میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 412
:: باردید دیروز : 2884
:: بازدید هفته : 20751
:: بازدید ماه : 24603
:: بازدید سال : 24603
:: بازدید کلی : 890037
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

عقیقاز علامه جعفری سوال می شود که  چه شد كه به این كمالات رسیدید ؟!

ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنند و اظهار میكنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده:

«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت 

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد 10) الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود » اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خندهکاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند » یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی . گفتوالله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )

نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ( را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است»

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 2125
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

به مناسبت فرا رسیدن ماه رجب ماه با حجت الاسلام محمود اصغرنژاد، کارشناس علوم قرآنی در خصوص چگونگی ایجاد نشاط معنوی در سبک زندگی از طریق عبادت به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد: 

 

نشاط معنوی که باید در سبک زندگی خود پیاده کنیم تا روح به حس رضایت برسد، چه ویژگی هایی دارد و چگونه محقق می شود؟
در دین اسلام ارتباط چهار تعریف مشخص دارد: ارتباط با خود، با خدا، با جمع و محیط زیست. کسی که بخواهد این چارچوب ها را به صورت دقیق رعایت کند، باید بداند ارتباط با خدا، درهم تنیده است با ارتباط با مردم نمی توان گفت هر یک از این ارتباط های چهارگانه جزیره های دور افتاده از یکدیگرند؛ ارتباط با خدا ارتباط با مردم را ترسیم و ارتباط با خود و محیط زیست را تنظیم می کند لذا باید کلیات دین را در ارتباط با یکدیگر دید. 
به طور مثال اگر در دین ما توصیه به امر به معروف شده، از آن سو به خوش اخلاقی در سفر هم سفارش شده است که این موضوع خود شادی آفرین است یا از حضرت علی (ع) نقل است که من شوخی می کنم اما غیر از سخن حق نمی گویم. لذا باید شوخی های خود را نیز در این چارچوب تعریف کنیم و انطباق دهیم و بدانیم شوخی توهین و استهزاء و سخن ناروا گفتن و به یکدیگر نسبت بد دادن نیست.
پس شادی در چارچوب دین مخرب نیست و هر جا احساس می کنیم این شادی آثار تخریبی دارد، علت آن دستکاری کردن چارچوب های دین است.
اما نشاط اجتماعی زمینه ساز نشاط معنوی در انسان است. جامعه اگر شاد باشد – شادی مجاز که گناه نباشد- این ها مقدمه عبادت می شود. از امام کاظم (ع) روایتی وارد شده است که می فرمایند: تلاش کنید که زمان شما چهار قسمت شود؛ قسمت اول مناجات با خدا، قسمت دوم امر معاش، قسم سوم همنشینی و نشست و برخاست با دوستان مورد اعتماد که این دوستان مورد اعتماد عیب های شما را برای خود شما آشکار می کنند و در باطن هم با شما خالص هستند و ضربه ای به شما نمی زنند و قسم چهارم زمانی را هم که خلوت می کنید برای لذت های حلال و با این ساعت قدرت پیدا می کنید برای سه قسم قبلی. 
پس نشاط معنوی را باید از متن زندگی شروع کرد. ضمنا این برنامه ریزی موجب می شود زندگی کلاف سرگردان نباشد و نه دنیا را برای آخرت خراب کنیم و نه آخرت را برای دنیا.
همین طور در کتاب کافی جلد دوم، صفحه 665 ، باب شوخی و خنده از امام کاظم(ع) نقل شده است: یحیی بن زکریا گریه داشت ولی خنده نداشت و عیسی(ع) هم گریه داشت و هم خنده، اما کار عیسی(ع) افضل از یحیی(ع) بوده است.
 

آنچه انسان را از شادی و نشاط معنوی دور می کند، چه مسائلی است؟
ببینید در هم تنیده بود چهار قسمت یاد شده برای زندگی خیلی مهم است. فردی از حضرت علی (ع) پرسید:من در عبادت شاداب نیستم . آن حضرت (ع) فرمودند: گناهان دست و پای تو را بسته اند که نمی توانی شاداب باشی.
بنابراین آن چه که ما را از شادی و نشاط معنوی دور می کند یا گناه است یا بی نظمی و بی برنامه بودن و سستی. تنظیم روابط اجتماعی و نظم و اراده قوی موجب می شود نشاط معنوی در زندگی ما ورود پیدا کند و این خود زمینه ای شود برای عبادت شاداب. 
 

با توجه به اینکه در ماه رجب قرار گرفته ایم و این ماه با فضای معنوی و عبادت های خاص همراه است، تا چه اندازه می توان از این فرصت برای کسب نشاط معنوی بهره گرفت؟
ما معمولا در جامعه هر مساله مهمی را تابلو می کنیم و در خیابان ها قرار می دهیم یا کاری که رهبری می کنند و هر سال را با نامگذاری خاصی مشخص می کنند تا جامعه آن را سرلوحه کار خود قرار داده و تا حد توان در آن راستا قدم بردارد. رجب هم تابلوی ماه های دیگر خدا است. حتی برخی از علمای اخلاق، این ماه را ماه آغاز سال می دانند و مقدمه ای برای اعمال ماه های دیگر. 
در این ماه می توان با نشاط معنوی و انجام عبادات، بندگی خدا را از سر گرفت و پالایش اساسی در روح خود ایجاد کرد.
ارتباط های اجتماعی ما باید قوی تر شده و از سوی دیگر رجب و شعبان را مقدمه ای برای ماه مبارک رمضان قرار دهیم؛ ماهی که اوج آمال آن در درخواست انجام حج خلاصه می شود و پس از پایان ماه مبارک، فصل حج آغاز می شود و حج نیز با بستن پیمان اخوت که حرکتی است اجتماعی، پایان می یابد. لذا همه این موارد یاد شده با جامعه شروع و تمام می شود، بنابراین، باید دانست که ایجاد شادی معنوی در گرو روابط اجتماعی و تقویت آن میان مومنین است.

 

منبع:شبستان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1654
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

اين زمان چگونه است، مثلاً كسى كه هزاران سال پيش از دنيا رفته چه تفاوتى با فرد تازه گذشته دارند؟

پاسخ: 

گويا سؤال كننده احتمال داده كسى كه هزاران سال پيش از دنيا رفته از حيث ميزان آسايش و راحتى يا از جهت عذاب و شدت گرفتارى با كسى كه نزديك به قيامت چشم از جهان بسته تفاوت دارد، و حال آن كه بر پايى  قيامت، تمام شدن نعمت يا پايان عذاب برزخ نيست كه گمان شود كسى كم تر يا بيش تر متنعّم بوده يا عذاب كشيده، بلكه قيامت ادامه همان حالت برزخى است به صورت ديگر. با توجه به اين كه چون حالات برزخيان متفاوت است، گاهى شدت گرفتارى هاى مراحل برزخى موجب آمرزش و تخفيف عذاب قيامت مى گردد.

اگر شخصى پاك و مؤمن باشد، پس از مرگ در نعمت هاى خداوندى غوطه ور است و در كمال آسايش و رفاه زندگى مى كند، وگرنه، در عذاب الهى گرفتار و معذّب است و روزگار سختى را مى گذارند.اگر هم از افراد مستعضف فكرى باشد، يعنى قدرت بر تشخيص حق از باطل نداشته و يا حجّت بر او تمام نشده و هم چنين كودكان و ديوانگان، تا قيامت و بر پا شدن محكمه عدل الهى، بدون سؤال و عذاب و نعمتى در عالم برزخ خواهند ماند.

پس، ماندن و درنگ در قبر براى مؤمنان و صالحان آزار دهنده نيست; امّا براى غير ايشان بسيار رنج آور و با عذاب همراه مى باشد. تفاوت افراد از نظر عمل خير و شر به شدت و ضعف عذاب يا نعمت، بستگى دارد و از آن جا كه خداوند متعال حكيم است و عادل، طورى با آنان عمل مى كند كه سر سوزنى به كسى ظلم و جور نشود «إنّ الله ليس بظلّام للعبيد».

در تاريخ چنين آمده: روزى حضرت عيسى(عليه السلام) از كنار قبر جوان تازه گذشته اى كه هنوز آب قبرش خشك نشده بود عبور مى كردند، به اذن خداوند متعال، جوان را زنده كردند. وقتى جوان زنده شد، چهره اى بسيار پير و شكسته و حالتى رنجور و خسته داشت; گويى مدت طولانى از اين جهان رفته است! حضرت عيسى(عليه السلام) از او پرسيدند: «چه مدت است كه جان سپرده اى؟» جوان گفت: «چندين هزار سال!» سپس پرسيدند: «پس از مرگ بر تو چه گذشت؟» جوان گفت: «وقتى مرا به خاك سپردند، «نكير» و «منكر» آمدند و سؤالاتى كردند، چون نتوانستم جواب دهم، مرا تازيانه اى زدند كه قبرم از آتش پر شد و تا همين الآن مى سوختم!»

حضرت از آن جا گذشت و دگر بار پيرمردى را كه ساليان دراز از مرگش مى گذشت و نشانى از قبرش به جاى نمانده بود به اذن خدا زنده كرد. پيرمرد وقتى زنده شد، با نشاط و با جمال، جلوه مى كرد. حضرت از او پرسيدند: «چند وقت است كه چهره در نقاب خاك كشيده اى؟» پيرمرد گفت: «هم اكنون، تا از دنيا رفتم مرا به خاك سپردند; «نكير» و «منكر» آمند و از من سؤالاتى كردند; چون جواب دادم، باغى از باغ هاى بهشت بر من نمايان شد... در همان جا بودم كه مرا احضار فرموديد».

 

منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2132
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

به همین دلیل مردم ساعتها پای درسهای اخلاقش می‌نشینند. دغدغه همیشگی هاشمی نژاد توجه به کسب روزی حلال در جامعه است و غفلت از این موضوع مهم را زمینه ساز شکل گیری مشکلات مردم در جامعه می‌داند. در بین پاسخهای این واعظ تهرانی، نکات جالبی نهفته است، به حاشیه نمی رود و خیلی صریح به انتقاد از وضعیت جامعه می‌پردازد.
وی بر این باوراست که نسل جدید به دنبال درآمدهای یک شبه و لقمه های بزرگ هستند و فرهنگ تلاش و کارکردن نسبت به گذشته کمرنگ‌تر شده است. وی در این گفت و گو برای تمامی صحبتهای خود مثال‌هایی را بیان کرده است که مطالعه آنها خالی از لطف نیست. متن کامل گفت وگوی ما با حجت الاسلام هاشمی نژاد هم اینک پیش روی شماست.

این روزها در بخشهایی از جامعه شاهد کمرنگ شدن فرهنگ کسب روزی حلال هستیم، درحقیقت صحبت از روزی حلال است، اما شواهد موجود در کاسبی‌ها چیز دیگری می‌گوید! آیا شما هم با این موضوع موافق هستید؟
امروز اجتماع ما ماکتی از قیامت شده است، من با خودم می‌گویم: خودم و خودم، من موفق شوم، من پول درآورم، من ماشین خوب سوار شوم، من زندگی خوب داشته باشم. حالا برای رسیدن به این موارد 10 نفر هم اگر زیر پای من نابود شوند،اشکالی ندارد! امام صادق(ع) در بحث ذکر موجودات فرموده اند: «طوطی زمانی که می‌خواند جیغ می‌کشد و می‌گوید: « مردم هرگونه رفتار کنید با شما رفتار خواهد شد، هرگونه رفتار کنید با شما آن گونه رفتارخواهد شد» بدان اگر ظلم کردی در هر صنف و کاری که هستی به همان گونه با شما رفتار خواهد شد. اگر مال یتیم و یا مال حرام در کسب و کارت وارد شد، به همان اندازه باید تاوانش را در زندگی پرداخت کنی.

اینجا همان بیت شعر معروف مصداق پیدا می‌کند: «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو
بله! متأسفانه در بخشهایی از جامعه و در مشاغل گوناگون این موضوع مصداق دارد. قرآن کریم می‌فرماید: «هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه روزی اش با ذات اقدس احدیت است، ذات اقدس احدیت تمام ذرات عالم را روزی می‌دهد، هیچ موجودی نیست در عالم مگر اینکه سر سفره رحمانیت و رحیمیت خداوند روزی خوار است » ، ذات اقدس احدیت تضمین کرده است این دنیای ما را تضمین کند، لذا فرموده است: «ان ا... هو الرزاق ذو القوه المتین» خداست که رزاق است و صاحب قدرت است و شما را تأمین می‌کند.
«رزق را روزی رسان پر می‌دهد، بی مگس هرگز نماند عنکبوت» این مثل معروف بسیار درسها در دل خود دارد که متاسفانه این روزها از آن غافل هستیم و همواره برای به دست آوردن پول حرص و طمع داریم.

به نظر شما دلیل اصلی این غفلت در جامعه چیست؟
دلیل اینکه ما گرفتار حرام می‌شویم و زندگی خود را آلوده به حرام می‌کنیم اعتماد نداشتن به خداوند متعال است، اگر کسی باورش شود که رزاق اوست و روزی را تأمین می‌کند خودش را به حرام آلوده نمی کند، پیغمبر اکرم (ص) فرموده اند: در شب معراج برخورد کردم به گروهی که غذاهای طیب جلوی آنها بود غذاهای پاکیزه را کنار میز و غذاهای کثیف و آلوده را می‌خوردند، گفتم: « جبرئیل اینها چه کسانی هستند؟»
فرمود: اینها حرام خواران از امت شما هستند که خدای تعالی برای آنها روزی حلال تأمین کرده بود، اما صبر نکردند به روزی حلال خود برسند، عجله کردند و خود را آلوده به حرام کردند، روزی های حلال تعیین شده الهی را پس می‌زنند و روزی حرام را می‌خورند غذاهای طیب را کنار می‌زدند و غذاهای خبیث و بد را می‌خوردند. کسانی که آلوده به حرام می‌شوند و روزی حرام دارند بدانند آرامش نخواهند داشت و زندگی آنها در روز قیامت زندگی نکبت باری خواهد بود؛ چون خدا در حرام برکت قرار نداده است.

این روزها باوری در جامعه وجود دارد که در شرایط سخت اقتصادی و مشکلات ناشی از این شرایط ، نمی توان دیگر آن طور که باید به رزق و روزی حلال فکر کرد. به نظر شما در این شرایط برای توجه بیشتر افراد یک جامعه به اهمیت و ضرورت کسب و کار حلال چه باید کرد؟
آیات و روایات ، خداوند را کفیل روزی انسان قرار داده است؛ من این پرسش شما را با دو روایت ازامام صادق (ع) پاسخ می‌دهم؛ آن حضرت در روایتی می‌فرمایند:«خدا روزی شما را تکفل کرده» و در روایت شریف دیگری می‌فرمایند: « برای این دنیا که خداوند تضمین کرده تو اینقدر می‌دوی، تلاش می‌کنی، برای آخرت که فرمودند خودت باید تضمین کنی هیچ گونه تلاش و فعالیتی نداری»

یعنی شما نداشتن اعتماد به خدا را مهمترین عامل گرایش به رزق و روزی حرام می‌دانید؟
توجه و اعتماد نداشتن به خداست که انسان را به حرام خواری مبتلا می‌کنداین زمان و شرایط خاصی هم ندارد و توکل به خداوند متعال در سخت ترین شرایط هم راهگشای مشکلات است. مرحوم آیت ا... حاج آقا مجتبی قزوینی در سخن گهرباری فرموده اند: «اگر صندوقی پر از جواهرات، کنار اتاق من باشد، اعتمادم به خدای تبارک و تعالی بیشتر است تا آن صندوق طلا، زیرا تکیه به غیر خدا فنا پذیراست

آیا این موضوع را قبول دارید که قدیمی‌ها و پدران ما بیشتر به اصل موضوع «توکل به خدا» اهمیت می‌دادند؟
بله ! قدیم کسبه آن قدر توجه به این نکات داشتند. برای مثال یک عالم ربانی در شهرستان یزد ساکن بوده به نام «شیخ حسن کرباسی» که در بازار به کسب و کار مشغول بوده است، در ماجرایی جنسی را به یک تاجر می‌فروشد، فردای آن روز جنس چند برابرمی شود، چند ماهی پس ازاین ماجرا شخصی که جنس را خریده بود و پول هم هنوز نداده بود، مراجعه نمی کند و مرحوم شیخ حسن یک روز از جلوی مغازه اش رد می‌شود و خطاب به آن شخص می‌گوید: « اجناس شما در انبار ما مانده است، چرا برای بردن اجناس خود مراجعه نمی کنید؟»
آن شخص در پاسخ به این عالم ربانی می‌گوید:«این اجناس چند برابر شده است و پول کافی را ندارم پرداخت کنم»، اما «شیخ حسن» خطاب به مرد می‌گوید: «من جنس را به شما فروخته ام، جنس متعلق به شماست؛ یعنی اگر طلا شد برای شماست، اگر خاکستر هم شد متعلق به شماست و من مبلغی به جنس فروخته شده اضافه نمی کنم.» زندگی تجار قدیم برای افرادی که امروز کسب و تجارت دارند، باید درس عبرت باشد، قدیمی‌ها بالای سرشان در مغازه، دکان و یا محل کار،این آیه کریمه را می‌نوشتند:« مردانی که خرید و فروش و تجارت آنها را از یاد خدا غافل نمی کند
تجار و کسبه قدیمی به دشت اول صبح خیلی اعتقاد داشتند. اول صبح وارد مغازه که می‌شدند سوره مبارکه یاسین را می‌خواندند، چون قرآن مایه خیر و برکت است، بعد یک مشتری که می‌آمد جنس را می‌خرید و دشت می‌کردند، مشتری دوم که می‌آمد ارجاعش می‌دادند به مغازه بغلی و می‌گفتند : من دشت خود را کردم از این بغل دستی بخر این هنوز دشت نکرده است.

این ماجرا درست برعکس آن چیزی است که در جامعه امروزی مشاهده می‌کنیم.
در جامعه امروز بسیار مشاهده می‌کنیم که طرف جنس را فروخته کل پول را هم گرفته، اما یک دفعه تلفن می‌کند به خریدار که امروز جنس اینقدر رفته بالا من نمی دهم اگر می‌خواهید به قیمت جدید بخرید! این کار مصداق بارز حرام خواری است، جنس فروخته شده با هر قیمتی دیگر به فروشنده تعلق ندارد و پایین و بالا رفتن قیمتها نباید سبب سوء استفاده فروشنده شود.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1309
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

 اخطب خوارزمى و ثعلبى ذكر كرده اند: رسول خدا(ص ) فرمود: فرداى قيامت منبر بزرگى كه داراى يكصد پله است براى من نصب مى كنند بر پله اول من قرار مى گيرم و بر پله دوم على (ع ) قرار مى گيرد.

در پله پائين تر دو نفر قرار مى گيرند اولى مى گويد: اى اهالى محشر منم رضوان خازن بهشت كه كليددار بهشت هستم . خداوند بمن امر فرموده است كه كليد بهشت را تقديم محمد(ص ) كنم .

دوّمى گويد: منم مالك ، سرپرست دوزخ بمن امر شده كليد دوزخ را تقديم محمد(ص) كنم .

آنگاه من كليدها را مى گيرم و همه را تقديم آقا على بن ابيطالب (ع ) مى نمايم اين است معنى قول حق تعالى كه مى فرمايد القيا فى جهنم كل كفار عنيد (سوره ق آيه 24) يعنى القيا يا محمد و على فى جهنم... بيندازيد شما هر دو اى محمد و اى على هر كافر سركشى را در دوزخ .

آرى قسيم الجنه و النار است يعنى قسمت كنند ه بهشت و دوزخ است اول صراط مى ايستد هر كس رد مى شود از صورتش پيداست دوست على (ع ) است يا دشمن .

اگر دوست است مى تواند رد شود اگر دشمن است مى فرمايد آتش او را بگيرد در تفسير آيه شريفه 24 سوره صافات (نگه داريد ايشان را بازجويى و بازپرسى شوند) چنين رسيده كه از ولايت على بن ابيطالب (ع ) سؤ ال كرده مى شود. آيا ولايت على (ع ) را دارد كه وارد بهشت شود يا نه .

 

پی نوشت: 

كرامات العلويه/ جلد اول/على ميرخلف زاده

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: امامت و ولایت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2054
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

«در یکی از ملاقات های عمومی آقا، جمعیت فشرده‌ای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش می‌دادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.

 

اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.

تا سخن‌رانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.
پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.
اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.

توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد.

بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.»

 

 

به نقل از کتاب «حافظ هفت»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1551
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

 یکی از توصیه هایی که در قرآن کریم شده توصیه به أکل و خوردن است. اما این واژه در کنار دستورات دیگری ذکر شده تا مشخص شود اکل به تنهایی هدف نیست و باید اهداف والاتری را در نظر داشت. برای مثال کلمه امر "کُلُوا" (بخورید) در کنار "وَ اشْكُرُوا" (خدا را شكر كنيد)؛ یا "أَطْعِمُوا" (اطعام كنيد)؛ یا "لا تُسْرِفُوا" (اسراف نكنيد) آمده است. یعنی شکرگزاری، اطعام مساکین و اسراف نکردن در نزد خداوند ارزش هایی هستند که در کنار خوردن و آشامیدن نباید از آنها غافل شد.

اما در آیه ۵۱ سوره مومنون "کُلُوا" (بخورید) در کنار یک دستور مهم عبادی ذکر شده است. در این آیه می خوانیم:

«يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ.»

«ای پيامبران، از چيزهای پاکيزه و خوش بخوريد و کارهای شايسته کنيد که من به کارهايی که می کنيد آگاهم.»

برای اینکه بدانیم علت این همراهی بین خوردن و عمل صالح چیست توجه به نکات زیر ضروری است:

*** پيامبر اكرم (صلوات اللَّه عليه) ذيل اين آيه فرمودند: حضرت عيسى از دستمزد نخ‏ريسى مادرش مريم تغذيه مى‏كرد. (تفسير درّ المنثور)

همچنین در حديثی که تفسیر مراغی نقل شده آمده است: «إنَّ الله لا يقبل عبادةَ مَن فِى جوفِه لقمة مِن حَرام» كسى كه يك لقمه مال حرام خورده باشد، خداوند عبادت او را نمى‏ پذيرد.

 نکته بسیار مهم که از آیه و روایات فوق مشخص می شود اینکه بین زندگی مادی و تقوا و عمل صالح ارتباط مستقیم وجود دارد. لذا کسانی که سرپرستی گروه و عده ای را بر عهده دارند (از سرپرست یک خانواده گرفته تا سرپرست یک جامعه و دولت مردان) باید توجه داشته باشند که براى دعوت مردم به‏حقّ، اول به‏فكر زندگى مادّى آنان باشيم چرا که در آیه فوق «كُلُوا» در کنار «وَ اعْمَلُوا» آمده است.

 اسلام دین جامعی است که به همه جوانب زندگی بشر توجه ویژه دارد. اینگونه نیست که شرع بگوید نماز بخوان و درباره خوردن و خوابیدن و... بی تفاوت باشد. در اسلام همه امور زندگی باید هدفدار باشد، برای مثال غذا خوردن بايد هدفدار باشد، نه بر اساس هوس.

ضمن اینکه هدفدار بودن این امور به ظاهر جزئی، نقش مستقیم و به سزایی در هدف های بزرگ دارد. به عبارت دیگر توفيق عمل صالح، در سايه‏ اعمالی مانند تغذيه حلال و طيب است.

 

منبع:تراز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1357
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
رهبر انقلاب: امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛ نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۴۵ 
 
امیرالمؤمنین بعد از آنکه شیوه‌ی زندگی خود را - که با آن‌چنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ با ورع، یعنی پرهیزگاری، اجتهاد، یعنی تلاش دائمی، عفت یعنی پاکدامنی و سداد یعنی کار را درست و محکم انجام دادن.
 
۷۵/۰۶/۳۰ و ۹۳/۰۱/۳۱
 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1396
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

سوال – ما خانواده ی مذهبی هستیم و تازه مطلع شده ایم که خداوند فرزند سوم ناخواسته را به ما داده که در راه است .خانم من با این موضوع بسیار مخالف است. بنا بر دلایلی مثل فقر، نداشتن هزینه ی بیمارستان و نداشتن صبر و تحمل می خواهد این بچه را با توجیهات خودش سقط کند. من تعجب می کنم از همسرم که مومن است و به روزی خدا اعتقاد دارد ولی مصمم به این تصمیم است، راهنمایی بفرمایید.

پاسخ – مادر همیشه ظهر دنبال فرزند مدرسه ای خردسالش می رود. یک روز که دیر به دنبال فرزندش می رود، می بیند که بچه ناراحت و گریان منتظر مادرش است. مادر خودش را نفرین می کند که باعث شده این بچه اذیت بشود. روایت داریم :بچه هایی که در سنین معصومیت از دنیا می روند، دم در بهشت می نشینند تا مادر و پدرشان بیاید و با آنها به بهشت بروند.البته مادر و پدر بخاطر گناهی که کرده اند باید هزاران سال در قیامت بمانند و بچه در بهشت منتظر آنها می ماند. اگر این انتظار فرزند قشنگ است، این مادر بخاطر چند سال سختی خودش، جنین را سقط کند. هیچ مادری راضی به این سختی نمی شود.
سقط جنین گناه کبیره، قتل نفس، کشتن یک انسان و دهان کجی به خداست زیرا خداوند می خواهد به فردی روح بدهد ولی ما جلوی آنرا می گیریم. اینکار با زنده به گور کردن دختران در زمان جاهلیت چه فرقی دارد؟ در دنیای پیشرفته ی امروز،دختر و پسر را قبل از به دنیا آمدن زنده به گور می کنند، این جاهلیت مدرن است. مادر بودن اذیت دارد.
جوانی به خواب مادرش آمده بود که یک صفی دنبال او بود . مادر سوال کرده بود که تو چه کسی هستی و او گفته بود که من همان جنینی هستم که تو آنرا سقط کردی. تو اجازه ی حیات را از من گرفتی .اینها که پشت سر من هستند ،خداوند مقدر کرده بود که از نسل من بوجود بیانید ولی تو همه را نابود کردی. یعنی امتی راکشتی .
بعضی از خانم ها می خواستند سقط جنین بکنند ولی موفق نشدند زیرا خدا نمی خواست و بچه بدنیا آمد. حالا وقتی فرزند بزرگ می شود مادر حاضر نیست که خوار به دست این جوان برود. پس چرا الان شما می خواهید این کار را بکنید و جامعه را از این فرزند محروم کنید؟ کسانی که این کار را قبلا انجام داده اند حتما استغفار کنند زیرا این گناه بزرگی است که دیه و مجازات دارد. ولی از رحمت خدا ناامید نشوید. همچنین به کسانی که می خواهند این کار را بکنند، هشدار بدهند و نگذارند که این کار انجام بشود. اولاد هم رحمت، هم برکت ،هم نعمت و هم طراوات است ،خودمان را از آنها محروم نکنیم. روزی همه دست خداست.

 

منبع:http://link.yamojir.com/sh-link-show.php?id=123

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: پـرســــــــمـان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2226
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

سوال – من دختری هستم که عاشق آرایش کردن هستم و آرایش هم برای دل خودم است. و آرایش من، برای جلب توجه دیگران نیست. من وقتی بیرون می روم به سر و وضع خودم می رسم تا دلم شاد بشود. آیا این کار من ایرادی دارد؟

پاسخ – کار ایشان اشکالی ندارد ولی کمال نامهربانی، بی انصافی و ناسپاسی به حضرت حق است. قرار نیست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند. موتورسواری که در پیاده رو موتورسواری می کند و امنیت مردم را به خطر می اندازد، می گوید :دلم می خواهد به پیاده رو بروم و در واقع به خواسته ی دلش عمل کرده است. کسی که در دم بیمارستان بوق می زند می گوید که من می خواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار دیگری ندارم. اگر این حرف ها عاقلانه است حرف این خانم هم عاقلانه است. وقتی ما کاری می کنیم که به دیگران آسیب و ضرری می رسد، باید روی دل خودمان پا بگذاریم. اگر شما به حرف خدا گوش بدهید و حق کسی را ضایع نکنید می توانید به حرف دل تان عمل کنید. این خانم حرف خدا را ضایع کرده است زیرا در قرآن داریم که زنها نباید زینت و آرایش خودشان را آشکار کنند مگر برای همسران و محرم هایشان. در اینجا شما نمی توانید به دل تان عمل کنید زیرا ناسپاسی خدا می شود. این خانم به چهار گروه لطمه می زند: 1-در خیابان جوان عفیف نمی خواهد به چهره ی این خانم نگاه کند بنابراین به خودش فشار می آورد و سرش را پایین می اندازد. پس این فرد اذیت می شود و حقش ضایع می شود زیرا می توانست راحت در خیابان راه برود. مثل فردی که وقتی آلودگی هوا وجود دارد مجبور است که ماسک بزند. 2- به جوان بی بند و بار هم ظلم می شود زیرا این جوان وقتی خانم را در خیابان می بیند ازدواجش عقب می افتد چون مجانی دارد نیازش را برطرف می کند. فرد باید نیازش را با ازدواج تامین کند نه با هرزگی و چشم چرانی. 3-چنین خانم هایی به ما می گویند که چرا ازواج های مان عقب افتاده است. متاعی که باید گران بفروشند دارند مفت در خیابان حراج می کنند یعنی دارند به خودشان ظلم می کنند.4- به متأهل ها هم ظلم می شود زیرا آقایان متأهل چشم شان به این خانم می افتد که خیلی مرتب است ،وقتی به خانه می روند خانم را درآشپزخانه می بینند که خیلی مرتب نیست و بخاطر همین، قیافه ها را مقایسه می کند و شروع به بهانه گیری می کند و زندگی بهم می ریزد. پس بی حجابی حق الناس است و باید این خانم ها تغییر رویه بدهند.

 

منبع:http://link.yamojir.com/sh-link-show.php?id=119

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: پـرســــــــمـان , ,
:: بازدید از این مطلب : 2168
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
مشکل بانکداری ربوی و جای خالی اندیشه فلسفی اقتصادی شهید مطهری

 

گروه اقتصادی – رجانیوز/ علی یحیی زاده*: ۱- در آموزه‌های اسلام، ربا (دریافت سود در ازای قرض)، بزرگ‌ترین گناه کبیره بعد از شرک محسوب می‌شود به طوریکه در قرآن دریافت ربا معادل جنگ با خدا و پیامبر و در روایات یک درهم ربا بزرگ‌تر از ۷۰ بار زنا با محارم در کنار دیوار کعبه دانسته شده!! 
 
۲- ضوابط بانکداری بدون ربا در ایران با فتاوی بسیاری از مراجع معظم انطباق کامل ندارد. به طوریکه طبق فتوای حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری نیز برخی از عقود بانکداری نظیر فروش دین (تنزیل دین نزد اشخاص ثالث) ربا و جایز نیست. مدتی قبل نیز حضرات آیات نوری همدانی، هاشمی شاهرودی، سبحانی و مکارم شیرازی نسبت به ربوی بودن فعالیت بانک‌ها انتقاد کردند و دریافت جریمه تاخیر از سوی بانک‌ها را مصداق ربای محض دانستند. 
 
۳- علی رغم گذشت ۳۵ سال از انقلاب اسلامی و اجرای نظام بانکداری بدون ربا در کشور، همچنان ربوی بودن فعالیت بانک‌ها به عنوان یک شبهه جدی در اذهان مردم و نخبگان باقیست. بانکهای ایرانی مشابه بانکهای غربی با پرداخت بهره، سپرده‌های مردم را جذب می‌کنند و با اخذ بهره بیشتر، این منابع را به متقاضیان وام می‌دهند. هر دو (بانک ایرانی و غربی) در ازای زمان سود دریافت می‌کنند. اما دریافت بهره در یکی رباست و در دیگری سود علی الحساب نام دارد! 
 
۴- همه ویژگیهای بانکداری غربی در الگوی بانکداری بدون ربا شبیه سازی نشده است. مثلا جبران تورم ۳۰ تا ۴۰ درصدی که علی الظاهر امری کاملا عقلایی محسوب می‌شود، شبهه ربوی دارد و از سوی بسیاری از مراجع ربا نامیده می‌شود. بانک‌ها نیز در این بخش غیر ربوی عمل می‌کنند؛ در شرایطی که تورم بیش از ۳۰ درصد است، بانک‌ها ۲۲ درصد بهره به سپرده گذاران می‌دهند! 
 
۵- بانکداری بدون ربا در برخی موضوعات بسیار مهم ساکت است و اساسا موضعی ندارد. هنوز هیچ فتوایی از سوی مراجع معظم در خصوص ماهیت خلق پول بی‌رویه که نوعی دزدی محترمانه از جیب مردم است و در قالب عبارت به ظاهر علمی مالیات تورمی توضیح داده می‌شود، صادر نشده است. 
 
۶- برخی متخصصان بانکداری اسلامی اساس بانکداری ایران را در بعد نظر، عمدتا مطابق فقه و بدون اشکال می‌دانند و ایراد اساسی را صرفا در حوزه اجرا تحلیل می‌کنند. ایشان معتقدند علت شبهه ربوی بودن فعالیت بانک‌ها، عدم ایجاد ساختار لازم برای اجرای کامل عقود اسلامی در بانکهاست که باعث می‌شود مسائلی نظیر فاکتور صوری در تسهیلات مضاربه‌ای یا فروش اقساطی یا اجاره به شرط تملیک شیوع یابد. 
 
۷- به نظر می‌رسد مشکل اصلی در فقدان نگاه فلسفی نظریه پردازان دینی به ماهیت رباست. ربا از نظر عرف مردم چیزی جز دریافت سود در ازای زمان (کرایه یا فروش زمان) نیست. فرقی ندارد که ۱۰۰ هزار تومان قرض بدهید و یک ماه بعد ۱۱۰ هزار تومان بگیرید یا اینکه ماشین آبمیوه گیری ۱۰۰ هزار تومانی را یک ماهه به ۱۱۰ هزار تومان نسیه بفروشید. در هر دو مورد در ازای یک ماه زمان ۱۰ هزار تومان بهره دریافت می‌شود. نحوه توزیع ریسک و بازده در بانکداری بدون ربا کاملا بر اساس بانکداری غربی شبیه سازی شده است. همانطور که در بانکداری ربوی، صاحبان سرمایه بدون پذیرش ریسک روز به روز ثروتمند‌تر می‌شوند، در بانکداری بدون ربا (مبتنی بر فقه موجود) نیز صاحبان سرمایه بدون پذیرش ریسک ثروتمند‌تر می‌شوند. 
 
۸- پذیرش یا رد ارزش زمانی معمای بزرگی است که حل آن می‌تواند الگوی بانکداری اسلامی را از شبهه ربوی بودن‌‌ رها کند. بسیاری از نظریه پردازان و توجیه کنندگان بانکداری فعلی ما وقتی به این شبهه می‌رسند، جوابی ندارند و صاحب شبهه را به قرآن ارجاع می‌دهند. قرآن می‌گوید «احلّ الله البیع و حرّم الرّبا»؛ یعنی بیع اعم از نسیه و نقد همه حلال است و ربا نیست! می‌گویند ما هم قبول داریم که بیع نسیه و ربا خیلی به هم شبیه هستند اما نمی‌دانیم علت این حکم قرآن چیست؛ چرا ربا حرام است و نسیه حلال! می‌گویند ندانستن فلسفه حکم خدا مانع از عدم اجرای آن نیست. بنابر این از این حکم در طراحی بانکداری بدون ربا استفاده می‌کنیم. نتیجه می‌شود فروش اقساطی و قاعده للاجل قسط من الثمن؛ می‌شود دریافت سود در ازای زمان؛ می‌شود بانکداری شبیه ربا! 
 
۹- همینجا تفاوت نگاه فلسفی فقهی شهید مطهری با دیگر اندیشمندان دینی مشخص می‌شود. شهید مطهری با توجه به ابعاد عظیم گناه ربا، از ظاهر احکام فرا‌تر می‌رود و به کنکاش فلسفه تحریم ربا می‌پردازد. ایشان در این رابطه ضمن انتقاد از دریافت سود در ازای زمان در بیع نسیه (منطق ارزش زمانی) می‌فرمایند: 
 
 «به عقیده ما اشتباه بزرگ همین است. در این طرز بیان (اشاره به استدلال سایر فق‌ها) به اصطلاح، منفعت داشتن پول که یکی از ارکان رژیم سرمایه‌داری است مفروض شده است و فرض شده که با اینکه پول فی حد ذاته منفعت مشروع دارد ولی شارع به ملاک و مصلحت دیگری جلو این منفعت مشروع را گرفته است. در واقع این آقایان تصدیق کرده‌اند که «انما البیع مثل الربا» ولی می‌گویند در عین مثلیت لااقل از نظر مشروعیت منافع، خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است، در صورتی که از هیچ روایتی استفاده نمی‌شود که للاجل قسط من الثمن.» (مجموعه یادداشتهای استاد مطهری، ج۴: ص ۴۱۸). 
 
۱۰- نگارنده این یادداشت فقیه نیست و قصد ندارد نظر فقهی شهید مطهری را عین اسلام معرفی کند. بلکه هدف از این یادداشت تاکید بر نوع نگاه فلسفی فقهی شهید مطهری و خلأ محسوس این نگاه در پاسخگویی به شبهات و نیازهای روز در جامعه است. 
 
*دکتری اقتصاد و عضو هیات علمی دانشگاه
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

گروه سیاسی- رجانیوز: نزدیک به 4 ماه از آغاز اجرای توافق ژنو می گذرد و همچنان هیچ تغییر قابل قابل توجهی در وضعیت اقتصاد داخلی بوجود نیامده است، طی روزهای آینده نیز مسئولان تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان برای توافق نهایی، مذاکرات خود با 1+5 را شروع خواهند کرد اما همچنان نه نخبگان و نه مردم از جزییات این توافق آگاه نیستند.

به گزارش رجانیوز، طی ماه های گذشته انتقادات فراوانی به عملکرد دستگاه دیپلماسی کشورمان وارد شده است، بسیاری از نخبگان و دلسوزان انقلاب با هشدارهای مکرر خود در این باره، از آینده مذاکرات ابراز نگرانی و دلواپسی کرده اند اما دولت در پاسخ به این انتقادات یا منتقدان را «بی سواد» خطاب کرده و یا اعلام داشته این مذاکرات زیر نظر رهبر معظم انقلاب و با هماهنگی کامل ایشان انجام می شود و از این رو جای انتقادی به عملکرد دیپلماتیک دولت در این عرصه وارد نیست.
 
این منطق اشتباه، اولین بار توسط برخی اعضای دولت از جمله علی خرم مشاور وزیر خارجه مطرح شد، زمانی که وی سه هفته بعد از توافق ژنو در جمع دانشجویان دانشگاه شیراز گفت: «تمام متن توافق نامه با رهبری هماهنگ شده بود و رهبری پیش از موافقت نامه آن را کاملا و کلمه به کلمه تایید کردند.»
 
این اظهارات در حالی از سوی مشاور ظریف بیان می شد که رهبر انقلاب تنها 4 روز قبل از توافق ژنو در جمع بسیجیان سراسر کشور در مصلی تهران، ضمن تاکید بر حمایت خود از «همه دولتها» گفتند در «جزییات مذاکرات» دخالتی ندارند:
 
«بنده اصرار دارم بر حمايت از مسئولانى كه اجراى كار برعهده‌شان است، از همه‌ى دولتها بنده حمايت ميكنم، از مسئولان - مسئولان داخلى، مسئولان خارجى - حمايت ميكنم و وظيفه‌ى ما است ... لذا اينها به كمك احتياج دارند، من هم كمكشان ميكنم، حمايتشان ميكنم؛ اين يك طرف قضيّه است كه قطعى است. از آن طرف اصرار دارم بر تثبيت حقوق ملّت ايران، از جمله مسئله ى حقوق هسته اى؛ اصرار داريم بر اينكه از حقوق ملّت ايران يك قدم عقب نشينى نبايد بشود. ما البتّه در جزئيّات اين مذاكرات مداخله نميكنيم.»
 
با این حال و با گذشت چند ماه از اجرای توافق مبهم و جنجالی ژنو، باز هم این منطق غلط از سوی برخی چهره ها مطرح و بصورت گسترده در رسانه ها انعکاس پیدا کرده که ضمن انتساب عملکرد سیاست خارجی دولت به رهبر انقلاب، صراحتا مغایر با رویکرد رهبری در قبال پرونده هسته ای اظهار نظر کرده اند.
 
به عنوان مثال علاالدین بروجردی نیز همین منطق اشتباه را برای توجیه اشتباهات سیاست خارجی دولت روحانی تکرار کرد و بعد از وی محسن رضایی نیز اعلام کرد: «دلواپس مذاکرات هسته ای و حقوق ایران نیستیم، چون مذاکرات زیر نظر رهبری نظام به پیش می رود.»
 
 همزمان محمد باقر قالیباف پنج شنبه هفته گذشته در جمع روحانیون استان تهران، اداره پرونده هسته ای کشور را نیز بر عهده رهبر انقلاب دانست و گفت: «مقام معظم رهبری بر پرونده هسته‌ای نظارت دقیق و عمیق دارند و در حقیقت اداره کننده موضوع هستند.»
 
با این حال و علیرغم تاکید صریح رهبر انقلاب مبنی بر عدم دخالت در جزییات مذاکرات هسته ای، مشخص نیست رویکرد غلط انتساب اقدامات اشتباه دولت در عرصه سیاست خارجی به رهبر انقلاب، دقیقا با چه منطقی صورت می گیرد؟
 
 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1863
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
وقتی هدیه امام رضا(ع) به شهادت رسید/ می‌گفت دوست دارم قبل از شهادت، اسیر و شکنجه شوم

 

 او خوب بود و ساده. خوب به معنای آنکه از حضورش حس لذت بخش آرامش و سبکی به تو دست بدهد و ساده از آن جهت که هرچه بود همان را نشان می دهد، نه فریبی در کار هست، نه خودنمایی و نه بازارگرمی. او خوب بود و ساده...

و مطمئنت می کرد که حرف دل و زبانش یکی است. مطمئنت می کرد نشانی را درست آمده ای. حمید، مصداق مومن واقعی بود. از همان کسانی که مثل قاصدک رها هستند و در عین رهایی دربند. در بند این که پیام بهار را به  گوش همه برسانند. و حمید میانلو قاصدک سبکبالی بود که چند روزی در این زمین با ایمان، با شور، با مبارزه، با هدف و با شهادت گام برداشت.

اسیر عشق به خدا بود و آزاد از هرچه رنگ و نام و نان... او خوب بود و ساده...

گفتگو با پدر و مادر این شهید فرصت خوبی بود تا در سالروز شهادتش کمی با این ساکن باغ ملکوت آشنا شویم.

 

 

*

سه تا فرزند دارم دو تا دختر و یک پسر که حمید فرزند دوم من است. سال 1342 جنوب تهران ساکن بودیم که حمید به دنیا آمد؛ وقتی باردار بودم به مشهد رفته بودم در حال زیارت حال خوشی پیدا کردم یادم هست در گوشه ای از حرم نشسته بودم که خوابم برد و امام رضا(ع) را در خواب دیدم که فرمودند: «بلند شو، فرزند شما پسر است او را رضا صدا بزنید»، گفتم: «اسم برادرم رضا است» و حضرت فرمودند: «او را حمید رضا صدا بزنید» که ما او را حمید صدا میزدیم.

وقتی که حمید دو ساله بود تشنج کرد و... قلبش از حرکت ایستاد حمید را رو به قبله گذاشتیم و پارچه سفیدی کشیدیم روی بدنش، خیلی دلم شکست به امام رضا(ع) متوسل شدم و گفتم: «یا امام غریب! بچه ام را از تو میخواهم، اگر بچه ی منو به من برنگردونی، شکایت می برم پیش جدتان، رسول الله» خدا شاهد است یک لحظه پدرش ملافه را کنار زد، حمید بلند شد و در حیاط مشغول بازی شد. انگار نه انگار که اتفاقی برایش افتاده. همسایه ها همدیگر را خبر کردند و گفتند معجزه شده است.

*

هفت ساله بود که در اوج روزهای گرم تابستان روزه می گرفت و نمازش ترک نمی شد. از فرصت کودکی برای یادگیری و تلاوت قرآن استفاده می کرد، سرنوشت زیبای حمید از جلسات قرآن و هیأت شکل گرفت. یعنی این نبود که همه چیز یک دفعه اتفاق بیفتد، همین معنویات به رشد شخصیتش کمک کرد، نماز و قرآن بالی برای پروازش بود.

*

چون درسش خوب بود دوران دبیرستان به مدرسه البرز رفت، سال 1356بحبوحه انقلاب بود و حمید آرام نمی گرفت تا اینکه نظم مدرسه را با حرف هایش بهم ریخت و چند بار بچه ها را از کلاس بیرون برد. وقتی به خانه می آمد فکر می کردم جزوه ی درسی در دست دارد. بعدها فهمیدم که اعلامیه امام خمینی(ره) را می نوشته و بهمراه دوستانش پخش می کرده تا اینکه یک روز دستگیر شد و او را به دادگستری فرستادند، من هم برای پیگیری موضوع به دادگاه رفتم. در اوج خفقانی که ساواک درست کرده بود، این رئیس دادگاه واقعاً انسان خوبی بود وقتی دید من گریه میکنم گفت: «خانم برای چی گریه می کنی؟ من نمی گذارم بچه تون دست ساواک بیفته» و رو به حمید کرد و پرسید: «تو شاه را میشناسی؟ امام را چطور؟»

-           خوب میشناسم شاه داره به این مملکت خیانت میکنه و امام میخواد بیاد خدمت کنه

دوباره از حمید پرسید:« یعنی این رو تو تشخیص دادی؟ »

-           حتما تشخیص دادم که دارم اعلامیه پخش میکنم.

رئیس دادگاه گفت : «توی کل دنیا وقتی بچه ها انقلاب میکنند به پیروزی میرسه و این انقلاب هم پیروز میشه» به من گفت: «خانم برو خیالت جمع باشه. این انقلاب هم پیروز میشه».

*

برای مجازاتش قرار شد حمید را به بازداشتگاهی در شهر زیبا بفرستند. هیچوقت یادم نمی رود وقتی حمید را می خواستند ببرند دستهایش را بالا گرفت و گفت:«یا ابوالفضل(ع)! خودت کمکم کن». بعد از چند روز به یاری حضرت عباس(ع) حمید آزاد شد.

*

بعد از انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی، حزب جمهوری و دادستانی انقلاب اسلامی تهران فعالیت می کرد. زمانی که برای شناسایی خانه های تیمی منافقین می رفت به او گفتند: خیلی حواست جمع باشه.

حمید هم میگفت: آخرش که چی؟ بالاخره یه روز هم ما باید بریم دیگه، چه بهتر که با شهادت برویم.

*

از سال 59 پای حمید به جبهه باز شد، هربار هم که منطقه می رفت، مجروح بر می گشت، اما اخلاقش طوری بود که چیزی تعریف نمی کرد. حتی از ماجرای عملیات والفجر مقدماتی که  تیر خورد و از هوش رفت و آوردندش عقب، و بعد فرستادندش اصفهان، چیزی نگفت و با همان حال مجروحیت دوباره برگشت خط مقدم.

حمید از شهادت و دوری دوستانش خیلی رنج می برد. شاید بعد از رفتن رفقایش احساس تنهایی می کرد.

*

هر کاری کرد حمید لب به غذا نزد.

مادر، ثانیه های بی شمار و روزهای زیادی را به انتظار سپری کرده بود تا حمید از جبهه برگردد حالا هم که حمید به مرخصی آمده بود نه چیزی می گفت و نه لب به غذا می زد، مادر نگران بود و از دل پر غصّه ی پسرش خبر نداشت.

چشم های حمید خبر از حادثه ای بزرگ می داد؛ دلش در کانال کمیل منطقه فکه جامانده بود پیش بچه هایی که گرسنه و تشنه جان داده بودند و پیکرهایشان غریبانه در عملیات والفجر مقدماتی گوشه کانال مانده بود. کانال در محاصره بود، چشمش که به آب می افتاد، بغض راه گلویش را می بست. چشم که روی هم می گذاشت چهره تک تک بچه های گردان جلوی چشمش می آمد، کتاب دعا را باز می کرد آرام آرام ذکر می گفت: السلام علیک یا ثارالله ... و داغ دلش از چشم هایش سرازیر می شد.

دیگر طاقت نیاورد و از حمید پرسید: «آخه حمید یه چیزی بگو، توی جبهه چی کار میکردی؟ می گفت: ما کاری نمی کنیم هر چه هست خداست و من فقط خاک بازی می کنم، خاک ها رو روی هم می ریزیم تپه درست میکنیم.» به خیالش می خواست نگران نشوم.

 

با اینکه در لشکر 27 حضرت رسول(ص) کارهای اطلاعات عملیاتی می کرد، اما بسیار متواضع بود. یعنی اهل بوق و کرنا کردن خدمت هایش نبود. وقتی هم از او می پرسیدیم که در جبهه چه کار میکنی؟ جواب می داد: «یه بیل دستمه باهاش کپه کپه خاک درست می کنم» تا اینکه یک شب در ماه رمضان خواب دیدم با حمید کنار اروند رود هستیم، حمید هم که با لباس غواصی لب آب ایستاده بود پرسید: «مامان چرا اومدی اینجا؟» گفتم:«اومدم ببینم تو چیکار میکنی؟ این لباسها چیه که پوشیدی؟»

-           این لباسها مثل ماهی میمونه، مگه ندیدی که ماهی دمشو تکون میده؟ بعد ادامه داد: «مامان همراهم میایی؟ نمیترسی بیای تو آب؟»

-           من از هیچی نمیترسم.

همینطور خم شد گفت: «پای منو بگیر»

پاهاشو گرفتم و حمید زیرآبی رفت. آنقدر که آب اروندرود خروشان و مواج شد بعد گفت: «خیالت راحت شد حالا برو از اینجا به بعد دیگه نمیتونی بیای، پامو رها کن بگذار من برم» یک لحظه پاشو رها کردم و از خواب پریدم.

جریان خواب را برای دامادم تعریف کردم. دامادم چند شبی بود که با بی میلی افطاری و سحری می خورد. حدس زدم که از موضوعی اطلاع دارد و به روی ما نمی آورد، پرسیدم از حمیدم خبر داری؟ و گفتم: «تو که میدونی من همه خواب هام تعبیر می شه بگو ببینم چی شده؟» بعد از مکثی طولانی گفت: «همون شبی که جریان خواب رو برام تعریف کردید بچه ها رفته بودند برای شناسایی در منطقه اروند که به اسارت در اومدند و دیگه هیچ خبری ازشون نیست» از آن روز دیگر حالم دگرگون شد و مدام به معراج شهدا می رفتم. حمید رفته بود که رفته بود...

 

 

*

در یکی از دست نوشته هایش اینطور گفته بود: «حمید میانلو مطلق در تاریخ 16/9/1342 به دنیا آمده. خداوند وی را به این دنیا آورده و وی در مقابل خداوند متعال مسئول می باشد. او باید خود را فدای اسلام و انقلاب و امام نماید. از خداوند می خواهم که من را بیامرزد و از گناهان من درگذرد. می دانم که در روز شنبه از این دنیا می روم، ولی نمی دانم در کدام ماه و سال. فقط می دانم که در روز شنبه شهید می شوم.»

*

حمید در شب 21 اردیبهشت 1364 برای شناسایی مواضع عراقی ها، به همراه چند تا از بچه های اطلاعات شناسایی با قایق می روند که بعداز درگیری با دشمن، مفقود الاثر می شوند. مدتی گذشت و ما اطلاع دقیقی نداشتیم که چه شده، تا اینکه در مرداد 64 از طرف هلال احمر به ما اطلاع دادند که حمید بعد از شکنجه در اسارت به شهادت رسیده و پیکرش را هم در قبرستان زبیر بصره دفن کرد ه اند.

همان طوری که آرزو داشت رفت. حمید دلش نمی خواست با  اصابت یک تیر به شهادت برسد و می گفت: «دوست دارم اسیر بشوم و شکنجه ام بدهند و بعد به شهادت برسم.»

داغ شهادتش سخت بود، بی خبری و سرگردانی سخت تر...

*

در وصیت نامه نورانی اش سفارش هایی به امت حزب الله کرده که چراغ راه مشتاقان است:

بار خدایا بیامرز برایم گناهانی که بدرند پرده ها را، بار خدایا بیامرز برایم گناهانی که فرو بارند بدبختیها را، بار خدایا بیامرز گناهانی که دگرگون سازند نعمتها را... خدایا خالصم گردان، خدایا عاشقم گردان و سپس بمیران مرا و در زمره توبه کنندگان قرار ده...

 

گفتگو و تنظیم برای رجانیوز: مهدی طوقانی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: برچسب‌ها: شهیدحمیدمیانلو , رایه الهدی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2387
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

زمانی که معاویه از کرامت علی(ع) می‌گوید

و از اخلاق خاص على، كرم و بخشش او بود كه حد و مرزى نداشت، ولى بخششى كه در اصول و هدف پاك و سالم بود نه مانند بخشش فرمانداران و زورمندانى كه از مال و كوشش مردم بخشش مى‏فرمايند! اينان وقتى كه چنين بخششى مى‏كنند فقط به خويشان و نزديكان و يا هوادارانشان مى‏بخشند كه در راه حكومت و سلطنت آنها شمشير مى‏زنند واگر گامى بالاتر نهند براى آن بخشش مى‏كنند كه گفته شود آنها اهل كرم و بخشش هستند! تا مورد توجه عامه مردم قرار گيرند و اختلاسها و دزديها و ستمها و ضعف ادارى امور و غيره را بدين ترتيب پرده پوشى كنند.

و اين شكل از اشكال بخشش را كه در واقع فرقى با رشوه ندارد - و اكثريت كسانى كه در تاريخ ما و تاريخ قدرتمندان ديگران به كرم و بخشش مشهورند با اين نوع بخشش سرو كار داشتند - على بن ابيطالب در سراسر زندگى خود نديد و يك بار هم به آن دست نيالود و آن را نشناخت. كرم و بخشش على چيزى است كه از همه مردانگيهاى او پرده برمى‏دارد و با جان و دل او به هم آميخته است او با اينكه دختر خود را از اينكه گردنبندى را از بيت المال به امانت گرفته كه در عيدى از اعياد به آن آرايش كند توبيخ مى‏كند و با اينكه برادر خود عقيل را كه مختصرى از مال عمومى مردم را بيجا خواسته بود از خود مى‏رنجاند و با اينكه او هرگونه رشوه خوار و هوادار مال بى‏كوشش و بدون حق را، از خود طرد مى‏كند، با اين حال، چنانكه در روايات صحيح آمده است او با دست‏خود نخلهاى گروهى از يهوديان را در مدينه سيراب مى‏كند، تا آنجا كه دست او تاول مى‏زند و زخم مى‏شود و آنگاه مزدى را مى‏گيرد و به بيچارگان و درماندگان مى‏بخشد و يا با آن بندگانى را مى‏خرد و بلافاصله آزاد مى‏سازد.

«شعبى‏» از زبان كسانيكه على را خوب مى‏شناختند روايت مى‏كند كه او بخشنده ترين مردم بود كه از مال خود براى مردم مى‏بخشيد واگر گواهى دشمن در بعضى موارد صحيحترين شهادتها باشد بايد فهميد كه بخشش و كرم على تا چه پايه بوده كه معاوية بن ابى سفيان هم به آن شهادت داده، در حالى كه او هميشه مى‏كوشيد كه از على عيب جويى كند و از او انتقاد نمايد.

معاويه مى‏گويد: «اگر على خانه‏اى پر از طلاى ناب و خانه‏اى پر از علوفه داشته باشد، طلا را پيش از علوفه مى‏بخشد!»

منبع: امام على (ع) صداى عدالت انسانى. ج 2 - 1 صفحه 122 نوشته جرج جرداق دانشمند مسیحی

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

 

مِنّتِ زلف تو دارم که گرفتارم کرد

گوهر مهر تو اینگونه خریدارم کرد

کافری بیش نبودم عَلَوی ام کردی

نفس عشق شما بود که بیدارم کرد

کار و بارِ دلم از مِهر شما سکه شده

عاقبت عشق، مرا شُهره ی بازارم کرد

تا قیامت به خدا گردن من حق دارد

آن کسی را که سر کوی تو بیمارم کرد

سایه ی لطف خودت را ز سرم کم نکنی

برکت سایه ی تو لایق دربارم کرد

کیمیایی بنما تا زرّ نابم سازی

اربعینی بطلب تا که شرابم سازی

ای علمدار خدا صاحب شمشیر دو سر

اسدالله ترین ای زره پیغمبر

هر کسی در پی آن است به جایی برسد

سر نهادن به کف پای تو مارا خوشتر

یکی از پا به رکابان حریمت حمزه

گوشه ای از سَکَنات و وَجَناتت جعفر

ضربه ای را که تو در غزوه ی احزاب زدی

از عبادات ملک،جن و بشر سنگین تر

کس جلودار تو ای حیدر کرار نبود

شاهد قدرت بازوی تو باب الخیبر

بی سبب نیست که عباس زره میپوشد

در دلِ علقمه میگفت اناابن الحیدر

یل شمشیر زن قطب جهان می‌باشی

اسدالله زمین شیر زمان می‌باشی

قامتی نیست که در پیش قدت تا نشود

ملکی نیست که تا پیش قدت پا نشود

به خداوند قسم دور حریمت مریم

گر نیفتد ز نفس مادر عیسا نشود

هر کسی قنبرتان را به تمسخر گیرد

به زمینی تو بکوبیش دگر پا نشود

تا که تو آب بر این نخل رطب میریزی

خار این نخل محال است که خرما نشود

من دخیل حرم شاهِ نجف می‌باشم

هو مدد گر گره ی نوکریم وا نشود

هر کسی خادم دربار تو در عالم نیست

میتوان گفت که از سلسله ی آدم نیست

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: شـــعرآیینــــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2234
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

ما نميیتوانيم علی را دوست نداشته باشيم

1.جبران خليل جبران (عالم بزرگ مسيحي):

به عقيده من علي بن ابيطالب (پس از پيامبر) نخستين مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانيد که پيش از آن مانند آن را نشنيده بودند و در بين تاريکی‌هاي جاهليت از روش روشن او متحير ماندند؛ پس کسی که طريق علی را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهيلت را ترجيح داد.

دو طايفه شيفته روش علي بودند يکي خردمندان پاکدل و ديگري نيکو سرشتان با ذوق، علي بن ابيطالب شهيد عظمت خويش گشت او از دنيا رفت در حالي که نماز بر زبانش جاري و دلش از شوق خدا لبريز بود. مردم عرب، حقيقت مقام او را درک نکردند تا گروهي از مردم کشور همسايه آنها (ايران) برخاسته، اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند.

علي (عليه السلام) مانند پيغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصيرت و بينايي چون پيغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصيتي بين المللي داشت.»

2.شبلي شميل (داشنمند پیرو مکتب داروین):

 امام و پيشواي انسان‌ها علي بن ابيطالب بزرگ بزرگان و يگانه نسخه‌اي است که با اصل خود «پيامبر(صلي الله عليه و آله)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنراني نظير او در گذشته و حال نديده است.

3. ميخائيل نعيمه (دانشمند مسيحي):

 «پهلواني امام (عليه السلام) تنها در ميدان جنگ نبود بلکه او در روشن‌بيني، پاکدلي، بلاغت، سحر بيان، اخلاق فاضله، شور ايمان، بلندي همت، ياري ستمديدگان و نااميدان، متابعت حق و راستي و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگرچه مدت زيادي از حضور او گذشته، اما هرگاه بخواهيم بنياد زندگي نيکو و سعادتمندي را بگذاريم بايد به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگيريم.»

 4. جرج جرداق (نويسنده معروف مسیحی):

«اي دنيا چه مي‌شد اگر همه نيروهايت را در هم مي‌فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل، قلب، زبان و شمشير نمودار مي‌کردي؟»

 5. کارلايل (فيلسوف انگليسي):

 «ما نمي‌توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هر چه خوبي هست که ما آن را دوست داريم همه در علي جمع است. او جوانمرد شريف و بزرگواري بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود، از بشر شجاع‌تر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند ، فرمود: اگر زنده ماندم خود مي‌دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست، اگر مي‌خواهيد او را قصاص کنيد يک ضربه بيشتر به او نزنيد و اگر عفو کنيد به تقوا نزديکتر است.»

6. لامنس (يک کشيش بلژيکي):

«براي عظمت علي اين بس که تمام اخبار و تواريخ علمي اسلامي از او سرچشمه مي‌گيرد. او حافظه و قوه شگفت انگيزي داشت. علماي اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علي مستند دارند چه گفتار او حجيت قطعي داشت، او باب مدينه علم بود و با روح کلي پيوستگي تام داشت.»

 7. پطروشفسکي (استاد دانشگاه لنينگراد):

علي (ع) تا سرحد شور و عشق پاي بند دين، صادق و راستگو بود… و مقام صفات اولياءالله در وجودش جمع بود.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1562
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

علی شخصيت دو نيروئی ‏است

علی از مردانی است كه هم جاذبه دارد و هم دافعه ، و جاذبه و دافعه او سخت نيرومند است. شايد در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه‏ای به‏ نيرومندی جاذبه و دافعه علی پيدا نكنيم. دوستانی دارد عجيب، تاريخی، فداكار، با گذشت، از عشق او همچون شعله‏هائی از خرمنی آتش، سوزان و پر فروغ‏اند، جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می‏شمارند و در دوستی‏ او همه چيز را فراموش كرده‏اند. از مرگ علی ساليان بلكه قرونی گذشت‏ اما اين جاذبه همچنان پرتو می‏افكند و چشمها را به سوی خويش خيره می‏سازد.

در دوران زندگيش عناصر شريف و نجيب، خدا پرستانی فداكار و بی‏طمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق گرد محور وجودش چرخيدند كه هر كدام تاريخچه‏ای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت‏ معاويه و امويان جمعيتهای زيادی به جرم دوستی او در سختترين شكنجه‏ها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی كوتاه نيامدند و تا پای جان‏ ايستادند.

ساير شخصيتهای جهان با مرگشان همه چيزها می‏ميرد و با جسمشان در زير خاكها پنهان می‏گردد اما مردان حقيقت خود می‏ميرند ولی مكتب و عشقها كه بر می‏انگيزند با گذشت قرون تابنده تر می‏گردد.

ما در تاريخ می‏خوانيم كه سالها، بلكه قرنها پس از مرگ علی افرادی با جان از ناوك دشمنانش استقبال می‏كنند. از جمله مجذوبين و شيفتگان علی، ميثم تمار را می‏بينيم كه بيست سال‏ پس از شهادت مولا بر سر چوبه دار از علی و فضائل و سجايای انسانی او سخن می‏گويد. در آن ايامی كه سرتاسر مملكت اسلامی در خفقان فرو رفته، تمام آزاديها كشته شده و نفسها در سينه زندانی شده است و سكوتی مرگبار همچون غبار مرگ بر چهره‏ها نشسته است، او از بالای دار فرياد بر می‏آورد كه بيائيد از علی برايتان بگويم. مردم از اطراف برای شنيدن سخنان ميثم‏ هجوم آوردند. حكومت قداره‏بند اموی كه منافع خود را در خطر می‏بيند دستور می‏دهد كه بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزی هم به حياتش خاتمه‏ دادند. تاريخ از اين قبيل شيفتگان برای علی بسيار سراغ دارد.

اين جذبه‏ها اختصاصی به عصری دون عصری ندارد. در تمام اعصار جلوه‏هائی‏ از آن جذبه‏های نيرومند می‏بينيم كه سخت كارگر افتاده است. مردی است به نام ابن سكيت، از علما و بزرگان ادب عربی است و هنوز هم در رديف صاحبنظران زبان عرب مانند سيبويه و ديگران نامش برده می‏شود. اين مرد در دوران خلافت متوكل عباسی می‏زيسته - در حدود دويست سال بعد از شهادت علی - در دستگاه متوكل متهم بود كه شيعه است اما چون بسيار فاضل و برجسته بود متوكل او را به عنوان معلم فرزندانش انتخاب كرد. يك روز كه بچه‏های متوكل به‏ حضورش آمدند و ابن سكيت هم حاضر بود و ظاهرا در آن روز امتحانی هم از آنها به عمل آمده بود و خوب از عهده برآمده بودند متوكل ضمن اظهار رضايت از ابن سكيت و شايد [به خاطر] سابقه ذهنی كه از او داشت كه‏

شنيده بود تمايل به تشيع دارد، از ابن سكيت پرسيد اين دوتا (دو فرزندش) پيش تو محبوبترند يا حسن و حسين فرزندان علی؟

ابن سكيت از اين جمله و از اين مقايسه سخت برآشفت. خونش به جوش‏ آمد. با خود گفت كار اين مرد مغرور به جائی رسيده است كه فرزندان خود را با حسن و حسين مقايسه می‏كند! اين تقصير من است كه تعليم آنها را بر عهده گرفته‏ام. در جواب متوكل گفت: «به خدا قسم قنبر غلام علی به مراتب از اين دوتا و از پدرشان نزد من‏ محبوتر است.»

متوكل فی المجلس دستور داد زبان ابن سكيت را از پشت گردنش درآورند.

تاريخ افراد سر از پا نشناخته زيادی را می‏شناسد كه بی‏اختيار جان خود را در راه مهر علی فدا كرده‏اند. اين جاذبه را در كجا می‏توان يافت؟ گمان‏ نمی‏رود در جهان نظيری داشته باشد.

علی به همين شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی كه از نام او به خود می‏پيچيدند. علی از صورت يك فرد بيرون است و به صورت يك مكتب موجود است و به همين جهت گروهی را به سوی خود می‏كشد و گروهی را از خود طرد می‏نمايد. آری علی شخصيت دو نيروئی‏است.

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1671
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
رهبر معظم انقلاب در دیدار با هزاران نفر از مردم ایلام؛
 
بعضی‌ها وقتی از جوان می‏گویند، فقط نمونه‌های ناهنجار را می‌بینند/ امریکا نه در بعد نظامی و نه ابعاد دیگر هیچ غلطی نمی‏تواند بکند بشرط اتکاء ما به قدرت داخلی/ ملت زنده ایران به زانو در نخواهد آمد

 

گروه سیاسی - رجانیوز: همزمان با سیزدهم رجب و خجسته سالروز میلاد مولی الموحدین حضرت علی (ع)، هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم بویژه مردم استان ایلام امروز در حسینیه امام خمینی (ره) با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
 
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار با تبریک سالروز میلاد حضرت امیرالمومنین علی (ع) به برخی فضائل غیر قابل شمارش آن حضرت اشاره کردند و با بیان چهار سرفصل مهم دوران زندگی ایشان از جمله هدف والای حضرت علی (ع) در دوران حکومت، برای تأمین سعادت واقعی مردم در کنار پیشرفتهای مادی، تأکید کردند: یکی از درس های آن حضرت بمنظور تامین سعادت واقعی جامعه، تلاش در جهت بهبود معیشت و حل مشکلات اقتصادی مردم است که این هدف در شرایط فعلی از راه برنامه ریزی صحیح برای فعال کردن ظرفیت های بی شمار داخلی و تکیه بر استعدادهای جوان کشور امکان پذیر است.
 
 
 
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: در چنین شرایطی است که کشور از لحاظ مادی، روحی و اخلاقی، اعتبار بین المللی، عزت و اعتماد به نفس ملی پیشرفت خواهد کرد و از فخر و منّت دشمنان خارجی رها خواهد شد.
 
ایشان سخنان خود را با تقسیم بندی فضائل قابل درک حضرت علی (ع) به چهار سرفصلِ «مقامات معنوی»، «مجاهدتها و فداکاریها»، «سلوک فردی و اجتماعی و حکومتی»، و «هدف آن حضرت برای مردم» در دوران حکومت، آغاز کردند و درخصوص مقامات معنوی امیرالمومنین (ع) گفتند: مقامات معنوی آن حضرت همچون مقام توحیدی، مقام عبادت، مقام تقرب به خدا و مقام اخلاص، به مانند اقیانوسی عمیق است که بسیاری از ابعاد آن ناشناخته است و علما و انسانهای بزرگ نیز از شناخت آن اظهار عجز کرده اند.
 
رهبر انقلاب اسلامی درخصوص مجاهدتها و فداکاریهای حضرت علی (ع) از زمان پذیرش اسلام و مقاطع حضور در مکه، هجرت، حکومت پیامبر (ص) در مدینه، و دوران بعد از رحلت پیامبر اسلام و سپس قبول خلافت، خاطرنشان کردند: امیرالمومنین علی (ع) در تمام این دورانها، در اوج قله فداکاری و مجاهدت بود به گونه ای که هر انسانی را متحیر می کند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای یکی از بی نظیرترین ابعاد شخصیتی حضرت علی (ع) را سلوک فردی، اجتماعی و حکومتی آن حضرت برشمردند و افزودند: امیرالمومنین (ع) در زمانیکه حاکمی بزرگ و مقتدر و دارای کشوری بسیار پهناور و ثروتمند بودند، همچون یک انسان مستمند، در خانه ای محقر، زندگی و برای اقامه حق و عدل و جاری شدن حکم الهی، ایستادگی می کردند و کارهای بسیار بزرگی انجام می دادند.
 
ایشان چهارمین سرفصل از زندگی حضرت علی (ع) را هدف والای آن حضرت برای مردم، در دوران حکومت بیان کردند و گفتند: امیرالمومنین (ع) این هدف والا را رساندن مردم به بهشت و نقش آفرینی در زمینه های فکری، روحی، قلبی و حیات اجتماعی مردم بیان می کنند که مسئله ای بسیار مهم و از وظایف اصلی حاکم اسلامی است.
 
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برخی مطالب که وظیفه حکومت اسلامی برای رساندن مردم به بهشت را زیر سؤال می برند، تأکید کردند: وظیفه اصلی حاکم اسلامی رساندن مردم به  سعادت واقعی است که البته این، به معنای تحمیل و زور نیست بلکه با توجه به تمایل فطرت انسانها به سعادت، باید زمینه ی کمک و راهنمایی و تسهیل رسیدنِ به این هدف والا فراهم شود.
 
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: اگر جامعه اسلامی از نظر مادی و پیشرفتهای علمی و صنعتی و روابط اجتماعی و عزت و شرف ملی و بین المللی در اوج باشد اما زمان مرگ و ورود به آن دنیا، لحظه روسیاهی انسان ها باشد، جامعه به سعادت واقعی نرسیده است.
 
ایشان یکی از راههای زمینه سازی برای رسیدن مردم به سعادت واقعی را، تلاش بمنظور بهبود معیشت مردم و ریشه کن کردن فقر، بیکاری، شکاف طبقاتی و تبعیض دانستند و خاطرنشان کردند: امروز به لطف خداوند مسئولین به دنبال حل مشکلات اقتصادی مردم هستند اما باید فکرها را منسجم کرد و راه درست را تشخیص داد.
 
رهبر انقلاب اسلامی، اجرای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توان و استعدادهای داخلی را راه صحیح حل مشکلات اقتصادی برشمردند و تأکید کردند: هر جا که ما بر ابتکار و استعداد جوانان با انگیزه، مومن و مخلص تکیه کردیم و آنها را ارج نهادیم، چشمه های جوشان پیشرفت پدیدار شد که پیشرفتهای هسته ای، دارویی، سلولهای بنیادی، نانو تکنولوژی و برنامه های صنعتی دفاعی نمونه های عینی این واقعیت هستند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: با توجه به این حقایق و واقعیات است که می توان جمله  امام (ره) که می فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» را درک کرد.
 
ایشان افزودند: اگر ظرفیت های داخلی را فعال کنیم و بر توان داخلی متمرکز شویم، آمریکا و قدرت های دیگر توانایی هیچ غلطی را اعم از نظامی و غیرنظامی نخواهند داشت و نخواهند توانست ملت ایران را با فشار زمین گیر کنند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: قدرتها بدانند که ملت ایران به زانو در نخواهد آمد زیرا ملت ایران، ملت زنده ای است و جوانان کشور در حال حرکت در مسیر صحیح هستند.
 
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به برخی نگاههای محدود و غیرواقعی به جوانان کشور و تمرکز بر معدود ناهنجاریهای موجود خاطرنشان کردند: هنجار عمومی ملت ایران و جوانان، هنجاری دینی و علاقه مند به اسلام و قرآن و معنویت و میهن و ملیت است و این موضوع را هیچگاه نباید نادیده گرفت.
 
ایشان گفتند: جوانان کشور ما، جوانهای خوبی هستند و باید تلاش کنیم تا این جوانان، خوب بمانند و در مسیر صحیح به پیش روند و برای آینده کشور مفید واقع شوند.
 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1519
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

 پیکر پاک شهید "حسن قاسمی"، مدافع حرم بانوی مقاومت، عقیله بنی‌هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، فردا پنجشنبه همزمان با سالروز رحلت جانسوز آن حضرت، از مهدیه مشهد به سمت حرم رضوی تشییع می‌شود.

یکی از اهالی مشهد از سوریه به آسمان رفت+تصاویر

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1434
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

گروه جنگ نرم مشرق- امروز در زبان فارسی و در میان ایرانیان، کلمه «امید» مانند بسیاری از لغات دیگر این زبان، جایگاهی پرکاربرد و در عین حال مغفول مانده دارد. مغفول، از این زاویه که در اکثر مواقع به مفهوم عظیمی که گاهی پشت یک عبارت یا لغت پنهان شده است توجه نمی‌شود. اما در نگاه امام خامنه‌ای به عنوان یک زبان‌شناس و استراتژیست قدرتمند، استفاده از تک‌تک کلمات و عبارات، با منظور بوده و هر کدام به مفهومی خاص اشاره دارد.

گاهی نیز ایشان، از عبارت یا لغتی خاص برای برپایی یک نظام مفهومی جدید و مبنایی، برای ارائه طریق به پیروان‌شان استفاده می‌کنند. اما توجه کافی، جستجو، و شکل‌دهی مبانی نظری امام خامنه‌ای وظیفه پیروان ایشان خواهد بود. لذا گروه جنگ نرم مشرق با توجه به یکی از کارویژه‌های خود که همانا تصریح و روشن کردن میدان مبارزه در عرصه مغز و قلب انسان‌ها برای سربازان این جنگ است، اقدام به بررسیمفهوم امید و ضد امید از منظر امام خامنه‌ای کرده است.

اميد يا تروريسم اميد؟ مسئله اين است// در حال ویرایش

با يك جستجوي ساده در ميان سخنان امام خامنه‌اي از 10 سال قبل تا كنون به نتايج زير مي‌رسيم. آنچه که در ادامه می‌آید الگوهایی از جایگاه امید در نظام فکری، ساختاری و مفهومی یک انسان و یک حکومت انقلابی از كلام ايشان است:

ناامیدی= بی اعتمادی به خود

ملت ما را با تبليغات پيوسته، از فرهنگ خود، از اعتماد به خود تهى كرده بودند؛ ملت ما را به خود بى‌اعتماد و نااميد كرده بودند.

اسلام دین امید است.

در آيين و فرهنگ پيامبر اعظم ... نوميدى وجود ندارد؛ پيامبر ما با نوميدى جنگيد. مسلمان سرشار از اميد است.

کارکرد امید، پایداری است.

اميد، پايدارى شما را زياد مى‌كند.

نعمت امید و نغمت ناامیدی:

يكى از بزرگترين نعم الهى، اميد و اعتمادبه‌نفسى است كه در مردم هست. روح اميدوارى، خيلى نعمت بزرگى است.

مردمِ مأيوس، نااميد و بدون افق ديد، بى‌صبرى مى‌كنند؛ نه اينكه كار نمى‌كنند، مانع كار هم مى‌شوند؛ ولى مردمِ اميدوار خودشان جلو جلو مى‌دوند و مسئولان را به دنبال خودشان مى‌كشانند.

اين اتفاق امروز در كشور افتاده است و روح اميد بر مردم حاكم است؛ مردم به آينده اميدوارند. اين، خيلى نعمت بزرگى است.

امید، نشاط مردم است:

يكى از نقاط مثبت، همين روح اميدى است كه در مردم هست؛ مردم احساس نشاط مى‌كنند.

میزان امید، از نشانه‌های پیشرفت است:

وفور توليدات، وفور صادرات، افزايش بهره ورى، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومى مردم، ارتقاء خدمات شهروندى، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبيرات اخير، اميد به زندگى - اينها جزو نشانه هاى پيشرفت است و درست است.

امید دشمن کاهش یافته است:

امروز طمع و اميد دشمنان ملت ايران - يعنى همين مستكبرين آمريكائى و شبكه‌ى شيطانى و خطرناك صهيونيسم در دنيا - نسبت به غلبه پيدا كردن بر ملت ايران، از بيست سال پيش بمراتب كمتر است؛

دشمن مایوس شود، امیدوار نشود:

ملت ايران كارى كنند كه انگيزه‌ى تمام نشدنى آنها براى دشمن مشخص شود؛ اين، دشمن را مأيوس ميكند. دشمن اگر احتمال بدهد كه با جنجال‌آفرينى و با غوغا و تبليغات توانسته انگيزه‌ى مردم را ضعيف كند، اميدش بيشتر ميشود، تهاجمش شديدتر ميشود. بايد دشمن احساس كند كه انگيزه‌ى اين ملت تمام نشدنى است،

حضور جوانان امید می‌آورد:

در همان عين محنتها در دوران دفاع مقدس، حضور پر شور جوانهای اين كشور دلها را لبالب از اميد ميكرد و كارساز هم بود.

جنگ روانی و جنگ سرد (جنگ نرم) دشمن برای ناامید کردن است:

نكته‌ى ديگرى در وصيت‌نامه‌ى امام (رضوان اللَّه عليه) وجود دارد كه بسيار مهم است و آن توجه به جنگ سرد و عمليات روانى دشمن است. دشمن آن‌وقتى كه در ميدان، در صحنه‌ى عمل نتواند كارى از پيش ببرد، دست به جنگ روانى ميزند؛ براى مأيوس كردن، براى نااميد كردن، براى خالى كردن دل ملتها. با جنگ روانى و با تهديد سعى ميكنند ملتهاى مقابلشان ميدان را خالى كنند.

مجلس، نقطه اساسی امید است:

مجلس هميشه براى همه - براى مردم و براى مسؤولان - نقطه اساسى اميد است. كار مهمِ‌ّ شما اين است كه نگذاريد اين اميد ضعيف شود.

معیشت بد، امید را کم می‌کند:

بله، مسأله معيشت قطعاً در اولويّت اوّل است. معيشت كه نبود، دين هم نيست؛ اخلاق هم نيست؛ حفظ عصمت و عفت هم نيست؛ اميد هم نيست.

حفظ امید، اولویت اول:

اولويّت اوّل براى شما اين است كه اميد مردم را حفظ كنيد.

ناامیدی باعث روان‌پریشی مردم است:

يكى ديگر از پيام‌هايى كه حتماً بايد منتقل شود، نفى دشمن‌سازيهاى موهوم، توسعه‌ى تفاهم اجتماعى و ايجاد امنيت روانى در جامعه است. يكى از عواملى كه در ذهنيّت كلّ جامعه، به قول روانشناسان «روان‌پريشى» به‌وجود مى‌آورد، نااميدى و يأس است.

کار خبری امیدبخش:

مثلاً خبر تجهيزات امريكايى يا تجهيزات اسرائيلى را مى‌شود به‌گونه‌اى داد كه مردم انگيزه پيدا كنند كه با آن به مقابله برخيزند؛ همان خبر را مى‌شود طورى داد كه مردم احساس كنند كه نمى‌شود دست از پا تكان داد و اصلاً هيچ حركتى نمى‌شود كرد. پس نحوه‌ى دادن خبر بايد اميدبخش باشد.

کار دشمن، تحقیر انقلاب و باعث ناامیدی:

تحقير دستاوردهاى انقلاب چيزى نيست كه به نفع ملت باشد؛ بلكه موجب نااميدى و يأس مردم خواهد شد و اين كارى است كه دشمنان مى‌خواهند آن را انجام دهند.

ترس دشمن از امید ملسمانان:

آنان از فكر روزى كه امت اسلامى يكپارچه و اميدوار، بپاخيزد به خود مى لرزند.

همه چیز به امید متکی است:

منتها توجه كنيد كه كيفيت بيان را يأس‌برانگيز نكنيد؛ يعنى مراقب باشيد كه فضا يأس‌آلود نشودعزيزان من! همه چيز به اميد متكى است

خطر درجه اول، خطر عمده، ناامیدی است:

خطرى كه در مردم تداوم اين حركت سرافرازانه را تهديد مى‌كند، در درجه اوّل عبارت از نا اميدى است. اگر دشمن بتواند مردم ما را، جوانان ما را، قشرهاى ما را، نسبت به آينده اين حركتشان نااميد كند، ضربه خود را زده است. اين خطر عمده است.

ناامیدسازی یکی از سه تخریب اصلی توسط دشمن:

سه تخريب، مورد نظرِ دشمن است: تخريب وحدت ملى، تخريب باورهاى كارساز و مقاومت‌بخش، و تخريب روح اميدو آينده در ذهن مردماسم اين تخريبها را هم «اصلاح» مى‌گذارند!

ناامیدی باعث بی‌خطر شدن ما برای دشمن:

براى اين‌كه اين ملتِ ريشه‌دارِ تاريخىِ بافرهنگِ شجاعِ بزرگ را آن‌چنان ضعيف و خُرد و نااميد و مأيوس كنند كه هيچ خطرى از ناحيه آن، قدرتهاى بزرگ را تهديد نكند.

امید، پیش‌برنده ملت؛ ناامیدی، تحقیر و عقب‌ماندگی می‌آورد:

مردم را بى‌حال و بى‌حوصله و نااميد مى‌خواستند. اخلاقهاى پيشبرنده يك ملت، اميد و تحرّك و جدّيت است. ملتى كه نااميد باشد، ملتى كه از آينده خود مأيوس باشد، ملتى كه خود را تحقير كند، پيشرفت نخواهد كرد.

دشمن به دنبال ناامید کردن مردم؛

نقطه دوم، تيره‌وتار و مبهم جلوه دادن آينده است. سعى دشمن اين است كه نشان دهد آينده مبهم و تيره‌وتار است و معلوم نيست كه چه خواهد شد و به كجا مى‌رسند.

امیدسازی وظیفه مبلغین دینی:

وظيفه مبلّغ دين و مبلّغ معنويت و پيام‌آور حقيقت اين است كه مردم را اميدوار كند و يأس را از آنها بزدايد. يأس، بزرگترين دشمن يك ملت است. بايد تلاش گردد كه يأس از مردم زدوده شود. نگاه كنيد ببينيد در منطقه‌اى كه مورد بحث شماست، مخاطبتان چه زبانى نياز دارد.

ممانعت از ناامیدی:

به هر تقدير بايد مانع شويد كه يأس در دلها راه پيدا كند.

 

دشمن به دنبال ناامید کردن مردم:

كارى كه دشمن مى‌خواهد بكند، اين است كه يأس را بر دلها حاكم كند و هر كس به گونه‌اى مأيوس باشد: دانشجو يك‌طور، دانش‌آموز يك‌طور، كارگر يك‌طور، روحانى يك‌طور، كاسب يك‌طور، ادارى يك‌طور، مسؤول دولتى يك‌طور، مسؤول بلندپايه يك‌طور. هركدام روشهايى دارند؛ ما از نزديك مى‌بينيم. روشهايى دارند كه حتّى برخى از مسؤولان بلندپايه را هم در يك كشور مأيوس كنند. ما مسؤولانى را از كشورهاى ديگر مى‌بينيم كه گاهى با ما صحبت مى‌كنند، دلشان پر از يأس است.

 

آدم مایوس، ناتوان است؛ باید امید داد:

واقعاً آدم مأيوس چه‌كار مى‌تواند بكند؟ ما سعى كرديم يأس را از دلهاى آنها بيرون بكشيم و به جايش اميد تزريق كنيم. بحمداللَّه ملت ما، ملت اميدوار و بانشاطى است. در مردم اميد را تزريق كنيد.

خصوصیت مهدویت، امید است.

 

چند خصوصيت در عقيده مهدويّت هست كه اين خصوصيات براى هر ملتى، به منزله خون در كالبد و در حكم روح در جسم است. يكى، اميد است. گاهى اوقات دستهاى قلدر و قدرتمند، ملتهاى ضعيف را به جايى مى‌رسانند كه اميدشان را از دست مى‌دهند. وقتى اميد را از دست دادند، ديگر هيچ اقدام نمى‌كنند؛ مى‌گويند چه فايده‌اى دارد؟ ما كه ديگر كارمان از كار گذشته است؛
 

 

ناامیدی و یاس هدف استعمار؛

 

اين، روح نااميدى است. استعمار اين را مى‌خواهد. امروز استكبار جهانى مايل است كه ملتهاى مسلمان و از جمله ملت عزيز ايران، دچار روح نااميدى شوند و بگويند: ديگر نمى‌شود كارى كرد؛ ديگر فايده‌اى ندارد! مى‌خواهند اين را به زور در مردم تزريق كنند. ما كه در جريان خبرهاى تبليغاتى و زهرآگين دشمنان قرار داريم، به عيان مى‌بينيم كه اغلب خبرهايى كه تنظيم مى‌كنند، براى مأيوس كردن مردم است. مردم را از اقتصاد و از فرهنگ مأيوس كنند، متديّنين را از گسترش دين مأيوس كنند، آزادى‌طلبان و علاقه‌مندان به مسائل فرهنگى و سياسى را از امكان كار سياسى، يا كار فرهنگى مأيوس كنند.

ناامیدی=عدم تحرکت=شکست

 

اگر ملتى براى خودش تحرّكى نداشت و ارزش و آينده‌اى براى خود قائل نبود، دشمنان مى‌توانند بيايند و برايش نقشه بكشند، به او توصيه كنند، به جاى او تصميم بگيرند و عمل كنند! بدون هيچ مانعى اين كارها را مى‌توانند انجام دهند. اين ناشى از عدم تحرّك است. عدم تحرّك، ناشى از عدم اميد است. لذا سعى مى‌كنند مردم را نااميد كنند! شما بدانيد.
 

 

 

ناامیدکنندگان داخلی و خارجی دشمن‌اند
 
امروز هر نفَسى و هر حنجره‌اى كه براى نااميد كردن مردم بدَمد و به صدا درآيد بدانيد كه در اختيار دشمن است؛ چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمى كه كلمه‌اى را در جهت نااميد و مأيوس كردن مردم روى كاغذ بياورد، متعلّق به دشمن است. چه صاحب اين قلم بداند، چه نداند

 

دشمن به دنبال ناامید کردن است.

 

چرا (دشمن) مى‌خواهد وضع را از لحاظ اقتصادى تيره و تار نشان دهد و چرا مى‌خواهد وضع را از لحاظ انقلابى و فرهنگى دچار هزيمت قلمداد كند. علّت چيست؟ در يك كلمه، علّت اين است كه با اين كار مى‌خواهند نور اميد را از دلِ ملت ايران و بخصوص دلِ جوانان محو كنند؛ فروغ اميد را در دلها خاموش و مردم را نااميد نمايند.

 

 

امید، قوه محرکه اصلی انسان. ناامیدی عامل سکون.
 
عزيزان من! اميد، بزرگترين قوّه محرّكه انسان است. اميد به پيروزى، اميد به پيشرفت و اميد به موفقيّت، هر انسانى را به حركت وادار مى‌كند. اگر شما بخواهيد هر انسان فعّال و سرزنده و شادابى از حركت بيفتد، كافى است او را نااميد كنيد. اگر نااميد كرديد، دستهاى فعّالْ سست خواهد شد؛ زانوان فعّال و استوار به لرزه خواهد افتاد. مى‌خواهند ملت ايران را نااميد كنند.

 

امید مایه حرکت و مبارزه

اميد، چنين نقشى دارد. همين قدر كه اميدى در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهاى خود را جمع مى‌كند و كنار مى‌روداميد موجب مى‌شود انسان تلاش و حركت كند، پيش ببرد، مبارزه كند و زنده بماندفرض كنيد ملتى در زير سلطه‌ى ظالمانه قدرت مسلّطى قرار دارد و هيچ اميدى هم ندارد. اين ملت مجبور است تسليم شود. اگر تسليم نشد، كارهاى كور و بى‌جهتى انجام مى‌دهد. اما اگر اين ملت و جماعت، اميدى در دلشان باشد و بدانند كه عاقبتِ خوبى حتماً وجود دارد، چه مى‌كنند؟ طبيعى است كه مبارزه خواهند كرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعى در راه مبارزه وجود داشته باشد، آن را بر طرف خواهند كرد.

امید، دلیل مبارزه

اميد، موجب مى‌شود كه انسان به مبارزه بپردازد و راه را باز كند و پيش برودوقتى به شما مى‌گويند انتظار بكشيد، يعنى اين وضعيتى كه امروز رنجتان مى‌دهد و دلتان را به درد مى‌آورد، ابدى نيست و تمام خواهد شد. ببينيد چقدر انسانْ حيات و نشاط پيدا مى‌كند! اين، نقش اعتقاد به امام زمان صلوات اللَّه عليه و ارواحنا فداه است. اين، نقش اعتقاد به مهدى موعود است.

دشمن به دنبال ناامیدسازی

 

به همين خاطر، يكى از اساسي‌ترين كارهاى استعمار و استكبار و ايادى آن، اين بوده است كه عقيده اميد و مبارزه را در دل مردم از بين ببرند. 

 

بزرگترین نیاز مردم ما امید است.

شيعه خوب كسى است كه اين حضور (امام معصوم) را حس كند و خود را در حضور او احساس نمايد. اين، به انسان اميد و نشاط مى‌بخشد. اين ملت بزرگ، بيش از همه چيز به همين اميد نياز دارد؛ ملتى كه در راه خدا و براى عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مى‌كند و افتخار طول تاريخ بشر و همه تاريخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنين ملتى، بيشتر از همه چيز، به همين اميد درخشان احتياج دارد. آن اعتقاد، اين اميد را به او مى‌بخشد.

قبل از انقلاب هم مردم را ناامید می‌کردند.

قبل از پيروزى انقلاب، دشمن از همه وسايل استفاده مى‌كرد تا مردم را از پيروزى انقلاب نااميد كند. مى‌گفتند: «مگر مى‌شود چنين انقلابى بر پا شود و ملت با دستِ خالى بر دستگاهِ تا دندان مسلّح پيروز گردد؟! اصلاً ممكن نيست!» اين نااميدى را با هزار زبان، در ميان مردم ترويج مى‌كردند؛ ولى مردم، اميدشان را از دست ندادند.

بیشترین همت امام خمینی، امید دادن به مردم بود.

امام بزرگوار ما به عنوان يك رهبر تمام عيار، بيشترين همّت خود را به اميدوار نگاه داشتن مردم گماشته بود. وقتى مردم اميدوارند، حركت و تلاش مى‌كنند. در مقابلِ تلاش مردم، هيچ قدرتى نمى‌تواند مقاومت كند. فقط بايد مردم اميدوار باشند. امام بزرگوار، از همه وسايلِ الهى و ملكوتى و معنوى استفاده كرد و اين اميد را در مردم دميد و به بركت آن اميد، اين پيروزى بزرگ به دست آمد.

ایمان به خدا مایه امید، امید مایه شجاعت.

ملتى كه به خدا معتقد و مؤمن و متّكى است و به آينده اميدوار است و با پرده نشينان غيب در ارتباط است؛ ملتى كه در دلش خورشيد اميد به آينده و زندگى و لطف و مدد الهى مى‌درخشد، هرگز تسليم و مرعوب نمى‌شود و با اين حرفها، از ميدان خارج نمى‌گردد.

اميد يا تروريسم اميد؟ مسئله اين است// در حال ویرایش

 

در میان جملات کلیدی‌ای که در بالا آمد، تعدادی دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای هستند؛ به طوری که می‌توان آن‌ها را جملاتی اساسی در مدل فکری امام خامنه‌ای دانست:

اسلام، دین امید است.

جنگ روانی و جنگ سرد (جنگ نرم) دشمن برای ناامید کردن است.

حفظ امید، اولویت اول.

همه چیز به امید متکی است.

خطر درجه اول، خطر عمده، ناامیدی است.

ناامیدسازی، یکی از سه تخریب اصلی دشمن است.

بزرگ‌ترین نیاز مردم ما امید است.

بیشترین همت امام خمینی، امید دادن به مردم بود.

ایمان به خدا مایه امید، امید مایع شجاعت است.

هر يك از اين عبارات، به تنهايي حامل پيامي و نشان‌دهنده بخشي از جانمايي مفهوم اميد در ساختار نظام مردمي جمهوري اسلامي است. مي‌توان دو مفهوم اميد و تروريسم اميد را از ميان اين عبارات دسته‌بندي كرد.

اميد:

اسلام، دین امید است.

حفظ امید، اولویت اول.

همه چیز به امید متکی است.

بزرگ‌ترین نیاز مردم ما امید است.

بیشترین همت امام خمینی، امید دادن به مردم بود.

ایمان به خدا مایه امید، امید مایه شجاعت است.

تروريسم اميد؛ مسئله اين است// در حال ویرایش

گويي امام خامنه‌اي نگاهي كاملا متفاوت به اسلام دارند. يا به عبارتي ديگر اسلام را از زاويه اميدمدار نگاه كرده‌اند. ايشان اسلام را دين اميد و همه چيز را بر پايه اميد مي‌دانند در نتيجه، حفظ اميد كه پيام اسلام است را اولويت اول مسئولين و مبلغين ذكر مي‌كنند زيرا اميدي كه مردم از ايمان‌شان به دست آورده‌اند مايه شجاعت آنان و باعث به وجود آمدن انقلاب اسلامي شد. ايشان در جايي ديگر اميد را نياز اول و مهم‌ترين احتياج مردم ايران در نظر گرفته‌اند تا جايي كه فرموده‌اند امام خميني (ره) بيشترين همت خود را براي اميد دادن به مردم به كار مي‌گرفتند.

ترور اميد:

جنگ روانی و جنگ سرد (جنگ نرم) دشمن برای ناامید کردن است.

خطر درجه اول، خطر عمده، ناامیدی است.

ناامیدسازی، یکی از سه تخریب اصلی دشمن است.

تروريسم اميد؛ مسئله اين است// در حال ویرایش

امام خامنه‌اي هدف اصلي جنگ نرم دشمن عليه ملت ايران را نااميد كردن اين مردم دانسته و مهم‌ترين خطر را خطر نااميدي مي‌داند. هم‌چنين در جايي ديگر نااميد كردن مردم را يكي از مهم‌ترين تخريب‌هاي دشمن عليه مردم كشورمان دانسته است.

 

با توجه به آنچه كه از نظر گذشت مي‌توان نتيجه گرفت كه اميد، مغز و هسته اصلي جنگ نرم است. مي‌توان گفت كه در جنگ نرم امروز، «اميد يا نااميدي؟ مساله اين است» جريان دارد. در اين معنا هر كس كه به گونه‌اي اميد مردم را نشانه رود، خواسته يا ناخواسته عامل دشمن و هر كس كه به هر شكلي اميد را در مردم زنده كند و نگاه دارد عامل اسلام و در نتيجه خداوند است.

به اين شكل، وظيفه سنگين اهالي رسانه، مسئولين اجرايي كشور و تمام افرادي كه به گونه‌اي در حال خدمات رساندن به مردم هستند بيشتر روشن مي‌گردد. در عين حال حتي مي‌توان پا را فراتر نهاد و به اين انديشيد كه هر كدام از ما به عنوان يك فرد در جامعه اسلامي موظفيم در حد توان خودمان به اميد، دامن زده و با نااميدي در جامعه مبارزه كنيم. از خانواده و اقوام گرفته تا تاكسي و مترو و محل كار.

سكوت در برابر افرادي كه در هر كوي و برزني از رسانه و ادارات مختلف گرفته تا خيابان و خانه، سخن از ناتواني و خرابي بيش از حد اوضاع بخش‌هاي گوناگون كشور مي‌زنند و دل اطرافيان خود را خالي مي‌كنند، چيزي جز دست به دست آنان دادن و شايد امر به منكر كردن نيست.

در اينجا نهي از منكر يعني جلوي نااميد ساختن مردم را گرفتن و امر به معروف يعني تزريق اميد در رگ‌هاي جامعه‌اي كه اكنون بيش از هر زمان ديگري به اميد و در نتيجه تلاش مضاعف براي ساختن آينده‌اي بهتر نياز دارد.

اميد يا تروريسم اميد؟ مسئله اين است// در حال ویرایش

مهدويت، پايه در اميد دارد و انسان نااميد چاره‌اي جز دوري از حضرت صاحب الزمان (عج) ندارد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1445
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

 با رفتن آنها سربازهای عراقی و سودانی که از دستم عصبانی شده بودند، شروع کردند به اذیت و آزار. هر کدام سعی می کردند به یک نوع ضربه ای بزنند خواه با زدن مشت و لگد، خواه با آزار و اذیت روحی، با توهین کردن به امام و مسئولین. بعد از گذشت حدود یک ساعت، کسانی که به همراه افسر ارشد، برای دیدن مواضع به جلو رفته بودند، بازگشتند و مدت بیست دقیقه ای به فیلم گرفتن از خودشان مشغول شدند و بعد سوار هلی کوپتر شده، منطقه را ترک کردند.

آفتاب هنوز کاملاً عمود نمی تابید. عراقی ها در حال حمل چند نفر بودند؛ و من با دقت نگاه می کردم که این زخمی ها از کجا آمده اند.وقتی نزدیک شدند، از بازوبندهایی که به بازو داشتند متوجه شدم که ایرانی هستند. سه نفر بودند. از پای دو نفر از اسرا خون می رفت و دیگری از ناحیه سر زخمی شده بود. سومی را که جلوتر آوردند با تعجب و حیرت او را شناختم.

«نظری» بود. از بچه های لشگر عاشورا که حافظه اش را به کلی از دست داده بود. بعدها با او در اردوگاه هم اتاق شدیم. دو نفر دیگر هم به نام های «احمد قورچی» و «وجیه الله» از ناحیه پا دچار شکستگی شدید بودند که اینان نیز در اردوگاه ما به سر می بردند.

حالا دیگر شده بودیم چهار نفر اسیر در خط مقدم عراقی ها. به علت عطش زیاد دائماً از آن ها تقاضای آب می کردیم. آن ها بعد از یکی دو بار سیراب کردن ما به وسیله ی کاسه، از آفتابه برای دادن آب استفاده می کردند! شدت تشنگی ما به حدی بود که هیچ کدام متوجه نبودیم آن چه را از آفتابه می نوشیم آب است یا چیز دیگر! ولی با تمام وجود سر می کشیدیم.

رفته رفته آفتاب از طرف غروب افول می کرد. یک ماشین «ایفا» برای عراقی ها وسایل تدارکاتی و غذا آورد. از صبح به ما وعده داده بودند که بعدازظهر شما را با ماشین به بیمارستان خواهیم فرستاد. بعد از خوراندن چند عدد گوجه فرنگی ما را پشت سر آیفا سوار کردند و روانه ی بیمارستان نمودند؛ و این آغاز اسارت به معنای واقعی بود. در بین راه به هر مقری که می رسیدیم نیروهای دژبان به بهانه ی کنترل محموله، می آمدند و با زدن قنداق تفنگ و انداختن آب دهان و غرغرهایی که بیشتر شبیه فحش بود، اجازه ی عبور می دادند.

راوی: آزاده جعفر ربیعی
*سایت جامع آزادگان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1888
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

به گزارش مشرق - مقام معظم رهبری در بازدید دو ساعته اخیرشان از نمايشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (21/2/1393)رابطه مذاکره با تحریم در دیپلماسی مقبول همانند گذشته، تلاش کردند تا به تصحیح ادراک ملی و بین‌المللی از خط مشی کشور در حوزه مذاکرات هسته‌ای بپردازند. ایشان، فراتر از تاکتیک‌های دیپلماسی هسته‌ای که عمدتاً مطالعه، انتخاب و کاربست‌شان به کارگزاران این عرصه مربوط می‌شود، چارچوب های کلان و راهبردی را هدایت و راهبری فرموده اند. رهبری به عنوان سیاستگذار نظام اسلامی، نقشه راه سیاست خارجی را بارها تعیین، تبیین و تصحیح و گاه هم تقویت و تحکیم نموده اند.

در کنار بیانات رهبری در حوزه سیاست داخلی و لزوم باور پذیری اقتدار درونی در سطح همه مدیران و نهادها، به صورت ویژه به سیاست خارجی پرداختند. در نگاه ایشان و آن هم در شرایطی که زمان برگزاری دور مذاکرات آتی هسته ای در وین 4 نزدیک می شود و نگارش متن راه حل پایانی توافق ژنو آغاز می گردد، بایسته ها و نبایسته هائی وجود دارند که واضح تر از هر زمان دیگری، نظام ادراکی ملی و بین المللی از دیپلماسی هسته ای را تصحیح می نمایند. بخشی از بیانات رهبری در این بازدید چنین است: «من همواره طرفدار ابتکار در سياست خارجي و مذاکره بوده و هستم و توصيه هميشگي من به مسئولان اين بوده که در سياست خارجي و مبادلات بين المللي هرچه تلاش و ابتکار وجود دارد به کار بندند اما نبايد نيازمندي هاي کشور و برخي مسايل همچون تحريم ها، به مذاکره گره زده شود».

در این خصوص، توجه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد:

الف- ابتکار در مذاکره
ابتکار به معنای آنست که دیپلماسی هسته ای ما باید بر پایه برنامه ریزی، پیش نویس و طرح ایرانی به مذاکرات هسته ای وارد شود. این رهیافت ابتکارمحور، هم در شکل و هم محتوای طرح ایرانی توافق هسته ای موضوعیت اساسی دارد. البته پیش از این نیز لزوم تدوین طرحها و پیش نویس های ایرانی مورد تاکید قرار گرفته و مدیران دخیل در مذاکرات هسته ای نیز از فعالیت گروههای مشورتی و تیم مذاکراتی خبر داده اند.

پیام ابتکاری بودن در مذاکره برای طرفهای خارجی نیز اینست که انتظار قرار گرفتن انحصاری پیشنهادها و پیش نویس های آنها بر سر میز مذاکرات، مورد پذیرش ایران نیست بلکه باید برابری در حق پیشنهاد و ارائه پیش نویس رعایت شود.


ب- گره نخوردن تحریم به مذاکره
«اینکه گفته شود، تحریم ها و فشارها هزینه دستاوردهای هسته ای است، موضوع صحیحی نیست. زیرا اگر موضوع هسته ای هم نبود، آنها بهانه دیگری می گرفتند، همانطور که اکنون و در حین مذاکرات، امریکایی‌ها بهانه حقوق بشر را مطرح می کنند» (بیانات 20/1/1393). از همین رو، برون رفت از تحریم ها را نباید کارویژه دیپلماسی هسته ای قرار داد بلکه دیپلماسی هسته ای کارکردهائی فراتر از این مساله را باید مدنظر قرار دهد. اینکه «نیازمندیهای کشور و مسائلی نظیر تحریم، به مذاکره گره زده نشود»،(بیانات 21/2/1393) ترجمانی از همان اصول فکری و مورد تاکید رهبری در زمینه ساخت درونی اقتدار نظام است.

این نکته، درست نقطه مقابل همان چیزی است که مبنای برآورد امریکا از ایران و پایه نظام ادراکی آن کشور در مورد آستانه تحمل طرف ایرانی را تشکیل می دهد. از این رو، در کنار لزوم تغییر فضای مذاکراتی در تیم ایرانی به گونه ای که تحریم به عنوان کانون هدف گذاری دیپلماسی هسته ای قرار نگیرد، تلاش شده تا برآورد و محاسبات امریکا نیز در زمینه نسبت تحریم با خروجی های احتمالی از مذاکره پذیری ایران، به صورت اساسی متحول و دگرگون شود. 

در واقع، یکی از ابعاد و محورهای این الزام (که به بایسته های خط مشی گذاری در دستگاه دیپلماسی مربوط می شود)، اینست که «مسئولان بايد موضوع تحريم را به طريق ديگري حل کنند».(بیانات 21/2/1393) از این رو، مذاکرات نباید صرفاً بر اساس حصول تعلیق یا لغو تحریم ها هدف گذاری شود. معیار مناسب بودن مذاکرات و توافق های ناشی از آن، نباید تنها بر تعدیل یا لغو شدن تحریم ها متمرکز گردد بلکه معیار نهائی باید چیزی دیگر باشد. به نظر می رسد که معیار نهائی و شاخص اصلی در این زمینه، بقای حقوق ملی در عرصه هسته ای و همچنین رعایت عزت، احترام و غرور ملت ایران و نظام اسلامی است. 

از این رو، حل مساله تحریم ها از طریقی دیگر (تحکیم ساخت درونی اقتدار نظام از جمله کاربست صحیح سیاست های اقتصاد مقاومتی)، یعنی خودداری از ایجاد مطالبات عمومی یا تشدید این مطالبات از حیث اثرگذاری بر خروجی های مذاکرات و توافق های احتمالی مرتبط با آن. بنابراین، قرار دادن مسائل اقتصادی در عرض آنچه به حقوق ملی و منافع حیاتی کشور مربوط می شود، با معیارهای ارزشگذاری راهبردی فوق قابل تامل خواهد بود. در واقع، اقتصاد هرچند که بسیار مهم بوده و از همین رو محوری از محورهای شعار سال 1393 هم هست، اما راه تامین و تقویت آن، نه مذاکرات هسته ای و توافق با غرب (سیاست خارجی) بلکه اتکای به خود (سیاست داخلی) است. به تعبیر رهبری: «ما در زمينه هاي اقتصادي نيز مي توانيم با تکيه بر توانايي ها و استعدادهاي دروني خود بسياري از گره ها را باز کنيم و در قبل هم اين موضوع تجربه شده است». (بیانات 21/2/1393)

در هر حال، مقدمه هر گام بلند به سمت اعتلای این مرز و بوم و نظام اسلامی آن، باور است. اینکه:
اولاً مدیرانی باورمند داشته باشیم که «ما می توانیم» را در سیاست داخلی و خارجی باور داشته و این موتور محرکه پیشرفت به سمت قله های افتخار را بکار گیرند؛ 
ثانیاً از «درخواست مدد و هدايت الهي غفلت نشود».(بیانات 21/2/1393) 
در خصوص کاستی و آسیب در این دو بُعد است که رهبری یک مشکل جدی کشور را متذکر شده اند: عدم آگاهی از توانستن؛ مشکلی که نه تنها قبل از انقلاب در جامعه و دولت ساری و جاری بوده بلکه هنوز هم «برخی نمی دانند که می توانیم».(بیانات 21/2/1393)


ج- تغییر محاسبات در مذاکرات هسته‌ای

در راستای متحول کردن محاسبات امریکا و برآورد آن کشور از موقعیت اقتصادی، روانی و اجتماعی ایران، تحولات در سیاست داخلی و نسبت سیاست خارجی به ویژه دیپلماسی هسته ای کشور با این مسائل، رهبری نکات بسیار مهمی را با عباراتی گزیده ولی کلیدی مطرح نموده اند که می توان به موارد زیر اشاره نمود:

مذاکره هسته ای تنها بر پایه بازی برد-برد، مقدور است: از همین روست که «مذاکره کنندگان کشورمان هیچ حرف زوری را نباید از طرف مقابل قبول کنند».(بیانات 20/1/1393). با این حال، «جبهه استکبار تلاش دارد تا ملت ايران را به زانو درآورد و وادار به عقب نشيني کند اما قطعا به اين هدف نخواهند رسيد». (بیانات 21/2/1393) 

غیرعلاقلانه بودن توقع محدود کردن توان موشکی ایران در خلال مذاکرات هسته ای: «آنها درحالي توقع محدود شدن برنامه موشکي ايران را دارند که دائماً در حال تهديد نظامي ايران هستند، بنابراين چنين توقعي، احمقانه و ابلهانه است».(بیانات 21/2/1393)


خودآگاهی خردمندانه از ایران پساتوافق هسته‌ای


در کنار موارد فوق که برگرفته از بیانات رهبری در 21 اردیبهشت 1393 است، محوری در رابطه با اصلاح نگاه ملی به «ایران بعد از توافق جامع هسته ای» نیز قابل رصد و واکاوی است. 

در این رابطه در کنار دگرگونی برآوردها و محاسبات راهبردی امریکا در ارتباط با مذاکرات، اصلاح برآوردهای خودی از «شرایط پساتوافق» یعنی اوضاع و احوال بعد از حصول توافق در مرحله پایانی برنامه اقدام مشترک نیز ضروری است. در واقع، انتظار خاتمه یافتن دشمنی ها علیه ایران، دور از واقعیت است: زیرا «تا وقتي که ملت ايران بر اسلام و قرآن و هدف هاي والاي خود پاي مي فشارد، دشمني هاي جبهه استکبار ادامه خواهد داشت». (بیانات 21/2/1393) بنابراین، در کنار مذاکرات هسته ای و بعد از آن هم این دشمنی ها ادامه خواهد یافت و سیاست داخلی و خارجی کشور باید با درک آینده پژوهانه و آگاهی از این شاخص آینده های ثابت و قطعی، برخورد با دشمنان را در محیط بین المللی تعریف کند.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1571
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
این افراد مهم‌ترین دلیل مسلمانی خود را ساختار پوچ فکری و عدم برنامه تکامل انسان در بهائیت مطرح کردند. 
 
یکی از این افراد -که از فعالان تبلیغی فرقه محسوب می‌شد- به تأثیر کارهای فرهنگی در سطح کشور اشاره و تاکید کرد وجود تناقض در رفتار و گفتار رهبران فرقه و سکوت محض تشکیلات در برابر سؤالات و شبهات، موجب خروج وی شده است. 
 
«س. م» نیز که از اعضای محفل استانی این تشکیلات محسوب می‌شد پس از اعلام شهادتین، با اشاره به پوشالی بودن ساختار فکری بهائیت و گفت: اکنون قدرتی را در درون خودم حس می‌کنم که هیچ‌گاه آن را تجربه نکردم و آن قدرت ناشی از ارادت به اهل بیت (ع) است. 
 
«ع. م» نیز از تولدی دوباره سخن گفت، هدایت خود به اسلام را نعمتی بزرگ خواند و افزود: در این فرقه چشمان ما را بسته بودند، اجازه سخن گفتن و اعتراض نداشتیم؛ تشکیلات با کوچکترین اعتراض ما، به خانواده و خود ما هشدار شدید می‌داد و در صورت ادامه طرد می‌شدیم. 
 
دو خانم از فعالان این تشکیلات نیز اظهار داشتند: تساوی حقوق رجال و نساء در بهائیت فقط یک دروغ بزرگ است و زن‌ها هیچ گاه اجازه انتخاب شدن در انتخابات بیت‌العدل را ندارند. 
 
حجت‌الاسلام محمدابراهیم سلطانی مدیر حوزه علمیه البرز نیز پس از جاری‌کردن شهادتین برای رهیافتگان، انسان‌محوری و دوری از اصل الهی، فطرت و وجودی بشر ارمغان بسیاری از فرق ضاله از جمله بهائیت نامید. 
 
وی افزود: هیچ یک از ادیان، فرق و مذاهب، نحله‌های مختلف و جنبش‌های معنوی نوین برای رشد و تکامل جسم و روح انسان به گستردگی اسلام برنامه ندارند. 
 
مدیر حوزه علمیه البرز اداخه داد: عصر کنونی عصر شناخت حقیقت است. عصری که براحتی انسان می تواند با تحقیق و پژوهش با دسترسی به منابع مختلف به راه حق و حقیقت دست پیدا کند، البته دشمنان الهی نیز تلاش های بسیاری در این زمینه کرده‌اند اما خداوند در آیه هشتم سوره صف می‌‌فرماید: «یُریدُونَ لِیُطفِئُوا نُورَ اللهِ بِافوَاهِهِم وِ الله‌ُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوکَرِهَ الکافِرونَ»؛ آن‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند. 
 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1365
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «سید جعفر حسین هاشم» به تاریخ 9 اردیبهشت 1366 در روستای «عين التينة» واقع در غربِ «دره‌ی بقاع» (لبنان) متولد شد.در نوجوانی به «مقاومت اسلامی لبنان» پیوست و هنگام آغاز دفاع مقدس از شرافتِ شیعه در «سوریه»، به یگان های «مدافع حرم» ملحق شد. وی از فرماندهان دلیری بود که نبردهای سختی را علیه مزدورانِ سعودی در سوریه، هدایت کرد و سرانجام به تاریخ جمعه، 10 آبان 1392 در رویارویی با سرسپرده‌گان «اسلام آمریکایی»، پای در بساط «عند ربهم یرزقون» نهاد و به عمه‌ی جلیله اش پیوست.
پدرِ شهید «سید جعفر» در سال های دهه‌ی شصت شمسی از رزمنده گان مقاومت اسلامی لبنان بود. مشرق افتخار دارد، در «روز پدر»، تصویری از پدر این فرمانده‌ی شهید را در سال های نخستینِ تاسیس«حزب الله لبنان» منتشر نماید. امید که همه‌ی فرزندان رزمنده‌گان «نهضت سرخ علوی»، مانند «سید جعفر حسین هاشم»  میراث دارانِ خلفِ پدرانِ خود باشند.

عکس / آن پدر، این پسرعکس / آن پدر، این پسر
سمت چپ:«سیدحسین علی هاشم» (پدر) در اواسط دهه ی 1360 شمسی
عکس راست: «شهید سید جعفر حسین هاشم» (پسر)، اوایل دهه ی 90 شمسی


عکس / آن پدر، این پسر
مزار شهید مدافع حرم زینبی «سید جعفر حسین هاشم» در روستای «عين التينة» واقع در غربِ «دره‌ی بقاع» 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1662
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393

 امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام: روز بيعت، فراواني مردم چون يال‏هاي پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد.
مردم چون گلّه‌‏هاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند.امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شكستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخي از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را كه مي‏فرمايد:«سراي آخرت را براي كساني برگزيديم كه خواهان سركشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است» آري به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم‏هايشان را خيره كرد.

سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمي‏كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران، و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي‏ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مي‏كردم، آنگاه مي‏ديديد كه دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله‏‌اي بي ارزش‏تر است.

گفتند: در اينجا مردي از أهالي عراق بلند شد و نامه‌‏اي به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مي‏‌فرمود، گفته شده، مسايلي در آن بود كه مي‏‌بايست جواب مي‏داد.
وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا اميرالمؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مي‏كرديد امام عليه السّلام فرمود: هرگز اي پسر عباس، شعله‏‌اي از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست.
ابن عباس مي‏گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتاري مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد. 

متن حدیث:

وَ النَّاسُ الى كَعُرْفِ الضَّبُعِ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عطافى مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ فسق آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ
قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطردت مقالتك مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أن لا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ.

«نهج البلاغه، خطبه 3»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1234
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
 آیت‌الله حاج سید محمد باقر موسوی شیرازی عصر  روز گذشته در سن 85 سالگی همزمان با سالروز ولادت مولای متقیان حضرت علی(ع) در بیمارستان امام رضا(ع) تهران به رحمت حق پیوست. 
 
براساس اعلام دفتر این عالم ربانی، ایشان از چندی پیش در اثر شکستگی کتف و عوارض داخلی باقیمانده ناشی از شکنجه های  زندان رژیم بعث عراق در بیمارستان امام رضا (ع) تهران بستری شده بود. 

 
نگاهی به زندگینامه مرحوم آیت الله موسوی شیرازی 
 
آیت‌الله حاج سید محمد باقر موسوی شیرازی در رجب‌المرّجب1350 هجری قمری همزمان با ولادت با سعادت حضرت باقر العلوم امام محمّد باقر(علیه‌السلام) در شهر شیراز و در خانواده‌ای متدیّن و عالم‌پرور که در عصر خود شهره خاص و عام بود، دیده به جهان گشود. 
 
والد معظّم ایشان مرجع عالیقدر جهان تشیّع مرحوم آیت‌الله العظمی حاج سید عبدالله شیرازی بود که تلاش‌های بی‌وقفه ایشان در پاسداری از دین و مکتب از گذشته‌های دور در شهرهای شیراز و نجف و اخیراً در شهر مقدس مشهد خصوصاً همزمان با مبارزات بی‌امان بر علیه شاه ملعون و در وقایع پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بر کسی پوشیده نیست. 
 
آیت‌الله سید محمد باقر موسوی علاوه بر داشتن مزایای علمی، در تحوّلات سیاسی و اجتماعی عراق و ایران دارای نقش ارزنده‌ای بود و در عین حال برای والد معظّم خویش نیز معین فکری مورد قبولی به شمار می‌رفت و قسمت مهمی از روابط والد معظّم خویش با مراجع عظام تقلید وقت به خصوص رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) را به عهده داشت و از آن جمله می‌توان به مقابله ایشان با نقشه منزوی ساختن مرحوم آیت‌الله العظمی حکیم توسط رژیم بعث عراق به منظور تضعیف کیان شیعه و صیانت علمای اعلام اشاره کرد که با جدّیت تمام مراجع وقت را پس از دیدار و ملاقات معظّم‌له و والد معظم‌شان از آن فقید سعید ـ با وجود جوّ خفقان و رعب و وحشت ـ تشجیع به دیدار با آن مرجع عالیقدر در حمایت از مرجعیت شیعه کرده و نقشه‌های شوم رژیم تازه به قدرت رسیده منحوس بعث مبنی بر منزوی ساختن مرجعیت شیعه را نقش بر آب ساخت. 
 
ایشان همچنین در اقدامی شجاعانه رژیم بعث عراق را به رعایت حال طلاب و فضلای ایرانی مقیم عراق که توسط رژیم بعث به طرز بسیار دلخراشی به منظور بازگرداندن به ایران دستگیر و روانه زندان‌ها شده بودند، وادار کرد و رژیم بعث آن زمان را به بدتر از سگ‌های هارون‌الرشید تشبیه کرد که در نهایت منجر به دستگیری و زندانی شدن ایشان در زندان‌های مخوف رژیم بعث و روانه شدن ایشان به ایران شد. 
 
وی در مقاطعی از تصمیم‌گیری‌ها با شجاعت کامل نقش اساسی داشت که از آن جمله می‌توان به تحصّن اعتراض‌آمیز مراجع و علما در مدرسه علمیّه نوّاب و بیمارستان امام رضا(ع) جهت محکوم کردن اعمال دژخیمان رژیم منحوس پهلوی و نیز تجمّع اعتراض‌آمیز جهت آزادی رهبران مبارزه ازجمله شهید هاشمی‌نژاد که توسط سران رژیم دستگیر و از سرنوشت ایشان اطلاعی در دست نبود تا آزادی بی‌قیدوشرط ایشان اشاره کرد و در آغاز ورود رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(قده) و اقامت ایشان در شهر مقدس قم نیز به منظور حمایت از ایشان و ریشه‌های انقلاب، با ابتکاری شایسته جمع کثیری از علما را به منظور دیدار با ایشان از مشهد مقدس به سمت قم حرکت داده و در این میان والد معظم‌شان نیز به ملاقات با ایشان پرداختند که این عمل توأم با حرکت‌های مشابه در سایر بلاد و نقاط کشور، تأثیر بسزایی در تقویت پیکره انقلاب و نیروهای آن داشت. 
 
معظّم‌له پس از پیروزی عظیم انقلاب اسلامی ایران به رهبری رهبر فرزانه و کبیر انقلاب و با اتحاد مراجع عظام وقت و از جمله والد معظّم‌شان از دیرباز و در جریان مبارزه با کشف حجاب رضا شاه ملعون و اجتماع اعتراض‌آمیز در مسجد گوهرشاد به همراه سایر مراجع و علمای وقت، عَلَم مبارزه علنی با خاندان پهلوی ـ که کمر به نابودی مقدّسات اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بسته بود ـ را برافراشته و مبارزه بی‌امانی را بر علیه طاغوتیان در ایران و عراق آغاز کرد و در این راه، مشقت‌ها، مصیبت‌ها و تبعیدهای فراوانی را متحمّل شد که تلاش‌های بی‌وقفه این مرجع عالیقدر جهان تشیّع در دفاع از مکتب تشیّع علوی زبانزد خاص و عام است. 
 
والد این مرجع عالیقدر جهان تشیّع مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج سید عبدالله طاهر شیرازی از علمای مشهور عصر خود بود. در دوران انقلاب اسلامی حسینیه آن فقید سعید اصلی‌ترین پایگاه تجمّعات و تصمیمات بود.در کنار کسب مراتب عالیه اخلاقی، اشتیاق سرشار به فراگیری علوم مختلف از یک‌سو و هوش و استعداد و نبوغ ذاتی از سوی دیگر، موجب شد تا معظّم‌له در هر مرتبه از مدارج علمی، گوی سبقت را از همدوره‌ای‌های خود ربوده و همواره مورد تحسین و تمجید علمی و درسی همگان واقع شود. 
 
در سن 20 سالگی به رتبه عالیه اجتهاد نائل و مرتبه علمی وی مورد تأیید مراجع عظام تقلید وقت واقع شد. 
 
آیت‌الله‌العظمی سید محمدباقر شیرازی (رحمت‌الله علیه) در کنار مطالعات و تلاش‌های علمی و تربیت شاگردان فراوان و نیز مبارزات طولانی با رژیم بعث عراق که منجر به زندانی شدن و شکنجه ایشان شد، در دفاع از حریم ولایت و امامت و حضرت فاطمه زهرا (علیهم‌السلام) و برگزاری مراسم باشکوه عید سعید غدیر و راهپیمایی عزاداری حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله علیهما) و میلاد باسعادت یگانه منجی عالم بشریت حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) تلاش و همت فوق‌العاده‌ای داشت. 
 
ایشان همچنین موفق به تحقیق و چاپ کتب زیادی گردیده که برخی از آنها عبارتند از : 
 
ـ کتاب شریف"تمام نهج البلاغه". 
 
- جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام. 
 
- گنج دانش یا منتخب وسائل الشیعه. 
- مختصر البیان فی غریب القرآن. 
 
ـ و همچنین کتابهایی نظیر: «علی(ع) و پیامبران»، «علی(ع) و الانبیاء» ، «فاطمه زهرا (س)» ، «کلمة الزهرا(س)»، «ام البنین(س)»، «لمستقبل أفضل»، « حوار بین الحاج و الشاب» و «خاطرات سیاسی بهلول». و جزواتی مانند خطبه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله وسلّم )در روز غدیر خم به زبانهای فارسی، عربی، اردو وانگلیسی و امثال اینها توسط واحد تحقیقات مؤسسه حضرت صاحب الزمان(عج) به پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام )عرضه شده است.
 
منبع: تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 22 ارديبهشت 1393

جايگاه علي عليه السلام درهستي

معرفت و شناخت كامل شخصيت والاي اميرالمؤمنين علي (ع) و جايگاه او در جهان هستي در حد بشر نيست چه رسول اكرم (ص) خطاب به مولا مي فرمايد :

يا علي لا يعرفك الاّ الله و انا

اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من

درابتداي خلقت، معمار آفرينش، زمين و خورشيد و ماه و بر و بحر اعلام كرد كه آفرينش شما، آفرينش همه چيز، به طفيل محبت پنج نور مقدس است.

يا ملائكتي و سكان سماواتي اعلموا اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا محديه و لا قمرا منيرا و لا شمسا مضيئه

و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري و لا فلكا يسري الا في محبه هؤلاء الخمسه.

 

آفرينش بر محبت اينان رقم خورد و عرصه هستي به حب ولايت آنان از عدم شكل گرفت. اگر علي (ع) نبود، آفرينش به تكوينش نمي ارزيد . نوروجود علي (ع) ، مصباح پايگاه آفرينش شد وهستي اول با وجود او شكل گرفت. هدفنامه وجود را نيز به وجود او پيوند زدند.

لو لا كلما خلقت الا فلاك و لو لا علي لما خلقتك...

در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (ع) را ندا مي دهيم :

السلامُ عليكُ ايها النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون

سلام برتو اي خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستي. پس علي (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف كردند. اين بود كه اول مظلوم عالم هم ″علي″ نام گرفت.

روزي پيامبر اكرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئيل، ملك مقرب الهي هم به شكل انساني در آن جمع حاضر بود. پيامبر به جبرائيل رو كردند و با اشاره به اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: آيا او را مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه او را نشناسم كه او در عرش مرا معلم بود و شيوه عبوديت الهي را به من تعليم فرمود. تو به آدم وقتي كه از بهشت قرب رانده شد و به زمين فراق هبوط كرد، با ذكر نام علي (ع) و اهل بيت او به درگاه الهي پذيرفته شد. نوح نام او را بر كشتي خويش حك كردو لنگرگاه كشتي اش را مسجد كوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبيب خويش با صوت علي (ع) سخن گفت. قرآن كريم، علي (ع) را به منزله نقش پيامبر دانست.

فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم (آل عمران 61)

پيامبر فرمودند: من و علي از يك درختيم (انا و علي من ش جره واحده) و باز فرموده:   (انت مني بمنزله هارون من موسي) و نيز: (انا مدينه العلم و علي بابها)همانا من شهر علمم و علي در آن است. و خطاب به مولي فرمود: (انت اخي و وصيي و وارثي) تو برادر من و وصي و وارث مني. در فرازي از دعاي ندبه  پيامبر خطاب به علي مي فرمايد (لو لا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي) اي علي اگر تو نبودي مردم پس از من مؤمنان را نمي شناختند.

در زيارت مطلقه مي خوانيم ((السالم علي ميزان الاعمال)) علي ميزان و معيار اعمال است. امام صادق (ع) در زيارت جدش عرضه مي دارد درود بر تقسيم كننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهي بر نيكان :

((السلام علي قسيم الجنه و النار السلام علي نعمه الله علي الابرار))

محبت علي عامل رسيدن به كمال

در دواير مختلف هستي،‌هر شعاعي به دور محوري مي چرخد و هر پديده اي حول قطب وجودي كه وابسته به اوست، دور مي زند. امام معصوم محور هستي، قطب عالم وجود، تكيه گاه آفرينش، واسطه فيض الهي به جهان هستي و نگهدارنده كائنات باذن الله است. در اين راستا، محبت و ولايت علي (ع) مربي همه موجودات، هدايتگر آنان به سوي كمال و سبب دوام و قوام تمامي پديده ها از جمال تا انسان است. پيامبر خدا (ص) در اين رابطه بيان زيبايي مي فرمايد:

 

                                   حبً عليٍ حسنه لا تضرمعها سيئهً     (بحار ج 9 ص 401)

محبت علي (ع) حسنه اي است كه با وجود آن هيچ گناهي به انسان صدمه نمي رساند.

بر اين معنا اگر محبت علي (ع) كه نمونه كامل انسانيت و طاعت و  عبوديت و اخلاق است از روي صدق و راستي باشد، مانع ارتكاب گناه مي گردد. مانند واكسني كه مصونيت ايجاد مي كند و نمي گذارد بيماري در شخص ″واكسينه شده″ راه يابد. محبت پيشوايي مانند علي (ع) كه نمونه تقوا و پرهيزكاري است آدمي راشيفته رفتار علي (ع) مي كند. فكر گناه را از سر او بدر مي برد، البته به شرطي كه محبتش صادقانه باشد . كسي كه علي (ع) را بشناسد، تقواي او را بشناسد، سوزوگداز عارفانه او را، ناله هاي نيمه شبهايش را و ساده زيستي و كار و تلاش همه جانبه اش را بداند، محال است به خلاف فرمان او كه هميشه امر به تقوي و درستي مي كرد عمل كند. يعني هر محبي به خواسته محبوبش احترام مي گذارد و فرمان او را گرامي مي دارد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است.

 

پس محب واقعي علي ، واله و حيران علي و عاشق و جانباز علي، رهرو راستين علي است.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1765
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 22 ارديبهشت 1393

نهج البلاغه گمشده بشريت معاصر

 ما منتظريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست.

(امام خميني «ره»)

 نهج البلاغه مرهمي است بر دردهاي جانكاه بشريت.

نهج البلاغه داروي مؤثري است بر تلطيف روح انسانها و مبارزه با خشونتها.

نهج البلاغه اثري است به درخشندگي آفتاب، به لطافت گل، به قاطعيت صاعقه، به غرش طوفان و برق، به تحرك امواج، به بلندي ستارگان دوردست بر اوج آسمانها.

نهج البلاغه در حقيقت فرزند قرآن است.

اين مجموعه زيبا و نفيس كه روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشه اي نوتر و روشن تر بر ارزش آن افزوده، منتخبي است از خطابه ها و دعاها، وصايا، نامه ها و  جمله هاي كوتاه مولاي متقيان علي (ع) كه بوسيله سيد شريف رضي در حدود هزار سال پيش گردآوري شده است.

او از نظر خودش آنهايي كه از جنبه بلاغت برجستگي خاصي را داشته اند انتخاب كرده، از اينرو اين منتخب را نهج البلاغه نام نهاد. كلمات اميرالمؤمنين (ع) از قديم ترين ايام با دو امتياز همراه بوده است. 1- فصاحت و بلاغت 2- همه جانبه بودن (چندي بعدي بودن) توأم شدن ايندو با هم سخن علي (ع) را در حد اعجاز قرار داد و به همين جهت سخن علي (ع) در حد واسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته

((فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق))

[[نهج البلاغه]]

به اقرار اغلب دانشمندان و نويسندگان و ادباي حتي معاصر غير شيعي عرب، زيباترين متن عرب است.

سخناني كه از نظر ادبي در اوج زيبايي و از نظر فكر در عمق بسيار و از نظر اخلاق سرمشق و نمونه است،

در آن عباراتي هست كه هر خواننده اي اقرار مي كند كه در بشريت نظاير اين عبارات وجود ندارد.

 

چرا نهج البلاغه چنين كششي دارد؟

1- نهج البلاغه ، همه جا سخن از همدردي با طبقات محروم و ستمديده انسانها است. سخن از مبارزه با بي عدالتي و ظلم و طاغوتهاست.

2- نهج البلاغه همه جا در مسير آزادي انسانها گام بر مي دارد. آزادي از زنجير اسارت هوا و هوسهاي سركش، از زنجير اسارت ستمگران خودكامه، طبقات مرفه پرتوقع، جهل و بي خبري، كه انسان را به لذت و بدبختي مي كشاند، و هشدار مي دهد كه هر جا نعمتهاي فراواني روي هم انباشته است حقوق از دست رفته اي در كنار آن به چشم مي خورد.

3- جذبه هاي عرفاني نهج البلاغه چنان است كه ارواح تشته را با زلال خود آنچنان سيراب و مست مي كند كه نشئه شراب طهورش را به لرزه مي اندازد ، لرزه اي دردناك و در عين حال لذت بخش.

4- در هر ميداني گام مي نهد چنان  سخن را ادا مي كند و دقايق را مو به مو شرح مي دهد كه گويي گوينده متخصص همين موضوع بوده است . ليكن از امتيازات سخنان امام علي (ع) اين است كه محدود به زمينه خاصي نيست در شرح اسماء و صفات الهي به چهره يك فيلسوف مجسم مي شود كه فقط از توحيد سخن گفته، در خطبه جهاد، فرمانده و افسر شجاع و دلاوري را مي بينيم كه دقيقترين تاكتيكها را تشريح مي كند. در مسند حكومت و رهبري راه وصول به يك آرامش اجتماعي و سياسي و نظامي را با پخته ترين عبارات بيان مي كند و در مسند درس و اخلاق عباراتي محكم، عميق و نافذ براي سالكان مي گويد كه مرد وارسته اي چون ((همام)) پس از شنيدن آن صيحه اي مي زند و نقش زمين مي شود.

چرا از نهج البلاغه دوريم؟

ما كه چنين گنجي در خانه داريم چرا تهي دستيم؟ ما كه چنين چشمه زلال و گوارا و جوشنده اي در دسترس داريم چرا تشنه ايم؟ ما كه داراي اين ميراث بزرگ اسلامي هستيم چرا  دست بسوي ديگران دراز مي كنيم؟ و پاسخي جز اين ندارد كه،

نهج البلاغه را نشناخته ايم و بر ارزش واقعي اين مجموعه بزرگ واقف نگشته ايم.

و عجيب اين كه نهج البلاغه در ديار خويش در ميان شيعيان علي (ع)، حتي در حوزه هاي علميه شيعه غريب و تنهاست. همچنانكه خود علي (ع) غريب و تنهاست. بديهي است اگر محتويات كتابي و يا انديشه ها و احساسات و عواطف شخصي با دنياي روحي مردمي سازگار نباشد، اين كتاب يا آن شخص در عمل تنهاست و بيگانه مي ماند و هر چند نامشان با هزاران تجليل و تعظيم برده شود.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1799
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393

حجت‌الاسلام محمدی گلپایگانی مسئول دفتر مقام معظم رهبری در حاشیه بازدید از نمایشگاه کتاب و سالن یاس در پاسخ به این پرسش فارس که آیا رهبر انقلاب امسال در نمایشگاه کتاب شرکت می‌کنند یا خیر؟ گفت: «تراکم کارها و مسئولیت های ایشان به حدی زیاد است که وقتی برای حضور در نمایشگاه کتاب باقی نگذاشته است.»

به گزارش رجانیوز، وی در پاسخ به سؤال دوم فارس که آیا شما امسال به نمایندگی از ایشان به نمایشگاه آمده‌اید، گفت: «بنده خودم علاقمند کتاب هستم و حضورم در نمایشگاه کتاب به نمایندگی از ایشان نیست.»
 
 
این در حالی است که طی سالهای گذشته رهبر معظم انقلاب در تمامی ادوار نمایشگاه بین المللی کتاب حضور داشته اند، به جز دو دوره 84 و 88 که همزمان در سفر به کرمان و کردستان بوده اند و 6 دوره دیگر در زمان وزارت ارشاد مهاجرانی و مسجد جامعی که به نشانه «اعتراض» به عملکرد وزارت ارشاد، در نمایشگاه کتاب حضور نیافتند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2078
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393
حجت الاسلام آقاتهرانی:
خیلی تلاش کردیم بودجه‎ای برای فعالیت‎های فرهنگی مردمی بگذاریم اما نشد/ از بچه حزب‎اللهی‎ها احساس شرم می‎کنم
 

 

گروه فرهنگی – رجانیوز:حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی گفت: حمایت از حرکت‌های فرهنگی خودجوشِ بچه‌های حزب‌اللهی، آنقدر مهم است که رهبر معظم انقلاب برای این‌که برای اینها فکری کنیم، قبلا به ما (مجلس) گفته بودند اما متأسفانه هنوز مجلس به این ضرورت نرسیده که برای اینها فکر جدی کند.

به گزارش رجانیوز، حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی، نایب رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، در پاسخ به سؤالی درباره اظهارنظرات برخی مسؤولان که از تساهل و تسامح در زمینه فرهنگ حکایت دارد، گفت: چنین افرادی معلوم می‌شود که فرهنگ را نمی‌فهمند؛ فرهنگ اسلامی یک فرهنگ خاصی است، باید ابتدا آن را شناخت، اگر شناخته شد، سیاست، اقتصاد، مبانی دیگر و تمام مسائل روی این سوار می‌شود، اگر فرهنگ اسلامی را ندانیم چیزی حاصل نمی‌شود.

وی با اشاره به این‌که اقتصاد غرب، شرق و اروپا را تجربه هم کردیم اما جواب نداده است، بیان داشت: باید فرهنگ اسلامی را بدانیم و بر مبنای آن اقتصاد را ببندیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین آقاتهرانی افزود: سیاست هم همینطور است؛ آنها که سیاست را عین دیانت ندانستند، ببینید جامعه را به چه روزی می‌کشانند اما اگر سیاست را عین دیانت بدانند، ببینید چه می‌شود؟ مدرس‌ها و امام خمینی‌ها حاصل آن می‌شود.

نایب رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سؤالی مبنی بر ضرورت حمایت از حرکت‌های فرهنگی خودجوشِ بچه‌های حزب‌اللهی، تأکید کرد: آنقدر مهم است که رهبر معظم انقلاب برای این‌که برای اینها فکری کنیم، قبلا به ما (مجلس) گفته بودند اما متأسفانه هنوز مجلس به این ضرورت نرسیده که برای اینها فکر جدی کند، ما خیلی تلاش کردیم که بشود حتی برای اینها یک بودجه درستی بگذاریم اما متأسفانه نشد، خیلی هم متأسفیم و از بچه حزب‌اللهی‌ها احساس شرم می‌کنم.

وی به نامگذاری امسال از سوی رهبر معظم انقلاب مبنی بر «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» اشاره کرد و ابراز داشت: عزم ملی همین بچه حزب‌اللهی‌ها هستند؛ این بچه‌ها باید ایستادگی کنند؛ شدنی است، نباید ترسید یا احساس کرد نمی‌شود، منتها سختی‌های خودش را هم دارد و البته به تحمل دشواری ها می‌ارزد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2052
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه