میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 71
:: باردید دیروز : 2884
:: بازدید هفته : 20410
:: بازدید ماه : 24262
:: بازدید سال : 24262
:: بازدید کلی : 889696
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 30 مرداد 1392

به گزارش مشرق، اخیرا برخی به نیت وهن شیعه تصاویری جعلی به صورت فتوشاپ در فضای اینترنت درباره چاه عریضه مسجد جمکران قرار داده اند که موجب سؤالاتی در این باب شده است که حجت الاسلام مرتضی وافی معاون فرهنگی مسجد جمکران طی گفتگویی با خبرنگار مهر، با جعلی خواندن این تصاویر، به برخی سؤالات پیرامون چاه جمکران پاسخ گفته است که در ذیل می آید:
 
این رسم عریضه نویسی و نامه نگاری به امام زمان(عج) از چه تاریخی در مسجد جمکران باب شده است؟
 
حجت الاسلام وافی: از زمانی که این مسجد بنا شده است و از زمانی که گذشتگان به ما نقل کرده اند؛ بحث عریضه نویسی هم وجود داشته است و سابقه عریضه نویسی در مسجد جمکران به گذشته برمی گردد و گذشتگانی که در مسجد از خادمان و دست اندرکاران بودند همیشه این مسئله را تأیید کردند که این اتفاق می افتاده است. اما درباره اصل عریضه نویسی به عنوان یکی از راههای توسل و ارتباط با حضرت ولی عصر(عج) در اسناد دینی ما و در متون علما و بزرگان ما و در منابع شیعی این مسئله وجود دارد و کتابی نیز درباره آداب عریضه نویسی و متون اصیلی که به مکاتبه با حضرت ولی عصر(عج) اشاره دارد، توسط انتشارات مسجد مقدس جمکران چاپ شده است.

 آیا این عریضه نویسی و مکاتبه با حضرت ولی عصر(عج) منافاتی با توسل به ساحت حضرت حق و نگرش توحیدی ما دارد یا خیر؟
 
ما معتقدیم که توسل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) که یکی از آنها همین عریضه نویسی و مکاتبه است به عنوان یکی از راههای توسل، به اذن خدای متعال است و اینها طریق الی الله و سبیل الی الله و باب الله هستند و لذا اصل نگرش توحیدی در جای خودش در اینگونه توسلات محفوظ است. ما در دعای توسل هم می گوییم «یا وجیها عندالله» چون تو آبرو نزد خدا داری «اشفع لنا عندالله» تو واسطه شد نزد خدا. و این نیست که ما این بزرگان را در عرض خدای متعال ، خدای نکرده قرار دهیم.
 
آیا این نگرانی وجود ندارد که برای این چاه یک قداست و ویژگی خاصی تعریف شود؟
 

برای رفع این نگرانی ما تابلویی را در محدوده چاه نصب کرده ایم و در این تابلو نوشته شده است که این چاه هیچ موضوعیت و قداست خاصی ندارد. یعنی این عریضه نویسی در هر نهر و هر آب جاری می تواند اتفاق بیفتد برای کسی که می خواهد این راه توسل را با حضرت ولی عصر داشته باشد. خود ما هم مواظبیم که زیاده روی در تکمیل فضا و بنای این چاه عریضه و تبلیغ بی مورد و تشویق و ترغیب زائران به این عریضه نویسی از سوی مسجد و متولیان مسجد اتفاق نیفتد که تا کنون هم اتفاق نیفتاده است.
 
با توجه به اینکه امام زمان(عج) از درون ما آگاه است چه نیازی به این مکاتبه است و اصلا ممکن است اسرار مردم که در این چاه ریخته می شود دست کسی بیفتد؟
 
در این مورد ما در پی تبدیل روش و راه هستیم اما در عین حال مواظبیم این نوشته ها بین زائر و خدا و اولیاء الهی محفوظ بماند برای همین هر از گاهی این نامه ها خارج شده و خمیر می شود و دست کسی نمی افتد و صرفا این حرکت نمادین مردم از این جنس ارتباط باقی می ماند و حتی برخی می گفتند چرا به این نامه ها رسیدگی نمی شود که در پاسخ گفتیم که ما کمیته امداد یا بنیاد مسکن و یا اداره و نهاد خاصی که نیستیم و این نامه ها نوشته ای بین خود زائر و خدای متعال است و لذا ما برخلاف برخی بقاع که گاهی نامه ها را به نیت کمک باز می کنند ما اصلا و ابدا این کار را نمی کنیم و مطالبشان دست هیچ کس نمی افتد.
 
البته برخی اظهار نگرانی می کنند که مراجعه مردم به این چاه و بزرگ شدن آن، اصل توسل و عبادت در مسجد را تحت الشعاع قرار دهد و یا برخی این مسئله را شبیه گذاشتن نامه داخل دیوار ندبه  توسط یهودیان عنوان می کنند و بیم آن را دارند که این شباهت بعدها مسئله ساز نشود؟ و یا این اتفاق باعث نشود بخشی از خرافات و بدعتها و انحرافات به عنوان حواشی در کنار این اصل اصیل دینی یعنی توسل و عبادت اتفاق بیفتد؛ که  ما این دلنگرانی را درست می دانیم و وظیفه ما متولیان مسجد و صاحب نظران حوزه مباحث دینی این است که در این باره به روشنگری بپردازیم و مواظبت کنیم که حواشی آن دامنگیر اصل مطلب نشود چون نمی شود به این بهانه که اصلی ممکن است حواشی داشته باشد و پیرایه هایی را در پی داشته باشد، اصل آن مسئله را پاک کنیم. البته اگر ما ببینیم در یک موقعیتی این اتفاقات حاشیه ای دامنگیر مسجد و فضای مسجد می شود؛ قطعا نسبت به آن بازنگری می کنیم و معتقدیم هیچ اتفاق خاصی در مسجد با بستن چاه عریضه و این حرکت نمادین مردم نمی افتد و به آن حرکت اصیل توسل مردم به ساحت حضرت ولی عصر (عج)و نگرش توحیدی که مردم در مسجد دارند هیچ لطمه ای وارد نخواهد شد، اما فعلا چنین اتفاقی نیفتاده است و لازم نیست با این اعتقاد و حرکت سنتی و با اصالت مردم مقابله و حرکت سلبی و دفعی صورت گیرد.
 
علما و بزرگان و مراجع دینی چه نظری در باره عریضه نویسی دارند؟
 
البته طی استفتائاتی که از مراجع عظام و بزرگان و علما صورت گرفته است آنها هم برای چاه عریضه موضوعیتی قائل نیستند اما اصل عریضه نویسی را قبول دارند اما اینکه در جمکران بنا باشد اتفاق خاصی بیفتد را رد می کنند. بحث عریضه نویسی یک حرکت نمادین و مستند به رفتارهای اصیل دینی است و ما باید مواظبت کنیم که حواشی آن اتفاقاتی نیفتد که تاکنون چنین چیزی نبوده است و اگر بدانیم این مسئله اسباب سوء استفاده برخی و بروز و ظهور روشهای انحرافی و غلط ترویج می شود قطعا با اصل مسئله (عریضه نوسی در چاه جمکران)-که چیز خاصی را به وجود نمی آورد- برخورد خواهیم کرد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2529
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 30 مرداد 1392

گروه گزارش ویژه مشرق- کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که نام گوگل (Google) را نشنیده باشد؛ این کمپانی عظیم آمریکایی از بزرگ ترین شرکت های اینترنتی است که در میان جهانیان با موتور جستجوی خود نامی آشنا را برای همگان رقم زده است.
شاید در ۴ سپتامبر سال ۱۹۹۸ و با آغازِ کار شرکت گوگل، برای کسی باور پذیر نبود که در کمتر از پانزده سال این شرکت به یک امپراطوری در فضای سایبر تبدیل شده و شعار خود که از آغاز «سازماندهی کردن اطلاعات دنیا و دسترس‌پذیر کردن آن‌ها برای عموم» بود، را جامع عمل بپوشاند و با در اختیار قراردادن انواع و اقسام خدمات به کاربران، هیمنه ای جهانی برای خود ایجاد کند.
 

در جهان سایبری شده امروز، دیگر نمی توان به شرکت هایی نظیر گوگل تنها به چشم یک موتور جستجو نگاه کرد، چرا که هر یک از این شرکت ها به تنهایی توانسته اند عامل تحولات زیادی در زندگی افراد باشند.

شرکت گوگل در طول سال‌های گذشته با سرعت زیادی در حال پیشرفت و گسترش روز افزون دامنه کاری خود است و با بسط دادن دایره‌ی فعالیتش، گام های مهمی در جهت اهداف خود برداشته است. اما گویا این کمپانی برای جاه طلبی های خود حد یقفی ندارد و با در دستور کار قرار دادن پروژه های جهانی همچنان با سرعت و قوت به مسیر خود ادامه می‌دهد.

اما نکته اساسی درباره گوگل این است که ارتباط تنگاتنگ سرویس های امنیتی و اطلاعاتی ایالت متحده آمریکا با این شرکت و استفاده از آن برای کنترل اعمال و رفتار شهروندان و استفاده ابزاری از این کمپانی برای تسلط اطلاعاتی بر جهان، گوگل را تبدیل به یک جاسوس‌خانه کارآمد کرده است.

استفن آرنولد(Stephen Arnold) که در گذشته در شرکت اطلاعاتی "بوز آلن همیلتون" (Booz Allen Hamilton) فعالیت داشته و همچنین در کارنامه خود سابقه اشتغال به عنوان يكي از مشاوران شركت گوگل را نیز دارد، در یک سخنراني در سال 2006 در حضور مقامات سياسي و اطلاعاتيِ واشنگتن، در گزارشی اعلام کرد که کمپانی گوگل به شکل کامل، در اختیار سرويس‌هاي اطلاعاتي ايالات متحده قرار دارد و کلیه كليك ها و جريان رفت و شد داده‌ها و یا هر چيز ديگري كه در آرشيو گوگل است، مورد تفتیش قرار می‌گیرد.

شرکت گوگل در ژوئن سال 2007 ميلادي، توسط آژانس حريم خصوصي بين‌الملل، به عنوان بدترين مجرم در نقض حريم خصوصي افراد در ميان شركت‌هاي اينترنتي معرفي شد.
 


در جهان سایبری شده امروز، دیگر نمی توان
 به شرکت هایی نظیر گوگل تنها به چشم یک موتور جستجو نگاه کرد


این شرکت روابط اجتماعی افراد را از طریق شبکه اجتماعی خود، گوگل پلاس(+Google)، عادات تلفن‌هاي کاربران را از طريق گوگل ویس (Google voice)، سوابق پزشكي و نسخه‌هاي دارويي را از طریق گوگل هلث (Google health)، عكس‌هاي خانوادگی و شخصی را از طرق گوگل پیکسا ایمیج (Google Picassa image)، تحقیقات، نیازها، علاقمندی ها و ... را از طریق موتور جستجو، رصد و ذخیره سازی و در کنار سایر امکاناتش، اطلاعات کاربران جمع آوری، بررسی و چک کرده و در اختیار نهاد های امنیتی قرار می‌دهد.

اما هم اکنون پس از گذشت چند سال از افشاگری ها و برقرای رابطه عمیق بین این کمپانی با دیگر سرویس های امنیتی و اطلاعاتی، استفاده از ظرفیت گوگل برای پیش برد اهداف ایالت متحده آمریکا بر کسی پوشیده نیست.

اخیراً نیز با افشاگری-های صورت گرفته توسط "ادوارد اسنودن(Edward Snowden)"، دستيار فني اسبق در سرويس اطلاعاتي سيا مشخص شده است كه برنامه‌اي محرمانه و جامع برای نظارت و مراقبت كامل بر ارتباطات جهان اينترنتي در حال اجرا بوده و از این طریق آژانس امنيت ملي‌ آمريكا(NSA) که وابسته به وزارت دفاع آمریکاست، بي‌واسطه به شركت‌هاي مشهور اينترنتي مانند فيسبوك، گوگل، توييتر، ياهو و دیگر شرکت های مطرح دسترسي مستقيم داشته و مكاتبات و مكالمات و کلیه اعمال کاربران در فضای سایبر را مورد کنکاش قرار می‌دهد.
 


ادوارد اسنودن


گذشته از شهرت گوگل در زمینه خدمات اینترنتی و کمک ابزاری به ایالت متحده در پیشبرد اهداف امنیتی و اطلاعاتی، ظرفیت گوگل بسیار بیشتر از مسائل مزبور است. داشتن چشم انداز و نگاه به افق دور دست توسط کمپانی گوگل، به تبع ایالت متحده آمریکا موجب شده است پروژه های عظیم توسط این کمپانی به اجرا در آید.
 



یکی از پروژه هایی که شاید در میان کاربران گوگل کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد، آزمایشگاه سری گوگل است. آزمایشگاهی که پروژه های سری این کمپانی در آن اجرا می‌شود و اطلاعات دقیق و چندانی از آن در دسترس نیست و اخبار موجود تنها بخشی از اطلاعات فیلتر شده و درز کرده توسط گوگل است که برای ارضای حس کنجکاویِ کنجکاوان، در اختیار افکار عمومی قرار گرفته است.

آزمایشگاه پنهانی گوگل، "گوگل ایکس(Google X)"نام دارد، که ایکس در آن به معنای ناشناخته به کار می‌رود. دانشمندان فعال در گوگل ایکس می‌توانند بر روی اختراعات و ایده های دور از ذهن و خارق العاده به فعالیت بپردازند.
 


یکی از پروژه هایی که شاید در میان کاربران گوگل
 کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد، آزمایشگاه سری گوگل است.


در این باره رادنی بروکز، از پیشگامان روباتیک و از اساتید علوم رایانه و هوش مصنوعی ام.آی.تی(MIT) توصیف جالبی از کمپانی گوگل می‌کند: «آن‌ها همین الان هم خیلی جلو هستند. گوگل یک شرکت معمولی نیست!»
 


رادنی بروکز (Rodney Brooks):
گوگل یک شرکت معمولی نیست!

راه اندازی این مجموعه توسط کمپانی گوگل، با توجه به سوابق امنیتی و اطلاعاتی آن بدون شک مورد حمایت سیاست-گذاران آمریکایی است. به این جهت بررسی این مجموعه سرّی و اهداف آن برای آینده و تبعات فعالیت کمپانی گوگل در ابعاد جهانی نیاز به بررسی عمیق  تری دارد.

گوگل ایکس چیست و چه می‌کند؟


کمپانی گوگل، لابراتواری تحت عنوان گوگل ایکس و دور از دید عموم در سال 2010 میلادی راه اندازی کرد. این آزمایشگاه سرّی در پایگاه "گوگل پلکس(Googleplex)" واقع در مانتین ویوی(Mountain View) کالیفرنیا(California) و دیگری در نقطه‌ای نامعلوم در آمریکا واقع شده است؛ عده ای از کارشناسان نیز آزمایشگاه گوگل ایکس را در حد مراکز امنیتی نظیر سی.آی.ای مرموز می‌دانند.
 


پایگاه گوگل پلکس

ریشه ی تاسیس این آزمایشگاه به سال 2005 میلادی باز میگردد. در آن سال لورنس ادوارد لَری پیج (Lawrence Edward "Larry" Page)‏ یکی از موسسین شرکت گوگل و مسئول فروش محصولات این شرکت با پژوهشگر علوم کامپیوتری، سباستین ثرون (Sebastian Thrun) ملاقات کرد.

ثرون به همراه تعدادی از دانشجویان خود مشغول به کار روی پروژه خودرویی بدون سرنشین بودند تا آن خودرو بتواند مسافت 11 کیلومتری را در صحرای موجاوه طی کند. همین مسئله بود که مورد توجه پیج قرار گرفت و بعد از دو سال از آن جریان پیج، ثرون و دانشجویانش را برای پروژه Street View در زیرمجموعه سرویس نقشه گوگل، به همکاری گرفت.
     


سباستین ثرون                        لورنس ادوارد لَری پیج

در سال 2009 میلادی بود که ثرون در گوگل تحقیقاتش بر روی خودروی بدون سرنشین را آغاز کرد تا بتواند خودرویی با برد 1600 کیلومتر حرکت بدون خطا در جاده های مارپیچ بسازد که سرانجام وی به همراه گروه مهندسی خود بعد از 15 ماه موفق به ساخت این خودرو شد. بعد از این موفقیت بود که پیج به همراه ثرون و دیگر موسسین گوگل تصمیم به راه اندازی آزمایشگاهی کاملاً پیچیده و مجهز تحت عنوان گوگل ایکس گرفتند.
 



این آزمایشگاه هم اکنون تحت نظارت سِرگِئی میخایلوویچ برین، یکی از موسسین یهودی و روسی شرکت گوگل فعالیت می‌کند.
 


سِرگِئی میخایلوویچ برین (Sergey Brin)

هدف اصلی ایجاد این پایگاه، فعالیت بر روی ایده های دست نیافتی است. به واقع گوگل ایکس کارخانه سخت افزاری و نرم افزاری ساخت پروژه های به ظاهر غیر عملی و دور از دسترس است، کارخانه ای که هدف خود را به سمت اختراعات جدید و محیرالعقول تنظیم کرده است.

از آغاز به کار این آزمایشگاه، سرگی برین تمرکز گوگل ایکس را به ابعاد سخت افزاری متمرکز کرد. وی که عضو هیئت مدیره گوگل ایکس است تاریخ راه اندازی این پژوهشگاه سری را ژانویه 2010 میلادی اعلام ولی از بیان میزان بودجه رسمی آن خودداری کرده است.

هر چند طبق آمار اعلام شده توسط شرکت گوگل بودجه تحقیق و توسعه برای کل مجموعه گوگل در سال 2012 میلادی برابر با 6.8 میلیارد دلار بوده که نسبت به دو سال قبل نزدیک به 80 درصد رشد نشان می دهد، و به طور قطع رقم قابل توجهی از آن نصیب آزمایشگاه گوگل ایکس خواهد شد.

گوگل ایکس تا کنون به طور رسمی بر روی بیش از صد موضوع فعالیت داشته که بخش قابل توجهی از آنها رسانه ای نشده است.

استرو تلر، مدیر اجرایی آزمایشگاه سری گوگل می ‌گوید: «هر چیزی که برای بشریت مشکلی بزرگ است در گوگل ایکس می‌توان روی آن تحقیق کرد تا ببینیم برای حل کردنش راهی می‌توان پیدا کرد یا خیر؟»
 


استرو تلر (Astro Teller)

 گوگل ایکس با راه‌اندازی این آزمایشگاه سعی برای رسیدن به فناوری‌های پیچیده و بعضاً تخیلی دارد که در گذشته تنها در فیلم‌های هالیوودی به تصویر کشیده شده‌اند، مانند ابزارآلات و فناوری‌های مورد استفاده در فیلم‌های "من، روبات" (I, Robot)، پیشتازان فضا (Star Trek)‏، نابودگر (The Terminator) و ...

به‌واقع گوگل ایکس میل زیادی برای از بین بردن سدهای به‌ظاهر ناشکستنی داشته و بنا دارد تا آرزوهای خود را که در گذشته به تصویر کشیده، هم اکنون به اجرا در آورد.
          



گوگل ایکس به‌رغم داشتن نگاه بلندمدت، تقاضای سهامداران مبنی بر کسب سود بیشتر را نیز در نظر دارد. گذشته از جنبه¬های علمی و سیاسی این پروژه سود سرشاری از خروجی های این آزمایشگاه نصیب گوگل خواهد شد.

از پروژه های مطرح این آزمایشگاه که تا کنون معرفی شده است می‌توان اتوموبیل بدون سرنشین، عینک هوشمند، وسایل خانگی متصل به اینترنت، توربین های بادی و بالن اینترنتی را نام برد.


عینک گوگل

هر چند از پروژه های کلان و در دست اجرا گوگل ایکس اخبار موثقی در دست نیست اما شاید بتوان کوچکترین و پر سروصدا ترین وسیله ای که از این آزمایشگاه سری خروج کرده است را گوگل گلس(Google Glass) یا عینک گوگل دانست.
 


شاید بتوان کوچکترین و پر سروصدا ترین وسیله ای که از این آزمایشگاه سری خروج کرده است
را گوگل گلس(Google Glass) یا عینک گوگل دانست.


عینک گوگل را می‌توان یک کامپیوتر همیشه همراه معرفی کرد. این عینک بدون شیشه با استفاده از یک منشور، بر روی چشم راست تابش می کند و در واقع یکی از چشم‌های کاربر را کاملاً در اختیار خود می‌گیرد. طبق اعلام صورت گرفته تصویر نهایی معادل یک نمایشگر ۲۵ اینچی برای مخاطب است.
     

عینک گوگل را می‌توان یک کامپیوتر همیشه همراه معرفی کرد.


کاربر عینگ گوگل توانایی انداختن عکس و فیلم با کیفیت 720p، جستجو در اینترنت، دریافت و ارسال ایمیل، برگزاری جلسات گفتگوی اینترنتی، استفاده از نقشه های راهنما، دیدن برنامه های ملاقات و پیشبینی وضعیت آب و هوا را دارد. سیستم عامل این عینک همانند بسیاری از تلفن های همراه اندروید است که زمینه‌ای بسیار مناسب برای بسط دادن دیگر امکانات عینک گوگل را مهیا کرده است.
نحوه انتقال صدا در عینک گوگل نیز، از شاهکار های آزمایشگاه گوگل ایکس است.

المنت قرار داده شده در فریم عینک، آن را به لرزش می اندازد و سپس دستگاه با استفاده از تکنولوژی القای استخوانی، لرزش را از طریق فریم به استخوان جمجمه کاربر منتقل می‌کند. مبتکران این طرح علت لزوم کاربرد این تکنولوژی را اجازه شنیدن صدای محیط به کاربر بیان می کنند که از ایجاد خطر های گوناگون نظیر تصادف جلوگیری می کند.


جدای از آزمایشات سرّی در گوگل ایکس که از هیچ کدامشان اطلاعاتی در دست نیست، گوگل گلس را می‌توان یکی از پروژه های مهم و مطرح شده آزمایشگاه گوگل ایکس دانست که جزء پروژه های روبنایی این آزمایشگاه محسوب می‌شود و توسط یک پروفسور ایرانی به نام بابک پرویز، استاد رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه واشنگتن طراحی شده است.

وی که علاقه زیادی به کامپیوترهای پوشیدنی دارد، با اختراع یک لنز چشمی بیونیک (Bionic Contacts) موفق شد لقب خالق گوگل گلس را از آن خود کند و به دلیل همین اختراع بود که به پروژه گوگل‌گلس پیوست.
 


بابک پرویز
استاد رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه واشنگتن

این عینک قرار است تا پایان سال 2014 میلادی عملیاتی شود، هر چند طبق بعضی اظهارت، این عینک تا اواخر سال 2013 روانه بازار خواهد شد. اما همانگونه که قابل پیش بینی بود این وسیله جدید نیز به مانند دیگر گجت ها سر و صدای زیادی تحت عنوان نقض حریم خصوصوی و جاسوسی از کابران را ایجاد کرد.

به طور قطع گوگل که سال های متمادی به جاسوسی از کابران خود پرداخته است و طبق اسناد منتشر شده رابطه عمیقی با نهاد های امنیتی و اطلاعاتی دارد، می تواند از این عینک نیز، در همان راستا استفاده کند.
 





 گجت های جاسوس (Spy Gadgets)

چند ماه قبل پایگاه اینترنتی شبکه دولتی ترکیه، تی آر تی، طی خبری اعلام کرد در این کشور کمپین مبارزه با فروش عینک هوشمند به را افتاده است تا با طرح فروش آن در این کشور مقابله کند.

مخالفین عینگ گوگل معتقد اند که این عینک مخل آزادی های افراد است و در صورت فراگیر شدن آن هیچ گونه حاشیه امنی برای زندگی خصوصی افراد وجود نخواهد داشت. چرا که هر فرد صاحب این عینک می‌تواند بدون کسب اجازه در هر لحظه و هر مکان به ضبط تصاویر بپردازد و به حریم خصصوی افراد تجاوزکند و یا حتی با آن به جاسوسی بپردازد.
 



اخیراً نیز سی.ان.ان گزارشی پخش کرد که وجود نگرانی های فراوان در مورد نقض حریم شخصی کاربران و تبدیل شدن این عینک به ابزاری برای سوءاستفاده اخلاقی در میان مردم آمریکا را نشان می‌دهد.
 



و حتی در همین ارتباط نیویورک شاهد اعتراض و تظاهرات های چند صد نفری به نقض حریم شخصی توسط گوگل و ان.اس.ای بوده است.
یقیناً عینک گوگل در آینده تحولات عظیمی در سیستم ارتباطی و کامپیوتری به وجود خواهد آورد و هیچ یک از این اعتراضات توانایی مقابله با آن را نخواهد داشت.
 

 عینک گوگل به عنوان یکی از محصولات آزمایشگاه گوگل ایکس به تنهایی موجی از تغییرات به وجود آورده است.


اینترنت بالونی

از دیگر محصولات این آزمایشگاه که اخیراً در رسانه های جهان مورد توجه قرار گرفت و تحولات شگرفتی در فضای ارتباطی ایجاد خواهد کرد، اینترنت بالونی است.
 


از دیگر محصولات این آزمایشگاه که تحولات شگرفتی در فضای ارتباطی ایجاد خواهد کرد
 اینترنت بالونی است.


گوگل توسط این پروژه می‌تواند نقاطی از کره زمین را که تحت پوشش اینترنت قرار ندارند، به شبکه جهانی اینترت متصل کند.
گوگل این پروژه را پروژه لون(Loon) نام‌گذاری کرد و مرحله‌ی آزمایشی این طرح را روز شنبه ۱۵ ژوئن 2013 با موفقیت به اجرا درآورد و توانست۳۰ بالون مجهز به آنتن اینترنتی را که با زمین در تماس بودند، در زلاندنو به هوا بفرستد.

این بالن ها هم اکنون به کمک 50 آزمایش کننده بر روی زمین برای آزمایش و پیاده سازی این پروژه در زلاندنو وجود دارند؛ که هر یک از این 50 آزمایش‌کننده یک آنتن ویژه برای دریافت سیگنال از این بالون‌هاست. طبق اعلام صورت گرفته، هر بالون می‌تواند منطقه‌ای به وسعت 20 کیلومتر مربع را تحت پوشش قرار دهد. 


طبق گفته مسئولان پروژه، سرعت و کیفیت اینترنت بالونی همانند شبکه‌های نسل سوم مخابراتی 3G است. این بالن ها نیاز به مصرف انژی زیادی نداشته و به شکل طراحی شده اند که بر روی جریانات هوایی در لایه استراتوسفر قرار گرفته و تنها با یک اپراتور از راه دور باید به بالا یا پایین هدایت شوند تا از مسیر اصلی خود خارج نشوند. این بالون ها بیست کیلومتر بالاتر از خطوط هوایی قرار گرفته و توانایی پوشش بسیاری از مناطق دور افتاده را دارند. با چشم اندازی که از سوی کمپانی گوگل اعلام شده، به زودی این بالون‌ها تمامی مناطق کره زمین را تحت پوشش خود در می‌آورند.

به گفته‌ی کارشناسان، پروژه‌یLoon بر اساس شبکه‌ی ماهواره‌ای ایریدیوم(Iridium satellite) طراحی شده،  و از ۶۶ ماهواره‌ی فعال تشکیل می‌شود که همگی در ۶ مدار و در ارتفاع ۷۸۰ کیلومتری قرار دارند و هر ۱۰۰ دقیقه یک بار دور زمین می‌چرخند.

باید گفت در حال حاضر برحسب آمارهای رسمی بیش از دو سوم جهانیان به اینترنت دسترسی ندارند و پروژه بالونی گوگل ایکس دقیقاً همین بخش از ساکنان زمان را مد نظر دارد. این پروژه می‌تواند جدا از پایین آوردن هزینه اینترنت به خوبی پوششی سراسری در جهان را رقم بزند.
 

همانگونه که مطرح است، شبکه اینترنتی به عنوان رشته های عصبی جهان که تمامی کشور ها را به یکدیگر وصل کرده، می‌تواند ارتباطی همگانی برای جهانیان را ایجاد کند. اما با نگاهی دیگر نیز می‌توان بسط پیدا کردن اینترنت جهانی و ارزان را گسترش یافتن هژمونی آمریکا بر دیگر کشور های جهان دانست.
 

از آنجایی که اساساً اینترنت به عنوان زیر مجموعه ای از ایالت متحده آمریکا است و کلید روشن و خاموش کردن آن در دستان رئیس جمهور این کشور است، این پروژه ابزاری برای بسط دادن هیمنه آمریکاست.

مسئله ای که تبعات شدید امنیتی، اجتماعی و فرهنگی برای بسیاری از جوامع را ایجاد خواهد کرد و مقابله با آن دیگر کار آسانی نخواهد بود و نکته قابل توجه آنکه این پروژه ها تنها بخش کوچکی از پروژه های آزمایشگاه سری گوگل ایکس است و به طور قطع اهداف بسیار پیچیده تری در ذهن متفکران گوگلی و سیاست مداران آمریکا وجود دارد.
     



از سوی دیگر گسترش کاربران اینترنت برای گوگل سود سرشاری خواهد داشت. کمپانی گوگل ۸۷ درصد از درآمد سالانه خود را از طریق تبلیغات آنلاین به دست می‌آورد و افزایش تعداد کاربران اینترنت در جهان، موجب افزایش درآمد این کمپانی خواهد شد چرا که گوگل ظرفیت بیشتری برای تبلیغات آنلاین پیدا خواهد کرد.
همچنین پروژه دیگری به نام آسانسور فضایی مطرح است که اطلاعات چندانی از آن در دسترس نیست و بارها از سوی گوگل مورد تکذیب قرارگرفته است، هرچند با توجه به شواهد موجود، وجود این پروژه با توجه به ذات شکل گیری گوگل ایکس چندان دور از ذهن نیست.
 



هدف گوگل ایکس چیست؟
 ریچارد دووال یکی از فعالان این کارخانه سری، معتقد است: «گوگل ایکس به طور کاملاً آگاهانه به مقولاتی می پردازد که گوگل در ذهن عقلایی اش برای آنها جایگاهی قایل نیست. گوگل ایکس، سکوی پرتاب موشک را خیلی دورتر از کارخانه تولید خرده ریزها ساخته، بنابراین وقتی موشک پرتاب شد، این امیدواری هست که در کسب و کار اصلی شرکت خللی وارد نشود.»

از دیدگاه بعضی کارشناسان گوگل ایکس وارث و رهرو آزمایشگاه های سرّی قدیمی است که در گذشته از آن ها استفاده-های فراوانی برای پیش برد اهداف کشورها شده بود، مکان هایی مانند پروژه منهتن(Manhattan) که اولین بمب اتم در آنجا ساخت شد. یا بلچلی پارک که در آن کدشکنان بریتانیایی موفق شدند کدهای آلمان ها را رمزگشایی کنند و نیز در این باره می‌توان زیراکس پارک یا آزمایشگاه های بل متعلق به AT&T را معرفی کرد که همگی در راستای اهداف بزرگتری طراحی شده بودند که کشف ترانزیستورها و کامپیوتر¬های شخصی از همین آزمایشگاه ها بروز کرد.
 



هم اکنون گوگل ایکس به عنوان نسل جدید از این آزمایشگاه های سرّی
 در مسیر پیش برد اهداف کلان ملی در خدمت ایالت متحده آمریکا است.


هم اکنون گوگل ایکس به عنوان نسل جدید از این آزمایشگاه های سرّی در مسیر پیش برد اهداف کلان ملی در خدمت ایالت متحده آمریکا است. بدون شک آمریکا با بررسی تحولات جهانی و داشتن هدف عالی برای رسیدن به اهداف بلند مدت خود و بسط دادن هژمونی جهانی اش نیاز به رشد روز افزون علمی دارد.

استرو تلر مدیر پروژه های بلندپروازانه گوگل ایکس در مکالمه ای با پیج از وی درباره اهداف این مجموعه پرسید: «آیا ما هدف هایی مثل پروژه سفر به ماه داریم؟» پیج جواب داد: «بله، خودش است.».

به وضوح مشخص است که چنین مجموعه ای، با اهداف بسیار عمیق علمی و اختصاص دادن بودجه های کلان کمک شایانی به سیاست های ایالت متحده آمریکا خواهد کرد.

استرو تلر معتقد است گوگل ایکس هم اکنون دوران نوجوانی خود را طی می‌کند، و طبق گفته وی تصمیم دارد در هر سال حداکثر 2 یا 3 پروژه بلندپروازانه را شروع کند. او در این باره می‌گوید: «اگر مشکل بزرگی در دنیا وجود دارد ما می توانیم خودمان را قانع کنیم که برای رفع آن در دوره ای طولانی و بی حساب، تلاش داشته باشیم، پس دیگر نیازی به نقشه تجاری نداریم.» و در انتهای سخنانش می گوید: «ما باید بر روی این تمرکز کنیم که دنیا را به جایی بهتر برای زندگی بدل کنیم، و وقتی چنین کردیم، پول خودش می آید و ما را پیدا می کند.»

صحبت های تلر نشان دهنده وجود انگیزه بالا در میان مدیران گوگل ایکس است که برای رسیدن به اهداف بلند مدت خود مصمم هستند. گذشته از نکات ذکر شده همانگونه که بیان شد، می‌توان آزمایشگاه گوگل ایکس را یکی از سری ترین و مروز ترین لابراتور های جهان دانست که در آینده نزدیک تحولات عظیمی را رقم خواهد زد.

بررسی صورت گرفته از این آزمایشگاه و رو نمایی از تعدادی از محصولات آن که تنها بخش کوچک و روبنایی آزمایشگاه گوگل ایکس است و هنوز عمق این پژوهشگاه سری عیان نشده است، موجی از مخاطرات و دل نگرانی ها را برای هر انسان آزاده ای به وجود می‌آورد.
در نگاه خرد و سطحی پیشرفت در تکنولوژی و فضایی تر شدن زندگی انسان امری پسندیده و درخور تقدیر است، اما واقعیت آن است که هر یک از این ابزار آلات می‌تواند مضرات جبران ناپذیری را بر پیکره جوامع و افراد وارد کند.

هیچ گاه نباید فراموش کرد که غنی سازی اورانیوم و کشف انرژی هسته ای در ابتدا موجی از شادی را در میان اهالی علم به وجود آورد، اما به مرور زمان و استفاده جنگ افزاری از این انرژی موجب شد که هم اکنون بشر در زیر سایه ترس از حمله هسته ای زندگی کند.
به طور قطع گوگل ایکس به مانند دیگر پدیده های علمی، در تمامی ابعاد زنگی انسان ها اثرگذار خواهد بود و در پس هر یک از این آزمایش ها و اختراعات علمی که بسیاری از آن ها در آینده عیان خواهد شد تهدید ها و آسیب های فراوانی وجود خواهد داشت. این اختراعات علمی هر کدام به مانند یک چاقو عمل می‌کند، به هنگامی که در دستان یک قاتل قرار گیرد باید از آن ترسید و در آن هنگام که در دستان یک جراح متخصص باشد با همان چاقو می‌توان جان یک انسان را نجات داد.

استفاده از اختراعات علمی به مثابه چاقو است؛ انسان و یا تمدنی می‌تواند از آن تکنولوژی استفاده صحیح کند که خود را تزکیه نفس داده باشد، و از آن در جهت خیر بشریت استفاده کند اما متاسفانه تجربه تاریخی نشان داده است، پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی در جهان امروز قریب به اکثر در دستان دیوانه مستی قرار داشته که بشر هیچ گاه از دست او در امان نبوده است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: دفــاع و امنیت , ,
:: برچسب‌ها: گوگل ایکس , google x ,
:: بازدید از این مطلب : 2652
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 30 مرداد 1392

به نقل از ایسنا، سرهنگ ایرج محمدخانی با بیان اینکه رعایت نکات ایمنی در استفاده از تلفن‌همراه اندروید می‌تواند استفاده از تلفن‌همراه را برای کاربرانش به تجربه سودمند و جذاب تبدیل کند گفت: گوشی‌های تلفن‌همراه در سال‌های گذشته از یک گوشی صرف، به رایانه‌ای با امکانات فراوان ارتباطی در اندازه کوچک تبدیل شده‌اند و همین ویژگی‌های ممتاز و جالب توجه تلفن‌های همراه، آن را به هدفی تازه برای مجرمان و تبهکاران تبدیل کرده است.

وی افزود: در همین راستا رعایت نکات امنیتی می‌تواند استفاده از تلفن‌همراه را برای کاربران به تجربه سودمند و جذاب تبدیل کند.

محمدخانی با بیان اینکه باید نصب برنامه‌های اندروید از منابع، وب‌سایت‌ها و تولید کمپانی‌های معتبر انجام شود، گفت: هنگام نصب برنامه‌ها باید دقت شود که برنامه‌های نامطمئن به برخی از مجوزهای سیستم نظیر مجوز اتصال به اینترنت (internet)، مجوز اتصال به لیست تماس‌ها (read call log )، مجوز ارسال دریافت و خواندن پیامک (read sms - receive sms - send sms)، مجوز خواندن اطلاعات شخصی کاربر( read profile)، قابلیت نصب صدا (record Audio)، قابلیت دسترسی به دوربین( camera)، دسترسی به مکان( Access Find location - Gps)، تغییر تنظیمات( change configuration)، پاک‌کردن داده‌های کاربر( clear app user data )، اجرای سطح ریشه( Factory Test )، دسترسی به حساب کاربری (Get accounts)، جستجوی کلی در گوشی (Global search)، نصب برنامه ثانویه (install packages)، بستن سایر برنامه‌ها (kill background processes)، خواندن لاگ سیستم ( read logs ) و ضبط صدا (record Audio ) ، دسترسی نداشته باشد.

وی همچنین از کاربران خواست از حساب کاربری خود در سرورهای ارائه دهنده پست الکترونیک خروج کنند، چراکه انجام ندادن این کار سبب ارسال لیست تماس‌ها به سرور می‌شود.

محمدخانی با بیان اینکه اگر از ایمیل و تقویم استفاده نمی‌شود، بهتر است گزینه Sync غیرفعال شود تا حداقل اطلاعات بین گوشی و سرورهای گوگل مبادله نشود، گفت: بهتر است اطلاعات شخصی و مهم در این نوع گوشی‌ها نگهداری نشود و در صورت نگهداری به اینترنت متصل نباشد چرا که امکان ارسال اطلاعات وجود دارد.

رییس پلیس فتای گیلان با اشاره به اینکه بیشتر بازی‌های موجود در اینترنت به منظور بازیابی، تمامی لیست دفترچه تلفن افراد را به سرورهای خود ارسال می‌کنند، اظهارکرد: کاربران گوشی خود را هرگز روت نکنند زیرا این کار آزادی بیشتری به بدافزارها برای فعالیت می‌دهد.

وی از شهروندان خواست وایرلس و بلوتوث گوشی خود را در مواقع غیرضروری خاموش کنند و در بازکردن لینک‌های موجود در پیامک‌ها و ایمیل‌ها نیز محتاط باشند.

محمدخانی با بیان اینکه از Access Pointهای وایرلس نا آشنا تنها در صورت اضطرار باید استفاده شود، به ایسنا گفت: کاربران باید یک آنتی ویروس معتبر موبایل روی گوشی خود نصب و پسورد یا قفل الگویی (pattern) قوی برای گوشی خود انتخاب کنند.

رییس پلیس فتای گیلان با تاکید بر عدم‌نصب رام‌های (ROM) سفارشی و تغییر یافته روی گوشی‌، اظهارکرد: تنها به رام‌های منتشر شده توسط شرکت سازنده باید اعتماد کرد.

به گفته وی نسخه جدید اندروید گزینه‌ای برای رمزنگاری کل گوشی دارد که در صورت داشتن اطلاعات شخصی زیاد بهتر است، فعال شود.
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: علم و فنــاوری , ,
:: بازدید از این مطلب : 2771
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 24 مرداد 1392

 اخیرا سریالی از یکی از شبکه های سیما پخش شد که قصد نقد آن و سایر سریال ها را ندارم؛ به جز بی ارتباط بودن آنها با ماه مبارک رمضان که عرض کرده ام...
 
اما در دل داستان آن سریال، ماجرای "انتخاب همسرِ" یک دختر خانم جوان، نقد شد و خیلی جدی به مخاطب پیامی اخلاقی داده شد که «یک دختر خانم معتاد به شیشه، با خانواده ای گسیخته و نابسامان و پدری خلافکار» نباید با یک پسر خلافکار ازدواج کند؛ بگو خب
 
اما پیام دیگر سریال مذکور این بود که «یک خانم معلمِ متدین، فرهنگی و عاقل با خانواده ای خوب و بسامان و پدری با مرام و پهلوان و برادری غیرتی» هیچ اشکالی ندارد که با یک مرد خلافکار ازدواج کند! بگو خب
 
حالا باید پرسید جوان ها در موقعیت های مشابه، برای تصمیم گیری در قبال ازدواج با عشق شان! خودشان را جای کدام گزینه قرار می دهند؟ «دخترِ بد با خواستگار بد» یا «دختر خوب و خواستگار بد»؟ شاید به بهانه ی این سریال ذکر سه نکته مهم مرتبط به انتخاب همسر و ازدواج، ضروری به نظر می رسد:
 
۱. دخترم؛ پسرم؛
آیا یک دختر خوب و مومن و سربه راه ،باید ازدواج کند تا قربانی شود؟! زخم روی زخم بخورد و صبوری کند؟!
دخترم! تو ازدواج نمی کنی که قربانی شوی، زخم بخوری و منتظر زخمهای بعدی باشی،-اشاره به دیالوگ های خانم خوبه- نباید در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم کنی، نباید تصمیمت این باشد که نقش پدر یا مادر را برای شوهر آینده ات ایفا کنی.
 
دخترم؛ پسرم؛
ازدواج؛ مددکاری نیست! 
ازدواج؛ روان درمانی نیست!
ازدواج؛ ایفای نقش پدر و مادر برای خواستگار نیست!
ازدواج؛ ترحم کردن و اعانه دادن نیست!
ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش دو نفر! نه فدا شدن و نابودی تو برای آرامش دیگری!  
ازدواج؛ راهی است به سوی کمال؛ کمال ایمان و اخلاق نه آغازی به سمت مشکلات و تباهی.
ازدواج و تشکیل خانواده و ایفای نقش والد برای فرزندانت به جا و مقدس است نه برای همسرت.
ازدواج و عشق ورزی و فداکاری برای همسرت و خانواده ات مقدس است و ستودنی -خدای مهربان روزی همه شما کند- بله این عشق و فداکاری مقدس است اما نه با نقشه قبلی او؛ با این زبان حال: با من ازدواج کن فدام شو.
 
۲. «انتخاب آگاهانه» و دور از هیجانات تنها راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک «ازدواج موفق و زندگی عاشقانه» است.  
اگر کسی به قصد رسیدن به ازدواج موفق و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حرکت کند و خدای نکرده به هر علتی قبل یا بعد از ازدواج، متحمل رنجی شود، در پیشگاه خدا معذور و مغفور است ان شاءالله و الا هم کامش تلخ شده و هم باید به خدای متعال بابت تلخ کامی هایش پاسخ دهد. (این به یک توضیح کوتاه نیاز دارد: اگر کسی جوری ازدواج کند که از پیش برایش معلوم باشد و یا عقلاء به او تذکر دهند که این ازدواج و زناشویی، پر دردسر و دردسر آفرین است؛ بابت اعصاب خوردی ها و هر رنج و مشقتی که به خود و یا همسرش و دیگران تحمیل کند،  باید پاسخگوی خدا باشد. چرا که جسم و روح ما امانتی الهی است در دست ما و کسی حق ندارد به خودش ظلم کند و موجبات غم و غصه خودش را فراهم کند. البته آدمی مادامی که زنده است می تواند بابت ظلم ها و خطاهایش و تمام گناهانش از طریق توبه و استغفار با خدا در دنیا تسویه حساب کند. انّه هو الغفور الرحیم)
 
چقدر خوب است هر کسی، در مواقع خاص و حساس زندگی خود مثلا قبل از تصمیم های مهم؛ خلوتی کند و یا با یک مشاور خردمند، انتخابها و آرزوهایش را بررسی و تحلیل کند. خصوصا با توجه به "تاریخ تولید" آنها؛ شاید زمانی که آرزو کرده، یا تصمیم گرفته و یا انتخاب کرده، آن انتخاب؛ کودکانه و یا خشم گینانه و یا ناآگاهانه و ... خلاصه تحت تاثیر هیجان بوده، ولی خودش می تواند از سر شعور و آگاهی "تاریخ انقضاء" آن را تعیین کند چون بعضی از آرزوها، هدف ها و انتخابهای "تاریخ گذشته" حتما خطرشان از مصرف شیر و شکلات "تاریخ گذشته" بیشتر است!
 
۳. وقتی فرد بزرگ تر می شود حتی اگر تحصیلاتش را ادامه ندهد، تجربیاتش بیشتر میشود، موقعیت اجتماعی او و نظام پسندهایش نیز تغییر میکند و ... معمولا افراد بعد از دوران جوانی باید بتوانند عشق و نفرت را شناسایی و کنترل کنند و به این باور نادرست ادامه ندهند که «عشق اول» بهترین و کاملترین عشق است. «هیچ چی عشق اول نمیشه!»
 
اگر کسی پذیرفت که عشق اول اشتباه بوده، نباید خودش را سرزنش کند و نباید دوباره آن اشتباه را تکرار کند!
در چنین شرایطی نباید با عشق اول خاطره بازی کرد.
اساسا اگر ازدواجی غلط بوده و یک طرف یا دو طرف به هم ظلم کرده اند و کینه به دل گرفته اند؛ نباید «رفتار اسلامی و پسندیده ی عفو و گذشت» را، با تکرار آن اشتباه و خطا و «ازدواج مجدد» اشتباه گرفت. عفو کن ولی خطا را تکرار نکن! عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.
اشتباهی که شاید در برخی داستان های مکتوب یا نمایش ها ستوده شود و تکرار مجدد یک اشتباه، به غلط «فداکاری» و ایثار جلوه داده می شود و به سادگی! تعقل، درایت و تجربه فرد عاقل در داستان، نادیده گرفته می شود و تحت تاثیر درام این غفلت معمولا به چشم نمی آید.

منبع:سایت حجت الاسلام شهاب مرادی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اجـــتماعــــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2853
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 17 مرداد 1392

 پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در در آستانه فرارسیدن روز عید فطر، گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را که در آن به تبیین و شرح فرازهای دعای قنوت نماز عید فطر پرداخته‌اند، منتشر کرد.


* عید فطر، روز عبادت و تقرّب به خدا

خداى متعال، مراسم با عظمت ماه رمضان را این‌گونه مقرّر فرموده است که به آسانى و سادگى پایان نپذیرد. در پایان این ماه - که ماه عبادت است - روزى را قرار داده است که روز عید باشد، روز اجتماع باشد، روز بزرگى باشد؛ برادران مسلمان به هم تهنیت بگویند؛ موفقیّتهاى ماه رمضان را قدر بدانند؛ میان خود و خدا محاسبه کنند؛ آنچه را که در این ماه شریف ذخیره آنها شده است، براى خودشان حفظ کنند. آن روز، روز عید فطر است. لذا روز عید فطر هم اگرچه عید است؛ اما روز عبادت و توسّل و تذکّر و تقرّب به خداست که با نماز شروع مى‌شود و با دعا و توسّل و ذکر پایان مى‌پذیرد. این روز را قدر بدانید؛ ذخیره تقوا را مغتنم بشمارید و عید فطر را بزرگ بدانید.

امروز در قنوت نماز، نُه مرتبه به خدا عرض کردید: «اللّهم انى اسألک خیر ما سألک منه عبادک الصّالحون؛ یعنى بهترین چیزى را که بندگان صالح خدا از او طلب مى‌کنند، به ما عطا کن. «و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون»؛(۱) و از آنچه که بندگان مخلص خدا، به خدا پناه مى‌برند، ما نیز به خدا پناه مى‌بریم. آنچه که شما خواسته‌اید، رضاى خداست، تقرّب به خداست، توفیق عمل براى خدا و توفیق عبودیّت الهى است. آنچه که شما از آن به خدا پناه برده‌اید، بندگى نفس است، بندگى هوى است، بندگى غیر خداست، شرک به پروردگار است. ۲۸/۱۰/۱۳۷۷

* عید فطر مایه ازدیاد عزت و شرف امت اسلامی

خداوند متعال عید سعید فطر را براى امت اسلام و براى پیامبر عظیم‌الشأن مایه‌ى عزت و ذخر و شرف و کرامت قرار داد؛ «و لمحمّد صلّى اللّه علیه و ءاله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا»؛ مایه‌ى ازدیاد عزت و شرف امت اسلامى و پیامبر عظیم‌الشأن است. این بسته به این است که ما مسلمانها، با این موقعیتها و با این مناسبتها چگونه رفتار کنیم. ملتهاى مسلمان میتوانند ماه رمضان را و عید فطر را وسیله‌اى قرار بدهند براى عزت؛ نردبانى قرار بدهند به سمت علوّ معنوى و مادى و عزت دنیا و آخرت. باید بیدار باشیم، باید از این موقعیتها استفاده کنیم. ۲۹/۵/۱۳۹۱

* شکرانه نعمت الهی در ماه رمضان

نماز روز عید فطر به یک معنا شکرانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نعمت الهى در ماه رمضان است. شکرانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى این ولادت جدید است. در نماز عید فطر بارها به خداوند عرض میکنیم: «ادخلنى فى کلّ خیر ادخلت فیه محمّدا و آل محمّد»؛ ما را به آن بهشت مصفاى ایمان و اخلاق و عمل که این برگزیدگان را در آن جا دادى، وارد کن. «و اخرجنى من کلّ سوء اخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتک علیه و علیهم»؛ از آن دوزخ عمل ناشایست، اخلاق ناشایست، عقیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى ناشایست که این بزرگواران و عزیزان عالم خلقت را از آن محفوظ و مصون نگاه داشتى، ما را خارج کن. این هدف بزرگ را براى خودمان در روز عید فطر ترسیم میکنیم، آن را از خدا طلب میکنیم و خودِ ما هم البته وظیفه داریم، تکلیف داریم که سعى کنیم، تلاش کنیم که در این صراط مستقیم بمانیم. ۲۹/۶/۱۳۸۸

* وحدت مسلمین در عید فطر وسیله کرامت و شرف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

نماز عید فطر هم مظهرى از همین وحدت در هر نقطه‌اى از نقاط دنیاى اسلام است. لذا در این دعائى که ما در قنوت میخوانیم؛ «الّذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد (صلّى اللَّه علیه و اله) ذخرا و شرفا و کرامتا و مزیدا»؛ براى وجود مقدس نبى اکرم این عید یک ذخیره است، وسیله‌ى شرف است، وسیله‌ى کرامت و ازدیاد مقام عالىِ متعالىِ آن وجود مقدس است. کِى این خصوصیات حاصل میشود؟ آن وقتى که این عید، عید آشتى‌کنان دلهاى مسلمانان با یکدیگر باشد. هم در ابعاد ملى این حرف صادق است، هم در ابعاد وسیع امت اسلامى این حرف صادق است. در ابعاد ملى همچنانیکه ملت بزرگ ما در طول سالیان پس از انقلاب تا امروز تجربه کرده است، اتحاد و اتفاق کلمه، وسیله‌ى عزت اوست، وسیله‌ى قدرت اوست. ۲۱/۷/۱۳۸۶

* پاسداشتن عزت و شوکت امت اسلام با حفظ وحدت

در دعاى قنوت نماز عید فطر مى‌خوانیم که: «اسألک بحقّ هذا الیوم الّذى جعلته للمسلمین عیدا»؛ این روز را خداى متعال عید مسلمانان قرار داده است؛ یعنى روزى که براى مسلمانان همواره خاطره‌انگیز است: اجتماع مردم، آشنایى مردم با یکدیگر و نو کردن روز و روزگار و روش زندگى. در دنباله‌ى این جمله مى‌خوانیم که: «و لمحمّد (صلى‌اللَّه‌علیه‌وآله) ذخراً و شرفاً و کرامتاً و مزیدا»؛ براى پیغمبر ذخیره، شرف، کرامت و مزید است؛ مایه‌ى افزایش و گسترش میراث معنوى پیغمبر است. ما امت اسلامى چه زمانى مى‌توانیم این روز را به معناى حقیقى خود براى خودمان عید قرار بدهیم و براى پیامبر مکرّممان مایه‌ى شرف و سربلندى بسازیم؟ آن‌وقتى که به اشاره‌ى دست پیغمبر توجه کنیم و بر طبق آن حرکت کنیم. ۲۴/۸/۱۳۸۳

ارتباط ویژه‌ى این روز با وجود مقدس نبىّ‌اکرم صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله امرى معلوم و آشکار است. من عرض مى‌کنم اگر در هر روز عید فطر، امّت این بزرگوار، حرکت شایسته‌اى نسبت به پیشواى عظیم‌الشّأن و رهبر معظّمِ الهىِ خود انجام دهد، آن وقت، عید فطر آن‌چنان که خدا خواسته و مقرّر شده است، یک عید نبوى و عید مصطفوى واقعى خواهد شد.

آنچه من امروز در مقابل چشم خود مشاهده مى‌کنم و مناسب است امّت مصطفوى، نسبت به پیشواى عظیم‌الشّأن و پیامبر برگزیده‌ى خدا، به عنوان یک هدیه‌ى عید تقدیم کند، حضور یکپارچه‌ى جمعیتى از امت مسلمان است که براى نماز عید آمده‌اند. جا دارد که امروز، امّت سعى کند یکپارچگى، التیام، وحدت و هماهنگى و همدلى در میان خود را - همچنان که نام یک امّت از این همه خبر مى‌دهد - براى خود حفظ کند.

امروز وظیفه‌ى این امّتِ بزرگ، در مقابل پیامبر، نجات دهنده، پیشوا، معلّم، امانت الهى در میان خود و محبوبترین چهره در میان امّت؛ یعنى وجود مقدس نبىّ‌اکرم علیه‌وعلى‌آله‌الصّلاةوالسّلام این است که عزّت و شوکت امّتِ اسلامى را با حفظ وحدت پاس بدارد. این وظیفه‌ى امروزِ امّت است. ۱۱/۱۲/۱۳۷۳

* عید فطر ذخیره‌ای برای وحدت و معنویت در دنیای اسلام

عید سعید فطر شاید برجسته‌ترین خصوصیتش این است که مراسمى معنوى و بین‌المللى است. برخلاف بسیارى از رسوم بین المللى که جنبه‌ى سیاسىِ محض دارد، این رسم بین‌المللى جنبه‌ى معنوىِ بارز و نمایانى دارد. در دعاى قنوت عید فطر مى‌خوانیم: «اسئلک بحقّ هذا الیوم الّذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّى اللَّه علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا»؛ این روز، عید همه‌ى مسلمانان و مایه‌ى شرف اسلام و پیامبر اسلام و عزّت اسلام و ذخیره‌اى تمام نشدنى در طول تاریخ است. با این چشم به عید سعید فطر نگاه کنیم. امروز ملت اسلامىِ بزرگ ما به این ذخیره نیازمند است. از این ذخیره، دو چیز باید مورد استفاده‌ى مسلمانان قرار گیرد: اوّل، وحدت و نزدیکى مسلمین است و دوم، توجّه به معنویت در دنیاى اسلام است. در دنیاى اسلام، هر دو عاملِ تکامل‌بخش و پیشبرنده، مورد خدشه قرار گرفته است. امروز وحدت مسلمانان با ایجاد تفرقه‌هاى مذهبى، فرقه‌اى، نژادى، ناسیونالیسمهاى گوناگون، قومیتهاى مختلف و شعارهاى انحرافى، مخدوش شده است. مسلمانان بر فراز همه‌ى شعارهاى خود - چه شعار قومیّت، چه شعار مذاهب اختصاصى خودشان، چه شعارهاى مربوط به سیاستهاى خودشان - باید شعار وحدت و یکپارچگى امّت اسلامى را قرار دهند. امروز براى آنها یکى از کارآمدترین شعارها این است. مى‌دانیم که استعمار و استکبار و دست قدرتهاى بیگانه همیشه سعى کرده است با انواع و اقسام حیَل، این وحدت را درهم بشکند؛ که یکى از خبیث‌ترین حیله‌ها، حیله‌ى غصب سرزمین فلسطین و کاشتن شجره‌ى خبیثه‌ى صهیونیسم در سرزمین اسلامى فلسطین - یعنى در قلب ملتهاى مسلمان و کشورهاى اسلامى - بوده است.

نقطه‌ى دوم هم معنویت است. استعمارگرانى که آمدند سرمایه‌هاى ما را - نفت ما را، استقلال ما را، عزّت ما را، وحدت و یکپارچگى ما را - به دست چپاول و غارت سپردند، معنویت ما را هم به یغما بردند و در دنیاى اسلامى، مادیّتِ خودشان را به صورت فرهنگهاى گوناگون و مبانى باطل گستراندند. امروز باید بازگشت به معنویت اسلام، به حقیقت اسلام و روحانیت دین، شعار مسلمانان باشد. امروز مسلمانان به این احتیاج دارند.

اگر ما امروز وحدت مى‌داشتیم و اگر به معنویت اسلام تکیه مى‌کردیم، دشمن نمى‌توانست با این وضوح ملت فلسطین را در خانه‌ى خودش این گونه مورد شکنجه و فشار و تعقیب و آزار قرار دهد. ۷/۱۰/۱۳۷۹

* لزوم پیشرو بودن جامعه اسلامی در خیرات

خصوصیت عید فطر و بعضى اعیاد دیگر اسلامى این است که مخصوص به مجموعه‌ى خاصى از جامعه‌ى عظیم اسلامى نیست. حقیقتاً ما مسلمین امروز باید به دنبال آن نقاطى باشیم که همه‌ى آحاد مسلمان را در شرق و غرب دنیاى اسلام، از هر ملیتى، با هر نژادى، با هر زبانى و با هر فرهنگى، گرد محور توحید و کلمه‌ى متعالى اسلامى جمع کند. عید فطر از جمله‌ى اینهاست. البته بعضى اعیاد دیگر هم این خصوصّیت را دارند. لذا در دعاى قنوت عید فطر - برحسب آنچه وارد شده است، مستحب مى‌دانیم و مى‌خوانیم - عرض مى‌کنیم «الذّى جعلته للمسلمین عیدا»؛ خداى متعال این روز را براى مسلمین عید قرار داده است.

عید، یعنى سالگشتى که مایه‌ى شادى و خشنودى است. چه چیزى براى امّت اسلام مایه‌ى خوشحالى است؟ نزدیک شدن به هدفهاى اسلامى. اسلام براى جامعه و امّت اسلامى هم مثل فرد مسلمان اهدافى را تعریف و ترسیم کرده است. باید اعتراف کنیم که امروز دنیاى اسلامى متأسّفانه از این هدفها دور است. ما مسلمین عالم، ما امّت اسلامى، با آنچه که اسلام براى امّت اسلامى مى‌خواهد و مى‌پسندد، فاصله‌ى زیادى داریم.

امّت اسلامى باید امروز در دنیا به برکت اسلام آن‌چنان باشد که مثل مشعلى راه بشریت را روشن کند؛ مثل خورشیدى بر بشریت بتابد و به آنها خیر برساند؛ آنها را گرما ببخشد، آنها را نورانیّت ببخشد، به آنها حرکت ببخشد، به آنها حیات بدهد. آن جامعه‌ى اسلامى که باید «لتکونوا شهداء على النّاس» باشد؛ آن جامعه‌ى اسلامى که باید «یدعون الى الخیر» باشد؛ آن جامعه‌ى اسلامى که باید پیشرو بشریت در همه‌ى خیرات باشد، این‌گونه است. آن جامعه‌ى اسلامى که باید پرتوى از «وللَّه العزة و لرسوله و للمؤمنین» را داشته باشد، با وضع فعلى جهان اسلام و امّت اسلامى فاصله دارد.

البته بحمداللَّه شوق این هدفهاى عالى در دلهاى مسلمین پیدا شده است و ملتهاى اسلامى حرکتهاى خوبى را شروع کرده‌اند و در سراسر آفاق دنیاى اسلامى، امروز بحمداللَّه ارزشهاى اسلامى رو به نو شدن است. برخلاف آنچه که دشمنان اسلام مى‌خواستند که این ارزشها را از زندگى بشر بزدایند، امروز بحمداللَّه وقتى ما در شرق و غرب دنیاى اسلامى نگاه مى‌کنیم، مى‌بینیم که آحاد مردم به سمت احکام نورانى قرآن و ارزشهاى اسلامى، گرایش بیشترى پیدا کرده‌اند؛ لیکن باید تلاش شود. ۹/۱۱/۱۳۷۶

۱- إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج ‌۱، ۲۸۸ ؛

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الْیَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ کَرَامَةً] وَ مَزِیداً أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا سَأَلَکَ بِهِ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعَاذَ [مِنْ شَرِّ مَا اسْتَعَاذَ] مِنْهُ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ [الْمُخْلِصُونَ‌].

ترجمه:

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: اى خدا اى شایسته عظمت و بزرگی، و اى شایسته بخشش و قدرت، و ای لایق گذشت و رحمت، و ای سزاوار تقوی و آمرزش، از تو درخواست مى‌کنم به حق این روز که براى مسلمانان عید قرار دادى و براى محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) اندوخته و ارجمندی و زیادت [مقام] گردانیدى درخواست دارم که بر محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و خاندانش درود فرستى و مرا در هر خوبی که محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و خاندان محمد را داخل گردانیدى داخل سازى و از هر بدى که محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و خاندان محمد را خارج ساختى مرا نیز خارج گردانى. درود های تو بر محمد(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)و تمام خاندان او باد. اى خدا من از تو درخواست مى‌کنم بهترین چیزى را که بندگان نیکوکارت از تو درخواست کردند و پناه مى‌‌برم به تو از آنچه بندگان درستکارت [مخلصت] به تو پناه بردند.

بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۳۸۰ ؛ مفاتیح‌‌الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۶ (اعمال روز عید فطر).

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 3100
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 17 مرداد 1392
 آیت‌الله تهرانی با اشاره به تأثیر عید فطر بر اجابت دعا می‌گوید: شاید سرّ آن این باشد که در این روز نماز عید تشریع شده است و مردم اصلاً برای عبادت و نماز و توجه به خدا آنجا جمع شده‏‌اند.

 به نقل از تسنیم،  وداع با رمضان برای اهل آن وداع جانکاه و دشواری است، هم‌چنان که حضرت سیدالساجدین(ع) در بخشی از دعای مشهورشان می‌فرمایند: «سلام بر تو! پیش از آنکه بیایی، ما انتظارت را می‌کشیدیم و اکنون هم که می‌خواهی بروی، ما را غمگین کرده‌ای. سلام بر این مهمان گرانقدری که به برکت آن، خداوند بسیاری از بلاها را از ما برداشت و خیلی از برکات را به ما بخشید... اکنون این ماه بعد از آنکه پایانش فرا رسید، از ما جدا شد و تنهایمان گذاشت و ما این ماه را وداع می‌کنیم».

امروز بیست و نهمین روز ماه ضیافت الهی است؛ ماه رمضان امسال با همه شور و حلاوت روحانی‌اش برای تهرانی‌ها غمی در دل نهفته داشت و آن خلأ بزم‌های معرفت و اخلاق استاد مبرز اخلاق و عرفان آیت‌الله آقامجتبی تهرانی بود. مرحوم آیت‌الله تهرانی در شش ماه رمضان پایانی عمر بابرکت خود سلسله مباحثی با موضوع دعا ایراد می‌کرد که این مباحث بنابه گفته حجت‌الاسلام شاه‌محمد‌پور، ﻣﺪﻳﺮ مؤﺳﺴﻪ ﭘﮋﻭﻫﺸﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺼﺎﺑﻴﺢ ﺍﻟﻬﺪﻱ در قالب کتاب «حقیقت بندگی» منتشر خواهد شد.

ایشان در یکی از سلسله مباحث خود و در بیان عوامل تأثیرگذار روی اجابت دعا «عامل زمانی» یکی از این عوامل برمی‌شمرد و می‌گوید: زمان مؤثر بر اجابت دعا در شبانه‌‏روز، روز خاص و شب خاص در هفته را بحث کردیم؛ همچنین ماه خاص در بین ماه‏‌ها را که ماه مبارک رمضان بود و در مرتبه متأخّره آن، ماه رجب را مطرح کردم. بعد هم گفتیم که ایام و لیالی خاصی در بین همین ماه‏‌ها هست که در ماه شعبان، نیمه شعبان بود و در ماه مبارک رمضان، لیالی قدر بود.

غیر این زمان‏‌ها، زمان‌‏هایی را هم می‏‌بینیم که در روایات مطرح می‏‌کنند. البته من نمی‏‌خواهم به‏ طور کامل این‏ها را شمارش کنم. فقط آن‏هایی را که نسبتاً مطرح هستند عرض می‏کنم.

تأثیر عید فطر بر اجابت دعا

از بین اعیاد، یکی روز عید فطر است. ما در روایات داریم که آن هم زمان مؤثر بر روی اجابت دعا است. به ذهنم این است که در گذشته من این را به مناسبت شب عید فطر مطرح کردم که علی(ع) روز عید فطر در خطبه‌‏ای این جملات را فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً وَ جَعَلَکُمْ لَهُ أَهْلًا فَاذْکُرُوا اللَّهَ یَذْکُرْکُمْ وَ کَبِّرُوهُ وَ عَظِّمُوهُ وَ سَبِّحُوهُ وَ مَجِّدُوهُ وَ ادْعُوهُ یَسْتَجِبْ لَکُمْ».(مستدرک الوسائل، 6، 157) حضرت در مورد روز عید فطر می‏‌فرماید درخواست کنید از خدا و دعا کنید و بدانید که این دعاها را خداوند به اجابت می‏‌رساند و می‏‌پذیرد. معلوم می‏‌شود این زمان خاص روی اجابت دعا اثر دارد.

تأثیر عید قربان بر اجابت دعا

عید قربان هم که به آن «عید أضحی» می‏گویند، همین‏طور است. آنجا هم از علی(ع) روایتی است که حضرت فرمود: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَخْطُبُ یَوْمَ النَّحْرِ»؛ یعنی شنیدم که پیغمبر اکرم(ص) در روز عید قربان داشت خطبه می‏خواند؛ «وَ هُوَ یَقُولُ هَذَا یَوْمُ الثَّجِّ وَ الْعَجِّ»؛ بعد خود پیغمبر «ثجّ» و «عجّ» را معنا می‏کنند؛ به «عجّ» که می‏رسند، می‏فرمایند: «وَ الْعَجُّ الدُّعَاءُ فَعِجُّوا إِلَى اللَّهِ»؛ یعنی «عجّ» همان دعا است؛ از خدا درخواست کنید.

بعد پیغمبر این جملات را فرمود: «فَوَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ».(بحارالانوار، 96، 30) قسم به آن موجودی که جان من در دست او است، کسی از اینجا نمی‏‌رود مگر اینکه مورد مغفرت خداوند قرار می‏‌گیرد. معلوم می‏‌شود دعا در آن روز مؤثر بود.

البته در روایت مربوط به عید فطر، علی(ع) در خطبه‌‏شان به خود زمان تکیه می‏‌کند و می‏‌فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً»؛ و بعد هم می‌‏فرمایند:«وَ ادْعُوهُ یَسْتَجِبْ لَکُمْ». پس معلوم می‏‌شود این زمان بر دعا مؤثر است. ولی در اینجا دارد خطبه را در آن روز پیغمبر خواند و بعد فرمود که این روز چنین‏ وچنان است. این روایت با آن روایت در همین جهت عامل «زمان» مشترک است؛ یعنی خود این روزها بر روی دعا مؤثر است.

البته در روایت عید قربان، یک موضع و مکان مشخص هم مطرح است. چون حضرت فرمود: «لَا یَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ»؛ امّا در روایت عید فطر موضع و مکان مطرح نیست؛ فقط زمان روز عید مطرح شده است.

سرّ نزدیکی دعا به اجابت در عید فطر و قربان

حالا نکته‏‌ای را می‏خواستم نسبت به هر دو روایت عرض کنم و آن این است که هر دو روایت مربوط به عید فطر و عید أضحی است که در این دو روز «نماز عید و خطبه» تشریع شده است. چه بسا مسئله این است که در آن روز و آن زمان، توجه به خدا بیشتر است و لذا دعا هم به اجابت نزدیک‏تر است. چون هر دو روایت بخشی از خطبه نماز عید بود؛ هم برای علی (ع)، هم برای پیغمبر اکرم(ص)، هر دو خطبه است.

لذا این نکته که در بحث دعا مطرح است که هسته مرکزی دعا از نظر پذیرش که عبارت از توجه داعی به خداوند است را تقویت می‏‌کند. یعنی هرچه توجه بیشتر باشد، تأثیر دعا هم بیشتر می‏‌شود. هر دو روایت مربوط به روز عید و خطبه و هنگام نماز عید است. یعنی در دو موقعیتی است که انسان‏ها متوجه خدا هستند؛ چون وقت نماز عید است و اصلاً برای عبادت و نماز و توجه به خدا آنجا جمع شده‏‌اند.

لذا آنچه در دعا مطرح است و نسبت به اجابت، هسته مرکزی دعا است که همان توجه إلی‏ الله‏ تعالی است، در هر دو موقعیت فراهم بوده است. می‏‌خواستم این نکته را بگویم که روز، روز عید بوده و روزی است که نماز عید می‏‌خواندند و بعد هم خطبه می‏‌خواندند؛ اصلاً برای نماز و خطبه آنجا جمع شده بودند. لذا در روایتی که برای پیغمبر است، حضرت می‏‌فرماید: «لَا یَنْصَرِفُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ أَحَدٌ إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ»؛ کسی از اینجا نمی‏‌رود و متفرق نمی‏‌شود مگر آنکه آمرزیده شده است. یعنی این خصوصیّت «موضع» را هم در این روایت مطرح کرده‏‌اند.

تأثیر عید مبعث بر اجابت دعا

یکی دیگر از اعیادی که در اسلام بزرگ است، روز مبعث است. یک روایت از امام صادق (صلوات‏ الله‏ علیه) است که حضرت فرمودند: «یَوْمُ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ رَجَبٍ نُبِّئَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ صَلَّى فِیهِ أَیَّ وَقْتٍ شَاءَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً»؛ در روز بیست و هفتم ماه رجب که روز مبعث پیغمبر اکرم(ص) است، هرکس در هر وقت آن روز دوازده رکعت نماز بخواند؛ «ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً أَرْبَعَ مَرَّاتٍ»؛ بعد هم چهار مرتبه این جمله را بگوید؛ «ثُمَّ یَدْعُو فَلَا یَدْعُو بِشَیْ‏ءٍ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ فِی کُلِّ حَاجَةٍ».(الکافی، 3، 469) بعد دعا کند، این‏طور نیست که دعایی کند مگر اینکه به اجابت می‌‏رسد؛ نسبت به هر حاجت مشروعی که داشته باشد.

در اینجا دوباره زمان را مطرح کرده است؛ فرمود: «أَیَّ وَقْتٍ»؛ یعنی هر وقت از این روز که بخواهد؛ چه صبح باشد، چه بعد از ظهر باشد. بعد هم دقت کنید که اینجا هم نماز مطرح است. اول می‏‌فرماید دوازده رکعت نماز بخواند، بعد دعا کند. در آن دو مورد قبلی چون عید أضحی و عید فطر خودش نماز داشت، دیگر نماز جداگانه‏‌ای مطرح نبود. آنجا خطبه هم داشت؛ ولی اینجا نه، روز مبعث نماز ندارد. لذا می‏‌گوید دوازده رکعت نماز بخواند و بعد دعا کند. دوباره این همان نکته‏‌ای است که من در بحث دعا گفتم و آن این است که مسئله بر محور همان توجه عبد به ربّ است. اوّل بهترین عملی که کُرنش و پرستش نسبت به معبود است را انجام بده، و بعد از او درخواست کن.

تأثیر روز عرفه بر اجابت دعا

ما روایات بسیار زیادی داریم که در آن، زمان‏‌ها را مطرح کرده‏‌اند و این زمان‏‌هایی که ما تا حالا گفتیم را ردیف کرده‏‌اند که یک مجموعه است. در بین زمان‏‌هایی که مطرح شده، غیر از این سه عیدی که من عرض کردم یعنی عید فطر و عید أضحی و عید مبعث‏ـ روز خاص دیگری هم هست که «روز عرفه» است و درباره آن خیلی روایت داریم که این زمان هم بر روی دعا مؤثر است. روایات متعددی داریم که من فقط به یکی دو مورد اشاره می‏‌کنم. روایتی از پیغمبر اکرم(ص) است که حضرت فرمودند: «أفْضَلُ الدُّعَاءِ دُعَاءُ یَومِ الْعَرَفَۀِ».(کنزالعمال، 5، 66) روایت خیلی کوتاه و گویا است. بافضیلت‏‌ترین دعاها، دعای روز عرفه است.

هم زمان، هم مکان

در اینجا من مسئله‏‌ای را مطرح کنم؛ یک بحث تأثیر زمان روی اجابت دعا است، یک بحث تأثیر مکان بر روی دعا از نظر اجابت است. البته من حالا نمی‏‌رسم وارد این بحث شوم؛ اما این یک مورد را اشاره می‏‌کنم. خود روز «عرفه»، یعنی این زمان در اجابت دعا مؤثر است؛ اما نسبت به اجابت دعا در «عرفات» هم روایاتی داریم که این مکان را مطرح کرده است. پس ما یک زمان داریم که می‏‌گوییم «عرفه» و یک مکان داریم که عبارت است از «عرفات»، به اعتبار اینکه حجاج به آن زمین می‏‌روند. هم زمان مؤثر است و هم مکان مؤثر است.

مثل این می‏‌ماند که بگویی لیله قدر مؤثر است؛ مسجد هم مؤثر است. ما در روایات نسبت به مکان‏‌ها داریم که مسجد، مکان مؤثر در اجابت است. روایاتی داریم که اگر کسی حاجتی داشته باشد، وضو بگیرد و برود در مسجد دو رکعت نماز بخواند. می‏‌خواستم این را عرض کنم که یک‏وقت این‏ها با هم خَلط نشود. هم زمان مؤثر است، هم مکان مؤثر است که مکان خودش بحث دیگری دارد که بعداً عرض می‏‌کنم.

هم عرفه، هم عرفات

در خصوص «عرفه»، چون مسئله مکان در ذهن‏ها بوده، چه بسا بعضی‏‌ها یکباره به ذهنشان می‏‌آمده که این عرفه‏‌ای که در روایت وارد شده، نکند همان مسئله دعا در عرفات باشد؛ لذا من روایتی را می‏‌خوانم که می‏‌گوید نه، مسئله این نیست؛ اینجا تکیه روی «زمان» است و «مکان» را نمی‏‌خواهد مطرح کند. بحث مکان، بحث جداگانه‏‌ای است. من می‏‌خواستم این را تفکیک کنم. در یک روایتی است از علی(ع) که حضرت فرمود: «لَا عَرَفَةَ إِلَّا بِمَکَّةَ وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ یَجْتَمِعُوا فِی الْأَمْصَارِ یَوْمَ عَرَفَةَ یَدْعُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ».(وسائل الشیعه، 13، 560) آن‏هایی که طلبه هستند خوب حرف‏های من را گوش کنند تا اینها را بتوانند تفکیک کنند.

ببینید حضرت چقدر زیبا جداسازی کردند؛ می‏‌فرماید اشکالی ندارد که در شهرهای دیگر هم که هستید، روز عرفه جمع شوید و دعا بخوانید. «لَا عَرَفَةَ إِلَّا بِمَکَّةَ»؛ ما در دنیا چند جا عرفات نداریم؛ یک‏جا داریم آن هم پشت مکه است. آنجا زمین عرفات است. امّا «لَا بَأْسَ بِأَنْ یَجْتَمِعُوا فِی الْأَمْصَارِ یَوْمَ عَرَفَةَ یَدْعُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ». یعنی درست است که «عرفات» فقط یک‏جا است؛ ولی شما «روز عرفه» در جاهای دیگر جمع شوید و دعا کنید. چقدر زیبا این‏ها را از هم جداسازی می‏‌کنند که زمان خودش مؤثر است و تأثیرش غیر تأثیر مکان است.

هرکس در ماه رمضان مورد مغفرت واقع نشود...

در مورد مکان یعنی عرفات‏ ما روایتی داریم که در باب خصوص ماه مبارک رمضان از امام صادق(ع) است که حضرت فرمود: «مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ مَا یُغْفَرُ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ».(بحارالانوار، 93، 375) این روایت را گفته‏اند ظهورش در این است که ـ‏نعوذبالله‏، خدا نکند، خدا برای ما نیاورد‏ـ اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، او دیگر در آینده بعید است که مورد مغفرت خدا قرار بگیرد چون بهترین زمان‏ها این زمان بود. یعنی ماه رمضان برای اینکه انسان مشمول مغفرت الهی قرار بگیرد، بهترین زمان بود. حالا اگر کسی در این زمان مورد مغفرت واقع نشد، او دیگر در آینده مورد مغفرت قرار نخواهد گرفت، مگر اینکه عرفه را درک کند؛ «إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ».

اینجا از نظر طلبگی دو احتمال وجود دارد؛ احتمال اول این است که «إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ» یعنی «روز عرفه»؛ چون قبلش زمان مطرح است و بحث بر سر ماه مبارک رمضان است که خودش زمان است. احتمال دوم این است که منظور از «إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ» این باشد که مگر اینکه این موفق شود به «عرفات» برود؛ یعنی احتمال مکان را مطرح کرده‏اند. البته اگر عرفات هم مراد باشد، این‏طور نیست که هر روزی که خواست به عرفات برود؛ بلکه آن هم مربوط به «روز عرفه» است. غرضم این بود که یکی از زمان‏هایی که اثرگذار است روی اجابت دعا و روایات بسیار هم راجع به آن داریم، روز عرفه است.

پنج شب مخصوص دعا

روایاتی هم که بین این‏ها را جمع کرده زیاد داریم؛ یک روایت از پیغمبر اکرم(ص) است که فرمودند: «خَمْسُ لَیَالٍ لَا تُرَدُّ فِیهِنَّ الدَّعْوَۀُ أوَّلُ لَیْلَۀٍ مِنْ رَجَبٍ وَ لَیْلَةُ نِصفٍ مِنْ شَعْبَانَ وَ لَیْلَۀُ الْجُمُعَۀِ وَ لَیْلَۀُ الْفِطْرِ وَ لَیْلَۀُ النَّحْرِ». یعنی همین‏‌هایی که ما همه را قبلاً گفتیم. ما روایات زیادی داریم که این زمان‏‌ها را یک‏جا جمع کرده‏‌اند. البته در یکی چهار مورد دارد، یکی پنج مورد دارد. این روایت پنج مورد در آن مطرح شده بود که ما اینها را یکی‌‏یکی بررسی کردیم.

این مربوط به زمان‏ها بود. آن وقت مکان‏ها را هم ما داریم و روایاتی که مسئله مکان‏‌ها را مطرح کرده است. حالا اگر شد من یک جلسه مکان‏ها را هم مختصراً بررسی می‏‌کنم. چون من به اصل بحثم که می‏‌خواستم بروم سراغ دعاهای مأثور نرسیدم. آنچه تا اینجا گفته‌ایم به طور کلی نسبت به دعاهای غیرمأثور بود.

دعاهای غیرمأثور یعنی آن دعاهایی که خودمان از خدا می‏‌خواهیم حاجت‏‌هایمان را طلب کنیم. این بحث ما تا اینجا این بود. تا بعد إن‏شاءالله برویم، سراغ مکان‏‌ها و من کمی در مورد آن‏ها هم صحبت کنم و بعد هم اگر موفق شوم، می‏‌روم سراغ مسئله دعاهای مأثور که در آنجا یک بحث لطیفی هست که إن‏شاءالله وارد آن بحث می‏‌شوم.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1905
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 17 مرداد 1392



لینک دانلود
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: بازدید از این مطلب : 2669
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 16 مرداد 1392

امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از دعای وداع با ماه مبارک رمضان فرموده‌اند:

بدرود، اى بزرگترين ماه خدا، و اى عيد (روز جشن و شادى) دوستان خدا.
بدرود، اى گرامي‌ترين وقتهائى كه (با ما) مصاحب و يار بودى، و اى بهترين ماه در روزها و ساعت‌ها.
بدرود،  ای ماهى كه آرزوها در آن نزديك است (حاجت‌ها در آن روا ميشود، زيرا براى اجابت و روا شدن خواسته‌‏ها بزرگترين اوقات است) و كردار شايسته در آن پراكنده و فراوان است‏.
بدرود، ای همنشينى كه احترام و گرامى داشتنش بزرگست هنگاميكه بوده باشد، و نبودنش بدرد آورد هنگامى كه پنهان گردد، و مرجع اميدى كه جدائيش رنج رساند.
بدرود، ای ماهي كه دلها در تو نازك شد،
بدرود، اي ماهي كه گناهان در تو كم شد..

 متن حدیث:


السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ.
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ.
السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الْآمَالُ، وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ.
السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ.
السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنُوب



«دعای 45 صحیفه سجادیه علیه السلام»
 


 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1737
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 16 مرداد 1392

* زکات فطره بر چه کسانی واجب است؟

اگر کسی موقع غروب شب عید فطر (که فردای آن شب، روز عید است) بالغ، عاقل و هوشیار باشد و همچنین فقیر نباشد باید برای خود و همه کسانی که نانخور او هستند (یعنی در نظر مردم تحت سرپرستی اقتصادی او هستند و روزگارشان از دارایی او تامین می‌شود) زکات فطره پرداخت کند.

حتی اگر نامسلمان هم نانخور مسلمان باشد باید به ازای او هم زکات فطره پرداخت شود.

* قصد قربت در پرداخت زکات فطره

چون زکات فطره از عبادات مالی است، باید با قصد قربت به پروردگار پرداخت شود.

* زکات کسانی که سرپرست خود را از دست داده‌اند

زکات فطره به قدری اهمیت دارد که اگر سرپرست خانواده‌ای بعد از غروب آفتاب از دنیا برود فطره او و نانخورهایش را از مال او پرداخت می‌کنند. اما اگر قبل از غروب آفتاب وفات کند لازم نیست فطره شخص وفات شده یا نانخورهایش را از مال او بدهند ولی اگر ورثه، فقیر نباشند فطره هر یک از آنها بر خودشان واجب است.

* مقدار زکات فطره

زکات فطره به ازای هر نفر سه کیلو (یک صاع) گندم یا جو یا خرما یا برنج یا کشمش یا ذرت و مانند آن است.

البته بهتر است موردی را از میان اینها انتخاب کند که اکثر مردم آن منطقه یا شهر از آن بیشتر تناول می‌کنند. (برخی از مراجع تقلید، مقدار یک صاع را بیش از سه کیلو می‌دانند که مقلدین آنها باید مراعات کنند.)

انسان می‌تواند پول یکی از این اجناس را به فقیر بدهد که امسال (1392 خورشیدی) با توجه به تفاوت قیمت گندم آزاد در استانهای مختلف برای هر نفر، حدود سه هزار تومان است.

اما نظر تفصیلی مراجع معظم تقلید:

حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌‌ای

میزان زکات فطره امسال بر مبنای گندم، برای هر نفر حداقل 3 هزار و 500 تومان است.

آیت‌الله وحید خراسانی

زکات فطریه امسال بر اساس قوت غالب گندم برای هر نفر مبلغ 3 هزار و 500 تومان، معادل 3 کیلوگرم گندم و براساس قوت غالب برنج، کشمش، جو، خرما و مانند آن بستگی به قوت محلی هر کس دارد.

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی

بر مبنای قوت غالب گندم مبلغ 3 هزار تومان، و در تهران 3500 تومان و بر اساس قوت غالب برنج، مبلغ 15 هزار تومان اعلام می‌شود.

آیت‌الله لطف‌‌الله صافی گلپایگانی

مؤمنان مبلغ معادل 3 کیلوگرم گندم را به عنوان قوت غالب بپردازند.

آیت‌الله سیدعلی سیستانی

میزان زکات فطره امسال بر مبنای گندم، برای هر نفر حداقل 3 هزار و 600 تومان است.

آیت‌الله عبدالله جوادی آملی

میزان زکات فطره امسال بر مبنای گندم، برای هر نفر حداقل 3 هزار تومان و بر مبنای برنج بر اساس قیمت برنج مصرفی و یا مبلغ متعارف بازار به هر قیمتی که می‌توانند مبلغ 3 کیلو برنج را پرداخت کنند.

* وقت پرداخت زکات فطره

پرداخت فطره در ماه رمضان صحیح نیست (دقت شود!)

پس اگر کسی در ماه مبارک رمضان، زکات فطره پرداخته است، باید دوباره بعد از اتمام ماه مبارک رمضان پرداخت کند.

در روز عید اگر کسی می‌خواهد نماز عید بخواند باید احتیاطاً قبل از نماز عید، زکاتش را پرداخت کرده باشد اما اگر قصد ندارد نماز عید بجای آورد تا اذان ظهر روز عید فطر وقت دارد تا زکاتش را بپردازد.

اما اگر کسی در این مدت زکاتش را پرداخت نکرد باید در اولین وقت ممکن، پرداخت کند ولی نیت اداء یا قضا نکند.

* فقیر کیست؟

چنانکه گفته شد پرداخت زکات فطره بر فقرا واجب نیست و همچنین بی‌نیازان هم باید زکات خود را به فقرا بپردازند، پس باید فقیر را از نظر شرعی شناخت.

فقیر کسی است که خرج متعارف یک ساله خود و اهل و عیالش را (به صورت یک‌جا یا بطور متناوب) ندارد.

بنابراین اگر کسی هم اکنون خرجی یک سال را ندارد ولی بی‌کار هم نیست و ماهانه درآمد دارد فقیر حساب نمی‌شود اما کسی که به اندازه خرج یک سال دارایی ندارد و بیکار هم هست فقیر محسوب می‌شود ولی شخص بیکاری که خرج یک سال آینده را دارد فقیر حساب نمی‌شود.

* نان خور (عیال) کیست؟

نانخورهای یک نفر تمام کسانی هستند که از لحاظ اقتصادی و خورد و خوراک، وابسته به دارایی او هستند یعنی امور اقتصادی و خورد و خوراک آنان از دارایی او تامین می‌شود.

در نانخور بودن فرقی ندارد که نانخور بزرگ یا کوچک، مسلمان یا غیر مسلمان، عاقل یا غیر عاقل باشد.

* فطره بچه در شکم مادر

بچه‌ای که در شکم مادر است فطره ندارد یعنی در واقع، نانخور کسی حساب نمی‌شود.

* فطره مسافران، بیماران، سرباز و کارگران

اگر نانخور کسی در مسافرت باشد سرپرست او باز هم باید فطره او را بدهد مگر آنکه در محل مسافرت چندین روز مهمان کسی باشد که نانخور او محسوب شود که در این صورت فطره بر میزبان واجب است.

فطره بیمارانی که در بیمارستان‌ها هستند بر عهده سرپرست اقتصادی آنهاست.

سربازانی که در پادگان‌ها و مرزهای کشور مشغول خدمت به اسلام و وطن هستند نانخور دولت حساب نمی‌شوند و فطره آنها بر کسی واجب است که سرپرستی آنها را بر عهده دارد مثلا بر عهده پدر آنهاست. اما اگر سرپرست ندارند و فقیر هم نیستند بر خودشان واجب است و اگر فقیر باشند فطره آنها بر کسی واجب نیست.

کارگرانی که از طرف کارفرمای خویش، غذا دریافت می‌کنند یا پرستارانی که در بیمارستانها کار می‌کنند و همه کسانی که شرایط مشابه دارند، زکاتشان برعهده کارفرما یا بیمارستان نیست چون غذا قسمتی از حقوق آنها محسوب می‌شود.

* فطره نوزاد و دختری که تازه به خانه شوهر می‌رود

اگر دختری قبل از غروب آفتاب به خانه شوهر برود یعنی بعد از گذران دوران عقد رسما زندگی مشترک را در خانه شوهر آغاز می‌کند فطره‌اش برعهده شوهر است چون نانخور پدرش حساب نمی‌شود. اما اگر بعد از غروب آفتاب ماه مبارک رمضان به خانه شوهر برود زکاتش بر پدر (سرپرست قبلی) واجب است.

نوزاد اگر قبل از غروب آخرین روز ماه مبارک رمضان به دنیا آمده زکاتش بر عهده پدرش است اما اگر پدر ندارد کسی که خرجی مادرش را می‌دهد باید زکات او را بدهد.

فطره نوزادی که بعد از غروب آخرین روز ماه رمضان، به دنیا آمده در آن سال بر عهده هیچ کس نیست.

* فطره کسی که سرپرستش فطره نمی‌پردازد

کسی که نانخور دیگری است واجب نیست فطره خودش را بدهد بلکه اگر بدون اجازه سرپرست پرداخت کند سرپرست هم دوباره باید پرداخت کند اما اگر با اجازه سرپرستش بپردازد، همان یک بار که خودش پرداخته کافی است.

اگر سرپرست کسی زکات فطره او را پرداخت نکند در نظر مبارک امام خمینی (قدس سره) فطره بر خودش واجب نمی‌شود. (البته در نظر برخی از علما اگر فقیر نیست فطره خود را احتیاطا بپردازد.)

* فطره مهمان شب عید فطر

آراء مراجع معظم تقلید در مورد مهمانی که قبل از غروب شب عید فطر وارد منزل صاحب خانه می‌شود متفاوت است.

برخی از علمای فعلی، مهمانی را که برای همان یک وعده افطار در خانه صاحب‌خانه است، نانخور حساب نمی‌کنند و زکاتش را بر خودش واجب می‌دانند نه بر میزبان اما فتوای مبارک امام خمینی(رحمت الله علیه) این است که فطره مهمانى که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نانخور او حساب مى‌شود، بر او (یعنی بر میزبان) واجب است.

اما اگر مهمان بعد از غروب آخرین روز ماه مبارک رمضان وارد خانه میزبان شود زکاتش به عهده صاحبخانه نیست.

اگر کسی چند روز قبل از عید فطر، وارد خانه میزبان شده (مثل مسافری که در خانه اقوامش ساکن می‌شود) و مهمان آنهاست و تا غروب آفتاب هم همچنان مهمان آنان محسوب می‌شود در نظر همه علما نانخور میزبان است و فطره‌اش بر عهده میزبان است.

* فطره سادات و غیر سادات

کسی که سید نیست نمی‌تواند فطره خود یا نانخورهایش را به سید بپردازد.

ملاک، سید بودن یا نبودن سرپرست خانواده است بنابراین اگر کسی که سید نیست عهده‌دار مخارج مادر سیده‌اش هست باید تمام زکات فطره‌اش را به غیر سادات بدهد. همچنین اگر کسی که سید نیست فرزند یتیم سادات را به فرزندی قبول کرده باشد باید فطره را به غیر سادات بدهد.

اما سادات می‌توانند فطره خود و عیالشان را به سادات و یا غیر سادات بپردازند. در مورد ایشان هم ملاک سرپرست خانوار است حتی اگر اشخاص غیر سید تحت تکفل او باشند.

* فطره کسی که از فقرا طلبکار است

اگر کسی هنگام غروب آفتاب از فقیری طلبکار باشد می تواند طلب خود را بابت زکات فطره حساب کند.

* مصرف زکات فطره

بنابر نظر امام راحل و برخی مراجع معظم تقلید می‌توان زکات فطره را در همه هشت موردی که زکات مال در آن مصرف می‌شود مصرف کرد. ( دقت شود زکات مال غیر از زکات  فطره است و بر صاحبان گندم،  جو، خرما، کشمش، گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره واجب می‌شود)

آن موارد عبارتند از1.فقرا 2.مساکین یعنی کسانی که وضعشان از فقرا هم بدتر است 3.مسافرانی  که در راه مانده و خرج بازگشت را ندارند 4.بدهکارانی که نمی‌توانند قرض خود را بدهند 5.فی سبیل الله یعنی در همه کارهای خیر که نفع آن به عموم مسلمین برسد مانند ساخت و تعمیر مسجد، راه، پل، مدرسه و بیمارستان و غیر اینها 6.کافرانی که با دادن زکات به اسلام ترغیب می‌شوند یا در جنگ به مسلمانان کمک می‌کنند 7.پرداخت به نائب امام یا  کارمندان حکومت اسلامی که مامور جمع آوری زکات و رساندن آن به نیازمندان است.

البته پرداخت آن به فقرای شیعه بهتر است.

برخی از مراجع تقلید عقیده دارند که زکات فطره مخصوص فقرا و مساکین شیعه است و نمی‌توان آن را در شش مورد دیگر مصرف کرد. بنابراین خوب است همه مومنین زکات فطره خود را صرف فقرای شیعه مذهب بکنند.

مستحب است انسان زکات فطره را ابتدا به خویشان فقیر بدهد و اگر آنها فقیر نباشند به همسایه فقیر یا اهل علم و فضیلت و تقوا که فقیر هستند بدهد.

* زکات دادن به گناهکار

فقیری که زکات می‌گیرد لازم نیست عادل باشد و به فقیر فاسق هم می‌شود زکات داد. (فاسق کسی است که یک بار گناه کبیره کرده و توبه هم نکرده است یا بیش از یک بار گناه صغیره مرتکب شده ولی هنوز توبه نکرده است.)

* پرداخت زکات به شرابخوار و کسی که آشکارا گناه می‌کند

پرداختن زکات به شرابخوار یا کسی که آشکارا و در میان همگان گناه می‌کند (هر گناهی) صحیح نیست هرچند که زکات را در معصیت هم خرج نکند همچنانکه برخی از علما، دادن زکات به بی نماز را صحیح نمی‌دانند.

* پرداخت زکات به کسی که آن را در گناه مصرف خواهد کرد

اگر انسان بداند که فقیر زکات را در راه معصیت خرج خواهد کرد نباید به او زکات بدهد و اگر بدهد باید دوباره به فقیر دیگری بپردازد.

بنابراین دادن زکات به فقیری که آنرا صرف مواد مخدر یا پرداخت هزینه‌های گناهانش  می کند جایز نیست.

* مقدار زکاتی که به یک فقیر می‌توان داد

نباید مقداری کمتر از زکات یک نفر یعنی کمتر از سه کیلو یا قیمت آن را به یک فقیر داد بنابراین نباید مثلا دو کیلو از زکات را به یک فقیر و یک کیلوی دیگر را به فقیر دیگر بدهند. از طرف بیشینه هم نباید بیش از خرج یک سال را به یک فقیر داد.

* پرداخت زکات فطره به غیر فقیر

اگر بعد از پرداخت فطره بفهمد که گیرنده زکات اصلا فقیر نبوده، اگر عین آن زکات هنوز باقی مانده می‌تواند آنرا پس گرفته و به فقرا بدهد اما اگر زکات در دست آن شخص از بین رفته یا مصرف شده باشد یا به هر علت آنرا پس نگیرد باید دوباره زکات را به فقرا بپردازد.

* عوض کردن پول یا جنسی که برای زکات کنار گذاشته شده

انسان نمی‌تواند پول یا جنسی را که برای زکات کنار گذاشته با پول یا جنس دیگری عوض کند بلکه باید همان را بپردازد.

البته اگر به هر علت آن جنس یا پول از بین برود مثل اینکه فاسد شود یا دزد آن را ببرد باید مال دیگری، جایگزین آن کند.

* انتقال زکات به شهر دیگر

در نظر بسیاری از علما انتقال زکات فطره از شهر پرداخت کننده آن به شهر دیگر صحیح نیست.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: احـــــــــــکـــام , ,
:: بازدید از این مطلب : 3388
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 16 مرداد 1392
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اجـــتماعــــــی , فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2975
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مرداد 1392

 به گزارش مشرق، سید محمود علوی، وزیر پیشنهادی اطلاعات برای دولت یازدهم در گفتگو با روزنامه خورشید نظرات خود را درباره مسایل مهم کشور از جمله ارادت خود به آقای هاشمی رفسنجانی را تشریح کرد.

وزیر پیشنهادی اطلاعات در این گفتگو در خصوص شخصیت هاشمی رفسنجانی گفت: آقای ‌هاشمی فقط یک سیاستمدار نیست، او معمار یک تفکر سیاسی- مذهبی است. آقای‌هاشمی همیشه به تکلیف می‌اندیشد. اگر شرایط به او اجازه انجام تکلیف را دهد او از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. اگر هم تکلیف از روی دوشش برداشته شود اعتراض نمی‌کند.

محمود علوی همچنین نظر خود درباره حضور هاشمی رفسنجانی را اینگونه بیان کرد:حضور ‌هاشمی در نماز جمعه مایه برکت است. امروز مردم جایگاه ‌‌هاشمی را نسبت به گذشته بهتر درک می‌کنند و تا آنجایی که من می‌دانم مانعی هم بر سر راه ایشان در نماز جمعه نباید باشد. ما امیدواریم که بار دیگر جامعه از جوشش چشمه پرفیض ایشان بهره‌مند شود.

وزیر پیشنهادی اطلاعات همچنین درباره رد صلاحیت هاشمی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری گفت: شورای نگهبان در این انتخابات حضرت آیت‌ا...‌هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد که صلاحیتش از همه کاندیداهای محترم برای اداره کشور بالاتر بود. عامه مردم هم قبول دارند که آیت‌ا...‌هاشمی رفسنجانی قابلیت‌شان بیشتر از تمام عزیزانی است که مورد تأیید واقع شدند. 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2010
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مرداد 1392

 


در روايات اسلامي رمضان ماهي كه ابتدايش رحمت و ميانه اش مغفرت و پايانش آزادي از آتش جهنم است معرفي شده و تصريح گرديده است كه درهاي آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مي‌شوند و تا آخرين شب بسته نمي‌شوند؛ ماهي كه خداوند در آن حسنات را مي‌افزايد و گناهان را پاك مي‌كند. (۱)

يكي از بافضيلت‌ترين ايام و ليالي، دهه آخر ماه مبارك رمضان است. طبق روايات رسيده از اهل بيت (ع) پيامبر اكرم (ص) اين دهه را به اعتكاف گذرانده و به عبادت و شب زنده داري مشغول بودند. امام رضا (ع) هم مي‌فرمايد: كانَ أَبى عليه ‏السلام يَزيدُ فى الْعَشْرِ الأَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ فى كُّلِ لَيْلَةٍ عِشْرينَ رَكْعَةً؛ پدرم در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بيست ركعت به نمازهاى مستحبّى شبهاى ماه رمضان مى‏افزود.

همچنين امام رضا عليه السلام مي‌فرمايد: كانَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام لايَنامُ ثلاثَ ليالٍ: لَيلةَ ثلاثٍ وعِشرِينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، ولَيلةَ الفِطرِ، ولَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، وفيها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما يَكونُ في السَّنَةِ؛ امير المؤمنين عليه السلام سه شب را نمى‏خوابيد: شب بيست و سوم ماه رمضان، شب عيد فطر و شب نيمه ماه شعبان؛ در اين شبها، روزيها تقسيم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد، تعيين مى‏شود. (۲)

يكي از اعمال مهمي كه در طول ماه مبارك رمضان مورد تأكيد قرار گرفته، افطارى دادن به روزه داران است. در اين زمينه روايتي در عيون اخبار الرضا (ع) نقل شده كه اهميت اين موضوع را مي‌رساند. طبق اين روايت پيامبر اكرم (ع) در خطبه معروف شعبانيه مى ‏فرمايد: «مردم بيدار باشيد! كسى كه از شما به روزه‏ دار مؤمن در اين ماه افطارى دهد، پاداش آزاد نمودن يك برده و بخشش گناهان گذشته را همراه دارد. عرض شد: اى رسول خدا! ما توان افطارى دادن نداريم. حضرت فرمود: بترسيد از آتش! ولو با دادن نصف دانه خرما و از آتش بپرهيزيد! گر چه با دادن شربت آب باشد.» (۳)

امام رضا (ع) در روز عيد فطر از محلي عبور مي‌كردند كه عده اي مشغول خنده و سرگرمي بودند. امام (ع) در بياني زيبا رمضان را به ميدان مسابقه اي براي بندگان خدا تشبيه كرده به اصحاب خود فرمود: همانا خداوند صاحب عزت و جلال، ماه رمضان را ميدان مسابقه اي براي بندگانش آفريد تا در اين ماه با پيروي از خداوند به سوي بهشت پيشي گيرند. پس گروهي پيشي گرفتند و به پيروزي دست يافتند و كساني ديگر باز ماندند و محروم گشتند. شگفتا (و شگفتا) از كسي كه سرگرم خنده و بازي است (آن هم) در روزي كه نيكوكاران ثواب و اجر مي‌برند و كوتاهي كنندگان محروم مي‌شوند. به خدا قسمت اگر پرده و حجاب‌ها كنار رود، هر آينه نيكوكار به كردار نيك خود و گناهكار به گناهش مشغول مي‌شود. (۴)

امام رضا عليه ‏السلام همچنين عيد فطر را روز تضرع و دعا به درگاه خداوند دانسته مي‌فرمايد: إنَّما جُعِلَ يَومُ الفِطرِ العِيدَ لِيَكونَ لِلمُسلِمينَ مُجتَمَعا يَجتَمِعُونَ فيهِ و يَبرُزونَ لِلّهِ فَيُمَجِّدُونَهُ عَلى ما مَنَّ عَلَيهِم؛ بدان جهت روز عيد فطر عيد قرار داده شده است تا در آن روز مسلمانان جمع شوند و به خاطر خداي بزرگ به صحنه آيند و خدا را در برابر نعمتهايش به شكوه و بزرگي ياد كنند تا هم روز عيد باشد و هم روز اجتماع، هم روز بالندگي باشد و هم روز زكات دادن، هم روز رغبت و توجه به نعمتهاي الهي بادشد، هم روز تضرع و دعا به درگاه خدا. (۵)

امام رضا (ع) همچنين فرا رسيدن عيد فطر پس از يك ماه بندگي را هديه اي به خداوند برشمرده مي‌فرمايد: در روز قيامت، چهار روز را به پيشگاه خداوند هديه مي‌برند، گويي كه عروس را به خانه بخت مي‌برند، پرسيدند: اين چهار روز چه روزهايي است؟ حضرت رضا (ع) فرمود: روز عيد قربان و عيد فطر و روز جمعه و عيد غدير. (۶)

و در مورد علت تكبيرهاى زياد در روز عيد فطر مى‏فرمايد: تكبير، تعظيم و بزرگداشت‏ خداوند متعال است و نوعى تشكر از هدايت‏ها و نعمت‏هاى پروردگار جهانيان مى‏باشد. (۷)

************************
پی نوشت ها:

۱_(بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۰۴۳، ح ۵)

۲_(بحارالانوار: ۹۷ / ۸۸ ۱۵)

۳_(عيون اخبار الرضا عليه‏السلام، ج ۱، ص ۲۳۰.)

۴_(الكافي، ج ۴، ص ۱۸۱)

۵_(من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ۵۲۲)

۶_(اقبال الاعمال، ۴۶۴)

۷_(عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص‏۱۲۲.)
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1987
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
سه شنبه 15 مرداد 1392

 سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» به سال 1329 در شهر قزوین به دنیا آمد و با گذشت زمان باعث افتخار هر ایرانی شد؛ او الگویی بود که از کودکی تا واپسین نفس‌های عمر گرانبارش همواره با ارزش‌های اسلامی و انقلابی زیست و سرانجام 15 مرداد 1366 که مصادف با روز عید سعید قربان بود، به شهادت رسید.

خاطره‌ای که در ادامه می‌خوانید به روایت سرهنگ خلبان فضل‌الله‌نیا است که ارادت خالصانه شهید عباس بابایی را به سرور و سالار شهیدان نشان می‌دهد:

                                                               ***

از ساختمان عملیات که بیرون آمدیم راننده منتظر ما بود اما عباس به او گفت: «ما پیاده می‌آییم شما بقیه بچه‌ها را برسانید». دنبالش راه افتادم جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزاداری شنیده می‌شد. عباس گفت: «بریم به دسته عزاداری برسیم»، به خودم آمدم و دیدم عباس کنارم نیست، پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت بند پوتین‌هایش را گره می‌زد و بعد آن را آویزان گردنش کرد.

 

عباس وسط جمعیت رفت و شروع کرد به نوحه خواندن و سبنه زدن، جمعیت هم سینه‌زنان و زنجیرزنان راه افتاد به سمت مسجد پایگاه، تا آن روز فرمانده پایگاهی را ندیده بودم که این طور عزاداری کند. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی او را بشناسد. 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2286
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 مرداد 1392

جوان با قیافه اى جدى و گفتارى محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر(ص) است لحاظ کند، گفت : مشروب ناب خارجى در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانى در بساطم موجود است تا چاى و میوه میل کنید هرکدام را مى خواهید براى شما حاضر کنم....

 

 حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب«معاشرت» که از تألیفات او است به بیان خاطره‌ای پرداخته‌است که خواندنی است:
 
از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان(ع) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام) چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ دعوت شدم .
 
چند شبى از مجلس نورانى تبلیغ گذشته بود که یکى از دوستان روحانى ام که در مشهد زندگى مى کند به دیدنم آمد و به تقاضاى من بنا شد تا آخرین شب اقامتم در نیشابور نزد من باشد .
 
در آن زمان مشغول نوشتن تفسیر صحیفه سجادیه امام زین العابدین(ع) بودم ، روزى هنگام عصر دوست روحانى ام جهت رفع خستگى به من پیشنهاد پیاده روى در بلوار کمربندى شهر را داد ، خواسته او را پذیرفتم ، قلم بر زمین گذارده ، همراه او وارد بلوار که نزدیک محل اقامتم بود شدیم .
 
از پیاده روى ما دو نفر چیزى نگذشته بود که جوانى همراه با ماشینى لوکس کنار ما ترمز کرد و با لحنى محبت آمیز از ما خواست تا مقصدى که در نظر داریم سوار ماشین شویم . دوستم با اشاره دست و چشم از من خواست که او را از خود برانم و از سوار شدن به ماشین او که معلوم نبود صاحبش کیست و چه هدفى دارد خوددارى کنم .
 
من با توجه به وضع جوان که چهره اى امروزى و مناسب با وضع غربیان داشت و لباسى رنگى و آستین کوتاه بر تن او بود و نشان مى داد صد در صد در فرهنگ بیگانه استحاله شده و خلاصه ، بیمارى است که نیاز به طبیب مهربان و همنشین اثرگذار و رفیقى دلسوز و دوستى خیرخواه ، دارد سوار ماشین شدم و از دوست روحانى ام خواستم که او هم با من همراه شود .
 
دوست روحانى ام در کمال بى میلى آن هم در زمانى که رزمندگان با کرامت اسلام در جبهه جنوب و غرب مشغول جنگ با صدامیان کافر و حامیانش بودند و منافقان کور دل هم هر روز در گوشه و کنار شهرها به جان مردم آتش مى زدند و خانواده ها را داغدار مى کردند با ترس و لرز سوار ماشین شد .
 
راننده از من پرسید : کجا مى روید تا شما را برسانم ؟ گفتم : هر کجا دلخواه تست . از جواب من خوشش آمد ، پرسید اهل کجایى ؟ گفتم : تهران ، گفت : در این شهر چه مى کنى ؟ گفتم : براى دیدار و زیارت تو آمده ام . از چنین برخوردى آن هم از یک روحانى که هرگز برایش پیش نیامده بود و طبیعتاً معهود هم نبود ، فوق العاده خوشحال و در ضمن بهت زده شد .
 
به من گفت : من از وضع مالى مناسبى برخوردارم و خانه اى دو طبقه دارم و در آن خانه مجرّد و تنها زندگى مى کنم ، دوست دارم چند لحظه اى در آن خانه مهمان من باشید .
 
رفتن به خانه او را پذیرفتم ، ولى دوست روحانى ام که از اوضاع آشفته کشور نگران بود با اشاره و فشردن دست من از من خواست که از رفتن به خانه او چشم پوشى کنم ولى من با تکیه به لطف خدا و یارى آن منبع رحمت و بر اساس وجوب امر به معروف و نهى از منکر تصمیم به رفتن خانه او قطعى بود .
 
به خانه رسیدیم ، ما را به اطاق پذیراییش راهنمایى کرد ، چهار دیوار اطاق از انواع عکس هاى مستهجن و تابلوهاى سکس و عکس انواع زنان هنرپیشه نیمه عریان غربى پر بود ، دوست روحانى ام که برخوردار از تقدس و تقوا بود معترضانه به من گفت : این چه دوزخى است که به آن وارد شده ایم ؟ در این اطاق جز اینکه چشم به زمین بدوزیم یا دیده بر هم نهیم چاره اى هست ؟!
 
به او گفتم حوصله کن ، استقامت ورز ، شاید سفر به این شهر از نظر اراده حق به این خاطر بوده که ما با این جوان آشنا شویم و ساعاتى با او همنشین و دوست گردیم تا از این منجلاب فساد به خواست خدا که به همه بندگانش مهربان است ، و درب توبه را به روى همه گناهکاران باز گذاشته است نجات پیدا کند همچنانکه در دعاست :
 
« أَنْتَ الَّذِى فَتَحْتَ لِعِبادِکَ بَاباً إِلى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ، فَقُلْتَ : تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ »
 
پروردگارا ! تو کسى هستى که درى را براى بندگانت به سوى عفو و چشم پوشى ات باز کرده اى و نام آن را توبه گذارده اى ، پس فرموده اى : همه به سوى خدا بازگردید بازگشتى خالصانه ، در نهایت براى کسى که از ورود به این در پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه عذر و بهانه اى خواهد بود ؟
 
جوان پس از چند لحظه وارد اطاق پذیرایى شد و پس از خوش آمد گفتن با قیافه اى جدى و گفتارى محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر(ص) است لحاظ کند ، و در بى خبرى کامل از وضع ما دو نفر و بدون هیچ شرم و حیایى و به خیال اینکه ما هم مانند خود او در بى قیدى و بى مهارى به سر مى بریم گفت : مشروب ناب خارجى در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانى در بساطم موجود است تا چاى و میوه میل کنید هرکدام را مى خواهید براى شما حاضر کنم!!
 
او با این پیشنهاد به طور جدى فکر مى کرد که بهترین نوع پذیرایى از دو دوست جدیدش گرچه روحانى هستند باید به این صورت باشد .
 
به مغرب شرعى یک ساعت مانده بود ، به او گفتم دوست مهربانم من در ابتداى شب با دوستى بسیار عزیز و رفیقى با کرامت و یارى مهربان ، ملاقات دارم که او به شدت از مشروبات الکلى و مواد مخدر متنفر است ، چنانچه بوى مشروب یا بوى مواد مخدر از من استشمام کند مى ترسم براى همیشه از من جدا شود و از دست دادن او براى من حادثه اى غیر قابل جبران وفراقش براى من قابل تحمل نیست .
 
تو مرا به خاطر محبوب و معشوقم از این برنامه معذور بدار ، او هم با کمال مهربانى پذیرفت و بنا شد با چاى و میوه از ما پذیرایى کند .
 
دوست روحانى ام با اشاره دست و چشم از من خواست از خوردن میوه و چاى خوددارى کنم ، به او آهسته گفتم : به اندازه اى که استفاده مى کنیم خمسش را مى پردازیم تا جاى شبهه نباشد .
 
جوان نزدیک مغرب به من گفت : با دوستت در کدام نقطه شهر وعده دارى ؟ گفتم : کنار مسجد جامع نیشابور ، گفت : من شما را به محل وعده مى رسانم .
 
هنگامى که کنار مسجد توقف کرد و با ما پیاده شد پرسید : دوستت آمده یا نه ؟ گفتم : آرى محبوبم حاضر است ، گفت : او را هم به من نشان بده ، گفتم : محبوبم خداست که وقت اذان به وسیله نماز با او قرار ملاقات دارم و این وقت قرار ملاقات است که آمده ام .
 
جوان فوق العاده یکّه خورد ، سر به گریبان فرو برد ، و شرمسار شد ، به او گفتم : آرى ; او محبوب من است که به شدت از مشروب و مواد مخدر و قمار و رابطه نامشروع و مال حرام متنفر است و من حاضر نیستم با آلوده شدن به این امور با من ترک رابطه کند .
 
جوان گفت : من در آن خانه هیچ شبى را بدون مشروب و مواد مخدر و گوش دادن به انواع نوارها و دیدن انواع فیلم هاى مبتذل نگذرانده ام ولى با این برخورد تو از الان تصمیم گرفتم که همه این امور را ترک کنم اما از تو مى خواهم که فردا را با من بگذرانى ، پیشنهادش را پذیرفتم و ساعت ده صبح فردا را کنار مسجد جامع با او وعده ملاقات گذاشتم .
 
ساعت ده آمد ، من و دوستم را به چند زیارتگاه شهر از جمله قدمگاه برد و درخواست داشت شب را با من باشد ، از حسن اتفاق پیشنهاد او مصادف با شب جمعه بود و از طرف مجلسى که سخنرانى داشتم مردم به حضور در جلسه دعاى کمیل دعوت شده بودند و او نمى دانست من در شهر منبر مى روم . 
 
آدرس جلسه را به او دادم ، پیش از شروع دعاى کمیل به جلسه آمد ، از کثرت جمعیت راه ورود به مجلس نبود ، به او اشاره کردم نزد من آمد ، او را به طرف قبله نزد خود نشاندم ، تمام چراغ ها را خاموش کردند ، در تاریکى مطلق ، دعاى کمیل را خواندم .
 
آتش عجیبى از حال و قال و گریه و سوز در مجلس بود ، پس از پایان دعاى کمیل دیدم دو چشم آن جوان از کثرت گریه و شدت اشک ریختن چون دو کاسه خون است به او گفتم : خدا همه گناهانت را بخشید ، زندگى پاکى را شروع کن و سپس با او خداحافظى کرده ، همان شب از نیشابور خارج شدم .
 
تا سه سال از او خبر نداشتم ، در سفرى به مشهد مقدس به دیدار دوست روحانى ام نایل شدم که گفت : شبى در حرم مطهر امام رضا(ع) آن جوان را دیدم ، جویاى حال شما شد ، گفتم : در تهران به سر مى برد ، یادى از آن سفر پر معنویت کرد و گفت : توبه واقعى کردم و از نیشابور براى زندگى به مشهد آمدم و در اینجا با شفاعت امام رضا(ع) همسرى مؤمن نصیب من شد که در هدایت و بیدارى بیشتر من اثر مطلوبى داشت !
 
آرى ; یک ساعت همنشینى سالم و رفاقت مطلوب و دوستى صحیح و معاشرتى که اندکى از حقایق عرشیه و معارف الهیه را به گمراهى انتقال مى دهد ، با چنین نتیجه مثبتى روبرو مى شود.
 
بنابراین دوستى با گمراهان و فاسقان و فاجران اگر بر انسان آثار منفى گذارد ، و آدمى را در گردونه و خلق و خوى آنان اندازد ، از نظر اسلام حرام و اگر انسان داراى مصونیت ایمانى باشد، دوستى با آنان براى هدایتشان و قرار دادنشان در صراط مستقیم حق ، لازم و بلکه بر پایه وجوب امر به معروف و نهى از منکر واجب است .
 
شایان ذکر است،‌کتاب«معاشرت» تألیف استاد حسین انصاریان در سال ۱۳۸۴ برای نخستین بار منتشر شده است و به موضوعاتی همچون اسلام آیین کامل، جایگاه معاشرت، مسئولیت عظیم مربیان، دوستان حقیقی و دشمنان دوست نما، انتخاب آگاهانه، همنشینان پاک و ناپاک، معاشرت با اهل بیت و حقوق معاشرت می‌پردازد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2275
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 مرداد 1392

 آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر مدرسه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در ایام ماه مبارک رمضان به شرح دعای ابوحمزه ثمالی می‌پردازد که متن پیاده شده آن در ادامه می‌آید:

*نزدیک‌ترین راه اتّصال انسان به خدا

پروردگار عالم عنوان اتّصال خود به خلق را از طریق قرآن صاعد، دعا قرار داد.

دعا، به تعبیر اولیاء خدا، نزدیکترین راه اتصّال انسان به خداست. آن قدر این مطلب مهم است که اولیاء خدا و انبیاء و صلحا یک علّت شب‌خیزی را برای دعا می‌دانستند.

*نوافل و روزه‌های مستحبّی، نماز و روزه نیستند؛ بلکه دعا هستند!

نوافل هم ولو صورت ظاهر آن صلاه است، امّا حقیقت آن، دعا است. یعنی نوافل، نماز نیست، فقط صورت ظاهر آن نماز است، امّا دعاست. این نکته، نکته خیلی مهمّی است.

آن‌ها که واجب است، صلاه است، امّا آن‌ها که نافله است، دعاست؛ یعنی پروردگار عالم، به واسطه این‌ها، انسان را اوج می‌دهد و به خودش متّصل می‌کند. اگر این مطلب را متوجّه شویم، غوغاست. غیر از واجبات، دیگر هر آنچه که هست، دعاست، ولو صورت ظاهر آن، صلاه یا صوم است. یعنی روزه‌های مستحبّی، هم دعاست که دعا، نزدیکترین راه اتّصال انسان به خداست.

*عشقی چندین برابر عشق خدا به اولیایش!

خصوصیّت ماه مبارک رمضان این است که پروردگار عالم، حال ما را هم یک طوری مانند حالی که اولیاء دارند، قرار می‌دهد. در این جلسه نکاتی را می‌خواهم بگویم که نکات قدریّه است. حتّی پروردگار عالم یک موقعی به بنده‌اش می‌نازد، آن هم به خصوص در شب‌های جمعه و شب‌های قدر که دیگر همه می‌آیند. خصوصیّت دعا، این است. خدا دوست دارد همه بیایند. «أدعونی أستجب لکم»، شما، همگی با هم، مرا بخوانید؛ من هم اجابت می‌کنم. لذا «لکم» آورده؛ یعنی می‌خواهد ما همه با هم او را بخوانیم.

پروردگار عالم آن ‌قدر که به اولیاء و عرفای عظیم‌الشّأن، عشق می‌ورزد و فخر می‌کند، چندین برابر آن موقعی افتخار می‌کند که جمع و گروه بیایند دعا کنند.

لذا آن قدر مهم است که ما را دعوت کرده جمعی بیاییم. ملّا حسینقلی همدانی، آن عارف بالله، یک تعبیر بسیار زیبا و عالی را دارد. ایشان می‌فرماید: این «أستجب لکم»، دلالت بر این دارد: اگر خواستید دعایتان به هدف اجابت برسد، جمعی بیایید؛ چون اوّلاً راه اتّصال به خدا، از طریق دعا است و ثانیاً جمعی است. پروردگار عالم خیلی دوست دارد که جمع بیاید. عرفا یک شب، دو شب، سه شب، هزار شب می‌آیند، امّا شاید من و شما فقط یک شب برویم. ولی وقتی می‌آییم، او هم عجیب می‌آید و عجیب تحویل می‌گیرد.

*غبطه عرفا به گنه‌کاران!

عرفای عظیم‌الشّأن یک نکته‌ای را بیان فرمودند - که شاید ما (من و امثال من) نفهمیم - می‌گویند: عرفا، به حال گنه‌کارانی که جمعی می‌آیند و درب خانه خدا را می‌زنند، غبطه می‌خورند.

اتّفاقاً عرفا و اولیاء خدا دوست دارند ببینند کجا جمعی می‌روند، در آن جمع شرکت کنند. امّا وقتی می‌بینند ما جمع نمی‌شویم، آن‌ها هم مجبورند تنها بروند. امّا اگر جمع شویم، آنها هم به آن‌جا می‌آیند؛ چون می‌دانند خدا به آن‌جایی که جمع است، عجیب نگاه می‌کند.

*نوافل، قرب‌آور است

پروردگار عالم از طریق دعا، آن هم دعای جمعی، اتّصال ایجاد می‌کند. در باب قرب داریم که پروردگار عالم فرمود: نوافل، قرب‌آور است. روایتی داریم که موسی ‌بن‌ عمران عرضه می‌دارد: خدایا! قربت را می‌خواهم. حضرت حقّ می‌فرماید: نافله بخوان.

لذا نوافل، قرب‌آور است؛ چون نوافل، دعا و خواستن است و خدا دلش این را می‌خواهد.

*نوافل؛ امر مخفی حبّی!

واجبات، تکلیف است و تکلیف، دیگر خواستن از ناحیه خدا است؛ چون خودش هم بیان کرده: «الهی هذه صلاتی صلیتها لا لحاجةٍ منک إلیها وَلا رغبةٍ منک فیها إلّا تعظیماً وطاعةً واجابةً لک الی ما أمرتنی به»، درست است نیاز نداری، امّا چون امر کردی، من دارم می‌خوانم. امّا نوافل، امر تکلیفی نیست. عندالاولیاء، امر مخفی حبّی است. خدا چون بنده‌اش را دوست دارد، امر می‌کند نافله بخوان.

*مستحبّات؛ عشق‌بازی با پروردگار عالم

لذا برای اولیاء و عرفا، مستحبّات، عین واجبات می‌شود؛ چون طریق اتّصال است، ولی حقیقتش استحباب است.

اصلاً استحباب یعنی چه؟ استحباب از حبّ و دوست داشتن می‌آید. چون دوستت دارد، گفته: بخوان. این طرف، محبّت به این است که من حبّ به نماز دارم. امّا آن طرف (تکلیف)، امر بود، «لک الی ما امرتنی به»، امّا در نوافل، عشق و حبّ و اعلان این است که من می‌خواهم است که با واجبات فرق می‌کند. هرچه مستحبّ بود، یعنی عشق و عشق‌بازی با پروردگار عالم.

*مکروه عندالاولیاء، حرام است!

حرام که حرام است، امّا مکروه عند الاولیاء، عین حرام است. چرا؟ چون اگر ببینم یک کاری انجام بدهم، مولایم کمی اخم در چهره‌اش بیفتد، شاید به ظاهر کراهت داشته باشد، ولی برای من، حرام است.

مگر می‌شود کسی که محبّ مولاست کاری را انجام دهد که مولا از آن کار بدش بیاید و کراهت داشته باشد؟!! لذا برای عرفا و اولیاء خدا مکروه،  عین حرام می‌شود.

یک مطلب خیلی عالی بگویم. ابوالعرفا، آیت‌الله ادیب فرمودند: مگر می‌شود کسی مستحبّ را انجام دهد، بعد اهل مکروه هم باشد؟! چون آن که حبّ را دارد، دیگر کاری نمی‌کند اخم در چهره مولایش بیاید. کسی که مستحبّ را انجام می‌دهد؛ یعنی کاری را انجام می‌دهم که تو دوست داری.

مگر می‌شود کسی، کسی را دوست داشته باشد و عاشقش باشد و یک کارهایی را برایش انجام بدهد، امّا یک مواقعی هم یک کاری را بر عکسش انجام دهد؛ یعنی هم مولا را بخنداند و هم به اخم بیندازد، هم مولا را خوشحال کند و هم ناراحت کند؟! محال است.

*چرا ما هم مستحبّ انجام می‌دهیم و هم مکروه؟!

پس چرا ما انجام می‌دهیم؟! چرا ما گاهی مستحبّ انجام می‌دهیم و گاهی مکروه؟! یعنی اتّفاقاً مستحب هم انجام می‌دهیم، ولی مکروهاتمان هم خیلی زیاد است!

برای اینکه ما حقیقت و فلسفه مستحبّات و مکروهات را درک نکردیم؛ چون نفهمیدیم مستحبّ و مکروه بودن یعنی چه. برای همین، هم اعمال به ظاهر مستحبّی انجام می‌دهیم و هم اعمال مکروه! امّا عند الاولیاء این‌طور نیست، ما نفهمیدیم، امثال من باید اقرار کنیم که نفهمیدیم. مستحبّی انجام می‌دهیم، نافله می‌خوانیم و یک مواقعی روزه مستحبی هم می‌گیریم؛ امّا مکروه هم زیاد انجام می‌دهیم!

*رابطه جهل و مراقبه!

حالا بعضی‌ها که وامصیبتا، پا را فراتر می‌گذارند و کارهای نعوذبالله و نستجیربالله حرام انجام می‌دهند، حالا چه عمد و چه جهل. عمد که وامصیبتا است، هیچ و اصلاً بحث مراقبه را نمی‌شود روی آن گذاشت، امّا جهل یعنی اینکه مراقبه نکردیم. چون مراقبه نکردیم، جاهلیم، امّا کسی که مراقبه می‌کند، مواظب است، مدام می‌گوید: کجا؟ چطوری؟ این را انجام بدهم یا خیر؟ آن را انجام ندهم، یا بدهم؟ و ... . پس جهل یعنی اینکه ما مراقبه نکردیم و بدبخت شدیم.

*دلالت تعداد بیشتر مستحبّات، نسبت به واجبات چیست؟

حال اولیاء و عرفا، حال اتصال است و حبّ. پروردگار عالم در دعا، از من و تو، این را می‌خواهد. یعنی راه اتّصال به خدا، درخواست عاجزانه از پروردگار عالم، اعلان فقر، اعلان نیاز و اعلان هیچ بودن است؛ چون او، بی نیاز مطلق است.

خیلی قشنگ است، همان ‌طور که واجبات، پنج نوبت است، حالا غیر از نافله نماز شب که اوج دارد، در خود همان واجبات، نوافل است. مثل نافله صبح که دو رکعت است. نافله ظهر، چهار تا دو رکعت، هشت رکعت است. نافله عصر، هشت رکعت است.

می‌دانید نوافل، به خصوص نماز شب که خودش نافله است، بیش از واجبات است. یعنی پروردگار عالم، حبّ را بیشتر می‌خواهد، نه تکلیف را. نه اینکه بگویم تکلیف را انجام ندهیم، نه، امّا حبّ را بیشتر می‌خواهد. نافله، مستحبّ است دیگر؛ یعنی حبّ را بیشتر می‌خواهد، اعلان حبّ را از بنده‌اش می‌خواهد، برای همین، نافله، بیشتر است.

برای همین حتّی هر ساعت نماز دارد - که حاج شیخ عباس قمی، آن مخلَص الهی در مفاتیح آورده  است - یعنی «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ». ساعت اوّل، ساعت دوم و ... . خوب انسان که دائم بیکار نیست، خیر، یعنی هر موقع که دلت گرفت و عشق‌بازی با پروردگار عالم را خواستی، برایت فرجه و وقت گذاشتند و به تو اجازه دادند نماز بخوانی. این‌ها اعلان حبّ است. مستحبّات بیشتر است، نوافل بیشتر است. ضمن اینکه با هر واجبی هم نوافل گذاشتند. 

لذا در روایت داریم که پروردگار عالم فرمود: من از طریق نوافل به تکالیف بندگانم (یعنی واجبات) نگاه  می‌کنم. این‌قدر پروردگار عالم نوافل و مستحبّات را دوست دارد.

*نافله عظمی چیست؟

حالا دعا، عندالعرفاء آن نافله عظمی است و نوافل عند‌العرفاء، دعاست. بنازم خدا را! چطور اجازه می‌دهد که بندگانش با او عشق ‌بازی کنند. دیگر واقعاً عین بی‌انصافی است که این‌قدر طرق و ابواب رحمت الهی را باز گذاشته، بعد انسان نیاید! دیگر چه می‌خواهیم؟! همه چیز را مرحمت و لطف کرده است.

*آخرین شب جمعه ماه مبارک؛ شب قدری بعد از شب‌های قدر!

حسب روایات خواندیم که در شب جمعه، تازه در غیر ماه مبارک رمضان، درب‌های رحمت الهی از غروب باز می‌شود. در ماه مبارک رمضان که از اوّلش، در هر لحظه‌اش، دعا، مستجاب است «دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ». امّا اگر شب جمعه ماه مبارک رمضان شد، دیگر ببین چه خبر است، نورٌ علی نور، نورٌ فوق کلّ نور!

لذا قبل از ورود به شب‌های قدر عرض کردیم که اسم شب جمعه ماه مبارک را قدر زودرس گذاشتند. حالا در این شب جمعه هم - که آخرین شب جمعه ماه مبارک رمضان است - پروردگار عالم از این شب‌های قدر که بیرون آمدیم، بلافاصله که یک قدر دیگری گذاشته است. چطور می‌خواهی از این بهره‌برداری کنی؟

خدایی که این ‌قدر دعا را سفارش کرده و می‌گوید: بندگان من، به خصوص همدیگر را بخوانند و برای همدیگر دعا کنند. چون دعا خیلی تأثیر دارد و بالاخره هم تأثیر خود را می‌گذارد. دعا صددرصد اثر دارد و اصلاً بی‌تأثیر نیست.

*سه عمل خدا در مقابل دعای بنده!

پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) فرمودند: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ دَعَا اللَّهَ تَعَالَى بِدَعْوَةٍ لَیْسَ فِیهَا قَطِیعَةُ رَحِمٍ وَلَا اسْتِجْلَابُ إِثْمٍ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا إِحْدَى خِصَالٍ ثَلَاثٍ». هر مسلمانی که خدا را به دعایی بخواند، هر نوع دعایی، ولی آن دعا برای قطع رحم، یا رسیدن به گناه نباشد، خدا یکی از این سه کار را در حقّ او انجام می‌دهد.

پس معلوم شد خدا برای قطع رحم، دعا را مستجاب نمی‌کند. یا اگر کسی دعا کند که به خواسته گناهی برسد، خدا عنایت نمی‌کند. ولی اگر غیر از این‌ها باشد، پروردگار عالم یکی از این سه کار را برای او انجام می‌دهد:

1. «إِمَّا أَنْ یُعَجِّلَ دَعْوَتَهُ» یا اینکه دعایش را همان موقع، سریع به تعجیل می‌اندازد و به اجابت درمی‌آورد.

2. «وَإِمَّا أَنْ یَدَّخِرَ لَهُ فِی الْآخِرَةِ» یا اینکه خدا دعایش را به تأخیر می‌اندازد و برای آخرتش ذخیره می‌کند.

3. «وَإِمَّا أَنْ یَدْفَعَ عَنْهُ السُّوءَ مِثْلَهَا» یا به واسطه آن، یک بدی، سوء و گزندی را از او دور می‌کند. یعنی دعایش را مستجاب نکرد، ذخیره قیامت هم نکرد، امّا بنا بود به واسطه یک عملی که انجام داده بود؛ چون عالم، عالم اثر و مؤثّر است (این یکی از کدهایی است که بارها عرض کردیم و باید همیشه در ذهنمان باشد) برایش یک مشکل و گزندی پیش بیاید که خودش متوجّه نبود، امّا حالا که دعا می‌کند، می‌بیند دعایش مستجاب نشد و تعجّب می‌کند، امّا بناست قبلاً به خاطر آن عمل زشتی که داشت، گزندی به او برسد، امّا حالا نمی‌رسد.

پس معلوم است پروردگار عالم وقتی می‌فرماید: «أُدعونی أستجب لکم»، حتمی است. فقط شرطش این است که در راه گناه نباشد و إلّا یا همان موقع استجابت می‌شود، یا برای آخرت ذخیره می‌شود و یا به واسطه این دعا، اثر آن عملی را که قبلاً انجام داده بود و بنا بود ببیند، آن اثر و ضرر را دفع کرد.

پس دعا را کم نگیریم، دعا، راه اتّصال است. دعا، کاملاً اثربخش است.

*خدا از چه چیزی حیا می‌کند و شرم دارد؟!

پیامبر یک مطلبی را بیان کردند که خیلی عجیب است. فرمودند: «إنَّ رَبَّکم حَیِیٌّ کریمٌ، یَستَحیِی أن یَبسُطَ العبدُ یَدَیهِ إلَیهِ فَیَرُدَّهُما صِفرا»، پروردگار عالم، خدای شما، با حیا و بخشنده و کریم است؛ خدا، شرم دارد، حیا دارد، یک بنده‌ای دو دست گدایی‌اش را بالا بیاورد، خدا! خدا! بگوید و خدا، آن را خالی برگرداند و «صِفرا» هیچ چیزی به او ندهد.

خدا با حیا است، آن کسی که حیا را امر کرده، خودش اوّل با حیا است. با حیای کریم است. خود خدا حیا می‌کند، شرم دارد، از اینکه بنده‌اش دو دست گدایی‌اش را بالا بیاورد، بگوید: خدایا! من هیچ ندارم، گدایم؛ بعد دستش را خالی برگرداند.

اینکه من می‌گویم دو دست‌ها را بالا ببرید، برای همین است. خدای کریم و عزیزی داریم، خدا عنایت می‌کند.

*تنها دعایی که خدا مستجاب نمی‌کند / نحوه برخورد با ظلم (دعا یا لعن و نفرین؟)

فقط خدا فرموده: یک جا من دعایتان را اجابت نمی‌کنم و خیلی هم از آن مورد بدش می‌آید. فرمود: فقط وقتی که برای ستمکار و کافر دعا کنید، مستجاب نمی‌شود. خدا اصلاً خوشش نمی‌آید.

پیامبر فرمود: «مَنْ‏ دَعَا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ فَقَدْ أَحَبَ‏ أَنْ یُعْصَى اللَّهُ فِی أَرْضِه‏» هر که برای بقای ستمگر دعا کند؛ یعنی دوست دارد که خدا در زمینش نافرمانی بشود.

اتّفاقاً ما برعکس دعا، لعن و نفرین برای ستمکار و کافر داریم. برای یهود، برای صهیونیسم جهانی و ... که دیگر نمی‌شود دعا کرد که بگوییم: دعا کنیم این‌ها برگردند. این‌ها بر نمی‌گردند. بر عکس خدا می‌گوید: باید این‌ها را لعن و نفرین کنیم. مثل فردا در راهپیمایی قدس باید نشان بدهیم که نه تنها برای ظالم دعا نمی‌کنیم، بلکه تنفّر داریم.

در غیر آن، برای سایر موارد، دعا کن. امشب دست‌ها را بالا ببریم، بگوییم: خدا! تو کریمی، عنایت داری، ما هم دست‌هایمان را بالا آوردیم، پس مرحمت کن.

*بشارت فرصت برای تغییر مقدّرات، بعد از شب‌های قدر!

آه! شب، شب جمعه است، شب جمعه آخر ماه مبارک رمضان! باورمان نمی‌شود این‌ طور به سرعت گذشت! به ظاهر روزهای طولانی هم بود، امّا چطور گذشت؟!

ای‌ خدا! وضعم خراب است، حالم، حال خوشی نیست، نمی‌دانم شب قدرم چگونه بود؟! فقط یک مژده بدهم و آن اینکه اولیاء حسب روایات می‌گویند: تا ماه مبارک رمضان هست، اگر این چند شب آخر مصرّ بشویم، احتمال دارد بتوانیم هنوز هم مقدّراتمان را تغییر دهیم.

شاید به خاطر همین است که حضرت بیان می‌فرمایند: در دهه آخر بسترهایتان را جمع کنید. چون تا ماه مبارک رمضان هست، باز هم می‌توانیم، با اصرار، با ناله، با فغان، با گریه، با دعا از خدا بخواهیم که مقدراتمان را طور دیگری رقم زند.

از آقاجانمان بخواهیم که عنایت کنند. یک مواقعی آقا امضاء کمرنگ بکند، بد نیست. اگر کارمان قوی‌تر شد، پررنگش می‌کند. اگر کارمان خراب بود، خوب استغفار کنیم و دوباره آقایمان امضاء را برمی‌گرداند و طور دیگر امضاء می‌کند. دو نوع امضاء است دیگر. دیدید مثلاً می‌گفتند بعضی‌ها وقتی می‌خواستند امضاء بکنند، نوع خودکارهایشان فرق می‌کرد، باید ببینیم با کدام خودکار امضاء کردند؟! امضاء قبولی داریم، یا نعوذبالله امضاء مردودی؛ یعنی گفته دیگر امسال بسش است، دیگر برود. مقدرامان چگونه رقم خورده؟! ما گرفتاریم، آقا جان! باید عنایت کنید. خدا عنایت می‌کند، آقاجان امضا کند.

منبع: فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2087
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 مرداد 1392

آیت‌الله سید جمال‌الدین گلپایگانی وقتی نیمه شب با شاگردانشان از نجف به سمت کربلا می‌رفتند، شاگردان از دور دیدند که یک حیوانی جلوی ایشان آمده بود و ایشان سوار آن شدند. کمی جلوتر که رفتند، متوجه شدند یک شیر است!

*نهی از منّت گذاشتن و منّان بودن!

عرض کردیم پروردگار عالم، ما را از منّت گذاشتن منع کرده است. پس این «وَأَنْتَ الْمَنَّانُ» چیست؟ اصلاً روح الهی با این خصلت که از منّت گذاری دور بشود، عجین است. انسان اگر انسان باشد، اصلاً و ابداً دوست ندارد منّت بگذارد و خودش هم بدش می‌آید. مردان الهی این خصوصیّت را دارند. یعنی روح الهی این خصوصیّت را در انسان‌ها قرار می‌دهد؛ چون اصلاً این صفت  مِن الله تبارک و تعالی است که انسان منّت نگذارد، آن‌وقت چگونه است که پروردگار عالم خودش منّت می‌گذارد و این جدّاً به چه معنا است که عنوان منّت را تبیین فرمودند؟

چند سؤال پیش آمد که جلسه قبل از دعای کمیل و قبل از احیاء عرض کردیم. وجود مقدّس پروردگار عالم در قرآن، خود آیاتی راجع به منّت گذاشتن دارد که چقدر این خصلت زشت و پلید است و نکاتی را در این زمینه بیان می‌فرماید.

عرض کردیم در مرحله نخست آن آیه شریفه است که خیلی معروف است: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى» ‏ نکند شما منّت بگذارید و به واسطه این منّت‌گذاری، کار خودتان را خراب کنید.

*هفتصد برابر شدن؛ فقط رشد اوّلیّه اعمال خدایی است!

در سوره بقره، پروردگار عالم عنوان انفاق را تبیین می‌فرمایند و با مطلبی، تشویق به انفاق را بیان می‌کنند که چون بحث ما راجع به منّت است، از آن گذرا رد می‌شویم. در این آیه، مثل آن‌هایی را که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، بیان می‌کند «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ‏» که عمده هم همین در راه خدا است.

اولیاء خدا می‌گویند: اصلاً کسی که جدّی کار او «فی‏ سَبیلِ اللَّهِ‏» شد، صددرصد دیگر در آن منّتی نیست؛ یعنی آیه بعدی متعلّق به آن کسانی است که بعد از این قضیّه مبتلا به دوری از خدا می‌شوند و إلاّ «فی‏ سَبیلِ اللَّهِ‏» بودن و ادامه این راه «فی‏ سَبیلِ اللَّهِ‏»، هیچ موقع منّت نمی‌آورد.

فرمودند: مثال کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند، «کَمَثَلِ‏» (کاف، کاف تشبیهیّه است و بعد از آن هم خودشان مثل را فرمودند) مثل آن دانه‌ای است که آن را بکارند «حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ‏»، هفت خوشه از آن بروید و در هر خوشه هم صد دانه باشد که هفتصد برابر می‌شود.

بعد می‌فرمایند: نه اصلاً این‌ طور نیست، بیشتر هم هست، «وَاللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» اصلاً خدا برای هر که بخواهد افزایش می‌دهد. اولیّه آن هفتصد برابر است؛ یعنی شما یک تومان می‌دهی، 700 تومان می‌شود، 1 میلیون بدهی، 700 میلیون می‌شود و ...، امّا اگر خدا بخواهد «وَاللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» آن ‌قدر مرحمت می‌کند و مضاعف می‌کند که دیگر نهایت ندارد. او می‌تواند هر چه قدر که بخواهد، مرحمت کند. چرا؟! مگر می‌شود؟! بله؛ چون «وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیم»، خدا رحمتش بی‌انتهاست و دانای به همه چیز است. فقط شرطش این است که در راه خدا باشد.

اولیاء خدا مثل زدند، گفتند: مثلش، مثل همان ضربت امیرالمؤمنین است که از روی اخلاص بود و بیان شد: از عبادت ثقلین(جنّ و انس)، افضل است. یک ضربه بود اما یک ضربه اساسی و حیاتی.

لذا پروردگار عالم می‌خواهد بیان کند: بندگان من! اگر کار شما در راه من باشد، اصلاً تمام است.

یک نکته ای را هم بگویم که این هم خیلی عالی است. همان‌طور که در بحث اخلاص عرض کردم، در روایتی آمده که پروردگار عالم می‌فرماید: فردای قیامت مخلصین عالم که می‌آیند، ملائکه وقتی پرونده‌هایشان را می‌بییند که خالی است، تعجّب می‌کنند. بعد خدا آنجا پرونده‌هایشان را پر می‌کند. لذا اولیاء خدا می‌گویند: پروردگار عالم می‌گوید: بنده من! تو فقط برای من کار کن، دنبال مزد و اجر هم نباش. یعنی نهایت کار همین است، لذا باید جدّی به دنبال خدا باشیم و فقط برای خدا کار کنیم.

چون اجر و مزد انسان را معامله‌گر بار می‌آورد که خیلی مناسب نیست انسان، در آستانه قدس پروردگار عالم، معامله‌گر باشد، امّا وقتی برای خدا شد، خدا خودش بلد است چطور جبران کند. دیگر اصلاً تو به خود خدا بسپار و برای خدا کار کن، امّا بسپار هم یعنی واقعاً بسپار، نه اینکه بگویی: آقا! من دارم در راه تو خرج می‌کنم، در راه تو عبادت می‌کنم، در راه تو جهاد می‌کنم و ...، امّا باز هم یک نیم‌نگاهی می‌کند ببیند چه خبر است، چیزی به او می‌رسد یا خیر! این‌گونه نمی‌شود، در راه خدا کار کردن؛ یعنی جدّی انسان از همه چیز ببرد و فقط در راه خدا عمل کند، خدا هم خودش هم بلد است چه کار کند، «وَاللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیم ».

*علّت همراهی منّت و آزار در آیات الهی

امّا اصل بحث ما در مورد منّت است که مربوط به آیه بعدی است که می‌فرماید:«الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» آن‌هایی که مالشان را در راه خدا انفاق کنند، «ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا» سپس در پی این انفاق، منّتی نمی‌گذارند و آزاری هم نمی‌دهند، ... .

جالب است که در دو آیه بعد هم باز می‌فرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»؛ یعنی در آنجا هم منّت با آزار، در کنار هم است. چرا؟ منت و آزار کنار هم است، برای اینکه منّت، جدّاً خودش اذیّت عجیبی است. پس چرا آزار را می‌آورند؟ برای اینکه تو یک بار منّت را می‌آوری، امّا او همیشه آزار می‌بیند. هر وقت که یادش می‌افتد، به تعبیر خودمانی دل چرکین و ناراحت است.

من و شما یک بار نعوذبالله، نستجیربالله منّت می‌گذاریم و می‌گوییم: من بودم این کار را کردم که خود این منّت، اذیّت و آزار است، اما آزاری هم پس از منّت است؛ یعنی این شخص هر موقع یاد این مطلب می‌افتد، ناراحت است. برای همین فرمود: « ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً » و در آن‌جا هم فرمود: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى».

*اجرد و مزد انفاق بی‌منّت و آزار

امّا آن‌ها که در راه خدا انفاق می‌کنند و منّت و آزار در انفاقشان نیست، اجرو مزد آن‌ها چیست؟

اولاً این‌ها نمی‌خواهند که کسانی که به آن‌ها کمک کرده‌اند، از این‌ها تشکّر کنند، امّا همان‌طور که عرض کردم آن کسی که به ظاهر نعمتی را می‌دهد، هر چند خودش نخواهد - که قلباً هم نباید بخواهد و در نیّتش هم باید همین باشد - ، امّا آن کسی که به او نعمت داده شده، باید تشکّر را داشته باشد.

ثانیاً اجر این‌ها در نزد پروردگارشان است و خوف و حزنی نخواهند داشت، «أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ».

عجیب است ما در رابطه با هبوط هم همین مطلب را داریم که هر کس از هادیان الهی تبعیّت کند، خوف و حزنی برای او نخواهد بود «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُون‏». حالا در اینجا هم همان می‌آید.

مرد، آن است که نگذارد سائل بفهمد خودش به او کمک کرده است

لذا نکته مهم این است که آن کسی که در راه خدا انفاق می‌کند، به روی خودش هم نمی‌آورد و اصلاً به آن شخص هم نمی‌گوید تا اذیّت و آزار نشود.

حتّی آزار، این است که گاهی خودش در درون بداند که شما به او چیزی دادی. لذا مردان مرد، آن‌هایی هستند که مثلاً وقتی می‌خواهند چیزی را به کسی بدهند، از طریق دوستشان بدهند تا نفهمند. یا بگویند: آقا! این را یک آقایی داده و نخواسته نامش را ببرم. چرا باید این‌ گونه برخورد کنیم؟ چون وقتی با شما برخورد می‌کند، تازه با سینه فراخ جلوی شما بیاید و بگوید: الحمدلله مشکل من حل شد، ممنونم. یعنی اصلاً نداند که کمک از ناحیه شما بوده است.

لذا وقتی کسی برای کمک به شما می‌‌گوید، شما بگویید: حالا ببینم چطور می‌شود، امّا اصلاً اعلان نکنید و نگویید که خودم می‌دهم. بعد از طریق رفیق و دوستتان ببرید به او بدهید. تازه وقتی هم او شما را می‌بیند، می‌گوید: الحمدلله حل شد، ممنونم، همین که شما به فکر ما بودی، بس است. اینجاست که معلوم می‌شود چه کسی مرد است، طوری باشد که اصلاً جدّی جدّی تا عمر دارد، نفهمد.

*غفلت انسان از صاحب اصلی

یک نکته‌ای به شما بگویم، خیلی جالب است: می‌دانید پروردگار عالم همین کار را دارد با ما می‌کند؟! اصلاً پروردگار عالم به روی ما نمی‌آورد که این، منم که دارم می‌دهم، یک طوری برخورد می‌کند که ما تصوّر می‌کنیم خودمانیم و یک مواقعی هم حتّی در بحث رزق و روزی، یا در مطالب دیگر این را به زبان می‌آوریم و می‌گوییم. مثلاً به طرف می‌گویند: چطور شد شما این‌ طور شدید؟ می‌گوید: انسان باید مدیریت بلد باشد، من یک دوره مدیریت خواندم، یاد گرفتم چه کنم و ... . البته من نمی‌خواهم بگویم درس بد است یا درس نخوانیم، خیر، درس خوب است و باید هم باشد. امّا می‌خواهم بگویم همین مدیریت را که حالا بعضی، کتابش را نوشتند، این را چه کسی در ذهن او انداخته؟ دنبال آن صاحب اصلی نیستیم که چه کسی به این زیبایی در ذهن او انداخته است! بعد هم می‌گوید که من بودم، خوش فکری خودم بود، خودم بودم این‌طور کردم. لذا اصلاً پروردگار عالم یک کاری می‌کند که همیشه بگوییم: خودمان بودیم. پروردگار عالم حتّی یک بار هم عنوان نمی‌کند: بنده من! من بودم، منتها بنده باید زیرک باشد.

*«ید الله فوق ایدیهم» یعنی چه؟

لذا این را هم به ذهنتان بسپارید که خیلی مهم است و از آن کدهای اساسی است: بنده باید همیشه این را در ذهنش بگذراند که پروردگار عالم در همه امور دست دارد. یک معنای «ید اللّه فوق ایدیهم» عند الاولیاء، همین است. اگر کسی این را همیشه در ذهنش بچرخاند، بعد دیگر اصلاً چیزی نمی‌بیند. جدّی بعد از آن دیگر فانی و هیچ نیستیم؟!

انسان دائم می‌گوید: من بودم کتاب نوشتم، من بودم قلم زدم، من بودم سخنرانی کردم، من بودم خوش‌فکری کردم، من بودم پول درآوردم و ... . دائم من، من، می‌کند. خیلی عجیب است پروردگار عالم با اینکه باری‌تعالی است، اتّفاقاً یک کاری می‌کند که ما هیچ موقع احساس نکنیم بر سرمان منّت گذاشته است! (حالا به آن آیات اشاره می‌کنم که «لقد منّ اللّه» چیست؟ آن وسائل چیست؟) ولی ما باید بگوییم که همه چیز از اوست.

*نمونه‌ای از رفتار مرد مردان!

آن وقت پروردگار عالم خودش با ما این‌ طور برخورد می‌کند و می‌گوید: اگر بنده هم با بنده این کار را انجام بدهد، دیگر اصلاً خوف و حرنی برای او نخواهد بود، «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» و در دنیا یک آرامش عجیبی دارد. لذا باید به راحتی بگذری و او هم نفهمد که از طریق تو بوده. حالا در هر چیزی، چه علمش، چه پولش، چه مطالب دیگر. 

شاید یک جایی حتّی کسی تصوّر کند، شما با او دشمنی دارید و بعید است او را تأیید کنید. لذا دیگر هم می‌رود که می‌رود. امّا اگر سراغ شما آمدند، شما خیلی عالی تأیید کنید. اصلاً قبل از اینکه او بیاید، بگویید: خوب است، این‌ طور است، آن‌ طور است. بعد هم بگویید: اصلاً هم اعلان نکنید که پیش من آمدید، من راضی نیستم. شما یکی از گزینه‌هایی که انتخاب کردید از او سؤال کنید، من بودم و من راضی نیستم اصلاً اعلان نکنید. در پرونده ننویسید که سراغ من آمدید. برای همین طرف اصلاً نمی‌داند که یکی از مؤیّدات و به تعبیری شاخص تأیید آن شخص، شما بودید؛ چون به قول معروف خیلی نافذ و چنین و چنان (از این تعابیر دنیوی) هستید و اصل قضیه شما بودید، امّا اعلام نکردید. این مردانگی می‌خواهد، مرد مردان که می‌گوییم همین است. آن طرف هم هنوز که هنوز است تصوّرش این است که خوب شد سراغ فلانی نرفتند. اگر سراغ فلانی می‌رفتند من اصلاً چنین و چنان می‌شدم و ... !

یا در هر مسئله دیگر همین‌طور باشید. وقتی کمک مالی می‌کنید، او اصلاً نفهمد که شما بودید. چقدر مزه می‌دهد، اوّلش ابلیس ملعون وسوسه می‌کند و انسان می‌خواهد یک منیّتی اعلان کند. امّا این هم باید از کدهای اساسی باشد که در ذهنمان نداشته باشیم و آن اینکه تمام گرفتاری‌های بشر از این منیّت است. خدا گواه است اگر از این منیّت خلاص شویم، دیگر حرّ هستیم‌، آزادیم و عالم را می‌بینیم. شاید تا دیروز خوشمان می‌آمد، امّا از امروز که از این منیّت خلاصی پیدا کردیم، دیگر از هر چه منیّت است، بدمان می‌آید و اصلاً در درون خودمان از منیّت تنفّر داریم. آن‌وقت دیگر آرام هستیم و اصرار نداریم که همه بدانند چه شد. آن‌وقت اصلاً خدا یک چیزهای دیگر، یک امنیّت دیگری به ما می‌دهد. این «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» یعنی پروردگار عالم در همین دنیا چنان سکینه و آرامش به انسان مرحمت می‌کند که اصلاً باورش برای انسان میسور نیست، امّا آرام، آرام می‌شود.

*به دست آوردن حمایت پروردگار عالم با منّت نگذاشتن!

اصلاً اینکه می‌فرماید: خوفی و حزنی نیست، یعنی چه؟ شاید یک معنایش این است - این را هم خوب به ذهن بسپارید، ماه مبارک است دیگر، برکت زیاد دارد، کدها و نکات، زیاد است - پروردگار عالم دیگر حامی توست و هیچ خوفی نداری.

به تعبیر عوام الناسی و عامیانه خیلی‌ها می‌آیند برایت بزنند، می‌زنند هم، مثلاً کسی هر جا می‌رود، پشت سر تو حرف می‌زند و چرند می‌گوید، امّا تو اصلاً نگران نیستی؛ چون خدا حامی توست. لذا آن که در این دنیا بر کسی منّت نگذارد، پروردگار عالم حامی‌اش هم می‌شود. «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» خوفی هم ندارد، «وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» حزنی هم ندارد، آرام است.

حالا یک نکته بالاترش را بگویم که اولیاء خدا بیان کردند: اصلاً فرض هم بگیریم به صورت ظاهر یک کسی شیطنتی هم بکند و یک مقدار اثرگذاری هم داشته باشد، باز هم چنین کسی ناراحت نیست و به تعبیری عین خیالش نیست. چون آن که برای خدا کار می‌کند، می‌داند که خدا از او دفاع می‌کند «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا». اگر برای غیر خداست، بله، انسان ناراحت می‌شود، ولی وقتی برای خداست، دیگر هرکه هرچه می‌خواهد، بگوید، او خوفی ندارد.

*رفاقت خدا با بنده!

این خصوصیت منّت نگذاشتن بر خلق خداست و خود خدا هم مطالبش را قرار داده که خودش بر ما منّت نمی‌گذارد. عجیب است. تازه بر عکس است؛ پروردگار عالم در عبادات که صورت ظاهرش تکلیف است، فرموده: بعد از هر نماز، یک دعای مستجاب دارید. حتّی من روایتش را دو سه مرتبه‌ای خواندم که حضرت صادق القول و الفعل می‌فرمایند: پروردگار عالم بیان فرموده اگر کسی نماز بخواند و بعد از نماز همین‌ طوری بلند شود و برود و دعا نکند، خطاب می‌رسد: ملائکه من! نمازش را به او برگردانید. این یعنی خدا بسیار دوست دارد که من و شما از او بخواهیم و او هم عنایت کند. دیگر از این کریم‌تر در عالم سراغ دارید؟! نمی‌گوید: تکلیفت است و تو تکلیفت را انجام دادی، یا حتّی تسبیحات را هم گفتی، ثواب هم می‌بری و تکلیفت را انجام دادی؛ می‌گوید: نه، دعا کن، بدون دعا بلند نشو و إلّا اصلا نمازت را به تو برمی‌گردانم. این ‌قدر پروردگار عالم لطف و محبّت به بندگانش دارد!

گاهی در روایات یک تعابیری می‌آید که ما نمی‌فهمیم و از این تعابیر گیج می‌شویم. در تعابیر روایی در احادیث القدسیه مراجعه کنید و ببینید، در آن‌ها که اولیاء خدا تبیین به همین دوستی پروردگار عالم می‌کنند و خودش هم در قرآن فرمود: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ». در تعابیر روایی بیان شده: خدای متعال یک طوری خودش را قرار می‌دهد که رفیق بنده می‌شود! اصلاً در شأن ما و پروردگار عالم هست که رفیق شویم؟! پروردگار عالم رفیق می‌شود، خیلی عجیب است! دیگر کرامت تا کجا؟! عنایت تا کجا؟! محبّت تا کجا؟! خودش، رفیق ما می‌شود!

*«خدا همه جا هست» یعنی چه؟

لذا شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز بیان فرمودند: اصلاً می‌دانید چرا می‌گویند: خدا همه جا هست؟ یک تعبیری که اولیاء بیان کردند، این است که بدان! تو هیچ موقع تنها نیستی.

بالاخره ما یک مواقعی تنها می‌شویم. حتی یک موقع‌هایی شده که انسان، زن و بچّه دارد، چه خانم در خانه تنها می‌شود و بچّه‌ها و همسر می‌روند، چه فرزند گاهی در خانه تنها می‌شود و چه شوهر تنها می‌شود. لذا خدا همه جا هست؛ یعنی بدان پروردگار عالم می‌فرماید: من آن رفیقی هستم که هیچ موقع تو را تنها نمی‌گذارم. کسی که می‌داند خدا همه جا با او هست، دیگر تنها نمی‌شود.

*علّت ترس ما از مرگ

اگر انسان با خدا حرکت کند، در جان دادن هم نمی‌ترسد. می‌دانید خوف ما از مرگ چیست؟

اولیاء خدا دو دلیل را، علّت خوف ما از مرگ می‌دانند:

یکی اعمالمان است؛ یعنی چون اعمالمان، زشت است، از مرگ می‌ترسیم.

دلیل دوم همین است که تنها می‌شویم. ما از تنهایی قبر که بیان می‌شود، می‌ترسیم. ما را که در قبر می‌گذارند، لحد را می‌چینند، خاک را می‌ریزند، دیگر همه بلند می‌شوند و از سر قبر می‌روند و ما، تنها می‌شویم. لذا برای همین است که می‌گویند: قرآن بخوانید، یک کسی تا غروب آفتاب بنشیند که تنها نشود، انس بگیرد و این، از مستحبات مؤکّد است.

امّا آنکه با خدا هست و رفیق همیشگی‌اش را دارد، اصلاً آنجا هم خوف ندارد. آن انسانی که دائم با خدا هست (به شرط اینکه دائم باشد)، دیگر ملکوتی می‌شود و خوف و حزنی ندارد «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ»، همیشه خدا با اوست و اصلاً ترسی ندارد.

*سوار شدن آیت‌الله گلپایگانی بر شیر بیابانی در تاریکی شب!

 آیت‌الله آسیّد جمال‌الدّین گلپایگانی وقتی نیمه شب، با شاگردانشان از نجف به سمت کربلا می‌رفتند. شاگردان از دور تصوّر کردند که یک حیوانی جلوی ایشان آمده بود نشسته بود و ایشان سوار به آن شدند. کمی جلوتر که رفتند، متوجّه شدند  شیر است، شیر بیابانی که خیلی هم خطرناک است! بعد خودشان گفتند: من اصلاً نترسیدم.

لذا آنکه خدا را دارد، اصلاً نمی‌ترسد، امّا یک موقع می‌شود من و شما از سوسک هم می‌ترسیم. حالا یک موقع آدم می‌گوید: کثیف است، چندشم می‌شود، بحث آن جداست؛ ولی آن که می‌گوید: می‌ترسم، آن ترس فرق می‌کند.

امّا آنکه خدا را دارد، از هیچ چیز نمی‌ترسد. البته این روح والا می‌خواهد. این‌ طور نیست که من الآن بروم - حالا مزاحاً عرض می‌کنم - بگویم: امشب گفتند ترس نیست، پس بروم یک جایی که سگ باشد، یک ‌دفعه به تعبیری پاچه‌مان را بگیرد و بعد بگوییم: فلانی گفت: ترس ندارد، ما که مردیم. لذا شرط آن، آن روح والاست. همین‌ طور هم است، ما کوچک بودیم، از سگ و ... می‌ترسیدیم، مرحوم ابوی می‌گفت: آقاجان! این ترس ندارد، این ترس، خودتی، نه ترس از آن. چون در دلت داری می‌ترسی، فکر می‌کنی آن، ترس دارد. دلت ترسیده، نترس، ببین چه می‌شود. مثلاً شب، بیرون می‌رفتیم، حالا به خصوص آن موقع کمتر چراغ بود، خیلی روشنایی نبود، سگی می‌آمد، یک چخی می‌گفت و می‌رفت امّا وقتی نترسی، خود آنکه ترس ندارد. این ارتباطی هم به این ندارد که مثلاً انسان یک مقاماتی داشته باشد، نه، همین که نترسی، تمام است. اگر بترسی، خوب او هم به دنبالت می‌آید.

امام راجع به این صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها همین را فرمودند، فرمودند: مثل آن‌ها، مثل سگ می‌ماند، اگر ایستادید و چخی کردید، آن‌ها می‌نشینند، امّا اگر فرار کنید، دنبالتان می‌کنند.

حالا آن کسی که بداند همه جا خدا با اوست، دیگر ترسی ندارد، «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ». یکی از مطالب آن هم این است که انسان منّت نگذارد، در آن صورت به این خصوصیّت بسیار عالی و به این مقام والا می‌رسد که دیگر خوف و حزنی ندارد، «وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».

*سخن نیک و طلب آمرزش، بهتر از صدقه‌ای است که در پی آن، آزار باشد!

پروردگار عالم باز در آیه بعد می‌فرمایند: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذىً وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلیم‏» ‏ اگر هم جدّی کسی، چیزی ندارد، این زبان خوش و قول معروف و طلب آمرزش کردن از او، بهتر از صدقه‌ای است که آزاری در پی آن باشد. طلب آمرزش از او؛ یعنی بگوییم: عذرخواهی می‌کنم، ببخشید، من باید داشته باشم، ولی خیلی شرمنده‌ام که ندارم و نمی‌توانم کمکی کنم.

خیلی جالب است از مرحوم چلویی پرسیدند: شما این حالات انفاق و ... را چگونه به دست آوردید؟ گفتند: من یک استادی به نام عبدالحسین داشتم. این آقا عبدالحسین به همه، پول یا هر مطلبی که داشت، می‌داد. مثل همین رجبعلی خیاط که در مغازه‌اش نوشته بود: قرض هم داده می‌شود. یک روز یک کسی نزد آقا عبدالحسین آمد، او نداشت که چیزی کمک کند. عذر خواهی کرد که الآن نمی‌شود، بعداً می‌دهم. آن شخص گفت: نه، من الآن می‌خواهم، الآن وضعم خراب است، آژان آمده و گرفتارم. گفت: من الآن چیزی ندارم. آن شخص اصرار کرد، آقا عبدالحسین زد زیر گریه و گفت: خدا! بنای به این نداشتیم که کسی بیاید و من او را رد کنم. استاد ما، آقا عبدالحسین زار زار گریه کرد و من فهمیدم اجری در این قضیه است.

بعد گفت: این بنده خدا تعجّب کرد که این چرا گریه می‌کند. آقا عبدالحسین بلند شد روی او را بوسید و گفت: من یک کار می‌کنم. گفت: چه کاری؟ گفت: من فعلاً چیزی ندارم، در این مغازه می‌مانم، همیشه عادت زیر شلواری می‌پوشم، شلوارم را در می‌آورم، تو این شلوار را ببر در این بازار بفروش، من هم با همین زیرشلواری در اینجا می‌مانم و بعد شب، در تاریکی به خانه می‌روم- آن موقع مردم خیلی حیا داشتند، مثل الآن نبود که شلوارک بپوشند و همین ‌طور بیرون بیایند و بی‌حیا بازی در آورند. اصلاً مغازه را می‌بستند که نکند طرف را با زیرشلواری ببینند -

گفت: آن بنده خدا قبول نکرد و رفت. آقا عبدالحسین می‌خواست به دنبال او برود، دید با بیرجامه است، به من گفت: بدو دنبالش برو و این را به او بده. من به زور رفتم و شلوار را به او دادم. گفت: نمی‌پذیرم. استاد گفته بود: او را رها نکن. دستش را در دستم گرفتم و خودم بردم آن شلوار را فروختم و پولش را به او دادم.

ببینید این است، گریه می‌کند برای اینکه طلب مغفرت از او کند، «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ‏» که این حتّی بهتر از صدقه‌ای است که در پی آن آزار باشد. یعنی یک موقع نعوذبالله چیزی را بدهد و بعد با زبان بدی با آن شخص صحبت کند.

*خدا غنی است، امّا حلم به خرج می‌دهد تا ببیند بندگانش چه می‌کنند!

«وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلیم‏» خدا غنی و بردبار و بی‌نیاز است، یعنی اگر می‌خواست او را ثروتمند می‌کرد. منتها می‌دانید چرا بعد از غنی، حلیم را آورد؟ می‌خواهد بگوید: خدا بردبار است و می‌خواهد ببیند شما چه کار می‌کنید.

خدا که غنی است، خدا نمی‌تواند همه را یک ‌باره ثروتمند کند؟! اتفاقاً در روایات داریم، اتّفاقاً خدا برای احمق‌ها بیشتر ثروت قرار می‌دهد، نیازی نیست بگویی که من دودوتا را چهارتا کردم، من بلد بودم و ... . اگر خدا بخواهد همین‌ طوری می‌دهد. بعضی‌ها سواد دودوتا چهارتا را هم ندارند، خیلی بی‌سوادند، امّا یک موقع می‌بینی فلان جا را زده و چنان ثروتی دارد که باسوادها هم ندارند. لذا پروردگار عالم به هر که بخواهد، می‌دهد.

ولی پروردگار عالم می‌خواهد بگوید: من می‌توانم، امّا می‌خواهم با بردباری ببینم شما چه می‌کنید. پروردگار عالم دوست دارد، بندگانش بدون منّت گذاشتن، دست همدیگر را بگیرند. او حلیم و بردبار است، منتها شما باید این‌گونه باشید.

*انفاق ریاکارانه؛ مانند کاشت بذر بر روی سنگ است!

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»، اصلاً مثالش را می‌زند و می‌فرماید: کسی که منّت می‌گذارد، مثلش، مثل کسی است که می‌خواهد ریا کند و ایمان به خدا و روز قیامت ندارد، «وَلا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ».

خیلی درد است، انسان به تعبیری پولش را بدهد، بعد به انسان بگویند: اصلاً تو مؤمن هم نیستی! «خسرالدنیا والاخرة» که قرآن می‌فرماید، «ذلک هو الخسران المبین»، شامل حال چنین کسی می‌شود، نعوذبالله حالش بشود حال کسی که خسران در دنیا و آخرت دارد.

«وَلا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ»، خیلی عجیب است، خیلی دردناک است، در آنجا راجع به کسانی که در راه خدا اموالشان را انفاق می‌کردند «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ‏»، می‌فرماید: «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ‏»، امّا در اینجا راجع به این ریاکاران «کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»، می‌فرماید: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا» مثل این است که به جای اینکه دانه‌ای را در زمین کشت کنند، به روی سنگ صاف غبار گرفته بریزند، بعد هم بادی بیاید و این دانه‌ها را بردارد و ببرد و همین‌ طور این سنگ، صاف باشد و بی‌ریا؛ یعنی هیچ حاصلی هم نمی‌دهد.

بعد می‌فرماید: خداوند گروه کافران را، در سعادت قرار نمی‌دهد، «وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» و هدایت نمی‌کند.

*خدای منّت‌گذار یا بنده منّت‌کش؟!

پس خدا که دارد این‌ طور بیان می‌کند و از منّت گذاشتن منع می‌کند، چرا خودش «منّان» است؟ باز هم یک نکاتی هست مثلاً در  سوره آل عمران، آیه پنجاه و چهارم که إن‌شاءالله این‌ها را در جلسه بعد عرض می‌کنیم.

پس ببینید پروردگار عالم، از منّت گذاشتن بدش می‌آید و خوشش می‌آید که اگر کسی کاری کرد، اصلاً صدایش را درنیاورد که در این صورت برای او خوف و حزنی نخواهد بود، «ولا خوفٌ علیهم ولا هم یحزنون». امّا آن‌هایی که ریاکارانه انفاق می‌کنند، گویی بذرشان را روی سنگ پاشیده‌اند، بعد هم یک باد آمد و برد و اصلاً انگار نه انگار چیزی کاشته‌اند و هیچ حاصلی نخواهند داشت. اگر در راه خدا باشد، تبدیل به خوشه‌هایی هفتصد برابر می‌شود، امّا این‌جا هیچ هیچ! تازه آن‌جا فرمود: «واللّه یضاعف»، خدا بخواهد مضاعفش هم می‌کند، امّا این‌ها هیچ ثمره‌ای نمی‌بینند.

حالا این پروردگار عالم چرا منّت می‌گذارد، مّنان که می‌گوییم یعنی چه؟ خلّص کلام همان بود که عرض کردیم، منّان یعنی ما منّت می‌کشیم. حالا می‌خواهم استدلالی جلو بروم و با استدلال و آیات و روایات به بعضی‌ها که إن‌قلت آوردند، جواب دهیم، تا دوباره به همان اصلی که عرض کردیم، برگردیم تا ببینیم منّان به ما برمی‌گردد که منّت‌کش هستیم یا خیر؟ چون همان‌طور که عرض کردم، به صورت ظاهر و حالت تحت اللّفظی آن نمی‌خورد که این معنی را بدهد، امّا ما در راه اثباتش هستیم.

پروردگارا! به انبیاء و اولیائت، ما را بندگان خالص خودت قرار ده. جدّی اگر انسان بنده شود، اختیارش دست اربابش هست و دیگر منیّتی نمی‌کند، یک صفایی پیدا می‌کند عجیب!

پروردگارا! به انبیاء و اولیائت، به خصّیصین درگاهت، آنچه در این ماه مبارک به خوبان عالمت مرحمت فرموده‌ای و می‌فرمایی، تفضّلاً به ما مرحمت بفرما.

منبع: فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1986
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 مرداد 1392



گزیده‌ای از سخنان آیت‌الله جاودان را در ادامه می‌خوانید:

ـ نماز اول وقت خیلی مهم است، اگر می‌بینی گره در کارت افتاده یا زندگی‌ات نمی‌چرخد، نماز اول وقت را دریاب! قطعاً در زندگی تأثیر دارد. از نماز اول وقت و با حضور قلب به همه جا می‌توان رسید.

نقل است مرحوم آیت‌الله سیداحمد خوانساری (رحلت کرده در سال 1363) در طول عمر مبارکشان سه بار نمازهای خود را قضا کردند. حالا دلیلش چه بوده، شاید یکی این بود که فتوای ایشان تغییر کرده بود. شاید هم این مرجع بزرگ تقلید از نمازهای قبلی خود رضایت نداشت و فکر می‌کرد حق آن را به خوبی ادا نکرده است.

می‌پرسند ما که ندیدیم،‌ آیا می‌شود این همه نماز خواند؟ بله! از شب تا سحر که ما خواب هستیم، بزرگانی هستند که به عبادت می‌پردازند. نتیجه این عبادت هم در آن‌ها کاملاً مشهود است، به یاد دارم چند ماه قبل از پیروزی انقلاب خدمت آیت‌الله خوانساری رسیدیم، ایشان یک بیت شعر خواند و طی آن آینده انقلاب را پیش‌بینی کرد. این موهبت از کنار اهمیت دادن به نماز سرچشمه می‌گیرد.

ـ یکی دیگر از کارهایی که گشایش در زندگی را به همراه دارد، چله‌نشینی است. لازم هم نیست از همان ابتدا چهل روز را امساک کند، همه که نمی‌توانند. می‌توان چله ترک گناه گرفت، یعنی انسان با خودش عهد کند از امروز تا چهل روز مثلاً دروغ نگوید، غیبت نکند، به نامحرم نگاه نکند. وقتی موفق به ترک یک گناه شدیم، یک معصیت دیگر را نیت کنیم که ترک کنیم. آن وقت می‌بینید که چه اثراتی در زندگی دارد.

ـ در این شب بزرگ و در مواقع دعا، برای دیگران دعا کنیم و در حق همگان! برای خودمان دعا نکنیم، دعای عام بکنیم. مگر از خدا کم می‌شود که ما به جای دعا برای دوست و آشنا و اطرافیان، برای همه مردم تهران دعا کنیم؟ برای کل کشور دعا کنیم؟ برای مسلمانان گرفتار در مصر، سوریه، عراق، افغانستان و لبنان و ... دعا کنیم؟

امام حسن(ع) نقل می‌کنند که یک شب تا سحر به دعاهای مادرشان گوش کردند، دیدند حضرت زهرا(س) حتی یک کلمه هم برای خود و خانواده دعا نکردند، مرتباً برای همسایه‌ها و دیگران دعا کردند. ما هم یاد بگیریم دعای عام کنیم، دعای ما در حق خودمان معلوم نیست مستجاب شود اما در حق دیگران می‌شود، چون ما اگر گناهکار هم باشیم، گناهمان برای خودمان است نه دیگران.

 یک روز شخصی به مرحوم آیت‌الله بهجت عرض کرد آقا برایم دعا کنید. آیت‌الله بهجت چیزی نگفتند، آن شخص فکر کرد ایشان نشنیده است و دوباره خواسته خود را تکرار کرد. آیت‌الله بهجت به آن شخص گفت من برای تک تک شما به درگاه خدا تضرع می‌کنم! آیت‌الله بهجت اینچنین در حق دیگران دعا می‌کنند، ما هم یاد بگیریم برای دیگران دعا کنیم.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2055
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
دو شنبه 14 مرداد 1392


دانلود

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: بازدید از این مطلب : 2846
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 10 مرداد 1392

کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه‌داری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. یکی از اولین نکاتی که پس از مرور فهرست و متن کتاب «شهر خدا» متوجه می‌شوید این است که این کتاب صرفاً دربارۀ اسرار و آداب ماه رمضان نیست؛ بلکه به تناسب رازهای این ماه، به برخی پرسش‌های کلیدی جوانان پاسخ می‌دهد و عملاً «دوره‌اي مختصر از مباحث معنوي و اخلاقي» را ارائه کرده است.
تأثیر روزه، از طریق قاعدۀ «تأثیر عمل بر روح»
تأثیر روزه ابتدا از قاعدۀ تأثیر عمل بر روح انسان، ناشی می‌شود. عمل و رفتار ما آدم‌ها، ناشی از طرز تفکر و نحوۀ گرایش‌های ماست. اما همین عمل و رفتار که یک نتیجه است، می‌آید و بر اندیشه و احساس آدم اثر می‌گذارد، و گاهی سرچشمۀ آگاهی و نگرش می‌شود، و به‌سادگی می‌تواند در روح انسان تغییر ایجاد نماید.

در پادگان وجود انسان، «رفتار» یک فرمان‌بر و یک سرباز به حساب می‌آید. اما همین سرباز، با آنکه از فرماندهی دستور گرفته و حرکت کرده است، مرکز فرماندهی را هم به دنبال خود می‌کشد، و بعد از عمل، این فرمانده است که متأثّر از او، فرمان‌های بعدی را صادر می‌کند.

1. نحوۀ تأثیرگذاری عمل بر علائق
نحوۀ تأثیرگذاری «عمل» بر «علائق» انسان به این ترتیب است: هر انگیزه‌ای که موجب رفتار خاصی شده باشد و هر علاقه‌ای که پشت سر آن انگیزه قرار داشته باشد، بعد از عمل تقویت شده و فربه‌تر می‌گردد. حتی اگر یک باور، موجب رفتاری بشود، آن رفتار موجب تقویت آن باور خواهد شد.
به این ترتیب، عمل انسان کم‌کم در پشتوانه‌های خود تأثیر می‌گذارد و به آنجا می‌رسد که هرگاه عقیده و یا علاقه‌ای مکرراً در اعمال ما تجلّی پیدا کند، آن علاقه تثبیت شده رشد می‌یابد، و می‌تواند با رقبای خود، یعنی دیگر علاقه‌های موجود در روح انسان، مبارزه کند.

2. نحوۀ تأثیرگذاری عمل بر اندیشه
نحوۀ تأثیرگذاری «عمل» بر «اندیشه» هم به این صورت است: وقتی فکری به عمل رسید، بازتر و شفاف‌تر خواهد شد. و یا عقلی که منشأ عمل بود، بعد از عمل، به دنبال آن عمل می‌افتد و شروع به دفاع کردن از آن می‌کند. به حدی که بسیاری از اوقات بستگی دارد به اینکه شما چه رفتاری داشته باشید، و در چه گروهی قرار گرفته باشید، اکثراً خوبی‌های همان مسیر خود را می‌بینید و از محاسن رفتار و گروه خود دفاع می‌کنید.

عقل انسان در دفاع از رفتار انسان به سرعت فعّال می‌شود، و در واقع از خود دفاع می‌کند؛ چون خودِ او دستور انجام آن افعال را صادر کرده است. لذا پس از فعلیت یافتن یک اندیشه، دفاع سرسختانه‌تری از آن انجام خواهد داد. که گاهی این دفاع آن‌چنان کورکورانه می‌شود که عقل را از کار می‌اندازد و گاهی از اوقات اگر انسان به یک فعل خوب مبادرت بورزد، تازه به اسرار و باطن آن پی می‌برد و عقلش برای درک بهتر همان چیزهایی که قبول داشت، به‌کار می‌افتد.

فلسفۀ وجوب اعمال عبادی، قبل از رسیدن به مراتب معنوی
اینکه خدا بلافاصله پس از معتقد شدن و مؤمن شدن، از ما می‌خواهد به اعمال عبادی مبادرت بورزیم، و بعد از هر «الَّذیِنَ اَمَنوُا»، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات»(1) را اضافه می‌فرماید، و از همان ابتدا قبل از آنکه به مراتب بالای معنوی برسیم، برای ما دستورات ویژه‌ای مانند روزه و نماز صادر می‌نماید، به این دلیل است که «عمل» بر همان «اندیشه» و «گرایش» خوبی که به خدا پیدا کرده‌ایم اثر می‌گذارد، و ما را به اعماق انتخاب خوبمان می‌رساند و اسرار آن را برای ما روشن‌تر می‌نماید.

کمک گرفتن از عمل، برای تربیت و تقویت روح
بر این اساس تا می‌توانیم باید به عمل کردن مبادرت بورزیم و از عمل برای تربیت و تقویت روح خود مدد بگیریم. این سفارش صریح قرآن کریم است که می‌فرماید: «إسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ کمک بگیرید از صبر و نماز.»(2) که اتفاقاً در تفاسیر، «صبر» را در این آیه به «روزه» تفسیر کرده‌اند و یا لااقل روزه را به عنوان یکی از مهم‌ترین مصادیق آن برشمرده‌اند. و به این ترتیب قرآن کریم ما را به کمک گرفتن از دو «عمل» سفارش کرده است.

لزوم عمل بر اساس همان ایمان ابتدایی برای رسیدن به مراتب بالای معنوی
اما مشکل اینجاست که ما معمولاً می‌خواهیم ابتدا یک ایمان کافی و یقین شافی پیدا کنیم، بعد به عمل بپردازیم. معلوم نیست این یقین و اطمینان از کجا باید به دست بیاید؟ شاید مثل امور مادی، می‌خواهیم ابتدا آن را به چشم ببینیم؛ در حالی‌که قوّت ایمان ما، محصول عمل ما بر اساس همان ایمان ابتدایی ما به خداست. و اگر ما خاضعانه بر اساس همان ایمان ابتدایی خود، دستور اجرا کنیم و خدا را فرمان ببریم، به مراتب بالای ایمان خواهیم رسید.

چه کسانی حاضر هستند بر اساس همان ایمان ابتدایی، عمل کنند؟
خداوند متعال هم در ادامۀ آیۀ فوق الذکر می‌فرماید: «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ.»، یعنی این استعانت و کمک گرفتن از عمل صبر و نماز، سخت است؛ هرکسی حاضر به آن نخواهد شد. آدم‌ها دنبال انجام کارهایی هستند که با لذت تمام آن را انجام دهند، مگر آدم‌های خاشع که ترسی توأم با تواضع در وجودشان باشد.

و بعد در ادامه می‌فرماید این خشوع از کجا پدید می‌آید؟ «الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ؛کسانی که گمان می‌کنند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد.»(3) این خشوع مؤمنان، از اطمینان نسبت به معاد و یا حتی از احتمال ملاقات پروردگار به دست می‌آید(4) . البته برخی از مفسّرین ارجمند سخت بودن این استعانت را تنها به نماز برگردانده‌اند. (5) شاید چون عمل نماز به دلیل تکرار و فراوانیش، لذتش را از دست می‌دهد و لذا انجام آن نیاز به ایمان بیشتری دارد.

خلاصه اینکه هر عملی که انجام آن بر اساس پشتوانه‌های ایمانی باشد، بازمی‌گردد و ایمان انسان را تقویت می‌کند. خصوصاً آنکه آن عمل با اندکی سختی و صبر هم توأم باشد و یک رفتار دل‌بخواهی و طبیعی نباشد. مانند روزه که خلاف طبیعت انسان است و گاهی صبر حسابی هم می‌طلبد.

نحوۀ تأثیرگذاری وضعیت عینی انسان بر تمایلات درونی او
باید به این بحث، سخن دیگری را نیز پیوند بزنیم: آنچه در میدان رفتار بر انسان تأثیر دارد، تنها عمل نیست، وضعیت عینی آدم هم در انسان نقش بسزایی دارد. در ماه رمضان زمینۀ خاصی که به وسیلۀ روزه برای تربیت و جهت‌گیری معنوی فراهم می‌شود، این‌ است که قوای جسمانی انسان، در اثر روزه تا حدودی ضعیف می‌شود و همین ضعف، موجب می‌شود بسیاری از هواها از بین بروند و رمق و حالِ خیلی زیادی برای هوس‌هایش باقی نماند.

زمینۀ روحی و حتی جسمانی برخی از تمایلاتی که می‌توانند مایۀ توجه بیشتر به دنیا و گناه باشند، ضعیف بشود، و وقتی هوس‏های نفسانی فروکش کرد، میل به گناه هم در انسان کم می‌شود. کما اینکه در روایات به جوانان مجرّدی که امکان ازدواج ندارند، توصیه شده است که روزه بگیرند، تا راحت‌تر بتوانند قوای شهوانی خود را کنترل کنند.(6)

آیا ضعف جسمانی حاصل از روزه، عامل کم رونقی عبادت نمی‌شود؟
بعضی‌ها فکر می‌کنند وقتی قوای جسمی ضعیف شد، دیگر حال عبادت و حوصلۀ تلاوت قرآن هم برای انسان باقی نمی‌ماند. و حوصلۀ مناجات با خدا را هم نخواهیم داشت؛ اینکه زیاد خوب نیست. در حالی‌که خداوند با زبانِ حالِ روزه به ما می‌فرماید: تو حال و توان گناه نداشته باش، ما از تو ثواب نخواستیم. ارزش ترک گناه تو بیشتر از انجام کار پُرثواب است. تو بخواب، من خواب تو را عبادت به حساب می‏آورم. فعلاً حال عبادت نداشته باشی، به ضررت نیست. اگر حال عبادت هم داشته باشی، معلوم نیست به سراغ عبادت بروی، به کار و بار و زندگی‏ات می‏رسی.

و یا می‌فرماید: «هم اکنون عبادت بی‌حال تو را در حال بی‌رمقی، بهتر از عبادت با انرژیت می‌پذیرم. اگر قبولی عمل برایت مهم است، تو به بقیه‌اش کار نداشته باش. در عوض عُجب هم پیدا نمی‌کنی؛ همیشه عبادتت برایت ناقص جلوه می‌کند و فروتنی‌ات حفظ می‌شود.»

********************************
پی نوشت‌ها

1. وصف «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات؛ کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند.» 47 مرتبه در قرآن کریم آمده است. از جمله، سوره بقره، آیات 25، 82 و 277، و نیز سوره عصر، آیه 3.

2. سوره بقره، آیه 45.

3.  سوره بقره، آیه 46.

4.  مفسّرین در معنای «یَظُنُّونَ»، هر دو وجه «احتمال می‌دهند» و «مطمئن هستند» را محتمل دانستنه‌اند. به تفاسیر المیزان و نمونه، ذیل همین آیه رجوع شود.

5.  تفسیر المیزان، ذیل آیه 45 از سوره بقره.

6.رسول خدا(ص) فرمودند:
مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاهَ فَلْیَتَزَوَّجْ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیَصُمْ فَإِنَّ الصَّوْمَ وِجَاؤُهُ؛ هر کس از شما که توانایی دارد، ازدواج کند، و هر کس که نمی‌تواند، روزه بگیرد، که روزه شهوت او را فرو خواهد نشاند. وسائل الشیعه، ج10، ص411، ح13724.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2166
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 10 مرداد 1392

«وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏ وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ»؛ پروردگار عالم منّت نمی‌گذارد، لذا بعضی بیان کردند: منّان بودن به معنی منّت نیست؛ یعنی لطف است و کرم. گرچه ما عرض کردیم: شاید منّان به این معنا باشد که ما منّت می‌کشیم و باید اصل را همین قرار دهیم، امّا برای این که نظرات دیگران را هم بیان کنیم و یک تحلیلی هم راجع به آن نظرات داشته باشیم، بد نیست نکاتی را عرض کنیم.

در قرآن کریم و مجید الهی هم بحث منّت آمده، به عنوان مثال آیه یازدهم سوره ابراهیم و آیات قبل و بعد آن را مطالعه بفرمایید، بسیار عالی است و یک نکته‌ای دارد. می‌فرماید: « وَ لکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ».. این نکته، نکته عجیبی است. یک عدّه بیان کردند: این که خدای متعال فرموده به هرکس بخواهد، بسیار عطا می‌کند و خداوند منّان است؛ یعنی عطای بسیار می‌کند. بعد گفتند: منّت گذاشتن از ناحیه انسان از رذائل است و یکی از رذائل اخلاقی همین است که کسی اگر چیزی را به کسی منّت بگذارد و بگوید: من بودم که آن روز تو را کمک کردم، اگر من نبودم تو از بین می‌رفتی و ... . امّا بیان کردند: منّت گذاشتن از ناحیه خداوند به انسان، لطف است، مثل کبریایی حضرت حقّ.
ذوالجلال و الاکرام، متکبّر است، اما تکبّر به واسطه همین کبریایی اوست، «الله اکبر حتّی ما یوصف»، حتی وصفش هم نمی‌شود کرد، اکبر است، طبعاً صفاتش را هم نمی¬شود وصف کرد. آنچه که اولیاء خدا بیان کردند، این است که اگر پروردگار عالم منّت بگذارد، حقّش است، امّا باز هم منّت نمی‌گذارد.

ذکری برای کسب نعمات دنیوی و اخروی

لذا بد نیست یک نکته ای را هم عرض کنم: هرکس می‌خواهد از نعمات پروردگار عالم، چه نعمات ظاهری دنیا، چه نعمات باطنی استفاده کند، اگر به حروف ابجدیّه‌اش، روزی 141 مرتبه «یامنّان» بگوید، اثرگذار است. گفتن این ذکر منعی هم ندارد و همه اجازه دارند که بیان کنند. منتها ابوالعرفا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان فرمودند: یک شرطی هم دارد و آن این که طهارت اوّلیّه باید در انسان حاصل شود و إلّا فقط قسم اوّلش، یعنی نعم ظاهری، شاید برای انسان میسور شود، آن هم شاید!

طهارت اوّلیّه هم یعنی انسان از گناه دور شود. وقتی انسان از گناه دور شود، طهارت اوّلیّه حاصل می‌شود و بعد به اوج می‌رسد. یعنی آنچه را که می‌دانی گناه است، انجام نده. خوب یک موقع انسان نمی‌داند، یک بحث دیگر است. گرچه این هم که فرمودند: «قف عند الشبهه»، معنایش همین است که اگر نمی‌دانی گناه است یا نیست، باز هم توقّف کن. امّا خیلی چیزها را که می‌دانی، گناه است، حتماً ترک کن. مثلاً چشم‌چرانی را می‌دانیم گناه است، خوب گناه نکنیم. یا لقمه حرام خوردن را می¬دانیم گناه است، خوب نخوریم. یا حرف رکیک و زشت زدن و فحش دادن را می‌دانیم گناه است، خوب نگوییم. یا رفتن در بعضی از مجالس لهو و لعب را می‌دانیم گناه است، خوب نرویم و ... .

گرچه برای بعضی‌ها گناه همین‌ها است، امّا برای بعضی‌ها هم تشبّه به لباس دیگران، گناه است. یعنی اگر شخصی بداند که مثلاً به نیروی حزب اللّهی متدیّن و مؤمن، معروف است، امّا یک لباس‌هایی بپوشد که جلف باشد، خوب این برایش گناه است. یا مثلاً راجع به کسی که در سن بالا است روایت داریم که اگر لباسی را بپوشد که این لباس خیلی جوان‌نما باشد، گناه است. مثلاً شلوار لی پوشیدن - البته نمی‌خواهم بگویم که کلّاً این لباس برای جوانان هم درست است، یا درست نیست، فقط از باب تمثیل عرض می‌کنم - برای کسی که در سن پنجاه، شصت سالگی است، قبیح است. «کلّ ما قبیح عند الناس حرام عند الاولیاء» هر چه هم که در نظر مردم زشت و قبیح باشد، اولیاء خدا برای خودشان حرام می دانند.
لذا این گناهان، طهارت اوّلیّه نمی‌آورد. طهارت اوّلیّه دوری از گناه است که در آن صورت، اگر کسی 141 مرتبه «یا منّان» بگوید، فرمودند: هم نعم ظاهری دنیوی و هم اخروی یعنی نعم باطنی به او داده می‌شود. منتها شرطش را هم عرض کردم که طهارت اوّلیّه است؛ یعنی حداقل آن گناهانی را که می دانیم، گناه است، انجام ندهیم. آن‌وقت اگر  141 مرتبه «یا منّان» بگوییم، نعمت‌های ظاهری و نعمت‌های باطنی به ما مرحمت می‌شود.

کسی که بابت کار خوب خود، منّت بگذارد؛ پست و لئیم است

پس معلوم است منّان بودن پروردگارعالم این نیست که بخواهد به تعبیری منّت بگذارد، چون اگر منّت گذاشتن از صفات زشت است، ولو او پروردگارعالم هم باشد، منّت نمی‌گذارد و این‌طور نیست که بگوید: من پروردگارعالم هستم، به شما ربطی ندارد و می‌خواهم منّت بگذارم. وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: پیامبر عظیم الشّأن، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: برای پروردگارعالم، نود و نه اسم کلّی است (خداوند اسامی زیادی دارد، ما در همین دعای جوشن کبیر که می‌خوانیم، بیش از هزار اسم برای خدا بیان می‌کنیم. امّا منظور از این اسامی کلّی؛ اسم‌های اصلی است) و یکی از آن نود و نه اسم، منّان است. یعنی منّان، از اسماء کلّی پروردگارعالم است.

او منّان است، امّا به ما بیان می‌کنند که منّت نگذارید؛ یعنی پروردگار عالم دارد منّت می‌گذارد؟! در حالی که این قدر سفارش هست که می‌گویند: از زمان نوح نبی این ورد زبان شد که گفتند: «اذا صنعتم صنیعه فانسوها». می‌گویند: آن‌هایی هم که کرم و بخشش داشتند، خودشان برای خودشان همیشه این را می‌گفتند. به حاتم طایی می‌گفتند: آقا! شما خیلی کریم هستید. می‌گفت: نمی‌فهمم شما چه می گویید. می‌گفتند: چطور؟ می‌گفت: من که چیزی متوجّه نیستم، امّا اگر این هم راست بگویید، «اذا صنعتم صنیعه فانسوها» هرگاه کار خوبی درباره کسی انجام می‌دهید، فراموش کنید.

طوری شده که شعرا در شعرها هم این را بیان کردند. یک شاعر عرب زبان است که شعرهای بسیار عالی دارد و به او حُلَفی می‌گویند. او این‌طور بیان می‌کند: «ان امرء اسدى الی صنیعة و ذکرنیها مرة للئیم» اگر کسی کار نیکی را در حقّ من کند و ولو یک بار بیان کند، من او را لئیم یعنی پست می‌دانم؛ یعنی کسی که منّت بگذارد برای کاری که برای دیگران کرده، پست است، آن کار نیک یک توفیق مِن ناحیه الله تبارک و تعالی بوده که از دست من و شما برآمده است.

نعمت دادن خدا، برای فیض رساندن به بنده است

من ولیّ خدایی را می‌شناختم که وضع مالی ایشان خوب بود، ولی یک جایی وضع مالی‌اش بد شد و هیچ کسی هم نمی‌دانست. یک کسی از نزدیکانش آمد و چیزی از او طلب کرد. به او گفت: إن‌شاءالله فردا می‌دهم. فردا به همسرش گفته بود: می‌خواهم فرش را ببرم عوض کنم. گفته بود: خوب است، این فرش، خیلی عالی است. گفته بود: نه، این را که دیگر ده، پانزده سال است داریم و ...، خلاصه به این بهانه فرش را جمع کرد و برد به فرش¬شویی داد و گفت: این را بشویید. بعد گفته بود: آقا! طوری هم بشویید که این حالت جلا بگیرد و پرزش هم بالا بیاید. بعد با آن بنده خدا تماس گرفته بود و به او گفته بود: من از بین آن چیزهایی که می‌خواستی، فعلاً یک فرش برایت فرستادم. حالا خانم او منتظر بود که همسرش فرش دیگری بیاورد. او هم بالاخره یک طوری رفت و با قرض و قوله یک فرش پست¬تری گرفت و آورد انداخت که به تعبیری صدای خانم بخوابد.

خانمش دیدن همین آقای داماد رفته بود، دیده بود اِه! فرش خودش آن‌جاست. معمولاً می‌گویند: مال انسان، انسان را صدا می‌زند، به خصوص خانم‌ها دیگر! هیچی نگفته بود، منزل آمده بود، به ایشان گفته بود: فرش ما را که بردی به این‌ها دادی؟! گفته بود: هیس! اگر یک بار دیگر بگویی، راضی نیستم، گفت: نه! من چیزی نمی‌‌خواهم بگویم، امّا خوب چرا؟! نمی‌شود بیان کرد. بعد جمله‌ای را بیان کرده بودند، گفته بودند: اگر پروردگار عالم، امروز یک نعمت بزرگی را قلمبه در دامن ما انداخت (به تعبیر عامیانه با همسرش صحبت کرده بود)، ما باید از آن بهره‌برداری کنیم؛ چون این را فرستاده که من به فیض برسم.

اولیای خدا این‌گونه هستند، منّت که نمی‌گذارند هیچ، تازه می‌گویند: این نعمت مِن ناحیة اللّه تبارک و تعالی است. خدا یک نعمت بزرگی را قلمبه در دامن من انداخته که من فیض برسم و بهره ببرم. آن وقت این‌ها بیایند منت بگذارند که مثلاً من فلان موقع، فلان ساعت، فلان جا، چنین کار خیری انجام دادم؟! ابداً. خدا با چه کسی صحبت نمی‌کند، به او نگاه نمی‌کند و او را پاک نمی‌کند؟ پیغمبر اکرم خاتم رسل، محمد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «المنّان‏ بما یعطی‏ لا یکلّمه اللَّه و لا ینظر إلیه، و لا یزکّیه، و له عذاب الیم» الله اکبر! این روایت، عجیب است. کسی که به چیزی که بخشش می‎کند، منّت بگذارد، خدا دیگر با او سخن نمی‌گوید، خدا دیگر هیچ موقع نگاه به او نمی‌کند و خدا هیچ موقع او از گناه، پاک نمی‌سازد - ببینید علّت این که ما توفیق پیدا می‎کنیم شب قدر را ببینیم، برای همین است؛ یعنی خدا می‌خواهد گناهانمان را ببخشد و خودش می‌خواهد ما را تزکیه کند - و خدا برایش یک عذاب دردناک هم قرار می‌دهد.

خدا خیلی بدش می‌آید، می‌فرماید: خوب نمی‌دادی، چرا حالا منّت می‌گذاری؟! عطا کردی، باید منّت بگذاری؟! می‌دانی این منّت گذاشتن چقدر برای آن کسی که چیزی را از من و تو گرفته، دردناک است؟! آن طرف مقابل می‌خواهد زمین دهان باز کند و داخلش برود، می‌گوید: ای کاش از آن نامرد چیزی را نمی‌گرفتم که امروز بخواهم زیر بار منّتش باشم.
برای همین پیامبر فرمود: «المنّان‏ بما یعطی‏ لا یکلّمه اللَّه و لا ینظر إلیه، و لا یزکّیه، و له عذاب الیم»  الله اکبر! اگر کسی بخواهد منّت بگذارد، خدا به او نظر نمی‌کند!
خدا منّت می‌گذارد، یا ما منّت می‌کشیم؟!

یا در یک روایت دیگری بیان می‌فرمایند که هر کسی را به یک مؤمن نیکی کند، بعد با یک سخنی او را آزار بدهد و منّت بگذارد که من این کار را کردم، خدا کارش را باطل می‌کند. در قرآن هم آمده: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى». حالا این‌ها را داریم عرض می‌کنیم، برای این است که ما در این فراز از دعا داریم می‌خوانیم: «وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ «وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ  بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏»، اگر منّت، بد است، اگر خودش هم فرمود: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى »، می¬شود که خود پروردگار عالم منّت بگذارد؟!

دو حالت دارد، بعضی بیان کردند که مِن ناحیه الله عیبی ندارد،  چون پروردگار عالم با انسان فرق می‌کند، منّت در مورد انسان با انسان نباید باشد و تمثیلی که زدند، گفته‌اند: ذوالجلال و الاکرام در مقام کبریایی است و تکبّر متعلّق به ذات احدیّت است، دیگران نباید تکبّر داشته باشند. الله اکبر، از همه جهات است و تکبّر متعلّق به اوست.
یک مطلبی هم ما عرض کردیم که منّان به معنی منّت گذاشتن مِن ناحیه الله نیست. منّان به این معناست که ما منّت می‌کشیم. همان‌طور که عرض کردم حضرت ثامن الحجج، آقا علی‌بن موسی‌الرضا(صلوات اللّه و سلامه علیه و علیه آلاف تحیه و السّلام) بیان فرمودند: «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزّوجلّ» هرکسی تشکِر نکند از آن کسی که به او نعمتی را داده است، حتّی از پروردگار عالم هم تشکّر نکرده است. لذا درست است که او منّت نمی‌گذارد، امّا ما باید تشکر کنیم.

پروردگار عالم حتّی برای مخلوقین این را بیان می‌‌کند که «من لم یشکر المنعم من المخلوقین »، هرکسی که به شما نعمتی را داد، اگر کسی از او تشکر نکند، «لم یشکر اللّه عزّوجلّ»، از خدا هم تشکّر نکرده است. یعنی بنا نیست که ما بگوییم وظیفه‌اش است، پولدار بود، خرجمان کرد، حالا مگر چی شد؟ خیر، درست نیست که کسی این حرف را بزند. باید تشکّر کنیم، ادب اقتضا می‌کند که ما تشکّر کنیم و بگوییم: آقا! محبّت کردی، بزرگواری کردی، ممنون، خدا به برکاتت بیفزاید. نباید انسان بگوید: حالا مگر چه کار کرده؟ او که برایش چیزی نیست، این خرج‌هایی که کرد، مثلاً فقط پول تو جیبی آقازاده‌اش هست؛ این حرف‌ها چیست؟! ما باید تشکّر کنیم. اگر تشکّر نکنیم، اشتباه کردیم. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللّه عزّوجلّ»، می‌فرماید کأنّه از پروردگار عالم تشکر نکرده، پس باید تشکّر کرد.

 ما هم از پروردگار عالم باید تشکّر کنیم. پس «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ  بِالْعَطِیَّاتِ ‏» دو وجه است؛ یکی این که بعضی می‌گویند: خدا منّت نمی‌گذارد و دیگر این که بعضی می‌گویند: عیبی ندارد، خدا منّت می‌گذارد، پروردگار عالم با ما فرق می‌کند. پس پروردگاری که می‌فرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى »، یا پیامبری که آن حدیث کوبنده را فرموده که اگر کسی چیزی را به کسی داد و منّت گذاشت، خدا دیگر با او حرف نمی‌زند، تزکیه‌اش نمی‌کند و تازه به عذاب دردناک هم دچار می‌شود. دلیلش چیست؟

عرض کردم، اگر ما بعد از این که چیزی را به کسی دادیم، منّت بگذاریم، اوّل این که دلش می شکند و بعد هم می‌نشیند بارها به خودش لعن و نفرین می‌کند و می‌گوید: ای کاش از تو نمی‌گرفتم که بخواهی منّت بگذاری. پس منّت گذاشتن، خیلی بد است. در سوره بقره، آیه 262 پروردگار عالم می‌فرماید: »الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» ‏ آن‌ها که در راه پروردگار عالم انفاق می‌کنند و به دنبال آن اذیت نمی کنند و منّت نمی‌گذارند، معلوم است که خدا اجر و پاداش به آن‌ها می‌دهد.

آن ولیّ خدایی که مثال زدم، می‌گوید: وقتی نعمتی قلمبه در دامن ما افتاده، لطف و رحمت خدا بوده و این نعمت خداست که من دارم به دیگری کمک می‌کنم. این دید کجا و آن دیدی که منّت می‌گذارد، کجا؟! خیلی فرق می‌کند. پس اگر منّت، بد است، اگر خود خدا هم در قرآن می‌فرماید و پیامبر عظیم‌الشّأن هم این‌طور بیان می‌فرماید، پس چرا در همین فراز شما دارید می‌گویید: «و انت المنّان بالعطیات»؟ خود قرآن می‌فرماید که بعضی آمدند به تو منّت گذاشتند که مثلاً ما اسلام آوردیم، اگر ما نبودیم، اگر ما دور تو را نمی‌گرفتیم، کار تو پیش نمی‌رفت، ما آمدیم که تو را کمک و یاری کردیم و ... . در سوره حجرات آیه 17 بخوانید، ببینید چه می‌فرمایند، «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإِیمانِ‏» حبیب من! پیغمبر من! بر تو منّت می‌گذارند که بدون جنگ اسلام آوردند. بگو: اسلام خودتان را به رخ ما نکشید، بلکه خداست که شما را به ایمان هدایت کرد.

یعنی تصوّر نکن من حالا مسلمان شدم، منّتی است، من اگر نمی‌آمدم، نمی‌شد و .... بلکه لطف خدا شامل حال تو شده است. چقدر انسان باید پست باشد که بگوید اگر بنده نبودم، این‌طوری نمی‌شد. اصلاً تو کیلو چند می‌ارزی که این حرف‌ها را می‌زنی؟! پروردگار عالم منّت بر تو گذاشته، لطف و محبّت و بزرگواری کرده، تو را در این وادی آورده است. حالا من منّت بگذارم که اگر من نبودم، چنین و چنان می‌شد؟! یا این که استغفرالله، نعوذبالله، نستجیربالله؛ پناه به ذات احدیّت، بگویم: من هستم که دارم هدایت می‌کنم؟!!

آیت‌الله خوشوقت در مورد هدایت جوانان توسط خودشان چه گفت؟

یک جمله‌ای بگویم که خیلی جالب است. به آیت‌الله خوشوقت(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی گفتند: آقا! شما خیلی موفّق هستید. دائم جوان‌ها دور شما هستند و باعث هدایت این جوان‌ها هستید. ایشان جمله خیلی قشنگی فرمودند، فرمودند: من خدا را شاکرم که تا به این‌جا، خدا به واسطه جوان‌ها، مرا از صراط مستقیم و هدایت دور نکرده است. چون جوان‌ها دور من جمع شدند، من دیدم این جوان‌ها چقدر در صراط مستقیم هستند و آن‌ها من را از این صراط مستقیم دور نکردند. من از خدای متعال تشکر می‌کنم و ممنون هستم که من را از این صراط مستقیم دور نکرده است. جوان‌ها که آمدند تازه صراط را هم دیدم. ولیّ‌خدا منّت نمی‌گذارد.

شما به پیامبر می‌گویید: ما اسلام آوردیم، یعنی ببین اگر ما نبودیم، یاری نمی‌کردیم، تو نمی‌توانستی مردم را هدایت کنی. این چه حرفی است؟! شما باید منّت بکشید که اسلام آوردید. حالا این منّت یعنی چه، اگر منّت بد است، خود آن‌ها منّت گذاشتند، پس این منّت یعنی چه و چرا این‌جا باز عنوان منّت را می‌آورد؛ حالا این‌ها نکاتی دارد که عرض می‌کنم.
بعضی از بزرگان نکاتی دارند، من آن‌ها را عرض می‌کنم و بعد نهایتاً می‌رویم به همان چیزی که خودمان جلسه گذشته گفتیم. فعلاً دارم جورچین را عرض می‌کنم. در این جلسه به این خاطر که آن چیزی که ما در مورد «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ» عرض کردیم که ما منّت می‌کشیم؛ به صورت ظاهر با معنی ظاهری «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ» نمی‌خورد، برای همین این را یک مقدار توضیح دادیم. إن‌شاءالله ادامه مطالب برای جلسات بعد بماند.

پس این اوّلین سؤال بود که اگر منّت بد است، پس چرا این‌جا «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ» است. بحث دیگر باز دومرتبه همین آیه شریفه است که عرض کردم بعضی می‌گویند: منّت من ناحیه الهم اشکالی ندارد. ما باز هم یک اعتراض داریم. مگر نمی‌گویید: منّت بین مردم اشکال دارد، اعتراض ما این است که در سوره محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، آیه 4 به نوعی صحبت می‌شود که باز عنوان منّت است. آن هم منّت از ناحیه خلق به خلق. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ امّا فِداءً» هدیه بدهند که مثلاً این‌ها آزاد بشوند، این خودش عنوان منّت است. «یابن الطلقا» که بیان می‌شود همین است. این منّت گذاشتن چیست، مگر این منّت گذاشتن، بد نیست، مِن ناحیه المخلوق برای دیگری این بد است، پس چطور بیان می‌شود؟ این را چه جوابی دارید بدهید؟

این آیات را هم که خواندید، روایت را هم که خواندید، پیامبر هم که بیان فرمود که خدا اصلا به کسی که منّت بگذارد، دیگر نگاهش نمی‌کند و با اوحرف نمی‌زند و قهری هم می‌کند که عذابش، دردناک می‌شود. حالا جواب چیست؟ إن‌شاءالله بماند برای جلسه بعد که به فضل الهی عرض کنیم موضوع چیست و دارند چه چیزی را مطرح می‌کند. «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ» إن‌شاءالله عرض کنیم.

خدایا! شب‌ها، شب‌های عجیبی است. لحظات، لحظات عجیبی است. خدایا! تو منّت نمی‌گذاری، ما منّت‌کش هستیم. آقاجانمان؛ حضرت حجّت منّت نمی‌گذارد. ما منّت‌کش هستیم. خدایا! در این شب‌های عجیب، عنایت آقاجانمان را به ما لحظه به لحظه افزون و با عنایت ویژه قرار بده.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2253
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 10 مرداد 1392

چهارمین اجماع مدافعان حرم با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین شیخ علیرضا پناهیان و مداحی مداحان اهل بیت کربلائی سید مجید بنی فاطمه، کربلائی جواد مقدم ، کربلائی روح الله بهمنی و حاج رضا هلالی و دکلمه خوانی دختری نوجوان در میدان میدان امام حسین (ع) برگزار شد.


دانلود

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , ,
:: بازدید از این مطلب : 2792
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

مهم‏ترين مناسبت ماه مبارك رمضان، شب قدر است كه هماره مورد توجه مؤمنين بوده و خواهد بود. آنچه در پيش روي داريد بحثي پيرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير شريف الميزان است كه در دو سوره «قدر» و «دخان‏» مطرح گرديده است.

شب قدر يعني چه؟

مراد از قدر، تقدير و اندازه‏گيري است و شب قدر شب اندازه‏گيري است و خداوند متعال در اين شب حوادث يك سال را تقدير مي‏كند و زندگي، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموري از اين قبيل را در اين شب مقدر مي‏گرداند.
شب قدر كدام شب است؟

در قرآن كريم آيه‏اي كه به صراحت‏بيان كند شب قدر چه شبي است ديده نمي‏شود. ولي از جمع‏بندي چند آيه از قرآن كريم مي‏توان فهميد كه شب قدر يكي از شب‏هاي ماه مبارك رمضان است. قرآن كريم از يك سو مي‏فرمايد: «انا انزلناه في ليلة مباركة‏» (1). اين آيه گوياي اين مطلب است كه قرآن يكپارچه در يك شب مبارك نازل شده است و از سوي ديگر مي‏فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن‏» (2). و گوياي اين است كه تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مي‏فرمايد: «انا انزلناه في ليلة القدر» (3). از مجموع اين آيات استفاده مي‏شود كه قرآن كريم در يك شب مبارك در ماه رمضان كه همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما اينكه كدام يك از شب‏هاي ماه رمضان شب قدر است، در قرآن كريم چيزي بر آن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مي‏توان آن شب را معين كرد.

در بعضي از روايات منقول از ائمه اطهار عليهم السلام شب قدر مردد بين نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان است و در برخي ديگر از آنها مردد بين شب بيست و يكم و بيست و سوم و در روايات ديگري متعين در شب بيست و سوم است (4). و عدم تعين يك شب به جهت تعظيم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نكنند.

پس از ديدگاه روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام شب قدر از شب‏هاي ماه رمضان و يكي از سه شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم است. اما روايات منقول از طرق اهل سنت‏به طور عجيبي با هم اختلاف داشته و قابل جمع نيستند ولي معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم ماه رمضان. شب قدر است (5) و در آن شب قرآن نازل شده است.

تكرار شب قدر در هر سال

شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالي كه قرآن در آن نازل شد نيست‏بلكه با تكرار سالها، آن شب نيز تكرار مي‏شود. يعني در هر ماه رمضان شب قدري است كه در آن شب امور سال آينده تقدير مي‏شود. دليل بر اين امر اين است كه:
اولا: نزول قرآن بطور يكپارچه در يكي از شب‏هاي قدر چهارده قرن گذشته ممكن است ولي تعيين حوادث تمامي قرون گذشته و آينده در آن شب بي‏معني است.

ثانيا: كلمه «يفرق‏» در آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم‏» (6). در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مي‏رساند و نيز كلمه «تنزل‏» در كريمه «تنزل الملئكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر» (7) به دليل مضارع بودنش دلالت‏بر استمرار دارد.

ثالثا: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن‏» (8) چنين برمي‏آيد كه مادامي كه ماه رمضان تكرار مي‏شود آن شب نيز تكرار مي‏شود. پس شب قدر منحصر در يك شب نيست‏بلكه در هر سال در ماه رمضان تكرار مي‏شود.

در اين خصوص در تفسير برهان از شيخ طوسي از ابوذر روايت‏شده كه گفت: به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض كردم يا رسول الله آيا شب قدر شبي است كه در عهد انبياء بوده و امر به آنان نازل مي‏شده و چون از دنيا مي‏رفتند نزول امر در آن شب تعطيل مي‏شده است؟ فرمود: «نه بلكه شب قدر تا قيامت هست‏» (9).

عظمت شب قدر

در سوره قدر مي‏خوانيم: «انا انزلناه في ليلة القدر وما ادريك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر». خداوند متعال براي بيان عظمت‏شب قدر با اين كه ممكن بود بفرمايد: «وما ادريك ما هي هي خير من الف شهر» يعني با اين كه مي‏توانست در آيه دوم و سوم به جاي كلمه «ليلة القدر» ضمير بياورد، خود كلمه را آورد تا بر عظمت اين شب دلالت كند. و با آيه «ليلة القدر خير من الف شهر» عظمت اين شب را بيان كرد به اين كه اين شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن اين شب از هزار ماه، بهتر بودن از حيث فضيلت عبادت است. چه اين كه مناسب با غرض قرآن نيز چنين است. چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به خدا نزديك و به وسيله عبادت زنده كند. و احياء يا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.

از امام صادق عليه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ (با اينكه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش يك شب قدر است).

حضرت فرمود: «عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهي كه در آن شب قدر نباشد. » (10).

وقايع شب قدر

1- نزول قرآن / ظاهر آيه شريفه «انا انزلناه في ليلة القدر» اين است كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبير به انزال كرده كه ظهور در يكپارچگي و دفعي بودن دارد نه تنزيل كه ظاهر در نزول تدريجي است.

قرآن كريم به دو گونه نازل شده است:

1- نزول يكباره در يك شب معين.

2- نزول تدريجي در طول بيست و سه سال نبوت پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم).

آياتي چون «قرانا فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث ونزلناه تنزيلا» (11) نزول تدريجي قرآن را بيان مي‏كند.

در نزول دفعي (و يكپارچه)، قرآن كريم كه مركب از سوره‏ها و آيات است‏يك دفعه نازل نشده است‏بلكه بصورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آياتي كه درباره وقايع شخصي و حوادث جزيي نازل شده ارتباط كامل با زمان و مكان و اشخاص و احوال خاصه‏اي دارد كه درباره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مكان نازل شده و معلوم است كه چنين آياتي درست در نمي‏آيد مگر اينكه زمان و مكانش و واقعه‏اي كه درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طوري كه اگر از آن زمان‏ها و مكان‏ها و وقايع خاصه صرف نظر شود و فرض شود كه قرآن يك باره نازل شده، قهرا موارد آن آيات حذف مي‏شود و ديگر بر آنها تطبيق نمي‏كنند، پس قرآن به همين هيئت كه هست دوبار نازل نشده بلكه بين دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصيل است. همان اجمال و تفصيلي كه در آيه شريفه «كتاب احكمت اياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير» (12) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن كريم به صورت اجمال و يكپارچه بر پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد و در طول بيست و سه سال به تفصيل و به تدريج و آيه به آيه نازل گرديد.

2- تقدير امور / خداوند متعال در شب قدر حوادث يك سال آينده را از قبيل مرگ و زندگي، وسعت‏يا تنگي روزي، سعادت و شقاوت، خير و شر، طاعت و معصيت و... تقدير مي‏كند.

در آيه شريفه «انا انزلناه في ليلة القدر» (13) كلمه «قدر» دلالت‏بر تقدير و اندازه‏گيري دارد و آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم‏» (14) كه در وصف شب قدر نازل شده است‏بر تقدير دلالت مي‏كند. چون كلمه «فرق‏» به معناي جدا سازي و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است. و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه‏اي كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه‏گيري مشخص سازند. امور به حسب قضاي الهي داراي دو مرحله‏اند، يكي اجمال و ابهام و ديگري تفصيل. و شب قدر به طوري كه از آيه «فيها يفرق كل امر حكيم‏» برمي‏آيد شبي است كه امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصيل بيرون مي‏آيند.

3- نزول ملائكة و روح / بر اساس آيه شريفه «تنزل الملئكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر» (15)، ملائكة و روح در اين شب به اذن پروردگارشان نازل مي‏شوند. مراد از روح آن روحي است كه از عالم امر است و خداي متعال درباره‏اش فرموده است «قل الروح من امر ربي‏» (16). در اين كه مراد از امر چيست؟ بحث‏هاي مفصلي در تفسير شريف الميزان آمده است كه به جهت اختصار مبحث‏به دو روايت در مورد نزول ملائكة و اينكه روح چيست‏بسنده مي‏ شود.

الف: پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: وقتي شب قدر مي‏شود ملائكه‏اي كه ساكن در «سدرة المنتهي‏» هستند و جبرئيل يكي از ايشان است نازل مي‏شوند در حالي كه جبرئيل به اتفاق سايرين پرچم‏هايي را به همراه دارند.

يك پرچم بالاي قبر من، و يكي بر بالاي بيت المقدس و پرچمي در مسجد الحرام و پرچمي بر طور سينا نصب مي‏كنند و هيچ مؤمن و مؤمنه‏اي در اين نقاط نمي‏ماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مي‏كند، مگر كسي كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن وشت‏خوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد (17).

ب: از امام صادق عليه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئيل بزرگتر است و جبرئيل از سنخ ملائكة است و روح از آن سنخ نيست مگر نمي‏بيني خداي تعالي فرموده: «تنزل الملئكة والروح‏» پس معلوم مي‏شود روح غير از ملائكة است (18).

4- سلام و امنيت/ قرآن كريم در بيان اين ويژگي شب قدر مي‏فرمايد: «سلام هي حتي مطلع الفجر» (19). كلمه سلام و سلامت‏به معناي عاري بودن از آفات ظاهري و باطني است. و جمله «سلام هي‏» اشاره به اين مطلب دارد كه عنايت الهي تعلق گرفته است‏به اين كه رحمتش شامل همه آن بندگان بشود كه به سوي او روي مي‏آورند و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به اين معنا كه عذابي جديد نفرستد. و لازمه اين معنا اين است كه در اين شب كيد شيطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانكه در بعضي از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است.
البته بعضي از مفسرين گفته‏اند: مراد از كلمه «سلام‏» اين است كه در شب قدر ملائكة از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مي‏ دهند.

پي نوشت:
1- دخان / 3.
2- بقره / 185.
3- قدر / 1.
4- ر. ك. مجمع البيان، ج 10، ص‏519.
5- ر. ك. تفسير الدر المنثور، ج‏6.
6- دخان / 6.
7- قدر / 4.
8- بقره / 185.
9- تفسير البرهان، ج‏4، ص‏488، ح‏26.
10- فروع كافي، ج‏4، ص‏157، ح‏4.
11- اسراء / 106.
12- هود / 1.
13- قدر / 1.
14- دخان / 6.
15- قدر / 4.
16- اسراء / 85.
17- مجمع البيان، ج‏10، ص‏520.
18- تفسير برهان، ج‏4، ص‏481، ح‏1.
19- قدر / 5.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2036
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

سرّ شب قدر

برای خاطر اینکه ما بفهمیم سِرّ شب قدر چیست و چه کاری و چه عملی در آن شب اتفاق می‌افتد - که خدای متعال دستورات خاصی برای مسلمان‌ها در آن شب داده – (باید دید) این عبارت خاص عربی را تکرار کرده است: این «و ما ادراک ما لیله القدر. تو چه می‌دانی؟» یعنی خیلی مسأله مهمی است. خدا بخواهد مطلبی را در نظر مستمع بزرگ جلوه بدهد، می‌گوید «و ما ادراک؟ تو چه میدانی». و بعد خودش بیان می‌کند.

شب قدر شبی است که عبادت در او معادل با عبادت در هزار ماه است. این بعنوان تشویق مسلمان‌ها که در شب قدر عبادت زیاد بکنند، کار عبادی انجام بدهند.

«روحُ القُدُس» و شب قدر

شب قدر مخصوص دارنده روح القدس است. در زمان خاتم انبیاء صلوات خدا بر او،‌ ایشان دارای روح القدس بود، شب قدر مربوط به ایشان بود. ایشان از دنیا رفتند امیر المومنین علیه السلام. او از دنیا رفت، دیگری. امروز هم امام عصر صلوات الله و سلامه علیه مرکز و مقر شب قدر است. جریانی که در زمان خاتم انبیاء‌ صلی الله علیه و آله و بعد از ایشان اتفاق می‌افتاد، در زمان حیات ایشان در شب قدر اتفاق می‌افتد.

خود خدا در این سوره آن سرّی که در آن شب اتفاق می‌افتد را بیان کرده است. در این شب روحِ دارنده «روحُ القُدُس» که امام یا پیغمبر باشد، عروج می‌کند و اتصال و ارتباط با خدای متعال پیدا می‌کند. لازم نیست بدن برود؛ هر کجا هست ارتباط برقرار می‌شود. نمی‌رود آسمان هفتم؛ خدا که (فقظ) آنجا نیست، خدا همه جا هست. آدم محجوب نباشد هر کجا بنشیند می‌تواند با خدا ارتباط برقرار کند. آدم خیال می‌کند حتما رفته است آنجا؛ نه، آنجا هم مثل اینجا،‌ اینجا هم مثل جاهای دیگر است. خدا همه جا هست. من اگر بتوانم ارتباط برقرار کنم هر کجا باشم خدا آنجا هست.

آن امامی که دارای «روحُ القُدُس» است، روح القدس یعنی روحی که پاک است،‌ نجس نیست.‌ عقائد و باور خراب و بد در آن نیست،‌ اخلاق و رفتار بد در آن نیست، فکر بد در آن نیست،‌ عمل بد در آن نیست. ‌همه‌اش پاک،‌ مصفا، آنگونه که خدا می‌خواهد.

این را می‌گویند «روحُ القُدُس». روحی که پاک مقدس است. این یک همچنین هنری دارد. می‌تواند با خدا ارتباط برقرار کند و در برگشت،‌ ملائکه اسکورت می‌کنند و با جیب پر هم برمی‌گردد. چی تو جیبش می‌ریزند؟

حوادثی که تلخ یا شیرین است،‌ بزرگ یا ریز است، در طول سال آینده از شب قدر تا شب قدر آینده اتفاق خواهد افتاد،‌ علمش را خدای متعال می‌دهد به ایشان. یکی از انواع علم اینها، این است که یکسال تا سال آینده هر چی اتفاق می‌افتد، در هر کجا،‌  علمش را خدا به ایشان می‌دهد.

این یکی از انواع علم است. و گفته‌اند ما چند نوع علم داریم. بهترینش فرمودند این است که هر وقت ما بخواهیم چیزی را بفهمیم می‌فهمیم. این شب قدر مال این است.

سهم ما در شب قدر

و سهم ما در این شب چیست؟ خُب این مال اوست. برای ما چی فراهم کردند. سهم ما چیست؟

همین که فرمودند عبادت در یک شب معادل با عبادت در هزار شب است،‌ مال این است که ما را تحریک کنند شروع کنیم به

عبادت در آن شب. نتیجه عبادت چیه؟

پاک کردن روح؛ ما هم به همان اندازه که عبادت می‌کنیم آن شب،‌ روحمان قداست و پاکی پیدا می‌کند. چون در آن شب اونی که هسته مرکزی و ملاک شب قدر است،‌ طهارت روح آن امام و پیغمبر است. کاری کردند ما هم در آن شب بیش از سایر اوقات کاری کنیم که روح ما هم پاک شود. هر مقدار در آن شب کار کردیم روح پاک می‌شود.

بنابراین با این بیان همه مسلمان‌ها را در شب قدر به کار واداشته‌اند. انواع و اقسام عبادت‌ها،‌ توبه‌ها،‌ دعاها انجام می‌گیرد. هر کدام از آنها سهمی در پاک کردن روح ما دارد. روح ما با خوردن پاک نمی‌شود، با خوابیدن پاک نمی‌شود، با پول زیاد در آوردن پاک نمی‌شود، با چیزهایی که خدا دستور داده پاک می‌شود. بنابراین این همان چیزهایی است که شب قدر همه مشغولند.

سلامت تا طلوع فجر

آن جریانی که بین خدا و بین دارنده «روحُ القُدُس»  اتفاق می‌افتد،‌ شیاطین به آن دست برد نمی‌توانند بزنند. خدا حُفّاظ و نگهبانانی گذاشته از شب تا صبح در امانند. صبح هم کار تمام می‌شود.

اینجوری وسط راه بایستند قاطع الطریق بشوند،‌ دزدی کنند بزنند،‌ نه. دستشان به این چیزها نمی‌رسد. یک ارتباطی است این دارد آنها ندارند. یک چیزهایی هم می‌آید برای این، برای آنها هم نمی‌آید. لذا کاری به این نمی‌توانند داشته باشند. می‌فرماید «سَلَامٌ هِىَ» آن شب در سلامت است،‌ در امنیت است تا کی؟ تا طلوع فجر که فردا شروع می‌شود.

حوادث دنیوی و بی‌اطلاعی ما از آنها

بنابراین شب قدر حوادثی که در آینده اتفاق خواهد افتاد،  از مردن انسان از زندان رفتن انسان،  ورشکستن شدن انسان،‌ غذایی خورد نمی‌دانست میکروب سِل دارد،  میکروب سرطان دارد، گرفتار شد، همه اینها و همه،‌ تصادفات، اتفاق می‌افتد دیگر. دنیا زندگی‌اش زندگی مادی است، بر اساس علل و اسباب مادی پیش می‌رود. من که نمی‌فهمم در این غذا چه میکروبی هست؟ می‌خورم گرفتار سرطان می‌شوم. اینها هست.

خدا می‌داند این چه کار می‌کند تا مبتلا به سرطان شود؛ صفت بدی دارد با یک کسی دعوایش می‌شود چاقو می‌زند تو شکمش، می‌کشد او را. دارش میزنند. او همه اینها را می‌داند. امام هم که در مردم امام و پیشواست باید اطلاع داشته باشد. او (خدا) هم به این (امام علیه السلام) یاد می‌دهد انشاالله.

بنابراین او همه اینها را می‌داند. این می‌داند باعث می‌شود تصمیمات بموقع و بجا اتخاذ کند انشاالله.

سهم ما همین عبادت و بندگی خدا است. این شب را باید به طهارت برگزار کنیم. گناه نکنیم.

گذشتن از منافع دنیوی بخاطر خدا

حضرت یوسف سلام خدا بر او،‌ وقتی شنید گفتند اگر آنچه که ذلیخاه می‌خواهد انجام ندهد حتما زندانی‌اش می‌کنند، یوسف شنید. آن هم زندان نرفته بود تا به حالا. جوان 14،‌15 ساله بود. گفت خدایا زندان پیش من و  برای من بهتر از آن چیزی است که من را دعوت می‌کنند به انجام او. و حاضر نیستم من. لذا زندان را پذیرفت اما آن گناه را انجام نداد.

چطور زندان را پذیرفت؟ چرا ما نمی‌توانیم برای ترک گناه از یک ناراحتی صرف نظر کنیم؟ اما او زندان را پذیرفت. معلوم نبود چند سال. خیلی انداختنشان زندان که مسأله فراموش شود. چرا ما نمی‌توانیم؟

آن برهانی که خدا به او یاد داد تا در اثر آن برهان گذشت از گناه، آن عبارت است از آن ایمانی که حضرت یوسف علیه السلام داشت. او بهترین عاملی بود که نگذاشت مرتکب گناه شود و الا اگر ضعیف بود هیچ وقت حاضر نبود برای خاطر یک عملی، این همه زندانی بکشد. آن برهان آدم است.

وقتی خدا به آدم بدهد، حاضر نیست (گناه کند). بعضی ها در دنیا آدم می‌بیند این کارها را می‌کنند. یک ضرر کلی به خودش می‌زند اما گناه نمی‌کند.

اما آنها که ایمانشان ضعیف است به هیچ وجه حاضر نیستند. ضرری می‌زنند به چی؟ به گناه مرتکب می‌شوند و آن منفعت را از دست نمی‌دهند. چون ایمانشان ضعیف است. برهان رب پیشش ضعیف است. به حد برهان نرسیده.

عبادت شب قدر بعنوان یک برنامه در طول سال

بنابراین وظیفه ما امشب ترک گناه و انجام عبادت (است). هر مقدار موفق باشیم به همان مقدار طهارت پیدا می‌کنیم. اگر موفق شدیم در دو شب، دو برابر. بعد از این دو شب، (بیشتر از دو شب) بیشتر می‌شود. نگفته فقط همین دو شب؛ ما چون تشویق‌مان کردند در این دو شب، همین دو شب.

اگر انسان موفق شد یکماه هم در طول سال احیاء‌ بگیرد و عبادت کند و گناه نکند، سی برابر طهارت نفس و روح پیدا می‌کند. منتهی ما اکتفا کردیم و قانعیم به همین مقدار. این را گفته‌اند بعنوان برنامه. آنهایی که زرنگند،‌ آنهایی که توانشان زیاد است بعد هم استفاده می‌کنند. منتهی دیگران می‌گویند بَسِمان است دیگر. زود سیر می‌شوند.

معین نکردن شب قدر قطعی

بنابراین امشب به احتمال قوی آخرین شبی است که احتمال شب قدر بودنش از همه شبهای گذشته بیشتر است. از معصوم علیه السلام پرسیدند، فرمودند شب بیست و یکم و بیست و سوم. عرض کردند معین کنید یکی از این دو را؟ فرمودند نه،‌ عیب ندارد. دو شب عبادت کن، ضرر نمی‌بینی.

او می‌خواست یک شبش کند همان یک شب را. فرمودند عیبی ندارد، دو شب عبادت کن؛ ولی گفتند این شب بیست و سوم خیلی نزدیکتر است به آن.

بنابراین امشب همان شب بیست و سوم است و شب هم به سرعت می‌گذرد. دیگر هم گیر نمی‌آید. معلوم نیست ما در علم الهی و علم امام از آنهایی هستیم که وسط سال از دنیا می‌ریم. سرطان می‌گیریم،‌ ورشکست می‌شویم... همه اینها هست.

عوامل جلوگیری از مشکلات دنیوی

دو عاملی که جلوی این مشکلات را امکان دارد بگیرند؛

اولی توبه از گناه. خدا ببیند این آدم تصمیم گرفته دیگر گناه من را نکند، کمکش می‌کند.

دوم دعا. پروردگار متعال مقدَّرات را تغییر می‌دهد؛ چون به دست اوست دیگر. خدا به دست مقدَّرات که نیست، مقدَّرات را او ایجاد می‌کند. بنابراین بلد است اینجوری درست کند که این آدم در اثر گناه نکردن و توبه و یا در اثر دعای زیاد خدای متعال اوضاع را برمی‌گرداند.

دفع بلا توسط صدقه

یک مجلس عروسی بود حضرت عیسی علیه السلام عبور کرد گفت داماد می‌میرد امشب. نَمُرد. فردا صبح برگشت دید زنده است. گفت آن رختخوابش را عقب بزنید. دیدند یک مار آن زیرش است. گفتند این بنا بود این را بزند، صدقه داد خدا دفع بلا کرد. صدقه دادن و دعا کردن بزرگترین عامل دفع بلاست. اگر ما هیچ کاری نکنیم خب می‌آید دیگر. ما هم در همین علل و اسبابیم.

بنابراین نباید دعا فراموش شود،‌ نباید صدقه دادن فراموش شود. خدا می‌خواهد اغنیاء به فقرا برسند. برای تشویق گفته اگر بخواهی از بلاها و مصائب محفوظ باشی باید یک مقداری بدهی و الا سپر بلا (ن)می‌شود و می‌آید. لذا می‌آیند. آدم یکدفعه می‌بیند یک سیلی آمد و میلیونها از او برد.

اما یک خرده‌اش را میداد به فقیر خوشحال می‌شد. چقدر خدا براش خیر مقدر می‌کرد. همین کارهایی که ما ازمان برمی‌آید و خدا گفته امشب و در طول این سال انجام بدیم انشاالله. امیدواریم خدای متعال ما را در بین همه بلاها و مصبیتهایی که به ما احاطه دارد،‌ از بالا می‌آید، از پائین می‌آید، راست و چپ می‌آید، همه نوع هست. علل و اسباب بلا و مصیبت خیلی زیاد است. اگر ما دعا نکنیم و صدقه هم ندهیم گرفتار خواهیم شد.

امیدواریم خدای متعال به همه‌مان توفیق مرحمت کند امشب این دو تا را انجام دهیم تا در طول سال حوادث تلخ سراغ ما نیاید انشاالله.

شفیعان محبوب نزد خدا

ما دو شفیع هم داریم. بهترین شفاعت کنندگان هستند. خدا این دوتا را اینقدر دوست دارد که هیچ چیز را به اندازه این دوتا دوست ندارد.

یکی قرآن کریم،‌ کلام خودش است. نسخه سلامت و سعادت کل بشر است.

یکی هم این حضرات معصومین علیهم السلام که به قدرت و حکمت خودش ساخته و آن طور که پسندیده،‌ به عنوان الگو گذاشته در مردم. هم دیدن خودشان الگوست و هم شنیدن سخنانشان. و این هر دو، تا امروز ادامه دارد.

دستان با شفیع

بنابراین امشب خود خدا یادمان داده اگر می‌خواهی بهترین شفیع را بیاری برای من،‌ این دو تاست. با یکدست قرآن انشاالله میگیریم. با دست دیگر ارواح طیبه حضرات معصومین علیهم الصلاة و السلام خاصه امام عصر که محور این مسائل در شب قدر ایشان است انشاالله.

امیدواریم پروردگار متعال به حرمت این دو تا،‌ مشکلاتی که ممکن است جامعه تشیع را تهدید کند،‌ خدای متعال علل و اسبابش را از بین ببرد. دائما دارد نقشه می‌کشد که این پرچم بخوابد. اگر ما سستی کنیم،‌ کوتاهی کنیم،‌ وسیله‌ای که خدا می‌پذیرد و می‌پسندد ارائه نکنیم، ما هم گرفتار می‌شویم.

بنابراین عمل اینجوری است. هر کجا شیعه هست می‌رود آنجا.

امیدواریم پروردگار متعال امشب که احتمال دارد شب آخر قدر باشد،‌ خطری که متوجه شیعه هست، به بزرگی و عظمت امام عصر صلوات الله و سلامه علیه برطرف کند و الا خطر سنگین و عجیبی در انتظار ماست. حتما باید دعا کنیم. آنهایی که می‌توانند صدقه بدهند صدقه بدهند، شاید پروردگار متعال ترحم کرد و این بلائی که مستقیم متوجه ماست، برطرف کند انشاالله.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، استغفر الله ربی و اتوب الیه، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم»

قرآنها را مقابل صورت قرار بدهیم. کلام خداست و سخن خداست. به اندازه علم و حکمت خدا ارزشمند است. با یکدست هم حضرات معصومین علیهم السلام انشاالله. امیدواریم پروردگار متعال دعاها را مستجاب کند و ما را از این همه خطرات،‌ مشکلات و مصائبی که در کمین ماست انشاالله نجات بدهد.

«بسم الله الرحمن الرحیم، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ‏ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنا مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ»

قرآن‌ها را روی سر بگذاریم انشاالله. نشان بدهیم که پرروردگار متعال این را در ما ببیند. دستور العمل پروردگار متعال حاکم بر مغز و فکر و باورهای ماست. به این منظور گفتند قرآن را روی سر بگذارید. سر اشرف اعضای ماست. قرآن را آنجا بگذاریم حاکم بر کل وجود ما باشد. نه اینطور که ما امروز خیلی سهل و ساده گرفتیم و ارزان می‌فروشیم. روی سر بگذاریم قرآن کریم را. امیدواریم همیشه قرآن روی سر ما باشد، زیر پایمان قرار نگیرد در اثر معصیت

 

 

»اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ‏ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ‏

ده مرتبه‏ بِكَ يَا اللَّهُ  ، ده مرتبه‏ بِمُحَمَّدٍ  ، ده مرتبه‏ بِعَلِيٍ‏   ، ده مرتبه‏‏ بِفَاطِمَةَ، ده مرتبه‏ بِالْحَسَنِ‏   ، ده مرتبه‏‏ بِالْحُسَيْنِ‏   ، ده مرتبه‏ بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ‏   ، ده مرتبه‏بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ‏   ، ده مرتبه‏‏ بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ    ، ده مرتبه‏‏ بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ   ،ده مرتبه‏‏ بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى‏   ، ده مرتبه‏‏ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ‏   ، ده مرتبه‏ بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ   ، ده مرتبه‏ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ‏   ، ده مرتبه‏‏ بِالْحُجَّةِ»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1979
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

بهترين اعمال در اين شب، دعاست

فرمود «ليلةالقدر خير من الف شهر»؛ شبى كه به عنوان ليلةالقدر شناخته شده است و مردد است بين چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعت‌هاى كيميايى ليلةالقدر، بنده‌ى مؤمن بايد حداكثر استفاده را بكند. بهترين اعمال در اين شب، دعاست. درباره‌ى دعا هم امروز مطالبى را به شما برادران و خواهران عرض مى‌كنم. احياء هم براى دعا و توسل و ذكر است. نماز هم - كه در شب‌هاى قدر يكى از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذكر است. در روايت وارد شده است كه دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، يا به تعبير رايج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا يعنى چه؟ يعنى با خداى متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزديك خود احساس كردن و حرف دل را با او در ميان گذاشتن. دعا يا درخواست است، يا تمجيد و تحميد است، يا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ى اينها دعاست. دعا يكى از مهمترين كارهاى يك بنده‌ى مؤمن و يك انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهير روح چنين نقشى دارد. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹

 

در شب‌های قدر برای مسائل خود، كشور و مسلمین دعا كنید

 شب قدر هم در ميان اين سه شب است. طبق روايتى كه مرحوم «محدّث قمى» نقل مى‌كند، سؤال كردند كه كدام يك از اين سه شب - يا دو شب بيست‌ويكم و بيست‌وسوم - شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است كه انسان، دو شب - يا سه شب - را ملاحظه شب قدر كند. چه اهميت دارد بين سه شب مردّد باشد. مگر سه شب چقدر است؟ كسانى بوده‌اند كه همه ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب مى‌آوردند و اعمال شب قدر را انجام مى‌دادند! قدر بدانيد.
اين روزها را قدر بدانيد. شبهاى قدر را حقيقتاً قدر بدانيد. قرآن صريحاً مى‌فرمايد: «خير من الف شهر»؛ يك شب بهتر از هزار ماه است! اين خيلى ارزش دارد. شبى است كه ملائكه نازل مى‌شوند. شبى است كه روح نازل مى‌شود. شبى است كه خداى متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنى درود و تحيّت الهى بر انسانهاست، هم به معناى سلامتى، صلح و آرامش، صفا ميان مردم، براى دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. از لحاظ معنوى، چنين شبى است! شبهاى قدر را قدر بدانيد و براى مسائل كشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمين و مسائل كشورهاى اسلامى دعا كنيد. 
۱۳۷۶/۱۰/۲۶

تفكّر و تأمّل در آيات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان در شبهای قدر

از اوّل شب بيست وسوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهى -«سلام هى حتّى مطلع الفجر» - شروع مى‌شود، تا وقتى كه اذان صبح آغاز مى‌گردد. اين چند ساعتِ اين وسط، سلامِ الهى و امن الهى و خيمه‌ى رحمت خداست كه بر سراسر آفرينش زده شده است. آن شب، شب عجيبى است؛ بهتر از هزار ماه، نَه برابر آن؛ «خيرٌ من ألف شهر». هزار ماه زندگى انسان، چقدر مى‌تواند بركات به وجود آورد و جلب رحمت و خير كند! اين يك شب، بهتر از هزار ماه است. اين، خيلى اهميّت دارد. اين شب را قدر بدانيد و آن را به دعا و توجّه و تفكّر و تأمّل در آيات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه كه خداى متعال از انسان خواسته است و بى‌اعتبارى اين زندگى مادّى و اين‌كه همه‌ى اين چيزهايى كه مى‌بينيد، مقدّمه‌ى آن عالمى است كه لحظه‌ى جان دادن، دروازه‌ى آن عالم است، بگذرانيد.

عزيزان من! لحظه‌ى جان دادن، ما وارد عالم ديگرى مى‌شويم. براى آن روز، خودمان را بايد آماده كنيم. همه‌ى اين دنيا، همه‌ى اين ثروتها، همه‌ى اين انرژيهايى كه خداى متعال در وجود شما در اين عالم به وديعه گذاشته است، همه‌ى آنچه كه خدا براى بشر خواسته است - حكومت عادلانه، زندگى مرفّه، چه و چه و چه - براى اين است كه انسان فرصت پيدا كند تا خود را براى نشئه‌ى آن عالم آماده نمايد. خود را آماده كنيد، با خدا اُنس بگيريد، با خداوند مناجات كنيد، ذكر بگوييد و استغفار كنيد. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲
 

به بركت امام زمان خواسته‌هايتان را از خداى متعال بگيريد

من به همه شما مردم عزيزمان توصيه مى‌كنم، امشب را كه شب قدر است، قدر بدانيد. دعا، تضرّع، توبه و انابه و توجّه به پروردگار،جزو وظايف همه ماست. مشكلات عمومى مسلمين، مشكلات كشور، مشكلات شخصى‌تان و مشكلات دوستان و برادرانتان را با خداى خودتان مطرح كنيد. از خداى متعال توجّه بخواهيد؛ از خداى متعال مغفرت بخواهيد؛ از خداى متعال انابه و حال و توجّه بخواهيد.

امشب را قدر بدانيد. شب بسيار مهمى است؛ شب بسيار عزيزى است. به ولىّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه كنيد؛ به در خانه خدا - مسجد - برويد و به بركت امام زمان از خداى متعال خواسته‌هايتان را بگيريد. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم. ۱۳۷۱/۰۱/۰۷

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2414
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

مدیر مدرسه علمیه امام مهدی(عج) گفت: یکی از خصایص «بسم الله الرّحمن الرّحیم» هنگام خوردن لقمه‌ها این است که مریضی‌ها را از بین می‌برد. مگر می‌شود کسی با نام پروردگار عالم چیزی را آغاز کند و آن ‌وقت در آن مفسده‌ای باشد؟

*عطا همراه با حفظ کرامت!

 
پروردگار عالم امر به مسئلت از خودش کرده است؛ چون ما در آغاز دعاها هم می‌گوییم: «اللّهمّ إنّی أسئلک» خدایا! من از تو مسئلت می‌کنم. معمول این است که آن کسی که درب خانه کسی می‌رود، مسئلت و درخواستی دارد. انسان به رفتن درب خانه پروردگار عالم امر شده است و ذوالجلال و الاکرام هم خیلی دوست دارد که بنده‌هایش بیایند و مسئلت کنند.

 
روایاتی را خواندیم که حتّی به بندگان خودش بیان فرموده: اگر کسی درب خانه شما آمد، حاجت داشت و از شما مسئلت کرد، درخواست او را در آن حدّی که می‌توانید اجابت کنید و کاری نکنید که نعوذبالله و نستجیربالله، آن کسی که درخواست می‌کند، احساس خجالت کند و خجل شود.

 
پروردگار عالم وقتی هم عنایت می‌کند و می‌دهد، به عطا است. عطا یعنی اینکه یک کسی، فردی را دوست دارد  به او هدیه می‌دهد. کما اینکه اصلاً این فضل همیشگی پروردگار عالم است «یا دائم الفضل علی البریّه یا باسط الیدین بالعطیّه». لذا پروردگار عالم مرحمت که می‌کند، به عطا است؛ یعنی شخص را خجل‌زده نمی‌کند. «أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة» خدایا! تو ابداً مانع نمی‌شوی که عطا نشود. وقتی خودت امر می‌فرمایید: بیایید درب خانه من، حتماً می‌خواهی عطا کنی.

 
به یک تعبیر دیگر پروردگار عالم نمی‌گوید: حالا نیازمندی، بیا این را بگیر و برو؛ اصلاً در دستگاه ذوالجلال و الاکرام این‌ طور نیست. پروردگار عالم کرم کرده، بنی‌آدم را هم گرامی داشته و خودش هم بیان فرمود: «ولقد کرّمنا بنی آدم». لذا به آن  کسی که گرامی می‌دارد، عطا می‌کند؛ نه اینکه بگوید: چون نیاز دارد، حالا به تعبیر عامیانه یک چیزی را جلویش پرت کنیم تا برود.

 
ما معمولاً در بعضی از نکات اشعار نو و امثالهم به یکی از حضرات معصومین(ع) عرضه می‌داریم که ما سگ درگاه شما هستیم، کلب این آستانیم، یک استخوانی جلوی ما بیندازید و ... . این‌ها را از باب این می‌گوییم که ما خیلی حقیریم، ولی برخورد آن‌ها این‌ طور نیست که یک چیزی جلوی ما بیندازند. آن‌ها عطا می‌کنند. آن‌ها اهل عطا هستند، همان ‌طور که پروردگار عالم، اهل عطا است.

 
«وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة» اصلاً از صفات خدا این نیست که وقتی امر به سؤال کند، منع عطیّه کند. معنی منع عطیّه هم این می‌شود که مثلاً چیزی را پرت کند و بگوید: حالا که اصرار داری، بیا. در حالی که حضرت حقّ، وقتی مرحمت می‌کند، با عطا یعنی با لطف، کرم و گرامی داشتن انسان مرحمت می‌کند و این، فرق پروردگار عالم با ما است.

 
*علّت تنها منّتی که خدا بر سر مؤمنین نهاده؟

 
اولیاء خدا فرمودند: پروردگار عالم ابداً هیچ موقعی نمی‌گوید: یادت است آن موقع این را به تو دادم. البته ادب اقتضا می‌کند ما خودمان یک یک عطاهای الهی را بشماریم، امّا پروردگار عالم هیچ موقع نمی‌آید بر سر ما منّت بگذارد و بگوید: این را به تو دادم و ... .

 
تنها منّتی هم که گذاشته، برای فرستادن هادی است که فرموده: «لقد منّ اللّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا منهم». البته اولیاء خدا بیان فرمودند: آن منت هم که پروردگار عالم گذاشت، برای این است که بگوید: چرا از این نعمت به این خوبی، از این هادی الهی، بهره نبردید؟!

 
در حقیقت دو مطلب است:

 
1. هم از هادی خودش دفاع کرده است.

 
2. هم مؤاخذه می‌کند که چرا استفاده نکردید؟! به تعبیر عامیانه خدا دلش سوخته برای انسان سوخته که چرا استفاده نکرده است.

 
مثل این می‌ماند که مثلاً می‌گویم - در مثال مناقشه نیست، امّا ما چون مادی هستیم و با محسوسات و ملموسات مادی کار داریم، اگر این محسوسات و ملموسات را هم همیشه به عنوان یک کد در ذهنمان بچرخانیم، خیلی از مطالب را حل می‌کند - یک پدر یا مادری، غذای چنین و چنان، یا میوه و نوشیدنی‌ای که فرزندش دوست داشته، برایش گرفته، امّا او استفاده نکرده است. لذا مدام با تشر به او می‌گوید: من این را خریدم و این همه پول برایش دادم تا تو استفاده کنی، چرا نمی‌خوری؟!

 
درست است که صورت ظاهرش، منّت است، ولی در واقع پدر و مادر نمی‌خواهند سر فرزندان منّت بگذارند. ای بسا یک بچّه‌ای که به تعبیر عامیانه و خودمانی، جاهل و نفهم باشد، بگوید: چرا این‌ قدر منّت می‌گذاری؟! امّا آن‌ها نمی‌خواهند منّت بگذارند، می‌خواهند بگویند: چرا خوب نتوانستی از آن استفاده کنی؟! چرا حالا که من میوه ها را خریدم، گذاشتی پلاسیده شود؟! چرا این غذایی را که برایت درست کردم و دوست داشتی، کم خوردی؟! صورت ظاهرش این‌ است که من این همه برایش پول دادم، تو باید این‌طور رفتار کنی؟! که این، صورت ظاهر است که ما فکر می‌کنیم منّت است، امّا دوست دارد و می‌خواهد یک جوری تو را متوجّه کند که ببین من در حد وسعم، در حد و اندازه مالی که داشتم، توانستم برای تو بهترین‌ها را تهیه کنم، امّا تو استفاده نکردی!

 
پروردگار عالم هم در باب «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً»، همین را می‌خواهد بفرماید. پروردگارعالم می‌خواهد بگوید که ببین چه هادی خوبی برایت قرار دادم، حیف نبود که تو از این هادی استفاده نکنی؟! لذا همان‌ طور که بیان شد، دو مطلب دارد، یکی دفاع از هادی است و یکی هم اینکه خیلی دلش برای بنده‌هایش می‌سوزد.

 
اصل هم هدایت است و آن‌های دیگر همه فرع است، اگر هادی نباشد، انسان به سمت شیطان می‌افتد. چون انسان یا در جبهه حقّ است، یا در جبهه باطل، و هادی آمده که ما در جبهه حقّ باشیم و إلّا آن‌های دیگر را که به همه می‌دهد، مثل خورد و خوراک که هم در جبهه باطل می‌خورند - که بیشتر هم می‌خورند - و هم در جبهه حقّ. لذا در هر دو طرف، خواب، خوراک، پوشاک و ... هست، مهم، آن چیزی است که ممیّزی است بین جبهه حقّ و باطل است که آن ممیّزی، هادی الهی است. برای همین فقط در همین مورد فرمود: «لقد منّ الله» و برای چیزهای دیگر، این را نفرمود.

 
*پیغام گبر به خدا و جواب خدا به او

 
خدا می‌گوید: من اگر به کافر هم رزق و روزی دادم، باز منّت نمی‌گذارم که رزق مرا می‌خوری و بعد در جبهه دشمن می‌روی! یا من دارم به تو رزق می‌دهم، بعد می‌روی یار شیطان می‌شوی!

 
لذا یک‌بار که موسی‌ بن ‌عمران(ع) به کوه طور می‌رفتند، در راه به آن گبر برخورد کردند. گبر گفت: موسی! کجا می‌روی؟ گفت: برای مناجات با پروردگارعالم می‌روم. به او عرضه داشت که به خدایت پیغام برسان و بگو: اگر تو خدای منی، من نمی‌خواهم بنده تو باشم، اگر تو رزق می‌دهی، من نمی‌خواهم رزق بدهی و ... . او بسیار بی‌ادبی کرد. امّا موسی، مؤدب است (اگر این چند کد را که مدام بیان می‌کنم، همیشه در ذهنتان بچرخانید، همه مسائل برایتان حل می‌شود. اسّ و اساس مطالب در این‌هاست  و مابقی همه فرع است. یکی از این‌ها، همین کدی است که اولیاء دادند و من بنده هم محضرتان عرض کردم که دو بال پرواز، ادب و اطاعت است).

 
موسی به کوه طور رفت، مناجاتش تمام ‌شد و می‌خواست بر‌گردد که پروردگار عالم می‌گوید: موسی! ظاهراً چیزی را فراموش کردی. موسی سرش را زیر می‌اندازد و می‌گوید: خدایا! تو که خودت می‌دانی. خدا می‌گوید: تو باید پیغام بنده مرا برسانی و امین باشی. موسی می‌گوید: خدایا! خجلم، بی ‌ادبی کرد. پروردگارعالم گفت: برو به آن بنده من بگو (نگفت برو به آن گبر بگو!): تو عارت می‌شود من خدای تو باشم، ولی من عارم نمی‌شود که تو بنده من باشی.

 
این قدر خدا مهربان است. آن گبر، طاغی است، طغیان کرده، بی‌ادب است، به موسی نیش می‌زند، امّا پروردگار عالم می‌گوید: برو بگو تو رزق مرا نمی‌خواهی، امّا من به تو رزق می‌دهم. پروردگار عالم، این ‌طور رحیم و کریم است و عطا می‌کند، «یا باسطین الیدین بالعطیّة»، با احترام هم می‌دهد و برای چیزهایی که می‌دهد، منّت نمی‌گذارد. خدا نمی‌گوید: ای گبر! برو گمشو، عذابت می‌کنم، من این‌ها را به تو دادم، امّا تو قدرنشناسی می‌کنی و ... .

 
متأسفانه ما امکان دارد همین‌ طور باشیم. اگر یک موقعی برای کسی کاری کردیم، تا عمر داریم، به او طعنه می‌زنیم. در بحث تفسیر و شرح خطبه شعبانیه عرض کردم که یک بنده خدایی مصالح می‌فروخت. یکی از شخصیّت‌ها آمده بود از او مقداری مصالح خریده بود و پولش را هم داده بود. همیشه با آب و تاب می‌گفت: مصالح و آجرهای خانه فلانی را من دادم. طوری هم می‌گفت که انگار رایگان داده بود. بعد ما گفتیم: شما رایگان دادید. گفت: نه، بنده خدا پولش را داد، امّا طوری می‌گفت که فکر می‌کردی خودش داده است.

 
گاهی بعضی از افراد تا اندکی به کسی کمک می‌کنند، تا مثلاً آن شخص، کاره‌ای شود؛ مدام می‌گویند: بله، من بودم که مشکل مالی فلانی را حل کردم و ... ! أسفا، پروردگارعالم وقتی عطا می‌کند، منّت نمی‌گذارد، امّا ما منّت می‌گذاریم.

 
*منّت یا لذّت از قدرشناسی؟!

 
شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز، آن مرد عظیم‌الشّأن، تاج سرمان می‌فرمایند: این منّتی هم که خدا در مورد هادی گذاشته، به عنوان منّت نیست، به عنوان این است که می‌گوید: من دوست داشتم تو هدایت شوی، ببین چه چیز خوبی به تو دادم، امّا تو استفاده نکردی! لذا هم دفاع از هادی و هم اینکه تذکّر دهد که از این نعمت بهره ببرید.

 
مثل آن مادر یا پدری که به فرزندش این‌ طوری می‌گوید، ولی نمی‌خواهد منّت بگذارد. اصلاً پدر و مادر همه کارشان برای این است که زندگی‌شان برای فرزندشان باشد. حالا جوان چون هنوز جوان است، تا ازدواج نکرده و بچّه‌دار نشده، نمی‌داند این قصّه، چه قصّه‌ای است. باید به آنجا برسد تا قصّه را درک کند.

 
لذا پروردگارعالم هم منّت نمی‌گذارد، بلکه می‌خواهد به این طریق بگوید: چرا از این هادی استفاده نکردی. من که تو را یله و رها نکردم. من که از آن روز اوّل که هبوط کردی، گفتم: «قلنا اهبطوا منها جمیعاً فإما یأتیّنکم منّی هدی» من که هادی فرستادم، نخواستم منّت سر تو بگذارم، من برایت هادی فرستادم، من به تو عنایت کردم، من لطف و کرم کردم، چرا بهره نبردی؟! این منّت گذاشتن برای همین است.

 
لذا در ادامه این فراز می‌فرمایند: «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» یعنی تو کسی هستی که منّت‌دار عالم هستی و همه باید بدانند، امّا عطیّاتت بر اهل مملکتت بیشمار بوده، لذا ما منّت‌دار تو هستیم امّا تو این‌طوری نیستی.

 
پس این از ناحیه ماست که بیان می‌کنیم، نه اینکه او منّت بگذارد، «وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة»، امّا حالا ما به تو می‌گوییم: «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏». عرض کردم ادب، خوب چیزی است، نگوییم خوب خدا که فقط در رابطه با بحث هادی منّت گذاشته، پس ما منّت‌دار او نیستیم! بلکه ما باید بگوییم: ما منّت کش تو هستیم، «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» یعنی ما همه گونه زیر بار منّت تو هستیم. تو می‌فرمایی: من منّت نمی‌گذارم، ولی ما زیر بار منّت تو هستیم.

 
مثل پدر و مادر که بر سر ما منّت نمی‌گذارند، اصلاً با عشق و علاقه برای فرزندشان خرج می‌کنند و لذّت می‌برند. ابوالعرفا می‌فرمودند - البته این تعبیر را مولانا العارف، علّامه حسن‌زاده آملی هم به یک سبک دیگری بیان فرمودند - : شما دیدید وقتی فرزند کوچک است، غذا دهانش می‌کنند. تا بچّه غذاخور می‌شود، فرنی یا چیزی به او می‌دهند و می‌گویند: به به است. همین ‌که او می‌خورد و به تعبیری ملچ ملوچی هم می‌کند، مادر می‌خواهد او را بخورد! بچه مثل هلو می‌ماند، کیف می‌کند که غذا می‌خورد. مدام می‌گوید: قربانت بروم. لذّت می‌برد که بچّه‌اش الآن غذاخور شده و به غذا افتاده است. مادر زحمت را می‌کشد و دارد می‌دهد، این هم می‌خورد امّا تا یک ملچ ملوچی راه می‌اندازد، او کیف می‌‌کند.

 
در بزرگسالی هم همین ‌طور است. منتها آن موقع چون بچّه است، کیف می‌کند و به تعبیری لپش را هم می‌گیرد و می‌کشد، یا بوسش می‌کند و یا یک کسی احساساتش نسبت به بچه‌ها بیشتر می‌شود، یک نیمچه گازی هم می‌گیرد و صدای بچه را هم در می‌آورد امّا کیف می‌کند که بچّه به غذا افتاده است. چون بچّه‌‌اش را دوست دارد، خوشش آمده، درست است زحمت کشیده، خرج کرده، کلّی وقت گذاشته و مثلاً بادام را این‌ طور کرده، یا وقت گذاشته برود تازه‌اش را گیر بیاورد و ...، امّا همین که بچّه‌اش می‌خورد، کیف می‌کند.

 
بزرگ‌تر هم می‌شود، همین‌طور است. منتها وقتی بزرگتر می‌شود دیگر خجالت می‌کشد که این کار را بکند، امّا وقتی می‌بیند که این گل پسرش یا دخترش سر میز غذا آمده و به تعبیری سر سفره غذا نشسته و دارد به تعبیر عامیانه دو لپی هم می‌خورد، او کیف می‌کند. می‌گوید: نوش جانت، امّا دیگر حالا بزرگ شده رویش نمی‌شود برود لپش را بگیرد و بکشد امّا همان حالت کیف هست.

 
می‌خواهم عرض کنم پروردگار عالم هم به بندگانش کیف می‌کند. علّامه حسن زاده آملی بیان می‌فرمودند: ما چطور نسبت به اکل و شرب فرزندانمان به سرور و بهجت می‌افتیم، پروردگار عالم هم همین‌طور به سرور و بهجت می‌افتد و لذا هیچ گاه در باب هیچ چیزی منّت نمی‌گذارد و می‌گوید: من حتّی به تو عطا کردم که یک موقع تو خجالت نکشی.

 
امّا همین فرزندی که می‌بیند پدر و مادرش این ‌طور هستند، اگر با معرفت باشد، خودش باید بگوید: دست شما درد نکند، مامان دستت درد نکند، غذا خیلی خوشمزه بود و ... . وقتی چنین چیزی را بگوید، این مادر کیف می‌کند! در درونش وجدی به وجود می‌آید که فرزندش قدرشناس است. نمی‌خواهد منّت بگذارد، امّا قدرشناسی بحثش جداست.

 
لذا امکان دارد من و شما چیزی نگوییم، امّا او هم با عنایتی که دارد، همیشه بهترین چیز را که ما دوست داریم برای من و شما درست می‌کند. چیزی هم نمی‌گوید، امّا اگر یک موقعی کار به جایی بکشد، شاید یک گله‌ای بشود که مثلاً بگوید: یک دست درد نکند خشک و خالی هم نگفت – البته خدا در باب مادیات این گلایه را هم نمی‌کند - البته این، احتمال است و إلّا هیچ موقع هم نمی‌گوید امّا یک موقعی اصلاً لذّتش به این است که خوشش می‌آید بچه‌اش این‌ طور رشد پیدا کرده است.

 
حتّی بعضی‌ها که در بعد تربیتی، ضعیف هستند، هم همین حالت را دارند.  علّامه حسن‌زاده آملیمی‌فرمایند: مثلاً نگاه کنید بعضی‌ها در باب تربیتی، شاید در بعد قوی نباشند، ولی این ذات انسان است که خوشش می‌آید بچّه‌اش مثلاً این ‌طور قوی شده است. مثلاً بچّه یک مقدار جلوی پدرش می‌ایستد که این، بی‌ادبی است و نباید این کار را بکند. امّا بعد از اینکه قلدری کرد و رفت، پدر برمی‌گردد به همسرش می‌گوید: ببین! پدرسوخته مثل خود من، قلدر شده! یعنی کیف کرده که حالا مثل او شده، امّا در واقع این، بی‌ادبی است و عرض کردیم این در تربیت ضعیف است.

 
مثل اینکه پروردگار عالم نسبت به قلدری و بی‌ادبی آن شخص که به موسی ‌بن ‌عمران گفت: به خدا بگو من نمی‌خواهم تو خدای من باشی و رزق من را بدهی و ... ، چگونه برخورد کرد؟ گفت: تو نمی‌خواهی، ولی ما می‌دهیم! تو عارت می‌آید که بگویی: خدای من این است، امّا ما عارمان نمی‌آید که بگوییم: تو بنده مایی و ... .

 
*منّت نگذاشتن خدا، امّا زیر بار منّت بودن انسان!

 
منتها در مقابل ما هم باید مؤدّب باشیم. لذا این قسم اول که عرضه می‌دارد: «وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة» متعلّق به خداست. امّا در قسم بعدی از این فراز که می‌فرماید: «الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ»، یک مطلب هست. البته از آن «اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ الْقَائِلُ‏ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ»، کلاً دارد این مسئله را بیان می‌فرماید و ذیل یک مطلب و یک مقوله دارد بیان می‌شود، امّا تقسیم بندی این بحث شده است. لذا «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏»، از ناحیه انسان است؛ یعنی انسان باید مؤدّب باشد و به پروردگار عالم بگوید: ما که همیشه زیر بار منّت تو هستیم.

 
این را عرض کردم که مثلاً اگر یک موقع کسی که خیّر، مؤمن و متدیّن بود و خدا به او لطف و مرحمت کرده و تمکّن مالی داشت؛ به من و شما یا به یک مجموعه‌ای کمک کرد، درست نیست که ما بگوییم: حالا این خدا به او داده، مگر چه کار کرده؟! این بی‌ادبی است. البته او نباید منّت بگذارد، امّا ما هم نباید بی‌ادب باشیم.

 
بارها این نکته را عرض کردم که حضرت ثامن الحجج، قبله ایران، آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) فرمودند: «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللّه عزّوجلّ» آن کسی که نسبت به آن مخلوقی که عامل می‌شود نعمتی به دستش برسد (چون صاحب نعمت که پروردگار عالم است، امّا شاید کسی باعث ‌شود نعمتی به فرد دیگری برسد)، تشکّر نکند و قدردان او نباشد، «لم یشکر اللّه عزّوجلّ» از پروردگار عالم هم تشکّر نکرده است. نمی‌تواند بگوید که من می‌گویم: «الحمدللّه رب العالمین»، همان کافی است. تا به من داد، می‌گویم: خدایا! شکرت، او هم خوب وظیفه‌اش بود، مگر از کجا آورده؟! خدا به او داده! خیر، این عین بی‌ادبی است.

 
در این فرازها عرض کردیم که پروردگار عالم مرحمت می‌کند، «وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة» و منع به عطیه‌اش هم نمی‌کند، امّا «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ» که می‌گوییم مِن ناحیة العبدللّه تبارک و تعالی است، و إلّا حضرت حقّ، منت‌گذار نیست. ما می‌خواهیم بگوییم: ما زیر بار منّت تو هستیم. او می‌گوید: نه من منّت نمی‌گذارم، امّا ما می‌گوییم: خیر، شما بزرگوارید.

 
دیدید در تعارف خودمان هم نسبت به همدیگر، این ‌طور بیان می‌کنیم که خیلی هم عالی است، حال نسبت به ذوالجلال و الاکرام عرضه نداشته باشیم؟! عبد، باید ادب داشته باشد و ادب هم اقتضا می‌کند انسان نسبت به پروردگار عالم بگوید: «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ  بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» می‌دانیم تو داری عطا می‌کنی، لطف، محبّت و کرمت است، البته ما استحقاقی نداریم.

 
عبدی که وقتی غذا می‌خورد، این غذا تبدیل به گوشت، پوست، استخوان و خون می‌شود. بعد این گوشت و پوست و استخوان و تمام ماهیچه‌ها را نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات احدیّت در راه غیر خدا خرجش می‌کند، در حالی که پروردگار عالم آن رزق را به او داده. اگر خروجی این مطلب، خدای ناکرده در راه شیطان و ابلیس خرج بشود، معلوم است بشر باید خیلی بی‌ادب باشد. چون خداوند لطف کرده، محبّت کرده، عطا کرده و ما همیشه زیر بار منّت پروردگار عالم هستیم.

 
*دعای ابوحمزه؛ مرکز عرفان ‌سازی

 
ما چندین سال است که شرح دعای ابوحمزه را شروع کردیم و تا به حال فعلاً به اینجا رسیدیم، عرض کردم که دعای ابوحمزه یک مرکز عرفان سازی است. عرفان، عرفان که می‌شنویم و عارف بالله که می‌گوییم، توسط همین دعاست، اگر در آن تأمل کنیم. یک موقع است که ما همین ‌طور می‌خوانیم و می‌رویم. وقتی همین طوری می‌خوانیم، دیگر تأمل نمی‌کنیم که چه نکاتی دارد، در حالی که باید این نکات را از آن بیرون کشید.

 
به پروردگار عالم عرضه می‌داریم: «وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ «وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة»؛ اصلاً در صفاتت نیست که خودت امر به سؤال کنی و منع از عطیّه کنی. می‌گویم: ای خدا، شکی در این نیست که من وقتی درب خانه‌ات آمدم، تو عنایت می‌کنی و تا در زدم، عطا می‌کنی.

 
عطا یعنی استحقاقش را ندارم، لطف و محبّت توست، بزرگواری توست، تو داری عطا می‌کنی. حالا من بیان می‌کنم: «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» من می‌دانم که همه مملکت تو زیر بار عطای تو هستند. دلیل چیست؟ آن وقت عطای تو مگر یکی دوتا است؟ این بماند ان‌شاءالله در جلسه بعد عرض می‌کنیم.

 
از آنجایی که شروع کردیم بیان کردیم: «اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ الْقَائِلُ‏ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ- وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ ... إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک» ، تا این‌جا که می‌فرماید: « الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ»، این قسم تمام می‌شود و به فراز بعدی می‌رویم.

 
*اهل مملکت خدا!

 
«وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ  بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» اهل مملکت هم که دیگر معلوم است، همه عالم هستند، فقط ما نیستیم، حیوانات هم هستند. یک روایتی هست که خیلی عجیب است و آن اینکه حیوانات بیشتر شاکرند و می‌فهمند. حتّی بال زدن پرندگان و این حرکات ماهیان و نوع آب خوردنشان و اینکه باید به سمت بالا بیایند و ...، همه این‌ها را به عنوان شکر پروردگار عالم بیان کردند.

 
*راه از بین بردن اثر لقمه شبهه‌ناک

 
لذا برای ما هم بیان کردند: با بسم‌الله الرحمن الرحیم شروع کنید و با حمد هم تمام کنید. اولیاء الهی هم بیان فرمودند: اگر احساس می‌کنید خدای ناکرده شبهه‌ای در بعضی از لقمات باشد، ولو به اینکه از حلال به دست آوردی، امّا نمی‌دانی؛ برای هر لقمه، بسم الله الرّحمن الرّحیم بگویید. این‌گونه خیلی از آمال و دردها هم از بین می‌رود و اگر مریضی هم در آن باشد که ما نمی‌دانیم، از بین می‌رود.

 
ما خیلی چیزها را نمی‌دانیم، امّا احتمال مریضی هست، لذا بسم الله الرّحمن الرّحیم، خیلی خصایص دارد، امّا یکی از خصایص بسم الله الرّحمن الرّحیم در خوردن لقمه‌ها، این است که مریضی‌ها را از بین می‌برد. بد است آدم وقتی می‌خواهد غذا بخورد، بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم؟! مگر می‌شود کسی با نام پروردگار عالم چیزی را آغاز کند و آن ‌وقت در آن مفسده‌ای باشد؟! خیر، پروردگار عالم عنایت می‌کند.

 
*رأفت همیشگی

 
«وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» حالا عرض می‌کنم که اهل مملکت، همه را شامل می‌شود و پروردگار عالم به همه عطا می‌کند، منت هم نمی‌گذارد، امّا ما همیشه زیر بار منّتش هستیم. یعنی ادب اقتضا می‌کند که این چنین باشیم.

 
عرض کردم که چند مطلب را باید در ذهنمان به عنوان کد بچرخانیم، اگر این چند کد را دائم در ذهن بچرخانیم، دائم در عنایت پروردگار عالم هستیم و اصل هم آن چند کد همیشگی است که اگر این‌طور بشود، همیشه انسان در رأفت و محبّت پروردگار عالم هست و حواسش هم همیشه جمع است.

 
«الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ»، نسبت به خلق خودت، محبّت و رأفت تو، همیشگی است. عائد است، یعنی تکرار می‌شود. عود که بیان می‌کند، همیشگی است و بعد بیان می‌کنیم که چرا بیان می‌کند: «بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ».

 
خلاصه اینکه پروردگار عالم خیلی لطف دارد. می‌گوید: مسئلت کنید، هیچ موقع هم قانع نمی‌شود. مسئلت نکرده هم مرحمت می‌کند. حتّی کسی را هم که نمی‌شناسد، به او مرحمت می‌کند. حتی به یک بی‌ادبی، مثل گبر هم مرحمت می‌کند و موسی مؤدّب، می‌داند باید بگوید و امانتداری ‌کند، امّا حرف نمی‌زند. وقتی خود پروردگار عالم می‌گوید: بگو، با خجالت بیان می‌کند. لذا این دو بال پرواز (اطاعت و ادب) در انبیاء بیشتر است.

 
*فقیر پروردگار عالم یا سلطان سلاطین عالم؟!

 
حتی آن را هم بیان می‌کند که من می‌دهم، من عطا می‌کنم که عطا، لطفش است؛ بدون هیچ منّتی است. تازه یک کاری می‌کند که یک مواقعی ما فکر کنیم که راستی راستی مستحقش هستیم. یک موقع‌هایی ما گردن‌کشی هم در برابر پروردگار عالم می‌کنیم و می‌گوییم: حقّم است.

 
دیدید مثلاً یک کسی در مقابل فرزندش می‌گوید: من حقّم است؟! ما هم ممکن است تصوّر کنیم حقّمان است، ولی در اصل ما هیچ حقّی نداریم. حتّی حقّ نفس کشیدن هم نداریم، والله نداریم، چون خودش نفس را داده و خودش هم می‌گوید: بکش و هرموقع هم که بخواهد می‌گیرد. وقتی یک کسی می‌میرد، معنی‌اش چیست؟ یعنی حقّ نفس کشیدن ازاو گرفته شد. هوا که همان هواست، امّا مرد؛ یعنی تمام شد. ما چه ادّعایی در مقابل پروردگار عالم داریم؟! این نکته خیلی مهمی است، در آن تأمّل کنیم. این لطف خداست.

 
خدایا! تو این‌ طور مرحمت می‌کنی و ما هم این‌طور گناه می‌کنیم و بی‌ادبی می‌کنیم. باز هم لطفش است، باز هم عطایش هست، باز هم مرحمت می‌کند، باز هم رزق می‌دهد، باز هم آبرو می‌دهد، باز هم عنایت می‌کند به امیدی که یک روز راستی برگردیم. به امیدی که یک روز به ما بفهماند که شما هیچید، خدا کند که بفهمیم. «یا ایّها النّاس انتم الفقراء الی اللّه» که البته عند الاولیاء، فقیر پروردگار عالم، سلطان سلاطین عالم است، اگر انسان بفهمد!

 
*بدترین خواب

 
خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار بگردان. همین دعای روز اوّل ماه مبارک که عرض کردم هر روز بخوانید: «اللّهمّ اجعل صیامی فیه صیام الصائمین وقیامی فیه قیام القائمین ونبّهنی فیه عن نومة الغافلین»، پس یعنی خوابم، خواب غفلت است که خواب غفلت، بد خوابی است. خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار و هشیارمان بگردان.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: آیت الله قرهی , بیت المهدی , عباس آیاد , هیئت منتظران مهدی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2816
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1946
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392
 

 

به دو چیز معروف بود: تعبیر خواب و کار خیر. شغلش کفاشی بود اما مغازه کوچک و محقرش پیش و بیش از آنکه محلی برای کسب باشد مامنی برای حل گره ها بود.دکانش نه فقط محل تعبیر که تاویل خواب هم بود، نسخه هایش شامل آیات قرآن، ادعیه و نذورات بود، اما نه مثل بعضی که با مقدسات تجارت می کنند، که او با خدا معامله کرده بود.

به گزارش پایگاه 598، حاج اکبر کفاش (اکبر نیکزاد) پیرمرد باصفای قمی در آستانه شب های مبارک قدر دعوت حق را لبیک گفت و به ملکوت اعلی پیوست.
 
به دو چیز معروف بود: تعبیر خواب و کار خیر. شغلش کفاشی بود اما مغازه کوچک و محقرش پیش و بیش از آنکه محلی برای کسب باشد مامنی برای حل گره ها بود.
 
دکانش نه فقط محل تعبیر که تاویل خواب هم بود، نسخه هایش شامل آیات قرآن، ادعیه و نذورات بود، اما نه مثل بعضی که با مقدسات تجارت می کنند، که او با خدا معامله کرده بود.
 
مرد وفا بود، سالها تا توان داشت از همسر بیمارش به شخصه پرستاری می کرد در حالی که اگر می دیدیش فکر می کردی خود نیاز به مراقبت و پرستاری دارد.
 
سفارش های رجبعلی خیاط را چه خوب به یاد داشت: از برخورد با نا محرم بپرهیزید، گرد غیبت نگردید و ...
 
و حرف آخر اینکه اگر از زندانی که برای خود می سازیم بیرون بیاییم و با چشم دل مردم اطراف مان را ببینیم، امثال او را خواهیم دید، کسانی را که بیش از آنکه در بین اهل زمین معروف باشند در بین اهل آسمان ها معروفند، چرا که اهل زمین به زمینیان می نازند و اهل آسمان به آسمانی ها.
 
حجت الاسلام موسوی مطلق از خطیبان اهل دل در رثای مرحوم علی اکبر کفاش این گونه نوشت:
در این دنیای به ظاهر شلوغ گاهی افرادی یافت می شوند خلوت، یعنی از کثرت به وحدت رسیده اند، چشمانت را باز کن اطرافیانت را خوب تماشا کن از اهل خانه ات تا عالم محله ات تا بقال و قصاب و راننده و شاطر و خیاط و کفاش… عارف فرزانه مرحوم حاج آقا فخر تهرانی فرموده بودند: خداوند در هر شهری در هر صنفی ولّی  از اولیاء خود دارد که حجت بر دیگران باشد.
 
یک شب خواب عجیبی دیدم، ارادۀ تعبیر خوابهای خودم را معمولاً ندارم. معبرهای  خوب را در ذهنم مرور کردم به دلم افتاد آن کفاشی که قبلاً رفته بودم و او را ملاقات ننموده بودم مجدداً بروم، وصفش را زیاد شنیده بودم می گفتند در تعبیر خواب کم نظیر است  و بسیاری از بزرگان نیز در تعبیر خواب به او مراجعه می کنند، البته تنها هنرش این نبود، هنرش در بندگی خدا بود در دستگیری از ضعفا بود، صبح علی الطلوع بعد از زیارت کریمه اهل بیت علیهم السلام کوچه پس کوچه ها را پشت سر گذراندم مغازه او که حالا دیگر شبیه به یک موسسه خدمات رسانی به محرومین است را پیدا کردم. با محبت پذیرفت و گفت بگو چه دیده ای؟ گفتم : خواب دیده ام رفته ام حرم سیدالشهداء علیه السلام ولی مأمورین عراقی نمی گذارند کسی وارد حرم بشود. الا جنازه ها را با  تابوت اجازه ورود می دادند، در همین حین یک مأمور عراقی صدا زد:  آقا سیّدعباس ! بیا جنازه ات را بگیر و برو حرم،  خنده ام گرفت گفتم:  جنازه خودم را ؟! گفت:  بله! رفتم و زیر یک تابوت را گرفتم از زیر تابوت می دیدم جنازه ام کفن شده درون تابوت قرار دارد، به محض ورود به حرم جنازه، بلند شد دست ادب به سینه گذاشت و سلام کرد و دوباره خوابید، بنده هم در زیر تابوت یک دست به سینه و دست دیگرم زیر تابوت بود و از خواب بیدار شدم.
 
لبخندی زد و گفت: آقا سیّدعباس قربون خودت و جدّت برم خدای متعال به برکت امام حسین علیه السلام یک دختر  و با برکت به شما عنایت می کند، تعجب کردم ولی قبول نمودم و همینطور هم شد، یک هفته بعد متوجه شدیم که قرار است خدا فرزندی عنایت کند و پس از مدتی فهمیدیم دختر است… این خواب باعث شد با یک مرد کاملاً بیدار آشنا شوم و هر  از چندگاهی محضرش شرفیاب می شدم.
 
روی نماز اول وقت، دعا در حق دیگران، اقامۀ عزای اهل بیت علیهم السلام  و خدمت به خلق الله از هر طریق ممکن و درک محضر عالمان تأکید داشتند و عجب ایامی  به سمت محبوب پرکشید، فقرا و یتیمانی که وی به آن ها سرکشی می کرد دیگر از امشب حاج اکبر را نخواهند دید کما اینکه خرابه های کوفه نیز….
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2663
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392
روش عرفان حلقه بسیار خطرناک و مبتنی بر اکسورسیزم مسیحی است/فرقه حلقه در حال دریافت مبالغ کلان از مردم به اسم درمان است

 

حجت الاسلام محرابی مدیر موسسه فرق و ادیان گفت: روش درمانی طاهری که بسیار خطرناک هست مبتنی بر رابطه با اجنه یا همان اکسورسیزم(جن گيري) مسیحی است.

محرابی در گفتگو با رجانیوز ضمن هشدار به خانواده ها اظهار داشت: شبکه شعور کیهانی که طاهری رهبر فرقه مدعی ارتباط با روح القدس بود رسما نوعی جن گیری مدرن است و بسیاری از افرادی که تحت درمان این فرقه قرار گرفته اند نه تنها خوب نشده اند بلکه دچار وسواس های ذهنی،فراموشی،رعشه،ترس،بیخوابی و حتی دیدن برخی موجودات(جن)در منازل خود شده اند.
 
محرابی یادآور شد: بررسی‌های دقیق نشان می‌دهد بسیاری از افرادی که وارد این فرقه شده اند بعد از مدتی با بازگشت بیماری مواجه بودند وحتی افرادی بخاطر اطمینان به این روش از مراجعه به پزشک خودداری کرده اند که دچار تشدید بیماری شده اند.
 
وي گفت: طاهری مدعی بود که روش وی بر اساس دریافتهای شخصی وی است و این در حالیست که با تجربه های شخصی غیر علمی کسی حق ندارد با جان مردم بازی کند.
 
محرابی اظهار داشت: بیشتر مسترها(سرگروه های آموزشی)فرقه حلقه در حال دریافت مبالغ کلانی از مردم به اسم درمان و آموزش هستند که این کار نوعی کلاه برداری محسوب می شود.
 
محرابی گفت:عرفان حلقه نه تنها اسلامی نیست بلکه انحرافات فراوانی دارد.وی با یادآوری اهانتهای طاهری به رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله؛تمسخر مهدویت،اهانت به قران و پیامبران الهی و دفاع از شیطان،این فرقه را یکی از منحرف ترین فرقه ها دانست.
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اجـــتماعــــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3044
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

 

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام  قَالَ قُلْتُ آيَتَانِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا قَالَ وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَةً قَالَ أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَمِمَّ ذَلِكَ قُلْتُ لَا أَدْرِي قَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَةِ الدُّعَاءِ قَالَ:

 

تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَاءِ

 

به امام صادق (عليه السلام) گفته شد :  . . . قول خدا ي عز و جل كه " ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم": «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»،  اما ما او را مى‏خوانيم و اجابتى دريافت نمى‏كنيم،

 

فرمود: به نظر تو خداوند وعده خلافى مى‏كند؟

 

گفتم: نه، فرمود: پس اين از چه راه است؟ گفتم: نمى‏دانم،

 

فرمود: ولى من به تو خبر مى‏دهم، هر كه خدا عز و جل را اطاعت كند در آنچه به او فرمان داده است و سپس او را از جهت دعا بخواند، خدا اجابت كند،

 

گفتم: جهت دعا چيست؟

 

فرمود: راه دعا اين است كه

 

1.خدا را سپاسگزارى و حمد كنى و نعمتى كه به تو داده است ياد آور شوى

 

2. او را شكر گزارى

 

3.سپس صلوات فرستى بر محمد (ص) و آلش

 

4.سپس گناهان خود را ياد كنى و بدان‏ها اعتراف نمائى

5.سپس از آنها به خدا پناه برى،

اين راه دعا است،

منبع : اصول كافى ، ترجمه كمره‏اى، جلد ‏6، صفحه : 69

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1972
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

چند نكته ي مهم پيرامون سجده واجب قرآن

 

‌الف ) در چهار سوره از قرآن مجيد، آيۀ سجده وجود دارد:

 

1- سورۀ والنّجم (‌آيه 62) [سوره ي 53 قرآن است ودر جزء 27 مي باشد]

 

2- سورۀ إِقرأ (يا همان سوره علق آيه 19) [سوره ي 96 قرآن است ودر جزء 30 مي باشد]

 

3- سورۀ ألم تنزيل (يا همان سوره سجده آيه 15) [سوره ي 32 قرآن است ودر جزء 21 مي باشد]

4- سورۀ حم سجده (يا همان سوره فصلت آيه 37) [سوره ي 41 قرآن است ودر جزء 24 مي باشد]

ب) انسان چه آيه ي سجده را بخواند و چه بشنود بايد سجده كند ؛ پس در جلساتي كه قاري تلاوت مي كند و ما هم آرام تكرار مي كنيم ؛مثل اعمال ام داوود در اعتكاف و يا قرآن خواني در مساجد و جلسات،  2 سجده واجب مي شود

ج)  اگر انسان، آيۀ سجده را از كسى كه قصد خواندن قرآن‌را ندارد، بشنود و يا آن‌را از مثل راديو ضبط بشنود، اگر مستقيم نباشد؛ لازم نيست سجده كند (البته اگر خودش تكرار كند ، براي خواندن بايد سجده كند ، اما براي گوش دادن لازم نيست)

د) ‌در سجدۀ واجب قرآن،بايد بر چيزي سجده كند كه سجده بر آن صحيح است و نمى‌شود بر چيزهاى خوراكى و پوشاكى سجده كرد، ولى ساير شرايطى كه در سجدۀ نماز لازم است، در اين سجده واجب نيست.

ه) سجده را بايد بعد از تمام كردن آيه ي سجده دار  انجام داد؛ نه بعد از قرائت كلمه سجده دار

و) هر گاه شخصى در سجدۀ قرآن، پيشانى خود را به قصد سجده بر زمين بگذارد، حتى اگر ذكرى هم نگويد، كافى است هر چند مستحب است اين ذكر گفته شود: لا الٰهَ الّاٰ اللّٰهُ حَقَّاً حَقَّاً. لا الٰهَ الّاٰ اللّٰهُ ايمٰاناً وَتَصْديقاً. لا الٰهَ الّاٰ اللّٰهُ عُبُودِيَّةً وَرِقَّاً. سَجَدْتُ لَكَ يٰا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْكِفاً وَ لا مُسْتَكْبِرَاً، بَلْ انا عَبْدٌ ذَليلٌ ضَعيفٌ خٰائِفٌ مَسْتَجيرٌ.


به توضيح المسائل مراجع از مساله 1093 تا مساله 1099 مراجعه شود

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: احـــــــــــکـــام , ,
:: بازدید از این مطلب : 3395
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه