میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2580
:: باردید دیروز : 12595
:: بازدید هفته : 20035
:: بازدید ماه : 23887
:: بازدید سال : 23887
:: بازدید کلی : 889321
نویسنده : گمنام
دو شنبه 1 مرداد 1391

ابا بصیر خدمت امام صادق علیه السلام رسید واز گرفتاریهای دنیا گله کرد امام صادق علیه السلام فرمودند سه چیز را یاد کن تا مشکلات دنیا را فراموش کنی......

برای دانلود روی عکس کلیک نمایید

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــخنرانـــی , عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: درس اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2683
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

من چه گویم که بی وفا شده ام
عهد بشکسته بی وفا شده ام
دگر از غیرت و حجاب نپرس
که ز راه علی جدا شده ام

جهت دانلود این فایل بر روی تصویر فوق کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: دانلود مناجات های حاج منصور ارضی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 5703
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

آقاي متوسليان پايت چه شده؟



بعد از فتح خرمشهر با يكسري از فرماندهان به ديدن حضرت امام رفتيم. از بيت امام كه خارج شديم، هر كدام از بچه‌ها چيزي مي‌گفت. يكي از نورانيت حضرت امام صحبت مي‌كرد و ديگري از خلوص معنوي ايشان مي‌گفت. در اين بين، ناگهان چشمم به حاج احمد افتاد كه عصا به دست با پاي زخمي و تركش خورده از بيت خارج مي‌شد. همين كه پاي را از بيت بيرون گذاشت، با عصبانيت عصا را به سمتي پرت كرد و با صداي بلند بدون اينكه كسي را مخاطب قرار دهد، گفت: به خدا قسم ديگر عصا را به دست نمي‌گيرم. مي‌خواهم بدون عصا راه بروم. جمعي كه آنجا بوديم با نگراني به او كه به سختي راه مي‌رفت نگاه انداختيم. همان طور كه راه مي‌رفت. زير لب چيزي را زمزمه مي‌كرد. همه مي‌دانستيم كه حاج احمد با حضرت امام ملاقات خصوصي داشته، ولي اين كه در آنجا چه گذشته، كسي خبر نداشت.

سرانجام طاقت نياوردم. به همراه چند نفر از بچه‌ها به سراغ او رفتيم و جريان را پرسيديم. گفت: پيش امام كه بودم ايشان دستي روي پايم كشيد و با لحن پدرانه پرسيد: آقاي متوسليان، پايت چه شده؟ در جواب گفتم: زخمي شده. بعد هم ساكت شدم. آن وقت امام با همان مهرباني دستي روي پايم كشيد و گفت: ان شاء الله خوب مي‌شود و شما به دنبال عمليات مي‌روي.

بعد از شرح اين واقعه، حاج احمد همه ما را با خودش از جماران برد و با رسيدن به ابتداي ميدان قدس، همه ما را در آنجا روي زمين نشاند و گفت: برادرها، حضرت امام فرمودند كه جنگ بايد با همان قوت خودش ادامه داده شود و امر دفاع كما في‌السابق پيش برود.

حاجي ضمن تشريح نقطه نظرات امام، در حالي كه بچه‌ها دور او حلقه زده بودند، گفت: برادرها، يا زنگي زنگ يا رومي روم! ديگر تكليف ما واضح است. بايد براي عمليات بعدي عازم منطقه بشويد و خيلي سريع عمليات را شروع كنيد.

اين دستور حاجي كه مبتني بر رهنمود فرماندهي معظم كل قوا حضرت امام بود، باعث شد تا ما بلافاصله براي شناسايي عمليات بعدي، عازم منطقه شلمچه يا همان منطقه عملياتي رمضان بشويم.

ما براي جنگ با اسرائيل انتخاب شديم

ما گرم كار شناسايي بوديم كه پيامي از حاج احمد به دستمان رسيد. حاجي در اين پيام خيلي كوتاه و صريح نوشته بود: تصميم گرفته شده كه ما براي جنگ با اسراييل عازم لبنان بشويم. سريع وسايل و تجهيزات تيپ را جمع كنيد و بياييد تهران، پادگان امام حسين(ع).

بلافاصله ظرف دو سه روز، كليه تجهيزات و وسايل تيپ را جمع كرديم و عازم پادگان امام حسين(ع) شديم. هنگامي كه به تهران رسيديم، در پادگان امام حسين(ع) باخبر شديم كه حاج احمد به اتفاق حاج همت و يك تعداد ديگر از برادران تيپ براي اقدامات اوليه به لبنان رفته‌اند و به زودي براي اعزام ما به آنجا باز خواهند گشت.

برادر احمد، شما خدا و ائمه را فراموش كرده‌ايد؟

آن روز كه برادر احمد از سوريه به تهران بازگشت، قرار شد بعد از اداي نماز مغرب و عشاء، به اتفاق ايشان و برادران جعفر جهروتي زاده،‌محسن حياتي‌پور و يك برادر روحاني از پادگان امام حسين(ع) به خانه حاجي در محله امامزاده سيد اسماعيل تهران برويم. بنا بود شب خدمت حاجي باشيم و صبح به همراه ايشان برويم فرودگاه براي اعزام به سوريه. حوالي نيمه شب بود كه دو نفر از بچه‌هاي سپاهي پادگان امام حسين(ع) به در خانه حاجي مراجعه كردند.

ما در طبقه بالا داخل اتاق حاجي نشسته بوديم. حاجي رفت دم در و مدتي بعد با يك حالت آشفته‌اي برگشت بالا. پرسيديم: قضيه چيست؟ حاجي گفت: از قراري كه اينها مي‌گفتند، گويا برادرهايي كه در نوبت اول به لبنان رفته‌اند، دچار مشكل شده‌اند و اسراييلي‌ها هم نيروهاي اعزامي ايران را تهديد كرده‌اند. حاجي خيلي ناراحت بود. توي آن اتاق كوچكش قدم مي‌زد. اولين باري بود كه من در يك حالت عادي، گريه اين مرد را مي‌ديدم. بي‌تاب بود، اشك مي‌ريخت، گريه مي‌كرد و مي‌گفت: چرا تيپ به اين حالت درآمده؟ يك نيمه از آن در سوريه و لبنان و يك نيمه در جنوب و يك تعداد هم در تهران پراكنده‌اند. تيپ قدرتمندي كه در حمله بيت‌المقدس داشتيم، حالا از هم پاشيده شده و مشكل سازمان‌دهي و وحدت فرماندهي داريم. جمع كردن اين وضع خيلي مشكل است.

در همين حالت ناراحتي و گريه، ايشان جمله عجيبي را به زبان آورد كه ما بار اول آن را به شوخي گرفتيم؛ ولي بعد كه به منطقه لبنان رسيديم، ديديم آنچه حاجي در آن شب گفت، عين حقيقت بود. حقيقتي بس ثقيل كه ما در آن نتوانستيم آن را هضم كنيم. حاجي با چشم‌هايي خيس از اشك گفت: من كه به لبنان بروم، ديگر برنمي‌گردم. اينها بايد به فكر خودشان باشند. من مي‌دانم كه بروم لبنان، ديگر برنمي‌گردم.

ما باز هم حرفش را جدي نگرفتيم. با خودمان گفتيم: مگر ممكن است كسي كه مي‌داند اگر به لبنان برود، ديگر برگشتي نيست. باز هم عازم چنين سفري بشود؟ براي همين هم من با لحن دوستانه به حاج احمد گفتم: شوخي نكن حاجي، اين حرف‌ها ديگر چيست كه مي‌زني؟ ان شاء الله سالم مي‌روي و برمي‌گردي و هيچ مشكلي هم پيش نمي آيد. به خواست خدا، موفق و پيروز برمي‌گردي.

ايشان باز هم با همان حالت محزون، در حالي كه لاينقطع اشك مي‌ريخت، گفت: نه! من ديگر برنمي‌گردم.

خيلي تعجب كرديم. با اصرار از او خواستيم علت اين يقين خودش را ـ كه البته ما صرف حمل بر توهم مي‌كرديم ـ به ما هم بگويد. حاجي سرانجام تسليم شد و گفت: عمليات فتح‌المبين را به ياد داريد؟ گفتيم: خب. بله، خدمتتان بوديم. گفت: يادتان هست كه پيش از عمليات قرار بود 90 دستگاه نفربر «آيفا»، 100 دستگاه تويوتا و امكانات وسيعي را براي عمليات به ما بدهند؛ ولي در عمل، امكاناتي خيلي جزئي در اختيارمان قرار گرفت؟ گفتيم: بله، خوب يادمان هست.

حاجي گفت: من آن زمان خيلي ناراحت بودم كه خدايا، آخر با اين امكانات جزئي چه جوري مي‌توانيم عمليات كنيم. مثلا ما را از كردستان آوردند به عنوان عده‌اي كه قادريم يك تيپ جديدي تشكيل بدهيم و عمليات موفقي در جنوب داشته باشيم. حالا با اين وضع مي‌ترسم اين عمليات موفق نباشد و مايه آبروريزي بشود. خلاصه توي همين عوالم، با خودم كلنجار مي‌رفتم كه شب شد. آمدم بيرون وضو بگيرم كه از پشت سرم توي تاريكي شب، يك برادر سپاهي دست بر شانه‌ام گذاشت و آن را فشار داد. با تعجب سر چرخاندم كه اين كيست؟ ديدم مي‌گويد: برادر احمد شما خدا و ائمه(ع) را فراموش كرده‌ايد؛ به فكر آمبولانس و امكانات مادي اين دنيا هستيد. توكل بر خدا كن و اين امكانات را ناديده بگير.

به حق قسم، شما پيروز خواهيد شد. ان شاء الله بعد از اين عمليات هم،‌عمليات ديگري در پيش داريد به نام «بيت المقدس». شما بعد از عمليات بيت‌المقدس، براي جنگ با اسراييل، عازم لبنان خواهيد شد. پايان كار شما در آنجاست و از آن سفر برنخواهيد گشت! وقتي كه حاج احمد داشت اين مطالب را براي ما تعريف مي‌كرد، به شدت منقلب بود. ما هم كه بيشتر حواسمان متوجه انقلاب روحي اين مرد بود تا حرف‌هاي حيرت‌آوري كه به زبان مي‌آورد، به اصطلاح مطلب را جدي نگرفتيم و خواستيم به او دلداري بدهيم. براي همين هم گفتيم: اصلا هم اين طور نيست. چه كسي از فرداي خودش خبر دارد؟ ان شاء الله همه چيز به خوبي و خوشي انجام مي‌شود و سالم مي‌روي، سالم و موفق هم برمي‌گردي؛ اما باز هم حاجي حرفش يكي بود؛ اين رفتن برگشتني در پي ندارد!........

 

بقیه در ادامه مطلب....

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: حاج احمدمتوسلیان , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2299
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

 

برای دریافت صوت دعای افتتاح روی عکس بالا کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: حاج منصورارضی , رایه الهدی , دعای افتتاح ,
:: بازدید از این مطلب : 2796
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

سوره مباركه بقره آیه ۱۸۳

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ﴿۱۸۳﴾
ای افرادی كه ایمان آورده‌اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه كه بر كسانی كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزكار شوید.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1391/139105012180dd97.jpg
 
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif روزه، یكی از پایه‌های اصلی تكامل انسان

هدف از روزه‌ى ماه رمضان، بنا بر تصريح آيه‌ى قرآن، عبارت است از تقوا و افزايش اين ذخيره‌ى معنوى در وجود انسان.(۱) مى‌فرمايد: «كتب عليكم الصّيام كما كتب على الّذين من قبلكم»(۲). ما مى‌دانيم كه نماز و زكات، مخصوص امت اسلام نبوده است؛ بلكه پيامبران قبل از رسول اكرم اسلام(صلّى‌اللَّه‌عليه‌واله‌وسلّم) در صدر احكام خود، نماز و زكات را داشته‌اند. «و اوصانى بالصّلوة و الزّكوة ما دمت حيّا»(۳) از قول حضرت عيسى(ع) است كه به مخاطبان خود مى‌فرمايد: خدا من را به نماز و زكات وصيت كرده است. از آيات ديگر قرآن هم اين معنا استفاده مى‌شود. آيه‌ى اولى كه تلاوت كردم، مى‌فرمايد: روزه هم مثل نماز و زكات، در شمار احكامى است كه مخصوص امت اسلام نيست؛ بلكه امم سابق و پيامبران گذشته هم مأمور به روزه بوده‌اند.
اين، نشان‌دهنده‌ى اين حقيقت است كه در بناى زندگى معنوى انسانها در هر زمان، همچنان‌كه نماز لازم است و اين نماز، رابطه‌ى معنوى ميان انسان و خداست، و همچنان كه زكات لازم است و اين نكات، تزكيه‌ى مالى انسان مى‌باشد، روزه هم واجب و ضرورى است و اين يكى از پايه‌هاى اصلى تكامل انسان و تعالى معنوى اوست؛ والّا در طول زمان و با تغيير اديان مختلف، اين خط، ثابت و مستمر نمى‌ماند.
البته روزه، در اديان مختلف و زمانهاى گوناگون و به شكلهاى ديگر وجود دارد؛ اما گرسنگى كشيدن و اندرون را از طعام خالى داشتن و لب و زبان و دهان را در ساعات معينى بر روى تمتعات جسمانى بستن، خصوصيتى است كه در روزه‌ى اديان مختلف وجود دارد. پس، روزه يك ركن اساسى در تعالى معنوى و تكامل روحى و هدايت و تربيت انسانى است.(۴)
 

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif تقوا، یعنی حفظ روحیه هشیاری

بعد مى‌فرمايد: «لعلّكم تتّقون». يعنى اين روزه، پلكانى به سمت تقوا و وسيله‌يى براى تأمين آن در وجود و دل و جان شماست. تقوا اين است كه انسان در همه‌ى اعمال و رفتار خود مراقب باشد كه آيا اين كار مطابق رضاى خدا و امر الهى است، يا نه. اين حالت مراقبت و پرهيز و برحذر بودن دايمى، اسمش تقواست.(۵)
تقوا يعنى همين كه مواظب رفتار خودتان باشيد كه خلاف امر و نهى خدا رفتار نكنيد. اين، معناى تقواست. يك وقت ممكن است سرِ رشته از دست انسان خارج شود و گناهى هم از او سر بزند. مهم اين است كه شما مراقب باشيد و بنا داشته باشيد كه گناه نكنيد. اين، آن روحيه‌ى تقواست. اينْ روحيه‌ى هشيارى است، كه وقتى شما هشيار خودت بودى، هشيار دشمنت هم هستى. وقتى مواظب شيطانِ درون خودت بودى، مراقب شيطان بيرونى هم خواهى بود. وقتى شيطان درون ما نتواند به ما آسيب برساند، شيطانِ بيرون هم به آسانى نخواهد توانست ما را محكوم كند و ضربه وارد سازد. اين، آن پيام ماه رمضان است. «كتب عليكم الصيام كما كتب على الّذين من قبلكم لعلّكم تتّقون» مقدّمه‌ى تقواست و تقوا غايتِ است.(۶)
نقطه‌ى مقابل تقوا، غفلت و بى‌توجهى و حركت بدون بصيرت است. خدا، ناهوشيارى مؤمن را در امور زندگى نمى‌پسندد. مؤمن بايد در همه‌ى امور زندگى، چشم باز و دل بيدار داشته باشد. اين چشم باز و دل بيدار و هوشيار در همه‌ى امور زندگى، براى انسان مؤمن اين اثر و فايده را دارد كه متوجه باشد، كارى كه مى‌كند، برخلاف خواست خدا و طريقه و ممشاى دين نباشد. وقتى اين مراقبت در انسان به وجود آمد كه گفتار و عمل و سكوت و قيام و قعود و هر اقدام و تصرف او، برطبق خط مشى‌يى است كه خداى متعال معين كرده، اسم اين حالت هوشيارى و توجه و تنبه در انسان تقواست، كه در فارسى به پرهيزگارى ترجمه شده، و مقصود از پرهيزگارى اين است كه حالت پرهيز و برحذر بودن، هميشه در انسان زنده باشد. فايده‌ى روزه اين است.(۷)
 
 
بقیه در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: گفتاردوم , ماه رمضان , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2240
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

برای دانلود روی تصویر کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: دانلودمناجات حاج منصور , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2109
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391
مرکز خبر حوزه نوشت:
 
اين مرجع تقليد در اين جلسه با اشاره به ویژگی‌های کلی سوره ضحی، اظهار كرد: این سوره مکی است و ویژگی سوره‌های مکی، کوتاه بودن آیات و مضمون آن‌هاست.
 
وي با اشاره به تفسیر آیه اول این سوره افزود: 39 سوره در قرآن با قسم آغاز می‌شود که سوره ضحی یکی از آن‌هاست و در تفسیر قسم‌های قرآن باید مقسم به، مقسم علیه و رابطه این دو را شرح دهیم.
 
آيت‌الله سبحانی ادامه داد: در این سوره به شب هم قسم خورده است و باید توجه کنیم که تاریکی و شب هم مثل نور نعمت است و اگر همیشه نور وجود داشته باشد و تاريکی نباشد، زندگی نخواهد بود.
 
اين استاد حوزه علمیه قم با اشاره به تفسیر اهل سنت از آیه شریفه «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» اظهار كرد: اهل سنت می‌گویند چون نزول قرآن بر پیامبر‌(ص) چند روز قطع شد، مردم خیال کردند خداوند از پیامبر روی گردانده است و لذا این آیه نازل شد.
 
وي با رد نظر اهل سنت، گفت: مبنای این فکر غلط است و در اصل بنا نبوده که قرآن هر روز نازل شود، بلکه طی 23 سال نازل شده است.
 
آیت‌الله سبحانی تصریح کرد: نزول تدریجی قرآن مایه قوت قلب پیامبر‌(ص) است و بیانگر استمرار توجه خداوند به ایشان است بر خلاف تورات و انجیل که یکباره نازل شده‌اند.
 
به گزارش ايسنا به نقل از مركز خبر حوزه، وي در پایان گفت: در ماه مبارک رمضان سوره‌های کوچک قرآن را تفسیر می‌کنیم تا حاضران آن‌ها را حفظ کرده و علاوه بر قرائت در نمازهای خود، آن‌ها را نشر دهند.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: آیت الله سبحانی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2269
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

یک کارشناس فرق بر ضرورت آگاهی بخشی به جامعه در مقابله با گسترش مدعیان دروغین تاکید کرد.

به گزارش حوزه ، مهدی غفاری امروز در جمع مبلغان ماه رمضان این استان اظهار داشت: افراد گرفتار در دام تفکرات فرقه ای افرادی هستند که نه تنها در برنامه های مذهبی شرکت نمی کنند بلکه دیگران را افرادی گمراه می دانند.
 
وی با اشاره به نقش مبلغان دینی در هدایت جامعه، افزود: مبلغان بر آگاهی بخشی به جامعه نهایت تلاش خود را به کار گیرند.
 
این کارشناس فرق تصریح کرد: امروز به واسطه نا آگاهی مردم بیش از سه هزار مدعی دروغین امام زمان در زندان ها هستند.
 
وی افزود: تمام کسانی که تفکرات انحرافی فرقه ای دارند با عبور از خدا تلاش می کنند خود را به جای خدا به مردم معرفی کنند.
 
غفاری با انتقاد از برخی افراطی گری ها و بیان مسائل تفرقه برانگیز توسط برخی مبلغان، ادامه داد: بیان مسائل تفرقه برانگیز زمینه حمله به افراد و ترورهای شیعیان را فراهم می کند.
 
این کارشناس فرقه های نوظهور بر ضرورت ایجاد فضایی باز برای بیان انتقادات تاکید کرد و افزود: افراد به واسطه شنیدن اخبار منفی اجتماعی دچار تلاطم روحی می شوند و فرقه های انحرافی از این فرصت بهره گیری می کنند تا اهداف خود را پیاده کنند.
 
وی گفت: فرقه ها با بیان سخنانی مهربانه و جذاب، افراد را به سمت خود جذب می کنند و به این وسیله در قلب جوانان نفوذ می کنند.
 
این کارشناس فرق تصریح کرد: تهاجم به فردیت افراد، خانواده و جامعه، سه راهی است که فرقه های خشن برای تربیت پیروانی برای خود به کار می گیرند
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: برچسب‌ها: مدعیان دروغین , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2101
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

سوره مباركه بقره آیات ۲، ۳ و ۴

ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ ۛ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقين﴿۲﴾
الَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ﴿۳﴾
وَالَّذينَ يُؤمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُم يوقِنونَ﴿۴﴾
آن كتاب با عظمتی است كه شك در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزكاران است.(۲) (پرهیزكاران) كسانی هستند كه به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی كه به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌كنند.(۳) و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.(۴)
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif متقین بلاشك از قرآن هدایت خواهند گرفت

تقوا يعنی پرهيز با حركت نه پرهيز با سكون، يك وقت هست شما در حال سكون پرهيز می‌كنيد، يعنی برو در خانه‌ات بنشين و كاری به كار چيزی نداشته باش و با رانندگی نكردن پرهيز كن به اين كه به كوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهيز از كوهنوردی كردن، حركت نكردن در خارزارها كه خارهای مغيلان دامن شما را نگيرد، اين یك جور پرهيز است و اسلام اين را به شما توصيه نمی‌كند. بلكه می‌گويد در سينه‌ی قضايا و واقعيت‌ها با حوادث روبرو بشويد و در عين حال پرهيز كنيد. مثل راننده‌ای كه رانندگی می‌كند اما پرهيز هم می‌كند و اين پرهيز همان است كه گفته شد، مراقبت كردن و مواظب خود بودن.(۱)
قرآن كريم مى‌گويد: «هدى للمتقين»(۲)؛ نمى‌گويد «هدى للمؤمنين». «هدى للمتّقين»؛ يعنى اگر يك نفر باشد كه دين هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممكن است كسى دين نداشته باشد، اما به همين معنايى كه گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشك از قرآن هدايت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ايمان هم پايدار نيست. بستگى به شانسش دارد: اگر در فضاى خوبى قرار گرفت، در ايمان باقى مى‌ماند؛ اگر در فضاى خوبى قرار نگرفت، در ايمان باقى نمى‌ماند.(۳)

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif خصوصیات متقین
«الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون»(۴): برای همين متقين شش خصوصيت بيان شده كه اين شش خصوصيت در يك انسان، در حقيقت عناصر تشكيل دهنده‌ی تقواست و آن تقوای صحيح و عينی با اين شش خصوصيت در انسان تأمين می‌شود البته فراموش نشود كه من در جلسه‌ی قبل گفتم: اين تقوا در همه‌ی مراحل به انسان كمك می‌كند، يعنی شما وقتی يك مايه‌ای از تقوا داشته باشيد از قرآن يك چيزی می‌فهميد و هدايت می‌شويد و اين تقوا هرچه بيشتر بشود شما از قرآن بيشتر می‌فهميد يعنی حتی يك انسانی كه در حد اعلای تقوا هست اگر باز تقوايش بيشتر شود به همان نسبت افزايش روحيه تقوا ممكن است باز چيزهای جديدتر و ترفه‌تر و يك ظرافت‌هايی را از قرآن بفهمد و اين فقط مربوط به اول كار نيست كه بگوئيم اگر می‌خواهيد از قرآن چيزی بفهميد بايد با تقوا بشويد و بعد كه تقوا يعنی همان هشياری و دقت را بدست آورديد ديگر برو در بطن قرآن، نخير، درهمه‌ی مراحل هرچه اين تقوا بيشتر شد درك انسان بيشتر می‌شود، حالا اين شش خصوصيت مقدماتی است برای اينكه يك سطح قابل قبولی از تقوا در انسان بوجود بيايد، يا بگوييم يك حداقل لازمی از تقوا در انسان بوجود می‌آيد.

الف) ایمان به غیب

اولين خصوصيت اين است كه: «الذين يؤمنون بالغيب». يعنی آن كسانی كه ايمان به غيب می‌آورند، كه در ترجمه گفتيم آنها كه به غيب باور می‌آورند. ايمان به غيب در قرآن جاهای متعددی خشيت به غيب و توجه به غيب ذكر شده، مثلاً در يك جا، «و خشی الرحمان بالغيب»(۵) و از اين قبيل آيات آمده و غيب يعنی آنچه كه پنهان از حواس آدمی است و تمام عالم وجود به غيب و شهادت تقسيم می‌شود و شهادت يعنی آن عالم مشهود ما، البته نه مشهود با چشم فقط، بلكه مشهود به حواس، آنچه را كه شما آن را لمس می‌كنيد و در مقابل شماست، كه زير چاقوی جراحی شما می‌آيد، روی تلسكوپ مثلاً كيهان نگر شما می‌آيد، زير ذره‌بين و ميكروسكوپ شما می‌آيد: آنچه كه شما می‌بينيد آنچه كه شما می‌شنويد، آنچه كه شما حس می‌كنيد اين شهادت است و ماورای اين شهادت، عالم ادامه دارد، وجود به آنچه من و شما آدمی می‌بينيد و می‌توانيد ببينيد محدود نيست. بلكه وجود در نواحی و مناطقی كه احساس آدمی قادر به درك آن نيست ادامه دارد، يعنی غيب عالم و اين مرز جهان بينی‌ها و بينش‌های الهی با بينش‌های مادی است.
بينش مادی می‌گويد: من آنچه را كه می‌بينم وجود دارد و هست. اما آنچه را من نبينم او نيست. البته ممكن است چيزی را كه امروز نمی‌بينيم فردا ببينيم او هم هست. اين بينش مادی تنگ نظرانه، خود خواهانه و موجب محدوديت است، شما چه دليلی داريد كه آنچه را نمی‌بينيد بگوئيد نيست؟ وقتی حكم می‌كنيد به هست يا به نيست بايد با بينش خودتان به او رسيده باشيد! شما وقتی می‌گوئيد هست بايد ثابت بكنيد كه هست! و وقتی می‌گوئيد كه نيست چگونه ثابت می‌كنيد كه نيست؟ مادی هيچ دليلی بر نبود عالم غيب ندارد. او می‌گويد من عالم غيب را نمی‌بينم و از آن خبر ندارم؛ آنوقت با اين كه می‌گويد من خبر ندارم، در عين حال بطور قاطع می‌گويد نيست!! اينجا اولين سؤالی كه بايد از او بشود اينست كه: تو وقتی خودت می‌گويی من از او خبر ندارم پس چگونه می‌گويی نيست؟ ولذا در قرآن نسبت به ماديون و ملحدين و دهريون: آن كسانی كه ماورای جهان ماده را انكار می‌كنند اين تعبيرات بكار رفته: «ان هم الا يظنون»(۶) با گمان حرف می‌زنند. «و ان هم الا يخرصون»(۷) با هم سخن می‌گويند.

ب) به‌پاداشتن نماز
اما شرط دوم: «الذين يؤمنون بالغيب» به پاداشتن نماز از شرايط متقين است. «و يقيمون الصلوة»: و نماز را به پا می‌دارند. من بارها اين را گفته‌ام كه به پاداشتن نماز غير از گزاردن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمه‌ها مشاهده می‌شود می‌نويسند و نماز می‌گزارند، در حالی كه نمازگزاردن در عربی می‌شود «يصلون» و «يقيمون الصلوة» يعنی نماز را بپا می‌دارند، پس به پا داشتن نماز چيزی بيش از گزاردن نماز است، كه البته نمازگزاردن را هم شامل می‌شود. يعنی اگر شما بخواهيد جزو نماز بپادارندگان باشيد نمی‌توانيد نمازگزاردن را ترك كنيد. بپاداشتن نماز، يعنی در محيط و درجامعه اين واجب و اين حقيقت لطيف را بوجود آوردن و محيط را محيط نماز كردن و ديگری را به نماز دعوت كردن و نماز را با توجه ادا كردن، و مفاهيم نماز را در زندگی تحقق بخشيدن است، كه مفهوم اصلی نماز عبارت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار اين آن عنصر اصلی نماز است كه در حاشيه‌اش هم چيزهای ديگری وجود دارد. پس شرط دوم متقين اقامه‌ی صلوة است «يقيمون‌الصلوة» و آنكه قبلاً گفتيم: «الذين يؤمنون ‌بالغيب»، يكی از مقومات تقوا بود در عالم بينش و اين دومی، اقامه‌ی صلوة يكی از مقومات تقوا در عالم خودسازی است و خودسازی بسيار مهم است.

ج) انفاق در راه خدا
«و ممّا رزقناهم ينفقون»: و از آنچه كه ما روزی آنها كرده‌ايم انفاق می‌كنند. حالا آيا اين انفاق همان زكاتی است كه در كتابهای فقهی گفته شده به ۹ چيز تعلق می‌گيرد و در غير آن 9 چيز زكوة نيست؟ نه اين آن نيست. البته ممكن است در مورد زكوة هم ما نظرات فقهی‌ ديگری را هم سراغ داشته باشيم. و بشناسيم كه دايره زكوة را بسی وسيع‌تر گرفته باشند و از آنچه كه در اين ۹ چيز وجود دارد و ممكن است وجود داشته باشد اما به هر حال اين آن انفاق نيست و فراتر از آن است.
انفاق كردن يعنی خرج‌كردن از مال، و بديهی است كه مراد از اين خرج‌كردن، آن خرجی نيست كه انسان برای خودش می‌كند، چون خرج كردن برای خود را هر انسانی می‌كند و بی‌تقواها بيشترش را برای خورد و خوراك و لذت و شهوترانی خودشان خرج می‌كنند. پس مقصود آن نيست، بلكه مقصود انفاق در راه خداست. يعنی در راه هدفهای والا و در راه آرمانهای الهی خرج‌كردن بسيار مهم است!(۸)

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: مقام معظم رهبری , رایه الهدی , هیئت منتظران مهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2400
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

 

 

همزمان با اولين روز از ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن، محفل انس با قرآن، عصر امروز (شنبه) در حضور حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد. به گزارش رجانیوز، در اين محفل نورانی كه سرشار از عطر و طراوت معنوی قرآن بود، قاريان، حافظان و اساتيد قرآن، آياتی از قرآن كريم را قرائت كردند و گروههای جمع خوانی نيز در فضيلت رمضان كريم، به مدح و ثنای پروردگار پرداختند.

حضرت آيت الله خامنه ای در سخنانی در اين محفل قرآنی، داعيه جمهوری اسلامی ايران را برپايی تمدنی متكی بر معنويت ناشی از قرآن و هدايت الهی دانستند و با اشاره به استثمار انسانها بوسيله تمدن غرب بعنوان تمدنی مبتنی بر ماديت و بدور از اخلاق و معنويت تأكيد كردند: نمونه بارز ادعاهای دروغين غرب درباره اخلاق و حقوق بشر، سكوت اين مدعيان در قبال كشتار هزاران انسان مسلمان در ميانمار است. در ادامه متن کامل سخنان ایشان را می‌خوانید:

 

 

 

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

خداى متعال را از اعماق دل و همه‌ى زواياى جان سپاسگزاريم كه توفيق انس با قرآن و لذت از تلاوت قرآن را به ما، به ملت ما، به مردم ما عنايت كرده است. يقيناً هر يك از اين جلساتى كه براى قرآن و تلاوت قرآن تشكيل ميشود و عندليبان قرآنى در آن نغمه‌سرائى ميكنند، تأثير بسزائى در تعميق ايمان و عشق و محبت ما به قرآن دارد؛ و همه چيز در گرو همين است. اگر ملتى عقيده‌ى به حق را، عقيده‌ى به قرآن و معارف اسلامى را همراه كرد با محبت، رنگ و بوى لطيف گل محبت است كه ميتواند اعتقادات عميق را در عرصه‌ى زندگى انسان بارور كند. اگر اين عقايد، اين پايبندى‌هاى عقلانى، با محبت و با عواطف عجين و همراه شد، آن وقت عرصه، عرصه‌ى عمل قرآنى خواهد شد؛ توفيقات، روزافزون خواهد شد؛ پى‌درپى خواهد شد؛ ما دنبال اين هستيم. اگر اين محافل قرآنى بتواند دلهاى ما را فراتر از جنبه‌ى عقلانى، از جنبه‌ى عاطفى و علقه‌ى عشق و محبت، به قرآن نزديك كند، مشكلاتى كه بر سر راه جامعه‌ى اسلامى است، برطرف خواهد شد؛ اين اعتقاد ماست.

البته ما به احساسات و عواطفِ تنها مطلقاً اكتفاء نميكنيم، اما اين را لازم ميدانيم. و خوشبختانه در جامعه‌ى ما، در معارف اسلامى‌اى كه ما از طريق اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) ياد گرفتيم، اين معنا وجود دارد؛ عقل و عاطفه، هر دو همراه يكديگر.

خوشبختانه كشور ما، ملت ما، جوانان ما، در مرحله‌ى انس با قرآن، امتحان خوبى دارند ميدهند. اين آشنائى‌ها و خبرويتها و آگاهى‌ها و قرآن‌فهمى‌ها كه انسان كاملاً در اين جلسات و در اين تلاوتها مى‌بيند، و آنچه كه خارج از اين جلسه هم ميشنويم يا مى‌بينيم، اينها خيلى تفاوت دارد با آنچه كه در سالهاى قبل، در اوائل انقلاب، در اين كشور وجود داشت. بحمداللَّه جوانان ما، نوجوانان ما، مردان ما، زنان ما در انس با قرآن پيشرفت كردند؛ اين خيلى مژده‌ى بزرگى است؛ ما يك روزى از اينها محروم بوديم.

وقتى انس با قرآن پيدا شد، مجال تدبر و تأمل و تفكر در معارف قرآن به دست خواهد آمد. قرآن را نميشود سرسرى خواند و گذشت؛ قرآن احتياج دارد به تدبر، تكيه‌ى بر روى هر كلمه‌اى از كلمات و هر تركيبى از تركيبهاى كلامى و لفظى. انسان هرچه بيشتر تدبر كند، تأمل كند، انس بيشترى پيدا كند، بهره‌ى بيشترى خواهد برد؛ قرآن اينجور است.

مشكلات هر جامعه‌اى با قرآن حل خواهد شد. با معارف قرآنى، مشكلات حل ميشود. قرآن راه‌حل معضلات زندگى بشر را به فرزندان آدم هديه ميكند؛ اين وعده‌ى قرآنى است و تجربه‌ى دوران اسلام هم اين را نشان داده. هرچه ما به قرآن نزديكتر شويم، هرچه عمل قرآنى در ميان ما - چه در روح ما، چه در اعمال جسمانى ما، چه در فرد ما، چه در اجتماع ما - بيشتر شود، به سعادت، به حل مشكلات و معضلات نزديكتر ميشويم.

عزت در سايه‌ى قرآن است، رفاه در سايه‌ى قرآن است، پيشرفت مادى و معنوى در سايه‌ى قرآن است، اخلاق نيك در سايه‌ى قرآن است، سلطه و غلبه‌ى بر دشمنان در سايه‌ى قرآن است. ما ملتهاى مسلمان اگر اين حقايق را بدرستى درك كنيم و در راه رسيدن به اين هدفها تلاش كنيم، يقيناً بهره‌هاى زيادى خواهيم برد.

امروز ملتهاى مسلمان درگير مشكلات فراوانى هستند از ناحيه‌ى تسلط كسانى كه نگاهشان به آفرينش، نگاه مادى است؛ نگاه سودجويانه است؛ نگاه پست يك انسانى است كه از معنويت بوئى نبرده. امروز تمدنى كه امكانات نظامى را در اختيار مستكبران قرار داده، مبتنى بر نگاه مادى به عالم آفرينش است. همين نگاه مادى است كه دنيا را بدبخت كرده؛ خود آنها را هم بدبخت كرده. وقتى نگاه، نگاه مادى بود، سودپرستانه بود، دور از معنويت بود، دور از اخلاق انسانى بود، نتيجه اين ميشود كه قدرت نظامى و قدرت سياسى و قدرت اطلاعاتى در راه به زنجير كشيدن ملتها به كار ميرود. تمدن غرب در اين چند قرن اخير كه به اوج رسيده، هيچ هنرى غير از اين نداشته است؛ بشريت را استثمار كردند، ملتها را به زنجير كشيدند، از علمشان استفاده كردند براى نابودى تمدنهاى ملتهاى ديگر و غلبه‌ى بر آنها، بر فرهنگ آنها، بر اقتصاد آنها.

اگر شما اوضاع و احوال قرن هجدهم و قرن نوزدهم و قرن بيستم ميلادى را مطالعه كرده باشيد - همانى كه خود غربى‌ها تدوين كردند و گفتند، نه آنچه كه مخالفان آنها و دشمنان آنها تدوين كردند - مى‌بينيد كه اينها چه كردند در شرق آسيا، در هند، در چين، در آفريقا، در آمريكا؛ چه بلائى بر سر بشريت آوردند؛ چه جهنمى براى ملتها و انسانها به وجود آوردند و آنها را سوزاندند؛ فقط براى بهره‌كشى، براى استثمار. در علم پيشرفت كردند، در فناورى پيشرفت كردند، صنعت خودشان را به اوج رساندند، اما اين را در خدمت بدبخت كردن ملتها به كار بردند؛ چرا؟ چون آن تمدن پايه‌ى معنوى نداشت، معنويت در آن نبود. وقتى معنويت نبود، اخلاق هم نخواهد بود. ادعاى آنها نسبت به اخلاق، ادعاى دروغين است؛ هيچ واقعيتى ندارد. بله، در فيلمهاى سينمائى، در تلاش هاليوودى، اخلاق هست، صبر هست، عقل هست؛ اما در واقعيت زندگى، اين حرفها وجود ندارد. وقتى دورى از معنويت شد، اين ميشود.

همين امروز شما ملاحظه كنيد؛ در يك كشورى در شرق آسيا - در ميانمار - هزاران انسان مسلمان دارند كشته ميشوند، دارند فدا ميشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئيم دستهاى سياسى در خود همين مسئله وجود دارد؛ فرض كنيم همان طور كه ادعا ميشود، بر اثر تعصبهاى دينى و مذهبى است - مدعيان دروغين حقوق بشر لب تر نميكنند. همانهائى كه براى حيوانات دل ميسوزانند، همانهائى كه اگر در جوامعى كه مستقل از آنها هستند، وابسته‌ى به آنها نيستند، كوچكترين بهانه‌اى پيدا كنند، صد برابر آن را بزرگ ميكنند، اينجا در مقابل كشتار يك عده انسان بى‌گناه، بى‌دفاع، زن، مرد، كودك، سكوت ميكنند؛ توجيه هم ميكنند! اين، حقوق بشر اينهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنويت، منقطع از خدا. ميگويند اينها ميانمارى نيستند؛ خب، گيرم نباشند - البته دروغ ميگويند، سيصد چهارصد سال است كه اينها در آنجا زندگى ميكنند؛ آنطور كه به ما گزارش ميشود - بايد كشته شوند؟! همين حالت در طول سالهاى متمادى در همان كشور و در كشورهاى مجاور، از سوى غربى‌ها، بخصوص از سوى انگليس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر اين مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودى حرث و نسل - همان طور كه خداى متعال در قرآن ميفرمايد - كارى نكردند. بله، براى اينكه بازار محصولات پيدا كنند، بازارهائى را آراسته كردند؛ مردم را با محصولات جديد آشنا كردند، براى اينكه تجارت خودشان را رونق بدهند. اين تمدن، منقطع از معنويت و قرآن است.

داعيه‌ى ما ايجاد تمدنى است متكى به معنويت، متكى به خدا، متكى به وحى الهى، متكى به تعليم الهى، متكى به هدايت الهى. امروز اگر يك چنين تمدنى را ملتهاى اسلامى - كه بحمداللَّه بسيارى از ملتهاى اسلامى بيدار شده‌اند و به پا خاسته‌اند - بتوانند پايه‌گذارى كنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعيه‌ى جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى اين است؛ ما دنبال يك چنين تمدنى هستيم. اين را شما جوانهاى عزيز به خاطر بسپاريد، اين را شاخص و معيار قرار بدهيد.

عمل خودمان را بايد قرآنى كنيم، الهى كنيم. به گفتن نيست، به زبان نيست، به ادعا كردن نيست؛ بايد در عمل، در اين راه حركت كنيم و قدم برداريم. با قرآن كه انس ميگيريد، قرآن را كه تلاوت ميكنيد، هر جائى دستورى است، هدايتى است، نصيحتى است، در درجه‌ى اول سعى كنيد آن را در وجود خودتان، در باطن خودتان، در دل خودتان پايدار كنيد و آن را به عمل خودتان نزديك كنيد. هر كدام از ما اگر در عمل اين را متعهد شديم، جامعه پيش خواهد رفت، جامعه قرآنى خواهد شد.

بحمداللّه در جامعه‌ى ما، در كشور ما، نهضت انس با قرآن، نهضت خوبى شده است. اين مسئله‌ى حفظ قرآن كه ما قبلاً سفارش كرديم، بحمداللَّه دارد در ميان جوانهاى ما انتشار پيدا ميكند؛ بايد هم انتشار پيدا كند؛ بايد هم با قرآن آشنا شويم، مأنوس شويم. وقتى قرآن را حفظ كرديد، ميتوانيد معانى قرآن را درست بفهميد؛ انسان وقتى معناى قرآن را فهميد، ميتواند در آن تدبر كند؛ وقتى تدبر كرد، ميتواند به معارف عالى دست پيدا كند و رشد پيدا كند. انسان با انس با قرآن، در درون رشد پيدا ميكند.

پروردگارا ! به محمد و آل محمد، ما را از قرآن جدا مكن. پروردگارا ! جامعه‌ى ما را جامعه‌ى قرآنى قرار بده؛ زندگى ما را با قرآن، و مرگ ما را در راه قرآن قرار بده. پروردگارا ! به محمد و آل محمد، قرآن را در قيامت شفيع ما قرار بده. پروردگارا ! دست ما را از قرآن و از اهل‌بيت - كه دو ثقل بزرگى هستند كه پيغمبر در ميان ما باقى گذاشته است - كوتاه مفرما. پروردگارا ! قرآن را از ما راضى كن؛ اهل‌بيت پيغمبر و ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى بفرما. پروردگارا ! ما را در انجام وظائفمان موفق بگردان. در اين ماه مبارك رمضان، در اين روزهاى بابركت و شبهاى بابركت، توفيق بندگى و تضرع و خشوع و قرب به خود را به ما عنايت بفرما.

والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــخنرانـــی , اجـــتماعــــــی , اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: محفل انس باقرآن کریم , رایه الهدی , حسینیه امام خمینی ,
:: بازدید از این مطلب : 2592
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

مسلمانان آرژانتینی امسال با 9 ساعت و نیم روزه‌داری کوتاه‌ترین و مسلمانان دانمارک با 21 ساعت روزه‌داری طولانی‌ترین زمان روزه‌داری در ماه رمضان را به خود اختصاص داده‌اند.

به گزارش فارس، روزنامه بحرینی اخبار الخلیج در خبری درباره روزه‌داری مسلمانان در ماه مبارک رمضان نوشت که مسلمانان دانمارک امسال ماه رمضان سختی را پیش‌رو دارند.
 
این روزنامه بحرینی در ادامه توضیح می‌دهد که مسلمانان دانمارک امسال 21 ساعت در روز را روزه هستند و این طولانی‌ترین ساعات روزه‌داری در جهان است.
 
این درحالی است که مسلمانان آرژانیتن با 9 ساعت و نیم روزه‌داری کوتاهترین ساعات روزه‌داری را سپری می‌کنند، چون آنها در نیم‌کره جنوبی قاره آمریکا قرار دارند.
 
اما ماه رمضان مسلمانان شمال روسیه و به طور مشخص شهر "مورمانسک" امسال با شب‌های سپید مواجه شده که در آن روز 24 ساعت تمام است، بی‌آنکه لحظه‌ای آنها شاهد شب تاریکی آن باشند و این روزه‌داران مناطق شمالی روسیه را وادار می‌کند که سحری و افطار خود را در حالی صرف کنند که خورشید در وسط آسمان است.
 
به همین دلیل ساعات روزه‌داری آنها بر اساس زمان مشخص شده توسط علمای اسلام و به دلیل این پدیده طبیعی به 20 ساعت به ویژه در این شهر می‌رسد
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: برچسب‌ها: کوتاه ترین وطولانی ترین زمان روزه داری , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1932
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391

آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست

ژولیده نیشابوری
 

 

 

 


رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا

از گلستان کرم طرفه نسيمى بوزيد
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا

نازم آن دوست که با لطف سليمانى خويش
پله از سلسله ديو دعا کرد مرا

فيض روح‌القدسم کرد رها از ظلمات
همرهى تا به لب آب بقا کرد مرا

من نبودم بجز از جاهل گم کرده رهى
لايق مکتب فخر النجبا کرد مرا

در شگفتم ز کرامات و خطاپوشى او
من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرا

دست از دامن اين پيک مبارک نکشم
که به مهمانى آن دوست ندا کرد مرا

زين دعاهاست که با اين همه بى‌برگى و ضعف
در گلستان ادب نغمه سرا کرد مرا

هر سر مويم اگر شکر کند تا به ابد
کم بود زين همه فيضى که عطا کرد مرا

 

 

بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عيد به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک ميکده عشق را زيارت کرد

مقام اصلى ما گوشه خرابات است
خداش خير دهاد آن که اين عمارت کرد

بهاى باده چون لعل چيست جوهر عقل
بيا که سود کسى برد کاين تجارت کرد

نماز در خم آن ابروان محرابى
کسى کند که به خون جگر طهارت کرد

فغان که نرگس جماش شيخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد

به روى يار نظر کن ز ديده منت دار
که کار ديده نظر از سر بصارت کرد

حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسيار در عبارت کرد

 

 

بگذار تا بميرم در اين شب الهى
ورنه دوباره آرم رو روى روسياهى

چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه
چندان که باز گردم گيرم ره تباهى

چون رو کنم به احياء، دل زنده گردم اما
دل مرده مى‏شوم باز با غمزه گناهى

گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان
بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهى

اى کاش تا توانم بر عهد خود بمانم
شرمنده ‏ام ز مهدى وز درگهت الهى

تا در کفت اسيرم قرآن به سر بگيرم
چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهى

من بندگى نکردم با خويش خدعه کردم
ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهى

با اينکه بد سرشتم با توست سرنوشتم
دانم که در به رويم وا مى‏کنى به آهى

اى نازنين نگارا تغيير ده قضا را
گر تو نمى ‏پسندى تقدير کن نگاهى

دل را تو مى ‏کشانى بر عرش مى ‏کشانى
بال ملک کنى پهن از مهر روسياهى

دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر
بى عجب و بى تکبّر از راه خيمه گاهى

امشب به عشق حيدر ما را ببخش يکسر
جان حسين و زينب بر ما بده پناهى

آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب
از ما مگير او را جان حسن الهى

در اين شب جدايى در کوى آشنايى
هستم چنان گدايى در کوى پادشاهى
 

 

------------------------
اى در غرور نفس به سر برده روزگار
برخيز ، کارکن ، که کنونست وقت کار

اى دوست ! ماه روزه رسيد و تو خفته‌اى
آخر زخواب غفلت ديرينه سر برآر

سالى دراز بوده‌اى اندر هواى نفس
ماهى ، خداى را شو و دست از هوا بدار

پنداشتى که چون بخورى ، روزه تو نيست
بسيار چيز هست جز آن شرط روزه‌دار

هر عضو را بدان که به تحقيق روزه‌اى است
تا روزه تو روزه بود نزد کردگار

اول نگاه دار نظر ، تا رخ چو گل
در چشم تو نيفکند از عشق خويش خار

ديگر ببند گوش زهر ناشنيدنى
کز گفت‌وگوى هرزه شود عقل تار و مار

ديگر زبان خويش که جاى ثناى اوست
از غيبت و دروغ فرو بند استوار

ديگر بسى مخسب که در تنگناى گور
چندانت خواب هست که آن هست در شمار

ديگر ز فکر آينه دل چنان بکن
کز غير ذکر حق نشيند برو غبار

اين است شرط روزه اگر مرد روزه‌اى
گرچه ز روى عقل يکى گفتم از هزار

شيخ فريد‌الدين عطار

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: رایه الهدی , شعرآیینی , ماه رمضان ,
:: بازدید از این مطلب : 2559
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 مرداد 1391
از تبدیل عرق‌فروشی به کتاب‎فروشی‌دینی تا رونق دعای ندبه در تهران

 

مرحوم كافي را جوان‌هاي زمان انقلاب با سخنراني هاي پر شر و شورش مي شناسند و جوانهاي امروز با مهديه اي كه در محله نسبتا جنوبي تهران قرار دارد. خاطراتي كه گروه اول از او براي گروه دوم نقل مي كنند باعث شده تا وقتي در مهديه تهران مي نشيني و چشمت به عكس پر هيبت او مي افتد، فاتحه اي نثار كسي كني كه در زمان طاغوت پاشنه اش را كشيده بود كه تا جايي كه از دستش بر مي آيد شريعت محمدي(ص) را ياري كند؛ حالا با سخنراني و اعتراض به رژيم وقت گرفته يا خريد مشروب فروشي و تبديل آن به كتابفروشي، فرقي نمي كرد.

در نوکری به دین راسخ شدم

شيخ احمد ضيافتي كافي معروف به «كافي خراساني» و «كافي تهراني» در اول خرداد 1315 در مشهد متولد شد. او پس از گذراندن دروس مقدماتي در مكتبخانه و مدرسه غيردولتي ايماني، در سن 12 سالگي به مدرسه علميه نواب رفت. خود او از آن روزها خاطره اي نقل مي كند:

«من خيلي بچه سال بودم و كوچك بودم. با يك قبا و عرقچين كه بر سر داشتم، وارد مدرسه نواب مشهد شدم. يكي از آقايان روحاني متنفذ آن روز، دستي روي سر من كشيد و گفت: آقاپسر، طلبه‌اي؟ گفتم: بله آقا. او چندين مرتبه به من گفت: احسنت، آفرين، درس بخوان تا يكي از خدمتگزاران دين شوي و همين تشويق و ترغيب و نظاير آن برخوردها بود كه مرا در نوكري به دين علاقه‌مند و راسخ و ثابت‌قدم نگاه داشت.»

مرحوم كافي از همان كودكي و نوجواني اهل روضه خواندن و منبر رفتن بود تا جايي كه در مراسم مذهبي جدش ميرزا احمد كافي‌امامي، از علماي يزد كه در مشهد اقامت گزيده بود، در سن نوجواني منبر مي‌رفت و در حرم حضرت رضا(ع)، امام هشتم شيعيان براي زائران اين حرم دعاي كميل مي‌خواند.

او در 19 سالگي سفري 5 ساله به نجف داشت و بعد دوباره به قم برگشت. اما نه مشهد، نه نجف و نه قم، هيچكدام آنچنان كه او در تهران فعاليت كرد نتوانستند محل درخشش و تاثيرگزاري او باشند. چهار سال از حضور او در تهران مي گذشت كه در سال 47 مهديه تهران را بنا كرد. مهديه علاوه بر متمركز كردن سخنراني هاي او محل فعاليتهايي از جمله كمك مالي به فقرا، راه‌اندازي صندوق قرض‌الحسنه مهديه، ارائه خدمات درماني و تاسيس داروخانه، برپايي حوزه علميه مهديه و برگزاري مراسم عمامه‌گذاري طلاب، اسكان و پذيرايي از معاودين عراقي هم بود. اگرچه كافي 20 مهديه ديگر هم در ساير شهرا بنا كرد اما بخشي از شهرت او مربوط به تلاش براي گسترش مسجد مقدس جمكران و معرفي آن به مردم در منابر و مجالس است.


دربست در خدمت امام خمینی(ره)

منابر مرحوم كافي بيشتر به بيان مسائل شرعي و اجتماعي مي گذشت و او سياستهاي فرهنگي رژيم را محكوم مي كرد، اما اين به اين معني نيست كه مرحوم كافي فردي سياسي نبود. كه اگر اجز اين بود ساواك چند بار او را بازداشت نمي كرد تا با وساطت آيت‌الله حكيم به همراه چندي از منبري‌هاي ديگر آزاد شود.

او همچنين يكبار هم براي سه سال به ايلام تبعيد شد كه اينبار با تلاش آيت‌الله سيداحمد خوانساري بعد از دوسال تبعيد به تهران بازگشت. آقاي حسن كافي برادر مرحوم كافي كه هم اكنون مديرعامل مهديه تهران است درباره رابطه برادرش با امام خميني(ره) چنين نقل مي كند:

«زماني كه ايشان در مشهد بود، بيشتر با آيت‌الله ميلاني و آيت‌الله قمي مرتبط بود. اما بعد از سال 42 ايشان دربست در خدمت حضرت امام(ره) بود. در گزارش‌هاي ساواك موجود است كه مرحوم كافي در منابر همواره از حضرت آيت‌الله خميني تبليغ مي‌كردند. در منزل ايشان هم عكس و اعلاميه‌هاي حضرت امام وجود داشت... تنها كسي كه در منبر با آواز بلند نام حضرت امام را آورد، مرحوم كافي بود.»

براي نمونه مي‌توان به سخنراني او در ارديبهشت 57 وی در مهديه تهران اشاره كرد كه گفته بود: «آیت الله العظمی خمینی ! بزرگ مرجع شیعه ! افتخار قرآن! افتخار اسلام! افتخار اهل بیت! افتخار این روحانیت! مدافع اسلام و شیعه! با توام آقا ! قربانت بشم آقا! کنار قبر جدت علی(ع) بگو: آقا، آقایم کی می‌آید؟!»

او که یک عمر گفت مهدی جان

او همچنين از منتقدان دو سخنران مشهور انقلابي دهه 50 به حساب مي‌آمد؛ دكتر علي شريعتي و فخرالدين حجازي. مخالفت او با مرحوم شريعتي تا حدي بود كه حسن كافي نقل مي كند: «در سالگرد ايشان(مرحوم كافي) قرار بود كه جناب فلسفي در مهديه منبر برود و حتي اطلاعيه سخنراني ايشان منتشر شد اما ايشان با بنده تماس گرفت و گفت آقاي كافي من نمي‌آيم. گفتم چرا؟ گفت طرفداران دكتر شريعتي تهديد كرده‌اند.»

اگرچه می توان بر مواضع وی نه تنها در این دو مورد مخالفت، بلکه بر سایر مواضع نیز نقد داشت اما به هر حال كافي با سخنراني در صد شهر ايران و حضور در منابر كشورهايي همچون عراق، افغانستان، پاكستان، كويت، عربستان، سوريه، بحرين و لبنان فقط به دنبال اقامه احكام شريعت و بزرگداشت نام و ياد ائمه شيعيان به‌ويژه امام موعود(عج) بود. اما حتي فوت او هم در آن فضاي انقلابي سال 57 بوي سياسي گرفت و تصادف در مسير تهران ـ مشهد او شگرد رژيم تعبير شد كه همچنان نزديكان و آشنايان او بر اين باور خود اصرار دارند. كافي در 30 تير 57 مصادف با نيمه شعبان سالروز ولادت امام مهدي(عج) درگذشت كه مراسم بزرگداشت او به صحنه تظاهرات سياسي مبدل شد. در اين مراسم چندين نفر كشته شدند و ده‌ها نفر مجروح. بدرقه یکر او این شعار مردم بود: «آنکه یک عمر گفت مهدی جان...داد در روز عید مهدی جان»

 

 

تبدیل مشروب فروشی به فروشگاه کتب اسلامی!

مرحوم کافی فقط اهل منبر نبود. هر کاری که از دستش بر می آمد برای اعتلای اسلام انجام میداد و نمونه زیر یکی از این کارهاست که خود وی اینطور آنرا نقل می کند:

«نزديک مهديه ، سه چهار تا دکان پايين‌تر، يک دکان عرق فروشي بود، من خيلي ناراحت بودم که جنب مهديه، عرق فروشي است. يک روز هم از خانه بيرون آمدم ديدم يک مشت از‌ اين جوان‌هايي که نبايد جلوي دکانش باشند هستند. پيرمردي ارمني بود عرق فروش بود اسمش آرشاک بود. يک بچه مذهبي را فرستادم گفتم برو ببين‌ اين‌ها چکار مي‌کنند. آمد گفت حاج آقا ‌اين (آرشاک) مي‌فرستد دنبال جوان‌هاي مردم، وقتي مي‌آيند آنجا، يک آب جو همين‌طوري به ‌اين‌ها مي‌دهد. يک ساندويچ همين‌ طوري به آنها تعارف مي‌کند کباب براي‌ اين‌ها درست مي‌کند مي‌دهد، مي‌خواهد ‌اين‌ها را

مبتلا (به شراب خوري) کند. بعد از ‌اين‌ها کار بکشد. يک روز ‌اين ارمني را خواستمش آمد خانه ما. گفتم من را مي‌شناسي، گفت بله حاج آقا، شما سه چهار ساله ‌اينجا تشريف داريد. گفتم من سه تا پيشنهاد به تو مي‌دهم، يا ده هزار تومان از پول آخونديم از کسي هم نمي‌گيرم، قربة الي الله به تو مي‌دهم، تو در عوض، تغيير شغل بده يعني خودت باش، دکانت هم باشد فقط شغلت را عوض کن ... يا ‌اينکه دکانت را بفروش من از تو مي‌خرم يا‌ اينکه درب دکانت را مي‌بندم. گفت تغيير شغل که نمي‌دهم دکان را هم نمي‌فروشم. حالا چطور مي‌خواهي ببندي‌؟ گفتم تو با يک کسي‌داري حرف مي‌زني که يک خرده‌اي قانون‌ها را هم مي‌داند. گفت چطور؟ گفتم چند ساله که قانون تصويب شده که پياله فروشي ممنوعه، يعني بطري بطري بفروشي طوري نيست ولي اگر در پياله بريزي و بفروشي ممنوعه و تو‌ اينجا پياله فروشي داري. ‌اين جريمه دارد. به يکي از‌ اين بچه‌هاي مذهبي يک ماه 2000 تومان حقوق مي‌دهم مي‌گويم‌ اينجا بايستد تا شراب ريختي توي پياله، مي‌گويم يک تلفن بکند کلانتري، بيايند جريمه‌ات کنند. اگر جريمه‌ات نکردند به مقام بالاترش شکايت مي‌کنم، ‌اينقدر پيگيري مي‌کنم تا درب دکانت را ببندم. من يک آخوند پاشنه‌گير بالا کشيده‌اي هستم. در کارهاي ديني عجيبم. به قيافه‌ام نگاه نکن که شُل و وِل هستم، در اين کارها (نهي ازمنکر) قرص هستم.

يک وقت (آرشاک) يک کلمه‌اي گفت من را آتش زد ... گفت من 28 ساله در اين محله هستم و مسلمان‌ها به من نان مي‌دهند. نگفت ارمني از من عرق مي‌خرد و نانم مي‌دهد گفت مسلمان‌ها نانم مي‌دهند ... گفتم از لحاظ دين ما خريد عرق، و هم فروش عرق و هم خوردن عرق و هم درست کردنش حرام است. هم کار کردن در کارخانه عرق فروشي و هم جنس به آن فروختن همه حرام است. خلاصه ما دکانش را پنجاه هزار تومان خريديم. الان آنجا را کتابفروشي اسلامي‌ کرديم. جاي شيشه‌هاي عرق و شراب، کتاب‌هاي ديني چيده‌ايم ...»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: برچسب‌ها: مرحوم کافی , مرحوم احمدکافی , رایه الهدی , دعای ندبه ,
:: بازدید از این مطلب : 2471
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 تير 1391

در این تصویر همه پسران امام خامنه ای در کنار مرحوم آیت الله مجتهدی دیده می شوند:

پسران امام خامنه ای + عکس دسته جمعی

اشخاص حاضر در این تصویر به ترتیب از سمت راست: «سید میثم، سید مصطفی، آیت الله مجتهدی تهرانی، سیدمجتبی و سید مسعود» می باشند.

معظم له اکنون دارای ۶ فرزند هستند. نام خانوادگی همسر ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸ سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.

یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است.

سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است.

مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند.

حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مروی “دامت برکاته” در این رابطه چنین بیان داشتند:ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم،این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است.

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد وهیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده‌شان!

قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌یشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند.خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند.

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند،همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.
.................................................................................................................


ويژه نامه «تداوم آفتاب» روزنامه جام جم مردادماه87 /:"احمد مروي" معاون ارتباطات حوزه اي دفتر مقام معظم رهبري:
 

آقا مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان كه طلبه‌ قم بودند ‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره كرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یك روز برای ناهار دعوت كردند. ما رفتیم منزل ایشان. یك سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یك گلدان معمولی خریدیم و رفتیم كه دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب كردم كه آیا این خانه، خانه‌ یك تازه‌داماد است؟! حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول كشور، حتّی خانه‌ یك تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یك خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یك زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یك تازه‌داماد و یك تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌كردم. حواسم بود و تا آنجا كه می‌توانستم، رصد می‌كردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موكت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.

من یک وقتی درمورد آقازاده‌‌های آقا فکر می‌کردم که اینها چرا این قدر به تعبیر بنده، بچه‌های خوبی هستند. از هر جهت، خیلی خوب تربیت شده‌اند. دیانت، پاکی، زهد، بی‌تعلقی به دنیا و عدم اقبال به مسائل دنیا و امکانات. ایشان در این موقعیتی هستند، که خیلی امکانات برایشان هست. برای کسانی که خیلی خیلی مراتب پایین‌تر هستند، بالاخره امکاناتی هست. برای اینها که در این مقام، در این رتبه هستند، خیلی امکانات برایشان بیشتر هست. امّا حقیقتاً ما نمی‌بینیم که از این امکانات استفاده بکنند.‌ یک علت آن، این است که هم خود آقا، هم خانواده‌ ایشان. یعنی این پدر و مادر، دو بال هستند برای رُشد و پرورش و تربیت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند.

اگر یک بال شکسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نیستیم، باید هر دو بال باشد و این را ما در زندگی حضرت آقا کاملاً احساس می‌کنیم. همان جوری که خود آقا مقید به زهد و سادگی و بی‌آلایشی و بی‌رغبتی به دنیا و زیورهای دنیایی هستند؛ ما همین را هم در مورد خانواده‌ آقا احساس می‌کنیم. یعنی همسر ایشان هم دقیقاً همین جور هستند. این دو نمونه‌ای که من عرض کردم، هر دوی آنها مربوط به خانواده‌ حضرت آقا می‌شد.


همین جور در مهمانی‌هایی که خانواده‌ آقا تشریف می‌برند، گاهی خانواده‌های ما هم هستند، می‌آیند تعریف می‌کنند که خانواده‌ حضرت آقا تقریباً جزو ساده‌ترین‌ها در این مهمانی‌ها‌، از نظر لباس و وضع ظاهری، هستند. آقازاده‌های حضرت آقا هم همین جورند.

 

پسر ارشد مقام معظم رهبری ، سیدمصطفی خامنه ای

سیدمصطفی پس از مراسم تدفین آیت الله بهجت(ره) در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها

 

...............................................................................

 

سید مجتبی خامنه ای

 

مجتبی خامنه ای اخلاقی‌ترین فردی است که من در طول عمرم دیده‌ام

بخشی از گفتگوی «فریدالدین حداد عادل» با «سالنامه مثلث» که به تازگی منتشر شده است برای خوانندگان انتخاب شده است:


رابطه شما با داماد‌تان، حاج آقا مجتبی [خامنه‌ای] چگونه است؟

ایشان اخلاقی‌ترین فردی است که من در طول عمرم دیده‌ام. در این۱۳ـ۱۲ سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمه‌ای خلاف ادب از وی نشنیده‌ام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آنها خشک، تلخ و بی‌روح نبوده است. همانطور که می‌گوید و می‌خندد و با بچه‌ها و جوانان معاشرت می‌کند به همان اندازه جدی، پر‌کار و پر‌تلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه می‌کند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به‌ کار بردن الفاظ و اظهار‌نظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بدترین دشمنانش هم منصفانه حرف می‌زند.

ایشان چند فرزند دارد؟
یک پسر دارد.

تقریبا همسن هستید؟

خیر. ایشان ۳ـ۲ سال از من بزرگتر است.

با یکدیگر رابطه خانوادگی تنگاتنگی دارید؟

بعد از برادرانشان فکر می‌کنم رابطه ما به خاطر نسبت فامیلی‌مان زیاد است و اخیرا هم با هم در سفر خانوادگی دلچسبی بودیم.

رفت و آمد نزدیک با خانواده مقام معظم رهبری هم دارید؟

نه به آن معنی ولی در حد مناسبات فامیلی بی رابطه نیستیم اما رابطه عمیق و گسترده نداریم. مادرٰها با هم سلام و علیک خوبی دارند.

اولین بار که خبر خواستگاری فرزند مقام معظم رهبری را از خواهرتان شنیدید چه احساسی داشتید؟

من و خواهر‌هایم خیلی متعجب شده بودیم.

چرا؟

خانم آقا به طور ناشناس آمده بودند از خواهرم خواستگاری کرده بودند. مادرم گفته بود ایشان درس دارد. گفتند حالا صحبت کنیم. پدر و مادرم رفتند یک گوشه و با هم صحبت کردند. ما هم علت طولانی شدن صحبت آنها را از هم پرسیدیم. من رفتم گفتم چه خبر است؟ مادرم گفت می‌دانی برای خواهرت خواستگار آمده؟ گفتم اینکه طبیعی است. وی جواب داد نه، این بار برای پسر مقام معظم رهبری آمدند. من گفتم یعنی چه می‌شود؟ بالاخره هر برادری نسبت به آینده خواهرش حساسیت‌هایی دارد چه رسد به آنکه شوهر آینده وی بخواهد پسر مقام اول نظام باشد. از این بابت خیلی ذهنم مشغول شد.

بعد که ماجرا جلو رفت چه شد؟

اولین دیدار ما خیلی خوب بود، چون وقتی حاج آقا مجتبی آمدند با خواهرم صحبت کردند من اتاق دیگر بودم. ایشان از اتاق آمد بیرون. مادر گفت بنده خدا آقای مجتبی خامنه‌ای تنهاست، برو با ایشان صحبت کن. دیدم حاج آقا مجتبی کت و شلوار به تن دارد – آن وقتا ایشان هنوز معمم نشده بود- بعد از احوالپرسی، دیدم چیزی که در ایشان نیست روحیه‌ آقازادگی و تکبر و غرور است. لذا خیلی زود با هم صمیمی شدیم. همان روز هم یک بحث داغ و سنگین در مورد شخصیت‌های معروف اصلاح‌طلبان انجام دادیم.

چه سالی بود؟
۷۶ بود.

تا پیش از این وصلت حضرت آقا را از نزدیک دیده بودید؟

یکی، دو مورد پیش آمده بود. عموی من در کرمانشاه معاون سیاسی استاندار بود و بعد‌ها سرپرست استانداری شد. در این مدت به خاطرِ غائله کردستان و بعد جنگ، حضرت آقا زیاد به آنجا سفر کرده بودند و با هم خیلی آشنا بودند. ارادت فامیلی ما به مقام معظم رهبری از همان جا شروع شد. یک بار در باغ پدربزرگ مرحومم دور هم جمع بودیم، ایشان گفت آیت‌الله خامنه ‌ای بادیگران فرق می‌کنند. اصلا یک خصلت اضافه دارد. همان موقع به عمو هم گفت ایشان را دعوت کند. یک بار بیاید منزل ما که در همان ایام ایشان دعوترا قبول کردند. بعد هم که این لطف شامل حال ما شد. روزی که عروسی خواهرم بود به من گفتند آقا می‌خواهند عروس را ببینند.

تا آن موقع خواهر شما را ندیده بودند؟

نه. در مراسم عروسی رسم است که داماد همراه یک نفر سر سفره عقد برود و گفتند کسی باشد که به عروس و مادر عروس محرم باشد. من به مدت پنج دقیقه در کنار حضرت آقا تنها بودم بدون انکه محافظی باشد. پدرم آن موقع نبود. ما رفتیم به منزل مقام معظم رهبری. خانه ایشان را دیدم. کف اتاق فرش ماشینی بود. ظاهرش خیلی ساده بود و یک گوشه ایستادیم و ایشان خوشامدی گفتند و به اقوام وی تبریک گفتند. یک نکته جالب اینجاست که وقتی رهبری آمدند خیلی از خانم ها آمدند جلو. خیلی التماس دعا گفتند و خیلی عرض ارادت کردند. چند نفر از خانم‌ها با دیدن ایشان منقلب شدند و گریه کردند. شما تصور کنید خانمی که آمده عروسی و بعد اشک بریزد چه وضع بدی در چهره او پیدا می‌شود. بعد از عروسی به یکی از محارم گفتم چرا چهره‌ات اینطور شده است؟ گفت آقا را دیدیم گریه کردیم. آن روز کف خانه فرش ماشینی بود. روز بعد که خانم من هم حضور داشت گفتم چطور بود؟ گفت موکت بود. یعنی همان یک شب خانه رهبری مملکت فرش ماشینی پهن بود.


از آن سال تا به حال حاج آقا مجتبی در آپارتمانی زندگی ‌می‌کنند. ایشان سه بار در طول زندگی‌شان اسباب‌کشی کرده‌اند. همیشه یک کامیون وسایل منزل را جابه‌جا می‌کند.

منزل مقام معظم رهبری از آن تاریخ نرفتید؟

تنها باری که رفتم روز عروسی خواهرم بود. بعد‌ها به اتفاق پدرم به کتابخانه‌ شخصی ایشان رفتم. فقط می‌توان بگویم ما نمی‌توانیم اینطور زندگی کنیم. یعنی ‌خواهید دید خدا چگونه با آقای مخملباف رفتار خواهد کرد. چون دروغ‌هایی را نسبت می‌دهد که هیچ کدام آنها صحت ندارد. ای کاش یک دانه از حرف‌های وی در یک سال اخیر درست بود.

آقا خیلی کتاب دارند، خیلی کتاب به ایشان هدیه می‌شود و خیلی کتاب هم می‌خرند و خیلی کتاب هم می‌خوانند. اما این محیط کاملا ساده است. کف آنجا موکت است. هیچ تجملات خاصی در آن نیست. نه اینکه امکان آن نباشد بلکه رهبری اجازه ورود تجملات به زندگی خودشان را نمی‌دهند. یک وقت هم به مناسبت تولد پسرم، آقا را دیدم و ایشان در گوش یحیی ما ( محی‌الدین) اذان گفتند. حاج آقا مجتبی به ایشان گفتند آقا فرید دوست دارند از شما یک چیزی به یادگار داشته باشند. مقام معظم رهبری گفتند یادگاری چه باشد؟ حاج آقا مجتبی چون می دانست من دوست دارم یک انگشتری از آقا بگیرم توصیفاتی کرد. ایشان فرمودند: فهمیدم و انگشترشان را دادند.

من خیلی از گرفتن این انگشتر خوشحال شده بوده و هستم. به خواهرم گفتم عجب انگشتری! همشیره‌ام گفت می‌دانی قصه‌اش چیست؟ یکی از شیعیان یمن یک شیشه بلورین بزرگ عقیق درجه یک یمنی برای آقا فرستاد. اول که آمده بود کسی از قیمت آن خبر نداشت و به مناسبت یکی از اعیاد مقدس ایشان به عروس‌ها و پسران خود یک نگین هم داده بودند. بعد به طریقی کسی توانسته بود قیمت عقیق را بفهمد و از گران قیمت بودند آن آگاهی پیدا کند. بعد که آقا این قضیه را فهمید برای آنکه نرم زندگی تغییر نکند بقیه آن عقیق‌ها را دیگر وارده زندگی نکرده بودند و گذاشته بودند تا به خانواده شهدا بدهند. حالا انگشتر عقیق چیست که بخواهد نگین آن ارزش داشته باشد، بعد شیعه‌ای از یمن به مرجع تقلید خود آن را هدیه داده بود ولی مقام معظم رهبری اینقدر تحفظ دارند.

البته خاطره‌های مفصل دیگری دارم، ولی چون می‌دانم ایشان از بازگویی این مطلب مکدر می‌شوند نمی‌گویم. دقت‌های زیادی در این زندگی انجام می‌شود. مثلا در سفری همشیره‌ام با مقام معظم رهبری به سفر استانی رفته بود. بعد که آمد گفتم نکته جالب چه داری؟ وی گفت: آقا چندین جا را به صورت سرزده و به دور از چشم دیگران برای بازدید رفتند اما نکته عجیب این است که بعد از سفرآقا گفتند همه هزینه‌های سفر شما را از جیب خودم پرداخت کردم اگر جایی با وسیله‌ نقلیه دولتی برای کار خودت رفتی یا خریدی کردی که کسی حساب کرده یا جایی مورد پذیرایی ویژه‌ای قرار گرفتی بگو تا هزینه ان را بپردازم.

یا اینها یک جایی رفته بودند تا آثار تاریخی آن منطقه را بازدید کنند و متوجه شده بودند که مسئولان امنیتی و انتظامی آمدند یکسری بازدیدکننده‌ها را زودتر خارج کردند و جلوی ورود بقیه را نیز گرفته‌اند تا خانواده رهبری راحت بتوانند محوطه را بازدید کنند. رئیس دفتر آقا و خانواده مقام معظم رهبری از شنیدن این خبر آنقدر ناراحت شده بودند که هم از محافظین خود گله کرده و هم با مسئولان انتظامی برخورد کردند وبعد به خاطر خاصه خرجی آنها زودتر برگشتند. اینها تصویری کوچک از این زندگی است.

از لحاظ تفکر و دید سیاسی با حاج آقا مجتبی چقدر نزدیک هستید؟

خیلی دید سیاسی ما نزدیک است. چون ایشان نگاه و بینش‌ اش کاملا با رهبری همگون و همسو است و ما ازاین حیث احساس آسودگی خاطر و اطمینان صد‌در‌صد داریم. هر جا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل می‌کنند.

ایشان به این شکل فعالیت سیاسی ندارند. ایشان خیلی درس می‌خوانند و خارج فقه تدریس می‌کنند و در کار خود نیز موفق هستند و خیلی پیچیده‌تر از دروس متداول درس خارج طرح مطلب می‌کنند.

.................................................................................................................

سید مسعود خامنه ای(پسر سوم حضرت آقا) بهمراه پدر همسرشان آیت الله خرازی

.................................................................

سید میثم خامنه ای در کنار پدر همسرشان آقای لولاچیان

 

سید میثم در سمت راست حجت الاسلام ناطق نوری

 

از سمت راست ; سید میثم و سید مسعود

.............................................................................................

جان خود در ره "اولاد علی" می بازیم
همچو مالک به عدوان علی می تازیم
ای که گویی که خلائق ز ولی خسته شدند
کوری چشم تو بر "سید علی" می نازیم ...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: برچسب‌ها: فرزندان مقام معظم رهبری , پسران رهبر انقلاب , سیدمصطفی خامنه ای , سیدمجتبی خامنه ای , سیدمسعودخامنه ای , سید میثم خامنه ای , رایه الهدی , رایة الهدی , هیئت منتظران مهدی , رحمان نوازنی ,
:: بازدید از این مطلب : 3273
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 تير 1391
نامه حجت‌الاسلام قرائتی در آستانه ماه رمضان

 

حجت‌الاسلام قرائتی استاد اخلاق و معلم قرآن، در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و نزول قرآن، در نوشتاری به بیان جایگاه رفیع قرآن پرداخته و در ادامه از کم‌توجهی و بی‌مهری به این کتاب آسمانی گله کرده است.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی «منانشر»، حجت‌الاسلام محسن قرائتی در نامه‌ای سرگشاده با اشاره به دلایل بیست‌و‌سه‌گانه جایگاه پرمنزلت قرآن کریم، از مهجوریت و کم توجهی نسبت به این کتاب آسمانی انتقاد کرده و در ادامه پیشنهادهایی برای رفع این مشکل بیان می‌کند.

متن کامل این نوشتار در پی می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک علاقه‌مندان به قرآن کریم و مفاهیم بلند آن.

جایگاه قرآن بر کسی پوشیده نیست زیرا:

1. در بهترین شب تاریخ (شب قدر) نازل شده.

2. بر قلب بهترین انسان نازل شده.

3. قرآن نازل شد تا غافلان، هوشیار و نشستگان، به پا خیزند و بپا خاستگان بروند و روندگان بدوند.

(خدای قرآن "قائما بالقسط"، هدف قرآن "لیقوم الناس بالقسط"، و به پیامبرش فرمان "قم" و به امتش "قوموا" و نمازش "اقیموا" و حجش "قیاما للناس" و رهبرش "قائم" و رستاخیزش "قیامت" است.یعنی قرآن کتاب تحرک و نشاط و رشد است.)

4. قرآن هم چون دریا است که نگاه به آن،شنای در آن، ماهیگیری از آن، کشتیرانی در آن تا غواصی در آن، برای همه ی گروه ها، نوعی بهره دارد. و انسان را به ساحل خوشبختی می رساند و کسانی که عالم ترند، مثل غواصان، بهره ی بیشتری می برند.

5. قرآن بزرگترین معجزه پیامبر است که حفظ آن واجب است.

6. مأمور به تدبریم و از کسانی که در آن تدبر نمی کنند توبیخ شدید شده است (افلا یتدبرون القران...).

7. قرآن نیاز به سند ندارد، مورد قبول همه فرقه‌های اسلامی است و در هر خانه مسلمان حداقل یک نسخه از آن وجود دارد.

8. تنها کتاب آسمانی است که در آن تحریف صورت نگرفته و در آینده هم بیمه است. "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون"، "لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه"

9. شفاعت انسان ها گاهی مفید واقع نمی شود "فما تنفعهم شفاعه الشافعین " ولی شفاعت قرآن قطعا مفید است. "انه شافع مشفع"

10. اگر بناست عمری صرف خواندن و دقت بشود کتاب خالق بر کتاب مخلوق مقدم است

11. هر چه علم توسعه پیدا می کند عظمت قرآن شفاف تر می شود. هیچ آیه ای از آن، تاریخ مصرف ندارد؛ بلکه برای همیشه است

12. دریایی است که به قعر آن دسترسی نیست؛ "بحر لا یدرک قعره"

13. عجائب قرآن قابل شمارش نیست؛ "لا تحصی عجائبه"

14. قرآن، میزان است و همه باید خودمان را با آن بسنجیم؛ حتی روایات باید با آن سنجیده شود و اگر حدیثی ضد قرآن بود آن را کنار می‌گذاریم

15. به گفته روایات متعدد "قرآن و اهل بیت (ع)" حتی برای یک لحظه از هم جدا نیستند؛ "لن یفترقا"

16. قرآن جامعیتی دارد که در خداشناسی، حیوان و آسمان را کنار هم می آورد؛ "افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت"

17. در سفارش به عدالت، تعادل کهکشان‌ها تا تعادل ترازوی میوه فروشی را با هم می بیند."و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطفوا فی المیزان"

18. در سوگند، هم به خورشید سوگند می‌خورد و هم به انجیر

19. بزرگترین آیه آن آیه حقوقی است، همان گونه که بزرگترین نامه حضرت علی (ع) نامه سیاسی است

20. در فرمان جهاد آن نیز توجه به عدالت شده است

21. عدل و احسان قرآن از هم جدا نیست. دستور قتل قاتل را می دهد ولی نام برادری را از او حذف نمی کند. "فمن عفی له من اخیه شیء ..." یعنی حتی نسبت به قاتل کلمه عفو و برادر به کار می‌رود......

 

بقیه در ادامه مطلب.....

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: حجت الاسلام قرائتی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2844
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 تير 1391

حداد عادل گفت: من در منزل به کسی گفتم که من یقین دارم ایشان تمام آن 800 صفحه را خوانده است در حالی که من خودم توانسته بودم 200 صفحه از کتاب را بخوانم.

 
*شهید مطهری حتی بر مجلات هم حاشیه می‌نوشت
 
حداد عادل گفت: استادم شهید مطهری دانشگاه نرفته بود و تحصیل کرده حوزه بود اما من هرگاه به سراغ او می‌رفتم انبوهی از کتاب را اطراف او می‌یافتم. او روح و جانش متصل به کتاب بود. وقتی کتاب‌های تازه خوانده شده‌اش را به من نشان می‌داد و من آنها را ورق می‌زدم می‌دیدم که در تمام کتابها حاشیه نوشته حتی وقتی مجله‌ای می‌خواند در حاشیه‌های مجله نکاتی را یادداشت می‌کرد و من حس می‌کردم هر 6 ماه که شهید مطهری را می‌بینم به اندازه یک دوره کارشناسی به سوادش اضافه شده است.
 
 
 
*بیش از 40 هزار جلد کتاب در کتابخانه شخصی مقام معظم رهبری
 
حداد عادل در این نشست با برشمردن نقش بی‌بدیل رهبر انقلاب در ترویج و توسعه کتابخوانی گفت: اینکه رهبر انقلاب هر سال به نمایشگاه کتاب می‌روند و مردم را به کتابخانه دعوت می‌کنند این است که خودشان قبل از همه اهل کتاب هستند و در کتابخانه‌شان من بیش از 40 هزار کتاب دیده‌ام.
 
ایشان روزی به من گفت: اگر من همه زندگی شخصی‌ام را جمع کنم در یک وانت جا می‌شود و بعد با خنده ادامه داد البته به غیر از کتابخانه‌ام. زندگی ایشان با کتاب‌هایشان است و همواره ما ایشان را با کتاب می‌بینیم. به عنوان نمونه خاطره‌ای را برایتان نقل می‌کنم امسال که مثل هر سال ایشان برای تحویل سال نو به مشهد مشرف شده بودند من هم چند روزی خدمتشان بودم و گفتم کتابی را آورده‌ام که مناسب این روزهاست. تقریبا 800 صفحه داشت. این ماجرا گذشت تا ما بعد از چند روز تهران آمدیم و قرار شد مسئولان پانزدهم فروردین برای دیدار نوروزی خدمت آقا بیایند.
 
 
 
*خواندن یک کتاب 800 صفحه‌ای در عید نوروز امسال
 
من شب قبل در منزل به کسی گفتم که من یقین دارم ایشان تمام آن 800 صفحه را خوانده است در حالی که من خودم توانسته بودم 200 صفحه از کتاب را بخوانم. به هر حال ما برای دیدار ایشان رفتیم. نماز را در جوار ایشان خواندیم اما من جلو نرفتم تا مراسم تمام شد تا اینکه یکی از مسئولان دفتر آمد و به من گفت: آقا با شما کار دارد نزد ایشان رفتم ایشان در گوشم گفتند کتاب را خواندم همه‌اش را خواندم و من یقین داشتم که غیر از آن کتاب در آن چند روز کتابهای دیگری را هم خوانده است. ببینید ایشان با این همه گرفتاری چطور کتاب می‌خواند و قبل از توصیه به مردم خودشان هم کتابخوان است.
 
حدادعادل گفت: هروقت ما در مورد مسائل مختلف با ایشان صحبت می‌کنیم از کثرت اطلاعات ایشان دچار حیرت می‌شویم. امام خمینی هم همینطور بود امام از اول جوانی مولف بود و در 28 سالگی کتاب شرح  دعای سحر را نوشته‌اند. کدام مملکت رهبرانی اینطور فرهنگی و کتابخوان دارند.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: برچسب‌ها: شرح دعای سحر , حدادعادل , رهبرانقلاب , کتاب800صفحه ای , دیدارنوروزی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2828
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 تير 1391

پرسيدم: براي چه مي‌خواهي ببري؟ جواب داد: مادر من 95 سالش است و فوق‌تخصص قرنيه چشم. به من گفته دنبال اين شهيدان گمنام برو و ...

به گزارش خبرگزاري دانشجو، حسين يكتا در طرح ضيافت انديشه نخبگان دانشجويان دانشگاه شريف در خصوص نزديك بودن ظهور امام زمان (عج) به سخنراني پرداخت.
 
متن كامل سخنراني به شرح زير است:
 
شما به ضيافت انديشه آمده‌ايد كه پس از آن وارد ماه رمضان مي‌شويم ما هم به جبهه و يك مهماني رفته بوديم و اعتقاد ما اين است كه اين برنامه مهماني در مهماني ضيافت انديشه مي‌شود.
 
ضيافت انديشه خروجي مناسبي داشته است ما مانند آن هشت سال پشت در بهشت خدا را نفهميديم كه ما را بيرون كردند و اين زمان يك ماهه ماه مبارك رمضان هم تمام مي‌شود.
 
هر كسي اگر چيزي به دست آورد خوب استفاده مي‌كند.
 
من در اين چند روز كتابي را در خصوص بچه‌هاي اسير مطالعه مي‌كردم كه متوجه شدم بچه‌هايي كه اسير شدند يك سبك زندگي‌اي داشتند كه همان مشكلي است كه همه ما با آن مواجه هستيم.
 
در آن كتاب خواندم كه رزمنده‌اي در حال نماز و به قنوت ايستاده بود كه عراقي‌ها به پشت در اين اردوگاه آمدند و با باتوم به نرده‌هاي آهني مي‌كشيدند و مي‌گفتند نمازت را تمام كن در حالي كه آن بچه در حس خودش بود و نماز مي‌خواند كه سپس عراقي‌ها وارد اردوگاه شدند و اطراف اين اسير مي‌چرخيدند و نگاهش مي‌كردند كه چرا نماز و قنوتش را نمي‌شكند.
 
نماز اين اسير تمام شد و عراقي‌ها دو دست او را به پنجره اردوگاه بستند و با باتوم و ميلگرد آنقدر زدند تا مچ‌هاي دو دستش شكست سپس رهايش كردند و فردا صبح دوباره روي دست هاي شكست‌اش ضربه زدند و آن را خرد كردند و سپس دستش را باز كردند.
 
آن رزمنده به گوشه اردوگاه آمد و به نماز ايستاد كه عراقي‌ها پس از پايان نماز او را به سمت فاضلاب دستشويي بردند و گفتند كه وارد فاضلاب شود كه نپريد و سپس هلش دادند و سرش را با چوب زير فاضلاب كردند و سپس آن را بيرون كشاندند.
 
تمام اين شكنجه‌ها به خاطر يك دو ركعت، قنوت و نماز بود.
 
در مسجد دانشگاه مي‌ريم و نماز مي‌خوانيم و خواب‌مان مي‌برد و نمازمان كم و زياد مي‌شود.
 
بچه‌ها تمام رزمنده‌هايي كه شهيد شدند را روز قيامت آنها را از زير خاك بيرون مي‌آورند.
 
در آن كتاب نوشه شده بود: ما رابا يك كاميون به بصره آوردند و يك بازجويي ساده انجام دادند من هم كه دست و پايم تركش خورده بود در يك بيابان خالي‌يمان كردند و شكم و صورت ما روي زميني كه منطقه آن حصاركشي شده بود قرار گرفت.
 
ديدم كه كنار من يك رزمنده‌اي در حال درد كشيدن است و پرسيدم چي شده است؟ و احساس كردم كه يك تركش به پشت او وارد شده كه داد و فرياد كردم و يك عراقي با يك جعبه آچار آمد و يك درفش كفاشي كه در آن بود را بيرون آورد و با هم درفش پيراهن و زخم آن رزمنده را پاره كرد.
 
سپس انبردست را از داخل جعبه خارج كرد و با آن تركش را گرفت و پيچاند و از داخل نخاع و ستون فقرات آن رزمنده را بيرون كشيد و در آن لحظه تمام بچه‌هايي كه صحنه را ديدند ذكر يا قمربني‌هاشم مي‌گفتند و آن رزمنده كه سن زيادي هم نداشت دستش را در دستان من فشرد و آخ نمي‌گفت تا داغ به جيگر عراقي‌ها بگذارد و سپس عراقي پيراهنش را كه كثيف بود بر روي زخمش انداخت و رفت.
 
من از او پرسيدم كه خوبي؟ كه من را نگاهي كرد و چشمانش را بست و شهيد شد و سپس عراقي‌ها مقداري آن طرف‌تر در يك چاله انداختند و رفتند.
 
آنچه در جبهه گذشت يك جمله بيشتر نبود يك عده اسير تكليف بودند، ‌يكسري مست ليلي جماران بودند و تا مست نشوي كار حل نمي‌شود.
 
مستي عشق خدا، مستي ديدن رخ مهدي زهرا عقل را از سر و هوشت خارج مي‌كند و به همين دليل رفقا و بچه‌هاي ضيافت انديشه امروزه حاكميت شهدا بر دل‌هاست مي‌خواهي بپذير مي‌خواهي نپذير.
 
صبح بسيار نزديك است چرا ما پشت خاكريز با آن همه غصه شاد بوديم ولي الان با اين همه امكانات خوش نيستيم؟
 
بعضي اوقات خاطرات را كه براي بچه‌ها تعريف مي‌كنيم مي‌پرسند حاج آقا راستي جنگ بوده؟ افسانه است؟ راست است؟
 
علي فردپور براي روحيه دادن به رزمنده‌ها روي خاكريز رفت و اذان گفت و همين رزمنده در عمليات چنگوله، مهران و عاشوراي 2 تير خورد و مفقود شد و استخوانش هم پيدا نشد.
 
براي هر نفري بين خود و خدايش در هر مقام و ادبياتي يك لحظه، پشت خاكريز گرفتار مي‌شود كه بايد اذان بگويي حتي به انجام يك ثواب، ترك گناه و يا دل دادن به امام زمان باشد.
 
بچه‌هاي ضيافت انديشه خيلي خداوند خاطرتان را قبل از ماه رمضان خواسته تا پچ پچي يواشكي در گوشت بگويد.
 
ضيافت انديشه و ماه رمضان و شب قدر هم تمام مي‌شود ما قدر شب‌هاي قدر شب‌هاي عمليات را قدر ندانستيم.
 
مراقب باشيد به اندازه يك سال براي‌تان مي‌نويسند بابا شهدا قدر امام زمان را ديدند و به هيچ كس قول نداد‌ه‌اند كه اين ماه رمضان آخرين ماه رمضان است.
 
ما قدر جبهه را ندانستيم و بيست سال در به در شماها هستيم و به بهانه شما اردو، راهيان نور و برنامه مي‌آييم.
 
يكي دنبال جنازه مي‌دويد تا تابوت شهيد گمنام را بگيرد پرسيدم: براي چه مي‌خواهي؟ گفت: مادرم گفته تابوت شهيد گمنام را به خانه بياور.
 
پرسيدم: براي چه مي‌خواهي ببري؟ جواب داد: مادر من 95 سالش است و فوق‌تخصص قرينه چشم مي‌باشد و به من گفت دنبال اين شهيدان گمنام برو و زماني كه شهيدي را دفن كردند تابوتش را برايم بياور زيرا ما ارامنه رسم داريم كه ما را با تابوت در قبر بگذارند.
 
مادرم گفت اگر مي‌شود جنازه مرا داخل تابوت يكي از شهدا بگذاريد.
 
به حضرت عباس قسم شهيدان زنده‌اند من تا صبح مي‌توانم تصرف و مديريت شهدا در زندگي دختران و پسرها را بگويم.
 
شهيد احمدي‌روشن زنده است چرا مي‌گويند گوش را زير قبه امام حسين نبريد زيرا آتش به آن حرام مي‌شود و چرا ماها مي‌رويم در قبه امام حسين، در مجلس آن امام و در مجلس ضيافت انديشه و اوضاع‌مان خراب مي‌شود چون باز گناه مي‌كنيم.
 
شهدا مي‌خواستند، مي‌شد اما الان مي‌خواهي نمي‌شود.
 
ورود به خانه اهل بيت زوري نيست بلكه محبتي است؛ عاشق، معشوق و رفيق شويد.
 
هنوز گذر شما به شب اول قبر نيفتاده است اگر امام عصر نيايد بگويد اين فرد براي من است ولش كنيد پدرت را در مي‌آورند شهدا به امام زمان راست گفتند.
 
امام خميني گفت: من انتظار ز نيمه خرداد كشم و 14 خرداد فوت كردند و مقام معظم رهبري مي‌فرمايند من دلبسته يار خراساني خويشم حكيم حرف بي‌حكمت نمي‌زند، اي رفيق برو جاي خودت را در اين پازل پيدا كن.
 
در گفتمان ادب و اخلاق جا مانده‌ايم و ارباب ما در اين دنيا در حال يارگيري است در حالي كه ما جا مانده‌ايم برويد يك فكري كنيد.
 
وقت بسيار است سرعت عالم تند شده فتنه پس از فتنه است خبر پس از خبر است پس خبري در راه است و خداوند دنيا را براي يك خبرهاي مهم در حال آماده كردن است.
 
آيا دل من و تو هم آماده است؟ و اين را شهدا در جنگ فهميدند كه عمليات نزديك است و آنها خوب از فرصت استفاده كردند و رفتند.
 
امام عصر دل تك به تك ما را رصد مي‌كند و دائم به دل ما سر مي‌زند و كساني ديگري در آن دل لانه كرده‌اند و به همين خاطرما جا مانده‌ايم.
 
اگر كسي درس نخواند در دانشگاه بماند حرام است زيرا اين همه بيت‌المال در دانشگاه خرج مي‌شود
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: حاج حسین یکتا , رایه الهدی , ارمنی ,
:: بازدید از این مطلب : 2652
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

 

هرچه که می کشیم و هرچه که برسرمان می آید ، از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.

طرح از آقای صالحی منش ، برای دریافت عکس در سایز اصلی روی آن کلیک نمایید.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: حاج حسین خرازی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 3836
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

پادشاه عربستان که خود را خادم حرمین شریفین می‌نامد چندین بار آیات قرآن کریم را اشتباه خوانده به گونه ای که برخی کاربران سایت‌های اجتماعی نوشته‌اند عبدالله بهتر است به جای خواندن قرآن، به رقاصی بپردازد.

به گزارش فارس، "عبدالله بن عبدالعزیز" پادشاه عربستان که خود را خادم حرمین شریفین [مکه و مدینه] می‌نامد در چندین سخنرانی، زمانی که در سخنان خود از آیات قرآن استفاده می‌کرد، اشتباه‌های متعددی داشته است.
 
اشتباه‌های متعدد عبدالله در خواندن آیات قرآن کریم بازتاب‌های گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشته و یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی نوشت که عبدالله بن عبدالعزیز بهتر است به جای خواندن قرآن به رقاصی بپردازد.
 
در فیلم نخست سخنرانی وی زمانی که وی همچنان ولیعهد عربستان بوده و در بخشی از سخنرانی خود [ثانیه 55] سعی کرد آیه 13 سوره حجرات [یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا] را بخواند و در حالی که آن را از روی نوشته می خواند اما چندین اشتباه در خواندن آن داشت.
 
 
 
 
قرآن خواندن عبدالله در زمان ولیعهدی از سوی دیگر در فیلم دیگری که از قرآن خواندن ملک عبدالله در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، وی بار دیگر در خواندن آیه‌ای از قرآن مرتکب اشتباه‌های متعددی شد.
 
وی در این سخنرانی که آن را در نشست سران عرب در کویت ایراد می‌کرد و "بن علی" دیکتاتور سرنگون شده تونس و "حسنی مبارک" دیکتاتور سرنگون شده مصر نیز در این فیلم دیده می‌شوند در بخشی از سخنان خود [ثانیه 40] اقدام به خواندن آیه 46 سوره انفال [ و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم] می کند که آن را اشتباه و اینگونه می‌خواند" و لا تنازعو و لا تفشلو و تذهب ریحکم" که معنای عبارتی را که عبدالله به عنوان آیه قرآن خواند با عبارت صحیح قرآنی آن اختلاف فاحشی دارد.
 

 

 
قرآن خواندن عبدالله پادشاه عربستان
ملک عبدالله بن عبدالعزیز ششمین پادشاه عربستان سعودی و دهمین فرزند «عبدالعزیز آل سعود» بنیانگذار عربستان جدید است. وی به تاریخ اول آگوست ١٩24 میلادی برابر با 10 مرداد 1٣0٣ خورشیدی در شهر ریاض متولد شد. ملک عبدالله از سال ١٩٧5 معاون دوم نخست وزیر بوده‌است پستی که در عربستان به ولیعهد بعدی تعلق می‌گیرد. از سال ١٩٨٢ میلادی ولیعهد عربستان شد. البته وی از سال ١٩٩5 و پس از بیماری و زمین‌گیر شدن ملک فهد عملاً تمامی اختیارات یک پادشاه را در دست گرفت. وی همچنین ریاست هیأت وزیران و فرماندهی گارد ملی عربستان سعودی را نیز عهده دار می‌باشد.
 
وی پس از مرگ برادرش فهد بن عبدالعزیز، و از تاریخ اول اگوست 2005 همچنان پادشاه عربستان است
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: برچسب‌ها: قرآن خوانی پادشاه عربستان , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2849
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

محمد تهرانی مقدم برادر شهید سردار حسن تهرانی مقدم در این برنامه گفت: بهترین جمله درباره شهید تهرانی مقدم، عبارتی است که رهبر انقلاب درباره او به کار بردند: دانشمند برجسته، سردار عالیقدر، پارسای بی‌ادعا.

وی افزود: در باب سردار عالیقدر باید بگویم در زمانی که مردم فریاد می‌زدند جواب موشک، موشک ‍!، این شهید بزرگوار با دست خالی به ندای امام و مردم پاسخ داد و چه شجاعانه پاسخ داد. به یاد دارم که هر موقع که می‌خواست موشکی را به سمت دشمن شلیک کند، ابتدا زیارت عاشورا می‌خواند و بعد از آن با یک ماژیک روی بدنه موشک می‌نوشت: «و ما رمیت اذ رمیت، ولاکن الله رمی».

تهرانی مقدم گفت: در بحث دانشمند برجسته، باید بگویم زمانی که رهبری به منزل این شهید آمدند، گفتند که در بازدیدی که از مقر این شهید داشتم با جمعی از جوانان نورانی و نخبه روبرو شدم. ایشان از فرزندش حسین پرسیدند رشته تحصیلی‌ات چیست؟ او گفته بود مدیریت. ایشان هم به حسین گفتند رشته تو مدیریت است و رشته پدرت هم مدیریت عملی بود. حسن در مقر تحت مدیریتش، صدها دکتر و پروفسور را گرد هم آورده بود.

برادر پدر علم موشکی ایرانی ادامه داد: در باب عبارت پارسای بی‌ادعا هم باید بگویم که او سیر و سلوکش را از مسجد و در محضر علم و علما آغاز کرد. در سال‌های پیروزی انقلاب، با فعالیت شبانه روزی، با فرهنگ امام و انقلاب آشنا شد و در روزگار دفاع مقدس، صیقلی شد. او علمدار دفاع از امامت و ولایت بود که در سازمان جهاد خودکفایی به اوج رسید. در گره گشایی از محرومین و مستضعفان گره‌های راهش را باز می‌کرد و در تهجدهای شبانه نورانی می‌شد. تا این که نهایتا در ایام غدیر، لبیک گویان به خدمت مولایش امیرالمومنین(ع) رسید.

برادر شهید تهرانی مقدم گفت: حسن چند روز پیش از شهادتش به خانه ما آمد. من و مادرم در خانه بودیم. می‌گفت چند شب پیش خواب دیدم که از دنیا رفته‌ام. در قبر تنگ و تاریکی جا گرفتم و دو ملک غضبناک به سمت من آمدند. از من پرسیدند که خب، چیزی هم داری؟ در آن لحظه به نظرم رسید بگویم من اقامه عزای اباعبدالله را داشتم. در آن لحظه قبر فراخ شد و دو ملک صورتی خندان پیدا کردند و باغی روبرویم هویدا شد. من خودم هم چند روز پیش خواب برادرم را دیدم. لباس مرتب و مخصوص مهمانی پوشیده بود و می‌خواست برود. به او گفتم حسن آقا سوالی دارم. آخرش مولا علی کمکت کرد یا نه؟ به من گفت: حاج ممد این جا خیلی دقیق است. سه مرتبه به من گفت حواست جمع باشد. گفتم هنوز جواب من را ندادی. دستم را به گردنش انداختم و گفتم تا جواب ندهی، نمی‌گذارم بروی! گفت مولا دستم را گرفت و الان هم جایم خوب است.


وی در پایان گفت: وقتی که به دیدن بدن قطعه قطعه شده و بی‌سر برادرم رسیدم، این جمله امام حسین(ع) بالای پیکر حضرت عباس(ع) به یادم آمد که الان کمرم شکست و چاره‌ام از دست رفت....
 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: شهیدتهرانی مقدم , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2657
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

تشرف بی‏واسطه و مستقیم به محضر نورانی امام زمان(عج) لیاقت و شایستگی‏هایی ویژه می‏خواهد، از این‏رو تنها اوحدی از موحدان به راهیابی محضر مطهرش توفیق می‏یابند.
هر خارق عادت یا کرامتی که به دست ناشناسی صورت می‏گیرد و فیضی از ناحیه او به دیگران می‏رساند، از سرچشمه فیاض امام عصر(عج) جاری می‏گردد؛ اما چنین نیست که آن ناشناس لزوماً وجود مبارک ولی‏عصر(عج) باشد بلکه آن حضرت شاگردان صالحی دارد که به امر ایشان گره از کار فروبسته دیگران می‏گشایند و واسطه رسیدن فیض امام به آنان می‏شوند.

آنچه برای همگان ضروری و میسور است، ایجاد و حفظ ارتباط روحی و معنوی با آن حضرت است که در پرتو رعایت ادب حضور و ارتباط با آن حضرت تحصیل خواهد شد.

انجام دادن مستحبات و اعمال صالح به نیابت از آن حضرت و اهدای ثواب آن به ارواح طیّب عترت طاهره(علیهم‌السلام) از بهترین راه‏هایی است که می‏تواند ارتباط انسان با آن وجود مبارک را تأمین کند و بهترین حالت در چنین نیابتی، آن است که انسان در برابر عمل خویش از آن امام خواسته‏ای نداشته باشد، چرا که از قدر عملش می‏کاهد: چون خواسته ما به قدر ادراک ماست و ادراک ما بیشتر به حجاب تمنیات ما محجوب است، مطلوب متوقّع ما نیز محدود خواهد بود، پس بهتر است که برابر این ادب، به پیشگاه آن حضرت چیز خاصی را پیشنهاد ندهیم، زیرا او از آن دسته است که سجیّتهم الکرم۴، بنابراین شایسته آن است که در انتظار عطای او باشیم، چرا که آنچه آن حضرت به اقتضای سجیّه کریم خویش عطا می‏کند ماندنی است.

البته این سخن بدین معنی نیست که انسان اگر مشکل خاصی دارد، با امام خویش در میان نگذارد و از او نطلبد بلکه مقصود آن است که در انجام دادن اعمال صالح به نیابت از آن حضرت، طلبی نداشته باشد و پیشنهادی ندهد تا آنان درخور خویش عطا کنند؛ نه در اندازه مطلوب محدود ما. آنان چون درخور خویش عطا کنند، هم قابلیت و ظرفیت می‏بخشند و هم مقبول و مظروف؛ و گاه گرچه به شخص عطا می‏کنند، ظهور و فضل عطایشان جامعه‏ای را بهره‏مند می‏سازد؛ مانند آنچه حضرت رضا(علیه‌السلام) به شاگرد خویش جناب زکریّا بن آدم در برابر استجازه او برای خروج از قم فرمود: شما در قم بمانید. خدای سبحان به برکت شما عذاب را از مردم قم برمی‏دارد، آن‏گونه که به برکت مزار پدرم عذاب را از ساکنان آن منطقه برداشته است.۵ این نمونه‏ای از آن عطایاست که به شخصی چنان لطفی می‏کنند که چون پیکرش در زمینی مدفون شود، آن برکت در تمام آن شهر جریان یابد.

از دیگر آداب حسنه در ارتباط با امام عصر(عج) ادب برخاستن به احترام نام مبارک ولی‏عصر(عج) است که در میان شیفتگان و پیروان خاندان عصمت(علیهم‌السلام) سنّتی دیرپاست.
 

بقیه در ادامه مطلب....

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: برچسب‌ها: آیت الله جوادی آملی , تشرف , امام زمان , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2697
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

پناهيان گفت: چرا در مورد قتل‌عام مسلمانان ميانمار احساس مسئوليت‌ نمي‌كنيد؟ چرا نسبت به قتل 70 نفر زن و بچه در سوريه حساس نيستيد؟ چرا براي كشته شده‌هاي بحرين و عربستان هيچ‌ حركتي نمي‌كنيد؟ چرا در خصوص جنبش وال‌استريت روشنگري نمي كنيد.

وي ادامه داد: رهبر معظم انقلاب فرمودند اگر مردم اروپا بفهمند تمام بلايايي كه مي‌كشند زير سر صهيونيست‌هاست آن وقت جنبش اصلي شروع مي‌شود

اين استاد حوزه عنوان كرد: امروز جامعه جهاني درگير فضاهاي مجازي است هر چند جامعه ما كامل درگير اين موضوع نشده است؛ اما به آينده كه بنگريم موقعيت فضاي مجازي موقعيتي برتر است بايد براي گفته‌هايمان و براي آشنايي ديگران هم كه شده از اين فضا استفاده كنيم، معنا ندارد نيروي بسيجي و انقلابي وبلاگ نداشته باشد اينترنت و همچنين تلفن‌هاي همراه يك شبكه ارتباطي جديد خلق كرده‌اند؛ چرا نبايد از اين فضاها استفاده كنيم.

پناهيان ادامه داد: در دوران دفاع مقدس رزمنده‌ها هنگامي كه براي دفاع مي‌رفتند تا راه انقلاب را روشن كنند ابتدا خودشان روشن مي‌شدند، نمي‌شود قبول كرد كه كسي انقلابي باشد؛ اما اثر تزكيه‌اي نداشته باشد قدرت تحليل نداشته باشد و نتواند به ديگران آموزش دهد تك تك اعضاي بسيج بايد قدرت تحليل داشته باشند و همه آنها بايد صاحب فكر و انديشه باشند؛ چرا كه بايد با ‌آزادانديشي از حق دفاع كرد.....


وي خاطرنشان كرد: شما دانشجويان چقدر محيط تان را تزكيه مي‌كنيد؟ مسئوليت تعليم و تزكيه برعهده شماست و بايد در اين راه حكمت را نيز آموزش دهيد و آن را به بحث بگذاريد كرسي‌هاي آزادانديشي كه يكي از مراحل حكمت است و رهبر معظم انقلاب نيز بر آن تأكيد بسيار دارند بايد راه‌اندازي شود و پيگيري شود.
 
 
تنها فاصله ما با ظهور كمبود مبلغان است

اين استاد حوزه و دانشگاه تاكيد كرد: تعليم پس از آن صورت مي‌گيرد كه فضا آماده و مناسب باشد فضاسازي يكي از زيرمجموعه‌هاي تعليم است و جامعه جهاني امروز آماده شنيدن آيات قرآن و آرمان‌هاي انقلاب است حتي جهان امروز با يك اشاره نيز گيرايي كامل دارد؛ اما متأسفانه مبلغان مناسب و كافي نداريم و تنها فاصله ما با ظهور كمبود مبلغان است كه بتوانند اين چهار عمل را در جهان پياده كنند.
 

 بهترين كلاس اخلاق از منظر آيت الله بهجت

اين استاد حوزه و دانشگاه تصريح كرد: آيت الله بهجت مي‌فرمايند؛ هيچ كلاس اخلاقي مانند شنيدن و خواندن داستان زندگي اوليا خدا كلاس تزكيه كننده نيست وقتي انسان به مرحله‌اي از تزكيه رسيد آن گاه مرحله آموزش آغاز مي‌شود تا انسان از لحاظ عقلاني رشد پيدا كند و به استدلال‌هاي قوي دست يابد و با اين جزئيات اندكي از دين باخبر شود تا بتواند در سطحي هر چند اوليه از دين دفاع كند.

پناهيان افزود: پس از گذراندن اين مرحل انسان نياز به حكمت دارد و بايد به حكمت برسد اين بدان معناست كه انسان خودش بايد توليد كننده باشد اين مسيري است اجمالي كه ابتدا قرآن را بايد تلاوت كرد سپس بايد تعليم ديد و نهايتا به حكمت رسيد.

وي ادامه داد: پيامبر اكرم (ص) اين مراحل را در دوران حكومت خود داشت و در آن زمان هم تلاوت قرآن وجود داشت و هم به مردم آموزش داده مي‌شد و هم آنان را به دريافت حكمت ترغيب مي‌كرد؛ اما غالب عملكرد پيامبر (ص) تلاوت قرآن بود.

اين استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان كرد: در دوران سه امام اول شيعيان دوران تزكيه و در نگاهي كلان‌تر در دوران سه امام بعدي دوران تعليم آموزش و در دوران امامان آخرين و در دوران غيبت حكمت لازمه دريافت هدايت است.......

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , اجـــتماعــــــی , ,
:: برچسب‌ها: استادپناهیان , رایه الهدی , هیئت منتظران مهدی(عج) ,
:: بازدید از این مطلب : 2689
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

كليپ تصويري «آغازي بر يك پايان» كه بر اساس روايت دکتر حسن عباسي از وقايع 18 تير 78 توسط گروه صوت و تصوير «خبرگزاري دانشجو» توليد شده، هم اكنون آماده مشاهده و دريافت است.

لینک دانلود

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: برچسب‌ها: آغازی بر یک پایان , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 1983
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 28 تير 1391

همه چیزهایی که می‌نویسید، حساب می‌شود

همه چیزهایی که می‌نویسید، حساب می‌شود

 

جلسه هفتگی یک هیأت خاص که جای جمع شدن جماعتی از روزنامه‌نگارها و نویسنده‌های حوزه‌های مختلف، از جمله داستان‌نویس‌هاست، میزبان حاج‌آقای جاودان بودند که برای جماعت اهل این حرف‌ها، آشناتر از آن است که حاجت به معرفی او باشد. کمی بعد از تمام شدن بحث‌های جاری جلسه سه‌شنبه‌های هیأت، جناب جاودان از راه رسید و درباره این حرف زد که نوشتن و انتشار، چه کار مهم و دقیقی است و اگر اشتباهی در آن رخ دهد، جبرانش تقریبا غیرممکن است.

درباره این‌که دقت کنید چه چیزی می‌نویسید و چاپ می‌کنید و دست خلق‌الله می‌دهید. که به اندازه تک‌تک نسخه‌های نوشته‌های‌تان، حساب و کتاب دارید و... مبادا که دست بر اعتقاد و آبروی کسی انداخته باشید و حرف‌هایی زد که از فرط وضوح، گاهی از چشم‌های‌مان پنهان می‌شوند.


داستانش را شنیده‌اید. لات عرق‌خوری بود که نیمه‌شب جلو واعظ منبری معروف را گرفت که همین‌جا وسط کوچه باید روضه بخوانی. گفت اینجا نمی‌شود روضه خواند، منبر می‌خواهد و... . گفت خودم منبر می‌شوم. چهار دست و پا افتاد که روی کمرم بنشین و بخوان.

واعظ منبری می‌ترسید. طرف هم گردن‌کلفت بود، هم مست. خب ترس هم دارد. گفت روضه عباس بخوان، خواند. روضه قاسم بخوان، خواند. روضه علی‌اکبر بخوان، خواند. هی بخوان، خواند. کم‌کم مردم دور اینها جمع شدند.

کسی‌که این را نقل می‌کرد، پیرمردی بود در محله ما. یک نفر بود در محله ما؛ حاج‌ میرزا قصاب رییس گردن‌کلفت‌های محله. در جریان 28 مرداد مثل طیب، از گردن‌کلفت‌هایی که در تهران کسی بودند. آن شب، حاج ‌میرزا قصاب و چند نفر دیگر آمدند. ایستاده بودند. واعظ روضه می‌خواند و گفت آقا من را از دست این آدم لات نجات بده. ده- بیست تا روضه خواندم. آدم نمی‌تواند این‌قدر روضه بخواند. اینها گفتند ولش کن. حالا او چهار دست و پا افتاده و گریه می‌کند.

یکی از دوستان ما که با این آدم خویشاوندی داشت، می‌گفت خب این‌طور که نمی‌شود زندگی کرد. زنش از او طلاق گرفته بود. یک‌دفعه بی‌هیچ دلیل، کاملا این کارها را کنار گذاشت، بعد فوت کرد.

خدا شراب‌خور را مي بخشد اما كسي كه با دين و عفت و مردم بازي كند...

می‌شود. ممکن است کسی یک عمر شراب خورده باشد و خدا او را ببخشد. اما اگر کسی با دین و اعتقاد و عفت مردم بازی کند. این کارهایی که بعضی روزنامه‌ها و رسانه‌ها می‌کنند، هیچ‌وقت بخشیده نمی‌شود. اصلا امکان ندارد.
داستان کسی است که دید کارش نمی‌گردد. شیطان گفت ادعای پیغمبری کن. ادعا کرد و عده‌ای هم به او گرویدند. گفت عجب غلطی کردیم. پشیمان شد و توبه کرد. نمی‌شود. باید اینهایی که به دین تو بودند و از دنیا رفتند، زنده کنی و برشان گردانی.

این کار، خیلی دقیق است. مواظبت می‌خواهد. به همدیگر کمک کنید. به هم بگویید این کلمه‌ای که نوشتی، بار منفی دارد. این را به هم بگویید. بگویید بارک‌الله، آفرین، این را خیلی خوب نوشتی. به هم کمک کنید. از کار رفیق‌تان هیچ نگذرید. از کار خودتان هم نگذرید. حتما یادآوری کنید، بگوید و نگذارید اشتباه کند.

آن‌ طرف کار قیمت ندارد. اگر بتوانید یک ‌نفر را هدایت کنید. می‌گویند اگر آنچه آفتاب بر آن می‌تابد، طلوع و غروب می‌کند. همه اینها طلا باشد و در راه خدا بدهید. این کار با هدایت یک نفر، قابل مقایسه نیست. هدایت خیلی قیمت دارد. کسانی که کار هدایتی کرده‌اند، عالمان می‌گویند بعد از پیامبران می‌نشینند. جایگاه‌شان اینجاست. از این طرف، این‌همه خطر دارد. از آن طرف این‌قدر قیمت دارد.

 

غرض نداشته باشيد

اشتباه نکردن، چیزی لازم دارد. باید هیچ غرضی نداشته باشم. اگر نانم لنگ است، غرض دارم. رفیقی داشتیم. فشار آوردیم برود دانشگاه درس بخواند. گفت معلم دانشگاه نامربوط گفت، خیلی نامربوط.. گفتم می‌خواستی چیزی بگویی. گفت نمره! آخر ترم نمره دارد.

این غرض است. وقتی غرض دارم، پایم لنگ می‌شود. می‌گفتند همه اگر ترشی بخورند، دندان‌شان کند می‌شود، قاضی اگر شیرینی بخورد.

اگر آدم بی‌غرض باشد، نجات پیدا می‌کند. آبرو، یک غرض بزرگ است. نان زن و بچه، یک غرض بزرگ است. کار داشته باشم یا بی‌کار شوم، یک غرض بزرگ است. رفیقی داریم - خدا حفظش کند. قبل از انقلاب دیپلم گرفته بود. شاگر اول هم شده بود. مثلا شاگرد اول تهران بود. دانشگاه نرفت.

بعد از انقلاب، جنگ شد و رفت جنگ. بعد از جنگ رفت دانشگاه. می‌خواست جامعه‌شناسی بخواند. حالا چرا جامعه‌شناسی؟ نمی‌دانم.

گفت اینها چیزهایی می‌گویند که من قبول ندارم. ولی به‌ جایی لطمه نمی‌زند، می‌خوانم و می‌شوم بیست. اگر از بیست بیشتر داشتیم، می‌شد. یک روز استادی آمده بود سر کلاس، برادر همین آقا یکی- دو سال پیش روسری از سر دانشجو کشید. دو تا برادر حلال‌زاده بودند!

گفت دیدم استاد سر کلاس از «نظم نوین جهانی» دفاع می‌کند. اول رواج این حرف‌ها بود. کمی صحبت کرد، گفتم آقا اینجا رادیو آمریکاست؟ گفت: نه، اینجا کشور دموکراسی است. هرکس می‌تواند هرچیزی بگوید.

گفته بود ما برای شرف‌مان هشت سال جنگ کردیم. دعوای‌شان شد. این دوست ما هم آدم زبان‌داری است. هروقت به هم می‌رسیم، تقریبا تمام مدت او حرف می‌زند. کم نیاورده بود. گفت از این درس گذشتم. آیا قبول می‌شوم یا نه، غرض است. از این غرض گذشتم. برای یک کسی. آن کس حساب دارد. حساب می‌کند، فراموش نمی‌کند. گذشتی که یک روز کرده‌اید، از درس، آبرو، شغل گذشتی، فراموش نمی‌کند.

گفت مدتی بعد از گرفتن لیسانس گذشتم. کلاس تمام شد. بحث ادامه داشت و او ول نمی‌کرد. جنگ این دو تا به روزنامه‌ها کشید. آن ‌وقت‌ها خوشبختانه فقط دو تا روزنامه داشتیم؛ اطلاعات و کیهان. آمدند کمک. دانشکده پشت سر استاد ایستاد. بعد دیدند زور این طرف زیاد است، دانشکده کنار رفت. دانشگاه تهران پشت آن استاد ایستاد. دانشگاه دید نمی‌شود، کنار کشید. از این یک نفر گذشتند و آن آقا حذف شد.

تلافی موضوع را در دوره فوق‌لیسانس درآوردند. کل پرونده با همه سند و مدارک تحصیلش گم شد. کارمند‌های دانشکده علوم اجتماعی علیه او شهادت دادند که آمده توی دانشگاه چاقو کشیده و... .

غرضم همان‌جاست که وقتی کار سخت شد، از آن درس گذشت. سخت‌تر شد، از لیسانس گذشت. این، بی‌غرضی است. آدم بی‌غرض زمین نمی‌خورد.

آبرو، برای من غرض است. خدا پیش نیاورد آبرو یک ‌طرف باشد، دین یک طرف.از آبرویت برای دینت می‌گذری؟ نمی‌گذری. از پولت برای دینت می‌گذری؟ نمی‌گذری. از شغلت؟ می‌گذری؟

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: استاد جاودان , رایه الهدی , هیئت منتظران مهدی(عج) ,
:: بازدید از این مطلب : 2431
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 تير 1391
وقتی دشمن فشار می آورد یعنی این حکومت حق است و چون حق است، مردم موظف به حمایت اند

 

 در بررسی نظری چگونگی رابطه حکومت و مردم در نظام اسلامی، نکاتی وجود دارد که گاه به دلیل مسائل دیگر تحت الشعاع قرار می گیرد. این مسائل (نظیر مواردی چون گرانی و مشکلات معیشتی مردم) گرچه بسیار بسیار حیاتی و مهم هستند ولی باید در بحث ها، ضریب خاص خودش را برای آن لحاظ کرد و از نادیده گرفتن مسائل مهم دیگر به این دلیل، پرهیز کرد. این مطلبی است که در اندیشه سیاسی حضرت امام و رهبر فرزانه انقلاب هم بدان تأکید شده است. حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه، تحلیلی خواندنی و کلیدی دارند:

«یک وقت در جریانی، امام بزرگوار (رضوان الله تعالی علیه) می فرمود که وقتی دشمن از انسان تعریف کند و دشمنی نکند، انسان در خودش شک می کند. وقتی بدگویی می کند و فشار می آورد، انسان خوشحال می شود و اطمینان پیدا می کند که راه درست است. اینکه دشمن فشار می آورد و الان هم با کمال شدت فشار می آورد، به خاطر درستی راه است. این حکومت –که راهش درست است و برای مصلحت مردم و در خدمت آنهاست- حکومت حق است. ملاک حق و باطل در اینجا معلوم می شود. لذا امام در تمام مدت دهساله [رهبری شان] اصرار داشتند که مردم باید از دولت و مسئولان دولتی و قوه ی مجریه و قوه قضائیه حمایت کنند. این به معنای آن نبود که قوه قضائیه یا قوه مجریه یا مسئولان دولتیِ آن روز هیچ خطا ویا اشتباهی نداشتند. خیر، هیچ انسانی خالی از خطا نیست. این به معنای آن بود که وقتی خط و راه درست است و حکومت در جهت صحیح حرکت می کند، دشمن فشار می آورد و بنابراین، آحاد مردم به حمایت و پشتیبانی از کسانی که این کاروان عظیم را پیش می برند و هدایت و پشتیبانی می کنند، موظفند.» [1]
 
 
پی نوشتها:
1-بخشی از بیانات در دیدار با جمعی از مسئولان و کارمندان نهادها و سازمان های خدماتی و حمایت کننده از مستضعفان و محرومان، 12 مهر 1368.
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: برچسب‌ها: امام خمینی , رهبرانقلاب , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 3616
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 تير 1391

علامه طباطبایی(ره) آن قدر زندگی محقرانه‌ای داشت که حتی اگر طلبه‌ای برای طرح سؤال به در خانه‌اش مراجعه می‌کرد، او را به داخل دعوت نمی‌کرد؛ این عدم دعوت علامت تعجب بزرگی بود که علامه بعدها به آن پاسخ داد.

به گزارش فارس، علامه سید محمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر ارزنده «المیزان» و عالمی عارف بود، وی علاوه بر تبحر در فلسفه، تفسیر و کلام در بسیاری از علوم دیگر سرآمد بود، بعد از تحصیل مقدمات در زادگاهش تبریز، به نجف اشرف رفته و از محضر اساتید بزرگی هم چون آیات نایینی، کمپانی، اصفهانی و بادکویه‌‌ای بهره برد.
 
او زندگیش را صرف تحقیق و تدریس کرد و موفق به تالیف ده‌ها جلد کتاب و پرورش شاگردانی شد که همانند ستاره در عالم علم و معرفت می‌درخشند.
 
این عالم ربانی سرانجام در صبح یکشنبه هجدهم محرم الحرام سال 1402 هجری قمری برابر با بیست و چهارم آبان 1360 شمسی در سن 81 سالگی در شهر قم دیده از جهان فرو بست، مدفن شریفش در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) قرار دارد.
 
مردی بزرگ در خانه‌ای کوچک
 
«... ایشان می‌فرمودند: این سه درس فلسفه، اخلاق و تفسیر را شروع کردم، قیافه روحانی‌ای که تازه از روستا به شهر آمده را در ذهن خود مجسم کنید، با یک عمامه کرباسی سرمه‌ای رنگ چنین شخصی مدعی ایجاد انقلابی در یک حوزه است، چه اندازه امکانات مادی در اختیار دارد؟ نشانه‌اش یک منزل در اتاقی است که آن را در مقابل ماهی 80 ‌تومان اجاره کرده است، فرزند برومند آن مرد، در این جا حضور دارد و به خاطر دارد که در چه خانه کوچک و محقری بزرگ شده است، خانه‌ای که حتی مرحوم علامه نمی‌توانست دوستانش را در آن جا پذیرایی کند، چون از نظر امکانات بسیار محدود بود.
 
اوایل آشنایی با استاد از رفتارشان خیلی تعجب می‌کرد. گاهی مجبور می‌شدم به خاطر جواب گرفتن برای سوالی که برایم پیش می‌آمد، دو دست خود را بر دو طرف در گذاشته، سرشان را بیرون می‌آوردند و به سوال من گوش می‌دادند و پاسخ می‌گفتند، گاه این سوال برایم مطرح می‌شد؛ چرا استاد از من نمی‌خواهند که به داخل منزل بروم، بعدها که آشنایی من با ایشان بیشتر شد و گاهی اتفاق می‌افتاد که می‌توانستم به داخل منزلشان بروم، متوجه موضوع شدم، ایشان فرمود: اگر من کار کنم و روزی سی ریال مزد بگیرم، برای من گواراتر است از این که به خانه کسی بروم و اظهار حاجتی کنم و وابستگی به بیتی یا شخصیتی پیدا کنم.
 
مدت‌ها زندگی استاد از حق‌التألیف کتاب‌هایشان اداره می‌شد، سال‌ها مبالغ هنگفتی مقروض بودند و نزدیکان ایشان حتی دامادشان مرحوم قدوسی از این موضوع اطلاع نداشت، با آن وضع مادی و با آن امکانات بسیار محدود و در غربت و ناشناختگی می‌خواست تحولی عظیم در فرهنگ کشور و جهان اسلام ایجاد کند.
 
وضع معیشتی علامه طباطبایی(ره)
 
آیت‌الله سیدمحمد حسینی تهرانی، یکی از شاگردان علامه، درباره وضع معیشتی استاد می‌نویسد: «... ممّر معاش ایشان و برادرشان از کودکی، منحصر بود به یک قطعه زمین زراعی و قریه شادآباد تبریز که از نیاکان، به عنوان ارث منتقل شده بود، علامه می‌فرماید: این ملک 270 سال است که ملک مطلق آبا و اجداد ما بوده است و یگانه وسیله ارتزاق از راه کشاورزی است و اگر مورد غضب و تعدی واقع می‌شد، به کلی رشته معاش ایشان گسسته می‌شد و در مضیقه واقع می‌شدند.
 
ایشان به هیچ وجه سهم امام قبول نمی‌کردند و معلوم است که در صورت فقدان منافع فلاحت و زراعت که عایدشان می‌شد، وضع معیشت وی از یک طلبه ساده هم پایین‌تر می‌بود. چون آن طلبه، اگر چه از وطنش برایش مقرری نرسد، لااقل از سهم امام استفاده می‌کند، تازه آن منافع کشاورزی هم در صورت وصول فقط به اندازه تامین احتیاجات ضروری زندگی با نهایت صرفه‌جویی و قناعت بود.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: برچسب‌ها: علامه طباطبایی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2431
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 27 تير 1391

كسي اين روزها سراغي ازش نمي‌گيرد! سردار 26 ساله سپاه اسلام، 12 سال است كه خانه‌نشين شده. شنيده بودم مدتي راننده تاكسي هم شده بوده! بالاخره زندگي‌ست ديگر، بيكاري آدم را ديوانه مي‌كند!

يك مناظره‌ي فني جنگ را بهش تحميل كرده بود. فرهاد مي‌دانست كشور قرمز، كشور كره شمالي است. ساعتي از طرح عملياتي في‌البداهه‌اش دفاع كرد و نقاط ضعف كره‌‌شمالي را چنان گفت كه گويي بیست سال در كره زندگي كرده است. ژنرال هم قانع شد و دو مدال افتخار، جايزه‌ی نبوغ نظامي ژنرال فرهاد 26 ساله شد.
 
بعد از فرماندهي ايلام، سه سال فرمانده انتظامي تهران بزرگ بود. ماهي‌ يكي، دو بار خانه مي‌رفت و شب‌ها در محل كار مي‌خوابيد. شش بار توسط منافقان و گروهك‌ها ترور شد که آخرين بارش 10 روز پس از ترور شهيد «صياد شيرازي» بود.
 
انگار خدا سردار نظري را ذخيره‌ي اسلام قرار داده بود تا ما امروز سراغش برویم و در مقابل اين‌همه رشادت و شجاعت زانوي ادب بزنیم. تلاطم بزرگ زندگي سردار نظري فتنه‌ي تيرماه 78 بود. جناح به اصطاح اصلاح‌طلب مي‌خواست گوشت قرباني‌اش كند. شكايت كردند و محاكمه‌اش كردند. خواستند كمرش را خم كنند و نظام را بي‌آبرو. دادگاه سريالي سردار نظري دعوا سر او نبود، سر شرافت نيروي انتظامي بود كه متهم شده بود به قتل دانشجويان. قتل برخی از دانشجوياني كه خودشان به‌عنوان شاكي پرونده‌ی سردار نظري، به دادگاه آمده بودند!
 
15 قسمت دادگاه علني در تلويزيون نصيب سردار سپاه اسلام بود. آبرويش حتي به اندازه‌ی مفسدان اقتصادي اهميت نداشت و چهره‌اش را بدون مانع در تمامي رسانه‌هاي كشور به‌عنوان عامل اصلي فتنه‌ي كوي دانشگاه معرفي كردند. اما سنت الهي هميشه بر مظلوميت شيعيان مرتضي علي(ع) نمي‌چرخد. فرهاد با سربلندي تبرئه شد و رئيس‌شان (سيد محمد خاتمي) به‌عنوان رئيس‌جمهور از فرهاد عذرخواهي و دلجويي كرد.
 
 
 
فرهاد پس از آن‌كه سربلند از دادگاه بيرون آمد. بيش از يك دهه خانه‌نشين شد و هنوز هم سرباز مدافع اسلام و ميهن است؛ نه خودش را طلبكار نظام مي‌داند و مانند عده‌اي كه براي تك‌تك روزهاي جبهه نرفتنشان سر نظام منت مي‌گذارند و سهم مي‌خواهند، نه مردم را مديون خود مي‌داند و نه خودش را قهرمان. هرچند سردار فرهاد نظري براي امتداد يك قهرمان است كه لابه‌لاي بي‌اهميتي و روزمره‌گي جست‌وجوگران دولتي جنگ، هر روز پير و پيرتر مي‌شود. به امتداد‌ي‌ها پيشنهاد مي‌كنيم براي سردار نظري نامه بنويسند و به امتداد بفرستند! تا شايد براي ايشان با احساس تكليف شرعي، امتدادي‌ها را سر سفره‌ي پر بركت مجاهدت و دوستي با شهدا ميهمان كند!
 
چهارده سال بيش‌تر نداشت كه از كتاب «خواص شيميايي مواد»، فرمول تهيه‌ی مواد منفجره را ياد گرفت و با دوستانش ماشین ساواک را در يك بمب‌گذاري منفجر کرد.
 
در عملیات حمله به شهرک نظامی چوارته‌ی عراق فرمانده گردان بود. قرار بود هم‌زمان با عملیات «والفجر 9» در عمق 60 کیلومتری خاک عراق، يك گردان به تیپ 3 کماندویی گارد ریاست‌جمهوری حمله كند تا تأمین شهر سلیمانیه را از اختيار اين تيپ خارج كند. تیپ 3 کماندویی را بدون تلفات، از بین بردند و موقع بازگشت از ارتفاعات هزار قله، استقبال مردم بانه و مریوان هدیه‌شان بود. فرهاد در جایی گفته بود: «فقط سه تا قاطر اسیر دادیم!»
 
جنگ كه تمام، شد تازه فرهاد بیست‌وسه سالش بود. بنياد جانبازان تهران برايش هفتاد درصد جانبازي و از كار افتادگي ثبت كرد. پرونده‌‌ی مجروحيت‌ها و گزارش حوادث و بستري شدنش هم حدود چهارصد صفحه‌ است. بايد مي‌رفت خانه و بازنشست مي‌شد! ولي هنوز انقلاب كار داشت، فرهاد رفت و امنيت ايلام را به عهده گرفت!
 
 
چند سطر از برای تاریخ/ برش‌هايي از كتاب «براي تاريخ»، نوشته‌ي «فرهاد نظري»
 
 
«لباس فرم نيروي انتظامي بر چوب‌لباسي جا خوش كرده بود و چون نگاهم با او تلاقي كرد، گويا به من گفت: برو! سرداري بي‌دردسر كه بي‌دردي است. پیمودن راه خداوندی، بی‌کفن‌پوشی مجاهده نیست. اگر مرد راهی و دل تو همان دل مجنون و رقابیه و دهلاویه است، دست‌هایت را درآستین استوار کن و راه عدالتخانه را با جامه‌ی سبز ولایتی به استقبال شتاب...
 
... با قرائت حکم برائت من،‌ موجی بزرگ کشور را در خود گرفت. تيتر روزنامه‌ها ديدني بود؛ دسته‌اي كه تا امروز اصل را بر برائت دانسته و ايران را براي تمامي ايرانيان مي‌خواستند، امروز برائت را منفي‌ترين واژه‌ي فرهنگ زبان فارسي مي‌شمردند، اما وجدان عمومي برائت را طلوع خورشيد عدالت از محكمه و عدالتخانه مي‌دانستند. خودم را اگرچه در مقابل افکار ملت روسپید می‌دیدم، اما رگه‌ای از غصه جانم را می‌فشرد...
 
در جبهه نشد. کاش در میدان پرفتنه‌ی فریب و نیرنگ و اغواگری و در پرتاب و شلیک تیر و ترکش قلم به کاروانیان می‌پیوستم. حیف شد سردار! نه؟!
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: سردارنظری , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2458
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 تير 1391

 

 

برای دانلود این فایل های صوتی بر روی عکس ها کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: مولودی حضرت رقیه , ولادت حضرت رفیه , رایه الهدی , دانلود مداحی , رایه الهدی , حاج محمودکریمی ,
:: بازدید از این مطلب : 8485
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 تير 1391

برای دریافت این فایل صوتی بر روی تصویر کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــخنرانـــی , ,
:: برچسب‌ها: رایه الهدی , گناه , غفلت , امام خامنه ای , کلیپ صوتی ,
:: بازدید از این مطلب : 3092
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : گمنام
یک شنبه 25 تير 1391

برای ذخیره این فایل صوتی روی آن کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: برچسب‌ها: آقاشروع من تویی , دانلودمداحی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2263
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه