میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 8
:: باردید دیروز : 2884
:: بازدید هفته : 20347
:: بازدید ماه : 24199
:: بازدید سال : 24199
:: بازدید کلی : 889633
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

آیت‌الله محمد‌علی جاودان می‌گوید: ان‌شاء‌الله ظهور امام زمان(ع) نزدیک باشد اما آنچه از آن نزدیک‌تر است مرگ است، هیچ کس زمان مرگ خود را نمی‌داند و ممکن است لحظه مرگ همین الان باشد؛ بنابراین آمادگی برای مرگ بسیار مهم است.

 به گزارش فارس، آیت‌الله محمد‌علی جاودان از اساتید اخلاق شهر تهران در جلسه درس اخلاق خود در رابطه با آنچه که انسان در هنگام مرگ باید آماده کند توضیح داد.
 
وی با اشاره به یکی از علائم آمادگی انسان برای مرگ عنوان کرد: از منظر امیرالمؤمنین(ع) کسی برای مرگ آماده است که به واجبات عمل، از محرمات پرهیز کند و از مکارم اخلاق برخوردار باشد.
 
آیت‌الله جاودان اظهار داشت: برخورداری از مکارم اخلاق یعنی اگر کسی در حق شما بدی کرد، شما در حق او خوبی کنید یا اگر کسی از شما برید، شما با او ارتباط برقرار کنید. نمونه بارز این رفتار را در زندگی امام حسن مجتبی (ع) و برخوردی که ایشان با آن فرد توهین‌کننده داشت، مشاهده می‌کنیم.
 
این استاد اخلاق در بخش دیگری از سخنان خود گفت: همانطور که زمین زنده ثمر دارد و می‌توان از ثمرات آن بهره برداشت، انسانی که به حیات تازه یعنی به ایمان می‌رسد نیز ثمر دارد با این تفاوت که عالمیان از ثمر او استفاده خواهند‌کرد؛ همانطور که تمام عالم از برکت وجود امام رضا (ع) استفاده می‌کنند و حتی بهره‌مندی از وجود مقدس این امام همام پس گذشت هزار و دویست سال از شهادت‌شان هنوز نیز ادامه دارد.
 
وی خاطرنشان کرد: ما هم اگر زنده شویم، می‌توانیم شبیه ایشان شویم. برای زنده شدن، اعمال ما باید شبیه کسانی شود که زنده هستند. فرد زنده اصلاً دروغ نمی‌گوید، عفت خود را حفظ و در شرایط بحرانی خود را کنترل می‌کند، نه اینکه او از غرایز بی‌بهره باشد که اگر اینطور بود کارش ارزشی نداشت؛ نه او هم مانند سایر افراد از غرایز بهره‌مند است اما آنها را تحت کنترل خود دارد و طبق فرمایش حضرت علی (ع) در دلش میان آن غریزه و نقطه مقابلش جنگی به پاست. مثلاً شهوت دارد اما در درونش میان شهوت و عفت جنگی به پاست و با نفس خود می‌جنگد.
 
آیت‌الله جاودان یادآور شد: اگر انسان کار گرگ را بکند و درندگی کند، گرگ می‌شود. اگر کار روباه را بکند و حیله‌گری کند، روباه می‌شود و طبق فرمایش قرآن بعد از آن «بَلْ هُمْ أَضَلّ»ُ خواهد بود. زیرا گرگ فقط گرگ است و روباه فقط روباه؛ اما انسان می‌تواند همزمان هم خوک باشد و هم گرگ و هم روباه. از آن سو انسان در خوبی نیز می‌تواند از فرشتگان بالاتر باشد به گونه‌ای که فرشتگان انگشت حیرت به دهان گیرند.
 
وی گفت: مهم‌ترین بخش وجود انسان که باید تحت کنترل درآید خیال انسان است که البته بسیار فضول و خارج از کنترل است، برای کنترل خیال بهترین راه، کنترل جدی چشم است چرا که اصلاً چشم فضول بوده و خیال را نیز فضول کرده است ازاین رو اگر انسان بر کنترل چشم و گوش و زبان مداومت کند، کم کم خیالش نیز تحت کنترلش در می‌آید و از آن به بعد است که می‌تواند بهترین نماز و لذت‌بخش‌ترین عبادات را داشته باشد.
 
آیت‌الله جاودان تصریح کرد: نتیجه مراقبت از خود، شخصیتی مانند حضرت ابوالفضل(ع) خواهد بود، ایشان چنان در مراقبت از خود موفق بود که در آن روز سخت یعنی عاشورا، تمام رفتارهایش درست بود و همه امضا شد. ایشان اختیارش را به امامش سپرده بود و از این‌رو به‌جای رفتن به میدان و گرفتن انتقام برادرانش امر امامش را اطاعت کرد و رفت تا برای فرزندان برادر آب بیاورد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2132
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

به امام توهين نكرد، كوموله زنده به گورش كرد/ دختري هفده ساله كه همه ناخن‌هايش را كشيده بودند

رجانيوز- گروه فرهنگي: كار زيادي از او نخواسته بودند، گفتند به خميني توهين كن تا آزادت كنيم؛ همين! اما همين چيز كوچك براي او خيلي بزرگ بود. آنقدر بزرگ كه حاضر شد بخاطرش ماه‌ها اسارت بكشد، با سر تراشيده در روستاها چرخانده شود. ناخن‌هايش را بكشند و بعد از كلي شكنجه‌هاي ديگر زنده بگورش كنند. براي دختر هفده ساله‌اي كه به بعدها سميه كردستان معروف شد، تحمل همه اينها آسانتر بود از توهين به امام و رهبرش.

شهيده ناهيد فاتحي كرجو، همان كسي است كه روايت بالا را درباره‌اش خوانديد. چهارم تير سالروز تولد اين شهيده بزرگوار است. او كه در سال 44 متولد شد در دهم تيرماه سال 61 به شهادت رسيد. به همين مناسبت بخشهايي از كتاب «فاتح شهميز» را كه حاوي خاطراتي درباره اوست در ادامه مي‌خوانيد. "هشميز" نام روستايي در حومه سنندج و محل شهادت ناهيد فاتحي‌ است.
اين كتاب را نشر شاهد منتشر كرده است. خواندن اين كتاب علاوه بر آشنايي با صبر و رشادت اين شهيده، فايده ديگر هم دارد: رو شدن بيش از پيش خوي خائنان به ملت و انقلاب.
*
پدر شهيده: چهار پنج ساله بود، اگر تا سر کوچه هم می رفت، محجبه بود. چادر سرش می کرد. زنبیل کوچکی داشت که دستش می گرفت.
انگار که سال هاست زن خانه است همسایه مان جلو او را می گرفت و می گفت «چادرت را به من می دهی؟» ناهید گفت: «نه،آخر برای تو بزرگ است»
*
يكي از همسايه‌ها: سال 1357، تظاهرات زیادی در سنندج برگزار می‌شد. یک روز، در خانه مشغول به کار بودم که متوجه سر و صدای زیادی شدم. به بیرون از خانه رفتم. ناهید و مادرش در خیابان بودند و همسایه‌ها دور و بر آنها جمع شده بودند. خیلی ترسیدم. سر و صورت ناهید زخمی و کبود شده بود و با فریاد از جنایات رژیم پهلوی و درنده خویی‌های ساواک می‌گفت. گویا در تظاهرات او را شناسایی کرده بودند و کتک زده بودند و قصد دستگیری او را داشتندپرسیدم: چه خبر شده ناهید؟
در حیاط پشتش را به من نشان داد و گفت: ببین این لعنتی ها با من چه کرده اند. آن قدر با باتوم و شلاق به او زده بودند که پشتش سیاه و کبود شده بود. درد زیادی داشت که نمی‌توانست درست بایستد.
*
خواهر شهيده: روز دوشنبه بود از روزهای سرد دی‌ ماه 1360  ناهید بیمار بود و باید دکتر می‌رفت. من در حال شستن رخت بودم. قرار شد او برود و من بعد از تمام شدن کارم، پیش او بروم.
 درمانگاه در میدان آزادی سنندج بود. نیم ساعت بعد کارم تمام شد و به سمت درمانگاه رفتم. مطب تعطیل شده بود. دور و برم را گشتم. خبری از ناهید نبود. به خانه برگشتم. مادرم مطمئن بود که اتفاقی نیفتاده است. با اطمینان از پاکدامنی دخترش می‌گفت «حتماً کاری داشته است، رفته دنبال کارش، هر کجا باشد برمی‌گردد؛ دختر سر به هوا و بی‌فکری نیست». حتما" موردی پیش آمده، برمی گردد.
مادر به من هم دلداری می‌داد. شب شد، اما او برنگشت. فردا صبح مادرم به دنبال گمشده‌اش به خیابان‌ها رفت. از همه کسانی که او را می‌شناختند، پرس و جو کرد. از دوستان، همکلاسی‌ها، مغازه‌دارها و ... پرسید. تا اینکه چند نفر از افرادی که او را می‌شناختند، گفتند «ناهید را در حالی که چهار نفر او را دوره کرده بودند، دیده‌اند که سوار مینی‌بوس شده است». مادرم، راننده مینی‌بوس را که آنها را سوار کرده بود پیدا کرد و از او درباره ناهید پرسید. راننده اول می‌ترسید اما با اصرار مادرم گفت که «آنها را در یکی از روستاهای اطراف سنندج پیاده کرده است.
 
 
خواهر شهيده: مادرم، با کرایه‌ قاطر یا با پای پیاده، روستاهای اطراف را گشت، اما او را پیدا نکرد. پس از ربوده شدن ناهید، مرتب نامه‌های تهدید کننده به خانه ما می‌انداختند، زنگ خانه را می‌زدند و فرار می‌کردند.
در آن نامه‌ها، خانواده‌ را تهدید کرده بودند که اگر با نیروهای سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه فرزندان‌تان را می‌دزدیم یا اینکه می‌نوشتند شبانه به خانه‌تان حمله می‌کنیم و فرزندان را جلوی چشم مادرشان خواهیم کشت. زمان سختی بود. بچه‌ها سن زیادی نداشتند. مادرم هم باردار بود. اضطراب و نگرانی در خانه حاکم بود. مادرم همه جا را می‌گشت تا خبری از ناهید بگیرد.
*
مادر شهيده: وقتی قصد رفتن به آبادی «توریور» را داشتم، با خانواده ای آشنا شدم که سه فرزند داشتند. آن ها به من گفتند که ناهید در این جا زندانی بوده است.
ناهید را خیلی اذیت و آزار می کرده اند. صبح ها او را به طناب می بستند و در آبادی می گرداندند و اعلام می کردند او جاسوس خمینی است. من دیگر توان استادن نداشتم. از سلامت ناهید سوال کردم. خبری نداشتند. فقط فهمیده بودند کومله ای ها قصد داشتند او را به آبادی «حلوان» ببرند. آن ها هم برای ناهید متاثر شده و پا به پای من گریه می کردند. بعد از رفتن به آبادی توریور و حلوان فهمیدم او را از آن جا نیز منتقل کرده اند. درگیری ها در سطح استان ادامه داشت. پاسداران از اسارت ناهید خبر داشتند و آن ها هم به دنبال ناهید و دیگر اسرا می گشتند.
*
خواهر شهيده: موهای سر او را تراشیده و او را در روستا می گرداندند. شرط رهایی ناهید توهین به حضرت امام (ره) قرار داده بودند. اما ناهید استقامت کرده و دربرابر این خواسته ی آن ها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرات دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه ی این دختراعتراض کرده بود. بعد از مدتی به آن ها گفته شد، او را آزاد کرده اند. ناهید در آن زمان هفده سال داشت.
*
برادر شهيده: او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود. پس از شکنجه های بسیار او را زنده به گور کرده بودند. او یازده ماه اسیر بود.
 
 
مسئول بسیج خواهران سنندرج: راه سنگلاخ، کوه های سر به فلک کشیده و زمخت، کوهستان سنگی سیاه و خشن، جاده ای ناامن، پیچ در پیچ رمزآلود و ترسناک و... «همشیز» انگار که آخر دنیا همین جاست. ترس وخوف بدون دلیل هم در دلت می نشیند. وای به این که اسیر باشی کمی دورتر از روستا، مدرسه ی قدیمی و خرابه، آن قدر کهنه و مخروبه که می ترسی قدم در آن بگذاری، مبادا روی سرت خراب شود.
مدرسه را به شکل زندان درآورده بودند و اسرا را در آن نگهداری می کردند. زمین خاک ندارد. همه جا سنگ است و سنگ، سرد و زمخت. ناهید را در میان سنگ ها پیدا کردند، جلو غاری که مقر کومله بود.
 *
يكي از ساكنين قروه: پیکر ناهید را با ماشین جیب از منطقه ی کامیاران آورده بودند. خاک و سنگریزه بر کف ماشین دیده می شد.
راننده ی جیپ با قیافه ی بهت زده، مات ایستاده بود. گرچه اولین بار نبود که پیکر شهیدی از خاک دیار کردستان کشف    می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در غسالخانه شست و شو داده می شد، نظیر پیکر شهیدان نادری، جمارانی و... اما مظلومیت خاص این دختر شهید با همه فرق داشت.
برادران با قیافه ی بهت زده و غم زده ایستاده بودند و زن ها ضجه کنان بر سر و سینه می کوفتند. عاشورایی شده بود.  
*
پدر شهيده: رفتم بایگانی مدرسه، پرونده اش را بگیرم. حداقل یادگاری ای از او داشته باشم. خانه آخرتش دور از من بود. به خاطر مسایل آن روز کردستان صلاح ندیده بودند، در کردستان دفن شود، در تهران به خاک سپرده شده بود. اما متاسفانه به خاطر آتش سوزی در بایگانی آموزش وپرورش، پرونده ها سوخته بود.
پرونده ی او هم از بین رفته بود. دوست صمیمی او هم دختری به نام «شمسی» بود. گروهک ها قبل از ربوده شدن ناهید او را در خانه اش به رگبار بستند و شهید کردند. انگار   آن ها طاقت دور ماندن از هم را نداشتند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2583
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

رئیس ستاد اقامه نماز ‌گفت: کتاب تفسیر نور بنده کتاب سال شد و برای دریافت هدیه از دست خاتمی از وی تشکر کردم و سپس عکاسان از این بخش عکس گرفتند و به روزنامه‌ها دادند و این طور بیان کردند که من گفته‌ام حلال کن به ناطق نوری رای دادیم.

به گزارش فارس از قم، حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی پیش از ظهر امروز در همایش توجیهی و تخصصی مبلغان طرح هجرت که در سالن همایش‌های دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد با بیان اینکه تبلیغ رحمت الهی است اظهار کرد: هستی از جمادات، نباتات، حیوانات و انسان‌ها تشکیل شده و احسن انسان‌ها پیامبر اکرم (ص) است.
 
وی خاطرنشان کرد: در دو آیه از قرآن برای پیامبر اکرم (ص) ذکر شده که نقشی جز تبلیغ ندارد و نقشی جز رحمت للعالمین ندارد بنابراین تبلیغ رحمت الهی است.
 
رئیس ستاد اقامه نماز عنوان داشت: تبلیغ فصلی در اسلام وجود ندارد بلکه تبلیغ باید به طور دائم وجود داشته باشد و مبلغان نیز باید از روی علاقه برای تبلیغ اعزام شوند و از عمق درون خود به تبلیغ علاقه داشته باشد.
 
وی با بیان اینکه هر کلمه دعا به اندازه یک سخنرانی تأثیر دارد گفت: در دعای ابوحمزه بی‌سوادی، فقر، عیاشی و جهل به عنوان عوامل سقوط جامعه ذکر شده است.
 
قرائتی ضمن خطاب قرار دادن مبلغان گفت: محور تبلیغ خود را قرآن بگذارید و حتی موعظه خود را بر اساس قرآن قرار دهید و از شعر، داستان و تاریخ کم کنید.
 
وی ادامه داد: شعر دارای تخیلات است و تاریخ احتمال صدق و کذب آن وجود دارد و روایات دارای انواع قوی و ضعیف بوده و تنها کتاب دست نخورده قرآن است.
 
رئیس ستاد اقامه نماز خاطرنشان کرد: شب قدر شب نزول قرآن است بنابراین باید در این شب از قرآن بگوییم و از آیات قرآن در زمینه ولایت امیر مؤمنان(ع) استفاده کنیم.
 
وی تصریح کرد: خداوند در قرآن زمانی که برای او جسم و اولادی قائل می‌شویم اوج غضب خود را نمایان می‌کند و گفته جا دارد در چنین حالتی آسمان‌ها بشکافد و کوه‌ها تکه تکه شوند.
 
قرائتی ضمن انتقاد از برخی از مثنوی‌ها گفت: در مثنوی موسی و شبان، موسی به دلیل آنکه جلوی خرافات شبان را گرفته از سوی خدا مورد مؤاخذه قرار گرفته در صورتی که موسی برای جلوگیری از این خرافات مبعوث شده است این در حالیست که این مطلب در کتاب‌های درسی ما آمده است.
 
وی ادامه داد: در سروده‌ای از سعدی آمده که «عبادت به جز خدمت خلق نیست» که این مطلبی دروغ است زیرا خدمت به خلق یکی از عبادات است.
 
رئیس ستاد اقامه نماز خاطرنشان کرد: اگر در نظر دارید 30 دقیقه برای مردم سخنرانی کنید 15 دقیقه تفسیر قرآن بگویید، اصطلاح نگویید و آیات مورد نیاز را مطرح کنید.
 
وی با اشاره به آداب دعا گفت: در گام نخست باید مطیع فرمان خدا باشیم تا دعاهای ما مستجاب شود و اگر مستجاب نمی‌شود مصلحت نبوده است.
 
قرائتی خاطرنشان کرد: پیشرفت‌های علمی، نظامی و برپایی راهپیمایی 22 بهمن که دشمن از آنها عصبانی شود جزو عمل صالح محسوب می‌شود.
 
وی با اشاره به دروغ‌های تاریخ روز گفت: کتاب تفسیر نور بنده کتاب سال شد و برای دریافت هدیه از دست خاتمی از وی تشکر کردم و سپس عکاسان از این بخش عکس گرفتند و به روزنامه‌ها دادند و این طور بیان کردند که من گفته‌ام حلال کن به ناطق نوری رای دادیم.
 
رئیس ستاد اقامه نماز با بیان اینکه کشتی بی‌سوراخ قرآن است بنابراین باید محور بحث تبلیغ قرآن باشد، گفت: در موارد دیگر باید تبلیغ خصوصی کنید، به منبر قانع نباشید و متناسب با هر فرد نسخه‌ای خاص تجویز شود.
 
وی تأکید کرد: نوجوانان و جوانان با استعداد را به طلبگی دعوت و از توضیح‌المسائل استفاده کنید.
 
قرائتی یادآور شد: امروز شرایط خوبی وجود دارد و مردم گوش به فرمان فرامین اسلامی هستند و در هر موقع از آنها خواسته شده پای صندوق‌های رأی آمده‌اند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1696
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

آیت الله بهجت نادره دوران و سید بن طاووس زمان ما بود

حجت الاسلام والمسلمین محمد روحی، از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله العظمی بهجت،  با اشاره به این که با توجه به روایات معصومین(ع) قطعاً این مجلس رشک آسمانیان است، اضافه کرد: بر مبنای روایات هنگامی که در زمین از صالحان و پاکان یاد می شود، رحمت خداوند نازل می شود. مرحوم آیت الله العظمی بهجت مصداق روایت «من یذکّرکم الله رؤیته» بود و انسان با دیدن ایشان به یاد خداوند می افتاد.
 
شاگرد آیت الله العظمی بهجت ادامه داد: در حدود 25 سالی که با ایشان بودم، تنها یکبار درباره خود چیزی گفت آن این بود که روزی درباره آیت الله نائینی گفت: ایشان نه نتها در فقه و اصول مشهور هستند، بلکه در مقامات عالیه انسانی نیز بسیار شخص والایی هستند و بنده حتی قبل از زمان تکلیف در نماز ایشان شرکت می کردم و چیزهایی می دیدم.
 
وی عنوان کرد: آیت الله العظمی بهجت شخصیتی بی بدیل، نادره دوران و سید بن طاووس زمان ما بود و هم چنان که سید بن طاووس از علمای بزرگ تشیع است که کسی نتوانسته بر ایشان ایراد بگیرد و پیوسته امام(عج) را ملاقات می کرده اند و آیت الله العظمی بهجت نیز چنین شخصی بود و ما حق داریم بگوییم که با رفتن ایشان در واقع سید بن طاووس دوران از دست ما رفته است.
 
این استاد حوزه و دانشگاه آیت الله بهجت را شخصیتی شکور و سپاسگذار خواند و عنوان کرد: روزی ایشان گفت که از زمان کودکی تا به حال تمام پزشکانی را که بدان ها مراجعه کرده ام، نامشان را به یاد دارم و برایشان دعا می کنم، روحیه اش آن بود که با تصرف معنوی خودی ها را جلب می کرد و غیرخودی ها را می پراند! چشم برزخی برای ایشان نه کرامت، بلکه تنزل بود؛ برزخ عالم بلافاصله پس از عالم ماده است و ایشان در عوالم توحیدی بالاتری سیر می کرد.
 
وی با اشاره به این که مرحوم آیت الله العظمی بهجت چون انانیتی در خود باقی نگذاشته بود، یاد او در واقع یاد خداست، تصریح کرد: پیشگویی های اولیاء نه از باب کرامت، بلکه از باب تفرّس است و آیت الله العظمی بهجت دائماً متصل به حق بود و به نور الهی می دید؛ به خلاف عرفان های وارداتی، عرفان جهله صوفیه، عرفان های هند و چین و اروپا و آمریکا که بازار پول، مقام، نام یا سکس است.
 
حجت الاسلام روحی ادامه داد: راه رسیدن به این مقامات والا از قول خود ایشان نماز اول وقت و ترک معصیت بود، البته به شرطی که از سر شور و شوق و با توجه (و نه از روی عادت) و تنها برای خدا باشد. هم چنان که از شهید مطهری نقل شده که روزی به مرحوم حداد گفته بود که در نماز به معانی کلمات توجه می کنم و ایشان وی را گفته بود که: پس کی به خدا توجه می کنی؟! و علامه طباطبایی نیز در رسالة الولایة آورده است که هرچه را واسطه کنی که به وسیله آن خدا را پرستش کنی، در واقع آن را پرستیده ای!
 
وی با اشاره به نقش و تأثیر مرحوم آیت الله بهجت در مسائل سیاسی عنوان کرد: برخی گمان می کنند که ایشان منزوی بوده و در امور سیاسی دخالت نمی کرده اند؛ اما ایشان گرچه وقت ملاقات به راحتی نمی دادند، اما با کمترین وقت بیشترین ارتباط با مسئولین را داشتند و از مقام معظم رهبری تا مسئولین معمولی، همه را، هرچند بسیار کوتاه، ملاقات کرده و توصیه های لازم را بدیشان می کردند؛ ایشان سیاسی ترین شخص بود، اما نمی خواست سیاست زده باشد و اخبارش منعکس شود.
 
این استاد دانشگاه توصیه به وحدت را از دیگر ویژگی های مرحوم آیت الله العظمی بهجت خواند و ادامه داد: ایشان می گفت: کاش در تنازعات سیاسی، علما در مسائل اختلافی یک جا جمع می شدند تا خدواند راه حل اختلاف را به دل یکی از آنان می انداخت و اگر یک بار به نتیجه نرسیدند، دوباره جمع می شدند، بدان امید که خداوند عنایت کند تا حل اختلاف شود.
 
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اهتمام و روحیه مهر و ترحم آیت الله بهجت نسبت به کوچکترین حوادث عالم اسلام خاطرنشان کرد: ایشان همواره به روایت «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» اشاره می کرد؛ عرفان ایشان عرفانی با ویژگی توجه به خدا و تن بلاکش داشتن بود؛ همه جانبه نگری، همواره به فکر دیگران بودن و خود را ندیدن از جمله ویژگی های بارز ایشان بود.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2443
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

 به نقل از فارس، یکی از سؤالات درباره مسأله رجعت این است که نظر علامه طباطبایی در این‌باره چیست؟ همچنین برخی می‌پرسند چرا در روایات، برخی وقت‌ها، یک آیه هم تفسیر به قیامت شده است و هم تفسیر به رجعت و هم تفسیر به ظهور امام زمان (عج)؟

علامه سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان (ترجمه المیزان جلد دوم صفحه 159) این سؤال را پاسخ گفته است که حاوی نظر ایشان درباره اصل مسال رجعت نیز است که متن آن تقدیم می‌شود.

 

تقریر اشکال برخی نسبت به مسأله رجعت 

فرقه‏‌هاى اسلامى غیر شیعه که عامه مسلمین را تشکیل مى‌‏دهد، هر چند ظهور مهدى علیه‌السلام را قبول دارند، و روایاتش را به طرق متواتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل‏ کرده‌‏اند و لیکن مسأله رجعت را انکار نموده، آن را از مختصات شیعه دانسته‏‌اند، و چه بسا بعضى از کسانى که شیعه زاده‌‏اند، و اسما خود را شیعه مى‏‌شمارند، در این اعصار پیدا شده‏‌اند که مى‌‏گویند: روایات شیعه از احادیث دروغى است که دست یهود و یا کفارى که تظاهر به اسلام مى‌‏کردند، مانند عبد اللَّه سبا و یارانش آنها را داخل در احادیث ما کرده‌‏اند.

و بعضى دیگر در مقام ابطال رجعت از راه دلیل عقلى وارد شده و بطور خلاصه گفته‌‏اند: «مرگ امرى است که با در نظر گرفتن عنایت پروردگار هرگز بر هیچ زنده‌‏اى عارض نمى‏‌شود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال رسیده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در قوه داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودى که تمامى کمالات بالقوه‌‏اش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به دنیا برگردد، در حقیقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اینکه چیزى که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امرى است محال، مگر اینکه مخبرى صادق که یا خود خداست و یا خلیفه‌‏اى از خلفاى او، از چنین برگشتى خبر دهند، هم چنان که در داستان‏‌هاى موسى، و عیسى، و ابراهیم و داستانهایى از دیگران چنین خبرهایى آمده، ولى نه از خدا، و نه از یکى از خلفاى او خبر معتبرى نیامده که دلالت بر رجعت داشته باشد، و روایاتى که قائلین به رجعت به آن تمسک مى‏‌کنند تمام نیست» آنگاه شروع کرده‏‌اند به تضعیف روایات، و یکى یکى را رد کرده‏‌اند، نه صحیحى باقى گذاشتند و نه سقیمى.

نقد دلیل‌های مخالفان رجعت

خوب توجه کن که این بیچاره نفهمیده که اگر دلیلش درست باشد، و راستى دلیل عقلى باشد صدر دلیلش ذیل آن را باطل مى‌‏کند، چون اگر چیزى محال ذاتى شد، دیگر استثنا بر نمى‌‏دارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتى از وقوع امرى محال خبر مى‌‏دهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضى که نتوانیم در صادق بودنش شک کنیم، ناگزیر باید خبرش را تاویل کنیم، و معنایى به آن بدهیم که ممکن باشد، مثل اینکه اگر خبر داد که عدد یک نصف عدد دو نیست، و یا خبر داد که تمامى خبرهاى صادق در عین صادق بودن کاذب است، که گفتیم اگر بتوانیم در راستگویى این مخبر تشکیک مى‌‏کنیم، و اگر نتوانستیم ناگزیر کلامش را توجیه مى‌‏کنیم، به طورى که از محال بودن در آید.

و اما اینکه گفت: چیزى که از قوه به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحیح، و لیکن قبول نداریم که مسأله مورد بحث ما (رجعت) از این باب باشد، براى اینکه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد فرض او کسى است که عمر طبیعى خود را کرده، و به مرگ طبیعى از دنیا رفته باشد، که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامى که عاملى غیر طبیعى از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنین مرگى به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالى نیست، چون ممکن است انسان بعد از آنکه به مرگ غیر طبیعى از دنیا رفته در زمانى دیگر مستعد کمالى شود، که در زمانى غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را بدست آورد.

و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقدارى در برزخ زندگى کرده باشد، چنین کسى بعد از مردن و دیدن برزخ داراى آن استعداد مى‌‏شود، و دوباره به دنیا بر مى‌‏گردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مسأله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است، و مستلزم محذور محال نیست، این گفتارى خلاصه و فشرده بود، در باره مسأله رجعت، و تمام حرف‏‌هاى آن موکول است به مقامى دیگر.

نقد ضعیف دانستن روایات رجعت

و اما اینکه در یک یک روایات مناقشه کرده، و آنها را ضعیف شمرده، در پاسخش مى‌‏گوئیم: هر چند هر یک از روایت‏‌ها روایت واحد است، و لیکن روایات ائمه اهل بیت علیهم‌السلام نسبت به اصل رجعت متواتر است، به حدى که مخالفین مسأله رجعت از همان صدر اول این مسأله را از مسلمات و مختصات شیعه دانسته‌‏اند، و تواتر با مناقشه و خدشه در تک تک احادیث باطل نمى‏‌شود، علاوه بر اینکه تعدادى از آیات قرآنى و روایات که در باب رجعت وارد شده دلالتش تام و قابل اعتماد است، که ان شاء اللَّه به زودى در موردى مناسب متعرض آنها مى‏‌شویم، مانند آیه: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» و آیات دیگر.

علاوه بر اینکه آیات دیگرى از قرآن دلالت اجمالى بر وقوع رجعت دارد مانند آیه: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ» که مى‏‌فهماند آنچه در امت‏‌هاى گذشته رخ داده، در این امت نیز رخ خواهد داد، و یکى از آن وقایع مسأله رجعت و زنده شدن مردگانى است که در زمان ابراهیم و موسى و عیسى و عزیر و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد.

همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله هم کلامى دارند که بطور اجمال مى‏‌فهماند آنچه در امت‏‌هاى سابق اتفاق افتاده در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد، و آن این است که فرمود: به آن خدایى که جانم به دست اوست، که شما مسلمانان با هر سنتى که در امت‏‌هاى‏ گذشته جریان داشته روبرو خواهید شد، و آنچه در آن امت‌‏ها جریان یافته مو به مو در این امت جریان خواهد یافت، بطورى که نه شما از آن سنت‏‌ها منحرف مى‌‏شوید، و نه آن سنت‌‏ها که در بنى اسرائیل بود شما را نادیده مى‌‏گیرد. [بحار الانوار ج 53 ص 127]

از اینهم که بگذریم این قضایایى که ائمه اهل بیت علیهم‌السلام خبر داده‏‌اند جزء ملاحم و اخبار غیبى مربوط به آخر الزمان است، و راویانى آنها را آورده‌‏اند که مربوطند به قرن‌‏ها قبل از این، و کتبشان از زمان تالیف تا کنون محفوظ مانده، و نسخه آنها دست نخورده، و ما تا کنون به چشم خود دیده‌‏ایم پاره‌‏اى از آنچه آن حضرات پیشگویى کردند بدون کم و زیاد به وقوع پیوست، قهرا باید نسبت به بقیه آنها نیز اعتماد کنیم، و به صحت همه آنها ایمان داشته باشیم.

چرا بعضی وقت‌ها یک آیه‌، هم به قیامت تفسیر می‌شود هم به رجعت و هم به ظهور امام زمان (عج)؟

حال به آغاز سخن برگردیم، که مى‏‌گفتیم: یک آیه گاهى تفسیر مى‏‌شود به روز قیامت، و گاهى به رجعت، و گاهى به روزگار ظهور مهدى علیه‌السلام.

آنچه از کلام خداى تعالى درباره قیامت و اوصاف آن به دست مى‌‏آید، این است که قیامت روزى است که هیچ سببى از اسباب، و هیچ کارى و شغلى از خداى سبحان پوشیده نیست، روزى است که تمامى اوهام از بین مى‌‏رود، و آیات خدا در کمال ظهور ظاهر مى‌‏شود، و در سراسر آیات قرآنى و روایات هیچ دلیلى به چشم نمى‌‏خورد که دلالت کند بر اینکه در آن روز عالم جسمانى به کلى از بین مى‌‏رود، بلکه بر عکس ادله‌‏اى به چشم مى‌‏خورد که بر خلاف این معنا دلالت دارد، چیزى که هست این معنا استفاده مى‌‏شود که در آن روز بشر یعنى این نسلى که خداى تعالى از یک مرد و زن به نام آدم و همسرش پدید آورده قبل از قیامت از روى زمین منقرض مى‌‏شود.

و خلاصه میان نشاه دنیا و نشاه قیامت مزاحمت و مناقضتى نیست تا وقتى قیامت بیاید دنیا به کلى از بین برود، هم چنان که میان برزخ که هم اکنون اموات در آن عالمند، با عالم دنیا مزاحمتى نیست و دنیا هم مزاحمتى با آن عالم ندارد، هم چنان که از آیه: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (به خدا سوگند که ما به سوى امت‌‏هاى گذشته که قبل از تو بودند رسولانى فرستادیم، ولى شیطان اعمال ایشان را در نظرشان زینت داد، و در نتیجه شیطان در امروز هم سرپرست ایشان شد، و ایشان عذابى دردناک دارند.) (نحل/ 63) این نبودن‏ مزاحمت، استفاده مى‌‏شود.

این حقیقت روز قیامت است، روزى که مردم براى رب العالمین بپا مى‌‏خیزند روزى که همه اسرارشان آشکار مى‌‏شود، چیزى از ایشان بر خدا پوشیده نمى‌‏ماند، و بهمین جهت است که گاهى از روز مرگ به روز قیامت تعبیر مى‌‏شود چون روز مرگ هم روزى است که پرده‌‏ها از روى اسباب براى میت کنار مى‏رود، همچنان که از على علیه‌السلام روایت شده که فرمود: «من مات قامت قیامته» (هر کس بمیرد قیامتش بر پا مى‌‏شود) که ان شاء اللَّه بیان همه اینگونه روایات خواهد آمد.

و روایاتى که رجعت را اثبات مى‏‌کند هر چند آحاد آن با یکدیگر اختلاف دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد حدیث است) در یک جهت اتحاد دارند، و آن یک جهت این است که سیر نظام دنیوى متوجه به سوى روزى است که در آن روز آیات خدا به تمام معناى ظهور ظاهر مى‌‏شود، روزى که در آن روز دیگر خداى سبحان نافرمانى نمى‌‏شود، بلکه به خلوص عبادت مى‏‌شود، عبادتى که مشوب و آمیخته با هواى نفس نیست، عبادتى که شیطان و اغوایش هیچ سهمى در آن ندارد، روزى که بعضى از اموات که در خوبى و یا بدى برجسته بودند، یا ولى خدا بودند، و یا دشمن خدا، دوباره به دنیا بر مى‏‌گردند تا میان حق و باطل حکم شود.

و این معنا به ما مى‌‏فهماند روز رجعت خود یکى از مراتب روز قیامت است، هر چند که از نظر ظهور به روز قیامت نمى‏‌رسد، چون در روز رجعت، باز شر و فساد تا اندازه‏‌اى امکان دارد، به خلاف روز قیامت که دیگر اثرى از شر و فساد نمى‏‌ماند و باز بهمین جهت روز ظهور مهدى علیه‌السلام هم معلق به روز رجعت شده است چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر مى‌‏شود، هر چند که باز ظهور حق در آن روز کمتر از ظهور در روز رجعت است.

و از ائمه اهل بیت علیهم‌السلام نیز روایت شده که فرموده‏‌اند ایام خدا سه روز است، روز ظهور مهدى (ع) و روز رجعت، و روز قیامت.

و در بعضى از روایات آمده: ایام خدا سه روز است، روز مرگ و روز رجعت و روز قیامت. [بحار الانوار ج 53 ص 63]

روز ظهور امام مهدى (ع) و روز رجعت و روز قیامت، مراتب مختلف یک حقیقت هستند

و این معنا یعنى اتحاد این سه روز بر حسب حقیقت، و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده که در تفسیر ائمه علیهم‌السلام بعضى آیات، گاهى به روز قیامت، و گاهى به روز رجعت، و گاهى به روز ظهور مهدى (عج) تفسیر شود، و در سابق هم گذشت که گفتیم چنین روزى فى نفسه ممکن است، بلکه واقع هم هست، و منکر آن هیچ دلیلى بر نفى آن ندارد.

خلاصه نظر علامه طباطبایی درباره رجعت

على رمضان اوسی، در کتاب «روش علامه طباطبایى در تفسیر المیزان» صفحه 367 درباره نظر علامه طباطبایی درباره رجعت می‌نویسد: علّامه بحث رجعت را مطرح ساخته و در توضیح‏ آن می‌گوید: روایات بسیارى به طور متواتر از ائمه (ع) درباره رجعت وارد شده است. ( کافى، کلینى، کتاب الرجعة.) و اشاره مى‌‏کند که حوادث زیادى از این قبیل در امّت‌‏هاى قبل به وقوع پیوسته است مانند زنده کردن مردگان ...

علّامه هر گونه مانعى در وقوع رجعت را  که نوعى از معاد جسمانى است نفى مى‏‌کند چرا که رجعت با عوالم دیگر تزاحمى ندارد.

ایشان رجعت را از آیه: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» استفاده کرده و مى‌‏گوید: «از ظاهر آیه بر مى‏‌آید که مقصود از این حشر، گرد آمدن در روز قیامت نیست زیرا حشر در این آیه براى گروه‌هایى از امّت‏‌هاست نه براى همه. در حالى‏ که خداى تعالى در وصف حشر در روز قیامت مى‌‏فرماید: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» مؤیّد این نظر اینست که این آیه و دو آیه بعد از آن خبر از برانگیخته شدن جنبده‏‌اى در روى زمین مى‌‌‏دهد که خود یکى از علائم وقوع قیامت است.

از سوى دیگر این آیه قبل از آیه «وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» تا پایان، آیاتى است که وقایع روز قیامت را توصیف مى‏‌نماید. بنابراین، معنا ندارد که قبل از شروع بیان اصل قیامت یکى از وقایع آن را قبلا ذکر کند چون ترتیب وقوعى اقتضاء دارد که: اگر برانگیختن و جمع شدن هر امّتى جزء وقایع قیامت باشد آن را بعد از مسئله «نفخ صور» و بازگشت بسوى خدا ذکر کند. (المیزان: 15/ 397، نمل: 83، کهف: 47 و نمل: 87) (ولى این‌‏طور ذکر نکرده بلکه قبل از نفخ صور مسئله حشر گروهى از هر امّتى را آورده است. پس معلوم مى‌‏شود این حشر، جزء وقایع قیامت نیست).

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2316
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

 امام صادق (علیه‌السلام) پایه گذار مرکز علمی بزرگ مذهب جعفرى در مدینه است، حوزه ای که بى هیچ تعصبی  مى‌توان گفت در تاریخ اسلام نظیر آن با ویژگی‌هایى که داشت، هرگز دیده نشد و در دانشکده‌هاى متعدد آن، هزاران تن، در رشته‌هاى گوناگون علوم اسلامى، و فنون و دانشهاى روز آن زمان به آموزش و فراگیرى مشغول بودند.

اصول چهارصدگانه حدیث و معارف اسلامى که تنها منبع اصلى و اصیل کتابهاى معتبر چهارگانه کافى شیخ کلینى، من لا یحضره الفقیه ابن بابویه، تهذیب و استبصار شیخ طوسى قرار گرفته، محصول مستقیم شاگردان با کفایت امام صادق (علیه‌السلام) بوده است.

تعمق و تامل در سیره رفتاری آن حضرت بی‌گمان نقش موثری در هدایت و رستگاری جامعه دارد.

* تدبیر مبارزه با گرانى

نرخ گندم و نان روز به روز در مدینه بالا مى‌رفت. نگرانى و وحشت بر همه مردم مستولى شده بود. آن کس که آذوقه سال را تهیه نکرده بود در تلاش بود که تهیه کند در این میان مردمى هم بودند که به واسطه تنگدستى… مجبور بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند.

- امام صادق (علیه‌السلام) از معتب وکیل خرج خانه خود پرسید: امسال در خانه گندم داریم؟

- بلى یا ابن رسول الله، به قدرى که چندین ماه را کفایت مى‌کند، گندم ذخیره داریم.

- آنها را به بازار ببر و در اختیار مردم بگذار و به فروش.

- یا ابن رسول الله گندم در مدینه نایاب است. اگر اینها را بفروشیم، دیگر خریدن گندم براى ما میسر نخواهد شد. همین است که گفتم. همه اینها را ببر و در اختیار مردم بگذار و به فروش.

- معتب دستور امام را اطاعت کرد، گندم ها را فروخت و نتیجه را گزارش داد.

- امام به او دستور داد: بعد از این نان خانه را روز به روز از بازار بخر. نان خانه من نباید با نانى که در حال حاضر توده مردم مصرف مى‌کنند تفاوت داشته باشد. نان خانه من باید از این پس نیمى گندم و نیمى جو باشد من به حمدالله توانایى دارم که تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهى اداره کنم، ولى این کار را نمى کنم تا در پیشگاه إلهى، مسأله اندازه گیرى معیشت را رعایت کرده باشم.

 بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۱۲۱

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1868
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

هنگامی که مأمون درباره مسئله «رجعت» از امام رضا(ع) پرسید، آن حضرت ضمن تأیید این مفهوم شیعی به سخنی از پیامبر(ص) استناد کردند و فرمودند: وقتى که مهدى از فرزندانم، خروج و قیام کند، عیسى‌بن مریم از آسمان فرود مى‌آید و در نماز به او اقتدا مى‌کند.

 به نقل از واحد خبر و اطلاع‌رسانی بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، هنگامى که امام رضا(ع) پس از حدود ۶ ماه سفر از مدینه به «مرو» رسیدند، مورد استقبال مأمون و همراهان قرار گرفتند و در خانه مخصوصى که براى ایشان آماده شده بود، مستقر شدند. پس از گذشت چند روز و رفع خستگى سفر، بحث‌های مأمون با امام رضا(ع) با هدف مرعوب ساختن حضرت و زیر سؤال بردن وجهه علمی ایشان آغاز شد.

مأمون در یکی از این گفت‌وگو‌ها نظر حضرت را درباره «رجعت» جویا می‌شود، مسئله‌ای که از آموزه‌های اختصاصی شیعه است و در اصطلاح به معنای بازگشت جمعی از مردگان مؤمن و کافر به زندگی دنیا هنگام قیام حضرت مهدی(عج) است تا کافران مجازات دنیوی خود را ببینند و مؤمنان نیز ضمن مشارکت در قیام حضرت مهدی(عج) از مجازات کافران خشنود شوند.

شیخ صدوق در جلد دوم کتاب «عیون اخبار الرضا» این ماجرا را از زبان «حسن بن جهم» چنین نقل می‌کند:

*مأمون: نظر شما درباره رجعت چیست؟

ـ امام: رجعت حق است؛ در میان امت‌هاى پیشین بوده، و قرآن از رجعت سخن گفته است، و رسول خدا صلى الله فرمود: «در این امت همه آنچه در امت‌هاى قبل بود، بدون کم و کاست نیز هست». و نیز فرمود: «وقتى که مهدى از فرزندانم، خروج و قیام کند، عیسى‌بن مریم از آسمان فرود مى‌آید و در نماز به او اقتدا مى‌کند. اسلام در آغاز، غریب بوده، و در آینده نیز غریب خواهد شد، خوشا به حال غریب‌ها.» شخصى از سول خدا صلى الله پرسید «پس از آن چه خواهد شد؟»، پیامبر صلى الله در پاسخ فرمود: «آنگاه حق به صاحبش بر مى‌گردد.»

*مأمون: درباره تناسخ (انتقال روح شخص مرده به یک فرد زنده دیگر) چه مى‌گویید؟

ـ امام: «کسى که معتقد به تناسخ باشد، به خدا کافر شده و بهشت و دوزخ را انکار کرده است.»

*مأمون: درباه مسخ‌شدگان چه مى‌گویید؟

ـ امام: «آنها قومى بودند که خداوند بر آنها غضب کرد و به صورت بوزینه و خوک مسخ نمود، و پس از سه روز مردند و نسلى از آنها به جاى نماند. آنچه در دنیا از بوزینه و خوک و ... وجود دارد که نام مسخ‌شده بر آنها نهاده‌اند، مانند سایر حیوانات حرام‌گوشت هستند.»

*مامون: «اى اباالحسن! خداوند مرا بعد از تو زنده نگذارد، سوگند به خدا، علم صحیح تنها نزد تو و نزد خاندان شماست، و علوم پدرانت به تو منتهى شده است، خداوند از اسلام و مسلمانان، جزاى نیکى به تو عنایت کند.»

حسن‌بن جهم که از حاضران در مجلس بود، مى‌گوید: در پایان مجلس، امام علیه‌السلام برخاست و به خانه‌اش رفت و من به دنبالش رفتم و در خانه‌اش به او عرض کردم: اى پسر رسول خدا! شکر و سپاس خدا را که شایستگى شما بروز کرد، و مأمون احترام شایانى از شما نمود و گفتار شما را پذیرفت.

امام فرمود: «اى پسر جهم! احترام‌هاى مأمون شما را فریب ندهد، او به زودى مرا با زهر مى‌کشد.»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2183
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

«به نظر شما سخت ترین سال بعد انقلاب چه سالی است؟» شاید سال های زیادی بتوان نام برد مثل 1357 و اوج انقلاب و با طعم پیروزی و شروع رشد و کمال انقلاب نوپای اسلامی؛ سال 1358  و انتخابات ها و تفرفه ها؛ سال 1359 اوج درگیری های داخلی شروع یک جنگ تحمیلی از سوی تمام ابرقدرت های مادی؛ سال 1367 و نوشیدن جام زهر توسط امام (ره) و یا سال 1368 و تاثیر قطعنامه و رحلت حضرت امام خمینی؛ سال 1378 و فتنه 18 تیر و یا حتی جلوتر از این سالها چرا راه دور برویم همین سال 1388 و فتنه ای که بعد انتخابات و با طراحی گسترده با عقبه و پشتوانه‌ای بزرگ به پا شد و کشور را به مدت 8 ماه با جنجال رو به رو کرد.

اما در این بین یکی از سخت‌ترین سال های انقلاب ، سالی بود که انقلاب سرمایه و پشتوانه‌های عظیم و فوق العاده‌ای را از دست داد، ولی یکی از این سرمایه های عظیم به لطف خدا ماندگار شد تا مسئولیت عظیمی را بر عهده بگیرد.

سال 1360 بدون شک یکی از سخت ترین سال های تاریخ انقلاب بوده است چون دشمنان سرمایه اعتماد مردم به انقلاب را هدف گرفتند.

در سال 1360 در کنار درگیری های داخلی، مشکلات خارجی جنگ و تحریم هم اوج می‌گیرد. بعد از ماجرای بنی صدر و غائله شورش مسلحانه منافقین، ماشین تروری عجیب به راه افتاد که بسیار هوشمندانه سرمایه های انقلاب را نشانه گرفت تا انقلاب را عقیم کند.

ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای، و ترورهای شهید حسینی بهشتی، شهید حقانی، شهید محمد منتظری، شهید رجائی، شهید باهنر، شهید کچوئی، شهید سید حسن آیت، شهید آیت الله قدوسی، شهید آیت الله مدنی، شهید عبدالکریم هاشمی نژاد، شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، تمامی این ترورها در شش ماه تابستان و پائیز 1360 رخ داد.

این حوادث تلخ همزمان بود با بدترین و پیچیده‌ترین شرایط جبهه‌ها، که نشان دهنده طراحی دشمنان بود برای از پا انداختن انقلاب و انقلابیون، ولی به لطف خدا و آبیاری نهال یک ساله انقلاب با خون سرمایه هایی که در دامن انقلاب پرورش یافته بودند ناکام ماند.   در ادامه به بازخوانی حوادث ششم و هفتم تیرماه 1360 می پردازیم.

روشن شده ماشین ترور منافقین و شهادت های پی‌درپی یاران امام (ره)

نقش‌های متعدد و تأثیرگذار آیت‌الله خامنه‌ای در جمهوری اسلامی در كنار پافشاری‌ ایشان در مقابله‌ با جریان‌های منحرف و بیگانه، منافقین كینه‌توز را كه وابستگی آن‌ها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناكی رساند. تنها با گذشت یك هفته از تصویب عدم كفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس و پس از بیانیه‌ی منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند.

حضرت امام رحمه‌الله بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهره‌ی عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بی‌نصیب اند كه بی‌درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به كسی سوء قصد كردند كه آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین‌انداز است.»

استدلال‌های آیت‌الله خامنه‌ای در مورد خیانت‌های بنی‌صدر به گونه‌ای بود كه در جلسه‌ی نهایی بررسی عدم كفایت سیاسی رییس‌جمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم كفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت كنند. حضور آیت‌الله خامنه‌ای در پشت تریبون در حالی كه كیف بزرگی از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلی‌ها را از ‌میزان خیانت‌‌های بنی‌صدر در طول مدت 16 ماهه‌ی ریاست جمهوریش برانگیخت و بالطبع دشمنی‌های زیادی را از سوی سازمان منافقین و گروه فرقان به عنوان حامیان بنی‌صدر برای آیت‌الله خامنه‌ای به بار آورد.

 



 


ماجرای سوء قصد به جان آیت الله خامنه‌ای در 6 تیر 1360

چهار پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بودند.

خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ خلبان عباس بابایی که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم‌ ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.‌

نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‌های نوشته‌ی مردم را به سخنران می‌دادند، اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی‌ربط بود.

آقا در سخنرانی مقدمه‌ای ‌چیدند تا به این‌جا ‌رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.»

بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر که آن روزها کلیشه‌ی چهره‌ و تیپ خیلی از جوان‌ها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمه‌ی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.

یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‌طور که صحبت می‌کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری -نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های... انفجار!

آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش 45 درجه‌ای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالایسر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یك محافظ، به تنهایی تلاش كرد كه آقا را بیاورد بیرون.

امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یك ضبط صوت ‌افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره‌ی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی».


ماجرای انفجار دفتر حزب جمهوري و شهادت مظلومانه شهيد بهشتي و 72 تن از یاران با وفای امام

يك روز پس از سوء قصد به جان حضرت آيت‏ اللَّه خامنه‏ اي در ششم تيرماه 1360، در ساعت 20 و 30 دقيقه شامگاه روز يكشنبه هفتم تيرماه 1360، جلسه‏ اي در سالن اجتماعات دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. بحث روز درباره تورم بود اما عده ‏اي از اعضا خواستند كه درباره انتخابات رياست جمهوري نيز صحبت شود. شهيد بهشتي سخنانش را آغاز كرد. چند دقیقه بعد؛ ناگهان انفجاري مهيب روي داد و در كمتر از ثانيه‏ اي، از سالن اجتماعات حزب جمهوري اسلامي جز تلي از خاك، چيزي نماند.

بر اثر شدت انفجار قسمت هایی از ساختمان فرو ریخت و یک محوطه به ابعاد 10 در 10 متر در هم ریخت و آوار 2 متر از سطح زمین برجسته بود. شیشه های ساختمان های اطراف نیز کاملاً خرد شد. در نخستین ساعت پس از انفجار، صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانس ها بی امان در رفت و آمد بودند. سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمب به کلی فرو ریخته بود و دهها نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر مجروحین و شهدا که به آمبولانسها حمل می شدند، غرق در خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمی شدند.

 


 


کلیه بیمارستانهایی که شهدا و مجروحین این حادثه به آنها انتقال یافته بود، به شدت از طرف مامورین کمیته ها کنترل می شد.

ساعت 30/22 از بیمارستان طرفه خبر رسید که تا این ساعت هشت شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده به این بیمارستان برده شده اند و یکی از شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس شورای اسلامی است و هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. در این بیمارستان همچنین 20 مجروح بستری است که حال مزاجی هشت نفر از آنان وخیم است.

در فاصله ساعت 23 تا 24، بیست و چهار جسد از زیر آور خارج  شدند و ساعت 24 در حالی که نیروهای امدادگر مرکب از ارتش، سپاه، پلیس و کمیته در محل حادثه بودند. محوطه دفتر حزب پر از افرادی بود که برای امداد و کمک رسانی از لحظات اول حادثه خود را به محل رسانده بودند و این ازدحام سبب ناهماهنگی هایی در امر کمک رسانی شده بود.

ساعت 24 با اعلام نیاز به خون از سوی بیمارستانهای تهران که مصدومین و مجروحین را پذیرفته بودند، عده ای از مردم در مقابل بیمارستانها اجتماع کردند تا خون اهداء کنند.

در عملیات نجات مجروحین و مصدومین، اورژانس تهران حدود یکصد نفر از مجروحین را به بیمارستانهای سینا،انقلاب، طرفه و فیروزگر انتقال داد و نیز عده ای توسط سایر ارگانها به دیگر بیمارستانها انتقال یافتند. عده ای از مجروحین هم به بیمارستانهای دیگری چون جرجانی، نجمیه، بازرگانان، شفا، یحیائیان، سوانح شماره 5 و امیراعلم انتقال داده شدند.

ساعت نیم بامداد هشتم تیر ماه، دهها تن از ماموران کمیته های انقلاب اسلامی 9 و 10، سپاه پاسداران، ارتش، دژبان و ماموران نجات و امداد آتش نشانی به همراه گروهی از مردم با تلاش زیادی و با بیل و کلنگ و حتی دست، مشغول کنار زدن خروارهاخاک و تیرآهن و تکه های بتون و آسفالت سقف بودند تا اجساد شهیدان راه انقلاب اسلامی و مجروهان را بیرون بیاورند.

ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگانها و نهادهای مختلف بودند، سعی می کردند که بتوانند آیت الله بهشتی را پیدا کنند. خیلی ها برای اطلاع از سرنوشت این مرد بزرگ، بی تاب بودند. حتی آنها که مجروح بودند و تنشان زیر آوار بود، در همان حال اولین سؤالشان از کسانی که به کمک آنها آمده بودند، وضعیت دکتر بهشتی بود.

با تمام تلاشی که شده بود تا ساعت 5/1 بامداد هشتم تیر، اطلاعی از وضعیت آیت الله بهشتی در دست نبود. عده ای می گفتند ایشان جان سالم به در برده است و فقط قسمتی از سرشان مجروح شده که به بیمارستان منتقل شده استو عده ای عقیده داشتند که ایشان قبل از انفجار از محل سالن خارج شده است، اما هشت صبح، رادیو خبر شهادت آیت الله بهشتی را اعلام کرد.

 

مردم تهران در ساعت هشت صبح، پزشکی قانونی را چون نگینی در میان گرفته بودند و پاسداران و افراد کمیته ها حفاظت از پزشکی قانونی را به عهده داشتند و کنترل عبور و مرور خیابانهای اطراف را زیر نظر داشتند. جمعیت انبوه نوحه خوان و سینه زنان شعار می دادند که :
 
« عزا، عزاست، امروز – روز عزاست امروز – خمینی بت شکن، صاحب عزاست امروز» .
« میکُشم، می کشم، آنکه برادرم کشت»، «مرگ بر آمریکا،مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق»
«عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز، بهشتی قهرمان پیش خداست امروز»

 


ساعت 9 صبح (8/4/1360) اطراف پزشکی قانونی تا میدان سپه و از خیابان امیرکبیر تا میدان بهارستان مملو از مردمی بود که ناباورانه رادیوهای ترانزیستوری خود را به گوش چسباننده و یا گروه گروه دور یک روزنامه صبح حلقه زده و مشغول شنیدن و یا خواندن خبر این فاجعه دلخراش بودند.

در ساعت 5/9 صبح، گروهی از پاسداران انقلاب، در حالی که مچ پای آیت الله بهشتی را روی دستهای خود بلند کرده بودند، خود را به موج جمعیت عزادار و گریان رساندند و غریو شیون دهها هزار نفر از حاظران در خیابانهای اطراف پزشکی قانونی با دیدن مچ پای این مرد بزرگ که در جریان حادثه انفجار قطع شده بود، بلند شد.

روز سه شنبه 9 تیرماه 1360، مراسم تشییع پیکرهای پاک شهدای واقعه بمب گذای دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی از مقابل مجلس شورای اسلامی آغاز شد.

دیوارهای مجلس با پارچه سیاه پوشیده شده بود و مزین به شعار و تصاویر شهدا و امام خمینی بود. از نخستین ساعات بامداد جمعیت عزادار در مقابل مجلس گرد آمده و این عمل غیر انسانی مزدوران آمریکایی را محکوم کردند. انبوه مردم به حدی بود که گذر به سوی مجلس امکان نداشت و تعدادی از وزراء و نمایندگان که می خواستند به مجلس بروند، موفق نشدند.

لحظاتی پس از ساعت 8 صبح، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی به یکی از بالکن های ساختمان مجلس آمد. جمعیت با دیدن او یکپارچه شور شد و شعار «عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز، بهشتی قهرمان پیش خداست امروز»، « هاشمی، هاشمی، بگو برادرت کو» و...سر دادند و رئیس مجلس ضمن تبریک و تسلیت این فاجعه به خانواده های شهدا و عموم مردم عزادار، گوشه ای از خصوصیات شهیدان از جمله شهید بهشتی را برشمرد. پس از اتمام سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی، مراسم تشییع آغاز شد. دسته موزیک که از قبل در جلوی مجلس قرار گرفته بود، شروع به نواختن مارش عزا کرد و جمعیت گریه کنان و بر سر زنان شروع به شعار دادن کردند و جمعیت داغدار همراه آمبولانسها رهسپار بهشت زهرا شدند.

مردم از ساعت ها قبل در بهشت زهرا حضور پیدا کرده بودند و در سوگ عزیزان از دست رفته عزاداری می کردند. با ورود ماشین های حامل پیکرهای شهیدان، غریو یا حسین، یا حسین، بهشت زهرا را پوشاند. پیکرهای شهیدان را به غسل خانه بردند و هر لحظه بر شدت شیون و زاری جمعیت افزوده می شد و مردم در دسته های مختلف به عزاداری و سینه زنی پرداخته بودند و شعار می دادند برای دفن شهدا، مهدی بیا، مهدی بیا. در قطعه 24 بهشت زهرا، 81 قبر کنده شده بود که جایگاه شهید آیت الله بهشتی در وسط قرار داشت. پیکرها را در حالی که دهها تن زیر هر کدام « لا اله الا الله » گویان حرکت می کردند به طرف قطعه 24 آوردند. فشار جمعیت هر لحظه بیشتر می شد و جمعیت مانند دریای خروشانی به حرکت درآمده بود. همه می خواستند برای آخرین بار با یاران امام و امت دیدار کنند. فشار بیش از حد جمعیت، امکان دفن پیکرهای شهدا را نمی داد و این مسئله به روز بعد موکول شد .

روز چهارشنبه 10 تیر 1360، با آن که اعلام قبلی نشده بود از صبح زود صدها هزار نفر از مردم تهران در بهشت زهرا حضور پیدا کردند و در میان شدیدترین تاثرات و اندوه مردم، پیکرهای شهدای مظلوم فاجعه هفتم تیر به خاک سپرده شد.

روز چهارشنبه 10 تیرماه، در فضائی آکنده از تاثر و تالم و در حالی که گلهای سرخ در صندلی های 27 نماینده شهید قرار داشت، مجلس تشکیل جلسه داد. وجود تعدادی از نمایندگان مجروح بر روی برانکاد و صندلی چرخدار در مجلس به تمام ایادی و دشمنان انقلاب ثابت کرد که هیچ جنایت و خدعه ای از جانب آنان مانع حرکت امت انقلابی ایران نمی شود.

در رابطه با شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران با وفای امام شخصیت ها، احزاب و گروهها و نهادهای انقلابی، تلگرام ها و اطلاعیه هایی صادر کردند. همچنین مجالس متعدد سوگواری از سوی جمعیت های مختلف در سراسر کشور برپا شد. روز 13 تیرماه نیز از سوی امام خمینی مجلس ترحیم و تحلیل از شهید آیت الله بهشتی و 72 تن از یارانش با حضور نخست وزیر و اعضای دولت، فرزند امام، نمایندگان مجلس و هزاران تن از مردم در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد. (منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

مصاحبه تلویزیونی آیت الله خامنه‌ای و تشکر از امام و ملت ایران

چهار روز بعد از حادثه كه آیت‌الله خامنه‌ای از وضعیت بحرانی ساعات نخست حضور در بیمارستان خلاص شده بودند و پس از انجام عمل جراحی وضعیت ایشان تثبیت شده بود، ایشان در مصاحبه‌ای با یك گروه تلویزیونی ضمن تشریح وضعیت خودشان در سخنانی خطاب به حضرت امام رحمه‌الله و ملت مسلمان ایران، از آنان به سبب پیام‌ها و ابراز محبت‌هایشان تشكر كردند.

بیتی كه آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به پیام محبت آمیز امام رحمه‌الله خطاب به ایشان گفتند نشان از میزان ارادتشان به رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران داشت:
 

«بشكست اگر دل من به فدای چشم مستت   سر خُمِّ می سلامت شكند اگر سبویی»
 


آقا در مصاحبه‌ای خطاب به مردم فرمودند: «از امت مسلمان و قهرمان كه این همه دارند فداكاری می‌كنند در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها، این همه دارند جان‌های عزیز و نفیسشان را در راه خدا می‌دهند، انتظار نداریم كه در مقابل یك حوادث كوچكی از این قبیل اظهار نگرانی و احساس نگرانی كنند و ما را بیشتر از آن‌چه كه شرمنده هستیم، شرمنده نكنند.»

خبر شهادت شهید بهشتی را چه کسی به آیت الله خامنه‌ای داد؟

خیلی از چهره‌های انقلاب برای عیادت می‌آمدند، اما آقا مرتب از شهید بهشتی می‌پرسیدند: «چرا همه می‌آیند، اما ایشان نمی‌آید؟» شك كرده بودند كه یك خبرهایی هست. دور و بری‌ها هم مانده بودند كه چطور به ایشان بگویند. دكتر منافی گفت بهترین راه این است كه بگوییم حاج احمدآقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی رفسنجانی بیایند و كم‌كم ایشان را مطلع كنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند. گفتند فقط یكی‌ دو نفر شهید شده‌اند.

آقا از جمع آن شهیدها به دو نفر خیلی علاقه داشت؛ دكتر بهشتی و محمد منتظری. اولین كسی هم كه به بیمارستان بهارلو آمده بود، محمد منتظری بود. آقا اول پرسیدند آقای بهشتی چطورند؟ گفتند یك‌ مقدار پاهایش مجروح شده است. آقایان كه رفتند، ایشان رو كردند به دكتر میلانی‌نیا و پرسیدند شما از حال ایشان خبر داری؟ دكتر گفت: «بله، از وضعشان باخبرم.» پرسیدند: «مراقبت جدی از حال ایشان می‌شود؟ آن‌جا هم سر می‌زنید؟» بعد هم دكتر را سؤال‌پیچ كردند. دكتر میلانی‌نیا با بغض از اتاق زد بیرون. دوباره كه آمد، آقا را دید كه‌ بچه‌های همراه را جمع كرده‌اند و ازشان بازجویی می‌كنند. دكتر دست و رویش را شسته بود. نشست و یكی یكی اسم همه‌ی شهدای حزب را به آقا گفت.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2215
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392
 شاید با ورق زدن صفحات تاریخ انقلاب اسلامی بتوان سال های زیادی را به عنوان سال های پر درسر و سخت این انقلاب معرفی کرد،  سال های زیادی مثل 1357 و اوج انقلاب؛ سال 1358  و انتخابات ها و تفرفه ها؛ سال 1359 اوج درگیری های داخلی و شروع یک جنگ تحمیلی از سوی تمام ابرقدرت های مادی؛ سال 1367 و نوشیدن جام زهر توسط امام (ره) و یا سال 1368 و تاثیر قطعنامه و رحلت حضرت امام خمینی؛ سال 1378 و فتنه 18 تیر و یا حتی جلوتر از این سالها چرا راه دور برویم همین سال 1388 و فتنه ای که بعد انتخابات و با طراحی گسترده با عقبه و پشتوانه‌ای بزرگ به پا شد و کشور را به مدت 8 ماه با جنجال رو به رو کرد.

اما در این بین یکی از سخت‌ترین سال های انقلاب ، سالی بود که انقلاب سرمایه و پشتوانه‌های عظیم و فوق العاده‌ای را از دست داد، ولی یکی از این سرمایه های عظیم به لطف خدا ماندگار شد تا مسئولیت عظیمی را بر عهده بگیرد.

سال 1360 بدون شک یکی از سخت ترین سال های تاریخ انقلاب بوده است چون دشمنان سرمایه اعتماد مردم به انقلاب را هدف گرفتند.


ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای، و ترورهای شهید حسینی بهشتی، شهید حقانی، شهید محمد منتظری، شهید رجائی، شهید باهنر، شهید کچوئی، شهید سید حسن آیت، شهید آیت الله قدوسی، شهید آیت الله مدنی، شهید عبدالکریم هاشمی نژاد، شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، تمامی این ترورها در شش ماه تابستان و پائیز 1360 رخ داد.

این حوادث تلخ همزمان بود با بدترین و پیچیده‌ترین شرایط جبهه‌ها، که نشان دهنده طراحی دشمنان بود برای از پا انداختن انقلاب و انقلابیون، ولی به لطف خدا و آبیاری نهال یک ساله انقلاب با خون سرمایه هایی که در دامن انقلاب پرورش یافته بودند ناکام ماند.

هر کاری توانستند برای مهارکردن چشمۀ پرخروش و روح‌بخشِ آیت‌الله خامنه‌ای کردند، اما جوابی نگرفتند. راهی نمانده بود جز خشکاندن چشمه اصلی.

بمبِ جاگذاری شده در رادیو ضبط، قرار بود کار را تمام کند، و به گواهی شاهدان عینی، کار تمام شده بود ...

... اما خداوند چیز دیگری خواست.



لحظه‌های تنهاییِ روزهای پُردردِ بیمارستان،

فرصت خوبی بود برای خلوت کردن با خدا و یافتن پاسخ این سئوال که: چرا خدا من را برگرداند؟

چند ماه بعد، نورِ چشم امام (ره) و امام‌جمعۀ تهران، با نشانه‌ای در دست، رئیس جمهور می‌شوند.

نشانه‌ای که برای همیشه، به یاد همه بیاورد که خدا، او را نگه داشته است...

آخرین روز سال 60 است و مردم بی‌تاب دیدار محبوبشان، شعار می دهند که: «خامنه‌ای خامنه‌ای منتظر تو هستیم.»

حالا وقت آن است که با مردم، از پاسخ این سوال بگویند: چرا خدا من را برگرداند؟

آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور منتخب ملت ایران برگزیده شده است و حالا در نماز جمعه تهران حوادث آن روز را بازگو می کند و از سخت ترین روزهای این انقلاب برای مردم می گوید، روزها و ماه هایی که به گفته او با حوادث یک قرن و یک ملت برابری می کند.


*** در ادامه بخشی از سخنان آیت الله خامنه ای که به روایت حوادث تلخ روزهای سال 1360 می پردازد را می خوانید؛

بیشتر از 8 ماه از آخرین دیدار ما با یکدیگر گذشته است. آن جمعه فراموش نشدنی که به دنبال خود روزهای فراموش نشدنی دیگری را به تارک ما داشت، تا امروز 8 ماه فاصله دارد.

فردای همان روز بود که من تا سر حد مرگ رفتم و فضل خدا به برکت دعای شما مردم من را برگرداند.

و من از همان لحظه احساس کردم که خداوند از من توقع انجام تکلیف بزرگی را دارد و خودم را آماده کرده ام. آن روز البته حدس نمی زدم که این خدمت چیست. اما یقین داشتم که باید آماده برداشتن بارهای سنگینی برای او و برای این انقلاب در خدمت شما مردم باشم.

یکشنبه آن روز کربلای خونین حزب جمهوری اتفاق افتاد، بهشتی ما رفت. 72 تن از یاران بزرگ این انقلاب رفتند.

اندکی بعد حادثه های تلخ و جانگداز یکی پس از دیگری پیش آمد. رئیس جمهور مومن و متعهد ما نخست وزیر دانشمند و فاضل ما و بسیاری از زبدگان و برگزیدگان این ملت یکی پس از دیگری به دیدار خدا شتافتند.

آنچه ما در این 8 ماه گذراندیم با حوادث یک قرن یک ملت برابری می کند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1785
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

 

 

با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریكا كه منافع خود را در ایران از دست رفته می‌دید، تلاش‌های گسترده‌ای را برای براندازی این نظام نوپا آغاز كرد. علاوه بر فعالیت‌های گسترده‌ی جاسوسی و ایجاد غائله‌های قومی در نواحی مرزی ایران كه با محوریت سفارت آمریكا در تهران سامان‌دهی می‌شد، سازمان جاسوسی آمریكا (CIA) هم طرح فونیكس (phoenix) را برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طرح‌ریزی كرد. بر اساس این طرح، باید سران نظام نوپای اسلامی از میان برداشته می‌شدند تا جمهوری اسلامی به زانو درآید.

نقش‌های متعدد و تأثیرگذار آیت‌الله خامنه‌ای در جمهوری اسلامی در كنار پافشاری‌ ایشان در مقابله‌ با جریان‌های منحرف و بیگانه، منافقین كینه‌توز را كه وابستگی آن‌ها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناكی رساند. تنها با گذشت یك هفته از تصویب عدم كفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس و پس از بیانیه‌ی منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. حضرت امام رحمه‌الله بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهره‌ی عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بی‌نصیبند كه بی‌درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به كسی سوء قصد كردند كه آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین‌انداز است.»

استدلال‌های آیت‌الله خامنه‌ای در مورد خیانت‌های بنی‌صدر به گونه‌ای بود كه در جلسه‌ی نهایی بررسی عدم كفایت سیاسی رییس‌جمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم كفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت كنند. حضور آیت‌الله خامنه‌ای در پشت تریبون در حالی كه كیف بزرگی از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلی‌ها را از ‌میزان خیانت‌‌های بنی‌صدر در طول مدت 16 ماهه‌ی ریاست جمهوریش برانگیخت و بالطبع دشمنی‌های زیادی را از سوی سازمان منافقین و گروه فرقان به عنوان حامیان بنی‌صدر برای آیت‌الله خامنه‌ای به بار آورد.

محافظ بیسیم را برداشت. كُدشان 
«حافظِ هفت» بود. «مركز ۵۰- ۵۰»؛ این رمزِ آماده‌باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. كسی كه پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یك‌دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دكتر فیاض‌بخش و چند نفر دیگر از پزشك‌های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»

بیرون از مسجد، آیت‌الله خامنه‌ای لحظاتی به هوش آمدند اما بلافاصله از هوش رفتند. در بین راه بیمارستان هم چند باری به هوش آمد و دوباره از هوش رفتند؛ ایشان هر وقت به هوش می‌آمدند شهادتین می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها تكان می‌خوردند؛ خیلی كم البته. ابتدا ایشان را به درمانگاهی در همان نزدیكی‌ها در خیابان قزوین بردند اما كاری از دست كسی بر نمی‌آمد و باید ایشان را به جای دیگر می‌بردند. در این بین پرستاری كه فهمید ایشان آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه تهران هستند، بلافاصله به محافظین گفت یك كپسول اكسیژن همراهشان ببرند اما انگار كسی صدای او را نشنید برای همین هم كپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. پایه‌های كپسول را تكیه دادند روی ركاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسك اكسیژن را روی صورت آقا نگه داشت.

به لطف خدا، وضعیت آیت‌الله خامنه‌ای با تلاش پزشكان و بعد از انجام عمل جراحی و تزریق ۳۷ واحد خون تثبیت شد و ایشان را برای ادامه درمان و تامین امنیت بیشتر به بیمارستان قلب شهید رجایی انتقال دادند. دكترها می‌گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته‌ و برگشته. یك‌بار همان انفجار بمب بود، یك‌بار خون‌ریزی بسیار وسیع و غیر قابل كنترل بود، یك‌بار هم جمع شدن پروتئین‌ها در ریه و حالت خفگی. همه‌ی این‌ها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو می‌‌انداختند روی‌ آقا. گاهی حتی دكترها بغلشان می‌كردند تا لرز را كمتر كنند. معلوم نبود منشأ این تب‌ها كجاست؟

ترورها كور نبودند، در واقع مبنای تحلیلی داشتند. اولش فكر كردند كه با ترور رهبران حل می‌شود. بعداً دیدند لایه‌های دیگری هم وجود دارد. پس موتور ترور را متوقف نكردند، بلكه به لایه‌های بعدی هجوم آوردند تا شاید بتوانند به هدف برسند و البته ممكن نبود؛ برای این كه ماهیت قدرت در ایران چیز دیگری بود. هدف در واقع این بود كه یك خلأ قدرتی در كشور ایجاد شود و نیروهای سازمان‌یافته‌ی تروركننده، جایگزین این قدرت شوند. یعنی هرج و مرجی پدید بیاید تا این‌ها بتوانند جایش را بگیرند. این اتفاق نیافتاد و ناموفق بود و حتی اثرات مثبت برای نظام داشت.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/004.jpg
این اقدام مانند اقدام سال ۵۸ در ترور شهید مطهری اثر خود را به جا گذاشت و باطل بودن اندیشه‌ی بنی‌صدر و طرفدارانش را به وضوح برای مردم روشن ساخت. اگر بنا بود این بطلان اندیشه از طریق مباحثات كلامی پیش رود، شاید سال‌ها طول می‌كشید اما با این اقدام ناجوانمردانه، یك‌شبه و یك‌روزه فساد خود را آشكار ساخت. ترور آیت‌الله خامنه‌ای اولین بارقه‌های خود را بر هواداران مردم‌سالاری دینی تابید. مردم به این فكر فرو رفتند كه 
اگر رقیب حرف حساب دارد كه نیازی به كشتار ندارد.

«
ما منتظر بودیم كه آقای بهشتی برگردند و از ایشان حال آقا را بپرسیم. یادم هست كه من احوال را كه پرسیدم، ایشان گفتند كه الحمدلله از خطر گذشته است. یك جمله‌ای من در آن صحبتم گفتم و ایشان هم جوابی دادند كه در ذهن من همیشه باقی مانده است. من پرسیدم كه این بمب به كجا اصابت كرده است و طرف‌های مثلاً گلو و این‌جاها چطور است؟ آقای بهشتی هم كه آدم باهوشی بود، خیلی زود مطلب را گرفت و گفت كه آقای مهاجری مطمئن باشید كه ایشان می‌توانند سخنرانی كنند. چون‌ ایشان خطیب جمعه بودند و خوش‌بیان هم بودند، ایشان متوجه منظور من شد كه آیا امام جمعه داریم یا نه؟»

یك روز قبل از انفجار محل حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران و شهادت آیت‌الله دكتر بهشتی كه قاعدتاً آیت‌الله خامنه‌ای نیز باید در آن جلسه حضور داشتند، انفجار بمبی دست‌ساز در مسجد اباذر تهران، امام جمعه‌ی آن زمان تهران را میهمان بیمارستان بهارلو كرد. شهید آیت‌الله بهشتی از نخستین افرادی بود كه برای بررسی اوضاع و خبرگیری از احوال آیت‌الله خامنه‌ای، از اعضای مؤسس حزب جمهوری اسلامی به بیمارستان رفت.

امام مرتب پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان هم ساعت دو بعد از ظهر 7 تیر پخش ‌شد. دكتر میلانی‌نیا رادیو را گذاشت بیخ گوش آقا. آن‌ موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.

چهار روز بعد از حادثه كه آیت‌الله خامنه‌ای از وضعیت بحرانی ساعات نخست حضور در بیمارستان خلاص شده بودند و پس از انجام عمل جراحی وضعیت ایشان تثبیت شده بود، ایشان در مصاحبه‌ای با یك گروه تلویزیونی ضمن تشریح وضعیت خودشان در سخنانی خطاب به حضرت امام رحمه‌الله و ملت مسلمان ایران، از آنان به سبب پیام‌ها و ابراز محبت‌هایشان تشكر كردند.

بیتی كه آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به پیام محبت آمیز امام رحمه‌الله خطاب به ایشان گفتند نشان از میزان ارادتشان به رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران داشت:
بشكست اگر دل من به فدای چشم مستت   سر خُمِّ می سلامت شكند اگر سبویی
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/003.jpg
آقا در مصاحبه‌ای خطاب به مردم فرمودند: «از امت مسلمان و قهرمان كه این همه دارند فداكاری می‌كنند در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها، این همه دارند جان‌های عزیز و نفیسشان را در راه خدا می‌دهند، انتظار نداریم كه در مقابل یك حوادث كوچكی از این قبیل اظهار نگرانی و احساس نگرانی كنند و ما را بیشتر از آن‌چه كه شرمنده هستیم، 
شرمنده نكنند

خیلی از چهره‌های انقلاب برای عیادت می‌آمدند، اما 
آقا مرتب از شهید بهشتی می‌پرسیدند: «چرا همه می‌آیند، اما ایشان نمی‌آید؟» شك كرده بودند كه یك خبرهایی هست. دور و بری‌ها هم مانده بودند كه چطور به ایشان بگویند. دكتر منافی گفت بهترین راه این است كه بگوییم حاج احمدآقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی رفسنجانی بیایند و كم‌كم ایشان را مطلع كنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند. گفتند فقط یكی‌ دو نفر شهید شده‌اند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20089/C/13910406_0220089.jpg
آقا از جمع آن شهیدها به دو نفر خیلی علاقه داشت؛ دكتر بهشتی و محمد منتظری. اولین كسی هم كه به بیمارستان بهارلو آمده بود، محمد منتظری بود. آقا اول پرسیدند آقای بهشتی چطورند؟ گفتند یك‌ مقدار پاهایش مجروح شده است. آقایان كه رفتند، ایشان رو كردند به دكتر میلانی‌نیا و پرسیدند شما از حال ایشان خبر داری؟ دكتر گفت: «بله، از وضعشان باخبرم.» پرسیدند: «مراقبت جدی از حال ایشان می‌شود؟ آن‌جا هم سر می‌زنید؟» بعد هم دكتر را سؤال‌پیچ كردند. دكتر میلانی‌نیا با بغض از اتاق زد بیرون. دوباره كه آمد، آقا را دید كه‌ بچه‌های همراه را جمع كرده‌اند و ازشان بازجویی می‌كنند. دكتر دست و رویش را شسته بود. نشست و یكی یكی اسم همه‌ی شهدای حزب را به آقا گفت.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2359
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392
رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس، مسئولان و قضات دستگاه قضایی:
انتخابات نشان داد حتی غیرمتعهدین به نظام هم به آن اعتماد دارند/ مسئله هسته‎ای بهانه بوده و هدف خسته کردن ایران است/انصاف، بیان نقاط قوت در کنار نقاط ضعف دولت بود

 

 حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار رئیس، مسئولان و قضات دستگاه قضایی، با تشکر از اقدامات دستگاه قضا، حماسه عظیم و حقیقی ملت بصیر و هوشمند ایران را در انتخابات 24 خرداد، کاری کارستان خواندند و با تأکید بر ضرورت کمک به رئیس جمهور منتخب افزودند: شکست همه جانبه برنامه ها و اهداف دشمنان، تجلی اعتماد عمومی ملت به نظام اسلامی و مجریان و ناظران انتخابات، وجود امنیت پایدار به عنوان زیر ساخت پیشرفت و آبادانی، نجابت و قانون پذیری نامزدهای دیگر در قبال رئیس جمهور منتخب، و استحکام و اقتدار جمهوری اسلامی در دفاع از منافع ملت از نکات مهم انتخابات اخیر بود.

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب، در این دیدار که در آستانه سالگرد حادثه هفتم تیر 1360 و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای با تجلیل از شخصیت برجسته و نورانی آیت الله بهشتی افزودند: در آن جنایت خبیثانه، شخصیتهای برجسته، علمای بزرگ و خدمتگزاران صادق به شهادت رسیدند اما چهره پلید منافقین و حامیان مستکبر آنها نیز برای ملت افشا شد و این دستاورد بزرگی بود که عملاً امکان حیات منافقین را در کشور از بین برد و برای جمهوری اسلامی سرنوشت ساز شد.
 
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با تشکر از سخنان مفید و روشنگر آیت الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه در این دیدار افزودند: باید از اقدامات و تلاشهای ارزنده مسئولان و کارکنان شریف دستگاه قضایی حقیقتاً تشکر کرد.
 
حضرت آیت الله خامنه ای «سلامت» و «کارآمدی» قوه قضاییه را دو هدف راهبردی و همیشگی دستگاه قضا خواندند و تأکید کردند: این دو هدف عالی، باید در تمام برنامه ها و اقدامات مورد توجه کامل قرار داشته باشد تا دستگاه قضایی به مجموعه ای کاملاً کارآمد و سالم تبدیل شود.
 
ایشان کارآمدی و سلامت دستگاه قضا را موجب رضایت و احساس امنیت مردم برشمردند و افزودند: دستگاه قضا باید به جایی برسد که هر مظلومی بتواند خود را به ساحل امن آن برساند و در مقابل ظلم بایستد.
 
رهبر انقلاب مراقبت دائم و پیگیری مستمر را زمینه ساز تحقق اهداف قضایی خواندند و خاطرنشان کردند باید با صیانت و هوشیاری، فاصله فعلی تا قوه قضاییه مطلوب اسلامی را پر کرد.
 
ایشان افزودند: البته پیمودن این راه سخت، به زمان نیاز دارد اما مهم این است که همه حرکتها در جهت پر کردن خلاء ها و رسیدن به نتیجه مطلوب باشد.
 
رهبر انقلاب، آگاهی مسئولان قضایی از خلاءها موجود این دستگاه را، امری مثبت دانستند و افزودند همه کارها باید براساس برنامه های مصوب انجام شود تا در پرتو همت و تلاش امیدوارانه، نقائص موجود برطرف و دستگاه قضایی روز بروز بهتر و شکوفاتر شود.
 
انتخابات 24 خرداد 
 
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در سخنان مهمی درباره انتخابات 24 خرداد با تجلیل و تشکر از ملت بزرگ و موقع شناس ایران، افزودند: حقایق و نکات برجسته این انتخابات باید همچنان در دایره تحلیل و توجه قرار داشته باشد.
 
رهبر انقلاب با اشاره به برنامه ریزی یکساله، پیچیده و چند وجهی جبهه مخالف ملت ایران خاطرنشان کردند: دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی تلاش کردند یا انتخابات برگزار نشود و یا با سردی و بی اعتنایی ملت روبرو شود.
 
ایشان افزودند: آنها برای بعد از انتخابات هم برنامه داشتند تا به بهانه های مختلف مقاصد شوم خود را پیگیری کنند اما به فضل الهی ملت، مهارت و عظمت خود را در روز رأی گیری نشان داد و آنچه اتفاق افتاد 180 درجه خلاف خواسته های دشمنان بود.
 
 
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تلاش بیگانگان برای القای تحلیلهای سست و بی پایه درباره حضور شوق آفرین ملت در انتخابات خاطرنشان کردند: شبهه افکنی و تردیدآفرینی درباره صحت انتخابات از جمله روشهای دشمنان برای دلسرد کردن مردم بود اما ملت به گونه ای عمل کرد که دستگاههای تبلیغاتی استکبار، در همان روز انتخابات مجبور شدند به حضور پرشور و عظیم مردم اعتراف کنند.
 
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: رمز حضور عظیم ملت در انتخابات امسال، اعتماد و علاقه عمومی به نظام جمهوری اسلامی، اعتماد به ناظران و مجریان انتخابات و امیدواری ملت به حرکت مستمر و پیش رونده ایران عزیز بود و این، حقیقتی بسیار مهم و انکارناپذیر است.
 
ایشان در همین زمینه به سخنان خود در چند روز قبل از انتخابات اشاره و خاطرنشان کردند: آن روز گفته شد اگر احیاناً کسانی هستند که دلشان با نظام خیلی صاف نیست اما برای ایران و منافع ملی اهمیت قائلند در انتخابات شرکت کنند که لابد برخی از رأی دهندگان در زمره این افراد هستند.
 
ایشان افزودند: این واقعیت نشان می دهد حتی کسانی که طرفدار نظام نیستند به نظام و انتخابات آن اعتماد دارند چرا که می دانند جمهوری مستحکم اسلامی، مثل شیر در مقابل طمع ورزان ایستاده و از کشور، منافع ملی و عزت ملی، بخوبی دفاع می کند.
 
رهبر انقلاب اسلامی در تبیین نکته برجسته دیگری از انتخابات یعنی «امنیت کامل در سراسر کشور»، همزمانی دو انتخابات ریاست جمهوری و شوراها را یادآور شدند و گفتند: در انتخابات شوراها به علت زمینه های پیچیده طایفه ای، منطقه ای و قومی معمولاً امکان بروز درگیری و ناامنی وجود دارد اما به فضل الهی و در پرتو همراهی ملت و تلاش مسئولان و دستگاههای ذیربط، در انتخابات اخیر هیچ نشانی از ناامنی وجود نداشت.
 
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه تبیین برخی نکات برجسته انتخابات 24 خرداد، رفتار نجیبانه و قانون پذیری نامزدهای دیگر انتخابات را، بسیار مهم و موجب شکرگذاری به درگاه پروردگار دانستند.
 
ایشان گفتند: دیدار نامزدهای دیگر با رئیس جمهور منتخب و تبریک و ابراز خرسندی از انتخاب وی، موجب شیرینی کام مردم شد و جای تشکر دارد.
 
رهبر انقلاب با اشاره به حوادث تلخ سال 88 و تأکید مکرر خود بر قانونگرایی افزودند: در این انتخابات نیز می شد بهانه گیری کرد و با راه اندازی اختلاف و دعوا، عظمت و شکوه حضور ملت را نادیده گرفت و کام مردم را تلخ کرد اما رفتار با نجابت و قانونمدارانه دیگر نامزدها، برای مردم احساس آرامش و شادی به همراه آورد و این قانونگرایی باید برای همیشه و برای همه درس باشد.
 
رهبر انقلاب ورود نیروی عظیم مردم به عرصه انتخابات را ناشی از هدایت دلهای ملت به دست توانای پروردگار برشمردند و افزودند: در پرتو این لطف الهی، انتخابات حقیقتاً حماسه شد و آرزوی خیرخواهان تحقق یافت.
 
حضرت آیت الله خامنه ای کمک به رئیس جمهور منتخب را مورد تأکید قرار دادند و افزودند: اداره کشور، واقعاً کارسختی است و همه افراد و همه دستگاهها باید رئیس جمهور برگزیده مردم را یاری کنند.
 
ایشان افزودند: ایراد و انتقاد و اعتراض سالم، قطعاً برای پیشرفت کشور مفید است اما همه به یاد داشته باشیم که «در حاشیه بودن و ایراد گرفتن» آسان است اما کار اجرایی، دشوار و سخت است بنابراین همه باید به رئیس جمهور منتخب  کمک کنیم.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ضرورت پرهیز از دامن زدن به توقعات و یا برخوردهای شتابزده خاطرنشان کردند: نباید به سرعت قضاوت کرد بلکه باید با همکاری و همدلی، کارهای کشور را به جلو برد.
 
ایشان در پایانِ بخش انتخاباتی سخنانشان با گلایه از برخی حرفهای نامزدهای انتخاباتی در برنامه های دوران تبلیغات افزودند: دولت کنونی در کنار نقاط ضعفش، نقاط قوت فراوانی نیز دارد و چقدر خوب بود که نامزدهای محترم با نگاهی منصفانه در کنار بیان نقاط ضعف، به خدمات مهم دولت و کارهای زیربنایی و سازندگی آن نیز اشاره می کردند.
 
پرونده هسته ای و بهانه جویی کشورهای  غربی
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنانشان به موضوع هسته ای پرداختند.
 
ایشان تأکید کردند: همانگونه که در اولین روز سال نو گفته شد چند کشور که جبهه مخالف ایران را تشکیل می دهند و خود را به دروغ جامعه جهانی می خوانند با لجبازی نمی خواهند موضوع هسته ای حل شود اما اگر لجبازی را کنار بگذارند حل مسئله ی هسته ای ایران، کاری سهل، آسان و روان است.
 
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: موضوع هسته ای بارها تا لحظه حل، پیش رفته است اما امریکایی ها بهانه های جدیدی پیش کشیده اند.
 
 
ایشان با اشاره به سند مکتوبی که آژانس بین المللی هسته ای امضا کرده است افزودند: در این سند آژانس اذعان کرده که اشکالاتی که درباره هسته ای ایران داشته است برطرف شده بنابراین پرونده هسته ای ایران باید بسته می شد اما امریکایی ها بلافاصله مسائل جدیدی را مطرح کردند چرا که موضوع هسته ای را نقطه مناسبی برای تهدید و فشار بر ایران می دانند.
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تحریکات صهیونیستها خاطرنشان کردند: جمهوری اسلامی در بحث هسته ای، قانونی و شفاف عمل کرده و از لحاظ استدلالی دارای منطقی محکم است اما هدف دشمنان، استمرار فشار، خسته کردن ملت و تغییر نظام است بنابراین نمی گذارند مسئله حل شود.
 
ایشان افزودند: البته دشمنان در حرفهای خصوصی و نامه ها می گویند نمی خواهیم نظام را تغییر دهیم اما عملکردشان خلاف این حرف را نشان می دهد.
 
رهبر انقلاب تأکید کردند: برای آنها، هسته ای، حقوق بشر، دمکراسی و هیچ چیز دیگر اهمیتی ندارد آنها دنبال سد کردن پیشرفت ملت و سلطه مجدد بر ایران عزیز ما هستند اما جمهوری اسلامی با اقتدار، استقلال، تکیه بر مردم و اعتماد به پروردگار، ایستاده است و از منافع ایران دفاع می کنند.
 
ایشان خاطرنشان کردند: تجربه نیز نشان داده است هرکسی در راه حق استقامت ورزد پیروز است و بدون تردید ملت ایران در این زمینه نیز به دشمنان سیلی خواهد زد.
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2010
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

به نقل از فرهنگ نیوز، کربلایی حمید علیمی مداح و ذاکر اهل بیت (علیهم السلام) پس از ۲۰ روز تلاش توانست از طریق کشور ثالث خود را به سوریه رسانده و در میان مدافعان حرم حضرت زینب برای دفع شر وهابی های ملعون از این حرم امن اهل بیت جای بگیرد.

وی در پیامی خطاب به طرفدارانش تاکید کرده است :

من با هیچ مرجع تقلیدی ارتباط ندارم و فقط یکی دو نفر می دانند مرجع تقلیدم کیست.







پروازهای ایران به دمشق اکثرا کنسل شده ومن از طریق کشوردیگری وارد سوریه شده ام و کاری به دولتش ندارم .به شوق حرمی آمدم که هر خشت آن ریشه عمر حسینی ها است عمری گفتم یالیتنا کنا معک و حالا وقت آن است که این حرف را  ثابت کنم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1761
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

 

در قیصریه‌ي نجف، نماینده‌ي انگلیس را دیده بود که نسخه‌های خطی و چاپی نایاب را جست‌وجو می‌کند و می‌خرد، همین او را مصمم کرده بود که این گنجينه‌ها را نجات دهد. روایت محمود مرعشی فرزند آیت‌الله نجفی مرعشی را بخوانید درباره‌ي سال‌هايي که با زحمت زیاد کتاب‌های خطی را جمع می‌کرد تا سومین کتاب‌خانه‌ي بزرگ جهان اسلام آرام شکل گیرد.
خادم مرحوم پدرم نامه‌ای آورد که از بابل رسیده بود و کسی به پدر نوشته بود کتاب‌های زیادی دارد که مال اجدادش است و می‌خواهد بفروشد. نوشته بود یکی دوتا مشتری دیگر هم برای کتاب‌ها آمده ولی یکی از علمای بابل به او گفته که اول با ما تماس بگیرد. نوشته بود: «اگر طالب کتاب‌ها هستید، کسی را بفرستید.»
آن روزها پژوی قدیمی فرسوده‌ای داشتم، سریع یک راننده پیدا کردم و راه‌افتادیم. زمستان بود. در تهران هم برف می‌بارید.‌ نرسیده به امام‌زاده هاشم، دیدیم جاده خیلی بد است. همه می‌گفتند نروید. جاده یخ زده. ما چون می‌ترسیدیم رندان زودتر بروند و کتاب‌ها را ببرند، فکر کردیم هرطور هست باید شبانه خودمان را به بابل برسانیم. خدا می‌داند چه بر ما گذشت و با چه خطراتی مواجه شدیم. در راه، ماشین داشت می‌لغزید تا لب دره و نزدیک بود سقوط کنیم.
بالاخره با هر‌ ‌وضعیتی که بود رسیدیم بابل. خدایا در این وقت شب و سرما، خانه‌ي کدام‌یک از علما برویم؟ رفتیم به یک مسافرخانه که خیلی هم کثیف بود. بخاری علاءالدین دود می‌کرد. هوا هم سرد بود، ما تا صبح نشستیم. به خاطر سردرد و دود بخاری نمی‌توانستیم بخوابیم. اولِ صبح به سبزه‌میدان شهر رفتیم. فروشنده هنوز نیامده بود. چهل‌وپنج‌دقیقه‌ای زیر باران ایستادیم تا صاحب نامه آمد.
مرد میان‌سالی بود. گفت:‌«حتما شما برای کتاب‌ها آمدید.» گفتم: «بله، كجا هستند؟» گفت: «داخل دکان.» باز‌کرد. دیدم یک مغازه‌ي پرتقال‌فروشی و عطاری‌ست،‌ کتاب‌ها را با پرتقال‌ها درهم ریخته بود مثل خرمن گندم. گفتم چه خوب شد زود آمدم، این‌ها را گذاشته‌ جلوی چشم همه. آن‌وقت‌ها یک آقایی رقیب ما و دلال کتاب بود. هرجا ما خبر می‌شدیم کتابی هست او هم پیدایش می‌شد. خود او به ما کتاب می‌فروخت لیکن برخی اوقات مخفیانه هم در تهران به دیگران، مانند مرحوم نصیری و مرحوم مشکوه، نسخه‌ي خطی می‌فروخت. رقیب ما برای کتاب‌ها به مرد پرتقال‌فروش، قیمتی پیشنهاد کرده بود و مرد هم گفته بود «نه!» و قبول نکرده بود. دلال هم به او گفته بود: «پس هرکس که قصد خرید داشت من بیشتر از او می‌خرم.»
آقای دلال در همان بابل منتظر بود تا مشتری بعدی بیاید که کتاب از دستش نرود. ما تا این را شنیدیم با هر جان‌کندنی بود کتاب‌ها را معامله کردیم. بیشتر از سيصد نسخه‌ي خطی بود، نفیس و کهن. ازجمله کتاب «بصائرالدرجات» محمدبن صفار قمی که تاریخ کتابت آن سال 595 ه.ق بود. صندوق عقب ماشین و تمام صندلی عقب مملو از کتاب شد. به راننده گفتم کف ماشین را هم پر کند، من چهارزانو می‌نشینم روی صندلی. گفتم: «بقیه‌ي کتاب‌ها را بیاور روی دست‌های من، در بغلم بگذار بعد راه بیفتیم.»
به هر ‌مصیبتی بود، با زور کتاب‌ها را جادادیم. پشت‌سر من کتاب تا بالای سرم تا سقف، روی پایم و... تازه باید مراقب بودم در پیچ‌وخم‌های جاده کتاب‌ها روی راننده نریزد. راننده گفت: «آقا شما رانندگی خودت از من بهتر است.» واقعیت هم چنین بود، بعد گفت: «من می‌آیم می‌نشینم کنار کتاب‌ها.» نشست کتاب‌ها را گرفت. آمدیم در جاده‌ي اصلی به سمت تهران. در راه نمی‌توانستیم برای استراحت توقف کنیم چون خوف داشتیم ناگهان راه‌زنان به طمع کتاب‌ها بیایند دورمان بریزند یا بکشندمان.
جاده هم خلوت بود و اتومبیل تردد نداشت. با چه خطرهایی مواجه شدیم، خدا می‌داند. جاده به‌خاطر کولاک شدید پیدا نبود. بدون این‌که جاده را ببینیم، به امید خدا می‌رفتیم. به تهران که رسیدیم توقف نکردیم و یک‌سره رفتیم قم. راننده گفت: «خوب است این کتاب‌ها را ببریم به یک پارکینگ و صبح بیاییم.» گفتم: «نه یک وقت می‌دزدند.» باز شبانه زیر باران، همه را آوردیم منزل پدر و در اتاقی قرار دادیم. من واقعا بی‌طاقت شده بودم، گفتم: «آقا این هم کتاب‌ها.» بیدار و منتظر کتاب‌ها بودند. تا سحر نشستند و نسخه‌های نفیس را جدا می‌کردند.
حاجی فشاهی و اسماعیل بارتنی، از کتاب‌فروشان دیگری بودند که از آن‌ها کتاب‌های خطیِ بسیاری به‌تدریج ‌خريده‌ام. آن‌ها پیش‌تر در خیابان ناصرخسرو، نزدیک شمس‌العماره و در یک بن‌بست، مغازه‌ای به نام کتاب‌فروشی «شمس» داشتند. آقای فشاهی شاگردی داشت که ما با او قرار گذاشته بودیم هروقت آقای فشاهی کتابی مهم یا کتاب‌خانه‌ای خرید، زود به ما اطلاع دهد تا خودمان را برسانیم چون آن‌وقت‌ها ما رقیبان جدی داشتیم که از آن‌جمله می‌توان به مرحوم فخرالدین نصیری امینی، مرحوم مشکوه، مرحوم محمدتقی دانش‌پژوه و مرحوم محدث ارموی، اشاره کرد.
آقای فشاهی نیز برای این‌که جنسش را به قیمت بالاتر بفروشد، همه‌ي ما را در یک ساعتِ مشخص خبر می‌کرد. همه جمع می‌شدیم و او گونی‌های کتاب را می‌آورد و وسط مغازه‌اش خالی می‌کرد. من که جوان و پرانرژی‌تر از دیگران بودم، یک‌دفعه خودم را با عبا روی کتاب‌ها می‌انداختم و قسمت زیادی از آن‌ها را این‌طور جدا می‌کردم. همیشه سهم ما زیادتر از بقیه می‌شد. یک‌بار مرحوم استاد محدث ارموی که سال‌خورده بود، گفت: «آقا مگر گندم است؟» و یا «میدان بارفروشی است این‌جا؟! بگذارید به ما هم برسد.» یک بار دیگر نیز رو کرد به آقای فشاهی و گفت: «تو را به خدا دیگر این آقای مرعشی را خبر نکن! این‌طوری باشد چیزی برای ما باقی نمی‌گذارد.» (البته عاشقان جدی کتاب باید همین‌طور باشند).
آقای ارموی از این کارِ ما خیلی عصبانی می‌شد، بقیه‌ي آقایان که دانشگاهی بودند، ناراحت نمی‌شدند به من می‌گفتند اگر دیوانی از شاعران فارسی‌زبان در کتاب‌ها پیدا کردم، به آن‌ها بدهم. من هم بارها  چند دیوان خوب را که در سهمیه‌ي من بود، به آن‌ها واگذار کردم، ازجمله یک دیوان نفیس کمال اصفهانی که نسخه‌ای کهن، مورخ اوایل سده‌ي هشتم بود.
وقتی در کتاب‌هایی که جدا کرده بودیم نسخه‌ي نفیسی نصیب‌مان می‌شد، آن‌قدر عشق داشتم که گاه همان‌جا می‌نشستم و با حوصله و دقت بررسی می‌کردم. گاهی مرحوم نصیری به من می‌گفت: «آقا تو را به خدا این نسخه را به من بده!» می‌گفتم: «چه چیزی را بدهم، شما کتاب‌هایت را بده، من از شما می‌خرم.» و او می‌گفت نه و هیچ کدام‌مان راضی نمی‌شدیم کتابی از سهمیه‌ای که نصیب‌مان  شده بود به آن یکی واگذار نماید.
مرحوم مشکوه خیلی جدی از ما دفاع می‌کرد، می‌گفت: «من زیاد ولعی ندارم، دلم می‌خواهد ایشان برای کتاب‌خانه‌ي آقای نجفی ببرد که از همه‌ي ما مستحق‌تر است. همه‌ي ما از کتاب‌خانه‌ي آیت‌الله استفاده کرده و می‌کنیم.»
آقای مشکوه و بقیه‌ي آن رقبا گاهی روزهای جمعه به قم می‌آمدند و در بیرونیِ پدرم به بحث علمی می‌پرداختند. این کتاب‌ها در بیرونی منزل ایشان بود و شامل کتاب‌های چاپی و خطی می‌شد که بعضی‌شان را آن‌ها اصلا یا ندیده بودند یا نداشتند و در هیچ کتاب‌خانه‌ای نسخه‌ي دیگری نداشت. آن‌ها برای دیدن کتاب ها می‌آمدند قم و نهار هم مهمان آقا بودند. اگر زمستان بود می‌نشستند زیر کرسی و پدر می‌گفت با آش جو که مادر عزیزم در پخت آن تخصص داشت، از آن‌ها پذیرایی کنند.
 
*  این متن برشی است از خاطرات سیدمحمود مرعشی در کتاب «کتابفروشی» به گردآوری ایرج افشار که سال 1383 نشر شهاب ثاقب آن را به چاپ رسانده. متن برای مجله‌ی همشهری داستان بازتنظیم و ویرایش شده است.
 
منبع: همشهري داستان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2436
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

جهت مشاهده و ذخیره تصویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک نمایید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2479
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

امام گفته بود به فلاني بگوييد حماسي بخواند. دو بار هم گفته بود. آهنگران دو بار نوحه‌هايي خوانده بود كه بيش از حد بوي ماتم و غم داشت و از حماسه در آنها خبري نبود. همين هم شد كه اما اينطور به او پيغام بدهند. آهنگران هم كه پيغام امام را گرفت رفت سراغ «حبيب الله معلمي» و بعد از چند روز شعري را خواند كه معروف‌ترين نوحه او را رقم زد: «اي لشكر صاحب زمان آماده باش آماده باش...»

به گزارش رجانيوز، اين مضمون روايتي است كه خود آهنگران از تذكر امام و بعد سروده شدن اين سرود معروف دارد. سرودي كه خيلي‌ها اگر هيچ چيز ديگري هم از او به ياد نداشته باشند، حتما همين يك مصرع را از حفظ‌ا‌ند. اما چه كسي خبر دارد كه سراينده اين سرود جاودانه كيست؟ چه كسي تا همين امروز كه خبر درگذشت «حبيب الله معلمي» منتشر شد، مي‌دانست كه كشاورز 87 ساله رامهرمزي كه امروز از دنيا رفته است، همان كسي است كه نه فقط همين شعر، كه بيشتر شعرهاي خاطره انگيز «بلبل خميني» -لقبي كه صدام به آهنگران داده بود- را سروده است؟ شعرهايي كه نواي شورانگيز آهنگران كاري كرده بود كه حتي خبر جعلي اسارت «بلبل خميني» كلي خوشحال كند دشمن بعثي را.
 
 
كشاورزي، دفاع و شاعري براي دفاع مقدس
حبیب الله معلمی فرزند نصیر سال 1305 شمسی در شهرستان رامهرمز دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را در مکتب‌خانه گذراند و ادامه‌ آن را تا سیکل قدیم پی‌گرفت و پدرش که معلم قرآن بود او را با این کتاب آسمانی آشنا کرد. ذوق و قریحه‌ شاعری از اوان جوانی در وجود وی بود ولی تشویق‌های یکی از دوستان پدرش که خود شاعری توانا بود به ‌نام حاجی بابا اشتری لرکی زمینه را برای شکوفایی استعدادهای وی فراهم ساخت.
معلمی در سال 1340 از رامهرمز به اهواز مهاجرت کرد و در زمینی در کنار رودخانه کارون و در کیانپارس کنونی کشاورزی می‌کرد. با آغاز جنگ در اهواز به عنوان یکی از مهمترین شهرهای جنگی ایران در فرصت‌های بسیاری همراه با فرزندانش در سنگرهای دفاع هم حضور داشت و همزمان به سرودن اشعار نیز می‌پرداخت. 
 
صادق آهنگران ماجراي آشنايي خود با مرحوم معلمي را اينگونه تعريف مي‌كند:
«سال 1359یعنی همان اوایل جنگ من با سیف الله معلمی فرزند حاج آقا معلمی در جهاد سازندگی آشنا شدم. او گفت: پدرم شعر می‌گوید. اگر تمایل داری برای شما هم که در مراسم‌ها نوحه می‌خوانید شعر بگوید. من همان جا روی نوار کاست چند بیت ضبط کردم و نام چند شهید خوزستان را هم نوشتم و به سیف الله دادم.
روز بعد که او را دیدم برگه ای به من داد و گفت: این شعر را پدرم بنا به آهنگی که دیروز به من دادی، سروده و نام شهدایی را که به من دادید، هم در بیت‌ها آورده است. نگاهی به کاغذ انداختم. اشعار خوب و محکمی سروده شده بود. مطلع یا سر‌نوحه‌اش این بود:
ای شهیدان به خون غلتان خوزستان، درود/ لاله‌های سرخ پرپر گشته ایران، درود
همان موقع سید حسین علم الهدی سر رسید و گفت: در نظر داریم برای عشایر خوزستان در هویزه مراسمی برگزار کنیم. بیا و دعای توسل را در آنجا بخوان.
من آن شعر را با خودم بردم و آنجا آن را برای نخستین بار خواندم. آن شب آنقدر جمع حاضر منقلب شدند که تا نزدیک بیست دقیقه پس از مراسم همه گریه می‌کردند. الحق و الانصاف شعر زیبا و دلنشینی بود
شهيد علم الهدي دست آهنگران را مي‌گيرد و مي‌برد به حسينيه جماران تا در برنامه همين نوحه را پيش حضرت امام اجرا كند. آنجا هم اين شعر مي‌گيرد و تلويزيون چند بار اين نوحه خواني را پخش مي‌كند.
 
بازگرداندن روحيه جهاد به كشور با نواي كاروان
اما ماجراي يكي ديگر از سرودهاي ماندگار آهنگران هم خواندني است. «با نواي كاروان...» سرودي است كه هنوز هم بعد از بيش از دو دهه شورانگيز و حماسي است. ماجراي اين سرود بر مي‌گردد به بعد از عمليات والفجر مقدماتي كه با موفقيت همراه نبود، عدم موفقيت در آن عمليات باعث شده بود تا فضاي كشور كمي يأس‌آلود شود. همين هم باعث شد تا ستاد تبليغات جنگ از آهنگران بخواهد كه سرودي آماده كند.
از طرفي شايعه اسارت «بلبل خميني» هم تازه از سوي عراقي‌ها سر زبانها افتاده بود. پس لازم بود كه سرودي آماده شود تا هم فضاي كشور را عوض كند و هم نشان دهد بلبل خميني بيرون از قفس است. آهنگران سراغ معلمي رفت. از اينجا به بعدش را از زبان آهنگران بخوانيد:
«وقتی پیش آقای معلمی رفتم و قضیه را برایش توضیح دادم، پرسید «آهنگ و سبکی هم داری؟» سبک همان نوحه ای که چند سال پیش در آبادان خوانده بودم را به او دادم. آن نوحه در رابطه با حضرت قاسم صلوات الله علیه بود. این سبک را به آقای معلمی دادم و او هم شعر «با درای کاروان » را با همین سبک آماده کرد.
 
 
 
وقتی معلمی شعر را به من داد، با خودم فکر کردم واژه ی « درا » کمی برای مردم نا مانوس است، به همین خاطر در شعر دست بردم و «درا» را به «نوا» تبدیل کردم و آن را در نماز جمعه اجرا کردم:
با نوای کاروان، بار بندید همرهان/ این قافله عزم کرببلا دارد
این نوحه را که در نماز جمعه ی تهران اجرا کردم، ضمن بالا بردن روحیه ی رزمندگان ، به شایعات پیرامون اسارت خودم هم پایان دادم. از قضا خیلی هم گل کرد و تا مدت ها ورد زبان مردم بود
 
قفلهايي كه باز مي‌شد
صادق آهنگران درباره ارتباط خود با ‌آقای معلمی در ایام جنگ می‌گوید: «آقای معلمی با اینکه کشاورز بود و از صبح تا غروب روی زمین کار می‌کرد، در زمینه سرودن شعر توان بالا و شوق و انگیزه زیادی داشت و کارش را هم بدون توقع و چشم داشتی انجام می‌داد. گاهی تا صبح با هم می‌نشستیم و شعر و سبک آن را آماده می‌کردیم. اول نوای حماسی برای جذب نیرو و بعد نوایی که در جبهه برای آمادگی عملیات بود، بعد از آن هم سبک زمان خود عملیات و الی آخر.
خیلی مواقع پیش می‌آمد که نه شعر آقای معلمی می‌آمد و نه سبک من و کار قفل می‌شد. در اینگونه موارد توسلی می‌کردیم و اغلب هم موفق به شکستن قفل می‌شدیم.
به این ترتیب، دیگر فرصت هیچ کاری نداشتیم و دائم در گردان‌ها و تیپ‌ها و لشکرها و شهرهای مختلف برنامه اجرا می‌کردم. تا آخر جنگ هم کارم همین بود. از طرفی، چون در قرارگاه حضور داشتم و با همه فرماندهان رفیق بودم، آنها توقع داشتند من به همه گردان‌ها‌ی‌شان بروم و نوحه بخوانم...»
نوحه های شیوا و حزین صادق آهنگران در ایام محرم و فاطمیه هم از سروده‌های این مرد اهل قلم است.
 
 
شعري با رمز عمليات
حبیب الله معلمی خود درباره سرودن اشعارش می‌گوید: در شب‌های عملیات نوحه‌ها تهیه می‌شدند و رمز عملیات در آنها گنجانیده می‌شد که بسیار هم مورد توجه قرار می‌گرفت؛ مثلا در عملیات والفجر مقدماتی نیاز به نوحه‌ای بود که رمز عملیات آن «یا الله» بود. من در همان قرار گاه نشستم و بلافاصله شعر را سرودم. چند دقیقه بعد با حاج صادق تمرین کردیم و او هم آن را در همانجا خواند و فیلمبرداری شد و با اعلام عملیات، بلافاصله آن نوحه هم پخش شد. تیتر آن این بود:
«عزم سفر دارند این گردان حزب الله/ با رمز یا الله یا الله یا الله»
از معلمی نوحه‌های به یاد ماندنی از جمله؛ «با نوای کاروان/ بار بندید همرهان/ این قافله عزم کرببلا دارد»، «شور حسین است چه‌ها می‌کند»، «این لشکر حق عازم کربلاست امشب»، «سوی دیار عاشقان رو به خدا می‌رویم»، «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت»، «ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر»، «ای لشکر صاحب زمان/ آماده باش/ آماده باش» به جا مانده است. عمده سروده‌های وی توسط صادق آهنگران، مداح نام ‌آشنای جبهه‌ها اجرا شده است.
 
 
 
بیشتر اشعار معلمی در کتاب «خونین نامه‌ عاشقان حسین» در دو جلد و در زمان جنگ توسط انتشارات سپاه پاسداران چاپ و منتشر گردید، کتاب شعر «وادی عشق» نیز از کارهای اوست. همچنین از دیگر مجموعه اشعار این شاعر می‌توان به کتاب «شفق خونین» از انتشارات دارالهدی اشاره کرد. بیشتر آثار وی در قالب چهارپاره است گرچه در غزل و مثنوی نیز طبع‌آزمایی کرده‌ است.
 
 
ستایش رهبر معظم انقلاب از معلمی
پس از جنگ، بارها حبیب الله معلمی مورد ستایش رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خامنه‌ای قرار گرفت که تقدیر نامه زیر، نمونه‌ای از آنهاست:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر عزیز آقای معلمی
هنگامی که شعر روشن شما که چون جویبار مصفایی با نغمه برادر خواننده عزیز، آقای آهنگران به کلام جان مشتاقان می‌ریزد و روحی تازه و سرشار از انگیزه و احساس انقلابی به شنونده می‌بخشد، شأن شعر و سرود انقلابی و اسلامی و مردمی و اوج شاعر مومن و صالح، آشکار و ملموس می‌گردد. سرود دلنواز شما و سرایش صمیمی و شیرین آن برادر، بی شک یکی از پایه‌های جهاد مقدس ما در برابر دشمن جهانی و جنگ تحمیلی است. این پایگاه شایسته را به شما تبریک می‌گویم و نیز طلوع فجر مقدس انقلاب را و صله ناقابلی تقدیم می‌دارم و شما را دعا می‌کنم.
برادر شما سید علی خامنه‌ای
 
منابع: فارس/ تسنيم/ شهداي ايران
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2058
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

به نقل از مهر، حجت‌الاسلام محسن قرائتی عصر چهارشنبه در گردهمايی مفسران قرآن كريم كه با محوريت تفسير سوره حجرات ويژه ماه مبارك رمضان در سازمان تبليغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد، اظهار کرد: در قرآن چندين ويژگی برای سياسيون بيان شده است ایمان ،‌ تقوا، جهاد، هجرت، مسابقه،‌ امانت‌داری از ويژگی‌های لازم  برای رجال سياسی است.

وی با بيان اينكه متاسفانه در شب قدر كه شب نزول قرآن است، ‌تفسير جايگاهی ندارد، بیان كرد: در اين شب ارزشمند دعاهای بسياری خوانده می‌شود كه مناسب است، اما بايد زمان و جايگاهی را هم به تفسير قرآن اختصاص داد و به اين كتاب زندگی اهمیت داد.

وی با اشاره به اینکه اهميت كفايه خواندن در ميان حوزويان ما ارزش بيشتری نسبت به گذراندن يك دوره تفسير قرآن دارد افزود: متاسفانه قرآن را علم نمی‌دانيم که اين امر سبب عقب ماندن ما شده است، از این رو بايد از ابتدا راه حركت در مسير معارف قرآنی را شروع كنيم و در نظرات و ديدگاه‌های خود تجديد نظر كنيم.

حجت الاسلام قرائتی با بیان اینکه بايد از پيشگاه خداوند عذرخواهی كنيم كه كتاب قرآن در پيش ما عزيز نبوده است افزود: در حالی‌که قرآن کریم قداست دارد و ما بعد از اين عذرخواهی باید به دنبال عمل به قرآن برويم.

وی با بیان اینکه كلمه به كلمه قرآن پايان‌‌نامه و تحقيق است و جای جستجو، بررسی و تدبر بسيار دارد، تاکید کرد: بيان تفسير سوره حجرات در ماه رمضان يك بیان حداقلی از قرآن است كه برای اين ماه مبارك انتخاب شده است، لذا بايد همه شما مبلغان يك دوره كامل تفسير ببينيد، به گونه‌ای كه اگر از یک روحانی از هر جای قرآن از او سوال شود، بتواند به راحتی و با تسلط كامل پاسخگو باشید.

رئيس ستاد اقامه نماز كشور، با اشاره به اينكه نماز خواندن بايد عاشقانه باشد و گرنه شيطان هم نماز می‌خواند گفت: بسياری از پژوهش‌هايی كه در حوزه معارف دينی انجام می‌شود، خروجی مفيد و لازم را ندارد لذا بايد كنار گذاشته شود.

وی خطاب به مبلغان شركت‌كننده در جلسه، گفت: شما باید به صورت جدی تصميم گرفته و يك سال درس‌های عادی حوزه را رها كرده و تفسير قرآن و نهج‌البلاغه را فراگيريد، البته نباید از توجه به دعاهای رسيده از ائمه(ع) كه مضامين بلندی دارند و برای هر كدام می‌توان ساعت‌ها و جلسه‌ها تفسير گفت‌ و مفاهيم آن را تبيين كرد، غفلت نكنيد.

وی با اشاره به اينكه اگر عوامل سقوط جامعه را از كارشناسان خبره جامعه‌شناسی بپرسيم و همه پژوهش‌های صورت گرفته در اين عرصه را بررسی كنيم به دعای امام سجاد(ع) در اين زمينه می‌رسيم، اضافه كرد: امام سجاد(ع) در صفحه آخر دعای ابوحمزه ثمالی دلايل سقوط جامعه را به طور كامل معرفی می‌كنند و اين در حالی است كه ما دعا را ساده گرفتيم و از نقش تربيتی و مضامين اخلاقی آن غفلت كرديم، لذا همين دعاها نيز نياز به تفسير دارند.

وی با اشاره به آيه 36 سوره نساء افزود: 20 نكته مهم از اين كلمه ساده استخراج كرديم و به همين شيوه می‌توان تفسير کرد، بايد يك انقلاب فكری انجام دهيم تا آنچه را كه می‌خوانيم و روی منبر می‌گوييم، مفيد باشد.

وی با بيان اينكه تمام قرآن سبك زندگی است، افزود: قالوا، قولوا و لا تقل‌هايی كه در قرآن آمده همه سبك زندگی و گفت‌وگو است، لذا برخی از گفت‌گو‌ی تمدن‌ها، سازندگی و پيشرفت سخن می‌گويند در صورتی كه قرآن ذی‌القرنين را سردار سازندگی معرفی می‌كند و ما از اين مسئله غفلت می‌كنيم و اين در صورتی است كه قرآن می‌گويد هر عملی كه می‌خواهيد انجام دهيد باید لحظه لحظه آن هدف‌مند باشد.

قرائتی با بيان اينكه عده‌ای به بهانه جدايی دين از سياست، آيات سياسی قرآن را حذف و بيان نمی‌كنند، ‌افزود: در قرآن آيه 29 سوره فتح اول شدت و مقابله با دشمن آمده و سپس عبادت بيان شده، لذا مومنان با گفتن مرگ بر آمريكا كه نماد كفر و دشمنی است، برائت از دشمنان و ظالمان و توجه نسبت به رزمندگان اسلام را به عنوان نمونه‌ای از فعاليت‌های سياسی در نظر بگيرند.

وی با اشاره به اينكه در قرآن چندين ويژگی برای سياسيون بيان شده است، گفت: ايمان،‌ تقوا، جهاد، هجرت، مسابقه،‌ امانت‌داری از جمله اين ويژگی‌ها برای رجال سياسی است.

قرائتی با اشاره به اينكه رسول اكرم(ص) در قيامت از مهجوريت قرآن در ميان مسلمانان شكايت می‌كنند، اضافه كرد: اين يك شكايت ساده نيست، زيرا پيامبر(ص) رحمت‌للعالمين هستند و شكايت چنين فردی از كم‌كاری در مورد قرآن است و مهجوريت قرآن بيشتر از مظلوميت اهل بيت(ع)، پيامبر (ص) را می‌سوزاند.

رئيس ستاد اقامه نماز كشور با اشاره به اينكه ما در مورد قرآن به فعاليت‌های حاشيه‌ای مشغول شده‌ايم، اظهار كرد: در مورد پرداختن به قرآن و توجه به علوم تحدی و علوم تحريفی كه آيا اين كتاب آسمانی تحريف شده يا نه، مناسب و بجا است.

اين مفسر قرآن كريم تهيه محتوای مناسب و متناسب برای كودكان و نوجوانان را مهم و لازم دانست و ادامه داد: برای آنكه كار جدی و ماندگار توسط شما طلاب و مبلغان انجام شود، بايد خودتان يك تصميم جدی از درون بگيريد و در اين راه زحمت كشيده و بسوزيد، در اين صورت تلاش شما اثرگذار و ماندنی می‌شود.

وی با بيان اينكه در جلسات تفسير بايد به نياز مخاطب توجه شود، افزود: نياز نيست آيات را به شكل ترتيبی تفسير كرده و آيه آيه جلو برويد، زيرا گاهی مخاطب مناسب برای توجه و فهم تفسير و محتوای آيه وجود ندارد و لازم است كه به آيات ديگر بپردازيد.

قرائتی تصريح كرد: در پای منبر از خواب، شعر، قصه و تاريخ كمتر استفاده كنيد و بيشتر به تفسير قرآن بپردازيد و برنامه ملاقات خصوصی با افراد به ويژه جوانان را برای برقراری ارتباط بيشتر و رفع مسائلی كه دارند، حتما در نظر بگيريد.

وی با بيان اينكه ارتباط با نسل نو را از آن جهت كه بسيار در معرض خطر هستند را فراموش نكنيد، خاطرنشان كرد: فقط بيان كننده تفسير قرآن نبوده بلكه خودتان هم از آن جهت كه عالم هستيد فكر و تدبير كرده و نكات جديدی را به كتاب‌های تفسير نور اضافه كنيد تا با نام خودتان به چاپ برسد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2083
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:

مردم! شما را به يادآورى مرگ، سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند؟
و چگونه طمع مى ورزيد كه به شما مهلت نمى دهد؟

مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند، چنان از ياد رفتند گويا از آبادكنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانه اشان بود، آن چه را وطن خود مى دانستند از آن رميدند، و از آنجا كه مى رميدند، آرام گرفتند، و چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند.

اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه مى توانند عمل نيكى بر نيكى هاى خود بيفزايند، به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد، چون به آن اطمينان داشتند سرانجام مغلوبشان نمود.


متن حدیث:


وَاءُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَإِقْلاَ لِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ. وَكَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَطَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ! فَكَفَى وَاعِظا بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبِينَ، وَاءُنْزِلُوا فِيها غَيْرَ نَازِلِينَ، فَكَاءَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيَا عُمَّارا، وَكَاءَنَّ الاَّْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَارا.
اءَوْحَشُوا مَا كَانُوا يُوطِنُونَ، وَاءَوْطَنُوا مَا كَانُوا يُوحِشُونَ، وَاشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا، وَاءَضَاعُوا مَا إِلَيْهِ انْتَقَلُوا. لاَ عَنْ قَبِيحٍ يَسْتَطِيعُونَ انْتِقَالا، وَلاَ فِي حَسَنٍ يَسْتَطِيعُونَ ازْدِيَادا. اءَنِسُوا بِالدُّنْيَا فَغَرَّتْهُمْ، وَوَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ.




«نهج البلاغه، خطبه 188»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2347
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می‌کنند:

سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند.
بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
"برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص30
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2033
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی

در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان«صلوات الله علیه»، قابل انکار نبود. ایشان یک مغازة پـینه‏ دوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان می‏‌گفت: گاهی آقا شب‏های جمعه یک‏ دفعه می‏ آیند، می‏‌فرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا می‏‌روم کربلا و بر می‏‌گردم. این‏ها خواب و قصّه و داستان نیست. 
مرحوم والد ما می‏‌گفت: آقا تشریف می‏‌آورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود. پدرم گفت که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان تشریف می‏‌آورند آنجا پیش تو؟! گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما می‏‌آیید اینجا پیش من احوالم را می‏‌گیرید؟ ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را می‌گیرند..
مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکره‌اش را گرفته باشد، می‌تواند خدمت امام زمان«صلوات الله علیه»، برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!...
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1939
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

«اَعوذ باللّه من الشیطان الرجیم»
«بسم اللّه الرحمن الرحیم»


«والحمد الله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّدٍ و آله الطّیبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین»

ایّام ولادت قطب عالم امکان، جوهره ممکنات، امام زمان (صلوات‌الله‌علیه) است. به ذهنم آمد بحثی بسیار کوتاه در مورد مسئله امامت داشته باشم.
دسته بندی گروهی از روایات در باب مسئله امام:
1- وجود امام در هر عصر
روایات متعددّی در باب مسئله امام وارد شده است. یک دسته از روایات در باب مسئله وجود امام در هر عصر است به این مضمون که اگر حجّت الهی نباشد، زمین و آنچه بر روی زمین است از بین می‌روند. بیش از پنجاه روایت با این مضمون در بحار موجود است. «لولا الحجّه لَساخت الارضُ باهلها».
 در روایت دیگری محمد‌بن‌فُضِیل می‌گوید: به امام هشتم(صلوات‌الله‌علیه)  عرض کردم: «أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ»، آیا می‌شود زمین بدون امام باقی بماند؟! «فَقَالَ لَا»، حضرت فرمودند: خیر، نمی‌شود. «قُلْتُ فَإِنَّا نَرْوِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)[1]، حضرت فرمودند: این روایت اشتباه است. اگر امام روی زمین نباشد، زمینی نمی‌ماند که خداوند بخواهد اهلش را مورد خشم قرار دهد.»، عرض کردم: از جدّ بزرگوار شما امام صادق(صلوات‌الله‌علیه) نقل شده که فرموده‏اند: «أَنَّهَا لَا تَبْقَى‏ بِغَيْرِ إِمَامٍ»، زمین بدون امام باقی نمی‌ماند. بعد به حضرت عرض می‏کند: «إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ»، برای ما روایت کرده‌اند که: اگر امام روی زمین نباشد، خداوند اهل زمین و بندگان را را مورد سخط و خشم قرار می‌دهد. « فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ »
در روایت دیگری از امام باقر (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است که حضرت فرمودند:
« لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً »، بر فرض محال اگر امام حتّی لحظه‏ای از زمین برداشته شود؛ صحبت لحظه است نه یکی، دو روز، « لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ‏ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ »، همه اهل زمین در هم کوبیده می‏شوند و از بین می‌روند.[2]
2- معرفت نسبت به امام
دسته دیگری از روایات در باب معرفت نسبت به امام است که اگر کسی نسبت به امام زمانش حتّي به اندازه یک شب معرفت نداشته باشد، «مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّة[3]»، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است. دسته دیگری از روایات به این مضمون‏اند که: اگر بنا شود همه از بین بروند و فقط یک نفر روی زمین باقی بماند، آن یک نفر باید امام باشد.
دسته بندی نظرات سه علم در باب امام:
برای توضیح روایات ذکر شده، می‏خواهم بحث عمیقی را مطرح کنم:
سه دسته از علما ذیل این مسئله، بحث‏های پیچیده‏ای دارند که ساده‏ شده آن را می‏گویم:
1- فلاسفه
دسته اوّل؛ فلاسفه. برخی عالمان فیلسوف می‏گویند:
ما واجب الوجود، ممکن الوجود، قدیم و حادث را می‌فهمیم و می‏دانیم که خدا قدیم است و ما حادث. سؤال این است که نقطه اتّصال و رابط بین حادث و قدیم چیست؟ حلقه‌ای که ممکن را به واجب متصّل می‌کند چیست؟ اگر بگویی آن حلقه اتّصال از سنخ واجب است، یک سری اشکالات پیش می‌آید و اگر بگویی از سنخ ممکن است اشکالات دیگر پیش می‌آید؟ بحث، خیلی دقیق، ظریف و پیچیده است.
2- عرفان
دسته دوم؛ عرفا. اهل معرفت نیز در باب غایت و هدف خلقت انسان بحثِ عرفانیِ بسیار مهمّی دارند که از آیات قرآن و روایات استخراج کرده‏اند. اهل معرفت می‏گویند: هدف از خلقت انسان، معرفت‏الله، به معنای شهودالله، فنای ‏فی‏الله و لقاءالله است و بحث در این است که انسان چگونه می‏تواند به این مرتبه برسد. فلاسفه ‏ علمی است و از نظر مفاهیم بحث مي‏كنند، امّا این بحث معرفتی است.
3- اخلاق
دسته سوم؛ علمای اخلاق. این دسته از بزرگان می‏گویند: بیشتر مباحث اخلاقی، دستوری است، حال از نظر عملی برای رسیدن به هدف از خلقت چه باید کرد؟ انسان چگونه می‏تواند وادی سیر و سلوک را طیّ کند؟
لذا بحث‌های معرفتی و اخلاقی یک رابطه تنگاتنگ با هم دارند؛ چون هدایت دو نوع است: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب». ارائه طریق که به معنای نشان دادن است توسّط علمای اخلاق صورت می‏گیرد، امّا در ایصال به مطلوب که بحثی معرفتی است، رساندن به مقصود است نه فقط نشان دادن راه. اگر از کسی آدرسی را بپرسی، یک وقت می‌گوید: از اینجا برو، یک وقت ایصال به مطلوب می‏کند؛ یعنی دستت را می‌گیرد و به مقصد می‏رساند.
لذا به طور خلاصه در اخلاق به دنبال ارائه طریق و دستورالعمل هستیم، در عرفان به دنبال کسی هستیم که دست ما را بگیرد و به هدف برساند و در فلسفه به دنبال حلقه اتّصال ممکن و واجب هستیم. هر سه به دنبال یک گمشده هستند که آن هم وجود مقدّس امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) است و غیر ایشان راهی نیست.
تطبیق نظرات با روایات شریفه:
ابن‌سلم در روایتی از امام صادق(صلوات‌الله‌علیه)  نقل می‌کند که حضرت فرموده‏اند: «الْإِمَامُ عَلَمٌ‏ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ»، امام رابط بین ممکن و واجب، حادث و قدیم و نشان دهنده راه الهی است. علم سه معنا دارد: نشانه برای شناخت راه، فاصله بین دو زمین و مهتر و جلودار. لذا حضرت گمشده هر سه علم اخلاق، عرفان و فلسفه را معرّفی فرموده‏اند. در واقع حضرت فرموده‏اند: امام کسی است که ارائه طریق می‏کند؛ نشانه برای شناخت راه است، امام حلقه اتّصال بین واجب و ممکن است؛ فاصله بین خدا و خلق است، امام کسی است که ایصال به مطلوب می‏کند؛جلودار و مهتر است. در ادامه حضرت می‏فرمایند: «فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً»[4]، پس هر کس او را بشناسد مؤمن است و هر کس منکر او شود کافر است.
در روایتی دیگر امام صادق(صلوات‌الله‌علیه) می‏فرمایند: «خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَال‏»، روزی امام حسین(صلوات‌الله‌علیه) به اصحابشان فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ‏ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوه‏»، ای مردم! خداوند بندگان را جز برای معرفت پیداکردن خلق نفرمود. در اینجا معرفت، شناسایی مفهومی نیست، بلکه شناخت شهودی و عرفانی است؛ «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه‏»، عبادت وقتی محقّق می‏شود که عبد خدا را شهود کند و در دل عظمت خدا را ادراک نماید و عبادت بدون معرفت پوسته بدون مغزی است[5]؛ «فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاه‏» وقتی خدا را پرستش کرد، به سبب همین پرستش، از پرستش غیر او بی نیاز می‌شوند و دیگر موجودی را عبادت، یعنی کُرنش درونی، نمی‌کنند. «فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ‏» شخصی به حضرت عرض می‌کند: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»، ای پسر پیغمبر! پدر و مادرم فدایت! معرفت الهی چیست؟ «قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُم‏» حضرت می‌فرمایند: معرفتِ خدا، معرفتِ امام زمان است. یعنی وجود مقدس امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) حلقه‌ی ارتباطیِ حادث و قدیم و برزخ بین واجب و ممکن است و به تعبیر ادعیه مجرای فیض الهی است و اگر او را شناختی، بدون اینکه تقاضا کنی، خدا را به تو می‏شناساند. نه می‌توانی بگویی خدا است نه می‌توانی بگویی مخلوق است. در روایتی است که: «نزّلونا عن‏ الرّبوبيّة و قولوا فينا ما شئتم.[6]» غیر از ربوبیّت هر چه می‏خواهید درباره فضائل ما بگویید.
تا اینجا حضرت بُعد فلسفی، یعنی وجود و هستی را فرمودند، امّا در ادامه به بُعد اخلاقی و ارائه طریق اشاره می‏فرمایند. «الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ»، اگر آن موجودی که تو را ایصال به مطلوب میکند، شناختی، باید از او اطاعت کنی و هر چه می‌گوید عمل کنی؛ چون او است که ایصال به مطلوب و ارائه طریق می‌کند.
چگونگی بهره‏مندی از امام غائب:
حال سؤال می‏‌شود: چگونه از امام بهره ببریم در حالی‏که امام زمان در غیبت هستند؟
جواب به این سؤال در هرسه بعد باید پاسخ داده شود،
1- ارائه طریق؛ در باب مباحث اخلاقی تمام دستورات ازطریق‌ پیامبر اکرم و ائمه طاهرین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) به ما رسیده است و در این باب کمبود نداریم.
2- مباحث فلسفی؛ در روایتی است که امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) در زمان غیبت مثل خورشید پشت ابر هستند؛ یعنی همان‏طور حیات جانداران به خورشید وابسته است چه پشت ابر باشد و چه نباشد، بدون امام زمان هم حیاتی نیست چه غائب باشند، چه ظاهر چون ایشان رابط بین ممکن و واجب و قدیم و حادث‏اند و اگر رابط نباشد، هیچ چیزی وجود نخواهد داشت.
3- ایصال به مطلوب؛ در این مورد آیا باید حضرت را شهود کنیم؟ برخی به دنبال زیارت حضرت هستند و خیلی دعا می‌کنند، اگر درون کسی غیر این حالت وجود داشته باشد، خلل و کمبود دارد، باید این‏گونه بود، امّا از این نکته ‌نباید  غفلت کرد که آیا باید تقاضای شهود داشته باشیم یا قابلیّت شهود؟ تقاضای شهود لازمه ایمان است، امّا انسان باید قابلیّت شهود را در خود ایجاد کند و بزرگانی امثال مقدّس‏اردبیلی و سیّدبحرالعلوم چون قابلیّت شهود را در خود ایجاد کرده بودند، خدمت امام زمان (صلوات‌الله‌علیه)می‏رسیدند.
حتّی اختصاص به اهل کرامت هم ندارد؛ در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان«صلوات الله علیه»، قابل انکار نبود. ایشان یک مغازه پینه‏دوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان می‏گفت: گاهی آقا شب‏های جمعه یک‏دفعه می‏آیند، می‏فرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا می‏روم کربلا و بر می‏گردم. این‏ها خواب و قصّه و داستان نیست. مرحوم والد ما می‏گفت: آقا تشریف می‏آورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود. پدرم گفت، که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان تشریف می‏آورند آنجا پیش تو؟! گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما می‏آیید اینجا پیش من احوالم را می‏گیرید؟ ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را می‌گیرند؛ مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکره‌اش را گرفته باشد، می‌تواند خدمت امام زمان«صلوات الله علیه»، برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!
لذا در باب انتظار فرج که روایات بسیار داریم که افضل اعمال است، چه کسی می‌تواند منتظر باشد؟ کسی که حبّ دنیا دارد؟ اگر امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) تشریف بیاورند، حاضرم دست از همه چیز بردارم و هر امر فرمودند بگویم: چشم؟ اگر این‏چنین شویم، بی برو برگرد دستمان را خواهد گرفت، چه چشم ظاهری ببیند، چه نبیند. اینجا است که عبادات‌ روح می‏گیرند و طاعات‌ مغز پیدا می‌کنند و از پوست بودن خارج می‏شوند.
 اگر کسی این حالت در آن نباشد، منحرف است. زیرا این‏گونه بودن طبق موازین است، لذا در روایات متعدّد داریم که اگر کسی امام زمانش را نشناسد، « مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّة[7]»، به مرگ جاهلیّت مرده است.
خدایا بحقّ مهدی موعودت؛ یعنی موجودی که الآن محبوبترین موجودات نزد تو است، دست ما را از دامن او کوتاه مکن!


[1]. بحار الأنوار ؛ ج‏23 ؛ ص3
[2]. بحار الأنوار ؛ ج‏23 ؛ ص34
3] . بحار الأنوار ؛ ج‏32 ؛ ص321
4] . بحار الأنوار ؛ ج‏23 ؛ ص88
[5] البتّه اشتباه نشود! باید مدتی عبادت کند تا به مغز آن برسد.
[6] . منهاج النجاح في ترجمه مفتاح الفلاح ص33
[7] . بحار الأنوار ؛ ج‏32 ؛ ص321

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 6684
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

 

 گلچینی از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب در مورد حضرت ولی‌عصر ارواحنا له‌الفداء

حقيقت اين است كه شيعيان وقتى منتظر مهدى موعودند، منتظر آن دست نجات‏بخش هستند و در عالم ذهنيات غوطه نميخورند؛ يك واقعيتى را جستجو ميكنند كه اين واقعيت وجود دارد. حجت خدا در بين مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى ميكند؛ مردم را مى‏بيند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس ميكند. انسانها هم، آنهائى كه سعادتمند باشند، ظرفيت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زيارت ميكنند. او وجود دارد؛ يك انسان واقعى، مشخص، با نام معين، با پدر و مادر مشخص و در ميان مردم است و با آنها زندگى ميكند. اين، خصوصيتِ عقيده‏ى ما شيعيان است.
اين، آينده‌ى قطعى شماست
ملت ايران به فضل پروردگار، با هدايت الهى، با كمكهاى معنوى غيبى و با ادعيه‌ى زاكيه و هدايتهاى معنوى ولى‌الله‌الاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامى را بار ديگر در عالم سربلند كند و كاخ با عظمت تمدن اسلامى را برافراشته نمايد. اين، آينده‌ى قطعى شماستجوانان، خودشان را براى اين حركت عظيم آماده كنند. نيروهاى مؤمن و مخلص، اين را هدف قرار دهند.
ديدار ايثارگران 29/05/1376 
قبل از فرج، آسايش و راحت‌طلبى و عافيت نيست!
قبل از دوران مهدى موعود، آسايش و راحت‌طلبى و عافيت نيست. ...قبل از ظهور مهدى موعود، در ميدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاك امتحان مى‌شوند؛ در كوره‌هاى آزمايش وارد مى‌شوند و سربلند بيرون مى‌آيند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبه‌روز نزديكتر مى‌شود؛ اين، آن اميد بزرگ است؛ لذا روز نيمه‌ى شعبان، روز عيد بزرگ است.
دیدار با مردم قم 30/11/1370
 
حقیقت انتظار
انتظار، يعنى دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه زندگى بشر. ممكن است كسانى آن دوران را نبينند و نتوانند درك كنند - فاصله هست - اما بلاشك آن دوران وجود دارد؛ لذا تبريك اين عيد - كه عيد اميد و عيد انتظار فرج و گشايش است - درست نقطه‌ى مقابل آن چيزى است كه دشمن مى‌خواهد به وجود بياورد.
ما آن وقتى مى‌توانيم حقيقتاً منتظر به حساب بياييم كه زمينه را آماده كنيم. براى ظهور مهدى موعود(ارواحنافداه) زمينه بايد آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل كردن به احكام اسلامى و حاكميت قرآن و اسلام است. اولين قدم براى حاكميت اسلام و براى نزديك شدن ملتهاى مسلمان به عهد ظهور مهدى موعود (ارواحنافداه و عجّل‌اللَّه‌فرجه)، به‌وسيله‌ى ملت ايران برداشته شده است؛ و آن، ايجاد حاكميت قرآن است؛
ديدار به مناسبت ميلاد حضرت مهدى (عج) 25/09/1376
 
بايد زمينه را آماده كنى
مسأله‌ى ولادت حضرت مهدى عليه‌الصّلاةوالسّلام‌وعجّل‌اللَّه‌تعالى‌فرجه‌الشّريف، از اين جهت هم حائز اهميت است كه مسأله‌ى انتظار و دوران موعود را كه در مذهب ما، بلكه در دين مقدّس اسلام ترسيم شده است - دوران موعود آخرالزّمان؛ دوران مهدويت - ما به ياد بياوريم، روى آن تكيه كنيم و بر روى آن مطالعه و دقّت و بحثهاى مفيدى انجام گیرد. شما بايد زمينه را آماده كنى، تا آن بزرگوار بتواند بيايد و در آن زمينه‌ى آماده، اقدام فرمايد. از صفر كه نمى‌شود شروع كرد! جامعه‌اى مى‌تواند پذيراى مهدى موعود ارواحنافداه باشد كه در آن آمادگى و قابليت باشد، والّا مثل انبيا و اولياى طول تاريخ مى‌شود
در ديدار با پاسداران 10/12/1368
 
 دنيا را از عدل و داد پر مى‌كند و ظلم را ريشه‌كن مى‌سازد
خصوصيت مهدى موعود(عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌وارواحنافداه) در نظر مسلمانان اين است كه: «يملأالله به‌الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا». عدل و داد، استقرار عدالت در جامعه، از بين بردن ظلم از سطح زمين، خصوصيت مهدى موعود است. ... بشر به سمت آن چيزى حركت مى‌كند كه مظهر آن، وجود مقدس مهدى(عليه‌الصلاةوالسلام‌و عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشريف) باشد و او كسى است كه در احاديث متواتر وارد شده كه دنيا را از عدل و داد پر مى‌كند و ظلم را ريشه‌كن مى‌سازد.
سخنرانى در خجسته سالروز ولادت امام زمان(عج) 22/12/1368

بايد در آن جهت تلاش و كار كنيم
ما كه منتظر امام زمان هستيم، بايد در جهتى كه حكومت امام زمان(عليه الاف التحية و الثناء و عجل‌الله تعالى فرجه) تشكيل خواهد شد، زندگى امروز را در همان جهت بسازيم و بنا كنيم. البته، ما كوچكتر از آن هستيم كه بتوانيم آن گونه بنايى را كه اولياى الهى ساختند يا خواهند ساخت، بنا كنيم؛ اما بايد در آن جهت تلاش و كار كنيم. مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و مى‌دانيم كه بزرگترين خصوصيت امام زمان(عليه‌الصّلاةوالسّلام) - كه در دعاها و زيارات و روايات آمده است - عدالت مى‌باشد: «يملأ اللَّه به الارض قسطا و عدلا». رابطه‌ى قلبى و معنوى بين آحاد مردم و امام زمان(عج) يك امر مستحسن، بلكه لازم و داراى آثارى است؛ زيرا اميد و انتظار را به طور دايم در دل انسان زنده نگه مى‌دارد.
ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه‌ی شعبان 27/05/1387

 
مصداق وعده‌ی الهی
ما همين‌قدر مى‌دانيم كه وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده‌ى الهى است. همين‌قدر مى‌دانيم كه اين بازمانده‌ى خاندان وحى و رسالت، علم سرافراز خدا در زمين است. «السلام عليك ايها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة وعدا غير مكذوب».
...حجت خدا در بين مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى ميكند؛ مردم را مى‌بيند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس ميكند. انسانها هم، آنهائى كه سعادتمند باشند، ظرفيت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زيارت ميكنند. او وجود دارد؛ يك انسان واقعى، مشخص، با نام معين، با پدر و مادر مشخص و در ميان مردم است و با آنها زندگى ميكند. اين، خصوصيت عقيده‌ى ما شيعيان است.
سخنرانى در سالروز ميلاد امام عصر(عج) 11/12/1369
 
 خواهد رسید...
دورانى خواهد رسيد كه قدرت قاهره‌ى حق، همه‌ى قله‌هاى فساد و ظلم را از بين خواهد برد و چشم‌انداز زندگى بشر را با نور عدالت منور خواهد كرد؛ معناى انتظار دوران امام زمان اين است.
دیدار با مردم قم 30/11/1370 
 
 پيام انقلاب ما
بشريت كه با عطش تمام منتظر امام زمان عج‌الله تعالى فرجه الشريف است و مى‌خواهد مهدى موعود بيايد و چشم انتظار آن حضرت است، براى اين است كه او بيايد تا دنيا را از عدل و داد پر كند. اين است آن پيامى كه انقلاب اسلامى براى دنيا دارد و خودش هم متعهد و متكفل آن است.
ديدار با كارگزاران 17/10/1371
 
 اميدى در دل بنى‌آدم
امام زمان عليه سلام‌الله، رمز عدالت و مظهر قسط الهى در روى زمين است. به همين جهت است كه همه‌ى بشريت، به شكلى انتظار ظهور آن حضرت را مى‌كشند. ...موضوع امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف، با اين ديد، نه مخصوص شيعه و نه حتى مخصوص مسلمين است. بلكه انتظارى در دل همه‌ى قشرهاى بشر و ملتهاى عالم است. اميدى است در دل بنى‌آدم؛ كه تاريخ بشريت به سمت صلاح حركت مى‌كند. اين اميد، به بازوان قوت مى‌بخشد، به دلها نور مى‌دهد و معلوم مى‌كند كه هر حركت عدالتخواهانه‌اى، در جهت قانون و گردش طبيعى اين عالم و تاريخ بشر است.
ديدار مهمانان خارجى دهه‌ى فجر در روز نيمه شعبان 18/11/1371

تاثیر اعتقاد به ظهور حضرت
ملتى كه به خدا معتقد و مؤمن و متكى است و به آينده اميدوار است و با پرده نشينان غيب در ارتباط است؛ ملتى كه در دلش خورشيد اميد به آينده و زندگى و لطف و مدد الهى مى‌درخشد، هرگز تسليم و مرعوب نمى‌شود و با اين حرفها، از ميدان خارج نمى‌گردد. اين، خصوصيت اعتقاد به آن معنويت مهدى عليه آلاف التحية والثناء است. عقيده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حركت اجتماع و هم در حال و آينده، چنين تأثير عظيمى دارد. اين را بايد قدر دانست.
دیدار در روز ميلاد پربركت حضرت ولى عصر(عج) 17/10/1374 
 
زندگى بشر هم از آن‌جا به بعد است!
دنياى سرشار از عدالت و پاكى و راستى و معرفت و محبت، دنياى دوران امام زمان است كه زندگى بشر هم از آن‌جا به بعد است. زندگى حقيقى انسان در اين عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان است كه خدا مى‌داند بشر در آن‌جا به چه عظمتهايى نايل خواهد شد.
خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 26/01/1379
 
روز تحقق شعارها
شعارهايى كه امام زمان عليه‌الصلاةوالسلام‌وعجل‌الله‌تعالى‌فرجه بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد كرد، امروز شعارهاى مردم ماست؛ شعارهاى يك كشور و يك دولت است. ... اين شعارها يك روز تحقق پيدا خواهد كرد.
بيانات در سالروز ميلاد خجسته‌ى امام زمان (عج) 22/08/1379
 
فقط نشستن و اشك ریختن فایده ندارد!
امام زمان ارواحنافداه با اقتدار و قدرت و تكيه بر توانايى‌اى كه ايمان والاى خود او و ايمان پيروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت كرده است، گريبان ستمگران عالم را مى‌گيرد و كاخهاى ستم را ويران مى‌كند.
درس ديگر اعتقاد به مهدويت و جشنهاى نيمه‌ى شعبان براى من و شما اين است كه هر چند اعتقاد به حضرت مهدى ارواحنافداه يك آرمان والاست و در آن هيچ شكى نيست؛... اما اين آرمانى است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظارى كه از آن سخن گفته‌اند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381

ما بايد خود را براى سربازى امام زمان آماده كنيم
انتظار به معناى اين است كه ما بايد خود را براى سربازى امام زمان آماده كنيم.. سربازى منجى بزرگى كه مى‌خواهد با تمام مراكز قدرت و فساد بين‌المللى مبارزه كند، احتياج به خودسازى و آگاهى و روشن‌بينى دارد... ما نبايد فكر كنيم كه چون امام زمان خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، امروز وظيفه‌اى نداريم؛ نه، بعكس، ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت كنيم تا براى ظهور آن بزرگوار آماده شويم. اعتقاد به امام زمان به معناى گوشه‌گيرى نيست. ...امروز اگر ما مى‌بينيم در هر نقطه‌ى دنيا ظلم و بى‌عدالتى و تبعيض و زورگويى وجود دارد، اينها همان چيزهايى است كه امام زمان براى مبارزه با آنها مى‌آيد. اگر ما سرباز امام زمانيم، بايد خود را براى مبارزه با اينها آماده كنيم.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381

بزرگترين وظيفه‌ى منتظران
بزرگترين وظيفه‌ى منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پيوندهاى دينى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنين و همچنين براى پنجه درافكندن با زورگويان، خود را آماده كنند. كسانى كه در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شركت مى‌كردند، منتظران حقيقى بودند. كسى كه وقتى كشور اسلامى مورد تهديد دشمن است، آماده‌ى دفاع از ارزشها و ميهن اسلامى و پرچم برافراشته‌ى اسلام است، مى‌تواند ادعا كند كه اگر امام زمان بيايد، پشت سر آن حضرت در ميدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما كسانى كه در مقابل خطر، انحراف و چرب و شيرين دنيا خود را مى‌بازند و زانوانشان سست مى‌شود؛ كسانى كه براى مطامع شخصى خود حاضر نيستند حركتى كه مطامع آنها را به خطر مى‌اندازد، انجام دهند؛ اينها چطور مى‌توانند منتظر امام زمان به حساب آيند؟ كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود زمينه‌هاى صلاح را آماده سازد و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستد.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381

 
يك حكومت صددرصد مردمى
...حكومت آينده‌ى حضرت مهدى موعود ارواحنافداه، يك حكومت مردمى به تمام معناست... امام زمان، تنها دنيا را پر از عدل و داد نمى‌كند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تكيه به آنهاست كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مى‌بخشد و يك حكومت صددرصد مردمى تشكيل مى‌دهد
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381

 
ناظر است و مى‌بيند!
امام زمان ناظر است و مى‌بيند. انتخابات شما را امام زمان ديد؛ اعتكاف شما را امام زمان ديد؛ تلاش شما جوان‌ها را براى آذين‌بندى نيمه‌ى شعبان، امام زمان ديد؛ حضور شما زن و مرد را در ميدان‌هاى گوناگون، امام زمان ديده است و مى‌بيند؛ حركت دولتمردان ما را در ميدان‌هاى مختلف، امام زمان مى‌بيند و امام زمان از هر آنچه كه نشانه‌ى مسلمانى و نشانه‌ى عزم راسخ ايمانى در آن هست و از ما سر مى‌زند، خرسند مى‌شود. اگر خداى نكرده عكس اين عمل بكنيم، امام زمان را ناخرسند مى‌كنيم. ببينيد، چه عامل بزرگى است.
ديدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نيمه‌ى شعبان 29/06/1384

 
اين معنى انتظار فرج است
معناى انتظار فرج به عنوان عبارة أخراى انتظار ظهور، اين است كه مؤمن به اسلام، مؤمن به مذهب اهل‌بيت(عليهم السلام) وضعيتى را كه در دنياى واقعى وجود دارد، عقده و گره در زندگى بشر ميشناسد... امام زمان (عليه الصلاة و السلام) براى اينكه فرج براى همه‌ى بشريت به وجود بياورد، ظهور ميكند كه انسان را از فروبستگى نجات بدهد؛ جامعه‌ى بشريت را نجات بدهد؛ بلكه تاريخ آينده‌ى بشر را نجات بدهد. انتظار فرج يعنى قبول نكردن و رد كردن آن وضعيتى كه بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگى انسانيت حاكم شده است. اين معنى انتظار فرج است.
ديدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نيمه‌ى شعبان 29/06/1384
 
 دست قاهر قدرتمند الهى
...انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملكوتى است كه بايد بيايد و با كمك همين انسانها سيطره‌ى ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بنده‌ى واقعى خدا بكند. بايد براى اين كار آماده بود... انتظار معنايش اين است. انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى اينكه كار به خودى خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. ...انتظار فرج يعنى كمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى كه امام زمان (عليه الصلاة والسلام) براى آن هدف قيام خواهد كرد، آماده كردن. آن انقلاب بزرگ تاريخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ايجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبوديت خدا؛ اين معناى انتظار فرج است.
ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه‌ی شعبان 27/05/1387
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1976
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
سه شنبه 4 تير 1392

گزیده بیانات:

*علامه طباطبايي همين طور كه نشسته بودند اگر آقايان سؤالي داشتند راجع به فلسفه، عرفان، اخلاقيات، سيروسلوك، تفسير و عقايد سؤال ميكردند و ايشان جواب ميفرمودند بعد به محض اينكه جواب تمام ميشد، باز شروع ميكردند به ذكر گفتن، هيچ صحبت نميكرد تا مادامي كه صحبت ديگر لازم باشد.

*«قلبُ المؤمن حرمُ الله » قلب مؤمن حرم خداست، بايد خدا در او باشد. پاك كردن دل از غير خدا نهايت پاكي دل است.

*جواني كه تمام غرايزش مشتعل و شعله ور است، يك تصميم قاطع ميگيرد كه من نمي كنم. من برخلاف مقررات شرع هيچ عملي انجام نميدهم. هرچقدر هم بدهيد نميكنم. خب اين قلب منوّر ميشود، وآمادگي پيدا ميكند براي پذيرش علم يقيني

*جدّ آقاي جاودان گفت من يك حاجتي داشتم، و يك كاغذ وعريضه اي به محضر امام زمان نوشتم. ديدم من اين وقت را ندارم كه بروم مثلاً بيندازم در آن چاه هايي كه در امامزاده أبوالحسن است. يا كسي در دسترسشان نبوده است كه آن كاغذ را بگيرد، ودر حرم ثامن الحجج عليه السلام بيندازد. يك نهري بود در همين بازار حلبي سازها كه دهانه اش هم هنوز باز است، من رفتم، وآنجا عريضه را انداختم، وتمنا كردم كه هرچه زودتر از حضرت صاحب الامر پاسخي برسد. عصر همان روز، جواب نامه آمد، و حاجت برآورده شد.

متن کامل:

اعوذ بالله من الشیطان رجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

بايد به استقبال نيمه شعبان رفت. اين شب بسياربزرگ است و در ضمن تعلق به امام زمان (صلوات الله وسلامه عليه) دارد، و ما همه مي گوييم منتظرامام زمان هستيم. اگر كسي مسافري داشته باشد وانتظار بازگشت او را بکشد، انتظار وقتي صدق مي كند كه براي آمدن مسافر خود، كاري بكند. كسي مثلا به مكه رفته وميخواهد مراجعت بكند، شخصي كه منتظر اوست فرشها و پرده ها وشكل ظاهري خانه را درست و منظم ميكند، شربت مي جوشاند، شيريني مي گذارد، وسايل را كماهو فراهم ميكند.

حضرت امام باقر(عليه الصلاة والسلام) مي فرمايند: چنانچه شما انتظار امامتان را مي كشيد، مي بايست رفتارتان در واجبات، و در ترك محرمات، و تخلق به اخلاق حسنه در آن حد كه توان داريد باشد. بايد كوشش كنيد، بايد در حد توان كوشش كنيد كه مورد پسند و رضاي آن حضرت باشيد.

در دعاي امشب است كه مي فرمايد:« الهي تعرّضَ لك في هذاالليل المتعرّضُون» اين دعا را مرحوم نراقي شرح كرده است كه بايد شرحش را بخوانيم. « وقصَدَك القاصدون وأمّل فضلك ومَعروفك الطالبون» الهي در اين شب متعرضان، خويش را در معرض رحمت تو قرار دادند و قصدكنندگان، قصد تو كردند و طالبان، آرزوي بدست آوردن فضل و نيكي هاي تو را داشتند. و بعد مي فرمايد: « ولك في هذاالليل نفحَاتٌ» در اين شب برای تو نفحات است. نفحات جمع نـَـفـْحه است كه بايد معنا بشود « و جوايزٌ و عطايا و مواهب تمُنّ بها علي مَن تشاء مِن عبادك و تـمْـنعُها» و براي تو در اين شب نفحه هاست كه منت مي گذاري آن را بر آن كس كه مي خواهي و منع ميكني آن را. تمنعُهاهم دارد. يعني هر كسي قابليت براي پوشش اين لباس گران مايه را ندارد، بلكه بايد صفات و خصوصياتي داشته باشد تا لياقت پيدا كند. اگر واقعاً آن صفات حسنه اي كه منظور اهل بيت است واجد باشد، مورد اين جوايز است، واگر نباشد نيست. بعضيها از سه ماه پيش خالص مي كردند اعمالشان را كه بتوانند اين شب را درك بكنند.

مرحوم نراقي درشرح اين دعا میفرماید مقصود از نفحات همان چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرمود« كما أشار صلي الله عليه وآله وسلّم» که برای شما در دوران عمرتان نفحه ها از جانب خداوند است بکوشید خود را در معرض آن قرار دهید « إنّ لِـرَبّـكم في أيّام دَهْركم نفحات ألا فـتـَعرّضوا لها» معنا مي فرمايند كه اين نفحه چيست؟ نفحه آن افاضات معنويه و ربانيه است. « المُراد من النـّـفحات هي الإفاضات المعنويّة» إفاضات هم جمع إفاضه است. إفاضه ريزش است، ريزش آن روحیات و حالات معنويه و یقین و اطمینان و امید به قلب شماست. البته اين قلب بايد تصفيه شده باشد تا امکان این ریزش پیدا بشود. در آن كبر نباشد. عُجب نباشد. بخل نباشد. بلكه جميع مكارم اخلاق را در حدّ توان واجد باشد، واگر ندارد از پروردگار درخواست بكند، و براي آن به درگاه او تضرع كند.

حضرت آيت الله بروجردي(قدس سرّه الشريف) مي فرمودند: مراد از اين نفحه وإ‌فاضه اين است كه قلب ما در معرض وزش نسيمهاي رحمت الهي قرار ميگيرد. نراقی در ادامه تعرض به نفحات را معنا میکند:« فإنّ التّعرّض إنّما هو بتَطهيرالقُلوب مِن الكُدورات الحاصِلةِ مِن الأخلاق الرّذيلَة». اين تعرض چيست؟ متعرضون چه كساني هستند؟ تعرض يعني اين كه قلب را از اخلاق بد خالي كني، ومتعرض كسي است كه دل را از بديها پاك كرده باشد. او فقط در اين صورت خود را درمعرض وزش نسيم رحمت قرار داده است.

جاي دلدار است دل ني جاي اغيار است دل

« قلبُ المؤمن حرمُ الله » قلب مؤمن حرم خداست، بايد خدا در او باشد. پاك كردن دل از غير خدا نهايت پاكي دل است.


وقتي از رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) سؤال ميكنند يا رسول الله أين الله؟: خدا كجاست؟ حضرت فرمودند: در قلب تو؛ البته حضرت حق إحاطه قيومي دارد. آن نفس ناطقه اي كه از بالا آمده است با اين قلب صنوبري گوشتي رابطه دارد، وپروردگار با آن إحاطه قيّوميه اش، باآن إحاطه علميش، بردل محيط است اين بجاي خود امّا

اگرچه ذات پاكش لامَكان است / چو نيكو بنگري در دل نهان است

دل صاحبدلان اينقدر توسعه داردكه فرمود جاي من درسماء نيست در أرض نيست.

دلي در سینه ی صاحب دلان است/ كه آن دل جاي آن آرام جان است

جاي پروردگار در آن دلي است كه از اغيار خالي باشد. اي رفقاي عزيز إن شاءالله كوشا باشيد كه همين ساعت، ازهمين جا شروع كنيد. تصميم بگيريد. جوان تصميمش هم جوان است، قاطع است، قاطعيت دارد. تصميم ميگيرد كه من بايد از إ‌فاضات آن شب برخوردار بشوم.

«فكلّ إقبال ٍعلي طاعةٍ» يعني هر روآوردي به بندگي« وإعْراض عَن سيّئةٍ يوجبُ جَلا ئاً ونوراً للقلب» وهر رو گرداندن از معصيت يك قدم است براي برخورداري از إفاضات نيمه شعبان.


خدايا من تا حالا بخيل بودم، من تا به حالا حسود بودم، من تا به حالا بدعمل بوده ام، محض استقبال اين شب و اين روز خودم را مهيّا ميكنم. اين إقبال به طاعت و اين إعراض از معصيت، قلب را جلا ميدهد و منوّر ميكند.

جواني كه تمام غرايزش مشتعل و شعله ور است، يك تصميم قاطع ميگيرد كه من نمي كنم. من برخلاف مقررات شرع هيچ عملي انجام نميدهم. هرچقدر هم بدهيد نميكنم. خب اين قلب منوّر ميشود، وآمادگي پيدا ميكند براي پذيرش علم يقيني « يستعدّ لإفاضة علم يقيني» يعني نه آن علمي كه از روي استدلال درست شده باشد، كه يكي تا تشكيك بكند، علم شما برود وشك پيدا بشود، خير! علم يقيني يعني به او علم شهودي ميدهند، ولذا قال سبحانه وتعالي « والذين جاهَدوا فينا لنَهدينّهم سُبُلنا»اگر گيوه ها را ور كشيدي، اگر حركت كردي، اگرمجاهده كردي، طرُق و راههايي كه به خدا ميرسد برايت باز ميشود. نگو من اين همه زحمت كشيدم، هنوز راه درست را پيدا نكرده ام. چون درتحت رهبري استاد خبير نبوده است، اينطور شده است. وقتي كه شخصي زحمت لازم را تحت نظر استاد خبير كشيد، آن وقت پروردگار« لنهدينّهم سُبُلنا»البته راهها را به او نشان مي دهد.

بايد زحمت بكشي. حضرت يونس دردهان ماهي به زندان رفت من هم در زندان چاه طبيعت گرفتارم « فلولا أنه كان مِن المُسَبّحين»اگر تسبيح ما را نمي كرد « للبثَ في بَطنِه إلي يوم يُبْعَثون»تا روز قيامت درشكم ماهي مانده بود. شماهم بايد زحمت بكشي، داداش جان عزيز من، خودت را از چاه درآوري.

هستي اسير چاه طبيعت چگونه باز / قرب ومقام موسي ِعِمرانت آرزوست

بايد زحمت بكشي. ببين باز در اين حاشيه نوشته ام، خدا محتاج به تسبيح من نيست اما من بايد زحمت بكشم. زياد زحمت بكشم. زحمتها تحت نظر استاد خبير باشد. آن حرفهاي ديگر بيخود است. بايد خودت جديت بكني، دعاي سحرخيزان هم درعقب سر تو باشد.

همّت حافظ و أنفاس سحرخيزان بود/ كـه ز بنـد غـم أيـّام نجاتـم دادند

يعني هم خودم همت كردم، و زحمت كشيدم به توفيق پروردگار، وهم دعاي سحرخيزان در عقب سر من بود.

حالا برويم سراغ يادداشتهاي كتابچه ي دوم، البته روايت را خوانده ام؛ اما ما طلبه ها معتقدمان اين است كه كلام وفرمايش اهل بيت، خواندنش يك حلاوت ديگري دارد، تا بعد معنا ومفهومش را براي شما بيان كنم، روايت دركتاب الاحتجاج (ج2 ص50 چاپ نجف1386) وكتاب بحار آمده است. از أبي حمزه است. از حضرت علي بن الحسين زين العابدين(عليهم الصلاة والسلام) : « فإنّ أهلَ غيبتِه»اهل غيبت مثل ماها كه درزمان غيبت واقع شده ايم « القائلونَ بإمامتِه المُنتَظرونَ لِظهوره»امام عليه السلام موقعيت شما را بيان فرموده اند. يعني آن اشخاصي كه اهل غيبت اند، يعني درزمان غيبت امام زمان واقع شده اند وقائل به امامت آن ولي امر هستند، ومنتظر ظهورش هستند،« أفضلُ أهل ِكلّ زمان ٍ» اينها از اشخاصي هستند كه از اهل همه زمانهاي ديگر برترند. حالا ببين چقدر بايد شما موقعيت خودتان را قدرداني كنيد. بعد هم دليل آن را توضيح ميدهد:« لأنّ الله تعالي ذكره، أعطاهُم مِن العُقول والأفهام والمعرفة» يعني اينقدر به اينها عقل ميدهد ومعرفت، وشناخت به ولي امر را مرحمت ميكند« ماصارتْ به الغيبة عندهم بمَنزلةِالمُشاهدة» كه اصلاً غيبت برايشان مفهوم ندارد. غيبت براي آنها معنا ندارد.

عرض كردم درآن هفته هاي قبل، خدارحمت كند مرحوم آقا حاج شيخ مرتضي(رضوان الله تبارك وتعالي عليه) جدّ آقاي جاودان گفت من يك حاجتي داشتم، و يك كاغذ وعريضه اي به محضر امام زمان نوشتم. ديدم من اين وقت را ندارم كه بروم مثلاً بيندازم در آن چاه هايي كه در امامزاده أبوالحسن است. يا كسي در دسترسشان نبوده است كه آن كاغذ را بگيرد، ودر حرم ثامن الحجج عليه السلام بيندازد. يك نهري بود در همين بازار حلبي سازها كه دهانه اش هم هنوز باز است، من رفتم، وآنجا عريضه را انداختم، وتمنا كردم كه هرچه زودتر از حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالي فرجه الشريف)پاسخي برسد. عصر همان روز، جواب نامه آمد، و حاجت برآورده شد.


حالا واقعاً ما بايد اين مسئله را تحليل بكنيم . بعضي از اين جوانها مي آيند در همين عريضه ها ونامه هايي كه روي كاغذ، چاپ شده، حاجت مينويسند. امام پدر امّت است. جوان حاجتش را برميدارد مينويسد، يك دفعه، دو دفعه، إن شاءالله الرحمان دفعه سوم جواب مي آيد. امام عصر ولي امر است. حيّ وحاضر است.

«وجعَلهُم في ذلك الزّمان بمَنزلةِ المُجاهِدين بينَ يَديْ رسول الله بالسّيف»اين مردمان را پروردگار قرار داده است در آن زمان به منزله مجاهدين در پيشروي رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم)، يعني مقام ومعنويتشان به درجه اي است كه هر كدام مثل اشخاصي هستند كه در ركاب رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) جهاد مي كردند، به همراه پيغمبر به جهاد مي رفتند. امام مبالغه گويي نمي كند. قول وفعل ائمه حجت است. فرمايشات ايشان براي ما حجت است. مي فرمايد: « اولئك المُخلصون حقّاً» واقعاً اين اشخاص كساني هستند كه به مقام اخلاص رسيده اند، و إلّا مورد نظرآن سرور واقع نمي شدند « وشيعَتُنا صِدقاً والدّعاة إلي دين الله عزّوجلّ سِرّاً وجَهراً»اينها شيعيان واقعي هستند، واينها كساني هستند كه مردم را حقيقتاً دعوت ميكنند در سرّ وعَلن، درخفا وظاهر به دين پروردگار؛ پس حالا بايد چقدر قدر بدانيم.


امام أبوجعفرباقر عليه السلام فرمود:« يأتي علي النّاس زمانٌ يَغيبُ عنْهُم إمامُهم فيا طوُبي لِلثابتينَ علي أمْرنا في ذلك الزمان » خوشابه حال اشخاصي كه ثابت قدم هستند در زماني كه امام زمانشان در غيبت است:« طوبي لهُم! طوبي لهُم! طوبي للثابتين علي أمرنا في ذلك الزمان»خوشا به حال آن اشخاصي كه در زماني كه امام (عليه الصلاه والسلام).درپس پرده غيبت است، استقامت در دينشان دارند، وغيرممكن است خلافي عمداً - خدانكند إن شاءالله – از آنها سربزند اين آخر عرض بنده است در اين حديث. مثل اين كه تقريبا بيست دقيقه شده است « وإنّ أدني مايَكونُ لهُم مِن الثواب» كمت رثوابي كه براي آنها هست« أنْ يُناديهِم الباري عبادي» هميشه شما مورد اين خطاب هستيد.

باري تعالي ميفرمايد: اي بندگان من « عبادي آمَنتمْ بسِرّي»آنها ايمانشان به غيب است يعني همان« والذين يؤمنون بالغيب»وتصديق امام زمان را ميكنند كه درپس پرده غيبت است. «وصَدّقتم بغيبي فأبْشِروا بحُسن الثواب مِنّي »

بشارت باد شما را البته من پاداش واجرشمارا به أعلي درجه خواهم داد«فأنتم عبادي وإمائي حقاً». تقديم ما حَقّه التأخير يُفيدُ الحَصر. يعني شما جزو عباد اختصاصي من هستيد چه مردان، وچه آن بانوهاي محترمه كه خودشان را پابست اسلام كرده اند « مِنكم أتقبّلُ»از شما قبول ميكنم اعمال را، از شماعفو ميكنم گناهان گذشته را، هرچه كه باشد إن شاءالله « ولكم أغفرُ» وشمارا مي آمرزم « وبكُم أسْقي عبادي الغيثَ» شما اشخاصي كه فرمان بردار من هستيد و در زمان غيبت به اين بين الدفتين كتاب بين دوجلد يعني قرآن ايمان آورده ايد، من به سبب شما بلا را از ساير مردم رفع و دفع ميكنم« ولولاكُم »اگر وجود شما ثابتين دردين نبود « لأنزَلتُ عليْهم العذابَ »البته عذابم را بر اينها نازل مي كردم.

« قال جابر:يابن رسول الله ماأفضل ما يسْتعْمِلهُ المؤمن في ذلك الزمان؟» چه عملي بهترين اعمال است درآن زمان؟ حضرت فرمود: زبانشان را حفظ بكنند. خدا ميداند من با بعضي از اين آقايان كه در حال مراقبه هستند صحبت ميكنم خيلي جواب من را با تأنّي ميدهند. گفتم: چرا جواب مرا به اين شكل ميدهيد؟ گفت: آقا من بايد فكر كنم كه جوابي كه به شما ميدهم، برخورد با كسي نداشته باشد، مذمتي نباشد، درست صحبت بكنم، درست برخورد بكنم. پس اول حضرت فرمود زبان را بايد درهمانجا كه پروردگار قرارداده غل وزنجيربکنند.


« حفظ اللّسان» و لزوم بيت يعني ماندن درخانه دارد. اما لزوم بيت را معنا فرموده اند كه يعني باب معاشرت را توسعه ندهيد. خدا رحمت كند حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره الشريف)ميفرمود: « المَرءُ لنفسِه مالمْ يُعْرفْ فإذا عُرف صارَ لغيْره» همين كه شناخته شدي نه به تحصيلاتت ميرسي، نه به امور زندگيت ميرسي. قانون معاشرت وحق معاشرت در حد اختصار به اين شكل است كه بايد به خانواده برسي. حقوق مردم را هم بدهي. كارهايت را هم بكني. آن اندازه اي كه زياد مي آيد إن شاءالله براي خودت نسبت به معاشرتت با أبناء نوع قراربدهي.


خوب فهميديد رفقا بايد زبانتان را حفظ بكنيد زبانتان را. فردا برميخوريد به عيد نوروز ودر اين مجلس ودرآن مجلس خواهيدرفت. ديگران نوعاً زبانشان آزاد است ولي« إذا تمّ العقلُ نقصَ الكلامُ »اميرالمؤمنين فرمود علامت كمال عقل اين است كه كم حرف ميزند. عرض نكردم لقمان حكيم كه بايد دائماً صحبت بكند « ساكتاً سكّيتاً » ساكت بود، بسيارسكوت ميكرد. فقط در موقع لزوم سخن ميگفت. خدا رحمت كند علامه طباطبايي( رضوان الله تعالي عليه)همين طور كه نشسته بودند اگر آقايان سؤالي داشتند راجع به فلسفه، عرفان، اخلاقيات، سيروسلوك، تفسير و عقايد سؤال ميكردند و ايشان جواب ميفرمودند بعد به محض اينكه جواب تمام ميشد، باز شروع ميكردند به ذكر گفتن، هيچ صحبت نميكرد تا مادامي كه صحبت ديگر لازم باشد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2422
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 30 خرداد 1392

سرویس فرهنگی مشرق- علي پسر بزرگ حسين(ع)هر چند سرور جوانان دوره خودش بود، هر چند بهترين داشته هاي عقبايی و دنياي حسين(ع)بود، هر چند تاريخ زندگاني علي اکبر(ع) در نور پرفروغ خورشيد زندگاني حضرت اميرالمؤمنين(ع)، امام حسن(ع)و امام حسين(ع)کمي ناپيداست اما آنچه که پيداست اينکه همين ها که از تاريخ مانده، نظر به بزرگي و بزرگواري و جوانمردي جوان حسين(ع)دارد.چه او به شهادت پدرش شبيه ترين بود به پيامبر(ع)در آفرينش و منش و گويش و شايد اگر غوري کنيد در زندگي او، قبول کنيد روز خوبي است روز ولادت حضرت علي اکبر براي روز جوان.


اولين پسر حسين، به دنيا آمد؛ يازدهم ماه شعبان ؛ ماه پيامبر(ص).شايد به همين خاطر اين قدر شبيه پيامبر(ص)بود.بچه را گذاشتند توي دامان پدربزرگش، علي(ع).پرسيد اسمش را چه گذاشتيد؟ حسين(ع)سرش را انداخت پايين و گفت اگر هزار پسر داشته باشم، اسم همه را علي مي گذارم.

پيامبر(ص)که رفت پيش خدا همه ناراحت شدند.اما بي تابي حسين(ع)که کودکي بيشتر نبود، چيز ديگري بود.بغض و گريه هايش آتش مي زد به زمين و آسمان.شايد به همين خاطر خدا پيامبري کوچک تر به او داد، علي اکبر تا زخم دوري پيامبر(ص)را دوا کند.

نوشته حاضر گذری بر فصل جوانی از نگاه قرآن و علما و نگاهی اجمالی بر زندگی جوانمرد و الگوی غیرت و ایثار، شیر جوان کربلا حضرت علی اکبر(ع) که سرمشق همه آزاد مردان و جوانانی است که در پی حق و حقیقت هستند می‌باشد:


جوان در قرآن
قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند.

براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد،

در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن «به معنى جوانمرد» به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند.

كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:

۱- حضرت ابراهيم (انبياء / ۶۰)

۲ و ۳- دوست و رفيق حضرت موسى (كهف / ۶۰و۶۲)

۴- حضرت يوسف (يوسف/۳)

۵-همراهان حضرت يوسف در زندان (يوسف/۳۶)

۶و۷- اصحاب كهف (كهف /۱۰و ۱۳)

۸-خدمتگزاران حضرت يوسف در زمان پادشاهى (يوسف /۶۲)

۹و۱۰- كنيزان مومن (نساء / ۲۵) و (نور/۳۳)

قرآن درباره حضرت ابراهيم مى فرمايد: «قالوا سمعنا فتى يذكر هم يقال له ابراهيم»  «آنان گفتند ما جوانى ابراهيم نام را شنيده ايم كه بت ها را به بدى و زشتى ياد مى كرد»

طبق بعضى از روايات حضرت ابراهيم در آن هنگام ۱۶ سال داشت. با اين حال تمام ويژگى هاى جوانمردان يعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعيت در وجودش جمع بود.

اصحاب كهف يكى از داستان هاى بسيار جالب و آموزنده قرآن است كه در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبير شده است: «اذاوى افتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيئ لنامن امرنا رشدا»

«آنگاه كه جوانان در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت كردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتى كامل فراهم گردان»

در روايتى از امام صادق(ع) وارد شده كه فرمودند: تمام اصحاب كهف پير و مسن بودند و خداوند به علت ايمانشان آن ها را «جوان» ناميد. كسى كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه نمايد «جوان» و «جوانمرد» است.



***نظر رهبر انقلاب درباره جوان

** توصیه من به شما جوانان عزیز چه دختران و چه پسران این است که شما در صحنه فعالیت های جوانانه، فعالیت علمی، فعالیت تحصیلی، فعالیت تحقیقی، فعالیت سیاسی، فعالیت های اجتماعی گوناگون، کار فرهنگی، مطبوعاتی، هنری، ورزشی و امثال اینها با همه نشاط و با همه قدرت حضور داشته باشید و طهارت، تقوا، ایمان، اخلاص و صفایتان را -که حقا و انصافا در بین جوانان دنیا، شما از این جهات نمونه اید- حفظ کنید. اگر این تلاش مؤمنانه و مخلصانه و باصفا، در بین بخصوص جوانان ما و در بین بقیه ی آحاد ملت هم –هرکدام به سهم خودشان- وجود داشته باشد استکبار در مبارزه ی خود با ملت ایران قطعا و یقینا، نه یکبار، بلکه بارها به زانو درخواهد آمد و شکست خواهد خورد. «مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان 10/8/75»

 ** اگر در یک جمله کوتاه از من بپرسند که شما از جوانان چه می خواهید، خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش. من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند. تحصیل اعم از تحقیق و کارهای علمی هم است. چون این نیرو در جوانان هست، بایستی در کار تحصیل خیلی تلاش کنند. هر کاری هم بخواهید بکنید، در دوران جوانی می شود کرد، یعنی در هر سه زمینه –هم زمینه ی علمی، هم در زمینه ی تهذیب نفس، هم در زمینه ی ورزش –باید در دوره ی جوانی کار کنید. البته همه می دانند که در دوره ی پیری، ورزش این قدر تأثیری که در دوره ی جوانی دارد، ندارد. اما غالبا تهذیب نفس را نمی دانند، خیال می کنند انسان باید بماند، پیر که شد، عبادت و تهذیب نفس کند. در حالی که آن وقت تهذیب نفس مشکل است، و گاهی محال است. در دوره ی پیری، تهذیب نفس سخت است، اما در دوره ی شما- در دوره ی جوانی- تهذیب نفس خیلی آسان است. به هر حال جوانان این سه کار را باید جدی بگیرند.«مقام معظم رهبریدر دیدار با دانشجویان، هنرمندان و نخبگان المپیادها 7/2/77»

** جوانان، چون پرچمدار، بدنه و عقبه ی نظام هستند، باید همیشه در صحنه باشند. تربیت شوند آموزش ببینند و مبارزه کنند.
علمی و عملی دانش بیندوزند به تخصصهای مختلف دست پیدا کنند تا کشورمان بی نیاز شود، مستقل بماند، وابسته نباشد، خود کفا شود، جوانان آینده سازان این دیارند امیدوار و پرتلاش باید به آنها اعتماد کرد، اعتقاد داشت و هدایت کرد. جوان مؤمن و معتقد و مخلص هیچ چیزی نمی خواهد جیز میدانی برای مجاهدت و مبارزه در راه خدا و سازندگی.«مقام معظم رهبری، حدیث ولایت ج9، ص 175


***مروري بر زندگي حضرت علي اکبر(ع)
حضرت علی اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان، سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

 با آمنه گوئید عروست پسر آورد                            سر تا بقدم مثل تو پیغامبر آورد
 در ظلمت شب مرغ سحر خوش خبری کرد           خورشید حسین بن علی جلوه گری کرد


پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است. او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. 

فرزند لافتی که به جزاین نمی‌شود

شاگرد مجتبی که به جز این نمی‌شود

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.  

مقبره حضرت علی اكبر(ع)  در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است.

آيا حضرت على اکبر(ع) داراى خانواده و فرزندانى بوده است يا نه، مطلبی گفته می‌شود که با توجه به زیارت نامه های حضرت به نظر می رسد که ایشان نیز دارای عهد و عیال بوده اند.

زیارت نامه ایشان عبارت است از: "صلى الله عليک و على عترتک و اهل بيتک و آبائک و ابنائک." همچنين سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: "چون به قبر حضرت رسيدي، ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله عليک يا ابا الحسن! " که با توجه به این فراز، ایشان فرزندى به نام "حسن" داشته است.

به علاوه طبق برخى روايات، نظير روايت "احمد بن نصر بزنطي"، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است.

گرچه برخى از علماى انساب تصريح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسين (ع) تنها از طريق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پيدا کرده است.



***اعتراف معاویه به شایستگی علی اکبر (ع)

او در ويژگى‌هاى معنوى و فضايل علمى و اخلاقي، رشد جسمى و اجتماعى و کمالات روحى و مناقب نفسانى و سجاياى ملکوتى در ميان تمام بنى هاشم و ياران پدر بزرگوارش امام حسين بن علی(ع) کم نظير بود. اين روحيه قوي و صفات شايسته، چنان ابهت و عظمت به علي اكبر داده بود كه افزون بردوستان، دشمنان اهل بیت نيز به برتري‏هايش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف مي‏‌كردند.

روزی معاویه از اطرافيانش پرسيد: "چه كسي در اين زمان براي خلافت مسلمانان برديگران برتري دارد و براي حكمراني بر مردم از ديگران سزاوارتر است؟" اطرافیان متملق به ستايش خليفه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفي كردند. ولی معاويه گفت: "نه چنين نيست، «اولي الناس بهذا الامرعلي بن الحسين بن علي، جدّه رسول اللّه و فيه شجاعة بني‏هاشم و سخاه بني اميه و رهو ثقيف» شايسته ‏ترين افراد براي امر حكومت، علي اكبر فرزند حسين است كه جدّش رسول خدا است و شجاعت بني‏هاشم، سخاوت بني اميه و زيبايي قبيله ثقيف را در خود جمع كرده است."

حضرت علی اکبر (ع) در کلام امام خمینی (ره)

حضرت امام خمينی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند: تمام مدايح و گفتار اهل بيت (ع) خصوصاً حضرت اباعبدالله (ع) در مورد حضرت علی اکبر (ع) حاکی از اين است که اگر علی اکبر (ع) در کربلا به شهادت نمی رسيد، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. «يعنی امامی که اطاعت او واجب است» . در اين مختصر بهتر است به يک نمونه از کرامات ايشان بپردازيم:

فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، يکی از سه پزشک معروف کربلا مي برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گويد و خطاب می کند که:اسمت خيلی بزرگ است ولی در معالجه از تو سودی نديديم. بعد بدون خداحافظی می رود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و يک دفعه شفا می يابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند.

طبيب می گويد: بنشين تا برايت بگويم. من بعد از سخنان تو خيلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (ع) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسين (ع) تو را به حق پدرت قسم می دهم که شفای اين مريض را از خدا بخواه. ديدی چگونه به من توهين کرد؟ بسيار گريه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (ع) شرف ياب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مريض را از خدا خواستم و از هاتفی شنيدم که « اين مريض مردنی است و تا نه روز ديگر مي‌ميرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همين ساعت او را شفا داديم.» آن مرد سی سال ديگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصيت کرد پيکرش را پايين پای حضرت علی اکبر (ع) دفن کنند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2461
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 30 خرداد 1392

به نقل از تسنیم، مقام معظم رهبری در دیداری با شاعران آئینی، محتوائى قرار دادن شعر را به شاعران توصیه کرده‌اند تا مخاطب استفاده کند؛ و فرموده‌اند: یک منقبت قابل فهمى، یا یک فضیلت برانگیزاننده‌اى از اهل‌بیت(ع) را در شعرهایتان قرار دهید که اعتقاد و ایمان انسان را محکم کند. شما ببینید مداحان اهل‌بیت(ع) در دوران حیات معصومین(ع) بر روى چه چیزهائى تکیه می‌کردند.

باید توجه کرد که شعر دعبل، شعر کمیت، شعر فرزدق - این شعرهائى که ائمه(ع) اینها را تشویق کردند - بر روى چه چیزهائى تکیه می‌کردند. ببینید محتواى این اشعار عبارت است از اثبات حقانیت اهل‌بیت با دلیل، با استدلال - استدلالى که در کسوت زیبا و لطیف شعر خودش را نشان می‌دهد. به مناسبت 11 شعبان و میلاد حضرت علی‌اکبر(ع) و روز جوان چند سروده از «علی‌اکبر لطیفیان» تقدیم دوستداران ائمه اطهار(ع) می‌شود:

(1)

پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی

خورشید بود جلوه طوری که داشتی

شب‌زنده‌دار بودی و ذوب خدا شدی

در بندگی گذشت حضوری که داشتی

هر شب نصیب سفره شهرمدینه شد

در کنج خانه نان تنوری که داشتی

ای سر به زیر از همگان سر بلندتر

تسکین عمه بود غروری که داشتی

خلقاً و منطقا همه شکل رسول بود

در کوچه‌های شهر، عبوری که داشتی

این آفتاب توست که خورشیدمان شده

یا که پیمبر است دوباره جوان شده

چشمان تو همین که نهان می‌شود علی

عمه برای تو نگران می‌شود علی

دنیای ما اگر به جمال تو رو کند

هر روز سال، روز جوان می‌شود علی

بی اختیار یاد صدای تو می‌کنم

هرلحظه‌ای که وقت اذان می‌شود علی

روزی سه بار پشت بلندای ماذنه

آقایی تو اشهد ما می‌شود علی

ما کیستیم تازه مسلمان حنجرت

الله اکبر از تو از الله اکبرت

باید برای طور کلیمی درست کرد

یک گوشه‌ای نشست و گلیمی درست کرد

باید در ازدحام گدا و کمی جا

جائی برای مرد کریمی درست کرد

باید قسم به نور دو عین حسین داد

تا از خدا، خدای رحیمی درست کرد

مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم

اکبر اگر نبود من آقا نداشتم

یک فرصتی کنار بزن این نقاب را

بیچاره کن به صبحدم آفتاب را

امشب خودی نشان بده تا سجده‌ات کنم

از من مگیر فرصت این انتخاب را

نور جبین نیمه شب در تهجدٌت

در هم شکست کوکبه ماهتاب را

آباد باد خانه‌ات ای زلف پر گره

من از تو دارم این دل خانه خراب را

دستار را ببند و کنارم قدم بزن

شاید کمی نظاره کنم بوتراب را

هنگام روبرو شدن کارزار شد

کار تمام لشکریان با تو زار شد

وقتی رکاب رزم تو آماده می‌شود

باید برای مقدم تو خاکسار شد

نامت علی، شان تو شمشیر ساده نیست

باید برای هیبت تو ذوالفقار شد

حیدر شدی و ضجه لشکر بلند شد

این چه مصیبتی است که کوفه دچار شد

از میمنه گرفته تا پشت میسره

یک لشکری قدم به قدم تار و مار شد

فرزند لافتی که به جزاین نمی‌شود

شاگرد مجتبی که به جز این نمی‌شود

ای آفتاب روشن شب‌های کربلا

پیغمبر دوباره صحرای کربلا

ای از تمام آدمیان برگزیده‌تر

نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا

یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد

گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا

آب فرات و علقمه و کنبد حسین

یا تل زینبیه و هر جای کربلا

هر چند دیدنی است ولی دیدنی‌تر است

پایین پای مرقد آقای کربلا

نزدیک‌تر به مرقد آقاست جای تو

پایین پایی و همه پایین پای تو

حالا که می‌روی جگرم را نگاه کن

این چشمان محتضرم را نگاه کن

در این لباس‌ها چقدر دیدنی شدی

زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن

من پیر و تو جوان کمی آهسته‌تر برو

افتادگی بال و پرم را نگاه کن

باور نمی‌کنی که علی پیرتر شدم

پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن

بعد از تو فصل فصل دلم بی‌بهار شد

بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد

(2)

هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست

دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست

اجداد من از دیر زمان عاشق عشق‌اند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست

بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست

در غیبت شه روی به شهزاده می‌آرند
صد شکر که در خانه آقا پسری هست

هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست

یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد

داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی

تا خانه آباد شما بنده پذیر است
نامردترینم نکنم میل غلامی

ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی

تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟

تو مفترض الطاعه‌ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی

هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد

انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری

بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری

باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری

از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره پر جود و سخایی که تو داری

تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری

کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند

ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب فرات لب من آب وضویت

ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت

عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
مات‌اند ابوالفضل و حسین از گل رویت

پایین قدم‌های حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت

اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت

حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد ِ غلامان تو خوانند

ای زاده زهرا جگرت می‌رود از دست
امروز که دارد پسرت می‌رود از دست

(3)

تو از نور خورشید پیداتری

من از نور مهتاب پنهان‌ترم

کویرم ولی از کرامات تو

من از عطر گل‌های باران، ترم

تو لیلایی و بلکه لیلاترین

من از آهوان تو حیران ترم

اگر روی تو قبله گاه من است

من از هر مسلمان مسلمان‌ترم

تو موسایی و رود نیلت منم

شرار غمی و خلیلت منم

فدای دو چشمان شهلایتان

به قربان این قدّ و بالایتان

مگر از کدامین جهت آمدی

مَلَک می چکد از سراپایتان

نگاه تو کرده است مجنونمان

خدای تو کرده است لیلایتان

اسیران زلف تو را چاره نیست

به قربان طرح معمایتان

تو آنی که روح القدس می شود

گدای نسیم نفس هایتان

جمال تو پیغمبر اکرمی ست

اسیری زلف تو هم عالمی ست

تو در سینه ی ما حرم می زنی

برای دلم حرف غم می زنی

تو آنی که در قله ی ماذنه

قدم می زنی و علم می زنی

سحر با اذان سحرگاهیت

سکوت دلم را به هم می زنی

تو در محضر ماه ام البنین

ادب می کنی حرف کم می زنی

نبودی اگر نامی از گُل نبود

ترنم نبود و تغزل نبود

تو شه زاده ای و علی اکبری

علی اکبری یا که پیغمبری؟!

درِ خانه ات ازدحام گداست

ولی خم به ابرو نمی آوری

تو آنی که در بین گهواره ات

به نازی دل عمه را می بری

مرا از مناجات شب بهتر است

دو رکعت نماز علی اکبری

برای اذان گفتن کربلا

تو از هر کسِ دیگری بهتری

نمازت نیاز شب کربلاست

گرفتار تو زینب کربلاست

خدایی ترین جلوهٔ بی نیاز

موذن ترینِ زمینِ حجاز

غلامی کوی تو را کرده ام

اگر آبرومندم و سرفراز

ندیدم در این کوچه های کَرم

کسی را شبیه تو مهمان نواز

کنار خرابات گهواره ات

اذانی بگو تا بخوانم نماز

بیا از بقایای خاکسترم

حسینیّه‌ام لیلا بساز

مرا تا بهشت نگاهت ببر

به پابوسی قتلگاهت ببر

مرا وصل دریا شدن بهتر است

گرفتار لیلا شدن بهتر است

کنار حریم کریمانه ات

مرا مردن از پا شدن بهتر است

به پای رکاب تو له له زدن

مرا از مسیحا شدن بهتر است

تو ممسوس حقّی و جذب خدا

تو را ارباً اربا شدن بهتر است

فراقت توان پدر را گرفت

کنار تو پس تا شدن بهتر است

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2876
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 خرداد 1392

قسمت‌های مختلف گیاه مسواک به علت دارا بودن تانن، ترکیبات گوگردی و ترکیبات ایزوتیوسیانات دارای اثر ضدمیکروبی قوی و گسترده بر روی انواع میکروارگانیسم‌ها است.
 

بیش از دویست تحقیق مختلف بر روی مواد و اثرات جالب چوب مسواک انجام گرفته که از خواص منحصر به فرد آن خبر می‌دهد. پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه واله و سلم)، اولین معرف و توصیه کنندهٔ این چوب در جهت بهداشت دهان و دندان بوده‌اند؛ در حالی که قبل از آن مسواکی وجود نداشته است و این بسیار جالب است.

درخت مسواک در حقیقت درختچه ای است به ارتفاع متوسط 3 متری که شاخه‌های زیادی دارد و این شاخه‌ها به سمت زمین خمیده هستند و دارای پوستی نسبتاً شفاف، به رنگ سبز کمرنگ تا تقریباً سفید می‌باشند.

مناطق مهم رویش گیاه در جهان جنوب آسیا، ایران، مصر، هندوستان و حبشه می‌باشد و مهم‌ترین نواحی رویش آن در ایران لار، بندرعباس، میناب، مکران و چاه بهار است.

* ترکیبات مهم

مهم‌ترین ترکیبات ریشه، ساقه و برگ گیاه شامل فلاوونوئیدها، ساپونین، تانن، ترکیبات گوگردی، بنزیل ایزوتیوسیانات، ترکیبات کلراید، فلوراید، کلسیم و سیلیسیم می‌باشد.

اثرات مهم

* اثرات ضد میکروب

قسمت‌های مختلف گیاه مسواک به علت دارا بودن تانن، ترکیبات گوگردی و ترکیبات ایزوتیوسیانات دارای اثر ضدمیکروبی قوی و گسترده بر روی انواع میکروارگانیسم‌ها است. ده‌ها تحقیق در جهان نشان داده است که این اثرات به خصوص در مورد میکروارگانیسم‌های غیر هوازی مانند استرپتوکوکوس موتانس، که باعث پوسیدگی دندان می‌باشد، انتخابی و ایده آل است. 

چوب اراک بصورت مسواک های امروزی

* اثر ضد زخم

اثر ضد زخم چوب مسواک مربوط به وجود فلاوونوئیدها و تانن‌های موجود در آن است. گرچه ترکیبات دیگری در این مورد دخالت دارند و مسلماً موثر می‌باشند، ولی دو دسته مواد مذکور که اثر ضد زخم آن‌ها قوی می‌باشد، علت اصلی این خاصیت هستند.

 

* اثر دترجنت (پاک‌کنندگی و ضد جرم دندان)

کلراید قابل توجه موجود در چوب مسواک به عنوان یک دتر جنت قوی عمل نموده و از ایجاد جرم روی دندان‌ها جلوگیری می‌کند؛ به همین دلیل افرادی که به طور طولانی از چوب مسواک استفاده می‌کنند (بعضی کشورهای عربی مانند عربستان سعودی) اصولاً دندان‌های سفیدی دارند.

 

* اثر ضد پوسیدگی دندان

فلوراید قابل توجه به همراه ترکیبات گوگردی، تاننی و ایزوتیوسیاناید موجود در گیاه مسواک باعث خاصیت قوی ضد پوسیدگی دندان در ساقه‌های گیاه شده است. کلیهٔ اثرات ذکر شده با مکانیسم‌های مربوطه پس از تحقیقات زیادی که در نقاط مختلف جهان صورت گرفته تایید شده که خلاصه ای از آن‌ها به شرح زیر است.

تحقیق یکی از دانشمندان انگلیسی بر روی افراد مسن عربستان سعودی نشان داد که اکثر آن‌ها از دندان‌هایی سالم و سفید برخوردارند و دارای کمترین بیماری‌های دهان و دندان می‌باشند. این افراد از کودکی از چوب مسواک استفاده کرده بودند؛ بنابراین احتمالاً استفاده از چوب مسواک و موضوع مذکور قوت گرفت.

برای بررسی بیشتر و اثبات قطعی این مسئله دو گروه از دانش آموزان دو شهر عربستان که در یکی از چوب مسواک استفاده چندانی نمی‌کردند و اکثراً خمیر دندان‌های خوب و استاندارد مصرف می‌کردند و در دومین شهر که نسبت به استفاده از چوب مسواک تعصب داشتند، مورد مطالعه قرار گرفتند.

تحقیق در مورد دندان‌های سالم، تعداد دندان‌های پوسیده و پیوره و یا مشکلات دیگر دهان و دندان در آن‌ها نشان داد دانش آموزانی که از چوب مسواک استفاده می‌کنند دارای وضعیت کاملاً بهتری از هر نظر نسبت به شهر دیگر داشتند. این بررسی نشان داد که مصرف چوب مسواک به خصوص در طولانی مدت می‌تواند در بهداشت دهان و دندان اثرات ایده آلی داشته باشد.

اثر ضد زخم چوب مسواک مربوط به وجود فلاوونوئیدها و تانن‌های موجود در آن است. گرچه ترکیبات دیگری در این مورد دخالت دارند و مسلماً موثر می‌باشند، ولی دو دسته مواد مذکور که اثر ضد زخم آن‌ها قوی می‌باشد، علت اصلی این خاصیت هستند.

تحقیق جالب دیگری در این زمینه انجام شد؛ به این نحو که در یک گروه چوب مسواک به مدت چند دقیقه در دهان قرار گرفت و در گروهی دیگر از لاستیک‌های بی اثر استفاده گردید. پس از حدود 5 دقیقه بزاق دهان هر دو گروه جمع آوری شد و با روش HPLC به طور دقیق مورد مطالعه قرار گرفت.

نتایج نشان داد که ترکیبات بزاق دو گروه کاملاً متفاوت است؛ به این معنا که در بزاق دهان افرادی که چوب مسواک داشتند تعدادی از مواد، املاح و یون‌های بسیار با ارزش که می‌توانند با چندین مکانیسم آثار بسیار جالب و مثبتی در جهت جلوگیری از بیماری دهان و دندان بر جای گذارند، و جود داشت. این تحقیق نشان داد که مواد موجود در چوب مسواک به راحتی و در زمان بسیار کوتاه در بزاق حل می‌شوند، در حالی که مواد موثر بسیاری از گیاهان نمی‌توانند به این سرعت در بزاق دهان حل شوند.

حتی یک آزمایش ساده می‌تواند این مسئله را تایید کند. در صورتی که پوست چوب مسواک را برداریم و آن را در یک استکان آب قرار دهیم، می‌بینیم در مدت کوتاهی موادی از ساقه در آب حل شده و آب کاملاً کدر می‌شود. اگر به ته استکان نگاه کنیم املاح حل شده از چوب مسواک را مشاهده می‌کنیم. تجزیهٔ این مواد، ترکیبات ارزشمندی را که در بزاق حل می‌شوند، نشان می‌دهد.

تحقیق دیگری در مورد اثر ضد میکروبی و ضدعفونی کنندهٔ چوب مسواک در مقایسه یا خمیردندان‌های خوب دنیا انجام شد؛ به این صورت که در تعدادی از افراد قدرت ضدمیکروبی و ضدعفونی کنندهٔ بزاق پس از استفاده از خمیر دندان در زمان‌های مختلف اندازه گیری شد. در تحقیق جداگانه ای گروه دیگری که از چوب مسواک استفاده کرده بودند، مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج آزمایش‌ها نشان داد که خاصیت ضدمیکروبی چوب مسواک از لحظهٔ ورود به دهان شروع می‌شود و به مدت طولانی دوام دارد؛ در حالی که دوام خمیر دندان‌ها بسیار کوتاه بوده و قابل مقایسه با چوب مسواک نیست.

یک تحقیق بسیار ارزشمند و جالب در مورد مادهٔ موثر چوب مسواک به نام بنزیل ایزوتیوسیاناید نشان داد که این جسم پس از ورود چوب مسواک به دهان در بزاق حل می‌شود. این ماده با یک اتم اکسیژن هیدروژن پراکسید (H2 O2) که از فعالیت میکروارگانیسم‌های دهان حاصل می‌شود ترکیب شده و تولید آب معمولی و ترکیب جدید اکسید بنزیل ایزوتیوسیاناید می‌کند. در این عمل اضافهٔ آب اکسیژنه (هیدروژن پراکساید) موجود در بزاق خنثی شده و آسیب به بافت‌های مخاطی دهان را کاهش می‌دهد.

همزمان ترکیب جدید اکسید بنزیل ایزوسیاناید تولید می‌شود که قدرت ضدعفونی کنندهٔ آن از بنزیل ایزوتیوسیاناید قوی‌تر است. دانشمندان قبلاً به این نتیجه رسیده بودند که ترکیب بنزیل ایزوتیوسیاناید به مقدار کم و به طور طبیعی توسط غدد بزاقی در دهان ترشح می‌شود و این یکی از اعجازهای درخت مسواک می‌باشد که در نوع خود منحصر به فرد است.

بیش از دویست تحقیق مختلف بر روی مواد و اثرات جالب چوب مسواک انجام گرفته که از خواص منحصر به فرد آن خبر می‌دهد. پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه واله و سلم)، اولین معرف و توصیه کنندهٔ این چوب در جهت بهداشت دهان و دندان بوده‌اند؛ در حالی که قبل از آن مسواکی وجود نداشته است و این بسیار جالب است.

کلراید قابل توجه موجود در چوب مسواک به عنوان یک دتر جنت قوی عمل نموده و از ایجاد جرم روی دندان‌ها جلوگیری می‌کند.

 

* طریقه مصرف

در کشور عربستان سعودی و بعضی کشورهای عربی دیگر قطعات حدوداً 10 سانتی متری با قطر حدود یک سانتی متر از ساقه‌های گیاه به صورت بسته‌های 50 تا 100 عددی به وفور به فروش می‌رسد که هر قطعه از آن به مدت یک روز در آب قرار گرفته و سپس پوست همان قسمت جدا می‌شود. به این ترتیب فیبرهای طولی این ساقه به شکل مسواک در می‌آید که آن را به آرامی بر روی دندان‌ها می‌کشند. با این عمل ضمن مسواک شدن دندان‌ها مواد مختلف این چوب در بزاق حل شده و آثار مختلف آن در دهان، لثه و دندان‌ها اعمال می‌شود. هم چنین از فیبرهای نازک ساقه جهت خلال کردن دندان استفاده می‌گردد.

لازم به ذکر است که برای ما ایرانیان که از کودکی به این کار عادت نکرده ایم، این کار ممکن است صدماتی به دهان وارد کند؛ از این رو ضمن سال‌ها تحقیق نگارنده در مورد استفاده از خواص اعجاب انگیز چوب مسواک در بهداشت دهان و دندان، دهان‌شویه ای فرموله گردیده که ماده اصلی آن عصاره چوب مسواک می‌باشد و می‌تواند خواصی مشابه با چوب مسواک در دهان و دندان ایجاد کند. این دهان‌شویه به افتخار نام ایران و با استفاده از نام علمی گیاه «پرسیکا» نام‌گذاری شد.

منبع:انقلاب نیوز


رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2590
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 خرداد 1392

رُوِیَ عَن عَلِیِّ اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ:

اَلدَّهرُ یَومانِ فَیَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ فَاِذا کانَ لَکَ فَلا تَبطَر وَ اِذا کانَ عَلَیکَ فَلا تَحزَن فَبِکِلَیهِما سَتُختَبَرُ
(بحار الانوار، جلد 75، صفحه 44)


ترجمه حدیث:

حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند: "روزگار دو روز است، روزی موافق میل نفسانی و رضایت توست و روزی هم موافق میل و رضایت تو نیست. اگر روزگارموافق میل تو بود، خوشحال و مغرور مشو و اگر مطابق میل تو نبود اندوهگین مباش؛ زیرا تو به هر دو حالت امتحان می­شوی."


شرح حدیث:

این تعبیر، مکرّر در کلمات حضرت علی علیه السلام دیده می­شود؛ امّا این روایت یک جملۀ اضافه دارد و آن هم امتحان در این دنیا است. به عنوان اینکه دنیا را خانه­ای فرض کنیم که دمِ درِ آن کسی است که می­گوید: وضع خانه به گونه­ای است که گاهی ناراحتی دارد و چیزی از تو می­گیرند و موافق میل تو نمی­باشد و گاهی چیزی به تو می­دهند که موافق میلت می­باشد امّا حواست را جمع کن که اینها حساب شده است و خداوند امتحانت می­کند. نه فقط با چیزهای مادی، بلکه بالاتر از آن با سلامتی، بیماری و...

ای انسان! از اوّل که وارد این خانه شدی امتحان می­شوی و تو به خاطر دنیا نه خیلی خوشحال و نه خیلی ناراحت بشو. خوشی و ناخوشی دنیا را کنار بگذار، زیرا خانۀ تو اینجا نیست و از این خانه خارج می­شوی.

در روایت هست که حضرت جبرئیل آمد خدمت حضرت نوح علیه السلام و گفت که تو در میان انبیا، اطوَلُ العُمر هستی (دارای بالاترین عمرها می­باشی). بگو در دنیا چه دیدی؟ حضرت نوح علیه السلام فرمودند: مثل خانه­ای بود که از این در وارد شدم و از آن در خارج شدم. انسان ببیند چه ظرفیتی دارد؛ آن موقع که امور دنیا مخالف میل اوست آیا جزع و فزع کرده و از خدا شکایت می­کند و آن موقع که امور دنیایی موافق میل اوست، خدا را فراموش می کند یا نه؟
 
 
منبع: خبرآنلاین

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2775
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 خرداد 1392

حضرت آیت الله جوادی آملی در درس اخلاق هفتگی خود ضمن تبریک اعیاد شعبانیه به بیان نکات اخلاقی صلوات شعبانیه امام سجاد علیه السلام پرداخته گفت: وجود مبارک امام سجاد(ع)، دعای او و زیارت او، با تعلیم آمیخته است. آن امام همام در لابه‌لای دعا همان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ را بیان می‌کردند.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی ادامه داد: در صلوات شعبانیه، انسان خود را در سایه رحمت بی‌انتهایی که خدا نصیب پیامبر می‌کند مشمول ادعیه سِعه رحمت ذات اقدس الهی می‌نماید. در این دعا به خداوند عرض می‌کنیم که پیامبر (ص) را شفیع ما قرار بده؛ «وَاجْعَلْهُ لی‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَطَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً»، در این جمله حضرت سجاد علیه السلام به خدا عرض می‌کند: خدایا این ماه ماه پیامبر و صدر و ذیل این ماه، رحمت است و رحمت بودنِ صدر و ذیل این ماه برای این است که نبیّ رحمت شب‌ها را به نماز و روزها را به روزه می‌گذراند. یعنی این زمان را این متزمّن پربرکت کرد، همان‌طوری که مکان را این متمکّن پربرکت می‌کند.

وی در بیان دلایل عظمت و رحمت ماه شعبان گفت: شب و روز ماه شعبان با عبادت پیغمبر زینت گرفت، یعنی سنّت او, عادت مستمرّ او، این بود که شب‌ها را زنده‌دار, روزها را روزه می گرفت، و لذا این پیامبر است که این این ماه را ماه رحمت کرده است.

این استاد برجسته حوزه علمیه قم در ادامه با اشاره به فرازهایی از صلوات شعبانیه که در آن بندگان از درگاه خداوند همراهی و تبعیت از وجود مبارک پیامبر را می خواهند، افزود: در همین دعای نورانی، وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) به ما آموخت که بگوییم خدایا اولاً ما را همراه و در کنار پیامبر قرار بده ، ثانیاً نبوّت، رسالت و وحی او را برای من یک طریق باز قرار بده که من اگر بخواهم آن را بپیمایم هیچ کسی مزاحم من نباشد.

وی با بیان اینکه خدمت به وحی و نبوت بهترین راه رسیدن به مقصد الهی است، گفت: اگر کسی واقعاً در خدمت وحی و نبوت بود این شخص یک طریق مهیعه و راحت دارد، که نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد و اگر ـ خدای ناکرده ـ مشکلی داشت این راه بسته می شود و این راهِ بسته به مقصد نمی‌رسد همان که فرمود: ﴿فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ﴾؛ شک و تردید باعث عجز است، ولی اگر انسان وارد یک طریق مهیعه شد مرتب بدون مزاحمت به مقصد می‌رسد.

منبع: تسنیم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2844
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
سه شنبه 28 خرداد 1392

نام حاج حبیب الله معلمی در کنار نام شهدا و ایثارگران، بر تارک تاریخ دفاع مقدس می‌درخشد و همواره ما را به یاد اشعار مخلصانه و زیبای مردی می‌اندازد که اینک در بستر بیماریست. پیر حماسه سرای دفاع مقدّس که روزهاست به علت مشکلات ریوی به کما رفته و در بیمارستان بستری شده از دیروز هوشیاری خود را بدست آورده و از ارادتمندان اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) التماس دعا دارد.

او که در پانزدهم بهمن 1305 در رامهرمز به دنیا آمد، دوران طفولیت خود را در مکتبخانه پدرش که معلم قرآن بود گذرانید؛ مکتبخانه‌ای که توسط نیروهای رژیم پهلوی تعطیل شد. شاعری مخلص که از نوجوانی در تعزیه‌هایی که در رامهرمز و بهبهان اجرا می‌شد، نقش بازی می‌کرد و از همان سال‌های نوجوانی به شعر و شاعری روی آورد و شد شاعر اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) که تاکنون نیز به این ابراز ارادت افتخار می‌کند.

در سال 1340 از رامهرمز به اهواز مهاجرت کرد، با آغاز جنگ تحمیلی در کنار حضور در اهواز به عنوان یکی از مهمترین شهرهای جنگی ایران در فرصت‌های بسیاری همراه با فرزندانش در سنگرهای دفاع هم حضور داشت و همزمان به سرودن اشعار نیز می‌پرداخت که خاطره نخستین نوحه‌ای که به آقای صادق آهنگران داد از زبان حاج صادق شنیدنی است:

سال 1359یعنی همان اوایل جنگ من با سیف الله معلمی فرزند حاج آقا معلمی در جهاد سازندگی آشنا شدم. او گفت: پدرم شعر می‌گوید. اگر تمایل داری برای شما هم که در مراسم‌ها نوحه می‌خوانید شعر بگوید. من همان جا روی نوار کاست چند بیت ضبط کردم و نام چند شهید خوزستان را هم نوشتم و به سیف الله دادم.

روز بعد که او را دیدم برگه ای به من داد و گفت: این شعر را پدرم بنا به آهنگی که دیروز به من دادی، سروده و نام شهدایی را که به من دادید، هم در بیت‌ها آورده است.

نگاهی به کاغذ انداختم. اشعار خوب و محکمی سروده شده بود. مطلع یا سر‌نوحه‌اش این بود:

ای شهیدان به خون غلتان خوزستان، درود / لاله‌های سرخ پرپر گشته ایران، درود

همان موقع سید حسین علم الهدی سر رسید و گفت: در نظر داریم برای عشایر خوزستان در هویزه مراسمی برگزار کنیم. بیا و دعای توسل را در آنجا بخوان.

من آن شعر را با خودم بردم و آنجا آن را برای نخستین بار خواندم. آن شب آنقدر جمع حاضر منقلب شدند که تا نزدیک بیست دقیقه پس از مراسم همه گریه می‌کردند. الحق و الانصاف شعر زیبا و دلنشینی بود. آن شب حسین علم الهدی در جمع ما نبود، ولی وقتی پس از مراسم به جمع ما پیوست، شهید محمد علی حکیم ماجرای دعای توسل و نوحه را برایش تعریف کرد. صبح که بیدار شدم، حسین به من گفت: حاضری این نوحه را در حضور امام خمینی هم بخوانی؟ گفتم: ای بابا ! مگر مرا در جماران راه می‌دهند که بخواهم در آنجا نوحه بخوانم؟! حسین گفت: تو کاری نداشته باش و خودت را برای رفتن به تهران و دیدار با امام آماده کن. چند روز بعد با سید حسین و گروهی از عشایر خوزستان برای تجدید بیعت با امام خمینی به جماران رفتیم و آن نوحه را در آنجا اجرا کردم و بسیار جا افتاد. در همین روز، چندین بار از صدا و سیما پخش شد و این نبود، جز اشعار خوب و برجسته حاج آقا معلمی.

 

حاج حبیب‌الله خود درباره سرودن اشعارش می‌گوید:

در شب‌های عملیات نوحه‌ها تهیه می‌شدند و رمز عملیات در آنها گنجانیده می‌شد که بسیار هم مورد توجه قرار می‌گرفت؛ مثلا در عملیات والفجر مقدماتی نیاز به نوحه‌ای بود که رمز عملیات آن «یا الله» بود. من در همان قرار گاه نشستم و بلافاصله شعر را سرودم. چند دقیقه بعد با حاج صادق تمرین کردیم و او هم آن را در همانجا خواند و فیلمبرداری شد و با اعلام عملیات، بلافاصله آن نوحه هم پخش شد. تیتر آن این بود:

عزم سفر دارند این گردان حزب الله/ با رمز یا الله یا الله یا الله

حاج آقا معلمی که نوحه‌های جاودانه ای همچون:

شور حسین(ع) است چه‌ها می‌کند

این لشکر حق عازم کرببلاست امشب

سوی دیار عاشقان رو به خدا می‌رویم

بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت

ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر

این همه لشکرآمده عاشق دیدار حسین(ع)


و صدها نوحه و شعر شنیدنی و خاطره‌انگیز را در کارنامه درخشان ادبی خود دارد، درباره ریتم نوحه‌ها یادآوری می‌کند:

در آن موقعیت که بچه‌های رزمنده در اوج شور و احساسات بودند، نمی‌شد نوحه‌ای سنگین و کش دار خواند. نوحه‌ها باید رزمی و حماسه‌ای و تقریبا به صورت سرود و ساده و از نظر وزن دارای ریتمی می‌بودند که شنونده را منقلب کنند؛ مثلا یک سبک خیلی قدیمی از بهبهان در ذهنم بود که دیدم برای تهییج جوانان به جنگ بسیار خوب است و انسان را منقلب می‌کند. آن را نوشتم و به حاج صادق دادم و او آن را در پادگان شهید بهشتی خواند.

تیتر آن این بود:

این لشکر حق عازم کرببلاست امشب / رو سوی میدان ارتش روح خداست امشب

پادگان بسیار شلوغ بود. بسیجی‌ها با شور و حرارت نوحه را پاسخ می‌دادند و سینه می‌زدند. آن مراسم با شکوه فیلمبرداری و از تلوزیون پخش شد. چند روز بعد، آقای محمدعلی مردانی را که خود از شاعران مطرح و بنام کشور بود، در اهواز دیدم.

او گفت: آقای معلمی، این چه شعر زیبا و محکمی بود که سروده بودید؟! من تا آن شب آن را از تلویزیون شنیدم، چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که گفتم: من در تهران نشسته‌ام چه کنم؟ بلند شوم بروم جبهه. همان شب شال و کلاه کردم و خودم را به اهواز رساندم.

حاج حبیب‌الله معلمی، همان شاعری است که یکی از نوحه‌هایش با عنوان:

با نوای کاروان / بار بندید همرهان / این قافله عزم کرببلا دارد

در سال‌های دفاع مقدس به عنوان تیتراژ اخبار سراسری بود. او در لبیک به فرمایش حضرت امام خمینی که شاعران را به سرودن شعرهای حماسی دعوت می‌کردند، اشعاری سرود که با صدای زیبای حاج صادق آهنگران به آثاری ماندگار و هنرمندانه تبدیل شدند؛ آثاری مانند: ای لشکر صاحب زمان / آماده باش / آماده باش

پس از پایان جنگ، تحمیلی بارها مورد تفقد رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای قرار گرفت که تقدیر نامه زیر، نمونه‌ای از آن ملاطفت‌هاست:

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر عزیز آقای معلمی

هنگامی که شعر روشن شما که چون جویبار مصفایی با نغمه برادر خواننده عزیز، آقای آهنگران به کلام جان مشتاقان می‌ریزد و روحی تازه و سرشار از انگیزه و احساس انقلابی به شنونده می‌بخشد، شأن شعر و سرود انقلابی و اسلامی و مردمی و اوج شاعر مومن و صالح، آشکار و ملموس می‌گردد. سرود دلنواز شما و سرایش صمیمی و شیرین آن برادر، بی شک یکی از پایه‌های جهاد مقدس ما در برابر دشمن جهانی و جنگ تحمیلی است. این پایگاه شایسته را به شما تبریک می‌گویم و نیز طلوع فجر مقدس انقلاب را وصله ناقابلی تقدیم می‌دارم و شما را دعا می‌کنم.

برادر شما سید علی خامنه ای

منبع: رهیاب

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2837
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 28 خرداد 1392

به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان گفت‌وگویی خواندنی با حجت‌الاسلام محمدجواد زارعی از متصدیان قدیمی مسجد جمکران داشته‌ایم که خواندنش خالی از طف نیست.

 در ابتدا کمی در مورد مسجد جمکران و شکل‌گیری آن برایمان نقل کنید.

مسجد مقدس جمکران در شب 17رمضان سال 373 به امر امام زمان(عج) بنا شده که 1061سال از احداث آن می‌گذرد البته در ابتدا مسجد کوچک 60 تا70 مترمربع بود در طول سال‌ها به دلیل حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله آسیب دیده بود و چندین بار مرمت و بازسازی شده است و همواره مأمن بزرگان و علمای مسلمان بوده است. مسجد مقدس جمکران به‌ قدری دارای اهمیت است که نمازخواندن در آن مانند اقامه نماز در خانه خداست.


از چه زمانی مسجد جمکران رسانه‌ای شد و به غیر از خواص برای عموم هم شناخته شد؟

از سال 1377 اولین کلیپ‌های تلویزیونی توسط معاونت مسجد ساخته شد؛ کلیپ‌ها به همراه اشعاری که برای امام زمان(عج) خوانده شده بود تنظیم و ساخته می‌شدند و به صداوسیما هدیه می‌گردید تا زمینه شناخت عمومی از این مسجد مقدس و با ارزش برای همگان فراهم شود و خوشبختانه با استقبال خوبی هم از سوی بینندگان تلویزیونی روبه‌روشد به‌ صورتی‌که تلفن‌های زیادی از نقاط مختلف داشتیم که از ما درباره مسجد سؤال می‌کردند و اطلاعات بیشتری می‌خواستند وکم‌کم بستر رفت و آمدها به این فضای معنوی بیشتر شد.


چه شخصیت‌های مهمی از سرتاسر دنیا به مسجد جمکران آمده‌اند؟

به غیر از بزرگان و مراجع داخل کشورمان به‌خصوص حضرت آقا، ‌ما همیشه میزبان شخصیت‌های مختلف دنیا زائر داشته‌‌ایم از کشورهای عراق، ‌عربستان، حوزه خلیج‌فارس، ‌اروپا و امریکا چه شیعه و چه غیرشیعه اینجا آمده‌اند افرادی مانند سیدحسن نصرالله که از بعد ازجنگ 33 روز به توصیه حضرت آقا برای گشایش امور به زیارت جمکران آمده یا چند سال پیش وزیر بهداشت کشور مالزی یا بنگلادش (دقیق خاطرم نیست) این خانم چند روزی کار را رها کرده و برای بیتوته و عبادت به مسجد جمکران آمده بود و بسیاری از شخصیت‌های دیگر که هربار به مسجد جمکران آمده‌اند.



مسجد جمکران دارای کرامات و معجزات زیادی بوده است آیا آماری از این کرامات دارید؟

درگذشته کرامات حقیقی ثبت و ضبط می‌شد اما کم کم به دلیل جلوگیری از سوءاستفاده افراد ناباب از این کرامات و تهمت خرافه‌گرایی زیاد به آن پرداخته نمی‌شود اما همیشه زائران حضرت به فراخور معرفت مشمول کرامات بوده‌اند.

 

چه توصیه‌ای به زائران مسجدمقدس جمکران دارید؟

از حضور در مسجد و انجام اعمال با حضور دل غافل نشوند زیرا امام حی و ناظر بر آنها هستند به‌خصوص ذکر صلوات پایانی نماز را با خلوص بخوانند که بسیار کارساز است.

 سالانه چه تعداد زائر به مسجد جمکران مشرف می‌شوند؟

در سال حدود 17میلیون زائر و نمازگزار در نقاط مختلف کشور و سرتاسر دنیا به مسجد مقدس جمکران می‌آیند.

 بیشترین زائران از کدام شهرهای کشور هستند؟

از همه جای کشورحتی دورافتاده‌ترین نقاط به مسجد برای نماز و عبادت می‌آیند اما از اصفهان بیشترین و سازماند‌هی شده‌ترین زائران را داشته‌ایم.

 

منبع: روزنامه جوان

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2715
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 28 خرداد 1392

بخشي‌ از شعر خوانده‌شده توسط حاج منصور:
 
نمك چشم تو درياي طلب مي طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب مي طلبد
از غباري كه نشسته به لب پر تركم
مي شود گفت قدم هاي تو لب مي طلبد
 
روز من را شب گيسوي شما كرده سياه
اصلا اي ماه سرودن ز تو شب مي طلبد
به خضوعي كه خدا در نظرت ريخته است
درك آغوش نگاه تو ادب مي طلبد
 
سخت كرده تب شوق لبت كار مرا
جگر ي نيست كه بر دوش كشد بار مر
 
مي توانند ملائك بگذارند مگر
آخرين قيمت نقاشي چشمانت را
مي‌كشد با نظر ام بنين جبراييل
طرح فيروزه اي كاشي چشمانت را
كار و بارش به سر ميكده ها افتاده
ديده هر كس كه نمك پاشي چشمانت را
عالم از بازي چشمت به هوس مي افتد
تو اگر جام دهي ميكده پس مي‌افتد
 
آمدم مي بزنم مست كنم هو بكشم
جاي اين چشم كه داري دو سه آهو بكشم
مانده‌ام در افق ساحل اين اقيانوس
اشك را پاك كنم يا خم ابرو بكشم
 
تا ببينيم چه بالاست قد تو بايد
آخرين قله خود را سر زانو بكشم
 
 
نيمه گمشده هيئت ارباب آمد
شير دشمن شكن حضرت ارباب آمد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2608
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه