میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3173
:: باردید دیروز : 5128
:: بازدید هفته : 14113
:: بازدید ماه : 45162
:: بازدید سال : 45162
:: بازدید کلی : 910596
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

نکاتی از سخنرانی حجت الاسلام حسن آبادی را بخوانید:

*در میان اهل بیت صفت مهربانی خاص امام رضا(ع) است، قدیم ها که حمام ها خزینه داشت نابینایی به حمام رفته بود و وقتی صدای ورود کسی در آب خزینه را شنید پرسید: کسی در حمام است؟ پاسخ داد بله من هستم، گفت بی زحمت پشت ما را کیسه بکش، مرد گفت چشم و شروع کرد به کیسه کشیدن، دقایقی بعد نفر سوم وارد شد و گفت صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا جواب آمد و علیک السلام، نابینا گفت چرا به علی بن موسی الرضا سلام دادی جواب داد: ای مرد نا بینا کسی که درحال کیسه کشیدن پشت تو است آقا علی بن موسی الرضا است.

*ما اگر یک ظرفی ببریم برای همسایه مان و در آن گل باشد و از آنها بخواهیم برای ما در آن آب بریزند، اینکار را نخواهند کرد، اگر آیینه دل ما زنگار بگیرد نور خدا به او میخورد ولی قابلیت انعکاس ندارد.

*گاهی آنقدری که به میز و ماشین و پست و مقام محبت داریم هیچ وقت به اهل بیت محبت نداریم.

*تمامی کسانی که به جایی رسیده اند اول دل را درست کرده اند، یعنی ریشه را درست کردند.

*آیت الله اراکی(ره) فرمود: در زمان آقا سید محمدعلی خوانساری که روس های کمونیست قم را اشغال کرده بودند، باران نمی آمد. مردم قم در خانه ایشان جمع شدند و تقاضا کردند که دعا کنند و نمازی برای باریدن باران بخوانند. آقای خوانساری پا برهنه شدند و به محل استقرار روس ها رفتند، نماز باران خواندند. نماز تمام شد در مسیر برگشت، بارانی گرفت که در قم بی سابقه بود و رودخانه قم  پر از آب شد.

*رسیدم خدمت آقا شیخ رجبعلی خیاط و گفتم آقا نصیحتی کنید. آقا فرمودند نجاری بلدی؟ گفتم اتفاقا من نجارم، گفت: یک در بساز و بگذار برای قلبت، نگذار هر کسی وارد قلب تو شود، اینجا کار من می لنگد، قلبم دست خودم نیست، این قلب حرم خداست. چرا این و آن باید بیایند در این قلب؟

 

منبع:عقیق

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1650
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

سایت بنیاد مهدی موعود(عج) استان تهران مورد حمله هکرهای وهابی قرار گرفت و چند ساعت از دسترس خارج شد.

عقیق:در شامگاه روز جمعه دوم اسفند ماه سایت بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) استان تهران به نشانیhttp://mahdi.cc  مورد حمله هکری معاندین مهدویت قرار گرفت که پس تلاش چند ساعته توسط کادر فنی بازگردانده شد.

حجت‌الاسلام مرتضی عباسیان مدیر بنیاد مهدی موعود(عج) استان تهران در این باره گفت: کسانی که به دنبال ایجاد اختلاف بین شیعه و اهل سنت هستند، در صفحه هک شده به طرح شبهه‌ای به زبان عربی پرداختند که بارها و بارها به آن پاسخ داده شده است.

وی با بیان اینکه نوشته‌ هکرها نشان از سلفی‌بودن آن‌ها دارد، ادامه داد: ما این نوع اقدامات را دسیسه‌ای از سوی دشمنان حضرت ولی عصر(عج) نمی‌دانیم، بلکه آن را نشانه تأثیر مهدویت در فضای مجازی تلقی می‌کنیم، زیرا دشمنان توانایی تحمل چنین فعالیت‌هایی را ندارند و ما مصمم هستیم که با عزم جدی‌تر به ادامه فعالیت و توسعه فعالیت‌های خود بپردازیم.

به گزارش فارس، علاقه‌مندان برای دریافت مطالب مهدوی و آموزش مجازی معارف مهدوی می‌توانند از اینجا وارد سایت مهدویت شوند.


منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2318
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

عقیق:  «میکروفون ناموس مجری است و کسی نمی تواند از او بگیرد و تنها یک قشر می توانند میکروفون از مجری بگیرند که آنها هم الحمدلله هفت‌تیر هم می کشند» این هاسخنانی بود  که مجری برنامه درحضور وزیر کار و در یک برنامه رسمی به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب وقتی می خواست مداح برنامه را دعوت کند بر زبان راند. البته مزه پراکنی های محمود شهریاری به همین جا هم ختم نشد و هنگام اهدای هدیه مداح گفت: «این هدیه پاکت مداحی نیست، حلال است!»

 

این که امروز جناب مجری شمشیرش را رو به ذاکران اهل بیت(ع) گرفته چندان جای تعجب ندارد چرا که حاشیه سازی و ها و حرمت شکنی های جناب ایشان نه برنامه زنده می شناسد و  نه حرمت و اخلاق. همین چندی پیش بود که او در یک برنامه زنده از میهمان برنامه اش پرسید همسر شما شبیه چه میوه ای است؟ و با واکنش قاطع سوال شونده روبرو شد. همین اتفاق بود که محمود شهریاری را تا مدت ها ممنوع التصویر کرد و البته با توصیه هایی این روزها هم دوران تبعیدش را در فیتیله ای ها می گذراند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1842
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

چرا انسان ظالم شبیه مظلوم است؟ /چون به قصدی ظلم می‌کند که به آن نمی‌رسد

  • انسان وقتی ظالم است شبیه به مظلوم است. به تعبیر دیگر، انسان موجود ظالمی است که در عین ظالم بودن، مظلوم است. انسان وقتی به خودش ظلم می‌کند، از یک زاویۀ دیگر، می‌شود گفت که مظلوم و ستمدیده است. چرا انسان ظالم شبیه مظلوم است؟ چون او به یک قصدی ظلم می‌کند و معصیت انجام می‌دهد که به آن قصد نمی‌رسد. امام حسین(ع) می‌فرماید: «هر كس بخواهد از راه گناه به مقصدى برسد، ديرتر به آرزویش خواهد رسید و زودتر به خطر می‌افتد؛ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ كَانَ‏ أَفْوَتَ‏ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِي‏ءِ مَا يَحْذَرُ» (کافی/2/373) کسی که ظلم می‌کند در واقع اشتباه کرده و وقتی گناه می‌کند نتیجه‌ای که می‌خواهد را از گناهش به دست نمی‌آورد، لذا به تعبیری می‌شود گفت دچار سوء تفاهم است. از این بابت قابل ترحم و دلسوزی است.
  • وقتی انسام ظلم، جنایت و گناهی انجام می‌دهد، خودش به تعبیری مظلوم است. البته این چیزی از جرم گنهکار و ظلم جنایتکار کم نمی‌کند، ولی خوب است لااقل هرکس گاهی اوقات از این زاویه هم به خودش نگاه کند؛ یعنی دربارۀ خودمان این تصور را داشته باشیم که آن وقت‌هایی که به زعم خودمان با زرنگی منفعت ناسالمی را نصیب خودمان می‌کنیم، در واقع داریم سر خودمان را کلاه می‌گذاریم. کسی که گناه می‌کند در حقیقت دارد خودش را از لذت بیشتر، محروم می‌کند و به خودش ظلم می‌کند. آدم باید دلش برای خودش بسوزد. در مضامین ادعیه هست که از نفس خودمان پیش خدا شکایت می‌کنیم. در دعای دوم از مناجات‌های معروف به «خمس عشر»، امام سجاد(ع) می‌فرماید: «خدایا به تو شکایت می‌کنم از نفسی که مدام من را به بدی امر می‌کند و... ؛ إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ مُولَعَةً...»(مفاتیح الجنان) در دعای کمیل هم که حضرت امیر(ع) به کمیل تعلیم کردند، می‌خوانیم: «من به خودم ظلم کردم؛ الهی ظَلَمْتُ‏ نَفْسِي‏ وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي‏»(مفاتیح الجنان) اینجا بنده، مانند بچه‌ای که به خودش آسیب رسانده و دست و پای خودش را مجروح کرده است و می‌رود پیش مادرش و از خودش شکایت می‌کند، پیش خدا می‌رود و از خودش شکایت می‌کند.

فریب‌کاری ذاتی نفس انسان، یکی از عوامل پنهان کردن خواسته‌های بد پشت خواسته‌های خوب است

  • در بحث مبارزه با هوای نفس پنهان باید در نظر بگیریم که یکی از عوامل پنهان شدن خواسته‌های بد و هوس‌های ما پشت سر خواسته‌های دیگرِ ما-که ممکن است به ظاهر خواسته‌های خوبی باشند- این زرنگ‌بازی و فریب‌کاری نفس، در ذات انسان وجود دارد. آدم ذاتاً موجودی است که می‌خواهد زرنگی کند و اگر نفس خودش را رها کند، دوست دارد سر همه را کلاه بگذارد، حتی سر خودش را هم کلاه می‌گذارد، و این به خاطر نفس مکّار اوست. به جز اولیاء خدا، همه یک بهره‌ای از این زرنگ‌بازی را دارند. این زرنگ‌بازی باعث می‌شود انسان بدی‌های خود را مخفی کند.
  • انسان چون دوست دارد پیش خودش و دیگران، به عنوان یک آدم خوب شناخته شود، بدی‌های خودش را ندیده می‌گیرد و پنهان می‌کند یا اینکه بدی‌های خود را انکار می‌کند و آنها را به صورت‌های مختلف توجیه می‌کند. حتی بدی‌های خود از چشم خودش هم پنهان می‌کند. اگر انسان بدی‌هایش را از خودش هم پنهان کند، می‌شود «متکبر» و اگر بدی‌های خود را پیش دیگران پنهان کند می‌شود «ریاکار».

انکار کردن عیوب و بدی‌های نفس، زرنگی نیست/ زرنگی این است که عیوب نفس خودمان را درِ خانۀ خدا اقرار کنیم

  • این زرنگ‌بازی‌های که آدم‌ دارد، به او لطمه می‌زند و او را عقب نگه می‌دارد. فرض کنید یک پمپ بنزینی باشد که به خاطر پاکیزگی هوای شهر، هر خودرویی که در حال بنزین زدن است، در همان‌جا معاینه فنی (تست تنظیم موتور) را هم به صورت رایگان انجام دهد و اگر ایرادی داشت یک کارتی به راننده بدهد تا هر موقع خواست به تعمیرگاه ویژه مراجعه کند و به صورت رایگان خودروی خود را تعمیر کند. اگر کسی از این شرایط استفاده نکند و با اینکه خودروی او ایراد فنی دارد، آن ایراد را انکار کند و بعد فکر کند که زرنگ‌بازی کرده است، آیا سر خودش را کلاه نگذاشته است؟ چون او دارد به خودش ضرر می‌رساند.
  • انکار کردن عیوب نفس زرنگی نیست، زرنگی این است که برویم به درگاه خداوند و عیوب نفس خودمان را اقرار کنیم و از خداوند بخواهیم این عیوب را درمان کند. کسی که درِ خانۀ خداوند، به گناهان و بدی‌های خودش اعتراف نمی‌کند، در واقع دارد بدی‌های خودش را از خودش هم پنهان می‌کند. انسان گاهی اوقات زرنگ‌بازی در می‌آورد یا برای اینکه به نتیجۀ خوب بودن‌هایش برسد عجله می‌کند و یا از روی غرور و تکبر، عیوب و بدی‌های خود را پنهان می‌کند و نمی‌گذارد موتور وجودش تعمیر شود. این انسان واقعاً بیچاره و مصیبت‌زده است و باید به حال این انسان گریه کرد. امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه علت گریه خود را همین مساله بیان می‌فرماید: چرا گریه نکنم؟ گریه می‌کنم به خاطر اینکه من وضعی برای خودم درست کرده‌ام که اگر در این وضع از دنیا بروم چه کار کنم... (فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِي وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِي وَ مَا لِي‏ لَا أَبْكِي‏ وَ مَا أَدْرِي إِلَى مَا يَكُونُ مَصِيرِي وَ أَرَى نَفْسِي تُخَادِعُنِي‏؛ مصباح‌ المتهجد/2/591)
  • آدم برای کسی که مظلوم است گریه می‌کند و یکی از کسانی که باید برایش گریه کرد، خودش است، یعنی باید به حال خودش گریه کند. بعضی‌ها در مناجات‌ها و توبه‌های خودشان اصرار دارند خدا را راضی کنند ولی به حال خودشان گریه نمی‌کنند. البته همین هم خوب است ولی خداوند آن وقتی بنده‌اش را بیشتر تحویل می‌گیرد که بنشیند و به حال خودش گریه کند و اعتراف کند که خودش را ضایع و تباه کرده است. در مناجات شعبانیه می‌خوانیم: «خدایا من عمر خودم را در بی توجهی نسبت به تو فنا کردم و ایام جوانی خود را در دوری از تو سپری کردم؛ وَ قَدْ افْنَيْتُ‏ عُمْرِي‏ فِي شَرَهِ‏ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبلَيْتُ شَبابِي‏ فِي سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْك‏»(اقبال الاعمال/2/686)

اگر اهل اعتراف به بدی‌های خود نباشیم، کم‌کم بدی‌های ما از دید خودمان هم پنهان می‌شود

  • آدم اگر اهل اعتراف کردن به بدی‌های خودش باشد کم‌کم عیب‌های خودش را می‌بیند، اما اگر اهل اعتراف کردن به بدی‌های خودش نباشد یک فرآیندی اتفاق می‌افتد که باعث می‌شود کم‌کم خودش از خودش هم پنهان شود و خودش را فقط آن‌طوری که تمایل دارد می‌بیند نه آن‌طوری که هست؛ یعنی حقیقت خودش را نمی‌بیند و به عیوب خودش نگاه نمی‌کند.
  • اگر انسان عیب‌های خودش را ببیند بنا نیست خودش به تنهایی آنها را برطرف کند بلکه این خداوند است که در صورت جدیت انسان، عیوب او را برطرف می‌کند. کافی است که انسان نفس خودش را مذمت کند و به عیوب خودش اعتراف کرده و مدام استغفار و تمنا و توسل کند و در کنار اینها یک‌مقدار هم مراقبت از نفس داشته باشد. بقیه کارها را خدا درست می‌کند.

آن چیزی که مراقبت از نفس را برای ما سخت می‌کند، انکار کردن بدی‌ها و عیوب نفس توسط خودمان است/ کسی که می‌خواهد خودش را بشناسد باید با خودش رو راست باشد و چیزی را از خودش پنهان نکند

  • فکر نکنید که مراقبت کردن از نفس در برابر بدی‌ها کار بسیار پیچیده‌ و سختی است. کافی است یک چیزهایی را رعایت کنیم؛ شبیه رعایت کردن مقررات راهنمایی رانندگی. اصلاً خداوند از ما کار پیچیده نمی‌خواهد و در قرآن کریم می‌فرماید: «خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته است؛ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»(بقره/185) آن چیزی که مراقبت از نفس را برای ما سخت می‌کند، انکار کردن بدی‌ها و عیوب نفس توسط خودمان است. لذا پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بیشترین چیزی که بر امت خودم می‌ترسم شهوت پنهان و .. است؛ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةِ وَ الرِّبَا»(کافی/5/124)
  • لااقل چیزی را از خودمان و خدای خودمان پنهان نکنیم، اگر خواسته‌های بدی هم داریم آن بدی‌ها را به درگاه خدا اعتراف کنیم و اقرار کنیم که ما این چیزهای بد را می‌خواهیم، شاید خداوند دستی روی سر و دلمان کشید و تغییر و تحولی در ما ایجاد کرد و وضعمان درست شد. اگر می‌خواهیم به خودشناسی یا معرفت نفس برسیم، نباید بدی‌های خودمان را از خودمان پنهان کنیم. امام صادق(ع) می‌فرماید: «اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، منظورشان علم معرفت نفس است؛ الْعِلْمُ أَصْلُ كُلِّ حَالٍ سَنِيٍّ وَ مُنْتَهَى كُلِّ مَنْزِلَةٍ رَفِيعَةٍ وَ لِذَلِكَ قَالَ النَّبِيُّ ص طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِيضَةٌ عَلَى‏ كُلِ‏ مُسْلِمٍ‏ وَ مُسْلِمَةٍ أَيْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْيَقِينِ وَ قَالَ عَلِيٌّ ع اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ‏»(مصباح الشریعه/ص13) یعنی خودشناسی واجب است و کسی که می‌خواهد خودش را بشناسد باید با خودش رو راست باشد و چیزی را از خودش پنهان نکند؛ یعنی عیوب و بدی‌های خود را انکار نکند و از خودش پنهان نکند.

بعضی‌ها شهوت پنهان خود را پشت مسلمانی کردن‌شان مخفی می‌کنند/ امان از آدم‌های مذهبی‌ای که هوای نفس پنهان دارند و اهل گریه و توبه نیستند

  • یکی از گیرهای اساسی و مهمی که بسیاری از ما داریم «هوای نفس پنهان» یا «شهوت پنهان» است. اینکه کسی شهوت پنهان خود را پشت سر مسلمانی کردن خودش مخفی کند، خیلی بد و خطرناک است. امان از انسان‌های متدینی که خودشان را نساخته‌اند و هوای نفس پنهان دارند و بدی‌های خود را انکار کرده یا توجیه می‌کنند. چون اینها عیوب پنهان خود را با آب دعا و توبه شستشو نمی‌دهند و اهل گریه و توبه و اعتراف به گناه نیستند. اگر انسان این اعتراف به بدی‌ها را پیش خودش انجام ندهد، کم‌کم بدی‌هایش روی هم تل‌انبار می‌شود و تبدیل به بیماری‌های لاعلاج روحی می‌شود. حالا اگر این شخص، در مجموعۀ بچه‌مذهبی‌ها باشد، همۀ این بدی‌ها و عیوب تل‌انبارشدۀ خود را با پوشش دینی، توجیه خواهد کرد و این خیلی خطرناک است.
  • یکی از دلایل ضعف جامعۀ اسلامی و گروه مسلمانان همین است که بعضی‌ها فقط از نظر عقیدتی مؤمن بشوند و از نظر هویت دینی جزء گروه مسلمانان و گروه اهلبیتی‌ها محسوب شوند و اهل نماز و قرآن هم بشوند، اما به همین اکتفا کنند و دیگر هیچ زحمتی برای خودسازی و مبارزه با نفس نکشند. خدا اینها را ضعیف می‌کند. آن وقت همین‌ها می‌نشینند و می‌گویند: «ما مسلمان‌ها ضعیف هستیم و کفار مدام دارند به ما ظلم می‌کنند»! در حالی که خود اینها اصلاً روی خودشان کار نکرده‌اند و قوی نشده‌اند که بتوانند جلوی این ظلم‌ها را بگیرند؛ فقط آمده‌اند عضو گروه مؤمنان و مسلمان‌ها شده‌اند. باطل که توان ضربه زدن به مؤمنین را ندارد، باطل کجا و ضربه به مؤمنین کجا؟ در حقیقت این ضربه‌ها کار خود خداست که به وسیلۀ یک یا چند گروه ضعیف باطل صورت می‌گیرد، به این دلیل که گروه مؤمنان حاضر نشده‌اند برای مبارزه با نفس خودشان زحمت بکشند و به همین که عضو گروه مؤمنان باشند، بسنده کرده‌اند؛ این ضربه‌ها برای بیدار کردن و هشیار کردن مؤمنان است.

شهوت پنهان برای امت اسلامی بسیار مهلک بوده و یکی از دلایل ریزش‌هاست

  • شهوت پنهان برای امت اسلامی بسیار مهلک و خطرناک است و یکی از دلایل ریزش‌ها نیز همین است. بعضی‌ها را می‌بینید که قبلاً آدم خوبی بوده‌اند اما بعداً سقوط می‌کنند، چون شهوت پنهان داشته‌اند. به عنوان مثال، زبیر با وجود سوابق خوبی که داشت اما به خاطر یک شهوت پنهان(حسادت پنهان) سقوط کرد. او در جریان یک مأموریتی که در زمان رسول خدا(ص) داشت یک حسادتی در قلبش نسبت به علی(ع) ایجاد شد و آن را پنهان کرد تا اینکه در اثر همان حسادت پنهان سقوط کرد. (موسوعۀ التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی/ج4/ص620)
  • شهوت پنهان فقط منحصر به مسمانان نیست، غیرمسلمان‌ها و کافران هم می‌توانند شهوت پنهان داشته باشند. بعضی از کافران، کفر خود(عیوب خود) را پشت سر دلایل موجه و منطقی پنهان می‌کنند؛ و چنین کافرانی غالبا انسان‌های خیلی رذل و خبیث هم هستند. به عنوان مثال برخی از کافرانی که کفر خود را پشت سر دلایل موجه پنهان می‌کنند، می‌گویند: «ما به خاطر حقوق بشر با اسلام مخالفت می‌کنیم» در حالی که دروغ می‌گویند. اینها مشکل‌شان جای دیگری است، مثلاً پذیرش اسلام، دینداری، و عبادت برایشان سخت است یا اینکه نسبت به مؤمنین حسادت می‌کنند اما واقعیت را نمی‌گویند و در عوض سعی می‌کنند با بهانه‌تراشی و آوردن دلایل منطقی و فلسفی، اسلام را از چشم‌ها بیاندازند. اینها هم دارند پنهان‌کاری می‌کنند. اینها اسیر شهوات و هوای نفس خودشان هستند ولی صداقت ندارند و بدی‌های خود را توجیه می‌کنند.
  • امروزه در دانشگاه‌های غربی در حوزۀ علوم انسانی، تئوری‌های بسیاری طراحی شده است تا نظام سلطه و زندگی غلط در غرب را توجیه کنند؛ یعنی سعی می‌کنند آدم‌ها را توجیه کنند که برده شدن در مقابل نظام سلطه را بپذیرند. اینها هم از جلوه‌های عدم صداقت آنهاست. همین شهوات پنهانی وجود دارد که از درون آنها فمینیسم و بحث‌های حقوق بشری و برخی قوانین حقوقی در می‌آید.

مهمترین راه برای رهایی از شهوات پنهان اعتراف مکرر به آنها درِ خانۀ خداست/ ما نیاز به یک نوع صداقت عمیق داریم تا دچار شهوت پنهان نشویم

  • کسی که دچار شهوت پنهان است و می‌خواهد خودش را نجات دهد، باید با اعتراف مکرر به گناه و ضعف‌های و عیوب خودش به درگاه خداوند متعال، خودش را نجات دهد؛ این مهمترین راه برای رهایی از شهوات پنهان است. 
  • علت شهوت پنهان، زرنگ‌بازی و فریب‌کاری نفس انسان است، به حدی که گاهی نمی‌خواهد پیش خداوند به این شهوات اعتراف پنهان کند و گاهی نمی‌خواهد پیش خودش به آنها اعتراف کند. این نکته خیلی مهم است که ما نیاز به یک نوع صداقت عمیق داریم تا دچار شهوت پنهان نشویم و الا انسان موجود توجیه‌گری است و می‌خواهد زرنگ‌بازی در بیاورد و سر خودش و دیگران را کلاه بگذارد و این اختصاص به افراد مذهبی هم ندارد، غیرمذهبی‌ها و کافران هم این‌گونه هستند. همه باید روی خودشان کار کنند تا بدی‌های پنهان نداشته باشند؛ البته نمی‌گوییم کسی نباید بدی داشته باشد، بلکه می‌گوییم کسی نباید بدی‌ پنهان داشته باشد، یعنی بدی‌های خود را پنهان نکند و انکار نکند و پیش خودش و در خانۀ خدا به آنها اقرار کند.

از کجا بفهمیم که شهوت پنهان داریم؟ / از روی آثار شهوات پنهان: عصبانی‌ شدن‌های بی‌خود یا بیش از حد،  منفی‌بافی،  غم و اندوه بی‌جا

  • حالا از کجا بفهمیم که شهوت پنهان داریم؟ از روی آثار شهوات پنهان خودمان می‌توانیم به وجود آنها در خودمان پی ببریم. مثلاً یکی از آثار بدی‌های پنهان، عصبانی‌ شدن‌های بی‌خود است. بعضی‌ها سر یک چیزهایی، زیادی عصبانی می‌شوند(بیش از حدّ عصبانی می‌شوند) مثلاً کسی یک کاری می‌کند که شما خیلی عصبانی می‌شوید و به‌هم می‌ریزید، در حالی که واقعاً آن کار نباید شما را این‌قدر عصبانی می‌کرد. در برخی از این مواقع باید بفهمید که ایراد شما از یک جای دیگری است. باید ببینید کدام شهوتِ برآورده نشدۀ شماست که باعث عصبانیت شما شده؛ خواستۀ پنهانی که نمی‌توانید به کسی بگویید و حتی پیش خودتان هم حاضر نیستید به آن اعتراف کنید ولی برآورده نشدن آن دوست‌داشتنی پنهان، شما را به شدت عصبانی و ناراحت کرده است.
  • یکی دیگر از آثار شهوات پنهان این است که آدم منفی‌باف می‌شود. مثلاً بعضی‌ها همه‌چیز را به اوضاع و احوال مملکت ربط می‌دهند و مدام منفی‌بافی می‌کنند. به عنوان مثال وقتی می‌بینند که یک کسی از چراغ قرمز رد شده، شروع به سیاهنمایی اوضاع مملکت می‌کنند و همۀ نظام را زیر سؤال می‌برند فقط به خاطر اینکه یک نفر از چراغ قرمز عبور کرده است!
  • برخی از منفی‌بافی‌ها ناشی از حسادت است. مثلاً اگر شما نسبت به کسی حسادت داشته باشید، عیوب او را بیشتر می‌بینید و اگر حسادت خود را پنهان کرده باشید، نمی‌توانید تشخیص دهید که این منفی‌بافی شما ناشی از حسادت است.
  • یکی دیگر از آثار شهوات پنهان غم و اندوه بی‌جا و بی‌مورد است. این غم و اندوه در اثر به دست نیاوردن و نرسیدن به دوست‌داشتنی‌هایی است که انسان حتی رویش نمی‌شود بگوید من این چیزها را دوست دارم. انسان در اثر نرسیدن به شهوات پنهان، گاهی دلش می‌گیرد و غصه می‌خورد ولی نمی‌داند مشکلش از کجاست. حتی ممکن است در اثر این غصه خوردن‌ها، کم‌کم افسرده بشود.
  • دقت کنید که: «گاهی اوقات» غضب بی‌جا یا عصبانیت شدید ناشی از شهوات پنهان است، نه همیشه. یعنی این خشم و غضب، دلایل دیگری نیز می‌تواند داشته باشد لذا می‌گوییم «گاهی اوقات». مثلاً ممکن است عصبانیت و غضب بی‌مورد، ناشی از عوامل جسمی و فیزیولوژیکی انسان، یا شرایط محیط زندگی  و یا خصوصیات ژنتیک باشد. مثلاً بعضی‌ها به صورت ژنتیکی آستانۀ تحمل‌شان پایین است. اگر این موارد را کنار بگذاریم، در اغلب موارد می‌توان گفت عصبانیت بی‌جا و بیش از حدّ، ناشی از شهوت پنهان است. اگر انسان شهوات پنهان خود را ببیند و برای خودش حل کند و بین خودش و خدای خودش در میان بگذارد، خیلی راحت‌تر می‌تواند با ناملایمات و بحران‌های مختلف روبرو شود.

شهوت پنهان یعنی نفس ما قانع نشده است که از خواسته‌های بدش دل بکَند

  • نفس انسان خواسته‌های متنوع و زیادی از او دارد و برای اینکه به همۀ خواسته‌هایش نرسیده است ناراحت است، لذا سعی می‌کند این ناراحتیِ خود را یک‌جور دیگری بروز بدهد. ما نباید بگذاریم که نفس‌مان ناراحتی‌های ناشی از ناکامی‌ در برآورده شدن خواسته‌هایش را یک‌جور دیگری(مثل عصبانیت‌ بی‌‌مورد، غم و اندوه بی‌جا و ...) بروز بدهد. باید نفس خود را قانع کنیم که به این خواسته‌هایش نخواهد رسید و باید از آنها دل بکَند. شهوت پنهان یعنی نفس ما قانع نشده است که از آن خواسته‌های بدش دل بکَند، لذا مدام دارد نقشه می‌کشد و تلاش می‌کند تا از یک ‌طریقی به آن خواسته‌های بد و پنهانش برسد. حالا دلی که این‌طور باشد، آیا به دنبال خدا خواهد رفت؟! این دل اصلاً جایی برای خدا ندارد.
  • اگر در ابتدای این بحث تأکید می‌کردیم که هر کسی باید فلسفۀ رنج کشیدن در این دنیا را برای خودش حل کند(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَد؛ بلد/4)، به خاطر این بود که پذیرش این مسأله موجب می‌شود جلوی شهوات پنهان ما گرفته شود. باید مدام به خودمان بگوییم که در این دنیا نمی‌شود به همۀ خواسته‌هایت برسی لذا بی‌خود روی خواسته‌هایت پافشاری نکن و درِ خانۀ خدا به خواسته‌های پنهانی نفس خودت اعتراف کن. اگر این مسأله را برای خودمان حل کنیم دیگر بر روی برخی از دوست‌داشتنی‌های خودمان اصرار نخواهیم داشت.
  • یک روایت بسیار جالب دربارۀ شهوت پنهان این است که رسول خدا(ص) می‌فرماید: «اگر کسی دوست داشته باشد فردا زندگی کند، یعنی دوست دارد همیشه زندگی کند؛ مَنْ كَانَ يَأْمُلُ أَنْ يَعِيشَ غَداً فَإِنَّهُ يَأْمُلُ أَنْ يَعِيشَ أَبَدا»(کنزالفوائد/1/62) اما اگر از چنین کسی بپرسید که آیا دوست داری همیشه زندگی کنی؟ او می‌گوید: نه! در صورتی که واقعاً این خواسته را دارد ولی آن را پنهان کرده است و حتی خودش هم نمی‌داند که این خواسته را دارد.

یکی از مهمترین عوامل پنهان شدن هوای نفس، اصرار به بدی و گناه است/ کسی که بدی خود را پنهان می‌کند یعنی اصرار بر نگه‌داشتن آن بدی دارد

  • یکی از مهمترین عوامل پنهان شدن هوای نفس و شهوات در وجود انسان، اصرار بر بدی و گناه است. اگر کسی اهل پنهان کردن بدی‌هایش نباشد یکی از لوازمش این است که بر آن بدی‌ها اصرار ندارد. استغفار و توبه، اصرار بر گناه را از بین می‌برد. کسی که بدی خود را پنهان می‌کند و آن را انکار می‌کند معنایش این است که اصرار بر نگه‌داشتن آن بدی دارد.
  • اگر روی برخی از دوست‌داشتنی‌های پنهان خودت زیادی اصرار داشته باشی، به یک شهوت پنهان یا هوای نفس پنهان تبدیل می‌شود که بقیه زندگی تو را به‌هم می‌ریزد و نمی‌توانی بفهمی که چرا زندگی‌ات به‌هم خورده است.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «بزرگترین گناهان نزد خداوند گناهی است که صاحبش روی آن اصرار داشته باشد؛ أَعْظَمُ‏ الذُّنُوبِ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ ذَنْبٌ أَصَرَّ عَلَيْهِ عَامِلُه»(غررالحکم/201) متاسفانه نگاه عموم مردم به بزرگ بودن گناه، این‌طوری نیست، یعنی گناه را به خاطر حجم جنایتش بزرگ می‌دانند ولی طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع) باید این نگاه تغییر پیدا کند.‏ اصرار نداشتن روی گناه به چیست؟ به این است که توبه و استغفار کنیم و به درگاه خدا اعتراف کنیم که «من این مشکل را دارم» و از خدا برای رفع آن کمک بگیریم. اگر به گناه خود اعتراف نکنیم و آن را پنهان کنیم معنایش این است که بر گناه خودمان اصرار داریم.
  • پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «چهار چیز در گناه هست که بدتر از خودِ گناه است؛ گناه را کوچک شمردن، به آن گناه افتخار کردن، همدیگر را به گناه بشارت دادن، اصرار داشتن به گناه؛ أَرْبَعَةٌ فِي‏ الذَّنْبِ‏ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَار»(مستدرک‌الوسایل/11/349) این چهار مورد از خود گناه هم بدتر هستند.

امام باقر(ع): اصرار بر گناه این است که کسی گناه کند ولی استغفار نکند و پیش خودش هم نگوید که من باید توبه کنم

  • امام محمد باقر(ع) ضمن بیان این آیه شریفه که می‌فرماید «چه کسی جز خداوند گناهان را می‌بخشد؟ گناهان کسانی را می‌بخشد که اصرار بر گناه ندارند؛ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا»(آل‌عمران/135) در تعریف اصرار می‌فرمایند: «اصرار این است که بنده، گناه کند ولی استغفار نکند و پیش خودش هم نگوید که من(اشتباه کرده‌ام و) باید توبه کنم؛ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏ قَالَ الْإِصْرَارُ أَنْ‏ يُذْنِبَ‏ الْعَبْدُ وَ لَا يَسْتَغْفِرَ وَ لَا يُحَدِّثَ نَفْسَهُ بِالتَّوْبَةِ فَذَلِكَ الْإِصْرَار»(تفسیر عیاشی/1/198) گاهی اوقات ما غیبت می‌کنیم ولی بعدش نمی‌گوییم که ما اشتباه کرده‌ایم و باید توبه کنیم، بلکه گناه خودمان را توجیه می‌کنیم و می‌گوییم: «آن کسی که غیبتش را کردم، حقش همین است، من کار درستی کردم...» همین می‌شود اصرار به گناه.
  • امام رضا(ع) می‌فرماید: «گناهان کوچک راهی به سوی گناهان بزرگ هستند، و کسی که در کم از خدا نترسد در زیاد هم از خدا نمی‌ترسد؛ الصَّغَائِرُ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ طُرُقٌ إِلَى الْكَبَائِرِ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ فِي الْقَلِيلِ لَمْ يَخَفْهُ‏ فِي الْكَثِيرِ»(عیون اخبار الرضا(ع)/2/180) کسی که در گناهان کوچک از خدا نترسد در گناهان بزرگ هم از خدا نخواهد ترسید و هر جنایتی از او برمی‌آید. اگر کسی نمی‌خواهد به این مرحله برسد، باید از گناهان کوچک خودش هم استغفار کند و نگذارد کارش به آن‌جاها برسد.

اصرار بر گناهان کوچک انسان را از ولایت اهل‌بیت(ع) خارج کرده و وارد پذیرش ولایت دشمنان اهل‌بیت(ع) می‌کند

  • امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: «بترسید از گناهانی که کم (کوچک) هستند اما صاحبش بر آن گناه اصرار دارد، چون اصرار بر گناهان کوچک آدم را به خروج از ولایت اهل‌بیت(ع) می‌کشاند و وارد پذیرش ولایت دشمنان اهل‌بیت(ع) می‌کند؛ َ إِيَّاكُمْ وَ الذُّنُوبَ الَّتِي قَلَّ مَا أَصَرَّ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا إِلَّا أَدَّاهُ إِلَى الْخِذْلَانِ- الْمُؤَدِّي إِلَى الْخُرُوجِ عَنْ وَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا، وَ الدُّخُولِ فِي مُوَالاةِ أَعْدَائِهِمَا»(مستدرک الوسائل/12/101)
  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «هیچ چیزی از بدی را کم نشمارید حتی اگر در چشمان شما کوچک به نظر برسد... هیچ گناه کوچکی با اصرار، دیگر کوچک نیست؛ لَا تُحَقِّرُوا شَيْئاً مِنَ الشَّرِّ وَ إِنْ صَغُرَ فِي أَعْيُنِكُمْ ...وَ لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَار»(من‌لایحضره الفقیه/4/18) تحقیر و کوچک‌شمردن گناه و اصرار بر گناه موجب می‌شود کم‌کم بدی‌های ما از چشم ما پنهان بشوند، لذا باید اینها را جلوی چشم خودمان بیاوریم و بین خود و خدای خود در میان بگذاریم و از آنها استغفار کنیم تا پاک بشویم.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «وقتی گناه را بزرگ شمردی در واقع خدا را بزرگ شمرده‌ای، و هر وقت گناه را کوچک شمردی در واقع خدا را کوچک شمرده‌ای، چون حق خداوند هم در گناه کوچک و هم در گناه بزرگ هست، و تو به این حق بی‌احترامی کرده‌ای، و هیچ گناه بزرگی نیست مگر اینکه آن گناه را بزرگ بشمری و خداوند آن را کوچک بشمرد (و راحت ببخشد) و هیچ گناه کوچکی نیست که تو آن را کوچک بشماری و خداوند متعال آن را بزرگ بشمارد؛ إِذَا عَظَّمْتَ‏ الذَّنْبَ‏ فَقَدْ عَظَّمْتَ اللَّهَ وَ إِذَا صَغَّرْتَهُ فَقَدْ صَغَّرْتَ اللَّهَ لِأَنَّ حَقَّهُ فِي الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ مَا مِنْ ذَنْبٍ عَظِيمٍ عَظَّمْتَهُ إِلَّا صَغُرَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا مِنْ صَغِيرٍ صَغَّرْتَهُ إِلَّا عَظُمَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»(الجعفریات/237) وقتی گناه را بزرگ بشماری و آن را یک جنایت خیلی بزرگ بدانی این در واقع احترام تو نسبت به خداوند است.
  • وقتی انسان گناهی مرتکب شود ولی فکر کند کار چندان بدی نکرده است، این آغازی برای پنهان کردن عیوب و بدی‌هایش است. لذا وقتی به چنین کسانی گفته شود که باید توبه کنید، می‌گویند: از کدام گناه توبه کنم؟! مگر من گناهی مرتکب شده‌ام، مگر من عیبی دارم؟! اینها آدم‌های بیماری هستند که خودشان را سالم می‌دانند. باید سعی کنیم این روحیۀ بسیار بد را نداشته باشیم که عیوب خود را از خودمان پنهان کنیم، و همیشه نسبت به نفس خودمان گمان بد(سوء ظن نسبت به نفس) داشته باشیم.

منبع:رجانیوز

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1993
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392
خشيت (خوف در مقابل عظمت پروردگار متعال) نتيجه و اثر علم است، و علم از اشعه معرفت و قلب ايمان است (و معرفت شناسائى تحقيقى و دقيق است). 

و كسى كه از خشيت محروم است، عالم نخواهد بود؛ اگر چه موى را به متشابهات علم بشكافد، و چنان در علوم متداوله و اصطلاحات علميه استاد باشد كه به تمام فروع و شقوق و جزئيات مسائل آگاه باشد. 
خداوند متعال مى ‏فرمايد: اينست كه تنها علماء هستند كه در مقابل عظمت و جلال پروردگار متعال خشيت پيدا مى‏ كنند.

و براى علماء ده نوع آفت و گرفتگى پيدا مى‏ شود: 
1.صفت طمع: كه به آنچه دارد و به آنچه از راه مشروع به دست مى‏ آيد قناعت نكرده، و به مال و عنوان و ملك ديگران طمع بورزد. 
2.صفت بخل: كه راضى نشود ديگرى از مال و علم و عنوان و مقام ظاهرى و معنوى او استفاده كند. 
3.ريا: كه علم و عبادت و محاسن اعمال و محامد صفات خود را بخواهد به ديگران نشان داده، و نيت او آلوده باشد. 
4.عصبيت: در آراء و عقايد و افكار و اعمال خود، صفا و حريت و حقيقت و روحانيت را كنار گذاشته، و روى خيالات موهوم و وابستگى‏ هاى ظاهرى و انتساب عرفى و اسم و شهرت و علايق ديگر، خود را محدود و مقيد كرده، و از روش مخصوص و افكار و اعمال معينى طرفدارى كند. 
5.حب مدح: كه هدف او در همه رفتار و گفتار و كردار بزرگداشت خود و عنوان و اسم و رسم پيدا كردن باشد.
6.وارد شدن و بحث از مسائلى كه در آنها و فهميدن حقيقت آنها براى او محال است، و نتيجه‏ اى به جز انحراف فكرى ندارد، مانند بحث از جزئيات و خصوصيات عالم آخرت، يا مقامات معنوى كه هنوز از آن مراحل اطلاعى ندارد، نفيا يا اثباتا. 
7.تكلف در سخن گفتن و يا نوشتن: كه عادت به تزيين كلام و عبارت- پردازى و قافيه سازى و مجاز گويى پيدا كرده، و توجه او از حقيقت و معنى منحرف گشته، و به ظواهر بپردازد. 
8.حياء نداشتن: در مقابل حركات ناشايست و اعمال زشت و كارهاى نامشروع و نامناسب كه كاملا بى ‏پروا و بى‏ باك باشد، و هيچ گونه آداب و ظواهر احكام و برنامه دينى و اخلاقى را رعايت نكند. 
9.افتخار: روى عناوين و جهات دنيوى و امور مادى افتخار و مباهات نمودن، و خود را به ديگران امتياز دادن و بالا بردن. 
10.سستى كردن در مقام عمل: كه به دانسته خود عمل نكند، و از علم خود نتيجه و ثمر عملى نگيرد، و روش و كردار او بر خلاف علم او باشد. 

حضرت عيسى(ع) فرمود: شقى‏ ترين و بدترين مردم آن كسى باشد كه در ميان مردم با علم و فضل شهرت پيدا كرده، ولى در مقام عمل مقصر و سست و مجهول باشد.


پی نوشت:
مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى،ص276.
منبع:افکار

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1642
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

امام باقر(ع) فرمود: «همانا مومن كسى است كه چون راضى و خرسند باشد، رضایتش او را به گناه و باطلى وارد نكند و چون ناراضى شود از سخن حق خارجش نكند، و كسى است كه چون قدرت یابد، قدرتش او را به آنچه حق ندارد نكشاند.»

سه مولفه ارزشمند انسان‌های مومن اشاره کنیم هدف از شرح این حدیث ارزشمند در واقع واقف شدن و معرفت پیدا کردن به شاخصه‌های ارزشمند مومنین واقعی می‌باشد.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا الْمُۆْمِنُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ‏ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ الَّذِی إِذَا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إِلَى التَّعَدِّی إِلَى مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍ‏.[1]

امام باقر(ع) فرمود: همانا مومن كسى است كه چون راضى و خرسند باشد، رضایتش او را به گناه و باطلى وارد نكند و چون ناراضى شود از سخن حق خارجش نكند، و كسى است كه چون قدرت یابد، قدرتش او را به آنچه حق ندارد نكشاند

شاخصه اول: رضایت و خشنودی ضابطه‌مند

اولین مولفه و شاخصه‌ای که امام باقر(ع) برای انسان‌های مۆمن بر می شمرند رضایت ضابطه‌مند است؛ به این معنا که یک انسان مومن هرگاه از چیزی یا کسی رضایت و خشنودی داشته باشد این رضایت و خشنودی و دوستی او موجب نزدیک شدنش به گناه نمی‌شود، بلکه این خشنودی و رضایت در دایره شرع و عقل قرار دارد.

به طور ساده تراین مومنین هیچ‌گاه به خود اجازه نمی‌دهد که به گناه و باطلی خشنود شوند. و به ناحقی گرایش داشته باشند در واقع محبت آن‌ها به چیزی موجب کور شدن دید حق بین و بصیرت آن‌ها نمی‌شود حضرت می‌فرماید: « إِنَّمَا الْمُومِنُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍهمانا مۆمن كسى است كه چون راضى و خرسند باشد، رضایتش او را به گناه و باطلى وارد نكند»

شاخصه دوم: خشم او از حق دور نمی‌کند

در بسیار از موارد انسان‌ها با چیره شدن خشم و غضب بر آن‌ها نمی‌توان حق را آن‌چنان که هست بینند، از این رو خشم و غضب آن‌ها را از دایره‌ی حق خارج  می‌سازد، در واقع این افراد با هوای نفس خود تصمیم می‌گیرند از این رو در آداب و سنن اسلامی بر کنترل خشم تاکید فراوان شده است، چنانکه سفارش شده است در هنگام خشم و غضب هیچ‌گونه تصمیم را اتخاذ نکنید. یا اگر خشمگین شدید خشم شما را از حق دور نسازد « وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقّچون ناراضى شود از سخن حق خارجش نكند».

رسولُ اللّه(ص) : إنَّ لِجَهنّمَ بابا لا یَدخُلُها إلاّ مَن شَفا غَیظَهُ بِمَعْصیةِ اللّه ِ تعالى[2] پیامبر خدا(ص) : جهنّم را درى است كه كسى از آن وارد نمی‌شود، مگر آن كه با معصیت خدا خشم خود را فرو نشانده است» .

شاخصه سوم: در هنگام قدرت و توانایی عادل است

از جمله مهم‌ترین و زیباترین شاخصه‌ های رفتاری انسان‌های مۆمن این است که حتی در زمان قدرت و تمکن از عدالت تجاوز نمی‌کنند از این رو رفتارهای خود را بر اساس تقوای الهی و با تکیه بر عدالت تنظیم می‌کنند به طوری که هیچ‌گاه از موازین الهی تعدی نمی‌کنند،لذا امام باقر(ع) در توصیف مومنین واقعی می‌فرماید:

«إِذَا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إِلَى التَّعَدِّی إِلَى مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍكه چون قدرت یابد، قدرتش او را به آنچه حق ندارد نكشاند

امام علی(ع) : آفةُ العَدلِ الظّالمُ القادرُ[3] امام على(ع) : آفت عدالت، ستمگرِ قدرتمند است

نکته ها:

1-انسان‌های مومن هیچ‌گاه از دایره رضایت الهی قدمی فراتر نمی‌نهند و هیچ‌گاه برای رضایت دیگران خشم خدا را برای خود به جان نمی‌پذیرند.

2-افراد مومن روابط و رفتارهای خود را بر مبنای عدالت و تقوای الهی پایه‌ ریزی می‌کند ازاین رو هیچ‌گاه در زمان قدرت و تمکن از عدالت عدول نمی‌کنند.

3-اساس و رفتار و گفتار خود را بر اساس و مبنای حق و اطاعت و پیروی از حق تنظیم می‌کنند.

 

پی نوشت ها:

[1]كلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الكافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الكتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. الكافی؛ ج‏2 ؛ ص234

[2] تنبیه الخواطر : 1/121

[3] غرر الحكم : 3953

منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1715
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

در گفت وگویی با حجت‌الاسلام و المسلمین سید علیرضا تراشیون، سیره زندگی در قرآن و آموزه های دین را بررسی کرده ایم.

یک خانواده موفق در نگاه دینی و سبک زندگی اسلامی چه جایگاهی دارد؟

اگر بخواهیم با نگاهی دقیق یک خانواده موفق را ترسیم کنیم، شاید شاخصه‌های متعددی را بتوان برای خانواده موفق بیان کرد، در آیه 21 سوره روم سه شاخصه خانواده و زندگی موفق را بیان کرده است «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏» آرامش، مودت، رحمت، سه شاخصه خانواده موفق از نگاه قرآن است و به عبارتی این ویژگی‌های سه‌گانه نماد خانواده قرآنی است.

از نگاه روایات،‌ خانواده موفق چگونه تبیین شده و به چه صفات و خصوصیاتی برای مردان و زنان موفق بیان گردیده است؟

 در روایات پیامبر و اهل‌بیت(ع) در تبیین خانواده موفق به نکات مهمی اشاره شده وخانواده‌ای را موفق می‌دانند که زن و مرد هر کدام در جایگاه خود و زن نقش‌آفرینی داشته باشند.

*صفات مرد موفق در روایات

 مهربانی مرد نسبت به خانواده:

«قَالَ رسول‌الله ص أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي؛وسائل الشيعة، ج‏12، ص: 153» مرد باید مهربانترین افراد نسبت به خانواده اش باشد، احسنهم خلقاً یعنی اینکه  مرد خوش‌خلق باشد، در روایتی داریم حسن معاشرت داشته باشد، در روایت دیگری شاخصه مرد موفق گشاده دستی مرد بیان‌شده است، در جای دیگری غیرت دینی بیان‌شده و در جای دیگری پاک دستی و پاک‌دامنی از شاخصه‌هایی است که ائمه اطهار(ع) برای مرد موفق بیان می‌کنند.

* خصوصیات زن موفق

در مقابل شاخصه‌هایی نیز برای زن موفق بیان‌شده است، در روایتی سه ویژگی برای یک زن موفق بیان می‌فرماید:

الف) زن باید اهل مهرورزی و عشق به همسرش باشند

ب) دلسوز نسبت به همسرش باشد.

 ج) اهل محبت کردن به همسر باشد.

 اگر بخواهیم در مورد عشق‌ورزی نکته‌ای را بگوییم این است که عاشق بدی‌ها را نمی‌بیند، یکی از ویژگی‌های عشق های قبل از ازدواج این است که طرفین عیوب یکدیگر را نمی‌بینند و فقط خوبی‌های او را می‌بینند، وقتی عشق ایجاد شود و کمتر بدی طرف مقابل دیده شد مرحله بعدی، یعنی مرحله محبت و ابراز عاطفی است آغاز می‌شود.

د) زن خوب باید بر بدخلقی همسر صبور باشد و غیرت پذیری داشته باشد.

وقتی تاکید آموزه‌های دینی بر شاخصه‌های زن و مرد شایسته به صورت تجربی و علمی مورد بررسی قرار می‌دهیم، خواهیم دید هر وقت زن و مرد هر کدام در جایگاه  خود قرار می‌گیرند، بنیان‌های خانواده محکم‌تر می‌شود و شاید یکی از آسیب‌هایی که امروزه خانواده‌ ما را تهدید می‌کند این است که زن و مرد، نقش خود را در خانواده ایفا نمی‌کند و گاهی جابجایی نقش یا  حذف نقش صورت می‌گیرد.

 متاسفانه امروز وقتی به نمونه‌های بیرونی خانواده نگاه می‌کنیم، می‌بینیم مردان نقش عابر بانک را بازی می‌کنند و باید پولی کسب کند و آن را هزینه مایحتاج خانواده نمایند، یا زن در خانه نقش یک نیروی خدماتی را ایفا می‌کند، البته این‌ها بد نیست، اما جزئی از زندگی هستند، نه تمام زندگی، آن چیزی که امروز نیاز داریم این است که؛ نقش مردان فراتر از کسب درآمد است و نقش زن هم فراتر از خانه‌داری یا کار در بیرون است یعنی به این ملاک‌هایی که آموزه‌های اسلامی برای جایگاه زن و مرد برشمرده اهمیت داده شود تا به تدریج زندگی‌ها به سمت و سوی اسلامی حرکت ‌کند، چون اگر به آن سمت نرویم نگرانی‌هایی که در کلام مقام معظم رهبری و دیگر شخصیت های بزرگ علمی می‌بینیم، آرام‌آرام اتفاق می‌افتد و آمارهای طلاق افزایش می‌یابد و متاسفانه طلاق عاطفی در خانواده‌ها هم‌آکنون رو به افزایش است .

*اسلام چه الگویی برای خانواده موفق اسلامی معرفی می‌کند؟

قطعاً بهترین الگو برای جامعه اسلامی ما، خانواده امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام است یعنی وقتی یک خانواده موفق را مورد بررسی قرار می‌دهیم، می‌بینیم آن خانواده موفقیت های درونی و بیرونی دارد که در تربیت نسل، کاملاً موثر هستند.

خانواده‌ای که در مدل اسلامی پیش می‌رود، سه مرحله آرامش؛ مودت و رحمت را دارد، لذا خانواده در این الگو، محلی برای بندگی خدا می‌شود؛ وقتی از امیرالمؤمنین سؤال می‌کنند، زهرای مرضیه را چگونه یافتی؟ می‌فرمایند؛ بهترین یاری‌دهنده در بندگی خدا. یا می‌فرمایند؛ وقتی وارد منزل می‌شدم و نگاهم به زهرای مرضیه می‌افتاد تمام سختی‌های زندگی را فراموش می‌کردم، به آرامش می‌رسیدم و این آرامش منجر به بندگی خدا می شود.

دومین نکته‌ای که در خانواده بر اساس سبک زندگی اسلامی اتفاق می‌افتد، تربیت نسل‌های شایسته است، در تربیت دینی ما می‌گویند؛ وقتی می‌خواهید همسری اختیار کنید به دنبال کسی باشید که بتواند مادر خوبی برای فرزندان شما باشد، اگر فضای یک زندگی آکنده از آموزه‌های اسلامی شدزمینه‌ساز فراهم آمدن خانواده سالمی است که سلول‌های جامعه را تشکیل می‌دهد و راه‌‌آورد جامعه سالم است.

چگونه مفاهیم دینی را در خانواده‌ نهادینه کنیم؟

در بحث نهادینه کردن مفاهیم دینی باید به پنج عامل اساسی توجه کنیم:

الف) اولین نکته لقمه حلال است، چون لقمه حلال

ظرف پذیرش را آماده می‌کند، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) وقتی در برابر سپاه عمر سعد قرار گرفت و خود و خانواده شریفشان را معرفی کردند، آن‌ها هلهله می‌کردند، حضرت فرمودند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُم‏؛بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏45، ص: 8» اینها شکمهایشان از حرام پر شده است و دیگر حق را نمی‌پذیرند.

ب) دومین نکته این است که روزی نورانی باشد و این نقش ممتاز مادران را می‌طلبد.

مادری که با وضو لقمه را آماده می‌کند و با ذکر خداوند؛ فضای خانه را آکنده می‌کند نورانیت و زمینه و بستری را فراهم می‌آورد تا آموزه‌های دینی به صورت عمیق تری در وجود فرزندان قرار بگیرد، این را ما در سیره بزرگان می بنیم، وقتی از مادر شیخ انصاری سؤال می‌شود چگونه فرزندت این‌گونه شد؟ پاسخ می‌دهد که شیر بدون وضو به او ندادم، یعنی ظرف تربیتی او را آماده کردم، اینکه می‌گوییم لقمه طیب و نورانی، یعنی همین پدری که علاوه بر اینکه روزی حلال تهیه می‌کند، روزی را با وضو فراهم می‌کند و مادری که وقتی در منزل، لقمه فرزندانش را آماده می‌کند، گوشش آلوده به شنیدن موسیقی و گناهانی مانند غیبت نمی‌شود، او ظرف تربیت فرزندش را بهتر مهیا می‌کند.

 ج) سومین نکته در تربیت فرزند این است که؛ فرزندان بر اساس آنچه می‌بینند تربیت می‌شوند لذا الگوی عملی بسیار مهم است و مهم‌ترین نقش را پدر و مادر، خصوصاً مادر دارد، چون بیش‌ترین زمان را مادر با فرزند سپری می‌کند آن هم مادری که توجه به آموزه‌ها و رفتارها و امور معنوی دارد، طبعاً فرزندش از او نقش می‌پذیرد لذا کارشناسان می‌گویند 67% یادگیری انسان‌ها از طریق دیدن شکل می‌گیرد و لذا در آموزه‌های دینی هم داریم «کُونُوا دُعاةَ النّاسِ إلَی الْخَیْرِ بِغَیْرِ ألْسِنَتِکُم، ‌لِیَرَوا مِنْکُمُ الإجْتِهَادَ وَالصِّدْقَ وَالْوَرعَ» ؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏67، ص: 303».مردم را با چیزی غیر زبان خود به حق دعوت کنید.

 د) چهارمین نکته این است که کودکان بر اساس آنچه که می‌شنوند تربیت می‌شوند، بچه‌ای که به دنیا می‌آید در گوش او اذان و اقامه بگویید، یعنی از همان اول به او بگویید، آمده‌ای تا بندگی کنی، یا جملات زیبا و نورانی را می‌شنود، مثل کلام خدا؛ مثل دعا؛ مثل ارتباط کلامی خوب والدین با همدیگر این کودک در مسیر تربیت قرار می‌گیرد.

 ه) پنجمین نکته‌ای که زمینه‌ساز تربیت است این است که بچه‌ها بر اساس آنچه که می‌گویند، تربیت می‌شوند، و این مطلب در سیره تربیتی اهل‌بیت(ع) قابل‌مشاهده هست. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: وقتی فرزندانتان به سن سه سالگی رسیدند به آن‌ها بگویید؛ هفت بار لا اله الا الله بگویند؛ سه سال و هفت ماه و بیست روز که شدند به آن‌ها بگویید؛ هفت بار محمد رسول‌الله بگویند و به چهار سالگی که رسیدند، به آن‌ها بگویید هفت بار صلی‌الله علی‌محمد و آله بگویند. دائم به ما می‌گویند، این‌ها را به بچه‌ها بگویید و به آن‌ها القا کنید.

دومین عامل مؤثر در تربیت کودکان ،دوستان، سوم رسانه، چهارم محیط های آموزشی و پنجم محله زندگی است، هر چه این عوامل پاک تر باشند فرزندان ما هم پاک تر می‌شوند.

هم‌اکنون که رسانه با جذابیت های فراوان، تأثیر زیادی بر تربیت فرزندان و خانواده‌ها دارد والدین چگونه این مشکل را مدیریت کنند؟

اولاً: پدران و مادران نباید مسئولیت تربیت فرزندان را به هیچ کس دیگری بسپارند.

رسانه ، مدرسه و نه حتی مساجد به تنهایی  مسئولیت تربیت را بر عهده ندارند، این‌ها عوامل مؤثر در تربیت هستند، مسئولیت بر دوش والدین است ، در نظام تربیت اسلامی آن چیزی که بر عهده پدر و مادر قرار داده‌شده این است که، مسئول تربیت فرزندان هستند، این را اگر بدانیم بخشی از مشکل حل می‌شود یعنی بدانیم باید بچه‌هایمان را تربیت کنیم و نباید آن‌ها را برای تربیت به جاهای دیگر بسپاریم، نکته دیگر اینکه بدانیم، چه حد از رسانه را بچه‌ها مجاز هستند، ببینند و با چه ویژگی‌های؟ کارشناسان معتقدند بچه‌ها تا 18 سالگی حداکثر دو ساعت مجاز هستند، از برنامه‌های رسانه استفاده کنند، دلیل این مسئله این است که زیاد نگاه کردن به رسانه هر چند مفید باشد، روی هوش و تغذیه و تربیت بچه‌ها و دیگر موارد اثر می‌گذارد، ثانیا؛  باید زمان تماشای رسانه را برای فرزندانمان مشخص کنیم چه برنامه‌هایی را ببینند؟ برنامه‌هایی که متناسب باسن و جنسیت آن‌ها باشد، بدآموزی و پرخاشگری بیش از اندازه نداشته باشد و اینکه برنامه‌هایی را به تماشا بنشینند که جنبه‌های یادگیری زندگی را برای آن‌ها داشته باشد، برخی برنامه‌ها به یادگیری و مهارت‌آموزی کودکان و روحیه اعتماد به ‌نفس بچه‌ها کمک می‌کند، فرزندان ما با رعایت این شاخصه تماشاگر برنامه‌های تلوزیونی باشند.

 والدین چه گونه ناخودآگاه بچه‌ها را مدیریت کنند؟

باید برنامه داشته باشیم و برنامه‌های جایگزین در هر سنی، برنامه‌های خاصی است، مثلاً در هفت سال اول محوریت گروه سنی بچه‌ها بر بازی است و می‌بایست زمینه بازی و فعالیت های بدنی را در بچه‌ها زیاد کنیم.

 در هفت سال دوم، محوریت به یادگیری است. بخشی از فضای زندگی بچه‌ها را با مطالعه و بخشی را با دروس مدرسه پر کنیم، نکته اصلی این است که ما نمی‌توانیم خودمان به تماشای رسانه مشغول باشیم و به بچه‌ها بگوییم؛ شما نبینید، ما هم باید با فرزندانمان را همراهی کنیم، مقام معظم رهبری این تعبیر را داشتند وقتی بچه‌ها همه در منزل بودند یک زمان‌های خاصی همه اهل خانه مطالعه می‌کردند، لذا باید این فضا را در منزل ایجاد کنیم نه اینکه پدر تلویزیون ببیند و مادر در آشپزخانه باشد و به فرزندمان بگوییم مطالعه کند، فضای مطالعه را عمومی کنیم.

در هفت سال سوم بچه‌ها وزیرند و وزارت به معنای سپردن مسئولیت به آن‌هاست، شما در کابینه ریاست جمهوری می‌بینید که وزرا حضور دارند و به هر کدام بخشی از کارها محول شده است بچه که به هفت سال سوم عمر خود می‌رسد، باید مسئولیت‌هایی از امور منزل در حد توان و مسئولیت‌هایی که دارند واگذار شود.

*با توجه به اینکه برخی خانواده‌ها درغربت و دور از خانواده  هستند و ممکن است در تربیت فرزندان خود با مشکلاتی چون منزوی بودن فرزندان مواجه شوند، چه راه‌حلی پیشنهاد می‌کنید؟

کسانی که در شهرهای غیربومی زندگی می‌کند و اقوام در کنار آن‌ها نیستند، باید برای خودشان دوستانی پیدا کند که با باورهای فرهنگی و اعتقادی آن‌ها همخوانی دارند ارتباط گیری را با آن‌ها شروع کنند، انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است ، موجودی منزوی که بخواهد تنها و سلولی زندگی کند نیست، لذا مجازات هایی که برای انسان‌ها در محاکم قضایی در نظر می‌گیرند این است که در سلول انفرادی قرار بگیرد، این مسئله با طبیعت انسان سازگار نیست که تنها باشد، به عنوان مجازات برای او در نظر گرفته می‌شود، انسان موجودی اجتماعی است و باید با اجتماع ارتباط برقرار کند لذا داشتن همبازی برای فرزندان از نان شب واجب تر است و باید دوستانی داشته باشند پدر و مادر بدانند تا خودشان اجتماعی نشوند و ارتباط گیری نکنند، نمی‌توانند برای فرزندانش دوست پیدا کند نمی‌شود، که خودشان کنج خانه بنشینند و بگویند من برای فرزندم دوست پیدا کنم. نکته دیگر اینکه ما برای زندگی برنامه‌ریزی داشته باشیم، خصوصاً اینکه در شهر مقدس قم فضاهای مختلفی برای بهره‌گیری خانواده‌ها وجود دارد، فضاهای زیارتی و آموزشی ،فضاهای معنوی مثل کلاس‌های اخلاق که با یک برنامه‌ریزی مناسب اهل منزل و زن و شوهر بتوانند از این فیوضات استفاده کنند نکته چهارم این است که زمینه‌ای را فراهم کنند اشتغالات همسران در محیط خانه زیاد شود خصوصاً اینکه یکی از شکل های مشغولیت، فرزند آوری است که محاسن زیادی دارد و خود این می‌تواند زمینه‌ای را فراهم کند که مادر نقش یک مربی خوب را فراهم کند، در خانه‌ای که سه یا چهار فرزند وجود داشته باشد مادر یک مربی است و این مربی بزرگ‌ترین مأموریت انسانی را که تربیت است بر عهده‌دارد و خودبه‌خود زمینه این را فراهم می‌کند که فراغت‌ها به حد اقل ممکن برسد.

 

 منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1233
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

مشروح سخنرانی حجت الاسلام جاودان را بخوانید: 

 

*دین را خدای رب العالمین فرستاده است. پیامبران را خدای رب العالمین فرستاده است. کتاب های آسمانی را خدای رب العالمین فرستاده است. نه خدای رازق. خدای رازق پیغمبر فرستاده است؟ نه. خدای رازق رزق داده است. مشخص است؟ خدای خالق پیغمبر را خلق کرده. اما چه کسی او را پیغمبر کرده؟ خدای رب العالمین او را پیغمبر کرده و خدای رب العالمین او را برای ما فرستاده است. اگر این را بفهمیم خیلی چیز فهمیده ایم. خدای رب العالمین در دست حضرت موسی علیه السلام ید بیضاء قرار داد و چوب دستی او را اژدها کرد. خدای رب العالمین طوفان نوح را به پا کرد. اگر بفهمیم خیلی حرف عظیمی است. خدای رب العالمین ادیان را فرستاده است.

*البته ادیان که نیست، ما یک دین داریم، به مناسبت پیامبران می گویم ادیان. مثلا اگر پنج تا پیامبر اولوالعظم داریم، اینها را خدای رب العالمین فرستاده است. آن پیامبران بعدی را چه کسی فرستاده است؟ خدای رب العالمین. ببینید ما سیصد و خورده ای پیامبر و رسول داریم، بقیه نبی هستند.

*حالا فعلا بحث مان فرق رسول و نبی نیست. خدای رب العالمین پیامبران و ادیان و کتاب های آسمانی را فرستاد و معجزات را به دست انبیاء جاری ساخت. ساده بودها. دقت کنید. دین مبتنی بر ربوبیت رب العالمین است، چون خدای رب العالمین است، دین را فرستاده. دین مبتنی بر ربوبیت اوست نه خالقیت او.

* بُن همه ادیان جریان تربیت است. خدای تربیت کننده پیامبر و کتاب آسمانی و دین فرستاده. دین مبتنی بر جریان تربیت است. خدای متعال می خواسته انسان ها را تربیت کند. سایر مخلوقات تحت یک جریان طبیعی تربیت می شوند، مثلا گوسفند باید شصت هفتاد کیلو شود، اگر فقط آب و غذا بخورد به این مقصود می رسد، اما انسان نباید شصت هفتاد کیلو شود. 

*از آنجا که ما ابعاد مختلفی داریم، باید در تمام ابعاد تربیت شویم. مثلا در جریان بدن، نباید چاق شویم. چاق و لاغر شدن دست خودمان است. اما مثلا اینکه قدمان کوتاه شود یا بلند شود دست خودمان نیست، اما می توانم چاق شوم و می توانم لاغر شوم. می گویند این را حساب کن. این هم می رود در جریان تربیت. مثلا، شما باید حرف زدن را بلد باشید. این در جریان تربیت است دیگر. باید حرف زدن را بلد باشید. نباید طوری حرف بزنید که دل یک کسی بسوزد. بفهمی چه می گویی.  

*در یک جلسه ای خدمت آیت الله مصباح بودیم، ایشان هرچه که می خواستند بگویند، ابتدا در دهانشان مزه مزه می کردند و بعد می گفتند. وقتی انسان تربیت شود، اینگونه می شود. هر نگاهی که می خواند بکند، با حساب نگاه می کند. هر حرفی که می خواهد بزند، با حساب حرف می زند. هر قدمی که می خواهند بردارد، با حساب برمی دارد. هر رفیقی که انتخاب می کند، با حساب انتخاب می کند.

 

*تربیت یک مربی می خواهد، اصطلاحا می گویند یک متربی می خواهد و یک مربی. متربی یعنی شاگردی که باید تربیت شود. آن مربی، باید مربی کامل باشد، مربی ای که ناقص باشد نمی تواند. مثلا شما مربی زبان انگلیسی ای داشته باشید که خودش درست زبان انگلیسی بلد نیست. خب نمی شود.

*مربی باید تمام و کامل و درست باشد. متربی باید استعداد تربیت داشته باشد. معمول انسان ها و آنهایی که در سطح متوسط هستند این است که استعداد تربیت شدن را دارند. لزومی ندارد که نابغه باشد. ببینید اگر بنا باشد که نابغه باشد تا تربیت شود، پنج نفر می شوند. درحالیکه طرح خدای متعال این نیست و ادیان را برای تربیت همه مردم فرستاده است. پس همه می توانند. جز کسانی که از سطح معمولی هوش پایین تر باشند. درمورد آنها اصطلاح و اسم خاصی وجود دارد. ممکن است آن نشود. البته معمولا یک درجاتی از تربیت را روی آنها هم عمل می کنند. مثلا فرض کنید از نظر حرکت مشکل دارد و رویش کار می کنند و از نظر حرکت بهتر می شود.

*عبدالله اُبی رئیس منافقین بود. منافقین عصر پیامبر دو دسته بودند. منافقین آشکار که دیگران آنها را می شناختند و  منافقینی که دیگران آنها را نمی شناختند. عبدالله ابن ابی جز منافقین آشکار بود. برای نماز هم می آمد. این آدمی که منافق است، یعنی مربی را قبول ندارد. بنابراین هروقت بتواند از زیر دستورات در می رود. پس تربیت به عنوان رکن اول به ایمان احتیاج دارد. وَالَّذِينَ آمَنُوا که در قرآن آمده. همه وَالَّذِينَ آمَنُوا هایی که در قرآن آمده و وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ که در مرحله بعد است، یعنی می گویند این آدم مربی اش را قبول دارد. اعتقاد دارد که تمام نقطه نقطه اش درست است.

*اینجا بود که شیطان گیر کرد و خیلی اساسی گیر کرد و رانده شد. عبارت چه بود؟ گفتند این منافق بود. وقتی کسی به یکی از دستورات مسلم شک داشته باشد، مرتد است. در عصر پیغمبر به پیغمبری ایشان شک داری پس با ربوبیت الهی مشکل داری. وقتی کسی به یک دستور مسلم شک دارد و زیر بار نمی رود، به توحید برمی گردد. اگر عملا زیر بارش نمی رود، گناهکار است که برای خیلی از ماها از این موارد پیش می آید. 

*استقامت لازم است تا تربیت به مقصد برسد. اصلا هیچ تربیتی وجود ندارد مگر اینکه انسان استقامت بورزد. دوستان ما می خواستند زبان انگلیسی بیاموزند. اگر به طور فشرده کار می کردند، یعنی روزی هشت ساعت، شش ماهه زبان انگلیسی را یاد می گرفتند. اگر یک کم کمتر کار می کردند، یکی دو سال طول می کشید. ببینید یک استقامت و پیگیری و دنبال کردن و مداومت شش ماهه، یک ساله یا دو ساله می خواهد تا فقط در یک وجه که یک زبان است، مسلط شود. من می خواهم بر زبانم، بر چشمم، بر گوشم، بر همه اینها مسلط شوم. اگر می توانستم برایتان مثال بزنم، می فهمیدید که این چگونه است.

*داستان حاج آقای حق شناس را بارها عرض کرده ام. من پیش خودم می گفتم که خب گوش ایشان سنگین است یک دکتری بیاوریم و برای گوششان یک کاری بکنیم. آن دوستمان به من خبر داد که یک دکتر درجه اول آوردیم و نیم ساعت سه ربع ایشان را معاینه کرد و گفت آقا این گوش قابل معالجه نیست. این دست خود ایشان است. هروقت می خواهد می شنود و هروقت می خواهد نمی شنود. اگر انسان تربیت ببیند به این حد می رسد. هروقت بخواهد می شنود و هروقت بخواهد نمی شنود. البته کسانی که این را می گفتند نمی فهمیدند یعنی چه. می گفتند مثل اینکه مرحوم آقای بروجردی هروقت بخواهد می شنود. گوش ایشان هم یک کمی سنگین بود. هروقت می خواست می شنید.

 *اختیار انسان دست خودش می آید. اگر اختیار انسان دست خودش بیاید، اختیار عالم هم دستش می آید. اینگونه عرض می کردم. اگر تو خودت را فتح کردی، از من که گذشته، اگر یک جوان و نوجوانی همت گماشت و از نوجوانی همت گماشت، نه من و شمایی که از دست رفته ایم، کسی که از نوجوانی و جوانی همت گماشت، می تواند. تا چه زمانی؟ یک کاری بکن که زیر بیست سالگی یک کاری بشود و یک طوری بشود. اگر بگذرد سخت می شود.

*در آیه 30 سوره مبارکه فصلت و آیه 13 سوره مبارکه احقاف می فرماید: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ. همان حرفی که اول عرض کردم. رَبُّنَا اللَّهُ من مربی را قبول دارم. مربی کامل و صد در صد و درست است. صد در صد درست است و من قبول دارم. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ مربی درست است. تمام است. پیامبر چه بود؟ پیامبر فرستاده مربی اصلی است. در ادامه آیه می فرماید: ثُمَّ اسْتَقَامُوا من مربی را قبول دارم و چون ایمان دارم، استقامت می ورزم. اگر من یک روز برای نماز صبح زود بلند شوم و اول وقت بخوانم، این هم خوب است، بد نیست. اما ثمر این به اندازه یک روز است. اگر همیشه نماز صبحت را اول وقت خواندی، آن ثمر اصلی بدست می آید.

*به دوستان عرض می کنم شما هر روز یک زیارت امام زمان بخوانید. همین زیارت آل یاسین را هر روز بخوانید. اگر یک روز بخوانیم چطور؟ یک روز بخوانید هم خوب است. اما آن وقت ثمر اصلی را می دهد که انسان هر روز به یاد امام زمانش باشد و به درگاه ایشان عرض [ارادت کند.] یک نکته عرض کنم. در همان داستان شیطان که عرض می کردم، شیطان چکار کرد؟ جلوی امام زمان خودش سرش را بالا نگاه داشت. حضرت آدم امام زمان آن دوران بود. همه فرشتگان ایمان داشتند و کرنش و سجده کردند.

 *حالا اگر انسان صد هزار سال خدمت امیرالمومنین باشد خب خوب است. اما این می ماند و بعداز صدهزار سال می آیند می گویند لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. بستگی دارد به مقدار کاری که انسان کرده است. تمام کاری که شما در طول روز انجام می دهید در این موثر است که فرشته ها چه زمانی بیایند بگویند لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. یا ممکن است برای قیامت بماند. وقتی شما به قیامت وارد می شوی، هزار جور ترس و مشکل و این حرف ها هست. اواسط دوران قیامت در این پنجاه هزار سال می گویند. آقا راست است؟ پنجاه هزار سال! اینجا اگر ترس زیاد باشد، دو دقیقه طول بکشد، انسان سکته می کند. اینطور نیست؟ پنجاه هزار سال. وسطش می آید. بستگی دارد به اینکه انسان چه مقدار کار کرده باشد. می آیند می گویند لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. ولی اگر در خاطرتان باشد یک کسانی که طیبین هستند.

*در همان لحظه مرگ به آنها می گویند فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. همه چیز تمام شد. از حالا به بعد، شادمانی است. چقدر شادمانی؟ اصلا قابل تصور نیست. یعنی اگر آن شادمانی ای که برای یک نفر پیش می آید را بین ماها تقسیم کنند، همه مان از شدت شادمانی می میریم. برای یک نفر انقدر شادمانی است. می تواند تحمل کند. بله. حظ و لذتش را هم در همان درجه اعلا می برد. ما کوچک هستیم و همه چیز را با همان کوچکی خودمان می سنجیم. مثلا یکی یک ربع سکه در کوچه پیدا کند، دیگر پرواز می کند. اندازه های ما اینگونه است. چه عرض می کردم؟ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. در آیه بعد یعنی آیه 14 سوره مبارکه احقاف می فرماید: أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ خب زحمت کشیده. بارک الله. می گویند یک کسی خیلی کله پاچه دوست داشت، رفته بود شاگرد کله پزی شده بود. صبح و ظهر و شب دلش پر می زد اما نمی خورد. مثال است ها. البته نمی شود که آدم سی سال دلش کله پاچه بخواهد. درست می شود.

*اگر انسان یک مدتی دندانش را روی جگرش بگذارد، جگرش معالجه می شود. همه ما همین جا کم می آوریم و دندان روی جگر نمی گذاریم. مدام برمی داریم. حالا این که در آیه فرمود شرط سوم بود. اول متربی باید مربی را قبول داشته باشد. دوم باید طبق دستورات او عمل کند، سوم در عمل استقامت بورزد. باور کنید، آدم اگر خودش را فتح کند، خیلی عظیم است.  آن هفته داستان را برایتان عرض کردم. گفت زمین مرتضی به تو می گوید آرام باش. اینکه چیزی نیست.

*در آیه 30 سوره مبارکه فصلت می فرماید: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، استقامت به ثمر می رسد. در ادامه آیه می فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ آقا ملائکه فقط به پیغمبران نازل می شوند؟ به آدمیزاد هم نازل می شوند. آدمیزادی که حرف گوش کرده است و پایش ایستاده است. در ادامه می فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا دیگر نترسید. آقا این دیگر نترسید خیلی عظیم است ها. خیلی. ما نمی فهمیم یعنی چه. در ادامه می فرماید: وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ شما را بشارت باد به بهشتی که گفتیم. می گوییم هرکس خوب و درست عمل کند، ما یک بهشتی می دهیم. شما اصلا نمی دانی بهشت یعنی چه. حسن صباح را که شنیده اید؟ می گویند آن قدیم ها به مریدان بیچاره اش هشیش می داند و وقتی کله اش گرم بود او را می بردند به یک باغ خیلی خوبی که درست کرده بودند، با یک چیزهای دیگر و می گفتند این بهشت است. اگر تو بروی فلانی را بکشی، اگر هم کشته شدی، به اینجا می روی. آن بدبخت بیچاره هم صاف و ساده بود و انجام میداد. مانند اینهایی که به خودشان بمب می بندند.

 

وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ در آیه بعد می فرماید: نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ.

 

منبع:عقیق

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: آیت الله جاودان , رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2090
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

رایة الهدی: به پنج مورد از دردشناسی‌ها و درمان‌های این دوست خدا توجه کنید:

.1عدم انجام کارهای خیر از قبیل صدقات جاریه و ساختن بناهای خیریه عام المنفعه، مساجد، حسینیه‌ها، حمامات، مدارس، بیمارستان‌ها و ... که امروزه مردم از آن‌ها محروم هستند، از بی‌پولی نیست؛ بلکه از بی‌توفیقی ماست.

.2ما باید در تحصیل صبر و حلم و تواضع سعی کنیم و از اینکه دیگران از ترس به ما احترام بگذارند، احتراز کنیم.

.3اگر کسی سجود را طول بدهد، خیلی اسباب ناراحتی شیطان است.

.4انسان باید دائم الذکر باشد، زیرا کسی که دائم الذکر باشد، همواره خود را در محضر خدا می‌بیند و پیوسته با خدا سخن می‌گوید.

.5اصلا پیغمبر(ص) با همین شب زنده‌داری و سحرخیزی و انس با شب، معارف الهی را می‌گرفتند... بلی، آن لحظه‌های خاص و آن رحمت الهی در سحر!... سحر، سحر!

 

منبع:مفتاح24

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1266
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 4 اسفند 1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: برچسب‌ها: شهیدحسین خرازی ,
:: بازدید از این مطلب : 2093
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

امام زمان(عج)-مناجات

 

در دل خود كشیده ام نقش جمال یار را

پیشه خود نموده ام حالت انتظار را

ریخته دام و دانه شه از خط و خال خویشتن

صید نموده مرغ دل برده از او قرار را

سوزم و سازم از غمش روز و شبان به خون دل

تا كه مگر ببینم آن طرّه مشكبار را

دولت وصل او اگر یك شبی آیدم به كف

شرح فراق كی توان داد یك از هزار را

چشم امید دوختن، در ره وصل تا به كی

برده شرار هجر او از كفم اختیار را

ای مه برج معدلت پرده ز چهره برفكن

شوی ز چشم عاشقان زآب كرم غبار را

سوختگان خویش را كن نظر عنایتی

مرهمی از كرم بنه این دل داغدار را

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2159
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

 

که دهد مرا نشانی ز تو ای نگار جانی/ که نشان هر نشانی است نشان بی نشانی

نه ز صورت تو رسمی، نه ز معنی تو اسمی/ که برون ز هر خیالی و فزون ز هر گمانی

به تو ای یگانه دلبر، که شود دلیل و رهبر ؟/ نه تو را به حسن مانند و نه در کمال ثانی

مگر آنکه شعلهء روی تو سوز دل نشاند/ به تجلی تو بینند جمال «لن ترانی»

به کدام سعی و کوشش به تو می‏توان رسیدن/ مگر آنکه چهره بگشایی و به سوی خود کشانی

نه مرا مجال درگاه تو تا به سر بیایم/ نه تو آمدی که تا سر فکنم به مژدگانی

من و حسرت تو خوردن، من و از غم تو مردن/ چو دل از غمت نیاسود چه ز سود زندگانی

من و آتش فراقت من و سوز اشتیاقت/ که توان ز جان گذشتن نتوان ز یار ِجانی

چه خوش است صبر بلبل به امید صحبت گل/ من و بعد از این تحمل، تو و هر چه می توانی

دل مفتقر ز خونابه‏ی غصه‌ی تو سرخوش/ ز تو درد عین درمان، و غم تو شادمانی

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2408
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

ولايت فقيه به‌معناى سرپرستى جامعه مسلمين توسط يك فقيه جامع الشرايط در طول ولايت امامان معصوم عليهم السّلام و با همان اختيارات است. ولايت فقيه از ابتكارات امام خمينى رحمه اللّه نبود. بلكه ايشان آن را احياء نموده و به اين مقام الهى رسميت بخشيد. بحث ولايت فقيه از همان آغاز غيبت كبرى توسط شيخ مفيد (متوفى  ۴١٣  ه‍ ق.) مطرح شد و از قرن‌ها قبل علما و فقهاى شيعه در كتاب‌هاى خود به اين موضوع پرداخته و در خصوص انتصاب يك فقيه و حدود و اختيارات، ولايت و سرپرستى آن به صورت كامل بحث نموده‌اند.

دکتر جاسم حسین در کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج) درصفحه‌ی 230  آورده «طبرسى حديث زير را به روايت از امام يازدهم [امام حسن عسگری (ع)] نقل مى‌كند: اما از ميان فقها و علماى دين، آن كس كه بر نفس و اميال نفسانى مسلط باشد و خوددار از گناه و انحراف بوده، و دين خود را پاس دارد، و بر روى هوى و هوس خويش پا نهد و تنها مطيع و فرمانبردار دستورات الهى و احكام خداوندى (اعم از فردى و اجتماعى) باشد، بر مردم است كه از او پيروى كنند.»(15)

آیت الله بهاءالدینی نیز چنین تعریفی از ولایت فقیه دارد: «ولايت فقيه يعنى اين‌كه يك فقيه اول ولايت بر نفس خويش پيدا مى‌كند تا وقتى كه نفس، بنده و غلام او شود و او به نفس خود دستور مى‌دهد كه چه كند نه اين‌كه نفس به او فرمان دهد. وقتى چنين شد و مسلط به نفس خويش شد، مى‌شود امين اللّه و خدا هم به او مى‌گويد تو ديگر به مردم خيانت نمى‌كنى و ولايت مردم را به او مى‌دهد. اين مى‏شود ولايت فقيه.»(16)

امام خمینی(ره) درباره ی ولایت فقیه می فرماید: «وقتي مي گوئيم ولايتي را كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم و ائمه عليهم السلام داشتند بعد از غيبت، فقيه عادل دارد براي هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقها همان مقام ائمه عليهم السلام و رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم است. زيرا اينجا صحبت از مقام نيست بلكه صحبت از وظيفه است. ولايت يعني حكومت و اداره ي كشور و اجراي قوانين شرع مقدس، يك وظيفه ي سنگين و مهم است. نه اين كه براي كسي شأن و مقام غير عادي بوجود بياورد و او را از حد انسان عادي بالاتر ببرد. به عبارت ديگر ولايت مورد بحث يعني حكومت و اجرا و اداره بر خلاف تصوري كه خيلي افراد دارند امتياز نيست بلكه وظيفه اي خطير است.»(17)

از مهم‌ترين شئونات ولى فقيه از آغاز غيبت كبرى تاكنون، آماده‌سازى شيعيان و زمينه‌سازى براى امر فرج حضرت مهدى عليه السّلام بوده و مى‌باشد اما با توجه به آن‌كه امروزه سازمان شيعه توانسته است با عنايت مستقيم حضرت صاحب الامر عليه السّلام يك قدرت مركزى و مؤثر در جهان معاصر تشكيل دهد، اين مسئله به‌عنوان تنها شأن ولى فقيه مطرح مى‌باشد. يعنى تمامى امكانات موجود و زمينه‌هاى لازم در امور دينى و دنيوى بايد در امر فرج هزينه شود.

  حضرت امام خمينى رحمه اللّه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران فرمودند: تمام دستگاه‌هايى كه الان به كار گرفته شده‌اند در كشور ما، خودشان را مهيّا كنند براى ملاقات حضرت مهدى عليه السّلام.

مقام معظم رهبرى مدظله العالى نيز فرمودند: انتظار به‌معناى اين است كه ما بايد خود را براى سربازى امام زمان عليه السّلام آماده کنیم... ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت كنيم تا براى ظهور آن بزرگوار آماده شويم.

و لذا تمامى مراجع تقليد و حوزه‌هاى علميه به‌عنوان سربازان خط مقدم آقا امام زمان عليه السّلام و ريزه‌خواران سفرۀ آن حضرت عليه السّلام موظف هستند در اين مسئله مهم به‌عنوان بازوان ولايت فقيه عمل نموده و آمادگى لازم را در تمامى زير مجموعه‌هاى خويش فراهم نمايند.(18)

 

-15 ت.الغیبه ص 257، بحار ج 51، ص362

-16 امام شناسی استاد گنجی ج 1 ص 327

17- در انتظار ولی اعظم ص112 به نقل از ولایت فقیه امام خمینی (ره) ص 50

18- امام حاظر مدیر ناظر صص 124-123

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2480
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

امام چشم خدا در ميان انسان‌ها است و بر كل هستى و همۀ جوامع انسانى اشراف و نظارت كامل دارد. چنانکه در زيارت امام زمان عليه السّلام در روز جمعه می‌خوانیم «السلام عليك يا عين الله فى خلقه»

امام مهدی(عج) که انسان کامل و واسطه‏ی فیض میان خالق و مخلوقات است، طبعا عرصه ی مدیریتشان بر کل عالم هستی است، اما هدایت و مدیریت جوامع شیعی به عنوان پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام، زمینه سازان ظهور آن بزرگوار جهت تشکیل حکومت عدل جهانی محسوس تر و ملموس تر است. آن حضرت در طول دوره ی غیبت صغری «فعاليتهاى خود را از پشت صحنه دنبال مى‌كردند و پيروان خويش را از طريق چهار نمايندۀ برگزيدۀ خود رهبرى مى‌نمودند. اينان را سفرا مى‌خواندند. نخستين آنها عثمان بن سعيد عمرى، دوم پسرش محمد، سوم حسين بن روح نوبختى و چهارم على بن محمد سمرى بودند.

مطالعه تاريخ اين دوره نشان مى‌دهد كه وظيفۀ عمدۀ سفرا، اجراى وظايف مشخصى بود كه پيش از اين توسط امامان انجام مى‌گرفت، تا آنان را از فشار سياسى عباسيان مصون دارند.»(10)

دوره ی غیبت صغری با توقیعی که از طرف امام(عج) در آخرین روزهای حیات علی بن محمد سمری به او رسید خاتمه  یافته و به فرموده ی امام(عج) غیبت کبری آغاز شد.

در دوره ی غیبت کبری فقها به عنوان نایبان عام امام مهدی(عج) عهده دار مسئولیت هایی شدند که تا پیش از این بر عهده ی نواب خاص امام(عج) بود. چنانچه خود حضرت در توقیعی به احمد بن اسحاق فرموده بودند که «در رویدادهای زمانه به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شمایند...» با این استثنا که ارتباط با آن بزرگوار قطع شده بود. اما هدایت و نظارت حضرت(عج) در طول قرون متمادی که از آغاز غیبت کبری می گذرد، همواره بر عملکرد نایبان عامشان حاکم بود. از آن جمله می توان به نامه‌های متعددی که حضرت به شیخ مفید مرقوم فرموده‌اند، و یا خطای شیخ مفید در دادن فتوا و اصلاح آن به وسیله‌ی رهنمود امام(عج) اشاره کرد.(11)

همچنین حضرت(عج) در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، دیدارخودت را براي مردم آسان کن! و در دسترس همه قرار بگیر و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآور، ما ياريت مي کنیم.»

«امام(عج) هم‌چون پدرى مهربان از شيعيان خود مراقبت مى‌كند و در بزنگاه‌ها و لحظات سرنوشت‌ساز با شيوه‌هاى مختلف به يارى آنها مى‌شتابد. خودشان در نامه‌اى به شيخ مفيد مى‌فرمایند:

«فإنّا نحيط علما بأنبائكم و لا يعزب عنّا شىء من أخباركم»(12)

ما بر اخبار و احوال شما، آگاهيم و هيچ‌چيز از اوضاع شما، بر ما پوشيده و مخفى نمى‌ماند.

«إنّا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لو لا ذلك لنزل بكم اللأواء و اصطلمكم الاعداء»(13)

ما، در رسيدگى و سرپرستى شما، كوتاهى و اهمال نكرده‌ايم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم، كه اگر جز اين بوده دشوارى‌ها و مصيبت‌ها، بر شما فرود مى‌آمد و دشمنان، شما را ريشه‌كن مى‌كردند.

در دوران جنگ جهانى اول و اشغال ايران توسط قواى انگليسى و روسى، كه حملات و هجوم‌ها به ملّت شيعه اوج گرفته بود، مرحوم آيت الله العظمى نائينى خيلى پريشان بودند و نگران از اينكه اين وضع به كجا خواهد انجاميد، نكند كه اين كشور محبّ و دوستدار امام زمان عليه السّلام از بين برود و سقوط کند.

در همين زمان‌ها، شبى به امام عصر عليه السّلام متوسل مى‌شوند و در حال توسّل و گريه و ناراحتى به خواب مى‌رود و خواب مى‌بيند.

ديوارى است به شكل نقشۀ ايران و اين ديوار شكست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زير اين ديوار، يك عده زن و بچه نشسته‌اند و ديوار دارد روى سر اينها خراب مى‌شود.

مرحوم نائينى وقتى اين صحنه را مى‌بينند به قدرى نگران مى‌شوند كه فرياد مى‌زنند و مى‌گويند كه: خدايا! اين وضع به كجا خواهد انجاميد؟

در اين‌حال مى‌بينند كه حضرت ولىّ عصر عليه السّلام تشريف آوردند و انگشت مباركشان را به طرف ديوارى كه خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلند كردند و دومرتبه سرجايش قرار دادند و بعد فرمودند:

«اينجا خانه‏ی شیعه‏ی ماست. مى‌شكند، خم مى‌شود، خطر هست، ولى ما نمى‌گذاريم سقوط كند، ما نگهش مى‌داريم.»(14)

 

10- تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج) نويسنده:دکتر جاسم حسین، ص139

11- نقل شده است روزى شخصى خدمت شيخ مفيد آمد و در مورد زنى حامله كه از دنيا رفته بود پرسيد. شيخ مفيد جواب داد همان‌طور او را دفن كنند. آن مرد در حال برگشت بود تا به نظر شيخ مفيد رضى اللّه عنهم عمل كند. در بين راه ديد سوارى از پشت سر مى‌آيد. نزديك شد، گفت: اى مرد! آقا مى‌فرمايند كه شكم آن زنى كه از دنيا رفته را شكافته و طفل را بيرون آوريد، سپس زن را دفن كنيد. چنين كردند و طفل، زنده به دنيا آمد. بعد از مدتى ماجرا را براى شيخ مفيد رضى اللّه عنهم نقل كردند. شيخ فرمود: من كسى را نفرستادم و معلوم مى‌شود كه آن شخص صاحب الامر عليه السّلام بوده است. حال كه در احكام شرعى خطا مى‌كنم همان بهتر كه ديگر فتوا ندهم. پس به خانه رفت و در خانه را بسته و ديگر بيرون نيامد. در اين هنگام نامه‌اى از طرف حضرت ولى عصر عليه السّلام براى شيخ مفيد آمد که:

«بر شماست فتوا بدهيد و بر ماست كه شما را راهنمايى كرده و نگذاريم در خطا بيفتيد.»

شيخ مفيد با ديدن اين نامه بار ديگر بر مسند فتوا نشست.

13و12- احتجاج طبرسی،ج2،ص650

-14 تشرف‌يافتگان، ص  ٨۴ 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 3266
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

غیبت

غيبت در لغت به‌معناى مخفى، پنهان و دور از دسترس و در اصطلاح امام‌شناسى به‌معناى غايب شدن حضرت مهدى عليه السّلام از ديده‌هاست. غيبت به دو نوع مطلق و نسبى تقسيم مى‌شود:

غيبت مطلق: آن غيبتى است كه در همۀ زمان‌ها و مكان‌ها و براى همگان مخفى و پنهان و دور از دسترس باشد مانند ذات مقدس پروردگار كه هميشه و براى هركس پوشيده و هرگز قابل رؤيت نيست.

غيبت نسبى: آن است كه در برخى مواقع و براى بعضى مخفى و پوشيده است اما نسبت به عده‌اى ديگر آشكار و ظاهر است.(2)

آيت اللّه جوادى آملى در کتاب امام مهدی موجود موعود می نویسد: «غيبت امام زمان عليه السّلام از نوع غيبت نسبى است يعنى حضرت مهدى عليه‌السّلام نسبت به برخى غايب و مخفى از بعضى ديده‌هاست اما نسبت به عده‌اى پاك‌سرشت و لايق قابل رؤيت است. اگر امام زمان عليه السّلام را امام غايب مى‌نامند به خاطر محروميت جامعه از درك وجود مبارك امام است. بنابراين بايد گفت مردم از محضر امام خويش غايب هستند نه اين‌كه آن حضرت غايب باشند.»(3)

درصفحه‌ی  295 غیبت نعمانی از قول امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام آمده است:

«سوگند به خداى على! حجت خدا در ميان آنان است، در كوچه و بازار آنها گام برمى‌دارد و بر خانه‌هاى آنان وارد مى‌شود و شرق و غرب عالم را طى مى‌كند و گفتار مردم را مى‌شنود و در اجتماعات آنان وارد شده به آنها سلام مى‌دهد.»

 محمد بن عثمان، نائب دوم امام عصر عليه السّلام مى‌گويد:

«و اللّه صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كلّ سنة يرى النّاس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه»

«به خدا قسم حضرت صاحب الامر عليه السّلام هر سال در ايام حج حاضر مى‌شود و مردم را مى‌بيند و مى‌شناسد و مردم هم او را مى‌بينند ولى نمى‌شناسند.»(4)

بودن حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السّلام در بين مردم ولى از ديده‌هاى آنها پنهان بودن، يكى از معجزات الهى است.(5) 

بنابراين غيبت حضرت مهدى عليه السّلام به‌معناى عدم حضور نيست بلكه تنها از ديدگان غفلت‌زده عده‌اى مخفى است. او در ميان ما حاضر، بر اعمال ما ناظر و بر عالم هستى حاكم است.(6) 

مقام معظم رهبری می فرماید: «حجت خدا... با مردم زندگى می‌كند؛ مردم را مى‌بیند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس می‌كند. انسانها هم، آنهائى كه سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زیارت میكنند.»(7)

«حضور امامِ غايب در ميان مردم حس مى‌شود امام بزرگوار و عزيز و معصوم و قطب عالم امكان و ملجأ همه خلايق، اگر چه غايب است و ظهور نكرده، اما حضور دارد. مگر مى‌شود حضور نداشته باشد؟ مؤمن، اين حضور را در دل خود و با وجود و حواس خويش حس مى‌كند. آن مردمى كه مى‌نشينند، راز و نياز مى‌كنند؛دعاى ندبه را با توجّه مى‌خوانند و زيارت آل ياسين را زمزمه مى‌كنند و مى‌نالند، مى‌فهمند چه مى‌گويند. آنها حضور اين بزرگوار؛ را حس مى‌كنند؛ ولو هنوز ظاهر نشده و غايب است. غيبت او، به احساس حضورش ضررى نمى‌زند. ظهور نكرده است؛ اما هم در دلها و هم در متن زندگى ملت حضور دارد. مگر مى‌شود حضور نداشته باشد؟ شيعه خوب كسى است كه اين حضور را حس كند و خود را در حضور او احساس نمايد.»(8)

چرا دو غیبت؟

غيبت صغری كه همراه با ارتباط نايبان خاص و برخى از شيعيان با امام مهدى(عج) بود، موجب تثبيت مسئله‌ى ولادت و حيات حضرت مهدى شد و از بروز برخى از انحرافات و شبهات جلوگيری کرد.

غيبت صغری، دوران آماده‌سازى شيعيان براى شروع غيبت كبرا بود و شيعيان، در اين مدّت، خود را با دوره‌ى عدم حضور امام عليه السّلام هماهنگ كردند. اگر غيبت صغری نبود و غيبت كبری به يك‌بار اتّفاق مى‌افتاد، موجب ايجاد مشكلات متعدّد و بروز انحراف برخى از افكار مى‌شد.

غيبت كبری از سال سيصد و بيست و نه (ه‍ ق) يعنى به هنگام پايان نيابت چهارمين نايب خاص، شروع شد و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت. اين، همان غيبتى است كه آزمايش سخت بشرى در آن نهفته است.(9)

 

2- امام حاضر،مدیر ناظر /ص36

3- امام مهدى، موجود موعود، آيت اللّه جوادى آملى، ص  ١٢۶ .

4-  امام حاضر، مدیر ناظر /ص38 به نقل از بحارالانوار ،ج51 ص350

5- امام حاضر،مدیر ناظر /ص41

6- امام حاظر، مدیر ناظر/ص37

7- سخنرانی مقام معظم رهبری در روز نیمه شعبان27/5/1378

8- سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم17/10/1374

9- اندیشه مهدویت و آسیب ها،محمدصابر جعفری، ص34

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2374
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

 امام رضا(ع) می فرمایند:

بر مؤمن سزاوار است كه از پروردگار و پيامبر و امام خود سه خصلت را بياموزد،
۱خصلتى كه از پروردگار بايد بياموزد، عيب پوشى و كتمان است.
۲خصلتى كه از پيامبرش بايد بياموزد، مداراى با مردم است.
۳خصلتى كه از امام خود بايد فرا بگيرد، صبر در برابر ناملايمات و شدائد است.

 

پی نوشت:

 في رحاب ائمه اهل البيت، سيره امام رضا (ع) صفحه ۱۴۷

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2168
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

حجت الاسلام قرائتی:

من خودم به درد آخوندی نمی‌خوردم. یک عده هم غصه من را می‌خوردند و می‌گفتند: قرائتی تو در اخلاق که گیر داری، صدا هم که نداری، نمی‌توانی روضه هم بخوانی، پس به چه درد آخوندی می‌خوری؟

و لذا در یک روستا هم که رفتم مرا بیرون کردند. گفتند: تو نمی‌توانی روضه بخوانی. مرا بیرون کردند، یعنی نامه نوشتند به امام جمعه کاشان آیت‌الله یثربی که ما این شیخ را نمی‌خواهیم. روضه می‌خواندم و مردم می‌خندیدند.(خنده حضار). هرچه روضه می‌خواندم مردم می‌خندیدند. نامه نوشتند بابا این را نمی‌خواهیم.
من ،قرائتی روضه‌خوان ورشکسته هستم. بعد پای تخته سیاه آمدم گل کرد. اگر کسی در کنکور رفوزه می‌شود نگوید: خاک بر سرم! دو سال است پشت کنکور ماندمبرو خیاطی کن ممکن است لباس عروس بدوزی دویست هزار تومان مزدش بشود.
چه کسی گفته شما حتماً دانشگاه بروی؟ ممکن است کسی در دانشگاه رد شود و در حوزه قبول شود. در حوزه رد شود و در تجارت موفق شود. حدیث داریم اگر در یک شغلی شکست خوردید، نگویید: بخت من بد است. شغلت را عوض کن!

منبع:افسران

 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2149
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

امام حسین(ع) فرمود: حضرت مهدی(عج) غیبتی دارد که گروهی در آن مرحله مرتد میشوند و گروهی ثابت قدم می مانند و اظهار خشنودی میکنند. افراد مرتد به آنها می گویند «این وعده کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید؟ (منظور از وعده ظهور حضرت مهدی (عج) است)» ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آنها صبور باشد، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص (جهاد کرده است.


پی نوشت:
بحارالانوار جلد 51 صفحه 133

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2113
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

 حجت‌الاسلام والمسلمین حبيب‌‌الله فرحزاد در جمع نمازگزاران و مجاوران مسجد مقدس جمكران با بیان این‌که کثرت صلوات، عامل مهر و محبت خدای متعال نسبت به بندگان است، گفت: کثرت صلوات انسان را به مقام خلیلی می‌رساند.

این استاد حوزه علمیه اظهار داشت: اگر توجه داشته باشیم، غروب جمعه مقداری دل‌گیر است، شاید این غم پیام خدای متعال به دل‌ها است که با او خلوت کرده و به گفت‌و گو بنشینیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین فرحزاد با بیان این‌که حضرت زهرا(س) از پدر گرامیشان حضرت محمد(ص) نقل کرده‌اند که پیامبر فرمود «غروب جمعه ساعتی است که دعا مستجاب می‌شود»، خاطرنشان کرد: میرزا جوادآقا ملکی تبریزی نیز نقل کرده‌اند در غروب جمعه مستحب است انسان صدبار سوره قدر را بخواند.

وی ادامه داد: آیت‌الله ملکی تبریزی در شرح این روایت آورده‌اند که «خداوند در روز و شب جمعه صد رحمت را شامل انسان می‌کند و 99 مورد این رحمت به کسی می‌رسد که صد مرتبه سوره قدر را در این روز خوانده باشد».

کارشناس مسائل اخلاقی با اشاره به عظمت سوره قدر نزد خدای متعال، تصریح کرد: سوره قدر بعد از سوره توحید دارای عظمت و جایگاه مهمی است و همان‌گونه که سوره توحید شناسنامه خدا و توصیف حضرت حق است، سوره قدر نیز وصف اهل‌بیت(ع) است و فضیلت‌های بسیار فوق‌العاده‌ای دارد.

وی همچین ابراز داشت: تلاوت سوره قدر و کثرت استغفار برای رفع دیون و گرفتاری‌ها بسیار مؤثر است و افرادی که در طول شبانه‌روز این سوره را قرائت می‌کنند مورد لطف خداوند و ائمه(ع) قرار می‌گیرند.

حجت‌الاسلام والمسلمین فرحزاد در بخش دیگری از سخنان خود به چگونگی ارتباط با امام زمان(عج) و همراه شدن با حضرت پرداخت و افزود: برخی فکر می‌کنند چون امام زمان در غیبت است، امکان دسترسی به ایشان وجود ندارد، در حالی که این ذهنیت کاملا اشتباه است، چون وقتی می گوییم امام غائب است، یعنی ظاهر نیست نه این‌که امام حاضر نباشد، ایشان حضور دارند و ما توفیق مشاهده حضرت را نداریم.

وی با بیان این‌که اول بنده خداوند متعال امام زمان(عج) هستند، گفت: بندگانی که در زمان غیبت، اهل طاعت و اخلاص بوده و خالصانه خداوند را بندگی کنند با امام زمان(عج) در این مسیر همراه خواهند بود.

این استاد حوزه علمیه یادآور شد: اگر می خواهیم در دنیا از قرب و بندگی خداوند بهره ببریم، راه آن در بندگی خدا است و باید بدانیم دنیا، آخرت، آرامش و سعادت در همین مسیر محقق می‌شود.

وی با اشاره به سخن امام حسن عسکری(ع) که فرمودند «من کان فی طاعة‌ الله کان‌ الله فی حاجته؛ اگر کسی در مسیر بندگی خدا قرار گرفت، خداوند هم حائج او را برطرف می‌کند»، بیان داشت: اگر ما در مسیر خداوند و امام زمان(عج) قرار بگیریم، آنها نیز در کار ما داخل شده و مراقب ما خواهند بود.

حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد ادامه داد: هر کس در مسیر تقوا و بندگی خداوند قرار بگیرد، مورد توجه خدا و ائمه(ع) خواهد بود و برقراری ارتباط معنوی با اهل‌بیت(ع) نیز در گرو تقوا، پرهیز از گناه و انجام واجبات است.

وی با بیان این‌که ائمه(ع) به زنده و مرده بندگان نظر کرده و در عالم برزخ و قیامت آنها را رها نمی‌کنند، گفت: امام حسن عسکری(ع) به فرزندشان حضرت حجت (ع) فرمودند «بدان آنهایی که اهل طاعت، اخلاص و بندگی خداوند هستند، دلهایشان به سوی تو پر می کشد».

 کارشناس مسائل اخلاقی در پایان با اشاره به این‌که امام زمان(عج) پناهگاه بندگان و شیعیان است، خاطرنشان کرد: حال که توفیق پیدا کردیم و به مسجد مقدس جمکران آمدیم، باید این لحظات را قدر بدانیم و ارتباطمان را با خداوند و امام زمان(عج) تقویت کنیم تا هم دعاهایمان مورد استجابت قرار بگیرد و هم مشکلاتمان برطرف شود.

 

منبع:حوزه

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2436
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

 

حجت الاسلام حائری زاده در هیئت مهدی جان

 نکاتی از سخنرانی حجت الاسلام حائری زاده را می خوانید:
 

*مرحوم آقای بهجت می فرمودند: ظهور خیلی نزدیک است. می فرمایند: سابق به این جوانها می گفتیم. الآن به پیرمردها می گوییم که منتظر باشید که دولت کریمه را انشاالله درک کنید.

* از حضرت علی علیه السلام پرسیدند: نزدیک چیست و نزدیکتر چیست؟ حضرت فرمودند: آن چیزی که نزدیک است، قیامت است و آن چیزی که نزدیکتر از نزدیک است مردن است، قیامت خیلی نزدیک است، از هر نزدیکی به ما نزدیکتر است.

* یک آقا سید عباس سادات شیرازی بود. شیراز بود و منبری قهاری هم بود. از او می پرسیدند چه شد که به اینجا رسیدی، گفت هر چه هست لطف ارباب است، خیلی اصرار می کردند. گفت سی سال روضه خوان بودم. به خاطر یک گذشت خدا لطف کرد. گفت یک شب جایی باید منبر می رفتم، دیر رسیدم. یک آقایی رفته بود بالای مثلا پله اول منبر. مداح حرفه ای هم نبود فقط بلد بود یکی دو سه تا شعر بخواند و مجلس را از سرد بودن نجات بدهد. من که وارد شدم همه مردم به او گفتند بنشین پایین بس است، چقدر حرف می زنی و می خوانی. حوصله مان سر رفت. سید عباس می گوید که با خودم گفتم: آقا سید عباس، نگاه نکن پنج هزار جمعیت برایت آمده است، امشب خودت را بشکن، که این نوکر امام حسین علیه السلام بالا برود. تحقیر شد بین مردم. گفتم: آقایان من خسته هستم، می خواهم که ده دقیقه دیگر هم این آقا بخواند، این آقا ده دقیقه دیگر هم خواند.  سادات شیرازی می گوید شب به خانه آمدم، دیدم کربلا شده، خدمت حضرت سیدالشهدا علیه السلام رسیدم، حضرت ابالفضل علیه السلام هم آنجا هستند، عرض ادب کردم و شناختم هر دو را. فرمودند: عباس جان بنویس. اسم فلانی را بنویس در مجلس ما شرکت کرده، کفش جفت کن ما بوده، واعظ ما بوده، ذاکر ما بوده، دم سماور ایستده بوده، چراغ ها را خاموش می کرده، جارو می کرده؛ جمله این است که فرمودند: عباس جان، آقا سید عباس بعد از سی سال تازه شده نوکر ما، نوکری او را امضا کردیم. به خاطر این که خودش را شکست تا نوکر دیگر ما زمین نخورد، برود بالا.

* از حضرت علی علیه السلام پرسیدند: سخت چیست و سخت تر از سخت چیست؟ حضرت فرمود: قبر خیلی سخت است، سخت تر از سخت هم این است که تو دست خالی بروی، آقا سید احمد حضرت امام را در خواب دیده بودند، گفت دیدم پدرم ناراحت است، گفتم بابا چرا گرفته ای؟ گفت: خیلی حساب کتاب سخت است، ولی من رد شدم، ولی شما هم مواظب باش، خیلی سخت است، خیلی ریزه کاری های زندگی ما از نظر آنها مخفی نیست، گفتم یعنی چه؟ گفت: در عالم برزخ، از حرکت دست من در حسینیه جماران سوال کردند که چرا این دستت را تکان دادی؟ انگیزه ات چه بود؟ الحمدلله ما گفتیم و آنها هم قبول کردند و ما رد شدیم، ولی خیلی سخت است. 

امامی که در نجف 15 سال رأس ساعت 9 شب هر شب زیارت جامعه کبیره را در حرم أمیرالمؤمنین علیه السلام می خواند.

* وقتی انقلاب داشت پیروز می شد، همان روزی که حکومت نظامی اعلام کردند، امام فرمودند: همه بریزند در خیابان، آیت الله طالقانی خدمت امام می رسند و به امام می گویند: اگر مردم به خیابان بریزند آنها حمام خون راه می اندازند. ایشان فرمودند نه، اتفاقی نمی افتد بریزند بهرخیابان. ساعت 4 همه بریزند بیرون و حکومت نظامی را بشکنند، بعد آقای طالقانی خیلی مقاومت می کند و شاید هم مکدر می شود از امام. حضرت امام به آقای طالقانی می فرمایند: اگر حضرت حجت هم بفرمایند حرفی داری؟ اگر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده باشند مردم باید بریزند بیرون حرفی داری؟ آقای طاقانی می فرمایند: من گریه ام گرفت، گفتم: نه، اگر حرف حرف اوست سمعا و طاعتا.

 

* امام خمینی رحمةالله علیه به پدر بزرگ من که از دوستان ایشان بودند و هم حجره ای با امام بودند، فرموده بود: خدا می داند من نمی خواستم انقلاب کنم که رهبر شوم. اما چه کنیم که شرایط اینطور شد و من رفتم و علی رغم میل باطنی ام قبول کردم.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2240
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

نکاتی از سخنرانی حجت الاسلام کرمی رابخوانید؛

*معمولا مرسوم این طور است که وقتی خداوند بچه ای به ما می دهد، یا نامش را پدر انتخاب می کند و یا یکی از بستگان خیلی نزدیک. البته این انتخاب سلیقه ای است. اما در بین اهل بیت اینگونه نیست یعنی این نام گذاری براساس یک نظم و اصولی است. خوب است این سنت اسم پسندیده در بین خانواده های امروز بیشتر جدی گرفته شود.

*در نظام ارزشی و چارچوب اخلاقی اسلام مرد یک تفاوتی با زن دارد. این که در نظام خانواده اسلامی مرد ولایت دارد. بعضی از اموری که مربوط به شان داخلی خانواده است مثل خروج زن از منزل بستگی به اجازه شوهر دارد.

*مسائل زنانشویی چیزهایی هستند که مرد در آن ولایت دارد. وقتی از زن درخواستی کرد و امر و نهی کرد، امر و نهی اش در نظام شرعی ما موضوعیت دارد. حالا بحث سر این است که این تسلط مرد در زندگی در تامین عوامل روانی و عاطفی هم وجود دارد. یعنی مرد در نظام خانواده یک عنصر مشرف به محیط است. یعنی می تواند در محور و مدار معتقدات خودش شان روانی خانواده را درست کند. یعنی می تواند طوری سازمان دهی کند که اهل خانه از نظر اصول اعتقادی با مرد هم افق باشند.

*در فقه اسلامی و در قوانین نظام ارزشی اسلام این یک ارزش و اصل است که زن مومنه باید به مومن داده شود یعنی ممکن است شما بتوانید از اهل سنت دختر بگیرید اما از این طرف دختر نمی توانید به انسان سنی بدهید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2181
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام معتمدی؛

 *در دعای عرفه سیدالشهداء علیه السلام هست که حضرت می فرمایند: شکر و سپاس خدایی را که من را در زمانی خلق کرد که دولت حق بود، من در دولت حق نفس کشیدم و بزرگ شدم. نمی دانیم چقدر این ارزش دارد، خیلی نمی فهمیم، همین قدر بدانیم که در دولت حق انسان به خداوند راحت تر نزدیک می شود و به خدا راحت تر می رسد، خب شکر بکنیم، برای این نعمت و اینکه از خدا هم بخواهیم که این نعمت را بتوانیم نگه داری بکنیم.

 *هدف نهایی، هم از این انقلاب ما، هم از حکومت خود أمیرالمومنین، خود معصومین، خود حضرت حجت علیهم الصلاة والسلام و اصلا کل خلقت هدفش این است که خداوند این بساط را درست کرده است که من و شما آدم بشویم. ما بزرگانمان انقلاب کردند که راحت تر بتوانیم آدم بشویم.

 *امام می فرمایند: ما وقتی می توانیم بگوییم پیروز شده ایم، که اسلام با تمام ابعادش در جامعه ما پیاده بشود و بعد می فرمایند: بالاتر از آن با تمام ابعادش در کل دنیا پیاده شود. این مهم است که ببینیم اسلام پیاده شده است. اسلام برای ما رفاه هم می آورد، اسلام مشکلات مارا هم حل می کند.

* 700 سال مسلمین در اروپا حکومت کردند، 700 سال در بخشی از اروپا به نام آندلس که کشورهای اسپانیا، پرتغال و بخشی از فرانسه و جنوب فرانسه بود، کی؟ وقتی که اروپائی ها همدیگر را می خوردند. اقوام وحشی شان فقط در فکر پاره پاره کردن همدیگر و حمله کردن به همدیگر بودند، اما این حکومت را ما قبول نداریم. خب حکومتشان ادامه بنی امیه و بنی عباس بوده است این حکومت در زمان بنی امیه شروع شد. آنجا و بعد که بنی عباس آمدند دیگر حکومت اُموی آندلس شکل گرفت. ما کلا این حکومت را قبول نداریم که اسلامی بوده ولی به همان اندازه از اسلام که آنجا پیاده شد، بروید در تاریخ بخوانید، چقدر آبادانی به آن کشورها داد، چقدر پیشرفت علمی روی داد، چقدر پیشرفت اقتصادی شد، چقدر رفاه داد به آن کشورها.

 *اصلا این نفس چیست که ما باید با آن جهاد کنیم، به قول شهید مطهری می گفت: انسان عجیب موجودی است که خودش با خودش می جنگد، و خودش بر خودش پیروز می شود. عجیب است، ما با خودمان بجنگیم. این چیست؟ مهمتر این است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: پر منفعت ترین دانش ها برای شما، این است که خودتان را بشناسید. این روایت را هم دقت بکنید که می فرماید: بالاترین شناخت و دانش برای شما، شناخت خودتان است و بالاترین جهل و نادانی، جهل انسان به خودش است. خودش را نشناسد. به خود شناسی نرسد. لذا ما اگر بگوییم مهمترین کار کل عمرمان شناخت خودمان است دروغ نگفته ایم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2281
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

 آنچه در ذیل می خوانید گزیده ای از توصیه های استاد اخلاق مرحوم آیت الله حق شناس(ره)  بویژه برای طلاب علوم دینی که نخستین گامهای تحصیل و تهذیب نفس را سپری می کنند بسی راه گشاست .

 

ارزش علم

اگر تحصيلات علمى شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع می‌شود.

ساعتى كه شما در تحصيل علم صرف كنيد، مساوى است با شب زنده‌دارى.

علم را براى عمل كردن ياد بگيريد. علت نرسيدن ما به مقامات عاليه اين است كه ما به كلاسهاى قبل عمل نكرده‌ايم.

تحصیل علم و نماز اول وقت

اگر در پى كسب علوم غير حوزوى هم باشيد، نماز را در اول وقت بخوانيد. آن‌وقت خواهيد ديد كه چگونه سلولهاى مغز شما پذيراى علم مى‌گردد.

نشانه عمل زشت

حضرت على (ع) مي‌فرمايند: عمل زشت آن است كه اگر در قيامت عمل شما را در طبقى بگذارند و به جهانيان عرضه‌كنند، شما خجالت بكشيد.

علم اخلاق ضرورت علم اندوزی

در هر كارى كه هستيد، علم اخلاق بر شما لازم است.

علم - حتى علم اجتهاد - اگر خالى از تهذيب نفس باشد ، حجاب اكبر است.

افضل مراتب در نزد خاندان عصمت (ع) رتبه‌ی فقيه است. يعنى تفقه در دين داشتن.(افضل الناس المتفقّهون) فقاهت فقط «مسئله‌گفتن» نيست، بلكه درك پيچ و خم‌هاى پيچيده‌ی روزگار است.

مُدام در صدد نباشيد که روايت بنويسيد و بر علم خود بيفزاييد، بايد عمل هم با آن همراه باشد. اگر به دانستني‌هايتان عمل نكرديد، هر روز از پروردگار متعال، دورتر مى‌شويد.

يكى از اعمالى كه قلب را نورانى مي‌كند، همنشینی با علماء و دانشمندان دين است.

راز محبت به خدا

حضرت ملك الموت (ع) به صورت عمل خودمان ظاهر مي‌شود.

اگر پروردگار متعال را دوست داريم، بايد ثابت‌كنيم. بايد از نعمتهاى او در راه خود او استفاده كنيم.

از علامات محبت پروردگار، دوست داشتن وسائل وصول به اوست.

اهل بهشت حسرت هيچ لحظه‌اى از عمر خود را نمى‌خورند، مگر لحظاتى كه در دنيا به غفلت گذرانیده، و به ياد پروردگار متعال نبوده‌اند.

علامات شرح صدر:

.1التجافى عن دارالغرور:

يعنى اينكه از دنيا شانه خالى مي‌كنند. ( از دنیا به حد ضرورت استفاده مي ‌ كنند).

.2والانابة الى دارالخلود:

يعنى مدام توجهش را به آن طرف پرده‌ی آفرينش منعطف مي‌كند.

.3والاستعداد للموت قبل نزوله:

دائماً مهياي رفتن به آن دنياست، هميشه آماده است و در فكر مرگ.

 

منبع:منتظران ظهور

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2070
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

رۆیت و دیدن امام زمان(عج) هر چند توفیق بزرگی است، اما می توان از آن به عنوان مسیری یاد کرد که محبین با قرار گرفتن در آن و هدف قرار دادن این دیدار سعی در رابطه با امام خویش و کسب فیوضات از حضرت دارند.

حدیث پیامبر اکرم(ص) برای تمام شیعیان آشنا است که در جواب سوال جابر بن عبدالله که پرسید: «یا رسول اللَّه شیعیان او در زمان غیبت از وجود او سودى می‌برند؟ فرمود: آرى به خدائى که مرا مبعوث کرده است، به راستى آنها به نور وى پرتویاب باشند و به ولایت او در زمان غیبتش سود برند مانند سود مردم از خورشید پشت‏ ابر.» ( کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی)

اما خیلی وقت ها شده است که ما در خلوت خود و یا در مراسم هایی که به مناسبت های مختلف می گیریم با خود می اندیشیم که چرا امام زمان ظهور نمی کنند، به چه علت ما از دیدار اماممان بی نصیبیم! آن حضرت در توقیعشان می فرمایند:

و چنانچه شیعیان ما - خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى‏ نمودند، نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى ‏افتاد، كه سعادت مشاهده ما با شتاب بدیشان مى‏ رسید و اینها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت به ما مى‏ باشد، بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمى‏ دارد جز اخبارى كه از ایشان به ما مى‏ رسد و ما را ناراحت مى‏ سازد و از ایشان انتظار نداریم، و تنها از خدا باید یارى خواست و او براى ما كافى و نیكو كارگزار و پشتیبانى است، و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشیر و نذیر؛ محمّد و آل پاكش باد!

آیت الله بهجت(ره) در این باره فرمودند: وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه قضایاى امام حسین(عدر یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت(ع)، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.

در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت(عج) گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!

در این مافوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب(عج) در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على(ع) به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟!

تا کی باید بار گناهان و اشتباهات خود را متوجه دیگران و دیگر چیزها بکنیم؟ تا کی بایستی این همه مصیبت را به خاطر بی توجهی و فراموش کردن امام زمانمان(عج) تحمل کنیم؟ تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم و بیدار نشویم؟ پس کی بناست علت اصلی آن را متوجه شویم؟

پیشوای پنجم شیعیان، امام باقر(ع) می فرماید: هرگاه خداوند بخواهد بر مردم غضب کند (آن هم به خاطر اعمال ناشایست مردم) ما اهل بیت را از مجاورت با آن ها دور می کند. (اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم.(1)

بیش از هزار سال پیش که حدود هشتاد سال از دوران غیبت کبرای امام زمان(عج) می گذشت، آن حضرت در نامه ای به شیخ مفید(ره) فرمودند: "ما به خبرهای شما احاطه کامل داریم و چیزی از خبرهای شما برای ما پنهان نمی ماند و آگاهیم از ذلت و خواری که به شما رسیده، از زمانی که عده ای از شما تمایل نموده اند به عقاید و اعمالی (ناپسند) که گذشتگان صالح از آن دور بودند و عهد و پیمانی را که از آن ها گرفته شده بود (نسبت به امام زمانشان) بدور انداختند گویا که نمی دانند.”‌

نکته قابل توجه اینجاست که این توقیع در سال های اولیه دوران غیبت فرستاده شده است، اکنون که وضع بسیار بدتر از آن زمان است و مردم در سختی ها، فشارها و فساد بسیار بیشتری گرفتار شده اند.

علاوه بر اینکه امام زمان(عج) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.

آیا می خواهید بدانید فاصله ما با امام زمانمان چقدر است و معنای غربت و تنهایی چیست؟ به این چند جمله ساده و عامیانه خوب دقت بفرمایید؛ به ما فرموده اند که روز جمعه احتمال ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) بیشتر است. "یامولای هذایوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک”‌(2)

حال اگر عصر جمعه ای بعد از نماز مغرب و عشاء، کسی به ما بگوید که امروز هم گذشت و امام زمان (عج) ظهور نفرمودند و سپس چند لحظه بعد به ما خبر بدهند که از امروز مثلاً سیب زمینی کیلویی بیست تومان گرانتر شده است، شما را به خدا قسم برای کدام یک از این خبرها بیشتر ناراحت می شویم؟ برای کدام یک بیشتر دلهره پیدا می کنیم؟ نگران کدام یک می شویم؟

آیا زمانی که مثلا دخترمان از مدرسه برمی گردد، اول می پرسیم دخترم در راه حجابت را رعایت کردی تا قلب نازنین امام زمان(عج) را نرنجانی؟ یا ابتدا می پرسیم نمره امتحانت چند شد؟ آیا از پسرمان می پرسیم که همزمان با امام زمانت، نمازت را خواندی؟ یا اول می پرسیم مسابقه امروز را بردی یا نه؟ اصلاً به زندگی هایمان نگاه کنیم، آیا رنگ و بوی امام زمان(عج) را می دهد؟ آیاتابلویی که به دیوار خانه نصب کرده ایم، آیا وسایلی که مورد استفاده قرار می دهیم، آیا نوع زندگیمان امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟ یا نه؛ آن قدر محرم و نامحرم بی پروا با هم اختلاط دارند که قلب مهربان امام زمان(عج) را می رنجاند؟ آیا ظاهر خود و خانواده مان آن طوری هست که مورد قبول و رضایت امام زمان(ارواحنا فداه) باشد؟ آیا طریقه درآمدمان طوری هست که امام زمان(عج) به آن برکت دهند و یا قدم به خانه ما گذاشته و بر سرسفره ما بنشینند؟ و خلاصه اینکه آیا روش زندگی ما همانگونه است که امام عصر(عج) می پسندد؟

دوستی می گفت داشتم از حرم مطهر امام رضا(ع) بیرون می آمدم، دیدم شخصی فریاد می زند؟ آی دزد، پولم را دزدیدند و …، مردم هم با یک حالت تأسف و دلسوزی به او نگاه می کردند، با خودم گفتم: الان اگر کسی فریاد بزند: امام زمانم نیست، امام زمانم نیامد و ، مردم با یک حالت تمسخر به او نگاه می کنند و می گویند: او دیوانه شده است.

همه این ها یک طرف که اینگونه نیستیم، گاهی در زندگی مان طوری رفتار می کنیم که انگار از امام زمان(عج)، از آن کسی که اصلا کسی وجود ما به طُفیلی ایشان و به خاطر وجود ایشان خلق شده(3)، طلبکار هم هستیم.

به هر حال یادمان نرود که علاوه بر اینکه امام زمان(عج) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.

 

پی نوشت ها:

1- اصول کافی ، کتاب الحجه ، ح31

2- مفاتیح الجنان –زیارت روز جمعه امام زمان(ع)

3- حضرت ولی عصر(ع) می فرمایند: "نحن صنایع الله و الخلق بعد صنایعنا”‌. الاحتجاج ،شیخ طبرسی،ج2.

اصول کافی

الإحتجاج / ترجمه جعفرى

خبرگزاری شبستان، متن سخنان آیت الله بهجت

بر گرفته از مقاله؛دلایل دوری شیعیان از امام زمان (عج) در کلام خود حضرت

منبع:تبیان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2539
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
جمعه 25 بهمن 1392

آخرین پیامبر خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامى که بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد وارد شود تلاوت قرآنش مانع عذاب مى گردد و چنانچه از مقابل وارد شود صدقه و کارهاى نیک مانع آن مى باشد.
و چنانچه از پائین پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد گشت.


متن حدیث:


قالَ(صلى الله علیه وآله) : یُؤْتَى الرَّجُلُ فی قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ رَأسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَهُ الْقُرْآنِ، وَ إذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ یَدَیْهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَهُ، وَ إذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ رِجْلَیْهِ دَفَعَهُ مَشْیُهُ إلىَ الْمَسْجِدِ.


«مسکّن الفؤادشهید ثانى،ص ۵۰»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1899
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 12 بهمن 1392

در نخستین روز از ايام الله دهه فجر انقلاب اسلامي و سالروز ورود تاريخ ساز امام خميني(ره) به ميهن اسلامي، حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي، صبح امروز (شنبه) با حضور در مرقد مطهر امام راحل(ره)، ضمن قرائت فاتحه، ياد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را گرامي داشتند.رهبر انقلاب اسلامي همچنین با حضور بر مزار شهداي هفتم تير و گلزار شهداي بهشت زهرا، براي ارواح طيبه ي شهدا علو درجات مسألت كردند.

جهت مشاهذه وذخیره تصاویر در سایز اصلی برروی آنها کلیک نمایید.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2272
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 12 بهمن 1392
گروه سیاسی مشرق - ايام بهمن ماه هر سال یاد آور خاطرات شیرین سال 57 و ورود امام خمینی (ره) به ایران است؛ ورودی که زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه شد. شرایط پیچیده روزهای منتهی به ورود امام (ره) به ایران، روزهای پر التهابی را برای انقلابیون رقم زده بود. نگرانی از اشغال نظامی فرودگاه و عدم اجازه در فرودآمدن هواپیما، باعث تحصن برخی از روحانیون در مسجد دانشگاه تهران شد. مقام معظم رهبری نیز که از مشهد به تهران آمده بودند یکی از اعضای اصلی تشکیل دهنده‌ی این تحصن بودند. آنچه در ادامه می‌آید، خاطرات معظم‌له در روزهای منتهی به ورود امام (ره)، است.[1]

 

بازگشت امام

گسترش اعتراض ها به جلوگیری از ورود امام خمینی کار را به جایی رساند که شاپوربختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «با صدای بلند اعلام می‌کنم که حضرت آیت الله هر وقت میل داشته باشند می‌توانند به کشور بازگردند.» حرف های او نمی‌توانست مردم را قانع کند. مخالفت‌ها همچنان ادامه یافت. مشابه تحصن دانشگاه تهران در قم، مشهد و اصفهان شکل گرفت که خود به خود به اجتماعات بیشتر مردم منجر گردید. آقای مفتح ، عضو کمیته مرکزی استقبال از امام خمینی در آخرین ساعات روز دهم بهمن به یکی از نشریه ها گفت که رهبر معظم انقلاب 9 صبح پنج شنبه، 12 بهمن به ایران خواهد رسید.

نگرانی آقای خامنه‌ای از خوشامدگویی به امام خمینی (ره) + تصاویر// آماده انتشار

مردم ایران در یازدهم بهمن هیجان زده بودند. امام در همین روز در نامه‌ای از دولت و ملت فرانسه تشکر کرد و میهمان نوازی آنها را ستود و نیز در دهکده نوفل لوشاتو حاضر شده، با ساکنان آن دیدار و خداحافظی کرد. با این که دولت بختیار مجبور به پذیرش ورود امام به وطن شده بود، اما عقب نشینی خود را با رژه نظامیان در سطح شهر جبران کرد. نظامیان، یازدهم بهمن با ساز و برگ نظامی در خیابان های تهران قدرت نمایی کردند.

کمیته استقبال، درگیر کار بزرگی شده بود؛ کاری بزرگ در روزی بزرگ. هرچند تلاش می کرد بر امور جاری مسلط شود اما حادثه پیش رو بزرگتر از آن بود که بتوان کاملاً آن را در دست گرفت. بیشتر فعالیت های کمیته غیر متمرکز بود و هر کس مأموریتی مناسب تر می دید همان را برعهده می‌گرفت. « یکی از وظایف کمیته استقبال توزیع کارت دعوت به فرودگاه بود. آقای مطهری تعدادی کارت به من داد که آنها را پخش کردم و یکی برای خودم ماند. از قضا آقای شیخ ابوالحسن شیرازی را دیدم. او از این که کارت دعوت به دستش نرسیده، ناراحت بود. کارت خودم را به او دادم.»

پیش از دوازدهم بهمن، آقای مطهری از آقای خامنه‌ای خواسته بود سخنرانی و خوش آمدگویی به امام را در تالار فرودگاه به عهده بگیرد. نپذیرفته بود. گفته بود: چرا من؟ آقای مطهری دلیلی آورده بود، اما نتوانسته بود او را قاطع کند. آقای خامنه‌ای گفته بود: من توان سخنرانی در این لحظات بزرگ، که نفس در سینه‌ها حبس می‌شود، ندارم. 

 

آقای مطهری نبود فرصت برای انتخاب فرد دیگر را به عنوان علت آخر مطرح کرده، سخنرانی را به عهده آقای خامنه‌ای گذاشته بود. «روز موعود فرا رسید و از خوش اقبالی [من] فرصت برای مراسم خوش آمد گویی نشد؛ فقط اکتفا شد به تلاوت قرآن و سرودی که گروهی از دانش آموزان خواندند و صدایش بین مردم پیچید و زبانها آن را تکرار کرد:»

ای مجاهد ای مظهر شرف/ ای گذشته زجان در ره هدف .....

آنچه در فردوگاه می‌گذشت مجموعه‌ای از احساسات متناقض بود، شادی، وحشت، ناباوری، نگرانی. آقای خامنه‌ای از خود می پرسید: چه رخ خواهد داد؟ آیا آنچه تا لحظاتی دیگر خواهیم دید حقیقت است یا رؤیا؟ آیا واقعاً امام در این فضای آکنده از احساس عجیب، در میان استقبال بی بدیل تاریخی پا به خاک میهن خواهد گذاشت؟ اگر آمد چه خواهد شد؟ سرنوشت انقلاب به چه سمتی خواهد رفت؟ اینها و دهها سؤال دیگر بر نگرانی و اضطراب او می‌افزود. تالار فرودگاه از دعوت شدگان و مستقبلین پر بود. همه با نظم، منتظر ورود امام بودند. آنان نماینده گروه‌های مختلف بودند: روحانیون، استادان دنشگاه، طلاب، دانشجویان، اقلیت‌های دینی، همه چشم‌ها به در اصلی دوخته شده بود اما ناگاه امام از در دیگری وارد تالار فرودگاه شد. [نگاهم به چهره اش دوخته شد] « عزم و اراداه و اقتدار در چهره شان موج می‌زد. اثری از خستگی، بی خوابی و نگرانی در چهره ایشان ندیدم» بیش از یکصد خبرنگار در همین هنگام از در اصلی داخل شدند تالار پر شد از جمعیت که موج می خورد و به سمت امام می‌رفت. « احساس خطر کردیم و با صدای بلند از مردم خواستیم که از امام دور شوند؛ بر احساسات خود غلبه کنند. من و شماری از نزدیکان امام خود را عقب کشیدیم. جز آقای مطهری که داخل هواپیما رفته بود و هنگام خروج امام را راهی کرده بود، کسی از خواص، کنار ایشان نبود. آقای بهشتی هم جای معینی نداشت و در آن محیط در حرکت بود.»

امام در مکانی که برای وی در نظر گرفته شده بود، ایستاد. چند جمله بیشتر نگفت. «هرچه پریشانی در دلها بود زدوده شد. آرامش عجیبی به سراغ قلب‌هامان آمد. این دومین باری بود که سخن امام چنین طمأنینه‌ای در من ایجاد کرد. اول بار، دوم فروردین 1342 بود؛ هنگامی که مزدوران شاه به شهر قم [و مدرسه فیضیه] حمله کردند. من از جمله کسانی بودم که این هجوم وحشیانه را دیدم. بعد که به خانه‌ی امام رفتم، وقت نماز، به ایشان اقتدا کردم. سپس با امام به یکی از حجره ها[ی مدرسه فیضیه قم] رفتیم. من در شرایط روحی بسیار بدی بودم. امام صحبت کوتاهی کرد. پس از آن اعصابم آرام گرفت، قلبم محکم شد و جانم به آسودگی رسید.»

 

پس از خروج امام از تالار فرودگاه، نزدیکان وی، از جمله آقای خامنه‌ای پشت سرش بیرون رفتند. امام در خودروی ویژه‌ای که آماده شده بود نشست و دیگران در اتوبوس‌هایی که آماده همراهی وی بودند، جای گرفتند. « وقتی وارد خیابان شدیم، انبوه جمعیت فشرده و هیجان زده، از پیر و جوان، زن و کودک، موج می‌زد. انگار همه تهران و مردمی که از شهرهای دیگر به سمت تهران روانه شده بودند، در حال دیدن این لحظات تاریخی هستند.

کاروان امام راه خود را از میان این امواج انسانی، با کمک خود مردم، باز می کرد. استقبال کنندگان همراه کاروان و پیش و پس آن می دویدند، شعار می دادند، گلباران می کردند، شاد بودند و حمایت خود را از امام بروز می دادند. با اینکه ساعاتی پیش همراهان امام از همین مسیر به سمت فرودگاه رفته بودند ، کسی برای آنان ابراز احساسات نکرده بود، اما اینک به تبع امام، شادی و مهر خود را به سرنشینان خوردروهای همراه امام که پشت سر ایشان حرکت می کردند نشان می دادند.»

به میدان 24 اسفند [انقلاب] رسیدند. آن چند نفر تصمیم گرفتند به خانه آقای موسوی اردبیلی که در آن نزدیکی بود بروند؛ و درباره مسائل بعدی مشورت کنند. بنا نبود امام را تا بهشت زهرا همراهی کنند. برنامه های از پیش تعیین شده چنین می‌گفت. پس از رایزنی در خانه آقای موسوی اردبیلی، آنجا را به مقصد مدرسه رفاه ترک کردند. آقای خامنه‌ای وقتی به مدرسه رسید، توان خود را پایان یافته دید. به شدت خسته بود.

نگرانی آقای خامنه‌ای از خوشامدگویی به امام خمینی (ره) + تصاویر// آماده انتشار

مدرسه رفاه

با همان حال، سخنرانی امام در بهشت زهرا را شنید. اینک منتظر آمدن امام بود. ساعت‌ها گذشت، اما خبری از بازگشت امام نرسید. پس از پایان مراسم در بهشت زهرا، امام و سید احمد خمینی با یک دستگاه آمبولانس از بهشت زهرا خارج و در بیابان های اطراف سوار هلی کوپتر شدند. هلی کوپتر به سمت بیمارستان هزار تخت خوابی[ = امام خمینی] رفت. چرا بیمارستان؟ چون نمیدانستند به کجا بروند؟ هلی کوپتر که نمی توانست در مدرسه رفاه یا آن نزدیکی‌ها به زمین بنشیند. تصمیم گرفتند به طرف فرودگاه بروند. به آسمان فرودگاه که رسیدند آنجا را همچنان پر ازدحام یافتند. به طرف بیمارستان برگشتند. حال امام مساعد نبود. بیمارستان محل فرود داشت. هلی کوپتر نشست. کارکنان بیمارستلن با این خیال که بیمار بدحالی داخل آن است به سمت هلی کوپتر دویدند. وقتی امام را دیدند، شوکه شدند؛ نمی دانستند چه کنند. یکی از دکتر های بیمارستان خودروی پژوی خود را در اختیار آنان گذاشت. از بیمارستان خارج شدند. 

در بین راه، خودرو را با خودروی آقای ناطق نوری عوض کردند. مقصد خانه دختر آیت الله پسندیده بود. «گفته شد که ایشان پس از سخنرانی به جای نامعلومی رفته اند. ساعت ها گذشت. برادران به خانه های مجاور که برای اقامتشان آماده شده بود، رفتند. این خانه ها از چند روز پیش برای استقبال مهیا شده بود. من در مدرسه ماندم. ساعت 10 شب غرق آماده سازی بودم که خبر دادند امام از در پشتی وارد شد به آن سمت رفتم. دیدم امام تنها دارند می آیند تو؛ آرام و با وقار. نگاهش پرده دل را پاره می کرد... ساکت و مبهوت، ایستاده بودم. 

از ذهنم گذشت بروم و در آغوشم بگیرم، اما ترسیدم دیگران هم به شوق آیند، دور امام را بگیرند و مزاحمتی فراهم شود. گذشتم. ده نفر بیشتر نبودیم. امام سلام کرد.جواب دادند. به سمت پلکانی که به طبقه دوم منتهی می‌شد رفتند. حاضران صدای خود را به وفاداری و سربازی امام بلند کردند. امام روی پله سوم، چهارم، نشستند. می خواستم پاسخ احساسات آن جمع را بدهند. همه مدهوش بودیم. امام با عبارات کوتاهی حمد و ثنای خداوند را گفت و بر پیامبر (ص) و خاندانش درود فرستاد و از جمع تشکر کرد و آنان را به صبر و پایداری سفارش نمود و بعد خداحافظی کرد» و از پله ها بالا رفت.

فردای آن روز امام به مدرسه علوی، همان نزدیکی، رفت. بیشتر دست اندرکاران هم به آن مدرسه منتقل شدند. آقای خامنه‌ای در مدرسه رفاه ماند. محیط نسبتاً آرامی برای کارهای او داشت؛ و آن کارها اقتضاء نمی‌کرد که نزدیک امام باشد. مسئولیت او اداره امور فرهنگی و تبلیغی مقر رهبری انقلاب اسلامی، و از آن جمله، انتشار روزنامه بود. « به یا دارم بعد از سه روز از آمدن امام به من خبر دادند که برادران در مدرسه علوی جمع شده اند و مرا هم دعوت کرده اند. پس از عبور از میان جمعیت انبوه و مشتاقی که آنجا بود، خود را به آن جلسه رساندم. درباره سازماندهی و مدیریت مقر امام مشورت می کردند. پیشنهاد شد سه نفر از جمله من، مدیریت مقر امام را به عهده بگیریم. نپذیرفتم، زیرا به کاری مشغول بودم که آن را بسیار دوست داشتم و مسئولیت تازه، مرا از آن باز می‌داشت. البته برای پذیرش این مسئولیت انگیزه داشتم ولی عنوان ریاست با مشغله های بسیار من در تزاحم بود.»

نگرانی آقای خامنه‌ای از خوشامدگویی به امام خمینی (ره) + تصاویر// آماده انتشار

دلهره‌های بی پایان

آقای خامنه ای در مرور یادهای خود از آن روزها، رخدادهای پی‌درپی و پر شتابی می‌بیند که به دشواری می توان همه را با جزئیات خاطر نشان کرد. هر کدام از این حوادث، بی شباهت به کوههای سر به فلک کشیده نبودند که چشم‌ها و عقل‌ها را خیره می‌کرد و مجالی برای نگاه همزمان به دیگر بلندی‌ها نمی گذاشت. دیگر آنکه هر رویداد تازه و از راه رسیده‌ای از نوع حوادثی که به سادگی در ذهن می نشینند، نبود. «ما نمی توانستیم در مقابل این حادثه‌ها خویشتن داری کنیم [ و آن را هضم نماییم؛] مبهوت و سردرگم می ماندیم. حال که به خود بازمی گردم، تجلی قدرت و عظمت خداوند سبحان را در حرکت این مردم می بینم؛ و اگر کسی در برابر این تجلی مبهوت بماند، قابل سرزنش نیست.»

این جاست که آرزوی می‌کند ای کاش قلم به دست می‌گرفت و با حوصله و صبر به آن قله‌ها و دامنه‌ها می‌نگریست و می‌نوشت. «ای کاش همت به نگاشتن وقایع و حوادث آن روزها می کردم. گرچه اگر تصمیم هم می گرفتم، تنگی وقت و فراوانی مسئولیت هایم، اجازه نمی داد.»

یکی از آن نگرانی های بی‌پیر و دلهره‌های تمام نشدنی، عملی شدن تهدیدات ژنرال های شاه بود؛ هرچند مردم این تهدیدها را ناچیز می‌شمردند، اما امکان هر رخداد خطرناکی قابل پیش بینی بود. حمله هوایی یا زمینی به مقر سکونت امام خمینی، یکی از آنها بود. چه کسی می‌توانست در جدی نبودن این تهدیدها تردید کند؟ تمام زمام حکومت نظامی شاهنشاهی، به دستان ژنرال‌ها سپرده شده بود؛ و اینان نشان داده بودند که برای ریختن خون مردم و کشتارهای صدها نفری آماده اند. در برابر این دغدغه هولناک اما، «مردم را می دیدی که اطراف مقر امام را مانند نگینی احاطه کرده بودند. هزاران زن و مرد و کوچک و بزرگ خیابان ها و راه های منتهی به محل سکونت امام را پر کرده بودند. در واقع یک سپر انسانی درست کرده بودند و سرنوشت خود را با امام و انقلاب گره زده بودند. همین امر موجب شده بود که هر عملیات نظامی علیه مقر امام با پیچیدگی و چه بسا غیر ممکن بودن روبه رو باشد.» 

نگرانی آقای خامنه‌ای از خوشامدگویی به امام خمینی (ره) + تصاویر// آماده انتشار
 

[1] - کتاب شرح اسم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2806
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 12 بهمن 1392
 شهید محمودرضا بیضائی که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌های اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروه‌های صهیونیستی ـ وهابی، برای دفاع از این حرم‌های شریف به سوریه رفته بود، روز یکشنبه 29 دی‌ماه مصادف با ولادت حضرت رسول (ص) به دست وهابیون تکفیری به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

از این شهید والامقام یک فرزند دختر 3 ساله به نام کوثر یادگار مانده تا بتواند در آینده همچون زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) نازدانه 3 ساله امام حسین (ع) در راه دفاع از اسلام و آرمان‌های والای شهیدان اسلام گام بردارد و ادامه دهنده راه پدر باشد.

 

متن زیر نامه‌ای است از شهید مدافع حرم، «محمود رضا بیضائی» به همسر معزز، ولایی و صبور خود که آنرا در شب شهادت امیرالمؤمنین(ع) در ماه مبارک رمضان در سوریه نگاشته است.

 قسمت‌هایی از نامه را که ایشان در ابتدا و انتها به احوالپرسی از خانواده و اظهار محبت به همسر و فرزند خود اختصاص داده و جنبه شخصی دارد حذف کرده‌ام و بقیه فرازهای نامه را در اینجا درج می‌کنم.
او در این نامه، انگیزه حضور خود در جبهه سوریه را به روشنی بیان کرده و در مورد اهداف تروریست‌ها و حامیان آنها از براه انداختن این معرکه و وضعیت حساس جهان اسلام و آینده این معرکه در صورت شکست خوردن جبهه مقاومت توضیحاتی داده است.

این نامه را با اجازه همسر معزز شهید منتشر می‌کنم، ان شاء الله که انتشار آن مرضی رضای خداوند قرار بگیرد و در تبیین راه و آرمان شهدای گمنام مدافع حرم قدمی کوچک باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

…باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و شیعه هم به دنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

نمی‌خواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. هم من، هم تو. بحمدالله. خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. الان که این نامه را برایت می‌نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین ِ صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها، بین‌الحرمین ِ دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت‌الحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم. نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش.

 

چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار اجازه اسارت نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.

واضح‌تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم. اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر می‌شماری.

معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنه‌ای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل. و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است. تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است. و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری (سلام الله علیها) و خانم رقیه (سلام الله علیها) [حفظ نخواهد کرد] که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.

جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهائیش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور می‌باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام.

 

مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآئیم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبی‌اش و ولی‌اش برسیم چرا که مقصریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا [تحقق] وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیماً

ان شاء الله

 
منبع: ابنا
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2391
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
شنبه 12 بهمن 1392

گفتن و دیدن نقاط ضعف دیگران مصلحت نیست و گذشته، گذشته است، فقط باید با تلاش و کوشش، نیازها را ببینیم و کار و فعالیت خودمان را افزایش دهیم تا پیشرفت کنیم.

انتقاد آیت‌الله جوادی از تخریب عملکرد احمدی‌نژاد توسط وزرای روحانیبه گزارش مشرق، آیت‌الله العظمی جوادی عاملی در دیدار اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، نسبت به تخریب عملکرد دولت گذشته انتقاد کردند.

استاد عالی حوزه علمیه قم، با اشاره به مسائل داخلی کشور، عنوان کردند: گفتن و دیدن نقاط ضعف دیگران مصلحت نیست و گذشته، گذشته است، فقط باید با تلاش و کوشش، نیازها را ببینیم و کار و فعالیت خودمان را افزایش دهیم تا پیشرفت کنیم. 

آیت‌الله جوادی آملی در این دیدار خاطرنشان کرد: باید همه دنیا و قدرتمندان بفهمند که شما نفوذ‌ناپذیر هستید، در غیر میدان جنگ نیز قابلیت شکست‌دادن شما را ندارند و اینکه هر روز می‌گویند گزینه نظامی روی میز است، بی‌معنی است. به آمریکایی‌ها باید بگوییم که کل کشور در دست شما بود ولی بیرونتان کردند.‬
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 12 بهمن 1392
آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی ظهر پنج‌شنبه در دیدار اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در سخنانی با اشاره به جریان حادثه طبس و امداد غیبی الهی در این حادثه اظهار داشت: آمریکایی‌ها برای پیاده کردن نقشه‌های خود همه جوانب کار را سنجیدند و بعد از آن نیروهای خود را در صحرای طبس مستقر کردند اما در نهایت شن‌های این صحرا نگذاشتند که آنها به اهداف خود دست یابند.

وی جنگ 8 ساله تحمیلی در کشور را مایه خیر و برکت دانست و افزود: باید با تکیه بر امکانات و توانمندی‌های داخل کشور مشکلات پیش رو را حل کرد.

استاد برجسته حوزه ادامه داد: زمانی کشور ما به دست مستشاران آمریکایی بود و بدنه کشور به بیگانگان وابستگی داشت و کسی تصور نمی‌کرد روزی ایران از دست آنها خارج شود.

وی گفت: ملت ایران بسیار خوب و دارای ضریب هوشی بالایی است که باید سعی شود توانمندی‌های داخلی مدیریت و تقویت شود.

آیت الله جوادی آملی تأکید کرد: هوش علمی ایرانیان نسبت به سایر کشورها بالاتر است و ما باید به گونه‌ای زندگی کنیم که در تمامی جهات الگو باشیم.

وی افزود: باید طوری عمل کنیم که هر روز دشمنان نگویند همه گزینه‌ها روی میز است. آنها باید بداند که روزگاری در کشور ما بودند و ما آنها را بیرون کردیم.

بیان نقاط ضعف دیگران به مصلحت نیست

این مفسر قرآن کریم در ادامه تصریح کرد: دیدن و بیان نقاط ضعف دیگران به مصلحت نیست اگرچه در گذشته مشکلاتی وجود داشته است باید دست به دست هم دهند و بر اساس امکانات پیش رو برای حل مشکلات تلاش کنند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه دولت باید به بخش کشاورزی و تولید در این زمینه توجه ویژه ای داشته باشد افزود: کشور ما 4 فصل است و باید از تمامی این ظرفیت‌ها برای تامین مایحتاج داخل استفاده کرد.

انتقاد از نحوه مدیریت تامین برخی از کالاهای اساسی

وی با انتقاد از نحوه مدیریت تامین برخی از کالاهای اساسی همانند گندم، اظهار داشت: زمانی در کشور جشن خودکفایی گندم را برگزار کردند و بعد از آن مقداری گندم به کشور وارد شد و در برهه‌ای ندر مقطعی یز به دلیل تحریم‌ها و در دست نبودن علوفه گندم‌ها برای خوراک دام استفاده شد تا تلف نشوند که این گونه تصمیم گیری‌ها نشانه عدم مدیریت صحیح و ضعف در تصمیم گیری‌ها است.

آیت الله آملی تاکید کرد: مسئولان باید مشکلات این چنینی همانند تهیه علوفه در کشور را مدیریت کنند چرا که برخی از اقدامات ریشه‌ای است و تامین علوفه به منزله آن است که گوشت و لبنیات با قیمت مناسب تری در اختیار مردم قرار خواهد گرفت.

وی با بیان اینکه هم اکنون هزاران هکتار زمین در همسایگی دریا داریم افزود: نباید به فکر انتقال آب خزر به بخش مرکزی کشور باشیم بلکه باید از ظرفیت زمین های اطراف دریا برای کشت استفاده کنیم.

وی در پایان تصریح کرد: ما جهانی فکر می‌کنیم و با کسی قهر نیستیم اما ناز کسی را هم نمی‌کشیم. کشور ما دارای امکانات و ظرفیت‌های فراوانی است و امید است با رهبری‌های مقام معظم رهبری حمایت مراجع و همدلی مردم و مسئولان مشکلات مشکل حل شود.

 
منبع: مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2174
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه