میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1650
:: باردید دیروز : 1155
:: بازدید هفته : 2805
:: بازدید ماه : 6779
:: بازدید سال : 32364
:: بازدید کلی : 635848
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 شهريور 1396

«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. حریم اهل‌بیت قرن‌هاست که فدایی دارد حتی اگر تنها حرمی از آن بزرگواران باشد... اصلاً حرم ناموس ما شیعه‌ست» آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آن‌ها از اولیاء الهی به شمار می‌روند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه‌السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل‌بیت (ع) نبود.» این سخنان نقل‌قولی است از فرمایشات امام خامنه‌ای است در جمع خانواده‌های شهدای مدافع حرم که به‌تنهایی گویای منزلتی است که می‌توان برای این شهدا تصور کرد. امروز هم با همسر شهید محمدجواد قربانی در باره زندگی و شهادت این شهید به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 

زندگی شهید: محمدجواد قربانی در اولین روز فروردین سال 1362 متولد شد. مادر کودک را در آغوش گرفت و یا امام رضایی زیر لب گفت. بعد لبخندی زد و هم‌زمان که به نوزادش شیر می‌داد، در خاطرات خوبش فرورفت. سال قبلش بود که به زیارت امام رضا(ع) رفته بودند. وقتی وارد حرم شده بود، دلش لرزیده بود و امام رضا(ع) را به جوانش قسم داده بود که پسری به آنها عطا کند و به همان خاطر بود که نوزاد را محمدجواد نامیده بودند.

 

محمدجواد خیلی زودتر از سن شرعی تکلیفات دینی را انجام داد و به نماز ایستادنش اشک شوق در چشمان مادر می‌آورد. محمدجواد هم‌زمان که فرزند صالحی برای خانواده بود، دانش‌آموز کوشا و منظمی هم برای مدرسه بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فتح حاجی‌آباد گذراند و سپس تحصیلات مقطع راهنمایی را در مدرسه فتح حاجی‌آباد و دبیرستان خود را در نواب صفوی شاهین‌شهر ادامه داد. وی به دلیل کمی درآمد خانواده تابستان‌ها کار می‌کرد و اوقات فراغت خود را با کار کردن می‌گذراند.

 

 

همسر شهید: با خانواده‌ام به زیارت حضرت زینب(س) رفته بودیم. روبروی گنبد حضرت زینب(س) ایستادم و شروع به درددل با بی‌بی کردم از خدا خواستم همسری به من بدهد که انتخاب خودت باشد. محمدجواد دوست عمویم بود و زیاد باهم رفت‌وآمد داشتند؛ در شب عروسی عمویم، محمدجواد مرا دید بود. روز بعد مادرش را برای خواستگاری فرستاد. اولین برخورد ما شب خواستگاری بود. محمدجواد به‌قدری خجالتی بود که صورتش را پشت گل خواستگاری پنهان کرده بود.

 

 روزی محمدجواد خبر استخدامش در سپاه را در سال 1386 به ما داد. همه می‌دانستیم که این شغل آسانی نیست، اما تقدیر خدا دیگرگونه بود و نذر کرده امام رضا(ع) باید الهی خدمت می‌کرد.


کم‌کم به عروسی نزدیک می‌شدیم و همه در شورونشاط این مراسم بودیم. مولودی‌خوان آورد که خیلی‌ها ناراحت شده و خیلی‌ها هم به عروسی نیامدند؛ به همه تأکید کرد که ترقه‌بازی نکنند تا باعث آزار و اذیت همسایه‌ها نشوند. بعد عروسی یکی از همسایه‌های مسن پیش همسرم آمد و گفت «خیلی دعایت کردم. خدا خیرت دهد که نگذاشتی ترقه‌بازی کنند. ان شااءلله هرچه از خدا می‌خواهی به تو بدهد.»

 

همسرم خیلی خانواده‌دوست بود ؛ وقتی فهمید فرزند اولش دختر است خیلی خوشحال شد و به دلیل علاقه به اسم حضرت زینب(س) از دوران مجردی می‌خواست اسم دخترمان را زینب بگذارد، من دوست داشتم اسم دخترمان فاطمه باشد؛ برای حرف من احترام قائل بود، به همین دلیل گفت هر دو اسم را نوشته و می‌گذاریم زیر قرآن؛ هرکدام درآمد اسم می‌شود همان. اسم زینب، درآمد!

 

روزهای زندگی مشترک یکی پس از دیگری می‌گذشتند. در کنار هم رسیدگی به کارهای خانواده همواره عبادت کردن و کمک به مردم نیازمند را مدنظر داشتیم. زینب کوچک‌مان پنج‌ساله بود و جان محمدجواد به او بسته بود. در همین روزهای خوش بود که فهمیدیم خدا هدیه‌ دیگری برای‌مان در نظر گرفته و نام فرند دوم‌مان را حسین گذاشتیم. خوشبختی‌مان دیگر تکمیل بود و هیچ‌چیز از زندگی نمی‌خواستیم.

 

 

مهم‌ترین ویژگی محمدجواد توجه و حساسیت زیاد به مصرف بیت‌المال بود. به یاد دارم که یک روز ماژیکی از پایگاه بسیج به خانه آورد و به زینب تأکید کرد که از آن استفاده نکن و یا یک‌بار دیگر بنر و میخ آورده بود که به من تأکید کرد که نباید از آن استفاده کنم. تمام دغدغه‌اش پایگاه بسیج محله بود و می‌گفت: «پایگاه دست من امانت است.» چند سالی آنجا راکد بود و رونقی نداشت. تابلوی آنجا را رنگ کرد و برای جمع‌کردن بچه‌ها همه کاری کرد. خودش همیشه در پایگاه، حضور داشت و می‌گفت این حضور باعث دلگرمی بچه‌ها می‌شود.

 

در طی مدتی که در لشکر هشت نجف خدمت می‌کردند در دوره‌ها، مانورها و رزمایش‌های متعدد شرکت کردند و برای حفاظت از انقلاب اسلامی و دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی و اطاعت از فرمان‌ها فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیه‌الله امام خامنه‌ای (حفظه الله) و دفاع از میهن اسلامی و مبارزه با تروریست و مزدوران استکباری به مأموریت‌های مختلفی نیز به‌صورت داوطلبانه اعزام شدند. ازجمله: مأموریت در شمال غرب و مبارزه با گروه پژاک، مأموریت به زاهدان و شهرهای اطراف و

 

هنوز مدت زیادی از تولد حسین نگذشته بود که خبرهای تازه‌ای در خانه‌مان پیچید. همه در بهت این تصمیم بزرگ مانده بودند؛ اما من و همسرم مصمم به انجام این تصمیم بودیم و انگار زمان سپاسگزاری از هدیه خدا رسیده بود.


برای پدری چون محمدجواد گذشتن از من و بچه‌ها سخت‌ترین کار دنیا بود، اما چیزی در درونش به‌هم‌ریخته بود و انگار زمان عمل بود. باید می‌رفت تا به وعده‌هایی که در مناجات داده بود عمل می‌کرد و من علی‌رغم تمام سختی‌ها مشوقش بودم و در دلم می‌گذشت «و کفی الله المومنین القتال و کانَ اللهُ قویاً عزیزاً»

 

 

 

محمدجواد یک‌بار سال ۹۲، 40 روز به سوریه رفته و اوضاع آنجا را دیده بود. یکی از هم‌رزمانش از اعزام اول محمدجواد که وارد سوریه شدند را این‌گونه برایم تعریف کرد:

 

«وقتی هواپیما نشست به محل استقرار منتقل شدیم، تازه همه فهمیدیم که در سوریه چه خبر است. دیگر از آن کشور آباد نشانی نبود و خرابه‌ای بیش نمانده بود. محمدجواد که عمری به مطالعه زندگی شهدا و خواندن تاریخ دفاع مقدس گذرانده بود، تازه حس می‌کرد که فضای آن زمان چگونه بوده است و می‌توانست حالا از نزدیک جنگ را لمس کند.


روزها به مبارزه و جنگ می‌گذشت و محمدجواد می‌دید که دوباره دوران بابایی‌ها و همت‌ها زنده شده‌اند و اینجا همان خرمشهر و شلمچه است. رشادت و شجاعت خود محمدجواد هم خیلی زود در بین رزمندگان ثابت شد.


ما در کنار هم روزهای سخت را در مقابل نیروهای تکفیری و تروریستی می‌گذراندیم. باکسانی مواجه می‌شدیم که دیگران حتی از دیدن تصویرشان وحشت می‌کنند و می‌دیدیم که چطور هم‌زمان و دوستان عزیزمان یکی‌یکی پرپر می‌شوند و همه به‌خوبی می‌دانستیم روزی هم نوبت ما خواهد رسید.

 

محمدجواد هم مانند خیلی از رزمندگانی که آمده بودند عاشق شهادت بود و اصلاً به جستجوی شهادت تا به اینجا آمده بود. دعای قنوتش شهادت بود و فقط همین یک آرزو را در دنیا داشت.

 

روح‌الله کافی‌زاده از دوستان صمیمی محمدجواد در عملیاتی به شهادت رسیده بود و حالا این محمدجواد بود که باید وسایل روح‌الله را به شهرشان بازمی‌گرداند و به خانواده صمیمی‌ترین دوستش تسلیت می‌گفت. می‌توانست درک کند که در زمان دفاع مقدس چقدر برای کسانی که دوستان‌شان شهید می‌شدند سخت بوده که خبر شهادت ببرند. حالا همه‌چیز را لمس می‌کرد و لحظه‌به‌لحظه خودش را به‌جای آنان می‌گذاشت.»

 

زمزمه رفتن دوباره محمدجواد در خانه شروع شد. همه می‌دانستیم که هیچ تضمینی به بازگشت محمدجواد نیست، اما خود محمدجواد هوایی بود و می‌خواست دوباره به جنگ بازگردد و باکی از اینکه برنگردد نداشت.

 

محمدجواد تک پسر بود و اگر می‌خواست می‌توانست نرود، اما او بی‌تاب رفتن بود. من که از رفتن او کاملاً راضی بودم، اما نمی‌خواست به‌جز من، به کس دیگری بگوید که می‌خواهد سوریه برود، ولی به اصرار من به دنبال کسب اجازه از پدر و مادرش رفت.

 

وقتی می‌خواست راهی شود حس عجیبی داشت و مطمئن بود که سالم برنمی‌گردد؛ من هم همان حس را داشته و حالم شبیه حال دفعات قبل نبود. یک‌شب گفت «بیا بشین باهم حرف بزنیم.» دلم لرزید و گفتم «می‌خواهی مأموریت بروی؟ و حتماً می‌خواهی سوریه بروی؟» خندید و گفت «آفرین عزیزم.» گفتم «من هم که نمی‌توانم و نمی‌خواهم مانع رفتنت شوم.» که در جواب گفت «به تو افتخار می‌کنم.»

 

زینب که بیشتر به پدرش وابسته بود بی‌قراری می‌کرد و محمدجواد دائم دختر کوچک‌مان را می‌بوسید. قبل از رفتن زینب از پدر قول گرفت که موقع برگشت عروسکی برایش بیاورد.

 

همه از بازگشت محمدجواد در دل غصه‌دار بودیم، اما هیچ‌کس چون من دل‌نگران این رفتن نبود. خاطرات خوب زندگی مشترک‌مان و مهربانی‌های محمدجواد را که به یاد می‌آوردم اشک در چشمانش می‌نشست، اما می‌دانستم که همسرم عاشق شهادت است و نمی‌خواستم او را از رسیدن به آرزویش محروم کنم.

 

 

روزها به‌سرعت می‌گذشت و کم‌کم باید از عزیزترین‌مان دل می‌کندیم. محمدجواد خوشحال به نظر می‌رسید و به بقیه می‌گفت «از همین حالا مرا شهید محمدجواد قربانی صدا بزنید.» برای اعزام آماده بود و حس می‌کرد که بالاخره به آرزویش دارد می‌رسد. یک روز در قطعه شهدا اشاره به قبری کرد و گفت «اینجا قبر من است و من بیست و سومین شهید حاجی‌آباد می‌شوم.» اعزامش مرتب عقب می‌افتاد. بالاخره ۱۹ مهر ۹۴ اعزام شد.


لحظه وداع سخت بود. آشوبی در دل داشتم. زمان خداحافظی برایم لحظه جان کندن بود. محمدجواد، زینب، عزیز دردانه‌اش را بوسید و بعد حسین را در آغوش گرفت، حسینی که هنوز نمی‌توانست درک کند پدرش دارد برای چه می‌رود.

 

آخرین باری که از سوریه با من تماس گرفت با لحن خاصی گفت «دلم خیلی برای بچه‌ها بخصوص زینب تنگ‌شده؛ دوست دارم آنها را ببینم.» من آرامش کرده و گفتم «چند روز دیگر برمی‌گردی و ان‌شاءلله بچه‌ها را می‌بینی.» بعد از اینکه تلفن را قطع کردم توی حیاط رفتم؛ دستانم را رو به آسمان بلند کرده و گفتم «خدایا اگر قرار بر شهید شدن است، فقط یک‌بار دیگر بچه‌ها را ببیند و این آرزوبه‌دلش نماند!»

 

 حمدجواد بااینکه می‌دانست شاید هرگز برگشتی نداشته باشد، کاملاً آماده بود و همراه دوستش موسی جمشیدیان در عملیات شرکت کرد. قبل از عملیات نماز می‌خواند و دوباره محمدجواد از خدا شهادت می‌طلبد.

 

مواجهه با نیروهای تکفیری که از همه لحاظ مسلح بودند کار هولناکی است. در آن میان عده‌ای شهید می‌شوند و دیگران باید بی‌اعتنا به کار خود ادامه بدهند و عقب‌نشینی نکنند. محمدجواد یا حسین گویان همراه هم‌زمانش پیش می‌رود و انگار دعای حضرت زینب بدرقه راهشان بوده است.

 

در سوریه کربلایی دیگر برپا بوده و آنها که یزید زمانه‌شان را شناخته بودند تفنگ به دست می‌جنگند و در راه آزادی بارگاه حضرت زینب مخلصانه پیش می‌روند. در همین میان موسی جمشیدیان و محمدجواد ترکش خوردند. موسی، دوست و هم‌رزم محمدجواد، بلافاصله شهید می‌شود.

 

خود محمدجواد گفت «در لحظه‌ای که صدای انفجار براثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنین‌افکن شد ناگهان به مدت 20 ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیده‌ام که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم. به‌محض خطور این فکر در من به ناگاه از آسمان در کنار پیکر خود نزول کردم و دوباره درون پیکرم وارد شدم و دوستانم را صدا زدم.»

 

خیلی زود او را به بیمارستان حلب و پس‌ از آن به تهران منتقل می‌کنند. دردهای جسمانی محمدجواد را اذیت می‌کند اما جز ذکر یا زینب و یا رقیه چیزی نمی‌گوید. با شنیدن خبر مجروحیت او به تهران رفتم و با بی‌قراری تمام به دیدن مرد زندگی‌ام رفتم. هرگز در زندگی‌ام آن‌قدر غصه‌دار نبودم، اما با یاد حضرت زینب سخت و استوار به دیدار همسرم رفتم. چند روز بعد محمدجواد از بیمارستان مرخص شد و به دیدار فرزندان‌مان آمد. محمدجواد که وارد خانه شد فرزندان‌مان را تنگ در آغوش گرفت و زینب عزیزش را بویید و بوسید.

 

 

اما این خوشحالی دیری نپایید و دوباره حال محمدجواد بد شد و دیگر خانه رنگ پدر ندید. وقتی خبر شهادت محمدجواد را شنیدم، آرزو کردم که دیگر لحظه‌ای پس از او زنده نباشم، اما چه می‌کردم، این راه سپاسگزاری از هدیه خداوند بود و به رضای خدا باید راضی می‌بود. محمدجواد قربانی در تاریخ 25/8/1394 شهید شد. پس از شهادت، دوستان محمدجواد عروسکی برای زینب آوردند و محمدجواد این‌گونه به آخرین قولش وفا کرد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1460
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 شهريور 1396

گروه سیاسی_رجانیوز: برنامه این هفته ثریا با حضور دکتر شهریار زرشناس، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دکتر حسین روزبه، کارشناس مسائل سیاست خارجه و مطالعات آمریکا به نفوذ و ابعاد آن پرداخت. در این برنامه تجربه‌های نفوذ آمریکا در کشورهای مختلف بررسی شد و همچنین تجربه جمهوری اسلامی در مواجه با این پدیده مورد واکاوی قرار گرفت. این برنامه ثریا به دلیل اسناد بکر و صراحتی که داشت بسیار دیدنی و طوفانی شد.

 

جفری ساکس؛ یکی از طراحان فروپاشی شوروی در ایران چه می کرد؟!

به گزارش رجانیوز محسن مقصودی در ابتدای برنامه توضیحاتی در خصوص سفر جفری ساکس، یکی از طراحان فروپاشی شوروی به ایران داد. وی با نشان دادن عکسهایی از جضور جفری ساکس در شوراتی اقتصادی کاخ سفید در کنار باراک اتوباما و عکس دیگری از جفری ساکس در کنار "جورج سورس" عامل انقلاب های رنگی اظهار داشت: این شخص خرداد ماه سال 95 به ایران می آید و در دانشگاه امیر کبیر سخنرانی‌ای با عنوان "دستور کار 2030 و اهداف توسعه پایدار" دارد! همچنین جفری ساکس بعنوان مشاور سازمان ملل تا دیدار با دکتر ابتکار، رئیس سابق محیط زیست هم پیش رفت! شاید مسوولان سوابق او را نمی دانستند و کسی نیز توجهی به این مسئله نکرد که این شخص کیست و چه سابقه‌ای دارد. دستور کار توسعه پایدار 2030 سازمان ملل که ایشان در ایران ارائه کرده است ، 17 سند را شامل می شود که سند 2030 یونسکو برای آموزش پرورش و توافقنامه اقلیمی پاریس -که ایران در حال پیوستن به آن است و چالشهای زیادی برای ایران خواهد داشت- فقط دو نمونه از این اسناد پر حاشیه و مشکوک بوده اند. وی از دکتر روزبه در خصوص سوابق جفری ساکس در سایر کشورها پرسید.

 

جفری ساکس (سمت راست عکس) و اوباما در شورای اقتصادی کاخ سفید

 

دکتر حسین روزبه، کارشناس مسائل سیاست خارجه در این خصوص اظهار داشت: اگر بخواهیم به نفوذ بپردازیم یکی از راههایی که می‌توان ملتهای مستقل را از مسیر خودشان بیرون برد طراحی هایی است که تحت برنامه های مختلف ارائه می‌شود که یک نمونه آن جفری ساکس است. وی با اشاره به سایت جفری ساکس و سایر اسناد آشکار گفت: ایشان یک طیفی از اقدامات را در گسترش ارزشهای آمریکایی انجام داده است و شروع کارش با توصیه های اقتصادی و برنامه ریزی های راهبردی اقتصادی در بولیوی بود که انتهای عملکرد موفق و مجاهدانه بولیوی در پایان برنامه پیاده شده، تورم 70 درصدی بود که منجر به شورش های روزانه خیابانی می‌شود و یک حکومت نظامی چند ماهه در بولیوی صورت می‌گیرد. مسئله بولیوی که تمام میشود به سراغ آرژانتین می‌رود و آرژانتین هم به یکی از بدهکار ترین کشورهای دنیا تبدیل میشود و بعد به سراغ لهستان می‌رود.

 

پوستر سخنرانی جفری ساکس در داشنگاه امیرکبیر تهران با موضوع: دستور کار 2030 و اهداف توسعه پایدار

 

وی افزود: شاهکار ساکس کاری است که با شوروی شروع میکند؛ فروپاشی شوری هم به مسائل درونی مربوط میشود و هم به مسائل بیرونی و ما امشب نمی‌خواهیم کاستی های درونی سیستم شوروی را تبرئه کنیم اما وقتی از بخش خارجی اعمال نفوذ شد اقتصاد شوروی به جایی رسید که زندگی مردم عادی درگیر شدیدترین مسائل مربوط به معیشت شد و البته هنوز هم ادامه دارد. یکی از دلایل فروپاشی روسیه طراحی های اقتصادی بود که جفری ساکس در این فرآیند به دولت آمریکا برای رقیب قدرتمندش پیشنهاد داد.

 

نفوذ به دنبال دگرگون‌سازی نخبگان و اذهان عمومی است

دکتر شهریار زرشناس، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درخصوص مسئله نفوذ اظهار داشت: ملت ها وقتی که تحت سلطه استعمار هستند برای اینکه به عدالت و رفاه، آزادی و استقلاب برسند انقلاب می‌کنند و وقتی این انقلاب صورت می‌گیرد آن کشور استعمارگر برای اینکه مجددا به موقعیت قدرتمند خودش دست پیدا کند سعی می‌کند در درون این کشور نفوذ کند و راه های مختلفی را در پیش می‌گیرد بطور مثال تحریم می‌کند، تحت فشار قرار می‌دهد، جنگ می‌کند، کودتا راه می‌اندازد و غیره. یکی از این راهها باز کردن روزنه در آن کشور است؛ نفوذ از این طریق صورت میگیرد که اذهان نخبگان و افکار عمومی را دگرگون کنند تا به تدریج نظام سیاسی آن کشور را دگرگون کند.

 

دیدار جفری ساکس با رییس سابق سارمان محیط زیست، باعنوان مشاور دبیر کل سازمان ملل

 

شعار "همزیستی مسالمت آمیز" در شوروی معادل شعار "تعامل سازنده" در ایران است

وی افزود: روسیه ماهیت انقلاب و ایدئولوژی‌اش هرچه که بود بالاخره از روسیه تزاری که در جنگ جهانی نمی‌توانست برای سربازانش سلاح تهیه کند، یک قدرت صنعتی ساخت که این قدرت توانست در دهه 1940 مقابل هیتلر بایستد و بعد از آن هم رقیب آمریکا شد. فرآیند نفوذ کاری می‌کند که درون حزب کمونیست شوری که دقیقا نقش رهبری را برعهده دارد طیفی از بروکراتهای امتیاز طلب شکل می‌گیرند که شعارهایشان هم از نرمش در سیاست خارجی شروع می‌‎شود یعنی خطی شکل می‌گیرد که شعارش در ابتدا "همزیستی مسالمت آمیز" است و معادلش در کشور ما تعامل سازنده با دنیاست یعنی می‌خواهند ضریب انقلابی گری را پایین بکشند و اولین حرکتشان در ارتباط با جهان این است که ما دیگر نمی‌خواهیم ظلم ستیزی کنیم.

 

بلافاصله بعد از شعار "تعامل سازنده با دنیا" مدیران داخلی صاحب حقوق های نجومی می‌شوند

وی افزود:این مسئله صاحب دو بال است که یکی همین مسئله تعامل سازنده با دنیاست و بال دوم آن بلافاصله بعد از این شعارها مدیران داخلی صاحب حقوق های نجومی می‌شوند و بین مسئولین و مردم فاصله می‌افتد و انتهای این روند اینجاست که به تدریج استحاله ایدئولوژیک و سیاسی صورت می‌گیرد و انقلاب ضدایی می‌شود و آرمان ها از درون می‌پوسد بطوریکه کار با یک تکان خارجی تمام می‌شود.

 

 

زرشناس در ادامه گفت: گورباچف در سال 1985 به قدرت می‌رسد و استحاله را کاملا عملی می‌کند و تا سال 1991 این کشور ابرقدرت و مستقل و تاثیرگذار در سیاست جهان به خاکستر می‌نشیند یعنی بعد از سال 1991 این کشور به وضعیتی می‌رسد که حقوق کارمندهایشان را نمی‌توانند بدهند، دانشمندان هسته‎‌ایشان فراری می‌شوند و تجارت ناتاشا راه می‌افتد و زنان و دختران حتی با تحصیلات بالا به دلیل مسائل اقتصادی به کارهای غیراخلاقی روی می‌آورند و به روسپی خانه های امارات و اروپا می‌روند و خود فروشی می‌کنند. درحالیکه مردم فکر می‌کردند بجای استبداد دولت شوروی آزادی و امنیت و رفاه می‌آید درصورتیکه آن استبداد سیاسی اگر رفت استبداد سیستمی بدتری آمد و در ادامه آن فقر، بی عدالتی و فقدان رفاه و وابستگی آمد که اگر پوتین نمی‌آمد امروز وضعیتشان بدتر از گذشته بود.

 

جناح غربگرا در هرجایی که به قدرت می‌رسد، به دنبال ایجاد جریان نفوذ است؛ از آرژانتین تا چین و جامائیکا...

وی افزود: این جناح‌های غربگرا هرجایی به قدرت  رسیدند همین نتایج را به دنبال داشته است؛ در آرژانیتن جناح غربگرای نئولیبرال با همین شعار های تعامل با دنیا و همین شعارهایی که برخی از مسئولین در داخل کشور ما می‌گفتند که اگر برجام انجام بشود مشکل آب و بیکاری و کار و غیره حل خواهد شد، نظیر این شعارها را نئولیبرال ها در آرژانتین سر می‌دادند و نتیجه‌اش این شد که از آرژانتین صنعتی دهه 1970 کشور بدهکار بینوایی می‌سازد که 44 درصد مردم آن زیر خط فقر هستند و بعد از هشت سال یک کشور بدهکار را  تحویل مردم می‌دهد.

 

جفری ساکس، جورج سورس (عامل انقلاب های رنگی) و دبیر کل سابق سارمان ملل در یک قاب

 

وی گفت: ادواردو سیکا در جاماییکا با همین دست از شعارها اقتصادی سوخته و وابسته را تحویل مردم داد. در چین وقتی نگاه می‌کنیم یک خط فکری با این محوریت وجود دارد که می‌خواهد موضع گیری انقلابی را کنار بگذارد و در داخل هم می‌خواهد نسبت به محرومان و مستضعفین بی اعتنا شود و این خط بعد از مرگ مائو پیروز می‌شود که نتیجه آن این است که امروز وضعیت کارگر چینی در حد بردگی است و میانگین مزدش زیر یک دلار است و فقر گستردگی در چین وجود دارد.

 

جریان نفوذ برای ایران هم نقشه تجزیه دارد...

زرشناس تصریح کرد: وقتی نفوذ صورت می‌گیرد عده‌ای بر سرکار می‌آیند که اینها برایشان استقلال و عدالت مهم نیست و به همین دلیل نتیجه عملکردشان در کشورهایی که چند ملیت دارند این می‌شود که تجزیه میشوند و تردید نکنید جریان نفوذ برای ایران هم نقشه تجزیه را دارد.

 

جریان نئولیبرال نفوذی در ایران در اقتصاد و فرهنگ مسلط هستند

این استاد دانشگاه با طرح این سوال که چرا نفوذ صورت می‌گیرد، گفت: نفوذ صورت می‌گیرد که یک جناح متمایل به غرب و نئولیبرال را در کشور هدف ایجاد کنند تا این جناح هم در قدرت سیاسی باشد و هم در بدنه اجتماعی جامعه. بسترها و ابزارهای نفوذ اقتصاد و فرهنگ است؛ ماهم در ایران این جریان غربگرا را هم داریم که ظهور و بروز سیاسی دارد و در اقتصاد مسلط است و در فرهنگ هم کنترل قوی‌ای دارد یعنی شبکه نیرومندی دارد شما در کیوسک روزنامه ها نگاه کنید اکثریت مجله ها و روزنامه ها برای این جناح است و این جناح در سیاست خارجی هم واقعا به دنبال وابستگی است و اصلا معتقد است که دوره استقلال گذشته است و شعارهای زیبایی مثل تعامل سازنده با دنیا می‌دهد و در اقتصاد شعار ورود سرمایه خارجی را سر می‌دهد اما ورود سرمایه‌دار خارجی یعنی چه؟ سرمایه دار خارجی که بی جهت به ایران نمی‌آید بلکه می‌آید اگر در ایران 2 هزار تومان سرمایه گذاری می‌کند 2 میلیون ببرد و این دومیلیون را از طریق استثمار نیروی انسانی و غارت منابع طبیعی ما می‌برد.

 

 

وی گفت: سرمایه‌گذارهای خارجی به کشور ما می‌آیند تا خودشان را از ورشکستگی نجات بدهند نه برای اینکه نفعی به ما برسانند و تولیداتشان هم مورد استفاده اکثریت جامعه قرار نمیگیرد بطور مثال خودروهای صد میلیونی وارد می‌کنند برای مردمی که پراید  20 میلیونی را به زحمت می‌خرند اما فقط یک قشر خاص رانتخوار اشرافی می‌توانند این محصولات را بخرند.

 

نظام دانشگاهی ما اتوبانی برای نفوذ است

زرشناس گفت: بسترهای نفوذ فرهنگ و اقتصاد است؛ در حوزه فرهنگ باید بگوییم که نظام دانشگاهی ما یک اتوبانی برای نفوذ است یعنی نظام دانشگاهی ما در حوزه اندیشه های سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصاد و غیره فقط تئوری های غربی و تئوری هایی که ضد آرمانگرایی، عدالتخواهی و نظام سیاسی ماست را از طریق کتاب های درسی دانشگاهی تدریس می‌کنیم؛ هیچ نظام سیاسی در ایران اینگونه نیست.

 

بخش عمده نظام آموزشی ما در دانشگاه‌ها در دست تئوریسین های براندازی نظام است

زرشناس گفت: ما کتاب های تئوریسین هایی که براندازی جمهوری اسلامی را ترویج می‌کنند در جمهوری اسلامی درس می‌دهیم که عبارتند از کتاب های بشیری، کاتوزیان، مهرزاد بروجردی و این ها افرادی هستند که تئوریسین های استحاله هستند بطوریکه می‌توانیم بگوییم نظام دانشگاهی ما در کنترل این افراد است البته استادهای انقلابی، سالم و مستقل داریم اما واقعا تعداد این افراد کم است.

 

 

در عرصه فرهنگ و مطبوعات " سنگ بسته و سگ رهاست"

این استاد دانشگاه در خصوص بازار نشر کتاب و مطبوعات گفت: تولیدات غربگراها نسبت به تفکر انقلابی بسیار بیشتر است و سرمایه گذاران ما حمایتی را که از این‌ها می‌کنند از جریان انقلابی نمی‌کنند یعنی کاملا در عرصه فرهنگ و مطبوعات " سنگ بسته و سگ رهاست".

 

از سال 68 به بعد کارگزاران سازندگی یک اقتصاد سرمایه دار نئولیبرال را ایجاد کردند...

زرشناس در ادامه اظهار داشت: در بحث بستر دیگر که اقتصاد باشد باید بگوییم که در ایران از سال 68 به بعد مخصوصا با تیم کارگزاران سازندگی یک اقتصاد سرمایه دار نئولیبرال ایجاد شد نتایج این اقتصاد تشدید بیکاری و  تشدید فاصله طبقاتی و اشرافی گری مسئولین شد. در این دوران شاهد تورم افسار گسیخته 50 درصدی هستیم. رکود نتیجه سیاست های همین تیم بوده است و همین رکودی هم که الان داریم به این دلیل است که همان سیاست ها اکنون در حال اجرا شدن است و همین الان کابینه دولت همین سیاست را پیگیری می‌کنند.

 

در نتیجه تفکر کارگزاران سازندگی یک عده رانتخوار مدعی ژن خوب شدند...

وی افزود: در نتیجه این تفکر یک عده رانتخوار مدعی ژن خوب می‌شوند، حقوق های نجومی چند ده میلیونی و چندصد میلیونی می‌گیرند و بعد مردم عادی حقوق زیر یک میلیون را هم نمی‌گیرند؛ مردم باید بدانند وضعیت کنونی نتیجه مستقیم سیاست و اقتصاد نئولیبرالی است.

 

فقر، بی عدالتی، مدیریت اشرافیِ حقوق نجومی بگیرِ رانتخوار و فاصله طبقاتی از نتایج نفوذ است

محسن مقصودی اظهار داشت: آیا این سیاست ها در دولت های نهم و دهم هم بوده؟

 

زرشناس در پاسخ گفت: ریل گذاری اقتصادی نئولیبرالی سرمایه دارانه رانتخوارانه فاسد اشرافی از سال 68 در اقتصاد ایران شروع شد و دولت نهم و دهم ریل گذاری را عوض نکرد بلکه فقط گاهی در عملکرد خودش سعی کرد یک جاهای از این ریل فاصله بگیرد؛ باید ریل گذاری اقتصادی ما عوض بشود و بجای اینکه تکنونکرات های نئولیبرال غربگرایی که نسخه های اقتصاد جهانی را برای ما می‌پیچند باید به این سمت برویم که یک اقتصاد بومی را طراحی کنیم و آن را بدل به برنامه کنیم و این کار سختی هم نیست و بسیاری از کشورهای انقلابی جهان این کار را انجام دادند و موفق هم شدند و اگر ما این کار را نکردیم یگ علت دارد و آنهم نفوذ است یعنی دولتمرد ما تحت تاثیر تئوری های خارجی بودند.

 

شهریار زرشناس در خصوص نتایج نفوذ گفت: فقر، بی عدالتی، مدیریت اشرافی حقوق نجومی بگیر و رانتخوار و فاصله طبقاتی از نتایج نفوذ است.

 

خیال آمریکا از اکثر آنهایی که در کشورشان تحصیل کرده‌اند، راحت است!

دکتر حسین روزبه در پاسخ به این سوال که آیا نفوذ در زمان روی کار آمدن جمهوری خواهان بیشتر کارآمد است یا دموکرات ها، اظهار داشت:  ترامپ یک دهم جورج بوش هم نه جنگ طلب است و نه توان مدیریت بحران های نظامی سخت را دارد. در اوج اقتدار نظامی گری جورج بوش وزارتخارجه آمریکا یک سندی را تحت عنوان تغییر اذهان منتشر کرد و حوزه های مختلفی را در خصوص نفوذ مطرح کرده است و صراحتا بیان می‌کند برنامه آموزشی یکی از موفق ترین برنامه هایی است که انجام داده‌ایم بطور مثال 80 درصد اعضای کابینه عربستان سعودی یا دکتری  و یا ارشدشان را در آمریکا گرفته‌اند و یکی از دلایلی که اینها احساس می‌کنند با عربستان نزدیک هستند همین مسئله است.

 

 

مقصودی گفت: وقتی در مصر تجمعات ضد آمریکایی میشد و بحث بیداری اسلامی شکل گرفته بود به خانم آلبرایت گفتند که شما اینهمه کار کردید اما نتیجه نداشت! اما ایشون می‌گویند که این ها مهم نیست بلکه مهم این است که 50 یا 60 درصد کابینه این کشورها افرادی هستند که در دانشگاه های ما درس خوانده اند.

 

وقتی روحیه انقلابی گرفته شد دولتمرد ما کسی می‌شود که به پورشه سواری افتخار می‌کند...

شهریار زرشناس در ادامه تصریح کرد: ماجرا اینجاست وقتی نفوذ رخ میدهد دولتمردان، مسئولین و بخصوص آنهایی که قدرت اجرایی دارند تحت تاثیر روندهای فکری، الگوهای نظری و آن ایدئولوژی‌ای هستند که نظام جهانی به دنبال القا کردن آن است و در ایران این اتفاق تاحدودی رخ داد و یک جریان متاثر از نئولیبرالیست در بدنه اجرایی نفوذ کرد و آن نسخه های غربی روحیه انقلابی را از این افراد گرفت. وقتی روحیه انقلابی گرفته شد روحیه رانتخوار اشرافی مسلک رشد کرد یعنی دولتمرد ما کسی شد که به پورشه سواری افتخار می‌کند و افتخار می‌کند که هزار میلیارد ثروت دارد.

 

وی افزود: ترکیب دولتمرد فاقد روحیه انقلابی و نسخه اقتصادی غیر انقلابی سرمایه دارانه نئولیبرالی ناکارآمدی ایجاد می‌کند و نتیجه‌اش فاصله وحشتناک بین حقوق مسئولین و مردم است و عده زیادی از مردم بیکار می‌شوند.

 

 

مقصودی گفت: این خیلی دردآور است که در جمهوری اسلامی کارگر ما 900هزار تومان بگیرد و مسئولین بگویند تا 20 میلیون حقوق نجومی نیست و این مبلغ عادلانه است.

 

ما یا باید مستقل و عدالتخواه بمانیم و یا باید وابسته و فقیر باشیم

زرشناس تصریح کرد: ما با شبکه ای از مسئولین و مدیران روبه رو می‌شویم که چون تحت تاثیر نفوذ ایدئولوژیک قرار گرفته‌اند بنابراین در زندگی شخصی‌شان اشرافی مسلک و رانتخوار و نجومی بگیر شده‌اند و در مدل اقتصادی هم که اجرا میکنند همین سیستم را تقویت می‌کنند.

 

وی افزود: ما در ایران با یک دوگانه روبه رو هستیم و مردم باید بدانند که یک دوگانه این است که ما یا باید مستقل و عدالتخواه بمانیم و یا باید وابسته و فقیر باشیم؛ دوگانه اصلی این است و باقی گانه ها دروغ است.

 

وجه دیگر حقوق نجومی تعامل سازنده با دنیاست

این استاد دانشگاه اظهار داشت: مردم ما اگر از حقوق نجومی ناراحت هستند باید بدانند وجه دیگر حقوق نجومی تعامل سازنده با دنیاست یعنی کسی نجومی می‌گیرد که همان شخص شعار تعامل سازنده با دنیا را می‌دهد. مردم باید بدانند کسی که عدالت را رعایت نمی‌کند به کسی آزادی نمی‌دهد و این شعار معروفی است که دستی که نان مردم را می‌گیرد آزادی نمی‌دهد.

 

هرجا که به اوج اقتدار رسیده‌ایم تفکر انقلابی وجود داشته است

شهریار زرشناس در خصوص رویش‌های انقلاب اظهار داشت: اگرچه نفوذ جریان نئولیبرال در ایران قوی شده است اما در عین حال یک جریان آرمانگرای انقلابی هم در بدنه جامعه است که این جریان به دنبال این است نسخه‌های انقلابی را عملیاتی بکند و این جریان نیز نقطه عطف‌هایی هم دارد.

 

روزبه گفت: در داخل کشور ما اگر در حوزه هایی به اوج اقتدار رسیدید ناشی از تفکر وابستگی نیست بلکه ناشی از تفکر انقلابی است و معتقدند که جریان جوان ایرانی می‌تواند مسائل خودش را حل کند. میزان خدماتی که جهاد سازندگی انجام داده است نوزده برابر قبل از جهاد بوده است؛ آنهم در یکسال اول انقلاب که ما درگیر جنگ و تجزیه طلبی و فقدان دولت مرکزی مقتدر بوده‌ایم.

 

شدت هجمه‌ای که در نفوذ علیه ما اتفاق می‌افتد نشانگر بزرگی ما است نه روایت ضعف ما

وی گفت: شدت هجمه‌ای که در نفوذ علیه ما اتفاق می‌افتد نشانگر بزرگی ما است نه روایت ضعف ما؛ ما اگر ضعیف بودیم که الان به تاریخ پیوسته بودیم و به همان میزان که بزرگیم به همان میزان دشمنی ها علیه ما بیشتر است.  

 

 

دکتر زرشناس در پاسخ به این سوال که آیا نگاه انقلابی در حوزه های مختلف کار پژوهشی و ایجابی انجام داده است، اظهار داشت: علت العلل این مسائل یک نظام سرمایه داری نئولیبرال است که یک نوع عدم توازن ساختاری بین بخش مولد و غیر مولد را نشان می‌دهد و این گرانیگاه بحران های ما در شرایط فعلی است و نسخه اقتصاد مقاومتی می‌خواهد این را پرکند و تا الان هم 4 سال است که اجرایی نشده است.

 

آقایان نئولیبرال تحت عنوان خصوصی سازی، خاص سازی می‌کنند

شهریار زرشناس همچنین تصریح کرد: ما باید سیستم بانکداری‌مان را به گونه ای تغییر بدهیم که این سسیستم بانکداری بجای اینکه بیشترین تسهیلات را بصورت رانتخوارانه و زدوبندی به سرمایه داران بزرگ بدهد باید این سرمایه را به میان مردم و در تولید کوچک و متوسط بیاورد. در نقطه نظرات امامین انقلاب این را می‌بینیم که تلقی  ایشان از خصوصی سازی این است که ما در مشارکت باید لایه های فرودست و متوسط را زیاد کنیم اما آقایان نئولیبرال تحت عنوان خصوصی سازی از سال 68 به بعد جدای از اینکه خاص سازی کردند و در عمل مشارکت را به میان مردم نمی‌برند بلکه یک سرمایه کلانی را که هسته‌اش خودشان هستند، می‌سازند و این سرمایه کلان یک لایه بیرونی پیدا می‌کند که وابسته به خودشان هست و همین افراد مونوپل تمام تجارت، واردات و اقتصاد را در اختیار می‌گیرند و به یک قطب اقتصادی و سیاسی تبدیل می‌شوند و نتیجه‌اش وضع امروز می‌شود بنابراین راه حل این است که ما باید به نسخه‌ها‌ی انقلاب عمل کنیم.

 

گفتنی است برنامه زنده ثریا چهارشنبه ها ساعت 23:10 از شبکه یک سیما پخش می شود و مخاطبان می توانند فیلم کامل و مستندهای پخش شده در این برنامه را از کانال برنامه ثریا به آدرس @sorayatv  و سایت این برنامه دریافت نمایند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , اجـــتماعــــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1447
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 شهريور 1396

به گزارش رجانیوز؛ سارا حاجیان دختر فردوس حاجیان با انتشار پستی در صفحه توییتر خود از مردم خواست برای شفای پدرش دعا کنند. فردوس حاجیان به دلیل فلج ناگهانی عصب صورت در بیمارستانی در ساری بستری شد.

حاجیان از جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان جنگ تحمیلی می باشد که به شغل آموزگاری و تالیف کتب درسی مشغول بود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1216
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 شهريور 1396
حسن رحیم پورازغدی در مراسم اندیشه‌های آسمانی، اظهار داشت: سبک زندگی شیعه علی با غیرشیعه باید تفاوت داشته باشد، در جامعه دینی همه باید با هم خوش اخلاق باشند و نیز بین جامعه مسلمان و غیرمسلمان باید تفاوتی باشد.
 
وی افزود: پیامبر در آخرین سفر حج به سخنرانی در هوای گرم عربستان پرداختند، تا آن زمان در دنیا چنین سخنرانی وجود نداشته است، ایشان در این سخنرانی عظیم با حضرت علی (ع) بیعت کردند.
 
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به فرهنگ غدیری و اسلام ناب برای زنان، گفت: غدیر به مردان می‌گوید با همسران خود با ادب، تواضع و عشق خدمت کنید، امیرالمومنین خطاب به مردان می‌فرمایند نگاهتان به زن باید محترم باشد، مردان وظیفه دارند یک زندگی مرفه و مشروع برای زن فراهم کنند و این‌گونه خداوند از مردان راضی بوده، تلاش برای یک زندگی شرافتمندانه برای همسر و فرزندان برای مرد واجب است.
 
رحیم پورازغدی بیان کرد: قرآن کریم به مردان می‌گوید گناه بزرگی است که هنگام طلاق زن را تحت فشار قرار دهید و نباید چیزی را که به زن داده‌اید از او بگیرید، با زنان درست رفتار کنید حتی اگر قرار است از یکدیگر جدا شوید.
 
وی ادامه داد: احترام به زن جهاد فی سبیل الله است، تا می‌توانید به زنان‌تان نیکی کنید و صحیح سخن بگویید، حتی اگر زن ظالم است، مرد باید گذشت کند، تحمل کردن همسر بداخلاق و گذشت و تحمل نسبت به همسر، یکی از وعده‌های بهشت از سوی خداوند است.
 
رحیم پورازغدی با اشاره به یک اصل غدیری گفت: باید ادب و تواضع در خانواده اسلامی باشد. تنها خداوند عظمت دارد و در جامعه هیچ کسی نباید خود را برتر و دیگری را پست‌ ببیند؛ مردسالاری، زن سالاری و کودک سالاری غلط است زیرا در خانواده اسلامی باید خداسالاری باشد.
 
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه کرد: روایت داریم، مومنین‌ترین شما کسی است که با خانواده لطیف‌ترین رفتار را دارد، حضرت علی (ع) می‌فرماید، جامعه و خانواده اسلامی عشق محور است، هرچه که در جامعه محبت و عشق را تقویت می‌کند، آن را تقویت و هرچه که محبت خانواده را کاهش می‌دهد، را تضعیف سازید.
 
رحیم پورازغدی با بیان اینکه حضرت علی (ع) شاگرد اول مدرسه پیغمبر بود، گفت: هیچ ایرادی به امام (ع) وارد نبوده است، ایشان مرد عالم و عادل هستند، اما ایراداتی که از علی (ع) گرفتند این بود که خلیفه اسلام نباید جوان باشد و اینکه علی (ع) زیاد می‌خندد و سبک است.
 
وی با بیان اینکه خنده‌رویی از صفات بارز حضرت علی (ع) بود، متذکر شد: باید متواضع و مودب باشید، در حال اینکه مدیری قاطع هستید، مدیریت غیر از تکبر است و حضرت علی (ع) اهل شوخی و مزاح بودند.
 
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص تعالیم غدیری بیان کرد: حضرت فاطمه (س) می‌فرماید، نشانه جامعه مومن این است که مردم همواره با لبخند با یکدیگر رو به‌رو شوند.
 
رحیم پورازغدی متذکر شد: هرچه که محبت و عشق را در خانواده و جامعه تقویت می‌کند واجب است، از جمله این موارد خوش اخلاقی، محبت کردن، گذشت، کینه و حسادت نورزیدن، ادب، عشق، لبخند، خدمت به یکدیگر و تواضع است.
 
منبع: مشرق
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1188
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 شهريور 1396

 درباره شهید «مرتضی حسین‌پورشلمانی» که در جبهه و در بین رزمندگان سوریه و عراق به «حاج‌حسین قمی» شهرت داشت، گفتنی‌های منحصر به فردی وجود دارد.

 

« در عملیات‌های مختلفی در سوریه و عراق شرکت داشت از جمله در عملیات آزادسازی حلب و عملیات‌های پی در پی در محور تدمر زبانزد شد. مسئول عملیات قرارگاه حیدریون بود و در حالی که در گرمای ۵۰ درجه بیابان‌های تدمر روزه بود به شناسایی می‌رفت. با وجود آنکه به نسبت خیلی از مسئولان خطوط مقدم جوان بود در جلسات تخصصی بزرگان با شجاعت نظر می‌داد و آنقدر پخته بیان می‌کرد که بقیه با اطمینان به درستی، آن را می‌پذیرفتند. خیلی‌ها معتقد بودند او به زودی به موقعیت‌های بزرگی در سپاه و جمهوری اسلامی خواهد رسید. آنقدر حضورش موثر بود که سردار سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفت خسارت بزرگی وارد شد کاش به جای او من شهید شده بودم».

 

درباره شهید «مرتضی حسین‌پورشلمانی» که در جبهه و در بین رزمندگان سوریه و عراق به «حاج‌حسین قمی» شهرت داشت، گفتنی‌های منحصر به فردی وجود دارد اما با این وجود و علیرغم آنکه حدود یک ماه از شهادت ایشان سپری شده مطلب کمی درباره او بیان گردیده و در واقع این شهید بزرگ تحت‌الشعاع واقعه شهادت یکی از نیروهایش «محسن حججی» قرار گرفته است. این قلم متاسفانه بهره‌ای از آشنایی قبلی با این شهید بزرگ ندارد اما آنچه در این یک ماهه از «آشنایان میدانی او» شنیده آنقدر بوده که از یک سو او «آشنای نادیده‌ ما»  و از سویی ما را مدیون بی‌حساب او گرداند بر این اساس و با عذر تقصیر و با ابراز ناتوانی نکاتی را درباره شهید حسین‌پور و یا آنگونه که عراقیان و سوریان دردمندانه او را صدا می‌کنند؛ «حاج‌حسین قمی»، تقدیم می‌کنم:

 

۱- شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی لنگرودی یکی از سه رزمنده ایرانی است که در جریان عملیات شبانه ۱۶مردادماه داعش در منطقه مرزی جمونه و به عبارتی شمال منطقه تنف سوریه به شهادت رسیده‌اند؛ «مرتضی»، «محسن»، «مهدی». این هر سه از عناصر هدایت‌کننده تعداد قابل توجهی از عملیات‌های پاکسازی سوریه و عراق از سیطره تروریست‌های تکفیری بوده‌اند و در این بین «مرتضی حسین‌پور» یا همان حسین قمی نقش فرماندهی آن دو را نیز برعهده داشته است. در این منطقه وقتی او و چند صد نفر از رزمندگان عمدتا عراقی تحت فرمانش مورد حمله قرار می‌گیرند، به سرعت نیروهایش را از خاکریز اول به خاکریز دوم می‌کشاند و به شدت با نزدیک به ۲۰۰ نیروی داعشی که به ماشین‌های بمب‌گذاری شده نیز مجهز بوده‌اند درگیر می‌شود و آنگونه که مسئولان ارشد و نیز نیروهای تحت‌امر او می‌گویند اگر تدبیر و رشادت او نبود لااقل نیمی از نیروهای تحت امر او در این منطقه مرزی که کمترین عوارض طبیعی را دارد، به شهادت می‌رسیدند. شهید با فراست به زودی نیروها را در مقابل داعش آرایش می‌دهد و این در حالی است که به طور بی‌سابقه‌ای داعش عملیات روزانه را به شبانه تبدیل کرده بود.

شهید در میان امواج پی در پی انفجارهای سنگین ناشی از خودروهای منفجره نیروهایش را مدیریت می‌کند تا با کمترین شهید، حمله شدید داعش را متوقف نماید و در این بین موفق می‌شود و نیروهای داعش مدتی پس از درگیری شدید و برجای گذاشتن حدود ۳۰ کشته به عقب بازمی‌گردند. در حین این عملیات، شهید مرتضی حسین‌پور اگرچه بر اثر نارنجک داعش از ناحیه کتف زخمی می‌شود اما در همان حال از فرماندهی نیروهایش غافل نمی‌شود و تا پایان عملیات و دفع هجوم داعش در کنار نیروهایش می‌ماند و البته در حین انتقال به یک بیمارستان صحرایی به شهادت می‌رسد.

۲- شهید مرتضی حسین‌پور ۳۲ سال بیشتر نداشت، در دانشگاه و در رشته فنی قبول شده بود ولی او ترجیح داد به سپاه بیاید در این بین یکی از کسانی که سالیانی با او بوده می‌گوید «شخصیت جهادی او در «پایگاه امام علی(ع) نیروگاه قم» شکل گرفته بود و لذا فشارهایی که بعضی اطرافیان برای عدم ورود به سپاه به او وارد می‌کردند، موثر واقع نشد و او با عشقی عمیق به سپاه آمد و از همان اول سودای شهادت داشت». مرتضی در سال ۸۳ وارد سپاه شده و سه سال پس از گذراندن دوره دانشکده افسری وارد ماموریت‌های سخت شد و طی این حدود ۱۰ سالی که مشغول خدمت بود جز ایام معدودی که به قول یکی از دوستانش سر جمع به شش‌ماه نمی‌رسید به کارهای سخت مشغول بود و به سختی شناخته می‌شد.

شهید حسین‌پور در این مدت دست‌کم شش بار به شدت مجروح می‌شود و هر بار مدت‌ها درگیر مداوا بوده است. حدود چهار ماه پیش از شهادت و در جریان یک عملیات در سوریه بشدت مجروح می‌شود. به گفته خانمش پاهایش لت و پار و صورتش پر از ترکش می‌شود و او بی‌اعتنا به جراحت‌ها به کار خود در سوریه و در شرایط سخت ادامه می‌دهد. فاصله جراحتش در فروردین و ماه مبارک رمضان زیاد نیست او در این ماه در حرارت بیش از ۵۰ درجه بیابانهای تدمر روزه می‌گیرد و در همان حال فرماندهی عملیات‌هایی را برعهده داشته است و دست آخر حدود چهل روز پس از پایان یک ماه روزه‌داری در شرایط سخت و با جراحت سنگینی که در کتفش ایجاد شد به شهادت می‌رسد.

۳- شهید سن زیادی نداشت و فرصت آنچنانی نیز، ولی در همین دوره کوتاه آنچه از خود برجای گذاشته به اندازه‌ای هست که یک عمر موفق ۷۰ ساله بتواند بار آن را بر دوش بکشد. آن طور که بعضی از نزدیک‌ترین‌هایش گفته‌اند شهید سرپرستی دو یتیم و یک «بدسرپرست» را برعهده داشته و از پول کمی که دریافت می‌کرده به آنان می‌داده است. او یک بار زندگی‌اش را در واقع حراج کرده تا بتواند شش خواهر دم‌بخت یک دوست را راهی خانه شوهر کند و دست آخر ماشین را می‌فروشد تا یک دوست نیازمندش را سرپناه بدهد و وقتی پدرش از او می‌پرسد خودت چی می‌گوید ماشین که کمبود نیست این همه ماشین عمومی مال ماست دیگر!

شهید در تحمل سختی زیاد زبانزد همقطاران خود بود، آنان می‌گویند تحمل سختی برای او دوره خودسازی بود وقتی به جمع در دوره‌ای فشار وارد می‌شد او از «مقاوم‌ترین»  بود. نقل می‌کنند یک وقتی در عملیات آبی- خاکی در شمال کشور شرکت می‌کند و در هوای به شدت گرم ناگزیر می‌شود به همراه بقیه چند بار یک عملیات را تکرار کنند و این همه را بی‌رمق کرده بود وقتی این عملیات سخت تمام شده بود همه برای جرعه‌ای آب له‌له می‌زدند و او به همراه دوستش «اکبر شهریاری»  که در اول بهمن ۹۲ در حوالی حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها به شهادت رسید- سقای بقیه شده، آب را قسمت می‌نمایند و خود بدون نوشیدن جرعه‌ای به پادگان بازمی‌گردند.

شهید مرتضی حسین‌پور چندین رجب و شعبان و رمضان پیاپی روزه بوده و در این آخرین رمضان در تدمر که شدت گرما در حدی بوده که بسیاری از رزمندگان عراقی و ... طاقت از کف می‌نهند و ناگزیر روزه‌شان را افطار می‌کنند او کم نمی‌آورد در حالی که همان‌ها می‌گویند وقتی به قیافه فرمانده‌مان- مرتضی- نگاه می‌کردیم می‌دیدیم لب‌های او از فرط تشنگی ترک برداشته است اما حاضر به افطار نیست و در پاسخ اصرار ما لبخندی می‌زند و می‌گوید اگر بمیرم شما که به جایم روزه نمی‌گیرید پس بگذارید خودم روزه‌ام را بگیرم.

وی در جریان عملیات حلب نیز روزه بوده و در همان حال مسئول اطلاعات و به‌تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست‌های تکفیری خطر می‌کرد و آخر شب باز می‌گشت. یکی از رزمندگان که مستقیما شاهد ماجراست می‌گوید یک شب زمستانی بود وقتی از عملیات شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود، گفت غذا چیزی داریم، گفتیم مقداری عدس داشته‌ایم که تمام شده و کمی نان مانده است او تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو لقمه از آن را خورد و خدا را شکر کرد و خوابید.

یکی از دوستان نزدیکش می‌گوید دو عامل، مرتضی را «پدیده» کرد یکی تدین و دیگری جهاد و از این رو بود که وقتی در بین رزمندگان عراقی و افغانی نام او برده می‌شد همه دلگرم می‌شدند و به عنایت خدا و موفقیت در کار اطمینان می‌یافتند. او در دل فاطمیون، زینبیون و حیدریون به عنوان نیرویی مخلص، با اخلاق و شجاع شناخته می‌شد و به عبارتی ترکیب زیبای «دین» و «جهاد» او را حسین قمی کرده بود. یکی از دوستانش می‌گوید او در این عملیات آخر که به شهادتش منجر شد مسئول قرارگاه قاسم‌آباد در اطراف تدمر بود و حضورش در صحنه عملیات ۱۶ مرداد برای آن بود که خاکریزهای دفاعی نیروهای رزمنده را در منطقه مرزی جمونه و شمال تنف تکمیل کند و از قضا موفقیت‌های دفاعی خوبی هم در منطقه‌ای فاقد عوارض طبیعی پدید آورد و این خود در کاهش تعداد شهدا خیلی موثر بود.

۴- با وجود ناآشنایی این نویسنده، با اندک جست‌وجویی از رزمندگان نزدیک شهید، دریافتم سخن بسیار زیاد است. بیش از آنکه حتی در حوصله یک کتاب باشد و باید آنان‌که در خود می‌بینند، دست به کار شوند. اما جدای از آنچه گفته شد، شهید «حسین‌پور»‌ها و شهید «حججی»‌ها می‌دانند برای چه می‌روند هم قدر جان والای خویش را می‌دانند و هم معنای خوف و خطر و موشک و انفجار و خمپاره را. آنان بیش از ما با خطر آشنایند اما با خوف نه  چون بالاتر از جان هم چیزی است که آن دین خدای متعال است و آنان نمی‌توانند ببینند که ملعبه دست آمریکا، رژیم صهیونیستی، وهابیت و تکفیری‌ها شود. در واقع این سیف که شهدا برکشیده‌اند برای استوار ماندن دینی است که اگر این سیوف نباشند، مأذنه‌ها و معابد فرو می‌ریزند و رسم بندگی خدای متعال برمی‌افتد.

و چه می‌دانند آنان‌که این روزها شهدا را به تیر طعنه می‌رانند و آنان را قربانیان ناآگاه به آنچه در اطرافشان است می‌خوانند و دست به توجیهات عجیبی می‌زنند؟ از نظر آنان اساسا شهادت شیرمردانی مثل مرتضی و محسن و مهدی افسانه‌بافی  تاجرپیشگانی است که برای رونق بازار خود می‌سرایند و آنچه از قساوت و سنگدلی تکفیری‌ها گفته می‌شود شور کردن آشی است که قرار است کام دنیاداران را شیرین کند! در این روزها به دفعات شاهد تکرار ادبیات ابن‌سعد بعد از به شهادت رساندن ۷۲ تن از بهترین بندگان خدا بودیم. بله ابن‌سعدها می‌گویند اینان دنبال وهمیاتی رفتند و ندانستند که انتهای این ماجرا چیست؟

 چنین دهان‌هایی را چه رسد که درباره آنچه لحظه‌ای در «سودا» با شهیدان همراه نبوده‌اند، سخن بگویند. شهیدی جوان که با لب ‌تشنه و در چکاچک بمب و خمپاره به هر چه بوی دنیا دهد اخم می‌کند را چه با کسانی که از هستی، همین دنیا و از دنیا همین کبر و نخوت و غرور بی‌مایگی را میراث دارند؟

* سعدالله زارعی

منبع: کیهان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1365
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 شهريور 1396

«مرتضی حسین پور» از پاسدارانِ نیروی قدس سپاه بود که دقایقی قبل از اسارت «محسن حججی» بر اثر اصابت گلوله به پهلویش، بال در بال ملائک گشود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، روز دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ شمسی، منطقه ی مرزی «جمونه» در «سوریه» (واقع در مجاورت مرز «عراق») مورد هجوم تروریست های «داعش» قرار گرفت که طی آن، رزمنده ی پاسدار پاسدار «محسن حججی» به اسارت درآمده و جمعی از مدافعان حرم، به شهادت رسیدند. یک روز پس از این واقعه، تروریست های «داعش» اقدام به انتشار فیلمی از اسارت «محسن حججی» و پیکرش پس از قتل او نمودند. این فیلم، در موطنِ «شهید حججی» آوازه ای تاریخی پیدا کرد و نامِ این پاسدارِ بی ادعا و گمنامِ نجف آبادی را در میانِ ایرانیان و حتی شیعیانِ منطقه، بر سر زبان ها انداخت.

امروز که این مطلب منتشر می شود، کم تر شیعه ی باورمند و معتقد در سراسر جهان است که نام یا حداقل تصویر معرف «شهید محسن حججی» را نشناسد یا ندیده باشد. در این میان، نامِ دیگر شهیدِ ایرانی در حمله ی «جمونه»، تحت الشعاعِ قرار گرفت و کم تر شناخته شد: «مرتضی حسین پور» شلمانی (با نامِ جهادی «حسین قمی»)

«مرتضی حسین پور» از پاسدارانِ نیروی قدس سپاه بود که در زمان شهادت، فرماندهی عملیات «لشگر حیدریون» را بر عهده داشت. وی، دقایقی قبل از اسارت «محسن حججی» بر اثر اصابت گلوله به پهلویش، بال در بال ملائک گشود.

آن چه خواهید خواند، یادداشتی گزارش گونه است از سوی یکی از هم رزمانِ شهید «مرتضی حسین پور» تهیه و تنظیم شده:

«نیروهای داعش سحرگاه روز دوشنبه ۱۶ مرداد، با ۳۰ دستگاه خودرو و سه عامل انتحاری به مقر اصلی کتائب سیدالشهدا و دو مقر تاکتیکی این مجموعه که با فاصله ۱۵۰۰ متری از یکدیگر قرارداشته حمله سنگینی را شروع کردند.

در جریان این حمله نیروهای داعش بعد از منفجر شدن عوامل انتحاری هر سه مقر مذکور را با اسلحه ۲۳ میلیمتری زیر آتش سنگین گرفتند،  به طوری که نیروهای مستقر در این پایگاهها امکان نزدیک شدن به خودروهای محمول خود را نداشته و لاجرم فقط با سلاحهای سبک اقدام به مقاومت نمودند که در طی ۵۰ دقیقه درگیری، نیروهای دو مقر فرعی منجلمه مقری که «شهید حججی» در آن حضور داشته به شهادت رسیدند و فقط مقر اصلی که شهید حسین قمی در آنجا حضور داشته با درایت و فرماندهی این شهید بزرگوار حفظ شد. در صورتی که فرماندهی شهید قمی نبود الآن ما یازده شهید ایرانی مثل شهید حججی داشتیم.

حسین قمی بعد از در گیری یک ساعته با مهاجمین داعشی از ناحیه پهلو مورد اصابت قرار گرفته و گلوله وارد ریه سمت چپ ایشان شد که باعث خونریزی شدید شده و بعد از حدود ۲۰ دقیقه ایشان به شهادت می رسد.
در طول این ۲۰ دقیقه قبل از شهادت، شهید قمی مدام نیروها را هدایت و با روحیه ای عجیب سعی در حفظ روحیه نیروهای خود داشت.

شهید حسین قمی از سال ۱۳۹۲ تا لحظه شهادت بیش از ۲۰ بار به مناطق درگیری در عراق و سوریه اعزام گردید. ایشان از فرماندهان محورهای عملیاتی «غوطه شرقی» دمشق در سال ۹۲ بود که در آن عملیات دو همرزم و دوستش شهیدان «محمودرضا بیضایی» و «اکبر شهریاری» به فیض شهادت نائل آمدند.

او همچنین از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد ،اسحاقی ، سامرا ، الدور ،علم ،تکریت ، بیجی ،ارتفاعات مکحول در عراق بودند.

همچنین ایشان در «عملیات محرم» در منطقه «حلب» (سال۹۴ ) بسیار موثر بودند .

این شهید بزرگوار از شهریور سال۹۵ در سمت مسئول اطلاعات «لشگر حیدریون» در «سوریه» خدمت مینمودند. همچنین از  دی ماه سال ۹۵ در سمت فرماندهی عملیات حیدریون ایفای نقش می نمودند.

شهید حسین قمی دو بار از ناحیه شکم و یک بار از ناحیه کمر مجروح شده بود.


روحمان با یادش شاد

هدیه به روح بلندپروازش صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 19 شهريور 1396

در روز عید غدیر آیین اسلام به تکامل نهایى خود رسید؛ زیرا بدون تعیین جانشین براى پیامبر(ص) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان، این آیین به تکامل نهایى نمى‌‌توانست برسد.

عقیق:آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در بخش نکته‌های تفسیر نمونه ذیل بخشی از آیه 3 سوره مبارکه «مائده» به روز عید غدیر در قرآن اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ امروز، دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم ـ امّا کسانى که در حال گرسنگى، ناچار شوند، و تمایل به گناه نداشته باشند، (مانعى ندارد که از گوشت‌هاى ممنوع بخورند) ـ خداوند، آمرزنده و مهربان است». (مائده/ 3)

یعنى کدام روز است که این «چهار جهت» در آن جمع شده، هم کافران در آن مأیوس شده‌اند، و هم دین کامل شده، هم نعمت خدا تکامل یافته، هم خداوند آیین اسلام را به عنوان آیین نهایى مردم جهان پذیرفته است.

در این مورد، در میان مفسران سخن بسیار است، ولى آنچه جاى شک نیست این است که: چنین روزى باید روز بسیار مهمى در تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، نه یک روز ساده و عادى و معمولى، زیرا این همه اهمیت براى یک روز عادى معنى ندارد.

لذا در پاره‌اى از روایات آمده است: بعضى از یهود و نصارى با شنیدن این آیه، گفتند: اگر چنین آیه‌اى در کتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عید قرار مى‌دادیم.

اکنون باید از روى قرائن، نشانه‌ها و تاریخ نزول این آیه، و این سوره و تاریخ زندگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و روایاتى که از منابع مختلف اسلامى به دست ما رسیده، این روز مهم را پیدا کنیم:

1 ـ آیا منظور روزى است که احکام بالا درباره گوشت‌هاى حلال و حرام نازل شده؟

قطعاً چنین نیست، زیرا نزول این احکام واجد این همه اهمیت نیست نه باعث تکمیل دین است؛ زیرا آخرین احکامى نبوده که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، به دلیل این که: در دنباله این سوره به احکام دیگرى نیز برخورد مى‌کنیم، علاوه بر این نزول این احکام سبب یأس کفار نمى‌شود، چیزى که سبب یأس کفار مى‌شود، فراهم ساختن پشتوانه محکمى براى آینده اسلام است.

و به عبارت دیگر، نزول این احکام و مانند آن تأثیر چندانى در روحیه کافران ندارد و این که گوشت‌هایى حلال یا حرام باشد، آنها حساسیتى روى آن ندارند.

2 ـ آیا منظور از آن «روز عرفه» در آخرین حج پیامبر(صلى الله علیه وآله) است؟! (همان طور که جمعى از مفسران احتمال داده‌اند).

پاسخ این سؤال نیز منفى است، زیرا نشانه‌هاى فوق بر آن روز نیز تطبیق نمى‌کند، چرا که حادثه خاصى که باعث یأس کفار بشود در آن روز واقع نشده، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است که قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر(صلى الله علیه و آله) در «مکّه» بودند.

و اگر منظور نزول احکام فوق در آن روز است که آن نیز همان طور که گفتیم چیز وحشتناکى براى کفار نبود.

3 ـ و آیا مراد «روز فتح مکّه» است (چنان که بعضى احتمال داده‌اند) با این که تاریخ نزول این سوره مدت‌ها بعد از فتح «مکّه» بوده است؟!

4 ـ و یا منظور روز «نزول آیات سوره برائت» است، که آن هم مدت‌ها قبل از نزول این سوره، بوده است؟!

5 و 6 ـ و از همه عجیب‌تر احتمالى است که بعضى دیگر داده‌اند که: این روز، روز ظهور اسلام، یا بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، با این که آنها هیچگونه ارتباطى با روز نزول این آیه ندارند و سال‌هاى متمادى در میان آنها فاصله بوده است.

بنابراین، هیچ یک از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست.

در اینجا احتمال دیگرى نیز هست که تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آورده‌اند و روایات متعددى آن را تأیید مى‌کند، و با محتویات آیه کاملاً سازگار است و آن این که:

منظور «روز غدیر خم» است، روزى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) امیر مؤمنان على(علیه السلام) را رسماً براى جانشینى خود تعیین کرد، آن روز بود که کفار در میان امواج یأس فرو رفتند؛ زیرا انتظار داشتند آیین اسلام قائم به شخص باشد، با از میان رفتن پیغمبر(صلى الله علیه وآله) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجاً برچیده شود.

اما هنگامى که مشاهده کردند، مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در میان مسلمانان، بى‌نظیر بود، به عنوان جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) انتخاب شد، و از مردم براى او بیعت گرفت، یأس و نومیدى نسبت به آینده اسلام، آنها را فرا گرفت و فهمیدند آئینى است ریشه‌دار و پایدار.

در این روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایى خود رسید؛ زیرا بدون تعیین جانشین براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان، این آیین به تکامل نهایى نمى‌رسید.

آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقى همچون على(علیه السلام) براى آینده مردم کمال یافت.

و نیز آن روز بود که اسلام با تکمیل برنامه‌هایش، به عنوان آیین نهایى از طرف خداوند پذیرفته شد (بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده).

علاوه بر این، قرائن زیر نیز این تفسیر را تأیید مى‌کند:

الف ـ جالب توجه این که در تفسیر «فخر رازى» و تفسیر «روح المعانى» و تفسیر «المنار» در ذیل این آیه نقل شده است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.

و با توجه به این که وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) در روایات اهل تسنن، و حتى در بعضى از روایات شیعه (مانند آنچه «کلینى» در کتاب معروف «کافى» نقل کرده است) روز دوازدهم ماه ربیع الاول بوده، چنین نتیجه مى‌گیریم که روز نزول آیه درست روز هیجدهم ذى الحجه بوده است.

ب ـ در روایات فراوانى که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده، صریحاً این مطلب آمده است که: آیه شریفه فوق، در روز غدیرخم و به دنبال ابلاغ ولایت على(علیه السلام) نازل گردید، از جمله:

1 ـ دانشمند معروف سنّى «ابن جریر طبرى» در کتاب «ولایت» از «زید بن ارقم» صحابى معروف، نقل مى‌کند که: این آیه در روز «غدیر خم» درباره على(علیه السلام) نازل گردید.

2 ـ «حافظ ابو نعیم اصفهانى» در کتاب «ما نزل من القرآن فى عَلىّ(علیه السلام)» از «ابو سعید خدرى» (صحابى معروف) نقل کرده که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در غدیر خم، على(علیه السلام) را به عنوان ولایت، به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا این که آیه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ...» نازل شد.

در این موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:

اَللّهُ أَکْبَرُ عَلى اِکْمالِ الدِّیْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رَضِىَ الرَّبِّ بِرِسالَتِى وَ بِالْوِلایَةِ لِعَلِىٍّ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِى، ثُمَّ قالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ:

«اللّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على(علیه السلام) بعد از من، سپس فرمود: هر کس من مولاى اویم على(علیه السلام) مولاى او است، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یارى کند یارى کن، و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از یارى او بردار».

3 ـ «خطیب بغدادى»، در تاریخ خود از «ابو هریره» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده که: بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت على(علیه السلام) و گفتار عمر بن خطاب: «بَخٍّ بَخٍّ یَا بْنَ أَبِى طالِب أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى کُلِّ مُسْلِم» آیه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِیْنُکُمْ» نازل گردید.

در کتاب نفیس «الغدیر» علاوه بر روایات سه گانه فوق، سیزده روایت دیگر نیز در این زمینه نقل شده است.

در کتاب «احقاق الحق»، از جلد دوم تفسیر «ابن کثیر»، صفحه 14 و از «مناقب خوارزمى»، صفحه 47 نزول این آیه را درباره داستان غدیر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است.

در تفسیر «برهان» و «نور الثقلین» نیز ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره على(علیه السلام) یا روز «غدیر خم» نازل گردیده، که نقل همه آنها نیازمند به رساله جداگانه است.

مرحوم «علامه سیّد شرف الدین» در کتاب «المراجعات» چنین مى‌گوید: «نزول این آیه را در روز غدیر در روایات صحیحى که از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده، ذکر گردیده و اهل‌سنت، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این زمینه نقل کرده‌اند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد».

از آنچه در بالا گفتیم روشن مى‌شود: اخبارى که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده، در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضى اسناد آن، آنها را نادیده گرفت. بلکه اخبارى است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است، و در منابع معروف اسلامى نقل شده، اگر چه بعضى از دانشمندان متعصب اهل تسنن، مانند: «آلوسى» در تفسیر «روح المعانى» تنها با تضعیف سند یکى از این اخبار کوشیده‌اند بقیه را به دست فراموشى بسپارند و چون روایت را بر خلاف مذاق خویش دیده‌اند، مجعول و نادرست قلمداد کنند.

و یا مانند نویسنده تفسیر «المنار» با تفسیر ساده‌اى از آیه گذشته، بدون این که کمترین اشاره‌اى به این روایات کند، شاید خود را در بن‌بست دیده که اگر بخواهد روایات را ذکر کرده و تضعیف کند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول کند بر خلاف مذاق او است!

نکته جالبى که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که: قرآن در سوره «نور» آیه 55 چنین مى‌گوید:

وَعَدَ اللّهُ الَّذِیْنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِیْنَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...:

«خداوند به آنهایى که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده‌اند، وعده داده است که آنها را خلیفه در روى زمین قرار دهد همان طور که پیشینیان آنان را چنین کرد، و نیز وعده داده آیینى را که براى آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند، و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».

در این آیه خداوند مى‌فرماید: آیینى را که براى آنها «پسندیده» در روى زمین مستقر مى‌سازد.

با توجه به این که: سوره «نور» قبل از سوره «مائده» نازل شده است،

و با توجه به جمله «رَضِیْتُ لَکُمُ الاِسْلامُ دِیْناً» که در آیه مورد بحث، درباره ولایت على(علیه السلام)نازل شده، چنین نتیجه مى‌گیریم که اسلام در صورتى در روى زمین مستحکم و ریشه‌دار خواهد شد که با «ولایت» توأم باشد؛ زیرا این همان اسلامى است که خدا «پسندیده» و وعده استقرار و استحکامش را داده است.

و به عبارت روشن‌تر، اسلام در صورتى عالمگیر مى‌شود که از مسأله ولایت اهل بیت(علیهم السلام) جدا نگردد.

مطلب دیگرى که از ضمیمه کردن «آیه سوره نور» با «آیه مورد بحث» استفاده مى‌شود این است که: در آیه سوره «نور» سه وعده به افراد با ایمان داده شده است:

نخست خلافت در روى زمین.

دیگر امنیت و آرامش براى پرستش پروردگار.

و سوم استقرار آئینى که مورد رضایت خدا است.

این سه وعده در روز «غدیر خم» با نزول آیه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِیْنُکُمْ...» جامه عمل به خود پوشید؛ زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح، یعنى على(علیه السلام) به جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) نصب شد و به مضمون جمله «الیَوْمَ یَئِسُ الَّذِیْنَ کَفَرُوا مِنْ دِیْنِکُمْ» مسلمانان در آرامش و امنیت نسبى قرار گرفتند و نیز به مضمون «وَ رَضِیْتُ لَکُمُ الاِسْلامُ دِیْناً» آیین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت.

البته این تفسیر، با روایاتى که مى‌گوید آیه سوره «نور» در شأن مهدى(علیه السلام) نازل شده، منافات ندارد، زیرا «آمَنُوا مِنْکُمْ...» داراى معنى وسیعى است که یک نمونه آن در روز «غدیر خم» انجام یافت و سپس در یک مقیاس وسیع‌تر و عمومى‌تر در زمان قیام مهدى(علیه السلام) انجام خواهد یافت.

بنابراین، کلمه «الارض» در آیه، به معنى همه کره زمین نیست، بلکه معنى وسیعى دارد که هم ممکن است بر تمام کره زمین گفته شود، و هم به قسمتى از آن، چنان که از موارد استعمال آن در قرآن نیز استفاده مى‌شود که: گاهى بر قسمتى از زمین اطلاق شده و گاهى بر تمام زمین (دقت کنید).


منبع:فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1420
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

سوگند به خدا که عشق به امام حسین(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) در سرنوشت مان نوشته شد… و اینطور شد که من تو را همدمی بی مثال انتخاب کردم…

دایی ات واسطه آشنایی ما با هم شد.

تو اهل روستای سرکوبه بودی، از توابع شهرستان خمین متولد سال ۱۳۵۴، من هم که اهل اراک بودم و پنج سال از تو کوچکتر… بعدها فهمیدم چقدر از من بزرگتری، و روحت چقدر بزرگتر… و شدی آینه ای که خودم را در آن می دیدم… و چقدر تلاش کردم که همراهی و هم قدمی با تو را از دست ندهم… و از خدا خواستم که مثل تو بزرگ شوم و بزرگتر…

برای من ایمان، تقوا و اخلاق نیکو از همه چیز مهمتر بود و تو همه اینها را با هم داشتی. من باور داشتم که برکتی که در زندگی یک پاسدار است، برکتی الهی است… تو سرباز امام زمان(عج) بودی… دایی های شهیدت که چقدر دوستشان داشتی… چقدر به آنها ارادت داشتی… گفتی: آنها الگوی زندگی تو هستند و می خواستی مثل آنها باشی…

یادت هست… خانه پدرت بودیم وقتی برای اولین بار درباره ی اعزام به سوریه با من حرف زدی… میخواستی مرا آماده کنی… این عادت تو بود… هیچ وقت بدون رضایتم کاری نمیکردی… هر جور که بود رضایتم را میگرفتی… اما آن روز… همین که اسم سوریه را آوردی، بی اینکه بخواهم و بی اینکه بدانم چرا… اشکهایم جاری شد. بی امان بی امان…

پدر کمی آن طرفتر استراحت میکرد. با صدای هق هق گریه هایم بلند شد. به تو تشر زد که به عروسم چه گفتی که این طور ناراحتش کردی؟… تو با آن چهره مهربانتر از همیشه ات، لبخند زدی و گفتی هیچی بابا جان… من کاریش نکرده ام، چیزی نگفته ام… هر چه می گویم، گریه می کند…

انگار قلبم همانجا با صدای گامهای جدایی ات کم کم آشنا می شد…

شاهد بودم که چقدر زنگ زدی به این طرف و آن طرف، چقدر به هر کس که می شد و فکر میکردی رو زدی، التماس کردی که اجازه دهند بروی… حال جسمانی ات خیلی خوب نبود با آن کمر دردهای شدید… ولی انگار دیگر روی پای خودت بند نبودی؛ خصوصا وقتی اربعین پیاده رفتی کربلا یا وقتی که رفتی عملیات سردشت… خوب یادم هست که چقدر اشک ریختی که چرا لیاقت شهادت را نداشته ای… اشک حسرت می ریختی و می گفتی: به چشم خودم دیده ام که گلوله ها چطور از کنارم عبور می کنند و دریغ از اصابت یک تیر. میگفتی با چشم خودم دیدم و با همه وجودم فهمیدم که شهادت لیاقت می خواهد…

راست میگفتی… و عاقبت خداوند لطف کرد و لیاقت شهادتت را در کنار عمه سادات عنایت نمود…

شب هفتم محرم بود. هرگز فراموش نمی کنم. داشتیم میرفتیم شهرستان برای مراسم عاشورا. توی راه به جمعیت زیادی برخوردیم. پیاده شدی، انگار تشییع پیکر یکی از دوستان شهیدت بود… خدایا! چه می دیدم، دیگر علیِ چند ثانیه قبل نبودی… انگار از پا افتاده باشی… انگار از حال رفته باشی برای لقاء خدا… غرقه در خون… آتش دیدار در وجودت زبانه میکشید… اشک می ریختی بی محابا… بی تاب… بی قرار…

سراسیمه…آشفته… تمام راه گریه می کردی… طاقت این سراسیمگی تو را نداشتم… طاقت بی طاقتی تو را نداشتم… بچه ها را بهانه کردم… گفتی: دیگر نمی توانی… و من داشتم آرام آرام پا به عرصه می گذاشتم… دیگر… دیگر شاد نبودی، دلت آنجا بود…

عاشورا که شد، آمدی جلویم نشستی… صاف توی چشمهایم نگاه کردی و گفتی باید بروم… و من که لبریز از محبت تو بودم… تو را بیشتر از جانم دوست داشتم… چطور می توانستم، چطور میخواستم مانع رسیدن به آروزهایت شوم…

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1343
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

گفت و گو با “سید مسافر” مداح و مدافع حرم افغانستانی

 

تازه‌تازه است این «مسافر» از راه رسیده، آن‌قدر که پیشانی‌اش هنوز آفتاب‌سوخته آسمان «سوریه» است و خواب‌هایش عمیق نمی‌شود چون از کیلومترها دورتر صدای انفجار را می‌شنود. او هنوز مثل همه سربازان لب «مرز» پوتین‌هایش را درنیاورده است؛ اما نه این «مرز» جغرافیایی سیاسی که کشورها را از هم تفکیک می‌کند که این مرز مدت‌هاست رنگ‌باخته است. مرز برای او و هم لشکریانش، «مرز مقاومت» است. مقاومتی که بسیاری را از راه‌های دور به شام رسانده است. مقاومت حالا چند سالی است نوحه شده است بر زبانش انگشتری شده است به دستانش تا نشان مقدس لشکر «فاطمیون» را همیشه همراه داشته باشد که این مقاومت آن‌قدر ریشه دوانده که نام فرزند ۱۱ ساله‌اش را به‌یک‌باره به نام یکی از شهدا تغییر می‌دهد.

در روزهایی که از حلب، خونین‌شهر جبهه‌های سوریه خبرهای خوب می‌رسید و بعد از ۴ سال حتی پرندگان آسمان این شهر طعم آزادی را چشیدند میزبان «سید مسافر» یکی از مشهورترین و محبوب‌ترین رزمندگان لشکر فاطمیون شدیم. لشکری از برادران شیعه افغانستانی که شور حسینی در دل‌هایشان برپاست  طوری که حرامیان تکفیری حتی از دیدن پرچم‌هایشان و فریاد «لبیک یا زینب» آنها هراس دارند. گفتگوی ما را با این رزمنده و مداح لشکر فاطمیون که به گفته خودش «صادق آهنگران» این لشکر نام‌گرفته بخوانید.

من یک مسافرم

کسی که به جبر از جایی به‌جای دیگر نقل‌مکان می‌کند نامش «مهاجر» می‌شود، اما کسی که با میل خود سفر می‌کند «مسافر» است و این تنها توضیحی ست که به ما درباره اسمش می‌گوید. اسمی که از ۱۳۸۲ برای خودش انتخاب کرده و با ما حتی از مقصد این مسافر نمی‌گوید. مسافر متولد ۱۳۶۳ در شهرری تهران است. بااینکه بیش از ۳ سال است رزمنده جبهه‌های سوریه و مدافع حریم اهل‌بیت است بی شناسنامه‌ بودن باعث شده نتواند کربلا را ببیند و می‌گوید: «به لطف این قصه تا حالا کربلا را ندیده‌ام.»

چون افغانستانی بودم مرا آموزشی بسیج نبردند

از ۱۳ سالگی در همان شهرری سرش به کارهای فرهنگی و پایگاه‌ بسیج‌ها گرم بوده و حسرت می‌خورد که کاش تمام بچه‌های افغانستانی می‌توانستند در چنین جمع‌های فرهنگی رشد کنند: «برای افغانستانی‌ها بسیج مثل یک مطاع بسیار دور است. یادش بخیر آن دوران یک بسیجی سرشار از انرژی بودم. می‌خواستیم آموزشی برویم تا در حوزه رسیدیم. به من گفتند: آقای مسافر شما نمی‌توانید بروید. گفتم: چرا؟ گفتند: چون خارجی هستید. گفتم: خارجی بودن که خوب است (می‌خندد)  مرا نگذاشتند بروم. سن کمی داشتم و آن موقع ضربه روحی بدی خوردم. شاید کس دیگری بود همان اول می‌بُرید؛ اما من بچه پرروترازاین حرف‌ها بودم. حالا عوضش  سر ایرانی‌ها درمی‌آید (می‌خندد) می‌آیند و می‌گویند تو را به خدا یک کاری کن ما دلمان می‌خواهد برویم سوریه؛ اما نمی‌شود (می خندد)»

قرار بود ۱۰ روز بروم ۳ ماه طول کشید

سید مسافر مداح است. مداحی که همه فاطمیون او را می‌شناسند و با نوحه‌هایش جان گرفتند و سینه زدند. خودش می‌گوید تبدیل‌شده‌ام به «صادق آهنگران» و برای فاطمیون نماهنگ هم ضبط کرده است و می‌گوید اگرچه به ضرر خودش شد اما این کارها به رزمندگان فاطمیون روحیه بیشتری می‌دهد؛ اما اینکه چه شد پای این مداح افغانستانی در شهرری به جبهه باز می‌شود؟ این‌طور تعریف می‌کند: «در شهرری هیئتی به نام «پادگان حضرت عشق (علیه السلام)» داشتیم. وقتی درگیری‌های سوریه را شنیدم. با خودم درگیر بودم. می‌گفتم من این‌همه لاف می‌زنم و در هیئت می‌خوانم باید بروم. یک روز بنده خدایی آمد و گفت کسی را می‌شناسد که می‌تواند دررفتن به سوریه به ما کمک کند. اواخر سال ۹۲ بود که در جریان لشکر فاطمیون قرار گرفتم. آن رزمنده مرا دید و بعدازآنکه حرف زدیم با هزار سختی و قایم‌موشک بازی بعدازآنکه ۶ ماه منتظرم گذاشت؛ بهار ۹۳ مرا برای ۱۰ روز برد؛ اما این ۱۰ روز سه ماه طول کشید! روزهای عجیبی بود. من بسیجی بودم، اما جنگ که ندیده بودم. آن مواقع در دمشق هم خیلی درگیری بود. وقتی ماشین وارد دمشق شد دود آتش‌ها را با تعجب می‌دیدم و صدای انفجار و گلوله از هرجایی شنیده می‌شد. واقعاً ترسیده بودم؛ اما می‌دیدم بقیه خیلی راحت کارشان انجام می‌دهند، زمان برد اما من هم عادت کردم.»

هر بار برمی‌گردم، از روز سوم دلم برای جبهه تنگ می‌شود

سفر ۱۰ روزه سید مسافر به سوریه سه ماه طول می‌کشد و حالا از این سه ماه‌ها در زندگی او زیاد است. مگر این خاک چه چیزی دارد که این‌همه آدم برای رسیدن به آن سر از پا نمی‌شناسند: «بعد از ۱۰روز با همسرم تماس گرفتم و گفت: چرا نمیایی؟ گفتم فعلاً هستم. گفت دل‌تنگ نشدی؟ گفتم مثل این است که بی‌بی زینب تمام دل‌تنگی‌های این سرزمین را برای خودش جمع کرده باشد؛ نمی‌گذارد کسی اذیت شود و کم بیاورد. آن‌قدر این سرزمین خاص است. وقتی می‌خواستم برگردم. یکی از بچه‌ها گفت: روز اول و دوم را می‌گذرانی اما از روز سوم به‌یک‌باره دل‌تنگ می‌شوی. راست می‌گفت از روز سوم دل‌تنگ شدم. شما تا حالا خدا را نزدیک خودتان احساس کردید؟ آن‌وقت چه حالی پیداکرده‌اید؟ تابه‌حال اتفاق بدی برایتان افتاده است که جان به لب شوید و مدام خدا را صدا کنید؟ آن موقع چطوری صدایش می‌کنید؟ انگار که خدا روبرویتان نشسته است. این حال برای زمانی است که یا مشکل‌دارید یا یک اشتباهی کردید و کارتان گیر است. ولی سوریه این‌طوری نیست. آنجا برای خدا قدم برداشته‌اید و حالتان حسابی خوب است. حس شرمندگی ندارید. شما وقتی برای کسی کاری انجام می‌دهید و از شما تشکر می‌کند کلی حالتان خوب می‌شود. حالا فکر کنید شما جایی هستید که می‌خواهید جانتان را برای خدا بگذارید. مسلماً حالتان خیلی خوب است و این حس و حال‌ها آدم را بدجوری دل‌تنگ می‌کند.»

مدافعان حرم عاطفی‌ترین‌های زمانه خودشان هستند

رزمندگان اسلام در جبهه‌ها چه شکلی هستند؟ شکل و شمایل رزمندگان جبهه مقاومت چقدر با تصویر ذهنی مردمی که تنها اخبار آنها را می‌شنوند مطابقت دارد؟ چه افراد و چه طبقه‌های فکری و اجتماعی در این جنگ حضور دارند؟ سید مسافر می‌گوید: «تصور شما نسبت به کسی که می‌جنگد چیست؟ جنگجو؟ رشید؟ خشن؟ اگر ازهرکسی درباره یک جنگجو بپرسید چنین نشانه‌هایی را می‌گوید. بچه‌های مدافع حرم دقیقاً برعکس این تصور هستند. آنها از جنس همین مردمی هستند که شاید از جنگ هم می‌ترسند. شاید کسی که اینجا در ایران نشسته است جنگجوتر از آن‌کسی باشد که آنجاست اما چه چیزی باعث شده که او برود سوریه و دیگری اینجا بماند؟ به جرات می‌گویم رزمندگان مدافع حرم بامحبت‌ترین، عاطفی‌ترین‌های زمانه خودشان هستند. از همه اقشار بین رزمندگان وجود دارد. در فاطمیون شما یک معمار حرفه‌ای می‌بینی. یک کارگر ساده‌ هم می‌بینی. حتی تاجر و سیاستمدار هم در این جمع پیدا می‌شود. یادم نمی‌رود یکی از تاجران شهره افغانستان را لابه‌لای جمعیت دیدم. گفت مسافر صدایش را درنیاور. من آمدم به تکلیفم عمل کنم. اگر شهید شدم که هیچ، اگرنه که دوباره برمی‌گردم. در این لشکر همه جور آدمی وجود دارد. هم‌ پولدار، هم تهیدست. هم دانشجو هم بی‌سواد»

مادرم گفت اگر از حرم حضرت زینب خشتی کم شود؛ چادر سرتان می‌کنم!

شرط اول پا گذاشتن در چنین نبردی دل کندن است. دل کندن از امنیت و آرامش، دل کندن از خانواده، دل کندن از همه وابستگی‌هایی که آدم را به تعلقات مادی‌اش می‌چسباند؛ اما گویا این دل کندن برای بچه‌های فاطمیون تجربه‌شده است: در وهله بعد نگاه جامعه افغانستان به مقاومت، نگاه دیگری است. بسیار دیده‌ام که هم‌رزمان غیر افغانستانی من که شهید هم شده‌اند قبل از آمدن با همسرشان بحث داشتند؛ اما بین افغانستانی‌ها این‌گونه نیست ما چند برادر هستیم. مادر من یک روز صدایم کرد و گفت چند تا چادر می‌خرم و سر هرکدامتان می‌کنم اگر یک خشت از حرم حضرت زینب کم شود. روزی که من به سوریه می‌رفتم یک قطره اشک از صورتش نریخت. یک‌بار زنگ زدم با مادرم حرف زدم گفتم مادر سمت راست صورتم کمی سوخته است؛ فوری گفت: «خیره انشالله، التماس دعا، خداحافظ. نگاه ما کاملاً نگاه مقاومتی و آرمانی است. ما پای یک فرمان امام خمینی (رحمه الله علیه) پوست شوروی را کندیم. با یک دستور امام، مردم ما با بیل و کلنگ بر سر شوروی ریختند و او را بیرون کردند.»

ما جیره‌خور امام حسین (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیه) هستیم

سرسختی بچه‌های فاطمیون در جبهه‌های جهاد مثال‌زدنی شده است طوری که سربازان سوری برای ترساندن دشمن تکفیری پرچم فاطمیون را به دست می‌گیرند.‌ این‌همه سختی و رشادت از کجا می‌آید؟ سید مسافر می‌گوید: «بچه‌ها ما براثر سختی‌های مهاجرت و کارهای سنگینی که انجام داده‌اند، ناخواسته پخته به بار آمده‌اند و شکنندگی در آن‌ها به این راحتی نیست. در فیلم «نبرد پالمیرا» صحنه‌ای وجود دارد که اشک مرا درآورد. یکی از رزمندگان فاطمیون با دمپایی از یک کوه بلندبالا می‌رود. من نتوانستم خودم این موضوع را هضم کنم که این بشر چرا با دمپایی آنجاست؛ آن‌هم در ارتفاعی که پوتین از پای آدم درمی‌آید. خب خدا این‌طوری او را بار آورده است. من همیشه به بچه‌ها می‌گفتم شما در مقابل دشمنی که ماهه است در آمریکا و اسرائیل آموزش‌دیده است؛ چریک‌های خاصی نیستید، اما چرا خدا به شما عزت داده است؟ چون می‌خواهد بفهماند که این شیعه افغانستان را من عزت می‌دهم، پس هیچ‌کس نمی‌تواند او را ذلیل کند. برای همین است که اسم فاطمیون در جبهه می‌آید، النصره و داعش ۵کیلومتر عقب می‌کشند. آنها به ما می‌گویند مرتزقه افغان (مزدور افغانی) اما می‌دانند ما مزدور ایران و سوریه نیستیم. برای همین می‌ترسند. ما جیره‌خوریم، ولی جیره‌خور امام حسین، و نوکر حضرت زینب هستیم. یک‌زمانی خطی در جنوب سوریه دست ما بود که بعد از چند ماه به بچه‌های سوری سپردیم. یک‌بار وقتی تماس گرفتند گفتند ما هنوز مثل زبان شما «لبیک یا زینب» می‌گوییم و دشمن فکر می‌کند هنوز فاطمیون اینجاست و جلو نمی‌آید.»

به همه می‌گفتم دل نبندید از خودم غافل شدم

ذهن سید مسافر پراست از خاطرات تلخ و شیرین جبهه‌ها، آرشیو عکس‌هایش پراست از رزمندگانی که دانه‌دانه از کنارش پر کشیدند. شهدایی مثل «مصطفی صدر زاده»، «سید مصطفی موسوی»، «فاتح»، «عقیل» و خیلی‌های دیگر که بخشی از این مسافر جامانده را با خود برده‌اند: «به همه می‌گفتم دل نبندید اما از خودم غافل شده بودم. اصلاً ما آنجا یک تمرینی داریم، به اسم دل کندن!» عکسی را بالا می‌گیرد و نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «من این بنده خدا را خیلی دوست داشتم! هر کاری کردم نتوانستم به «عقیل» دل نبندم. در دخانیه شهید شد. ۱۶ شبانه‌روز جنازه‌اش روی زمین ماند. حسابی به هم‌ریختم. الآن دیگر گریه برای ما معنی نمی‌دهد. ماتمان می‌برد. برای ما این داغ است که فکر می‌کنیم عقب ماندیم. شب شهادت مصطفی. ماتمان برده بود. با جنازه‌اش هم شوخی می‌کردیم. می‌گفتیم قرار نبود تک‌خوری کنی بی‌وجدان!» اما وقتی جنازه‌اش را توی خاک می‌گذاشتند نمی‌توانستیم جلوی خودمان را بگیریم و گریه می‌کردیم. مصطفی، چمران زمانه خودش بود. ملیت برایش هیچ معنی نداشت. گاهی اعصابم خورد می‌شود به شهدا می‌گویم بی معرفت‌ها یعنی من آن‌قدر لایق نیستم که حتی به خوابم بیایی؟ اندازه خواب که از تون سهم دارم. الآن شنیده‌ام یکی از بچه‌ها شهید شده است و جنازه‌اش نیست. دیشب من تا صبح در خانه راه می‌رفتم انگار همه سنگرها را دنبال جنازه محمد می‌گشتم. عزای ما این شکلی است. باید قورتش بدهی و این قورت دادن دانه‌دانه موهایت را سفید می‌کند. به یکی از بچه‌ها به اسم سید حسن گفتم بیا یک عکس بگیریم، سرت را بریدند من پز بدهم که من با فلانی رفیق بودم. گفت من شهید هم شوم چیزی گیر تو نمی‌آید. شهید شد. سرش را هم بریدند؛ اما اول سرش مفقود شد و بعد هم بدنش و آخر چیزی گیر من نیامد.»

بعضی‌ها هنوز ترس را تجربه نکرده‌اند

سیدمسافر لحظه‌ای خیار روی میز را برمی‌دارد و به سمت ما به شکل پرتاب تکان می‌دهد و می‌گوید: «ترسیدید؟ این‌که ترس نیست. این واکنش ایمنی بدن شماست. حالا می‌دانید ترس یعنی چه؟ ترس یعنی ۱۰ نفر را ۱۰۰ نفر ببینی. یا اصلاً چشم‌هایت از استرس نتواند جایی را ببیند. شما ساعت یک‌شب کار واجبی دارید یک آژانس می‌گیرید و می‌روید بیرون؛ اما بازهم می‌گویید این ساعت شب خوب نیست. به خدا اینجا خیلی امنیت است. باید طعم ناامنی را چشیده باشید. یک‌بار آخرهای شب در پارک بودیم به همه آدم‌های آنجا گفتم فکر کنید الآن از آن پشت چند نفر با ماشین و تانک می‌آیند و می‌ریزند و به سمت شما تیراندازی می‌کنند. یا در خانه‌ات نشسته‌ای و یک‌باره شهرت سقوط می‌کند. من شنیده‌ام وقتی یک کوچه را می‌گیرند، قبل از هر چیزی می‌گویند هرکس شیعه است خودش بیرون بیاید. آنجا قسم و آیه جواب نمی‌دهد. سر شیعه را می‌برند. بعضی از مردم اصلاً ترس را تجربه نکرده‌اند.»

زمان محاصره با امام حسین درد دل کردم

سید مسافر حالا نزدیک به سه سال است در خط مقاومت اسلامی فعال است. بعد از مشهور شدنش به خاطر نوحه‌ها، حضور در نماهنگی برای فاطمیون، این شهرت برایش دردسرشده و چند وقتی ست اجازه حضور در خط مقدم جبهه‌ها را ندارد. از او می‌پرسم زمانی بوده است که کار را تمام‌شده ببیند و فکر کند شهادت نزدیک است؟ سید مسافر جواب می‌دهد: «یک‌بار در تدمور با چند نفر از نیروهای سوری و مستشارهای ایرانی در محاصره مانده بودیم. رو به حضرت اباعبدالله ایستادم و گفتم: آقاجان اگر قرار است بمیرم، خب عشق است. قرار است اسیر شوم، بازهم عشق است. من گله‌ای ندارم. ولی یک نکته وجود دارد؛ دوست ندارم فردا بگویند ما فرماندهان و مسئولینشان را گرفتیم. این برای من به‌عنوان بچه شیعه زور دارد؛ اما به لطف خدا از محاصره بیرون آمدیم. یک‌بار هم با مصطفی صدر زاده برای شناسایی رفتیم و لو رفتیم، آنها مدام تیراندازی می‌کردند. صدر زاده به شوخی گفت: مگر شهدا قبل از شهادت از مرگشان خبردار نمی‌شوند، گفتم: چرا می‌شوند. گفت: پس چرا ما نفهمیدیم؟(می‌خندد) گفتم: لابد قرار نیست شهید شویم و آنجا دوتایی حسابی خندیدیم.»

منبع:عقیق

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1451
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396
سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در مراسم تشییع شهدای گمنام گفت: امام رضا(ع) فرموده‌اند که به خدا قسم، کسی از شیعیان و محبین ما از دنیا نمی‌رود، مگر این‌که مردمی که در تشییع او شرکت می‌کنند از گناهان پاک شوند، مانند روزی که تازه از مادر متولد شده‌اند. مگر می‌شود که امام زمان(عج) در مراسم تشییع شهدایی که جزو با فضلیت‌ترین شهدا هستند شرکت نکند. شهدای معرکه کسانی هستند که در اوصاف‌شان فرموده اند «لایغسل و لا یکفن» یعنی شهید معرکه غسل و کفن ندارد. آیا می شود حضرت اباعبدالله الحسین در مراسم شهدایی که به ایشان اقتدا کردند حضور پیدا نکند؟
 
وی با اشاره به ماجرای تشییع چند سال پیش شهدای گمنام بوستان نهج‌البلاغه تهران گفت: پیکر سه شهید گمنام در شهر «سید صادق» عراق شناسایی شد که یکی از این شهدا شهید «حمید ملاحسنی» بود که بعدها هویتش مشخص شد. 10 روز بعد از تدفین شهید ملاحسنی، خواهر مکرمه ایشان که به یکی از شهدا متوسل شده بود تا برادرش پیدا شود، در شب معینی به همراه دو برادر و زن برادرش، این شهید والامقام را به خواب می‌بینند و شهید به همه این چهار نفر یک جمله واحد گفت و مطلبش این بود که «من آمدم در فلان نقطه در پارکی در منطقه پونک و...» و مشخصات خودش را داد. اما به خواهرش یک مطلبی اضافه گفت و آن هم این بود که «ما از همه افرادی که در مراسم تشییع‌مان شرکت کردند، شفاعت می‌کنیم.» خواهر شهید گفت: «چگونه ممکن است شما از این همه آدم شفاعت کنید»، جواب شهید این بود «پیش فضل خدا که کاری ندارد». خدا امروز می‌بیند که در این شهر چه خبر است و چه هیاهو و هم‌همه‌ای به پا شده است.
 
سردار باقرزاده در ادامه تصریح کرد: چقدر زیبا گفت شهید حججی که «غرق دنیا را جام شهادت نمی دهند». این رهروان شهدا و کسانی که دلبستگی دارند به شهدا باید سرشان را بالا بگیرند، آن‌هایی که امروز آمده‌اند که با شهیدان و امام شهیدان میثاق ببندند، این‌ها باید سرشان را بالا بگیرند. این نوید امروز از جانب این شهدا است. این شهدا زودتر از شما آغوش خود را باز کردند تا شما را در آغوش بگیرند.
 
وی با بیان خاطره‌ای از تفحص پیکر مطهر شهدا در عراق گفت: یک چوپان عراقی که برای چرا گاومیش‌های خود را به سواحل اروند می‌برد، به افرادی که در حال تفحص بودند مراجعه کرد گفت: «من سه سال پیش در این منطقه عبور می‌کردم که با یک پیکری مواجه شدم، پلاک او را جدا کردم و با خودم بردم، بعد از آن تصمیم گرفتم آن پلاک را دور بیاندازم اما آن شهید به خوابم آمد و گفت: «پلاکم را دور نیانداز، بچه‌های ایرانی از آب عبور می‌کنند و می‌آیند سمت من.» و در این سه سال هربار که تصمیم گرفتم آن پلاک را دور بیاندازم، او به خوابم آمد و گفت «نیانداز دور، بچه‌ها می‌آیند سراغم».
 
فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در پایان تأکید کرد: وقتی که شهدا بر می‌گردند، تازه کار ما شروع می‌شود. باید یادمان‌های شهدا محل بازخوانی عملیات‌های دفاع مقدس شود، در یادمان‌ها باید شب‌های خاطره برگزار شود، مراسم شب شعر دفاع مقدس و مراسم‌های دعا و زیارت برگزار شود.
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1344
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

حجت‌ الاسلام عباس پسندیده  اظهار کرد: استرس‌ها همان فشارهای روانی است در مفاهیم دینی هم این عبارت وجود دارد و از واژه ضیق استفاده شده است، در آیات قرآن داریم که اگر انسان به یاد خدا نباشد زندگی ‌اش در تنگنا قرار می گیرد و این‌ها به معنای همان استرس است.

وی ادامه داد: برخی از انسان ها یا در حسرت گذشته  می مانند و یا دائما به فکر آینده هستند این‌ حالات در حقیقت هر دو بیمارگونه هستند و پیامد آن این است که از لحظه حال استفاده نمی کنند، در روایات داریم که امام صادق(ع) می فرمایند دیروز که گذشته است آینده هم که نیامده که در مورد آن منفی هذیان می کنی پس بر لحظه حال صبور باش. این گونه روایات به همان حوزه استرس‌ها اشاره دارد.

 دو نوع نگرانی و استرس وجود دارد یک نگرانی برای ساخت آینده است که مطلوب است و نگرانی غیرعاقلانه و شدید که اصلا پسندیده نیست. زیرا با این نظام هستی که خداوند با نظم خود آن را آفریده نباید در حد نامطلوبی نگران آینده بود.

پسندیده افزود: وضعیت مادی زندگی بشر تغییر کرده اما استرس‌ها در بخشی از مردم کاهش نیافته است، دلیلش این است که استرس و عوامل ایجاد آن را خوب نشناخته‌ایم و تصور کرده‌ایم که امکانات می تواند استرس‌ها را کاهش دهد. حذف استرس به وسیله برخورداری از امکانات یک راهبردی است که در کشور ما موجش در حال حاضر وجود دارد و غرب نیز از سال‌های گذشته این راهبرد را استفاده می کردند.

این پژوهشگر و مدرس حوزه افزود: راهبرد حذف استرس از زندگی اصلا امکان پذیر نیست، در کشورهای غربی به دنبال حذف موارد استرس بودند و معتقد بودند که باید انسان ها لذت ببرند و درد و رنج را حذف کنند تا استرس از زندگی حذف شود، بعد از مدتی دیدگاه های مختلف این راهکار را نقد کردند.

عباس پسندیده در رابطه با حذف استرس از زندگی با استفاده از حذف درد و رنج گفت: نباید فراموش کنیم برای این زندگی هدفی در نظر گرفته شده است که غیرقابل تغییر است و نمی‌توانیم این آفرینش را عوض کنیم ما آیه داریم لقد خلقنا الانسان فی کبد و این را نمی توان تغییر داد.

وی بیان داشت: بعد از آن که در رابطه با راهکار حذف استرس بشر نتوانست کار را جلو ببرد با خود اندیشید که باید کاری کرد که انسان‌ها در عین حال که در درون مشکلات هستند راحت زندگی کنند، و اینجا بود ک به مدیریت استرس‌ها رسیدند.

 در ادیان الهی به خصوص در مذهب شیعه آموزه‌های کاهش استرس مطرح شده است گفت: در کتابی که به تازگی آن را خواندم مطلبی بیان شده بود با این محتوا که نمی توان استرس‌های خانوادگی را از بین برد بلکه باید تاب آوری کرد یا ترجمه بهتر آن یعنی باید در برابر مشکلات انعطاف پذیری داشت. در همین کتاب 7 راهکار را برای پشت سر گذاشتن استرس‌ها بیان کرده است.در صورتی که در منابع دینی بیش از 30 عنصر بیان شده است.

وی اضافه کرد: یک مطلبی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که شاید علم و فن آوری و تکنولوژی پیشرفت زیادی داشته است اما واقعیت این است که انسان‌ها نسبت به گذشته ضعیف‌تر شده‌اند، و توان مقاومت در برابر مشکلاتشان کمتر شده است و استرس نیز به کوچک تر شدن و ضعیف تر شدن انسان‌ها بر میگردد.باید به این ها اموزش داده شود تا بتوانند در برابر مشکلات تقویت شوند.

این استاده حوزه و دانشگاه تصریح کرد: بر اساس منابع ما، خداوند هیچ مشکلی را در یک زندگی وارد نمی کند مگر این که قبلش توان تحمل آن مشکل را به فرد داده باشد یعنی موازنه بین این مشکل و توان انسان وجود دارد، اما آن چیزی که مهم است این است که ما گاهی در برابر مشکلات از توانایی خود به اندازه کافی استفاده نمی کنیم و یا مشکل را بیش از آن چیزی که هست بزرگ جلوه می‌دهیم.

عباس پسندیده بیان داشت: طبق یک پژوهشی که نسبت به منابع و تعالیم دینی به دست امده است خداوند روحیه پیغمبر را با سی و سه روش در برابر مشکلات تقویت کرد، مثلا خداوند از روش تعمیم دادن ابتلائات برای تقویت روحیه پیامبر استفاده کرده‌ است. به طور مثال در جایی فرموده‌ است که بقیه پیامبران نیز از سوی مردم تکذیب شده اند.  این تعمیم دادن و همچنین مقایسه با دیگران که آن ها نیز دارای مشکلات هستند روش بسیار خوبی برای به دست آوردن آرامش و تقویت روحیه است.

وی ادامه داد: مورد دیگر که در قرآن است تعدیل انتظار است. یک مشکل عمده خیلی از ما انسان ها این است که انتظارات زیادی از زندگی داریم، در صورتی که باید بپذیریم که اینجا دنیا است نه بهشت. طبیعتا اگر از زندگی دنیایی انتظارات زیادی داشته باشید بعد از آن که در برخی ناهنجاری‌های اجتماعی برایتان ایجاد شود در استرس و سختی قرار می گیرید. این تعدیل انتظار را هم خداوند به پیامبر یادآوری می کند و می فرماید وظیفه تو تنها ابلاغ است، خودت را این قدر به زحمت نینداز یعنی انتظار زیادی نداشته باش.این آیات هر کدام نمونه‌ای از راهکارهای تقویت روحیه و قوی‌تر شدن پیامبر(ص) در برابر مشکلات رسالت است.

 

تحقیقات جدید روانشناسانه غربی بیان داشته که یکی از عوامل مشکلات و استرس‌ها آرزوهای طولانی و دراز آن ها است  و این موضوعی است که در روایات ما بسیار به آن اشاره شده است. در کل باید بگویم که ما حرف‌هایی در منابع دینی داریم که قدرشان را نمی دانیم و متأسفانه تا از غرب تأیید نشود آن را نمی پذیریم و این جای تأسف دارد.

/م.ق210

 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1315
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل: غرور، خودبینی، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...
 
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
 
کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟
 
شیطان گفت : این نا امیدی است...
 
شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟
 
شیطان با لحنی مرموز گفت :
 
این موثرترین وسیله من است !
 
شخص گفت : چرا اینگونه است !؟
 
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...
 
این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است ،
 
مراقب "امیدمان"باشیم
 
منبع: تبیان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1310
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396
 امام‌خمینی(ره) به طالبان سلوک الهی توصیه می‌کنند که در سخت‌گیری بر نفس مراعات خودشان را بکنند، و به طور کلی از لذت‌ها دست نشویند.
که این افراط، منشأ مفاسد بزرگی خواهد شد. چون نفس تحت فشار قرار گرفته و از آن شانه خالی می‌کند، به خصوص در ایام جوانی که گاهی این افراط، باعث تنفر همیشگی فرد از ذکر خدا می‌شود.(1‍)
 
___________________
1- آداب الصلوهًْ، امام‌خمینی(ره)، ص 26
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1162
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396
حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مومنی، کارشناس مذهبی اظهار کرد: خطاب رسید که ابراهیم؛ ما به زودی به تو فرزندی عنایت می کنیم، ابراهیم پیامبر خداست و هیچ موقع در وعده الهی شک نمی کند، جریان را با همسرش در میان گذاشت؛ این روایت در جلد دوم کتاب «تفسیر عیاشی» آمده است.
وی ادامه داد: همسر حضرت ابراهیم(ع) تعجب کرد، من بچه دار می شوم؟ من که سنم از بارداری گذشته است؟ خطاب رسید که ابراهیم به همسرت بگو، ما به زودی به تو فرزندی عنایت می کنیم اما به جهت این تعجبی که کردی، چهارصد سال، نسل تو که بنی اسرائیل باشند، زیر ستم فرعون و فرعونیان قرار می گیرند.
مومنی با اشاره به اینکه بنی اسرائیل، قرار است ۴۰۰ سال زیر ستم فرعون و فرعونیان باشد، گفت: روایت داریم زمانی که عذاب بر بنی اسرائیل زیاد شد، «فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً؛ زمانی که عذاب بنی اسرائیل طول کشید، آنان ضجه زدند و چهل صبح به درگاه خدا گریستند و ضجه کردند» بعد از این مدت خداوند به موسی و هارون خطاب کردکه بروید بنی اسرائیل را از چنگال فرعون و فرعونیان نجات دهید، من این چندسال باقی مانده از ۴۰۰ سال را بخشیدم.
این کارشناس مذهبی اضافه کرد: امام معصوم(ع) می فرماید: اگر کاری که بنی اسرائیل انجام دادند، شیعیان ما انجام دهند یعنی ۴۰ شبانه روز «ضَجُّوا وَ بَكَوْا ، ضجه بزنند و گریه کنند» خدا فرج ما را می رساند، حوائج مادی خودتان را هم بخواهید اما راس همه حوائج در دعاهایتان، فرج امام زمان(عج) را بخواهید.
 
منبع: شبستان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1292
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

فرد باهوش تمام مستحبات و اعمال و هزینه کردهایش را در زندگی برای حضرت حجت(عج) انجام می دهد و بعد از ایشان کمک می خواهد؛ هر کس یک درهم برای امام زمان(عج) هزینه کند از دو میلیون درهم هزینه در کار خیر، فضیلتش بالاتر است.

تمام خیرات و برکات زندگی مان را به امام زمان(عج) ایشان هدیه دهیموارث: حجت الاسلام و المسلمین سید احمد دارستانی، کارشناس مذهبی اظهار کرد: امام رضا (ع) فرمودند: «الاِمام الاَنیس الرّفیقُ و الوالِدُ الشَّفیقُ ....؛  امام، همدم مهربان و پدر دلسوز ماست...» یعنی زمانی که به حرم معصوم(ع) می رویم، می توانیم بگوییم، سلام پدر و آنها را به عنوان پدر دلسوز و غمخوار صدا کنیم.
وی با اشاره به راههایی که می توان محبت خود را در دل امام زمان(عج) بیشتر کنیم، افزود: اول اینکه تمام خیرات و برکات زندگی مان را به ساحت مقدس ایشان هدیه دهیم، صدقه می دهیم و یا خیرات می دهیم، برای پدر و مادر می خواهیم، کار خیری انجام دهیم، همگی را در مسیر حضرت(عج) انجام دهیم.
دارستانی ادامه داد: اگر شب های جمعه بنا داریم نثار روح پدر و مادرمان خیراتی دهیم، این را به نیت امام زمان(عج) کنیم و بعد بگوییم، آقاجان! شما یک نگاهی به پدر و مادر از دنیا رفته ما بکنید، فرزندتان در بیمارستان مریض افتاده است، بنا دارید خونی بریزید و گوسفندی قربانی کنید، آن را به نیت حضرت حجت(عج) انجام دهید و بگویید آقا جان! بچه ام مریض است و در بستر بیماری افتاده است.
این کارشناس مذهبی گفت: امام صادق(ع) فرمودند: «هر کس یک درهم خرج امام زمان(عج) کند، آن یک درهم از دو میلیون درهم در کار خیر، فضیلتش بالاتر است.» یعنی فردی هزار تومان به هیئت به نیت امام زمان(عج) کمک کند و فردی دو میلیارد تومان به نیت پدر و مادرش کمک می کند، براساس بیان امام صادق(ع)، این هزارتومان، از دو میلیارد تومان ارزشش بالاتر است.
وی ادامه داد: امیرالمومنین امام علی(ع) در غدیرخم فرمودند: «هر کس در غدیر، یک تومان، هزینه برای من کند من ۲۰۰ هزار تومان برای وی بر می گردانم.» اما امام صادق(ع) در اینجا می فرمایند: «هر کس یک درهم برای امام زمان(عج) هزینه کند از دو میلیون درهم هزینه در کار خیر، فضیلتش بالاتر است.»
دارستانی گفت: فرد باهوش و زرنگ چه کار می کند؟ تمام حرکات و مستحبات خود و تمام اعمال و هزینه کردهایش را در زندگی برای حضرت حجت(عج) انجام می دهد و بعد، از ایشان کمک می خواهد، فرضا می خواهد کمکی به فردی کند، می گوید یا حجت الله این را به نیت شما انجام می دهم، شما نگاهی به دختر و پسر من کنید؛ «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند»!!
این کارشناس مذهبی با طرح این سوال که چرا کار برای امام زمان(عج) این میزان قیمت دارد، تصریح کرد: امام صادق(ع) می خواهد ما متوجه امام زمان(عج) و یاد حضرت(عج) باشیم و به بهانه های مختلف، محضر ایشان برسیم زیرا داستان امام زمان(عج)، قصه جدی زندگی ماست.
وی گفت: جد علی بن مهزیار می گوید؛ حضرت(عج) سه بار گوسفند برای حضرت مهدی(عج) عقیقه کرد، سوال کردم مگر رسم نیست که یک گوسفند عقیقه می کنند؟ پاسخ دادند، نه برای این پسر من که غیبتش طولانی است، اگر هزار گوسفند هم عقیقه کنیم، می ارزد.
دارستانی اضافه کرد: امام صادق(ع) فرمودند: «یک درهم هزینه برای یوسف زهرا؛ ارزشش از این کوه احد بیشتر است»؛ منتظران ظهور و شیعیان باید تمام کارهای مستحبی که انجام می دهند، در مسیر حضرت حجت(عج) و به یاد ایشان باشد؛ نماز مستحبی، زیارت مستحبی، کار خیر، دستگیری از فردی یا بازکردن گرهی را، به نیابت از امام زمان(عج) انجام دهند.
این کارشناس مذهبی در پایان خاطرنشان کرد: دومین کاری که می توانیم برای جای گرفتن بیشتر در دل امام زمان(عج) انجام دهیم ، رسیدگی به فقرا و بیچارگان شیعه است، فرمودند: «یک گره از کار یک شیعه باز کنید، از هزار رکعت نماز مستحبی فضیلتش بیشتر است».
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

 

هر اتفاق و پیشامدی که برای شما رخ داد بدانید که از جانب خداست و صلاح شما در آن بوده،پس صبر کنید.

امام حسن عسگری درباره غم و مصیبت فرمودند:

« هیچ بلا و گرفتاری وجود ندارد مگر اینکه خداوند ( از فضل و کرمش ) در آن بلا نعمتی قرار داده که به آن بلا احاطه دارد.»

هراتفاق و پیشامدی از جانب خداستآیت الله مجتهدی در شرح این حدیث می گوید:

ما در لوح محفوظ قضا و قدری داریم که خودمان هم از آن آگاه نیستیم و نمی دانیم که صلاح ما در این است که به این بلا مبتلا شویم. استاد ما « مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان » می فرمودند:

« فرزند خردسالی داشتم به نام علی اصغر که از دنیا رفت.من خیلی از فوت او ناراحت بودم تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم بچه ام زنده است و بزرگ شده و پسری نااهل گردیده و همه می گویند:

« این هم از پسر آقا » و آبروی مرا برده است. وقتی از خواب برخاستم،خوشحال شدم و دیگر به خاطر از دست دادن فرزندم ناراحت نشدم.چرا که فهمیدم قضا و قدر الهی اینگونه بوده که این فرزند در جوانی نااهل گردد و آبروی مرا بریزد.

ایشان در این باره ادامه می دهد:

پس هر اتفاق و پیشامدی که برای شما رخ داد بدانید که از جانب خداست و صلاح شما در آن بوده،پس صبر کنید. همه مردم گرفتار هستند:

دل بی غم دراین عالم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد. باید حتما یک غصه ای داشته باشیم. استاد من همیشه این روایت را می فرمود که :

« اگر روزی گفتی که من دیگر غصه ای ندارم،بدان که اجلت رسیده و امروز و فردا می روی».به محض اینکه گفتی  من که فرزندانم را سر و  سامان داده ام و بدهکاری هایم را داده ام  و دیگر غصه ای ندارم،غصه چیه،بدان که رفتنی هستی. « سیدبن طاووس به پسرش می گفت:

«پسر جان خانه هم که می سازی یک گوشه از آن را بگذار که خراب باشد تا غصه ساختنش را داشته باشی.»

منبع احسن الحدیث ص 94 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1257
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

به گزارش روضه نیوز ؛ گاهی در میان مردم، «شانس» به مقدرات الهی اطلاق می‌گردد؛ مثلاً به کسی که از وضع مالی خوبی برخوردار است و معمولاً در فعالیت های اقتصادی سود می برد، می گویند خوش‌شانس است. توفیقی که یار شهید حججی شد

در میان مردم اغلب «شانس» به رویدادی که علت آن معلوم نبوده اطلاق می‌شود، لذا وقوع آن رویداد به شانس نسبت داده می‌شود. پس اگر مقصود از شانس تحقق پدیده‌ای بدون علت است، بدون شک، شک در فلسفه اسلامی و بر اساس دلایل قطعی مردود است.

فارغ از معنای عامیانه کلمه «شانس»، اصالت این واژه فرانسوی و به معنای فرصت می باشد. با این معنا می‌توان گفت برخی خوش شانس و برخی بدشانس هستند؛ البته ناظر به نتیجه. یعنی برخی فرصت‌های بوجود آمده را درک و بهترین استفاده را از آن می‌کنند و برخی نیز یارای استفاده از این توفیقات الهی را ندارند.

فرصت یا توفیق و موافق قراردادن همه اسباب و وسائل خارجی تنها از جانب خداوند متعال امکان‌پذیر است. زیرا هیچ کس غیر از خداوند، چنین نیروی فراگیر و کاملی ندارد که بتواند در تمامی موارد، همۀ اسباب مادی و معنوی را فراهم سازد و فرصت‌ساز واقع شود.

امام جواد علیه‌السلام می‌فرمایند: المومن یحتاج الی ثلاث خصال: «المُؤمِنُ یَحتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوفِیقٍ مِنَ اللَهِ وَ وَاعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَن یَنصَحُهُ»؛ مؤمن به سه خصلت نیازمند است:
1- توفیقی از طرف خدا،
2- به پندگویی از طرف خودش،
3- پذیرش از کسی که او را نصیحت کند.
(تحف العقول، ص۴۸۰)

از طرفی امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند: حَرَمَ اللَهُ عُقُوقَ الوَالِدَینِ لِمَا فِیهِ مِنَ الخُرُوجِ مِنَ التَوفِیقِ لِطَاعَةِ اللَهِ تَعَالَى - میزان الحکمه، ج 14، ص 7100، ح 22718»

امام رضا(ع) فرمود: دلیل حرام بودن «عاق والدین» این است که توفیق طاعت و بندگی از شخص که عاق والدین شده، سلب می‌شود. خیلی از توفیقات بزرگان به خاطر خدمت به والدین بوده است و اگر انسان در خدمت به والدین کوتاهی کند توفیقات الهی از او سلب می‌شود.

شخصی از حضرت سجاد(ع) سوال کرد: یاابن‌رسول‌الله ما تابه‌حال ندیده‌ام که شما با مادرتان هم غذا بشوید. دلیل‌اش چیست؟ امام سجاد(ع) فرمودند: امکان دارد مادر من سر سفره با چشم خود لقمه‌ای را انتخاب کرده باشد و من همان لقمه را بردارم. و به همین اندازه عاق‌والدین بشوم.

از یکی از مراجع بزرگ شهر اصفهان سؤال شد که چگونه به چنین درجات معنوی دست یافتید؟

این مرجع بزرگ فرمود: یک شب در دوران جوانی، پدرم به حجره‌ام آمد بود و قرار شد شب را در حجره من بماند. من متوجه شدم که هر طور بخوابم، ناچار باید پای خود را رو به پدرم دراز کنم. بنابراین آن شب را چهارزانو خوابیدم. پدرم خوابید و من هم به دیوار تکیه دادم. وقتی پدرم متوجه این ادب من شد، در حق من دعا کرد و به خاطر این ادب و احترام و دعای خیر پدر، خداوند متعال توفیق کسب این درجات را به من اعطا فرمود.

شهید محسن حججی نیز که توفیق شهادت در راه دفاع از حریم اهل‌بیت را بدست آورد قبل از اعزام، پای والدین خود را می‌بوسد. و گویا این حرکت زیبای او بود که از شهید محسن حججی عزیز اسطوره‌ای می‌سازد تا در مقابل دوربین‌ها، نگاه‌اش را در کتاب تاریخ ثبت کند و این چنین حجت خداوند در مقابل چشم همگان شد.

اگر می‌خواهید خوش شانس باشید، یعنی توفیقات الهی نصیب‌مان شود، "از شهید حججی احترام به والدین را یاد بگیریم" که رضا الله فی رضا الوالدین . . .

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1578
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

 ابراهیم خلیلی که در یکی از نقش‌های فیلم «اخراجی‌ها 1» حضور داشت و در فیلم نیز از ناحیه پا مجروح می‌شود به درجه رفیع شهادت نایل شد.



خلیلی از جانبازان دفاع مقدس و بسیجیان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ است که طی عملیاتی مستشاری برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) عازم سوریه شده بود در شرق حلب به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل شد.



او که چندین سال فرمانده پایگاه مقاومت بسیج مسجد سبحان تهران بود در نشریه «شلمچه» به سردبیری و مدیر مسئولی مسعود ده نمکی و فیلم سینمایی«اخراجی ها1» فعالیت‌های مستمری داشت.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1192
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان در بیست و پنجمین روز ماه مبارک رمضان 1435 فرمودند «در گذشته معمول بود که براى ازدواج، افراد خیّر و مؤمنى پیدا می‌شدند، واسطه‌‌گرى می‌کردند، دخترهاى مناسب را، پسرهاى مناسب را، معرفى می‌کردند، ازدواج‌ها را راه مى‌‌انداختند؛ این کارها باید انجام بگیرد؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه به‌‌وجود بیاید.»  در این رابطه احادیث فروانی وجود دارد که ائمه معصومین توصیه به واسطه‌گری در امر ازدواج می‌کنند مثلا در این رابطه امام صادق(ع) فرموده اند: هر فردی زمینه ازدواج مجردی را فراهم کند از افرادی است که خدا در روز قیامت به او نگاه [لطف آمیز] می کند. (الکافی، ج 5، ص 331)

 مقام معظم رهبری در بخشی دیگر از این دیدار فرمود: «به نظر من بر روى مسأله‌‌ى ازدواج جوان‌ها، خود جوان‌ها، اولیاى خانواده‌‌هایى که جوان‌ها متعلق به آن‌ها هستند، و مسئولان ذى‌‌ربط مرتبط با دانشگاه، فکر کنند و تصمیم بگیرند. نگذاریم سن ازدواج -که امروز متأسفانه بالا رفته؛ به‌خصوص در مورد دختران- ادامه پیدا بکند. بعضى از تصورات و سنّت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که این‌ها دست‌‌وپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوان‌ها است. این سنت‌ها را باید عملاً نقض کرد.»

اما چگونه چنین اتفاقی صورت می‌گیرد اگر به احادیثی که در این زمینه وجود دارد توجه کنیم به علت وقوع چنین اتتفاقی پی خواهیم برد.پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) خطاب به دختران و والدین آنها می‌فرماید: «وقتی کسی که به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید که اگر چنین نکنید ، فتنه و فساد زمین را پر خواهد کرد.(نهج الفصاحه ، ح247)» و در جای دیگر می‌فرماید که «بهترین ازدواجها ها آن است که آسان تر انجام گیرد (نهج الفصاحه ، ح247)» و علتی که از سوی پسران باعث عدم اقدام بار یامر ازدواج می شود شاید ترس از فقر و تهیدستی باشد که در این زمینه امام صادق می‌فرماید: «هر که از ترس تهیدستی ازدواج نکند ، به خدای متعال گمان بد برده است . خدای متعال می فرماید : « اگر تهیدست باشد خداوند از فضل خود توانگرشان می سازد.(نور الثقلین . ج3 . ص597)»


منبع:تسنیم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1226
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

حجت‌الاسلام محسن قرائتی استاد تفسیر قرآن کریم بیش از 30 سال است به تدریس معارف قرآن و اهل‌بیت(ع) می‌پردازد و سال‌ها است که پنج‌شنبه‌ها در برنامه درس‌هایی از قرآن میهمان خانه‌های ایرانیان است.

با توجه به تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر توجه به انس عمومی با قرآن و توجه به مفاهیم الهی، خبرگزاری فارس در سال جدید گزیده‌ای از تفسیر قرآن حجت‌الاسلام قرائتی در سال‌های گذشته را در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد.

در ادامه بخشی از تفسیر قرآن حجت‌الاسلام قرائتی در برنامه درس‌هایی از قرآن با موضوع «هجرت برای تبلیغ» که در 25 دی ماه سال 1374 ایراد شده است، تقدیم می‌شود.

راهی برای افزایش اخلاص

- «لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» بقره/273، «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ» حشر/8، مهاجرین فقیر نسبت به غیر مهاجر امتیاز دارند... مهاجرین نامشان قبل از نام انصار آمده، خداوند در پاداش افراد را درجه‌بندی کرده بعضی جاها می‌گوید: پاداش ضِعف است یعنی دوبرابر.

- یک آیه می‌گوید: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» انعام/160 و یک آیه می‌گوید: «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» بقره/261، هفتصد برابر، اما مهاجر، در مقابل هجرت خدا می‌فرماید: ندان و نپرس، «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» نساء/100، کسی که برای خدا و پیغمبر حرکت کند، اگر مرگ و میری پیش آمد، اجرش با خدا است، یعنی حساب از این حرف‌ها گذشته است، آدم اگر هجرت کند بهتر می‌تواند مخلص باشد. 

- قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهی مخلص باشی،(ان ارضی واسعه)...یعنی زمین بزرگ است بلندشو برو، بعد می‌گوید: «فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» عنکبوت/56 یعنی اخلاص. پس برو مهاجرت کن برای رضای خداوند تا اخلاصت بالا برود.

کلید رشد جوامع چیست؟

- قرآن بعد از «إِنَّ أَرْضی‏ واسِعَةٌ» عنکبوت/56، گفته، «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» زمر/10، یعنی باید صبر و تحمل هم کرد، راجع به هجرت داریم که کلید رشد توسعه هجرت است.

-«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا» انفال/72، کسی که ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کند، هیچگونه سرپرستی نباید برای شما داشته باشد؛ هجرت واجب است.

رمز بخشش خداوند

- قرآن راجع به علم مضر یک آیه دارد، می‌گوید: بعضی از علم‌ها مضر است «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» بقره/102، علم مضر است حدیثی داریم که حضرت هر روز می‌فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ». (کنزالفوائد، ج‏1، ص‏385)

- قرآن می‌گوید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا»، حتماً همدیگر را ببخشید، «أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»، رمز بخشش خدا این است که شما هم دیگران را ببخشید. 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1260
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

در پنجمین جلسه کمیته فرهنگی و آموزشی ستاد مرکزی اربعین که با حضور اعضای كميته فرهنگی و آموزشی اربعين برگزار شد، از پوستر اربعین ۹۶ با شعار «احب الله من احب حسینا» رونمایی شد.

این شعار که با رویکرد همگرایی ادیان توحیدی و تقریب بین مذاهب اسلامی انتخاب شده، حدیثی از حضرت رسول (ص) است که در فضیلت محبت امام حسین (ع) بیان شده است.
پوستر شعار سال اربعین ۹۶ توسط محمدامین محمدلو به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی طراحی شده است.

 

پوستر اربعین 96 رونمایی شد / «احب الله من احب حسینا»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1148
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 شهريور 1396

جلسه آموزش مداحی مجمع بیت الاحزان با سخنرانی حاج مصطفی خورسندی ، مداحی حاج مهدی سلحشور ، حاج رحمان نوازنی ، کربلایی مجید طراقی و ذاکرین اهل بیت (ع) با موضوع حضرت مسلم بن عقیل (ع) در آستان مقدس امام زاده معصوم (ع) برگزار شد .

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: حاج رحمان نوازنی , نوازنی , حاج رحمان , رایه الهدی , بیت المهدی , هیات کربلا , سلحشور , حاج مهدی سلحشور ,
:: بازدید از این مطلب : 1372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه