میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3177
:: باردید دیروز : 5128
:: بازدید هفته : 14117
:: بازدید ماه : 45166
:: بازدید سال : 45166
:: بازدید کلی : 910600
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1254
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393
در سالروز ولادت بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها همچون سنوات گذشته، جمعی از مادحین، ذاکرین، شعرا و سخنرانان کشور به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند. در این دیدار پر خیر و برکت، حضرت آقا بیاناتی و تذکراتی را به این جمع فرمودند که تبیین و بحث و تبادل نظر پیرامون آن را لازم می دانیم، لذا به سراغ تعدادی از سخنرانان، مادحین و شعرا رفتیم تا نظرات ایشان را جویا شویم.

یکی از این عزیزان، که خود نیز در این دیدار حضور داشت، حجت الاسلام سیدحسین مومنی،از منبری های شناخته شده کشور و همچنین مدرس حوزه علمیه قم است، به گفتگویی کوتاه نشستیم که در ادامه، می خوانید:

نکته بسیار مهم و جالب توجه مقام معظم رهبری

عمده خطاب حضرت آقا به اصطلاح به مادحین بود که از اشعار فاخر استفاده کنند. اشعاری که بصیرت ساز باشد و معارف مستمعین را بالا ببرد.

آقا اشارات بسیار خوبی را داشتند نسبت به تاثیرگذاری این قشر بر مخاطب و این تعبیر که این مجلس علاوه بر اینکه برای ما موثر است، برکت دارد، برای زندگی من برکت دار است و برای جامعه دینی و کشور اثر دارد.

نکته خیلی مهم و جالب توجه برای بنده این بود که بالاخره حضرت آقا با این سن و سال و با این مشغله های زیادی که دارندنسبت به این مسئله و این جلسه اهتمام دارند.

این بیان حضرت آقا که " بر من و بر زندگی من برکت دارد بلکه برای کشور و جامعه دینی حالا برکاتی دارد" نکات قابل توجهی بود و همچنین این نکته " ذاکرین اهل بیت(ع) توجه بکنند: از شعرهای فاخر استفاده بکنند. شعرهایی که بصیرت عمومی مخاطب را بالا ببرد".

از جمله نکات بارز دیگری که در کلام حضرت آقا مشهود بود این است که؛ تاثیر گذاری ذاکرین نسبت به وعظ و خطابه که اگر یکی دو ساعت هم باشد باز اثر شعر بیشتر است و اینکهپرهیز از ایجاد اختلاف و نزاع و به اصطلاح به بعضی از اختلاف افکنی ها و دامن زدن به آنها که ما متاسفانه در بعضی از جلسات شاهد آن هستیم.حضرت آقا نسبت به این نکات خیلی اهتمام داشتند.

دیدار با مداحان

از الفاظی که مخالفین را در مخالفتشان لجوج می کند، استفاده نشود

از جمله اشاراتی که حضرت آقا داشتند این بود که؛ تاثیرگذاری قشر مداحان و این جلسات بر عموم بسیار بالاست. ما داعیه اصلاح و جذب داریم! چرا از اموری استفاده نکنیم که حتی مخالفین خودمان را جذب کنیم؟ مگر در منطق دینی اهل بیت(ع) ما نیست؟! مگر در سیره عملی اهل بیت(ع) ما نیست که از اموری استفاده می کردند که حتی مخالفین را جذب کنند؟!

استفاده از الفاظی که مخالفین را در مخالفتشان لجوج می کند و لجاجت بیشتری را نسبت به مخالفتشان خرج می کنند، آنهم در شرایطی که باید فضای اتحاد و تاکید بر مشترکات ایجاد شود و به هیچ نحوی نباید اجازه سوء استفاده را به دشمن داد و باید به این نکته خیلی اهتمام داشت.

ایجاد یک وحدت رویه بین هیئات مذهبی بسیار مهم و حائز اهمیت است!

ایجاد یک وحدت رویه بین هیئات مذهبی بسیار مهم و حائز اهمیت است! اما متاسفانه شاهد بعضی از تک روی ها هستیم! باید برای تبین بیانات حضرت آقا در جلسات، یک اتاق فکر بگذاریم، علمی بررسی کنیم و راه کارهای مناسب برای منویات حضرت آقا پیدا کنیم.

خب، می بینیم برخی از دوستان ذاکر، اوامر حضرت آقا را که ممکن است به طور خصوصی از ایشان شنیده اند، در سایت ها منتقل می کنند یا در مجالسشان بیان می کنند، البته این اهتمام ایشان به این امر را نشان می دهد. ما نسبت به این نکته تردیدی نداریم. اما نحوه عملی کردن و اجرائی کردن این هم بسیار مهم است. لذا پیشنهاد من این است که همانطور که حضرت آقا در مورد اختلاف افکنی و ایجاد نفاق و اختلاف نسبت به جامعه مسلمین حساس هستند، بیانات ایشان را سر لوحه کار قرار دهیم و حتی از سوی هیئات ولایتمدار نیز اختلاف افکنی صورت نگیرد.

امر حضرت آقا بسیار شفاف، مشخص و معلوم است، همینطور که ایشان چندین مرتبه فرمودند: "که من حرف درگوشی با کسی ندارم!"

امر حضرت آقا باید در یک اتاق فکر تبیین بشود توضیح داده بشود و کار سنجیده بشود و یک وحدت رویه ای صورت بگیرد. آنوقت، ما وارد شویم و فرامین و رهنمودهای معظم له را اجرایی و عملی کنیم.

 

یک تقاضا از محضر حضرت آقا دارم!

من یک تقاضا از حضرت آقا دارم! این برنامه ای را که هرساله برای ذاکرین دارند در مناسبتی حالا سالی یک بار که انتظار زیادی نیست که برای گویندگان و سخنرانان که بالاخره در این فرهنگ این ها سکان دار هستند و توپخانه نظام هستند، گرا را باید از بیانات حضرت آقا بگیرند و در مناسبت های مختلف که شاهد اقبال مردم به این جلسات بودیم و در سال های اخیر به برکت نظام مقدس و شهدا بالاخره امام(ره) و رهبری حضرت آقا ما به یک جایی رسیدیم که در دنیا بی نظیر است، ما نیاز داریم که محضر حضرت آقا باشیم و ایشان عنایتی بکنند و تذکراتی بدهند.

من بعنوان یک فرد جزء در این مجموعه عرض می کنم که این اهتمامی را که نسبت به شعراء و مداحان اهل بیت(ع) دارند نسبت به گویندگان و سخنرانان هم همین طور باشد که حداقل ما سالی یک بار محضر حضرت آقا شرفیاب بشویم و این عناوین را از ایشان بشنویم و استفاده ببریم.

منبع: وارث

 
 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

شب‌ها خیلی کم می‌خوابید این اواخر چشمانش بسیار کم‌سو شده بود اما تلاش می‌کرد مطالعه کند دستانش می‌لرزید و دیگر نمی‌توانست قلم در دست نگه دارد با این حال هیچ نمی‌خورد آنقدر که به حالت ضعف می‌افتاد و برایش پزشک خبر می‌کردند. سرم به دستانش وصل می‌کردند، به هوش که می‌آمد بلند می‌شد تا به کارهایش برسد، مدام ذکر می‌گفت و نماز می‌خواند حالات عجیب عرفانی داشت تا حدی که اطرافیانش حدس می‌زدند که احتمالا حضرات معصومین(ع) را می‌بیند اما خودش هرگز بروز نمی‌داد و تنها در این حالات سلام می‌داد و زیر لب چیزهایی می‌گفت.

این اواخر که برای مداوا به خارج رفته بود پزشکان گفته بودند که این مغز به اندازه 700 سال کار کرده و تمام چروک‌هایش باز شده است دیگر هیچ علاجی برای آن نیست!با این حال تا زمانی که به کما رفت حواسشان سر جا بود و این را همسرشان به خوبی تأیید می‌کردند چرا که به دفعات ایشان را امتحان کرده بودند.

خاطرات عجیب و غریبی از ناگفته‌ها به علامه طباطبایی نقل شده است از شهادت شهید قدوسی، شهید بهشتی و دیگران تا دیدار ایشان با ائمه (ع) در مکاشفه با این حال علامه آنقدر تودار بودند که هیچ چیزی را تعریف نمی‌کردند. دختر ایشان می‌گوید که من نمی‌دانم مردم این چیزها را درباره علامه از کجا درمی‌آورند، ما خودمان از پدر نشنیدیم!

نجمه سادات طباطبایی، دختر علامه تعریف می‌کند که هر شب بعد از درس و شام حاج آقا جلوس خانوادگی داشتند و این جلوس آنقدر برایشان شیرین بوده که اکنون آرزو دارند یک بار دیگر به آن دوران بازگردند و علامه برایشان از قصه پیامبران و بزرگان بگوید.

وی نقل می‌کند که علامه طباطبایی خیلی با محمدحسن (نوه‌اش) مأنوس بود زمانی که خبر شهادت محمدحسن را دادند سختم بود به علامه بگویم ایشان هم سختشان بود نزد من بیایند، شهید قدوسی گفتند که حاج آقا منتظر شماست من رفتم داخل اتاقشان و سلام کردم، نشستم و گفتم که «پسرم واقعاً شایسته بود». پدر تنها گفتند که «آفرین» دیگر نه ایشان چیزی گفت و نه من!

اینها بخشی از روایاتی است که نجمه سادات طباطبایی دختر ارشد علامه سیدمحمدحسین طباطبایی درباره پدر مطرح می‌کند.

علاقه‌مندان می‌توانند بخش نخست گپ‌وگفت با خانم طباطبایی را  اینجا مشاهده کنند، در این گپ‌وگفت تلاش کردیم تا بخشی از سبک زندگی علامه طباطبایی و خانواده‌ ایشان همینطور خاطرات خواندنی درباره این استاد فقید فلسفه و تفسیر را بیان کنیم که بخش دوم آن از نظرتان می‌گذرد:

 

*خانم طباطبایی لطفاً بفرمایید آیا علامه طباطبایی رفت و آمد خانوادگی با اساتید و علما داشتند؟

- خیر این نوع ارتباط‌ها خیلی کم بود علامه واقعاً فرصتی برای این‌کارها نداشتند مدام به دنبال درس یا تدریس بودند.

البته ما خودمان هم جای خاصی نمی‌رفتیم من حتی بعد از ازدواج یک قدم بیرون شهر نگذاشتم چون شهید قدوسی خیلی کار داشتند اما آخر هفته‌ها یادم می‌آید که سر ساعت هشت صبح دست آقای بهشتی روی زنگ خانه ما بود و با اهل و عیال به منزل ما می آمد (با خنده) ایشان واقعاً شخصیت عجیبی بود از در که می‌آمدند با شهید قدوسی کار می‌کردند تا دوازده ظهر سپس برای زیارت به سمت حرم حضرت معصومه (ص) می‌رفتند، حتی یادم می آید که به برخی در راه حرم وقت گفت‌وگو و ملاقات می‌دادند! بعد هم ساعت یک ناهار می‌خوردند و یک ربع ساعتی، ساعت مچی‌شان را تنظیم می‌کردند و می‌خوابیدند دوباره تا پنج بعد از ظهر مشغول کار می‌شدند.

*زندگی براساس این نظم سخت نیست؟

- دیگر اینطور بود، حتی همسرشان از خود شهید بهشتی با نظم‌تر بود ایشان با من برای کارها و خرید منزل در ساعت مقرری برنامه‌ریزی می‌کردند. (با خنده)

*خانم طباطبایی یکی از فرزندانتان که شهید شده‌اند. چند فرزند دیگر دارید؟ آیا بچه‌ها مسیر علمی علامه یا پدرشان را پیش گرفته‌اند؟

-من شش فرزند دارم که یکی از آنها شهید شده الان سه پسر و دو دختر دارم. یک دوره‌ای به خاطر کار شهید قدوسی مجبور شدیم از قم به تهران برویم من هم وضع حمل کرده بودم برایم جابه جایی سخت بود، بنابراین مجبور به ماندن شدم بعد به تهران آمدم ابتدای انقلاب اسلامی اوضاع به هم ریخته بود، خانه‌ها خالی شده بود عده‌ای ادعای مالکیت املاک می‌کردند تیم شهید قدوسی مأموریت رسیدگی به این کارها را داشت، غفلت می‌کردند خیلی‌ها آدم می‌کشتند! بنابراین کار سنگین بود و اموال بیت‌المال هم زیاد بود حتی ایشان یک بار گفتند دیگر نمی‌رسند نامه‌های مردم را بخوانند، اگر شبانه روز را 42 ساعت کنند شاید برسند، چرا که عده‌ای معترض می‌شدند چرا ایشان به نامه‌های ما رسیدگی نمی‌کنند.

 

 *خبر شهادت شهید قدوسی و پسرتان را چطور شنیدید؟

-زمانی که پسرم شهید شد، من مشهد بودم چند روزی برای تغییر روحیه شهید قدوسی ما را از تهران خارج کرده بود ابتدا به ما گفتند که پسرم بیمارستان است بعد فهمیدیم که ایشان شهید شدند. خود علامه طباطبایی خیلی با محمدحسن مأنوس بود زمانی که خبر شهادت محمدحسن را دادند سختم بود به علامه بگویم ایشان هم سختشان بود نزد من بیایند، شهید قدوسی گفتند که حاج آقا منتظر شماست من رفتم داخل اتاقشان و سلام کردم، نشستم و گفتم که «پسرم واقعاً شایسته بود». پدر تنها گفتند که «آفرین» دیگر نه ایشان چیزی گفت و نه من، اما برایمان بسیار سخت بود چرا که نوه خوبی برای حاج آقایم بودند، منتها ایشان اهل سروصدا و گریه و زاری نبودند.

پیش از شهادتشان نزدیک هفده شهریور یک بار پسرم گفت که برای تعبیر خواب می‌خواهم نزد حاج آقا بروم، خواب دیدم که زمین خوردم و پوست دستم عوض شد و به تدریج این پوست تغییر پیدا کرد، آقای قدوسی هم البته تعبیر خواب بلد بود منتها با هم نزد علامه رفتیم تعریف خواب علامه را قبول داشتیم ایشان خندید و گفت: عاقل می‌شوی! یک هفته بعد دست پسرم تیر خورد و همان تکه دستش که در خواب دید از بین رفت زمانی که علامه به عیادتشان آمد گفت خوابت تعبیر شد، پس از آن سیزده بار پسرم دستش را عمل کرد هفته‌ای دو مرتبه بیمارستان می‌خوابید آخر هم دستش نیمه فلج ماند زمانی که انقلاب شد تازه دستش را از گچ خارج کرد منتها تا قبل از آن هم با همان دست رانندگی می‌کرد حتی از دیوار بالا می‌رفت، دو ماهی از باز کردن گچ دستش گذشت که به شهادت رسید و به فاصله شش ـ هفت ماه بعد از آن هم پدرش شهید شد.

یک وقت‌هایی که پسرم محمدجواد پکر می‌شود که چرا پدر و برادرش در قید حیات نیستند می‌گویم که حتماً صلاح دیده شده، شاید اگر امروز پدر یا برادرتان بود شما امروز مثل بچه بعضی‌‌ها شده بودید!

*خدا رحمتشان کند. الان بچه‌ها به چه کاری مشغولند؟ ادامه‌دهنده راه علامه یا پدر شدند؟

- راستش شهید قدوسی وصیت‌ کرده بود که یکی از بچه‌هایش حتماً درس بخوانند پس از شهادت قدوسی، محمدحسین فرزند بزرگم نزد حضرت امام رفت و درباره این وصیت با ایشان صحبت کرد، پسرم به ایشان گفتند که من دو برادر دیگر هم دارم خودم آیا این مسیر را بروم یا صبر کنم آنها بزرگ شوند که امام راحل گفته بودند خودتان مشغول شوید، ایشان از همانجا که آمدیم شروع به خواندن درس عربی کرد با اینکه در سپاه تعهد هم داشت که پس از یک سال به قم رفت و اجتهادش را گرفت منتها لباس نپوشید.

*چرا؟

-معتقد بود لایق لباس روحانیت نیست زمان انقلاب دانشگاه می‌رفت که پس از مدتی تغییر رشته داد و در دانشگاه تهران جامعه‌شناسی خواند همزمان در قم هم تحصیل می‌کرد، موقع امتحانات دانشگاه با زن و بچه به منزل ما می‌آمد و ۱۰ روز درس می‌خواند همه نمره‌هایش بیست می‌شد! پسر دومم هم برق خوانده اما نیمه راه به قم رفت پسر سومم را اجازه ندادم به قم برود همینجا دانشگاه رفت، دختر بزرگم پس از هفده سال ترک تحصیل دانشگاه رفت و دختر کوچکم هم دندانپزشک است و همسرش هم همینطور.

*از دامادها راضی هستید؟

- بله داماد بزرگم جوان بسیار برازنده‌ای است و بی‌خود نبود شهید قدوسی پس از شهادت تأکید به این ازدواج کرد چرا که خواب ایشان را دیدم، داماد دومم هم دندانپزشک است و از او هم راضی هستم.

*پس یک جامعه پزشکی در منزل دارید...

-بله (باخنده) البته داماد بزرگم آقای مرعشی واقعاً نخبه و بسیار مهربان است زمانی که دخترم را عقد کردند فرزندان دیگرم خیلی کوچک بودند آنقدر ایشان با بچه‌ها مهربان بود که مدیر دختر کوچکم از مدرسه به من زنگ زده بود که چه اتفاقی در منزلتان افتاده ایشان واقعاً روحیه شان خوب شده است؟ از در که دامادم می‌آمد بچه ها دیگر عروسی داشتند عصرها که از بیمارستان طالقانی می‌آمد بچه‌ها را بیرون به گردش و تفریح می‌برد خب بهرحال بچه‌ها کمبود پدر داشتند و این خیلی مشکل بود من همیشه می‌گویم که داماد خیلی خوب است!

 

* اکنون منزل تنها زندگی می‌کنید؟

-البته تنها نیستم ماشاءالله بچه‌ها هستند سر می‌زنند دخترها نزدیک من هستند من و شهید قدوسی منزلمان شمس‌آباد بود الان بخاطر نزدیکی به بچه‌ها اینجا (شهرک قدس) آمدم خانه‌مان آنجا دربست بود بنابراین خیلی ترسناک بود اینجا دلباز و امن است خیالم از امنیتش راحت است بنابراین هر کمکی هم که لازم داشته باشیم با یک تماس به کمکمان می‌آیند، دختر بزرگم روزانه گاهی تا سه بار به من سر می‌زند البته بچه‌ها آنقدر کار دارند که آدم دوست ندارد مزاحمشان شود ان‌شاءالله خدا برای همه بسازد، فرزند خوب خیلی خوشمزه است(با خنده) خدا کمک کرد که فرزندانم خوب شدند وگرنه هزار و یک مشکل ایجاد می‌شد.

*خدا را شکر. خانم طباطبایی آلبومی، دست نوشته‌ای، تصویری از علامه ندارید به ما نشان دهید؟

-متأسفانه خیر، عکس‌های علامه را بنیاد شهید، رادیو و تلویزیون و ... بردند و گفتند پس می‌آورند ولی نیاورند! این چند عکسی که به در و دیوار آویزان است را فقط دارم که بچه‌ها چاپ کرده‌اند.

*خواهرتان کجا زندگی می‌کنند؟

-منزل خواهرم نزدیک ما نیست البته همسر ایشان هم جواد مناقبی سال‌هاست فوت کرده‌اند، ایشان هم جزو شاگردان درس علامه بودند منتها پس از اتمام درس به تهران آمدند و در دانشگاه ادامه تحصیل دادند ایشان منبری قهاری بودند.

*خدا رحمتشان کند. این روزها چطور خود را سرگرم می‌کنید حالا که دیگر نه علامه است و نه همسرتان...

-گاهی مطالعه می‌کنم، گاهی خیاطی و بافتنی.

*به فلسفه علاقه دارید؟

- خیلی نه چون ما زود مشغول زندگی شدیم فراغتی در آن دوران نداشتیم البته از زمانی که به خانه همسرم آمدم برخی کتاب‌های شهید قدوسی را یا آثاری که برایم می‌آورند را مطالعه می‌کردم اما کتاب‌ها متفرقه بود ما به دلیل جو خاصی که آن دوران بر مدارس حاکم بود امکان ادامه تحصیل برایمان فراهم نشد مدارس هم واقعاً آن دوران قابل اعتماد نبود زمانی که پدر درس داشتند ما خیلی بچه بودیم گاهی که شهید قدوسی می‌آمدند و صحبت می‌کردند حرف‌هایشان خیلی برایم شیرین بود (با خنده) اما بازهم چیزی برای ما نداشت ما فقط می‌شنیدیم.

آن زمان که در یک اتاق زندگی می‌کردیم در خانه پدرمان اغلب شب‌ها ساعت دوازده که درس علامه طباطبایی تمام می‌شد یک ساعت جلوس خانوادگی داشتیم شب‌ها آبگوشت می‌خوردیم مادرم معمولاً دوست نداشت وقت حاج آقا تلف بشود سریع وسایل را می‌آوردیم و بعد از شام جلوس داشتیم آنقدر این یک ساعت شیرین و شنیدنی بود که اکنون به آن لحظه‌ها حسرت می‌خورم دلم می‌خواست یک بار دیگر این یک ساعت برایم تکرار می‌شد و حاج آقا برایمان صحبت می‌کرد از قضایا و قصه‌های پیغمبران و بزرگان پدر آن زمان تلاش داشت که ما را نسبت به مسائل دینی حساس کند گاهی هم مادر از برخی مسائل روزانه صحبت می‌کرد ولی بیشتر سخنان پدر را می‌شنیدیم.

*از دیدارهای علامه طباطبایی با امام خمینی (ره) بگویید.

-یادم می‌آید یک بار در تهران حاج آقا به همراه شهید مطهری به دیدار امام رفتند، بعد هم که امام به قم آمدند باز هم همدیگر را دیدند اما آن دوران که امام سرشان شلوغ شد دیگر حاج آقا به لحاظ مغزی فرسوده شده بودند حتی یادم می‌آید نزدیک منزل ما منزل یک آقایی بود که امام راحل در قم مدتی آنجا بودند شب‌ها گاهی مردم جمع می‌شدند آنجا و دیگر علامه حالشان خوب نبود مریض بودند و دکتر گفته بود مطلقاً نباید در سروصدا باشند گاهی ایام جنگ ضدهوایی می‌زدند صدای بدی می‌آمد بنابراین ما یک سالی و خورده‌ای ایشان را به تهران آوردیم و طبقه بالای منزل خودمان اسکان دادیم دیگر حاج آقا آدم عادی نبودند حالشان خوب نبود ایشان را برای مداوا به خارج بردند اما پزشکان گفتند که این مغز هفتصد سال کار کرده است همه چروک‌هایش باز شده خلاصه هیچ علاجی ندارد و باید با آن بسازیم ایشان خیلی به خانواده وابسته بودند اغلب من کنارشان بودم تابستان‌ها حتما شب‌های جمعه به دماوند برای دیدارشان می‌رفتند و تا عصر جمعه آنجا می‌ماندیم چرا که ایشان منتظرمان بودند.

*حواسشان چطور؟ آیا حواسشان جمع بود یا اینکه دیگر این اواخر متوجه اطراف نبودند؟

- خیر، حواسشان جمع بود منتها چشمانشان بسیار کم سو شده بود، دستشان لرزش داشت لذا نمی‌توانستند بنویسند با این همه خیلی حواسشان جمع بود. حاج آقا می‌گفتند «اذا وقع» را که می‌خوانی آنجایی که می‌گویی «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» پشت سرش بگویید «سبحان ربی العظیم». همسرشان می‌گفتند که «اذا وقع» را که شروع به خواندن کرد ایشان خواستند علامه را امتحان کنند گفتند «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» حاج آقا سریع گفتند «سبحان ربی العظیم».

یادم می‌آید که شهادت شهید بهشتی را اصلاً به ایشان خبر ندادیم حتی زمان جنگ خانومشان می‌گفتند که یک شب تیراندازی کردند حاج آقا گفتند که این دشمنان تا بچه‌های مرا دانه دانه نکشند دست برنمی‌دارند همسرشان به ایشان گفتند که بچه هایتان کی هستند؟ ایشان زیرلب گفتند: بهشتی، مطهری و بعد خ را گفتند و ادامه ندادند خانومشان می‌گفتند ایشان هم حواسشان به همه چیز جمع است و همه چیز را می‌دانند.

 

زمان شهادت شهید قدوسی من سیاه تن کرده بودم و قم رفتم علامه هیچ نپرسیدند که چرا سیاه پوشیدم چون یادم می‌آید زمان شهادت پسرم به من گفتند که سیاهت را در بیاور آقای قدوسی ناراحت می‌شود، خلاصه ما قم رفته بودیم بچه‌ها در اتاق بازی می‌کردند در را باز کردند و به همسرشان اشاره کردند که بیاید خوشبختانه ارتباط ما با ایشان خوب بود ایشان رفتند و برگشتند و بعد به من گفتند که می‌دانید حاج آقا چه به من می‌گفت؟ من گفتم خیر، ایشان گفتند که علامه گفت این جواد و جمیله(دو فرزند کوچک من در آن زمان) امانتی های خدا هستند خیلی مراقبشان باشید متوجه شدید؟ گفتم بله، همسرشان می‌گفت ایشان همه چیز را می‌داند با اینکه شهادت شهید قدوسی را هم به ایشان نگفته بودیم ما به خیال خودمان نمی‌گوییم اما ایشان همه چیز را می‌دانستند چون یک طوری این حرف را زده بودند که اینها با بچه‌های دیگر فرق دارند این هم دقیقاً پس از شهادت شهید قدوسی بود.

علامه به طرز عجیبی تودار بودند ما به تصورمان مسائل را از ایشان مخفی می‌کردیم ولی خیلی حواسشان جمع بود حالت‌های خاصی داشتند مدتی که مریض شده بودند هیچ نمی‌خوردند من نمی دانم چطور زنده بودند؟ حالت‌های عادی ایشان به فاصله دو ساعت یک چای کمرنگ می خوردند ولی در آن دوره همین را هم نخورند آنقدر نمی‌خوردند که غش می‌کردند، ما نگران می‌شدیم بعد دکتر می‌آمد و سرم وصل می‌کرد دوباره که به هوش می‌آمد نصفه کاره آن را از دستش می‌کشید، خیلی سخت بود که ببینیم عزیزمان درحال تمام شدن است اما حریفش نمی‌شدیم.

ثلاً یک روز من چایی در نعلبکی ریختم، گفتم حاج آقا به خاطر من بخورید، وقتی آوردم جلوی دهانشان عوض خوردن آن را فوت می‌کردند.

یک بار یادم می‌آید یک آقای برقعی داشتیم ایشان می‌خواستند حاج آقا را با خود بیرون شهر ببرند بلکه هوایی بخورند بنابراین با ماشین ایشان را بردند بیرون شهر دیدیم دو ساعت نشده بازگشتند آقای برقعی گفتند که ما رفتیم و فرش انداختیم، غذا درست کردیم همه پیاده شدند الا علامه! در ماشین نشسته بودند و گفتند شما بروید من همین جا نشستم ما گفتیم که نمی‌شود که ایشان گفتند که اصرار نکنید سهم من تمام شده است باید یک مقدار دیگر خالی شوم تا کم کم تمام شوم. ما هم هیچ نخوردیم و برگشتیم!

خلاصه همین حالت بودند تا زمانی که به کما رفتند اما تا آن وقت هم حواسشان جمع بود.

چیزهای عجیب و غریبی از ایشان دیدیم و شنیدیم، مثلاً خانومشان تعریف می‌کردند که یک بار حاج آقا دراز کشیده بودند به من اشاره کردند که بلندم کنید، بلندشان کردم رو به قبله نشستند گوش کردم که چه می‌گویند ایشان شروع به سلام دادن کردند از پیغمبر تا دیگر ائمه بعد از ایشان پرسیدم که چی دیدید و کی؟ ایشان حرفشان را عوض کردند هرچه کردم جواب ندادند اما فهمیدم که ائمه (ع) را دیدند، خیلی تودار بودند بعضی‌ها از من می‌پرسیدند که مثلاً درباره علامه چیزهایی شنیده‌اند من می‌گویم پدر من آنقدر تودار بود که هیچ چیز نمی‌گفت من نمی‌دانم مردم این مسائل را از کجا درمیاورند؟ قانونش هم همین است بنا نیست که هر چیزی را جار بزنند.

خلاصه ما با خانواده امام راحل تا زمانی که همسر امام زنده بودند ارتباط داشتیم گاهی برای حسینیه امام کارت دعوتی هم برایمان می‌آمد و می‌رفتیم اما دیگر پیاده روی برایم سخت شده تا این چند وقت پیش هم می‌رفتم بعد دیگر نتوانستم.

*خسته شدید. سخن پایانی را بفرمایید.

-تنها بگویم امیدوارم خداوند ما را تنها نگذارد آنها رفتند و ما ماندیم جالب است من تا سال‌ها چشم که برهم می‌گذاشتم پسرم را می‌دیدم ولی چند وقتی است که دیگر اینطور نیست حتی تا چند سال قبل هم من خواب نداشتم زمانی که می‌ترسیدم همسرم را از دست بدهم ایشان به من می‌گفت که از چه می‌ترسی؟ من می‌گفتم می‌ترسم شما را بکشند، می‌گفت خب بکشند اجازه دهید من شهید شوم آنجا دست شما را هم می‌گیرم، من گفتم تو پدر و مادرت را شفاعت می‌کنی نه مرا! ایشان می‌گفتند، پدر و مادر من احتیاجی به شفاعت من ندارند اول خانواده مهم است این حرف‌ها را خیلی می‌زدند، پس از شهادت پسرم هم چند بار خواب دیدم که به من می‌گفتند نگران نباش من شفاعتت می‌کنم خلاصه برای همه مردم آرزوی موفقت و سلامتی دارم. والسلام.

*از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم. ان‌شاءالله که همیشه سلامت باشید.

-من هم از شما ممنونم.

 

 منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: برچسب‌ها: علامه طباطبایی , رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2585
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

چه چهارشنبه شلوغی! کلی برنامه در این چهارشنبه اتفاق می‌افتاد، تا اینکه با دعوتی خاص، به جای جشن دکتر سلام راهی خانه شهید خلیلی شدیم؛ بین مسیر خیلی حرف‌ها گفته شد، از بیماری، از کما، از دردهایش و هزینه‌ها و بی‌توجهی‌ها...

 

گفتند اینجا خانه شهید است، یک خانه پر از سادگی و حزن!

انگار اهل خانه منتظر دختران دانشجوی امیرکبیر بودند، کف اتاق یک پارچه مشکی پهن شده؛ یک سفره پر و یک تخت خالی، در این اتاق از همه چیز بیشتر خودنمایی می‌کرد.

 

همه تصاویر گویا می‌گفت چقدر «علی» خوشرو بود! خوش به حالش...

مادر شهید گفت: علی 9-10 سالگی برای اولین بار از من جدا شد و با هیئت رفت مشهد، وقتی برگشت با غرور بهم گفت که «مادر من راه خودم را انتخاب کرده‌ام» از همان کوچکی انتخاب کرد و سعی کرد؛ علی فوق العاده بچه آرامی بود پر از محبت و پر از خلوص؛ شاید در حیات کوتاه خودش می‌خواست یک چیزهایی را به ما بفهماند.

یکی از دوستان پرسید: اگر می‌دانستید علی یک ساعت دیگر می‌خواهد جلوی اراذل بایسته چکار می‌کردید؟

مادر شهید خلیلی پاسخ داد: خیلی سوال سختی هست...آدم فکرش را هم نمی تواند بکند.

 

دوستان برای مادر صحبت می‌کردند و از امر به معروف گفتند؛ مادر گفت: در آن شرایط امنیت مهم بوده و ناموس! انگار که مادر و خواهر او هستند، علی از جیغ و داد و کمک کمک آنها و برای کمک به آنها جلو رفت، حتی اگر آنها ظاهر نامناسبی داشتن؛ که ما بر این مسئله واقف نیستیم.

یکی از دوستان از مادر شهید اجازه گرفتند و شعری که یکی از دانشجویان نوشته بود را خواند:

نام تو با مظلومیت‌ها آشنا بود

آن شب علی تنهاترین مرد خدا بود

این بغض آخر زخم شد روی گلو ماند

او حرف می‌زد حرف‌هایش بی‌صدا بود

او هم جوانی مثل من رویا به سر داشت

اما ببین فرق من و او تا کجا بود

آماده شو مادر به دنبال تو آمد

عیدت مبارک ای شهید یادت دعا بود

و یکی از دوستان رو به مادر گفت: اول عید کربلا بودیم و یک پارچه متبرک شده با ضریح 5 تا معصوم آورد و به مادر شهید داد. مادر بوئید و گفت: علی همیشه عاشق مهر و تسبیح بود در این روزها برایش چندین بار مهر و تسبیح آوردند.

بین خودمان باشد ما چهار نفری که دیرتر از همه از در خانه شهید بیرون رفتیم، چهار تسبیح سبز به یادگار گرفتیم.

 

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1453
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

امام جعفر صادق(ع) به نقل از رسول الله(ص) فرمودند: 
مؤمن را بر مؤمن هفت حقّ است كه خداوند عزّ و جلّ آنها را بر او واجب كرده است و خدا درباره آنها از او بازخواست مى‌كند: او را در چشم خود بزرگ شمارد، در دل دوستش بدارد، با مال و دارايى خود ياريش رساند، بر او همان پسندد كه بر خود مى پسندد، غيبت او را حرام شمارد، در بيمارى به عيادتش رود، در تشييع جنازه اش شركت كند و بعد از مرگ جز به خوبى از وى ياد نكند.

متن حدیث:

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام قال: قال رسول اللَّه صلي الله عليه و آله:
للمؤمنِ على المؤمنِ سَبْعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ لَهُ مِن اللّه ِ عزّ و جلّ ، و اللّه ُ سائلُهُ عَمّا صَنَعَ فيها : الإجْلالُ لَهُ في عَيْنِهِ ، و الوُدُّ لَهُ في صَدرِهِ ، و المُواساةُ لَهُ في مالِهِ ، و أنْ يُحِبَّ لَهُ ما يُحِبُ لنَفْسِهِ، و أنْ يُحرِّمَ غِيبَتَهُ، و أنْ يَعودَهُ في مَرضِ، و يُشَيّعَ جَنازَتَهُ و لا يَقولَ فيهِ بعدَ مَوتِهِ إلاّ خَيرا .

 

پی نوشت:

«من لا یحضر،ج4، ص 398- الخصال، ٢٧/ 351»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1379
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

زمانی که میت در پاسخ سؤالات دو فرشته نکیر و منکر، فروماند، آن ها آنچنان با گرزی که به همراه دارند بر فرق سر او می زنند که همه ی حیوانات جز انسان و جن، می فهمند و به وحشت می افتند سپس به او می گویند: به بدترین حال بخواب، پس او به گونه ای در تنگنای فشار قبر قرار می گیرد و مغزش از درون گوشت و ناخن هایش خارج می شود و مارها و عقرب ها و حشرات زمین تا روز قیامت او را می گزند و او آنچنان در عذاب و فشار است که آرزوی برپایی قیامت دارد، تا از آن فشار رهایی یابد.
با توجه به این توصیف حضرت علی (ع) متوجه می شویم که فشار قبر امری بسیار دشوار است، اما جالب است بدانید که با بجاآوردن بعضی از اعمال می توانید رفع یا کاهش فشار قبر را برای خود و یا افراد فوت شده تضمین نماییم، به نحوی که محمدی اشتهاردی آنها را چنین بیان می دارد.

نماز شب و کامل نمودن رکوع
در این باره امام رضا (ع) فرموده اند: کسی که نماز شب بخواند، و در قنوت نماز «وِتر» هفتاد بار استغفار کند، اُجیرَ مِن عَذاب القَبر؛ از عذاب قبر، در امان خواهد بود، و همچنین امام باقر (ع) بیان داشته اند: کسی که رکوع نمازش را کامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمی رسد.

صدقه و نماز مخصوص
رسول اکرم (ص) در این باره فرموده اند: بر میت ساعتی سخت تر از شب اول قبر نیست، پس رحم نمایید به مردگان خود، با صدقه، و اگر چیزی را برای صدقه دادن نیافتید، یکی از شما دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول، بعد از حمد، سوره توحید را دوبار بخواند، و در رکعت دوم، بعد از حمد سوره تکاثر را ده بار بخواند، و بعد از نماز بگوید:
اَللهُمَ صَلِ عَلی مُحَمَد، وَابعَث ثَوابَها اِلی قَبرِ ذلکَ المَیتِ فُلانِ بن فُلان: خدایا بر محمد و آل او درود فرست و ثواب این نماز را به قبر این میت به نام ... برسان، پس در همان ساعت هزار فرشته به سوی قبر آن میت می آیند و در نزد هر فرشته ای جامه و حُلّه ای می باشد، و خداوند تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز قیامت و به نمازگزار به عدد آنچه آفتاب بر آن می تابد، حسنات عطا می کند.

نماز وحشت
نماز لیلة الدّفن (نماز وحشت) دو رکعت است که در شب اول قبر، هدیه به روح میّت خوانده می شود، در رکعت اول بعد از حمد، یک بار آیةالکرسی خوانده می شود و در رکعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انّا انزلناه، و بعد از نماز باید گفته شود: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَابعَث ثَوابَها اِلی قَبرِ فُلان (نام میّت را ذکر کنند).
در این باره عالم بزرگ، حاجی نوری در کتاب دارالسّلام نقل می کند: استاد و مولای ما، ملّافتحعلی سلطان آبادی (ره) فرمود:
عادت من این بود که هر گاه هر کس از دوستان خاندان رسالت از دنیا می رفت و خبر آن به من می رسید، دو رکعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او می خواندم و هیچکس از این عادت من آگاه نبود، تا روزی یکی از دوستان، در راهی با من ملاقات کرد، گفت: دیشب فلان شخص را که به تازگی از دنیا رفته در عالم خواب دیدم، از چگونگی حال او بعد از مرگش، پرسیدم، گفت: من بعد از مرگ در تنگنای سختی قرار داشتم، تا اینکه فلانی (نام شما را برد) دو رکعت نماز برای من خواند، همان دو رکعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت کند که به من چنین احسانی نمود.
آنگاه آن شخص، از ملّافتحعلی (ره) پرسید: آن دو رکعت نماز، چه نمازی بود؟ ومن طریقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت که دو رکعت است) برای او بیان کردم.

حجّ
از امام صادق (ع) روایت شده است که ایشان فرمودند: مَن حَجَّ اَربَعَ حُجَجٍ لَم تُصِبهُ ضَغطَهُ القَبرِ اَبَداً؛ کسی که چهار بار، حجّ انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد.

فوت شدن در روز جمعه
مردن بین ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر می گردد، چنانچه امام صادق (ع) بیان داشته اند: مَن ماتَ یَومَ الجُمعَة کُتِبَ لِهُ بَرائَةً مِن ضَغطَه القَبر؛ کسی که در روز جمعه بمیرد، برای او برات آزادی از فشار قبر مقرر می شود.

نهادن دو چوب تر همراه میّت
مستحب مؤکّد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگیرند و برگهایش را از او جدا نمایند، هر یک از آن به اندازه یک ذراع یعنی از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر کوتاهتر باشد مانعی ندارد.) یکی از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا که رسید چسبیده به بدن بگذارند، و دیگری را در جانب چپ روی پیراهن زیر روپوش به همان ترتیب بگذارند و ظاهر این است که هر گونه بگذارند مستحب است، این دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر، و اگر نبود از درخت بید، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هر گونه چوب تر وتازه، کافی است و مستحب است، نام میت و اینکه او به یکتائی خدا و رسالت محمّد(ص) و امامت امامان (ع) گواهی می دهد، در آن دو چوب نوشته شود.
در این باره زُراره می گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: چرا چوب تازه همراه میت قرار داده می شود؟
حضرت فرمودند: زیرا همین دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتی که خشک نشده اند، دور می کند، سپس در پایان فرمود: فَلا یُصِیبُهَ عَذاب وَ لا حِساب بَعدَ جُفُوفُهُما اِن شاءَ الله؛ پس به خواست خدا، پس از آنکه آن دو چوب، خشک شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ میت نمی رود.
روایت شده است رسول خدا (ص) از کنار قبری عبور نمودند و متوجه گردیدند که صاحبش را عذاب می کنند، پس چوبِ تازه ای خواسته و آن را دو نصف کرد، یکی از آنها را در ناحیه بالا سر قبر و دیگری را در ناحیه پا نهاده و فرمودند: یُخَفَفُ عَنهُ العَذابُ ما دامارَ طبَینِ؛ تا هنگامی که این دو چوب تازه اند عذاب او کاهش می یابد.

ریختن آب، روی قبر
مستحب است پس از آنکه میت به خاک سپرده شد، شخصی رو به قبله بایستد و از ناحیه بالای سر میت تا روبروی پای او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالای سر او آب بپاشد و اگر آب زیاد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانکه این مطلب از امام کاظم (ع) نقل شده است، بعید نیست که پاشیدن آب، بر روی قبر تا 40 روز یا چهل ماه، مستحب باشد و پیامبر (ص) دستور می داد، روی قبر، آب می پاشیدند. و این سنت در زمان رسول خدا، عمل می شد.
امام صادق (ع) درباره پاشیدن آب بر روی قبر فرمودند:
یَتَجافی عَنهُ العَذابُ ما دامَ النِّدی فِی التُّرابِ؛ تا وقتی که رطوبت آب روی خاک قبر هست، عذاب قبر از میت دور می گردد.

خواندن بعضی از سوره های قرآن
در این باره امیرالمومنین علی (ع) بیان داشته اند: کسی که در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد، و امام صادق (ع) فرموده اندسوره ی یاسین، قلب قرآن است، پس هر کس آن را قبل از خواب و یا قبل از غروب بخواند، از فشار قبر، ایمن باشد، و نیزپیامبر (ص) فرمودند: کسی که هنگام خواب، سوره تَکاثُر (اَلهاکُمَ التَکاثُر) را بخواند، از سختی قبر، ایمن گردد، و امام صادق (ع) فرموده اند: کسی که سوره «ن وَالقَلَم» را در نماز واجب یا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد، و روایت شده است که خواندن سوره «تَبارک الملک» بالای سر قبر میت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.

 

پی نوشت ها:
1- فروع کافی، ج3: 233.
2- بحارالانوار، ج 6: 221؛ ج87: 161؛ ج85: 107؛ ج99: 20.
3- خصال صدوق، ج1: 146.
4- سفینة البحار، ج2: 397.
5- ثواب الاعمال: 111.
6- دارالسلام نوری، ج2: 315.
عالم برزخ در چند قدمی ما: 118.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1317
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393
حضرت آیت‎الله‎ جوادی آملی در دیدار اعضای ستاد مرکزی کانون خادم الرضا(ع)، با بیان این‌که هیأت‌های مذهبی باید به تربیت جوانمرد اهتمام داشته باشند، گفت: جوانمرد برخلاف جوان، کسی است که با بالا رفتن سن تحلیل نرفته بلکه هر روز بارورتر می‌شود.

وی با تأکید بر این‌که جوانان با حضور در هیأت‌های مذهبی باید رشد پیدا کنند،‌ ابراز کرد: تربیت صحیح جوانان در هیأت‌های مذهبی سبب اصلاح جامعه می‌شود.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی بر ضرورت توجه به جوانان تأکید کرد و اظهار داشت:‌ همیشه باید از جوانان با عظمت و بزرگی یاد کنیم.

استاد برجسته تفسیر قرآن با بیان این‌که جوانان باید متصل به کمال شوند تا بتوانند به هدف برسند، افزود: زمانی که جوانان با معارف الهی، اهل بیت(ع) و مرجعیت گره بخورند به موفقیت وکمال خواهند رسید.

وی ازدواج را از مشکلات امروز جامعه خواند و گفت: جوانان باید در سنین متعادل و جوانی ازدواج کرده و به ساده زیستی توجه ویژه داشته باشند.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی دوری از چشم هم چشمی را از عوامل مهم آرامش انسان در زندگی دانست و ابراز کرد: ساده زیستی در ابتدای زندگی سبب می‌شود که در آینده به آرامش رسید.

استاد برجسته تفسیر قرآن بر ضرورت الگوگیری جوانان از زندگی و سیره ائه اطهار(ع) تأکید کرد و افزود: هرچند ما نمی توانیم به مقام اهل بیت(ع) برسیم اما می‌توانیم از سیره و روش زندگی ایشان الگو برداری کنیم.

وی با بیان این‌که جوانان باید با فرهنگ دینی و الهی زندگی کنند، ابراز کرد: جوانان باید در دوران جوانی بر کمالات خود بیفزایند تا در دوران پیری از آنها استفاده کنند و تأثیرگذار باشند.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی با اشاره به این‌که اهل بیت(ع) عدل قرآن هستند، افزود: از این رو باید شأنی که برای قرآن قائل هستیم برای ائمه اطهار(ع) نیز قائل باشیم

 

منبع:رسا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

 آنچه خواهید خواند خلاصه ای از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان با موضوع «تنها مسیر»- راحت‌طلبی اولین گرایش انسان - است:

 

اگر تفسیر دقیقی از زندگی نداشته باشیم، نمی‌توانیم از دینداری و بندگی هم تفسیر دقیقی داشته باشیم/ گرفتاری‌های فردی و اجتماعی به خاطر نقص ما در تلقی از زندگیست

  • ما باید تفسیر دقیقی از زندگی داشته باشیم، اگر تفسیر دقیقی از زندگی نداشته باشیم، طبیعتاً نمی‌توانیم از دینداری و بندگی هم تفسیر دقیقی داشته باشیم. این اشتباه است که ما زندگی را نشناسیم و بعد تصور کنیم که بندگی و عبادت را می‌شناسیم؛ مثلاً فکر کنیم که «دینداری یعنی صرفاً داشتن همین چند اعتقاد و رفتارهای خوبی که ما داریم»! در این صورت با مشکلات زیادی در مسیر بندگی و دینداری مواجه خواهیم شد.
  • اینکه تفسیر ما از زندگی چیست، در پذیرش و فهم دین و در متقاعد شدن به دینداری و موفق شدن در دینداری کردن، خیلی تعیین‌کننده است. هر کسی هر ضعف یا رفتار غلطی داشت، اول باید ببیند آیا «تفسیر او از زندگی» درست است یا نه؟ اگر تفسیر ما از زندگی درست و دقیق باشد، همین‌مقدار ایمان ما و همین‌مقدار محبت ما به اهل‌بیت(ع) خیلی می‌تواند ما را نجات بدهد و حتی می‌تواند ما را فوق‌العاده تعالی ببخشد و رشد دهد.
  • در اندازه‌های اجتماعی هم هرچه گرفتاری اجتماعی داریم به خاطر این است که ما در تلقی خودمان از زندگی نقص داریم. برای اغلب مردم جامعه شفاف نیست که واقعاً زندگی چیست؟ زندگی چیست که ما می‌خواهیم با بندگی و دینداری کردن، این زندگی را اصلاح کنیم، رشد دهیم یا آن را با خداوند متعال معامله کنیم و به سوی خدا حرکت کنیم. چه بخواهیم دینداری حداقلی داشته باشیم و چه چه بخواهیم دینداری حداکثری داشته باشیم، به این وابسته است که تفسیر دقیق زندگی را بدانیم.

تفسیر زندگی انسان، «مدیریت علاقمندی‌ها» است

  •   بر اساس آنچه در جلسات گذشته گفته شد، زندگی انسان شامل علاقمندی‌هایی است که باید با برخی از آنها مخالفت کرد و فقط با بخشی از آنها باید موافقت کرد. به تعبیر دیگر، زندگی درگیری انسان با علاقمندی‌های خود و برآوردن بخشی از علاقمندی‌هاست. اما در بین علاقمندی‌های ما، غالباً باید به کدام یک از آنها توجه کرد که برآورده بشوند؟ علاقمندی‌هایی که نوعاً پنهان‌تر هستند. البته معنایش این نیست که علاقمندی‌های آشکار خود را کلاً کنار بگذرایم. نام این «مخالفت و موافقت» یا «بیدارساختن و خواباندنِ علاقه‌ها» را «مدیریت علاقه‌ها» می‌گذاریم. پس تفسیر زندگی «مدیریت علاقمندی‌ها» است. باید این را بفهمیم و بپذیریم.
  • هرچه در خانه‌ها، خیابان‌ها، جوامع بشری و در تک‌تک آدم‌ها می‌بینیم، همین مدیریت علاقمندی‌هاست؛ هر چه در اولیاء خدا می‌بینیم همین است و هرچه در اراذل و اوباش عالم می‌بینیم، همین است. یعنی همه دارند علاقه‌های خودشان را مدیریت می‌کنند البته اینکه غلط مدیریت می‌کنند یا درست مدیریت می‌کنند، موضوع دیگری است.
  • فهمیدن و یادگرفتن نیز در خدمت مدیریت این علاقه‌هاست. یعنی به خاطرعلاقه‌هایت می‌روی یک چیزهایی را یاد بگیری و بفهمی. و هر چیزی را هم که یاد می‌گیری، اثرش در علاقه‌های تو معلوم خواهد شد.

خداوند به جریان مدیریت علاقه‌های ما نگاه می‌کند که ببیند در مدیریت علاقه‌های‌مان به کجا رسیده‌ایم؟

  • وقتی از کسی می‌پرسیم: «حالت چطور است؟» در واقع دو معنا دارد، یکی وضعیت جسمی و یکی وضعیت روحی که حال اصلی ما همین وضعیت روحی ماست. ریشۀ حال روحی ما برمی‌گردد به اینکه با علاقه‌هایمان چکار می‌کنیم؟ به چه چیزهایی علاقه داریم و چقدر قدرت مدیریت علاقه‌هایمان را داریم؟
  • می‌دانید خداوند وقتی به ما نگاه می‌کند، در اصل به چه چیزی در وجود ما نگاه می‌کند؟ به جریان مدیریت علاقه‌های ما نگاه می‌کند که ببیند ما در مدیریت علاقه‌های خودمان به کجا رسیده‌ایم؟ یعنی چه چیزهایی را دوست داریم؟ کدام یک از علاقه‌های خود را تقویت کرده‌ایم و کدام یک را تضعیف کرده‌ایم؟ تمام مقدراتی هم که خداوند بر سر ما نازل می‌کند، - اعم از نعمت و نقمت- سرِ همین مدیریت علاقه‌هاست. و در نهایت هم از ما این را می‌خواهد: «إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیم»(شعراء/89)خدا می‌خواهد ما در مدیریت علاقه‌های خود موفق شویم و به «قلب سلیم» برسیم؛ قلب سلیم هم از قلب سالم بالاتر است، یعنی خیلی سالم.
  • قلب انسان آن‌قدر باعظمت است که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «زمین و آسمان جای من نیست، اما قلب بندۀ مؤمن، جای من است؛ لَا یَسَعُنِی أَرْضِی‏ وَ لَا سَمَائِی‏ وَ لَکِنْ‏ یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن‏»(عوالی اللئالی/ج4/ص7) یعنی قلب بندۀ مؤمن از آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر است. لذا وقتی مشغول مدیریت کردن علاقه‌های خود بشوید، اگر عمر حضرت خضر(ع) را هم داشته باشید، این مدیریت علاقه‌ها کار مستمری است که تا آخر عمر ادامه دارد و تمام نمی‌شود.
  • هیچ کسی از این بازی مدیریت علاقه‌ها استثنا نیست. چه آدمهای بد و چه آدم‌های خوب. مثلاً وقتی خداوند می‌بیند که حضرت ابراهیم(ع) به فرزندش اسماعیل(ع) خیلی علاقه‌دارد، به او می‌فرماید: حالا این فرزند خودت را قربانی کن تا ببینم می‌توانی از او دل ببُری یا نه؟

 

تفسیر بندگی ما این است: «برنامه‌ای که از خدا می‌گیریم برای مدیریت علاقه‌ها»/ دین، برنامه‌ای است برای مدیریت علاقه‌ها

  • وقتی فهمیدیم که تفسیر زندگی، مدیریت علاقمندی‌هاست، حالا باید ببینیم، تفسیر بندگی چیست؟ تفسیر بندگی و دینداری ما این است: «برنامه‌ای که از خدا می‌گیریم برای مدیریت علاقه‌ها». یعنی دین برنامه‌ای است برای مدیریت علاقه‌ها. آیا بدون خدا می‌شود علاقه‌ها را مدیریت کرد؟ نه! بدون خدا اولاً نمی‌دانیم باید چه کار کنیم، و ثانیاً علاقه به خدا، خودش اصلی‌ترین علاقۀ انسان است و این علاقۀ کلیدی(حب الله) باید بیاید و در مدیریت علاقه‌های ما نقش ایفا کند تا ما آرام و متعادل بشویم.
  • ملاک و معیار رشد این است که انسان علاقه‌های نو و عالی به دست بیاورد. انسان در جریان مدیریت علاقه‌های خود، هم علاقه‌هایش را افزایش و کاهش می‌دهد، هم علاقه‌های جدید را کشف می‌کند، و هم در جریان پاسخ یافتن و نیافتن علاقه‌هایش لذت و رنج می‌برد. اصلاً زندگی یعنی درگیری با علاقه‌ها، پاسخ دادن و پاسخ ندادن به علاقه‌ها، زیاد و کم کردن علاقه‌ها.
  • اصل ماجرا در جریان مدیریت علاقه‌های خود، آن‌جایی است که شما می‌خواهی با برخی از علاقه‌های خودت مخالفت کنی. و الا آن جایی که انسان می‌خواهد با علاقه‌های خودش موافقت کند که هنر نکرده و اتفاق خاصی نیفتاده است. اصل زندگی آن چیزهایی که به‌دست آمده‌اند نیست، اصل زندگی همان علاقه‌هایی است که به دست نیاورده‌ای یا علاقه‌هایی که می‌خواهی با آنها مخالفت کنی. اصل زندگی در آن بخش تلخ ماجراست. به همین دلیل گفتیم که «نخ تسبیح همۀ فضائل، مخالفت کردن با هوای نفس است» امیراالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «نظام دین، مخالفت با هوای نفس است؛ نِظَامُ‏ الدِّینِ‏ مُخَالَفَةُ الْهَوَى‏»(غررالحکم/ص721)

مهمترین بخش مدیریت علاقه‌ها، مخالفت کردن با هوای نفس است

  • مهمترین بخش مدیریت علاقه‌ها مخالفت کردن با هوای نفس است. یعنی یک فهرستی از علاقه‌ها را جلوی ما می‌گذارند تا با آنها مبارزه کنیم و البته این فهرست تمام نمی‌شود چون هر علاقۀ بد و مزاحمی را کنار بزنی، یک علاقۀ بد و مزاحم دیگر رو می‌آید. پیامبر(ص) فرمود: «هر عیبی را از خودت دور کنی، یک عیب دیگر در خودت می‌یابی؛ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ؛ کافی/ج2/ص148) اگر هم بعد از یک مدتی همۀ علاقه‌های بد ما از بین برود و تمام شود چه اتفاقی می‌افتد؟ حالا نوبت به علاقه‌های خوب می‌رسد که باید با آنها مبارزه کنیم تا به علاقه‌های عالی‌تر‌ برسیم. اینکه حضرت ابراهیم(ع) فرزندش اسماعیل(ع) را دوست داشت، مگر علاقۀ بدی بود که خدا فرمود باید از این علاقه دل ببُری؟
  • یا باید خودت با علاقه‌های بدت درگیر شوی، یا اینکه خداوند – از طریق مقدرات و اتفاقات زندگی‌ات- به تو کمک می‌کند تا با علاقه‌های بدت مبارزه کنی. مثلاً یک چیزی را دوست داری، ولی خدا آن را از جلوی تو بر می‌دارد و کنار می‌کشد. باید بدانی آن موقعی که به علاقه‌ات نمی‌رسی مصلحت بوده که به آن نرسی تا رشد کنی. آن موقعی هم که خداوند اجازه می‌دهد به یکی از علاقه‌های خودت برسی و جواب بدهی، در واقع مصلحت دانسته که تو به آن برسی، و این هم برای جریان کلی رشد تو لازم بوده است.

«راحت‌طلبی» یکی از مصادیق هوای نفس است که مدیریت آن از نظر فردی و اجتماعی اهمیت دارد

  • از ابتدای بحث تنها مسیر تا به اینجا، به طور کلی دربارۀ مبارزه با هوای نفس آشکار و پنهان صحبت کردیم، حالا می‌خواهیم دربارۀ یکی از مصادیق هوای نفس و یکی از علاقه‌های مهمی که باید آن را مدیریت کرد، کمی صحبت کنیم. و آن علاقه «راحت‌طلبی» است. این علاقه، علاقۀ بسیار کلیدی و مهمی است که هم دارای «اولیت» است و هم از جهاتی دارای «اولویت» است؛ یعنی یکی از علاقه‌هایی که ابتدائاً باید با آن مبارزه کنیم و خیلی هم اهمیت دارد، «راحت‌طلبی» است.
  • راحت‌طلبی اولین علاقه‌ای است که انسان در بدو تولد آن‌را تجربه می‌کند و تا آخر هم با انسان باقی می‌ماند. مدیریت کردن این علاقه، هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی اهمیت دارد. اینکه در جامعۀ ما، نگرش‌ها و نگاه‌های بسیار مثبت نسبت به راحتی وجود دارد، واقعاً یک فاجعه برای رشد و تعالی است. در حالی که این «راحتی» سمّ مهلک است و باید آن را کنار بزنیم. کمتر کسی توجه دارد به اینکه راحت‌طلبی را به عنوان یکی از مصادیق هوای نفس باید مدیریت  وکنترل کرد.

انسان‌های راحت‌طلب، زود به زود ناراحت می‌شوند/ راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از گرفتاری‌های روحی و مشکلات ما در سبک زندگی است

  • بعضی‌ها عقاید و علاقه‌های خیلی خوبی دارند، ولی با این مسأله (مبارزه با راحت‌طلبی) درست کنار نیامده‌اند. کسانی که راحت‌طلب هستند، زود به زود، ناراحت می‌شوند. لذا به جای اینکه به چنین کسی بگوییم: «چقدر عصبانی و بداخلاق هستی!» باید بگوییم: «چقدر راحت‌طلب هستی!» چون تا یک‌مقدار از راحتی فاصله می‌گیری، خیلی زود ناراحت و عصبانی می‌شوی.
  • راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از گرفتاری‌های روحی ماست. لذا اگر راحت‌طلبی خودمان را از بین ببریم برخی از بیماری‌های روحی دیگرمان هم در کنارش خود به خود درست می‌شود.
  • راحت‌طلبی مبدأ بسیاری از مشکلات ما در سبک زندگی و مبدأ بسیاری از پذیرش‌ها نسبت به فرهنگ منحط غرب هم است.

 

راحت‌طلبی غیر از لذت‌طلبی است/ ما با راحت‌طلبی به دنیا آمده‌ایم ولی باید این علاقه را مدیریت کنیم

  • راحت‌طلبی غیر از لذت‌طلبی است. با اینکه راحتی هم نوعی لذت دارد، ولی لذت، غیر از راحت است. آدم وقتی راحت شد، تازه به دنبال لذت بردن می‌شود. مثلاً اینکه انسان می‌خواهد گرسنگی نکشد، از راحت‌طلبی است ولی اینکه انسان می‌خواهد غذای خوشمزه بخورد، از لذت‌طلبی است. و طبیعتاً این دو با هم فرق می‌کند.
  • بچه‌ای که به دنیا می‌آید در ابتدا دنبال راحتی است نه دنبال لذت. لذا وقتی گرسنه می‌شود شروع می‌کند به گریه کردن. و بعد از اینکه سیر شد، آمادۀ بازی کردن می‌شود. آدمی‌زاد با راحت‌طلبی به دنیا می‌آید و این راحت‌طلبی تا آخر عمر با او می‌ماند. راحت‌طلبی حداقل درخواست‌های انسان است ولی همین درخواست حداقلی می‌تواند آدم را بدبخت و بیچاره کند.
  • درست است که ما با راحت‌طلبی به دنیا آمده‌ایم ولی از آنجا که «تفسیر زندگی، مدیریت علاقه‌هاست» باید این علاقه را مدیریت کنیم. امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید: «لا تَطلُبْ ما لَم یُخلَقْ»چیزی که خلق نشده تقاضا نکن! پرسیدند: آن چیست؟ فرمود «الراحَةُ لَم تُخلَقْ فی الدنیا» راحتی در دنیا خلق نشده؛(خصال صدوق/1/64) راحتی کامل در این دنیا خلق نشده و همیشه در کنار هرمقدار راحتی، مقداری ناراحتی و رنج هست. لذا هم مدیریت کنی و بگویی: همین‌قدر راحتی که دارم بس است، نمی‌خواهم خیلی راحت باشم و راحتی کامل داشته باشم و علاوه بر این خودت هم باید از برخی از راحتی‌هایی که فراهم است فاصله بگیری، تا رشد کنی و قوی شوی.

ترک راحتی، آغاز و کلید مخالفت با هوای نفس است/برای مدیریت علاقه‌ها، اولین علاقه‌ای که باید با آن مبارزه کنیم راحت‌‌طلبی است

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «تَفْسِیرُ الْعُبُودِیَّةِ بَذْلُ‏ الْکُلّ» تفسیر عبودیت این است که همۀ وجودت را به خدا بدهی. حتی اگر یک ذره از وجودت را بخواهی برای خودت نگه‌داری، دیگر عبد نیستی. شرط و شروط نباید بگذاری. «وَ سَبَبُ ذَلِکَ مَنْعُ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى وَ حَمْلُهَا عَلَى مَا تَکْرَهُ» سبب و عامل اینکه بتوانی این کار را انجام دهی، این است که نفس خودت را از هوای نفس منع کنی و نفس خود را وادار کنی به کاری که دوست ندارد(البته این کار باید طبق برنامۀ دین باشد) «وَ مِفْتَاحُ ذَلِکَ تَرْکُ الرَّاحَةِ» آغاز و کلید مخالفت با هوای نفس، ترک راحتی است.(مصباح‌الشریعه/7) بنابراین اگر ترک راحت نکنی، نمی‌توانی مبارزه با هوای نفس کنی. یعنی اگر خواستیم با هوای نفس خود مبارزه کنیم و علاقه‌های خود را مدیریت کنیم، اولین علاقه‌ای که باید با آن مبارزه کنیم راحت‌‌طلبی است.

محبت خدا علاقۀ به راحتی را از آدم می‌گیرد/علاقۀ انسان به راحتی، فقط در لقاء الله جواب پیدا می‌کند

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «الْقَلْبُ الْمُحِبُّ لِلَّهِ یُحِبُ‏ کَثِیراً النَّصَبَ لِلَّهِ» قلبی که خدا را دوست دارد و عاشق خداست دوست دارد زیاد در راه خدا سختی بکشد «وَ الْقَلْبُ اللَّاهِی عَنِ اللَّهِ یُحِبُّ الرَّاحَةَ» و قلب بی‌خود  و بی‌خبر از خدا، راحتی را دوست دارد(و انگار هنوز بالغ نشده است)؛ (مجموعۀ ورّام/ج2/ص87) محبت خدا یکی از چیزهایی است که حب علاقۀ به راحتی را از آدم می‌گیرد. دیگر آدم دوست ندارد راحت باشد. «حب الله» با آدم این‌ کار را می‌کند.
  • حب راحت با انسان زاده می‌شود اما راحتی در دنیا وجود ندارد. خداوند در این دنیا راحتی تو را مدیریت می‌کند. باید این را بفهمی و بپذیری و هر وقت راحت شدی، خودت را جمع کنی و الا جمعت می‌کنند! یعنی خدا با مقدرات کاری می‌کند که مجبور شوی خودت را جمع کنی! چون راحتی در این دنیا خلق نشده است.
  • ما چه موقع به این راحتی می‌رسیم؟ از پیامبر(ص) پرسیدند: «مَا الرَّاحَةُ» راحتی چیست؟ «قَالَ لِقَاءُ اللَّهِ‏ تَعَالَى» حضرت فرمود: راحتی، لقاء خداوند متعال است(‏بحارالانوار/35/383) یعنی تو فقط آنجا راحت می‌شوی؛ در ملاقات پروردگار عالم است که می‌توانی مزۀ واقعی راحتی را بچشی. این علاقۀ انسان به راحتی، فقط آنجا جواب پیدا می‌کند، در دنیا جواب پیدا نمی‌کند.
  • می‌خواهید یک جایی را به شما نشان بدهم که در آنجا یک شمّه‌ای از این راحتی را احساس کنید؛ احساسی که از جنس لقاء الله است؟ بروید بهشت زهراء قطعۀ شهدا، در بین قبور شهدا قدم بزنید، چون آنها در بهترین صورت، لقاء الله را تجربه کرده‌اند، بدن‌های مطهرشان آنجا را نورانی کرده، در آنجا نور لقاء الله هست. نور رؤیت وجه الله است. یک نوع راحتی خاصی به وجودت می‌‌دهد که آرام می‌گیری.

یک جلوه از معرفت نفس این است که راحت‌طلبی را در وجود خودمان بشناسیم

  • ان‌شاء الله خدا به ما توفیق بدهد که راحت‌طلبی را در وجود خودمان بشناسیم. و این یک جلوه از معرفت نفس است؛ که پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»(مصباح‌الشریعه/13) و امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ‏ الْمَعَارِف‏» (غررالحکم/9865) همین‌که کسی واقعاً بفهمد که راحت‌طلب است، خودش یک توفیق است و نیاز به دعا و استعانت از خداوند دارد. از خدا بخواهیم که راحت‌طلبی ما را به ما نشان بدهد؛ هرجلوه‌ای از راحت‌طلبی که در وجود ما هست به ما نشان بدهد. چون هر کسی راحتی را در یک چیزی می‌خواهد و می‌داند.
  • از خدا مدد بگیریم که راحت‌طلبی را در خودمان و در خانواده‌های خود از بین ببریم. این‌قدر دربارۀ بچه‌های خود، نگویید: «بگذار بچه راحت باشد!» با این ‌کار در واقع بچۀ خودتان را راحت‌طلب بار می‌آورید و او را خراب می‌کنید.

باید راحتی را مدیریت کنیم نه اینکه کلاً آن را قلع و قمع کنیم!/ گاهی باید راحتی باشد و گاهی نباید باشد؛ این است که کار ما را سخت کرده است!

  • البته نباید راحتی را به طور مطلق حذف کنیم، حتی برای برخی از انواع راحتی‌ها باید اقدام کنیم. مثلاً رفتن به خارج شهر و استفاده صحیح از راحتی و تفریح در یک حدّی خوب است. اینکه ما باید علیه راحتی اقدام کنیم، معنایش این نیست که خودمان را غرق در عدم راحت کنیم.
  • اتفاقاً اگر می‌گفتند به طور کلی راحتی را کنار بگذارید، مبارزه با آن زیاد سخت نبود، بدون بحث کلاً آن را کنار می‌گذاشتیم. ولی مسأله این‌جاست که گاهی باید این راحتی باشد و گاهی نباید باشد. این است که کار ما را در مدیریت «راحتی» سخت می‌کند. باید آن را مدیریت کنیم نه اینکه کلاً قلع و قمع کنیم. آن جاهایی که انسان زیادی و بی‌خودی راحت‌طلبی می‌کند، باید خودش را جمع کند. اما یک جاهایی هم باید استراحت کنیم.
  • جالب اینجاست که گاهی اوقات ما برعکس عمل می‌کنیم! یعنی جاهایی که باید راحتی را کنار بگذاریم، به دنبال راحتی می‌رویم و جاهایی که باید راحت باشیم خودمان را ناراحت می‌کنیم و به دنبال برخی از لذت‌ها می‌رویم که راحتی ما را از بین می‌برند. مثلاً گفته‌اند: «موسیقی گوش نکن چون موسیقی در درازمدت تو را ناراحت می‌کند و اعصابت را به هم می‌ریزد.» ولی موسیقی گوش می‌دهیم.
  • برخی از راحتی‌ها را باید برویم و به دست بیاوریم. حتی وقتی آنها را به دست می‌آوریم، ثواب هم می‌بریم. ولی برخی از آنها را باید ترک کنیم. مهم این است که روحیۀ راحت‌طلبی خودمان را از بین ببریم و آماده باشیم که هر جا لازم بود راحتی را کنار بگذاریم.
  • برای تحقق این هدف باید این بیماری راحت‌طلبی در فرهنگ ما شناخته شود، و در تفکر ما این بیماری جایگاه منحوسی پیدا کند و به آن نگاه بدی داشته باشیم.

معیار «راحت‌طلبی» در انتخاب همسر

  • در بحث انتخاب همسر هم به این مسأله توجه کنید. چون زندگی کردن با انسان راحت‌طلب واقعاً یک مصیبت است! ببینید طرف مقابل شما سخت‌کوش بوده یا نه؟ ثروتمند یا فقیر بودنش در مقابل این روحیۀ مهم و کلیدی اصلاً مهم نیست. مثلاً ممکن است یک کسی ثروتمند باشد ولی راحت‌طلب نباشد، یا فقیر باشد ولی راحت‌طلب هم باشد. آنچه مهم است این است که راحت‌طلب نباشد.

 

منبع: گروه معارف رجا نیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1388
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

حاج منصور ارضی صبح امروز با حضور خانه مداحان اهل بیت (ع) در هیئت هفتگی خانه مداحان شرکت کرد.

به نقل از تسنیم وی در این مراسم در سخنانی به جایگاه مداحان در جامعه و در بیانات مقام معظم رهبری اشاره کردو گفت: امروز دانش و فرهنگ در دست ماست آقا می‌فرمایند این مداحان غوغا می‌کنند،پس طوری نباشد که زندگی ما و رفتار و کردار ما  با آنچه می‌خوانیم تعارض داشته باشد مردم اینها را می‌بینند، مداحی همه‌اش روضه خواندن نیست،عبا انداختن و کلاه گذاشتن و اینها یک حسن است اما همه چیز نیست.

حاج منصور ارضی ادامه داد:حسن دیگر و اصلی ما این است که مردم را با محبت به حق دعوت کنیم که خود اهل بیت(ع) فرمودند مردم را با اعمال و رفتار خوبتان به حق دعوت کنید ما که خود را نوکر امام حسین(ع) می دانیم باید این گونه باشیم و این مسائل را مد نظر قرار دهیم و ببینیم اربابمان چه می‌گوید.

وی افزود:اگر حضرت را از سر معرفت صدا بزنیم سریع جواب می‌دهد اگر در محافل ما در کنار شور،شعور نباشد این شور می رود و سر از جاهای دیگر درمی‌آورد.

این مداح اهل‌بیت(ع) خطاب به ذاکرین با بیان این که باید رنگ وبوی‌ حسینی بگیریم تا خواندمان و ذکرمان اثر داشته باشد،گفت: این مداحان بودند که الحمدالله در تغییر وتحولات عوض نشدند این مداحان بودند که در اتفاقات 88 عوض نشدند دیگران عوض شدند به قول آقای صدیقی که می‌گفت خیلی از ماها در آن جریان عوض شدند اما شما مداحان عوض نشدید.

حاج منصور ارضی تاکید کرد:طبق روایات،ائمه(ع) دارند اعمال ما را می‌بینند. باید خیلی مراقب باشیم و بدانیم با برخی کارها نمی‌شود نوکری کرد این که برخی دوستان ما سوار ماشین های آنچنانی شوند و مجالس آنچنانی بگیرند با نوکری امام حسین(ع) منافات دارد و جور درنمی‌آید.

در این مراسم که از سوی خانه مداحان اهل البیت(ع) برگزار شد ذاکرین و مادحین و پیشکسوتان عرصه ستایشگری خاندان عصمت وطهرات(ع) همچون حاج علی آهی،حاج سعید حدادیان،حاج غلام رضا سازگار،حاج علی ترابی،حاج محمود ژولیده،حاج محسن طاهری،حاج جواد حیدری،حسن آهی و... حضور داشتند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1292
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393
 
چکیده ای از سخنرانی حجت الاسلام جعفری را بخوانید:
 
*بند بند زیارت جامعه کبیره قابل تامل و تدبر است و ایمانمان را نسبت بخدا و پیغمبر و ائمه معصومین مستحکم می کند.
 
*خداوند متعال در قرآن آیات متعدد و فراوانی را دارد که خدا دارای اسمی الحسنی است

*در بیان مسائل شرعی باید اول ارشاد کنیم و حکمت باید و نباید ها گفته شود

*مردم را باید با موعظه حسنه دعوت به خدا کرد.
 
*خداوند  در سوره ی حجرات می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید از ظن و گمان بد دوری کنید چون این ظن و گمان بد باعث می شود حتی تا یکسال در حالت ظن و گمان باشید و تمام این دوران برایتان گناه نوشته می شود .

* گناه نعمت را تغییر می دهد بعد می گویند نمی دانم چیکار کردم که زندگی ام به این روز افتاده است . دلیل اش هم این است که شما نسبت به برادر یا خواهر مومن خودت ظن و گمان بد داشتید.
 
*خداوند در قرآن می فرماید: شما هیچ حقی ندارید نسبت به زندگی همدیگر تجسس کنید.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1175
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

 گزیده ای از سخنان حجت الاسلام معتمدی را بخوانید:

* یک عبارت از حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بخوانم، این یک روایت کلیدی است، یک طوری دستورالعمل و برنامه برای زندگی من و شماست، حضرت می فرمایند: «مَنْ أصعَدَ الي اللهِ خالِصَ عبادَتهِ اهبطَ اللهُ لَهُ افضَلَ مصلَحَةِ» هر کس که خالص ترین بندگی اش را به درگاه خدا بفرستد، بالا بفرستد، یعنی خالصانه بندگی بکند برای خدا، بندگی هم به معنای تمامش، چه نماز، چه روزه، و چه اخلاق اجتماعی اش، این ها همه جلوه هایی از بندگی است. اگر خالصانه به درگاه خدا بندگی کردی، خدا بهترین مصلحتت را برایت پائین می فرستد.

* خداوند ما را مخلوقی خلق کرده است که ضعیف هستیم و احتیاج داریم به اینکه خدا روزیمان را بدهد. آب من و شما را برساند، نان من و شما را برساند، این وظیفه اوست، تو وظیفه و بندگی ات را خوب انجام بده، او وظیفه خودش را خوب انجام می دهد، تو غصه وظیفه خدا را نخور. تو درست بندگی بکن، او وظیفه خودش را انجام می دهد، به قول حافظ که بندگی درست یعنی:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن   /  که خواجه خود روش بنده پروری داند

* امام صادق علیه السلام می فرمایند: اولین صفت مومن این است که در دینش قوی است، مومن از کوه ایمانش سخت تر است، کوه ممکن است گوشه اش خراب شود ولی ایمان مومن ذره ای تکان نمی خورد، دومین صفتی که می فرمایند: مومن در عین نرم خویی و نرمی، دوراندیش و عاقل و احتیاط کننده است.

 

* پیامبر صلوات الله علیه می فرمایند: آیا می دانید بدن شخص نرم خو و آسان گیر و خوش برخورد بر آتش حرام است. در بعضی روایات هم داریم که: مومن بد اخلاق بدتر از کافر خوش اخلاق است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1527
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

مراسم رونمایی از کتاب اشعار محمد مهدی سیار  با عنوان "رودخوانی" ویژه برنامه این هفته این هیئت بود.

به گزارش عقیق در این مراسم که با اجرای نجم الدین شریعتی مجری برنامه سمت خدا برگزار شد ابتدا حاج میثم مطیعی ضمن ارائه توضیحاتی از سابقه آشنایی خودش و محمد مهدی سیار گفت: زمان آشنایی ما برمیگردد به اولین روزهای حضورم در دانشگاه امام صادق(ع) که ما با هم در یک کلاس مشغول به تحصیل بودیم. الحمدلله ذوق و قریحه آقای سیار خدادادی است و آشنایی و رفاقت ما با هم روز به روز بیشتر شد. 

 

حاج میثم مطیعی درباره اشعار آیینی و نوحه های سیار گفت: با تمام احترامی که برای همه هیئت ها و شیوه های عزاداری قائلیم اما اشعار و نوحه های ما تفاوت و تمایزی با دیگران دارد که همه این ها مرهون تلاش های ایشان و دوست عزیزمان میلاد عرفان پور است.

بنده فشار و استرس زیادی را در ایام محرم و مناسبت ها به ایشان وارد کرده ام که جا دارد از ایشان قدردانی کنیم.

این مداح اهل بیت (ع) درباره کتاب "رودخوانی" گفت: این کتاب وزین همه اشعارش هم آیینی نیست و اشعار سیاسی ، اجتماعی، عاشقانه  و با موضوع طبیعت هم دارد. والحمدلله خوشحالیم که معرفی و رونمایی از این کتاب در هیئت انجام می گیرد.

حاج میثم مطیعی درباره نظرات رهبر معظم انقلاب درباره این کتاب گفت: بنده هیچ وقت بنای اینکه ملاقات هایی که با رهبر انقلاب داشته ام را و سخنان مطرح شده را بیان کنم نداشته ام با اینکه تمام نکات ایشان را ریز به ریز یادداشت بردای می کنم ،  اما سخنانم را با ذکر خاطره ای به پایان می برم.

 

نسخه اولیه و کامل این کتاب در روز اربعین که با دانشجو ها خدمت رهبر انقلاب بودیم به ایشان تقدیم شد.

مدتی بعد از دفتر رهبر انقلاب با آقای سیار تماس گرفته شد که آقا می فرمایند کتابتان خوب و بالاتر از خوب بود.

در ایام فاطمیه که خدمت آقا رسیدیم و محمد مهدی سیارصبح آن روز از نجف رسیده بود صحبت هایی مطرح شد که برخی از بزرگان از جمله آیت الله هاشمی شاهرودی ، حجت الاسلام رفیعی و حجت الاسلام فلاح زاده نیز حضور داشتند و شاهد بودند.

در آن جلسه آقا به آقای سیار فرمودند کتابتان را کامل خواندم و بسیار خوب بود. حتی به جزئیات کتاب هم اشاره می کردند. مثلا در رابطه با شعر نیمایی فرمودند که چه خوب از شعر نیمایی با وزن و قافیه استفاده کرده بودید. شعری در کتاب رود خوانی هست درباره برف که با "کولاک کرده ای" تمام می شود. مقام معظم رهبری پس از تعریف های زیادی که از کتاب کردند فرمودند در یک کلام آقای سیار کولاک کرده ای...

حاج میثم  مطیعی ادامه داد: به نظرم همین یک جمله رهبر انقلاب برای اینکه خستگی را از تن این شاعر جوان و توانا بزداید کافیست و بنده توان تشکر از زحمات ایشان را ندارم جز اینکه دعا کنم در روز جزا و کنار حوض کوثر به دست امیرالمومنین(ع) سیراب شود. 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1446
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

نکاتی از سخنان حجت الاسلام مومنی را بخوانید؛

*جریانی که در کربلا به وقوع پیوست از سه جهت حائز اهمیت است و می بایست هر سه مطلب را مورد نظر قرار داد و اگر یک جنبه این ها فقط مورد نظر باشد حق کربلا ادا نمی شود. در اولین مطلب باید علل و عوامل این رخداد را با دقت بررسی کرد. چه عواملی دست به دست هم داد و امت پیامبر اجتماع کردند و فرزند پیغمبرشان را با علم به این که فرزند پیغمبر است با بدترین وضع ممکن به شهادت رساندند؟

*علل و عوامل بسیاری منجر به این رخداد شد. کربلا را مشرکین و کفار رقم نزدند بلکه امت بی بصیرت پیامبر که تصور می کردند در مسیر و طریق حق هستند رقم زدند. آنها با علم به این که می دانستند ایشان حسین بن علی است این همه بلا را سر ایشان آوردند. در ظهر عاشورا یک عده از حضرت ابی عبدالله فاصله گرفتند. و تنهایی اباعبدالله را دیدند و باز هم از ایشان فاصله گرفتند. اینان در چند قدمی عاقبت به خیری، عاقبت به شر شدند. کسانی هم در چند قدمی عاقبت به شری بودند و با یک نگاه ولایی عاقبت به خیر شدند.این نکته در زمینه های پیدایش  کربلا بسیار مؤثر است. نزدیک شدن به ولایت و دور شدن از ولایت، قرب به ولایت و دوری از ولایت که در روشنگری کربلا بسیار مؤثر است.

*دشمن در جلسات دینی ما این قدر سرمایه گذاری می کند. به دلیل این که مؤثرترین عاملی که در مقابله با دشمن قد علم کردند و نگذاشتند که مؤثر باشند همین هیئات و جلسات دینی است. جوانی که می تواند به لذات دنیوی خود بپردازد ولی با آمدن به این جلسات باعث رعب و وحشت دشمن می شود.

*نور ابی عبدالله اگر به درستی در دل کسی رخنه کرده باشد خودش راه درست را می تواند تشخیص بدهد.نگاه ولایی اگر به دل بیفتد زمینه را برای رشد و کمال ایجاد می کند. جوان امروز که ساعت ها در جلسات می نشیند باید بداند که اگر آن روز امام حسین را تشنه لب کشتند نباید بگذارد که آن واقعه تکرار شود. تکرار آن واقعه به دو صورت است. که یک صورتش آن کاری است که آنها انجام دادند و صورت دیگر این است که ارزش های عاشورا را از بین ببرند و ترتیب اثر ندهند.

*جلسه امام حسین باید من و شما را به نماز مقیدتر کند و باید انس با ابی عبدالله را بیشتر کند. چون مرید ابی عبدالله هستیم. گناه انسان را از خیمه ابی عبدالله دور می کند. مرید ابی عبدالله نمی تواند نسبت به نماز و قرآن و استغفار و دعا بی توجه باشد.خیمه امام حسین خیمه بصیرت سازی است.

*ادعای ما این است که در مسیر اهداف ابی عبدالله که دشمن را به ترس بیندازد و وهابیت را به لرزه در بیاورد حرکت کنیم. پس باید به زمینه های وجود عاشورا توجه کنیم.

*اتفاقاتی که روز عاشورا افتاده است باید گفته شود. زیباترین نکات اخلاقی را می شود از دل مقتل بیرون بیآوریم. بیرق امام حسین، حضرت زهرا، حضرت زینب اینقدر که در ایران بلند است هیج کجا نیست و حضور چشمگیر جوان ها در این جلسات بسیار زیاد است. نباید غفلت کنیم.

*کلام حضرت آقا در مورد  کربلا این چنین است که کربلا را چند عنصر در برگرفته است یک عنصر عقلانیت است هیچ کار در کربلا خارج از عقل نیست. دوم عنصر حماسه و عزت که هیچ ذلتی در کربلا دیده نمی شود بلکه عین عزت است. سوم عاطفه و عشق که حسین از عاطفه و عشق هم صحبت کرده است. که این ها نباید فدای هم شود.

سومین مسئله این است که پیامدهای واقعه عاشورا چیست؟ حسین بذل کرده است. یعنی حسین علیه السلام تمام سرمایه های خودش را داد. برای این که عباد از جهل و ضلالت بیرون بیایند.

*باید به چیزی که برای شیعه آبرو می آورد دامن بزنیم. ما خیلی ارزشها و پتانسیل ها داریم. باید بصیرت بچه هیئتی ها بالا برود که این پیامد کربلا است. ما قدرت عظیمی داریم. که می توانیم با این قدرت برای جذب همه کار کنیم حتی مخالفین را می توانیم به راه بیاوریم.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1441
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393

 در جلسه هم اندیشی مداحان اهل بیت که در خانه مداحان برگزار شد، حاج منصور ارضی به بیان نکاتی پیرامون تبیین جایگاه مداحان پرداختند، که به مهم ترین سرفصل های سخنان ایشان به طور اختصار اشاره می گردد:

 

تمسک مومن باید به اهل بیت(ع) و قرآن به طور همزمان باشد و سنجش او باید با این دو ثقل انجام بپذیرد.
امام زمان (عج) می فرمایند "الاغنیاء بالتواضع وسعه" منظور این است که از مجالست با ثروتمندان دوری کن مگر آن که اهل تواضع باشند و در توصیه ای هم به فقیری او را به صبر و قناعت راهنمایی فرموده اند.

بزرگان و متخصصین مداحی باید جمع شوند و به نقد بپردازند.

شور باید همراه شعور باشد، شور باید به شعور ختم شود.

برای تاثیر گذاری بر مجلس علاوه بر سلاح دعا باید صاحب نفسِ تاثیر گذار و جاذب به نفع اهل بیت باشیم، چرا که در این محله ها و شهرهایمان کسانی هستند که هم پای منبر اهل بیت (ع) می نشینند و هم پای منبر غیر اهل بیت (ع) حتی دشمن اهل بیت (ع) پس چاره ای نیست که در تقابل تکنولوژی و فطرتِ پاک آدمی، شما صاحب نفس تاثیرگذار باشید.

به دور از مباحث عرفانی قبل از ورود به مجلس 150 بار ذکر "السلطان" بگویید که نام خداست و قبل از شروع به مداحی و روضه خوانی ذکر "یا عالم الغیب و الشهاده"را از یاد نبرید.

_در تعقیبات نماز عصر آمده "اعوذ بک من نفس لا تشبع" برای مشکلاتی که بر شما وارد می شود این دعا را بخوانید این سری از حکمتهای امامان شیعه است که این دعا را برای تعقیبات نماز عصر می خواندند.

مداحی امام حسین (علیه السلام) شغل خداوند است، بارها گفته ام در شبهای قدر قرآن را قسم می خوریم و به سر می گیریم و می گوییم "مدحته فیه" آن مدحی که ما کردیم آنهایی را که مدح کردیم که اول از همه اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) هستند سپس انبیاء دیگر و اولیای خدا، پس مداحی کار پر مسئولیتی است برای همین کسانی که مداحی را تازه شروع کرده اند حواسشان باشد.
این جوانانی که می آیند از ما درس بگیرند خوب است اول از خانواده خود شروع کنند "قوا انفسکم و اهلیکم النار" 
شیخ محمود نجفی استاد بنده می فرمودند امام حسین (ع) عرضه دارد تو را تامین کند خودت را به امام حسین (ع) بفروش.

مداحی آنقدر قدرت دارد که بتواند فرهنگ را بیمه کند. مقام معظم رهبری چند روز پیشتر فرمودند: تمام قدرتهای فناوری های جدید را کنار هم  بگذارند و یک نیرو بشود در برابر منبری که تعلق به مداح و وعاظ دارد نمی توانند مقاومت کند.

بر قدرت مداحی واقفیم ولی باید از این قدرت به جا و درست استفاده کرد، امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: کسی که در نمازش بگوید "اللهم لعن جبت و الطاغوت" هزار هزار ثواب و حسن برای او است، یعنی چی؟ یعنی در پوشش باشد نه آن که در شب میلاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) مجلس را به جایی برسانند که شور بگیرند و سینه بزنند و بگویند اللهم فلان ....
امام صادق (علیه السلام) می فرماید صبح هر دعایی را فراموش کردید این دعا را فراموش نکنید و بخوانید در مفاتیح هفتمین ادعیه صبح و شام  است  اولش هم "اللهم انی اصبحت  استغفرک فی هذا الصباح والیوم" در این دعا از جمله اموری که اشاره شده برائت است می فرماید اللهم لعن فلاناً فلاناً، یعنی چی؟ یعنی سّر نگهدارید!
امام حسین (علیه السلام) فریاد می زنند و می فرمایند "یابن الدعیه" این حرف را به من هم می زند که من هم رویه ام را عوض نکنم، من هم نمیکنم رفقای من هم نمی کنند؛ این آدرس آن زمان گفت تا بماند  برای ما که حلال و حرام جایشان عوض شود.
نباید مداح و روضه خوان زندگی اش با آنچه می خواند تناقض داشته باشد نمی شود بگوید ارباب من را ول نکن ولی کف قهوه خانه باشد در سفر هر کار دلش خواست انجام دهد، باید مواظب خودش باشد تا ارباب دستش را بگیرد.
انداختن عبا و گذاردن کلاه حُسن است ولی اصلی ترین حُسن مداح اصول مداحی دعوت به سوی اهل بیت (ع) است، با محبت چون خود اهل بیت (ع) همین گونه بوده اند مگر در جامعه کبیره نمی خوانیم ما را دعوت به حق می کنند "الی الله تدعون وعلیه تدلون" مداح هم باید به همین شکل عمل کند.
مداحی که مشتری و سینه زن برای امام حسین (علیه السلام) می آوری آیا تو هم بوی سینه زنی و سینه زن گرفتی یا نه؟ نیایند و به تو بگویند من به نفس تو رسیدم به حق رسیدم به امام حسین (علیه السلام) تو خودت کجایی؟!
درست است که شعر خوب و زیبا عامل مناسبی برای جذب و توجه قلب و احساس سینه زن ها است، ولی برای مداح باعث ایجاد انگیزه رقابت می شود و هر چه این انگیزه رقابت بیشتر خلوص کمتر و با کم شدن خلوص تاثیر نفس کمتر می شود.
با بدن و چشمی پاک و با خلوص نیت به مداحی بپردازیم و اگر احسانی هم شد باید توجه داشته باشیم در دام احسان ها نیفتیم، اتفاق افتاده که بیشتر ار آنچه که احسان کرده اند اعلام کرده اند و یا بدتر اصلاً پاکت درشت می دهند برای خراب کردن وجهه مداحی خاص، چشم ها باید باز باشد.

 

منبع: قدیم الاحسان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1371
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 ارديبهشت 1393
نکاتی از سخنرانی دکتر حشمت الله قنبری را بخوانید:
 
*اولیای خدا شب های پر ماجرایی دارند و روزها را درچارچوب مناسبات می گذرانند، کسانی که روزهای شلوغی دارند شب های خلوتی دارند.

*یک اخلاق بدی که ما داریم این است که نوعا از خدا طلبکار هستیم و از خدا طلب خود را میخواهیم.

*چون احساس نمی کنیم در این دستگاه با عظمت و پیچده خلق طلبکاری داریم لذا تکلیفی هم احساس نمی کنیم.

*یک زمانی کسی پنجاه، شصت سال قال صادق و قال باقر گفته است، خودش را طلبکار از خداوند می بیند.

*مرحوم مجلسی در جد 73 بحار از امام سجاد(ع) نقل میکند، کسی از ایشان پرسید یابن رسول الله دیشب شما چطور صبح شد؟ حضرت می فرماید: من شبم به صبح رسید درحالی که هشت طلبکار طلب های خود را از من مطالبه می کردند بدون هیچ نوع مدارایی.

*امام صادق فرمود: كونوا لنا زینا و لا تكونوا علینا شینا

*یکی از طلبکارها، ذات اقدس حق تعالی بود، خداوند متعال فرائض را از من خواستار شد.

*یکی دیگر از طلبکارها، عیال ما بود، که از ما روزی می خواست، زمانی که روزی میدهیم هم باید بی منت بدهیم و هم باید حلال بدهیم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 12 فروردين 1393

غزلی تقدیم به روح پاک علی خلیلی شهید کوچه ی عشق غیرت......

دوباره غیرت و پاکی به درد سر افتاد .

و باز جان علی نیز در خطر افتاد .

دوباره در دل این کوچه های بی غیرت .

پلاک غیرت و مردانگی ز در افتاد 

علی خلیل شدو رفت تا که بت شکند.

ولی میان همان راه با تبر افتاد.

کسی خبر نگرفت از علی .... نه در کوچه.

نه توی بستر دردی که بی خبر افتاد.

شهید کوچه غیرت برو که فاطمه نیز ....

به یاد کوچه و آه تو بیشتر افتاد.

شاعر: سعید دشتی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1992
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
شنبه 24 اسفند 1392

زمزمه محبین اهل بیت عصمت و طهارت(ع)  در ایام نوروز که مقارن است با ایام شهادت مادرمان حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها


بهار اومد اما چه عید نورزی!


وقتی که تو مادر تو شعله می سوزی


تو شعله می سوزی چه عید نوروزی  2بار


مادر ، حبیبه ی خدا ،  مادر ، شهیده ی ولا  2بار

مادرِ من ، مادر

مادرِِ کربلا، مادر  2بار


سینه می زنم پشت در
، ناله می زنم وای مادر 2بار

 

جهت دانلود سبک شعر فوق (بانوای حاج رحمان نوازنی) بر روی گزینه دانلود ، کلیک نمایید.

 

 

دانلود

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــــــداحــــــى , برنامه های هیئت , ,
:: برچسب‌ها: بهاراومد اما چه عیدنوروزی ,
:: بازدید از این مطلب : 2623
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392
در ادامه گزیده ای سخنرانی حجت الاسلام الهی را بخوانید:
 

* روایت است که خدا به برکت نماز خوانان بلا را از دیگرات بر می دارد. مجلسی که شما همت کردید، زحمت های زیادی کشیده شده است ، خدا می داند  که چقدر غفلت ها را، چقدر بلاها را و چقدر زمینه های توطئه و گمراهی را بر می دارد. خدا را شاکر باشید که شما را به عنوان پیش قراول ها پذیرفته است.

* الآن این تفکراتی که شما دارید، در این چند قدمی شما آن سر و صدا است در بازار و شما اینجا هستید، یک چیز ساده ای نیست. این یک عقبه ای دارد، یک پشتوانه ای دارد، ذره ذرۀ آن پشتوانه شما را آورده اینجا و اگر نبود در غفلت می رفتید ؛ این می رود در ثواب، آن می رود در معصیت؛ این می رود در نماز و او می رود در قمار؛ این می رود در راه خدا و او می رود در راه شیطان. پس این راهی است که برای شما فراهم شده، شما اگر نگاه بکنید به این راهی که می روید، دارند می برندتان، ببینید شما با چه مسائلی درگیر هستید، دارید خودتان را می سازید و ساختمان وجودیتان را می برید بالا، اگر این را فهمیدید و حتما فهمیدید و درک کردید ، آن موقع در بزنگاه جا نمی مانید.

* صدیقه طاهره سلام الله علیها یک چیزی با خودش آورد بین ما. همان چیزی بود که اگر از حضرت زهرا سلام الله علیها بتوانیم دریافتش کنیم، نماز هم معنا پیدا می کند. حج هم معنا پیدا می کند. روزه هم معنا پیدا می کند. امربه معروف و نهی از منکر تازه معنا پیدا می کند. ولی اگر آنچه که صدیقه طاهره آورده بود و ما آن را دریافتش نکرده بودیم، نماز هم به درد نمی خورد، حضرت فرمودند: ما باطن نماز هستیم، می فرمایند: من نماز هستم. من قرآن هستم.

* فردی آمد نزد امام صادق علیه السلام خیلی مغرورانه گفت: آقا خداحافظ شما، می خواهیم برویم فرمایشی ندارید؟ حضرت فرمود: کجا؟، گفت: آقا داریم می رویم مکه، 19 بار رفتیم حج این بار بیستم است که می رویم حضرت صدا کردند و گفتند: ببین اگر یکبار دیگر بروی و بشود بیست بار، ثواب یکبار زیارت امام حسین علیه السلام است.

* صدیقه طاهره نه پیغمبر است و نه امام، ولی عصمت را با خودش آورد، یعنی چه؟، یعنی پاکی صفر تا صد است، من قرار است دو مثقال پاکی و طهارت با خودم بیاورم، آن دو مثقال پاکی که قرار است من بیاورم چیست؟ این است که من گناهی نکرده باشم که توبه ای بعدش نیامده باشد، این را در این فاطمیه از من قبول کنید. من که نمی خواهم گناه بکنم شما هم نمی خواهید، هیچ کدامتان. چون ولایت را قبول کردید قصد نافرمانی خدا در وجودتان نیست، همین که قصد نافرمانی نیست، یعنی معاند نیستید. از گناه به این دلیل که در برابر خدا قرار گرفتم خوشحال نمی شوید، از این که خوب شد من خدا را نافرمانی کردم، این در وجود هیچ یک از شما نیست، این در وجود کافر است. این در وجود منافق است که حضرت فرمودند: مثل اینکه مگس از جلویش عبور کرده باشد، مومن اینطور نیست، حضرت فرمودند: مومن معصیت می کند انگار که یک کوه می خواهد بر سرش خراب شود. پس معاند نیست.

* ما رفتن هایمان خیلی خوب است، برگشت هایمان بد است. برنمی گردیم، یک چیزی را که پذیرفتیم می گوییم "همین است"، این "همین است" غلط است، کمی بایست ، برگرد، امیر المومنین فرمود، او که اهل گناه نیست، برای ما حرف می زند، فرمود: اگر علی گناهی کرده باشد که بعدش دو رکعت فرصت باشد برایش نماز خوانده باشد، دیگر باکی ندارد، راحت است برای رفتن. اگر آخرین عملش طاعت باشد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2289
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392
* پروردگار متعال، این عالم را میدان مسابقه برای فراهم آوردن ذخائر عالم آخرت آفریده است. امیرالمومنین (ع) می فرماید : امروز میدان مسابقه است، و کسی که برنده شود به بهشت می رسد. آن کسی که به سابقین، به پیشتازان، به پیشگامان، به رکورد داران خدا عنایت می کند بهشت است و کسی که رفوزه بشود و باز بماند گرفتار آتش جهنم می شود.
 
* در این میدان مسابقه انواع عبادت ها را خداوند متعال پیش پای بنداگان خودش قرار داده تا در این عبادت ها گوی سبقت را ببرند، برخی ها بوده اند که در شبانه روز هزار بار سوره قدر می خواندند و از علمای ما مثل آیت الله آقای غروی اصفهانی . بر حسب نقل آقای بهجت، این مرد بزرگوار در شبانه روز هزار بار سوره قدر می خواند، نماز جعفر طیارش هرگز ترک نمی شد، نوافل یومیه و نماز شبش هیچ وقت ترک نشده، زیارت عاشورایش هیچ وقت ترک نشده، با صد لعن و صد صلوات. با این حال محققی بود ژرف نگر شاگردانی را با درس پر محتوایش برای عالم اسلام تربیت کرد که نمونه هایش آقای بهجت و آقای طباطبایی و آقای میلانی و آقای خویی و دیگر بزرگان و مراجع تقلید، رشد یافته دامن فقاهت این محقق بزرگوار بودند.
 
* اویس قرنی سر به سجده می گذاشت و در یک سجده تمام دعای کمیل را می خواند. مرحوم جمال السالکین، علامه بی بدیل، آقا میرزا علی قاضیِ فقیهِ مفسرِ عارف، سالک الی الله، دارای مقام شهود و نائل به درجه رضوان الهی در یک سجده 3000 بار ذکر یونسیه را می گفت: لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین.
 
* من با قاطعیت عرض می کنم، شهدا پیشگامانند. برندگانند، رکورد داران عالم مسابقه در بندگی، در پیشگاه خدا هستند. هر کار خیری که هر کس انجام بدهد، کار بهتری هم وجود دارد که آدم وقتی قدم به عالم برزخ می گذارد، غبطه می خورد می گوید: ای کاش من هم اعمالی که فلانی انجام داد، می توانستم انجام دهم، تنها عملی که بالا دست ندارد، قتل فی سبیل الله است، کشته شدن در راه خداست.
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2188
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392

در جریان تفحص پیکر شهدا در بخشی از دفتر چه خاطرات یک شهید 16 ساله گناهان هر روز وی نوشته شده بود؛ گناهان او در یک روز عبارت بودند از: سجده نماز ظهر طولانی نبود، زیاد خندیدم، هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2046
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

ناگهان آسمان پریشان شد

بی کسی علی نمایان شد

خطبه های غدیر رفت از یاد

یک مدینه غلام شیطان شد

کاش می شد نوشت ای مردم

آتش این بار هم گلستان شد

عده ای آمدند با هیزم...

کعبه در پشت دود پنهان شد

درِ این خانه سوخت در آتش؟!

یا شکسته ؟ حسین حیران شد

فاطمه مادر شهید شد و

چشم فضه چو ابر باران شد

دست خیبر گشا میان طناب

دست زهرا کبود و بی جان شد

وسط کوچه ها یهودی شهر

به خودش آمدو مسلمان شد

از غریبی حیدر و زهرا

عرش و فرش و مدینه لرزان شد

هر چه ما می کشیم از اینجاست

کوچه بنیانگذار کرببلاست

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

حال ما دنیا نشینان بی تو اصلاً خوب نیست

بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست

باغ های این حوالی را همه سرما زده

دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست

خوب می دانم شبیه عاشقانت نیستم

خوب می دانی که اوضاع دلم مطلوب نیست

قلبم از فرط گنه ویرانه شد ، پس لاجرم

جایگاه چون تو شاهی خانه ی مخروب نیست

بی تو آداب مسلمانی دگرگون گشته است

شیعه ی این روزها چندان به تو منسوب نیست

دیده آلوده ، دل آلوده ، نفس آلوده ، آه

جز تو امیدی برای بنده ی معیوب نیست

کاش می شد خاک پایت سرمه ی چشمم شود

آخر این مژگان من کمتر که از جاروب نیست

با تمام این سخن ها کاش برگردی نگار

کاسه ی صبر من بیچاره چون ایوب نیست

مادرت در کوچه ها فریاد زد مهدی بیا

زودتر برگرد حال و روز مادر خوب نیست

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2146
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

دمی که منجی عالم ظهور خواهد کرد

ز کوچه های مدینه عبور خواهد کرد

نگار، نامه ی اعمال عاشقانش را

دوباره بهر گزینش مرور خواهد کرد

هنوز موسی عمران نشسته در سینا

که نور عشق تجلا به طور خواهد کرد

قیام قامت قائم  قیامتی دارد

که خود اشاره به یوم النشور خواهد کرد

که یاد منتظرانی که خفته اند به خاک 

دعا به اهل قبورالسرور خواهد کرد

زمانه بد شد، در حیرتم، چو یار آید

به ذهن خلق چه فکری خطور خواهد کرد

بنی سقیفه مبادا درش بسوزانند

که او مقابله با ظلم و زور خواهد کرد

پی اقامه ی حق آن مجاهد علوی

مدد طلب ز خدای غفور خواهد کرد

گرش شناخته ای نیست حاجت دیدن

که محرمت به حریم حضور خواهد کرد

عمل ملاک بود بر دوستان مهدی را

وگرنه دامنش از دست، دور خواهد کرد

بگو به زائر ظلمت نشین که آن خورشید

بقیع فاطمه را غرق نور خواهد کرد

فدک ستانده ز غاصب، قباله ای دیگر

بنام نامی زهرا صدور خواهد کرد

تو ذره ای و ((کلامی)) به شعر غره مشو

که دوست دوری از اهل غرور خواهد شد

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2214
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 21 اسفند 1392

 

آهت اگر دامان آدم را بگیرد

آتش تمام اهل عالم را بگیرد

آن روز غیر از دست هایت نیست دستی

تا باز هم از لطف دستم را بگیرد

بین غم و شادی اگر که غم، غم توست

همواره قلبم جانب غم را بگیرد

جز اشک بین چنته ام چیزی ندارم

ای کاش چشمان تو این کم را بگیرد

باید تقاصی را بگیری تا خدا هم

اینگونه از قلب تو ماتم را بگیرد

وقتی به یاد مادرت از دیده آید

این آب، حکم آب زمزم را بگیرد

این چشم هایم آمده در فاطمیه

خرجی ایّام محرّم را بگیرد

زهرا، برای زخم پهلو زخم بازو

باید که از دست تو مرهم را بگیرد

**

این روزها زینب دعا دارد خدا کاش

از مادرم این قامت خم را بگیرد

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2306
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 20 اسفند 1392

قرآن رساله پیامبر است و ما باید کتاب خودمان را داشته باشیم/ اسلام وجود ندارد و شبه واقعیت است

ملکیان به صراحت قرآن را ساخته پیامبر(ص) دانسته و وجود دروسی مانند معارف اسلامی را در دبیرستانها و دانشگاه های کشور مورد ریشخند داده است.

قرآن رساله پیامبر است و ما باید کتاب خودمان را داشته باشیم/ اسلام وجود ندارد و شبه واقعیت است
به گزارش مشرق، مصطفی ملکیان، از تئوریسن های فکری اصلاحات، که پیش از این گاه و بی‌گاه در هر تریبونی، به غیرعقلانی بودن و حتی ضد عقلانی بودن دین، تعبدی بودن آن مبادرت کرده است، این بار نیز در اظهاراتی جدید، اسلام، پیامبر اعظم(ص) و قرآن را هدف ساختارشکنی و قداست‌زدایی قرار داده است.

وی چند روز پیش (۱۵ اسفند ماه) در سخنرانی خود با موضوع «اهمیت روش شناسی علوم انسانی» به صراحت قرآن را ساخته پیامبر(ص) دانسته و وجود دروسی مانند معارف اسلامی در دبیرستانها و دانشگاه های کشور را مورد ریشخند قرار می دهد. او در بخشی از افاضات خویش می گوید:

«در دانشگاه های اروپا مثل این درسهای عمومی که ما داریم، مثل درسهای معارف ما که خیلی ضرورت دارد (می خندد و حضار نیز می خندند)، آنها به دانشجویان خود تفکر انتقادی می آموزند.»

ملکیان در جایی دیگر با بیان این مطلب که «قرآن رساله پیامبر بود مرا رساله خود باید!» افاضه! می کند: قرآن کتاب پیامبر بوده است و ما باید با تفکر نقادانه و انتقادی کتاب خود را داشته باشیم!

وی می افزاید:«کسی که این گونه می اندیشد نباید جاسوس اینتلیجنت سرویس و... خطاب شود.» این اظهار وی نیز با خنده شاگردانش مواجه می شود.

وی در این بیان، همان حرفهای سروش و مجتهد شبستری درباره نزولی نبودن قرآن و زاییده ذهن پیامبر(ص) بودن آن را، تکرار و با وحیانی بودن قرآن می ستیزد.

او پس از توهین به اسلام، اتهام زدن به پیامبر اسلام(ص) با خالق قرآن دانستن ایشان، تحقیر دروس معارف اسلامی -به عنوان حداقل آشنایی که یک دانشجوی مسلمان ایرانی با علوم اسلامی باید داشته باشد- همچون دیگر روشنفکران هم پیاله خویش؛ فرهنگ ایرانی را نیز مورد تخطئه قرار داده و با انکار فرهنگ سلحشوری و شجاعت و اعتراض در ایران که حتی انگشت مستشرقین را به حیرت گزیده است (که شاهد آن دو انقلاب بزرگ مشروطه و انقلاب اسلامی است) آن را فرهنگ تسلیم می خواند! فرهنگی که به ادعای وی با انتقاد و نقد کردن، بیگانه است و از آن تحت عنوان «حافظه و تسلیم» سخن می‌گوید.

ملکیان سخنان شاذ خود را به اوج رسانده و می گوید که چیزی به نام اسلام وجود ندارد، آن چه هست مسلمین است! «غیر از مسلمانان چیزی به نام اسلام وجود ندارد. اسلام یک شبه واقعیت است.» او با این بیان خواسته است تا عمل کردن به اسلام را ناممکن جلوه داده و سپس راه را برای معنویت مسؤولیت‌گریز و تن پرورانه خود یا همان پروژه موسوم به «عقلانیت و معنویت» بگشاید. پروژه ای که اساس آن تقابل با دین و دین‌ورزی به عنوان امری مانع عقلانیت -به زعم باطل ملکیان- است.

قبلا بزرگانی ماند علامه جعفری و دیگران به خوبی پاسخ شبهاتی مانند تقابل تعبد و تعقل را
در نهایتا اوج حرفهای شاذ خود را به اوج رسانده و می گوید چیزی به نام اسلام وجود ندارد، آن چه هست مسلمین است. «غیر از مسلمانان چیزی به نام اسلام وجود ندارد. اسلام یک شبه واقعیت است.».
داده اند و حتی اثبات نموده اند که آن چه تعبدی است، تعقلی هم هست. پاسخ به سایر شبهاتی که امثال ملکیان هر روز صادر می کنند نیز پیش از این داده شده است.

توهین به اسلام، مردم و فرهنگ ایرانی در طول شش ماه گذشته و پس از روی کار آمدن دولت جدید بارها و بارها توسط اشخاصی با گرایش های ملی ـ مذهبی و اصلاح طلبانه در تریبون ها و رسانه ها نزدیک به اصلاح طلبان مطرح شده است. زیر سؤال بردن ولایت حضرت علی(ع)، رد نص صریح قرآن درباره ارث بردن زنان، غیر انسانی خواندن حکم اسلامی قصاص نمونه های بارزی از هجمه به اصطلاح روشنفکران در طول این مدت بوده است. این موضوع در کنار سهل انگاری های نهادهای فرهنگی دولتی و غیردولتی، موجب بروز واکنش های متعدد از سوی علما و مردم شده است تا آنجا که رهبر معظم انقلاب در دیدار با نمایندگان مردم در مجلس خبرگان فرمودند:«بنده هم در این نگرانى [از مسائل فرهنگی] با شما سهیم هستم و امیدوارم كه مسئولین فرهنگى توجه داشته باشند كه چه می كنند. با مسائل فرهنگى شوخى نمی شود كرد، بى‌ملاحظگى نمی شود كرد؛ اگر چنانچه یك رخنه‌ى فرهنگى به‌وجود آمد، مثل رخنه‌هاى اقتصادى نیست كه بشود [آن را] جمع كرد.» 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2328
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 20 اسفند 1392
 آیت‌الله العظمی مکارم‌ شیرازی در پاسخ به استفتایی نظر خود را پیرامون مراسم جشن عیدانه در فروردین ماه سال 1393 که بعضی از روزهای آن مصادف با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) است، بیان کردند.

سوال و پاسخ این مرجع تقلید بدین شرح است:

سوال:

محضر مبارک مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته(

با اهداء سلام و تحیت؛

نظر مبارکتان را نسبت به برگزاری مراسم جشن عیدانه در فروردین ماه سال 1393 که بعضی از روزهای آن مصادف با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) می­‌باشد، مرقوم فرمایید.

جمعی از مقلدین حضرتعالی

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

احترام ایام شهادت بانوی اسلام فاطمه زهرا (س) بر همه لازم است، بنابراین ایام فاطمیه اوّل 13، 14 و 15 جمادی الاولی (24، 25 و 26 اسفند1392) و همچنین ایام فاطمیه دوم 1، 2 و 3 جمادی الثانی (12، 13 و­14 فروردین 1393) باید به مراسم سوگواری آن حضرت اختصاص داده شود و از برکات آن بهره مند گردند.

ولی در بین این دو ایام، برگزاری مراسم دیگر (با رعایت تمام موازین شرعی) مانعی ندارد. ضمناً انجام مراسم سال نو مانند دید و بازدید، خانه تکانی، نظافت و امثال آن نیز مانعی ندارد. همیشه در سایه لطف پروردگار و عنایت آن حضرت موفق باشید.

 

منبع:ابنا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 20 اسفند 1392

حکایت زیبای توبه رضا سرطانی به روایت حجت الاسلام سید فرید میرلوحی

 

دریافت

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 20 اسفند 1392

برای دیدن تصویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2553
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 20 اسفند 1392

در کتاب جمال الاسبوع از امام جعفر صادق(ع) منقول است : هر کس بعد از نماز عصر روز جمعه ده مرتبه بگوید:

اَللهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ الْأوْصِیاءِ الْمَرْضییّنَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ وَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ عَلی اَرْواحِهِمْ وَ أَجْسادِهِمْ وَ رَحْمَهُ الله وَ بَرَکاتُهُ

ملائکه برای آن شخص از این جمعه تا جمعه دیگر در همین ساعت صلوات می‌فرستد.

 

منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 20 اسفند 1392

شنیده می‌شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...

نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که...
نوشت نام تو را، نام آشنایی که -

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد

نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده‌ی نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد

خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می‌داشت

چرا که روی زمین واژه‌ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست

و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه‌ها کشیده تو را
گمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را

که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه‌ی آن کعبه اعتکاف کند

ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی‌ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاکم‌التکاثر بود

درون خانه‌ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی‌طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه‌ی مولا به پایت افتاده است

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی

چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به جان علی

از آسمان نگاهت ستاره می‌خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم-

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسم

شکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی‌قرار توایم

اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه[س] در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی‌کرانه‌ی توست
"کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ی توست"



شاعر:سید حمیدرضا برقعی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2332
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه