میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2846
:: باردید دیروز : 12595
:: بازدید هفته : 20301
:: بازدید ماه : 24153
:: بازدید سال : 24153
:: بازدید کلی : 889587
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 21 دی 1391

شهادت پیامبر(ص)

 

نور دلگرمی ما چشمه خورشیدی ما

نرو از خانه همسایه تجریدی ما

نرو ای جان علی دلبر توحیدی ما

نرو که دست به دامان عبایت شده ایم

سوره حمدی و مشغول ثنایت شده ایم

بخدا هیچ گلی مثل شما خار ندید

هیچ کس مثل شما اینهمه آزار ندید

اینهمه دور و بر شانه خود بار ندید

سر شکستن  وسط کوچه و بازار ندید

سر تو بسکه شکسته است؛ دلم میشکند

قامتت بسکه شکسته است ؛ قدم می شکند

پدر آن روز همان جنگ احد یادت هست

گذر ازحادثه تنگ احد یادت هست

آن وفاداری کم رنگ احد یادت هست

مرد پیمان شکن ننگ احد یادت هست

پشت این در بخدا  بوی اُحُد می آید

بوی دود است که از سوی احد می آید

مردم شهر رسیده اند به تو سر بزنند

دست بر دامن الطاف پیمبر بزنند

مثل جبریل در خانه تو پر بزنند

یادشان هست که بر خانه تو در بزنند

یادشان هست که این خانه پر از تاویل است

بیت وحی است و پر از بال و پر جبریل است

چشمهایت نگرانند برای چه کسی

گریه میریزی از اینجا به هوای چه کسی

زیر لب زمزمه داری به نوای چه کسی

در سرت هست بگو کرببلای چه کسی

چشمهای نگران تو به در خیره شدند

به علی و به حسین و به حسن خیره شدند

چشم واکن که دو چشمان ترت آمده است

چشم وا کن پسر خونجگرت آمده است

جگر سوخته ی شعله ورت آمده است

پسر بی حرمت دور و برت آمده است

در سرش هست که روزی به فدایم بشود

بین یک کوچه باریک عصایم بشود

دور چشمت چقدر چشمه زمزم داری

به گمانم به سرت شور محرم داری

غصه بردن انگشتر خاتم داری

غصه غارت شدن چادر مریم داری

وعده ما سر گودال اباعبدالله

بر سر نیزه به دنبال اباعبدالله

گریه کردی و به چشمان ترم بوسه زدی

چقدر یکسره بر بال و پرم بوسه زدی

چقدر بر رخ و بر دست و سرم بوسه زدی

هی به دیوار و در و دور و برم بوسه زدی

اینهمه جان علی پیش حسن گریه نکن

اینقدر بر پسر سوم من گریه نکن

بعد تو دست به دیوار علی می گیرم

دست بر کعبه دلدار علی می گیرم

خار از دیده خونبار علی می گیرم

ریسمان از سر و رخسار علی می گیرم

تو دعا کن پسر بی کفنم را نکشند

بین آن کوچه الهی حسنم را نکشند

.................................................................................................

شهادت امام حسن (ع)

 

صبح روزي كه عزم سفر از دل و دين مردم داشت خبر داشت

از دل زهر پر كينه اي كه تشنه بود و لبي شعله ور داشت


او نه اينكه غريب است يا كه آسمان است و لشگر ندارد

بال خود را اگر باز مي كرد لشگري از ملك زير پر داشت


راه مي رفت و خيل ملائك خاك از پاي او مي گرفتند

خاك سرخ و كبودي كه مثل  تربت كربلايش اثر داشت


در حياط غريبش نشست و چشم در چشم اين مردم انداخت

مثل خورشيد در كنج خانه غصه هايي شبيه پدر داشت


رفت بالاي منبركه مردم ياد پيغمبر خود بيفتند

كه حسن از من است و من از او كه رسول خدا هم پسر داشت


آي مردم كسي هست اينجا ، ناسزا از دهانش بيفتد

لااقل كاش اين ناسزاها شرمي از پاره هاي جگر داشت


راه افتاد اما به ناگاه  بازهم بين كوچه زمين خورد

آه مادر در آن روز اي كاش طفل تو تيغ و تير و سپر داشت


آه مادر در آن روز اي كاش پشت در در كنار تو بودم

ديده بودم  گل سرخت آنجا غنچه اي بين ديوار و در داشت


زهر هم طاقتش  را ندارد ، زود باشيد طشتي بياريد

زود باشيد ، اين زهركينه از دلش هي جگر كند و برداشت


كربلايي به پا شد بيائيد خواهرش طشت و خون ديده اينجا

كند بال و پرش را بگيريد ، واي زينب چه شوري به سر داشت  ....

 

بايد از اين مدينه سفر كرد كربلا رفت و خاكي به سر كرد

کربلایی که یک طشت بود و خواهری كه به يك سر نظر داشت

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: نوازنی , شهادت پیامبر , شعرآیینی , شهادت امام حسن , رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2730
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : گمنام
سه شنبه 19 دی 1391

 
مقام معظم رهبری فرمودند: به نظر من، نقش زن هرچه برجسته شود، خیلى بهتر است. زن‌هاى ما مظلومند. من راجع به زن حرف‌هاى زیاد و بحث‌هاى فراوانى دارم. مسألة زن واقعاً مسألة مهمّى است. یک عدّه توجّه نمى‌کنند و به عنوان یک مسألة نمایشى که حالا مد روز است، حرف مى‌زنند. خوب؛ گرایش‌هاى فمینیستى و گرایش خاص غربىِ در مورد زن هم که به‌جاى خود محفوظ است؛ اما اصل نقش زن در خانواده، در اجتماع؛ ارزش و اهمیت زن و امورى از این قبیل، چیزهایى است که ما حقیقتاً به آن‌ها کم پرداخته‌ایم و از این کم پرداختن خسارت هم مى‌بینیم. (دیدار با مدیران صدا و سیما 15/11/81)
 
ضرورت پرداخت به مسائل زنان از جمله دغدغه‌ها و انتظاراتی است که رهبر معظم انقلاب همواره بدان گوشزد کرده‌اند. پرداخت به موضوع زنان جزو مسائل درجه یک نظام از دیدگاه رهبری می‌باشد که در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی جمهوری اسلامی توسط ایشان بیان شده است.
 
معظم له دلایل ذیل را برای اهمیت بالای موضوع زنان بیان فرمودند:
 
1. اهمیت حفظ ظرفیت زنان در مجموعه فعالیت‌های کشور، که به طور خاص به نقش ممتاز و فعال زنان در عرصه فعالیت‌های انقلابی با رهبری حضرت امام اشاره کردند.
 
2. اهمیت مسئله خانواده به عنوان ارکان و سلول نظام اجتماعی و اینکه برای پیشرفت همه جانبه، بدون خانواده سالم امکان پذیر نمی‌باشد.
 
3. بحث زنان از جمله موضوعات اعتراضی بوده است که همواره توسط دشمنان نظام و اسلام مطرح می‌شود. (برگرفته از بیانات در سومین نشست اندیشه‌هاى راهبردى‌ 1390/10/14)
 
هرکدام از موارد بالا اهمیت موضوعات زنان را مشخص می‌کنند که می‌توان به طور مفصل در اندیشه‌های رهبری آن را پیگیری کرد. اما مسئله سوم خصوصاً در زمینه‌های رسانه‌ای و سینمایی از جمله وجوه پررنگی می‌باشد که ضرورت توجه هرچه بیشتر رسانه‌های اسلامی را در مسیر پرداختن به موضوع زنان بسیار برجسته می‌کند. آثار ضد‌اسلامی و ایرانی به وضوح هجمه و حمله‌های فرهنگی‌های خود را از طریق مستمسک قرار دادن موضوع زنان انجام می‌دهند.
 
مطلعید که به قصد نابود کردن بناى خانواده و شکستن حریم عفاف و حجابى که میراث هزاران سالة ایرانى است و کشور ما و ملت ما از دوران قبل از اسلام، از لحاظ مسائل شهوانى و جنسى، یک ملت عفیف و نجیب بوده، شبکه درست می‌کنند - همینها در زمینه‌هاى سیاسى، فیلم «بدون دخترم هرگز» را، فیلم «300» را می‌سازند که علیه حیثیت ایرانى است و سر تا پا دروغ و خباثت است؛ همان آدم‌ها ادعا می‌کنند که با ایران دشمنى ندارند، با ملت ایران دشمنى ندارند، اما شب و روز دشمنى می‌کنند. (بیانات در دیدار هنرمندان و دست‌اندرکاران صداوسیما 1389/04/12)
 
فیلم‌های بدون دخترم هرگز، سنگسار ثریا، شرایط، پرسپولیس به طور مستقیم با سوژه قرار دادن زنان در جامعة ایرانی و اسلامی به بیان مشکلات و بیان انتقاداتی می‌پردازند. حتی در مورد آثار ایرانی که در جشنواره‌های خارجی مورد تقدیر قرار گرفته‌اند. فیلم‌هایی را شاهد هستیم که با سیاه نمایی از وضعیت زنان و مصیبت بار نشان دادن شخصیت و حقوق زن مسلمان در جامعة ایرانی مورد توجه و استقبال جشنواره‌های خارجی قرار گرفته‌اند. به طور مثال فیلم‌های دایره و آفساید جعفر پناهی، جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی در راستای چنین فیلم‌هایی قرار می‌گیرند. از طرف دیگر پرداختن شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی 1، من و تو و... با توجه به الگوهای زن غربی از جمله دلایلی است که لزوم پرداخت بیش از پیش به مسائل زنان را در رسانه پر اهمیت تر می‌کند.
 
در ادامه با توجه به محور قرار دادن انتظارات و توصیه‌های مقام معظم رهبری به بعضی از شاخص‌های رسانه اسلامی در موضوع زن می‌پردازیم:
 
 
 
1. تهاجم فرهنگ عفاف و حجاب
 
بدون شک بینش همراه با حجاب و حیا تمدن‌های شرقی به ویژه کشورهای اسلامی در تقابل جدی با فرهنگ برهنگی، بدون شرم و حیا تمدن غرب می‌باشد. آن چیزی که برای جامعه ایرانی نقطه تهدید بیرونی محیطی فرهنگی از جانب تمدن غرب می‌باشد، با دقت و حرکت فعالانه با توجه به ارزش‌های والای انسانی که در فرهنگ اسلام درباره زن وجود دارد، می‌توان تهدید خارجی فرهنگ برهنگی و بدون حیا غرب، را تبدیل به فرصت حمله برای تهاجم فرهنگ عفیفانه اسلامی کرد. اگر دست اندکاران رسانه‌ای با اهتمام و همت ویژه سعی در نشان دادن شخصیت واقعی زن مسلمان داشته باشند، می‌تواند نقطه قوت و پیشروی فرهنگ اسلام نیز باشد.
 
همین فیلم‌هاى ما که به جشنواره‌هاى جهانى مى‌رود، آن نقطه‌اى که این فیلم‌ها براى داوران و تماشاچیان بیشتر جذاب است، عفّتى است که در فیلم‌هاى فارسى فعلاً هست. همین است که در دنیا گُل مى‌کند. برخلاف تصور خیلی‌ها، دنیا از این بى‌بندوبارى و ولنگارى و هرزه‌گرى خوشش نمى‌آید؛ خسته شده است. این حالت عفّت و نجابت و سلامت و حیا و این چیزى که طبیعىِ ایرانی‌ها هم هست، اسلام هم همین را توصیه کرده است. همان چیزى خواهد شد که شما مى‌گویید براى رفتن به مصاف تهاجم فرهنگى، بایستى متمسّک به فرهنگ خودى شویم و کاملاً درست است. (بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 04/11/1376)
 
نابودی و انحطاط خانواده یکی از ضعف های اساسی غرب می باشد. شاخصه‌های حاکم بر فرهنگ جوامع توسعه یافته اصالت لذت (Hedonism) و اصالت منفعت (Utilitaranism) می‌باشد. فرد منتشر شده‌ی تمتع طلبی که به همه چیز پیرامون خود به عنوان سوژه ای برای منفعت طلبی خود می نگرد، نظام خانواده از جمله همسر و فرزندانش مانعی برای بهره مندی هرچه بیشتر از لذت های مادی می باشد. انسان عصاینگر و راحت طلب دنیای غرب در یک سیر قهقرایی خودخواهی برای پاسخگویی به تمنیات و نفسانیات ناسوتی همه موانع را از پیش روی خود بر می‌دارد. انسان اباحه گر مدرن تن به قیودات، محدودیت‌هایی خانواده نخواهد داد و بدون پذیرفتن مسئولیتی به دنبال بهره گیری بی قید شرط از لذت طلبی های جنسی و مادی خواهد بود. این لذت طلبی و عیاشی که روز به روز در مدرنیته در حال گسترش است، بدون شک باعث فروپاشی این تمدن خواهد شد. همانطور که در ادوار تاریخی گذشته شاهد فروپاشی تمدن یونان و روم باستان بودیم که یکی از نشانه‌های آن از هم پاشیدگی خانواده و به تبع آن جامعه می‌باشد.
 
توجه به نقطه ضعف غرب که مسئله از هم پاشیدگی خانواده می‌باشد و برنامه ریزی برای حرکت فعالانه در عرصه جهانی از راهبردهای تهاجمی رسانه‌ای باید باشد که از فرمایشان رهبری می‌توان بدان دست یافت. به تعبیری پاشنه آشیل غرب برای فروپاشی؛ «مسئله خانواده» می‌باشد چرا که بنای جامعه در امور مختلف فرهنگی و اجتماعی و... بر پایه خانواده شکل می‌گیرد. برای مقابله با فرهنگ غرب در مسئله زنان همانگونه که آنان به شبه افکنی و تضییع حقوق زن در جوامع اسلامی می‌پردازند، باید در رسانه‌ای اسلامی حقوق از دست رفته افراد در خانواده و به طور کلی از هم پاشیدگی خانواده یک مطالبه اصلی قلمداد شود.
 
غرب رندانه از زیر بار طرح مسئلة خانواده در میرود. توى همة بحثهائى که اینها میکنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نیست. خانواده، نقطة ضعف غرب است. مسئلة زن را مطرح میکنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمى‌آورند؛ با اینکه زن از خانواده جدا نیست. بنابراین رسیدن به این مسئله، لازم است. نباید در مقابل این فرهنگ غلط انفعال داشت. غرب در قضیة زن و خانواده، در یک گمراهى و ضلالت عمیقى به سر میبرد. فقط خانواده نیست؛ بلکه در مورد شخصیت زن، هویت زن، غرب در یک گمراهى عجیبى است.( بیانات در سومین نشست اندیشه‌هاى راهبردى‌ 1390/10/14)
 
 
 
2. نگاه انسانی، نه جنسیتی
 
نگاه جنسیتی یکی دیگر از مشکلات اساسی زنان در فضای رسانه است. نگاه حاکم بر زن در دنیای امروز نگاه جنسیتی است و نه انسانی. نگاه انسانی به زن یعنی که زن را صرفا از دریچه جذابیت ها و قابلیت های مادی مورد توجه قرار ندهیم و ویژگی‌های جنسیتی او را پر رنگ نکنیم، خصوصا در رسانه که با اجتماع و جامعه سر و کار دارد.اصالت زن تنها به خاطر جسمش نیست بلکه به روحانیت و خلقیات اوست که باعث شکل گیری شخصیت او نیز می شود. اگر زن تنها از منظر زیبایی و جذابیت‌های مادی زنانه‌اش نگاه شود ، خواسته یا ناخواسته دیگر وجوه شخصیتی زن که ارزش انسانی بیشتری دارد، سانسور می شود. در فضای اجتماعی و رسانه‌ای جامعه باید فضای انسانی حاکمیت داشته باشد. پوشش و حریم ارتباطی که اسلام برای زن در اجتماع وضع کرده است، برای آن است که آن جلوه‌گری و ارتباطی که زن در خانه در بین محارم خود دارد، با محدودیت‌های بیشتری در جامعه حضور پیدا کند که تنها وجوه اجتماعی زن برجسته باشد و نه مسائلی که در حریم امن دیگر اتفاق می‌افتد.
 
برای رسانه‌ای که در خدمت ارزش‌های اسلامی باشد، باید نقشی متفاوت با جلوه‌های فریبنده و اغواگر زنان تعریف کرد. نباید از جاذبه‌های جنسیتی زن استفاده کرد، جاذبه‌هایی که بر ضعف‌های بشری دست می‌گذارد. انسان رسانه‌ای امروز میل به غفلت طلبی، لذت طلبی‌های مادی، سکس و... دارد و استفاده جنسیتی از زن، بهترین ابزار برای رسیدن به چنین جذابیت‌های کاذبی می‌باشد. اما جذابیت در رسانه اسلامی باید بر محور نیازهای کمال طلبانه و پرورش و شکوفایی ابعاد مادی و معنوی انسان، توامان باشد. احترام به شخصیت باطنی و روحی خدا جوی انسان می‌تواند اصلی‌ترین منبع توجه برای مورد خطاب قرار گرفتن آن در رسانه باشد و در مورد زن به جای برجسته کردن طنازی‌ها، کلوزآپ‌های مکرر و اشوه‌گری‌های زنانه، رفتارها و گفتارهای اروتیک؛ بر حیا، عفت، متانت، وقار و... زن تاکید شود.
 
حضرت آقا با اشاره به فیلم حضرت یوسف(ع) آن را یکی از نمونه‌های موفق در این زمینه دانستند. سریالی که علی رغم همة ضعف‌های فنی‌ای که داشت، توانست بیشترین مخاطب را در میان تولیدات رسانه‌های ایران در سطح داخل و خارج داشته باشد.
 
همین سریال «یوسف پیامبر». سریالى ساخته شده که تمام جهات شرعى و رعایت‎هاى گوناگون در آن ملاحظه شده. شرح حال یک پیغمبر هم هست. مبناى کار هم مبناى عفاف است. نه مبناى رائج در فیلم‌هاى دنیا؛ عشق و شهوت و این چیزها. ( بیانات در دیدار هنرمندان و دست‌اندرکاران صداوسیما 1389/04/12)
 
پیش فرض‌های بدیهی که برای این فرمایش مقام معظم رهبری مترتب است، در سریال حضرت یوسف با اینکه محوریت سریال بر نقش زن تاکید داشت و بسیاری با تمرکز قرار دادن زنان در قاب تلوزیون و سینما به طور مبنایی مخالفت دارند، این فرمایش به عنوان فصل الخطاب برای افرادی که می‌خواهند رسانه‌ای انقلابی و اسلامی با توجه به خواسته‌های رهبری داشته باشند، دلیل محکم و تایید شده‌ای می‌باشد که می‌تواند در این مسیر با اطمینان بیشتری قدم بردارند.
 
البته این تمجید رهبری به معنای قله و الگوی تمام بودن سریال حضرت یوسف برای تولیدات اسلامی نباید قلمداد شود، چرا که این سریال جزو تجربه‌های ابتدایی تولید‌های اسلامی بود و ضعف‌هایی هم چه در بخش فنی کار و چه در بخش محتوایی به ویژه بحث زنان در آن مشاهده می‌شد. به طور مثال همسر حضرت یوسف(ع) را در این سریال خانم الهام حمیدی بازی کردند، که چهره پردازی این شخصیت متناسب با یک همسر پیامبر نمی‌باشد، حال آنکه همین بازیگر در فیلم ملک سلیمان نقش همسر حضرت سلیمان را نیز بازی کردند. تصویری که در فیلم ملک سلیمان از این بازیگر داریم، به نظر نگارنده با معیارها و ضوابط شرع مقدس اسلام بسیار همراستایی بیشتری دارد تا الگوی زنی که در سریال حضرت یوسف نمایش داده شد.
 
 
 
3. تصویر زن در رسانه
 
مخالفت زنان در فعالیت‌های اجتماعی به ویژه رسانه‌ای از دیگر مشکلاتی است که برای کسانی که دغدغه ارزش‌های اسلامی و انقلابی را دارند همواره بوده است. گروهی به شکل مبنایی با تصویر زن در سینما و تلوزیون مخالف هستند و استفاده از زنان را مفسده انگیز می‌دانند. حال آنکه برای پیروان خط رهبری چنین موضوعاتی نباید اصلا مطرح باشد. البته در این مسیر نباید افراط و تفریط کرد. نکته مهم تر این است که شاخصه‌ها و مولفه‌های اسلامی به طور خاص برای نقش زنان از قبیل عفت، حیا، حجاب و... با توجه به موازین شرع رعایت شود.
 
رهبر معظم انقلاب دو اشکال اساسی را بری صدا و سیما قبل از انقلاب بیان می دارند . اول ارزش حجاب از بین رفته بود . دوم، نقش های پست و بی ارزش به زنان داده می شد. (برگرفته از دیدار: اعضای شورای سیاستگذاری صداوسیما 14/12/1369 ) به نظر می آید همان دو مشکلی قبلی با نقاب و ظاهری جدید هنوز در فعالیت های رسانه ای مشهود است.
 
دلیل اصلی از بین رفتن ارزش حجاب و مشکل بد پوششی در سینما و تلوزیون ایران نبود باور و اعتقاد اصیل به این موضوع می باشد و متاسفانه نقش های پست و بی ارزش نیز را همچنان شاهد آن هستیم. می توان زنان بدبخت ،مظلوم ، ستمدیده در سینمای ایران را همواره زنانی دانست که ویژگی های زنان دینی و سنتی را دارا می باشند همانند نقش راضیه در فیلم جدایی نادر از سیمین و بالعکس زنان موفق ، الگو و خوشبخت با پوشش های و ویژگیهای مدرن و غربی ارائه می شوند، البته در این زمینه تحقیقات و پژوهش های جدا گانه ای صورت گرفته است.(برای مطالعه بیشتر رک به پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی عفاف و حجاب در پر بیننده ترین فیلم ها،کتابخانه دانشکده صدا و سیما تهران)
 
جدای از آن حتی ظاهر چادر سر کردن و پوشش اسلامی نیز گاهی اوقات به دلایل متعدد درست نشان داده نمی شود.بیشتر زنان سینما و تلوزیون چادر را به زحمت همانند شنل به این ور آن ور می‌کشند. چادر‌ها همیشه بر سر بازیگران اضافی می‌نمایاند و بیشتر یاد زورو می‌افیم تا زن مومنی که پوشش اسلامی داشته باشد. اگر هم زنی در مدیوم تلوزیون و سینما با چادر ظاهر می‌شود در مجلات و روزنامه ها، سایت‌های اینترنتی پر است از عکس‌های مدل اباحه‌گرایانه‌ای که کاملا با چادر و پوشش‌های مذهبی در تضاد است.
 
دوستی می‌گفت چطور است که نقش زن سانتیمانتالی بازی می‌شود، مخاطب آن شخصیت را باور می‌کند، اما در خصوص نقش زن مومن و با حیا به گونه‌ای کاملا تصنعی و غیر قابل باور جلوه می‌کند؟ جواب سوال آن دوست در خود سوالش موجود بود. مشکل در باور بازیگر می‌باشد، وقتی بازگیری ارزش‌های نقش را باور نکند و نفهمد، قطعا نخواهد توانست چنین شخصیتی را باور‌پذیر به مخاطب ارائه دهد. متاسفانه نزدیک شدن به شخصیت و باور یک زن مومن و معتقد به دلایل فرهنگ حاکم بر فضای رسانه‌ای حال حاضر، بسیار امری مشکل می‌باشد.
 
اولین ویژگی یک هنرمند این است که به حرفی که میزند معتقد و باورمند باشد. نباید از جماعتی که دل به ارزش‌های غربی سپرده‌اند توقع داشت، مبلغ ارزش‌های اسلامی و انقلابی ایران باشند، چرا که اصلا به ارزش‌های اسلامی معتقد نیستند. حال اگر عرصه از افراد معتقد و متدین خالی باشد ، بدون شک افرادی در فضای رسانه ای ایران وجود دارند که نه تنها قدمی در راستای تبیین درست ارزشهای الهی گام بر نخواهند داشت ، بلکه بالعکس نیز عمل خواهند کرد. لذا ضرورت دارد حتی زنان متدین و مومنه نیز در این عرصه ورود پیدا کنند.
 
البته نباید ورود زنان به عرصه فعالیت‌های رسانه‌ای، اجتماعی و سیاسی بدون ملاحظات و بی‌مهابا انجام شود. بلکه نقش زن در جامعه یک سری شرایطی را دارا می‌باشد. مقام معظم رهبری ورود زنان بر عرصه‌های مختلف اشتغال را امری لازم و ضروری می‌دانند، اما شرایطی را نیز برای آن قائل هستند.
 
1. تحت شعال قرار نگرفتن وظایف اصلی زن از قبیل همسر داری، نقش مادری و...
 
2. جدی گرفتن مسئله محرم و نامحرم (برگرفته از بیانات در سومین نشست اندیشه‌هاى راهبردى‌ 1390/10/14)
 
این دو شاخصه را نه تنها برای زنانی که خواهان فعالیت و مشارکت‌های بیشتر اجتماعی هستند، بلکه برای زنانی که در شخصیت‌های نمایشی قرار می‌گیرند نیز لحاظ شود. نکتة مهم‌تر این است که این دو وظیفه زن باید بسیار جدی قلمداد شود.
 
همواره در بین دو موج افراط و تفریط بوده‌ایم. موج اول به طور مطلق مخالف حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی هستند و موج دوم بدون در نظر گرفتن نقش‌ها و وظایف زن در خانواده، اصل را بر حضور زن در اجتماع گرفته‌اند. به نظر نگارنده بعد از انقلاب نیز بیشتر غلبه بر موج دوم بوده است. ورود بی‌رویه و بی‌ضابطه زنان به فضای اشتغال خود معایب و مشکلاتی را دارد که این مقاله در مقام پاسخ بدان نیست.
 
مسألة ارتباط زن و مرد هم مسألة مهمّى است. بین زن و مرد یک حجاب گذاشته شده است: با هم حرف مى‌زنند، معامله مى‌کنند، دعوا مى‌کنند، دوستى مى‌کنند؛ اما با یک حجاب و حفاظ. این در اسلام هست و بایستى رعایت شود. ارتباط زن و مرد را در این مکالمات و محاورات بایستى رعایت کرد. گاهى ارتباط زن و مرد در بعضى از صحنه‌ها طورى نزدیک و خودمانى است که آدمى که پاى تلویزیون نشسته واقعاً خجالت مى‌کشد؛ ما که پیرمردیم، درعین‌حال خجالت مى‌کشیم! هر چه بتوانید، اینها را مراعات کنید. ظاهرسازى هم لازم نیست. (دیدار با مدیران صدا و سیما 15/11/81)
 
مسلئه محرم و نامحرم نیز بسیار نکته مهم و اساسی می‌باشد که معظم له بارها بدان اشاره فرمودند. مطلبی که نه باید با تساهل و تسامح و روشنفکرمابانه شدن آن را بی اهمیت تلقی کرد و نه با دگماتیزم و منطق دیوار کشی بین زن و مرد اشتباه گرفته شود. در مسئله محرم و نامحرم آن چیزی که بیش از هرچیز می‌تواند راهنما و کارگشا عوامل رسانه‌ای باشد، اول توجه به احکام و استفتائاتی باشد که شارع مقدس وضع می‌کند. دوم تقویت اخلاق و تقوا رفتاری دست اندرکاران رسانه‌ای می‌باشد. سوم ایجاد رابطه بین معارف اسلام و تکنیک‌های نمایشی می‌باشد. آن چیزی که در وضعیت‌های نمایشی هنر مدرن شاهد آن هستیم، نوعا بر مبنای گناهان کبیره می‌باشد. (برای مطالعه بیشتر ر.ک. به کتاب سی وشش وضعیت نمایشی / ژرژ پولتی / انتشارات سروش) حال آنکه هنرمند مسلمان نباید در همین وضعیت‌های نمایشی خود را محدود کند و به خرق وضیعت‌های جدید نمایشی مطابق با معنای تبلیغی خود دست پیدا کند.
 
 
 
4. زن برای رسانه‌ یا رسانه برای زن......
 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اجـــتماعــــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2679
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
سه شنبه 19 دی 1391

 محیط شغلی، ممکن است هم نقش سازندگی داشته باشد و هم نقش تخریبی

 محیط شغلی، ممکن است هم نقش سازندگی داشته باشد و هم نقش تخریبی، این در ربط با نفس شغل است و ما در روایاتمان هم این مطلب را داریم. شغلی انتخاب کنید که بر روی روح شما نقش تخریبی نداشته باشد، بلکه بر عکس، شغلی انتخاب کنید که بر روی روح شما نقش سازندگی داشته باشد.
 
شغلم بد نیست، محیط شغلی‏ ام بد است
 
شغلم بد نیست، محیط شغلی ام بد است. این محیط، روی انسان نقش دارد. دقیقاً در معارف ما اینها آمده است. حالا من به عنوان نمونه عرض می‏ کنم که ما هم از نظر محیط شغلی و هم از نظر شهری در انتخاب شهر، به روایاتی برخورد می‏ کنیم که عجیب است. ما روایاتی داریم که از سعادت شخص این است که شغل او در شهر خودش باشد. روایت از زین‏ العابدین(صلوات‏ الله‏ علیه) است: «قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ: إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَكُونَ مَتْجَرُهُ فِي بَلَدِهِ وَ يَكُونَ خُلَطَاؤُهُ صَالِحِينَ وَ يَكُونَ لَهُ وُلْدٌ يَسْتَعِينُ بِهِم» از سعادت فرد این است که محل کسب و کارش در شهر خودش بوده و با نیکان رفت و آمد داشته باشد و فرزندانی داشته باشد که کمک‏ کارش باشند.
 
جابه ‏جایی شغلی مخرب است!
 
به طور غالب این‏ طور است که اگر انسان در همان محیطی که زندگی کرده است، شغل او باشد، یک سنخ تقیّدات دارد. گاهی تقیّدات انسان در ربط با اعتقادات دینی‏ اش است، گاهی نه خیلی متدیّن نیست، امّا در آن محیط، حساب آبرویش را می‏کند. یک سنخ از خلاف‏کاری‏ ها را نمی‏ کند برای‏ این‏که از محیط زندگی‏ اش شرم می‏کند. اگر شغلش در محیط‏ زندگی‏ اش باشد، یک سنخ خلاف‏کاری را نمی‏ کند، این قید و بندها وجود دارد.
 
شغل در شهر خود مانع پرده دری است
 
از سعادت شخص این است که کارش در شهر خودش باشد و از شهرخودش بیرون نرود. روی این حساب نشده است. آیا می‏ توان هرکس را به هرجا فرستاد؟ می‏ دانید این کارها منشأ فساد است؟ برخی افراد از معارف دینی بی  خبر هستند و با این کارهایشان جامعه را هم به فساد می‏ کشند. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: ثَلَاثَةٌ مِنَ السَّعَادَةِ الزَّوْجَةُ الْمُؤَاتِيَةُ وَ الْأَوْلَادُ الْبَارُّونَ وَ الرَّجُلُ يُرْزَقُ مَعِيشَتَهُ بِبَلَدِهِ يَغْدُو إِلَى أَهْلِهِ وَ يَرُوح» سه چیز مایه خوشبختی است؛ همسر همراه، فرزندان نیکوکار و شغلی که در شهر فرد باشد و فرد پس از کار، نزد خانواده ‏اش رفته و با آنها خوش باشد. چنین شخصی، صبح‏ ها چشمش در خانواده‏اش باز می‏ کند و بعد به سر کار می‏ رود. شب هم سر خانه و زندگی‏ اش بر می‏ گردد. آیا باز هم ممکن است خطا کند و به بیراهه برود؟
 
محیط کاری، شما را فریب ندهد
 
گفتیم بحث ما درباره محیط شغلی است. شغل هم که می‏ گوییم، یعنی شخص می‏ خواهد معیشتش را با این کار و حرفه بگذراند. سر و کارش با مسائل مادّی است. جایی که برای مسائل مادّی آماده شده، خیلی باید مراقبت شود که جلوات مادّیت زیادی نداشته باشد و انسان را فریب ندهد. محیط کاری، شما را فریب ندهد و -نعوذ بالله‏- ریشه ‏های رذایل اخلاقی را در شما زنده نکند، زیاده طلبی نیاورد، حرص و آز نیاورد.
 
حواست را باید در این محیط جمع کنی!
 
به تعبیری که در روایات است، در محل کسب که جایی است که انسان پول در می‏آورد، عوامل شیطانی برای تحریک ابعاد شیطانی انسان فراهم است؛ حواست را باید در این محیط جمع کنی!... ما در باب محیط کسب، روایات متعدده داریم. به عنوان نمونه روایتی است از پیغمبر که فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: شَرُّ بِقَاعِ الْأَرْضِ الْأَسْوَاقُ» شرترین جا در میان قطعه‏ های زمین، مرکزی است که می‏ خواهی با مسائل مادّی رو به رو شوی و مال به دست بیاوری.
 
پاداش یاد خدا در کار
 
باز روایتی دیگر از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «رُوی عن رسول الله(صل ‏الله‏ علیه ‏و آله ‏و سلم) قال: السوقُ دارُ سهوٍ و غفله» محل کسب، جایی است که آدم در آن غفلت می‏ کند، «فمن سبَّحَ فیها تسبیحهً کتب له بها الف الف حسنه» اگر انسان در این محیط، یک سبحان الله بگوید، یک میلیون حسنه برایش نوشته می‏ شود. یعنی اگر آدم به جایی برود که مظاهر مادّیت او را جذب می‏ کند و از خدا بی خبر می‏ شود و به یاد خدا باشد بسیار ارزش دارد.
 
ممکن است که خودِ شغل خوب باشد، امّا فضا، فضای مسمومی باشد
 
ممکن است که خودِ شغل خوب باشد، امّا فضا، فضای مسمومی باشد و یا بالعکس. به تعبیرساده ‏تر، بحث ما جوِّ غالب و فضای حاکم بر محیطی است که انسان در آن مشغول به کار است.اگر این جوّ و این فضا، فضای مادّیّت باشد، از نظر طبیعی این‏ طور است که آن عواملِ درونی انسان که با امور دنیوی و مادّی مرتبط است، زنده می‏شوند. این درون ما وجود دارد وهیچ شبهه‏ای نیست. به طور کلّی، هواهای نفسانی، وهمی، شیطنت و همه اینها در ما وجود دارد. اگر فضای حاکم، فضای مادّی باشد، هواهای نفسانیِ درون من را زنده می‏ کند و این را بدانید که شیطان، چه درونی و چه بیرونی، فرصت طلب است. در روایت داریم که شیطان فرصت طلب است. این فرصت طلبی در هر فضایی برای انسان کاربرد ندارد. اگر فضا با اهداف شیطانی، مساعد باشد، این فرصت طلبی خوب کاربرد دارد. اما اگر مساعد نباشد، آنجا است که شیطان به زحمت می‏افتد.
 
شیطان شکارچی باحوصله ‏ای است!
 
روایتی ازامام صادق(علیه‏السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ» در بعض روایات به جای «یُدیر»، «یُدبّر» هم دارد«فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ». شیطان در هر چیزی دور انسان می‏ چرخد تا او را به دام اندازد و هنگامی که خوب خسته اش کرد، او را به سینه روی زمین می‏ خواباند و گردنش را می‏ گیرد.
 
وقتی که انسان خسته شود ...
 
حالا این فرصتی که شیطان به دست می‏ آورد، چه وقتی است؟ حضرت فرمودند: «فَإِذَاأَعْيَاهُ» یعنی وقتی که خسته ‏اش کرد، «جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ» او را به سینه روی زمین می‏ خواباند. وقتی بحث پول و مال است، بهترین فرصت است. در این زمان «فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ» از پشت گردنش را می‏ گیرد و دیگر او نمی‏ تواند تکان بخورد، همانجا شکارش می‏ کند.
 
جو کار، زمینه ساز اسارت شیطان است
 
در فضا و محیطی که جوّآن مادّیّت است، در فضایی که تو برای کسب معیشت رفتی و می‏ خواهی کار کنی و زندگی ‏ات را بگذرانی، چون بحث مال مطرح است، بهترین فرصت برای شیطان است. محیطِ شغلی بهترین محیط است برای این که تو صید شیطان باشی. شیطان اینجا صیدت می‏ کند. هر جا نتوانست تو را از پا در بیاورد، اینجا تو را از پا در می‏ آورد. لذا جوّ حاکم بر محیط که جوّ مادّیّت است، خود به خود زمینه ‏ساز است برای این که انسان اسیر شیطان شود. خود جوّ، که باید با آن مبارزه کنی.
 
کارنکردن غلط است، در کارت هم دینداری کن!
 
پس آیا بگوییم حالا که این طور است، نمی‏ رویم کار کنیم؟ نخیر؛ سنگر را که نباید خالی کنی، باید بایستی. اصلاً دین‏داری کار مشکلی است. دین‏داری خیلی کار مشکلی است، ظاهر سازی کارآسانی است امّا دین‏داری کار مشکلی است.
 
محیط‏ های سازنده
 
ما از نظر جو عکسش را هم داریم. همان‏طور که راجع به نفسِ شغل گفتم، همان راه را می‏ روم. راجع به شغل گفتیم یک صنف شغل‏ ها است مثل زراعت و چوپانی که اصلاً خود شغل سازنده است؛ در روایت هم داشتیم که این مشاغل مستحب هم هستند. عکسش هم وجود دارد، شغل‏ هایی داریم که مکروه هستند و از آنها نهی تنزیهی شده است. فضاها هم به همین صورت است که برخی فضاها تخریبی است، یعنی باید حواست را جمع کنی! و بر عکس، فضاهایی داریم که سازنده است. فضاهایی که با بُعد معنوی انسان هم‏سو هستند، نقش سازنده دارند؛ چون آن بُعد معنوی درونی را زنده می‏ کنند.
 
تأثیر محیط بر انسان
 
روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که فرمودند:«قال رسول الله(صلی الله ‏علیه ‏وآله ‏و سلم): يَا أَبَاذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُعْطِيكَ مَادُمْتَ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ» پیغمبر اکرم خطاب به ابوذر می‏ فرمایند: تا موقعی که در مسجد هستی، هر نفسی که می‏کشی خدا یک درجه در بهشت تو را بالا می‏ برد. «وَ تُصَلِّي عَلَيْكَ الْمَلَائِكَةُ» ملائکه برایت درود می‏ فرستند. «وَ تُكْتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَ فِيهِ عَشْرُ حَسَنَات» هر نفس که می‏کشی ده حسنه برایت ثبت می‏ شود.
 
همه اینها برای محیط است. همان‏طور که برای اسباب داشتیم این هم راجع به محیط است. می‏خواهد بفرماید: محیط‏ هایی هست که انسان را از نظر بُعد انسانی‏ و الهی‏، زنده می‏ کند، توصیه می‏ شود که به این محیط‏ ها بروید و از آن طرف محیط‏ هایی هست که باید حواست جمع باشد یک وقت شیطان فریبت ندهد.
 
نوع برخورد هم‏کار با مراجعین، تأثیر می‏ گذارد!
 
من مطالب را خیلی جزئی می‏ گویم تا خیال نکنی مسأله هم‏کار شوخی بردار است. باید حواسم باشد که هم‏کارم با مردم به چه سبکی عمل می‏ کند؟ اینها خواه نا خواه اثر گذار است، یعنی خواه نا خواه از او روش می‏ گیرم... 
در معارف ما از نظر تربیتی، یعنی روش گرفتن انسان همه اینها حساب شده است. او با زبان بی‏ زبانی دارد به من روش می دهد و من هم بدون توجه روش می‏ گیرم. بعد از یک مدّتی این شخص دیگر آن شخص اوّل نیست، چون در این محیط کار می‏ کند. همان‏ طور که محیط تحصیلی و آموزشی، مؤثر است، همان‏ طور که محیط خانوادگی اثر می‏ گذارد، محیط شغلی هم مؤثر است. این محیط‏ ها روی انسان اثر می‏ گذارد، البته محیط‏ های خانوادگی و آموزشی قوی‏تر است.
 
مراقب مراجعین هم باش!
 
بعد می‏ رویم سراغ مراجعین که این‏جا مصیبت بالاتر است، چون رابطه، رابطه مستقیم است. چه مراجعینی به من مراجعه می‏ کنند؟ از چه طایفه‏ ای هستند؟ با چه شکل و قیاف ه‏ای می ‏آیند؟ بیش از این اشاره نمی‏ کنم. خودتان می‏توانید تطبیق دهید. آیا این مراجعین دیدارشان من را به یاد خدا می ‏اندازد یا من را به یاد شیطان می ‏اندازد؟ چه با قیافه‏ اش، چه با سخن گفتنش و امثال اینها کدام نیروی درونی من را تحریک می‏ کند؟
 
مراجعه کنندگانی که پیشِ انسان می‏ آیند، او را فاسد نکنند!
 
انسان حداقل باید آن محیطِ شغلی یا شغلی را انتخاب کند که مراجعینِ آن زنده کننده بُعدِ شیطانیِ انسان نباشند. گفتم حداقل؛ یعنی آن بُعد شیطانی را زنده نکند؛ لازم نیست که مراجعه کننده، بعدِ رحمانی و الهی را در انسان زنده کند. مثلِ معروفی است که می‏گویند: «مرا به خیرِ تو امید نیست، شر مرسان!» اصل و مهم این است... آنچه در محیط شغلی باید به عنوان معیار حداقلی رعایت شود این است که مراجعه کنندگانی که پیشِ انسان می‏ آیند، او را فاسد نکنند! این دعوت به انزوا نیست؛ این دعوت به رعایت حدود الهی است.قرآن می‏ گوید: «بگو: از روابط مخرِّب به خدا پناه می‏برم!»
 
بحثِ تربیت، یک بحثِ تدریجی‏ الحصول است و یکی پس از دیگری اثر دارد. خدا در آخرین سوره قرآن، یعنی سوره ناس که خطاب به خودِ پیغمبر هم هست، می‏فرماید: ‏«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ؛ مَلِكِ النَّاسِ؛ إِلهِ النَّاسِ؛ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ؛ الَّذي يُوَسْوِسُ في ‏صُدُورِ النَّاسِ؛ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» این سوره به طورِ کلی برای روابطِ اجتماعی است. ای پیغمبر بگو: به خدا پناه می‏ برم که با افرادی که به من شر می ‏رسانند، مواجه نشوم.
 
حالا من از شما سؤال می‏ کنم شرّ چیست؟ «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ؛ الَّذي يُوَسْوِسُ في ‏صُدُورِ النَّاسِ» شرّی که بُعدِ درونیِ شیطانی من را زنده می‏کند. در تفاسیر می‏گویند: خناس، شیطان است. توجه کنید این شیطان درونی است، حالا می‏خواهد پنهانی باشد یا آشکار. 
 
 اثری که این رابطه روی من می‏ گذارد، نباید نقشِ تخریبی داشته باشد
 
خدایا از این روابطی که من را خراب می‏کنند، به تو پناه می‏برم. من این بحث را به طور کلّی، یعنی اثر برخوردِ انسان با انسان مطرح کردم؛ روابطِ شغلی یکی از مصادیقِ آن می‏ شود. اثری که این رابطه روی من می‏ گذارد، نباید نقشِ تخریبی داشته باشد. بعدِ درونیِ شیطانیِ و هواهای نفسانی من را شکوفا و زنده نکند؛ این یک قانونِ کلّی است که یک مصداقِ آن محیطِ شغلی است. شما باید شغلی را انتخاب کنید که مراجعینی که به شما مراجعه می‏ کنند، بُعدِ شیطانی‏تان را تحریک نکنند. لازم نیست که قصدی در کار باشد؛ نخیر! اصلاً و ابداً قصد تأثیرپذیری مهم نیست.
 
انسان به راه ‏های جلب توجه آگاه است!
 
روایتی از علی(علیه ‏السلام) است که فرمودند: «صِيَانَةُ المَرْأَةِ أَنْعَمُ لِحَالِهَا وَ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا».این‏که زن خود را بپوشاند و حفظ کند برای خودش و زیبایی ‏اش بهتر است. طرفین خودشان بهتر از همه می‏فهمند که در این روابط شغلی و کاری که مراجعه کننده دارند، رابطه‏ شان چگونه است؛ آیا رابطه با حفظ صیانت است، یا برای جلب توجه و پرده ‏دری است؟! طرفین خوب می‏داند که مراجعه‏ کننده جنسِ مخالف چه منظوری دارد. هر دو طرف می‏ دانند که فرد با چه پوششی چگونه آمده و چه غرضی دارد. از نظرِ رفتاری و حرکاتشان هم، هر دو خوب می‏فهمند که به دنبال چه هستند.
 
کم‏ کم رابطه با نامحرم برایت عادی می‏ شود
 
اگر این حداقل رعایت نشود، کم‏ کم رابطه با نامحرم برایت عادی می‏ شود و نعوذبالله یک سنخ محرمات اصلاً قباحتش از بین می‏ رود. به خاطر مراوده با نامحرم‏ ها به اقتضای شغل خود، دیگر قبحی سرت نمی ‏شود. البته فرض من در جایی است که همه جهاتِ شرعی به طورِ ظاهری حفظ می‏ شود والّا آنجاهایی که شرع رعایت نشود، دیگر وا مصیبت است

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2177
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
نویسنده : گمنام
سه شنبه 19 دی 1391

پیامبر عزیز اسلام حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: "هر که شب و روز خود را سپری کند و از سه چیز برخوردار باشد نعمت دنیا بر او تمام شده است: کسی که صبح و شامش را در تندرستی و آسایش خاطر گذراند و خوراک روز خود را داشته باشد و اگر چهارمین نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنیا و آخرت را کامل دارد و آن(چهارمین) نعمت ایمان است.

 

 
همچنین آن حضرت خطاب به اباذر فرمودند: "ای اباذر! دو نعمت است که بسیاری از مردم نسبت به آن غافل می‌شوند، یکی نعمت سلامتی و دیگری فراغت و فرصتی است، که برای انسان در ایام مناسب فراهم می‌شود2!
 
امام صادق(ع) نیز در حدیثی زیبا می‌فرمایند: "نعمت دنیا، امنیّت و تندرستی است و نعمت کامل در آخرت، وارد شدن به بهشت است و بنده‏‌ای‏ که به بهشت نرود هرگز نعمت بر او کامل نشده‏‌ است3".
 
مولای متقیان حضرت علی(ع) با بیان این‌که «چون نشانه‌های نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسی نعمت‌ها را از خود دور نسازید» می‌فرمایند: "دو نعمت برای ما مجهول و قدر و منزلت آنها ناشناخته است، یکی سلامتی و دیگری امنیت4".
 
1- تحف‌العقول: 36 منتخب میزان الحکمة: 564
 
2- میزان الحکمة جلد 14
 
3- معانی الأخبار: 408 / 87 منتخب میزان الحکمة: 564
 

 

4- نهج البلاغه؛ حکمت

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2139
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : گمنام
شنبه 16 دی 1391

ناگفته‌هايي از مصطفاي شهيد و نحوه اطلاع مادر از شهادت فرزند/ خانواده احمدی روشن از شهید نسل سوم انقلاب می گویند

 

یکسال از صبح روز چهارشنبه‌اي كه خبر انفجار يك ماشين در اثر چسباندن بمب مغناطيسي به يك پژو در ميدان كتابي تهران، تيتر يك تمام رسانه‌ها شد؛ می گذرد. ترور ناجوانمردانه‌اي كه دقيقاً در سالروز شهادت دكتر مسعود علي‌محمدي و در سالروز شهادت شهيد شهرياري دقيقاً با همان سبك ترور رخ داد، تا همه‌ي دنيا بفهمند كه صهيونيست‌ها در قبال ملت ايران آن‌قدر ضعيف و زبون شده‌اند كه راه ديگري جز استفاده از ابزارهاي وحشيانه و غيرانساني ندارند.

مصطفی احمدی روشن فارغ التحصیل انقلابی و روشن دانشگاه شریف، هدف این حمله تروریستی بود. حمله ای که بعدها مشخص شد با طراحی و هدایت سرویس جاسوسی اسرائیل و همکاری میز مشترک سرویس های اطلاعاتی غربی، و برخی کشورهای همسایه به اجرا در آمده بود. مصطفی به زودی به نماد شهدای نسل سوم انقلاب اسلامی مبدل شد تا نشان دهد که عرصه جهاد نسل سوم نه در جبهه نظامی بلکه در عرصه جهاد علمی است.

اما در كنار شهادت مصطفي احمدي روشن، واكنش خانواده‌ي اين شهيد از همان روز اول بسيار قابل توجه بود. تأكيد بر ولايت‌مداري و هدف قرار دادن جبهه استكبار و صهيونيست‌ها از سوي پدر، مادر و همسر شهيد، به‌سرعت توطئه صهيونيست‌ها را خنثي كرد. خانواده شهيد سال گذشته ميهمان رجانيوز شدند تا ناگفته‌هاي شنيدني از ابعاد شخصيتي شهيد مصطفي، اقدامات كليدي او در صنعت هسته‌اي، نقش بر آب شدن نقشه دشمن، تقدير از حضور ملت ايران در انتخابات و... را بيان كنند.

پدر و مادر شهيد با همان صلابت روزهاي نخست پس از شهادت مصطفي سخن گفتند، اگرچه بغض مادر و خواهر چند بار در ميان اين گفت‌وگو از يادآوري خاطرات فرزند و برادر بارها لبریز شد اما چيزي از حماسي بودن اظهاراتش نکاست.  به مناسبت سالگرد شهادت شهید احمدی روشن مشروح اين گفت‌وگوي خواندني در ادامه آمده است:

حاج آقا! روزهاي بدون آقا مصطفی چگونه می‌گذرد؟

پدر: دیروز با خانم صحبت می‌کردیم و گفتم برای ما مسلم شده که به لطف خدا، ایشان جایش خوب است. چند روز پیش دغدغه فکری داشتم و این آیه شریفه قرآن یادم آمد که حضرت ابراهیم(ع) از خدا می‌خواهد که زنده شدن مرده‌ها را ببیند و خداوند به ایشان دستور می‌دهد که چند پرنده را بگیر و بکش و گوشت‌های‌شان را با هم مخلوط کن و هر بخش از آنها را بالای یکی از قله‌های کوه‌ها بگذار. حضرت ابراهیم(ع) این کار را می‌کند و خداوند می‌فرماید آیا ایمان نداری که چنین خواهد شد؟ حضرت ابراهیم(ع) پاسخ می‌دهد ایمان دارم، ولکن لیطمئن قلبي، می‌خواهم قلبم مطمئن شود.

ما هم راجع به مصطفی همین دغدغه را داشتم. می‌دانستم که شهید پس از شهادت، همه گناهانش ریخته و در جوار رحمت الهی از تمام نعمت‌ها متنعم می‌شود، اما واقعیت این است که می‌خواستم قلبم آرام شود. دیروز به خانم می‌گفتم ما می‌دانیم که حالش خوب است و از این دنیای ناجور راحت شد. او جایش خوب است، پس بیائیم غصه مصطفی را نخوریم.غصه خودمان را بخوریم که از این به بعد، ان‌شاءالله بتوانیم راهش را پیش ببریم. واقعیت این است که ما از این به بعد باید دغدغه فکری و کاری خودمان را داشته باشیم که ان‌شاءالله در صراط مستقیم باشیم.

مصطفی به حق خودش رسید. جهادگونه خدمت کرد و خیلی از خودگذشتگی نشان داد و کارهایش را هم تقریباً به نتایجی رساند، به‌طوری که ادامه آن کارها بعد از خودش هم زیاد مشکلی نداشته باشد. ایشان به حق خودش رسید، ولی ما باید حساب کار خودمان را داشته باشیم. گفتند شما آن دنیا که می‌روید، یک برگه شفاعت دارید. گفتم نه این جوری نیست. «گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل؟» حکایت ماست. درست است که من پدر شهید هستم، اما پسر نوح پیامبر هم بود. به او می‌گوید بیا سوار کشتی شو تا رستگار شوی، می‌گوید من می‌روم بالای قله کوه، آب به آنجا نمی‌رسد و هر چه پیامبر(ع) به او سفارش می‌کند، گوش نمی‌کند و در نتیجه تفرعن و غرور و سرکشی، می‌رود بالای کوه و غرق می‌شود. ما هم به همین نحو. اگر سوار آن کشتی‌ای که مصطفی برای ما تدارک دیده بشويم، یعنی کشتی اطاعت از رهبری و پیروی از احکام دین، ممکن است به رستگاری برسیم، والا اگر غیر از این باشد و خدای ناکرده، پا کج بگذاریم، مثل پسر نوح غرق خواهیم شد.

چند روز پیش همسر شهید رضائی‌نژاد می‌گفت که او از دو سال پیش تهدیدهائی را احساس می‌کرد. آیا شهید احمدی روشن هم چنین تهدیداتی را حس کرده بود؟

مادر: اگر هم بوده، مصطفی اصلاً عادت نداشت درباره چنین چیزهايی حرف بزند و در خانه ایجاد رعب و وحشت کند، ولی با دوستانش که صحبت می‌کردم متوجه شدم که او هم دو سالی بوده که به صورت‌های مختلف تهدید می‌شده است، ولی اصلاً عادت نداشت که مشکلاتش را به خانه بیاورد باعث رنجش من و پدر و همسرش بشود.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: شهیداحمدی روشن ,
:: بازدید از این مطلب : 2284
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
شنبه 15 دی 1391

توهم، جنسیت، لذت‌گرایی و خشونت 4 فاکتور اصلی انیمیشن‌ها و کارتون‌های بازار است که فراوان تر از نان شب مردم هستند.

اگر سالها پیش کودکان این سرزمین، لی لی، گرگم به هوا و خاله بازی می‌کردند، الآن بیشتر وقت خود را پای انیمیشن های رنگین می‌گذرانند و مادران خرسند از کمتر نگران بودن هستند! اما ای بسا که باید نگران‌تر بود.

در وسطی و گرگم به هوا اگر نگران خراش پای کودکمان بودیم در موج انیمیشن های هالیوودی باید نگران زخم‌های فکری و روحی بود.

 اگر کودکان ما ساعت‌ها جلوی تلویزیون می نشینند و انواع آن موهومات 1500 تومانی را می‌بینند به تبعات آنها نیز باید فکر کرد. سری به محتوای فرهنگی این کارتون‌ها بزنیم و با درنگی گاهی کنار کودکمان بنشینیم و در دیدن همراهش باشیم. آنگاه است که شاید به عمق یک فاجعه فرهنگی پی ببریم.

تمایلات جنسی پنهان در بسیاری از این انیمیشن‌ها و اباحه‌گری‌های خاص آنها ذهن سلیم و پاک کودکان را آلوده می‌سازد. خشونت لجام گسیخته آنها هر کودکی را از خود بی خود می‌کند، شاید بسیاری از حرکات کودکان برای ما سؤال برانگیز باشد و گاهی خنده آور اما آثار مخرب فرهنگی و اخلاقی این انیمیشن‌ها بسیار بالاست.

نهیبی که انیمیشن های هالیوودی یا 1500 تومانی از جایی که فکرش را نمی‌کنیم به فرهنگ کودکان ما آسیب‌های جدی وارد می‌کند و اباحه‌گری محض آنان در تضاد کامل با فرهنگ ایرانی و اسلامی ماست.

منبع: شبکه ایران

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اجـــتماعــــــی , فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2739
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

به نقل از ایسنا، دسته‌ای از بدافزارها که اخیرا زیاد ظاهر شده‌اند، بدافزارهایی مانند ACAD/Medre.A هستند که برای جاسوسی صنعتی مورد استفاده قرار می‌گیرند و در آینده نیز بیش‌تر و بیشتر مشاهده خواهند شد.



البته این مسئله جدیدی نیست و چنین وضعیتی قبلا نیز رخ داده است. اما از آنجایی که با توجه به جریان اطلاعات در رسانه‌ها در مورد بدافزارهای حمایت شده توسط دولت‌ها، مردم به طور کلی نسبت به امنیت آگاه‌تر شده‌اند، اکنون این ناهنجاری‌ها به شکل قاعده‌مندتری مورد توجه قرار گرفته و بیش‌تر کشف می‌شوند.

اما برای محافظت از یک سازمان یا شرکت در برابر این حملات هدفمند چه می‌توان کرد؟

نخست باید توجه کرد که حملات هدفمند معمولا توسط معیارهای معمول امنیتی قابل مشاهده نیستند و حتی توسط به‌روزترین ضد بدافزارها نیز تشخیص داده نمی‌شوند.

البته این قطعا به معنای توقف استفاده از ضد‌بدافزار نیست، چرا که این نرم‌افزارها یک خط دفاعی مهم برای شناسایی و حذف تهدیدات هستند.

همچنین نرم‌افزارهای ضد بدافزار روز به روز هوشمندتر می‌شوند و ممکن است نسخه‌های جدید آن‌ها قادر به تشخیص تهدیدات بر اساس تشخیص رفتاری باشند، ولی حتی اگر اینطور نباشد، زمانی که پایگاه داده امضاهای ویروس‌ها به‌روز می‌شود، ممکن است ناگهان متوجه شوید که شبکه شما آلوده شده است.

حتی اگر سیستم شما مورد سوء استفاده قرار گرفته و داده‌ها نشت کرده باشند، با استفاده از این نرم‌افزارها حداقل شما متوجه می‌شوید که دچار مشکل شده‌اید و می‌توانید شروع به ترمیم خرابی و استفاده از پروتکل‌های بهبود کنید.

اغلب این حملات با استفاده از اطلاعاتی از درون سازمان ساخته شده‌اند که به مهاجمان اجازه می‌دهد ضربه خود را بهتر وارد کنند.

به همین دلیل برای محافظت بهتر از سازمان و دارایی‌های آن در مقابل این حملات جاسوسی سایبری که سعی در سرقت دارایی‌های معنوی سازمان شما دارند، باید پیش‌بینی‌های لازم را به عمل آورده و گام‌های مورد نیاز را به کار بندید.

خط مشی داده‌ها

شما باید مراقب باشید که چه کسانی مجوز دسترسی به اطلاعات حساس را دارا هستند. در بسیاری از موارد داده‌های حاوی دارایی‌های معنوی سازمان، بر روی شبکه در اختیار بسیاری از افراد قرار دارد و به راحتی در دسترس است.

از سیستم خود استفاده کنید

این روش ممکن است یک روش ارزان قیمت به نظر برسد، ولی در نهایت ممکن است بیش از ارزش خود برای شما دردسر درست کند.

شما نمی‌دانید که این سیستم کجا بوده است، چه نوع نرم‌افزارهایی بر روی آن نصب شده‌اند و... . اگر از این روش استفاده می‌کنید، حداقل باید نصب نرم‌افزار مدیریت/نگهداری را اجبار کنید. همچنین اطمینان حاصل کنید که یک نوع مکانیزم کنترل سیستم وجود دارد که از نشت داده‌ها جلوگیری می‌کند.

به این ترتیب که وقتی این داده‌ها بعدا بر روی سیستم دیگری در محیط شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرد، به سادگی بازگشایی می‌شود. اما زمانی که برروی سیستمی که دارای مکانیزم کنترل سیستم و متعلق به شرکت نیست قرار می‌گیرد، غیر قابل استفاده می‌شود.

از زیرساخت‌های حیاتی خود محافظت کنید

شبکه دارایی‌های معنوی سازمان را از شبکه شرکت جدا کنید و مجوز دسترسی به این شبکه را فقط به افرادی بدهید که واقعا به آن نیاز دارند.

اینکه چه کسانی مجوز کار بر روی این شبکه را دارا هستند و دسترسی فیزیکی به محل‌هایی دارند که می‌توانند به این شبکه دسترسی داشته باشند، باید تصمیم‌گیری شده و به روشنی تعیین شود.

اما حتی اگر توصیه‌های واضح امنیتی برای کارمندانی که به این محیط‌ها دسترسی دارند ارائه داده و آن‌ها را به خوبی کنترل کنید، آیا اطمینان دارید که کارمندان شرکت‌های پیمانکار شما که به این محیط‌ها رفت و آمد دارند نیز توسط شرکت خود مورد نظارت قرار می‌گیرند؟

یا اینکه از نماینده شرکت تولید کننده سخت‌افزار مورد استفاده خود که برای نگهداری و تعمیر آن به شرکت شما می‌‎آید، مطمئن هستید؟ یا بر لپ‌تاپی که این فرد برای بررسی کار سخت‌افزار شما به آن متصل می‌کند، نظارت دارید؟

رفتارهای غیرمنتظره را مورد نظارت قرار دهید

انجام این مورد از همه موارد قبل سخت‌تر است، چرا که در حقیقت شما نمی‌دانید باید منتظر چه چیزی باشید.

در یک مورد اخیر (ACAD/Medre.A) که مشکوک به جاسوسی صنعتی است، این بدافزار کپی‌هایی از طرح‌ها و اسناد صنعتی را از طریق SMTP برای ایمیلی در چین ارسال می‌کرد.

توجه داشته باشید که هیچ دلیلی وجود ندارد که هیچ کدی به جز عامل انتقال ایمیل (Mail Transfer Agent) شرکت، دارای قابلیت ارسال ایمیل باشد.

با تنظیمات صحیح فایروال (و سیستم هشدار)، این انتقالات باید مورد توجه قرار گرفته و از آن جلوگیری شود.

ده‌ها هزار طرح صنعتی لو رفته به روشنی نشان می‌دهد که پیاده‌سازی معیارهای اولیه نظارت در بسیاری از سازمان‌ها صحیح نیست. در شرایط دیگر، ارتباطات مداوم بر روی پورت‌هایی که چندان معمول نیستند با یک آدرس آی‌پی یکتا نیز می‌تواند نشان‌دهنده اتفاقی غیر عادی باشد.

هیچ راهنمای واقعی وجود ندارد که به شما نشان دهد چگونه از خود در برابر حملات هدفمندی که سعی در سرقت دارایی‌های معنوی سازمان شما دارند محافظت کنید و واقعیت این است که در جایی که این حملات در مقیاس کوچک باشند، می‌توانند برای مدت‌های طولانی جلب توجه نکرده یا اینکه به طور کلی کشف نشوند.

اگر می‌خواهید امنیت خود را حفظ کنید و دارایی‌های معنوی سازمان خود را دور از دسترس هکرها قرار دهید، آگاه و هشیار بودن، مشاهده وب‌سایت‌های شرکت‌های امنیتی، مطالعه درباره نحوه عملکرد تهدیدات جدید و حصول اطمینان از به کار‌گیری راهکارهای محافظتی در برابر آن‌ها، یک الزام است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: علم و فنــاوری , دفــاع و امنیت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2538
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

دارپا "DARPA" مخفف "Defense Advanced Research Projects Agency" به معناي آژانس پروژه‌های تحقیقاتی دفاعی پیشرفته  است كه به صورت مستقيم زير نظر وزارت دفاع آمريكا و شخص وزير، به فعاليت‌ می پردازد.

يكي از پروژ‌ه هاي در دست اقدام دارپا، استفاده از حشرات براي جاسوسي است. در اين پروژه، با استفاده از تكنولوژي نانو، ريزپردازنده‌ها و دوربين‌هايي همراه با جي پي اس، روي بدن حشرات قرار می گیرد و اين حشرات مي‌توانند به صورت مستقيم عكس و فيلم را به مركز كنترل ارسال‌كنند.

انرژي بكار رفته در اين حشرات براي عكس و فيلمبرداري، از تبديل انرژي مكانيكي بال حشره به انرژي الكتريكي تأمين مي‌شود.







پروژه های سایبری دارپا

از دیگر بخش هایی که دارپا روی آن کار می کند، تحقیق و اقدامات عملیاتی در فضای سایبر و فناوری اطلاعات است.

1- پروژه شبکه‌های روایی
خبرها حاكي از آن است كه آژانس پروژه‌های پیشرفته تحقیقاتی پنتاگون به دنبال رسیدن به نهایت علم تبلیغات، فريب، شستشوي مغزي، نفوذ و تاثيرگذاري است.

سايت وایرد (wired) دراين خصوص مي نويسد: دارپا از دانشمندان خود می‌خواهد "با مورد بررسی قرار دادن داستان‌های خبری، آنها را ازنظر کمی به صورت دقیق و قابل تکرار، تحلیل‌پذیر کنند". پنتاگون مدعي است، هدف از این کار، شناسایی تروریست‌هایی است که تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفته‌اند تا پنتاگون بتواند با پیام خود و به صورت نرم با این گونه افراد برخورد کند.

این برنامه، "شبکه‌های روایی" (Narrative Networks) نام دارد. یکی از محققان علم اعصاب فعال در این پروژه مي گويد که پنتاگون امیدوار است بتواند با درک نحوه شکل‌دهی ماجراها به ذهن مخاطبین، کسانی را که طعمه ایده‌های خطرناک (ضدآمريكايي) شده‌اند، شناسایی کند. ارتش آمریکا مدعي است با این دانش می‌تواند گروه‌هایی را که در معرض جذب شدن به سمت تاکتیک‌های تروریست‌ها قرار دارند، با پیام مقابله‌ای خود هدف قرار دهد.

2- پروژه رسانه های اجتماعی
وب‌سایت "وایرد مگزین" اعلام کرد که بازوی وزارت دفاع آمریکا دارپا در بخش فناوری، از برنامه "رسانه‌های اجتماعی در ارتباطات استراتژیک" پرده برداشت. این برنامه تلاشی است برای عملکرد بهتر آمریکا در شناسایی و هدایت کمپین‌های پروپاگاندا در رسانه‌های اجتماعی.

این برنامه باید به ارتش آمریکا در درک بهتر آنچه در رسانه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد یاری رساند، به ویژه در مناطقی که نیروهای آمریکایی مستقر هستند. همچنین، دارپا می‌خواهد با استفاده از این برنامه به ارتش آمریکا کمک کند تا بتواند خود دست به بازی پروپاگاندا در رسانه‌های اجتماعی بزند. در واقع در این پروژه، دارپا از رسانه‌های اجتماعی به عنوان یک ابزار جنگی اطلاعاتی استفاده خواهد کرد.

منبع: مشرق

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: دفــاع و امنیت , ,
:: برچسب‌ها: حشرات جاسوس ,
:: بازدید از این مطلب : 2228
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

آيت الله كاشف الغطاء یک شب برای نماز شب بیدار شد و پسر جوانش رو بیدار کرد تا به حرم امیرالمومنین علیه السلام برای نماز و عبادت بروند.

 

از خواب بیدار شدن سخت هست. پسرشون گفت امشب من آماده نیستم، صبح برای نماز صبح به حرم خواهم آمد! اما آیت الله کاشف الغطاء فرمود کار مهمی دارم و صبر میکنم که بیدار بشی تا با هم برای نماز شب حرکت کنیم.

 

كنار صحن مطهر حرم كه رسيدند آنجا مرد فقيرى را ديدند نشسته و گدايى ميكنه!
آن عالم بزرگوار ايستاد و از فرزندش سئوال کرد: " اين شخص در اين وقت شب براى چه اينجا نشسته است؟"

گفت:" براى گدایی از مردم "
فرمود:" آيا چه مقدار پول ممكن است از طرف رهگذران عايد او گردد؟"
گفت: " شايد (به پول امروز) حدود صد تومان
فرمود:" درست فكر كن ببين اين آدم براى يك مبلغ بسيار اندك كم ارزش دنيا آن هم محتمل در اين وقت شب از خواب و آسايش خود دست برداشته و آمده در اين گوشه نشسته و دست گدایی بسوى مردم دراز كرده است. آيا تو به اندازه ى اين شخص اعتماد به وعده هاى خدا درباره ى شب خيزان و متهجدان ندارى كه فرموده است:

فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (سجده 17)
پس هيچ كس نمى‌داند چه چيزى از روشنى چشم‌ها به پاداش آنچه انجام مى‌دادند برايشان نهفته شده است

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2028
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدیم جواب نداد. رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود و به زیبایی عروج کرده بود. جیب هایش را خالی کردیم. داخل جیبش کاغذ جالبی پیدا کردیم. نوشته بود:


گناهان هفته
شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل.
یک شنبه: زود تمام کردن نماز شب.
دوشنبه: فراموش کردن سجده شکر.
سه شنبه: شب بدون وضو خوابیدن.
چهار شنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن.
پنج شنبه: پیش دستی کردن فرمانده در سلام.
جمعه: تمام نکردن صلوات های مخصوص جمعه.
* اسمش حسینی بود تازه رفته بود دبیرستان

امام کاظم علیه السلام فرموده است: «از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را خواهد، و اگر گناه و کار بدی کرده در آن گناه از خدا آمرزش خواهد و توبه نماید.» (الکافی،ج2،ص453)

از اموری که امام خمینی(ره) در چهل حدیث بسیار به آن تاکید نموده است: «مشارطه، مراقبه و محاسبه» است.

مشارطه: اول هر روز با خود شرط کنیم که آن روز را گناه نکنیم.
مراقبه: در طول روز بر این شرطی که نموده ایم مراقبت کنیم تا از آن تخلف ننمائیم.
محاسبه: در پایان روز و انتهای شب محاسبه نمائیم که چقدر بر شرط خود پایبند بوده ایم.
بخش سوم که محاسبه است در این میان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و شیطان همیشه تلاش می کند تا ما بر انجام این مهم موفق نباشیم. (امتحان کنید متوجه می شوید که فراموشی در این بخش بسیار است.)

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2496
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

سوال خبرنگار جنبش حیا: چرا مذهبی ها نهی از منکر نمیکنند؟ راه حلش چیه؟  آخرین باری که خودتون نهی از منکر کردید، کِی بود؟

 دانلود فایل صوتی مصاحبه

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2540
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

یک شب خواهرم به اتفاق خانواده اش اومده بودن خونمون و بعد از حال و احوال کردن . شروع کرد به گفتن داستان اختلاف زن و شوهری که اومده بودن پیشش برای مشاوره. البته خواهرم عادت نداره بحث های زناشویی رو که توی مشاوره ها پیش میاد رو برای دیگران تعریف کنه اما این دفعه رو  به خاطر جالب بودنش گفت .

حالا داستانو از زبان خواهرم می گم:

وقتی نزدیک زنه شدم، ناله و نفرینشو  شروع کرد. سن مرد و همسرش حدود ۲۵ سال می خورد . پرسیدم قضیه چیه؟اختلافتون سرچیه؟ گفت: «خانم دکتر، در بی‌بندوباری این مرد همین بس که توی خیابان، خودش زن‌های مردم رو به من نشون می‌ده و مثلا می‌گه موی فلانی را ببین، سر و وضع فلانی را نگاه کن… درسته که من همسر اون باشم ولی اون، چشماش به زن‌های دیگه باشه؟»

مسلما انتظار داشت من هم ازش حمایت کنم و رو کنم به آقا و بگم: «‌ای مرد… ! این چه کاریه که می‌کنی؟… اما واکنشم باعث بهت اونها شد. خیلی راحت و با اطمینان گفتم: «خانم اینکه شما می‌گید که ایرادی نیست؛ خیلی هم خوبه.»

خانم و آقا مکثی کردند و بعد از چند لحظه خانم دوباره به حرف اومد و گفت: «یعنی اینکه این مرد چشمش مدام دنبال دخترها و زن‌های مردمه و این قدر هم پرروست که برای من تعریف می‌کنه، بد نیست؟ من بازهم با لحنی محکم گفتم: «خب، چه اشکالی دارد که این قدر با شما راحته که برات این چیزها را هم تعریف می‌کنه؟ واقعا چه اشکالی داره؟»

زن دیگه نمی‌دونست چی بگه. مرد هم که خودش تو این مدت کلی بد و بیراه از زنش شنیده بود، شاید ته دلش داشت می‌گفت: «بابا این دیگه عجب دکتر باحالیه!» اینجا بود که احساس کردم زن و شوهر به جایی که می‌خواستم رسیدن و حالا وقت گفتن حرف آخره.

گفتم: « شما تو خونه‌تون ماهواره دارید؟»

گفتن: « بله، فیلم و موزیک و برخی برنامه‌ها رو… با هم می بینیم .»

گفتم: «لابد با هم میشینید و تماشا می‌کنید. »

گفتند: «بله.»

رو کردم به خانم و گفتم: «خب، زن‌هایی که تو اون فیلم‌ها و برنامه‌های ماهواره هستند از نظر شما سر و وضع و لباسشون ناجورتره یا زن‌های توی خیابون؟ »
جواب معلوم بود.

ادامه دادم: خب، چرا اونجا به شوهرتون ایراد نمی‌گیرید که با دقت به اون زن‌ها نگاه می‌کنه؟ … هردوشون سکوت کردن.

بعد از چند لحظه خانم زیر لب گفت: خانم دکتر، خب، اونها فیلم و عکس هستن و… حرفشو قطع کردم و گفتم: «اصل ماجرا فرقی نمی‌کنه. اگر همسرتون فیلم و عکس همون خانم‌هایی رو که تو خیابان هستن نگاه بکنه، شما مشکلی ندارید؟ جوابی نداشت. شوهره هم سکوت کرده بود… »
به هرحال وقتی زن و شوهری قبول کردن تو خونه‌شون ماهواره باشه و همه برنامه‌ها رو بدون کنترل و مدیریت لازم نگاه بکنند، تبعاتشو هم باید قبول داشته باشن؛ بی‌مهری‌ها، سردی‌ها، بی‌میلی‌ها، دعواها. به هرحال وقتی پایه خانواده سست شد، زمینه قهر و نزاع و طلاق فراهم می‌شود.

البته مشکلات این‌چنینی فقط به خاطر بدحجابی و نوع پوشش تصاویر ماهواره‌ای نیست. خودتون قضاوت کنید، وقتی خانواده‌ها روزها بلکه هفته هاو نه بلکه ماهها سریال‌هایی رو دنبال می‌کنن که هدفی جز عادی جلوه دادن روابط نامشروع و غیرمجاز ندارند، فیلم‌هایی که زن و شوهرها رو تشویق به خیانت به یکدیگر می‌کنند و اسم تمام اینها را آزادی فردی می‌گذارند، چه بر سر خانواده‌های ما خواهد آمد؟

 

جنبش دانشجویی حیا


رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2058
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

حجاب,عفاف,چادر,دل,ظاهر,پوشش,عفت,امام,زمان,امام زمان,مهدی فاطمه,عشق,علاقه,جان,جون,مهر,عطوفت,دین,اسلام,حجاب برتر,جلباب,جلابیب,پوشیه,مقنعه,

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

 منبع:آچارکشی سیاست

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2495
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

ما از فقر دنیا سخت می ترسیم که نکند در آینده، فرش خانه ام حصیر یا گلیم شود ؛ سفره ام نان خالی شود ؛ لباسم پارچه ی کرباس شود؛ از تصور آن وحشت می کنیم و برای همین، روز و شب می دویم که تأمین آتیه کنیم. امّا یک هزارم این ترس را از فقر آخرت نداریم!


 

از خانه ی آخرتمان خبر داریم ؟

 

ما اصلاً نمی اندیشیم و نمی هراسیم که: نکند بعد از مرگ در اثر کمبود حسنات و فراوانی سیّئات خانه ام آتش باشد، خوراکم، ضریع* و زقّوم و آبم حمیم و غِسلینِ جهنّم و پوشاکم، قَطِران و مقطّعات النیّران باشد. همانگونه که قرآن می گوید: « وَ تَری المُجرمینَ یومئذٍ مُقرّنینَ فی الاصفادِ سرابیلُهم مِن فُزذان و تَغشی وجوههمُ النّارُ؛1 «لیسَ لهم طعامٌ إلاّ مِن ضریعٍ لا یِسمِنُ ولا یُعنی مِن جوعٍ»؛2 «ثمّ إنّکم أیّها الضّالّون المکذّبون لآکِلونَ مِن شَجرٍ مِن زَقومٍ فَمالؤنش مِنها البُطونَ»؛3 چرا ما از این آیات بینات  نمی لرزیم؟ چرا به فکر آتیه می افتیم؟!شاید ما اصلاً زندگی آخرت را زندگی نمی دانیم؛ آنگونه که منافقان نمی دانستند و می گفتند:«لا تنفِروا فِی الحَرّ»آتش جهنّم باورشان نشده بود متاسفانه. این طرز تفکّر کم و بیش در ما هم پیدا شده است که خودمان را در آن عالم، محتاج به خانه و فرش و خوراک و پوشاک نمی دانیم. با اینکه قرآن حیات واقعی را منحصر به حیات اخروی می داند و زندگی دنیا را بازیچه ی کودکانه ای به حساب می آورد و می گوید: «وَ ما هذه الحیاةُ الدّنیا إلاّ لهوٌ و لَعِبٌ و إنّ الدّارَ الآخرةَ لَهِیَ الحیوانُ لو کانوا یعلمون»؛

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2004
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

در این مراسم که همزمان با اربعین حسینی برگزار شد، مردم کرج با نوای نوحه مداحان، برای مظلومیت امام حسین(ع) و یاران باوفایشان عزاداری کردند.

گفتنی است؛ ساخت ضریح یار با وفای امام حسین(ع) سال گذشته توسط هنرمندان البرزی آغاز شد و تکمیل آن یک سال به طول انجامید.

این ضریح به مساحت هشت متر و 60 سانتی مترمربع، طول دومتر و 68 سانتی مترمربع و عرض یک متر و 76 سانتی متر مربع شامل دو بخش چوبی و فلزی است.

به دلیل رطوبت بالا در کربلای معلی در سازه‌های چوبی این ضریح از چوب «ساج» که مقاوم به رطوبت است استفاده شده است.

یکی از ویژگی‌های ساخت این ضریح طراحی نورپردازی در داخل ضریح است و برای نخستین بار در سازه این ضریح از سنگ‌های تزئینی مانند یاقوت، فیروزه، عقیق و برلیان استفاده شده است ولی سازه اصلی این ضریح از چوب است که برای تکمیل آن یکهزار کیلوگرم نقره، پنج کیلوگرم طلا، 500کیلوگرم مس، 100 کیلوگرم استیل و تعداد قابل توجهی سنگهای قیمتی استفاده شده است.

بنا شده این ضریح به کربلای معلی انتقال داده شود.

حبیب بن مظاهر 14 سال پیش از هجرت پبامبر اکرم(ص ) درخاندان بزرگ بنی اسد به دنیا آمد و دوران جوانی و میانسالی خود را در کنار امیرالمومنین علی(ع) پشت سر گذاشت و همواره یکی از سرداران و دلاور مردان سپاه امام علی(ع) بود.

وی در دوران خلافت امیرالمومنین(ع) و با آغاز جنگ جمل، همراه آن حضرت راهی بصره شد و پس از پایان جنگ، کوفه را برای زندگی خود انتخاب کرد.

به هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به مکه و دعوت مردم کوفه از آن حضرت، حبیب هم جزو دعوت کنندگان بود و نامه‌ای در این زمینه به همراه چند نفر برای حسین بن علی(ع) نوشت.

امام حسین(ع) در مقابل نامه‌ای به حبیب بن مظاهر نوشتند و او را به یاری خود دعوت فرمودند که حبیب به دنبال شنیدن خبر ورود سیدالشهدا(ع) به کربلا، خود را از کوفه به آنجا رساند و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید.

ایسنا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1989
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند

سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه داوود(ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (علیه السلام ) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.حضرت فرمود:پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپسهزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است حضرت داوود (علیه السلام ) از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟

عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى حضرت داوود (علیه السلام ) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.

منبع: امالى شیخ صدوق- مطابق نقل المخازن، ج 1، ص 60

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2066
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

 

 با آنكه رسانه‌ها ساعت 8.30 را زمان برگزاري مراسم نماز و تشييع پيكر آيت الله العظمي حاج آقا مجتبي تهراني اعلام كرده بودند، ميدان بهارستان و مدرسه شهيد مطهري، از ساعت‌ها قبل مملو از جمعيتي بود كه با چشماني اشكبار در روز اربعين حسيني خود را به آن نقطه از شهر تهران رسانده بودند.

به گزارش رجانيوز، صبح زمستاني اربعين 91 براي شهر تهران كه آسمانش اين روزها گرفته تر از هر زمان ديگري در طول سال است،‌ با اربعين سال‌هاي پيشين تهراني‌هاي يك فرق بزرگ داشت و آنهايي كه سال‌ها پاي درس اخلاق و منبر با صفا و پر از گريه و روضه آقا مجتبي نشسته بودند، امسال عزاداري اربعين سيد الشهداء را در مسير تشييع پيكر پاك اين استاد بزرگ اخلاق تجربه كردند.
 
مراسم تشييع و تدفين آيت الله العظمي حاج آقا مجتبي تهراني، صبح امروز در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي و با حضور گسترده مردم عزادار تهران و شخصيت‌هاي كشوري و لشكري برگزار شد.
 
آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، آیت الله امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران، حجت الاسلام محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری، غلامعلی حداد عادل مشاورعالی مقام معظم رهبری، حجت الاسلام ابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه و مرتضی تمدن استاندار تهران از جمله شخصیت های حاضر در مراسم بودند.
 
در اين مراسم كه از ساعت 8.30 صبح پنجشبه مصادف با اربعين حسيني برگزار مي‌شد، پس از قرائت قرآن توسط حاج كريم منصوري، ذكر مصيبت اهل بيت عليهم‌السلام توسط ميثم مطيعي انجام شد. مطيعي در برنامه خود، به ذكر خاطره‌اي از مرحوم آيت الله تهراني پرداخت و از بشارت به قبولي روضه‌ خواني‏هاي آن عالم وارسته براي حضرت زهرا سلام الله عليها توسط يكي از علما وقت خبر داد.
 

 
اين مداح اهل بيت به آخرين روضه شبهاي قدر مرحوم تهراني هم اشاره كرد كه ذكر اين خاطره، حاضرين در مراسم تشييع را كه غالبا شب‌هاي قدر را پاي منبر مرحوم آيت‌الله تهراني مي‌گذارندند، به شدت منقلب كرد.
 
پس از ذكر مصيبت و قرائت آياتي از كلام الله مجيد، رهبر معظم انقلاب بر سر پيكر مطهر آيت العظمي آقا مجتبي تهراني حاضر شدند و پس از دقايقي به اقامه نماز بر پيكر اين مرجع عاليقدر پرداختند. پس از اقامه نماز كه در فضايي معنوي و پر از اشك و سوز برپا شد، بدن مطهر مرحوم آيت الله تهراني در ميان انبوه جمعيتي كه صبح اربعين به تشييع اين پيكر مطهر آمده بودند، تا حرم سيد الكريم، حضرت عبدالعظيم حسني مشايعت شد.
 
در همين حال بسياري از مردم تهران و ري نيز كه براي استقبال از پيكر آيت الله تهراني خود را به حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) رسانده بودند، پس از رسيدن اين پيكر مطهر، به جمع تشييع كنندگان پيوستند و براي ساعتي صحن اصلي حرم سيد الكريم مملو از مشتاقاني شد كه با ذكر يا حسين(ع) و لبيك يا حسين (ع) تابوت حامل بدن مرحوم تهراني را مشايعت مي‌كردند.
 
پيكر مرحوم آيت الله آقا مجتبي تهراني پس از ورود به حرم مطهر سيد الكريم و در حال و هواي معنوي خاصي با قرائت تلقين و ذكر مصيبت، در كنار ديگر استاد اخلاق تهران مرحوم حق شناس،‌ در خاك آرميد، تا پايتخت از حضور استاد اخلاقي ديگر هم محروم شود.
 

 

اين در حالي بود كه با نگاهي به تشييع كنندگان پيكر اين مرجع تقليد و خيل عظيم جواناني كه عزادار به شيون و زاري براي از دست دادن اين عالم مي‌پرداختند، بيش از پيش بتوان به سر پيام رهبر معظم انقلاب براي ارتحال مرحوم تهراني آگاه شد آنجا كه ايشان فرمودند: « این حادثه ناگوار، ضایعه‌ای برای حوزه‌ی علمیه و روحانیت و جامعه‌ی مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی است كه از مجالس پر فیض و درس‌های سازنده‌ی این معلم اخلاق بهره می‌بردند. »
 
استاد اخلاق سپيد موي شهر تهران، با جوانان سر و سري داشت كه آنرا امروز و در مراسم تشييعش مي شد لمس كرد.
 
گفتني است مجلس ترحيمي از سوي رهبر معظم انقلاب به مناسبت بزرگداشت مقام آن عالم فقيد روز جمعه ساعت 10 صبح در حسينيه امام خميني (ره) منعقد خواهد شد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2076
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

 

صیادشیرازی و شهید غنی‌پور مستمع ثابت جلسات اخلاق آیت‌الله تهرانی بودند.

محمد ناصری عضو شورای نویسندگان مسجد جواد‌الائمه گفت: شهید غنی‌پور همیشه می‌گفت در جلسات درس آیت‌الله مجتبی تهرانی باید با کاغذ و قلم حاضر بود. او و شهید صیاد شیرازی از پامنبری‌های ثابت این جلسات بودند.

محمد ناصری، نویسنده و عضو شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (ع) در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به ارتحال آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی به بیان برخی از خاطرات حضور خود و شهید حبیب غنی‌پور در جلسات درس اخلاق ایشان پرداخت و گفت: من و شهید غنی‌پور در سال‌های 1361 و 1362 باهم به جلسات درس اخلاق ایشان می‌رفتیم و یادم هست که از محل ما برای رسیدن به جلسات ایشان هم سه مرتبه اتومبیل را باید عوض می‌کردیم.

وی افزود: در ماه‌های رمضان آن سال‌ها من و شهید غنی‌پور به صورت مستمر در جلسات درس آیت‌الله مجتبی تهرانی حاضر بودیم و یادم هست که یک شب در همان جلسات، حاج آقا مطلبی، پیشنماز مسجد جواد‌الائمه را هم دیدم. او به ما دو نفر گفت: پس علت اینکه شب‌های رمضان در مسجد خودمان نمی‌بینمتان همین موضوع است و بعد از آن ما را بسیار مورد تشویق هم قرار داد.

ناصری ادامه داد: از نخستین جلسه حضورمان در جلسات اخلاق آقای مجتهدی متوجه شدیم که باید حتما یک دفتر و خودکار برای یادداشت‌برداری با خودمان داشته باشیم که از قضا شهیدغنی‌پور این کار را کرد و الان هم بخش قابل توجهی از دست‌نوشته‌های او حاصل نت برداری‌اش از همان جلسات است. البته یادم هست نویسنده‌های دیگری هم بودند که از میان آنها شهید صیاد شیرازی بیشتر از همه در خاطرم مانده که اتفاقا از پامنبری‌های بسیار پیگیر آقای مجتهدی بود و درست یادم هست که او هم از صحبت‌های ایشان یادداشت تهیه می‌کرد.

مدیرکل دفتر انتشارات کمک‌آموزشی وزارت آموزش و پرورش همچنین افزود: نظم جلسات آقای مجتهدی برای من همیشه قابل توجه بود. یادم هست همیشه ایشان در ساعت معینی برای نماز می‌آمدند، یعنی ما به دقیقه می‌دانستیم که ایشان چه زمانی می‌آیند و نمازشان چقدر طول می‌کشد و پس از آن چقدر برای دعا و قرائت قرآن وقت می‌گذارند که به طور معمول 45 دقیقه می‌شد. جلسات احیای شب‌های قدر ایشان هم به همین شکل بود؛ از ساعت یک و نیم بامداد شروع می‌شد و راس ساعت دو و ربع هم ایشان مراسم احیاء را آغاز می‌کرد و ساعت سه بامداد برای اینکه حاضران به منازلشان برسند، جلسه را تمام می‌کردند.

وی افزود: آیت‌الله مجتهدی همیشه اشراف کاملی بر حدیث داشتند و یادم هست همواره  در جلسات با خودشان کتابی داشتند و برای بیان مسائل اخلاقی، احادیث را از روی کتاب قرائت می‌کردند. در مورد بسیاری از مسائل اخلاقی جلسات مستمر و طولانی داشتند و برخی از موضوعات را در جلساتی پردامنه عنوان می‌کردند؛ مثلا درباره تواضع یا معاشرت و یا تعلیم و تربیت بیش از 30 جلسه مستمر سخنرانی داشتند و همین موضوع باعث شده بود که ایشان قبل از مقام مرجعیت یک معلم اخلاق به تمام معنا باشند.

آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، بامداد دیروز در تهران به رحمت ایزدی پیوستند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2133
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

خاطره ای از امام خمینی(ره) از زبان دکتر محسن اسماعیلی، عضو حقوقدان شورای نگهبان.

 

دکتر محسن اسماعیلی در سخنانی در شبکه 2 سیما خاطره ای نقل کرد و گفت:

"وقتی آقا مصطفی شهید شد. یک بار آیت الله مجتبی تهرانی در محفلی در محضر امام خمینی بودند. کسی شروع کرد به سخن گفتن از فرزند امام آقا مصطفی. امام سپس به جمع فرمود آقا مصطفی نداریم. آقا مجتبی که داریم. هرچه در مصطفی می دیدم در این مجتبی هم می بینم. این آقا مجتبی همان آقا مصطفای ماست."

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2014
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

مرجعیت به کنار
 
اجتهاد به کنار
 
اخلاق به کنار
 
عرفان به کنار
 
چهل سال پیش نوحه ای شنیدم که هنوز جگرم رو سوزانده
 
امشب بر خلاف رویه ام می خواهم نوحه بخوانم
 
همان سه بندی که جگرم را سوزاند
 
در وسط کوچه تو را ...
 
...............
 
آیت‌الله مجتبی تهرانی؛ مسجد جامع بازار 23 رمضان 1391
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1907
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

آیت‌‌الله‌‌ حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی، که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بودند شب گذشته در سن 75 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

 

  آیت‌‌الله‌‌ حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی، که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بودند شب گذشته در سن 75 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

آیت الله مجتبی تهرانی در سال 1316 ه.ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. 

پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی،از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏الله‏تعالی اهتمام ویژه داشت.

وی طبق رسم تمامی خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا(ع)مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به‌سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.

اساتید و سوابق تحصیلی

این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی،آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند.

ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به‌زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبة خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمة حضرت امام، همچنین دوجلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.

خصوصیات و زوایای اخلاقی استاد از زبان شاگرد وی

آشنایی با حضرت استاد


15 دی ماه سال 1361 بود که برای نخستین بار توفیق دیدار و حضور در مجلس نورانی درس اخلاق این استاد بزرگوار را پیدا کردم و الحق که «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی». در آن روزها نوجوانی بودم که مشتاقانه این جا و آن‌جا به دنبال استادی می‌گشتم تا مرا از چشمه زلال معارف قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام سیراب کند. هر کس نشانه‌ای می‌داد، بی‌درنگ می‌رفتم و می‌دیدم.

بهره‌های فراوانی هم از عزیزان متعددی بردم که وامدار و سپاس‌گزار همه آن‌ها بوده و هستم، امّا هنگامی که در آن چهارشنبه سرنوشت ساز توفیق رفیق راه شد و به محضر ایشان راه یافتم، گمشده خود را پیدا کردم و به لطف خدا از آن روز تا کنون از این نعمت بی‌بدیل بهره‌مند بودم؛ از جلسات درس اخلاق و تفسیر گرفته تا سال 1372 که افتخار درک درس خارج فقه و اصول معظم‌له نصیب من شد، و تا سال‌ها بعد که با حسن‌ظن و محبت پدرانه ایشان نعمت تمام شد و به درس‌های خصوصی هم راه پیدا کردم... حالا هم سخت چشم به راهم که این پیر میدان‌دار علم و اخلاق از بستر بیماری برخیزد و هم‌چنان به نورافشانی بپردازد. همین چند ماه وقفه‌ای هم که پیدا شد، خیلی خسارت‌بار و دردآور بوده است و مدام این غزل حافظ را زمزمه می‌کنم که:


درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهـــان و آخر کار دلبــــری برگزیـده‌ام که مپرس
آن‌چنان در هوای خــاک درش مـی‌رود آب دیـــده‌ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش سخنــــانی شنیده‌ام که مپرس
بی‌تو در کلــبه گــدایی خویش رنج‌هایی کشیـــده‌ام که مپرس


مهمترین خصوصیات ایشان

با این حال و اوضاع، و با عجله‌ای که هست نمی‌توانم تصویر درستی از خصوصیات تدریس ایشان ارائه کنم. اجمالاً عرض می‌کنم که اولاً نظم و تقید حضرت ایشان مثال زدنی است. در همه این سال‌ها که نمی‌دانم چند هزار جلسه در خدمت ایشان بوده‌ام، و خوشبختانه غالب آن‌ها را هم نوشته‌ام، حتی یک‌بار تاخیر و غیبت را به یاد ندارم. احترام زیادی برای درس و شاگردان قائل هستند. بسیار اتفاق افتاده که با تزریق آمپول و در نهایت درد و رنج خود را به درس رسانده‌اند و یا با چه مشکلاتی خود را مثلاً از مشهد شبانه به تهران رسانده‌اند تا سر وقت بر سر درس حاضر شوند. مجموعه این‌ها خاطرات درس‌آموزی می‌شود.


ثانیاً دقت نظر معظم‌له مثال‌زدنی است. هیچ‌گاه بدون مطالعات عمیق و وسیع قبلی و بدون آمادگی در درس حاضر نمی‌شود. مطلب تکراری ندارند و از تتبع آرای بزرگان کم نمی‌گذارند. نقدهای عملی فراوان دارند، امّا هیچ‌گاه جانب حرمت دیگران را فروگذار نکرده‌اند. ثانیاً اهتمام والایی به رجال و فقه الحدیث دارند و من کمتر نظیری برای این سراغ دارم. نکته دیگری که تأکید بر آن دارند، تعمّد و همت بالا برای زنده‌نگه‌داشتن مکتب فقهی و اصولی استاد بزرگوارشان، حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه، از خود نشان داده‌اند. سخت به ایشان عشق می‌ورزند و احیاگر مکتب ایشان در حوزه تهران هستند. در این سال‌های اخیر حتی متواضعانه و کریمانه پیشنهاد مرا پذیرفتند و محور بحث خود را به تحریرالوسیله امام (ره) تغییر دادند تا شرح ناتمام آیه‌الله فاضل لنکرانی (قدس‌سره)بر این کتاب به اتمام برسد.

امیدوارم به دعای مؤمنان نیت بزرگ ایشان محقق گردد.


تاثیرگذاری اخلاقی استاد روی شاگردان و مخاطبان


همین‌ مختصر هم که از اخلاق و منش و روش تدریس ایشان عرض کردم، برای اهل فن آشکار می‌کند که چه تأثیری بر شاگردان خود داشته و دارند. مخاطب ایشان، اگر صخره صمّاء هم باشد، در برابر قطره‌قطره آب حیاتی که از فیوضات ایشان می‌بارد، تأثیر می‌پذیرد. شاگرد‌ها هم غالباً دقیق، کوشا، منظم و متخلق هستند. «غالب» هم که می گویم چون برخی از آن‌ها را نمی‌شناسم و ضمناً کار امثال من نباید به حساب ایشان نوشته شود.


رأفت و توجه فراوانی به طلاب دارند. همین چند شب پیش و در اوج بیماری و ناراحتی، چندبار با نگرانی از پرداخت شهریه طلاب سوال می کردند و سفارش می فرمودند. به ارتقای سطح علمی شاگردان بسیار تقید دارند؛ به گونه ای که معروف است کسانی باید به درس خارج ایشان بروند که یکبار درس خارج رفته باشند! حتی برخی از بزرگان می فرمودند که ایشان در اخلاق هم درس خارج اخلاق می دهند و حق هم همین است. چندین بار به ایشان عرض کرده ام که کسانی خواهش می کنند سطح مباحث را پایین بیاورید. ایشان با لبخند و مهربانی می فرمودند: بگویید آنها سطح خود را بالا بیاورند.

اندیشه و منش استاد در زمینه اجتماعی و سیاسی

همه ابعاد وجودی استاد عظیم الشان ما ناشناخته است، اما ابعاد اجتماعی و سیاسی ایشان، جز برای اخصّ خواص، ناشناخته تر است. این خودش باب وسیعی است که انشاالله جداگانه باید راجع به آن صحبت کنیم. 

ایشان اصرار داشتند که گمنام و ناشناخته باقی بمانند و برخی اقدامات منحصر به فرد و سرنوشت ساز قبل و بعد از انقلاب دارند که کمتر کسانی مطلع هستند. اما همه اینها را به عنوان وظیفه شرعی انجام داده اند و مایل نبودند اطلاع رسانی شود.

آینده نگری و شناخت عمیق افراد و روابط آنها از خصوصیاتی است که به این اندازه در کسی ندیده ام و از کرامات و خصایص حضرت ایشان است. گاهی حوادثی را از ده سال قبل پیش بینی می کردند و هشدار می دادند. تحولات جهانی را با دقت دنبال می کنند؛ و حتی گاهی به برخی اخبار ورزشی مربوط به خارج از کشور واکنش هایی نشان می دادند که حیرت انگیز است.

فتوا و مهمتر از آن رفتار صریح ایشان در وجوب حفظ نظام و تقویت آن مشهود همگان است؛ در حالیکه از کمترین خیرخواهی و راهنمایی هم فروگذار نمی کنند و این درس بزرگی برای همه است که امیدوارم اجازه دهند موقعی مورد گفتگو قرار گیرد.

خاطره ای از استاد

می توانید حدس بزنید که انتخاب یک خاطره از ایشان چقدر برای من دشوار است. دنیایی گفتنی و ناگفتنی از این دریای فضیلت و دانش هست که به دلیل همان روحیه خاصی که گفتم اجازه نداده اند کمتر کسی از آن اطلاع پیدا کند. بالاتر اینکه بارها شده که اگر مثلا و به صورت اتفاقی از چیزی اطلاع پیدا کرده ام، مرا صدا زده و صریحاً فرموده اند: حرام است این مطلب را به کسی بگوئید.


 ایشان حقیقتاً «جهانی است بنشسته در گوشه ای» و «دعای گوشه نشینان بلا بگرداند». چند شب پیش در بیمارستان به ایشان عرض کردم که همه ما و مریدان شما محتاج دعا هستیم. پزشکان هم خواسته اند که من این را به شما عرض کنم. فرمودند من همیشه همه آنها و شما را دعا می کنم و البته من هم به دعای مردم نیاز مندم. مرا همین دعاهای مردم نگهداشته است. در همان حال باز به فکر مشکلات اقتصادی مردم و گرانی ها بودند و دستور دادند که بگوئید از طرف من به نیازمندان صدقه بدهند.


مهدی کلهر برادر آیت الله تهرانی درباره آرزوی استاد آقا مجتبی تهرانی گفت: آن چیزی که در  مورد روزهای خاطر آیت الله تهرانی جلب نظر می‌کرد علاقه بی‌حدوحصر ایشان به اهل بیت بود. به طوری که در روزهای آخر زندگی لحظه ‌ای از یاد اهل بیت غافل نبودند

مهدی کلهر به نقل از خواهر آیت‌الله تهرانی میگوید: حضرت آیت الله دفعاتی به خواهرشان گفته بودند که دوست دارند در ایام اربعین به دیدار باری‌تعال بشتابند و سرور و مولای خودشان را در آن روز ملاقات کنند.

مهدی کلهر این علاقه خاص به اهل بیت را خانوادگی می ‌داند و می گوید هم آیت الله مرتضی تهرانی برادر ایشان و  هم حاج آقا عبدالعلی تهرانی پدربزرگوار خانواده در محبت و علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت زبانزد هستند.

مهدی کلهر زمان فوت آیت الله تهرانی را بین ساعت یک و دو بامداد اعلام کرد و علت آن را عوارض همان بیماری قدیمی ایشان دانست.

توصیه‌های آقا مجتبی تهرانی

«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانیه است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‏شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‎کند، منفعل و منکسر می‎شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‎شود.

حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.

 



در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیا من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.

۱. خدا می‏ بیند!


یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می‎کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‎آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‎بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‎کنند، نیز حیا می‎کند. دسته اول روایات، «حیا من الله» را در همین رابطه مطرح می‎کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‎کنی باید از خدا شرمت بیاید.

از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

حالا من به عنوان نمونه چند روایت می‎خوانم که بعضی‎هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اول از حضرت زین‎العابدین(ص) است که می‎فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته علیک» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است. این‎طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن. خیال نکن می‎توانی از عذابی که وعده‎ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منک» از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.

تو مرا نمی‌‏بینی ولی من!

در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى‏» در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلا می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏‌تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی.

گریه شدید محبوب‏‌ترین بنده خدا

در سوره یونس در آیه‎ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» هیچ ‎کاری نیست که شما انجام دهید مگر اینکه ما آن را می‎بینیم. کارهایتان در مرئی و منظر ما است و ما داریم می‎بینیم. من نمی‎خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی‎ات را می‎گیرد و هم اعمال بیرونی‎ات را می‎گیرد. من بعد می‎رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می‎گیرد و هم علن او را می‎گیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می‏‌بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می‎گیرد.

در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول‎الله(ص) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا» پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می‎رسید، به شدت گریه می‎کرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه‎های اعتقادی دارد و هم ریشه‎های ایمانی و درونی دارد.

۲. خدا سِرّ و عَلَنت را می‏‌بیند!


یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می‎کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم(علیه‎السلام) است «فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُم‏» خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان‎طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی‏کنید، در برابر خدا هم همین‏طور باشید.

«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیا


یک دسته‎ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته‎بندی‏ کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان‏ها فرق می‎گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می‏کنم و سطح مطلب را پایین می‏آورم؛ مثلاً ما از بعضی‎ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی‏ کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی‎بینیم.

مثلاً می‏گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـ‎نعوذ بالله‎ـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی‎کنم. اینها همه‎اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.

امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می‎افتد و او را می‎بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می‎کنیم، چشم‎مان در چشمش می‎افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می‎کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه‎مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و ... امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می‏کند و انسان از او شرم می‏کند. ما میان این دو نفر فرق می‎گذاریم.

نحوه حیاء از خداوند

در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـ‎نعوذ بالله‎ـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این‎گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می‎شویم، خودمان را جمع و جور می‎کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!

حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می‏شود. آدم از او شرم می‎کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) : اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِک‏» حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می‏کند. ایشان می‏فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه‎ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می‏کشی!

گاهی انسان همسایه‎ای دارد که ‎ـ‎نعوذ بالله‎ـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته‎ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می‎افتد، انسان چگونه از او حیاء می‏کند!؟

حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همان‎طور که از همسایه شایسته‎ات خجالت می‎کشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمی‎دهی، از خدا هم خجالت بکش! البته این‎طور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همین‎طور گام به گام پیش می‎روم.

بالاترین نوع حیا


دسته‎ای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان می‎کنند که آنها را بعداً می‎گویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـ‏ان‏شاءالله‏ـ خواهم داشت. یک تقسیم‎بندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیه‎السلام) هست که «أفضل الحیاء استحیاؤک من الله‏» با فضیلت‎ترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می‏ گویم.

اثر حیای از خداوند

یک دسته‎ از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان می‏کند. روایت از علی(علیه‎السلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا» این هم توضیح می‎خواهد که من بعداً توضیح می‏دهم. من الآن خواستم فقط دسته‎بندی روایات را بگویم.

حق حیاء از خداوند

اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم می‎آیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟

در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاء» یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابی‎ذر فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ کلکم یحب أن یدخل الجنة؟ قالوا: نعم یا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابی‎ذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء»در همه این روایت‏ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟

من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه. حالا دقت کنید که حق حیا، آن‎طور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش می‎رویم.

خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!

یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ‏گاه از من جدا نمی‎شود. او نزدیکی به من است که نزدیک‎تر از او نیست. بزرگی است که بزرگ‎تر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلع‎تر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.

بعداً ان‏شاءالله می‎رسم که در یک تقسیم‎بندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت می‎دانند.

حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی‏‌ها

حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء این‎طور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.

خود ما همین‎طوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این‏طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین می‎شود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏‌کند!


از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه‏‌اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می‎کنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می‏کنم اینها را گفتم.

تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می‏گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می‏گوییم درجاتی دارد و... بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.

این که روایات متعدّده می‏فرماید: از خدا خجالت بکشید آن‎طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک‎طور خجالت کشیدن است. آن‎طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.

«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبه‎های شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»

***

پیام تسلیت رهبر انقلاب

رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله مجتبی تهرانی پیام تسلیتی بدین شرح صادر کردند:


بسم الله الرحمن الرحیم

با تأسف و تأثر فراوان، خبر درگذشت عالم عامل ربّانی، مرحوم آیت الله آقای حاج آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه را دریافت كردم.

این حادثه ناگوار، ضایعه‌ای برای حوزه‌ی علمیه و روحانیت و جامعه‌ی مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی است كه از مجالس پر فیض و درس‌های سازنده‌ی این معلم اخلاق بهره می‌بردند.

اینجانب تسلیت صمیمانه‌ی خود را به آن بیت شریف و بازماندگان، بویژه اخوی بزرگوار و نیز به همسر مكرّم و آقازادگان ارجمند و دیگر بازماندگان این بیت شریف تقدیم داشته، علوّ درجات آن فقید سعید را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم.

سیّد علی خامنه‌ای
۱۳ / دی ماه/ ۱۳۹۱

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2244
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

آیت‌الله بهجت می‌گفت: اگر من در عمرم 50 سال مراسم عزداری برای امام حسین (ع) گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید.

 

به نقل از فارس، به مناسبت ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه‌السلام، گفت‌وگوی مشروحی با حجت‌الاسلام والمسلمین علی بهجت درباره دیدگا‌ه‌های حضرت آیت الله بهجت درباره امام حسین و عزاداری انجام دادیم که گزیده‌ و مطالب مهم این گفت‌وگو از زبان حجت‌الاسلام علی بهجت تقدیم مخاطبان گرامی می‌‌شود.

 

 

خداوند هرگز از سه چیز نمی‌گذرد

 پدرم بارها می‌‌گفت: خداوند هرگز از سه چیز نمی گذرد؛ یکی شرک، دوم خون انسانها و سومی آبرو و عزت یک انسان است.

هیچ کس حق ندارد عزت یک انسان را از او بگیرد. یزید می‌خواست عزت امام حسین (ع) را از او بگیرد و ایشان فرمود هرگز ذلت را نمی‌پذیرم.

عالم در مقابل اهل بیت، ارزشی ندارد

پدرم می‌فرمود: با آن همه کمالات و مقامات که اهل بیت(ع) دارند، تمام عالم هیچ نسبتی با آنها ندارد و اصلا عالم در مقابل آنها ارزشی ندارد. خدا می‌داند چه عظمتی دارند و در عالم چه خبر است. حیف است که در عالم یک نفر آدم عادی از آنها عزیزتر زندگی کند.

همه مصائب امام حسین (ع) به اختیار خودشان بود

می‌گفتند: حضرت سیدالشهدا (ع) با اختیار خود آن‌همه مصائب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمل نمود. زیرا در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه می‌شد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کن و یا لقاءالله را و ایشان در کمال اختیار، انتخاب کرد.

آیت‌الله بهجت می‌فرمود سیدالشهدا (ع) لقاءالله و وصال عاشق به معشوق را انتخاب کرده بود و با اختیار خود آن مقامات عالیه را طی کرد. کسانی که همراه ایشان ماندند هم از مخلصان واقعی بودند.

کار امام حسین (ع) شاهکار خلقت است

پدرم می‌گفت آنها معاهده و پیمان اساسی را که با خدا داشتند، انجام دادند. آنها پای آرمان خویش ایستادند و جان دادند. کار امام حسین (ع) شاهکار خلقت است. کار به این عظیمی را فقط ایشان انجام داده است. شاید دیگران هر کدام یک خصوصیت را داشته‌‌اند اما جمع بین همه اینها را فقط یک نفر دارد و آن اباعبدالله (ع) است.

تأکید آیت‌الله بهجت بر شش گوشه ساختن ضریح جدید اباعبدلله (ع)

هیئت امنای ساخت ضریح به دیدن آیت‌الله بهجت آمدند و اصرار داشتند که چون ضریح قبلی را شش امامی‌‌ها ساخته‌‌اند، به شکل شش گوشه ساخته‌ شده است و حالا ما این ضریح را بزرگتر کنیم و چهار گوشه بسازیم. آیت‌الله بهجت فرمود که نه همان شش گوشه باشد که هیئت امنای آن، در جزوه‌‌شان نوشتند که به دستور ایشان همان شش گوشه ساخته شود.

گریه بر سیدالشهدا (ع) افضل مستحبات و از نماز شب بالاتر است

پدرم گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام را افضل مستحبات و حتی از نماز شب بالاتر می‌دانست. ایشان می‌گفت این حرف چیست که می‌گویند گریه یعنی چه؟ خیلی از انبیاء از خوف خدا بکاء داشته‌اند. آیا از شوق لقاء خدا بکاء نداشتند؟ گریه از شوق رسیدن به معشوق حقیقی عالم داشته‌اند.

خود انبیاء برای امام حسین (ع) گریه می‌کردند. آنها وقتی عظمت کار امام حسین (ع) را درک کردند، اشکشان جاری شد و توسل پیدا کردند. این مسئله، تک بودن و عظمت کار امام حسین (ع) را نشان می‌دهد.

پدرم می‌گفت: خیال می‌کنم گریه بر سیدالشهدا (ع) از افضل مستحبات باشد. گریه بر سیدالشهدا (ع) از همه مستحبات بالاتر است حتی از نماز شب!

گریه، اذن دخول و محرم شدن انسان است

پدرم می‌گفت: گریه، رابطه انسان با آن طرف عالم است. گریه، واسطه و رابطه است. وقتی که می‌خواهید وارد حرمی شوید و پا به حریمی بگذارید، طلب اجازه می‌کنید و اذن دخول می‌گیرید. می‌گویید یا خداوند وارد شوم؟ یا پیامبر وارد شوم؟ یا امام وارد شوم؟ در روایت است که اگر برای اذن دخول زیارت امام حسین (ع) اشک از چشمت جاری شد، بدان اجازه داده شده است.

پس این اشک رابطه انسان با ماوراء است. این اشک یک نشانه است. یک رمز است. فقط یک اتفاق فیزیکی نیست.

پدرم تأکید داشت خود گریه یک اذن و اجازه است. مثل چراغی است که روشن می‌شود و برای تو نشانه است. اگر اشکی آمد، علامت این است که به تو اذن داده‌اند. این عین عبارت آقاست.

آیت‌الله بهجت، 50 سال هر هفته مراسم داشتند و خودشان جلوی در می‌نشستند

مسئله روضه اباعبدلله (ع) اینقدر برای آیت‌الله بهجت مهم بود که حدود 40، 50 سال هرهفته مجلس داشتند و ایشان حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال مریضی اصرار داشت که این مجلس باید برقرار شود و اصرار داشت که خودش باید حضور داشته باشد. خیلی برایش مهم بود که از اول مجلس حضور داشته باشد.

سالها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز می‌کرد و خودش دم در می‌نشست و برای هرکسی که وارد می‌شد، احترام می‌کرد. هیچ وقت اینگونه نبود که برای شخصیت خاصی بلند شود و برای همه این احترام را قائل می‌شد.

استاد آیت‌الله بهجت پای سماور می‌نشست و در روضه سیدالشهدا علیه‌السلام چای می‌داد

ایشان می‌گفت: استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی (آیت الله کمپانی اصفهانی) که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه ابا عبدالله (ع) پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.

هر مجلسی برای هر امامی برگزار می‌کنید آخرش با امام حسین (ع) تمام کنید

مطلب دیگری که پدرم در این روضه‌ها بر آن اصرار داشت این بود که مجلس به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود، باید آخرش به امام حسین (ع) ختم می‌شد.

ایشان تأکید می‌کرد امام حسین (ع) منشأ همه اینهاست و اینقدر بزرگ است که همه اینها به او متوسل می‌شدند. نه تنها امامان، بلکه قبل‌تر از آن پیامبران نیز به ایشان متوسل می‌شدند.

این توسلات انسان را خدایی می‌کند

سفارش پدرم همیشه این بود که خدا می‌داند این توسلات برای انسان چه می‌کند. این توسل برای انسان یک ارتباط است. چطور وقتی یک لامپ را به برق وصل می‌کنیم، نور می‌دهد. انسان اگر به اینها متوسل شود، اسباب وصل می‌شود.

انسان وقتی به آنها متصل شود، انگار به خدا متصل شده است. این توسلات انسان را خدایی می‌کند. نظر ایشان این بود که انسان هرچه می‌تواند در این زمینه کم نگذارد. لذا خود ایشان با آخرین توانش می‌آمد.

وصیت‌نامه آیت الله بهجت درباره عزاداری برای امام حسین (ع)

ایشان در وصیت‌نامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید.

ایشان می‌گفت اگر من در عمرم 50 سال مراسم گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید.

زیارت عاشورا را هر روز با صد لعن و صد سلام می‌خواند

آیت‌الله بهجت هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواند و بارها می‌گفت: آقایی از خدا خواسته بود تا زیارت عاشورایش هیچ روزی ترک نشود حتی در روز مرگش. ایشان نمی‌گفت که این درخواست خود من است. در حالیکه ما می‌دیدم خودش هر روز این کار را می‌کرد.

ایشان روز یکشنبه رحلت کرد. یک روز قبلش که شنبه بود، دیدم ایشان مشغول خواندن زیارت عاشورا شده بود و هنگامی که برای رفتن به درس جلوی در ایستاده بود، صد لعن و صد سلام را با تسبیح می‌شمرد. آن روز از همه روزها سرحال‌‌تر بود.

شرکت در مجالس روضه سیدالشهدا (ع) تعظیم شعائر است

یکی از کارهای ایشان این بود که در مراسم مختلفی که برای اباعبدلله (ع) گرفته می‌شد، به اندازه توانشان شرکت می‌کردند. از زمان قدیم که من بچه بودم، ایشان به شرکت در این مجالس التزام داشت. شرکت در مجالس این بزرگواران را عظمت بخشیدن به یاد و نام آنها می‌دانست.

لذا می‌گفت شرکت در این مجالس تعظیم شعائر است. ما باید به شعائر خود عظمت بخشیده و عزیز نگه داریم و برایمان مهم باشد و به آنها اعتنا کنیم و برایشان وقت بگذاریم و عمر عزیز خود را صرف آن کنیم.

این روزها لبخند هم نمی‌زد

مطلب دیگر اینکه خنده ایشان اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک لبخند بود. اما در این روزها ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود و به یاد امام حسین (ع) در حزن بود و می‌گفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا می‌داند چقدر اجر دارد.

در مجالس، ‌برتری‌ها و امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید

ایشان اصرار داشت وقتی مجلس می‌گیرید، برتری‌ها و امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید. فضائل و مناقب این حضرات را بگویید و نسبت به این قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر گریه و اشک شما نمی‌آید، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید. تباکی کنید.

شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان محبت ذی‌القربی و اجر رسالت پیامبر (ص) است

آیت‌الله بهجت همیشه می‌گفت شرکت در مجالس سیدالشهدا (ع) محبت به ذی‌القربای پیامبر (ص) است. در آیه قرآن است که شما به ذی‌القربای پیامبرتان محبت کنید. پیامبر (ص) فرمود من پیامبر شما بودم و از شما چیزی نمی‌خواهم و اجر و مزدی جز محبت به نزدیکانم نمی‌خواهم.

پدرم می‌گفت شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذی‌القرباست که خداوند دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2119
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

چهل روز از واقعه عاشورا می‌گذرد، جابر بن عبدالله انصاری اولین زائر اربعین حسین علیه‌السلام؛ این یار صدیق رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم به بزرگداشت حماسه حسینی می‌پردازد؛ آری اربعین حسینی نقطه آغازی است برای تزریق خون حسین(ع) در کالبد جامعه اسلامی، نقطه‌ آغازی که به قیام نهمین فرزند حسین منتهی می‌شود.

برای 20 صفر و اربعین حسینی اعمالی مستحبی چون زیارت امام حسین علیه‌السلام تاکید شده است، چنان که امام حسن عسکری علیه‌السلام یکی از 5 علامت مختص شیعه را زیارت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در روز اربعین توصیف می‌کند، هر چند برای کسانی که توانایی سفر به کربلا را ندارند، خواندن زیارت اربعین که توسط امام صادق علیه‌السلام در کتاب «التهذیب» شیخ طوسی آمده است، توصیه شده است.

 متن کامل زیارت اربعین به شرح زیر است:

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ

اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ

بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ

وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ

عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى

آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ

الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى

طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ

اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً

وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ

ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ

عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ

وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ

وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا

وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى

لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ

وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

ترجمه زیارت اربعین:

سلام بر ولی خدا و دوست او سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر حسین مظلوم و شهید سلام بر آن بزرگواری که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشک روان گردید؛خدایا من براستی گواهی دهم که آن حضرت ولی (و نماینده) تو و فرزند ولی تو بود و برگزیده ات و فرزند برگزیده ات بود که کامیاب شد.

به بزرگداشت تو، گرامیش کردی بوسیله شهادت و مخصوصش داشتی به سعادت و برگزیدی او را به پاکزادی و قرارش دادی یکی از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکی از کسانی که از حق دفاع کردند.

و میراث های پیامبران را به او دادی و از اوصیایی که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادی او نیز در دعوت مردم جای عذر و بهانه ای (برای کسی) نگذارد و بی دریغ خیرخواهی کرد و جان خود را در راه تو داد؛تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانی و سرگردانی (در وادی ) گمراهی و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانی که دنیا فریبشان داد و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهای پست ناچیزی و بداد آخرتش را در مقابل بهایی اندک و بی مقدار و بزرگی کردند.

و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند، و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و پیروی کردند از میان بندگانت آنانی را که اهل دو دستگی و نفاق بودند و کسانی را که بارهای سنگین گناه بدوش می کشیدند و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبایی و پاداش جویی با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروی تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد.

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتی و بال دار و عذابشان کن به عذابی دردناک سلام بر تو ای فرزند رسول خدا سلام بر تو ای فرزند آقای اوصیاء گواهی دهم که براستی تو امانتدار خدا و فرزند امانت دار اویی سعادتمند زیستی و ستوده از دنیا رفتی و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتی.

و نیز گواهی دهم که خدا براستی وفا کند بدان وعده ای که به تو داده و به هلاکت رساند هرکه را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسی که تو را کشت و گواهم دهم که تو به خوبی وفا کردی به عهد خدا و جهاد کردی در راه او تا مرگت فرا رسید.

خدا لعنت کند کسی که تو را کشت و خدا لعنت کند کسی که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمی که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضی بودند خدایا من تو را گواه می گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد. پدرم و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا گواهی دهم که تو براستی نوری بودی در پشت پدرانی بلند مرتبه و رحم هایی پاکیزه که آلوده ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش و در برت نکرد از لباس های چرکینش.

و گواهی دهم که براستی تو از پایه های دین و ستون های محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمانی و گواهی دهم که تو براستی پیشوای نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنمای راه یافته ای و گواهی دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوی و نشانه های هدایت و رشته های محکم (حق و فضیلت) و حجت هایی بر مردم دنیا هستند. و گواهی دهم که من به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آنکه خدا در ظهورتان اجازه دهد.

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهای خدا بر شما و بر روان های شما و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان آمین ای پروردگار جهانیان. پس دو رکعت نماز می کنی و دعا می کنی به آنچه می خواهی و برمی گردی.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: برچسب‌ها: زیارت اربعین ,
:: بازدید از این مطلب : 2078
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب ، توصیف ایشان از وقایع اربعین حسینی را که در صحن جامع رضوی در اولین روز از سال 1385 بیان شده است را منتشر کرد.

متن کامل این بیانات به شرح ذیل است:

جابربن‌عبداللَّه انصارى به همراه يكى از بزرگان تابعين - كه نام او را بعضى عطيه گفته‌اند، بعضى عطاء گفته‌اند و احتمال دارد عطيةبن‌حارث كوفى حمدانى باشد؛ به‌هرحال يكى از بزرگان تابعين است كه در كوفه ساكن بوده - اين راه را طى كردند و در اين روز بر سر مزار شهيد كربلا حاضر شدند. شروع جاذبه‌ى مغناطيس حسينى، در روز اربعين است. جابربن‌عبداللَّه را از مدينه بلند مى‌كند و به كربلا مى‌كشد. اين، همان مغناطيسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهل‌بيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در دلشان زنده است. اين از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسينى و به مرقد سرور شهيدان؛ سيدالشهداء.

جابربن‌عبداللَّه جزو مجاهدين صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ يعنى قبل از ولادت امام حسين، جابربن‌عبداللَّه، در خدمت پيغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) را به چشم خود ديده است. جابربن‌عبداللَّه به طور حتم بارها ديده بود كه پيغمبر اكرم، حسين‌بن‌على را در آغوش مى‌گرفت، چشمهاى او را مى‌بوسيد، صورت او را مى‌بوسيد، پيغمبر به دست خود در دهان حسين‌بن‌على غذا مى‌گذاشت و به او آب مى‌داد؛ اينها را به احتمال زياد جابربن‌عبداللَّه به چشم خود ديده بود. جابربن‌عبداللَّه به طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت‌اند. بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در زمان خلفاء، چه در زمان اميرالمؤمنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه جلو چشم جابربن‌عبداللَّه انصارى است. حالا جابر شنيده است كه حسين‌بن‌على را به شهادت رسانده‌اند. جگرگوشه‌ى پيغمبر را با لب تشنه شهيد كرده‌اند. از مدينه راه افتاده است؛ از كوفه، عطيّه با او همراه شده است. عطيه روايت مى‌كند كه: «جابربن‌عبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامه‌ى سفيد و تميز پوشيد و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين (عليه‌السّلام) روانه شد. آن روايتى كه من ديدم اين‌طور است، مى‌گويد: وقتى به قبر رسيد، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ يعنى وقتى كه مى‌بيند كه چطور آن جگرگوشه‌ى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغيانگران، اين‌طور با مظلوميت به شهادت رسانده، تكبير مى‌گويد. بعد مى‌گويد: از كثرت اندوه، جابربن‌عبداللَّه روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمى‌دانيم چه گذشته است، اما در اين روايت مى‌گويد، وقتى به هوش آمد، شروع كرد با امام حسين صحبت كردن: «السّلام عليكم يا آل اللَّه، السّلام عليكم يا صفوة اللَّه».
اى حسين مظلوم! اين حسين شهيد! ما هم امروز در اول اين سال نو، از اعماق وجودمان عرض مى‌كنيم: «السّلام عليك يا اباعبداللَّه، السّلام على الحسين الشهيد». شهادت تو، جهاد تو و ايستادگى تو، اسلام را رونق داد و دين پيامبر را جان تازه بخشيد. اگر آن شهادت نبود، از دين پيغمبر چيزى باقى نمى‌ماند. امروز دلهاى ما هم مشتاق حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) و آن ضريح شش گوشه و آن قبر مطهر است. ما هم گرچه دوريم، ولى به ياد حسين‌بن‌على و به عشق او سخن مى‌گوييم. ما با خودمان عهد كرده‌ايم و عهد مى‌كنيم كه ياد حسين، نام حسين و راه حسين را هرگز از زندگى خودمان جدا نكنيم. همه‌ى ملت ما، همه‌ى كشور ما، همه‌ى شيعيان عالم و بلكه همه‌ى آزادگان در سرتاسر جهان، يك چنين احساسى نسبت به حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) دارند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2195
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

 یکی از جانبازان فتنه 88 گفت: اگر یک چاقوکش دستگیر شود، رسیدگی به پرونده او را جلو می‌اندازند تا سریع حکم او را به اجرا برسانند؛ در حالی فتنه‌گران به اندازه یک لشکر چاقوکش به انقلاب ضربه زدند.

به گزارش فارس، «رامین رسولی‌ مهربانی» که اکنون 27 سال دارد، جانباز 70 درصد فتنه سال 88 است؛ او پیش از مجروحیت‌اش دانشجوی فعال بسیجی و فوق دیپلم کامپیوتر با گرایش گرافیک و برنامه‌‌های سه بعدی بود و می‌خواست برای مقطع کارشناسی در همین رشته ادامه تحصیل دهد که به دلیل مصدومیت در فتنه 88، برای همیشه از نعمت چشم محروم شد و چون دیگر نمی‌توانست در رشته مورد علاقه‌اش ادامه تحصیل بدهد، تغییر رشته داد و هم اکنون در رشته فقه و حقوق تحصیل می‌کند.
 
* آثار موج انفجار بعد از 3 سال
 
وی بعد از گذشت 3 سال از مجروحیت‌اش‌ در خصوص وضعیت جسمی خود، اظهار داشت: بعد از انفجاری که توسط اغتشاشگران صورت گرفت، یکی از چشم‌هایم را تخلیه کردند و چشم دیگرم در شرایط نابینایی است؛ چند ماه است که با آثار موج انفجار از جمله پیچیدن صدای خاص در گوش، حالت‌های خاصی در درون سر که قابل توصیف نیست، بیماری‌‌های اعصاب و روان و سر دردهای سخت زندگی می‌کنم. در ابتدا قرص‌های مسکن استفاده می‌کردم اما با توجه به عوارض زیاد داروها، مجبورم از خوردن آنها صرف نظر کرده و درد را تحمل کنم.
 
وی ادامه داد: بی‌خوابی چند روز پی در پی، یکی دیگر از مشکلاتی است که با آن مواجه هستم؛ گاهی اتفاق افتاده که چند روز پشت سر هم نتوانستم بخوابم که بسیار برایم آزار دهنده بود.
 
* ازدواج کردم اما هنوز بی‌کارم
 
این جانباز فتنه در خصوص وضعیت تحصیلی، شغلی و ازدواج خود بیان داشت: بعد از مجروحیتم از رشته مورد علاقه‌ام که گرافیک بود، برای ادامه تحصیل، رشته‌‌ام را به فقه و حقوق تغییر دادم و موفق شدم در دو ترم، 45 واحد بگذرانم.
 
در خصوص وضعیت شغلی‌‌‌ام نیز، بنده قبل از مجروحیتم، کار تولیدی انجام می‌دادم که بعد از وضعیتی که برای من ایجاد شد و خسارت مالی زیادی را هم متحمل شدم؛ از همان موقع بیکار هستم؛ از اواخر سال 88 به دنبال شغل مناسبی هستم؛ به بیش از 100 محل هم مراجعه کردم اما به نتیجه‌ای نرسیدم، از آبان ماه سال جاری هم بعد از بازگشت از سفر حج به همراه همسرم، زندگی مشترک‌مان را آغاز ‌کردیم.
 
* حنای سران فتنه دیگر رنگی ندارد
 
وی با اشاره‌ به فتنه 88 بیان داشت: خدا را شکر، مردم بصیرت بیشتری نسبت به سال 88 پیدا کردند؛ عمده مردم در دوران فتنه 88 حزب‌اللهی بودند، عده قلیلی هم که گمراه شدند، از روی علاقه‌شان به ایران بود که اغلب‌شان دیگر راه را از بی‌راهه شناخته‌اند و سران فتنه و اطرافیان‌شان که به دنبال منافع خودشان بودند، دستشان برای مردم رو شده است.
 
رسولی افزود: شاید سران فتنه با چهره‌های جدید بخواهند دوباره وارد بازی شوند، اما باز هم به عنایت خداوند و رهبری امام خامنه‌ای چهره آنها برای مردم شناخته می‌شود. آنها برای رسیدن به منافع خودشان ممکن است با قوای بیشتری وارد شوند اما خودشان را روسیاه‌تر می‌کنند و سوژه دست بیگانگان می‌دهند.
 
* قوه‌قضاییه با سران فتنه مانند یک لشکر چاقوکش رفتار کند
 
وی در خصوص محاکمه سران فتنه گفت: هر جای دیگر دنیا اگر چنین افرادی، آشوب به پا می‌کردند، محاکمه می‌شدند و حکومت‌ها با شدید‌ترین رفتار با آنها برخورد می‌کردند؛ اگر یک چاقوکش دستگیر شود، رسیدگی به پرونده او را جلو می‌اندازند تا سریع حکم او را به اجرا برسانند؛ در حالی که یک چاقوکش، تعداد انگشت‌شماری را ترسانده و ممکن است به یکی دو نفر صدمه زده باشد؛ اما فتنه‌گران از لحاظ مادی و معنوی به اندازه یک لشکر چاقوکش به انقلاب ضربه زدند و آبروی کشور را بردند؛ نمی‌دانم چرا دادگاهی شدن و اجرای حکم آنها این اندازه به تأخیر افتاده است.
 
این جانباز فتنه یادآور شد: قوه قضاییه باید با سران فتنه مثل یک لشکر چاقوکش رفتار کند تا خون‌هایی که به زمین ریخته است، پایمال نشود.
 
* نباید به فتنه‌گران میدان داده شود
 
وی گفت: آدم‌های پولدار و قدرتمند هیچ وقت بدون دلیل کاری را انجام نمی‌دهند؛ قطعاً افرادی که خارج نشین بودند و به ایران آمده‌اند، به دنبال منافعی هستند؛ الان هم نزدیکترین و مهمترین رویداد کشورمان انتخابات ریاست جمهوری سال آینده و حاشیه‌های این انتخابات است.
 
رسولی یادآور شد: بعضی از افراد برای مأموریت به خارج از کشور می‌روند و در بازگشتن آنها حرفی نیست؛ اما فرزند هاشمی رفسنجانی بعد از فتنه‌گری در کشور، به انگلیس رفت و به لندن پناهنده شد. صد در صد آنها منافعی دارند که آن طرف را گذاشتند و به ایران آمدند؛ اما بدانند اگر از خارج هم برنامه‌‌ای بیاورند، باز هم جواب نمی‌دهد و لازم است مسئولان با تدبیر مناسب، از میدان دادن به آنها برای بلند کردن غائله‌ای دیگر پرهیز کنند.
 
وی یادآور شد: در تاریخ انتخابات ایران، هیچ نماینده مجلس و کاندید ریاست جمهوری مانند «میرحسین موسوی» با آن سرمایه عظیم تبلیغ نکرده بود و از جایی که برنامه‌های او، غربی بود، با کشور ما همخوانی نداشت و منجر به شکست‌ شد.
 
 
 
چنان با میله آهنی به سرم زدند که جمجمه‌ام از سه جا شکست
 
به خاطر نحوه پوشش بنده به مناسبت روز عاشورا و محاسنی که روی صورتم داشتم، یکی از زنان آشوبگر گفت: «این آقا اطلاعاتی است!» همان جا با میله آهنی روی سرم زدند و جمجمه‌ام از سه جا شکست.
 
سید علیرضا ستاری از جانبازان 70 درصد فتنه 88 است، وی مهندس عمران، 31 ساله و یک دختر و یک پسر دارد؛ ستاری در گفت‌وگو با فارس  در خصوص نحوه مجروحیت خود در فتنه 88، اظهار داشت: روز عاشورای 88 بنده به عنوان نیروی افتخاری هلال احمر در خیابان «خوش» حضور داشتم؛ ساعت 11 به ما خبر دادند که حدود 5 نفر از نیروهای ویژه سپاه در بین جمعیت آشوبگر مانده بودند؛ یکی از آنها روی زمین افتاده و اغتشاشگران او را به آتش ‌کشیده‌اند.
 
* این آقا اطلاعاتی است!
 
وی ادامه داد: برای انجام مأموریت امداد و نجات دیگر مجالی برای ایستادن و فکر کردن نبود که آیا برای کمک به آنها بروم یا خیر؛ خود را به محل حادثه رساندم؛ به خاطر نحوه پوشش بنده به مناسبت روز عاشورا و محاسنی که روی صورتم داشتم، یکی از زنان آشوبگر گفت: «این آقا اطلاعاتی است!» همان جا با میله آهنی روی سرم زدند و جمجمه‌ام از سه جا شکست.
 
* شناسایی منافقان در فتنه  
 
این جانباز فتنه عاشورای 88 یادآور شد: بعداً که برای شناسایی به زندان اوین رفتم، مطلع شدم کسانی که مردم را شکنجه می کردند از گروهک منافقین بودند که یکی از آنها سال‌ها در تایلند زندگی می‌کرد، سپس از پادگان اشرف به تهران آمده بود.
 
* خانه‌ام را به آتش کشیدند
 
وی افزود: بنده زمانی که در بیمارستان بودم، مصاحبه‌ای با خبرنگاران داشتم که عواقبی هم داشت؛ سایت‌های ضدانقلاب مصاحبه تلویزیونی مرا روی صفحات خود گذاشتند و اعلام کردند: «این مأمور است و هر کسی او را می‌شناسد به ما بگوید»؛ در ادامه آدرس و مشخصات و شماره تلفن مرا روی سایت‌ها ‌گذاشته شد.
 
* برای آرمان‌های انقلاب جان و مالم را فدا کردم
 
وی افزود: در جریان مجروحیتم فقط سپاه پاسداران پیگیر و جویای احوال بنده بود؛ من برای اهداف و آرمان‌هایی که داشتم، جان و مالم را فدا کردم؛ دنبال منافع هم نبوده‌ام؛ متأسفانه بنیاد جانبازان حتی جویای احوال ما نبود؛ اینجاست که می‌گویم دردهای جسمی آرام آرام از بین می‌رود اما دردهای روحی پاک نمی‌شود؛ ما دنبال امتیاز نبودیم؛ جانبازی‌ام برای حفظ انقلاب بین من و خداست و حتی مجروحیتم هم خواست خداوند بود؛ چون بعد از این قضیه رابطه‌ام با خداوند طور دیگری شده است.
 
* سیستم قضایی برای محاکمه سران فتنه ضعیف عمل می‌کند 
 
این جانباز فتنه عاشورای 88 در خصوص محاکمه سران فتنه، گفت: بنده مدت‌ها پیگیر محاکمه آنها بودم اما نزدیک به 8 ـ 9 ماه بعد از انتخابات، مملکت تعطیل بود؛ باید سران فتنه به میز محاکمه کشیده شوند اما متأسفانه سیستم قضایی به شدت ضعیف عمل می‌کند؛ البته در این قضیه اگر جلوی حضرت آقا حرکت کنیم، جاعل می‌شویم و اگر پشت سر ایشان هم حرکت کنیم، کاهل هستیم؛ پس چشم به دست ایشان داریم تا ببینیم ایشان چه زمانی دستور می‌دهند و ما هم بنا به دستور ایشان حرکت می‌کنیم.
 
* فتنه 88 به خاطر پشتیبانی نکردن از ولایت فقیه رخ داد
 
وی افزود: وقتی حضرت امام (ره) فرمودند: «پشت سر ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد»؛ اگر آقایان به این حرف امام خمینی(ره) توجه می‌کردند، مملکت این گونه دچار آشوب نمی‌شد تا تمام دشمنان به خودشان اجازه بدهند، پایشان را از گلیم‌شان درازتر کنند.
 
ستاری یادآور شد: خیلی از بچه‌های این مملکت در فتنه 88 آسیب دیدند؛ بچه‌هایی که پای اعتقادات و ارزش‌هایشان ایستادند؛ خیلی از دوستانی که من می‌شناسم، از جمله خودم، حتی هزینه‌های درمان را از جیب خودمان دادیم.
 
وی درخصوص نقش فائزه هاشمی در اغتشاشات گفت: فیلم‌های نقش فائره هاشمی در اغتشاشات را دارم؛ او در این زمینه نقش زیادی داشت.
 
این جانباز فتنه عاشورای 88 در خصوص فعالیت‌های خود قبل و بعد از جانبازی‌اش بیان داشت: مهندس عمران هستم؛ قبل از مجروحیتم شرکت ساختمانی داشتم؛ کار من هم آزاد بود؛ در بحث راهیان نور هم فعال بودم تا راه رزمندگان دفاع مقدس را که مقابل دشمن ایستادند، ادامه دهم؛ دوره آموزشی هلال احمر را هم در پایگاه مقاومت بسیج مسجد محله گذراندم.
 
* اگر غائله دیگری رخ دهد، سینه‌ام را سپر می‌کنم
 
وی افزود: تمام زندگی من ورزش بود؛ مجروحیت برای من و خانواده‌ام خیلی سخت گذشت؛ همسرم در این سختی‌ها خیلی تحمل کرد و اگر قرار باشد خداوند اجری بدهد، اول به او بدهد که در تمام سختی‌ها در کنارم بود؛ با توجه به مشکلات و ضایعاتی جسمی و روحی که داشتم، حدود سه سال خانه‌نشین بودم؛ در واقع از 8 ـ 9 ماه گذشته کار خود را از سر گرفتم؛ در این دوران من و سایر جانبازان با ناملایماتی مواجه شدیم؛ اما اگر غائله دیگری رخ دهد، من و امثال من باز هم سینه سپر می‌کنیم.
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2622
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

بسياري از ما حجت الاسلام مرتضي آقاتهراني را بيشتر و پيشتر به عنوان سخنران و استاد اخلاقي كه دوره‌هاي آكادميك را هم پشت سر گذاشته، مي‌شناختيم كه در دوره‌اي هم استاد اخلاق هيئت دولت بود؛ روحاني خوش بياني كه ورود به عالم سياست و قرار گرفتن در كسوت كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، از فعاليت‌هاي تبليغي‌اش كم نكرد و همچنان يكي از روشنگران محافل مذهبي تهران در مناسبت‌هاي ويژه سال است.

با رئيس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي در خصوص ويژگي‌هاي فتنه 88 و جايگاه نخبگان و مردم در اين فتنه گفتگو كرديم. اين مصاحبه که در نشریه شماره اول " قرارگاه" چاپ خواهد شد، در ادامه مي‌آيد:
 
 
 
در تحليل كلي از فتنه 88 ريشه هاي شكل گيري اين فتنه را در چه چيز هايي مي دانيد؟
 
نظر بنده بر خلاف نظر بسياري از افراد كه فتنه 88 را به طور مجزا مورد بررسي قرار مي دهند و روي آن بحث مي كنند، اين است كه اين فتنه به هيچ وجه بي ارتباط با مسائل قبل از خود نبوده و بايد گفت كه اين فتنه نيز مانند بسياري از حوادث تاريخي يك جريان است و بايد در بستر اتفاقات قبل و بعد از خود بررسي شود.
 
برخي به عنوان مثال ماجراي كربلا را يك حادثه مي‌دانند. حادثه اي كه فردي به نام يزيد امام حسين (ع) را به شهادت رساند و بعد هم ماجرا تمام شد. اين طور نيست. اين جريان مطمئناً با مسائل پيش از خود از بعثت پيامبر (ص) گرفته، تا به قدرت رسيدن ايشان، هجرت ايشان به مدينه و پس از آن خانه نشيني و دوران خلافت اميرالمومنين (ع) مرتبط است. اين جريان تاريخي را بايد با هم ديد. يعني موجي است كه از يك جا شروع مي شود، ادامه  مي يابد و به طور طبيعي در جاهايي نيز فراز و فرودهايي دارد.
 
قرآن هم در اين باره مي گويد: «وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذينَ مِن قَبلِهِم» ما پيشينان شما را هم به فتنه انداختيم. «وَ لَيَعلَمَنَّ الَّذينَ كَذَّبوُا وَ لَيَعلَمَنَّ الكاذِبين» تا روشن شود كه چه كسي راست مي گويد و چه كسي دروغ. از اين آيه معلوم مي شود كه هدف از اين فتنه ها، تشخيص راستي ادعاهاي افراد است. در سوره عنكبوت داريم. «أحَسِبَ الناس اَن يَترَكُوا اَنّ يَقُولُوا امَنّا وَ هُم لا يَفتَنُون» يعني مردم گمان نكنند كه وقتي يك ادعايي كردند ما آن ها را رها مي كنيم. مي خواهيم ببينيم شما راست مي گوييد يا دروغ. يعني وقتي مي گوييم ما مومن هستيم بايد ثابت كنيم. البته شكل اين امتحان و ابتلا در زمان ها و مكان ها و براي اشخاص مختلف متفاوت است. يعني قصه كربلا يك شكل خاصي دارد كه بايد در كتاب هاي تاريخ خوانده شود. اميرالمومنين (ع) هم چهار جنگ جانانه با دشمنان خود داشته است. آن ها را هم بايد مطالعه كنيم و ببينيم چگونه بوده است.
 
 ولي در عين حال بايد بدانيم كه تمام اين موارد يك جريان بيش نيست كه در اشكال مختلف بروز كرده است. يعني وقتي عمروعاص در مقابل اميرالمومنين (ع) است، به يك صورت است، وقتي معاويه است به يك صورت و وقتي نهروانيان هستند صورت ديگري دارد. شكل آن تفاوت مي كند ولي در واقع بستر آن ها يكي بيشتر نيست.
 
پس در اين صورت آيا مي توان انتظار داشت كه در آينده نيز فتنه هاي ديگري در راه باشد؟
 
بله، يك فتنه همواره بوده، هست و خواهد بود. نبايد گمان كنيم كه در آينده از اين فتنه ها نخواهيم داشت. قطعاً داريم. زيرا از وعده هاي خداوند و جزو سنن الهي است كه وقتي عده اي گفتند ما اين انقلاب را قبول داريم. ما حزب اللهي هستيم، بايد نشان دهند. خيلي از ما اين ادعا را مي كنيم. در كلام مي گوييمولايت فقيه. بايد در عمل هم نشان دهيم. مي گوييم ولايت اهل بيت. بايد نشان دهيم كه كدام راست مي گوييم. چقدر راست مي گوييم؟ و چقدر حاضريم براي آن مايه بگذاريم و هزينه بدهيم.
 
مي فرماييد "بايد در عمل ادعاي خود را اثبات كنيم"، اين عمل بايد چه ويژگي هايي داشته باشد تا راستي ادعاي ما را اثبات كند؟
 
يك جا زمينه پيش مي آيد كه در اين راه جان بدهيم. ولي يك جا فقط بايد شعار بدهيم. گاهي هم بايد بياييم وسط درگيري ها و زد و خوردها. گاهي هم به شكل اقتصادي، اجتماعي و نظامي بروز مي كند. اما بايد بدانيم كه اين ابتلائات وجود دارد و هر كسي امتحان مي شود.
 
نكته بعد كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه هر فتنه نسبت به فتنه بعد آسان تر است. چون نتيجه فتنه امتحان است.
 
البته برخي خود فتنه را امتحان مي دانند. اما بنده فكر مي كنم كه برايند فتنه ها، امتحان هاي مختلفي است. چون فتنه به طلايي كه در بوته امتحان قرار گرفته، اطلاق مي شود. يعني وقتي طلا و اضافات آن را آن قدر حرارت مي‌دهند تا طلا به حالت مذاب درآيد و طلا از غير طلا جدا شود. به اين طلاي مذاب فتنه مي گويند. ما البته در روايات تعابيري داريم كه مي گويد: «ما همه را در غربال مي اندازيم و همه را به بلا و امتحان درگير مي كنيم»
 
اين امتحان و آزمون الهي براي غربال كردن كساني كه به راستي وعده دادند، چه ويژگي هايي دارد؟
 
اين امتحان هم مانند ساير امتحانات قواعدي دارد. اول اينكه امتحان اول از همه امتحانات ساده تر است و امتحان هاي بعدي سخت تر مي شود.
 
دومين ويژگي اين است كه معمولاً كساني كه امتحان مي دهند صورت مسائل و سئوالات را نمي دانند. قابل پيش بيني هم نيست. يعني اگر سئوالات را بدانيم كه امتحان نيست.
 
علاوه بر اين امتحان افراد به اشكال مختلفي است. ابعاد امتحان هم هميشه يكسان نيست. گاهي امتحان شيمي است، گاهي رياضي و گاهي فيزيك. اصلاً موضوعات و مولفه هاي امتحانات متعدد با هم فرق مي كند. در اين بين از آنجا كه ابعاد وجودي انسان ابعاد متنوع و متعددي است، در اين امتحانات هم هر دفعه ممكن است يك يا چند بعد انسان به چالش كشيده شود. يعني امتحان گاهي درباره مال است، گاهي شهرت، گاهي مقام.
 
آيا مصاديقي از اين ويژگي هاي امتحانات الهي در اين فتنه ها سراغ داريد؟
 
بله، اگر دقت كنيم در سال 78 هم شبيه همين فتنه البته با تفاوت هايي پيش آمد. پس از فتنه 88 با حدود 30 نفر از نمايندگان خدمت مقام معظم رهبري (دامت بركاته) رسيديم. حضرت آقا در آن جلسه به همين موضوع اشاره كردند. ايشان فرمودند كه در سال 78 عين همين فتنه پيش آمد، اما آنجا با يك اشاره جلوي آن گرفته شد. ولي اين امتحان بيشتر از قبلي طول كشيد.
 
 ما در فتنه 88 حدود 9 ماه درگير بوديم. پس هر چه در اين امتحان جلوتر مي رويم، امتحان سخت تر مي شود. ريزش ها دقيق تر مي شود. اين جريان ها چيزي شبيه غربال است. يعني ابتداي امر، تنها نخاله هاي خيلي بزرگ در غربالي كه سوراخ هاي درشت دارد مي ماند. ولي هر چه جلوتر مي رويم غربال ريزتر و دقيق تر مي شود و خلوص بيشتري را مي طلبد.
 
اين يعني حركت مستمر و گذر از فتنه هاي پي در پي مجاهده و مقاومت بيشتري را مي طلبد. آدم بايد بتواند خود را تثبيت كند كه پاي آن گفته و قولي كه داده از قبيل اسلام و انقلاب متعهدانه بايستد و كوتاه نيايد.
 
در اينجا تفاوتي بين مردم و نخبگان سياسي وجود ندارد. يعني نخبگان هم به اين گردونه وارد شدند. منتهي خيلي از آن ها قبول نشدند. صحبت هاي مقام معظم رهبري در آن برهه را ببينيد. ايشان فرمودند كه افراد شفاف و علني بگويند، روشن حرف بزنند، موافقت و مخالفت ها معلوم باشد. ولي خيلي از همين آقايان يكي به نعل مي زدند، يكي به ميخ. شايد با خود تصور مي كردند كه ببينند چه مي شود. برخي هم ممكن بود توجيهات ديگري داشتند. مثلاً مي گفتند كه مي خواستيم طرفين را صلح بدهيم.
 
پس امتحان براي تك تك افراد وجود دارد. منتهي قطعاً سئوالات يكي نيست. چون درجات و رتبه ها فرق دارد و توقعات الهي از ما يكي نيست. يعني كسي كه هيچ ادعايي ندارد با كسي كه عمري از اين نظام منتفع شده است، هرگز يكي نيستند و توقع از آن ها هم يكي نيست.
 
يكي از مسائلي كه در فتنه 88 نمود بيشتري داشت، اين بود كه مردم كمتر از نخبگان مصطلح سياسي پيروي كردند، علت اين مسئله را در چه چيز مي دانيد؟
 
چون آن جا نخبگان مصطلح سياسي اشتباه كردند. مگر اشتباه كنندگان چه كساني بودند. در راس فتنه همين كساني بودند كه مردم سال ها به آن ها اعتماد كرده بودند و دوره هاي مختلف اين ها را با راي خود به مجلس و دولت آورده بودند. گاهي برخي از اين ها چند دوره در مجلس بودند و حتي رياست مجلس را بر عهده داشتند.
 
اين افراد بارها خود را به امام (ره) و مقام ولايت منتسب كرده بودند، ولي الان مردم ديدند كه اين افراد حتي در الفباي ولايت پذيري لنگ مي زنند. اين جا اگر قرار باشد مردم يك طرف را ترجيح بدهند مطمئناً خود را از اين ها جدا مي كنند و به طرف ولي فقيه مي آيند. همان طور كه آمدند.
 
از آنجا كه اين فتنه ها را يك جريان عنوان كرديد، عمق ريشه هاي اين جريان چه قدر است كه در اين فتنه توانستند در يك مقطع هر چند كوتاه عده اي را به خيابان بياورند؟ چگونه فتنه هاي قبل، ما را واكسينه نكرد؟ اين ريشه ها سياسي است، يا فرهنگي و فكري؟
 
پاسخ شما را به اين صورت مي دهم. وقتي در تاريخ دقت مي كنيم، مي بينيم كه امت حضرت موسي(ع) بيشتر انسان هايي ظاهربين بودند كه كمتر عميق نگاه مي كردند. به تعبيري مي توان گفت كه حس گرا بودند. هر چيزي را كه مي ديدند قبول مي كردند، ولي چيزي را كه از ديدن آن عاجز بودند قدرت تفكر درباره آن را نداشتند. نمي توانستند فكر كنند و به صورت استدلالي بپذيرند.
 
خداوند متعال پيامبري را براي اين قوم مي فرستد كه عصای خود را به اژدها تبديل كند. اين قوم هم ايمان مي آورند. ولي اين نوع ايمان يك خطر دارد. چون اگر معجزه حضرت موسي (ع) ظاهري بود، گوساله سامري هم در ظاهر بانگي از خود در مي آورد. همين افراد وقتي هم كه از رود نيل گذشتند و از شر فرعون نجات پيدا كردند به قومي رسيدند كه «يَعكُفُون الاصنامَ». در برابر بت ها معتكف بودند.
 
 اين ها هم به موسي (ع) گفتند: «إجعَل لَنا الِهَه كَما لَهُم الِهَه» يعني براي ما هم خدايي قرار ده مانند خدايي كه اين ها دارند. مي بينيد كه چنين انساني هميشه در مخاطره است. پس نوع استدلال خيلي اهميت دارد. اينكه شما چرا از ولايت الهي پيروي مي كنيد.
 
در صورت امكان اين بحث را بيشتر توضيح دهيد؟ مصداق امروزي اين مسئله چيست؟
 
بعضي از ما ممكن است به اين دليل كه امام (ره) استاد و بزرگتر ما بوده و يا اينكه مسئوليت و پست هايي را به ما داده است، از ايشان اطاعت كنيم و به اين خاطر ايشان را قبول داشته باشيم. چه زماني معلوم مي شود كه اين عمل ما خالص است يا نه؟ زماني كه يك آقايي بيايد كه هم سن و سال و هم سابقه ما باشد و بگويند كه ايشان ولي فقيه است. مي گوييم "ما كه هم سن هستيم". "سابقه سياسي ما با هم يكي است بلكه سابقه من بيشتر است".
 
اما كسي كه عمق را مي بيند متوجه مي شود كه ولايت اينگونه نيست. ولايت به بزرگي و كوچكي و خويش و قومي نيست. اگر كسي به اين منصب رسيد، ولي به من مسئوليتي نداد، اگر اصلاً من را قبول نداشت، باز هم اين فرد تفاوتي با امام (ره) ندارد. آيا ما از باب ولايت امام (ره) را دنبال مي كرديم يا به دليل ديگر؟ اگر از باب ولايت باشد كه ايشان هم ولايت دارد.
 
همه علمايي كه مي گفتند امام (ره) ولي است مي گويند كه ايشان ولي است. حال آيا اطاعت از ولي واجب است يا نه؟
 
اما اگر اين مسئله لحاظ نشد و موارد ديگري مورد توجه قرار گرفت، انسان به چالش مي افتد. به نظر من در اين امتحان ها، ولايت معناي واقعي خود را  بروز داد.  پس اگر استدلال يك عده براي قبول ولايت فقيه استدلال خاصي بود، نتوانستند كنار بيايند. فردي خودش ولايت فقيه درس مي داد و چند جلد كتاب ولايت فقيه نوشته بود، اما تمام اين ها مربوط به زمان امام (ره) بود. وقتي كه امام از دنيا رفت، ايشان مشكل پيدا كرد.

افراد چگونه مي توانند از انحراف خود در اين زمان هاي حساس جلوگيري كنند؟
 
بايد بدانيم كه اگر امام امام است، فرقي بين امام هشتم و نهم (عليهما سلام) نيست. ممكن است امام هشتم (ع) سنشان از شما بيشتر باشد. به حَسَب ظاهر اين درست است، اما اگر امام هشتم فرمودند كه بعد من امام جواد (ع) امام است ديگر تفاوت ندارد كه ايشان هفت سال دارد يا 9 سال يا 10 سال. ولايت فقيه هم اينگونه است.
 
مقام معظم رهبري در خصوص نهم دي فرمودند «مطمئن باشيد كه نهم دي ماه امسال در تاريخ ماند . . . در شرايط كنوني كه شرايط غبارآلودگي فضاست اين حركت مردم اهميت مضاعفي داشت» به نظر شما اين اهميت مضاعف از چه نظر است؟
 
معمولا در فتنه هوا غبارآلود است. مثل مه است. تشخيص برّا نيست، مگر اينكه بصيرت انسان زياد باشد و "نافذالبصيره" باشد. مانند قمر بني هاشم (ع) كه امام سجاد (ع) در تعريف ايشان مي فرمايد: «عموي ما عباي نافذالبصيره بود» يعني بصيرت او نافذ بود، مانند اينكه به عمق بحث فرو مي رفت. حال فرض كنيد به جاي دو امان نامه، هزار امان نامه براي ايشان مي آمد. عباسي كه ما مي شناسيم، با 10 هزار امان نامه هم آن طرف برو نيست. چون او ايمان قاطعي دارد و نمي توان او را از معركه خارج كرد. براي اين هر چه امتحان سخت تر شود، اين افراد بيشتر جلا مي يابند. هر چه آتش شعله بيشتري داشته باشد، اين ها بيشتر خودنمايي مي كنند. درباره خود اباعبدا... (ع) هم آمده است كه: «هر چه به عصر عاشورا نزديك تر مي شديم امام شاداب تر به نظر مي آمد» چرا؟ چون ايشان يقين داشت كه درست مي رود و گام به گام مسئله براي او شفاف تر ميشد.
 
اما برخي ولي فقيه را اين طور  نمي بينند و مي گويند حد و اختيارات ولي فقيه در حد قانون اساسي است، يعني ولايت و حاكميت او را به دليل قانون اساسي مي دانند. در حالي كه قانون اساسي ارزشش به ولي فقيه است. قانون اساسي كه از آسمان نيامده و چون ولي فقيه آن را امضا كرده اعتبار يافته است. ولي فقيه هم مشروعيتش به نظر ما نيست. البته ما تلاش مي كنيم تا او را پيدا كنيم. ولي وقتي او پيدا شد ديگر مشروعيتش را بايد خداوند بدهد كه اصل ولايت از آن اوست. ولايتي كه به پيامبر (ص) اعطاء كرده و سپس به امام معصوم (ع) و در دوران غيبت و در شرايطي كه در روايات ذكر شده است، به ولي فقيه كه اين شرايط را دارد ولايت اعطاء مي شود. پس مشروعيت مربوط به خداوند است نه به قانون اساسي و تظاهرات و آمدن و نيامدن ما.
 
كساني بودند كه گمان مي كنند تابع ولايتند و مردم هم آن ها را ولايت مدار مي دانند و كسي حدس نمي زد كه اين ها مي شوند سران اين فتنه. اصلاً خود من هم احتمال نمي دادم. اگر فرضاً يك سال پيش مي گفتند كه فتنه اي مي آيد و فلاني و فلاني سران آن هستند، من مي گفتم كه اين خواب بي تعبير است.
 
اما ديديم كه اين افراد در مقابل نظام صف آرايي كردند و بسياري از افراد دچار ابهام و شك و ترديد شدند. اين ابهام ها ادامه داشت تا زماني كه اتفاقات عاشورا رخ داد و قضايا مقداري به داستان محبت  اباعبدا... (ع) نزديك شد. در اين زمان هر كس كه كوچكترين ابهامي داشت، ابهام او برطرف شد. يعني اگر اين افراد به اسلام و انقلاب تعهد داشتند نبايد اجازه مي دادند كه كار به اينجا برسد. بايد جلوي آن را مي گرفتند. ولي گويا براي برخي هدف وسيله را توجيه مي كند و اين يكي از مشكلات سياسيون است.
 
 
نيروي هاي فرهنگي و جوانان كه به تعبير مقام معظم رهبري در مقابله با فتنه نقشي اساسي داشتند، امروز چه وظيفه اي دارند؟
 
جوانان و نيروهاي فرهنگي بايد مانند زمان انقلاب، جنگ و بعد از آن باشند. زمان امام خميني (ره) اگر اطاعت بي چون و چراي مردم از ولي فقيه نبود قطعا دشمن بر ما مسلط مي شد. داستان جنگ هم كه پيش آمد، علت اصلي پيروزي ما وجود ولي و اطاعت جوانان از شخص ايشان بود. در برهه هاي بعد هم عين همين است. اين مسئله را مي توان وجه مشترك همه اتفاقات دانست، البته با همان تفاوت هاي ظاهري كه بيان شد.
 
به اعتقاد بسياري از افراد شخص مقام معظم رهبري در به پايان رساندن جريان فتنه نقش محوري داشتند. به نظر شما اين تاثيرگذاري چگونه ايجاد شده و ايشان چه ويژگي بارزي در مديريت اين مسائل دارند؟  
 
ما زماني بحث ولايت فقيه را در كتاب ها مي خوانديم و بحث علمي مي كرديم، آيه و حديث مي خوانديم و استدلال مي آورديم. اما الان ديگر اين طور نيست. يعني پس از حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبري خودشان را خوب نشان دادند. شما ببينيد كه چه قدر از آن طرف مرزها از ايشان تعريف و تمجيد صورت مي گيرد؟
 
من خودم در دانشگاه بينگهمتن آمريكا يك استاد راهنما داشتم كه استاد عرفان بود. ايشان با اينكه حتي نمي توانست اسم مقام معظم رهبري را درست تلفظ كند، بارها از ايشان تعريف مي كرد. مي گفت: «ايشان خيلي باهوش است، مديريتش را ببينيد» البته نمونه هايي هم مي آورد. به عنوان مثال آمريكا يك قانوني دارد كه وقتي 25 سال از يك حادثه مي گذرد اسناد آن را از حالت طبقه بندي خارج مي كنند و آن را منتشرمي كنند. مقام معظم رهبري هم پس از انتشار اسناد كودتاي 28 مرداد و مشخص شدن اينكه آمريكا در اين كودتا دست داشته است، خطبه اي در نماز جمعه خواندند. ايشان فرمودند كه آمريكا اگر طالب رابطه با ايران است براي اينكه صداقت خود را اثبات كند خسارت هايي كه در آن كودتا به كشور ما وارد كرده است را بدهد. آن وقت اين استاد ما مي گفت: «ببينيد اين انسان حسابگر، مدير و فهيم را. اين ها در كشورهاي غربي هر كار كه مي كنند آخر به تله او مي افتند. مشخص است كه او فردي مدير و مدبر است و حساب شده حرف مي زند»
 
نمونه ديگري هم دارم كه مربوط است به آن جمعه طلايي كه مقام معظم رهبري در ايام فتنه، خودشان نماز جمعه تهران را اقامه كردند. من پنجشنبه در قم خدمت آقايان مراجع بودم تا هم از محضرشان استفاده كنم و هم اگر اطلاعي از حوداث دارم به ايشان عرض كنم. بنا بود شنبه هم جلسه اي خدمت آيت ا... مكارم باشم. پس از آن خطبه به يادماندني مقام معظم رهبري شنبه خدمت آقاي مكارم رسيدم. همين كه وارد شدم ايشان فرمودند: «ببينيد ولايت فقيه را. فكر نمي كردم كه ولايت فقيه بتواند اين قدر كار كند. ديديد. همه چيز را تمام كردند.» و واقعاً همين طور بود.
 
كسي اگر آن زمان را به خاطر بياورد، وضعيت به گونه اي بود مثل اينكه همه چيز دارد از هم مي پاشد. اما ولي فقيه نشان داد كه به معناي واقع كلمه ستون محكم نظام است. پس اگر كسي خواست كوچكترين ضربه اي به اين موضع وارد كند، نبايد شك كرد كه مي خواهد ضربه اي به اصل نظام بزند. بنابراين آن كساني كه در آن موقع در مقابل اين جايگاه ايستادند، توبه كنند. آن هايي كه سكوت كردند بين خود و خدايشان توبه كنند. شفاف باشند. مقام ولايت هم همين را مي خواهند. مخصوصاً كساني كه مردم روي آن ها حساب مي كنند و توقع خاصي از آن ها دارند. بنده به خاطر دارم كه آن زمان قبل از مسئولين، قوه قضائيه و نيروي انتظامي بچه حزب اللهي ها وارد ميدان شدند. مسئولين متاسفانه خيلي دير آمدند. البته يك عده كه نيامدند. اين ها در تاريخ ثبت است. كسي كه مي خواهد انكار كند روزنامه هاي آن روزها را ببيند. شما داستان كربلا را هم ببينيد. كساني هستند كه روز يازدهم آمدند. با نيامدنشان چه فرقي داشت. طرف دلش را خوش كند كه ما آمديم.
 
البته برخي خيال مي كنند كه سكوت در اين مواقع بهتر است. در اين صورت بايد به تمام كساني كه براي ياري اميرالمومنين (ع) نيامدند «ماشاا...» گفت. يا كساني كه در زمان امام حسن سكوت كردند. مخصوصاً كساني كه نخبه اند، روي آن ها حساب مي شود و تريبون در اختيار دارند.

 رجانیوز

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: برچسب‌ها: رایه الهدی , رایة الهدی , rayatehoda , rayatelhoda , ir , vhdi hgind , ,
:: بازدید از این مطلب : 2726
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی پیرامون حملات اخیری که علیه آیت الله خوشوقت رخ داده است اظهار داشت: اگر یک نظر علمی مطرح می شود و کسی قبول ندارد دیگر هیاهو و جنجال راه انداختن ندارد. بنده از جانب خود و همه افرادی که صاحب قلم و پژوهش هستند باید از ساحت آیت الله خوشوقت عذرخواهی کنم.

 
 
 به نقل از بي باك، حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی اظهار داشت: گاهی برخی خیال می کنند هر چیزی را به هر شکلی و هر طوری که دلشان می خواهد باید مطرح کنند. برخی مباحث، علمی است و باید در مجامع آکادمیک و علمی مطرح شود و درباره آن بحث شود و این غلط است که اگر محققی در یک زمینه ای صحبت کرد ما بیاییم و آن را سیاسی کنیم و حرمت آن شخص را زیر سؤال ببریم. نباید مطالب علمی که علما مطرح می کنند را تحریف کنیم و بعد در رسانه ها با جار و جنجال آن را پخش کنیم. این کارها به هر نیتی که باشد کار غلطی است.
 
استاد اخلاق سابق دولت افزود: حضرت آیت الله خوشوقت یکی از علمای شناخته شده در اخلاق است و از بهترین اساتید اخلاق هستند و انسان افتخار می کند که در محضر مبارک ایشان بنشیند و استفاده علمی و معنوی ببرد.
 
وی گفت: اگر یک نظر علمی مطرح می شود و کسی قبول ندارد دیگر هیاهو و جنجال راه انداختن ندارد. بنده از جانب خود و همه افرادی که صاحب قلم و پژوهش هستند باید از ساحت آیت الله خوشوقت عذرخواهی کنم.
 

 
شاگرد برجسته آیت الله بهجت (ره) اظهار داشت:  من واقعاً جایی برای این جار و جنجالها نمی بینم، چون این علما و  بزرگان مانند آقای خوشوقت که ما دیدیم، در عشق به ولایت و اهل بیت، دومی ندارند. من یادم هست زمانی که طلبه جوانی بودم و در قم درس می خواندم، حضرت امام خمینی (ره) تبعید بودند، در همان زمان عده ای که هیچ چیز نمی فهمیدند می گفتند که حضرت امام (ره) ولایت ندارد. موقعی که طلبه ها این موضوع را متوجه شدند حوزه را تعطیل کردند و به دیدار آیت الله مرعشی نجفی و گلپایگانی رفتند و این بزرگان وقتی متوجه این ماجرا شدند بسیار ناراحت شدند که چرا این توهین ها را نسبت به حضرت امام (ره) روانه می کنند و می گفتند این حرفها در مورد حضرت امام (ره) صحیح نمی باشد.
 
وی گفت: ما نباید مباحث را با هم خلط کنیم. بنده برای افرادی که خودشان را به این تخریبها آلوده می کنند و حرمت بزرگان را زیر سؤال می برند، متأسفم.
 
استاد اخلاق کشورمان  این گونه بیان داشت: باید دانست بزرگانی همچون آیت الله خوشوقت با این تخریبها کوچک نمی شود، مگر ما چند تا مثل آقای خوشوقت داریم که بخواهیم اینگونه تخریبشان کنیم.
 
شاگرد حضرت آیت الله بهجت در ادامه گفتگوی خود گفت: حضرت آیت الله خوشوقت، بهجت زمان هستند و بنده آقای خوشوقت را منحصر بفرد می دانم. ما که دیگر آقای بهجت را نداریم. باید سراغ چه کسی برویم و استفاده معنوی ببریم.
 
آقاتهرانی اظهار داشت: ما سرمایه های علمی و معنوی مان را نباید با این تخریب ها کنار بگذاریم. خداوند إن شاء الله حفظشان کند و از هر بلایی نگه دارد و خدای متعال ما را قدردان بزرگانی همچون آقای خوشوقت قرار دهد. بنده به اندازه فهمم درباره ایشان می توانم صحبت کنم و می توانم بگویم که مثل این بزرگوار نداریم. ما نباید همین طور این سرمایه های علمی و معنوی مان را به تاراج بگذاریم. وقتی هجمه های دشمن در زمینه های مختلف را مشاهده می کنیم نباید این بزرگوار را که اهل سکوت است و علاقه ای به شهرت ندارد و ما با زحمت ایشان را کشف نمودیم، این چنین تخریب نماییم. دشمن می خواهد این افراد را از چشم مردم بیندازد. اصلاً کسانی که این تخریب ها را مطرح می کنند چقدر شخصیت ایشان را می شناسند و از این مسائل سر در می آورند.
 
وی گفت: آقای خوشوقت از فقهای بسیار بزرگ هستند که بینش سیاسی ایشان بسیار عالی است و درک بسیار خوبی از مسئله ولایت فقیه دارند و متوجه مقام ولی فقیه و رهبر معظم انقلاب هستند. 
 
 
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس این گونه بیان داشت : اگرچه برای همه علما احترام قائلم و همه آنها را دوست دارم اما ایشان چه قبل از فتنه 88 و چه بعد از فتنه 88 و همچنین انحرافات مختلف که در کشور پیش آمد، همیشه عملکرد خوب و درستی داشته اند و مسائل را به خوبی متوجه می شدند.
 
آقاتهرانی در پایان گفتگوی خود اظهار داشت: باید از امثال آقای خوشوقت استفاده کرد که اگر خدای نکرده خطا و اشتباهی در کار ما دیدند ما را متوجه کنند و به ما تذکر دهند. به همه مردم به خصوص جوانان توصیه می کنم قدردان داشته های علمی و معنوی خودمان باشیم. از خدا بخواهیم که توفیق شکرگذاری نسبت به وجود چنین انسان فرزانه ای به ما عطا فرماید و اگر نعمتهایی مانند وجود آقای خوشوقت را مغتنم نشماریم و خدا این نعمتها را از ما بگیرد، بعدش نمی دانم چه کار می خواهیم بکنیم. علما نقش بسیار مهمی در بیداری جامعه دارند. بنده احساس می کنم که ما داریم نسبت به این نعمتها ناسپاسی می کنیم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 1957
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
جمعه 8 دی 1391

سلام آشنایِ دل!

این منم و دلتنگی هایی که بهانه کرده ام  برای گفتنِ التهابِ هرآنچه که بی تو می گذرد....

اوضاعِ ما خوب نیست....بهتر بگویم: دارد وخیم می شود....

آسمان این روزها تنگی نفس گرفته ستبرای دیدن سایز واقعی تصویر کلیک کنید

زمین  بی ظهورت فلج شده است

و ما مردمانش، زمینگیرار از قبل به زمین شده ایم

تو را به خدا مخواه،

 مخواه بیش از این تنها شویمُ وبین ما و نگاهت فاصله افتد که منهایِ عشقِ تو هیچ می شویم نزدِ خدا.

امام زمانم! بهترینم! ای که مهربانیت تمام ناشدنیست! پس تو کجایی آقا؟!

شعبان به نیمه رسیدُ صدا زدیم

قدرآمدُ دعا خواندیم

عرفه تکرار شدُ ناله زدیم

و هر هفته به حجمِ جمعه هایِ تقویم اضافه شدُِ و جایِ خالیت را چکه چکه باریدیمُ و نیامدی....

و مانده ام چرا سبدِ بلورینِ دعاهایمان، پُر از استجابت نمی شود؟!

شاید دلمان هرجاییست!! ببخش اگر از آداب دوست داشتن غافلیمُ و تو را با دلی دوست داریم که همه چیز را در آن جا دادیم.

کاش می شد به جُرمِ پاییزِ عاطفه های دعا،قاصدکِ رویا را فوت کردُ و یک کهکشان آرزو که کودک بودیم

آن قدیم تر ها هرچند واژه های دعایِ فرج را درست  ادا نمی کردیم اما درعوض دلمان پــــــــــــــاک بودُ زُلــــــــــــــــال!

بارانِ عدل!

ببین! از خشکیِ ایمان ،داریم  مُچاله می شویمُ و ترک برمی داریم

تو را به حرمتِ مسافرانِ جاده یِ انتظار

به حرمتِ دل هایِ شکستهُ و بغض هایِ در گلومانده

به حرمتِ مروارید اشک ها و چشمانِ بارانیِ عاشق

برماببار....ببار تا خالی از هر چتری زیر پولک های نقره ای رحمت،قدم بداریم و طراوت بگیریم.

شما هم دعا کن...خدا به شما نَه نمی گوید...

حتم دارم فردایی می آییُ و عطرِ نامِ حضورت، فضایِ خاموشِ این شهر را روشن می کند و ما عاشق تر از همیشه با تمام بی قراریُ و چشم انتظاری  به استقبالت می آییم

و این تازه اولِ عشق است.....

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2090
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : گمنام
شنبه 2 دی 1391

به نقل از فارس، هشتم صفر سال 35 هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم(ص) سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر(ص) او را از اهل‌بیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت».
 
آری! سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی(ع) قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، وی هیچ‌گاه از حقوق بیت‌المال برای خود چیزی برنداشت و همه‌ آن را صدقه می‌داد و برای امرار معاش زنبیل می‌بافت.
 
این شیعه راستین علی(ع) و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد.

سرگذشت جالب سلمان
 
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه 62 سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقت‌جویانه سلمان محمدی این چنین می‌گوید:
 
«سلمان» اهل جندی‌شاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آن‌ها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ آن‌ها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.
 
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آن‌ها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مى‏کنند، حرام است از آن نخورند.
 
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى می‌آموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.
 
در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آن‌ها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
 
حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمى‏کشیم، ولى از محیط ما بیرون برو!  سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.
 
پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
 
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مى‏کرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟
 
در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.
 
عالم دیر پس از مدتى به قصد بیت‌المقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا می‌شود، حضور یابد و کسب دانش کند.
 
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبی‌ها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بوده‏اند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.
 
عالم گفت: من پیر شده‏ام، خیال نمى‏کنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانه‏هایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمى‏گیرد، اما هدیه را قبول مى‏کند.
 
در بازگشت آن‌ها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنى‌کلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!
 
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مى‏بردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمع‏آورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را مى‏کشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مى‏کند پیامبر و فرستاده خدا است؟!
 
ماجرای سه امتحانی که سلمان از پیامبر(ص) گرفت
 
سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام مى‏چرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
 
پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر فرمود: من به آن‌ها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
 
سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد، پیامبر پرسید این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود:
 
بنشین، پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکارشد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
 
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آن‌ها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آن‌ها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک می‌کردند از او پیروى می‌کردند.
 
در اینجا بود که‏ آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‏»(2) بر پیامبر نازل شد و اعلام شد آن‌ها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشته‏اند و پیغمبر اسلام را درک نکرده‏اند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.
 
 
 
*پی‌نوشت‌ها:
 
1- تفسیر نمونه، جلد یک، صفحه 288
 
2-سوره بقره آیه 62

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2046
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
جمعه 1 دی 1391

شيراز مأمن امامزادگان بزرگوار بود؛ در هيچ نقطه‌اى از كشور به قدر فارس، مرقدِ امامزاده وجود ندارد. معناى اين حرف اين است كه از هر كجا امامزاده‌ها و فرزندان معصومين، يا از جور خلفا مى‌گريختند و يا به اميدِ كمك مردم حركت مى‌كردند، متوجه شهر شيراز يا شهرهاى ديگر استان فارس مى‌شدند. آن معنويتى كه شخصيتى مثل شهيد بزرگوار مرحوم آيت‌اللَّه دستغيب مظهر آن معنويت بود، از اين خانواده و از اين مركز فياضِ تمام نشدنى اهل بيت (عليهم‌السّلام) سرچشمه گرفته است. اين عمق انگيزه‌ى دينى را نشان مى‌دهد. اين نورانيت، شخصيتى مثل شهيد دستغيب مى‌سازد و مى‌پروراند و نفَس گرم آن شهيد عزيز، در اين منطقه اين همه دل جوان و جوينده را شيداى معنويت مى‌كند؛ دلهاى جوانى كه از همان روزهاى اول به ميدانهاى جنگ رفتند.

من ديروز در جمع نظاميان مستقر در شيراز گفتم: اولِ انقلاب و اوائل جنگ تحميلى، در دورانى كه جبهه‌ها از همه طرف محنت‌بار بود و اكثر خرمشهر زير چكمه‌ى اشغالگران بود، بنده به منطقه‌ى آبادان و اين بخشِ خرمشهر رفتم؛ يك عده جوانِ بااخلاص نورانىِ پرشور، با سلاحهاى ابتدائى به آن‌جا آمده بودند براى اين‌كه بجنگند؛ گفتم: از كجا آمده‌ايد؟ گفتند: از شيراز. در سرتاسر دوران جنگ تحميلى بچه‌هاى استان فارس - چه در لشكر فجر، چه در لشكر المهدى و چه در يگانهاى ارتشى كه در شيراز مستقرند و بسيارى از كاركنان آنها شيرازى يا اهل شهرهاى استان فارسند - وجودشان اثرگذار و نمايان بود. اين نفَس گرمى كه اين همه جوان را در راه دفاع از اسلام، دفاع از استقلال ملى، دفاع از كشور و دفاع از بزرگترين حادثه‌ى تاريخ ما - يعنى انقلاب اسلامى - اين‌جور به ميدان كشانده بود، نفَس گرم مردان بزرگى مانند مرحوم آيت‌اللّه شهيد دستغيب و ديگران، و پشت سر همه و قويتر از همه نفَس گرم امام بود. اين يكى از آن شگفتيهاى بسيار برجسته‌ى انقلاب ماست!
بیانات در دیدار جانبازان و ايثارگران و خانواده‌هاى شهداى استان فارس ۱۳۸۷/۰۲/۱۳



http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21728/002.jpg
 
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: برچسب‌ها: شهیددستغیب ,
:: بازدید از این مطلب : 2134
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه