وقتی چشمان آقا پر از اشک شد..
... زمانی یک جوانی در کردستان که از اهل سنت هم بود و در نهادی در شهر “مهاباد” کار میکرد، دستگیر شد و در دوران حبس از دنیا رفت. پدر این جوان، پاسبان بازنشسته زمان شاه بود که یک نامه معمولی به آقا نوشت و به صندوق پست انداخت.
اطرافیانش آن زمان او را مورد استهزا قرار دادند که چه دل خوشی دارد که نامهای در پست انداخته، بعد هم فکر میکند به دست رهبری میرسد و روی آن اقدام میشود...
بقیه درادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج