان او انجام داده بود، مورد هتک و ضرب قرار گرفت و به شهرری تبعید شد تا سال 1365 هجری قمری در آنجا بود و در جمادی الاولی همین سال در شهرری از دنیا رفت و جنازه او را به قم آوردند و نزدیک قبر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری دفن کردند.
آیتالله حسین نوری همدانی در کتاب «اسلام مجسم» صفحه 317 به شرح این ماجرا پرداخته است که در ادامه میآید:
روز جمعه 27 رمضان 1346 قمری مطابق 1306 شمسی، ساعاتی پیش از تحویل سال 1307 شمسی، زوّار بسیاری از نقاط مختلف، طبق معمول هر ساله به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت عصمت حضرت معصومه علیهاالسلام باشند.
به قدری جمعیت و ازدحام در صحن و حرم و رواقها بود که جای سوزن انداختن نبود، اعضای خانواده رضاخان از جمله، همسرش (مادر محمد رضا) به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب (سر و صورت باز) نشسته بودند و این موضوع به طوری جلب نظر میکرد که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند شد و بسیاری میگفتند: اگر از مردم شرم نمیکنند، دست کم از حضرت معصومه (س) شرم کنند و بالاخره، صدای اعتراض مردم کم کم اوج گرفت.
سید ناظم واعظ: آهای خانمها یا خود را بپوشانید یا فوراً از این جا بروید
در این بین عدهای خود را به سید ناظم واعظ که از شاگردان حاج شیخ محمدتقی بافقی بود و برای ادای مراسم تحویل سال در بالای منبر نشسته و دقایقی قبل از تحویل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پای منبر جریان بیحرمتی به حرم و به حجاب اسلامی را، برای او بیان کردند، سید ناظم بیدرنگ مسأله را بر سر منبر برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: ای مردم! هم اکنون به من از یک وقاحت و بیشرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمیتواند آن را تحمل کند.
در خانه دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، در خانه خواهر امام رضا علیهالسلام، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر علیهالسلام، در خانه فاطمه معصومه علیهاالسلام یک مشت عیاش بیدین و از خدا بیخبر با سر باز و صورت بزک کرده و روی باز نشستهاند!، در این آستانه، این جا که محل رفت و آمد فرشتگان الهی است، شاه و گدا در یک ردیفاند، بلکه گدای با تقوا هزار بار بر شاه بی تقوا شرف دارد... میگویند، این زنان که این قدر بیتوجهی و بیادب و بیآبرویند، از تهران آمدهاند و اهل و عیال رییس حکومتاند.
ای وای بر مردمی که رییس حکومت آنان چنین کسان باشند!، اما بدانند که مردم اگر در برابر خوشگذرانی، بی دینیها، چپاولها، زورگویی و حیف میلهای آنان از سر ناچاری دم بر نیاورند، این توهین را در خانه دختر پیغمبر (ص) بر نخواهند تافت، من از سوی مردم اخطار میکنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سیدالشهدا (ع) که خون خود را پای دین محمد (ص) نهاد، اخطار میکنم و میگویم: آهای خانمها! رفع حجاب حرام است، خصوصاً کنار مرقد مطهر دختر پیامبر (ص) یا خود را بپوشانید و یا فوراً از این جا بروید!
آقای حاج شیخ! زن شاه بالای ایوان آیینه بیحجاب نشسته تکلیف چیست؟
بعد از فریاد و اخطار سید ناظم واعظ، صدای صلواتهای پیاپی مردم به عنوان تصدیق بلند شد، عدهای، نزد حاج شیخ محمد تقی بافقی شتافتند، او در مسجد بالاسر در حالی که جمعیت در اطراف او موج میزد، مشغول خواندن دعای ندبه بود، کاری که هر جمعه در همان مکان انجام میداد و آن روز نیز -چنان چه که گفتیم، جمعه 27 رمضان بود ـ حاج شیخ با خضوع و تضرّع کامل در حالی که قطرات اشک از انتهای محاسن بلندش فرو میچکید، دعا را میخواند.
آن عده با دیدن حال خشوع حاج شیخ، چند لحظه ایستادند و بالاخره یک نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقای حاج شیخ! زن شاه آمده و با یک عده زنهای همراهش توی رواق بالای ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه (س) خجالت میکشیم! چه امر میفرماید؟ تکلیف ما چیست؟
رفع حجاب مخصوصاً در حرم دختر پیغمبر(ص) حرام است
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بافقی ,
رایه الهدی ,
البرز ,
کرج ,
:: بازدید از این مطلب : 2527
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
جمعه 9 تير 1391
|
آیت الله میرزای شیرازی هنگامی که در کنار عابری قرار میگرفت، او را به سخن میگرفت و در این حال کیسه پول سر به مهری را در جیب او میانداخت و آن شخص بعد از جدایی متوجه میشد که چیزی در جیبش سنگینی میکند.
به گزارش فارس، نام میرزای بزرگ شیرازی برای هر مسلمان بیدار مترادف با فتوای، تحریم تنباکو است که پوزه استعمار انگلیس را بر خاک مالید.
آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی در سال 1230 قمری در شیراز چشم به جهان گشود. وی از چهار سالگی شروع به تحصیل کرد و در 8 سالگی مقدمات را به پایان برد، میرزای شیرازی در 29 سالگی وارد کربلا شد و پس از آن به نجف اشرف عزیمت کرد و در درس شیخ انصاری، شرکت جست و از خواص شاگردان او شد. پس از رحلت شیخ مرتضی انصاری در 1281 قمری، زعامت شیعه به میرزای بزرگ شیرازی محول شد و ایشان نزدیک به 30 سال در این مقام به رفع مشکلات مردم و اداره حوزه های علمیه مشغول بود.
میرزای شیرازی همزمان با رهبری جامعه اسلامی، شاگردان بسیاری را به جامعه اسلامی تقدیم و کتب متعددی را تألیف کرد. حضرات آیات سید محمد کاظم یزدی، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، میرزا محمد تقی شیرازی معروف به میرزای دوم، شیخ فضل الله نوری، حاج میرزا حسین نوری، میرزا اسماعیل شیرازی از جمله شاگردان این فقیه بزرگوار هستند، سرانجام، میرزای بزرگ در 82 سالگی در چشم از جهان فرو بست و در جوار مرقد منور حضرت امیرالمومنین(ع) به خاک سپرده شد.
بقیه در ادامه مطلب... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
میزای شیرازی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2040
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
جمعه 9 تير 1391
|
فرزند آیتالله سید هاشم علامه مهری نقل میکند: ما مدتها زیرانداز نداشتیم، ناچار روی کارتن میخوابیدیم، مادرم به پدرم میگفت: آقای علامه! خدا خوشش نمیآید، شما روی پول خوابیدهاید، ولی بچهها غذا ندارند بخورند!
به گزارش فارس، عالم وارسته آیتالله سید هاشم علامه مهری از علمای بزرگ مهر و خرمشهر، از نوادگان علامه بزرگوار بحرانی صاحب «تفسیر برهان»، «غایة المرام» و دهها اثر ارزشمند دیگر، در روز نهم خرداد سال 1294 شمسی در شهر مهر دیده به جهان گشود.
وی مقدمات علوم را در زادگاهش شروع کرد و در همانجا به لباس مقدس روحانیت مزین شد، سپس برای کسب معارف عالی علمی راهی نجف اشرف شد و در آن دیار مقدس از محضر مراجع گرانسنگ جهان تشیع همچون آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی، امام خمینی، خوئی، شاهرودی کسب فیض کرد.
پس از مهاجرت از عراق و دعوت مردم و علما خرمشهر در این شهر ساکن شد و به چهره محبوب این شهر تبدیل شد، در جریان جنگ تحمیلی و وضعیت اسفناک شهر خرمشهر به شهر مقدس قم مهاجرت کرد که در سال 1379 هجری شمسی برای همیشه چشم از جهان فرو بست و در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) آرام گرفت.
علامه مهری از موقعیت علمی و اجتماعی و نفوذ زیادی در میان مردم خرمشهر برخوردار بود، دارای زندگی بسیار ساده و بیآلایش بود و در صرف وجوهات شرعیه، کمال احتیاط را رعایت میکرد.
فرزندان وی میگفتند: «ما مدتها زیرانداز نداشتیم، ناچار روی کارتن میخوابیدیم، گاه مدت طولانی میگذشت و ما غذای درستی نداشتیم، مادرم به پدرم میگفت: آقای علامه! خدا خوشش نمیآید، شما روی پول خوابیدهاید، ولی بچهها غذا ندارند که بخورند! ما معنی این حرف را نمیدانستیم، بعدها متوجه شدیم که زیرفرشی که پدرمان بر روی آن میخوابید، پول زیادی از وجوهات شرعیه و بیتالمال بود، ولی به جهت احتیاط صرف نمیکرد تا اینکه پس از چند هفته یکی از بستگان مقداری پول آورد و ما با آن قدری گوشت تهیه کردیم.
زندگی ما بسیار سخت میگذشت و بارها میشد، پدر برای تهیه مایحتاج روزانهمان پول قرض میگرفت ولی از وجوهات استفاده نمیکرد، در هوای گرم و طاقتفرسای خوزستان نه تنها کولری نداشتیم، بلکه پنکهای هم در خانه وجود نداشت، ولی پدر هرگز عزت نفس خویش را از دست نداد، با اینکه دوستان متمول داشت، در مصرف بیتالمال با نهایت احتیاط عمل میکرد.» رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
علامه مهری ,
رایه الهدی ,
حاج رحمان نوازنی ,
هیئت منتظران مهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2797
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
جمعه 9 تير 1391
|
به بهشتی اعتراض کرد که هر شب میگفتی، حالا امشب چرا؟ گفت: «اگه امشب میگفتم به خاطر اون آقا بود. ولی من که همه وجودم محبت علی(ع) است، چرا باید برای یک نفر بگویم.
بازیش توی والیبال حرف نداشت. به سه زبان عربی، انگلیسی و آلمانی حرف میزد و به طلاب، انگلیسی درس می داد. روحانیای که نعلین نمیپوشید و به قول خودش با به ظاهر غیرمذهبیها هم سر و کار داشت. حاضر نبود کسی حتی پشت سر دشمنانش هم بد بگوید. او در خیلی از ویژگیها از جمله انتقادپذیری و صبر و تحمل مخالف در بین یاران انقلاب کم نظیر بود. کتاب «صد دقیقه تا بهشت» اثر مجید تولایی صد خاطره از بهشتی بزرگ است که عکسهای کمتر دیده شدهای هم از او دارد. کتاب را بنیاد آثار دکتر بهشتی چاپ نموده است.
***
با بی ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: «حق نداری راجع به یک مسلمان این طوری حرف بزنی.» هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: «شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بی ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.» (ص 91)
*
با غرور گفتند که باید مناظره کنیم. حتما هم بهشتی باید طرف مناظره ما باشد. هشت نفری نشسته بودند روبروی بهشتی برای مناظره. آخر جلسه آمده بودند برای خواهش: «خواهش می کنیم پخش نشود، آبرویمان میرود.» بهشتی سفارش کرده بود پخش نشود. هیچ وقت هم به رویشان نیاورد. انگار جلسهای نبوده. (ص 79)
*
به جمع رو کرد و گفت: «قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست وزیری میخوره. حیف که التقاط و نفاق داره. اگر نداشت مناسب بود.» تو بدترین حالت هم انگشت میگذاشت روی نکات مثبت. (ص 33)
*
با جدیت میگفت: «بهشتی سنیه! "اشهد ان علیا ولی الله" رو نمیگه.» گفته بود شب بیا پشت سرش نماز بخون تا بفهمی اشتباه میکنی. به بهشتی هم سپرده بود که فلانی میاد این جمله رو بلند بگو. اذان و اقامه رو گفت، ولی خبری از این جمله نشد. به بهشتی اعتراض کرد که هر شب میگفتی، حالا امشب چرا؟ گفت: «اگه امشب میگفتم به خاطر اون آقا بود. ولی من که همه وجودم محبت علی(ع) است، چرا باید برای یک نفر بگویم.» (ص 44)
*
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به ماموریت میروی، ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.» قاضی را توبیخ کرده بود حساس بود؛ مخصوصا به رفتار قضات ... (ص 64)
*
از دیدار امام برمی گشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عباش سوخته؛ به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود: «آقای بهشتی! شما عبای من هستید.» (ص 9) رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
شهیدبهشتی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2090
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
جمعه 9 تير 1391
|
نسبت به بچه ها دلسوز و مهربان است و شیطنت های کودکانه شان او را آشفته نمی کند و حتی اگر مادر عصبانی می شود که چرا بچه ها پابرهنه در کوچه بازی می کنند و با پای کثیف به خانه می آیند، باز هم می گوید: « بگذار بچه ها بروند بازیشان را بکنند. »
علامه حسن زاده (حفظه الله ) از آیت اله محمدتقی آملی(ره) پرسیدند :
این « انسان کامل » کدام بزرگوار بوده است که سرکار عالی در محضرش زانو زده اید و تسلیم او شدید و آن همه او را به عظمت یاد می فرمائید؟ فرمودند: جناب حاج سید علی آقای قاضی طباطبائی تبریزی ـ قدس سره ـ »
آیت الله کاشانی نقل کردند:زمانی که عده ای از ایران خدمتشان می رسند و می گویند که ما از شما مطالبی شنیدیم و تقلید می کنیم، گریه می کنند، دستشان را بالا می برند و می فرمایند: « خدایا تو می دانی که من آن نیستم که این ها می گویند و بعد می فرمایند که شما بروید از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی تقلید کنید. »
و این همان اوصافی است که امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف عارفان مکتبش می فرماید: لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر فهم لا نفسهم متهمون و من أعمالهم مشفقون إذا زکی احدهم خاف مما یقال له فیقول: أنا أعلم بنفسی من غیری، و ربی اعلم بی من نفسی، اللهم لا تؤاخذنی بما یقولون، واجعلنی أفضل مما یظنون، واغفرلی مما لا یعلمون.
از کردار اندک خود خرسندی ندارند، و طاعت های فراوان را بسیار نشمارند، پس آنان خود را متهم شمارند و از کرده های خویش بیم دارند. و اگر یکی از ایشان را بستایید، از آن چه ـ درباره او ـ گویند بترسد، و گوید: من خود را بهتر از دیگران می شناسم و خدای من مرا از خودم بهتر می شناسد، بار خدایا! مرا مگیر بدان چه بر زبان می آورند، و بهتر از آنم کن که می پندارند و بر من ببخشای آن را که نمی دانند. »
آیت الله سید عباس کاشانی می فرماید: من آن موقع سن کمی داشتم، ولی آیت اله سید علی قاضی (ره) اهل این حرف ها نبود. بچه های کم سن و سال هم که به مجلسشان می آمدند بلند می شدند و هر چه به ایشان می گفتند اینها بچه هستند، می فرمودند: « خوب است بگذارید این ها هم یاد بگیرند. »
آقا سید هاشم حداد می فرماید : حضرت آقا (آقا سید علی قاضی) خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و به طور کلی در مواقع تغییر از حالی به حالتی دیگر , خصوص کلمه (یا صاحب الزمان) را بر زبان جاری می کردند. یک روز یک نفر از ایشان پرسیدند : آیا شما خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء مشرف شده اید ؟!! فرمودند: کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمانش نیفتد...
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله سیدعلی قاضی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2206
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 1 تير 1391
|
یک دانشمند تمامعیار بود. آن وقت سطح ایمان عاشقانهى این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آیندهى دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موساى صدر در لبنان و مشغول فعالیتهاى جهادى شد؛ آن هم در برههاى که لبنان یکى از تلخترین و خطرناکترین دورانهاى حیات خودش را میگذرانید
همان وقت یک نوارى از مرحوم چمران در مشهد دست ما رسید که این اولین رابطه و واسطهى آشنائى ما با مرحوم چمران بود. دو ساعت سخنرانى در این نوار بود که توضیح داده بود صحنهى لبنان را که لبنان چه خبر است. براى ما خیلى جالب بود؛ با بینش روشن، نگاه سیاسىِ کاملاً شفاف و فهم عرصه - که توى آن صحنهى شلوغ چه خبر است، کى با کى طرف است، کىها انگیزه دارند که این کشتار درونى در بیروت ادامه داشته باشد - اینها را در ظرف دو ساعت در یک نوارى ایشان پر کرده بود و فرستاده بود، که دست ما هم رسید. رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسى و فهم سیاسى و آن چراغ مهشکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مهشکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا.
از اول انقلاب هم در عرصههاى حساس حضور داشت. رفت کردستان و در جنگهایى که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ بعد آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیهى مناصب دولتى و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد تا در 31 خرداد سال 60 به شهادت رسید. یعنى براى او مقام ارزش نداشت، دنیا ارزش نداشت، جلوههاى زندگى ارزش نداشت........
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
ماجرای آشنائی رهبر انقلاب با شهید چران ,
رایه الهدی ,
هیئت منتظران مهدی ,
حاج رحمان نوازنی ,
:: بازدید از این مطلب : 2534
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 1 تير 1391
|
یکی از ابتکارات شهید چمران که باعث رعب و وحشت نیروهای عراقی شده بود، استفاده از قوطیهای کنسرو و پر کردن آنها با کاه و روغن سوخته بود که آنها را در داخل رودخانه کارون میریخت و شبها عراقیها احساس میکردند چندین هزار قایق ایرانی در کارون در حال حرکت هستند.
شهید چمران پایاننامه دکترای خود را با عنوان باریکه الکترونی در مگنترون با کاتد سرد، ارائه کرده و در رشته گداخت هستهای از دانشگاه برکلی فارغالتحصیل میشود اما علاوه بر پیشرفت در مسائل علمی در مبارزات مذهبی و سیاسی با توجه به اینکه از بورس تحصیلی نیز محروم میشود اما شاگرد اول همه دوران تحصیلی بوده و در دورانی که به فعالیتهای نظامی در لبنان و ایران میپردازد نیز شاگرد اول این دوران نیز است.....
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
شهید چمران ,
ابتکارشهید چمران ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2188
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 1 تير 1391
|
آیتالله مرعشی نجفی تا هنگام وفات موفق به زیارت خانه خدا نشد؛ تا واپسین روزهای عمر بارها از ایشان سؤال میشد چطور تا حالا مشرف نشدهاید؟ میفرمود: مستطیع نشدم، من نمیتوانم وجوهات را برای خود صرف کنم!
به گزارش فارس، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی، (1315 - 1411 ه.ق) فرزند آیتالله سید شمسالدین محمود حسینی مرعشی بود، ایشان فقیه، ادیب و محدث عالیقدر جهان اسلام و تشیع در عصر حاضر بود و از محضر اساتید نجف در علوم مختلف کسب فیض کرد، آنگاه خود بر کرسی تدریس تکیه زد.
*عدم تشرف به بیتاللهالحرام
حاج سید محمود مرعشی، فرزند آیتالله مرعشی درباره پدر میگوید: آیتالله نجفی تا هنگام وفات موفق به زیارت خانه خدا نشدند، تا واپسین روزهای عمر بارها از ایشان سوال میشد چطور تا حالا مشرف نشدهاید؟ میفرمود: مستطیع نشدم!
یک وقتی شخصی گفت: آقا این همه پول در اختیار شما هست، شما چگونه مستطیع نشدید؟
فرمود: این پولها از آن من نیست، مال وجوهات، سهم امام و سهم سادات، مطالبه عبّاد و زکوات است و من نمیتوانم اینها را برای خود صرف کنم و به مکه مشرف شوم، در حالی که از خودم هیچ چیزی در دنیا ندارم، پس من مستطیع نیستم.
دیگری گفت: یک وقت ممکن است کسی شما را مهمان کند، فرمود: من باید بدانم آن پولی که میخواهم با آن مرا میهمان کند، از کجا تامین شده است؛ خدای ناکرده پولهای شبههناک نباشد، دلم میخواهد که پول از آن خودم باشد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
مرجعی که به مکه نرفت ,
رایه الهدی ,
آیت الله مرعشی نجفی ,
:: بازدید از این مطلب : 2079
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 1 تير 1391
|
چمران برای من که زنش بودم هر روز یک زاویه از وجودش و روحش میشد و اصلا مرامش این بود که خودش را قدم به قدم آشکار میکرد. اولین روزی هم که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، گفت: شما میدانید با چه کسی ازدواج کردهاید؟ شما با مرد خیلی بزرگی ازدواج کردهاید. خدا بزرگترین چیز را در عالم به شما داده، باید قدرش را بدانی. من از حرف امام موسی صدر تعجب کردم. گفتم: من قدرش را می دانم و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما میبینی تراوش باطن اوست و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش؛ و معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران، تنازل از مقام اوست به صورت و به اعتبار......
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
شهیدچمران ,
امام موسی صدر ,
رایه الهدی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2015
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 28 خرداد 1391
|
در دوران مبارزه «رفت و آمدهاي زيادي به تهران داشتم و در تهران نيز به لحاظ نياز به تحرك دائم و سفر از اين جا به آنجا نياز به خودرو شخصي پيدا ميكردم. براي تأمين خودرو با آقاي صادق اسلامي تماس ميگرفتم و او هم با آقاي قديريان تماس ميگرفت و آقاي قديريان يا پسرش خودرو را براي من ميآورد و حدود يك يا دو هفته در اختيار من بود، سپس هنگام ترك تهران آن را يا در توقفگاه فرودگاه و يا توقفگاه ايستگاه راهآهن ميگذاشتم و كليد آن را زير يكي از چرخها قرار ميدادم. آنگاه به آقاي قديريان اطلاع ميدادم و او ميرفت و خودرو را برميداشت... پژو 404 ، چهار در و متعلق به آقاي قديريان بود.»
آقاي خامنهاي در ايرانشهر پرتحرك بود. براي رفتوآمد به اطراف شهر و يا تنها فرودگاه منطقه در زاهدان، نيازمند خودرو بود. ... چاره را در تماس با احمد قديريان ديد؛ همو كه در سفرهايش به تهران، خودرويي در اختيارش ميگذاشت، تا رفت و آمدش در تهران يا براي سفر به قم راحت باشد. آقاي قديريان، به ياد همان پژو 404، اين بار دو درش را خريد. تلاش كرد آن را در دفترخانهاي به اسم سيدعلي حسيني خامنهاي ثبت كند؛ چنانچه مأموران امنيتي پيگير موضوع شدند، آقاي خامنهاي ادعاي مالكيت كرده، بگويد كه از آن خودم است و از مشهد به ايرانشهر آورده شده است.
آقاي سيدمحمدباقر مهدوي كرماني، صاحب دفترخانهاي در جاده قديم شميران، حاضر شد در غياب آقاي خامنهاي سند را تنظيم كند. اين پژوي سفيدرنگ ساخت 1970م با شماره شهرباني 53287 تهران- ج، شماره موتور 5579446، به تاريخ بيستويكم اسفند 1356 در دفترخانه شماره 442، در قبال سي هزار تومان از محمدكاظم نيكنام خريداري شد.
آقاي قديريان سند را در اختيار محمدصادق اسلامي گذاشت تا به مشهد بفرستد. خودرو، راهي ايرانشهر شد. «پس از چندي شخصي نزد من آمد و گفت كه شما خامنهاي هستي؟ گفتم: بله. گفت: يك ماشين برايت آوردهام. و يك پژوي 404 به من نشان داد كه چهاردر نبود. به او گفتم: اين ماشين را آقاي قديريان فرستاده؟ گفت: بله. گفتم: ماشين آقاي قديريان چهاردر بود. گفت: من نميدانم. وظيفه دارم اين ماشين را به شما تحويل بدهم. بسيار تميز و نو بود.»
در طول ماههايي كه آقاي خامنهاي در ايرانشهر و سپس جيرفت بسر برد، اين خودرو در اختيارش بود. جادههاي ناهموار منطقه، هواي گرم و طاقتفرسا، و وفور استفاده، از آن خودرو نو، چهارچرخي لكنته ساخت.
پس از پايان تبعيد آقاي خامنهاي، اين خودرو به تهران منتقل شد تا تحويل آقاي قديريان شود. خودرو كه نيازمند بازسازي بود، توسط آقاي قديريان به تعميرگاه رفت و با 18 هزار تومان هزينه سر و شكلي دوباره گرفت. آقاي خامنهاي در راه بازگشت به مشهد بود كه دوباره با اين خودرو مواجه شد. آنجا بود كه شنيد از ابتدا به نام او خريداري شده است. پس از انقلاب به دلايل امنيتي نتوانست از آن استفاده كند و به بهاي ناچيزي فروخت. خودرو چهار يا پنج دست گشت تا اين كه به يك روحاني رسيد. او نيز به يك بنگاه معاملاتي در خيابان بوذرجمهري فروخت، اما نيازمند سند اوليهاش شد. پس از پيجويي فهميد كه صاحب آن سيدعلي خامنهاي، همان رهبر جمهوري اسلامي ايران است. راهي دستگاه رهبري شد. بار ديگر آقاي قديريان پيش افتاد، خودرو را خريد و به آقاي خامنهاي بازگرداند.
*شرح اسم؛ زندگينامه آيتالله سيدعلي حسيني خامنهاي (1357-1318)، صفحه 513
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
شرح اسم ,
سردارقدیریان ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2072
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 28 خرداد 1391
|
در کتاب ملاصدرا به نقل از چند تن از دانشمندان بیگانه آمده است: «در دینداری و تقوا و زهد مرحوم حاج ملا هادی سبزواری، حتی یک نفر در ایران تردید ندارند، تمام ایرانیان مرحوم حاج ملاهادی سبزواری را یک دانشمند مسلمان، شیعه مذهب، پرهیزکار و نیک نفس میدانند و هرگز در ایران از یک نفر نشنیدیم که مرحوم سبزواری را مورد کوچکترین انتقاد قرار بدهد، دهها داستان از قناعت و نیک نفسی آن دانشمند بزرگ در سراسر ایران در اذهان است که من به ذکر یکی از آنها اکتفا میکنم.
ناصرالدین که بعضی از آثار وی را خوانده بود، میخواست او را ببیند و هنگامی که از تهران به مشهد میرفت، در سبزوار توقف کرد و عازم خانه حاج ملاهادی سبزواری شد و به ملازمان سپرد که ورود او را به حاج ملا هادی اطلاع ندهند و تنها راه خانه دانشمند را پیش گرفت و ملازمان از عقب ناصرالدین شاه میآمد.
وقتی ناصرالدین شاه وارد خانه حاج ملا هادی شد، هنگام ظهر بود و صاحب خانه بر سر سفره نشسته، میخواست غذا بخورد، پادشاه قاجار مشاهده کرد که غذای آن دانشمند، یک گرده نان است و لقمههای نان را در یک ظرف کوچک که مایعی در آن هست خرد میکند و در دهان میگذارد و ناصرالدین شاه فهمید که در آن ظرف سرکه است.
کنار سفره بر زمین نشست و از حال صاحب خانه پرسید و در ضمن نظری به اطراف انداخت و مشاهده کرد، در آن اتاق جز یک قطعه نمد که بر زمین گسترده شده و سفره را روی آن قرار دادهاند، چیزی دیده نمیشود، گفت: آقا من تصور میکردم که زندگی شما خوب است و اینک میبینیم که بر نمد مینشینید و نان و سرکه میخورید.
بعد از قدری صحبت، ناصرالدین شاه فهمید که فرش دو اتاق دیگر که در آن خانه است، نیز از نمد است، از حاجی سؤال کرد که چگونه به آن زندگی محقر ساخته است و او در جواب گفت: این سه قطعه نمد را هم که کف اتاق انداختهام، باید در جهان بگذارم و بروم و این نمدها در دنیا میماند و من رفتنی خواهم بود.
ناصرالدین شاه گفت: در این سن که شما دارید، نباید غذای شما نان و سرکه باشد و حاج ملا هادی سبزواری گفتند: «کسانی هستند که مستحق میباشند و من به آنها کمک میکنم»، به همین جهت به خود من بیش از نان و سرکه نمیرسد».
آرامگاه ملاهادی سبزواری
بقیه در ادامه مطلب...
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
ملا هادی سبزواری ,
نان وسرکه ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2278
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
جمعه 26 خرداد 1391
|
بعضي ها هستند، هر كاري ميخواهند بكنند، قبل از اينكه كار انجام بگيرد، تابلويش را مي زنند! مدتها اين تابلو آنجاست، هيچ كاري هم انجام نگرفته. بعضيها هم نه، كار را انجام مي دهند، هيچ تابلويي هم ندارد. كار مرحوم حاج عبدالله والي و شماها از اين نوعِ دوم است، يعني بي تابلو رفتيد و برای خدا كار واقعي كرديد، اينها خيلي با ارزش است. شما بدانيد، اينجور کارهای بی سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست می کند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر می گذارد.
حاج عبد الله والی را آنها که پیش از مرگش حتی یکبار هم به اردوی جهادی بشاگرد رفته باشند به خوبی بخاطر دارند و می شناسند. حاج عبدالله والی که خود و خانواده اش ساکن تهران بودند، بشاگرد؛ محروم ترین منطقه ایران، جایی میان استان کرمان و هرمزگان و سیستان و بلوچستان را برای خدمت انتخاب کرد و تنها یک اشاره حضرت امام (ره) كافی بود که "به داد بشاگرد برسيد!" تا او را آماده هجرت به منطقه بشاگرد کند. بیست و سه سال استقامت و تلاش وی برای منطقه بشاگرد، اکنون آن منطقه محروم را به منطقه ای آباد مبدل کرده است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده مرحوم "حاج عبد الله والی" به تجلیل از این مرد بزرگ پرداخته و با اشاره به آثار اخلاص و برکات استقامت در کار، اینگونه کارهای خالصانه و بیهیاهو را موثر در كل بناي جمهوري اسلامي و موجب مستحكم شدن بنای آن عنوان کردند.
در ادامه چکیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار اخیر با خانواده مرحوم حاج عبدالله والي را که پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، منتشر کرده است می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم آقاي حاج عبدالله والي يكي از آدمهايي است كه قطعاً در تاريخ انقلاب و تاريخ كشور اسمش خواهد ماند و نامش به نيكي ياد خواهد شد؛ خداوند درجاتش را عالي كند.
من با اينكه ايشان را از نزديك نديده بودم و هیچ يادم نمي آيد كه با ايشان ملاقاتي داشته باشم، اما دورادور ايشان را مي شناختم ، مي دانستم كه در بشاگرد مشغول خدمات با ارزشي هستند.
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
حاج عبدالله والی ,
رایه الهدی ,
مقام معظم رهبری ,
بشاگرد ,
احیاگر ,
:: بازدید از این مطلب : 2903
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
جمعه 26 خرداد 1391
|
سیدمهدی طباطبایی بروجردی ملقب به «بحرالعلوم» کسی است که امام زمان(عج) را ملاقات و به لطف عنایات حضرت، مقام ایشان در مسجد سهله را تعیین کرد. همچنین محل قبور مختار، حضرت صالح و هود را مشخص کرد.
حجتالاسلام والمسلمین مهدی رستمنژاد، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه در گفتوگو با فارس در خصوص فرارسیدن سالروز وفات علامه بحرالعلوم گفت: علامه بحرالعلوم از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) اهل کربلا و متولد 1113 شمسی و نام اصلی او «سیدمهدی طباطبایی بروجردی» است.
وی اظهار داشت: پدر بحرالعلوم، سید مرتضی طباطبایی از علمای بزرگ کربلا و نجف بود که علامه بحرالعلوم دروس حوزوی را ـ از مقدمات تا خارج فقه ـ در محضر پدر بزرگوارش فرا گرفت، همچنین اساتید بزرگوار ایشان که همگی از فقهای طراز اول بودند شامل آیتالله بهبهانی، شعبه حرّانی (استاد فقه و اصول)، آقا میرزا ابوالقاسم مدرس(فلسفه) و استاد میرزا وحید اصفهانی در مشهد است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: سیدمهدی به مقامات بلند فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسیر و عقاید رسیده بود به گونهای که استادش وحید بهبهانی که مرجع کل آن زمان به شمار میرفت در اواخر عمر خویش دیگران را به سید بحرالعلوم ارجاع میداد.
* امام جمعه مکه در سن 80 سالگی توسط سید بحرالعلوم شیعه شد......
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
بحرالعلوم ,
رایه الهدی ,
کاشف قبرمختار ,
امام جمعه مکه ,
:: بازدید از این مطلب : 2416
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 خرداد 1391
|
روزی بوی کباب به مشامش رسید، از شدت ناراحتی در حیاط قدم میزد... سپس با کمال تأثر گفت: اگر در منزل بروجردی کباب طبخ شود و بوی آن به مشام فقرایی برسد که در امر معاش خود معطل هستند، بر آنها چه میگذرد؟!
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بروجردی ,
رایه الهدی ,
بوی کباب ,
:: بازدید از این مطلب : 2339
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 21 خرداد 1391
|
مرحوم آیتالله آخوند ملاعلی همدانی فرمود: «شبی در عالم رویا دیدم، فردی درب منزل در حالی که در دست او چهار یا هفت مار بود، میزند و گفت: این مارها را آوردهام که به جان شما بیندازم و سه تای دیگر هم مانده است که بعداً میآورم، وحشتزده گفتم نه! ببرید به جان فلانی (یکی از علمای معروف شهر) بیندازید.
فردا صبح درب حیاط را زدند، یکی از تجار شهر که او را میشناختم، وارد شد و گفت این 400 یا 700 تومان وجه را آوردهام و 300 تومان دیگر هم مانده است که بعداً میآورم.
من بدون اینکه آن خواب دیشب به یادم باشد، گفتم، ببرید به فلانی بدهید. او هم رفت و به آن آقا داد، پس از چند روز دیگر برگشت و گفت: این سیصد تومان باقی مانده است آوردهام، تا این جمله را گفت من به یاد آن خواب افتادم و گفتم نمیخواهم، نمیخواهم، ببرید، ببرید!
مرد تاجر گفت: والله گناه بچههاست و من تقصیر ندارم، گفتم: قضیه چیست؟....
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
ملاعلی همدانی ,
مار ,
بیت المال ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2265
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
شنبه 20 خرداد 1391
|
ماجرای خانه «آخوند خراسانی» که 4 خانوار در آن زندگی میکردند
سه فرزند و سه عروس آخوند خراسانی در خانه بسیار کوچک او زندگی میکردند. روزی یکی از فرزندان از کوچکی جا شکایت کرد اما ملا در پاسخ گفت: بابا! اگر منزلهای این شهر میان مستحقانش قسمت شود، به ما بیش از این نمیرسد.
به گزارش فارس، مروری بر سیره رهبران الهی و عالمان مکتب اسلام، در تمام عرصه های مادی و معنوی، درهای گرانبهایی از علم و معرفت را به روی طالبان و مشتاقان میگشاید و هر فردی به فراخور توان خویش از این سفره معنوی بهره میبرد.
دقت و احتیاط در مصرف بیتالمال از جمله موضوعاتی است که جایگاه ویژهای در سیره نظری و عملی رهبران الهی و پیروانش دارد تا آنجا که امام علی(ع) نامهای به کارگزارانش مینویسد: «ادقوا اقلامکم وقاربوا بین سطورکم واحذفوا عنی فضولکم واقصدوا قصد المعانی وایاکم والاکثار فان اموال المسلمین لاتحمل الاضرار»؛ «قلمهایتان را تیز کنید و سطرهایتان را نزدیک هم بنویسید، از زیاده نویسی بپرهیزید، منظورتان را کوتاهتر بیان کنید، مبادا زیاده نویسی و پر حرفی نکنید؛ زیرا اموال مسلمانان زیانی را بر نمیتابد!».
باید توجه داشت که علمای بزرگ اسلام در موارد بسیار از بیتالمال استفاده نمیکردند و در صورت لزوم با احتیاط کامل آن را به مصرف میرساندند.
در ادامه به سیره آیتالله ملا محمدکاظم خراسانی مشهور به «آخوند خراسانی» در خصوص بیتالمال اشاره میشود........
شما را به مطالعه ادامه این مطلب دعوت می کنم..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
شیخ ,
آخوندخراسانی ,
زهد ,
ساه زیستی ,
حکایتی عجیب ,
رایه الهدی ,
بیت المال ,
:: بازدید از این مطلب : 2082
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
شنبه 19 خرداد 1391
|
آیةالله بهجت رحمةالله علیه، در پاسخ به سوالی فرمودند: برخی گمان میکنند که دعا، کار پیرزنها و پیرمردها و عجزه [ناتوانان] است، آنها که نمیتوانند در میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند؛ ولی معلوم میشود مساله از این بالاتر است.
در روایت درباره شرایط استجابت دعا آمده است: "من دعا و هو لایحس سوی الاجابة استجیب له"، یعنی هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند، دعایش مستجایب میشود. ایشان در ادامه میفرمایند: گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یاس از اجابت، که دعای ما فقط به زبان و لقلقهی لسانی است؛ نه دعای برخاسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت. قلب متیقن و دل شکستهای میخواهد که دعایش مثل تیر به هدف برسد، به گونهای که دعا کنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعدهی استجابت آن را بدهد، ولو بعد از چهل سال، همچنان که درباره حضرت یعقوب علیهالسلام ظاهرا دارد [محقق شد].
بنابراین فرموده آیةالله بهجت، آن دعایی مستجاب است که دعاکننده در آن مطمئن به اجابت باشد و این امر به قول ایشان قلب متیقن و دل شکسته میخواهد. (کتاب پرسشهای شما و پاسخهای آیةالله بهجت، جلد دوم) رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بهجت ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2465
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 17 خرداد 1391
|
به نقل از مهر، آیت اللّه حاج میرزاعلی مشکینی در یکی از روزهای سال 1300 شمسی در روستای «آلنّی» از توابع مشکین شهر و در میان خانواده ای متدین و روحانی، به عرصه حیات، پای نهاد. پدر بزرگوارش اهل علم و در کسوت روحانیت بود و به رتق و فتق امور مردم می پرداخت.
مرحوم آیت الله مشکینی در سال 1361 در زمان آغاز انتخابات اولین دوره مجلس خبرگان رهبری، در زندگی نامه خود نوشت خود چنین می نویسد: «مرحوم پدرم، پس از گذشت تقریبا 25 سال از عمرش که هیچ درس نخوانده بود، شوق پیدا کرد که برود و درس قدیمه (دینی) بخواند. پدرمان ما را به اردبیل برد و مدتی در آنجا درس خواند و بعد میل پیدا کرد که به زنجان برود. در آن زمان، حوزه علمیه زنجان، تقریبا بهتر از جاهای دیگر بود. پس از مدتی پدرمان تصمیم گرفت که به نجف برود. آن وقت ما خیلی کوچک بودیم که او ما را در ده (زادگاه) گذاشت و رفت. زندگی ما خیلی پایین و سطحی می گذشت. یادم هست که چراغ ما از نوعی بود که پدرم خودش از گل ساخته بود که در آن روغن کرچک می ریختند.
پس از چهار سال که پدرمان در نجف بودند نامه نوشتند و ما را دایی مان به اتفاق خانواده به نجف بردند. ما هم چهار سال در نجف بودیم. آن وقت هم بچه بودیم و تازه به مکتب می رفتیم. آنجا نزدیک به دو سال «امثله» و«صرف میر» شروع کردیم که اوّلین قدم برای درسهای عربی است. وقتی مادرمان در نجف فوت کرد، پدرمان ما را برداشت و دوباره به ده (زادگاه) آورد. باز مدتی در ده زندگی کردیم که پدرم مرحوم شد. مرحوم پدرم به درس قرآن و تفسیر و احکام دین، خیلی علاقه داشت. او از شاگردان مرحوم اصفهانی و نائینی بود.......
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1879
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 خرداد 1391
|
امام میراثدار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ
دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمیرسد، دست خمینی که میرسید. او آمد تا معنای «انتظار» را به این امت بیاموزد، در آینه وجودِ خود که اسوۀ مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی باشد.
امام(ره) به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام(ره) ما را آموخت که عرفان را با مبارزه جمع کنیم و خود بهترین شاهد بود که بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است
داغهای همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم، چرا که ما امت آخر الزّمانیم، و خمینی، این ماه بنیهاشم، میراثدار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ، در عصر اِدبار عقل و فلکزدگی بشر، در زمانۀ غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمیشد و هیچ منذری نمیآمد خمینی میراثدار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار، داغی بی تسلّی.
ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در وجود خود معنا میکرد، همۀ «ما تَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان میگردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدمهایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند، مصداق حدیث «لو لاک»اند و غایت الغایات وجود....
بقیه در ادامه مطلب... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مــهـــــدویــــت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2215
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 خرداد 1391
|
به گزارش مشرق ، رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای شخصیت امام(ره) را قابل مقایسه با هیچکدام از رهبران دنیا نمی دانند و در این مورد می فرمایند : شخصيت امام (ره) با هيچكدام از رهبرهاى دنيا قابل مقايسه نيست؛ او را فقط با پيامبران و اوليا و معصومان (ع) مى توان مقايسه كرد. او شاگرد و دنباله روِ آنها بود و به همين خاطر نمى توان با رهبرهاى سياسى دنيا مقايسه اش كرد. ما رهبرهاى سياسى دنيا را مى شناسيم و تاريخ مبارزه ى آنها و ملتها را با دقت مطالعه كرده ايم؛ واقعاً حيف است كه به آنها رهبر بگوييم و امام را هم با همين عنوان ياد كنيم. اگر به آنها رهبر بگوييم، بايد عنوان ديگرى براى امام (ره) انتخاب كنيم. او اصلًا از جنس و خميره ى انبيا بود. توصيف و ترسيم چهرهى آن عزيز خدا و عزيز بندگان صالح او، واقعاً خيلى مشكل است.
بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 18/ 03/ 1368 رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2123
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 خرداد 1391
|
به گزارش مشرق ، رهبر معظم انقلاب با بیان اینکه امام (ره) در مواجهه با سختی ها و مصیبت ها صبورانه و مقتدارنه برخورد می کرد و کمتر کسی گریه امام را در مواجهه با وقایع انقلاب مشاهده کرده است می فرمایند : معنويت مردم و خانوادهى شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه ها ، امام را به هيجان مى آورد. من چند بار گريه ى امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذكر مصيبت- ديده بودم. هر دفعه كه راجع به فداكاري هاى مردم با امام صحبت مى كرديم، ايشان به هيجان مى آمدند و متأثر مى شدند. مثلًا موقعى كه در محل نماز جمعه ى تهران، قلكهاى اهدايى بچه ها به جبهه را شكسته بودند و كوهى از پول درست شده بود، امام (ره) در بيمارستان با مشاهده اين صحنه از تلويزيون متأثر شدند و به من كه در خدمتشان بودم، گفتند: ديدى اين بچه ها چه كردند؟ در آن لحظه مشاهده كردم كه چشمهايشان پُر از اشك شده است و گريه مى كنند.
بار ديگر موقعى گريه ى امام را ديدم كه سخن مادر شهيدى را براى ايشان بازگو كردم: در شهرى سخنرانى داشتم. بعد از پايان سخنرانى، همين كه خواستم سوار ماشين شوم، ديدم خانمى پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف مى زند. گفتم راه را باز كنيد، تا ببينم اين خانم چه كار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگوييد بچه ام اسير دست دشمن بود و اخيراً مطلع شدم كه او را شهيد كرده اند. به امام بگوييد فداى سرتان، شما زنده باشيد؛ من حاضرم بچه هاى ديگرم نيز در راه شما شهيد شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسيدم، ولى فراموش كردم اين پيغام را به ايشان بگويم. بعد كه بيرون آمدم، سفارش آن مادر شهيد به ذهنم آمد. برگشتم و مجدداً خدمت امام رسيدم و آنچه را كه آن خانم گفته بود، براى ايشان نقل كردم. بلافاصله ديدم آنچنان چهره ى امام درهم رفت و آنچنان اشك از چشم ايشان فروريخت، كه قلب من را سخت فشرد.
برادران عزيز! عامل اخلاص امام (ره) و رابطه او با خدا و نيز اخلاص مردم، تاكنون ما را به اينجا رسانده است؛ بعد از اين هم بايد همينگونه باشد. اگر هدفها و راه ما ، هدفها و راه امام است، وسايل ما هم بايد وسايل امام باشد. وسيله ى امام (ره) ، كمك گرفتن از خدا بود. بياييد از خدا كمك بگيريم. اين كار، با زبانِ تنها ميسر نيست؛ بلكه با خلوص و اخلاص عملى و ترك گناه و تقويت رابطهى بين خود و خدا كه در قلب انسان جاى مىگيرد، عملى است. اين، درس هميشگى امام براى ماست. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2225
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 خرداد 1391
|
به نقل از خبرآنلاین، "مجید جوادی نسب" عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله است. متخصص مراقبت های ویژه و عضو تیم پزشکی امام که روزها و شب های فراوانی را در جماران سپری کرده است و حالا شاهد عینی ماست و راوی حقایقی ناگفته و نکته هایی منتشر نشده از سبک زندگی مردی به نام " آقا روح الله خمینی".
آنچه در پی می آید تنها بخشی از ناگفته هایی خواندنی و راز هایی شنیدنی از سال ها بودن و زیستن جناب جوادی نسب در جماران است. پرسش ها را حذف کردیم و گفتارها را از پس یکدیگر آوردیم تا نکته های نهفته بیشتر نمایان شود :
صبح ها از دو ساعت قبل از نماز بیدار می شدند
قدم زدن، مطالعه کردن، گوش دادن به اخبار، دعا خواندن، ملاقات ها، خواب قیلوله و... همه اینها وقت مشخصی داشت. شانه زدن، ادکلن زدن و مرتب کردن محاسن سر ساعت انجام می شد. وقتشان هیچ وقت تغییر نمی کرد. جمعه ها اول می رفتند حمام. ساعت هشت و پنج دقیقه دستگاه فرستنده جدا می شد تا نه و پنج دقیقه. این کار همیشه راس ساعت انجام می گرفت. ملاقات ها هم راس ساعت انجام می شد. صبح ها از دو ساعت قبل از نماز بیدار می شدند و مشغول عبادت بودند. اینها یک سیستم برنامه ریزی دقیق برای همه ما ایجاد کرده بود.
یک بار قرآن را زیر مفاتیح گذاشتم...
یک بار درباره قرآن و مفاتیح اشتباه کردم. قرآن را زیر مفاتیح گذاشتم. ایشان با لحن مهربانی گفتند: "هیچ وقت قرآن را زیر مفاتیح نگذارید و روی قرآن هیچ چیزی را قرار ندهید." ایشان برای قرآن خیلی احترام قائل بودند.
پماد خیار و ماجرای جوراب سرمه ای ساق بلند
پوست دست و پای امام شدید خشک می شد. تجویز شده بود که باید یک روز در میان، پماد خیار بزنند. یک پماد ایرانی بود که هر یک روز در میان کل دست و پای ایشان را پماد می زدیم. هر بار که می رفتم و کار را انجام می دادم امام با یک حالت مهربانی می فرمودند " سلامت باشید." به طور مرتب این پماد زده می شد.
بعد از مالیدن پماد جورابشان را پایشان می کردم. یک جوراب سرمه ای رنگ ساق بلند که خیلی کهنه بود که زیر و رویش اصلا قابل تشخیص نبود. اینقدر کهنه شده بود. یک بار این جوراب را اشتباه پای امام کردم و ایشان لنگه دوم را گرفتند و خطی نازک روی جوراب را نشان دادند و گفتند این خط ، خط زیر جوراب است.
مانیتور، قلب امام را در وضعیت قرمز و بمباران چگونه نشان می داد؟
وقتی که ایشان در سی سی یو بودند و پدافند شروع به کار کرد، اعلام وضعیت قرمز شد. می دانید که جماران هم یکی از نقاط حساس بود. البته ایشان هیچ وقت نپذیرفت که به پناهگاهی که در آن نزدیکی درست کرده بودند برود. آقا خیلی آرام گفتند که چراق را خاموش کنید. یعنی یک رفتار عقلانی و منطقی و موضع امنیتی در برابر واقعه. بعد خود ما قلبمان شروع می کرد به تپیدن از بمب باران و موشک باران. من که قلب امام را با مانیتور کنترل می کردم، دیدم ذره ای تغییر پیدا نکرده. خیلی این عجیب بود. طبیعتا در آن وضعیت باید دچار تغییر می شد. ضربان قلب ما می زد اما قلب امام انگار که آرام تر از قبل باشد مشغول کار خودش بود. انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده.
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2188
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
جمعه 12 خرداد 1391
|
آیت الله محمد شاه آبادی نقل می کنند:
در زمان قدیم، حمام ها عمومی و دارای خزینه بود. روزی مرحوم شاه آبادی به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، بیرون آمدند و چون می خواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط می کردند که آب های کثیف بر بدنشان نریزد.
سرهنگی که اونیز در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، زبان به طعن و تمسخر گشود و به ایشان اهانت کرد.
ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند.
فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عده ای که جنازه ای را حمل می کردند، شنیدند. پرسیدند چه خبر شده؟ اطرافیان جواب دادند که آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجه ی دکترها هم سودی نبخشید و در کمتر از 24 ساعت، از دنیا رفت...
بعدها، هر وقت که آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد می کردند، متأثر و ناراحت می شدند و می فرمودند: «ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز می دادم تا گرفتار نشود». رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2903
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
جمعه 12 خرداد 1391
|
در زمان آیت الله شاه آبادی، استفاده از بی سیم و رادیو در ایران تازه رایج شده بود، ولی چون وسایل ارتباط جمعی به دست حکومت رضاخان اداره می شد، بیشتر برنامه های آن مبتذل، ضد اسلامی و مروج فرهنگ غرب بود.
این امر موجب شد که عده ای از علماء معتقد به حرمت تمام برنامه های آن شوند و به حرمت استفاده از آن فتوا دهند.
در این حال عده ای از مردم نزد آیت الله شاه آبادی رفته، از ایشان درباره ی جواز استفاده از این وسایل سؤال کردند. ایشان ضمن اظهار تأسف از این که این وسیله ی تبلیغ خوب، در دست مسلمانان نیست فرمودند:
« رادیو، همچون زبان گویایی است که هم می تواند به دانش و فرهنگ خدمت کند، هم می تواند گفتارهای ناصواب بگوید. بنابراین، خرید و نگهداری آن برای استفاده از برنامه های مفید، مانعی ندارد».
در دورانی که بلندگو تازه رواج یافته بود و تعدادی از علماء، استفاده از آن را مجاز نمی دانستند، ایشان در پاسخ عده ای از مردم که از ایشان پرسیدند: آیا اجازه می دهید بلندگویی خریده و در مسجد نصب کنیم؟
جواب دادند:
« این چه سؤالی است؟! حتما" آن را تهیه کنید که تا من زنده ام، حجت بر مردم تمام شود که این وسیله گناه ندارد و نگهداری آن و نیز استفاده از آن در موارد صحیح، نه تنها زیانی ندارد، بلکه لازم است».
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1987
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
جمعه 12 خرداد 1391
|
آیة الله نصرالله شاه آبادی از پدر خود نقل می کنند: «اگر برای نافله ی شب بیدار شدید برای نافله خواندن آمادگی روحی ندارید، بیدار بمانید. بنشینید، حتی چای بخورید. انسان بر اثر همین بیداری، آمادگی برای عبادت را پیدا می کند.»
همچنین می فرمودند: « بیداری سحر، هم برای مزاج مادی مفید است و هم برای مزاج معنوی».
در منبرهایشان مکررا" می فرمودند:« برای دنیایتان هم که شده، سحرها بیدار شوید. چون بیداری سحر، وسعت رزق، زیبایی چهره و خوش اخلاقی می آورد».
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1999
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 11 خرداد 1391
|
آیتالله سید جعفر كریمی، عضو جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم و از شاگردان حضرت امام خمینیرضواناللهعلیه كه از سال ۱۳۴۴ تا زمان ارتحال ایشان در محضر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بوده است. گفتار زیر از این استاد حوزه است دربارهی جاذبه و دافعهی امام خمینی رضواناللهعلیه و خاطراتی در این باره:
در روایات اهل بیت علیهمالسلام آمده است كه اگر كسی بخواهد عزیز و سربلند زندگی كند، باید از ذلت معصیت خارج شود و به عزت اطاعت و بندگی خدا برسد.
برای امام تفاوتی میان خودی و بیگانه نبود
من دوازده ساعت پس از ورود امام خمینی رضواناللهعلیه به كاظمین در سال ۱۳۴۴ و در پی تبعید ایشان به كشور عراق، خدمت ایشان رسیدم و تقریباً تا ۳۰ ساعت قبل از ارتحال ایشان به مدت ۲۵ سال در خدمتشان بودم. در این مدت هم در درس ایشان شركت داشتم، هم تألیفات ایشان را بررسی و چاپ میكردم و هم استفتائاتی را كه به بیت ایشان میرسید، پاسخ میدادم و هم در جلسات دیگری در خدمت امام بودم. ایشان را در طول این مدت، در خلوت و جلوت مقیّد میدیدم كه سر سوزنی از مسیر شرع و شریعت تخطی نكنند. مرحوم امام در اعتقاد دینی در حد اعلا بود و همواره میكوشید آن اعتقاد را در عمل خود به ظهور برساند. هیچ اعتنایی هم به نفع یا ضرر شخصی نداشت.
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
امام خمینی ,
شاگرد ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2137
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 خرداد 1391
|
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری، مراسم بزرگداشت حضرت آیت الله بهجت فومنی شب گذشته در مسجد حجتیه (سوخته تکیه) رشت برگزار شد.
حجت الاسلام علی بهجت فرزند حضرت آیت الله بهجت گفت: آیت الله بهجت(ره) حضرت بقیه الله(عج) را همواره حاضر و ناظر می دید و معتقد بود حضرت حجت(عج) قبل از این که دیگران حرف ایشان را بشوند، کلامشان را می شنوند.
وی به جدیت آیت الله بهجت در تحصیل علوم و معارف اسلام و معرفتی خاطرنشان کرد: آیت الله بهجت(ره) خوب درس خوانده بود و به بهانه عروج عرفانی از درس صرف نظر نکرده بود.
وی با اشاره به سفر آیت الله بهجت(ره) به کربلا گفت: ایشان نقل می کردند در سن 14 سالگی به کربلا برای تحصیل عزیمت می کنند و در روز اول به حرم حضرت سیدالشهدا مشرف می شوند و در یک از حجره های حرم آقایی را که استاد حوزه علمیه نجف بوده و سالی چند بار برای زیارت امام حسین(ع) می آمده در حال نماز مشاهده می کنند، نماز ایشان را فوق العاده دیدم و از فردا در نماز ایشان حاضر شدم و آیت الله بهجت می فرمود در نماز صبح روز جمعه سوره جمعه را می خواند و خدا می داند در نماز احوالاتی را طی کرد نگفتنی.
وی با اشاره به نظر آیت الله بهجت در خصوص اهمیت قرآن در سیر سلوکی مؤمن، گفت: آیت الله بهجت(ره) قرآن را اسباب تفکر و تعقل انسان می دانست.
این استاد حوزه یادآور شد: آیت الله بهجت(ره) می فرمود اگر کسی دلش برای حضرت حجت(عج) تنگ شد به قرآن نگاه کند. نگاه کردن به قرآن، حضرت حجت(عج) و خانه کعبه یک حکم دارد.
این استاد حوزه، آیت الله بهجت را آیت حق و متعلق به همه دنیای اسلام و مردم دنیا دانست و یادآور شد: در سفر عمره مفرده، استاد دانشگاهی از آرژانتین به من گفت، مردم آرژانتین بیشتر از مردم قم در فراق ایشان سوختند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1984
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 خرداد 1391
|
به نقل از فارس ، مـراسم پنجمین سالگرد ارتحال عارف ربانی آیتالله عبدالکریم حقشناس امروز (سه شنبه 9 خرداد) در مسجد دانشگاه تهران از ساعت 15:30 تا 17:30 با حضور علما،طلاب و دانشجویان برگزار شد.
حجتالاسلام فاطمینیا با اشاره به زمان آشنایی خود با آیتالله حقشناس، بیان داشت: من ایشان را در سال 42 یا 43 هنگامی که تازه معمم شده بودم و هنوز موی صورتم در نیامده بود، دیدم، متاسفانه مردم ما بیشتر این علما را به زهد و تقوا میشناسند، پسر مرحوم آیت الله بهجت دردودلی را پیش من کرد و گفت: مردم عامه بیشتر، پدر من را به زهد و تقوا میشناسند، در حالی که آیت الله بهجت از کبائر حوزه به مدت 40 سال در فقه و اصول بود.
وی با بیان اینکه آیت الله حقشناس از مجتهدین شیعه و از کبائر علمی حوزه بودند، ادامه داد: ایشان در «مسجد امین الدوله» هنگامی که هنوز دور و بر ایشان شلوغ نشده بود، به من گفتند: «داداش جون، چهار تا اجازه اجتهاد دارم.
ذکری که همپای نماز شب است!
وی با اشاره به اینکه مجهز شدت انسان به صفات عالیه منجر به کسب معرفت الهی میشود، افزود: درست است که خواندن نماز شب با کیفیت 11 رکعت، 70 بار استفغار و 40 انسان مومن را دعا کردن، وارد شده است، اما همین اسلام میگوید، اگر دانشجویی فردا امتحان داشت یا زن کارمندی که کارهای خانه را انجام میدهد، شب خسته است و نمیتواند برای نماز شب بلند شود، اگر فرزندش از خواب بیدار شد و خواست شیر بخورد، یا باد دری را باز کرد و او بیدار شد، ذکر «یا اکرم الاکرمین» را بگوید و دوباره بخوابد.
حجج اسلام فاطمی نیا و جاودان
بقیه در ادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
حجت الاسلام جاودان ,
حجت الاسلام فاطمی نیا ,
آیت الله حق شناس ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2037
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 خرداد 1391
|
آيت ا... حاج ميرزا عبدالكريم حقشناس تهراني در سال 1298 شمسي در خانواده اي متدين در تهران متولد شدند. نام پدرشان علي و نام خانوادگيشان صفاكيش بود. پدر در فرمانداري آن روز تهران صاحب منصب بود و به همين جهت به عليخان شهرت داشت. او سه فرزند داشت: ولي، كريم و رحيم. منزل مسكوني پدریشان در خيابان عین الدوله يا ايران كنوني قرار داشت كه جزو محلات نجيب تهران حساب می شد. پدر در ايام صباوت فرزندان خويش وفات يافت؛ ولي مادرشان تا آن زمان كه ايشان به سن پانزده شانزده سالگي برسند در قيد حيات بود.......
حضرت ولي عصر عجلالله در خواب آیت الله حق شناس / توصیه اخلاقی حضرت ولي عصر به حاج آقا
ظاهراً حاج آقاي حقشناس بعد از دبيرستان همانطور كه كار مي كردند، به جديت تمام به تحصيل علوم ديني نيز مشغول بودند، و اين علوم را با علاقه و شدت دنبال می كردند.
چندین بار از ایشان شنیده شد: «در اوايل دوران درس وتحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم، حتي گاه از سينهام خون مي آمد. سل، مرض خطرناك آن دوران بود، و بيماري من احتمال سل داشت، و دكتر و دارو تأثير نميكرد. يك روز تمام ذخيره هاي خود را كه از كار برايم باقي مانده بود، (حقوق، روزي يك ريال مي شد؛ نيمي از آن را خرج و نيم ديگر را ذخيره مي كردم) صدقه دادم. شب هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر عجلا... تعالي فرجه را زيارت كردم، و به ايشان التجا بردم. دست مبارك را بر سينهام كشيد، و فرمود: اين مريضي چيزي نيست ، مهم مرضهاي اخلاقي آدم است، و اشاره به قلب مي فرمود. بيماري سينه بهبود يافت. بعد كه به خدمت آيت الله مير سيد علي حائري رسيده و جريان را بازگو كردم، اولین بار بود که لبخندی بر لبان ایشان دیده شد.خيلي تشويق فرمود، و اضافه كرد؛ اما مواظب باش كه ناپرهيزي نكني.خربزه وانگور نخوری! این عین همان چیزی بود که حضرت ولی عصر در خواب به من فرموده بودند.
معجزه برای فرار از سربازی در عصر سیاه رضا خان!
جريان سربازي پيش مي آيد، ايشان بايستي به سربازي مي رفتند، و اين چيزي نبود كه در آن روزگاران ـ عصر اختناق سیاه رضا خاني ـ كسي به آن رضايت بدهد ، و همه اگر مي توانستند از سربازي فرار مي كردند، هر کس برای فرار بهانه ای می جست. به همين جهت با كمك بعضي از آشنايان، شناسنامه را تغيير مي دهند، و كريم به عبدالكريم و صفاكيش به حقشناس تبديل مي شود ، سن هم ده، دوازده سال يا حتي بيشتر افزايش مييابد؛ لذا تولد ايشان در شناسنامه 1285 شمسي ميباشد، و بااين مقدمه و عنايتي كه همراهي كرد، مسئله سربازي حل شد.
می فرمودند: به محل آزمایشات پزشگی ارتش رفته بود -م تا تکلیف سربازیم مشخص شود. وقتی از پله های آن بالا می رفتم، قلبم به سرعت به تپیدن در آمده بود. پیش خودم می گفتم :من که نمی ترسم پس چرا قلب این چنین به تپش در آمده است!؟در محل معاینه، پزشگان ارتش قلبم را معاینه کردند. معاینه کننده به دیگری گفت: زودتر معافیت این را بنویس برود. دیگری علت سوال کرد:آخر چرا؟ او گفت : این جوان دو روز بیشتر زنده نیست. در هر صورت معافیت صادر شد ، ومن بیرون آمدم. پائین پله ها ضربان قلب به حال عادی باز گشت......
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله حق شناس ,
رایه الهدی ,
تهران ,
امام زمان (عج) ,
:: بازدید از این مطلب : 2219
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 خرداد 1391
|
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به اینکه هم اکنون هیچ پایگاهی در منطقه نیست که خارج از تیررس آتش موشک های الهام یافته از تفکر شهید تهرانی مقدم نباشد، گفت: امروز تن آمریکایی ها و صهیونیست ها هنگامی که موشک های این قهرمان به غرش در می آید می لرزد.
وی با بیان اینکه سردار حسن تهرانی مقدم در تولید ایده ممتاز بود، گفت: این شهید توانست موشک بالستیک زمین به زمین را به زمین به هوا تبدیل کند که این ابتکار از هیچ دانشمندی به جز وی بر نمی آید.
وی تصریح کرد: حسن هرگز از شکست ها ناامید نمی شد و بر پایه شکست ها موفقیت های آینده را می ساخت و مصمم تر می شد.
جانشین فرمانده سپاه پاسداران ادامه داد: بزرگی های ظاهری در نظر حسن حقیر بود چرا که در مکتب امام در س های خود را آموخته بود در عین حال با وجود همه عظمت هایی که داشت خاکی و شوخ طبع هم بود و مدام می خندید و لطیفه تعریف می کرد. هر کسی با او بود خسته نمی شد..............
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2083
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 خرداد 1391
|
من در روستای عباس آباد از توابع تنکابن متولد شدم اما به خاطر اینکه در کرج درس میخواندم هر چند وقت یکبار به روستایمان سر می زدم.
8 سال قبل مردم محله ما تصمیم گرفتند مسجدمان را بازسازی کنند. در این مورد صحبتها و تصمیماتی گرفته شد. مسجد را خراب کردیم تا مجددا آن را از نو بسازیم. روستای ما محلی بود که مردم از نقاط مختلف کشور زیاد برای گذراندن اوقات فراغتشان به این اینجا سفر میکنند، از بین این مسافران، مسافری به عباس آباد سفر کرد که با دیگران فرق داشت. ایشان خواست تا در ساخت این مسجد به اهالی عباس آباد کمک کند. ما هنوز نامی از او نمیدانستیم.
مسجد حضرت ابوالفضل بعد از 2 سال ساخته شد. این مرد با هزینه شخصی خود از تهران، فرشها، پشتیها و کولرهایی زیبا برای مسجد آورد. بعد از آن هم هر چند وقت یک بار به روستای ما سر میزد و آنقدر با مردم ارتباط برقرار کرد که زمینی در عباس آباد خرید و هر چند وقت یکبار به ما سر می زد.
من هم که در کرج درس میخواندم هر از گاهی برای دیدن پدر و مادرم به این روستا میرفتم و هربار که وارد مسجد میشدم اگر ایشان در روستا بود امکان نداشت در مسجد و در صف اول او را نبینم.
مردم روستا به دنبال اسم و شغل او نبودند. همه او را به نام حاج حسن طهرانی میشناختند.
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
پدر ,
موشکی ,
ایران ,
حاج حسن طهرانی مقدم ,
:: بازدید از این مطلب : 2155
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 خرداد 1391
|
حجتالاسلام صدیقی : مرحوم آیتالله بهاءالدینی(ره) اهل ذکر و ریاضت نبود اما چشم برزخی داشت و اهل تشرف بود و مکاشفاتی هم داشت. ایشان آیتالله بهجت (ره) را ثروتمندترین مردم از نظر معرفت و عبودیت در زمان خویش میدانست.
وی به بیان یکی دیگر از برجستگیهای شخصیتی آیتالله بهجت(ره) پرداخت و عنوان کرد: آیتالله بهجت (ره) بیش از هر چیز بنده بود و از این رو بر روی سنگ قبر ایشان «العبد» نوشته شده است او فقط بنده بود لذا در سوره کهف عبد مطلق مطرح میشود و آیتالله بهجت(ره) این گونه بود.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: آیتالله بهجت(ره) مظهر اطاعت، رحمت، مرد بیدار و سیاستمداری بود که عرفانش او را از امور مسلمین منقطع نکرده بود لذا شاگردانش را علیه طاغوت داغ میکرد، همچنین نسبت به حفظ انقلاب حساسیت فوقالعادهای داشت.
بقیه در ادامه مطلب... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
حجت الاسلام صدیقی ,
امام جمعه تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 2316
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 خرداد 1391
|
آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی از بزرگان حوزه علمیه تهران گفت:آیتالله بهجت که در حوزه علمیه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود بیمار میشود و برای مداوا به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری میشود.
آیتالله خسروشاهی ادامه داد: پرستار آیتالله بهجت یک زن عیسوی(مسیحی) بود و دید ایشان هیچ توجهای به او ندارد. پرستار از طلبه جوان پرسید چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟! طلبه در پاسخ گفت: من زیبایی دارم که میترسم اگر به تو توجه کنم، او [خدای صاحب جمال] به من توجه نکند!
آیتالله خسروشاهی تصریح کرد: آیتالله بهجت و مردان خدای مثل او دل خویش را به خدای یکتا و جمالآفرین سپردند و غم و غصهای دلهای با خدای آن بزرگان را فرا نمیگرفت و دردی و رنجی آن بزرگمردان را به خود مشغول نمیساخت. خدا انشاءالله ما را از شفاعتش محروم نکند.
آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی از شاگردان آیتالله العظمی بروجردی، آیتالله شیخ عباس تهرانی، علامه طباطبایی و امام خمینی است. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بهجت ,
آیت الله خسروشاهی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2322
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 3 خرداد 1391
|
شرح زير متن كامل مصاحبه ي آيت الله كميلي (سلمه الله) در خصوص مرحوم حضرت آقاي حداد (ره) و شيوه هاي سلوكي و تربيتي ايشان است كه توسط واحد پژوهش انتشارات هنارس صورت گرفته و در كتاب " غرق حضور " هم به چاپ رسيده است .
پرسش : لطفاً بفرماييد چگونه به محضر آيت الحق حداد (ره) راه يافتيد ؟ در بعضي از كتب از قول شما نوشته اند كه مطالبي كه از ايشان ديديم ، جاي ديگري ديده نشد . لطفاً پيرامون اين مطالب هم صحبتي بفرماييد .
حضرت آقا : در دوران جواني كه نوزده ، بيست سال بيشتر نداشتيم ، مثل هر طلبه اي ، مشتاق مسائل اخلاقي – عرفاني بوديم . آنچه از خطبه هاي نهج البلاغه ي اميرالمومنين (ع) در توصيف متقين و ديگر موارد مي خوانديم و حضور در جلسات برخي از اساتيد اخلاق حوزه ي علميه نجف ، عواملي بود كه ما را وادار مي كرد به دنبال استاد اخلاقي باشيم . بعد از مدتي ، خدمت ايت الله شيخ عباس قوچاني(ره) وصي ظاهري مرحوم آيت الله سيد علي قاضي(ره) رسيديم . جلسات ايشان در نجف در منزل خودشان برگزار مي شد . آن جلسات ، جلسات سكوت و عرفان بود . رويه ي عرفاني ايشان ما را منقلب كرد تا اينكه بعد از مدتي كه در جلسات ايشان حاضر مي شديم ، از كلام ايشان متوجه شديم كه شخصيتي در كربلا هست بنام مرحوم سيد هاشم حداد (ره) كه از شاگردان مبرز آيت الله قاضي(ره) است . براي زيارت ايشان ، عطش در ما ايجاد شد تا اينكه خدا توفيق داد ، براي ديدارشان از نجف به كربلا رفتيم . پس از چند جلسه رفت وآمد ، ديديم ايشان همان گمشده ي ماست . همان استاد مطلوب ماست كه ميتواند بر جهات روحي ما احاطه داشته باشد ومارابه مقصد اعلاي اهل توحيد سوق دهد . همين رفت و آمدها باعث شد هر روز محبت ما به ايشان بيشتر شود تا جايي كه بطور كلي ، برنامه ي خود را به ايشان سپرديم و تحت نظر ايشان قرار گرفتيم و تا امروز هم كه ايشان به رحمت خدا رفته اند ، ما از روح بزرگ ايشان استمداد مي جوييم .
برای مشاهده مشروح این مصاحبه به ادامه مطلب مراجعه کنید....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله کمیلی ,
سیدهاشم حداد ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2329
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 خرداد 1391
|
زیارت محرمانه مزار شهید مغنیه توسط سید حسن نصرالله
شیعه آنلاین، سید «حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان چند ماه پس از به شهادت رسیدن شهید «عماد مغنیه»، با لباس شخصی و چهره ای متفاوت با دیگر اوقات، به طور محرمانه بر سر مزار شهید مغنیه رفت.
تصویر موجود در این مطلب مربوط به این زیارت است که اکنون و پس از گذشت چند سال از این ماجرا توسط برخی سایت های لبنانی منتشر شده است
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
سیدحسن نصرالله ,
عمادمغنیه ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2015
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 1 خرداد 1391
|
آخوند ملاحسین قلی همدانی در نجف در ایوانی نشسته بود؛ چشمش به تکه نان خشکی افتاد که کبوتری برای خوردن آن بر زمین نشست؛ ولی نتوانست با منقارش آن را خرد کند؛ رفت و بار دیگر بازگشت و چندبار رفت و آمد؛ تا این که سرانجام، تکه نان را خرد کرد و خورد و دلش آرام گرفت و رفت. ملاحسین قلی همدانی از این واقعه الهام گرفت که باید صبر کند.
آخوند در یکی از نامه های خود، دستورالعملی بدین مضمون برای مرحوم سیّدعلی آقا ایروانی فرستاد:
«از چهار چیز دوری نمایید: زیاده گویی، زیاده خوری، زیاده خوابی، زیاده با مردم بودن و بر شماست که همه این موارد را نیز به یاد خداوندی که داننده شب ها و روزهاست، تبدیل نمایید.....
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2084
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391
|
به نقل از مهر، آیتاللهالعظمی محمدتقى بهجت در اواخر سال 1334 هـ ق، در شهر فومن (استان گیلان) چشم به جهان گشود. شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش به سرای باقی شتافت.....
بقیه در ادامه مطلب... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
رایه الهدی ,
آیت الله بهجت ,
زندگینامه ,
:: بازدید از این مطلب : 2909
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391
|
آیتالله بهجت چه در دوران حیاتش و چه بعد از رحلتش همواره مورد توجه بزرگان فقه و حوزه بوده و با تعابیری چون میوه سالم شجره طیبه، نعمت بزرگ، فرشته روی زمین، جوامع الکلم و عبد صالح از ایشان یاد شده است...
بقیه در ادمه مطلب
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2607
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391
|
امام فرمودند بروید ببینید آقای بهجت چه می گوید/ بعد فرهنگی مبارزه را آیتالله بهجت در نظرما برجسته کرد
نسبت استاد شاگردی آیت الله العظمی بهجت و آیت الله مصباح یزدی شاید تا چندی پیش و در ایام حیات عارف بزرگ زمانه، چندان آشکار و پیدا نبود، چه از آن جهت که حضور آیت الله بهجت مانع از بیان این ارتباط میشد و چه از آن جهت که سمت و سوی آشکار فعالیت علامه مصباح در حوزه اندیشه و سیاست به چشم میآمد و ابعاد اخلاقی در پشت این روشنگریهای نظری و سیاسی پنهان.
پس از رحلت بهجت زمان، هر آنکس که سر و سری با او داشت، خاطراتی گفتنی را به زبان و قلم آورده و در تبیین جایگاه والای او به جامعه عرضه کرد هرچند که بسیاری از خاطرات مگو هم در سینه دوستان و دوستدارانش باقی ماند.
شاید یکی از خواندنیترین خاطرات از مرحوم آیت الله بهجت، خاطرات علامه مصباح یزدی از این استاد بزرگ اخلاق است. خواندن این خاطرات سوای محتوای پر مغز آن، از سر و سرّ استاد و شاگرد حکایت دارد...... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بهجت ,
آیت الله مصباح یزدی ,
خاطرات ,
شاگرد ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2657
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391
|
حجتالاسلام علی بهجت ضمن اشاره به شاخصترین ویژگیهای پدر خویش، از سرنوشت نامعلوم چمدانی سخن گفت که آیتالله بهجت اسرار مگوی خود را در آن نگهداری میکرد....... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بهجت ,
علی بهجت ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2815
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
|
فرزند آیتالله بهجت گفت: پدرم به همه توصيه ميكرد درس را به گونهاي بخوانيد كه در پايان دوره متخصص آن باشيد يعني مُستفي درس بخوانيد اما پله پله همراه با درس ... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
حجت الاسلام علی بهجت ,
آیت الله بهجت ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2854
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 25 ارديبهشت 1391
|
وقتی چشمان آقا پر از اشک شد..
... زمانی یک جوانی در کردستان که از اهل سنت هم بود و در نهادی در شهر “مهاباد” کار میکرد، دستگیر شد و در دوران حبس از دنیا رفت. پدر این جوان، پاسبان بازنشسته زمان شاه بود که یک نامه معمولی به آقا نوشت و به صندوق پست انداخت.
اطرافیانش آن زمان او را مورد استهزا قرار دادند که چه دل خوشی دارد که نامهای در پست انداخته، بعد هم فکر میکند به دست رهبری میرسد و روی آن اقدام میشود...
بقیه درادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
پرتوسخن ,
امام خامنه ای ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 3717
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
جمعه 22 ارديبهشت 1391
|
به نقل از رسا، حجت الاسلام محمد روحی، استاد حوزه و دانشگاه، روز گذشته در همایش طریق سعادت که با هدف نکوداشت مرحوم آیت الله سعادتپرور در تالار وحدت دانشگاه تبریز برگزار شد، اظهار داشت: آیت الله سعادتپرور استادی خداگرا، اخلاقی و متواضع برای شاگردانش بود.
وی با بیان این که شخصیت علامه طباطبایی در وجود مرحوم آیت الله سعادتپرور تجلی یافته بود، گفت: آن مرحوم هیچ شأنی برای خود قائل نبود، هر گاه سخن صحیح حتی از طلبه ای می شنید، قبول می کرد و حتی گاه به اشتباه خود معترف می شد، هر هدیه ای که دریافت می کرد، به شاگردان خود اهدا می کرد.....
بقیه در ادامه مطلب رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله سعادت پرور ,
حجت الاسلام محمدروحی ,
آیت الله ,
رایة الهدی البرز ,
رایه الهدی ,
البرز ,
کرج ,
:: بازدید از این مطلب : 2253
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
جمعه 22 ارديبهشت 1391
|
مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود.
پیش از آن که عمل جراحی آغاز شود، ایشان اجازه بی هوش کردن را به پزشک ندادند [چون به نظر ایشان در وضعیت بی هوشی، تثقلید مقلدینشان دچار اشکال می شد] از این رو به پزشکان معالج فرمودند: رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله خوانساری ,
حاجت ,
رایة الهدی البرز ,
:: بازدید از این مطلب : 2865
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391
|
فریادهای آقای بهجت (ره) هنگام سلام نماز برای من سئوال شده بود، گفتم اگر ندانم چرا فریاد میکشد دیگر برای نماز به قم نمیروم..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
آیت الله بهجت ,
نماز ,
رایة الهدی البرز ,
:: بازدید از این مطلب : 2657
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391
|
به گزارش فارس، به مناسبت فرا رسیدن 19 اردیبهشت، روز بزرگداشت «شیخ محمد بن یعقوب کلینی» مؤلف کتاب گرانسنگ «الکافی» گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمد مسعودی، پژوهشگر و استاد علوم حدیث حوزه علمیه قم درباره این محدث بزرگ شیعه انجام دادهایم که مشروح آن در پی میآید.
تندیس شیخ کلینی در کلین، اثر استاد خیرآبادی رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
علم و فنــاوری ,
مـــردان خــــدا ,
,
:: برچسبها:
قرن سوم ,
بزرگترین شخصیت ,
کلینی ,
رایة الهدی البرز ,
رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2966
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
|
|