میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2883
:: باردید دیروز : 12595
:: بازدید هفته : 20338
:: بازدید ماه : 24190
:: بازدید سال : 24190
:: بازدید کلی : 889624
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 خرداد 1392

اين دستورات مربوط به سال ۱۳۵۷ هجري قمري يعني ۹ سال قبل از رحلت آيت‌الله‌ قاضي به سال ۱۳۶۶ق است كه در آن، ضمن وصيتي به شاگردان خود، اهميت اين سه ماه ارجمند را متذكر شده‌اند. در مطلب حاضر ابتدا سخنان مرحوم علامه طهراني و سپس متن وصيت مرحوم قاضي به شاگردان خود آمده است وما آن را به نقل از ايکنا تقديم خوانندگان عزيز مي کنيم.

تنبَّه! متوجّه باش! آگاه باش! كه شهر‌هاي حُرُم داخل شد كه اولين آنها رجب است. بيدار شو، براي آنكه توشه خوبي براي خود برداري! شب‌هاي اين ماه را بيدار باش و روزهاي آن را روزه بگير، به جهت شكر خداوند كه به تو روزي كرده و مخواب مگر به مقدار معتنابهي و كم! و چه بسيار عاشقان دل‌سوخته‌اي كه شب را نمي‌خوابند. نماز شب را به نحو بيدار و خواب به جاي آور؛ يعني چند ركعتي نماز بخوان و كمي بخواب و سپس بيدار شو!

كتاب حق، قرآن را تلاوت كن؛ ولي تندتند نه، آرام‌آرام بخوان و با بهترين صوتي كه داري! چه، قرآن كتاب وحي است و نور قرآن، ظلمت‌ها را تبديل به نور مي‌كند و مي‌درخشاند.

پس تو بهره‌اي نبرده‌اي، بلكه هيچ‌كس به مانند قرآن بهره نبرده و هركس غير از اين را كه من مي‌گويم، گفته است، خطا كرده و اشتباه فكر مي‌كند.

سلام و صلوات بفرست به اصل قرآن و فصل آن، كه مراد از فصل قرآن پيامبر اكرم(ص) و اولاد طاهرين او هستند؛ در برابر آنها عبد بدون اراده و تسليم باش و با روح و جسم سالم در برابر آنها بدون چون و چرا باش و از آنها اطاعت كن و محبّت آنها را در دل داشته باش؛ چنانكه خداوند آنها را براي محبت خود قرار داده!

كسي كه در غير حب آنها خود را در ذمه خداوند رحمان درآورد، به درستي كه گمراه شده و در انكار او نعمت‌هاي خداوند از دستش رفته است و اگر خدا را در غير محبت آنها قرار دهي گم مي‌شوي؛ پس حب آنها حب خداست و به حب خدا پناه ببر! و ايشان عروه وثقي هستند و دستاويز محكم؛ پس چنگ خود را محكم بگير و به اين دستاويز چنگ بزن!

پناه ببر به خدا درباره قرآن كه قول خداست؛ درباره قرآن بازي نكن! با اهميت و احترام قرآن را بخوان و قرآن را از روي لهو و لعب نگاه مكن، چنان‌كه قرآن را عمل كني به واسطه دقت در آن، به بالاترين قله از قلل حق و ايمان و مجد و شرف نائل مي‌گردي. در هر حال بر تو باد به ذكر خدا و مبادا در خواندن قرآن كوتاهي كني! مگو چگونه مي‌شود و نگو به چه كيفيتي بخوانم! تشكيك در اين مسائل نكن!

در اين ماه‌ها قرآن را تلاوت كن و ملتزم و معتصم به خدا بشو! كسي كه اعتصام به خدا پيدا كند، خدا هم خود را به او نشان مي‌دهد اگر گفتي «ربيّ الله؛ پروردگار من خداست»، اي رفيق استقامت كن و دست از اين حرف بر مدار! اين ماه‌ها قرقگاه خداوند است، پس داخل در اين قرقگاه شو! خداوند فرموده: «وَمَن يَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ و هر كس به خدا تمسك جويد قطعا به راه راست هدايت‏شده است»(آل عمران/۱۰۱) و باز فرموده: «وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ»(شوري/۴۲) و باز فرموده:«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ؛ آن كساني كه گفتند خداوند پروردگار ماست و سپس به اين قول خود استقامت كردند، ملائكه آسمان بر آنها فرود مي‌آيند»(فصلت/۳۰).

انتبهوا إخواني الأعاظم وفقكم الله لطاعته و قد دخل أشهر الحُرُم؛ يعني متوجه باش كه ما داخل در قرقگاه شده‌ايم و اين ماه‌ها براي كساني كه وارد مي‌شوند خصوصيتي دارد، مثل زمين‌هايي كه حُرُم حساب شده و داراي شرايطي است و بايد از محرمات اجتناب نمود؛ در اين ماه ها هم كه قرقگاه زماني است و انسان بايد از خيلي چيز‌ها اجتناب كند.


خدا در اين ماه‌ها خيلي به انسان نزديك است، بايد مراعات آن را بكند، همانند حَرَم و زمين‌هائي كه قرقگاه است و انسان وقتي وارد آنها مي‌شود به كعبه و آن امام نزديك است و زيارت مي‌كند؛ چقدر نعمت‌ها‌ي خداوند بر ما بزرگ است و او هرگونه نعمتي را بر ما تام و تمام كرده!

اولين چيزي كه بر ما واجب است، توبه است، با شروط لازم و نمازهايي كه در توبه وارد شده كه مقصود همان دستور توبه‌اي است كه حضرت رسول(ص) در ماه ذوالقعده دستور دادند، با همان كيفيت كه در كتب ادعيه آمده و در اعمال ماه ذوالقعده و در كتاب «مفاتيح» هم موجود است؛ البته حالا چون ماه ذوالقعده نيست در روز يكشنبه قبل از اول ماه يا شب جمعه و يا روز جمعه كه مي‌آيد، توبه كنيد.

پرهيز كنيد از كبائر و صغائر به قصد قربت! ملتزم شويد به مراقبه، هم صغري و كبري! كه مراقبه صغري نگاه داشتن خود است از مكروهات و خلاف «ما لايرضي الله به» و مراقبه كبري نگاه داشتن دل است از آنچه محبوب نمي‌پسندد، كه يك لحظه از مراقبت پروردگار خود را خارج نكند و در همه لحظات خدا را حاضر ببيند.

علاوه بر آن محاسبه و معاتبه داشته باشيد و نفس را معاقبه كنيد و بعد جريمه كنيد!...«ثمّ اقبلوا بقلوبكم؛ پس با دل‌ها‌ي خود اقرار كنيد به خدا» و مرض‌هاي گناه را معالجه كنيد و با استغفار، بزرگي گناه خويش را كاهش دهيد؛ چراكه استغفار،بزرگي گناه را از بين مي‌برد.

دستورالعمل مرحوم آيت‌الله قاضي به شاگردان خود درباره ورود ماه‌هاي رجب، شعبان و رمضان

مرحوم قاضي مي‌فرمودند: انسان بايد به خدا پناه ببرد و خداوند خيلي كمك‌كننده و خير المعين و پسنديده و اختيار كننده است؛ اما دستورالعمل اين سه ماه:

۱. عليكم بالفرائض في أحسن أوقاتها! دستورالعمل آن است كه نماز‌هاي واجب را در بهترين اوقات خودش انجام دهيد همراه نوافل آن! (كه مجموعاً پنجاه و يك ركعت مي‌شود، اگر نتوانستيد چهل و چهار ركعت) و اگر شواغل دنيا شما را منع كردند، صلاه أوابين را كه همان نماز ظهر است، ترك نكنيد، چون خيلي اهمّيّت دارد! خصوص نماز ظهر خيلي اهميت دارد و آن به واسطه وقت آن و خصوصيت و موقعيت آن در بين اوقات ديگر است! و «صلاه‌ وسطي» را كه در قرآن آمده، تفسير به نماز ظهر كرده‌اند، و «صلاه اوابين» يعني آنها كه خيلي توجه به پروردگار دارند، يعني رجوع‌كنندگان به خدا؛ زيرا رجوع‌كنندگان به خدا به آن تمسك مي‌كنند.

۲. نوافل شب را هيچ چاره‌اي نيست، مگر آنكه آنها را به جا آوريد، نه خيال كنيد نماز شب ساقط است و آن سد سكندري است كه هيچ شكسته نمي‌شود! عجب از كساني كه قصد دارند، دنبال كنند مرتبه‌اي از كمال را در حالي‌كه شب‌ها قيام نمي‌كنند؛ ما نشنيده‌ايم كسي به مرتبه‌اي از كمال برسد، مگر به قيام شب و نماز شب.

۳. عليكم بقرئه القرآن! بر شما باد به قرائت قرآن كريم با صوت حزين و باآهنگ و غنا! يعني با صداي خوش بخوان كه تو را تكان دهد و در روايات داريم كه قرآن را با تغنّي بخوانيد. امام زين‌العابدين تغنّي به قرآن مي‌كردند، اين تغني در قرآن براي انسان بسيار مفيد است. به طور كلي غناي صوتي حرام است و اين اصلاً در تحت غناي حرام نيست؛ زيرا غناي حرام آن است كه انسان را به سوي لهو و لعب بكشاند.

۴. بر شما باد به أوراد معتاده كه معروف است و هر كدام از شما كه ورد خاصي دارد كه بايد بجا آورد؛ و سجده يونسيه را از پانصد تا هزار به‌جا آوريد؛ يعني تا هزار هم مي‌توان به‌جا آورد، بسيار هم خوب است.

۵. بر تو باد زيارت مشهد أعظم در هر روز! (كه منظور از مشهد أعظم أميرالمؤمنين(ع) است، چون مرحوم قاضي در نجف بوده‌اند) و زيارت مساجد معظمه! (كه منظور كوفه و سهله است) و در بقيه مساجد عبادت خود را به‌جا آوريد! چون مؤمن در مسجد مثل ماهي است در آب؛ همان‌طوري كه حيات ماهي به آب است، حيات مؤمن هم در مسجد است؛ ماهي را از آب بيرون اندازند، مي‌ميرد.

۶. بعد از نماز‌هاي واجب تسبيح حضرت صديقه طاهره(س) را ترك نكنيد! زيرا كه آن ذكر كبيره شمرده شده و لااقل بعد از هر نماز يك‌بار بگوييد و اگر توانستيد دو يا سه بار بگوييد بهتر است.

۷. از لوازم مهم، دعا براي فرج حضرت حجت بقيه الله الأعظم است در قنوت نماز وتر، و از آن گذشته در هر روز، و در جميع دعاها براي حضرت دعا كنيد.

۸. زيارت جامعه را روز‌هاي جمعه به‌جاي آوريد! مقصود، زيارت جامعه معروف است: زيارت جامعه كبيره.

۹. قرآن كه مي‌خوانيد، در اين سه ماه از يك جزء كمتر نباشد، در هر روز يك جزء.

۱۰. زيارت و ديدار برادران خود را زياد كنيد! (مقصود رفقاي طريق هستند) خيلي آنها را زيارت كنيد و ببينيد؛ زيرا اينها هستند برادران طريقي شما كه در طريق و عقبات نفس و تنگنا ها كه انسان گير مي‌كند، كمك انسان مي‌كنند و نجات مي‌دهند.

۱۱. زيارت قبور كنيد نه هر روز بلكه كم‌كم و گاه‌گاهي، (هفته‌اي يك مرتبه خوب است) و در روز زيارت كنيد نه در شب.

ما را چه كار با دنيا؟! ما را چه كار با اسم دنيا؟! اين دنيا ما را گول زد و فريفت و ما را به پستي و ذلت گراييد، مقام ما را پائين آورد و پست كرد، دنيا مال ما نيست، دنيا را ول كنيد و بسپاريد به دست آنها كه دنبال آن هستند و به كساني كه اهل دنيا هستند بدهيد.

به‌به! خوشا به حال كساني و آن مرداني كه بدن‌هاي آنها در اين عالم خاك است و قلوب آنها در عالم لاهوت است و [در] عالم عز و جلال پروردگار است! اين افراد هستند كه از جهت عدد اقل هستند و خيلي عددشان كم است، امّا قوتشان و جانشان و روحشان خيلي زياد است، از جهت عددشان كم، ولي از جهت مدديت و اصالت، اكثريت عالم هستند. من مي‌گويم آنچه را شما مي‌شنويد و استغفار مي‌كنم براي پروردگار.

مرحوم علامه طهراني در پايان اين سخنان و در توضيحاتي تكميلي آورده‌اند كه: اين دستوراتي است كه مرحوم قاضي به شاگردان خود داده است و رفقا اين دستورات را در اين سه ماه انجام مي‌دهند. البته اين اعمال را در حد امكان انجام دهيد، هر كسي كه نمي‌تواند هر روز را روزه بگيرد حتي‌الإمكان پنج روز از رجب و ده روز از شعبان را بگيرد؛ خلاصه به حسب ملاحظه مزاج و قوه و حال و استعداد بگيرد.

و ذكر يونسيه كه فرمود پانصد تا هزار، براي شاگردان مرحوم قاضي بوده كه بايد هر روز مي‌گفتند، (مرحوم آقا سيدجمال الدين گلپايگاني روزي سه هزار بار مي‌گفتند و البته چند ساعت طول مي‌كشيده) علي حد القدره و الإستطاعه و قرائت قرآن در شب علي حد القدره؛ اگر مي‌تواني نخواب و اگر كسي نمي‌تواند همه شب را نخوابد «علَي صَبٍّ»‌ باشد؛ صبّ يعني جگرسوخته، بيدارخوابي كند، شب زود بخوابد و سعي كند بيدارخواب كند، طوري كه بدن استراحت خود را بگيرد.

خود مرحوم قاضي اول شب مي‌خوابيدند، بعد نماز مي‌خواندند و بعد مي‌خوابيدند و باز نماز مي‌خواندند، همين طور تا دو ساعت به اذان كه ديگر نمي‌‌خوابيدند؛ مرحوم آخوند سه ساعت به اذان صبح بيدار بودند؛ اگر نافله شب را به‌جا نياوريد، فائده ندارد و عرفان معني ندارد؛ عرفان به عمل است نه به گفتن!

منبع:‌ کیهان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2485
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 خرداد 1392

به نقل از تسنیم، علیرضا قزوه، از شاعران کشورمان در نامه‌ای به وحید جلیلی برادر سعید جلیلی، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، نوشت: رییس جمهور واقعی من کسی است که در این روزگار سخت گرسنگی مردم، دست کم دو سه روز هفته را روزه باشد و بادیگاردهایش نیز روزه باشند تا سپر گناهانش شوند. متن نامه علیرضا قزوه به وحید جلیلی به این شرح است:

سلامی ضمیمه علیکم به شما که این روزها سرتان گرم حماسه است.

من برادری کوچکتر دارم درست هم سن و سال سعید شما و پایش هم در کربلای چهار از همانجایی قطع شده که پای برادر تو. گاهی عاطفه‌ی برادری و قافیه بودن حمید و سعید دل شاعرجماعت را می‌برد.

خودت که دیدی من بعد از فتنه ی 88 چقدر فحش شنیدم. پنج هزار یادداشت توهین آمیز صله‌ی شعرهایم شد، اما سرم را بالا می‌گیرم و خدای را شاکرم که از آتش فتنه به سلامت گذشتم و گذشتیم. ما سربازان کوچک امام و رهبر عزیزمان بودیم و اما آن مرد که در باران آمد و با نقاب آمد … اصلا بگذار بی‌واهمه بگویم که احمدی نژاد آخرین نقابی بود که افتاد و خدا این را حواله کرد تا دیگر به هر کسی اعتماد نکنیم.

امشب دوستان مرا دعوت کرده اند به مراسم حضوری دیدار با برادرت. اما من فکر می کنم که گردان شعر انقلاب باید به همه جا بروند و با همه کاندیداها چهره به چهره رو به رو سخن بگویند.

من معتقدم که اهل سیاست هنوز بسیاری چیزها را در باره‌ی فرهنگ و شعر اصیل نمی‌دانند. این که چیزی به نام شعر هوش و حواس ما را سالهاست برده و دل بدو سپرده‌ایم . این که ابن‌سیناها و حافظ‌ها می‌توانستند بر صندلی سیاست نیز بنشینند و حکم کنند، اما به حکم حکمت و رای عشق دل دادند. شاعر جماعت راستین شاید چیزی را فهمیده‌اند و پا را کنار کشیده‌اند. به قول دکتر شفیعی عزیز:

"بهشت فیلسوفان دوزخی بود/ نگهبان بهشت شاعران باش"

همه‌ی اینها را نوشتم به خاطر این چند نکته که کاش به گوش برادر برسانی که فلانی تو را سلام رساند و گفت:
ای کاش کسی نفهمد که یک پای سعید قطع است تا خدای ناکرده فردا همین پا او را فریب ندهد.

رییس جمهور واقعی من کسی ست که در این روزگار سخت گرسنگی مردم دست کم دو سه روز هفته را روزه باشد. بادیگاردهایش روزه باشند که سپر گناهانش باشد .

رییس جمهور واقعی کسی ست که هرشب بعد از خواندن چند آیه از قرآن و یک خطبه از مولا علی(ع) دست کم غزلی از حافظ عزیز را بخواند و از حفظ کند، نه برای آن که فردا در سخنرانی اش بگوید که من هم حافظ حافظم، بلکه به خاطر آن که حافظ و مولانا و بیدل و صائب درس اخلاق و زندگی اند.

چقدر حرف باقی ست و تا نگاه می کنی شب شده است و می‌بینی که از جلسه امشب باز مانده ای…


 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2297
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 خرداد 1392

به نقل از تسنیم، ششم خرداد؛ سالروز درگذشت رحیم مؤذن‌زاده اردبیلی یکی از برجسته‌ترین مؤذن‌های کشور است، 1304 اذان مشهور وی در گوشه «روح الارواح آواز بیات ترک» خوانده شد. مؤذن‌زاده در جمله‌ای از اذان مشهور خویش یاد کرده و گفته بود: «ما که نه ثروت داریم و نه مکنت، همین یک اذان برایمان بهترین خیر است». مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاى گروه ویژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ایران‌ در سیزدهم اسفندماه سال 1370 در بیاناتی به نکاتی پیرامون اذان و خصوصاً اذان منتسب به استاد مؤذن‌زاده اشاره کرده‌اند؛ متن بخشی از این بیانات به شرح زیر است:

نکته‌ای را در خصوص اذان‌هایى که از صدا و سیما پخش مى‌شود، متذکر مى‌شوم. شما به اذان غلوش اشاره کردید؛ اما عیب اذان غلوش این است که آهسته گفته شده است؛ اذان استودیویى است؛ مثل این‌که براى خودش حدیث نفس کرده است. اذان ابوزید هم همین‌طور است؛ او هم براى خودش گفته است؛ این‌ها براى دیگران اذان نگفته‌اند. ما در این‌جا به آقایان قرّاء مصرى گفتیم که اذان باید از دل کنده بشود؛ یعنى اذان گلدسته‌یى بگویند؛ اذان استودیویى به درد ما نمى‌خورد! اذان گلدسته‌یى، مثل همان اذانى است که شما گفته‌اید؛ یا اذان آقاى شریف که انصافاً از آن اذان‌هاى بسیار خوب و درجه‌ى یک است. البته این اذان آقاى شریف، نسخه‌ بدل است؛ اصلش را یک عرب گفته است و من سال‌ها پیش این اذان را شنیده‌ام. مرحوم عطاءاللَّه زاهد مى‌گفت که موسیقى متن فیلم محمّد رسول‌اللَّه را از اللَّه‌اکبر آن اذان گرفته‌اند. اذان طوخى و اذان مؤذن‌زاده هم خوب است؛ اذان پُرحرارت و پُرمغزى است.

بناى ما بر این نبوده که در رادیو و تلویزیون، از اول تا آخر، همین چهار تا اذان را بگذاریم؛ نه، بنا بر این بوده است که اذان گفتن را نظمى بدهند؛ منتها براى این‌که خیلى شلوغ نشود، گفته شد که مرزى بگذارند. البته ممکن است گاهى بعضى از اذانها را هم بگذارند؛ اما توجه داشته باشید که اذان رسمى و دایمى رادیوى ایران که ما مى‌خواهیم در دنیا پخش بشود، باید - به قول شماها - یک اذان استاندارد باشد؛ یعنى بتوانیم آن را عرضه کنیم و بگوییم ما این‌طورى اذان مى‌گوییم.

اذان چون عربى است، باید آن را به لهجه‌ى عربى گفت؛ مثل قرآن، که اگر آن را با لهجه‌ غیرعربى بخوانیم، درست نیست. بعضی‌ها در تقلید زبان‌هاى خارجى مقیدند که حتماً لهجه را رعایت کنند - که البته این لازم هم است؛ بالاخره اگر شما بخواهید با کسى به زبان انگلیسى یا عربى حرف بزنید، نمى‌شود مثل همان لهجه‌ى فارسى با او حرف بزنید؛ باید به لهجه‌ى خودش باشد - اما وقتى به نماز و قرآن مى‌رسند، متأسفانه وسوسه‌شان مى‌گیرد و مى‌گویند چه لزومى دارد که ما این «ولاالضّالین» را مَد بدهیم؛ همین‌طور مثل سایر کلمات به صورت عادى ادا کنیم! اینها غافل از این هستند که این «ولاالضّالین» بدون مَد، آن چیزى نیست که نازل شده است؛ اصلاً «ولاالضّالین» با مَد نازل شده است. اصول زبان این را به ما دیکته مى‌کند که این‌طورى بگوییم؛ اگر این‌طورى نگفتیم، مثل این است که اصلاً آن را نگفته‌ایم! البته اگر یک وقت کسى نمى‌تواند این‌طور بگوید، گریبانش را نمى‌گیرند؛ اما بایستى درست گفت. نمى‌شود ما رعایت لهجه را نکنیم؛ لهجه خیلى مهم است.

یک نکته هم مربوط به زمان پخش اذان صبح در روزهاى مختلف سال است. چون زمان پخش اذان صبح در همه‌ى ایام سال یکسان نیست، شما ملاک زمانى را برنامه‌ى «شیرخدا»(22) قرار داده‌اید؛ یعنى قبل از ساعت 6 باید ضرب «شیرخدا» زده بشود. اگر از نظر زمانى طورى شد که اذان یک ساعت با برنامه‌ى «شیرخدا» فاصله داشت، اذان و دعا را به صورت مفصل مى‌گذارید؛ اما در ایام زمستان - که اذان نزدیک همان ساعت 6 است - زمان پخش اذان را کوتاه مى‌کنید و دعا نمى‌گذارید و همان برنامه‌ى «شیرخدا» را پخش مى‌کنید! در جمهورى اسلامى برنامه‌ى «شیرخدا» ملاک نیست. آن ضرب زورخانه یک جنبه‌ى سنتى و سمبلیک دارد؛ والّا هیچ‌کس با آن ضرب ورزش نمى‌کند. من خودم چند سال زورخانه رفته‌ام؛ اصلاً این ضرب، ضربى نیست که بشود با آن ورزش کرد؛ مخلوطى از ضرب‌هاى مختلف است که مردم فقط آن را گوش مى‌کنند؛ این غیر از دستورالعمل آن ورزشِ نرمشِ فرنگى است. پس این برنامه نمى‌تواند اصل باشد؛ اصل، اذان و دعاست.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2439
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 خرداد 1392

ایشان یک عمر تمام انرژی خود را صرف تحصیل انواع علوم کرده است. من بین سالهای 50 و 60 بود که حساب می‌کردم، دیدم ایشان در 17 رشته فوق تخصص داشت و مسلط بود. آن موقع ظاهر ایشان سالم نشان می‌داد ولی باطن ایشان، همه نیروهایش مصرف شده بود.

غروب یکشنبه، 27 اردیبهشت سال 1388، وقتی خبر رحلت بهجت‌العرفا آیت‌الله محمدتقی بهجت در شهر قم پیچید، بهت و حیرت و ناله و شیون شهر را فرا گرفت و به دنبال آن سیل مشتاقان و شیفتگان فقاهت و مرجعیت به سوی قم سرازیر شد.

قم سراسر سیه پوشید و ازدحام جمعیت عزادار، یادآور تشییع تاریخی آیت‌الله بروجردی شد، از عامی و عارف، از فاضل و کاسب و از همه طبقات مردم در تشییع پیکر مردی حاضر شدند که سینه‌اش مالامال از عشق و شیفتگی بود و یادگاری مقدس از خود بر جای گذاشت و سرانجام پیکر مطهر آن پیر راحل در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در مسجد بالاسر در خاک مشک بوی عصمت آرمید.

به مناسبت برگزاری چهارمین سالگرد ارتحال آیت‌الله بهجت، دیداری با فرزند این عارف بالله حجت‌الاسلام و‌المسلمین علی بهجت داشتیم و در آن جلسه، دیدگا‌ه‌های مرحوم آیت‌الله بهجت را درباره فلسفه و عرفان جویا شدیم.


مشروح این گفت‌وگو از نظر می‌گذرد:


*دیدگاه آیت‌الله العظمی بهجت در مورد فلسفه چه بود؟ بعضی‌ها تلاش می‌کنند ایشان را مخالف فلسفه و یا دست‌کم غیر موافق با فلسفه نشان دهند.

آیت‌الله بهجت به مبانی عقلی محض بسیار علاقمند بود و در بین کتب فلسفه، اشارات ابن سینا را که خیلی کوتاه و برهانی و مستدل هست، می‌پسندید.

این پسند ایشان چنان توسعه و ادامه داشت که ریشه مبانی فقهی یا مبانی و ادله تشریعی احکام الهی را هم گرفته بود و تا آنجا دامنه علاقه ایشان به مسائل عقلی و عقلی بودن مسائل کشیده شده بود.

علما معمولا در بیان تمام مبانی مذهبی استناد می‌‌کنند که این حکم چون حکم و دستور است، ما باید به عنوان یک بنده بپذیریم و تعبیر به احکام تعبدی می‌کنند که دلیل و برهان آن فقط عندالله است و ما فقط باید این حکم را بپذیریم. غالبا این موضوع را در تمام احکام تسری می‌دهند و می‌گویند همه احکام الهی این خصیصه را دارند که چون دستورند باید اطاعت شوند؛ پس دلیلی به جز دستور ندارد.

تمام این احکامی که خدا حکم کرده را عقل یک انسان کامل نیز حکم می‌کند

حضرت آیت‌الله بهجت در این زمینه مبنای خاصی داشت و بعضی از علمای گذشته نیز بر این نظریه بودند ولی ایشان خیلی این قضیه را سرایت می‌داد و می‌فرمود: همه احکام الهی ارشادی است. تمام این احکامی که خدا حکم کرده را عقل یک انسان کامل نیز حکم می‌کند.

حضرت آیت‌الله بهجت این موضوع را تسری به همه احکام می‌دادند. ایشان می‌گفتند خداوند متعال و پیغمبر (ص) و قرآن و ائمه (ع) که این احکام را فرمودند، دارند به همان حکم عقل ما، ما را ارشاد می‌کنند و عقل ما همین احکام را حکم می‌کند.

این نظریه ایشان در فقه خیلی ممتاز بود که این احکام عقلی است نه تعبدی.


*دیدگاه حضرت آیت‌الله بهجت(ره) در مورد عرفان چه بود؟

در مورد مسائلی که مربوط به عرفان می‌شود، باید گفت عرفان دو دسته است. یکی بعد علمی عرفان و دیگری بعد عملی عرفان است.

بعد علمی عرفان این است که مسائلی ذوقی را یک عارف در مقام کشف آن بر می‌آید و فرمولی را که می‌یابد و حس می‌کند و و یا به او اشراق می‌شود را طبق مبانی کلامی و عقیدتی درست می‌کنند و برای آن دلیل می‌آورند و این می‌شود عرفان علمی.

مثلا اگر عارفی در مقام وحدت هستی چیزی را دریافت کرده، حالا ما چرا بپذیریم؟ او که پیغمبر خدا نبوده و در اینجاست که در عرفان علمی می‌آیند و حرف این عارف را مستدل می‌کنند و طبق ادله خودشان با برهان و استدلال نظریه او را تطبیق می‌دهند و این عرفان علمی است. کتبی نیز در این زمینه هست که این مسائل را تدریس می‌کند.

نوع دیگر عرفان، عرفان عملی است که  انسان چه کار کند که مرحله به مرحله بتواند خودش را از خصائص و بدی‌های نفس و سوء تقاضاهای نفس نجات دهد و این مشتهیات نفس انسان که حیوانیست را کنار بزند.

نفس انسان با حیوانات مشترک است و چون نفس انسان نفسی حیوانیست، پس تقاضاهای حیوانی دارد. منیّت دارد، برتری جوست و می‌خواهد بزند و بگیرد و اول باشد و همه چیز مال خودش باشد. درست مثل حیوانات که منطقه تقسیم دارند، منطقه نفوذ دارند و هرکدام می‌خواهند هرچه هست مال خودشان باشد.

این خصائص حیوانیست و برنامه‌ای وجود دارد تا انسان یکی یکی این خصائص نفس حیوانی را کنار بگذارد و از این خصایص و رذایل اخلاقی پاک شود. وقتی انسان این خصائص را رد کرد و پاک شد، برای پذیرش صفات نیکو آماده می‌شود و انسانیت به تمام معنا در او شکل می‌گیرد.

انسان باید به این استعداد برسد تا خدا این مرحله را به او عطا کند. خداوند تعبیر دارد که اگر شما یک قدم بردارید، من ده قدم می‌آیم. خداوند به انسان می‌فرماید تو قابلیت و استعدادت را بروز بده و بیا تا من ده برابر تو بیایم و کمک کنم تا این قوه تو به فعلیت برسد.

خاطراتی از ساده زیستی حضرت آیت‌الله بهجت(ره)

عارف به جایی می‌رسد که دیگر منیتی وجود ندارد و همه اوست. هدف هستی همین است.

منیّت‌ها از بین می‌رود. من یادم هست سالها پیش در منزل قبلی ما یک آقایی به دیدن پدرم آمد. ما در اتاقمان پرده‌هایی بود که اینها توسط سه میخ به دیوار متصل شده بودند. این آقا به پدرم گفت تمام منزل صد و چند متری شما با صد تومان چوب پرده‌هایش تأمین می‌شود. چوب پرده متری بیست و پنج ریال بود.

آن آقا گفت شما چرا برای این کار به خاطر صد تا تک تومنی مضایقه می‌کنید؟ آیت‌الله بهجت فرمود چوب پرده برای چه؟ آن آقا گفت برای اینکه این پرده به دیوار بماند. پدرم نگاهی به پرده‌ها کرد و گفت حالا هم این پرده ایستاده دیگر!

آن آقا که متوجه زشتی صحبتش شده بود به پدرم گفت آقا حداقل شما یک حرکتی انجام دهید که ما هم بتوانیم زندگی کنیم.

زندگی شما یک خط بطلان روی زندگی ماست و شما حداقل به فکر ما نیز باشید. پدرم فرمود بله مثلا بنده جهنم بروم که شما بتوانید اینطور زندگی کنید. بیچاره آن آقا ماند چه بگوید. این چیزها پوسته زندگی است و مغز آن چیز دیگریست.

بعد هم که به این منزل آمدیم، من می‌خواستم موکت برای اینجا تهیه کنم. موکت متری 300 تومان بود و من دیدم نمی‌شود و پدرم نیز نمی‌پذیرد که این مبلغ را برای موکت بدهیم.

به اطرافیان گفتم ببینید موکت خوب دست دوم می‌توانید پیدا کنید. معمار منزل گفت از قضا من خانه‌ای را برای یک لبنانی خریدم که همه موکتهایش را کنده‌اند و گفته‌اند اینها ایرانی است و می‌خواهیم خارجی بگذاریم. اتفاقا موکت‌ها را گوشه زیر زمین انبار کرده‌اند و راه ما را نیز گرفته‌اند. می‌خواهی برایت بگیرم؟ گفتم نگیر، بخر!

آن معمار رفت و موکت‌ها را متری 30 تومان یعنی یک دهم موکت نو خرید. این موکت‌ها را دادیم شستند و خلاصه کلا این موکت‌ها متری 40 تومان برای ما هزینه برداشت.

موضوع را برای پدرم تعریف کردم و گفتم  قیمت موکت اینقدر بود و من اینها را که دست دوم هست با قیمت یک دهم خریدم و پولش را هم از پولی که مال شما نیست توسط آقای دیگری پرداخت کردیم.

پدرم در جواب گفت این کار را بیخود کردی. گفتم پس چه کنم؟ گفت قسمتی از هر اتاق را با همان فرشهایی که داشتیم فرش می‌کردید و بقیه‌اش خود به خود پر می‌شد.

اصلا تفکر پدرم این بود که برای زندگی دنیا همین قدر کافیست و اصلا زندگی برایش هدف نبود. بعدا هم که ایشان زانویش درد گرفت و نمی‌توانست روی زمین بنشیند ما این چند صندلی را دوباره به شکل دست دوم اضافه کردیم که آن هم داستان دارد.

همین پرده‌هایی که شما می‌بینید را من همان موقع متری 35 تومان خریدم. اینها را برایتان تعریف می‌کنم که ببینید یک زاهد در دنیا چه مصرف می‌کند و به دنیا چگونه می‌نگرد. پدرم برای اینکه از کار من مطمئن شود به خانم من گفته بود که شما این پرده‌ها را قیمت کن و به فلانی هم نگو و پرده‌هایی که در منزل قبلی داشتیم را نیز قیمت کن و به من اطلاع بده.

در این فاصله هم چند بار پیگیری کرده بود. کلا پدرم وقتی به کاری دستور می‌داد مرتب پیگیری می‌کرد و فراموش نمی‌کرد.

خانم من پس از چند روزی قیمت گرفته بود و به پدرم گفته بود آقا این پرده‌ها متری 35  تومان است و پرده‌های خانه قبلی متری 110 تومان است.

پدرم گفته بود اشتباه نکردی؟ خانم من گفته بود نه آقا آن پرده‌های قبلی نخ بود، پنبه بود و اصالت دارد ولی اینها از جنس پلاستیک است و ارزشی ندارد و سبک است. آن وقت پدرم آرامش پیدا کرده بود که فرزندش پا را فراتر از ایشان نگذاشته است.

تا این اندازه کنترل می‌کرد با اینکه ما به بیت‌المال و یا پول شخصی ایشان دست نمی‌زدیم. چون خیلی‌ها به من می‌گفتند هرچه لازم دارید بگویید تا ما فراهم کنیم. با این حال کنترل می‌کرد تا ما از حد خودمان تجاوز نکنیم.

ایشان بعد عرفان عملی را نتیجه هستی هر انسان می‌دانست و می‌گفت انسان باید به آن هدف اصلی برسد.

معرفت مقدمه پرواز هر انسان است. انسان تا نیمه هستی را طی کرده از خدا به خاک و از خاک سر برآورده و نیمه دیگر را باید خودش پرواز کند. ایشان می‌فرمود هدف هستی همین است و اگر این هدف را نداشته باشیم، عمر را باخته‌‌ایم.

آیت‌الله بهجت عرفان را هدف اصلی و فلسفه را نیز مقدمه آن می‌‌دانستو


*آیت‌الله العظمی بهجت راجع به فلسفه خواندن فرزندشان چه نظری داشتند؟

- درباره فلسفه خواندن ما حرفی نمی‌زد. حتی ما به حد افراط هم می‌خواندیم. تمام دوره اسفار را که 9 جلد است خواندم و 14 سال طول کشید.

فلسفه را نزد علامه حسن‌زاده آملی و آیت‌الله جوادی آملی و مرحوم شهید مطهری خواندم. با این حال که به صورت افراط هم می‌خواندم ایشان فقط از اینکه من دنبال کلام دیگران باشم، یکبار اظهار نظر کرد.

ولی مخالفتی با این کارها نداشت. کلا با دانستن علم مخالفتی نداشت. من ریاضیات و ستاره شناسی می‌‌خواندم و ایشان مخالفتی نداشت. بسیار از دانستن و علم، خوشش می‌آمد. 

رشته اصلی و تخصصی من فلسفه و عرفان بود. 18 سال فلسفه و حدود 8 سال عرفان خواندم. پدرم تنها مطلبی که درمورد تحصیل من در این رشته می‌فرمود این بود که چرا اینقدر عمر صرف می‌کنی که دیگران چه گفته‌اند؟ خودت چه می‌‌گویی؟

من زمانی که در این زمینه صرف می‌کردم، چند برابر هم کلاسی‌هایم بود تا همه علومی را که در این کتب هست، در حضور استاد بگذرانم. لذا پدرم فقط به خاطر اینکه خیلی از وقتم را برای این موضوع صرف می‌کردم، اعتراض داشت.

پدرم یک‌سوم من، وقت صرف فلسفه کرده بود ولی هرگاه مشکلی داشتم برطرف می‌کرد

حضرت آیت ‌الله بهجت، شاید نسبت به من یک سوم وقت، صرف این موضوع کرده بود ولی چون هدفمند بود، اشکالات بنده را که سه برابر ایشان وقت صرف کرده بودم را جواب می‌داد.

هرگاه مشکلی داشتم، ایشان حل می‌کرد و در مقام نظریه پردازی نیز خیلی قوی‌تر از من بود.

چنین افرادی چون هدفمند کار انجام می‌دهند، قوی‌تر شده و زودتر به نتیجه می‌رسند.

خداوند به انسان می‌فرماید: بشر تو خیلی به دنبال علم هستی ولی همه اینهایی که تو داری فرضیه است و صد در صد علم به دست تو نیامده؛ «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً ... » و هنوز خیلی کم داری. چیزی به دست نیاورده‌ای. اگر علم می‌خواهی، در اتصال به من بدست می‌آوری.

چطور اگر این لامپ را خاموش کنیم دیگر نه خود لامپ روشن است و نه می‌تواند به ما روشنایی دهد، چون کلید اتصالی که ما قطع کرده‌ایم، ارتباط لامپ را از منبع تولید الکتریسیته قطع کرده است.

وقتی به آن منبع متصل است، نور پیدا می‌کند و نه تنها نور پیدا می‌کند بلکه منور هم می‌شود و نور هم می‌دهد.

ما نیز اگر به مبدأ هستی متصل شویم، نه تنها برای خودمان بلکه برای دیگران نیز می‌توانیم مفید باشیم. چنین افرادی سعی کرده‌اند که خودشان را به آن حقیقت وصل کنند لذا در اتصال به آن حقیقت، علم بیشتری به آنها افاضه می‌شود.

خداوند می‌فرماید ما حکمت را به لقمان آموختیم. یعنی لقمان سر کلاس رفت و چیزی آموخت؟ خیر. بلکه در اثر اتصال به مبدأ اصلی، منوهایش باز شد و علم را گرفت.


کلام علامه جعفری درباره حضرت آیت الله بهجت

علامه جعفری سال 63 با همان لهجه ترکی غلیظ به من گفت پدرت تا هست نه می‌شناسی‌اش و نه می‌گذارد که بشناسی. وقتی از تو گرفتند، آن وقت می‌فهمی.

وقتی پدرم از دنیا رفت تازه برایم بابی باز شد. بعد از رحلت ایشان یکی از بزرگان صدایم کرد و فکر کردم که می‌خواهد تسلیت بگوید.

من بعد از رحلت حضرت آیت‌الله بهجت عصبی شده بودم و تارهای صوتی‌ام مشکل پیدا کرده بود و نمی‌توانستم حرف بزنم. به آرامی به ایشان گفتم آقا صدا نیست فقط تصویر هست آن هم ممکن است بعد از رفتن پدرم برود. ایشان اشاره کرد نزدیکش شدم و گفت رازی از پدرت پیش من هست بگذار تا دفن نشده آن را به تو بگویم.

50 سال قبل در نجف، استاد بزرگ، مرحوم قوچانی به من گفت سرّ اینکه آقای بهجت از همه هم کلاسی‌هایش فاصله گرفت و ممتاز شد یک چیز بود. همه تازه شروع کرده‌‌اند ولی آقای بهجت سالها قبل از اینکه به سن بلوغ برسد، کار کرده بود. ایشان در اثر عبادت سالها قبل از بلوغ چشمش باز شده بود و معصیت را می‌دید و مرتکب نمی‌شد.

او دوران قبل از بلوغ را که معصیت برای انسان نوشته نمی‌شود و تکلیفی نیست، به سلامت گذرانده بود. این دوران را با عصمت و پاکی گذرانده بود و در دوران نوجوانی حفظ کرده و ادامه داده بود. لذا معصوم بود و معصوم ماند. همه پله به پله می‌رفتند و او چون سبکبال بود، پرواز کرده بود.

معصیت را می‌دید و مرتکب نمی‌شد. این دیدن معصیت را ما نمی‌فهمیم چون درکی از آن نداریم و باید با علم شهودی به آن رسید. پدرم در خودش فرو می‌رفت و این در خود فرو رفتن‌ها مقدمه بسیار بزرگی برای پرواز انسان است. اما الآن همه خودشان را سرگرم می‌کنند و یک ساعت بیکار نمی‌مانند که فکر کنند.

*نظر شما درباره مخالفان فلسفه و عرفان چیست؟

ـ در حوزه‌ها برای کوبیدن فلسفه و عرفان، چکش‌های متفاوتی دست می‌گیرند. انحرافات گوناگونی را که در بعضی چیزها پدید آمده را به فلسفه و عرفان نسبت می‌دهند. مثلا نسبت‌های متفاوتی مثل کفر و ...  می‌دادند و موافقان فلسفه اینقدر محکوم می‌شدند.

این ضربه‌های متفاوتی که به اینها می‌زدند، باعث می‌شد که این افراد یا خیلی قوی و محکم شوند و با لشگر به میدان بیایند که اینها اغلب اگر عارف بودند، کمتر این کار را می‌کردند. یا باید این افراد در لاک خود فرو می‌رفتند که این لاک‌ها نیز متفاوت بود و آقای قاضی در شدیدترین آنها بود و حتی در تاریکی خارج از شهر درس می‌داد.

حضرت آیت‌الله بهجت می‌فرمود: کسی نزد یکی از علمای نجف رفته و گفته بود که من شاگرد مرحوم غروی کمپانی هستم. آن عالم در جواب گفته بود آن درویش را می‌گویی؟! با اینکه فلسفه خواندن با درویشی از زمین تا آسمان فرق دارد. آن استاد با شنیدن این حرف گفته بود از درویشی چیزی به من نمی‌چسبد مگر همین درس فلسفه‌ای که می‌دهم.

تلاش آیت‌الله بهجت برای ادا کردن حق یک کتاب فلسفه

پدرم از همان درسی که ایشان در فلسفه داده بوده، جزوه‌ای دست شوهر خواهر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیده بود و این شوهر خواهر آیت‌الله خامنه‌ای بسیار خوش استعداد بوده و قبل از اینکه فرزندی داشته باشد، جوان مرگ می‌شود.

ایشان این جزوه را از یکی از شاگردان استاد گرفته بود. 

پدرم خیلی آن جزوه را پسندیده بود که فرمول همه مطالب در آن به تمامیت مطرح شده بود.

این عبارت حضرت آیت‌الله بهجت بود که می‌فرمود: کتاب منظومه حاج ملا هادی سبزواری را مثل اشارات ابن سینا، با برهان و دلیل و بسیار قابل استفاده آورده بود و خیلی تعریف می‌‌کرد.

پدرم خیلی به دنبال آن جزوه گشت ولی مثل اینکه در حمله‌ای که عراقی‌ها کرده بودند، از بین رفته بود و آثاری نمانده بود و خیلی برای پدرم ناراحت کننده بود.

حتی در بین کتابهای خود آن مرحوم نیز گشتند و پیدا نشد. یعنی حضرت آیت‌الله بهجت این‌قدر علاقه داشت که کسی حق این کتاب فلسفه را ادا کند ولی تظاهر نمی‌توانست بکند. با این حال دست بردار نبود.

*به عنوان آخرین سؤال، درباره علامه حسن زاده آملی که در درس فلسفه ایشان شرکت کرده‌اید، صحبتی دارید؟

ایشان یک عمر تمام انرژی خود را صرف تحصیل انواع علوم کرده است. من بین سالهای 50 و 60 بود که حساب می‌کردم، دیدم ایشان در 17 رشته فوق تخصص داشت و مسلط بود. آن موقع ظاهر ایشان سالم نشان می‌داد ولی باطن ایشان، همه نیروهایش مصرف شده بود.

ایشان خودش هم اظهار می‌کرد که من رعایت این تن را نکردم و این بدن، دیگر همراهی نمی‌کند. 

ایشان می‌گفت ما با پول مختصری که داشتیم، مقداری از این حلواهای بی‌کیفیت تهیه می‌کردیم و می‌خوردیم و این غذای ما بود. فقط درس می‌خواندیم و نیروها از دست رفته است.

علامه حسن زاده آملی از این جهت بی‌نظیر هستند. کسی مانند ایشان که عمر را در انواع علوم و در این تعداد رشته صرف کند، نداشتیم.

منبع: فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2880
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
یک شنبه 5 خرداد 1392

آیت‌الله محمدعلی جاودان به مناسبت آغاز مراسم معنوی اعتکاف، دیداری با متولیان و فعالان عرصه اعتکاف داشت و به سخنرانی پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:

فکر کردم که درمورد خودمان حرف بزنیم و به چیز دیگری نپردازیم بهتر است. این خود که عرض می‌کنم خود حقیقی ماست؛ که ما با آن درگیر هستیم. حالا من عرض می‌کنم ببینید واقعا همین طور هست یا نه. 

آیت‌الله حق‌شناس: اگر کسی گفت به فلانی سلام برسان و تو نرساندی، مانعی برای تو در زندگی به شمار می‌رود

می‌دانید که حضرت موسی(ع) مامور شد به دیدار حضرت خضر(ع) برود و نکاتی را از ایشان بیاموزد این کلام را از یکی از بزرگان اخلاق شنیدم، فرمود که چرا حضرت موسی(ع) با آن مقام ماموریت یافت خدمت حضرت خضر(ع) برسد؛ حرفی که ما شاید صد بار از حاج آقای حق‌شناس می‌شنیدیم این بود که حضرت خضر بیشتر به دنبال رفع مانع بود. حضرت موسی(ع) بیشتر تلاشش در ایجاد مقتضی بود. حضرت خضر(ع) می‌کوشید مانع را برطرف کند و حضرت موسی(ع) بیشتر می‌کوشید مقتضی ایجاد کند و برتری خضر(ع) به همین دلیل بود. از این رو ما نیز موانعی در زندگی داریم.

من برای دوستان مثال زدم و گفتم فرض بفرمایید در دوران دبستان یا راهنمایی، یعنی زمانی که سن انسان کمتر است و کمتر به این مسائل توجه دارد به دوست کنار دستش می‌گوید آقا خودکارت را بده و بعد هم می‌گیرد و مقداری با آن می‌نویسد. اگر او مکلف نباشد باید از پدرش اجازه بگیرد و این خوش یک مانع است. گاهی هم از خاطرش می‌رود. یکی یادش می‌رود خودکار را پس دهد و یکی یادش می‌رود پس بگیرد. خودکار می‌رود داخل کیف او و حالا یا مصرف می‌شود یا گم می‌شود. اینجا خودکار، یک مانع ایجاد کرد. این را در نظر داشته باشید.

در مورد موانع، حاج آقای حق‌شناس می‌فرمودند: اگر کسی به شما گفت سلام مرا به فلانی برسان و تو گفتی چشم، اگر رساندی که رساندی اگر نرساندی این یک مانع می‌شود. اگر تعارفات معمول مثل سلامت باشی را کردی و نرساندی موردی ندارد اما اگر گفتی چشم باید برسانی. یک قول دادی و باید عمل کنی. حالا اینها یک نمونه‌هایی کوچک است. نمی‌دانم از این کوچک‌تر هم هست یا نه.

اگر انسان می‌توانست کمی ‌دور و اطرافش را بنگرد می‌دید که صد تا زنجیر مانع است. تا می‌رسد به اینکه وقتی اوقاتمان از کسی تلخ می‌شود یک چیزهایی بدی می‌گوییم بدجوری مانع می‌شود. از این بالاتر هم این است که آدم بخیل باشد. این یک مانع عظیم است.

امیرالمومنین یک فرمایشی دارند که می‌فرمایند: «حَتّی دَقَّ جَلیلُه وَ لَطُفَ غَلیظُه»  وقتی گندم را آرد می‌کنیم به آن «دقیق» می‌گویند و جلیل یعنی بزرگ که این کوه‌های بزرگ را خاک کرده است. آدم یک غلظت‌هایی دارد. همان بخل یک غلظت است. من نمی‌توانم از غلظت خودم عبور کنم. اگر تکبر داشته باشم مرا می‌کشد. نمی‌توانم جلوی پایشان بلند شوم. مرا می‌کشد. بخواهم پیش‌سلام شوم، آن تکبر مرا خفه می‌کند. یک سلام خفه‌ام می‌کند. اینها می‌شوند مانع. مانع چه؟

به سرعت و به زودی و به خوبی خودش را در نماز نشان می‌دهد. برای همه خودش را در نماز نشان می‌دهد. وقتی من گشتم دیدم روایات متعددی داریم که می‌فرمایند: «الصَّلاهُ میزانٌ» نماز، میزان است. اخلاق من خوب باشد در نماز دیده می‌شود. اگر با مردم مشکل داشته باشم، در نماز دیده می‌شود. همه مشکلات در نماز دیده می‌شود. اگر شما نماز را شروع کردید و «الله اکبر» گفتید و هیچ چیز در خاطرتان نگذشت و فقط نماز بود، معلوم می‌شود، هیچ مشکلی وجود ندارد. هرچه آمد نشان دهنده مشکل است. حالا برای من که عددش از حد نهایت گذشته. آنچه که در نماز به خاطر می‌گذرد.

 

برخورد آیت‌الله حق‌شناس با شیطان

یک دفعه من تصمیم گرفتم عیب‌های خودم را بشمارم. دیدم نمی‌شود جمعش کرد. زود گذاشتم در جیبم و ماند. آقای قرائتی در همین جلسه‌های عمومی ‌یک بار فرمودند یک کسی از من پرسید آقا نماز، چگونه یک نماز، نماز حقیقی می‌شود گفتم یک نفر را پیدا کنید دو نفری برویم پیشش.

یک داستانی از حاج آقای حق شناس در خاطرم هست که در شرح احوالشان هم نوشته‌ام. یک دم غروب رفتیم خدمت حاج آقای حق شناس، می‌خواستیم برای نماز برویم خدمتشان. آن زمان یک غده‌ای در دهانشان دیده شده بود و رفته بودند بیمارستان و درآورده بودند و غده برای آزمایش رفته بود و ایشان در منزل بودند و برای نماز به مسجد نمی‌آمدند.

بنابراین ما می‌رفتیم نزد ایشان. در اتاق ایشان دو سه تا کمد داشت که قاعدتا داخلش کتاب‌هایشان بود و میزی بود. به محض اینکه ما وارد شدیم و سلام و علیک کردیم، ایشان بدون هیچ مقدمه‌ای با همان لحن پیرمردی خودشان فرمودند: این خبیث امروز دو سه بار به سراغ من آمده بود. فهمیدیم چه می‌گویند. منظورشان شیطان بود. آن روز دو سه بار به سراغشان آمده بود. بعد فرمودند اگر دعاهایی که صبح می‌خوانم نبود شاید توانسته بود کاری از پیش ببرد.

«اعتکاف» فرصت مغتنمی است که سود بردن از آن اندک است 

باید اینهایی که به مسجد می‌آیند برای اعتکاف حتما یک چیزی گیرشان بیاید و بعد بروند. اگر ما برایشان شعر بخوانیم. آن شعر ممکن است به آنی به باد برود. دعا می‌خوانیم. خب اگر دعا  بود و حالی هم کرد. اما از در که بیرون رفت و اولین سیمای از یک نامحرم را که دید؛ آن حال از یادش می‌رود و الی آخر.

در این سال‌های اخیر این موضوع به نظرم رسید که یک کاری کنیم این بچه‌هایی که به اعتکاف می‌آیند نمازشان درست شود و بروند. فرصت هم هست. تقریبا سه روز تمام اینها دست ما هستند و سه روزه می‌توانیم نمازشان را درست کنیم. یک نفر جلویشان وضوی صحیح بگیرد و همه وضوی صحیح را ببینید. بعد هم با ده بیست نفر تمرین کنند. چون با دیدن آدم یاد می‌گیرد اما ممکن است در عمل نتواند. باید وضویشان را درست کنیم. یک نفر در مسجد از روی لباس غسل کند. غسل کردن را بیاموزند. بنابراین سعی می‌کنیم همه یک وضو بگیریم. آنها که بلد هستند که خوشا به حالشان. آنهایی هم که به طور نیمه می‌دانند، آن را دقیق و صحیح یاد می‌گیرند و بعد هم نمازشان درست می‌شود. ده بیست نفر دور هم می‌نشینند و شروع می‌کنند به حمد و سوره خواندن و حمد و سوره آموختن. تعلیم حمد و سوره. آقا اینها از این در که رفتند همه حمد و سوره و نمازشان را یاد گرفته‌اند. ما برده‌ایم. چون هیچ وقت دیگری نمی‌توانید مردم را نگاه دارید.

اگر بتوانیم چنین کاری انجام دهیم، کار بزرگی کرده‌ایم. ما با یک خلاء بزرگ روبه رو هستیم. یک عالم و روحانی باید در هر مسجدی وقف باشد و از همان ساعت اول در مراسم اعتکاف شرکت کند و شب ها هم نخوابد و روزها هم کاری نکند و سه شبانه روزش را وقف این بچه‌ها باشد. یک ذره می‌شود کار کرد. حالا اگر تعداد آدم‌های اینگونه در مسجد بیشتر شود که بهتر است. مثلا بعضی از مساجد هست که سه چهار تا از دوستان طلبه ما هستند.

فرصت فوق‌العاده مغتنم است و امکان سود بردن از آن کم است. ببینید تقریبا حدود پانزده سال پیش که آیت‌الله مکارم این درجه از مرجعیت را نداشتند و سرشان آنقدر شلوغ نبود، ما با دوستمان یک وقتی گرفتیم و خدمت ایشان رفتیم. عرض کردیم آقا در عالم وقتی به ما نگاه می‌کنند؛ نمی‌دانند این اسلام چیست که اینها بر اساسش انقلاب کرده‌اند. گفتیم آقا شما لطف کنید یک کتاب بنویسید در مور اینکه اسلام چیست. البته ایشان گفتند فکر خوبی است. بعد فرمودند شما به من کمک کنید تا کتابی بنویسیم و به جهانیان بگوییم که اسلام و تشیع چیست. 

«چهل حدیث» امام(ره) یکی از بهترین، کتاب‌های اخلاقی ما است. کتاب خوب و بی‌نظیری است. یک ثانی هم پیدا کرده که این سال‌های اخیر من آن را نگاه می‌کردم می‌دیدم آن هم کتاب بسیار خوبی است. کتاب آقای آیت‌الله محمد شجاعی است که به نام مقالات چاپ شده است.

ماجرای شفا یافتن دختر نابینا توسط حضرت زهرا(س)

یک مطلب دیگر هم می‌خواستم عرض کنم. زیارت ششم امیرالمومنین خیلی زیارت خوبی است. یک کمی‌طولانی است و مثلا سه ربع ساعت طول می‌کشد. اگر شما بخواهید زیارت عاشورا را با صد لعن و سلامش بخوانید یک ساعت و نیم طول می‌کشد. اما این نه. سه ربع ساعت تمام می‌شود. اگر همه با اخلاص این دعا را بخوانند شاید یک تغییری در سرنوشت کشور پیش بیاید.

یک خانم مسنی یک دختر شانزده هفده ساله داشت. دخترش نابینا بود. گفت خدایا من این دختر نابینا را چه کار کنم؟ آمد خدمت حضرت ابوالفضل(ع). قاعدتا عراقی هم بود. ضجه زد و ... هیچ خبری نشد. رفت خدمت امام حسین(ع) هیچ خبری نشد. آمد خدمت امیرالمومنین(ع) و خدمت حضرت مسلم و ... هیچ خبری نشد. گفت اینها مرد هستند و نمی‌دانند من چه دردی دارم. البته اینگونه نگفت. حالا به زبان بنده.

گفت من دست به دامان حضرت صدیقه طاهره(ع) می‌شوم. ایشان بهتر می‌داند که من چه دردی دارم. ضجه زد و ضجه زد تا خوابید. بعد حضرت صدیقه را در خواب دید که فرمودند که مقدّر است. نمی‌شود کاری کرد. باز فردایش گفت یعنی چه؟ تقدیر در دست شما موم است. نمی‌شود یعنی چه؟ برای شما نمی‌شود وجود ندارد. باز فردا شب گریه و ضجه و ناله. دو مرتبه فردا شب به خوابشان آمد. در خواب فرمودند که آخر نمی‌شود. مقدر است. باز گفت من این چیزها را نمی‌دانم. شب سوم ایشان فرمود من چه کار کنم. مقدر است. اما حالا که تو از در خانه ما دست برنمی‌داری ما یک کاری می‌کنیم که این بدون چشم ببیند. چشم ندارد اما می‌بیند. مانند آدم چشم‌دار. می‌تواند؟ بله می‌تواند. آدم بی‌چشم اگر خدا بخواهد می‌تواند ببیند. نصف شب بیدار شد و گفت مادر سوزن بده می‌خواهم برایت کلاه ببافم.

«حسن ظن» آیت‌الله حق‌شناس در سرنوشت کشور اثر گذار بود

زمانی که آمریکا به عراق حمله کرده بود. خب ما هم نگران بودیم، دوستان به حاج آقای حق شناس می‌گفتند. ایشان می‌فرمودند به امام زمان(عج) حسن ظن داشته باشید. چندین بار فرمودند حسن ظن داشته باشید. امیدوار باشید. از آن آدم ها دیگر نیست. حسن ظنش در سرنوشت کشور و جهان تاثیر می‌گذاشت.



منبع:فارس

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2578
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
یک شنبه 5 خرداد 1392

دارد از روز ازل دیده بینا زینب
عشق را کرده به نه کنگره معنا زینب
اولین صابره ارض و سما باشدو بس
علم پیغمبری آموخت ز طاها زینب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
مکتب صبر را در این عالم
غیر تو نیست مقتدا زینب
زآنکه آموختی هزاران درس
در برِ دُختِ مصطفی، زینب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
هر که از راه تو جدا گشته
گشته از راه دین جدا، زینب
ای که در سایه سار خطبه ی تو
کربلا گشته کربلا زینب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

حق اخت الحسین بودن را
خوب آورده ای به جا زینب
نهضتی کز حسین شد آغاز
تو رساندی به انتها زینب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
ما گرفتار بلای زینبیم
ما حسینی از عطای زینبیم
تا خدا بر ما عنایت می کند
ماگدای هر گدای زینبیم

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
بر گل نرگس قسم در روضه ها
سائل مهرو وفای زینبیم
ما برای دین به سینه می زنیم
شیعیانِ درسهای زینبیم

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

سینه عریان حسین بی کفن
رخ کبودان عزای زینبیم
آخر مجلس به وقت شور عشق
سوی مقتل در قفای زینبیم

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
شمع جان سوخته بزم وفايى زينب
گل نيلوفر گلزار ولايى زينب
تو جگر سوخته‏اى صابره دشت بلا
اى كه از عرش نشينان وفايى زينب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
خمسه طيّبه را وارثى اى مظلومه
يادگار حرم اهل كسايى زينب
تا گشودى تو پر و بال مصيبت ديدى
در سپهر غم و اندوه هُمايى زينب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

سِرِّ نى در نينوا مى مانْد، اگر زينب نبود
كربلا در كربلا مى ماند، اگر زينب نبود
چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفانِ رنگ
پشت ابرى از ريا مى ماند، اگر زينب نبود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
غرق گل شد کربلا، چون رهگذار زينب است
يا که خونين مقتل يار و تبار زينب است
قامت موزون اکبر، سرو ناز کربلاست
چشمة اين باغ، چشم اشکبار زينب است

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
در بلاغت چون علي در فصاحت چون حسن
د ر شهامت چون حسين و در حيا چون مادر است
از كمال علم و تقوي شد عقيله نام او
همچو زهرا از همه زنهاي عالم برتر است

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
صبح از طليعه ايام زينب است
پاينده تا به شام ابد نام زينب است
در راه دين لباس شهامت چو دوختند
زيبنده آن لباس بر اندام زينب است

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
زينب خدای عشق و جان عالمين است
ذکر طپشهای دل زينب حسين است
چون طينت او از ازل شد نينوايی
روحش حسينی است و قلبش کربلايی

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

چشمه فرياد مظلوميّتِ لب تشنگان
در كوير تَفْته جامى ماند، اگر زينب نبود
زخمه زخمى ترين فرياد در چنگ سكوت
از طراز نغمه وامى ماند، اگر زينب نبود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
از کربلا تا شام غم احرام بسته
در حج خونينش سر از محمل شکسته
در سينه زينب که مجنون حسين است
دل نيست قلبش مشتی از خون حسين است

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
ز آتش محنت و غم سوزد و ریزد به نشیب
وه اگر یاد کند رنج و ملال زینب
یک زن و این همه اندوه و غم و درد و الم
آب گردد جگر سنگ به حال زینب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

آن که بد گوهر دریای حیا زینب بود
در حیا نایبه خیر نساء زینب بود
آن که دانشگده سینه زهرا پیمود
گشت علامه شد انگشت نما زینب بود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
آن که مبهوت زصبرش شده ایوب صبور
معدن صبر به صحرای بلا زینب بود
آن که بعد از شه لب تشنه بهه هنگام بلا
قد علم کرد به میدان وفا زینب بود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
زینب آخر این شبِ تاریک را سر می‌کند
یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر می‌کند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق
عاقبت وصل حسینش را میّسر می‌کند

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
چون قافله ی عشق رسیدند زراه
برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت
لاحول ولا قوه الا باالله

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
آن که همدست حسین گشته و بر خلق رساند
صورت و معنی قرآن خدا زینب بود
آن که بر اهل جهان موی به مو کرد اعلان
اصل منظور شه کرب و بلا زینب بود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
ذوالجناح دادخواهى، بى سوار و بى لگام
در بيابان ها رها مى ماند، اگر زينب نبود
در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب
پشت كوه فتنه ها مى ماند، اگر زينب نبود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

دل در گرو ولای زینب
جان باد همی فدای زینب
از عشق حسینی‏اش چه گویم
شرمنده کند وفای زینب

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
زينب كه نماينده بود زهرا را
بگرفته بدست رشته ي دلها را
از صبر خدائي است كه با آن همه غم
شيرازه كند كتاب عاشورا را

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
تمام زمین و زمان بر کربلا می‌گریند و تمام کربلا بر زینب(سلام الله علیها)

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
آه،ای ام المصائب، تمام داغ‌ها و سوگ‌ها، در حضور مصیبت‌های تو رنگ می‌بازد و از یاد می‌روند.

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
کربلا در کربلا می ماند اگر زينب نبود
شيعه می پژمرد اگر زينب نبود

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
در جهان مهر حقیقت زینب(س) است
مشعل صبح هدایت زینب(س) است

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
آه از نماز شب نشسته و قامت نا گهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !آه از دل زینب !

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
زینب کبری(س) به دنیا آمده بود تا صبر و شکیبایی را از حضور خویش شرمسار کند.

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
 

*******
ای به مقام و عزت و جاهت سلام ما
ای به صبوری بعد امامان امام ما
اسوه ما، در صبر و ثبات و قیام ما
خط تو باشد ایده و مشی و مرام ما

وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: پـیـامک(SMS) , ,
:: بازدید از این مطلب : 3035
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
یک شنبه 5 خرداد 1392

یک روز یکی از مسئولین زنگ زد و گفت: آقا به شما چه گفت؟ به آن مسئول کشوری گفتم: ۳۶۴ روز سال آقا به شما امر می کنند و عمل نمی کنید، ولی يك روز آقا به ما می‌فرمایند و ما می گوییم: چشم.

به گزارش عقیق، مراسم جشن میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام در شب ولادت آن حضرت در امام زاده علی اکبر چیذر برگزار شد. این مراسم با قرائت قرآن و سخنرانی حجت الاسلام شهاب مرادی آغاز شد و سپس حاج محمود کریمی مديحه خواني نمود. 
 
كريمي در ابتداي برنامه اش با اشاره به شایعات بوجود آمده از ماه محرم نسبت به نحوه عزاداری و استفاده از سنج و دمام در مجالسش گفت: اگر آقا فرمودند "دمام" نزنید، دلایل خاص خودش را داشت و البته بعضی از دلایل هم گفتنی نیست. هر چند کار ناشایستی صورت نگرفته بود.
 
وی در ادامه گفت: ما در حقیقت "سنج" و "دمام" را از بقیه آلات موسقي جدا کرده بودیم و عین کلام حضرت آقا در محرم این بود «مراقب باشید چیزی به این ها اضافه نشود.» 
 
گفتم: چشم 
 
حاج محمود کریمی به دیدار خود با رهبر معظم انقلاب در ایام فاطمیه نيز اشاره کرد و افزود: این بار که من حضرت آقا را زیارت کردم (شام شهادت حضرت صدیقه سلام الله علیها ) آقا به من فرمودند: «آقای کریمی دیگه سنج و دمام نزن». و من هم به حضرت آقا عرض کردم: چشم! 
 
وی در حالي كه با بغض كرده بود درباره ولایتمداری خود گفت: این طوری من «ولایت» را قبول کردم كه به آقا عرض کردم: شما اگر سر بچه من را هم بخواهيد، برایتان می آورم. فقط یك ذره به او آب بدهم!» 
 
مرجع من رهبری‌است 
 
کریمی با گلایه از شایعات بوجود آمده در این باره گفت: این مسئله فرق می کند با شایعاتی که گفتند. بعضی ها حکم را می گیرند و بعد هم می گویند نظر آقا این چنین بود و آن چنان نبود. یک سری هستند استفتاء می کنند و حلال می دانند. یک سری هم می روند استفتاء می کنند و حرام می دانند.
 
كريمي اضافه كرد: فردای قیامت من یقه همه کسانی را که به ناحق پشت سر من حرف زدند را می گیرم و اعلام می کنم که از شما شاکی هستم. شماها مجتهد نبودید و چنین حرفی زدید. ذره ای هم حرف هیچ کس برای من مهم نبوده. مرجع من حضرت آقاست و به ایشان هم گفتم "چشم". 
 
روضه امام حسین نمک مجلس است 
 
اين مداح پرطرفدار با اشاره به رهنمودها و تذکرات مقام معظم رهبری به مداحان گفت: بعد از مراسم ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی ها به من زنگ زدند و ابراز خوشحالی کردند و گفتند که منظور حضرت آقا شما بودید! و حتی یک روز هم یکی از مسئولین زنگ زد و گفت: آقا به شما چه گفت؟ به آن مسئول کشوری گفتم: ۳۶۴ روز سال آقا به شما امر می کنند و عمل نمی کنید، ولی ۱روز آقا به ما می‌فرمایند و ما می گوییم: چشم. 
 
وی در ادامه گفت كه بعضی وقت ها صحبت های آقا را درست انتقال نمی دهند و در اين باره توضیح داد: پس از مراسم به آقا عرض کردم: اگر مراسم جشنی در شب جمعه که مصادف با شب زیارتی حضرت اباعبدالله است، برگزار شود، چه کنيم؟ آقا خودشان فرمودند: روضه امام حسین نمک مجلس است. 
طرف صحبت حضرت آقا در آن فرمايش در اصل با کسانی بود که در مراسم جشن دم می دهند و سینه می زنند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2564
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 2 خرداد 1392

امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:
 
اى بندگان خدا
همانا بهترين و محبوب‏ترين بنده نزد خدا، بنده‏ اى است كه خدا او را در پيكار با نفس يارى داده است،آن كس كه جامعه زيرين او اندوه، و لباس رويين او ترس از خداست.

چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسائل لازم براى روزى او فراهم آمده و دورى ‏ها و دشوارى ‏ها را بر خود نزديك و آسان ساخته است.

حقايق دنيا را با چشم دل نگريسته، همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيكو، فراوان انجام داده است.
از چشمه گواراى حق سيراب گشته، چشمه‏ اى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد. راه هموار و راست قدم برداشته، پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده، و جز يك غم، از تمام غم‏ ها خود را مى‏ رهاند،...

متن حدیث:

عباد الله، إنّ منْ أحبّ عباد الله إليْه عبْداً أعانهُ اللهُ على نفْسه، فاسْتشْعر الْحُزْن، وتجلْبب الْخوْف فزهر مصْباحُ الْهُدىفي قلْبه، وأعدّ الْقرى ليوْمه النّازل به، فقرّب على نفْسه الْبعيد، وهوّن الشّديد، نظر فأبْصر، وذكر فاسْتكْثر، وارْتوى منْ عذْبٍ فُراتٍ سُهّلتْ لهُ مواردُهُ، فشرب نهلاً وسلك سبيلاً جدداً قدْ خلع سرابيل الشّهوات، وتخلّى من الْهُمُوم، إلاّ همّاً واحداً انْفرد به...


«نهج البلاغه،خطبه 87»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2739
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
یک شنبه 29 ارديبهشت 1392

یک نفر از لزوم وجود کتابخانه‌های تخصصی گفت. آقا جواب دادند شما حوزه‌ هنری و سازمان تبلیغات هستید، شما باید کاری کنید؛ «إذا عَلِمتَ فَاعمَل». وقتی می‌دانید کاری خوب و درست است، اقدام کنید.

دست‌اندرکاران دفاتر ادبیات مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی حوزه‌ هنری هفته گذشته با رهبر انقلاب دیدار کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir گزارشی از این دیدار را به قلم مهدی قزلی منتشر کرده است که در ذیل می‌خوانید:

کمی دیر رسیدم به جلسه. گویا ابتدا قرار بود این دیدار، نشست گزارش «رمان انقلاب» باشد به رهبر انقلاب که با کوتاه‌شدن دست «امیرحسین فردی» از دنیا، برنامه تغییر کرد به دیدار و گزارش دفاتر ادبیات و هنر مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی. همان‌طور که امیرحسین فردی محور رمان و داستان انقلاب بود، ستون خیمه‌ این دو دفتر هم سرهنگی و بهبودی و کمری و ... هستند. ای‌کاش حوزه فکری بکند برای ساختار این دفاتر که با فقدان افراد محوری، کارها از رونق نیفتد.

دیدار اردیبهشتی و اخوانی دفاتر با آقا با سلام و تشکر محسن مؤمنی شروع شد. او از طرف خانواده‌ مرحوم فردی هم مأمور به تشکر از آقا برای پیام تسلیت ایشان بود. پس از سلام و تشکر، فیلمی کوتاه پخش شد که یک‌جور گزارش کار مصوّر و موجز از فعالیت‌های این دو دفتر بود. رهبر انقلاب فیلم را به‌دقت همراه با بقیه نگاه کردند. حاضران در جلسه حدود ۳۰ نفر می‌شدند که اعضای این دو دفتر و البته معاونان و مدیران حوزه بودند. یک سمت رهبر انقلاب، آقایان سرهنگی و بهبودی و کمری و محسن مؤمنی نشسته بودند، سمت دیگر هم حاج‌آقای خاموشی و آقای حمزه‌زاده.

از فیلم اگر قرار بود فقط یک جمله را انتخاب کنم، همین جمله‌ سرهنگی را انتخاب می‌کردم که: «چیزی که نوشته نشود، انگار اصلاً وجود نداشته.» بعد از فیلم، باز هم محسن مؤمنی رشته‌ کلام را به دست گرفت که: «مهم‌ترین موضوع حوزه‌ هنری، انقلاب اسلامی است؛ انقلاب اسلامی نه‌فقط به عنوان اتفاقی در ظرف زمان، بلکه در حوزه‌ مفهوم و گفتمان.»

مؤمنی تأکید کرد که با همکارانش تلاش می‌کنند چهره‌ «آدم اهل این انقلاب» را ترسیم کنند. مؤمنی به انتقاداتی اشاره کرد که به ادب و هنر انقلاب می‌شود و گفت با تمام این انتقادات، با طیّ مسیری پر پیچ و خم، سبک هنر انقلاب دیگر دارای شأن غیر قابل انکار شده است و نمونه‌اش جریان شعر انقلاب است. اهمیت این شأن و سبک هم در امیدوار شدن هنرمندانِ وابسته و دلبسته به انقلاب است، چرا که در دوره‌هایی حتی مسئولان درجه‌یک فرهنگ کشور هم نظرشان این بود که جنگ و انقلاب دیگر تمام شده و ادب و هنری هم ندارد و قائل به تعطیلی این دفاتر بودند. امروز اما می‌بینیم با وجود افت نسبی رونق نمایشگاه کتاب و عدم رضایت عمومی ناشران از استقبال مردم، غرفه‌ حوزه‌ی هنری از رشد فروش تیراژی و ریالی برخوردار باشد که باعث امیدواری است.

مؤمنی صحبتش را کوتاه کرد و جلسه را به سرهنگی سپرد. آقای سرهنگی  سلامی ساده کرد و بی‌حاشیه رفت سر اصل مطلب: «به خاطر همه محبت‌هایی که به دفتر و حوزه هنری دارید، تشکر می‌کنم. شما از گذشته‌ دفتر خبر دارید. جسارت می‌کنم و چند کلمه درباره‌ امروز دفتر و فردای خودمان می‌گویم. ما امروز روزهای خوبی داریم. شاید در ۲۵ سال گذشته هیچ‌وقت دست ما این‌قدر از خاطرات پر نبود. هم نگاه جامعه‌ خودمان به سمت این ادبیات و خاطرات چرخیده و هم نگاه بین‌المللی. فرهنگ هم از راه تجارت و مهاجرت از مرزها عبور می‌کند و هم از طریق جنگ  و طریق جنگ، یک بخشش همین محصولات است و خاطرات. امروز حال خوبی داریم، ولی باید جای خوشحالی به فکر فردا باشیم.»

سرهنگی ادامه داد که: با دانش و تجربه‌ای که در این ۲۵ سال انباشته شده، هر دو ادبیات مقاومت و انقلاب باید راه خودشان را به سمت قسمت‌های پژوهشی‌تر باز کنند. دفترها هم صاحب‌اثر هستند و هم صاحب‌نظر. دوستانِ هر دو دفتر برای ورود به مرزهای فکری و اندیشه‌ای برنامه‌هایی دارند که بعضی را انجام داده‌اند. حالا دنبال تأسیس سومین دفتر هم هستیم؛ دفتر ادبیات اسارت. داربستش را هم زده‌ایم تا ببینیم کی از آن بالا می‌رویم. ما حدود ۵ هزار نامه از اسیران عراقی به مسئولان خودمان داریم. همین‌طور چندین هزار نامه از اسیران خودمان به خانواده‌هایشان. ارتش هم خیلی خوب با ما همکاری کرده و به‌جرأت می‌توانم بگویم که قوانین و مقررات حاکم به اردوگاه‌های آنها از کنوانسیون‌های ژنو هم متعالی تر بوده.

سرهنگی هم مثل مؤمنی، کوتاه و مختصر حرف‌هایش را زد؛ بدون مقدمه‌ طولانی و تعارف و بدون مؤخره‌ای شبیه به انشاءهای دوران مدرسه که: پس ما نتیجه می‌گیریم فلان و بهمان!

اصلا جلسه اخوانی‌تر از این بود که بخواهد صرف حواشی بشود.

علیرضا کمری نفر بعدی بود. صحبت‌هایش را دسته‌بندی کرده بود و کاغذی که دستش گرفته بود، نشان می‌داد حرف‌های بسیاری دارد. نخست اشاره‌ای کرد به سابقه‌ شکل‌گیری دفتر و انتخاب اسم توسط آقای بهبودی برای آن و درآمدن دفتر ادبیات انقلاب از دل دفتر ادبیات مقاومت و بعدتر، درست‌شدن نام و نهادی به نام مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری. او توضیح داد در انتخاب همین نام هم معلوم می‌شود که کار دفاتر کمی رویّه‌ پژوهشی‌تر گرفته سمت‌و‌سوی تا در کنار تولید متن، امر فکر کردن و پژوهش هم محل توجه باشد.

آقای کمری تأکید کرد که جنگ را باید اندیشید و مطالعه کرد؛ کاری که از نیمه‌ی دوم سال ۱۳۶۷ آغاز شد. کارهای دفتر را هم دسته‌بندی کرد: اول  تصحیح متن‌های بازمانده از اهل جنگ، دوم نقد و بررسی آثار موجود، سوم  توجه و اهمیت‌دادن به دانش اطلاع‌رسانی، کتابشناسی و کتابداری که نهایتاً منجر به تأسیس کتابخانه تخصصی جنگ شده، چهارم مرجع‌پژوهی در آثار جنگ.

آقای کمری ادعا کرد که دفتر ادبیات مقاومت و پایداری  گرانیگاهی شده برای اهل پژوهش در حوزه‌ی جنگ. تازه همه‌ی این حرف‌ها شد مقدمه‌ او برای رسیدن به حرف‌های اصلی‌تر که مؤمنی تذکر داد بحث را جمع کند. کمری هم تیتروار نکاتی را گفت؛ از جمله این‌که: تجربه‌ جنگ سزاوار این است که بیشتر از حوزه‌ ادبیات مورد توجه قرار بگیرد و بیش از ادبیات ظرفیت دارد. او تأکید کرد که زمینه‌های مختلف علوم انسانی باید جنگ و تجربه‌هایش را مورد توجه قرار دهد.

نکته‌ بعدیِ آقای کمری، تعدد نهادهای مختلف در مورد جنگ بود که پراکنده و غیر مرتبط هستند و احتیاج دارند به مرکزیتی برای متمرکز‌کردن و هماهنگ‌کردن آنها. آخر سر هم تأکید کرد که تحقیق و پژوهش با تعارف به جایی نمی‌رسد و از آقا خواست که جلسات شبانه‌ گپ و نشست -که ۱۷-۱۸ سال پیش دایر بود- دوباره احیا شود تا آنها بتوانند در زمانی موسّع درباره‌ همه‌ مسائل با ایشان به جمع‌بندی برسند.

رهبر انقلاب موافقتشان را با برگزاری آن جلسات اعلام کردند و به مسئولین دفتر تذکر دادند که برنامه‌ریزی شود.

خانم جمشیدی بعد از آقای کمری صحبت کرد: جنگ آزمایشگاه علوم انسانی است. ما باید یاد بگیریم چطور از جنگ سؤال کنیم که علم از آن دربیاید. این برای ما یک امر وجدان‌شده است که جنگ سرمنشأ علوم بسیاری است. خانم جمشیدی هم کوتاه و مؤثر صحبت کرد. کلمات در بهترین شکل ممکن در خدمت انتقال مفاهیم به کار می‌رفت و این نشان از ادیب بودن جمع داشت.

بعد از جمشیدی، خانم سیده‌اعظم حسینی صحبت کرد. سلام خانواده‌های شهدا و ایثارگران را رساند و گفت خیلی تلاش می‌کند که سُرور و ابتهاجش را از این دیدار کنترل کند. سیده اعظم حسینی پدیدآورنده‌ کتاب «دا» است؛ کتابی که به همت او کتاب شده. او هم نکاتش را کوتاه و دسته‌بندی ارائه کرد: عدم به رسمیت شناختن حقوق مؤلفان و پدیدآورندگان حوزه‌ جنگ، در دسترس نبودن اسناد و مدارک جنگ که یا در اختیار مراکز نظامی است یا در اختیار کسانی که با آن به مثابه کالای تجاری رفتار می‌کنند، بی‌رغبتی و کم‌حوصلگی کسانی که در صحنه‌های جنگ حضور داشته‌اند و به خاطر عدم درک صحیح از اهمیت موضوع، در بازگویی آن نمی‌کوشند. خانم حسینی از گفتن بقیه‌ حرف‌هایش امتناع کرد تا نوبت به بقیه هم برسد.

بعد از خانم حسینی، آقای بهبودی رشته‌ی کلام را به دست گرفت. بعد از سلام، از اتفاقات نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت و نهضت ۱۵ خرداد به عنوان مهم‌ترین وقایع انقلابی معاصر یاد کرد که اولی با کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ کارش تمام شد، دومی با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۲ نافرجام ماند و نهضت به‌ظاهر ناکام ۱۵ خرداد هم به سرانجام ۲۲ بهمن ۵۷ رسید. هر سه این نهضت‌ها قابل بررسی است و از حیث تفاوت قابل مقایسه.

آقای بهبودی ادامه داد که: «امسال در ۵۰اُمین سالگرد ۱۵ خرداد هستیم. به مناسبت اظهار نگرانی‌ای که  سال پیش درباره‌ این حوزه فرموده بودید، نکاتی را به عرض می‌رسانم. وقتی انقلاب پیروز شد، در نقطه‌ صفر بودیم و شاید مبهوت از سرعت اتفاقات. یک‌دفعه دور و اطرافمان پر شد از آثار ترجمه‌ای که بیشترشان خاطرات سفرای داخل ایران بود و البته بعضی هم مال محققین دانشگاهی خارجی. دهه‌ی ۶۰ به همین منوال گذشت، ولی در دهه‌ ۷۰ کمی اوضاع عوض شد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و ... به وجود آمدند و با رشد و بلوغ محققین و پژوهشگران در پایان دهه‌ی ۷۰ توازنی بین آثار داخلی و خارجی برقرار شد. دهه‌ی ۸۰ دوره‌ی چربش آثار داخلی نسبت به آثار خارجی بود. اسناد منتشر شد. منابع کافی و وافی برای نگارش تاریخ وجود دارد. الان دست ما برای این کار دست بالاست. بین مؤسسات مختلف رقابت درگرفته برای انتشار کتاب که خیلی خوب است. تاریخ‌های محلی انقلاب در حال نگارش است. الان انقلاب اسلامی حیثیت ملی ما شده است، چون اتفاقات آن دوره در سیستان و هرمزگان و مازندران و کردستان همه شبیه هم است.

ما کار بسیار سختی پیش رو داشتیم، یک سرِ این انقلاب در آسمان بود و یک سرش در زمین. زبان آکادمیک نمی‌فهمید که «انقلاب ما انفجار نور بود« یعنی چه  و ما باید با او با زبان علمی‌تر صحبت می‌کردیم. با توجه به جمیع جهات، موقعیت امروز ما از دیروز خیلی بهتر است و فردا خیلی بهتر از امروز خواهد بود

صحبت‌های آقای بهبودی که تمام شد، آقا پرسیدند من چه اظهار نگرانی‌ای کرده بودم؟ بهبودی گفت: در مقایسه با ادبیات جنگ، شما برای ادبیات انقلاب کمی نگران بودید. رهبر انقلاب با خنده گفتند: اگر نگرانی‌ای هم بوده برای کارهای شما نبوده، چون همین مقداری هم که دارد کار می‌شود، کار شماست.

نوبت به آقای فخرزاده رسید؛ مسئول واحد تاریخ شفاهی. توضیح داد که در سال ۱۳۷۲ کار را شروع کرده‌اند و سه برنامه را پیگیری کرده‌اند؛ اول ثبت خاطرات افراد مختلف که حدود ۶۵۰۰ ساعت مصاحبه با ۹۰۵ نفر شده است. دوم انتشار ۳۵ کتاب از همین مصاحبه‌ها و سوم ساماندهی و مدیریت اطلاعات جمع آوری‌شده برای ارائه به محققان: «اوایل خاطرات را فردمحور جمع‌آوری می‌کردیم و بعدتر موضوع‌محور شدیم؛ مثل ۱۵ خرداد، تسخیر لانه‌ جاسوسی، جنبش‌های دانشجویی داخل و خارج از کشور. اولین نتیجه‌اش کتاب جنبش دانشجویان تبریز شد و ماجراهای نوفل‌لوشاتو در حضور 4‌ماهه‌ امام خمینی.»

بعد از آن نوبت محسن کاظمی شد. آقای کاظمی اگر فقط با کتاب خاطرات عزت‌شاهی هم شناخته شود، به نظرم بسیار پرارج و قرب باید باشد. او هم درباره‌ تاریخ شفاهی صحبت کرد که وجه غالب تاریخ امروز است هم در ایران و هم در دنیا: «تاریخ شفاهی در دنیا هم مدیون جنگ است. بعد از جنگ جهانی دوم در دانشگاه کلمبیا جریانی راه افتاد برای ثبت خاطرات جنگ. در ایران هم همین طور است، با این تفاوت که هیچ‌وقت دانشگاه‌ها وارد این عرصه نشدند و نهادها و سازمان‌های انقلابی‌تر بار این کار را به دوش گرفتند. با این حال، وضع تاریخ شفاهی ما باید از این بهتر شود. مثلاً فقط دو ساعت از مرحوم مرتضایی‌فر مصاحبه وجود دارد که این یک ضایعه است. ضد انقلاب و اپوزیسیون بی‌کار نیستند. آنها که عرصه‌ سیاسی را به‌کل باخته‌اند، حاضر نیستند عرصه‌ تاریخ را هم ببازند. از طرفی چون دستشان خالی است، با دروغ مشغول تاریخ‌سازی و تسویه‌حساب‌های گروهی و لااقل پاسخ‌دادن به شبهات هستند.

تاریخ شفاهی در دنیا در دانشگاه‌ها متمرکز است. الان از محدوده‌ جغرافیای کشورها هم خارج شده و منطقه‌ای شده است؛ مثلاً تاریخ شفاهی منطقهی آمریکای لاتین. پروژه‌های این دانشگاه‌ها هم با ثبت تاریخ شفاهی همان دانشگاه‌ها شروع می‌شود. در ایران فقط دانشگاه اصفهان به همت دکتر نورایی کارهایی کرده و کلّاً دانشگاه‌ها نسبت به این موضوع بی‌مهر بوده‌اند. ما هم انجمنی هیأتی و اخوانی به نام انجمن تاریخ شفاهی در حوزه راه‌انداخته‌ایم که به دلیل بروکراسی پیچیده، ثبت هم نشده. کارهایی هم انجام داده‌ایم و نشست‌هایی هم برگزار شده که خبر بعضی از آنها بین‌المللی شده است. حتی گروهی از کسانی که در آمریکا کار تاریخ شفاهی می‌کردند، با دیدن کارهای ما تعجب کردند و گفتند با این‌که شما ۳۰ سال از ما دیرتر شروع کرده‌اید، ولی عقب‌تر از ما نیستید.» آخر صحبت هم درخواست کرد که «شفاهی‌کارها» دیداری با ایشان داشته باشند.

آخرین نفر هم دکتر غنی‌یاری بود که درباره‌ دانشنامه‌ سیاسی زندان‌های دوره‌ پهلوی توضیح داد و این‌که این دانشنامه مبتنی بر تاریخ شفاهی است و به سرانجام رسیده. همین‌طور دانشنامه قیام ۱۵ خرداد که تازه شروع شده است.

جلسه که رسید به این‌جا، همه‌ی توجه‌ها جلب شد به رهبر انقلاب؛ جلسه‌ ساده‌ای که روی صندلی‌هایی ساده در سالنی ساده برگزار می‌شد و پذیرایی‌اش هم چای و آب و شیرینی خشک ساده بود.

آقا بسم‌الله گفتند و شروع کردند: «خیلی جلسه‌ پرفایده‌ای بود برای من و خیلی استفاده کردم. این را هم بدانید اگر امر دایر باشد به اختیار شخصی خودم که جلسه با امثال شما داشته باشم یا جلسه‌ سیاسی و اقتصادی و ... حتماً اولویت اول و دوم و سومم جلسه با شماها خواهد بود

شنیدن این جمله روی صورت همه‌ حاضران لبخند کاشت. شاید هم از گرایش‌های رهبر انقلاب به حوزه‌ فرهنگ همین انتظار هم می‌رفت. آقا ادامه دادند که: «وقتی شما با کمترین و بهترین کلمات، معانی و مفاهیم عمیق را منتقل می‌کنید، از عمق جان لذت می‌برم. گزارش دفتر خودمان و گزارشی را که آقای مؤمنی فرستاده بودند، صبح مطالعه می‌کردم. در پایان سجده‌ شکر بجا آوردم از این همه اتفاقات خوب.

و اما نکاتی که از بین صحبت‌های شما یادداشت کردم و نکاتی که از قبل نوشته بودم؛ من طرفدار تحقیق علمی هستم، ولی نکاتی در کار شما هست که نباید از آن غفلت کرد. مثلاً استدلال قیاسی در کار علمی پذیرفته نیست، ولی در کار خاطره گاهی لازم است. مثلاً گاهی خاطره‌ای از نظر زمانی و مکانی با اطلاعات صحیحی همخوان نیست، خوب حتماً باید اصلاح شود. مسأله‌ شما اصلاح متون تاریخی نیست و باید ابتکارات و خلاقیت خودتان را هم به کار ببرید.

مسأله‌ بعد این‌که کار را به سمت دانشگاه پیش ببرید، ولی شما محدود به دانشگاه نیستید. دلیل این‌که خارجی‌ها کار را بردند داخل دانشگاه، این بوده که نهادهای جهادی و انقلابی مثل حوزه‌ی هنری نداشتند. از امکان دانشگاه استفاده کنید، ولی کار را رها نکنید. خودتان را تقویت کنید و پیش بروید. زبان دانش و خرد را هم حفظ کنید، ولی طبیعت کار ادبی شما با زبان احساس و صمیمیت هم رابطه‌ای دارد. این دو را با هم جمع کنید.

در صحبت‌ها شنیدم در مورد حقوق مؤلف و پدیدآورنده صحبت شد. من به این حقوق اعتقاد دارم. هر چند مواد خام کتاب متعلق به صاحب خاطره است، ولی آن‌چه آن خاطرات و مواد خام را جذاب و خواندنی و کتاب می‌کند، تلاش نویسنده است. من وقتی کتابی را که آقای بهبودی زحمت کشیده و درباره‌ حقیر نوشته بود خواندم، متوجه شدم خودم حتی با کمک اطرافیان هیچ‌وقت نمی‌توانستم چنین کاری را انجام دهم. من از کارِ هنرمندانه‌ این نویسندگان لذت می‌برم، ضمن این‌که خانم‌ها هم زیاد شده‌اند بین این نویسندگان. همین‌جا هم باید از آقای سرهنگی تشکر کنم که دفترشان نیروسازی هم داشته. من موافق حفظ حقوق نویسندگان هستم، ولی در مورد چگونگی‌اش نظری ندارم.

چیزی فرمودید که ماجرای ۱۵ خرداد را با انقلاب‌ها و نهضت‌های داخلی مقایسه کنید، این البته کار خوبی است، ولی قیاس با انقلاب‌های خارجی را هم مد نظر داشته باشید. در مورد مشروطه و ملی‌شدن صنعت نفت هم رمان و تاریخ زیاد است، ولی ما درباره‌ انقلاب اسلامی هنوز کم اثر داریم و باید بیشتر کار کرد.

دو نکته‌ اساسی درباره‌ حوزه‌ هنری و دفتر ادبیات انقلاب هست. اول این‌که شما ظرفیت برآمده از انقلاب را مورد توجه قرار دادید در برابر جمعی که انقلاب را بایکوت کردند. روشنفکرانی که اهل ادبیات و شعر و ... بودند، در تصمیمی نگفته و ننوشته بنا گذاشتند انقلاب و بعد جنگ را ندیده و مکتوم بگذارند. کارهای شما یک ادعانامه‌ تاریخی است در برابر سکوت آنها. جریان‌های معاند با کارهای شما باید به تاریخ جواب بدهند. این‌ها می‌خواستند نگویند تا این‌جور به چشم بیاید که انگار اصلاً اتفاقی نیفتاده.

نکته‌ دوم هم این است که شما توانستید با این کارِ طولانی و مستمر  یک حرکت عظیم فرهنگی در مملکت راه‌بیندازید. شما با این کارها کشور را از کارهای وارداتی در حوزه‌ جنگ و انقلاب مستغنی کردید. تولید محتوا کردید؛ برعکس جریان روشنفکری که همه‌ کارهایش مبتنی بر ترجمه است، حتی وقتی تاریخ ایران می‌نویسند. این سنت غلط را شما به هم زدید.

چیز دیگری که در چشم من اهمیت دارد و آن را تحسین می‌کنم، این است که در کار پایداری کردید. گاهی کسی کار خوبی را شروع می‌کند، ولی رنگ و بوی کارهای دیگر جذبش می‌کند. در قرآن هم مکرر درباره‌ ثبات و استقرار توصیه شده است. باز هم توصیه می‌کنم همه‌ عمرتان را بگذارید برای این کار، هم در جریان فرهنگی جامعه مؤثر است و هم آخرت دارد.

به مسأله‌ نشر و توزیع کارهایتان اهمیت بدهید. نمایشگاه کتاب چند روز است. باید کاری کنید همیشه استقبال از آثارتان وجود داشته باشد. باید فضا را پرکنید. اصلاً یک قرارگاهی برای نشر و توزیع درست کنید. زمینه هم زیاد دارید؛ این همه جوان بسیجی، این همه دانش‌آموزان خوب، حلقه‌های مستعد، حوزه‌های علمیه، این مخاطبین بالقوه را دریابید. من غصه‌ام می‌شود که می‌گویند تیراژ دو-سه هزار جلدی. چاپ‌ها باید برسد به سی-چهل هزار جلد. امیدوارم به تیراژ میلیونی در چاپ و تیراژ برسید.

مسأله‌ ترجمه هم مهم است. کتاب‌های شما اگر ترجمه شود، خیلی مخاطب بین‌المللی دارد. یکی از عواملی که فرهنگ و سبک زندگی غربی در کشور ما حضور دارد، ترجمه‌ آثار آنهاست که همه‌اش علمی هم نبوده؛ رمان، نمایشنامه، سفرنامه و ... هم بوده. جریان ترجمه را برگردانید به سمت بیرون از مرزها.

مسأله‌ فوریت‌ها را هم جدی بگیرید. کار شما قوامش به آدم‌هاست. آد‌م‌ها هم در معرض مرگ و میر و فراموشی هستند. مطالب را جمع کنید از آدم‌ها؛ هرچند بعداً تنظیم کنید.

مطالعات تطبیقی و مقایسه‌ای را بین جنگ خودمان و دیگران انجام بدهید. از کارهای خوب و آدم‌های خوبتان هم در مراسم‌هایی تجلیل کنید. چند سال پیش جلسه شب خاطره‌ای با همین شماها داشتم. بعد از آن در کتابخانه‌ام با یکی از شاعران بزرگ جلسه‌ای داشتم. در آن جلسه آن شاعر گفت شعری بخوانم. گفتم من شاعر نیستم که شعر بخوانم، ولی اگر بودم در وصف کسانی که در این شب خاطره شرکت کردند، قصیده می‌گفتم.»

آقا رسیده بودند به آخر صحبت‌ها. وقت اذان هم نزدیک بود. جلسه‌ مفید و پرمطلب و کم‌حاشیه با بلند‌شدن آقا از روی صندلی‌شان رو به اتمام بود. یکی دو نفر برای ایشان نامه و کاغذ بردند. دور رهبر انقلاب پر شد. کسی هجوم نیاورد. همه به رسم ادب و برای خداحافظی جلو آمدند. کاظمی گفت: رتبه‌ ما در تاریخ شفاهی آسیا دوم است. آقا بی‌درنگ جواب دادند: در دنیا باید اول باشید. یک نفر از لزوم وجود کتابخانه‌های تخصصی گفت. آقا جواب دادند شما حوزه‌ هنری و سازمان تبلیغات هستید، شما باید کاری کنید؛ «إذا عَلِمتَ فَاعمَل». وقتی می‌دانید کاری خوب و درست است، اقدام کنید.

بالأخره دقایقی مانده به اذان جلسه تمام شد و آقا رفتند. جمع خندان با هم خوش‌و‌بش می‌کردند. بعضی که عجله داشتند، رفتند و بقیه ماندند و نماز خواندند و نهار میهمان لوبیا‌پلوی بیت رهبری بودند.


رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3065
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : گمنام
یک شنبه 28 ارديبهشت 1392

باید معیارها را شناخت و با مشورت و تفکر، به حجت شرعي رسيد/ مردم؛ به دنبال فردي اصلح كه كشور را با عزت به پيش ببرد/ دشمن؛ به دنبال فردي كه ايران را به وابستگي بكشاند

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، با توصیه به آحاد ملت بخصوص جوانان برای بهره گیری از ظرفیت عمیق و انسان ساز ماه معطر رجب، انتخابات 24 خرداد را آزمون افتخارآمیز دیگری برای ملت ایران دانستند و با تبیین «اهداف متضاد ملت و دشمنان ملت در این انتخابات» تأکید کردند: مردم برای تحقق اهداف خود و ناکام ماندن دشمن، با حضور پرشور و گرم در انتخابات، از میان نامزدهایی که شورای نگهبان براساس معیارهای قانون معرفی می کند، انسانی شایسته، وارسته، مؤمن، انقلابی، «اهل استقامت و عزم و ایستادگی» و برخوردار از همت جهادی را انتخاب کنند که بتواند بهتر از دیگر نامزدها، بار سنگین عزت و پیشرفت کشور را به دوش بکشد و به جلو ببرد.

 به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري،‌ ايشان انتخابات ماه آینده را مهمترین مسئله کنونی کشور خواندند و با اشاره به تأثیرات کوتاه مدت، و بلندمدت این رویداد خاطرنشان کردند: در این انتخابات یک نفر با رأی ملت، مدت 4 سال بر سرنوشت و مسائل عمده کشور حاکم می شود اما برخی تصمیمات و کارهای خوب یا غیرخوب این فرد، می تواند حتی در 40 سال آینده بر کشور تأثیرگذار باشد و این واقعیت، نشان می دهد که انتخابات ریاست جمهوری، چقدر مهم است.
 
ایشان در تبیین اهمیت مضاعف انتخابات 24 خرداد افزودند: با وجودی که حدود یک ماه تا انتخابات فاصله داریم این موضوع به یک مسئله مهم بین المللی تبدیل شده، و اتاقهای فکر جهانی و دشمنان ایران، حتی مقدمات آن را با دقت رصد می کنند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه دشمنان در قبال این انتخابات اهدافی کاملاً مغایر با اهداف ملت ایران را دنبال می کنند افزودند: مردم ایران به دنبال فرد اصلحی هستند که کشور را با سرعت بیشتری در عرصه های مادی و معنوی به پیش ببرد و ضمن حل مشکلات موجود و ایجاد زندگی بهتر و مرفه تر، عزت و استقلال ایران را در پرتو «شور و شوق و امید مردم» ارتقا بخشد.
 
ایشان افزودند: اما دشمن به موازات تلاش برای سرد کردن انتخابات، دنبال فردی است که این مختصات را نداشته باشد و ایران را به وابستگی، ضعف، عقب ماندگی در عرصه های مختلف و قرار گرفتن در مسیر سیاستهای بیگانگان بکشاند.
 
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: البته بیگانگان در درجه اول به دنبال انجام نشدن انتخابات بودند اما حالا که دستشان از این هدف کوتاه است دنبال دلسرد کردن مردم، از رونق انداختن انتخابات و تأثیرگذاری در انتخاب مردم هستند.
 
ایشان ناامید کردن مردم از شرکت در انتخابات را از تاکتیکهای اصلی دشمن دانستند و افزودند: آنها می خواهند به افکار عمومی القا کنند که رأی دادن و شرکت در انتخابات فایده ای ندارد پس چرا شرکت کنیم؟
 
حضرت آیت الله خامنه ای با استناد به عملکرد هفته های اخیر «شبکه بزرگ رسانه ها و خبرگزاریهای صهیونیستی» افزودند: بحرانی جلوه دادن اوضاع کشور، بزرگنمایی مشکلات، القای یأس و ناامیدی درباره حل مشکلات و تاریک جلوه دادن آینده ملت از جمله روشهایی است که شبکه بزرگ دروغ پردازی و تحریف، برای بی رونق کردن انتخابات ایران در دستور کار خود قرار داده است.
 
رهبر انقلاب در همین زمینه افزودند: البته مشکلاتی مانند گرانی و اشتغال در کشور وجود دارد اما کدام کشور است که بدون مشکلات باشد؟ و آیا فریاد کشیدن هر روزه مردم اروپا در خیابانها، نشانه این نیست که کشورهای اروپایی تا خرخره در مشکلات فرو رفته اند؟
 
حضرت آیت الله خامنه ای در مقایسه ی اوضاع ایران و کشورهای دیگر افزودند: کدام کشور از استقلال ملی و انسجام و وحدت ملت ایران برخوردار است؟ کدام کشور این همه جوان با نشاط دارد که میدانهای عظیم علمی را فتح می کنند؟ کدام ملت توانسته است از «اهمیت و عظمت و تأثیرگذاری ملت ایران» در حوادث منطقه ای و جهانی برخوردار شود؟ و کدام ملت توانسته است همچون مردم ایران عزیز، همه خباثتهای دشمنان را ناکام بگذارد و سرافراز و امیدوار به راه خود ادامه دهد؟
 
ایشان پس از تشریح صحنه «رویارویی سیاسی ملت و جبهه ضد ملت در انتخابات» تأکید کردند: مردم بدانند که حضور پرشور و پررونق در انتخابات، موجب مصونیت کشور و کاهش طمع بیگانگان برای دست اندازی و خباثت می شود.
 
رهبر انقلاب در توصیه ای مؤکد به مسئولان، فعالان سیاسی و کسانی که تریبون در اختیار دارند افزودند: به مردم امید بدهید چرا که واقعیات کشور و عزم و اراده ملت، هر انسان منصفی را به آینده امیدوار می کند.
 
ایشان در نوعی جمع‌بندی درباره نتیجه رویارویی ملت و دشمنان در عرصه انتخابات افزودند: آنطور که ما مردم ایران را شناخته ایم و لطف و فضل الهی را تجربه کرده ایم، ملت در این نوبت نیز، افتخار دیگری بر افتخارات خود می افزاید و مشت محکمی به دهان دشمن خواهد زد.
 
رهبر انقلاب در ادامه سخنان خود در نگاهی اجمالی به معیارهای انتخاب نامزد اصلح گفتند تا قبل از انتخابات در این زمینه نکات لازم را بیان خواهم کرد اما نکته مهم این است که برای انتخاب خوب و درست، باید معیارها را شناخت و با مشورت و تفکر، و دست یافتن به حجت شرعی، نامزد اصلح را انتخاب کرد.
 
 
رهبر انقلاب با اشاره به ضرورت انتخاب کسانی که همتشان بر حفظ عزت و پیشرفت کشور متمرکز است افزودند: هرچه در این سه دهه بدست آورده ایم به برکت حرکت در جهت اهداف انقلاب بوده است بنابراین کسانی را انتخاب کنیم که در همه شرایط، تحقق این اهداف را سرلوحه خود قرار می دهند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به لزوم دقت در شعارهای نامزدها خاطرنشان کردند: گاه برخی برای جلب آرا، شعارهایی خارج از حدود اختیارات رئیس جمهور و امکانات کشور مطرح می کنند اما مردم با هوشمندی دنبال کسانی هستند که شعارهای مبتنی بر واقعیات می دهند و برای حل مشکلات و فوریتها، روشهایی متناسب با ساز و کار کشور را پی می گیرند.
رهبر انقلاب با اشاره به آمدن افراد متعدد به صحنه نامزدی انتخابات افزودند: شورای محترم نگهبان که از انسانهای پرهیزکار، متقی و آگاه تشکیل شده براساس وظایف قانونی خود، کسانی را که برای ریاست جمهوری صالح هستند به مردم معرفی می کنند و مردم از میان نامزدهای معرفی شده، کسی را که صالح تر است و بیشتر به درد ملت می خورد انتخاب خواهند کرد.
 
حضرت آیت الله خامنه ای بار دیگر بر پایبندی و تبعیت کامل از قانون تأکید کردند و افزودند: عمل به قانون معیاری بسیار خوب و وسیله ای برای آرامش و آسایش ملت و حفظ وحدت ملی است و به هیچ دلیلی نباید کسی از آن تخطی کند.
 
 
ایشان حوادث خسارت بار سال 88 را نتیجه تخطی و تخلف عده ای از قانون برشمردند و افزودند: آنها برای اغراض نفسانی یا اهداف سیاسی یا هر هدف دیگر راهی خلاف قانون رفتند و ضمن «صدمه زدن به خودشان و به ملت و کشور»، نگذاشتند مردم طمع شیرین آرای 40 میلیونی را بخوبی بچشند و احساس کنند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای تسلیم در مقابل قانون را تنها راه صحیح خواندند و افزودند: گاه قانون صددرصد صحیح نیست اما از بی قانونی بهتر است.
 
ایشان افزودند: ممکن است از مجری قانون در یک بخش، خطایی هم سر بزند اما اگر نتوانیم از راه قانونی آن خطا را اصلاح کنیم تحمل آن، از بی قانونی و عمل خلاف قانون بهتر است.
 
ایشان داشتن حجت شرعی برای انتخاب یک فرد را مایه آرامش دنیوی و اخروی خواندند و افزودند: اگر تصمیمی که با حجت شرعی گرفته شده غلط هم از آب درآمد چون انسان به تکلیف عمل کرده سرافراز است.
 
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان ماه رجب را آمادگاهی برای افزایش ظرفیت معنوی خواندند و خاطرنشان کردند: اگر در رجب و شعبان، توفیق حضور قلب حاصل شد و انسان خود را در همه احوال در محضر علم بیکران الهی یافت، حضور پاکیزه در ضیافت بی دریغ الهی در ماه مبارک رمضان، امکان پذیر خواهد شد.
 
ایشان شرکت قشرهای مختلف مردم بویژه جوانان در سنت حسنه اعتکاف در ماه رجب را، منظره ای زیبا دانستند و افزودند: همه برکات و دستاوردهای انقلاب، به پشتوانه همین ذخایر معنوی و روحی حاصل شده است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: ایستادگی، شورانگیزی، حرکت آفرینی و قدرت تحسین برانگیز امام راحل عظیم الشأن در مقابل ستمگران جهانی، متکی به اشکها، عبادات و مناجات خالصانه ای بود که آن عزیز، در نیمه های شب با پروردگار خویش زمزمه می کرد.
 
رهبر انقلاب رهبانیت در اسلام را به معنای حضور در همه عرصه های زندگی خواندند و با تجلیل از ایمان، احساسات انقلابی و نقش آفرینی جوانان کشور در عرصه های ملی افزودند: حفظ و تعمیق این روحیه، ادامه تفضلات و کمکهای پروردگار را تضمین خواهد کرد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2699
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
شنبه 28 ارديبهشت 1392

مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: در اوایل انقلاب قرض‌الحسنه‌ها خیلی زیاد بود امّا بعضی رفتند، پول‌هایشان را از قرض‌الحسنه‌ها برداشتند و در بانک‌ها گذاشتند، آیت‌الله بهجت فرمود: از این به بعد فقر در جامعه زیاد می‌شود.

 آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «شر» پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:
 
*دعوت به خیر و دوری از شرّ، در قرآن صاعد
 
پروردگار عالم به واسطه انبیاء عظامش، بشر را دعوت به خیر و دوری از هر شرّی کرده است، آن‌قدر این شناخت خیر و شرّ را برای شناخت راه صحیح و صراط مستقیم، مهمّ، قرار داد که تمام اقوال و کردار انبیاء عظام (قول و فعلشان) نشأت گرفته از همین مطلب است که مردم را دعوت به خیر و دوری از شرّ کردند.
 
به قدری مهم است که گاهی به قول اولیاء خدا، پروردگار عالم این را در قالب دعا هم قرار داد. به طوری که آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن، آیت‌الله قاضی، آن عارف بزرگوار فرمودند: پروردگار عالم وقتی می‌خواهد مردم را با خود مشغول کند، عنوان دعا را مطرح می‌کند. دعایی که به قول اولیاء خدا، قرآن صاعد است. یعنی همان‌گونه که کتاب‌الله، قرآن نازل است؛ دعا، قرآن صاعد است و صعود می‌کند و به بالا می‌رود.
 
پروردگار عالم به وسیله همین ادعیّه که انسان، با ذوالجلال و الاکرام ارتباط پیدا می‌کند، دعوت به خیر و دوری از شرّ می‌کند. به تعبیری، اولیاء خدا می‌گویند: گاهی که انسان، احساس نیاز درونی‌اش به جوش و خروش درمی‌آید، آن‌گاه به سمت دعا می‌رود و پروردگار عالم هم به وسیله همین ادعیّه، او را با خیر و شرّ آشنا می‌کند.
 
اتّفاقاً یکی از آن لحظات و ازمنه‌ای که انسان به خوبی خیر را درک می‌کند و می‌فهمد که شرّ چیست، همان لحظه نیاز است که دیگر دست به دعا بر می‌دارد، لذا پروردگار عالم یکی از آن زمان‌ها را رجب‌المرجّب قرار داد. در همین دعایی هم که بیان فرمودند: در ماه رجب، بعد از هر نماز خوانده شود «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ...»، انسان، طلب خیر از باری‌ تعالی می‌کند؛ چرا که هر چه خیر است، مِن ناحیه الله است و هر چه شرّ است، از نفس دون و وسوسه‌های شیاطین جنّ و انس است.
 
لذا طلب خیر از باری ‌تعالی آن ‌قدر مهم است که به ساحت قدسش عرضه می‌داریم: «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ» ای کسی که هر چه خیر است، امیدش، مِن ناحیه ذوالجلالی توست و هر چه شرّ است، امید است که تو ایمن بدهی که می‌دانیم مِن ناحیه النّاس است.
 
«یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً» وقتی انسان بفهمد تمام خیر دنیا از ناحیه حضرت حقّ است، لذا از او مجدّداً می‌خواهد که «أَعْطِنِی» تو عطا کن، «بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شرّ الدُّنْیَا وَ شرّ الْآخِرَةِ».
 
*مهار نفس؛ راه قرار گرفتن در خیر
 
همین دعا به ما بیان می‌کند که تمام مقولات عالم در این دو باب است، یا خیر است، یا شرّ. اگر انسان به خوبی این را درک کند؛ باید به خیر برود و از همه شرّها دور شود و از حضرت ذوالجلال و الاکرام بخواهد که عنایت کند. لذا عرضه می‌داریم: «وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شرّ الدُّنْیَا وَ شرّ الْآخِرَةِ» تو از من دور کن، آن شروری که مرا در دنیا گرفتار می‌کند و آخرت من را هم از بین می‌برد که اولیاء خدا بیان کردند: تمام این‌ها، از نفس دون است.
 
به یک تعبیری که آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن میرداماد بزرگوار، ملّای عظیم‌الشّأن می‌فرماید، «الشر قضایاء النفسانیّه و الخیر الهامات الالهیّه»، شرّ، همه از قضایای نفسانی انسان است و خیر، همه الهامات ذوالجلال و الاکرام است که اگر کسی توانست این نفس دون را مهار کند، صددرصد در خیر قرار می‌گیرد و عمده، همین است.
 
*پرهیز از شرّ = انجام دادن خیر
 
وقتی انسان، نفس را از شرّ دور کرد، دیگر وجودش خیر می‌شود و صددرصد هر آنچه خیر است، برایش به وجود می‌آید. لذا یک جمله بسیار عالی و زیبایی را مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله‌الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) می‌فرمایند که همان نکته‌ای است که عرض کردیم اگر انسان از شرّ دور شد، اصلاً خود به خود خیر در او به وجود می‌آید.
 
حضرت می‌فرمایند: «مُتَّقِی الشَّرِّ کَفَاعِلِ الْخَیْرِ»، آنکه از شرّ پرهیز کرد، مثل آن کسی است که گویی عمل خیر دارد انجام می‌دهد؛ چون شرّ، از نفس است و همه خیر از ذوالجلال و الاکرام است، «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ».
 
اولیاء خدا می‌گویند: چون ذوالجلال و الاکرام در خیر است و خیر را برای انسان می‌خواهد، اگر انسان بخواهد یا نخواهد، او مرحمت می‌کند امّا (این امّا مهم است) چه کسی از خیر بهره می‌برد؟ آن که وجودش را از شرّ پاک کند.
 
«یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ» ای کسی که به هر شخصی که از تو مسئلت کند، عطا می‌کنی و حتّی بالاتر از آن، «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً» به آن کسی هم که به معرفت ندارد، مرحمت می‌کنی، «أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ» پس حالا تو هستی که باید مرحمت کنی.
 
*تقوا؛ دوری از شرّ و نزول خود به خودی خیر
 
لذا اولیاء خدا می‌گویند: وقتی انسان از شرّ نفس دور شد؛ می‌داند همه خیر مِن ناحیه الله است. لذا تنها راهش این است که انسان از بدی‌ها دور شود و آن تقوای حقیقی هم همین است.
 
آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، استاد عظیم‌الشّأنمان می‌فرمود: آیت‌الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی بارها و بارها فرمودند: تقوا به معنی دوری از شرّ است. اگر از شرّ و بدی‌ها دور شدی، این یعنی تقوا و آن‌وقت است که خودبه‌خود خیر می‌آید، «کَفَاعِلِ الْخَیْرِ». لذا وقتی این‌طور شد، دیگر انسان، مرکز خیر می‌شود.
 
*گل بی‌خار باش!
 
به قدری این مطلب مهم است که آن ‌که اوّل رجب المرجّب، ولادتش است، امام محمّد باقر(ع) می‌فرمایند: طوری خیر محض باش که دیگر اصلاً شرّی در تو نباشد؛ چون اگر ‌طوری خیر بودی که شرّ هم کنارت بود، آن موقع همین شرّهای کوچک هم گرفتارت می‌کند. لذا حضرت فرمودند: «کُنْ خَیْراً لَا شرّ مَعَهُ»، طوری خیر باش که هیچ شرّی با تو نباشد.
 
وقتی انسان یک شرّ در وجودش بود، آرام آرام کنار خیر، مدام او را به سمت بدی‌ها می‌برد. خیرها، لطف خدا و عنایت ذوالجلال و الاکرام است و شرور از ناحیه نفس دون است (همان چیزی که میرداماد عزیز، آن ملّای عظیم‌الشّأن تبیین فرمودند). لذا وقتی شرّ هم در وجود انسان باشد، اگر انسان به سمت خیر برود، این شرّ، دو مرتبه او را بر می‌گرداند و یک حال متغیّر خواهد داشت، امّا وقتی خیر مطلق شد که «لَا شرّ مَعَهُ»، آن‌وقت دیگر گل بی‌خار می‌شود.
 
لذا حضرت در ادامه همین تمثیل را می‌زنند و می‌فرمایند: «کُنْ وَرَقاً لَا شَوْکَ مَعَهُ» مانند یک برگ بی‌خار باش.
 
اولیاء خدا یک تعبیری را بیان کردند، می‌فرمایند: وقتی انسان، خیر مطلق شد؛ هر که در محضر او بیاید، آرام می‌شود. به عنوان مثال، وقتی از خود عمروعاص ملعون می‌پرسند، اگر کنار امیرالمؤمنین باشی، چه می‌شوی؟ می-گوید: هر کس در محضر امیرالمؤمنین برود، در امان است!
 
لذا اگر گل بی خار شدیم، این‌طور می‌شود که هر که بیاید، آرام می‌شود؛ «کُنْ وَرَقاً لَا شَوْکَ مَعَهُ وَ لَا تَکُنْ شَوْکاً لَا وَرَقَ مَعَهُ».
 
پس عزیزم! مواظب باش یک طوری نشود که این ‌قدر وجودت شرّ شود که حتّی یک خیر هم درآن نباشد و وجودت، خار مطلق باشد، «وَ لَا تَکُنْ شَوْکاً لَا وَرَقَ مَعَهُ وَ شَرّاً لَا خَیْرَ مَعَهُ». لذا شرّ را به عنوان خار تمثیل زدند که حال اولیاء الهی برعکس است و وقتی محضرشان می‌رویم، آرام می‌شویم.
 
*مجالست با چه کسانی، شرّ می آورد؟
 
لذا آنچه که شیطان ملعون، در وسوسه‌هایش دارد، همین است که نگذارد انسان، با خوبان عالم همنشین شود. عزیزان من! به این نکته خوب دقّت کنید و بر روی آن تأمّل کنید که شیطان نمی‌خواهد بگذارد با اولیاء الهی هم‌نشین باشید.
 
برای همین است که وجود مقدّس اباعبدالله، سیّد و سالار شهیدان، حضرت امام حسین(ع) بیان می‌فرمایند: «مُجالَسَةُ أهلِ الدَّناءَةِ شَرٌّ»، مجالست با آن‌ها که اهل پستی، دنی و فرومایگی هستند، شرّ می‌آورد. معلوم است در مقابلش، مجالست با خوبان عالم، خیر برای انسان می‌آورد و شیطان نمی‌گذارد.
 
*دعا و یاد گرفتن چگونه عمل کردن
 
لذا آنچه که مهم است همین است که دعا برای ما چه بیان می‌کند. آقا جمال‌الدّین خوانساری نکته‌ای در شرح ادعیه تبیین می‌فرمایند که بسیار عالی است، می‌فرمایند: این ادعیّه می‌خواهند به ما یاد بدهند این‌گونه عمل کن، نه این که فقط این‌گونه بخوان!
 
«یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شرّ یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً» لذا این دعا می‌خواهد بگوید: تو هم همین ‌طور باش - البته اهل خیر هم در دنیا این‌طور هستند - که هنوز کسی مسئلت نکرده، دستش را بگیر.
 
اگر خاطر شریفتان باشد، عرض کردیم که بیان فرمودند: بهترین مردم، آن کسی است که قبل از این که کسی نیاز داشته باشد، دستش را بگیرد.
 
لذا آقا جمال‌الدّین خوانساری، آن عارف بالله می‌فرمایند: آن کسی که این دعا را می‌خواند، باید همین حالات را باید داشته باشد و از همه شرّهای وجودی بیرون برود.
 
پس یکی از راه‌ها، مجالست با اهل خیر و دوری جستن از اهل شرّ است. عجیب است، در هر مطلب که وارد شدیم (چه در باب پدر و مادر، چه اخلاص و ...، در هر بابی که در اخلاق بحث کردیم)، نسخه‌ای که دادند، همین بود. لذا عزیزان! این همنشینی را که بارها و بارها و بارها گفتم، کم نگیرید.
 
اهمیّت همنشینی، همان است که وقتی از آن امام‌العارفین(ره) سؤال کردم: آقاجان! شما چقدر از آیت‌الله العظمی شاه‌آبادی مطلب و درس گرفتید؟ قصدم این بود که چه کتاب‌هایی، چند سال و به چه سبکی بوده؛ ایشان فرمودند: من آن قدر که از نگاه به جمال ایشان علم گرفتم، از زبان ایشان نگرفتم!
 
این یعنی همنشینی با خیر، این یعنی همنشینی با خوبان عالم که انسان را به خوبی نزدیک می‌کند. اگر حال، این‌طور شد که انسان از اهل شرّ دور شود؛ طبیعی است حتماً بداند که باید با خوبان عالم همنشینی کند؛ چون اصلاً دو جبهه بیشتر در عالم نیست و این دیگر اظهر من الشّمس است که یا باطل است و یا حقّ است. اصلاً چیزی مابین این دو نداریم. هر آنچه که اهل باطل است؛ یعنی شرّ است و هر آنچه که اهل حقّ است؛ یعنی خیر است. باطل، ظلمت است و خیر، حقّ و نور است.
 
اگر با خوبان عالم، همنشین شدیم، در جبهه حقّ هستیم و به نور و خیر نزدیک می‌شویم. در مقابل، اگر همنشین با اهل باطل شدیم، از خیر دور می‌شویم و به شرّ نزدیک می‌شویم.
 
پس همنشین با خوبان عالم همین خصوصیّت را دارد که ما را به نور و حقّ نزدیک می‌کند. چون این‌ها در هم گره خورده است. امّا وقتی با اهل شرّ، با آن‌ها که اهل دنیا، پست، دنی و رذل هستند، همنشینی کنیم، شرّ می‌شویم. همان‌طور که فرمودند: خصوصیّت همنشینی با اهل فرومایگی و پستی و کسی که برای دیگران شرّ بخواهد، این است: «مجالسةُ اهل الدّنائة شر»، یعنی برای شما شرّ می‌آورد.
 
*ای انسان! بدان خودت به شرّی که برای دیگران می‌خواهی، مبتلایی!
 
خیلی عجیب است، مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی بن ابیطالب(ع) می‌فرمایند: «مَنْ أَضْمَرَ الشَّرَّ لِغَیْرِهِ فَقَدْ بَدَأَ بِهِ نَفْسَهُ»، هر که در درون و ضمیر خودش، برای دیگران، بد بخواهد؛ معلوم است آن بدی را از درون خودش آغاز کرده است؛ یعنی خودش به آن شرّ مبتلاست که این‌گونه برای دیگران دوست دارد و خدا هم برایش آن‌گونه رقم می‌زند.
 
*خدا در ظنّ و گمان بنده‌اش است؛ یعنی چه؟
 
علامه سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی به نقل از آسیّد هاشم حدّاد می‌فرمودند: منظور از این که پروردگار عالم در حدیث قدسی فرموده: «أنا فی ظنّ عبدی»؛ «من در ظن و گمان بنده‌ام هستم»، این است که اگر خیر بخواهی، خدا خیر برایت می‌خواهد و اگر شرّ بخواهی ولو برای دیگران، خدا هم برایت شرّ می‌خواهد.
 
به خصوص طوری است که پروردگار عالم، خلق را عنوان عیال خودش بیان کرده «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ»، لذا هر که برای دیگران بدی بخواهد، پروردگار عالم، آن بدی را در درون خودش قرار می‌دهد، یعنی اگر این-طور بخواهد، آن بدی از درون خودش شروع می‌شود، «بَدَأَ بِهِ نَفْسَهُ».
 
لذا باید برای همه خیر و خوبی بخواهیم، منتها یک نکته دارد و آن، این که اگر کسی برای مردم، امّت و جامعه اسلامی ضرری داشت، طبیعی است آن‌جا دیگر باید جلویش ایستاد و این دیگر تفاوت دارد، با آن چیزی که بیان شد.
 
*شرّ؛ خوره وجود و انسانیّت!
 
لذا بدانید اصلاً هر کس در درونش بدی بود، در حقیقت یک بیماری دارد. مولی‌الموالی(ع) می‌فرماید: «الشَّرُّ مَنْطِقٌ وَبِیٌّ»، این شرّ، منطقی است که مثل وبا، بیمارگونه است؛ یعنی در درونش خوره است. به تعبیری شر، خوره وجود و انسانیّت است و انسان را از آن مقام انسانیت که «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ» است، به پایین می‌کشد و او را گرفتار و بیچاره می‌کند.
 
لذا خیلی باید مراقب باشیم که برای دیگران - البته همان‌طور که عرض کردم الّا آن کسانی که در مقابل دین و امّت هستند - بدی نخواهیم. چون این‌قدر مهم است که می‌فرمایند: نهایتاً دینت را می‌برد و تباه می‌کند.
 
*شرّ خواستن برای دیگران، اوّل به خودت می‌رسد!
 
شرّ، این‌قدر مهم است که فرمودند: «إِیَّاکَ وَ مُلَابَسَةَ الشَّرِّ»، بپرهیز از پوشیدن لباس شرّ و بدی کردن؛ یعنی وجودت را وجود شرّ نکن و خودت را گرفتار نکن، «فَإِنَّکَ تُنِیلُهُ نَفْسَکَ قَبْلَ عَدُوِّکَ» اگر به ظاهر با کسی دشمنی داری، قبل از این که شرّت به او برسد، به خودت می‌رسد.
 
*چرا مسلمین هیچ گاه، آغازکننده جنگ نیستند؟
 
لذا می‌بینید اسلام همیشه دعوت به خیر می‌کند. پیامبر عظیم‌الشأن، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) وقتی سلاطین جور را دعوت به اسلام یعنی دعوت به خیر، کرد؛ هیچ موقع بدی آن‌ها را نمی‌خواست امّا یک موقعی خود آن‌ها به واسطه این که نفسشان به بدی گرفتار شده؛ در مقابل فرمان پروردگار عالم و رسول خدا می‌ایستند و شروع به جنگ می‌کنند.
 
لذا همان‌طور که عرض کردم، این نکته، خیلی مهم است که چرا در اسلام، حتّی موقعی که سپاه اسلام، در مقابل سپاه دشمن قرار می‌گیرد، آغازکننده جنگ، مسلمین نیستند و به تعبیری چرا مسلمین، تیر اوّل را پرتاب نمی‌کنند؟ چون پروردگار عالم، انبیاء عظام، اولیاء خدا، حضرات معصومین(ع) و اصلاً همه خوبان عالم با بدی در عالم مخالف‌ هستند و حتّی برای دشمن بد نمی‌خواهند!
 
*چرا پیامبر اکرم، منافقین را رسوا نکردند؟
 
سؤال: پیامبر که می‌دانست دورش منافقین هستند، «وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ»، پس چرا پیامبر منافقین را رسوا نکرد؟ پیامبر عظیم‌الشأن، دریای رحمت و لطف پروردگار عالم است و چون خیر مطلق است، به قدری دوست دارد آن‌ها از شرّ بیرون بیایند که حدّ ندارد. لذا ایشان، شرّ هیچ احدی ولو منافقین را - که قرآن می‌فرمایند: در اسفل نار هستند و پست‌ترین جایگاه را دارند که دیگر از اسفل، چیزی پست‌تر نداریم، همان‌طور که دیگر از احسن، چیزی برتر نداریم - نمی‌خواهد. لذا ایشان برای آن‌ها هم شرّ نمی‌خواهد، ولی آن‌ها خودشان برای خودشان شرّ می‌خواهند، حال خودشان، حال شرّ است و خودشان دست از شرّ بر نمی‌دارند امّا پیامبر رحمت می‌خواهد دست آن‌ها را بگیرد.
 
*چرا امیرالمؤمنین بالای سر جنازه زبیر، اشک ریختند؟
 
اینکه مولی‌الموالی بالای سر جنازه زبیر گریه کردند، برای این بود که می‌دانستند یک موقعی این شمشیر برای حفظ اسلام کشیده می‌شد ولی امروز در مقابل آن قرار گرفته است. لذا امیرالمؤمنین اشک می‌ریختند؛ چون حضرت خیر مطلق هستند و برای همه، خیر می‌خواهند.
 
*اهل خیر، با شرّ بد هستند، نه با فرد!
 
اهل خیر، اصلاً و ابداً، برای هیچ احدی، بد و شرّ را نمی‌خواهند امّا اگر یک کسی در عالم، شرّ به وجود آورد، دیگر ساکت نمی‌نشینند؛ یعنی همان رحمت للعالمین، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»  می‌شود. همان امیرالمؤمنین که آن ‌قدر دریای رحمت است؛ چنان می‌جنگد و در میدان نبرد شجاعت دارد که آن کسانی که نخواستند خودشان را خیر کنند و بناست شرّشان عالم را فراگیر شود، از بین می‌برند.
 
پس چرا چنین کسانی را از بین می‌برند؟ چون دوست ندارند عالم به شرّ و فتنه گرفتار شود، «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ»، لذا ائمه کفر را می‌کشند، برای آن که شرّ آن‌ها از وجودشان تراوش می‌کند و به بقیّه هم سرایت می‌کند. لذا این بزرگان که خود اهل خیرند، با شرّ بد هستند، نه با فرد! چون این شرّ الگوی شرارت در جامعه شده، برای همین او را از راه برمی‌دارند؛ نه این که برای فردیّت فردش، این کار را کنند. پس نکته مهم این است که با اشرار عالم می‌جنگند و آن‌ها را از سر راه  برمی‌دارند، برای این که آن‌ها شرّند.
 
لذا می‌فرمایند: مواظب باشید که از شرّ، پرهیز کنید، «فَإِنَّکَ تُنِیلُهُ نَفْسَکَ قَبْلَ عَدُوِّکَ وَ تُهْلِکُ بِهِ دِینَکَ قَبْلَ إِیصَالِهِ إِلَى غَیْرِکَ» چون در غیر این صورت، پیش از این که بخواهی آسیب به کسی برسانی؛ دین خودت را به هلاکت می‌اندازی و به تباهی می‌کشی. پس شرّ این است و خیلی باید مواظبت کرد.
 
*تمام بدی‌ها به خاطر توجّه انسان به خویشتن خویش و نفس خود است!
 
لذا برای اینکه به این خصلت‌ها گرفتار نشویم، باید مواظب باشیم. اوّلاً هرچه که از شرّ به وجود می‌آید، به واسطه توجّه به نفس امّاره است. گاهی آیت‌الله العظمی بهجت، آن بهجت القلوب در مباحثشان، نکته‌ای را بیان می‌فرمودند که خیلی زیبا بود. می‌فرمودند: تمام بدی‌ها به خاطر توجّه انسان به خویشتن خویش و نفس خود است.
 
در جلسه گذشته هم عرض کردم که آن مرد الهی بیان کردند: نکند یک موقعی بگویی: شما که الحمدلله بهتر از من هستید، اگر بگویی بهتر از من هستید؛ یعنی قبول داری که خودت خوبی! عرض کردیم پس چگونه بگوییم، آیا بگوییم: ما بد هستیم؟ فرمودند: خیر، بگویید: می‌خواهم خوب شوم. لذا طبق این مطلب هم، تمام شرارت‌ها مال این است که انسان به خود توجّه کند و فکر کند بهتر از دیگران است؛ آن‌وقت است که این توجّه به خود، منشأ شرّ می-شود - این مطلب، نکته من النکات است - پس اگر کسی مدام به خودش توجّه کرد و فکر کرد به از دیگران است یا حتّی بهتر هم نه، بلکه خوب است؛ باز هم گرفتار می‌شود؛ چون توجه به این نفس دون، گرفتاری می‌آورد.
 
*کدام تعبیر علّامه جعفری، توسط امیرالمؤمنین، در عالم رؤیا تأیید شد؟
 
خدا علّامه محمّدتقی جعفری را رحمت کند، یادم نمی‌رود که یک مرتبه ایشان، نکته‌ای در باب «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»، گفتند که بسیار عجیب بود. فرمودند: من یک موقعی به ذهنم رسید که بحث الرجال در این‌جا، بحث رجلیّت به عنوان رجلیّت نیست، بلکه الرجال به معنی آن است که بالاخره باید قوام را در دست داشته باشد، نه به عنوان رجل که در ذهن مردم است؛ چون در غیر این ‌صورت انسان، با احساس برتری نسبت به نساء، حالت غرور می‌گیرد.
 
علّامه محمّدتقی جعفری می‌فرمودند: چند مطلب برای من به وجود آمده که امیرالمؤمنین دست من را گرفتند که یکی از آن‌ها در همین‌جا بود. یک مرتبه در عالم رؤیا دیدم که مولی‌الموالی بیان می‌فرمودند: «شَرُّ الرِّجَالِ التُّجَّارُ الْخَوَنَةُ»، شرورترین مردم، آن کسی است که در تجارت، خیانت کند. البته این مطلب، روایت هم هست و طبیعی است به نظر می‌آید که برای تجار است امّا علّامه می‌فرمایند: حضرت ادامه دادند و فرمودند: «و هم اهل الخیر فی نفسه» و آن‌ها، کسانی هستند که در نفسشان، تصوّر خیر می‌کنند. لذا این‌جا بود که فهمیدم آن چیزی که تعبیر می‌کردم، درست بود.
 
لذا این روایت، یک نکته‌اش همین است که تصوّر کنی من خوبم و همه جوره به از دیگران هستم. حالا یا مرد نسبت به زن و ... .
 
*نسخه‌ای برای در امان بودن از شرّ نفس!
 
برای همین لقمان حکیم به ما نسخه داده و بیان فرموده: در مورد آن کسی که یک ساعت عمرش از تو بیشتر است، بگو: او خوب است؛ چون یک عمل خیر بیشتر از من انجام داده است. در مورد آن کسی هم که یک ساعت عمرش از تو کمتر است، بگو: او خوب است؛ چون حدّاقل یک گناه کمتر از من انجام داده است و من یک گناه بیشتر انجام دادم. پس هیچ موقع خودت را برتر از دیگران ندان. لذا این‌گونه به ما نسخه دادند که هیچ موقع فکر نکن خوبی تا از شرّ نفست در امان بمانی.
 
*تهمت زننده، فحّاش و گستاخ؛ شرورترین مردمند/مراقب تهمت زدن های ناروا به کاندیدها باشید
 
جابر ابن عبدالله بیان می‌کند که پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) چند نکته راجع به شرّ بیان فرمودند که شرورترین افراد را معرّفی می‌کند. حضرت فرمودند: «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِشِرَارِ رِجَالِکُمْ قُلْنَا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِرَارِ رِجَالِکُمُ الْبَهَّاتَ الْجَرِی‏ءَ الْفَحَّاشَ الْآکِلَ وَحْدَهُ وَ الْمَانِعَ رِفْدَهُ وَ الضَّارِبَ عَبْدَهُ وَ الْمُلْجِئَ عِیَالَهُ إِلَى غَیْرِهِ»، می‌خواهید شما را از بدترین مردمان خبر بدهم؟ عرضه داشتیم: یا رسول الله! بفرمایید. فرمودند: بدترین مردمان، کسانی هستند که - خدای ناکرده - پیوسته تهمت و بهتان به مردم می‌زنند و گستاخ و فحّاش هستند. یعنی این زبان خود را به بدی و بیچارگی و فحّاشی و بعد هم بهتان به دیگران وادار می‌کنند، در حالی که اگر چیزی نمی‌داند، نباید بگوید.
 
به خصوص الان که قضیه انتخابات داغ است. یک موقع مواظب باشیم وقتی چیزی را نمی‌دانیم، تهمت نزنیم. البته بعضی‌ها که حالشان مشخّص است و این را می‌توانیم از دوران کاری‌شان و ... ببینیم که بحث جدایی دارد و عیبی ندارد امّا اگر به یقین نمی‌دانیم، نمی‌توانیم تهمت بزنیم و بگوییم: فلان کارخانه، متعلّق به فلان آقا است و ... .
 
البته گفتم، اگر کسی عملکردش بد بوده، در فتنه با فتنه گران بوده و ...، مشخّص است و انسان به او رأی نمی‌دهد و باید دیگران را هم هشیار کند که این در فتنه با دیگران بوده یا جزء ساکتین بود و ... امّا این که من بی خود و بی جهت، دهانم را باز کنم و هر چیزی را بگویم، بد و گناه است.
 
مثلاً خدای ناکرده یک کسی، اختلاسی در اداره یا جایی داشته و او را بیرون کردند، حالا یک عدّه بیایند بگویند: بله، اینچنین هم بود، آنچنان هم بود، نستجیربالله چشمش نسبت به زنان و ناموس مردم، بد بود و ... . چرا دروغ ببندیم؟! چرا شرارت درست کنیم؟! یک کار کرده که آن، اختلاس بوده، پس باید به اندازه همان کار بیان شود، آن هم تازه اگر معلوم و مشخّص شد. پس باید خیلی مراقب باشیم، چون حضرت فرمودند: شرورترین افراد شما کسانی هستند که پیوسته به مردم تهمت می‌زنند و گستاخ، بدزبان و جری هستند.
 
مواظب باشیم، نکند دینمان را به خاطر دنیا بدهیم. درست است که عملکرد بعضی‌ها مشخّص است و معلوم است اگر دور از ولایت باشند و به آنچه که ولی فقیه، امام‌المسلمین بیان فرموده، عمل نکرده باشند، به آن‌ها رأی نمی‌دهیم امّا بنا نیست هر چیزی را بیان کنیم و به هر کسی اتّهام ببندیم. مواظب باشیم که نکند خدای ناکرده، به تعبیر عامیانه سینه‌مان داغ بشود و هر چیزی را به هر کسی نسبت بدهیم. اگر این‌طور باشد، خدا گواه است حجّت(عج) از ما راضی نیست.
 
البته همان‌طور که گفتم، ما وقتی می‌بینیم، عملکرد طرف، عملکرد ضعیفی بوده است، در فتنه ساکت بوده و ...؛ طبیعی است همدیگر را با ادلّه، براهین و مطالب هشیار می‌کنیم، چون آن جا دیگر آن شخص، ملاک نیست، بلکه چون این شخص می‌خواهد امور مملکت را به دست بگیرد، دیگر شخص نیست و یک جریان فکری است امّا اگر نمی‌دانیم، نباید بگوییم که این کارخانه متعلّق به اوست، این‌جا این‌طوری کرد و ... . اگر یقین داریم، بله بگوییم، ولی اگر نداریم نمی‌توانیم بیان کنیم. خیلی باید مواظب باشیم، تهمت نباید زد و جری و فحّاش نباید بود. بگو: من به فلانی رأی نمی‌دهم امّا نباید گفت: فلانی فلان فلان‌شده و ... .
 
*تنهاخور؛ از شرورترین افراد است!
 
لذا حضرت می‌فرمایند: می‌خواهید شرورترین‌ها را به شما معرّفی کنم، «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِشِرَارِ رِجَالِکُمْ قُلْنَا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِرَارِ رِجَالِکُمُ الْبَهَّاتَ الْجَرِی‏ءَ الْفَحَّاشَ»؛ اوّل خصوصیّت آن‌ها این است که تهمت می‌زنند و خیلی گستاخ و فحّاش هستند. این بی‌ادبی خیلی بد است که انسان زبانش را به بدی بچرخاند.
 
از دیگر خصوصیّت آن‌ها، این است که به تعبیر امروزی‌ها بیان می‌کنند: تنهاخوری، «الآکِلُ وَحدَهُ». در حالی که انسان باید به یاد دیگران باشد و انفاق کند.
 
باز پیامبر در یک روایت دیگر است که در ذیل این «الْآکِلَ وَحْدَهُ» می‌فرمایند: «ألا إنّ بعدَ زمانِکُم هذا زَمانا عَضُوضا، یَعَضُّ المُوسِرُ علی ما فى یَدِهِ حِذارَ الإنفاقِ، وقد قالَ اللّه ُ تعالی وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وسَیِّدُ شِرارِ الخَلقِ یُبایِعُونَ کُلَّ مُضطَرٍّ ، ألا إنَّ بَیعَ المُضطَرِّینَ حَرامٌ»، بدانید بعد از این روزگاری بس سخت برایتان می‌آید، توانگر آنچه دارد، از ترس انفاق، با چنگ و دندان نگاه می‌دارد، در حالی که پروردگار عالم فرموده: اگر چیزی انفاق کنید، عوضش را می‌گیرید «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» .
 
لذا خیلی باید مواظبت کرد. اصلاً یکی از چیزهایی که ماه مبارک رمضان به انسان یاد می‌دهد، این است که انسان از دنیا دست بکشد و به دیگران انفاق کند. اینکه بیان می‌کنند: افطاری دادن این ‌طور ثواب دارد، برای این است که این حال را داشته باشیم.
 
حضرت می‌فرمایند: بدترین شما، آن کسی است که تنها بخورد «الْآکِلَ وَحْدَهُ»، از ترس این که نکند خودش نیاز پیدا کند و بگوید: الان دوره چنین و چنان شده، انفاق نکند، در حالی که باید دست هم را بگیریم.
 
*بالا رفتن کاذب قیمت‌ها، دست همان کسانی است که با کاندیدا شدنشان، دلار و طلا پایین آمد!
 
گرچه بعضی از فشارهای اقتصادی امروز، کاذب است و متأسّفانه به خاطر اینکه می‌خواستند بعضی‌ها رأی بیاورند، این‌ چنین کردند. لذا دیدیم تا بعضی‌ها اسم نوشتند، قیمت دلار و طلا پایین آمد. پس معلوم می‌شود در دست خود همان آن‌ها بوده است. من با ادلّه و براهین عرض می‌کنم، قبلاً هم در خفا، به بعضی از دوستان گفته بودم که سر نخ دست چه کسانی است. این را من با اطمینان می‌گویم، چون واقعاً می‌ترسم از اینکه ندانسته، به کسی تهمت بزنم و دارم روایات را هم می‌خوانم، امّا این‌ها را با ادلّه خبر داریم و اخبار این‌ها قبلاً به دستمان رسیده است که می‌گوییم. همین انسان‌های شرور که می‌خواهند انقلاب را به شرارت بکشند و مردم را اذیت کنند؛ وضعیّت و حالشان معلوم است. این‌ها که حبّ به دنیا و قدرت دارند، معلوم است چه کسانی هستند.
 
*معامله کردن با فرد مضطرّ، حرام است!
 
حضرت می‌فرمایند: سرآمد بدترین افراد کسانی هستند که با فرد مضطرّ، معامله می‌کنند. می‌بیند فردی گرفتار است، امّا با او معامله‌های چنین و چنان می‌کند، مثل اینکه پول را می‌خرند و ... که این‌ها، حرام است. لذا حضرت می‌فرمایند: «ألا إنَّ بَیعَ المُضطَرِّینَ حَرامٌ»، پس عزیزان! در بیع خیلی مواظبت کنیم تا لقماتمان آلوده نشود، چون بعد از آن، شرارت می‌آید و بعد دیگر، آرام آرام روح تقوا و خیرخواهی دور می‌شود و گرفتار می‌شویم. خدا گواه است برکت می‌رود.
 
*پیش بینی آیت‌الله بهجت از زیاد شدن فقر در جامعه!
 
یک نکته بگویم، در آن تأمّل کنید. در اوایل انقلاب، قرض‌الحسنه‌ها خیلی زیاد بود. امّا بعضی رفتند، پول‌هایشان را از قرض‌الحسنه‌ها برداشتند و در بانک‌ها برای سوددهی گذاشتند و توجیه هم کردند که از سودش برمی‌داریم، به دیگران می‌دهیم، از همان آن زمان بود که این کارها شروع شد و این مطالب به وجود آمد. آیت‌الله العظمی بهجت هم فرمودند: از این به بعد فقر در جامعه زیاد می‌شود و همان هم شد.
 
لذا عزیزان! برای دیگران خیر بخواهیم. این ‌طور نباشد که به قول مرحوم ابوی، انسان مدام به سجده برود و به جای «سبحان ربی الاعلی و بحمده» بگوید: «سبحان ربی الاعلی و به من ده»، یعنی مدام برای خودش بخواهد. اگر این‌ طور باشد، گرفتار می‌شویم و شرّ به وجود می‌آید. پس مراقبه داشته باشیم و مواظبت کنیم تا حرام نیاید.
 
*دست دهنده نداشتن، ظلم به زیردست و محتاج کردن عائله خود؛ خصوصیّات شروترین‌ها است
 
پس حضرت می‌فرمایند: این‌طور افراد که تهمت می‌زنند، گستاخ و فحّاش هستند و تنهاخورند، بدترین مردم هستند. در ادامه هم می‌فرمایند: «وَ الْمَانِعَ رِفْدَهُ»، نه تنها تنهاخور هستند و دستِ دهنده ندارند، بلکه مانع می‌شوند که دیگران هم بدهند. «و الضّارِبُ عَبدَهُ»، بنده خود را مى‌زنند؛ یعنی به زیردست و کارمند خود ظلم می‌کنند که زدن، نوع آخرش است. «و المُلجِئُ عِیالَهُ إلى غَیرِهِ» و عائله‌شان را براى تأمین مخارج خود، محتاج دیگران مى‌سازند.
 
*هرچه شرّ کمتر شد و بیشتر رو به خیر رفتیم؛ ظهور نزدیک‌تر می‌شود!
 
پس عزیزان! خیلی مراقبه و مواظبت کنیم تا از شرّ دور بشویم که در آن صورت، عالم، گلستان می‌شود.
 
بک نکته‌ای را هم در آخر بگویم که جا دارد روی این، خیلی تأمّل کنیم. عزیزان من! هرچه شرّ کم شد و رو به خیر بیشتر بردیم - به خصوص در کشور امام - ، ظهور نزدیک‌تر می‌شود. این مطلب، خلاف آن چیزی است که حجّتیه‌ای‌ها بیان می‌کردند که شرارت زیاد شود تا ظهور نزدیک شود! آن‌طور که آن‌ها می‌گویند، نیست؛ بلکه در کشور امام زمان، هرچه شرّ کمتر شد، رو به خیر بیشتر بردیم و ظهور حضرت نزدیک‌تر می‌شود. این را به صراحت می‌گویم، شما هم همه جا بیان کنید و فریاد بزنید، این پرچم است. این بیرق را بلند کنید که هرچه شرّ کمتر شد و بیشتر رو به خیر رفتیم، ظهور نزدیک‌تر می‌شود.
 
لذا مراقبه کنید. در انتخابتان هم کسانی که خیر مردم را می‌خواهند و کسانی که آن‌طور که امام‌المسلمین می‌خواهند، هستند، انتخاب کنید. آقا در فرمایشاتشان در این چند روز فرمودند، باز هم می‌فرمایند، ببینید که چه چیزهایی را تبیین می‌کنند، این‌ها را کنار هم قرار بدهید که خیر دنیا و آخرت در همین است.
 
«السلام علیک یا مولای یا بقیه اللّه»
 
از آقای خوبی‌ها یابن الحسن بخواهیم، او، خیر مطلق اوست. «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ» ای خدایی که امید به همه خیرها از ناحیه توست؛ خیر مطلق را برایمان برسان.

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2907
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
دو شنبه 23 ارديبهشت 1392

 

سخنان مقام معظم رهبری در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و در سالروز شهادت حضرت امام علی النقی (ع) را در ادامه برای شما بازنشر می کنیم.


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
بالاخره در نبرد بین امام هادى (علیه‌السّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آن‌ها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ى کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکى به‌دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنى‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قوى‌تر شد.

حضرت هادى (علیه‌السّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهاى خودمان؛ ترکهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عرب‌ها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آن‌ها را اداره کند و به وسیله‌ى آن‌ها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامه‌نگارى و... - برساند. این شبکه‌هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیاد‌تر کنند. امام هادى همه‌ى این کار‌ها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز‌‌ همان شش خلیفه و على‌رغم آن‌ها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادى (علیه‌السّلام) هست که از عبارت آن معلوم مى‌شود که عده‌ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌اى که دستگاه خلافت هم آن‌ها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌شان را تارومار مى‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ى قوى‌اى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آن‌ها دسترسى پیدا کند.

یک روزِ مجاهدت این بزرگوار‌ها - ائمه (علیهم‌السّلام) - به قدر سال‌ها اثر مى‌گذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک این‌ها مثل جماعتى که سال‌ها کار کنند، در جامعه اثر مى‌گذاشت. این بزرگواران دین را همین‌طور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیى‌بن‌اکثم که با آن‌که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید‌‌ همان روز‌ها بکل کلکِ آن کنده مى‌شد؛ تمام مى‌شد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهم‌السّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى کمربسته نداشت، نمى‌توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى به‌وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مى‌رفت. اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مى‌رفت؛ تمام مى‌شد و اصلاً هیچ چیزش نمى‌ماند؛ اگر هم مى‌ماند، از معارف چیزى باقى نمى‌ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلىشان تقریباً هیچ‌چیز باقى نمانده است. این‌که قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیرطبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک‌خوردن، زندان‌رفتن و کشته‌شدن هم هست، که این‌ها براى این بزرگوار‌ها چیزى نبود.

ائمه‌ى ما در طول این دویست‌وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مکرم اسلام (صلّى‌اللَه‌علیه‌وآله) تا روز وفات حضرت عسکرى، دویست‌وپنجاه سال است - خیلى زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیتشان دل‌ها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلوم‌ها غلبه کردند؛ هم مقطعى غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.

والسّلام علیکم و رحمةالله برکاته

منبع:پایگاه حفظ ونشر آثار مقام معظم رهبری

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 3022
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
دو شنبه 16 ارديبهشت 1392

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار دست اندركاران «انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا»، حضور پرشور و عمومی مردم در انتخابات 24 خرداد را مصونیت بخش و تضمین كننده استمرار و پیشرفت كشور خواندند و بر پایبندی نهادهای نظارتی، مجریان و داوطلبان بر رعایت دقیق قانون در همه مراحل تأكید كردند.

به نقل از پايگاه دفتر مقام معظم رهبري، ایشان همچنین با اشاره به حادثه تلخ و غم‌بار اهانت به مزار صحابی جلیل القدر حُجر بن عَدی تأكید كردند: مسلمانان بویژه نخبگان و بزرگان علمی، سیاسی و دینی جهان اسلام باید وظیفه خود را در مقابل این تفكر پلید انجام دهند و مانع از گسترش آتش فتنه شوند.
 
رهبر انقلاب انتخابات را «امانت بزرگ و ارزشمند ملی و اسلامی» برشمردند و افزودند: شورای نگهبان، مجموعه های نظارتی و اجرایی و دستگاههای حفظ فضای امن و سالم انتخاباتی، امانت دار این امانت بزرگ هستند و كارهای مهم، با ارزش و ماندگاری را بر عهده دارند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای، با اشاره به نقش اساسی انتخابات در تجدید حیات كشور و نظام خاطرنشان كردند: حضور مردم در همه انتخاباتی كه در 34 سال اخیر برگزار شده، هر بار، مجموعه ای از بلاها را از كشور دفع كرده و روح و نیروی تازه ای در كالبد كشور، ملت و انقلاب جاری ساخته است.
 
ایشان، انتخابات 24 خرداد را از برخی جهات از پاره ای از انتخابات گذشته مهمتر دانستند و افزودند: برگزاری همزمان دو انتخابات بسیار مهم ریاست جمهوری و شوراها، از جمله عوامل اهمیت فراوان انتخابات آتی است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای تشكیل شوراها را در همه روستاها و شهرهای كشور، تجلی حضور عینی و مستمر مردم در تصمیم گیریها و كارها خواندند و به مسئولان، مردم و نخبگان توصیه كردند: توجه به انتخابات ریاست جمهوری، اهمیت انتخابات شوراها را از چشم آنها دور نكند.
 
رهبر انقلاب در تبیین ابعاد دیگر اهمیت فراوان انتخابات 24 خرداد، به امكانات، اختیارات و وظایف بسیار گسترده ریاست جمهوری در قانون اساسی و دیگر قوانین اشاره كردند و افزودند: این جایگاه قانونی نشان می دهد انتخابات ریاست جمهوری فوق العاده مهم است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای، امام خمینی (رض) را مبتكر، طراح و مهندس «بنای عظیم حضور نقش آفرین ملت در نظام اسلامی» خواندند و با اشاره به اصرار و پیگیری قاطعانه امام برای برگزاری همه پرسی تعیین نظام و دیگر انتخابات خاطرنشان كردند: حضور و انتخاب تعیین كننده و جهت دهنده ملت در صحنه های مختلف، طبیعت جمهوری اسلامی است كه بحمدا... این طبیعت جذاب و شوق انگیز تاكنون حفظ شده است.
 
ایشان با اشاره به برخی تلاشهای بی نتیجه برای كمرنگ كردن حضور مردم در صحنه خاطرنشان كردند: بعضی ها سعی كردند انتخابات بی رونق شود و یا در موعد مقرر برگزار نشود اما به توفیق الهی ناكام ماندند و بعد از این هم راه به جایی نمی برند.
 
رهبر انقلاب حضور مردم در صحنه را عامل قوام جمهوری اسلامی برشمردند و افزودند: جمهوری اسلامی یعنی «حضور همگانی ملت و حركت عمومی مردم به سمت آرمانها و آرزوهای بزرگ و عملی»، و دشمن با درك همین نكته تلاش می كند حضور مردم را كمرنگ و بی رونق سازد.
 
حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه افزودند: اقتدار جمهوری اسلامی به «دلها، عواطف، خرد، اندیشه، بصیرت و حضور مردم» متكی است و اگر این پشتوانه قدرتمند نبود سلطه گران خبیث جهان، نظامی با داعیه های جمهوری اسلامی را زنده نگذاشته بودند.
 
ایشان تأكید كردند: البته به فضل الهی و همت مردم عزیز انشاءالله انتخاباتی كه در پیش است از بهترین و پرشورترین انتخابات خواهد بود.
 
رهبر انقلاب بخش دیگری از سخنانشان در دیدار با دست اندركاران انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا را به تبیین اهمیت پایبندی به قانون در همه مراحل و همه شرایط اختصاص دادند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه با اشاره به تلاش همیشگی بیگانگان برای خنثی كردن آثار مبارك حضور ملت در پای صندوقهای رأی افزودند: در سال 88 نیز آنها، كسانی را وادار كردند كه برخلاف قانون «عمل و توقع» كنند تا شاید مردم تحریك شوند و در مقابل نظام قرار گیرند كه به لطف الهی نتوانستند.
 
ایشان با اشاره به اقداماتی كه در سال 88 برای روشن شدن برخی ابهامات انجام شد افزودند: كسانی كه آن خسارات و هزینه ها را برای كشور و ملت به بار آوردند از پذیرش قانون و عمل به راههای قانونی سرباز زدند كه البته نظام با توجه به ماهیت مردمی خود بر آن مزاحمتها فائق آمد.
 
رهبر انقلاب التزام كامل به قانون را، راه اساسی جلوگیری از بروز مشكلات انتخاباتی دانستند و تأكید كردند: آحاد مردم در همه روستاها و شهرها، به دنبال این باشند كه هركس هر حرفی می زند و هر توقعی دارد فقط بر اساس قانون باشد.
 
ایشان همچنین با تأكید به مسئولان انتخاباتی برای عمل به مُرّ قانون افزودند: در همه مراحل از جمله بررسی صلاحیتها، برگزاری انتخابات، شمارش آرا، حفظ آرا و صندوقها و دیگر مراحل، همه دست اندركاران باید با امانت داری كامل، فقط براساس قانون عمل كنند كه بحمدالله تاكنون همین جوربوده است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با تأكید بر اینكه یادگیری صبر و تحمل انقلابی، ضرورتی عمومی است افزودند: البته نباید تعابیر غربی و مادی مثل برنده و بازنده را وارد مباحث انتخاباتی كرد اما بهرحال در انتخابات بطور طبیعی انتظار عده ای درباره نامزد مورد نظرشان برآورده نمی شود كه باید با رفتار درست، فقط بر مبنای قانون عمل كرد.
 
ایشان در تشریح ضرورت دقت در انتخابات 24 خرداد به تأثیرگذاری مثبت یا منفی هر حرف یا اقدام منتخب ملت در اوضاع آتی كشور، اشاره كردند و افزودند: باید تعهد، تدین، آمادگی، و توانایی ها را دقیق بسنجیم و طبق تشخیص عمل كنیم و بی تردید هركس با نیت صادق و برای ادای وظیفه و برای آینده كشور وارد میدان شود، خدا نیز قلب او را هدایت خواهد كرد.
 
حضرت آیت الله خامنه ای بار دیگر انتخابات را حق و وظیفه مردم دانستند و افزودند: باید صلاحیتها را در كنار هم و بصورت مجموعه ای مورد ملاحظه قرار داد و در انتخاب كسی كهمی خواهیم كلید اجرایی كشور را به دست او بسپاریم، ویژگی هایی نظیر «كاری بودن، مردمی و ارزشی بودن» را در نظر گرفت.
 
ایشان همچنین مقاوم بودن در مقابل دشمنان، برخورداری از تدبیر، پایبندی به قانون، توجه به طبقات مختلف مردم و درك مشكلات و دردهای مردم را از دیگر ویژگی های ضروری ریاست جمهوری برشمردند.
 
رهبر انقلاب رأی فرد فرد مردم را در نتیجه انتخابات، تأثیرگذار دانستندو تأكید كردند: كسی نگوید یك رأی من در سرنوشت انتخابات تأثیری ندارد چرا كه همین آرای فردی، در نهایت آرای میلیونی و سرنوشت انتخابات را رقم می زند.
 
رهبر انقلاب در پایان این بخش از سخنانشان تأكید كردند: انشاءالله با حضور حداكثری مردم در انتخابات آتی، «مصونیت، پیشرفت، و حركت عمومی ایران به سمت اهداف والای ملت» شتاب خواهد گرفت.
 
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با اشاره به حادثه تلخ و غم انگیز تخریب قبر صحابی جلیل القدر حجر بن عدی و اهانت به پیكر آن شخصیت بزرگوار تأكید كردند: آنچه كه تلخی این حادثه را مضاعف می كند، وجود برخی افراد دارای افكار پلید، متحجر و عقب مانده در میان امت اسلامی است كه تجلیل از بزرگان و برجستگان و چهره های نورانی صدر اسلام را شرك و كفر می دانند.
 
ایشان وجود چنین تفكر خرافی را یك مصیبت برای اسلام و مسلمانان دانستند و افزودند: این افراد كسانی هستند كه گذشتگان آنها قبور ائمه اطهار را در بقیع ویران كردند و اگر قیام سراسری مسلمانان بر ضد آنان نبود، مرقد مطهر پیامبر اسلام (ص) را نیز ویران می كردند.
 
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان كردند: چنین انسانهای بداندیش كه حضور در مزار بزرگان و طلب رحمت خداوند برای آنها و همچنین طلب رحمت كردن برای خود را شرك می پندارند، دارای تفكری باطل و روحیه ای پلید هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: شرك آن است كه افرادی آلت دست سیاستهای سرویس های جاسوسی انگلیس و امریكا شوند و با اقدامات خود مسلمانان را غم دار كنند.
ایشان خاطرنشان كردند: این چگونه تفكری است كه اطاعت و عبودیت و خاكساری در مقابل طواغیت زنده را شرك نمی داند اما احترام به بزرگان را شرك می شمارد.
 
رهبر انقلاب اسلامی تأكید كردند: جریان تكفیری خبیث كه از پشتیبانی های مالی و غیرمالی برخوردار است ، امروز یك مصیبت واقعی برای اسلام به شمار می رود.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به واكنش صحیح جامعه بزرگ شیعی به این حادثه افزودند: شیعیان وارد بازی دشمن كه به دنبال تقویت آتش نزاع شیعه و سنی است، نشدند و رشد فكری خود را نشان دادند.
 
ایشان واكنش برادران اهل سنت را نیز نشان دهنده آگاهی و بینش بالای آنان دانستند و تأكید كردند: واكنش مسلمانان به این حادثه تلخ و محكوم كردن این اقدام باید ادامه یابد زیرا اگر بزرگان علمی، روشنفكران و نخبگان سیاسی امت اسلامی وظیفه خود را انجام ندهند، فتنه ها در این حد منحصر نخواهد ماند.
 
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان كردند: باید با استفاده از روش های سیاسی، فتواهای دینی و مقالات روشنفكران و اقدامات نخبگان فكری و سیاسی، جلوی گسترش آتش این فتنه را گرفت.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به آشكار شدن دست های پنهان دشمنان در این گونه اقدامات، افزودند: سازمانها و شخصیت های بین المللی و سیاسیونی كه در مقابل تخریب یك اثر باستانی عزا می گیرند، در قبال این اهانت آشكار سكوت كرده اند.
 
ایشان تأكید كردند: خداوند در كمینگاه است و قطعاً مكر الهی بر مكر دشمنان غالب خواهد شد و جریانی را كه در صدد سنگ اندازی در راه اتحاد و پیشرفت امت اسلامی است، متوقف خواهد كرد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2594
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
شنبه 7 ارديبهشت 1392

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(شنبه) در دیدار هزاران نفر از کارگران و فعالان بخش تولید و جمعی از کارگران نمونه و برتر ، با اشاره به نیاز کشور برای خلق حماسه و حرکت جهشی بزرگ در عرصه های اقتصادی و سیاسی ، موضوع انتخابات را مهم و عرصه ظهور قدرت ملی دانستند و با توصیه مؤکد به کاندیداهای احتمالی برای ارزیابی صحیح از توانایی های خود و همچنین جایگاه اجرایی کشور تأکید کردند: کشور و ملت بزرگ و مقاوم ایران به رئیس جمهوری نیاز دارد که در عرصه بین المللی و در مقابل استکبار، نترس و شجاع، و در عرصه داخلی نیز صاحب برنامه، حکمت، تدبیر، معتقد به اقتصاد مقاومتی، دارای تهذیب اخلاقی، به دور از حاشیه سازی وتشویش آفرینی و دارای شعارهای منطقی و منطبق با واقعیت باشد.

در این دیدار که به مناسبت هفته کارگر برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای مهمترین ویژگی طبقه کارگر را مایه گذاشتن از جسم و جان خود برای پیشرفت و آسایش کشور دانستند و افزودند: کارگران ستون فقرات یک جامعه هستند که درصورت نبود و یا ضعف آنها، کشور فلج خواهد شد.

ایشان با تأکید بر لزوم توجه ویژه به مقوله کار و کارگر در عرصه فرهنگ سازی و همچنین در عرصه قانونگذاری و اجرایی خاطرنشان کردند: اگر قشر کارگر از امید و رفاه و امنیت شغلی برخوردار باشد، حرکت کشور در مسیر پیشرفت سریعتر و آسان تر خواهد شد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به نقش و جایگاه ویژه کارگران در پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین در مراحل مختلف انقلاب از جمله دوران دفاع مقدس افزودند: در طول 34 سال گذشته تلاشهای زیادی انجام گرفت تا طبقه کارگر را در مقابل انقلاب و نظام اسلامی قرار دهند اما کارگران مؤمن و انقلابی کشور با شجاعت در مقابل این توطئه ایستادند و این موضوع مایه افتخار طبقه کارگر است.



حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به نامگذاری سال گذشته به عنوان سال حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی خاطرنشان کردند: حمایت از تولید ملی مخصوص یک سال نیست بلکه این موضوع باید بصورت جدی و محوری دنبال شود.

ایشان فرهنگ سازی در میان مردم برای استفاده از کالاهای ساخت داخل را بسیار مهم خواندند و افزودند: باید این فرهنگ در میان مردم فراگیر شود که انتخاب یک کالا با نشان داخلی و یا با نشان خارجی می تواند یک کارگر ایرانی را برخوردار و یا محروم کند.

رهبر انقلاب اسلامی خطاب به ملت ایران گفتند: درخواست من از همه ملت این است که به سمت مصرف تولیدات داخلی بروند.

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه دستگاههای دولتی نیز برای تأمین نیازهای خود، به هیچ وجه نباید از تولیدات خارجی استفاده کنند ، خاطرنشان کردند: البته تولیدکنندگان داخلی اعم از مدیران بنگاهها، کارگران و سرمایه گذاران نیز باید تولیدات خود را بصورت درست و کامل و با کیفیت خوب ارائه دهند.

ایشان با اشاره به دستور اسلام مبنی بر استحکام کار در کنار احترام به کارگر، و تامین امنیت شغلی او در کنار تامین امنیت سرمایه افزودند: اسلام برخلاف دیدگاههای اقتصاد لیبرال و اقتصاد سوسیالیستی، حد وسط را در پیش گرفته و نگاهی انسان مدار و عدالت مدار به کار، کارگر و سرمایه دار، دارد.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امروز در عمل، ناکارآمدی و غلط بودن اقتصاد سرمایه داری آشکار شده است، خاطرنشان کردند: واکنش هایی که امروز در اروپا و به نوعی دیگر در امریکا مشاهده می شود، بزرگترین دلیل عملی بر غلط بودن مسیر اقتصاد سرمایه داری است.

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: حوادث کنونی در اروپا و امریکا، اول کار است و شرایط به مراتب بدتر هم خواهد شد زیرا اقتصاد سرمایه داری در سراشیبی سقوط قرار گرفته است.

ایشان افزودند: مشکلات اقتصادی کنونی در غرب، بخشی از انحطاط تمدن غرب است که مشکلات اخلاقی و فرهنگی، بخش دیگری از آن را تشکیل می دهند.

رهبر انقلاب اسلامی در ادامه با اشاره به نامگذاری امسال بعنوان سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی، تأکید کردند: حماسه به معنای حرکتی جهادگونه وپرشور است و این موضوع، باید مد نظر مردم و مسئولان قرار گیرد و بر همین اساس، شناخت ضعف ها و خلاءها و برنامه ریزی صحیح برای تحقق حماسه ضروری است.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: در همه برنامه ریزیها باید زندگی و معیشت طبقه ضعیف مورد توجه قرار گیرد.

ایشان لازمه پیشرفت کشور را حرکت جهش گونه و خلق حماسه دانستند و تأکید کردند: حماسه اقتصادی و سیاسی، توأمان با یکدیگر هستند و هرکدام دیگری را حفظ و تقویت می کند.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به جهت گیری تلاشها و توطئه های بدخواهان ملت ایران برای جلوگیری از تحقق حماسه اقتصادی و سیاسی افزودند: آنان تلاش دارند تا با فشارهای اقتصادی، میان مردم و نظام اسلامی فاصله ایجاد و مردم را مأیوس کنند و در عین حال به دروغ و با وقاحت تمام هم می گویند ما با مردم ایران دشمن نیستیم!

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: اگر جهش بزرگ اقتصادی مورد توجه جدی بخش های اجرایی و قانونگذاری کشور قرار گیرد، همه فشارهای اقتصادی خنثی خواهد شد.

ایشان تأکید کردند: ملت ایران و مسئولان، با عزم راسخ خود، دشمن را در عرصه اقتصادی مأیوس خواهند کرد.

* نمونه بارز حماسه سیاسی، انتخابات پیش رو است
رهبر انقلاب اسلامی حماسه سیاسی را نیز حضور آگاهانه مردم در صحنه سیاست و مدیریت کشور خواندند و افزودند: نمونه بارز حماسه سیاسی، انتخابات پیش رو است که به توفیق الهی در وقت مقرر و با حضور شوق آفرین مردم برگزار خواهد شد.

حضرت آیت الله خامنه ای، کاهش انگیزه مردم برای حضور در صحنه انتخابات را طراحی بدخواهان ملت بمنظور مقابله با حماسه سیاسی دانستند و خاطرنشان کردند: طراحان پشت پرده استکبار بعد از گذشت سالیان متمادی از معارضه و دشمنی، همچنان ملت ایران و روحیه ایمان و ایستادگی این ملت را نمی شناسند.

ایشان افزودند: در طول این 34 سال همواره تحسین بزرگ برای ملت ایران بوده است زیرا اگر مسئولان از خود ایستادگی نشان دادند، به پشتوانه ایستادگی مردم بوده است و از این پس نیز اینگونه خواهد بود.

* افرادی که قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند، بعد از ارزیابی صحیح وارد میدان شوند
رهبر انقلاب اسلامی، انتخابات را مهم و عرصه ظهور قدرت ملی دانستند و خاطرنشان کردند: ملتی که زنده و با نشاط و متکی به اراده الهی و مطمئن به پشتیبانی خداوند است، در همه عرصه ها از جمله عرصه انتخابات، پیروز میدان خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به سخنان چندی قبل خود مبنی بر امکان حضور همه سلائق معتقد به انقلاب اسلامی، در میدان انتخابات، افزودند: کسانی که وارد این میدان می شوند، باید در ارزیابی توانایی خود و همچنین ارزیابی جایگاه مدیریت اجرایی کشور دچار اشتباه محاسبه نشوند.

ایشان تأکید کردند: افرادی که قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند، بعد از ارزیابی صحیح وارد میدان شوند، و در نهایت، این ،ملت است که تصمیم گیری خواهد کرد.

* حضور شورای نگهبان در انتخابات بوسیله انسانهایی عادل، بی طرف و بصیر، حضور مبارکی است
رهبر انقلاب اسلامی ساز و کار انتخابات در کشور را مستحکم خواندند و افزودند: همانگونه که امام (ره) بارها تأکید می کردند حضور شورای نگهبان در انتخابات و بررسی صلاحیت ها بوسیله انسانهایی عادل، بی طرف و بصیر، حضور مبارکی است.

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: بعد از بررسی صلاحیت ها بوسیله شورای نگهبان، مردم با تحقیق در سوابق، شعارها و سخنان افراد صالح معرفی شده، شخصی را بعنوان رئیس جمهور انتخاب خواهند کرد و این موضوع، ساز و کار قانونی بسیار مناسب و مبارکی است.

ایشان در ادامه به بیان برخی ویژگیهای مورد نیاز برای رئیس جمهور منتخب پرداختند و گفتند: رئیس جمهور باید فردی باشد که در درجه اول، ایمان و اعتقاد به خدا، مردم و قانون اساسی داشته باشد و در درجه دوم دارای روحیه مقاوم باشد.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: ملت ایران، به دنبال تحقق اهداف و کارهای بزرگی است و اهل تسلیم شدن نیز نیست و کسی نمی تواند با او با زبان زور حرف بزند بنابراین، فردی هم که در رأس قوه مجریه قرار می گیرد باید در مقابل فشار دشمنان ،نترس و شجاع و مقاوم باشد و اهل از میدان خارج شدن نباشد.

"رئیس جمهور باید فردی باشد که در درجه اول، ایمان و اعتقاد به خدا، مردم و قانون اساسی داشته باشد و در درجه دوم دارای روحیه مقاوم باشد.
کسانی که وارد این میدان می شوند، باید در ارزیابی توانایی خود و همچنین ارزیابی جایگاه مدیریت اجرایی کشور دچار اشتباه محاسبه نشوند."


حضرت آیت الله خامنه ای، حکمت، تدبیر و داشتن برنامه را از دیگر ویژگی های مورد نیاز رئیس جمهور خواندند و افزودند: همانگونه که در سیاست خارجی نیازمند عزت، حکمت و مصلحت هستیم، در مسائل داخلی و اقتصادی نیز به نگاه همه جانبه، بلندمدت و هندسه صحیح نیاز داریم.

ایشان نگاه روزمره به مسائل اقتصادی، تغییر مکرر سیاستهای اقتصادی ، تکیه بر نظرات غیرکارشناسی و همچنین اعتماد به شیوه های تزریقی و تحمیلی اقتصادی غرب و شرق را مضر دانستند و تأکید کردند: سیاستهای اقتصادی باید بر مبنای اقتصاد مقاومتی باشد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که ساخت درونی آن، مقاوم و مستحکم است و با تغییرات مختلف در دنیا، متلاطم نمی شود.

حضرت آیت الله خامنه ای، تهذیب اخلاقی و درگیر حواشی نشدن را از دیگر ویژگیهای مورد نیاز در انتخاب رئیس جمهور، برشمردند و گفتند: من همواره در سالهای گذشته از رؤسای جمهور و دولتهای مختلف حمایت و در کنار آن، توصیه نیز کرده ام و توضیح هم خواسته ام.
ایشان افزودند: یک از توصیه ها و تأکید های همیشگی به رؤسای جمهور این بوده است که برای مردم هزینه و مشکل درست نکنند و از دغدغه آفرینی و ایجاد تشویش و نگرانی بین مردم پرهیز نمایند.

"کسانی که وارد عرصه انتخابات می شوند نباید به مردم وعده های نادرست و در باغ سبز غیر منطقی نشان بدهند بلکه باید با سخنان منطقی و منطبق بر واقعیت و توکل بر خدا پیش بروند."


رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: کسانی که وارد عرصه انتخابات می شوند نباید به مردم وعده های نادرست و در باغ سبز غیر منطقی نشان بدهند بلکه باید با سخنان منطقی و منطبق بر واقعیت و توکل بر خدا پیش بروند.

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: رئیس جمهوری که میخواهد در رأس دستگاه اجرایی این کشور و ملت بزرگ قرار گیرد و این راه پر افتخار را با کمک مردم طی کند باید دارای چنین خصوصیاتی باشد.

ایشان یک نکته مهم را هم یادآور شدند و گفتند آنچه که ما از تجربه سالهای انقلاب بدست آورده ایم این است که خداوند متعال با فضل و هدایت خود این ملت را بر همه دشمنان پیروز خواهد کرد.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان تأکید کردند: هر که با این ملت دارای انگیزه عمیق الهی در افتد قطعا بر خواهد افتاد.

در ابتدای این دیدار آقای اسدالهی عباسی سرپرست وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی گزارشی از اهم فعالیتهای این وزارتخانه در سال گذشته و همچنین برنامه های در دست اقدام برای سال 92 ارائه کرد.

همچنین پیش از این دیدار تعدادی از خانواده های شهدای کارگر کشور از نزدیک با رهبر معظم انقلاب دیدار و گفتگو کردند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2693
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را *** گرفته اند از این آسمان قمر ها را

 
چقدر خاک سرش ریخته است، معلوم است *** رسانده است به خانم کسی خبرها را
 
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده *** گرفته اند از این قد کمان پسرها را
 
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش *** بیاورند برایش فقط سپرها را
 
نشسته است سر راه و روضه می خواند *** که در بیاورد آه آه رهگذرها را
 
با عرض معذرت از ساحت مقدس آقا امام زمان(ع):
 
ندیده است اگر چه ولی خبر دارد *** سر عمود عوض کرده شکل سرها را
 
کنار آب دو تا دست بر روی یک دست *** رسانده است به ما خانم این خبرها را
 
بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو *** ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو
 
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی *** برای خانه مولا که انتخاب شدی
 
به خانه ولی الله اعظم آمدی و *** دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی
 
به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش *** کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی
 
تنور خانه حیدر دوباره گرم شد و *** برای چرخش دستار انتخاب شدی
 
چهار تا پسر آوردی برای علی *** که جای فاطمه ام البنین شدی
 
دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد *** تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی
 
اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت *** میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت
 
تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد *** به چادر عربیه تو خار گیر نکرد
 
تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن *** به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
 
به احترام همان تکه بوریا دیگر *** زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
 
از آن زمان که شنیدی خزان گلها را *** هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
 
چه خوب شد که نبودی کربلا بینی *** که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
 
به نعل تازه گرفتند تا بدنها را *** به ضرب دست لگد میزدند زن ها را
 
 
 
 
منبع: وب سایت دوستداران حاج منصور
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2794
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392

برای مشاهده و ذخیره تصویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک نمایید.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3343
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392

حضرت امّ البنین(س)، مادر پسرانِ امیرالمؤمنین(ع)، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامت با اهدای چهار فرزند رشید به پیش گاه مولایش حسین بن علی(ع) با دلی مالامال از محبت و عشق، راهی دیار دوست شد و در قبرستان بقیع آرام گرفت.

 
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2787
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 فروردين 1392

 

مردي با فريادهايي بلند
او را شاعر حكومتي خوانده‌اند؛ همانهايي كه اتفاقا در بين مردم هم با استقبال مواجه نمي‌شوند. البته خوردن اين انگ در اين روزگار خود مايه مباهات است وقتي كه حكومت، جمهوري اسلامي باشد و نائب امام زمان(عج) در صدر آن.
اما قزوه كه به دلايل مختلفي چون اجراي ديدار سالانه شاعران با رهبر انقلاب، دبيري جشنواره شعر فجر، سرودن اشعاري در دفاع از انقلاب و كشور و... مفتخر به اين تاج شده است، همان كسي است كه منظومه بلند او با نام «مولا ويلا نداشت» را يكي از اولين نمونه‌هاي شعر انتظار در ايران پس از انقلاب مي‌دانند.
كنايه‌هاي تند و تيز او به مديراني كه براي رواج روحيه تجمل و اشرافي‌گري در كشور كمر همت بسته بودند، نشان داد كه قزوه شاعري است كه ارزشهاس انقلاب اسلامي برايش از همه چيز مهمتر است و وقتي قرار باشد اين ارزشها تهديد شود شمشير را از رو خواهد بست، حتي اگر تهديدكنندگان بخشي از همان حكومتي باشند كه او امروز به آن منتسب مي‌شود.
يك جاي ثابت براي جوانان
قزوه دست خيلي از شاعران جوان را گرفته است. اين را مي‌توان از لابلاي صحبت‌هاي همان شاعران كه البته حالا براي خود كسي شده‌اند فهميد. قزوه هرجا كه بوده‌است براي نوشاعران جاي ويژه‌اي باز كرده است. چه در جشنواره شعر فجر و چه در ديدار شاعران با رهبر انقلاب كه خيلي از جوانان اسم و رسم دار كنوني، اولين بار با شعرخواني در همان برنامه و رسانه‌اي شدن آن سر زبان مردم افتادند.
خدمات قزوه به شعر انقلاب در همين موارد منحصر نمي‌شود. تلاش او براي انتشار 100 كتاب از شاعران در نشر «تكا» يكي از اقدامات برجسته وي بود كه كمك زيادي به شناخته و مطرح شدن خيلي از شاعران كرد.
با دشمنان مروت
شايد وقتي نام قزوه را مي‌شنويم اولين صفتي كه به ذهنمان مي‌رسد انقلابي بودن وي باشد. چزي كه در آن شكي نيست اما همين شاعر انقلابي در همراه كردن شاعراني كه فاصله‌‌هايي با كاروان شعر انقلاب پيدا كرده بودند اهتمام ويژه‌اي داشته است. تلاش او براي انتخاب منوچهر آتشي بعنوان چهره ماندگار حوزۀ ادبیات در همایشِ «چهره‌های ماندگارِ» صدا و سیما يكي از جلوه‌هاي درخشان پايبندي او به اين مصرع بود: با دوستان مروت بادشمنان مدارا.
پادرمياني او بدر مجادله كلامي يك شاعر جوان و شاعري پيشكسوت در بعد از حوادث سال 88 هم نمونه‌اي ديگر از همين خوي او بود كه توانست آن لفاظي‌ها را پايان دهد و از ريختن آبروي شعر و شاعري جلوگير كند.
شاعري كه تن به نشستن نداد
قزوه مي‌توانست در ايران بماند. مجري شب شعر شود؛ مسئوليتي كه حقش بود و شايستگي‌اش را داشت بپذيرد و به شعر و شاعري‌اش بپردازد. اما او راهي ديار غربت شد تا در جهت اعتلاي زبان فارسي در ميان كشورهايي كه در اين زبان مشترك‌اند بكوشد.
حضور چندين ساله او در تاجيكستان و هند دست‌آوردهاي بزرگي داشته است كه البته طبيعي‌است به چشم عموم مخاطبان شعر فارسي نيايد. اما آنها كه دقيق‌تر به تحولات اين حوزه مي‌نگرند و شعر فارسي را نه در مرزهاي ايران كه در حيطه تمدني زبان فارسي دنبال مي‌كنند حتما ردپاي قزوه را در بسياري از اتفاقات خوب شعر فارسي مي‌بينند.
اين شعرها خود گواهند
اينها تنها چند دليل از دلايل بسياري بود كه تقدير از عليرضا قزوه را واجب مي‌نمود؛ هرچند كه به همين چند دليل هم آنچنان كه شايسته است پرداخته نشد. اما اگر هيچكدام از اين‌ها و حتي دلايل مشابه هم نبود، همان شعرهاي قزوه هم به تنهايي او را در جايگاهي مي‌نشاند كه بايد تقديرش كرد و مهمتر از آن، قدرش را دانست.
آيا ما قدردان حضور چنين شاعري در زمانه خود هستيم؟!

منبع:رجانیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2964
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 فروردين 1392
 

رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با فرماندهان و اميران ارتش جمهوري اسلامي:
كشتار بي‌گناهان چه در بوستون باشد چه در پيشاور و بغداد؛ محكوم است/ به ارتشي بودن خود افتخار كنيد

 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر دیروز (چهارشنبه) در آستانه 29 فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان، کارکنان منتخب و اعضاء پایگاههای بسیج شهرکهای سازمانی و همچنین تعدادی از خانواده های ارتشیان، ارتش جمهوری اسلامی ایران را مایه افتخار و ارتشی مردمی، علمی، اعتقادی، دارای ابتکارات گوناگون و آزموده شده خواندند و با اشاره به غیر منطقی بودن جبهه استکبار به سرکردگی امریکا، تأکید کردند: امروز، تمدن غرب بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است.

 فرمانده کل قوا در این دیدار در تشریح ویژگیهای منحصر بفرد ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مردمی بودن ارتش اشاره کردند و افزودند: در نظام جمهوری اسلامی ایران، ارتش به دلیل فداکاری و مجاهدت و نه به دلیل زورگویی و قدرت، مورد تکریم مردم و دارای پشتوانه مردمی است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای درخصوص علمی بودن ارتش خاطرنشان کردند: پیشرفتها و گستره کارهای علمی و پژوهشی نیروهای مسلح از جمله ارتش در زمینه صنایع دفاعی و الکترونیکی حیرت آور و غیرقابل مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی و حتی سالهای اول انقلاب است.
 
ایشان تأکید کردند: همه این پیشرفتها در شرایطی به دست آمده است که بدخواهان ملت ایران، در دادن کمترین امکانات بخل ورزیدند اما جوشش درونی استعدادهای جوانان و فرزندان این ملت، شگفتی آفرید.
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ویژگی دینی و اعتقادی بودن ارتش، افزودند: انجام کار براساس احساس تکلیف و تعمیق روحیه دینی و انقلابی موجب شده است که ارتش جمهوری اسلامی ایران به یک ارتش متعهد و پایبند به اعتقادات و ارزشها تبدیل شود.
 
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: چنین ارتشی قطعاً در هر امتحانی سربلند بیرون خواهد آمد.
 
فرمانده کل قوا، آزموده بودن ارتش به دلیل حضور سرافرازانه در 8 سال دفاع مقدس را یکی دیگر از امتیازات ارتش برشمردند و خاطرنشان کردند: ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات گوناگون در دوران دفاع مقدس نقشی برجسته داشت و کارهای بزرگی انجام داد.
 
رهبر انقلاب اسلامی خطاب به ارتشیان گفتند: به ارتشی بودن خود افتخار کنید و همت خود را، حفظ و تقویت این ویژگیهای ممتاز قرار دهید.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به رویکرد متفاوت نیروهای مسلح ایران در مقایسه با ارتش های دنیا، افزودند: ارتش، سپاه و بسیج یک فرهنگ و جهت گیری جدیدی را به دنیا عرضه کرده اند که الگوی بدیعی در مقابل جهت گیری استعماری و سلطه گرانه بیشتر ارتشهای دنیا است.
 
ایشان در خصوص روحیه سلطه گری مجموعه های نظامیِ جبهه استکبار بویژه آمریکا، خاطر نشان کردند: این مجموعه های نظامی در هر جایی که حضور پیدا میکنند مایه فساد اخلاقی و فشار بر مردم و کشتار آنان هستند.
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ادعای آمریکاییها مبنی بر مخالفت با وسائل کشتار جمعی افزودند: بر خلاف این ادعا، هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا، کودکان و زنان و مردم بیگناه افغانستان و پاکستان را قتل عام میکنند و تروریستهای مورد حمایتِ آشکار و پنهان آمریکا نیز در عراق و سوریه، مردم را می کشند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین تناقض گویی های آمریکا خاطر نشان کردند: آمریکا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار مردم بیگناه پاکستان، افغانستان، عراق و سوریه سکوت میکنند اما بعد از چند انفجار در آمریکا ، همه دنیا را پر از جنجال میکنند.
 
ایشان تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران به پیروی از منطق اسلام با هرگونه انفجار و کشتار مردم بیگناه چه در بوستون آمریکا و چه در پاکستان، افغانستان، عراق و سوریه مخالف است و آنرا محکوم میکند.
 
ایشان افزودند: رفتار آمریکا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار مردم بیگناه ، متناقض است و بر همین اساس معتقدیم که آمریکا و جبهه مقابل جمهوری اسلامی ایران، غیر منطقی هستند.
 
رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: به دلیل این تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی ها به اصول انسانی تمدن غرب در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: این چگونه منطقی است که اگر کودکان و زنان در افغانستان و پاکستان بوسیله آمریکاییها کشته شوند و در عراق و سوریه نیز تروریست های مورد حمایت آمریکا، غرب و صهیونیست ها، فاجعه آفرینی کنند، اشکالی نداشته باشد اما اگر انفجاری در آمریکا یا یک کشور غربی روی دهد، همه دنیا باید هزینه آن را بپردازند.
 
ایشان تأکید کردند: این روحیه و تفکر آمریکا و غرب که خود را تافته جدا بافته از دیگران میدانند، عامل سرنگونی و زوال روزافزون آنهاست.
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اندیشه های منطقی حاکم در نظام جمهوری اسلامی خاطر نشان کردند: این اندیشه های منطقی، پایه های یک تمدن عمیق و ماندگار است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود از فداکاریها، همدلی ها و همراهی های همسران، خانواده ها و فرزندان ارتشیان تجلیل کردند و افزودند: خانواده های محترم ارتشیان باید همواره به داشتن چنین مردانی احساس عزت و افتخار بکنند.
 
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی ، امیر سرلشکر صالحی فرمانده کل ارتش گزارشی از توانایی ها و آمادگی های ارتش جمهوری اسلامی ایران بیان کرد.
 
در ابتدای این دیدار تعدادی از جانبازان ارتش جمهوری اسلامی از نزدیک با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2581
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 فروردين 1392

علامه مصباح یزدی گفت: ما باید کسی را انتخاب بکنیم که فراست داشته باشد بتواند دام ها را تشخیص دهد بتواند لایه های چندگانه‌ای را که دشمن برایش درست کرده را خنثی کند. یک آدم متدین نماز شب خوان عابد و زاهد وقتی این فراست رو نداشته باشه ضررش بیشتر از نفعش چیزی که در تاریخ بارها اتفاق افتاده این سه تا نکته ست که شرایط اولیه است که باید رعایت کنیم.

 آیت الله مصباح یزدی پنج شنبه هفته گذشته در دیدار با دانشجویان استان همدان مسائل مهم کشور را مورد بررسی قرار داده است؛ ایشان در ابتدای سخنانشان به احساس وظیفه جوانان و دانشجویان به برکت انقلاب اسلامی اشاره می‌کنند، و سپس گوشه های دستاوردهای نظام که توسط دانشگاه هیان و دانشمندان بدست آمده است را به برکت نظام جمهوری اسلامی بیان می کنند؛ و دلایل قدرت امروز ایران با وجود شخص ولی فقیه می‌گویند و در انتها شاخص های یک کاندیدای ریاست جمهوری را مورد بررسی قرار می دهند.

مشروح سخنان آیت الله مصباح یزدی در ذیل آمده است:

از برکات این انقلاب است که دانشجویان امروز اینطور احساس مسئولیت می‌کنند

خدای متعال را شکر میکنیم که ادامه حیات داد و اجازه فرمود تا در چنین روزی چهره های نورانی شما عزیزان را زیارت کنیم ... وجود شما و امثال شما و نیت های پاک و ندای نورانی ای که دارید خدا را شکر می کنیم که جامعه ما چنین رشدی پیدا کرده که جوانان در این سن و سال احساس مسئولیت می‌کنند و در صدد باشند که وظیفه خودشان را بهتر بشناسند و بهتر عمل کنند در واقع این فکر از برکات این انقلاب و فداکاری های حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه و فداکاری های شهدا و جوانهایمان حاصل شد رشد فکری و فرهنگی و اخلاقی جوانهاست ما از آن وقت هایی که یادمان می آید و خودمان جوان بودیم، نوجوان بودیم و جوانهای دیگر را می دیدیم احساس نمی‌کردیم از دانشگاه‌ها دانشجویان چنین احساس مسئولیت بکنند کاش میدیدیم و می شنیدیم حالا شاید کسانی بودند اما آنچه دیده میشد کماکه آنها دنیوی بودند حالا احساس زشت تری اصولا توجهی به این مسئولیت های اجتماعی، سیاسی، دینی، اخلاقی اینها دیده نمیشد؛ لا اقل ما سراغ نداشتیم .

کورکورانه از کسی پیروی نکنید

ولی امروز به برکت انقلاب نه تنها در شما بلکه نوجوانها، بچه های دبستان و دبیرستان هم آدم احساس می‌کند که دنبال این هستند که خودشان تشخیص بدهند، راهشان را پیدا کنند ببینند از چه راهی بهتر می توانند به اسلام خدمت کنند؛ نعمت بزرگی است به هر حال جای شکر دارد تا هم به سهم خودمان از اینکه همین احساس مسئولیت در شما جوانها و امثال شما پیدا شده و هم احساس اینکه شما می توانید و باید خودتان فکر کنید تشخیص بدهید کورکورانه از کسی پیروی نکنید و بتوانید پاسخی برای رفتارهای خودتان و انتخابهای خودتان در پیشگاه الهی داشته باشید این هم بسیار نعمت بزرگی است.

مردمی اگر حتی در راه حق هم کورکورانه بروند خیلی ارزش ندارد در صدر اسلام کسانی از قبایل عرب بودند به هر حال زندگی عرب ها بیشتر قبیله ای بود. رئیس قبیله مثلا وقتی کاری انجام می داد یا راهی را انتخاب می کرد همه افراد قبیله هم تبعیت می کردند. خب چقدر راه خوب بود ضرری نمی کرد. اما خیلی ها میشد به این اعتماد می کنند و اگر همان رئیس قبیله چندی بعد افراد دیگری را انتخاب می کرد آنها عوض می شدند. تربیت پیغمبر اکرم و اهل بیت صلوات ا... الیهم اجمعین تدریجا کسانی را تربیت می کرد که بتوانند خودشان تصمیم بگیرند.

حالا با تمام اعضای خانواده شان بر خلاف او فکر می کنند. خود قرآن بهترین درس را برای مردم که این روحیه در آنها پیدا می‌شود دارد. قرآن کریم می‌‎فرمایند: ما برای مومنین دو تا الگو معرفی می‌کنیم برا همه مردان و زنان مومن آن دو الگو دو تا خانم هستند یکی همسر فرعون یکی حضرت مریم درباره همسر فرعون، خب فرعون در قرآن خب معرفی شده که وضعیتش در جامعه چطور بوده آنچنان موقعیتی داشت که به مردم می گفت: انا ربکم الاعلی . من بالاترین خدای شما هستم حالا خدایان دیگری که شما دارید و میپرستید جای خودش من از همه بالاتر هستم. ربکم الاعلی من بلند مرتبه ترین خدای شما هستم و مردم میپذیرفتند و در مقابلش به سجده می افتادند اطاعت می‌کردند معبود خودشان می دانستند اگر نمیدید اینطور موقعیت را ، چنین ادعایی نمی‌کرد. مردم قبول کرده بودند. به چنین کسی در یک کشور پهناور مهم آن زمان که متمدن ترین شاید کشور روی زمین در آن زمان بود، این اهرام مصر نشانه هایش که میبینید یک همچون تمدنی آنها داشتند. در یک همچون موقعیتی ملکه زمان شهبانو همسر فرعون حاضر نشد آن را پرستش کند.

خود حضرت موسی ایمان آورد که خداپرستی را آزمایش، و آخر زیر شنکنجه های سختی که در تاریخ و روایات آمده ، چیزهای عجیب، اما حاضر نشد دست از خدا پرستی بردارد و تبعیت فرعون را کند. آن همه وسایل عیش و نوش که برایش فراهم بود در مقابل یک همچین افتخار می‌کردند که یک لحظه بیایند آنجا عرض ارادت کنند و احترام بگزارند همه اینها را زیر پا بگذاری گفت خدایا ما از اینها تبری می جویم مرا نجات بده از دست اینها من می خواهم در جوار تو زندگی کنم. ربننی عندک بیت فی جنة . که توضیح این جمله خودش خیلی احتیاج به شرح و بحثی دارد که وقت اقتضا نمی‌کند.



یک همچین معرفتی پیدا کرد که نگفت فقط بهشت می‌خواهم و نعمت های بهشت؛ گفت می خواهم نزدیک تو باشم. عندک بیت. قرآن می فرماید: شما باید الگویتان این است این را یعنی می خواهد بگوید مردمی را تربیت کند که باید مستقیم فکر کنند خودشان بفهمند حقیقت چیه؟ آن را پیروی کنند. کورکورانه از کسی تبعیت نکنند وظیفه شان را تشخیص بدهند، پای مسئولیت شان هم بایستند. مواخذه هم اگر شدند جواب بدهند بگویند ما این را که انتخاب کردیم قضیه چه بود؟

این دلیلش هست این روش تربیتی قرآن هست که نمی خواهد افرادی مثل همان رئیس قبیله گفت ما هم به حرف او به رای او. خب فردا هم او کافر شد بقیه هم بگویند بله اما فرعون با آن عظمتش می‌گوید من خدا هستم و همسرش میگوید نخیر تو بنده ای بیش نیستی خدا آفریننده جهان است. شکنجه ات می کنند، عذابت می‌دهند عذابهای عجیبی که قابل تصور نیست. همه را تحمل کرد و گفت از تو پیروی نمیکنم خدا مرا هدایت کرده، محبت خودش را در دل من قرار داده.

یکی از برکات این انقلاب این بود که نسل جوان ما را اینطوری بار آورده. البته با اختلاف به مراتب نمیگم حالا همه یکسان شدن. عالی ترین مرتبه استقلال فکری و رفتاری رو پیدا کردن اما همه کما بیش از این فرهنگ متاثر شدند. فرهنگ رو پذیرفتند شما باید خودتان فکر کنید، بفهمید. ببینیم وظیفه ما چه هست تشخیص بدهیم و بعد از آن دفاع کنیم و تا آخر پای آن بایستیم تا آخر. خب در طول سی و پنج سال نوساناتی داشتیم ما، همه جوامع.

حتی آدمیزاد هم زندگی اش همینطوره، همینطور که هر فردی از دوران کودکی تا پیری تحولاتی در زندگی اش پیدا می‌شود، افکارش عوض می‌شود گاهی راه خوب می‌رود گاهی برمی‌گردد، جوامع هم همینطور رهبرانشون و شخصیت های موثر آنها مسئولیت اصلی ای را دارند کمابیش دیگران از آنها اثر میپذیرند ولی به هر حال مجموعا این جامعه‌ای را که شما در نظر بگیرید از آن وقتی که شکل می‌گیرد و کامل می‌شود رشد نهایی اش تحولاتی پیدا میکند گاهی پیشرفت می‌کند . گاهی عقبگرد میکند . گاهی درجا میزند.

آنهایی که سن شان اقتضا نمی‍کند، بخوانند ما در قبل از انقلاب چه وضعی داشتیم

به هر حال در طول این سی و پنج سال شرایطی پیش آمده که جامعه ما از جهات متعددی بسیار پیشرفت کرده؛ فهمید که ما چقدر پیشرفت کردیم که درست بفهمیم آنهایی که سن شان اقتضا نمی‍کند . بخوانند و بشنوند که ما در قبل از انقلاب در چه وضعی به سر می بردیم مردم چطور فکر می کردند. تصورشان درباره ی دولت های استعماری، دولت های بزرگ، ابرقدرت ها چه بود؟ دولت خودشان را چه میدیدند؟ اجمالا ما در نهایت ضعف شخصیتی به سر می بردیم در آن شرایط جامعه به گونه ای بود که همه اینطور بار می آمدند که ما بخواهیم و نخواهیم زیر دست غربی ها هستیم، نوکر آنها هستیم باید حرف آنها را گوش کنیم.

اگر بخواهیم زنده باشیم راه دیگری جز این راه نداریم

فرض کنیم که هنوز هم این فرهنگ غلط در بسیاری از مردم ما حتی در شخصیت های بزرگ و خواص ما هنوز باشد. ممکن است در ظاهر اظهار نکنند اما در خلال رفتارشان این بدست می آید. حالا من به شما یک اشاره ای بکنم بدون اینکه مثال از کسی بزنم. ما وقتی که در موسسه ی "در راه حق" برنامه ی آموزشی مان را شروع کردیم یک استاد بزرگوار و متدین بود که از تهران می آمد از شیخ کتاب می‌گفت برای بچه ها در یک کلمه باید بگم یک استاد حزب الهی بود خیلی متدین، به انقلاب به اسلام برنامه ای پیش آمد و اینها بالاخره ایشون چندسالی وخامت پیدا کرد در یکی از کشور های اروپایی در یک سفری که از ما یک دعوتی شده بود در انگلستان برای دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان یک اردویی داشتیم واحوالی از اون آقا پرسیدیم دوست قدیمیمون بود. گفتن که ایشون در فلان شهرک دانشگاهی زندگی می‌کند من آدرسش رو گرفتم گفتم بهش تلفن بزنید ما می‌آیم دیدن شما رفتیم آنجا وماتلتون نکنم مهمان ایشون بودیم نهار و اینها تا عصر ایشون اصرار می کرد که آقا ما چاره ای نداریم چه باید بپذیریم کوچکی کنیم.

ماجرای جواب به استادی که می‌گفت ما باید با غرب سازش کنیم

این مثال رو می‌زد می‌گفت اینها در پیشرفت تکنولوزی با سرعت (حالا یادم نیست عین تعبیرش چی بود؟) فرض کنید 1000کیلومتر در ساعت می‌گفت حرکت می کند ما خیلی هنر کنیم 100کیلومتر آنها ابزارهایی در اختیار دارند که در یک مدت کوتاهی می توانند تحولات عظیمی ازتکنولوژی بوجود بیارند ما هنوز الفباش رو هم نداریم ما خیلی هنر کنیم 100 کیلومتر سرعت بکنیم 200 کیلومتر ولی اونا با 100 کیلومتر می رن هر ساعتی 800کیلومتر از ما جلوترن این 8000 کیلومتر دائما اضافه می شد. ما هرقدر سرعت بگیریم با آنها فاصلمون داره زیادتر می شود.


معادله ریاضی برای من بیان می کرد که ما دائما داریم عقب‌تر می ریم هیچ وقت به اونها نخواهیم رسید بنابراین ما چاره ای نداریم باید با غرب بسازیم از راه آشتی در بیایم تا اونها به ما کمکی کنند تکنولوژی های پیشرفته شون رو ما استفاده کنیم.
خیلی مستقل با معادلات ریاضی برای ما اثبات می‌کرد باید این این کارو بکنیم.خب ما هم درست نمی تونستیم چواب بدیم نه ازون پیشرفت های تکنولوژی خبر داشتیم که چطور هست و از اینها سردر نیاوردیم.

ببینید الان به کجا رسیده اند آیا ما گدایی از غرب کردیم؟

ادعا هم خب در مقابل چنین استادی با این استدلال ریاضی ما نمی تونیم. الکی بلوف بزنیم که نه خیر اینجوری نیست بالاخره باید جواب استدلالی بیان میکرد . من فقط گفتم که این برقرار کردن ارتباط با غرب به چه قیمتی تمام می‌شود برای ما راحت است بقیه اش را نتوانستم جواب بدهم هر جوابی هم می‌دادم برایش قابل قبول نبود خب ما داریم میبینیم بالاخره ما هر قدر هنر کنیم بتوانیم تربیت بکنیم اما یک مخترعی که بتواند ماهواره بسازد شاید بیست سال قبل اصلا خیالش هم به ذهن نمی آمد من فقط به ایشون گفتم که ما باید اینطور ارتباط برقرار کنیم به چه قیمتی تمام می‌شود گفت بالاخره همین است وگرنه باید صرف نظرکنیم ما از پیشرفت های صنعتی و اقتصادی اصل این انقلاب برای پیشرفت اقتصادی نبود برای ارزشهای اسلامی و فرهنگی بود و ما این را به هیچ چیزی حاضر نیستیم بدهیم البته یک اشاره ای هم کردم که خدای متعال می‌تواند به جوانهای ما چیزهایی را بفهماند که بتوانند سرعت بگیرند؛ علمی شان این هم فاصله ها کمتر بشود ولی خب دلیلی نداشتم همین فقط امید به کمک خدا به حمدالله ایشان برگشت و با هم روابط دوستانه داریم و اما من هیچوقت به رویش نیاوردم که آقای فلان، این دانشجویان جوان ما که الان سن متوسط شان بیستو پنج سال است محققین انرژی هسته ای ما ببینید به کجا رسیده اند آیا ما گدایی کردیم از غرب که یاد بگیریم و یا در اثر رابطه با آمریکا به این پیشرفت ها نایل شدیم خدا لطف کرد و جرقه هایی به ذهن آنها زد.

خدای جبهه با خدای دانشگاه با خدای بازار یکی است/ در دانشگاه هم خدا با ماست

گاهی این تعبیر ها را من در جاهای مختلف تکرار کردم که ما باید بدانیم خدای جبهه با خدای دانشگاه با خدای بازار یکی است آن خدایی که در جبهه با همه ابر قدرت ها که این صدام را حمایت می‌کردند ما را دست خالی که حتی سیم خاردار هم به ما نمی فروختند پیروز کرد اگر در دانشگاه هم ما آن روحیه بسیجی را داشته باشیم در دانشگاه هم خدا با ماست در بازار اگر کمبودی داشته باشیم در اقتصادمان هم مشکلی باشد خدا همان خدایی است که می‌تواند حمایت کند ما باید خودمان را عوض کنیم آن روحیه جبهه ای را باید پیدا کنیم اعتقاد مان به خدا باشد و برای خدا کار بکنیم تا او ما را کمک کند به هر حال باز هم بار دیگر خدارا شکر می‌کنم که با جوانهایی مواجه هستیم که احساس مسئولیت می‌کنند و در صدد این هستند که وظیفه دینی و عقلی و شرعی خودشان را بشناسند و عمل کنند و حقیقت این است که ما هم خاضعانه و ملتمسانه از پیشگاه الهی در خواست کرده ایم و می‌کنیم و خواهیم کرد که خدا ما را هدایت کند به چیزی که موجب رضای خودش باشد و موجب سعادت جوانهای امروز ما علم غیب نداریم و دلبستگی خاصی هم به کسی نداریم به کسی هم سر نسپرده ایم و به کسی هم قولی ندادیم و کسی هم قولی نداده بینی و بین الله فقط از خدا خواسته ایم آنچه خیر جامعه ما است به ما بفهماند از هر راهی که خودش می‌خواهد و به ما هم توفیق بدهد که بعد از فهمیدن تمام تلاش خودمان را انجام بدهیم تا آن را که مورد رضایت خدا هست تحقق پیدا کنیم خوشبختانه مقام معظم رهبری هم مثل همه خصایل و فضایل پسندیده دیگرشان در این جهت هم همیشه جامعه ما را هدایت کرده اند و آنچه لازم بوده در این جهات در مواقع مختلف بیان فرموده اند که البته در سخنان اول سال امسالشان آن شاخص هایی که باید مورد توجه قرار بگیرند، نکته هایی که به آنها توجه کنیم روی آنها تمرکز کردند و تاکید کردند که بیشتر مورد توجه باشند و یادتان باشد من آنطور که حافظه ام اقتضا می‌کند تاکید اولشان روی پایبندی به ارزشهای اسلامی است و آرمانهای انقلاب البته اینها هر دو آنها فقط می‌توانند روی دو تای آنها حساب کنید ایشان منظورشان آرمانهای انقلاب است که در واقع بر خواسته از اسلام است از ارزش های اسلامی این اولین چیزی است که ما باید مورد توجه قرار بدهیم تا آنجایی که می‌فرمایند ببینید آیا گذشتگان نقصی داشتند کمبودی داشتند در آینده کسانی می آیند که سعی می کنند.


این نقص‌ها را نداشته باشند تبعا در اولین چیزی که ما باید دقت بکنیم این است که در گذشتگانمان کسانی در این جهت در گذشته اند خب همه ما می دانیم که برخی دولت های گذشته نسبت به رعایت ارزشهای اسلامی خیلی قوی نبودند در زمان آنها یکسری ارزشهای اسلامی مورد بی احترامی قرار گرفته حتی بعضی وزرا هم بی مهری کردند نسبت به ارزشهای اسلامی خب این یک کمبود می‌بود که در بعضی از دولتها همه دولت ها هم نه،بعضی هاشون؛ سعی کنیم این نکته رو در صدر صفاتی که در رئیس جمهور آینده باید وجود داشته باشد لحاظ کنیم که واقعا اعتراف کنیم که این درد دین داره واقعا دلش می خواد ارزش های اسلامی احیا بشه در همان اگر دیدیم.

باید به حفظ ارزشهای اسلامی حساس باشیم

این ارزش دارد کم رنگ می شوند رنج ببره شب خوابش نبره نه اینکه خودش کمک کنه به اینکه ارزش ها کمرنگ تر بشه چون می‌دانیم سعادت این دنیا وآخرت ما در گروی اسلام است. اگر آنها هم ندانند خب لااقل ما که معتقدیم اگر ضربه‌ای به اسلام بخوره یعنی ضربه به سعادت ما در درجه اول و به سعادت همه بشریت اولین چیزی که باید توجه داشته باشیم باید نسبت به حفظ ارزشهای اسلامی حساس باشیم خب مطلب نکته دوم که شما باید روی آن بیشتر فکر کنید این است که ما الان کشور اسلامی زیاد داریم خب از قدیم هم ما می‌شنیدیم وتبلیغاتی هم می شد که کشورهای اسلامی در حفظ ارزشهای اسلامی خیلی موفق هستند، موقع نماز که میشه همه مغازه ها تعطیل میشه فورا همه جمع میشن که در نماز شرکت داشته باشند.

اسلام در کشورهای عربی همچون سطح ظاهری یک استخر است و عمقی نیست به خاطر همین است که می گویند ما دوست اسرائیل هستیم
در آن زمان در جوامع ما آنچنان احترام به نماز بروزی نداشت. بعد از انقلاب بود که ستاد اقامه نماز تشکیل شد اما قبل از آن اگر کسی هم نماز خوان بود نزدیک غروب می آمد. به هر حال اون وقت برای ما جالب بودکه در کشور عربستان سعودی اول ظهر که میشه بازار تعطیل میشه. همچنین احکام جزایی اسلام مانند بریدن دست دزد نیز برای ما جالب بود که چگونه در کشور اسلامی این موارد رعایت می شود. ولی غافل از اینکه اینها یک سلسله عبوری هستند و در مجموع تعالیم اسلامی مانند سطح ظاهری یک استخر است و آنچه که بیشتر اهمیت دارد لایه‌های زیرین و سطوح عمیق آب است سطوح ظاهری یک روز هست ویک روز نیست. وحالا معلوم شده که صریحا ملاحظه می‌فرماید که دولت و مجریان آنان می گویند: ما دوست اسرائیل هستیم وبا آنها مشکل نداریم. به خود اسرائیل کم وبیش در عربستان چقدر فحش می دادند که البته بیشتر یک نوع تبلیغات بود. خودشون تبلیغات رو علیه ایران می‌کردند که البته یه مقدار هم راست بود چون زمان شاه اسرائیل با ایران رابطه خوبی داشت.

مزرعه نمونه غربی را اسرائیلی‌ها بودند که احداث کردند. ما سفارت اسرائیل داشتیم تو خیابون کاخ در آن زمان کشورهای عربی به خصوص عربستان ایران رو سرکوفت می‌زدند که شما با اسرائیل هم پیمان هستید. حالا ایران نقطه مقابل دشمن ترین دشمنان اسلام است و آن‌ها میگن ما با اسرائیل همسنگریم اصلا آنها دشمنمان نیستند. صریحا میگن دشمن واقعی ما اسرائیل نیست یه همچین موقعیتی پیدا کردند. چرا؟چی شد؟ یا در کشورهای همسایه ما افغانستان حتی عراق علی رغم این همه تحولات که پیدا کرده فداکاری‌هایی که کردن وکشته‌هایی که دادند. افغانستان تقریبا تاریخ انقلاب وجهادشون همزمان با تاریخ انقلاب ما بود و سختی‌هایی که اونها تحمل کردند ما ثلث اون سختی‌ها رو نکشیدیم.

شما خبر ندارید چه مشکلاتی مخصوصا شیعیان افغانستان در این دوران تحمل کردند. بعد از همه مشکلات حالا چی دارن؟ یک جامعه ای که توش برادر کشی رواج داره. دشمنان هم در آنجا جا خوش کرده اند و به این زودی ها حاضر نیستند از آنجا بیرون بروند.

دشمنان در حال تحت تاثیر قرار دادن همه چیز آنها از جمله فرهنگشون هستند. چرا؟درحالی که همه گروههای افغانی جهاد اسلامی بودند همه پسوند نظامی داشتند و واقعا به اسلام علاقه مند بودن وبرای آن مایه می گذاشتند. این شد عاقبتشون.

جواب قدرت امروز ایران در یک کلمه است، ما ولایت فقیه داریم و آن‌ها ندارند

ما ثلث آن‌ها زحمت نکشیدیم والحمدلله چنین برکتی وچنین پیروزی وافتخاری نصیب ما شده که اکنون در معادلات بین المللی بدون حضور ایران اسلامی مساله حل شدنی نیست؛ فرق ما با آنها چه بود؟ جواب در یک کلمه است ما ولایت فقیه داشتیم و اونها ندارن. این مطلب را دشمنان ما بهتر از خود ما می دونن این است که چندین دهه است که انواع فعالیت ها را می‌کنند تا این مساله را تضعیف کنند. یعنی علاقه مردم را، ایمان مردم رابه ولایت فقیه و نسبت به شخص ولی فقیه کم کنند. یعنی رمز بقای اسلام را دشمنان ما هم می دانند. این بقا در سایه رهبری است اگر او نباشد با دیگران کما بیش می تونن بسازند،کما بیش می تونن کنار بیان.

آن کسی که در مقابل غربی‌ها مثل کوه ایستاده شخص ولایت فقیه است

آن کسی که در مقابل آنها مثل کوه ایستاده و نمی‌ذاره آنها نفوذ پیدا کنند در دستگاه حکومتی ما آن شخص ولایت فقیه است.بر اساس وظیفه شرعی ولایتی که از طرف خدای متعال داریم وظیفه اش اینه. الحمدلله هم خوب عمل می کنه. نکته دوم که پس ما باید رعایت کنیم بعد از پایبندی به ارزشهای اسلامی این اطاعت از رهبری است اگر خدای نکرده کسی سر کار بیاید که نسبت به این مساله بی تفاوت باشه یا حتی احساس کنه که رهبری یک رقیب است دیگر چه ضمانتی برای بقای این عزت است؟ باید دقت کنیم که کسی که در چنین پستی قرار می گیره باید تجربه مدیریت داشته باشه فراست داشته باشه فریب دشمنان رو نخوره در دام شیاطین نیفته ناخود آگاه چون ممکنه کسانی باشند که بسیار آدم خوبی باشند بسیار با تقوا باشند اما اون فراست رو نداشته باشند در دام شیطان می افتند. ما هم در روحانیون داشتیم یک چنین کسانی هم در شخصیت‌های سیاسی آدم بدی هم نبودند علاقه هم داشتند اما از روی سادگی در دام افتادند.

ویژگی یک کاندیدا از دیدگاه علامه مصباح

ما باید کسی را انتخاب بکنیم که فراست داشته باشد بتواند دام ها را تشخیص دهد بتواند لایه های چندگانه‌ای را که دشمن برایش درست کرده را خنثی کند. یک آدم متدین نماز شب خوان عابد و زاهد وقتی این فراست رو نداشته باشه ضررش بیشتر از نفعش چیزی که در تاریخ بارها اتفاق افتاده این سه تا نکته ست که شرایط اولیه است که باید رعایت کنیم. نه مصلحت است و نه حق است که روی شخص خاصی بیایم اصرار کنیم که به فلان کس رای بدهید. اما می تونیم مسائل رو باهم مطرح کنیم دوستانه بگیم آقا باید دنبال این چیزها بگردیم بگیم از هر جا ضربه خوردیم از این چیزها ضربه خوردیم. یا کسانی بودند نسبت به ارزشهای اسلامی بها نمی دادند یا نسبت به رهبری اطاعت نداشتند از آن‌ها ضربه خوردیم این نمونه هایی است که من وشما کم وبیش می دانیم یا آدمهایی بودند که در روحانیون ودر مراجع بودند امام عزل کردن برای چه بود؟ آدم بدی بود؟ یا خیلی ساده بود؟ اینها را باید توجهه داشته باشید در دام شیطان نیفته و آنچه به همه دوستان همیشه سفارش کردیم در هیچ کاری ارزش توسل ودعا را فراموش نکنیم کاری که با توکل و توسل به خدا باشه برای ما در کارهای فردی واجتماعی، درسی، اقتصادی، سلامتی، بهداشتی، می‌تونه اثر گذار باشه.

اگر در خانواده ما یکی از افراد خانواده خدای نکرده بیماری صعب العلاج داشته باشد ما به ائمه متوسل می‌شیم آیا این مسئله به اندازه یک بیماری فرد در خانواده ارزش نداره که ما بهش اهمیت بدیم خدای نکرده اگر کسی بیاید که صلاحیت نداشته باشه و ما فریب بخوریم چه خطری میتونه متوجه میلیونها مسلمون این کشور بشه؟ و بعد چه منافعی رو از عالم اسلام صلب می‌کنه؟ جا داره که هر روز با یک سلام وبا یک زیارت کوتاه یا با زیارت عاشورا توسل داشته باشیم که وجود مقدس اهل بیت وامام راحل نگذارد ما در دام های شیطان گرفتار شویم. وآنچه بیشتر مصلحت اسلام و مسلمین را دنبال می‌کند آن را در پیش بگیریم.

منبع: خبرنامه دانشجویان ایران

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: برچسب‌ها: کاندیدای اصلح , ویژگی رئیس جمهور , علامه مصباح یزدی , رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2994
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 فروردين 1392

بر اساس گزارش روزنامه کیهان، ارگان رسانه اي شماري از فتنه گران فراري خواستار ورود اصلاح طلبان به انتخابات از حوزه «شرارت» و «فتنه گري» شد.پايگاه اينترنتي نداي سبز كه توسط شماري از اعضاي متواري حزب مشاركت راه اندازي شده در تحليلي نوشت: جمهوري اسلامي 4 سال هزينه داده و راه رفته را باز نخواهد گشت و يك اشتباه را دوبار تكرار نمي كند.

از اين منظر، جراحي انجام گرفته اجتناب ناپذير بوده و يك دستاورد است. بر اين اساس بديهي است كه اجازه بازگشت امثال خاتمي به حاكميت را نخواهند داد. بنابراين نبايد منتظر چراغ سبز حاكميت بود.

نويسنده آنگاه با دعوت خاتمي به انتحار نوشت: خاتمي اگر قبلا هر 9 روز يكبار بحران داشت اكنون هر ساعت حضورش مملو از بحران خواهد بود. او اگر مي خواهد بيايد بايد خود را در قامت موسوي و كروبي باز تعريف كرده و به قصد شر يا فتنه وارد اين كارزار شود.

همزمان ارگان گروهك ملي-مذهبي نيز از قول تقي رحماني از اعضاي فراري و پاريس نشين اين گروه نوشت: خاتمي كانديدا شود و نبايد از ترس رد صلاحيت كانديدا نشود. كانديدا شدن مي تواند همان نقطه ايستادن باشد.

با اين حال حسين باقرزاده از اعضاي جدا شده منافقين كه در لندن اقامت دارد، در سايت ايران امروز نوشت: مسئله، آمدن يا نيامدن خاتمي نيست بلكه انتخابات آزاد هيچ گاه در جمهوري اسلامي وجود نداشته است و رقابت ها تنها در محدوده نيروهاي خودي بوده است.

حتي به فرض اينكه حاكميت اجازه دهد خاتمي از صافي شوراي نگهبان بگذرد و انتخابات هم به ضرر او مهندسي نشود، تازه چه نتيجه اي مي توان گرفت. چه تضميني هست كه مردم مجددا به خاتمي رأي بدهند؟ و حتي اگر به فرض او پيروز شود چه كاري از دست او در برابر حاكميت برمي آيد. سناريوي گذر خاتمي از هفت خوان رستم حتي براي بسياري از خوش خيال ترين اصلاح طلبان يك فانتزي است. مهم، تاكيد بر انتخابات آزاد است كه هاشمي و احمدي نژاد و خاتمي آن را پيش كشيده اند. مسئله آمدن يا نيامدن خاتمي نيست.

از سوي ديگر سايت ضدانقلابي گويانيوز با اشاره به ادعاهاي دست اندركاران فتنه سبز، شركت در انتخابات را قرباني كردن جنبش سبز توصيف كرد و نوشت اين كار شركت در حماسه سازي حاكميت است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2658
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 فروردين 1392

در پی طرح شایعات بسیار پیرامون نامزدی سعید حدادیان در انتخابات شورای شهر تهران، وی در گفت و گو با صراط، شایعات مطرح شده را قویا تکذیب کرد .

سعید حدادیان درباره صحت و سقم برخی شنیده ها پیرامون کاندیداتوری‌اش در انتخابات شورای شهر تهران پرسیده بود، پس از خنده‌ای معنادار و ابراز تعجب از طرح این شایعات اظهار داشت: مطمئن باشید که بنده نوکری اباعبدالله الحسین (ع) را با هیچ منصب دیگری عوض نخواهم کرد.

این مداح اهل بیت در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا ساخت حسینیه توسط شهرداری تهران برای وی صحت دارد یا خیر، ضمن خنده مجدد، خاطر نشان کرد: در حال حاضر بنده در حسینیه شهدای بسیج در شرق پایتخت و مهدیه امام حسن مجتبی (ع) در غرب تهران که هر دو حسینیه هم مجموعا به حضور یازده شهید گمنام متبرک است، به نوکری اباعبدالله الحسین (ع) مشغولم، دیگر حسینیه می خواهم برای چه؟

گفتنی است در روزهای اخیر برخی رسانه های وابسته به ابر سرمایه داران گروه های انتخاباتی در اقدامی تخریبی، شایعاتی را پیرامون کاندیداتوری سعید حدادیان در شورای شهر تهران و ساخت حسینیه توسط قالیباف برای این ذاکر اهل بیت (ع) منتشر کرده بودند .

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2660
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 29 فروردين 1392

امروز کمتر شاعری داریم که مانند مرحوم ابوالفضل سپهر برای فرزندان جانبازان عزیز شعر بگوید که اشک در چشمان مخاطب قد بکشد؛ اشکی که در حماسه ریشه دارد.

 به نقل از فارس، بهزاد (ابوالفضل) سپهر از شاعرانی است که این سال‌ها متأسفانه کمتر کسی یادش می‌کند. حتی در تذکره‌هایی که توسط شاعران انقلاب نوشته شده است اسمی از او نیست! حضور غیرتمندانه او در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی، حضوری از سر تکلیف بوده و به همین دلیل است که بیشتر به مفهوم‌ها و محتواهای ارزشی توجه دارد. اگر از این دریچه به شعرها و حتی نثرهای زنده یاد سپهر بنگریم به ویژگی‌های زیر در شعر او می‌رسیم؛

1) استفاده از بیان محاوره (شکسته) در شعر

2) به کارگیری صنایع بدیعی و بیانی در اشعار و ترانه‌ها (اتل متل‌هایش)

3) تصویر کردن صحنه‌های دفاع مقدس (تصویرهایی که شاعران دیگر به این تصاویر توجهی نداشتند)

4) عنوان کردن مشکلات فرزندان شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی (البته توجه او به جانبازان شیمیایی چشمگیرتر است.)

5) حضور فرهنگ حماسی عاشورا و بیشترین توجه او به این فرهنگ غنی در حوزه «پیام» قابل اهمیت است.

6) گاهی اوقات زبان سپهر (کاملا شعاری) می‌شود. البته این گونه شعارها هم در جای خود زیباست.

7) تجلیل و تکریم فرهنگ بسیجی

8) اعتراض به رفاه‌زدگی، فرصت‌طلبی‌ و بی‌تفاوتی مسئولین نسبت به دستاوردهای شهیدان

9) برخی مواقع در اشعار زنده یاد سپهر و به خصوص در اتل متل‌های زیبا و زلالش «فقدان تأمل‌های دقیق شاعرانه»را شاهدیم.

10) تزریق حماسه به پیکره ترانه (که این مورد در اتل متل‌های او مشهور است.)

به جهت مطول نشدن این یادداشت از ذکر شاهد مثال می‌گذریم و دوستان اهل تحقیق را به کتاب «یادم تو را فراموش ...» که شامل مجموعه کامل آثار زنده یاد سپهر است ارجاع می‌دهم.

برای این که یادی از اشعار زیبای «زنده یاد ابوالفضل سپهر» کنیم و اتل متل‌های جذاب او را دوباره‌خوانی کنیم. فکر می‌کنم اگر شعر «الو الو کربلا» که سختی‌ها و مصایب جانبازی که دچار موج گرفتگی شده است روایت می‌کند را بخوانیم تا حدودی ویژگی‌هایی که برشمردیم در آن متجلی باشد. با هم «الو الو کربلا» را می‌خوانیم؛


«الو الو کربلا»

اتل متل یه بابا

دلیر و زار و بیمار

اتل متل یه مادر

یه مادر فداکار

اتل متل بچه‌ها

که اون‌ها رو دوست دارن

آخه غیر اون دو تا

هیچ کسی رو ندارن

مامان، بابا رو می‌خواد

بابا عاشق اونه

به غیر بعضی وقت‌ها

بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر

دست می ذاره رو گیجگاش

اون بابای مهربون

فحش می‌ده به بچه‌هاش

همون وقتی که هر چی

جلوش باشه می‌شکنه

همون وقتی که هر کی

پیشش باشه میزنه

غیر خدا و مادر

هیچ کسی رو نداره

اون وقتی که باباجون

موجی می‌شه دوباره

دویدم و دویدم

سر کوچه رسیدم

بند دلم پاره شد

از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه

افتاده بود رو زمین

مامان هوار می‌زد که

شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد

می‌زد توی صورتش

قسم می‌داد بابا رو

به فاطمه (س) به جدش

تو رو خدا مرتضی

زشته میون کوچه

بچه داره می‌بینه

تو رو به جون بچه

بابا رو دوره کردن

بچه های محله

بابا یهو دوید و

زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو

بابا می‌زد تو دیوار

قسم می‌داد حاجی رو

حاجی گوشی رو بردار

نعره‌‌های باباجون

پیچید یهو تو گوشم

الو الو کربلا

جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت

گرفت سر بابا رو

بابا با گریه می‌گفت

کشتند بچه‌ها رو

بعد مامانو هلش داد

خودش خوابید رو زمین

گفت که مواظب باشین

خمپاره زد، بخوابین

الو الو کربلا

پس نخودا چی شدن؟

کمک می‌خوایم حاجی جون

بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد

هی سرشو تکون داد

رو به تماشاچیا

چشماشو بست و جون داد!

بعضی تماشا کردن

بعضی فقط خندیدن

اون‌هایی که از بابام

فقط امروزو دیدن

سوی بابا دویدم

بالا سرش رسیدم

از درد غربت اون

هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا

غنیمت از نبرده

شرافت و خون دل

نشونه‌های مرده

ای اونایی که امروز

دارین بهش می‌خندین

برای خنده‌هاتون

دردشو می‌پسندین

امروزشو نبینین

بابام یه قهرمونه

یه روز به هم می‌رسیم

بازی داره زمونه

موج بابام، کلیدِ

قفل در بهشته

درو کنه هر کسی

هر چیزی رو که کاشته

یه روز پشیمون می‌شین

که دیگه خیلی دیره

گریه‌های مادرم

یقه‌تونو می‌گیره

بالا رفتیم ماسته

پایین اومدیم دوغه

مرگ و معاد و عقبی

کی میگه که دروغه؟

(یادم تو را فراموش صص 147- 143)

و امروز کمتر شاعری داریم که این گونه برای فرزندان جانبازان عزیز شعر بگوید. که اشک در چشمان مخاطب قد بکشد، اشکی که در حماسه ریشه دارد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: ابوالفضل سپهر ,
:: بازدید از این مطلب : 3207
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
نویسنده :
سه شنبه 27 فروردين 1392

روضه خوانی حاج رحمان نوازنی

پیاده روی محبان حضرت زهرا(س)

جهت مشاهده ودریافت تصاویر در سایز اصلی برروی آنها کلیک نمایید.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: برنامه های هیئت , مراسم های مناسبتی , ,
:: برچسب‌ها: شهادت حضرت زهرا(س) , حاج رحمان نوازنی , بیت المهدی , کرج , رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 3451
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : گمنام
شنبه 24 فروردين 1392

آیت الله جوادی آملی با توصیه بر تولید محصولات فاخر جهانی در حوزه هنر بیان داشت: هنرمند، یک وقت هنرمند محلّی است یک وقت هنرمند منطقه‌ای است و یک وقت هنرمند بین‌المللی. ما اگر بخواهیم حرف‌هایمان به خارج برسد و با این ماهواره‌ها، با این اینترنت‌ها، مقابله بکنیم باید هنرمند بین‌المللی باشیم, وگرنه هنرمند محلّی مشکل را حل نمی‌کند.

 

 به نقل از تسنیم، رئیس سازمان بسیج هنرمندان و جمعی از هنرمندان بسیجی با حضور در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با آیت الله جوادی آملی دیدار و گفتگو کردند.

در این دیدار آیت الله جوادی آملی در سخنانی با عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه و گرامیداشت سالروز شهادت شهید آوینی گفت: در آستانه شهادت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) هستیم این سوگ را هم به پیشگاه ولیّ عصر تعزیت عرض می‌کنیم و سالروز شهادت آن سیّد بزرگوار جناب آقای آوینی را هم ارج می‌نهیم و حشر ایشان را با شهدای کربلا و پایان کار شما هنرمندان الهی, اسلامی را هم به سعادت و صلاح و فلاح مسئلت می‌کنیم!

وی با تبیین جایگاه انگیزه و اندیشه در هنر افزود: کاری که به عهده هنر و هنرمندان است البته محدود است بخشی از انسان با اندیشه اداره می‌شود که حوزه و دانشگاه متولّیان این بخش‌اند بخشی هم با انگیزه اداره می‌شود که رهبران هنرمند و هنردوست متولّی این کارند.

استاد برجسته حوزه علمیه قم ادامه داد: مسئله انگیزه را با فکر نمی‌شود رهبری کرد, چه اینکه مسئله اندیشه را هم خیلی با هنر نمی‌شود هدایت کرد. حرف اول در عمل را انگیزه می‌زند؛ یعنی بخش اراده, نیّت, اخلاص, تصمیم, قصد. خیلی از موارد است که انسان به چیزی جزم دارد ولی از جزم کاری ساخته نیست [بلکه] از عزم کار ساخته است.

وی با اشاره به این مطلب که بخش انگیزه, اراده, تصمیم, نیّت و اخلاص را هنر به عهده دارد، افزود: هنر, کار اساسی که دارد آن کلید اساسی دست هنر است که این متولّی انگیزه را، یا نگذارد به بند کشیده بشود یا اگر به بند کشیده شده کم کم این بندها را یکی پس از دیگری باز کند، دست و پای دل را باز کند تا او بتواند خوب تصمیم بگیرد. اینکه می‌بینید کسی حالا یا شعر آئینی یا غیر آئینی اشک می‌ریزد اشک برای آن انگیزه است نه برای اندیشه, علم که آدم را نمی‌گریاند اینکه می‌گریاند این عاطفه است و انگیزه است و عزم است.

آیت‌الله جوادی آملی در فراز دیگری از فرمایشات خود با تقسیم هنر به هنر نازل و متنزل گفت: هنر نازل بیش از محدوده خیال را تعریف نمی‌کند، لذت زودگذری دارد یا تأثیر زودگذری دارد اما هنر متنزّل از جای بلند آمده، دست آدم را می‌گیرد بلند می‌کند و به بالا می‌برد.

وی بیان کرد: فرق هنر نازل و هنر متنزّل همان فرقی است که برای مثال بین اشعار منوچهری دامغانی و اشعار مرحوم حافظ است. ما یک شعر نازل داریم یعنی از همین‌جا برخاست یک شعر متنزّل داریم که از جای بلند آمده پایین, این هنر یک معنای عقلی را خوب فهمیده بعد این را پایین آورده در محدوده متخیّله از متخیّله داده به خیال از آ‌نجا داده به حس شده یک غزل چون از بالا آمده این مثل یک طناب آویخته است به انسان می‌گوید این طناب را بگیر و برو بالا این انسان و جامعه را عاقل می‌کند.

وی با توصیه به هنرمندان در تولید هنر متنزل گفت: هنر آن است که متنزّل باشد از جای دیگر بیاید نه از حس به خیال و از خیال به حس نظیر بعضی از این فیلم ها که پیامی ندارد این مثل دیوان شعر دامغانی است او خیلی هنرمندانه شعر می‌گوید انسان را متحیّر می‌کند [اما] پایانش می‌بینیم یک خمر است و یک مدح سلطان.

این مرجع تقلید با بیان این مطلب که رسانه‌های گروهی باید دلیل مردم باشند نه دلاّل, خاطر نشان کرد: رسانه های گروهی و سینماها باید دلیل مردم باشند نه دلاّل؛ بسیاری از این رسانه‌های گروهی، گاهی دلاّلی می‌کنند یعنی می‌بینند چه کسی پول بیشتری می‌دهد چه کسی خدمات بیشتری ارائه می‌کند, این نمی‌تواند جامعه را زنده نگه بدارد اما اگر جامعه را راهنمایی بکند و دلیل باشد، در این صورت حرف‌های متنزّل را می‌زند.

وی راهکار اسلامی شدن سینماو دیگر هنرها را مورد اشاره قرار داده ، گفت: برای اینکه سینماهای ما, هنرهای ما، اسلامی بشود یک سواد درس‌خوانده کامل می‌خواهد یا آدم خودش داشته باشد یا از یک دانشمند یاد بگیرد (یک) بعد از اینکه این را یاد گرفت در عاقله خودش بپروراند (دو) بعد بدهد به متخیّله (سه) بعد خروجی‌اش می‌شود هنر دینی (چهار) می‌شود هنر متنزّل.

آیت الله جوادی آملی با توصیه بر تولید محصولات فاخر جهانی در حوزه هنر بیان داشت: هنرمند، یک وقت هنرمند محلّی است یک وقت هنرمند منطقه‌ای است و یک وقت هنرمند بین‌المللی. ما اگر بخواهیم حرف‌هایمان به خارج برسد و با این ماهواره‌ها، با این اینترنت‌ها، مقابله بکنیم باید هنرمند بین‌المللی باشیم, وگرنه هنرمند محلّی مشکل را حل نمی‌کند.

 

 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3328
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده :
شنبه 24 فروردين 1392

سخنرانی حاج آقا حسن زاده

جهت مشاهده و دریافت تصویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2927
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 22 فروردين 1392

 شروع چاپ صد و یکم برای یک کتاب در کمتر از یک سال. کتاب ارزشمند «مفاتیح‌الحیاه» آیت‌الله جوادی آملی از چاپ صدم گذشت. مدیر مرکز چاپ و نشر بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء از چاپ 101 کتاب مفاتیح‌الحیاه خبر داده و گفته:« 50 هزار نسخه از این اثر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب امسال ارائه می‌شود.»
آن طور که «مصطفی امرایی» گفته چاپ 92 این کتاب همزمان با روزهای نخست سال جاری چاپ شد و الان این کتاب در چاپ 101 است. او پیش بینی کرده که 6 تا 7 چاپ از این اثر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ارائه شود.

به بهانه چاپ صدم «مفاتیح الحیاه»، بخشی از این کتاب را که به حال و هوای این روزهای مصیبت دیدگان زلزله استان بوشهر می خورد، برایتان از مجله مهر انتخاب کرده ایم:

مصیبت دیدگان

بازماندگان میت نیازمند یاری و آرامش روحی اند و قبل از همه خدا به مصیبت دیدگان تسلی داده و فرموده است: "و صابران را بشارت ده؛ آنان که هر گاه مصیبتی برایشان وارد می شود می گویند: "انا لله و انا الیه راجعون"؛ همان کسانی که درودهای خدا و رحمت او بر آنان است و همان اند که هدایت یافته اند".

لزوم تسلیت (دلداری)

امام صادق (ع) فرمود : دلداری ِ لازم ، پس از خاکسپاری است.

آداب تسلیت

حضور : امام صادق (ع) فرمود: برای تسلیت همین بس که مصیبت دیده تو را ]در مراسم[ ببیند.

دلداری زبانی: امام صادق(ع) نزد مصیبت دیدگان رفت و فرمود: "خدا ضعف شما را جبران کند به شما دلداری نیکو دهد و درگذشته شما را رحمت کند"؛ آنگاه برگشت.

اطعام مصیبت دیده: امام صادق (ع) فرمود: پس از شهادت جعفر بن ابی طالب رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فرمان داد تا همراه زنان نزد همسرش اسماء بنت عمیس بروند و نزد وی بمانند و سه روز بر ای او غذا بپزند.

امام صادق(ع) فرمود: سزاوار است همسایگان مصیبت دیده ، به جای او سه روز اطعام کنند.

پاداش تسلیت

رسول خدا فرمود: هر کس مصیبت دیده ای را دلداری دهد پاداشی همانند پاداش مصیبت دیده دارد، بی آنکه خدا از اجر صاحب عزا چیزی بکاهد.

ابراهیم (ع) از پروردگار پرسید: ای پرودگار من! پاداش آن که غمدیده ای را برای رضای تو به صبر وا دارد چیست؟ فرمود: وی را لباسی از ایمان می پوشانم که با آن در بهشت مأوا گزیند و با آن از آتش در امان بماند.

رسول خدا(ص) فرمود: کسی که غمدیده ای را دلداری دهد در قیامت حله ای بر وی پوشانده می شود که مایه آراستگی اوست.

امیر مومنان(ع) فرمود: کسی که پدر فرزند ازدست داده ای را تسلیت دهد خدا او را در سایه عرشش جای دهد، در روزی که سایه ای جز آن سایه نیست.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2895
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 فروردين 1392

بر اساس روايات، قبر نوراني دخت گرامی رسول‌الله(ص) در يكي از سه مكان روضه پيامبر، خانه حضرت زهرا(س) و قبرستان بقيع قرار دارد. اما احتمال کدامیک قوی‌تر است؟ وجود مقدس امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) پاسخ این پرسش را بیان می‌کنند.

به گزارش وبگاه بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) www.shamstoos.ir، مرحوم علامه شیخ محمد علی العمری، رهبر فقید شیعیان عربستان است که اسفند ماه سال 1389 از دنیا رحلت کرد. این عالم نستوه با وجود تحمل 45 سال زندان آل سعود، یک قرن از خدا عمر گرفت و وجودش برای اهل تشیع در عربستان مایه خیر و برکت بود، تا جایی که حسینیه العمری واقع در شهر مدینه، تنها محلی در سرزمین حجاز است که شیعیان در آن احساس آرامش می‌کنند.
 
علامه العمری یکی از رموز موفقیت خود را داشتن توکل قوی و توسل به مادر ائمه عصمت و طهارت علیهم السلام می‌دانست. این عالم ربانی توسل ویژه‌ای هم به حضرت زهرا(س)‌ داشته که باعث نجات وی از اعدام شده است. علامه العمری به دلیل فعالیت در راستای احقاق حقوق شیعیان عربستانی، توسط وهابي‌ها به زندان افتاد و دادگاه سعودي وي را به اعدام محكوم كرد اما توسل به حضرت زهرا(س) مانع از موفقیت وهابی‌ها شد.
 
این عالم ربانی خاطره آن حادثه را چنين تعريف كرده است: «پس از چندماه زنداني شدن به دلیل انتشار اعلاميه‌هايي در دفاع از شيعيان روز اجرای حکم اعدام فرا رسيد. عاملان حكومت، مرا مقابل دیدگان هزاران شيعه پاي چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا سلام الله عليها توسل كردم و زير لب گفتم: يا حضرت زهرا! من فقط براي دفاع از شما و آبروي شما پاي چوبه دار آمده‌ام، ياري‌ام كنید! وقتي طناب دار را كشيدند، پس از حدود 30 ثانيه طناب پاره شد و من بيهوش شدم. وقتي به هوش آمدم 35 روز گذشته بود و در يكي از بيمارستان‌هاي مدينه بستري بودم و فهميدم نجات يافته‌ام.»
 
مرحوم علامه العمری خاطره دیگری هم از خانه مادر سادات دارد. آيت‌الله محمدصادق نجمي، عضو هيئت علمي بعثه مقام معظم رهبري در این باره می‌گوید: «در ماه رمضان 1426 قمري (حدود هشت سال پیش) در مدينه با شيخ العمري ديدار كردم. وي گفت: زماني كه ما كودك بوديم، قبر حضرت زهرا(س) در خانه‌اش مشخص بود و ارتفاع آن به يك متر مي‌رسيد.»
 
با اندکی تحقیق در جوامع روایی نیز این نتیجه حاصل می‌شود که از میان سه قول تدفین حضرت زهرا(س) در يكي از سه مكان «قبرستان بقيع»، «روضه پيامبر» و «خانه حضرت زهرا»، احتمال خاکسپاری ایشان در منزل خودشان از اقوال دیگری قوی‌تر است. در بيشتر كتاب‌هاي معتبر شيعه از جمله «كافي»، «تهذيب» و «من لايحضره الفقيه» -كه جزو كتب اربعه شيعه هستند- اين قول با طرق روايي مختلف از امیرالمؤمنین، امام باقر، امام صادق و امام رضا عليهم‌السلام نقل شده است.
 
شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که احمد بن محمد بن ابی نصر می‌گوید: از حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیه السلام درباره‌ قبر حضرت فاطمه علیها السلام پرسش کردم، حضرت فرمود: «دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیه فی المسجد صارت فی المسجد»؛ آن حضرت در خانه خود به خاک رفت، پس چون بنی امیه مسجد را توسعه دادند، آن خانه هم جزء مسجد شد. (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 311)
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2934
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 فروردين 1392

 

حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند:شاید بارها و بار ها نام خطبه معروف بی بی دو عالم حضرت صدیقۀ کبری فاطمۀ زهرا(س) را شنیده و یا آن را دیده و خوانده باشیم. خطبه ای که بزرگان شرح های زیادی بر آن نوشته اند، اما گاه مطلبی یا چیزی به خاطر معروفیت و در دسترس بودن آن، باعث می شود که آن را نبینیم یا اینکه نسبت به آن دوچار یک نوع روزمرگی شویم.
در اهمیت این خطبه همین بس که اگر شیعه و سنی، بدون تعصب و با انصاف در آن تدبُّر کنند قطعاً حقایق عظیمی بر آنان مکشوف خواهد شد و به نتایج مطلوبی از وقایع پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام دست پیدا خواهند کرد. خطبه ای که تنها ده روز پس از وفات رسول خدا(ص) توسط تنها یادگار آن حضرت در مسجد پیامبر قرائت گردید. یادگارِ پیامبری که مکرّر و به اندک مناسبتی دخترش فاطمه را ستایش می فرمود. دختِ پیامبری که وقتی وارد می شد پیامبر جلو پایش بلند می شد و پیشانی اش را می بوسید آن گاه می فرمود: «فاطمه پاره ی تن من است! و دل و جانِ درون من است. پس هر کس او را بیازارد، مرا آزارده و هر کس مرا آزار دهد،خدا را آزار داده است.»(1)
اما این خطبه را با واقع نگری و مطالعه در روایات دیگر و گوشه های تاریخ باید از حدّ یک سخنرانی حماسه ای و یا اظهار مصیبت و شکایت از این که اوضاع عادی که در عصر حیات پیامبر وجود داشته و پایان یافته است خارج کرد، حتی نباید به عنوان اعتراض به سیاست مالی و اقتصادی دولت انتخابی – که بر اساس شورا شکل یافته – یا به عنوان موضوع شخصی، یعنی درخواست مساحتی از زمین که ذخیره اقتصادی یک خانواده است و یا نزاع مادی بر سر سرزمین معین به اسم «فدک» و یا دست یابی به سرزمین «غله خیز» تلقی کرد، بلکه «فدک»، رمز قیامی تاریخی است که از حدود حجاز گذشته و پایه ریز حکومت جهانی می باشد.«فدک»، انقلابی است که تاریخِ پس از خود را تشکیل خواهد داد. فدک، انقلاب علیه سیاست دولتِ وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح ملتی است که با نادیده گرفتن همه ی زحمات و خون دل ها می خواهد به جاهلیّت نخست برگردد. اگر در طی خطبه صحبتی از مطالبه ی میراث و یا نحله (پیش کشی) به میان آمده مربوط به آن مقداری است که مرتبط به زعامت کبری و حکومت جهانی می شود و به عبارت واضح تر صحبت از اسلام و کفر و نفاق و مسئله نص و شورا است. قسمت عمده ی خطبه مُعرِّف وجود مقدس امیرالمومنین(ع) و یادآورِ فداکاریها و جان فشانی ها و مقاومت های علی (ع) در ایجاد اسلام و دوران ضعف آن و نیز مشخص کننده حق مسلّم اهل بیت (ع) و چگونگی بازگشت جاهلیت در لباس اسلام و نیز چگونگی از دست رفتن سعادت مسلمانان و سپردن کاری به این عظمت به دست نا اهل و گرفتاری در فتنه ای بزرگ است.
اما همانطور که ذکر شد تنها ده روز پس از وفات پیامبر (ص)(2) آنگاه که صدیقۀ کبری فاطمه (س) همۀ شهود و دلایل خود را در مطالبه ی حقش «فدک» ارائه کرد و جناب ابوبکر از پذیرش آنها خوداری نمود و چیزی از ماترک رسول خدا(ص) و بخشش او را به وی، باز پس نداد، آن بانو تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همه ی مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یاری طلبد. از این رو بنا به گفته ی محدثان و مورخان، رو به سوی مسجد پیامبر(ص) آورد.(3)
علّامه عسکری در کتاب «سقیفه» به نقل از ابوبکر جوهری در شرح این واقعه چنین می نویسد:
وقتی فاطمه دریافت که ابوبکر تصمیم دارد که فدک را به او باز پس ندهد،روسری خود را بر سر کشید و چادری بر خود پیچید و به میان گروهی از زنان از بستگانش ،در حالی که دامن پیراهنش پاهای شریفش را پوشانده بود و همچون پیامبر خدا (ص) قدم بر می داشت،به مسجد درآمد و بر ابوبکر که در میان گروهی فشرده از مهاجر و انصار و دیگران نشسته بود، وارد شد. پس ، پرده ای پیش رویش کشیدند. آنگاه (صدیقۀ کبری حضرت زهرا) ناله ای از دل کشید که مردم را سخت منقلب کرد و به شدت به گریه انداخت و مجلس متشنج شد.پس اندکی درنگ کرد تا جوشش آنان فرو نشیند و ناله ها و خروششان به آرامی گراید. سپس، سخن را به سپاس و ستایش خدای عزّ و جلّ گشود و درود بر پیامبر خدا فرستاد و سپس گفت:(4)
ثُمَّ قالَت:
ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً. « لَقَد جاءکُم رَسُولٌ مِن أنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُوءمِنینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه 129- فَإن تَعرَفوُهُ تَجِدُوهُ أبِی دُونَ آباتکُم. وَ أخابنِ عَمِّی دُونَ رِجالِکُم. فَبَلَغ النِّذارَة. صادِعاً بِالرِّسالةِ.مائِلاً عَن مَدرَجَةِ المُشرِکینَ. ضارِبَاً لِثَبَجِهِم،آخِذاً بِکَظمِهِم. یَهشِمُ الأصنامَ وَ یَنکُثُ الهامَّ
«سپس گفت: مردم. چنانکه در آغاز سخن گفتم:من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است « همانا پیغمبری از میان شما بسوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر موءمنان مهربان و غمخوار» (توبه 129). اگر او را بشناسید می بینید او پدر من است، نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. و آنانرا از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشرکان را بتازیانه ی توحید خست. و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست.»(5)
اما قصد نگارنده از این مختصر نه شرح تمام آن چیزی است که آن روز در تاریخ صدر اسلام گذشت و نه شرح تمام خطبۀ حضرت(س)، که علما و بزرگان اسلام بر آن شرح های بسیار و وزینی نوشته اند بلکه پرداختن و تأمل در این فراز از خطبه است که بانوی دو عالم (س) خود را به مردم این چنین معرفی می کنند: ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بَدءً.
حال پرسش اساسی این است که براستی چرا حضرت صدیقۀ کبری(س) باید خود را برای مردم به اسم و نَسَب معرفی کند؟ آیا مردم فاطمه و پدرش رسول الله را نمی شناختند؟ مگر نه آنکه مردمی که فاطمه برایشان سخن می گفت مسلمان بوده اند و دین خود را از پدر او داشتند؟ و در مسجدی نشسته بودند که مُزیَّن به نام پدرش بود؟ و مگر نه آنکه خلیفه ای که در مسجد حضور داشت و مخاطب اصلی سخنان صدیقۀ کبری(س) بود، به تازگی بر جای پدرش تکیه زده و خود را جانشین پیامبر خدا می داند؟! پس چرا باید فاطمه بگوید: ای مردم من فاطمه ام و پدرم محمد(ص) است؟
آنچه در پاسخ مجموع این سوالات به نظر نگارنده می رسد این است که: یقیناً این نوع معرفی کردن نه یک معرفی ابتدایی و برای شناساندن خود به مخاطبان و یا بیگانگانی است که او را هرگز ندیده و نمی شناسند بلکه گوشزد و تلنگری است برای آنان که اتفاقاً او و نَسَبَش را به خوبی می شناسند اما عوامل و اتفاقات گوناگون باعث یک سری محافظه کاری، مغالطه کاری و مصلحت اندیشی های نفسانی در وجودشان گردیده است و حاضر شده اند به هر قیمتی که شده چشم بر روی واقعیت ها و حقایق عالم ببندند.شاید هیچ گاه نمی دانستند که با سکوت مصلحت گونۀ خویش قرار است چه خیانت عظمایی در حق اسلام و آینده اسلام کنند. که «إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» سوره رعد آیه 11
به قول مرحوم، علامه دکتر شهیدی (ره): «این سخنان (فاطمه) در آن روز در حقیقت اعلام خطری بود. خطری که نه تنها مهاجر و انصار، بلکه رژیم حکومت و آینده ی نظام اسلامی را تهدید می کرد. آنروز مردم پایان کار را نمیدیدند. ندانستند که مهتری از قریش به خاندان امیه و سپس به فرزندان ابوسفیان و تیره حکم بن عاص و مروانیان می رسد. و سرانجام آتشی سر می زند که سراسر شرق و سپس حجاز و شام و مغرب اسلامی را فرا می گیرد... دوران امتیاز های قبیله ای و نژادی تجدید گردید. دو دستگی و بلکه چند دستگی چهره ی زشت خود را نمایان ساخت . دیگر بار قحطانی و عدنانی رو در روی هم ایستادند و چنان بهم افتادند که گویی ایام العرب از نو زنده گشته است.» (6)
بنابراین صدیقه کبری(س) با معرفی خود و اصل و نَسَبَش می خواهد تا مردم بدانند که چه کسی و با چه فضایلی و دارای چه جایگاه و مقامی در مقابل آنهاست و می خواهد تا با معرفی خویش - که همانا سیدة النساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین و صدیقۀ کبری و تنها فرزند پیامبرشان است – با رهنمود های حکیمانه اش، مردم را از خواب غفلتی که در آن به سر می برند، بیدار نماید.
نکتۀ دیگر آنکه در این فراز حضرت(س)، از واژه «یا ایّها الناس» استفاده می نماید نه مثلاً از واژۀ «ایّهاالمومنون» و «ایّهاالمهاجرین» و «ایّهاالأنصار»، تا شامل همۀ طوائف و قبائل از زن و مرد و از سیاه و سفید، عرب و عجم ، کافر و مومن ،منافق و مسلمان باشد. یعنی ای مردم، هر مسلکی که دارید آیا میدانید چه کسی با شما سخن می گوید؟ منم فاطمه دختر پیامبر!
اما در جهت تبیین و روشن شدن هرچه بیشتر مطلب فوق الذّکر، سری زدیم به شرح هایی که برخی از بزرگان دین و مذهب بر این خطبۀ شریفه نوشته اند، در این بین باید اشاره ای داشته باشم به کتاب شریف شرح خطبۀ حضرت زهرا(س) اثر آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی(دام ظله) که الحق و الإنصاف اگر نگویم بی نظیر است اما باید گفت در نوع خود کم نظیر می باشد.لذا هم اینجا حقیر خواندن آن را به خوانندگان محترم توصیه می نمایم.
جناب آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی در شرح این فراز از خطبه حضرت زهراء(س) چنین می گوید:
«در این فراز، فاطمه (س) با استفاده از شیوه های جاری در اصول محاکمات، ابتدا به معرفی خود می پردازد. چه این که حکم، تابع موضوع آن است. و زمانی که موضوع حکم ثابت شد، قهراً حکم آن ثابت می گردد. از این رو می بینیم فاطمه نخست می فرماید: من فاطمه هستم! پدرم محمد است! تأکید می کند من فاطمه هستم. وقتی فاطمه بودن ثابت شد، صدیقه بودن، و سیدة نساءالعالمین من الاولین و الآخرین بودن ثابت می شود، پس هرچه می گوید حق محض است. فاطمه به آن مردم فریب خورده که سخنان او را می شنیدند، بر این نام تأکید می کند که احدی با آن نام ناآشنا نیست و مکرر این نام را همراه با احترام فراوان و عظمت از زبان پیامبر شنیده بودند. وقتی مردم فهمیدند فاطمه فاطمه است،دیگر ثبوت حکم ضروری است و آنچه می گوید راست و عین حقیقت است».(7)
ایشان در ادامه می افزاید:«اما پس از معرفی خود، با تأکید می فرماید: أقول عوداً و بدءً، اولین و آخرین سخنم است. چنین تأکیدی برای اتمام حجت است. بنابراین چنین گفته ای غلط و تجاوز از حق و عدالت نخواهد بود.چه این که تجاوز از حق به دو جهت است:
1. انسان به راه خطا برود ولی قصد صواب داشته باشد. از آن به «قصور» تعبیر می شود. مثل افرادی که در جست و جوی حق هستند اما دچار اشتباه می شوند.
2. انسان عمداً از حق تجاوز نماید و از روی هوای نفس،حق را نادیده بگیرد که آن را «شطط» و به تعبیر دیگر «تقصیر» می گویند. بر این اساس، صدیقۀ طاهره تأکید می کند که گفتارم نه از روی قصور «و لا أقول ما أقول غلطاً» و نه از روی شطط و تقصیر است بلکه حق و محض واقع است.»(8)
همچنین آیت الله مکارم شیرازی نیز در توضیح این فراز از خطبه که بی بی فاطمه زهرا(س) فرمودند «ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً.» چنین می گوید:
«حضرت(س) قبل از هر چیز خودش را به جمعیت معرفی می کند و عذر و بهانه ها را از آنها می گیرد، تا کسی نگوید من بی خبر بودم و دختر پیامبر را نشناختم و گرنه به یاریش بر می خاستم.
او مخصوصاً روی نسبتش به پیامبر (ص) تکیه می کند، و ارتباطش با علی (ع) را بازگو می نماید، سپس تآکید می کند که آنچه را می گویم عین حقیقت است، سخنی را نسنجیده نمی گویم و کلمه ای بی حساب بر زبان نمی آورم. درست بشنوید و ببینید چه می گویم، پس مسئولیت عظیم خود را در برابر این حادثه در یابید!(9)
گر چه پرداختن به همۀ ابعاد این قضیه در حکم مثنوی هفتاد من کاغذ شدن است و باید به گونه ای باشد که از حوصله خوانندگان محترم خارج نشود اما زبان حال روایات در فضایل بی بی دوعالم صدیقۀ کبری(س) نیز همین را بیان می کند که؛ من فاطمه هستم و شما علاقه پیغمبر را نسبت به من می دانید. من پاره تن رسولم، من نور چشم محمد(ص) هستم، من سرور زنان عالمم و من صدیقه محدثه هستم. و نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائِه؛ «و ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.» (10)
فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛
«خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.»(11)
ای مردم( فریب خودۀ ساده اندیش و دل بسته به دنیای فانی ) من فاطمه ام که از اول تا آخر زندگیم جز حق نگفتم و زبانم جز به صدق باز نشده است. پس اگر دنیا، شما را کر و کور کرده به یاد آورید و متذکر شوید که من دختر پیامبرم.
آری بهای خطبه آتشین و آخرینِ زهرا چیزی جز آتش و دود و درب نیم سوخته و دیوار به خون رنگین شده و شهادت نشد و این پایانی بود بر یک آغاز، آغاز مظلومیت مردی که به خاطر حفظ دست آوردهای اسلام و حرمت پیامبر و امتش شمشیرش را غلاف نمود و از دست سران قوم و سرداران سپاه اسلام زانوی غم در بغل گرفت و بهای حضور سرخش در میادین نبرد، شد درد و دل با چاه و سکوت غم باری همچون خار در چشم و استخوان در گلو و در نهایت دست و پا زدن با فرق شکسته در محراب خون. و سر منشأ ریخته شدن خون حسین را نیز باید در بهای خطبه ی مادرش زهرا جستجو کرد... والبته راه و پیام این خاندان همین است: سفید زندگی کنیم تا سرخ بمیریم....
پی نوشتها:
1. کشف الغمه، ص124. کنزل العمال،ج 6 ص 220. صحیح ترمزی،ج2،ص 319
2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 97
3. این موضوع در کتاب سقیفه ابوبکر جوهری، بنا به روایت ابن ابی الحدید معتزلی و بلاغات النساء احمد ابن ابی طیفور بغدادی آمده است. بلاغات النساء ص 12-18. احتجاج طبرسی ج1 ص 253 چاپ انتشارات اسوه نیز این مطلب نقل شده است.
4. سقیفه،علامه سید مرتضی عسکری ص 125 انتشارات دانشکده اصول دین1387
5. زندگانی فاطمه زهراء (س) ، سید جعفر شهیدی ص130
6. همان،ص 268
7. شرح خطبه حضرت زهراء(س)،آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی، ص 414 انتشارات بوستان کتاب چاپ یازدهم 1390
8. همان، ص 317
9. زهرا برترین بانوی جهان،آیت الله مکارم شیرازی، ص 176 انتشارات سرور چاپ دوم 1376
10. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خویی) ج20 ، ص97 - شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابی‌ الحدید، ج16‌، ص211 روایت از حضرت زهرا(س)
11. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج1 ، ص99 روایت از حضرت زهرا(س)

منبع:رجانیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2937
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 فروردين 1392

مراسم بزرگداشت شهید "حسن میرزا خان" روز پنجشنبه 22 فروردین ماه، از ساعت 14 الی 15:30 در مسجد نور واقع در میدان فاطمی برگزار می‌شود.

به گزارش تسنیم، پیکر شهیدِ فتنه، "حسن میرزا خان" دیروز با حضور مردم شهید پرور تهران و مسئولان از جمله مسئولین بنیاد شهید تهران در بهشت زهرای(س) تهران تشییع شد.
 
جانباز گرانقدر "حسن میرزا خان" از جانبازان 70درصد قطع نخاعی فتنه سال 88، امروز در قطعه 50 شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده می‌شود.
 
مراسم بزرگداشت این شهید گرانقدر روز پنجشنبه 22 فروردین ماه، از ساعت 14 الی 15:30 در مسجد نور واقع در میدان فاطمی برگزار می‌شود.
 
"حسن میرزا خان" از جانبازان 70 درصد بود که براثر اصابت گلوله به ناحیه کمر در دوران فتنه سال 88 قطع نخاع شده و به مقام جانبازی نائل آمده بود. وی که 26سال سن داشت، عصر دیروز بر اثر وخامت جسمی در بیمارستان طالقانی بدرود حیات گفت و به خیل شهدا پیوست.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2734
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه