میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 596
:: باردید دیروز : 1702
:: بازدید هفته : 596
:: بازدید ماه : 47511
:: بازدید سال : 47511
:: بازدید کلی : 912945
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

حاج عبدالرضا هلالی جمعه شب گذشته در مراسم هفتگی هیئت الرضا به نکاتی درباره وقایع اخیر اشاره کرده که خواندنش خالی از لطف نیست.

گزیده ای از حرفهای هلالی را بخوانید؛

_امروز من و تو می گریه می کنیم برای آن روزی که آمدند با لگد به در خانه فاطمه زهرا زدند و در را آتش زدند و دست های امیرالمؤمنین را با طناب به زور بستند و بردند که از ایشان بیعت بگیرند. حالا امروز من و تو بعد از سال ها و قرن ها نشستیم و گریه می کنیم که چرا این کار را کردند. این گریه کردن تنها به چه درد می خورد. کجایش می تواند در زندگی تو تأثیر بگذارد. 

_مگر امروز داعشی ها سر نمی برند. سر مردم و آدم های بی گناه و اطفال را می برند. این ها از همان نسل هستند. 

_امروز کودک فلسطینی و کودک در قنداق در هر جای از دنیا بی رحمانه کشته می شود و صدایی از کسی در نمی آید.

_امروزه جنگ ما جنگ نرم است. جنگ نرم یعنی این که در بساط امام حسین و روضه ها و گریه ها می آیند و یک طوری با روان شما بازی می کنند که این جمع شدن ها و روضه ها و گریه ها را تو خالی کنند. این که آقا چرا سینه می زنید؟ برای چی گریه می کنید. ما باید اول بفهیم. 

_امروز زمانی نیست که من و شما سکوت کنیم. اگر برای غزه و فلسطین و مظلوم های سوریه و احیای دین  و اسلام فریادت درنیامد و فقط سینه زدی و گفتی ما سیاسی نیستیم این چیزی است که دشمن می خواهد. ظالم ظلم بکند. مظلوم تو سری بخورد و من و تو برای امام حسین سینه بزنیم. این دقیقاً همان چیزی است که دشمن می خواهد. دشمن می خواهد من و تو بی قید و بی شرم باشیم. 

_چقدر مقام معظم رهبری فریاد زد. اگر این مرد نبود الان معلوم نبود که چه وضعیتی داشتیم و بدتر از سوریه و عراق و بدتر از غزه بودیم. باید دست آقا را بوسید. اگر درایت و فهم بالای رئیس و بزرگ مملکت نبود وضعیت ما بدتر بود. اگر در این فتنه صدای آقا درنمی آمد و راه را مشخص نمی کرد، معلوم نبود که چه راهی حتی بزرگان ما داشتند. این ولایت فقیه است و باید گوش به حرف آقا بدهیم و دست به دست هم بدهیم تا یک بار دیگر این اتفاق نیافتد. 

_خط مشی ما معلوم است. بلکه کسانی هستند که اصلاً در خط هیئت و روضه هم نیستند ولی به درایت آقا ایمان دارند. به هزار دلیل و منطق دعا کنیم که سایه اش بالای سرمان باشد. اگر امروز مردم فلسطین و مردم غزه کشته می شوند و من و تو سر جایمان راحت می نشینیم و هیچ حرکتی نمی کنیم و سکوت کردیم،ما هم ظلم می کنیم. حتماً باید نوه پیغمبر باشد، امام  حسین باشد. 

_انشاالله امام زمانمان بیاید و این بی عدالتی و اجبار و تعصب های الکی برود و مردم بوی عافیت را استشمام کنند و راحت زندگی کنند. اگر یک روز من و تو هم اختلافی با هم پیدا کردیم و جنگی بینمان افتاد، من و تو هم به دشمن کمک می کنیم.  این همان جنگ نرم است. آگاه باشید نکند خدای نکرده تفرقه بین ما بیاندازند. مواظب باشید. 

 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1724
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

مراسم مناجات خوانی و سخنرانی شب بیست و نهم ماه مبارک رمضان در مهدیه تهران برگزار شد. در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین قرنی سخنرانی کرد و حاج مهدی سماواتی به مناجات خوانی پرداخت.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام قرنی را بخوانید:

_ حقوقی هست که بسیار بسیار ظریف و دقیق و متأسفانه شدیداً مورد غفلت است. تخلف از این حقوق عمدتاً ظالمانه است. یعنی عدم رعایت حقوق زن از ناحیه شوهر و عدم رعایت حقوق مرد از ناحیه همسر و زوجه این ها نوعاً با عصیان و طغیان همراه است یعنی ظالمانه است و نه جاهلانه. در حالی که اساسی ترین ارکان حقوق فردی در محیط خانه رقم می خورد. رکن خانه زن و شوهر می باشند.

_ در روایات هم آمده است که در زمان پیامبر عده ای با اعراض از خانه و زندگی و معاشرت با همسر و کسب و کار داخل مسجدالنبی رفتند و عزلت گزیدند و حلقه ذکر تشکیل دادند و مشغول تلاوت قرآن شدند. وقتی خبر به پیامبر رسید . ایشان با عصبانیت از خانه تشریف آورند و بالای سرآنها رفتند. بر خلاف تصور آنها که فکر می کردند پیامبر از کار آنها استقبال می کند ولی پیامبر فرمودند که آیین من آیین رهبانیت و عزلت و ترک کسب و کار و معیشت نیست. آیین من آیین نشاط و طراوت است. سراغ زن و بچه هایتان و کسب و کارتان بروید. بهترین شما کسی است که برای همسرش بهترین باشد. این یک کد است.

_ پیامبر فرمودند که فضیلت نشستن یک مرد در فضای خانه از اعتکاف در مسجد النبی بالاتر و نزد پیامبر دوست داشتنی تر است. رعایت حقوق خانواده یکی از نکات مهم اسلام است.  

_ اگر نگاه مرد به کار خانم در منزل نگاه اجر باشد و نگاه خانم به کار خود هم نگاه اجر باشد. آن منزل بهشت می شود. دیگر در این خانه جای بحث و جدل نیست و فرزندان این خانه بهشتی می شود.

_ مباحث اخلاقی بحث دارایی است و نه دانایی. تکلیف هم می باشد. تکلیف انسان ها نسبت به انسان ها که اکثراً از آن بی خبرند، یعنی اگر کنار شما مؤمنی عطسه کردی عافیت به خیر بگویید.انسان ها نسبت به انسان ها هم تکالیفی دارند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1331
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

ویژه نامه ضیافت مشرق - زمان وجوب زکات فطره از غروب شب عید فطر است و مراجع تقلید تأخیر پرداخت آن را بعد از نمازعید جایز نمی‌دانند، اما اگر کسی نماز عید را نخواند، باید فطریه را تا ظهر عید پرداخت کند.(1) 
 
ولی اگر دسترسى به فقیر ندارد، مى‌تواند مقدارى از مال خود را به نیت فطره جدا کرده و براى مستحقى که در نظر دارد یا براى هر مستحقی کنار بگذارد و باید هر وقت که آن را مى‌دهد نیت فطره کند.(2) 
 
اما اگر موقعى که دادن زکات فطره واجب است، فطره را ندهد و کنار هم نگذارد، احتیاط واجب(3) آن است که بعداً بدون اینکه نیّت ادا و قضا کند(به قصد قربت) فطره را بدهد.(4) 
 
به مناسبت در پیش بودن عید سعید فطر به میزان پرداخت زکات فطره رمضان 1435 هجری به روایت رهبر معظم انقلاب و 6 مرجع تقلید اشاره می‌شود: 
 
  
 
* حضرت آیت‌الله‌ خامنه‌ای 
 
فطریه عبارت است از سه کیلو گندم یا خرما یا کشمکش یا برنج و مانند اینها و یا پول یکی از اینها که برای امسال (1393) حداقل معادل 4500 تومان می‌باشد. البته بهتر است در تهران 5000 تومان پرداخت شود و همچنین افرادی که می‌خواهند بر اساس برنج پرداخت نمایند بهتر است حداقل 15000 تومان در نظر بگیرند. 
 
  
 
*آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی 
 
زکات فطره امسال بر مبنای قوت غالب گندم مبلغ 4500 تومان و بر اساس قوت غالب برنج، مبلغ 15 هزار تومان اعلام شده است. 
 
کفاره روزه غیر عمد مبلغ 1500 تومان است که باید به صورت نان تهیه و پرداخت شود، همچنین کفاره روزه عمد مبلغ 90 هزار تومان است. 
 
  
 
*آیت‌الله محمدعلی علوی گرگانی 
 
زکات فطره پنج هزار تومان بابت سه کیلو گندم برای هر نفر تعیین شد، ضمناً کسانی که مایل به پرداخت فطریه از برنج هستند، باید قیمت آن را ملاحظه کرده و به ازای هر نفر سه کیلو از آن را بپردازند و متوسط قیمت آن مبلغ 15 هزار تومان تعیین شده است، همچنین کفاره غیرعمد برای هر روز نیز مبلغ 1500 تومان پول نان برای فقرا تعیین شد. 
 
  
 
*آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی 
 
مؤمنان مبلغ معادل سه کیلوگرم گندم یا برنج را به عنوان قوت غالب بپردازند. 
 
  
 
*آیت‌الله حسین مظاهری 
 
مبلغ زکات فطره در سال جاری برای هر نفر چهار هزار تومان و مبلغ کفاره غیر عمد برای هر روزه، 1200 تومان تعیین می‌شود. 
 
گفتنی است مبالغ اعلام شده، حداقل مبالغ قابل پرداخت است و پرداخت مبالغ بیشتر توسط افراد متمکن، فضیلت دارد، همچنین شایان ذکر است، مصرف زکات فطره همان مصارف زکات است، ولی پرداخت مبالغ زکات فطره و کفاره به فقرا و نیازمندان شیعه اولویت دارد. 
 
  
 
*آیت‌الله حسین نوری همدانی 
 
زکات فطره 4900 تومان بابت سه کیلو گندم برای هر نفر تعیین شد. 
 
  
 
*آیت‌الله حسین وحید خراسانی 
 
زکات فطره 5000 تومان بابت سه کیلو گندم برای هر نفر تعیین شد. 
 
  
 
  
 
*پی‌نوشت‌ها: 
 
1- ر.ک: امام خمینى، سید روح‌اللّٰه، توضیح المسائل (محشى)، ج‌2، ص 180، م 2025، دفتر انتشارات اسلامى، قم، هشتم، 1424 ه‍ ق. 
 
2-همان، ر.ک: ذیل م 2030. 
 
3- آیت‌الله بهجت: احتیاط مستحب آن است که بعداً قضا کند، ولى أظهر این است که زکات فطره دیگر بر او واجب نیست، ولى معصیت کرده است؛ آیات عظام گلپایگانى، تبریزى، صافى: بعداً باید بدون اینکه نیت ادا و قضا کند فطره را بدهد؛ همان، ر.ک ذیل م 2031. 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2272
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393
مدیر حوزه های علمیه با بیان این‌که آیت‌الله شب زنده‌دار به دنبال انجام تکلیف بود نه دنبال تعریف، از این عالم ربانی به عنوان مدافع انقلاب نام برد و گفت: آیت‌الله شب زنده‌دار دلداده و عاشق انقلاب بود؛ اگر فردی نسبت به مسائل انقلاب سخن نابه‌جایی می‌گفت از آن جلوگیری می‌کرد.
 

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت‌الله سید هاشم حسینی بوشهری، مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور در مراسم بزرگداشت آیت‌الله شب زنده‌دار که شب گذشته با حضور مراجع، علما و شخصیت های برجسته حوزوی و دیگر اقشار مردمیدر مسجد اعظم قم برگزار شد، با اشاره به آیاتی از سوره مؤمنون گفت: این عالم ربانی عالم عامل، اسوه اخلاق، تقوا، فضیلت و مفسر توانا بود.

وی تأکید کرد: حقیقتا آیت‌الله شب زنده‌دار جهرمی با تمام وجودشان خدا و معاد را باور داشت؛ سخن گزاف و مغالطه نیست که بگوییم ایشان صفات مؤمنان را داشت.

امام جمعه قم اخلاق، اخلاص، تقوا، متانت، تواضع، فروتنی، خیرخواهی و بزرگواری را از صفات بارز آیت ‌الله شب زنده‌دار برشمرد و اظهار داشت: تمام این صفات در این عالم بزرگوار جمع شده بود.

وی تصریح کرد: آیت‌الله شب زنده‌دار استوانه علمی و اخلاقی حوزه علمیه بود که در دروس‌ فقه، اصول، تفسیر و معارف به مراتب عالی رسیده بود.

آیت‌الله حسینی بوشهری از حضرت امام راحل، علامه طباطبایی، حضرت آیات بروجردی، اراکی، محقق داماد، بهجت، بهاء الدینی، شهید صدوقی، سید محمد باقر سلطانی به عنوان اساتید درس خارج و سطوح عالی مرحوم شب زنده‌دار نام برد.

ایشان به دنبال انجام تکلیف بود نه تعریف

مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور با اشاره به شور و علاقه مرحوم آیت‌الله شب زنده‌دار نسبت به تحصیل یادآور شد: ایشان از اساتید دیگری همانند آیت‌الله حق شناس و ‌آیت‌اللهی بهره برده است.

وی گفت: وقتی آیت‌الله شب زنده‌دار تصمیم می‌گیرد برای ادامه تحصیل به شیراز برود نزد آیت‌اللهی آمده و درخواست استخاری می‌کند که استخاره بد می‌آید و وقتی ایشان این مطلب را می‌شنود بیهوش شده و رروی زمین می‌افتد؛ ولی وقتی برای سفر به شهر قم استخاره می‌گیرد جوابش می‌آید «آن‌جا ولایت و حکمفرمای خاص خدا است».

نماینده مردم بوشهر در مجلس خبرگان رهبری رضا و تسلیم بودن در برابر امر الهی را از جمله صفات آیت‌الله شب زنده‌دار دانست و عنوان کرد: ایشان به دنبال انجام تکلیف بود نه دنبال تعریف، خدمتگذار صادق دین بود که فرزندان پاک و صالحی را نیز به یادگار گذاشته است.

آیت‌الله شب زنده‌دار همواره مدافع انقلاب بود

وی افزود: آیت‌الله شب زنده‌دار شیفته مسائل اخلاقی بوده و نسبت به بزرگان احترام ویژه‌ای قائل بود، احترام افراد را حفظ می‌کرد؛ در هر مجلسی که می‌نشست سکوت کرده و اصرار بر بهره بردن داشت، امروز طلاب باید از ایشان الگو بگیرند.

آیت‌الله حسینی بوشهری با بیان این‌که آیت‌الله شب زنده‌دار مورد احترام ویژه حضرت امام راحل بود، تأکید کرد: در سفر اخیر رهبر معظم انقلاب به استان که ما در محضرشان بودیم سخن از بحث اخلاق در حوزه‌های علمیه شد که ایشان فرمودند «آقای شب زنده‌دار معلم اخلاق است، ایشان الگوی اخلاقی برای طلاب است».

وی افزود: آیت‌الله شب زنده‌دار دلداده و عاشق انقلاب بود؛ اگر فردی نسبت به مسائل انقلاب سخن نابه جایی می‌گفت از آن جلوگیری می‌کرد، هر چند ظهور و بروز نداشت ولی همراه و مدافع انقلاب بود؛ ایشان دست طلاب و رزمندگان را می‌بوسید.

آیت‌الله شب زنده‌دار از استوانه‌های حوزه بود

امام جمعه قم روح بلند اخلاقی، صاحب کرسی تدریس و تألیف را از جمله ویژگی‌ها مرحوم شب زنده‌دار خواند و بیان داشت: ایشان گمشده خود را مسائل اخلاقی می‌دانست؛ وقتی این‌گونه افراد از دنیا می‌روند حوزه، مراجع و علما به سوگ می‌نشینند، بنده متأسف می‌شوم وقتی می‌بینم که حوزه ما چنین استوانه‌های را از دست می‌دهد، این شخصیت‌ها را کجا سراغ داریم؟

وی یادآور شد: یک سال در اجلاسیه اساتید حوزه از ایشان خواستیم تقدیر و تجلیل کنیم که نپذیرفت، تا این‌که بنده به ایشان گفتم «در دانشگاه‌ها برای تشویق دانشجویان از اساتید تجلیل می‌کنند، ما نیز می‌خواهیم برای تشویق طلاب و حفظ حرمت اساتید از شما تجلیل کنیم، شما بپذیرید که فرمود «چون پای من مطرح نیست می‌پذیریم تا عظمت حوزه، استاد و طلبه بماند و این را تکلیف می‌دانم».

صفات مؤمنان چیست؟

امام جمعه قم در ادامه سخنانش با اشاره به آیات قرآن کریم به بیان صفات مؤمنان پرداخت و گفت: خدا در قرآن می‌فرماید «مؤمنان از ترس و خوف خدا همیشه نگران و بیمناک هستند».

وی ادامه داد: خدا و معاد باوران حالت قلبی به نام خشیت و اشتیاق دارند؛ مؤمنان کسانی هستند که ترس و خشیت در دلشان وجود داشته و به سبب این ترس در اعمال و رفتارشان آثار چنین خشیتی ظاهر و آشکار می‌شود.

امام جمعه قم ایمان به تمام آیات را از جمله صفات مؤمنان دانست و اظهار داشت: این افراد با تمام وجود آیات الهی را قبول داشته و تسلیم بی چون و چرای خدا هستند؛ این افراد اراده‌ای جز اراده خدا ندارند.

وی افزود: شرک نداشتن نیز از دیگر صفات مؤمنان هستند، البته بسیاری از افراد شرک خفی دارند،‌ ولی خدا باوران حقیقی حتی شرک خفی نیز ندارند؛ این افراد به تمام وظایف فردی و اجتماعی خود پایبند بوده و دلهایشان ترس و خوف دارد.

آیت‌الله حسینی بوشهری با بیان روایتی از امیرمؤمنان(ع) مغرور نشدن به عبادت را از صفات مؤمنان خواند و خاطرنشان کرد: شعار مردان خدا این است که اعمال من کوچک ولی سفر طولانی است.

وی تصریح کرد: پنجمین ویژگی مؤمنان این است که با تمام وجود برای انجام کارهای خیر سبقت می‌گیرند./

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1382
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393
- روز دریافت عیدی یک ماه بندگی خدا فرا می‌رسد و مؤمنان که از وداع با ماه مبارک رمضان اندوهناک و از قبولی یک ماه بندگی خرسندند، به شکرانه یک ماه روزه‌داری نماز عید سعید فطر را با شکوه هرچه بیشتر برگزار می‌کنند. 
 
باقر آل‌ طه از رسول‌الله(ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هنگامی که روز اول شوال فرا می‌رسد، منادی ندا می‌دهد، ای مؤمنان! برای دریافت جوایز و پاداش‌های خود بشتابید؛ آن‌گاه امام(ع) فرمود: جایزه‌های خداوند مانند جایزه‌های پادشاهان نیست،(یعنی جایزه او بسیار بزرگ و معنوی و قبولی طاعات و رضوان الهی است). 
 
برای عید فطر در شب و روز آن اعمالی ذکر شده است که در ادامه می‌آید: 
 
*اعمال شب عید فطر 
 
شب اوّل شوال از جمله لیالى شریفه است و در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث بسیار وارد شده و روایت شده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست و از براى آن چند عمل است: 
 
اول، غسل هنگامی که آفتاب غروب کند. 
 
دوم، احیاء آن شب به نماز و دعا و استغفار و سؤال از حقّ تعالى و بیتوته در مسجد 
 
سوم، بعد از نماز مغرب و عشاء و نماز صبح و عقب نماز عید، دعای وارد شده را بخواند. 
 
*اعمال روز اول شوال 
 
-تکبیر، بعد از نماز صبح و نماز عید فطر خوانده شود: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللهُ أَکْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُلِلَّهِ عَلَی مَا هَدَانَا وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَی مَا أَوْلانَا». 
 
- پیش از نماز عید، زکات فطره را جدا سازد؛ اگر دسترسی به مستحق دارد بپردازد، والا کنار بگذارد، برای هر نفر یک صاع (حدود سه کیلو) از گندم یا مواد غذایی دیگر که در آن شهر غذای غالب مردم محسوب می‌شود.
 
باید توجه داشت که زکات فطره واجب مؤکد است و شرط قبولی روزه ماه رمضان است و خداوند نیز در قرآن آن را مقدم بر نماز (عید) شمرده است و می‌فرماید: «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی وَ ذَکَر اسمَ رَبّهِ فَضَلی»، به یقین آن کس که زکات دهد و یاد پروردگارش را کند، سپس نماز بخواند، رستگار است. 
 
- غسل کردن است و وقت آن به فرموده شیخ طوسی بعد از طلوع فجر تا زمان به جا آوردن نماز عید است. 
 
قبل از غسل این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ إِیمَانا بِکَ وَتَصْدِیقا بِکِتَابِکَ وَاتِّبَاعَ سُنَّةِ نَبِیکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ»، آن‌گاه «بسم الله» بگوید و غسل کند، پس از پایان غسل بگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ کَفَّارَةً لِذُنُوبِی وَطَهِّرْ دِینِی اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الدَّنَسَ». 
 
- شیخ طوسی تاکید می‌کند که در این روز نیکوترین لباس‌ها پوشیده شود و انسان خود را معطر سازد و با وقار به سمت مصلای عید حرکت کند. 
 
-پیش از نماز عید، در ابتدای روز افطار کند و بهتر آن است که افطارش با خرما باشد. «شیخ مفید» فرموده است: مستحب است مقدار کمی از تربت سیدالشهدا، امام حسین (ع) را تناول کند که شفای هر دردی است. 
 
- پس از طلوع آفتاب برای نماز عید حرکت کند، همان‌گونه که از رسول خدا(ص) نقل شده است و دعاهایی را که از طریق معصومین(ع) وارد شده است، بخواند؛ از جمله آنکه امام باقر(ع) فرمود: در عید فطر وعید قربان و جمعه وقتی که برای رفتن به نماز مهیا شدی، این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ مَنْ تَهَیأَ فِی هَذَا الْیوْمِ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ وَاسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَی مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَنَوَافِلِهِ وَفَوَاضِلِهِ وَعَطَایاهُ فَإِنَّ إِلَیکَ یا سَیدِی تَهْیئَتِی وَتَعْبِئَتِی وَإِعْدَادِی وَاسْتِعْدَادِی رَجَاءَ رِفْدِکَ وَجَوَائِزِکَ وَنَوَافِلِکَ وَفَوَاضِلِکَ وَ فَضَائِلِکَ وَعَطَایاکَ وَقَدْ غَدَوْتُ إِلَی عِیدٍ مِنْ أَعْیادِ أُمَّةِ نَبِیکَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ وَعَلَی آلِهِ وَلَمْ أَفِدْ إِلَیکَ الْیوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ أَثِقُ بِهِ قَدَّمْتُهُ وَلا تَوَجَّهْتُ بِمَخْلُوقٍ أَمَّلْتُهُ وَلَکِنْ أَتَیتُکَ خَاضِعا مُقِرّا بِذُنُوبِی وَإِسَاءَتِی إِلَی نَفْسِی فَیا عَظِیمُ یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ اغْفِرْ لِی الْعَظِیمَ مِنْ ذُنُوبِی فَإِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ إِلا أَنْتَ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» 
 
- خواندن نماز عید در زمان ما مستحب است و آن دو رکعت است؛ در رکعت اول سوره «حمد» و سوره «اعلی» (یا هر سوره دیگری که مایل باشد) بخواند و بعد از آن پنج تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر این قنوت را بخواند: «اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ‏ أَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَالْعَظَمَةِ وَأَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَأَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَأَهْلَ التَّقْوَی وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الْیوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیدا وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهِ عَلَیهِ وَآلِهِ ذُخْرا وَشَرَفا وَمَزِیدا أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِّ خَیرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّدا وَآلَ مُحَمَّدٍ  وَأَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّدا وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیرَ مَا سَأَلَکَ مِنْهُ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ وَأَعُوذُ بِکَ فِیهِ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ». 
 
سپس تکبیر ششم را بگوید و به رکوع برود و بعد از رکوع و سجده، برخیزد و رکعت دوم را شروع کند؛ در رکعت دوم، بعد از سوره «حمد»، سوره «شمس» یا سوره دیگری را بخواند؛ آن‌ گاه چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر همان قنوت را بخواند، سپس تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع و سجود برود و نماز را تمام کند. بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگوید و آن ‌گاه دعاهایی که نقل شده است را بخواند که یکی از آن‌ها دعای چهل و ششم «صحیفه سجادیه» است، مستحب است نماز عید، زیر آسمان باشد و بعد از نماز برای دیگر مؤمنان جهت قبولی اعمال دعا کند. 
 
- دعای ندبه را بخواند، مرحوم محدث قمی می‌‌گوید: به فرموده سید بن‌ طاووس پس از دعا به سجده برود و بگوید: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لا یطْفَی وَجَدِیدُهَا لا یبْلَی وَعَطْشَانُهَا لا یرْوَی»، پس گونه راست را بر زمین گذارد و بگوید: «إِلَهِی لا تُقَلِّبْ وَجْهِی فِی النَّارِ بَعْدَ سُجُودِی وَ تَعْفِیرِی لَکَ بِغَیرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیکَ بَلْ لَکَ الْمَنُّ عَلَی»، سپس گونه چپ را بر زمین‏ گذارد و بگوید: «ارْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَ اقْتَرَفَ وَ اسْتَکَانَ وَ اعْتَرَفَ» آن‌گاه به حال سجده برگردد و بگوید: «إِنْ کُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ یا کَرِیمُ»، پس صد مرتبه بگوید: «الْعَفْوَ الْعَفْوَ».
 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393
دعای مشهوری منسوب به امام زمان(عج) است که حضرت در این دعا حدود چهل درخواست از ذات اقدس الهی می‌کند به همین منظور به شرح دعای حضرت ولی‌عصر(عج) به روایت حجت‌الاسلام سیدحسین هاشمی‌نژاد کارشناس مذهبی اشاره می‌شود که بخشی از آن در ادامه می‌آید:

«اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّساَّءِ بِالْحَیاَّءِ وَالْعِفَّةِ وَ عَلَى الاْغْنِیاَّءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَ عَلَى الاْمَراَّءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاْنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»


*انفاق از مال حرام

همان‌گونه که باغبان و کشاورز هنگام کشت و زرع سعی دارند که هسته و دانه‌ای را کشت کنند که دارای مغز و سالم باشد تا بتوانند محصول شایسته از آن بردارند در مورد انفاق هم انسان باید سعی کند، انفاق او از مال حلال و طیب باشد، زیرا انفاق از مال حرام مانند تخم پوک و بی‌مغز است که چنین بذری هرگز حاصل نخواهد داشت.

خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ» انفاق کنید از مالی که پاکیزه باشد و از کسب حلال آن را به دست آورده باشید.

در حدیث نبوی(ص) آمده است: بعضی‌ها قیامت محشور می‌شوند که مثل کوه‌ها حسنات دارند و خیلی کفه حسناتشان سنگین است، ولی خداوند همه اعمال او را مانند غباری پراکنده می‌کند و امر می‌شود که این‌ها را ببرید به طرف آتش دوزخ! سلمان عرض کرد: یا رسول‌الله! این افراد را برای ما توصیف کن که چه کسانی هستند که می‌آیند به محشر و اعمالشان همانند کوه‌ها است، ولی امر می‌شود که به آتش بروند. حضرت(ص) فرمودند: این‌ها کسانی هستند که در دنیا روزه می‌گرفتند، نماز می‌خواندند و قسمتی از شب را به گریه و ناله می‌گذراندند، ولی یک صفت بد داشتند و آن اینکه اگر از مال حرام چیزی به دستشان می‌آمد می‌چسبیدند و از مال حرام رو بر نمی‌گرداندند و حرام می‌خوردند.

امام کاظم(ع) فرمود: حرام زیاد نمی‌‌شود و اگر زیاد شود، برکت در آن نخواهد بود و اگر انفاق شود اجری ندارد و آنچه به جای بگذارد توشه اوست به سوی آتش.

*ماجرای 40 حسنه و 4 خطا و واکنش امام صادق(ع)

در زمان امام صادق(ع) مرد عابدی بود که به تقوا و دیانت شهرت داشت و مکرر در محضر امام صادق(ع) سخن از ارادت و اخلاص عوام‌ الناس نسبت به او به میان می‌آمد، یک روز حضرت امام صادق(ع) او را در بازار دیدند و آهسته به دنبال او راه افتادند، حضرت دید آن مرد جلوی دکان نانوایی ایستاد و همین که چشم صاحب دکان را غافل دید، آهسته دو عدد نان برداشت و در زیر جامه خویش مخفی کرد و راه افتاد و در مقابل مغازه میوه‌فروشی ایستاد و تا چشم میوه‌فروش را غافل دید و دو عدد نار برداشت و زیر جامه خود پنهان کرد و راه افتاد و به سراغ مرد مریضی رفت و نان‌ها و انارها را به او داد.

امام(ع) خود را به او رسانید و فرمود: من امروز کار عجیبی از تو دیدم و جریان را بازگو کرد، آن مرد نگاهی به قیافه امام(ع) کرد و گفت: البته تو فرزند رسول خدا(ص) هستی و دارای شرافت هستی، اما افسوس که تا این اندازه جاهل و نادانی! حضرت(ع) فرمود: چه جهالتی از من دیده‌ای؟‌ گفت: همین پرسشی که می‌کنی. مگر نمی‌دانی که خداوند در قرآن فرموده است هر کار نیکی ده برابر پاداش دارد، و باز فرمودند هر کار بد فقط یک برابر کیفر دارد، روی این حساب من دو نان و دو انار دزدیدم، مجموعاً چهار خطا شد، اما از آن طرف آن دو نان و دو انار را در راه خدا صدقه دادم، مجموعاً چهل حسنه می‌شود و چهار را از چهل کم می‌کنیم می‌شود سی و شش، بنابراین سی و شش حسنه خالص دارم. حضرت(ع) فرمودند: جاهل تو هستی، مگر آیه قرآن را نشنیده‌ای که می‌فرماید: فقط عمل پرهیزکاران را می‌پذیرد، خدا صدقه‌ای را می‌پذیرد که از مال طیب و پاک باشد، انفاقی را می‌پذیرد که از کسب حلال باشد.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی پاکیزه و طاهر است و قبول نمی‌کند مگر پاکیزه و طاهر را، امام صادق فرمود: خداوند تبارک و تعالی قبول نمی‌کند صدقه‌ای را که از کسب حرام باشد و در روایت دارد خداوند حج و عمره‌ای را که از کسب حرام باشد نمی‌پذیرد.

همچنین در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که مردی مالی از غیر حلال به دست آورد و سپس به حج بروند و لبیک بگوید ندا می‌رسد، حج تو قبول نیست و این عبادت بر تو مبارک نیست و اما اگر از حلال باشد و لبیک بگوید ندا می‌رسد، عبادت تو قبول است و بر تو مبارک باشد و باز فرمود: چهار چیز در چهار مورد پاداش ندارد، خیانت، مکر در معاملات، دزدی و ربا در حج و عمره و جهاد و صدقه پاداش ندارد.

*اثر لقمه حرام در نسل/ کسب حرام در کجا خودش را نشان می‌دهد

لقمه آثار وضعی خاص دارد، تمام حرکات پدر و مادر روی فرزند اثر می‌گذارد، بنابراین شرع انور می‌فرماید: از همان اول که می‌خواهی خواستگاری بروی دقت کن، چه گلدانی را برای‌ آینده خود انتخاب می‌کنی، چون مادر نقشش، نقش اثرگذار است.

خاتم‌الانبیاء(ص) فرمودند: سعادتمندِ سعادتمند است در شکم مادر و شقی هم شقی است در شکم مادر، نمی‌فرماید: فی صلب ابی، نفرموده سعاتمند است وقتی که در صلب پدرش باشد، بطن مادر را ملاک قرار داده است.

ذات اقدس احدیت، خلقت زن را چنین قرار داد که در دوران بارداری زن دم حیض نبیند،‌ زن در ماه یک هفته حیض می‌بیند و وقتی حائض شد نماز از او ساقط می‌شود، روزه ساقط می‌شود و چیزهایی هم بر او حرام می‌شود اما همین که باردار شد، دیگر دم حیض نمی‌بیند، چرا؟! علت پزشکی‌اش این است که از آن خون کثیف طفل تغذیه می‌کند، اما علت معنوی والایی دارد، خداوند خلقت زن را چنین قرار داد که در دوران بارداری دم حیض نبیند تا ارتباطش با خدا قطع نشود، چون باید فیض به بچه در رحم مادر از ناحیه نماز و دعای مادر برسد و مادر نقشش کلیدی است، لذا مرد غذایی را که به خانه می‌برد، می‌خورد و از آن غذا نطفه منعقد می‌شود، آن لقمه اگر حرام باشد در نسل اثر می‌گذارد، لذا پیغمبر(ص) فرمودند: کسب حرام در نسل خودش را آشکار می‌کند.

و به دو شکل لقمه حرام خودش را در نسل نشان می‌دهد یا در آینده انسان‌های حرام‌خوار، بچه‌هایشان ذلیل و خوار می‌شوند و یا اینکه منحرف و فاسق و فاجر می‌‌شوند.

*سرانجام سیبی که برای چهار برادر بود

و اگر لقمه پاک و طیب باشد سبب نورانیت فرزند می‌‌شود، در تاریخ نقل شده است یک جوانی بر سر جوی آبی نشسته بود، دید یک سیب زیبایی روی آب می‌آید دست برد و سیب را گرفت و خورد وقتی که خورد متوجه این نکته شد که خوب! این سیب مال چه کسی بود؟ تو خوردی! جریان آب را گرفت و دنبال کرد دید آب از درون باغی می‌آید، درب باغ را زد، باغبان بیرون آمد، گفت: آقا یک سیب از باغ شما در جریان آب افتاد، بیرون آمد، من خوردم مرا حلال کن، صاحب باغ گفت این باغ مال چهار برادر است یک چهارمش حق من بود حلال کردم، سه چهارمش مال سه برادرم است، گفت: خوب آدرس آن‌ها را بده تا بروم حلالیت بطلبم.

گفت: یکی از آن‌ها در فلان محله است. دیگری در فلان محله و برادر دیگر در کشور همسایه است، آدرش را گرفت و آمد درب خانه آن دو برادر قصه را گفت و حلیت گرفت رفت به کشور مجاور و درب خانه برادر آخر را زد، درب را باز کردند، گفت من از ایران آمده‌ام، قصه این است که یک سیب خورده‌ام مال باغ شما بوده است، آمده‌ام حلیت بگیرم، گفت: به یک شرط حلالت می‌کنم، گفت: به چه شرطی گفت: من یک دختری دارم که هم کور است هم کر است هم لال است، راضی می‌شوی با او ازدواج کنی، گفت: بله، به خاطر اینکه از حرام نجات پیدا کنم، وارد خانه شد و خطبه عقد را خواندند و رفت به حجله دید دختر، حوریه‌ای است از حوریه‌های بهشت هم چشمان قشنگ دارد و هم تکلم خوبی دارد و هم شنوایی رسائی دارد، بیرون آمد به پدر دختر گفت: مگه نگفتی دخترم کر است و کور است و لال است، گفت: دروغ نگفتم، گفتم کور است چون تا به حال چشمش به نامحرمی نیفتاده، گفتم: لال است چون تا به حال با نامحرم تکلم نکرده است. گفتم: کر است چون تا به حال صدای نامحرم به گوشش نرسیده است، گفت: خوب! چرا این‌ را برای ما تهیه دیدی و به من پیشنهاد کردی؟

گفت: شب‌های زیادی دعا می‌کردم که خدایا چنین دسته گلی به من دادی صالحه، وجیه، مومنه، خدایا یک داماد مؤمنی هم به من بده، نمی‌دانم این دختر را به دست که بدهم، تو که در خانه من را زدی، دیدم به خاطر یک چهارم سیب بلند شدی از ایران آمده‌ای حلالیت بگیری، دیدم تو لیاقت داری این دسته‌ گل را تصاحب کنی و خدا هم از آن پدر و مادر یک پسری خلق کرد به نام شیخ احمد مقدس اردبیلی که سنبل علم، تقوا و ضرب‌المثل نورانیت و قداست است، نقش پدر و مادر و نقش لقمه اثر وضعی دارد.


 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1294
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

حجت الاسلام و المسلمین عبدالله فاطمی نیا: یک چیزی به شما عرض میکنم دلم میسوزد، دلم میخواهد در این مورد در حق خودتان و بنده دعا کنید، آن این است که، ان شاء الله این جمله را دست کم نگیرید این اسراری دارد، اگر کسی بتواند نورانیت یک ماه رمضانش را به آن یکی ماه رمضان وصل کند، اگر همه را وصل کرد فبها، اگر نکرد لااقل بعضی ولو جزئی [از آن نورانیت را] وصل کند، این آدم عاقبت به خیر میشود، یقین بدانید. این حرفی است که بخواهیم شرحش کنیم دو سه ساعت شرح دارد، اما ان شاء الله دعا کنید که خدایا به حق امام زمان علیه السلام نورانیت هایی که ما در این ماه کسب میکنیم توأم با عافیت اینها را برای ما نگه بدارد.

و الا آدم بیاید تو ماه رمضان بعد ماه رمضان تمام شود همان آش و همان کاسه، این دیگر "لعلکم تتقون" نمیشود، مولوی میگوید که یک نفری دید که شتر دارد می آید تو کوچه، گفت از کجا می آیی؟ آن یکی پرسید از اشتر که هی، از کجا می آیی ای اقبال پی، آقای شتر از کجا می آی؟ گفت از حمام گرم کوی تو، گفت خود پیداست از زانوی تو ، گفت رفته بودم در همان حمام محله شما، گفت معلومه خوب کیسه کشیدی، از زانوهات پیداست، بله بزرگان این مثل را زده اند، که آقا، مردم که عملکرد من را بعد از ماه رمضان میبینند، ببینند عین آن شتری که از حمام آمده، پس چی شد؟ ها؟ غیبتت که هست سر جاش! بد اخلاقیت در خانه که هست! دل شکستنت که هست! بی هوا پشت سر مردم حرف زدنت، اینها همه هست پس این"لعلکم تتقون" کجا رفت؟! پس چی شد؟! خدا را قسم میدهیم به اولیائش ان شاء الله این ماه را ماه عافیت و توبه و مستجاب شدن دعواتمون قرار بدهد، که این ماه ان شاء الله یک تقوایی حاصل شود که این تقوی ما را نورانیتی بخشد که این نورانیت تا ماه رمضان آینده حفظ بشود.

یک روایت هم عرض بکنم که با این روایت عرضم را تمام کنم، یکی از صحابه رسول خدا در کوچه داشت می رفت، رسید به یک صحابی دیگر با هم سلام علیک کردند. صحابه دومی به صحابه اولی گفت: حالت چطور است؟ گفت: چه حالی؟! هلاک شدم! پرسید: چطور یعنی هلاک شدم؟ گفت: در محضر پیغمبر اکرم(ص) که هستیم، آنچنان هستیم مثل اینکه ملکوت را می بینیم! از محضر آقا که می آییم بیرون، کم کم این حالت زائل می شود، برمی گردیم به حالت ظلمانی خودمان. آن صحابی گفت: جانا سخن از زبان ما می گویی، من هم همین حالت را دارم .گفت: چه کار کنیم؟ چه علاجی کنیم؟ گفت: چه علاجی بهتر از اینکه الان که به رسول اکرم(ص) دسترسی داریم، برویم به خدمتش، دردمان را بگوییم، طبیب نفوس تمام عالمیان است پیغمبر.رفتن خدمت رسول خدا، عرض کردند: یا رسول خدا ما حالمان در محضر شما خیلی خوب است، مثل اینکه اصلا پرده ها می رود کنار، از محضر شما که بیرون می آییم حال عوض می شود، کمرنگ می شود تا اینکه بالاخره به صفر می رسد. محل شاهدم اینجاست، ببینید این کاشفیت دارد، قبلا هم گفتم، دلم می خواد در این اسلام عزیزی که داریم به این کاشفیت ها توجه کنیم، و الا به این ها توجه نکنیم، خدا می داند از مشتی از معارف محروم می شویم، و کلاه سرمان می رود. حضرت فرمودند: آن حالی که نزد من پیدا می کنید، اگر آن را نگه بدارید، «لصافحتکم الملائکه» ملائکه باهاتون مصافحه می کنند! 

میدانید از اینجا چه استفاده ای میشد، استفاده میشود که آن نوری که موهبت میشود به آدم، آن حالی که موهبت میشود به آدم، آدم آن را به گونه ای حفظ کند، حالا اگر همه آن را هم حفظ نکرد قسمی از آن را حفظ کند، خواهید فرمود که آقا شاید مشکل باشد، نه از زبان امیرالمومنین علیه السلام مژده میدهم به شما بگذار ختمامه مسک همین حدیث باشد، حضرت میفرماید: هر کس چیزی را بخواهد یا به همه آن میرسد یا به قسمی از آن میرسد. بالاخره اگر اراده کنیم خدا هم کمک میکند، من میگویم خدایا من یک تصمیم میگیرم اگر بتوانم نمیگویم عهد میکنم ها این عهد میکنم سنگین است،نه من مرد این میدان نیستم، اما تصمیم بگیریم که انشاءالله این حال و هوای ماه مبارک را اگر بتوانیم یک قدریش را نگه بداریم.

در یک جایی بودم یک کسی میخواست غیبت کند، عصرماه رمضان بود، گفت راستی میخواستم یک چیزی بگویم دیدم غیبت میشود، گفتم این حالت را همیشه نگه دار، ماه شوال هم که بود این حرف را بزن، اگه دیدی غیبت است برگردان، توجه فرمودید. من عرضم تمام است انشاء الله امیدواریم خدا به همه ما نورانیت بدهد، ان شاء الله از اسرار معارف ماه مبارک رمضان بهره مند شویم.


به نقل از وبلاگ a-fateminiya.blogfa.com

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1420
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

گروهک تروریستی موسوم به دولت عراق و شام (داعش)، با انتشار اطلاعیه‌ای در مساجد و رسانه‌های خود مدعی شد امروز سی‌ام ماه رمضان است و مردم باید روزه بگیرند اما ساعتی پیش و در آستانه نماز ظهر، اعلام کرد امروز عید فطر است و مردم نباید روزه می‌گرفتند!

گاف داعش در اعلام عید فطر +عکس


در اطلاعیه نخست داعش آمده بود: دفتر ولایت "رقه" اعلام کرده است که فردا (سه‌شنبه) عید است زیرا هلال دیده نشده است. این خبر از بلندگوهای مساجد رقه هم اعلام شد.

در پی این اقدام داعش، ساکنان مناطق تحت سلطه تروریست‌های تکفیری، اقدام به گرفتن روزه کردند، اما ساعتی پیش و در آستانه ظهر شرعی، داعش ناگهان اعلام کرد که اطلاعیه اول اشتباه بوده و مردم نباید روزه می‌گرفته‌اند و لذا امروز عید فطر است!

گاف داعش در اعلام عید فطر +عکس

در اطلاعیه دوم آمده است: «خبر مهم و فوری/ برادران در امارت اسلامی و پاکستان و سومالی و شام، هلال شوال را رؤیت کرده‌اند و چون رؤیت توسط یک نفر آدم مطمئن برای اعلام عید کفایت می‌کند، برادران در دولت اسلامی، باید تصمیم‌شان را عوض کنند!»

اطلاعیه دوم داعش افزوده است: «به فضل خدای تبارک و تعالی، تصمیم دفتر قضائی دولت اسلامی عوض شد و اعلام کرد که امروز، روز اول ماه شوال است! الحمدلله و هر سال برای‌تان با هزار خیر همراه باشد. خدا از ما و شما اعمال صالحه و طاعات‌مان را قبول فرماید!»

گفته می‌شود مردم پس از این گاف داعش، عصبانی شده‌اند زیرا پرداخت زکات فطره و نماز عید را از دست داده‌اند!

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

پرونده صلح‌‏آمیز هسته‌‏اى ایران، طى بیش از یک دهه اخیر فراز و نشیب‏هاى فراوانى داشته و همواره یکى از بهانه‏‌هاى عمده غرب براى اعمال فشار بر جمهورى اسلامى بوده است. این در حالى است که جمهورى اسلامى ایران در طول این مدت به انحای مختلف نشان داده است که برخلاف تصورات و تبلیغات واهی غرب، چه به‌‏لحاظ اعتقادى و چه به‏‌لحاظ منطقى، تنها به‏‌دنبال برخوردارى از یک برنامه هسته‏‌اى کاملاً صلح‌‏آمیز که بهره‏‌مندى از آن حق هر ملتى هست، بوده است. درست از روز سوم آذر 1392 و پس از آن‏که وزراى خارجه ائتلاف 1+5 و جمهورى اسلامى ایران در ژنو سوئیس توافق کردند که در شش ماه آینده براى دستیابى به توافق نهایى و جامع در راستاى برنامه و اقدام مشترک، نشست‏هاى دیگرى را در پایتخت اتریش (مقر اروپایى سازمان ملل) برگزار کنند، تاکنون پنج دور مذاکرات در وین برگزار شده است که هم‌‏اینک نیز دور جدید مذاکرات که از آن با عنوان مذاکرات وین 6 یاد مى‏‌شود، در حال برگزارى است. شایان ذکر است در ژنو تأکید شده است که اگر تا 29 تیر (20 جولاى 2014) توافق نهایى انجام نشود، این مهلت شش ماه دیگر تمدید خواهد شد.

بى‏‌شک مذاکرات کنونى وین را باید مذاکراتى مهم و حائز اهمیت تلقى کرد. اما در پاسخ به این سؤال که چرا وین 6 مهم است، بایستى تأکید کرد که این دور از مذاکرات هسته‏‌اى، در حقیقت آخرین آزمون براى غرب به‌‏ویژه آمریکایى‏‌هاست تا براى یک‏بار هم که شده، از کینه‌‏ورزى و بهانه‌‏تراشى که دیگر نخ‏‌نما شده است دست بردارند و در مقابل، حسن نیت خود را در برابر اقدامات اعتمادساز جمهورى اسلامى ایران به اثبات رسانیده و در یک کلام براى ملت ایران اعتمادآفرینى کنند.

غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا به‌‏خوبى مى‏‌داند که جمهورى اسلامى ایران چیزى براى پنهان‌‏کردن و مخفى نگه‏داشتن ندارد و تمامى برنامه‏‌ها و فعالیت‏هاى هسته‏اى‏‌اش نیز منحصراً صلح‌‏آمیز و براى پاسخ به نیاز غیرنظامى کشور در زمینه‌‏هاى گوناگون بهداشت و درمان، انرژى، کشاورزى و سایر حوزه‏‌هاى مشابه است و دیگر دلیلى ندارد که در این حوزه براى ایران تنش‏‌آفرینى نمود. لذا این مسأله بر اهمیت وین 6 افزوده است و آن‏‌را مهم ساخته است زیرا، افکار عمومى جهان در آستانه این دور از مذاکرات، بار دیگر چشم به وین دوخته‏‌اند تا راستى‏‌آزمایى کشورهاى غربى را در وعده‏‌ها و حرف و حدیث‏هاى خویش بیازمایند؛ هرچند که مثلث منافقین، صهیونیست‏ها و رژیم‏هاى سر تا پا مرتجع عربى کما فى السابق سعى در سم‏پاشى تبلیغاتى در برابر این نشست دارند، اما باید به غرب گوشزد نمود که دیگر مدت زمان زیادى براى پایان زمستان توهم فعالیت‏هاى اتمى ایران نمانده و شاید اگر طرف غربى تا روز 29 تیر نمره قبولى نگیرد، روسیاهى براى آنان تا ابد باقى خواهد ماند.

غربى‏‌ها نیک مى‌‏دانند که سیاست یک بام و دو هوا و یا هویچ و چماق و امثالهم شاید زمانى در مورد افرادى همچون قذافى و صدام حسین جواب مى‏‌داد، اما در مقابل ایران اسلامى قدرتمند که حرف نخست را در منطقه مى‌‏زند، اثرگذار نبوده و به‌‏مثابه کلیشه‌‏اى نخ‌‏نماشده است. وین 6 آخرین فرصت براى غرب است تا دست از زیاده‏‌خواهى‏‌ها و طمع‏‌ورزى‌‏ها و بهانه‌‏تراشى‌‏هاى خود بردارند. جمهورى اسلامى ایران با سعه صدر فراوان تاکنون به دقت به مسائل و نگرانى‏‌هاى بى‏‌مورد اتحادیه اروپا و آمریکا گوش کرده و تا آنجا که امکان داشته حتى فراتر از پادمان‏هاى بین‏‌المللى، انعطاف نشان داده و براى تدوین طرح برنامه‌‏اى که همه استانداردهاى یک برنامه صلح‏‌آمیز غیرنظامى را دارا باشد، با ائتلاف 1+5 همکارى کرده است. لذا جمهورى اسلامى ایران با اقدامات متعدد اعتمادساز و ارائه طرح مورد توافق اکثریت، حسن نیت خود را به کرات نشان داده و اینک نوبت غربى‏‌هاست تا در وین 6 به انتظارات ملت ایران درباره انجام اقدامات متقابل و نه متضاد، جامع عمل بپوشانند.
غربى‌‏ها نیک مى‌‏دانند که جمهورى اسلامى ایران زمانى که فرصت داشت، در پى ساخت بمب اتمى نبود. به این معنا که در فاصله سال‏هاى 2005 تا 2013 میلادى زمانى که روابط ایران با غرب و همکارى با آژانس بین‌‏المللى انرژى اتمى در سطح پائینى قرار داشت، زمان کافى وجود داشت، محدودیت‏هاى بین‌المللى کمتر بود و نظارت نسبتاً سبک‏ترى صورت مى‏گرفت، سانتریفیوژ کافى براى رفتن به سمت ساخت بمب اتم وجود داشت اما ایران مبتنى بر آموزه دینى و فتواى رهبر انقلاب که سلاح هسته‌‏اى و تولید و کاربرد آن «حرام» است، به آن‏ سو نرفت چنان‏که حتى گزارش‏هاى ارزیابى اطلاعات ملى آمریکا در سال‏هاى 2007 و 2012 نیز اذعان کردند که ایران حتى گامى در این مسیر برنداشته است.

لذا اینجاست که باید گفت دیگر بهانه‏‌اى براى غرب باقى نمانده است؛ وین 6 فرصت طلایى و آخرین فرصت براى غرب جهت دستیابى به یک توافق جامع و کامل با ایران است. غربى‏‌ها باید توجه کنند که توهم و محاسبات نادرست و زیاده‏‌خواهى و مطالبات غیرواقع‏‌بینانه و دروغ و اکاذیب در مورد برنامه هسته‌‏اى صلح‌‏آمیز ایران مى‏‌تواند به از دست رفتن این فرصت منجر شود. کوتاه آن‏که وین 6 آزمون آخر جهت راستى‏‌آزمایى و اعتمادآفرینى غرب در مقابل ایران است و اگر در آن مردود شوند، دیگر این آزمون براى غرب تکرار نخواهد شد.

 براى ایران توافقى مطلوب است که اولاً ضمن حفظ ظرفیت موجود غنى‏‌سازى، راه توسعه این ظرفیت براى تأمین نیازهایش را باز بگذارد. ثانیاً به لغو ملموس تحریم‏ها در کوتاه‏‌مدت بینجامد. ثالثاً مسیر بهانه‏‌جویى‏‌هاى بعدى را ببندد و تکلیف مختومه‏‌شدن جنجال را پس از 10 سال اعتمادسازى روشن کند.

در مقابل آمریکایى‏‌ها مایلند برنامه هسته‌‏اى ایران را نه فقط تعلیق و فریز کنند بلکه آن‏‌را به عقب برانند، از مقیاس صنعتى به مقیاس آزمایشگاهى و مینیاتورى (دکور برنامه هسته‌‏اى) فرو بکاهند، شاکله تحریم‏ها را حفظ کنند و لغو آن‌‏را به آینده‏‌اى نامعلوم حوالت دهند در حالى‏‌که امتیازات نقد مى‏‌خواهند. آمریکایى ‏ها فراتر از این‏ها- اگر پا دهد- مایلند در پوشش یک توافق حقوقى ایران را نه به‏‌عنوان یک طرف قرارداد و بده- بستان بلکه به‏ عنوان طرف «متهم» ایزوله کنند و پس از آن بر مطالبات پلکانى و تصاعدى بیفزایند.

یک مسأله راهبردى براى آمریکا به تعبیر «گلوبال ریسرچ» این است که آمریکایى ‏ها فراتر از برنامه هسته ‏اى، نگران توانایى «نه» گفتن ایران به خط مشى کاخ سفید هستند حال آن‏که دکترین آمریکا بر مبناى بازداشتن دیگران از این نه گفتن تعریف شده است. در قبال این نگرانى آمریکا مصمم است آمدن ایران پاى میز مذاکره را به‏ عنوان یک دستاورد به‏ حساب خود بنویسد و با اخذ امتیاز به تبلیغات خود اعتبار بخشد.

 مطابق دستور کار «وین 5» قرار بود وزیران خارجه 1+5 به‏ عنوان عالى‏ ترین مقام تصمیم‏ گیرنده در آخرین روز یا روزهاى مذاکرات و بعد از آن که متن توافق جامع آماده شد، براى امضا و تأیید نهایى به تیم‏هاى مذاکره ‏کننده خود در وین ملحق شوند اما، فراخوان اشتون از اتفاق جدیدى خبر مى ‏دهد که حضور فورى وزراى خارجه 1+5 را ضرورى ساخته است. خبرگزارى رویترز به نقل از دیپلمات‏هاى مذاکره ‏کننده اعلام کرده؛ حضور وزراى خارجه 1+5 در وین به ‏منظور امضاى توافق جامع نیست، بلکه آنان براى عبور از بن ‏بست غیرمنتظره‏ اى که در جریان مذاکرات پدید آمده است به وین فراخوانده شده ‏اند.

گفتنى است وزیران خارجه چین و روسیه به وین نرفتند. اولى براى عدم حضور خود به دورى مسافت! و جدول کارى از قبل برنامه ‏ری زى‏شده اشاره کرد و لاوروف ضرورت همراهى با پوتین در سفر آمریکاى لاتین را پیش کشید! ولى گزارش‏ها حکایت از آن دارند که چین و روسیه با 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان درباره متن توافق نهایى اختلاف ‏نظر دارند و محدودیت‏هاى اعمال‌‏شده را با توجه به شفافیت‏هاى خواسته‌‏شده از ایران، «متوازن» ارزیابى نمى‏‌کنند. ضمن آن‏که حدس مى‏‌زنند در چالش هسته‏‌اى یازده‌‏ساله کشورمان، فصل جدیدى در حال ورق‏‌خوردن است.
همه شواهد حاکى از آنند، آنچه سیستم محاسباتى حریف را درهم ریخته و وزیران خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را با عجله به «وین» کشانده تا به قول دیپلمات‏هاى غربى، براى عبور از بن‏‌بست پدیدآمده، چاره‌‏جویى کنند، اعلام صریح خط قرمز نظام در مذاکرات هسته‌‏اى است که روز دوشنبه هفته قبل از سوى رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران و مسؤولان نظام با ایشان مطرح شد. حضرت آقا با نگاهى دقیق و فنى و کارشناسانه تأکید کردند که جمهورى اسلامى ایران به یکصد و نود هزار «سو» اورانیوم غنى‌‏شده نیاز دارد و با رونمایى از ترفند حریف گفتند «طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضى بشوید».

 یکى از اصلى‏‌ترین محورهاى مورد چالش در مذاکرات هسته‌‏اى، میزان نیاز ایران به اورانیوم غنى‏‌شده براى تأمین سوخت رآکتورهاى اتمى کشور است. آمریکا و متحدانش با پیش کشیدن واژه به‌‏اصطلاح حقوقى ولى در واقع من درآوردى «نقطه‏‌گریز BREAK  OUT» ادعا مى‏‌کنند برنامه هسته‏‌اى ایران باید در محدوده‏اى باشد که اگر تصمیم به تولید سلاح هسته‏‌اى گرفت، فاصله زمانى این تصمیم تا تولید سلاح حداقل بین 12 تا 18 ماه باشد و مدعى‌‏اند این فاصله به‏‌منظور آن است که در صورت تصمیم ایران به تولید سلاح فرصت کافى براى متوقف‌‏کردن آن وجود داشته باشد و با استناد به این قانون من‏‌درآوردى، از ایران خواسته‏‌اند اولاً؛ تعداد سانتریفیوژهاى فعال از 4هزار دستگاه بیشتر نباشد که نتیجه نهایى آن پایان‏‌دادن به فعالیت هسته‌‏اى است - همان‏که حضرت آقا با عنوان به مرگ گرفته‌‏اند از آن یاد مى‏‌کنند - و ثانیاً؛ مواد هسته‌‏اى ذخیره‏‌شده از 2 هزارکیلو تجاوز نکند و از سوى دیگر - متأسفانه - تیم هسته‏‌اى ما را به نقطه‏‌اى رسانده‏‌اند که خواستار فعالیت 8 هزار سانتریفیوژ باشد و این در حالى است که برخوردارى از 8 هزار سانتریفیوژ هم در حوزه و میدان غنى‏‌سازى آزمایشگاهى - پایلوت - قابل تعریف است و نه غنى‏‌سازى صنعتى که خواست و حق قانونى ایران است. بنابراین چنان‏چه با تعداد 8هزار سانتریفیوژ هم موافقت مى‏‌کردند - یعنى همان‏که آقا باعنوان راضى‌‏شدن به تب از آن یاد کرده‏‌اند - باز هم ایران را در عمل از غنى‏‌سازى صنعتى محروم کرده بودند.

رهبر معظم انقلاب با تأکید بر این‏که نیاز ایران به اورانیوم غنى‌‏شده را خودمان تعیین مى‏‌کنیم و میزان نیاز ما 190 هزار «سو» اورانیوم غنى‌‏شده است، این‌‏ترفند باج‏‌خواهانه حریف را نه فقط خنثى کردند بلکه به باد دادند. از سوى دیگر میزان ذخیره اورانیوم غنى‏‌شده مورد نیاز کشورمان نیز مطابق خط قرمزى که رهبر معظم انقلاب ترسیم فرموده‌‏اند، 190 هزار سو در سال است و نه دو هزار کیلوگرم مورد ادعاى حریف.
نکته ظریف و کاملاً فنى و کارشناسانه در بیانات رهبر معظم انقلاب این‏که، ایشان به‏‌جاى تأکید روى تعداد سانتریفیوژهاى مورد نیاز جمهورى اسلامى ایران، روى فرآورده نهایى سانتریفیوژها تأکید کرده‌‏اند. به بیان دیگر، آنچه مهم است تعداد سانتریفیوژها نیست بلکه خروجى نهایى آن‏ها یعنى میزان اورانیوم غنى‌‏شده‌‏اى است که به‌‏دست مى‏‌آید.
حال مى‏‌توان تصور کرد که اگر حضرت آقا به‏‌جاى خروجى نهایى سانتریفیوژها (190 هزار سو)، نیاز کشورمان را با تکیه بر تعداد سانتریفیوژها بیان مى‌‏فرمودند، هیچ تضمینى براى تأمین سوخت مورد نیاز رآکتورهاى اتمى ایران اسلامى وجود نداشت.

تأکید رهبر معظم انقلاب بر نیاز کشور به 190 هزار سو، ترسیم رسمى خط قرمز نظام در یکى از اصلى‏‌ترین محورهاى مناقشه و چالش مذاکرات هسته‏‌اى است. این خط قرمز، از آن‏‌جهت سرنوشت‌‏ساز و تعیین‏‌کننده است که از سوى بالاترین و عالى‌‏رتبه‏‌ترین مقام جمهورى اسلامى ایران مطرح شده است و بدیهى است که به‌‏هیچ‌‏وجه قابل تغییر نخواهد بود و حریف نمى‌‏تواند و دلیلى هم ندارد که آن‌‏را یک «تاکتیک» تلقى کند. از این‏‌روى مى‏‌توان و باید گفت که حضرت آقا با ترسیم این خط قرمز غیرقابل عبور، تمامى محاسبات چند ماهه اخیر - بخوانید یازده‏‌ساله - حریف را مختل کرده‌‏اند. گفتنى آن‏که رهبر معظم انقلاب در بیانات روز دوشنبه خود گفته بودند، حریف با لطایف‌‏الحیل و دست‌‏زدن به ترفندهاى شیطانى مى‌‏کوشد سیستم محاسباتى ما را مختل کند و مسؤولان ما را با ارائه آدرس غلط به نتیجه غلط برساند.

حریف به‌‏خوبى مى‏‌داند که وقتى شخصیت برجسته‌‏اى در جایگاه عالى‌‏رتبه‏‌ترین مقام جمهورى اسلامى ایران، خط قرمز نظام را در مذاکرات، ترسیم مى‏‌کند، نگران «عدم توافق» نیز نخواهد بود و این در حالى است که «توافق» نیاز آمریکا و متحدانش است که قصد داشتند با لطایف‏‌الحیل این «نیاز» خود را در قالب «امتیاز» به جمهورى اسلامى ایران تحمیل کنند.

 بسیارى از کارشناسان پس از سخنرانى حضرت آقا، اشاره کردند که ایشان محاسبات استراتژیک حریف را بر هم زد. منظور از این اظهارات چیست؟ از یک نقطه دید استراتژیک، سخنرانى روز دوشنبه، قبل از هر چیز به‏‌معناى رسمى و علنى‏‌کردن خطوط قرمز ایران در مذاکرات هسته‌‏اى است. در مذاکراتى با این درجه از حساسیت و اهمیت، وقتى یک طرف تصمیم مى‏‌گیرد خطوط قرمز خود را به‌‏طور رسمى و علنى -آن هم در بالاترین سطح- مطرح کند، هدف نمى‏‌تواند چیزى جز «مدیریت محاسبات» حریف باشد.

یک محاسبه اشتباه بسیار خطرناک نزد گروه 1+5 -که پیش از این چندین بار از آن سخن گفته‏‌ایم- این بوده که خطوط قرمز مطرح‌‏شده از سوى تیم مذاکره‌‏کننده ایران اهرم‏هاى چانه‌‏زنى است و ایران در دقیقه 90 زمانى که میان شکست مذاکرات و حفظ خطوط قرمز خود مخیر شود، آن‏ها را کنار خواهد گذاشت.

مقام‏هاى آمریکایى طى هفته گذشته به‏‌صراحت گفته‏‌اند چنین تلقى درباره خطوط قرمز ایران دارند و نتیجه گرفته‌‏اند که ایران در ساعات پایانى مذاکرات امتیاز خواهد داد. سخنرانى روز دوشنبه قاعدتاً باید این محاسبه اشتباه را تصحیح کرده باشد. این البته کار ساده‌‏اى نیست و منطقى است که تصور کنیم تصمیم‌‏گیرى درباره آن، وزراى خارجه 1+5 را به وین کشاند.
اصل مسأله اکنون این است که یک جنگ عمیق محاسباتى در وین درگرفته است. محاسبه ایران این است که اولاً آمریکایى‏‌ها چاره‌‏اى جز بیرون کشیدن یک نتیجه از این مذاکرات ندارند؛ ثانیاً، اگر بنا باشد توافق هسته‌‏اى منجر به تثبیت تئورى «کارآمدى فشار در تغییر محاسبات ایران» شود، همان بهتر که هیچ توافقى حاصل نشود؛ و ثالثاً، ایران مایل است سوء تفاهمى را که برخى آدرس‌‏هاى ارسالى از داخل درباره «اضطراى‌بودن رفع تحریم‏ها» در ذهن آمریکایى‌‏ها ایجاد کرده، یک‏بار براى همیشه تصحیح کند.

همه این اتفاقات در سخنرانى روز دوشنبه رخ داده است. اکنون آمریکایى‏‌ها باید میان دو گزینه «رفع نگرانى‏‌هاى مشروع و حصول توافق» یا «تکیه بر مطالبات زیاده‏‌خواهانه و منتفى‏‌شدن توافق» یکى را انتخاب کنند.
نتیجه راهبردى سخنرانى روز دوشنبه این است که خطوط قرمز مطرح‏‌شده از سوى رهبر معظم انقلاب اسلامى به‌‏ویژه درباره ظرفیت غنى‌‏سازى، باید در هرگونه توافق جامع لحاظ شود و الا توافق براى ایران قابل پذیرش نخواهد بود و این یک خط قرمز واقعى است نه تاکتیک مذاکراتى که ایران قرار است در انتهاى کار آن‏ را پس بگیرد.

حالا دیگر آمریکایى‌‏ها مى‏‌دانند حد چانه‌‏زنى تا کجاست و از کجا به بعد دیگر جایى براى چانه‏‌زدن وجود نخواهد داشت و نوبت به تصمیم‌‏گیرى مى‏رسد. به‌‏وجودآمدن این شرایط، مذاکرات را شفاف‌‏تر و معنادارتر مى‏‌کند و اجازه وقت تلف کردن به هیچ طرفى نخواهد داد.

نکته بعدى در سخنان روز دوشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامى این بود که یک پرسش بنیادین در مذاکرات را تعیین تکلیف کرد. آن پرسش که از روز امضاى توافق ژنو تا کنون همواره مطرح بوده این است که اگر بناست میزان نیاز ایران تعیین‌‏کننده ظرفیت غنى‌‏سازى آن باشد، این نیاز را چه کسى تشخیص خواهد داد. رهبر معظم انقلاب اسلامى در سخنان روز دوشنبه خود نشان دادند که از دید ایشان، طرفى که میزان نیاز ایران به غنى‌‏سازى را معین مى‏‌کند خود ایران است و هیچ تحمیل یا دیکته‏‌اى در این حوزه وجود نخواهد داشت. امید آمریکایى‏‌ها پس از توافق ژنو این بوده که با بهانه قرار دادن مفهوم «تعریف دو طرفه نیاز»، نیاز عملى ایران به غنى‏‌سازى را به‌‏گونه‏اى تعریف کنند که با عدم غنى‏‌سازى مساوى از کار درآید. این تاکتیک اکنون باید کنار گذاشته شود و الا مذاکرات به‏‌سرعت به بن‏‌بست خواهد رسید. رهبر انقلاب در فرمایشات خود این مسأله را که آمریکا یا هر طرف دیگرى بخواهد نیاز ایران را معین کند، به دو روش نفى کردند؛ نخست این‏که خود این نیاز را به دقیق‌‏ترین وجه ممکن و با استفاده از ادبیات فنى روزآمد تعریف کردند و دیگر این‏که اساساً مشروعیت و صلاحیت آمریکا براى چنین امرى را با استناد به ماهیت و کارنامه آمریکا زیر سؤال بردند.
واپسین نکته نیز که بسیار مهم است این است که نوع ادبیات رهبر معظم انقلاب اسلامى مملو از قدرت و اعتماد به نفس بود. طرفى در مذاکرات خط قرمز معین مى‌‏کند - آن‏ هم آشکارا و در عالى‏‌ترین سطح- که اولاً خود را در موضع قدرت مى‌‏بیند، ثانیاً نگران شکست مذاکرات نیست و ثالثاً بنا ندارد به دشمنان خود اجازه بدهد درباره آینده و سرنوشت ملتش تصمیم بگیرند. این فقط یک تعیین تکلیف راهبردى براى مذاکرات نیست، بلکه ایجاد یک الگوى گفتمانى براى آن هم هست.

 

منبع:مشرق نیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

عضو کمیسیون آموزش مجلس گفت: در مدت مدیریت فرجی‌دانا گسل‌های قومی، مذهبی و سیاسی در داخل برخی دانشگاه‌ها تشدید شده‌ است به طوریکه امروز عده‌ای دنبال تجزیه‌طلبی هستند و مجوزهایش هم از طریق وزارت علوم گرفته شده است.

فعال شدن گسل‌های قومی برای تجزیه‌طلبی در برخی دانشگاه‌ها/ بعضی انتصابات وزیر علوم خلاف دستور روحانی بود
به گزارش مشرق، علیرضا زاکانی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هفتم و هشتم بوده و هم‌اکنون نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است، وی به همراه جمعی از نیروهای اصولگرا که از سال‌های قبل در کنار یکدیگر به فعالیت سیاسی در راستای آرمان‌های انقلاب پرداخته بودند، در مهرماه سال 87، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی را به طور رسمی تاسیس کردند.

زاکانی در روزهای اخیر با هدف حضور در طرح ولایت استانی خراسان‌رضوی و سخنرانی در جمع بسیجیان دانشجو پیرامون مسائل روز داخلی و بین‌المللی به مدت چهار روز به مشهد مقدس سفر کرد که به بهانه حضور وی در مشهد در ارتباط با عملکرد دولت یازدهم، تعامل مجلس شورای اسلامی با دولت و آخرین وضعیت استیضاح وزیر علوم و ... با وی گفت‌وگویی داشتیم که مشروح آن را در ذیل می‌خوانید.

*ضمن عرض ادب و احترام و قبولی طاعات و عبادات، در ابتدا با توجه به پیش‌رو بودن انتخابات مجلس دهم در ارتباط با اقدامات جمعیت رهپویان برای حضور در این انتخابات توضیحاتی ارائه بفرمایید؟

انتخابات مجلس دهم یکی از رخدادهای سیاسی مهم کشور به‌شمار می‌رود به طوری که هر فردی از نظام که دغدغه اصول انقلاب را داشته باشد باید کار به‌هنگامی برای حضور در این انتخابات انجام دهد و پیرامون حضور در انتخابات مجلس دهم برنامه‌ریزی کند که جمعیت رهپویان نیز این موارد و دقت نظر را در برنامه‌های خود برای حضور در این عرصه سیاسی دارد.

امیدواریم برای حضور در انتخابات مجلس دهم با وحدت و اجماع بین اصولگرایان بتوانیم در مسیر و ارزش‌های انقلاب حرکت کرده و عناصر شایسته‌ای را که بتوانند گفتمان انقلاب اسلامی را در حین رقابت انعکاس دهند وارد عرصه کنیم تا این افراد علاوه بر اینکه مورد اقبال و اعتنای مردم قرار گیرند، بعد از پیروزی نیز بتوانند اسباب کارآمدتر شدن مجلس دهم را فراهم کنند و خروجی تمام این حرکت امکان خدمتگزاری شایسته به مردم باشد.

تصاحب کرسی‌های مجلس دهم توسط اصلاح‌طلبان گمانه‌زنی زودرس است

*با روی کار آمدن دولت یازدهم و حضور پررنگ‌تر اصلاح‌طلبان در فضای سیاسی کشور پیش‌بینی می‌شود که بیشتر کرسی‌های مجلس دهم توسط اصلاح‌طلبان تصاحب شود، نظر شما در ارتباط با این موضوع چیست؟

اینکه گفته شود بیشتر کرسی‌های مجلس دهم توسط اصلاح‌طلبان به تصاحب درمی‌آید گمانه‌زنی زودرس بوده و بیشتر به منزله یک عملیات روانی برای به انفعال کشاندن رقیب است؛ در حقیقت این پیش‌بینی یک پیش‌داوری زودرس بوده که عملا نادرستی خود را به وضوح نشان می‌دهد اما نکته‌ای که وجود دارد این است که در مقابل این پیش‌داوری، موفقیت اصولگرایان در مجلس دهم به فعال شدن آن‌ها باز می‌گردد.

اینکه در آینده در مجموعه اصولگرایان چه اتفاقی می‌خواهد بیافتد و آیا همانند گذشته تشتت حاکم است یا خیر در تصاحب کرسی‌های مجلس دهم توسط اصولگرایان بسیار تاثیرگذار است، بنابراین باید توجه داشت که وحدت نظر، دقت و عبرت‌گیری از گذشته امکانی را فراهم می‌کند تا اصولگرایان با یک بازسازی و بازبینی برای مصالح کشور دور هم جمع شده و با یک تفاهم و انسجام بیشتر در انتخابات شرکت کنند؛ البته این حضور به شرایط دو سال آینده کشور نیز برمی‌گردد.

ضرورت اجماع اصولگرایان برای تصاحب کرسی‌های مجلس دهم

اصولگرایان برای دستیابی به یک انتخابات مطلوب باید از اشکالات گذشته عبرت گرفته و با یک دقت نظر نامزدهای شایسته‌ای را به مردم معرفی کنند و مدنظر داشته باشند که برای موفقیت در این انتخابات مجموعه اصولگرایان باید با یک پیوستگی گفتمانی با متن جامعه ارتباط منطقی برقرار کنند.

 *به تازگی پدیده‌ای با عنوان «اصلاح‌طلبی نوین» در فضای سیاسی کشور مطرح شده که بازتاب‌های مختلفی داشته است. ارزیابی شما از مسئله چیست؟

در حال حاضر مجموعه‌ای که با شعار اعتدال اداره کشور را بر عهده گرفته‌اند به دنبال ایجاد جریان سومی در کشور است که بر همان شعار اعتدال می‌خواهد هر دو گروه اصولگرایان و دوم خردادی‌ها را در کنار هم داشته باشد تا یک پایگاه اجتماعی جدید و مجزا از دو پایگاه گذشته را برای خود ایجاد کند.

ایجاد جریان سوم متشکل از دو حزب سیاسی کشور با عنوان اصلاح‌طلبی‌نوین

در حقیقت این گروه تلاش می‌کنند تا جریان جدیدی را متشکل از بخشی از دو جناح کشور برای حرکت‌های سیاسی اجتماعی خود در آینده خلق کنند و بنده معتقد هستم که چشم امید زیادی به حجت‌الاسلام ناطق‌نوری و لاریجانی از جریان اصولگرایان دارند، در حقیقت این افراد به دنبال قالب جدید هستند تا مبتنی بر آن بتوانند ساماندهی اجتماعی و سیاسی جدیدی را برای خود فراهم کنند.

همان‌طور که هم‌اکنون در پیام‌های اجتماعی رئیس جمهور مشاهده می‌کنید، تلاش ایشان این است که از طرفی جمع دوم خردادی‌ها را در کنار خود داشته باشد و از طرفی مجموعه اصولگرایان را نیز برانگیخته نکند و با در نظر گرفتن هر دو مجموعه گسترش پیامدهای اجتماعی را در کشور داشته باشد.


هاشمی رفسنجانی علاقه‌ای به نقدپذیری نداشت

 *مسئولان دولت انتقادی مبنی بر اینکه امکان نقد و انتقاد در دولت یازدهم بیشتر از دولت‌های گذشته مهیا شده است را مطرح می‌کنند، شما این فضا را در دولت فعلی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بنده معتقدم در دولت‌های گذشته هم نقد بوده و فقط اختصاص به این دولت ندارد، فضای نقد در کشور همیشه ولو با یک فراز و نشیبی فارغ از اینکه دولت‌ها خوششان می‌آمده یا نمی‌آمده وجود داشته، برای مثال در دوران سازندگی، هاشمی رفسنجانی فضای نقد را محدود کرده بود، اما بازهم در آن زمان نقد بود اما وی علاقه نداشت که نقد شود، در این مسیر اصلا فضای آزاد و نقد ودیعه انقلاب اسلامی است که به حمدالله بوده و هست.

دولت باید تحمل خود را در مورد نقد بیشتر کرده و آنچه به نظرم می‌آید این است که دولت باید حوصله بیشتری به خرج داده و کم تحملی دولت در فضای نقد را شاهد هستیم، بخاطر اینکه کسانی که نقد می‌کنند، بیان صریحی داشته که البته آن‌ها هم موظفند نقد منصفانه داشته و دوستداران دولت هم می‌بایست دفاع واقع بینانه داشته باشند و دفاع کور از هیچ کس قابل پذیرش نیست.

در این مسیر اگر به لوازم نقد پایبند باشیم و نقدکننده این لازم‌ها را مورد توجه قرار دهد، بزرگترین هدیه را به نقدشونده داده‌ایم و نقدشونده هم اگر سعه‌صدر و تحمل داشته باشد سبب رفع اشکالات و توسعه تفاهم اجتماعی، انسجام و دوری از چندپارگی می‌شود.

کم تحملی دولت در انتقادپذیری / منتقدان نقد منصفانه داشته باشند

نقد از گذشته بوده و درحال حاضر هم هست و مشکل دولت مشکل کم‌تحملی بوده که اگر تحمل دولت در این حوزه بیشتر شود، شرایط بهتر شده و مشکل دیگر دولت نیز نگاه از بالا به پائین است، این ویژگی دوم دولت بوده که منتقدان خود را بسیار کوچک می‌بیند و که این عیب دوم از عیب نخست بزرگتر است.


فعال شدن گسل‌های قومی برای تجزیه‌طلبی در برخی دانشگاه‌ها/ بعضی انتصابات وزیر علوم خلاف دستور روحانی بود

*در ارتباط با فضای نقد صحبت شد، حضرتعالی عملکرد یک‌ساله دولت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ و اینکه کارت‌های زرد و تذکرات مجلس به وزرای دولت یازدهم نشان از عملکرد ضعیف بوده؟ این مسئله را تشریح بفرمائید؟

باید دولت ذهن خود را تصحیح کند، البته وقتی می‌گوییم دولت، منظور این نیست که همه عناصر دولت این‌گونه بوده و مقصود برخی از کسانی‌ است که  فعال بوده و تریبون دولت دستشان است، نکته سوم هم در مورد عملکرد دولت باید گفت که معتقدم باز هم قضاوت نهایی در مورد عملکرد دولت زود است اما وعده‌هایی که دولت داد و از قبل هم مشخص بود بخشی از آن شعار است، عملی نشد و در کنار آن دولت توفیقاتی هم برای مثال در زمینه ایجاد بستر برای کاهش تورم داشت.

وقتی مرور می‌کنیم در همه دولت‌ها این‌گونه است، هم کارت زرد وجود دارد، هم استیضاح و هم تذکرات، اگر حجم تذکرات دولت قبل را مشاهده کنید می‌بینید که حجم بالایی سوال و تذکر داده شده بود البته بنده معتقدم که راه درست تعامل دولت و مجلس و دقت نظر در اینکه باشد که خدای‌ نکرده این ارتباط به یک تخاصم ختم نشود که آسیب ببیند بلکه ارتباط و تعامل با سعه‌صدر بالا ایجاد شود که هم مجلس و هم دولت به آن توجه کنند و فراتر از آن حرکت در مسیری است که هم دولت و قانون در چارچوب قانون گام بردارند و دیدگاه‌ها و انتظارات خارج از چارچوب قانون نداشته باشند.

هر کس در جایگاه خود اگر بر مبنای چارچوب قانون حرکت کند، انتظارات تعدیل شده و سبب می‌شود بخشی از اختلافات مرتفع شود. بنده به شخصه هرگاه بخواهم سوالی از وزیر کنم قبل از سوال حتما پیرامون آن مسئله با وزیر و کارشناسان زیرمجموعه وزیر صحبت کرده و اگر وزیر به اشکالی که بنده می‌گیرم پاسخ داد دلیلی برای سوال نمی‌بینم ولی اگر پاسخ نگرفتم و یا شاهد این بودم که وزیر و کارشناسان آن برای پاسخ به سوال و رفع اشکال اقدام نکردند سوال را مطرح می‌کنم.

بنده حقیقتا از وزرا انگشت شمار سوال می‌کنم و در طول 10 سال نمایندگی شاید در مواقع اضطراری و در حد ضرورت به طور محدود سوال کرده باشم اما سعی بر این است که سئوالاتی که می‌پرسم حجتی برای آن داشته باشم تا وقتی که از وزیر می‌گیرم فرصتش طوری تلف نشود تا این دنیا خجالت‌زده انقلاب و رهبری و مردم عزیزمان باشیم و آن دنیا خجالت زده فرصت گرفته شده از وزیر باشیم.

هم باید مجلس تجدید نظر کند و هم دولت دقت بیشتری کند و دو طرف باحوصله‌تر به امور پرداخته و هر کس در جایگاه قانونی خود انتظاراتش را بیان کند.

دلایل مجلس برای استیضاح وزیر علوم

*در دولت فعلی وجود وزارتخانه‌های چالش برانگیزی نظیر وزارت علوم، ارشاد و آموزش و پرورش را شاهد هستیم و جزو نکات مهم اذعان به انتصابات سیاسی این وزارتخانه‌ها بوده، و در میان این سه وزارتخانه، وزارت علوم این روزها بحث برانگیزتر است. نظر حضرتعالی در این باره چیست؟

به وزیر علوم اشکالات متعدد گرفته می‌شد و جلسات مختلفی در مجلس هم با حضور وزیر علوم گذاشته شده اما نتیجه خاصی دربر نداشته است. در دور جدید که بعد از سه یا چهار ماه موضوع استیضاح مطرح بود، امضاءکنندگان استیضاح را به همراه امضاءها تحویل هیئت رئیسه کردند، در هیئت رئیسه پس از پیگیری بنا شد جلسات مشترک با وزیر علوم گذاشته شود و جلسات مختلف با حضور فرجی‌دانا و صادق مشاور رئیس جمهور و انصاری معاون پارلمانی و معاونت‌های وزیر برگزار شد، آنجا استیضاح‌کنندگان نکات شفافی را مطرح کردند و بیان این بود که اموری که مورد نظر هست وزیر انجام بدهد و اگر انجام داد که دلیلی برای استیضاح نبوده و اگر انجام نداد نباید انتظار داشته باشد که مجلس از قانون عقب‌نشینی کند، از حقوق مجلس عقب‌نشینی کند و از مصالح کشور عقب‌نشینی کند.

دلایلی که برای وزیر داشتند در چند دسته قابل دسته‌بندی بود که هیچ یک از این دلایل سیاسی به معنی جناحی بودن نیست، برای مثال به وزیر علوم گفته شد که روند دولت‌ها نسبت به یکدیگر تکمیلی بوده نه روند نفی‌ای و دولت‌ها وقتی روی کار می‌آیند مثل پلکانی است که انتظار رشد دارند و هر چه از قبل بوده استفاده کنند.

به فرجی‌دانا گفتیم، مصادیق تجزیه‌طلبی در دانشگاه‌ها موجود است

به فرجی دانا گفته شد در این مدت فعالیت شما در دانشگاه‌ها سبب شده تمام گسل‌های قومی، مذهبی و سیاسی در داخل دانشگاه‌ها تشدید شود به طوریکه امکانی که امروز فراهم شده عده‌ای دنبال تجزیه‌طلبی هستند و مصادیق موجود است و مصوبات و مجوزهایش هم ازطریق وزارت علوم و سیستم زیرمجموعه این وزارتخانه گرفته شده، انتظار این است که یا باید تجزیه‌طلبی را قبول کند یا باید احکام و قواعدی به دانشگاه‌ها منتقل کند که محصولش محکوم کردن تجزیه‌طلبی و محکوم کردن افراطی‌گری باشد.

وزیر گفت مصادیقش را به من بدهید و ما گفتیم مصادیقش موجود است، اما در واقع قبول کن که این سیاست را قبول داری تا ما هم مصادیق را به شما بگوئیم که وی ابلاغیه‌ای به شکل محرمانه زد و ما گفتیم چرا محرمانه؟ اینکه ابایی نداشته و جنبه سیاسی ندارد، تجزیه طلب که مورد پذیرش هیچکس نیست، وابستگی به گروه‌های ملحد و گروه‌های مسلح که مورد پذیرش نیست.


*در مورد سه هزار بورسیه و جذب عناصر فتنه در وزارتخانه و دانشگاه‌ها، وزیر علوم چه موضعی گرفتند؟

برخی از استدلال‌ها از جنس دیگری بود، در مورد معطل کردن سه هزار بورسیه و جذب عناصر ستاره‌دار را داخل دانشگاه‌ها، ما گفتیم این خلاف مسیر حکومت‌داری است، به وزیر علوم گفتیم کسانی که تخلف کردند، غیرقانونی و با پارتی بازی آمده‌اند، با تشکیل کمیته‌ای شناسایی و آنان را اخراج کن اما دیگر افراد را از میان این سه هزار نفر معطل نکند.

جذب عناصر فتنه در وزارت علوم تخلف است / دل به خواهی که نمی‌شود حکومت‌داری کرد

راجع به عناصر ستاره‌دار وزارت اطلاعات قبلا اسامی را اعلام کرده بود، فرجی دانا می‌گفت دوباره اسامی را اعلام کنید من بیرون می‌کنم و ما گفتیم از ریشه، جذب عناصر فتنه در دانشگاه‌ها و وزارتخانه تخلف بوده است.

ما گفتیم، وزیر اطلاعات همین دولت روحانی بگوید چه کسانی ستاره‌دار نیستند، دوباره به فضای دانشگاه برگردند، ما نگاه‌مان نگاه حکومتی و قانونی است و راضی نیستیم حقوق هیچ کس تضییع شود.

اشکال دیگر مجلسی‌ها به وزیر علوم این بود که رویه‌های خاصی را خلاف دستور رییس جمهور روحانی و خلاف مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد روسای دانشگاه‌ها داشته و هیچ کسی هم بر آن نظارت نمی‌کرد، عرض ما این بود که اگر رویه مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی موجود است باید وزیر علوم همان مسیر را پیروی کند. اگر اشتباه است بروید شورای عالی انقلاب فرهنگی که رئیسش هم ریاست جمهوری بوده رویه را تغییر دهید، اما به‌ طور بی‌ضابطه و دل به‌خواهی که نمی‌شود حکومت‌داری کرد.

وزارت علوم در جذب اساتید رویه دیگری دنبال می‌کرد و ما گفتیم شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه‌ای دارد که باید همان مصوبه را اجرا کرد یا آن را تغییر داد، نمی‌شود که به‌ طور غیر قانونی و سلیقه‌ای کاری کرد.

مهلت فرجی دانا تا 16 مرداد / مجلس نمی‌تواند سکوت کند

راجع به عناصر فتنه فرجی دانا گفت من هیچ عنصر فتنه‌ای را به کار نگرفتم و در واقع اگر کسی عنصر فتنه است بگوید تا من بیرونش کنم، وزارت اطلاعات اسم بدهد تا من بیرون کنم. ما گفتیم قبل از اسم دادن، باید سیاست خود را اعلام کنی، پشت در بسته که نمی‌شود اعلام کرد، اگر قول دادی که فتنه‌گر نباشد نباید باشد، فتنه‌گر ربطی به جناح‌های سیاسی چپ و راست ندارد، فتنه‌گر فتنه‌گر است، شما باید بیایی سیاست ابلاغی برای دانشگاه را ابلاغ نمایید. چرا اصل سیاست درستی که پشت درهای بسته به ما می‌گویی در بیرون اعلام نمی‌کنی.

در واقع هشت عنوانی که از سوی مجلس به فرجی دانا گفته شد کاملا منطقی و کاملا قانونی و کاملا غیرسیاسی است در حقیقت عقلانی و قانونی بوده که باید رعایت کند، تا 16 مردادماه تکلیف مشخص می‌شود، اگر نتیجه‌اش معلوم شود از خدایمان است که وزیر استیضاح نشود اگر نشود دولت نباید توقع داشته باشد رویه خلاف قانون و ضابطه و خلاف مصلحت کشور برای تجزیه طلبی دنبال شود و مجلس سکوت کند.

* از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزار هستیم و برای شما توفیقات روزافزون را آرزو می‌کنیم.

بنده هم از شما و همکاران محترمتان که در جهت اطلاع‌رسانی صحیح، شفاف و منصفانه در خبرگزاری فارس تلاش می‌کنید تقدیر و تشکر می‌کنم.
 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1435
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393
حجت‌الاسلام و المسلیمن غلامحسین محسنی‌اژه‌ای دادستان کل کشور در گفت‌وگو با تسنیم با بیان اینکه سران فتنه به ملت ظلم و مرتبک جرم شده‌اند در پاسخ به سؤالی درباره تلاش برخی جریان‌ها برای رفع حصر سران فتنه، گفت: نظام با تمام سعه‌صدر خود با سران فتنه برخورد کرده است و دلیلی برای رفع حصر وجود ندارد.

وی با بیان اینکه سران فتنه به امول عمومی و خصوصی خسارت وارد کرده‌اند، تصریح کرد: سران فتنه جان مردم را به خطر انداختند و در فتنه برخی کشته شدند که اینها در این مسائل شریک هستند و تا زمانی که جبران و توبه نکنند و در مقابل ظلمی که کردند اقدامی انجام ندهند، چرا باید رفع حصر شوند؟

دادستان کل کشور تاکید کرد: سران فتنه نه تنها  نباید رفع حصر شوند بلکه باید ترتیباتی اتخاذ داده شود که اینها تاوان گناه بزرگ و جرم بزرگی که مرتکب شده‌اند را پس بدهند.
 
منبع: تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1389
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393

 - استهلال تلاش برای رؤیت هلال ماه را گویند. این عمل دارای ارزش نجومی است، زیرا ماه قمری ممکن است ۲۹ یا ۳۰ روز باشد و مشاهده ماه نو گاه کاری دشوار و نیازمند محاسبات نجومی است. از نظر اسلام نیز این کار مهم و مستحب محسوب می‌شود. زیرا مناسبت‌های دین اسلام بر مبنای گاه‌شمار قمری تنظیم شده است.پيرامون همين موضع اختلافات علمي و فقهي در جهان اسلام وجود دارد كه«پارس» در گفتگويي كوتاه با حجت‌الاسلام والمسلمين محمدحسين فلاح‌زاده، رييس مرکز موضوع شناسي احکام فقهي حوزه علميه قم ومسوول ستاد ترويج احکام، اين موضوع را مورد بررسي قرار داده است در عين حال كه قدري در مورد زكات فطريه نيز با وي سخن گفته شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمين محمدحسين فلاح‌زاده، رييس مرکز موضوع شناسي احکام فقهي حوزه علميه قم و مسوول ستاد ترويج احکام در گفتگو با پايگاه خبري تحليلي «پارس»، در مورد علت اختلاف كشورهاي اسلامي در رويت ابتداي ماههاي قمري گفت: اين موضوع به دليل اختلاف در افق است. بالاخره تفاوت‌ هايي از نظر افق وجود دارد که در برخي نقاط هلال زودتر رويت مي‌شود. در منطقه ديگري ممکن است اصلا رويت نشود.

وي افزود: البته اين تنها دليل اختلاف نيست. گاهي اختلاف به فتاواي مراجع محترم و ملاک‌هايي که براي اين موضوع دارند بر مي‌گردد که گاهي برخي از مراجع، اتحاد افق را شرط مي‌دانند واظهار مي دارند اگر در يک منطقه‌اي ماه رويت شد، نقاطي که داراي افق متحد با آن منطقه است براي آنجا هم کافي است ليكن براي نقاط ديگر کافي نيست.

وي اضافه كرد: بعضي ديگر از بزرگوراران، اتحاد در شب را کافي مي‌دانند يعني بلاد، کشورها و شهرهايي که شبشان با يکديگر مشترک است ولو چند ساعتي با هم مشترک باشد. يعني فرضا اگر اينجا شب است، در آن مناطق هم شب باشد. ولو اين‌ که چند ساعت اختلاف داشته باشند براساس اين ديدگاه در يک جا اگر ماه رويت شد براي تمام مناطقي که اتحاد در شب داشته باشند، کفايت مي‌کند و اين امر تقريبا يک نيم‌کره را در برمي‌گيرد.

حجت‌الاسلام والمسلمين فلاح‌زاده به نظر برخي ديگر از فقها اشاره كرد و گفت: گروهي ديگر از فقها بر اين باورند كه اگر در يک کشور از کشورهاي اسلامي، ماه، رويت شد براي بسياري ديگر کافي است؛ در حالي که به فتواي مرجع ديگر کفايت نمي‌کند و عمل مکلف بايد براساس اجتهاد خود در صورتي که خودش مجتهد است و يا فتواي مجتهد باشد که اگر اين اختلاف در فتوا بود، اختلاف در عمل هم پيش مي‌آيد و در نتيجه ممکن است افراد دو روز متفاوت را بر اين اساس عيد بدانند.

رييس مرکز موضوع شناسي احکام فقهي حوزه علميه قم، ديدگاه ديگر فقها را رويت حسي ذكر كرد و گفت: در اين نگاه، رويت با چشم عادي يا چشم مسلح، مورد نظر است که در اين‌باره هم تفاوت نظر فتواي فقهي وجود دارد که برخي فقها ديدن با چشم مسلح را کافي مي‌دانند اما عده ديگر کافي نمي‌دانند. بر اين اساس اگر مرجع تقليدي برايش ثابت شد که ماه با چشم مسلح مانند تلسکوپ و دوربين رويت شده است، اعلام مي‌کند که روز بعد اول ماه جديد است اما براي مجتهد ديگر يا مقلد آن مجتهد يا مرجع که رويت با چشم مسلح را کافي نمي‌داند، اول ماه ثابت نشده و آن روز را بايد آخر ماه قبل بداند.

حجت‌الاسلام والمسلمين فلاح‌زاده تاكيد كرد: اگر شخصي مقلد مرجعي است که فرضا رويت با چشم مسلح را کافي نمي‌داند و شخص بداند که حاکم براساس رويت با چشم مسلح حکم کرده است؛ اينجا نمي‌تواند تبعيت کند اما مخالفت هم نمي‌تواند بکند و اگر آن مخالفت نباشد اختلافي پيش نخواهد آمد.

مسوول ستاد ترويج احکام در پاسخ به سوالي در مورد ميزان زكات فطر ماه مبارك رمضان گفت: فقها فرموده‌اند که احتياط پرداخت قوت غالب است که البته برخي فقها احتياط واجب دارند و برخي احتياط مستحب، يعني آنچه را بيشتر مصرف دارند، پرداخت کنند. بر اين اساس بايد ببينيد قوت غالب چه چيزي است كه بر اين اساس ميزان زکات فطره براي هر نفر سه کيلو گندم، خرما، برنج و مانند آن خواهد بود.

وي افزود:براي پرداخت زكات فطره نياز به پرداخت جنس نيست بلكه در زکات فطره، پرداختن قيمت اشکالي ندارد و مي‌توان قيمت سه کيلو گندم، خرما يا برنج را به نيت زکات فطره پرداخت.

رييس مرکز موضوع شناسي احکام فقهي حوزه علميه قم درخصوص زمان پرداخت زكات فطره گفت: زمان پرداخت زکات فطره از شب عيد فطر تا ظهر روز عيد است و در اين فاصله بايد پرداخت شود و احتياط هم آن است که پيش از نماز عيد زکات فطره را بپردازد و عمدا نبايد تأخير شود و حتي فرموده‌اند اگر کسي دسترسي به فقير ندارد و امکان مصرف زکات فطره در مصارف او نيست بايد آن را جدا کرده، کنار بگذارد که بعدها به مصرف برساند.

وي تاكيد كرد: پرداخت زکات فطره واجب و خواندن نماز عيد مستحب است، خواندن نماز عيد فطر مشروط به پرداخت زکات فطره نيست.

حجت‌الاسلام والمسلمين فلاح‌زاده افزود: پرداخت زکات فطره تنها به کساني که در ماه رمضان روزه گرفته‌اند اختصاص ندارد، حتي کساني که نسبت به روزه عذر داشته‌اند و يا از روي عمد و غيرعمد روزه نگرفته‌اند، زکات فطره بر آنان واجب است.

 

منبع: پارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1225
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 6 مرداد 1393
گفت و گوی پیش رو شاید صریح ترین گفت وگوی سردار سرلشکر رحیم صفوی، مشاور عالی و دستیار نظامی مقام معظم رهبری و فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد. سردار صفوی به گفته خودش امضایش پای تمام عملیات های 8 سال جنگ است، ناگفته های مهمی از ادامه جنگ بعد از عملیات بیت المقدس و پذیرش قطعنامه 598 دارد.


** ســؤال اول این که استراتژی ها یا راهبردهای دفاع مقدس چه بود؟ (از اول شــروع جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و از الی بیت المقدس به بعد). اگر راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مقطعی تغییر کرده، دلایل این تغییر را هم برشماری کنیم که استراتژی جمهوری اسلامی به چه دلیل تغییر کرد؟ عوامل مؤثر این تغییر اســتراتژی چیســت؟ با توجه به این که جنابعالی از فرماندهان دفــاع مقدس بودیــد، در آن مقطع جزو تصمیم گیرندگان جنگ بودید، بر اوضاع سیاسی و نظامی مسلط بودید و در جریان روال تصمیم گیری ها بودید، این را به عنوان ثبت در تاریخ و استفاده در رسانه در حال تدوین داشته باشیم؟ 

در زمان عملیات الی بیت المقدس، من جانشین فرمانده کل سپاه در جنگ بودم؛ یعنی مسئولیت اصلی ام «معاون عملیات کل ســپاه» بود. از سال 1360، عضو شورای عالی سپاه و معاون عملیات کل سپاه بودم اما در جنگ، جانشین فرمانده کل سپاه (جانشین آقا محسن) بودم و اکثر طرح های عملیاتی با امضای من بود. آقای شمخانی به عنوان قائم مقام آقا محسن در تهران، سپاه کشوری را اداره می کرد و من تقریبا در جنگ بودم. 

راجع به ســؤال اول تان؛ آیا استراتژی حضرت امام یا راهبرد ایشان از اول جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و تا پایان جنگ تغییر کرد یا تغییر نکرد؟ از نظر من از ابتدای جنگ تا آخر جنگ، راهبرد امــام، «راهبرد دفاعی» بود و هیــچ تغییری در راهبرد حضــرت امام که برمبنای دفاع بود، به وجود نیامد. یعنی حتی ورود به سرزمین عراق را امام دفاع می دیدند نه تهاجم. در مبانی اسلامی، «تهاجم» یعنی شروع جنگ. شروع به معنای پیشروی علیه یک سرزمین و تصرف آن تهاجم با «دفاع» فرق دارد. شاید در اعلامیه‌های حضرت امام هم این موضوع باشــد. امام تا آخر، جنگ را برمبنــای دفاع اداره کردند. از نظر من، هم راهبرد امام بزرگوارمان و هم راهبرد نیروهای مســلح- که تابعی از راهبرد ایشان بود، مخصوصا سپاه پاسداران- تا عملیات حلبچه، یعنی، ســال 1367 و آخر جنگ، راهبرد یا استراتژی دفاعی بود. ولی تغییر تاکتیکی داشتیم. ما در تاکتیک، متناسب با شرایط جنگ، تغییراتی را می دادیم. یکی از این تاکتیک ها، ورود به خاک عراق بود، آن هم با اذن امام که در این مورد بحث خواهیم کرد. بنابراین در رابطه با سؤال اصلی تان که آیا راهبرد حضرت امام نســبت به مبانی دفاع یا استراتژی دفاع، تا آخر جنگ تغییری کرد یا نه، من با اطمینان قلب به شــما می گویم تا آخر جنگ، راهبرد امام و راهبرد سپاه پاسداران راهبرد دفاعی بود و تغییر در تاکتیک های نظامی و عملیاتی در صحنه میدان جنگ بود، والا راهبرد، راهبرد دفاعی بود. 

آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

** یعنی راهبرد نظامی ما از ابتدای شــروع جنگ تا پذیرش قطعنامه، همان راهبرد دفاعی بود؟ 

هم راهبرد امام و هم راهبرد ســپاه پاسداران- و بهتر بگویم راهبرد جمهوری اسلامی- «راهبرد دفاعی» بود. 

** در مورد راهبردهای مطــرح در طول دفاع مقدس بیشتر توضیح بدهید. 

بایــد دید در آن زمان، در رابطه بــا ورود به خاک عراق، چه استدلال هایی وجود داشته اســت. به نظر من، هدف اساسی و غیرقابل تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران، حفظ نظام، حفظ  منافع ملت، حفظ سرزمین و رسیدن به اهدافی است که حضرت امام مدنظر داشــتند. در مقابل این اهداف جمهوری اســلامی، تهدیدات خارجی و ناامنی های داخلی وجود داشــت که اینها را تهدید می کرد. مطلب اول این که، جنگ یکی از این تهدیدات خارجی است که «نظام سیاسی» را به خطر می اندازد. ناامنی های داخلی هم یکی از عوامل به خطر انداختن نظام سیاسی است. مطلب دوم این که؛ جنگ ها را «رهبران سیاسی» کشورها شروع می کنند و بعد هم به اتمام می رسانند. در حقیقت، جنگ ها ادامه سیاست رهبران سیاســی اســت. هدف نهایی جنگ ها، اعمــال «اراده سیاسی» یک دولت بر دولت دیگر است که موجب تصرف زمین می شود مثل اروندرود که یکی از اهداف جنگ ایران و عراق بود و با دستیابی عراق به آن، منبع اقتصادی و امتیاز خوبی نصیب عراقی ها می شد. برای متوقف کردن جنگ توسط کشوری که مورد هجوم قرار گرفته است، چند راهکار وجود دارد: یکی این که با تضعیف قدرت تهاجمی دشــمن به وسیله ابزار نظامی ارتش، نظام سیاسی آن کشور را منهدم کنیم تا رهبران سیاسی دولت مهاجم، برای ادامه نبرد قدرتی نداشــته باشند یا این که رهبران سیاسی، مناطقی را از دســت بدهند که احســاس خطر بکنند. 

وقتی که ما مثلا در ســال 1365، بصره را تهدید کردیم، آن شــهر را به تصرف در نیاوردیم، ولی عراقی ها احســاس خطر کردند و وقتی ما به 17-18 کیلومتری بصره رســیدیم، آن شهر را ناامن کردیم به طوری که شــهر بصره زیر توپ‌رس توپخانه ما قرار گرفت. این از نظر سیاســی، یعنی این شهر دیگر ناامن است و سقوط کرده است. اگر رهبران سیاسی احساس کنند که با تصرف منطقه ای، فشاری به آنها بیاید، این فشار موجب تضعیف دولت می شود. در این جنگ، عراقی ها 500 تا 600 هزار نفر تلفات داشتند و این در کتاب «طولانی ترین جنگ» در بحث تلفات عراقی ها آمده است. عراقی ها در فاو 50 تا 60 هزار نفر کشته دادند که برای تلفات این عملیات، جلال طالبانی پیام فرستاده بود. در عملیات کربلای 5 و 8 هم عراقی ها 50 هزار نفر تلفات دادند که این عملیات ها در ادامه عملیات فاو بود. ایران هم در این عملیات ها، شهید و 25 هزار نفر مجروح داد که در جلد سوم کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ تحمیلی» این مطلب آورده شده است. حالا با این مطالبی که عرض کردم، من هنوز معتقد هستم که سیاست امام به عنوان رهبر و فرمانده کل قوا و مرجع تقلید، «سیاست دفاعی» بوده است. در این رابطه من دلایلی دارم که این دلایل را می توان در صحبتهای حضرت امام پیدا کرد.

قبل از سال 1364، خدمت امام رسیدیم و معضلات عبور از اروندرود را خدمتشان عرض کردیم. ایشان چند جمله فرمودند؛ از جمله این که: فرمانده کل قوا خداست. همان خدایی که به شما امر کرد نماز بخوانید، به شما امر کرد که دفاع کنید. پس ببینید، امام در تمام  صحبتهایشــان و در تمام بیانیه‌هایشان صحبت دفاع را بیان کرده‌اند و حالت دفاعی داشته‌اند. حالا هر اسمی که می‌خواهید روی آن بگذارید؛ دکترین یا سیاست دفاعی. بالاخره امام رهبر و مسئول جنگ و صلح بود. در قانون اساسی، در رابطه با جنگ و صلح و پذیرش آن هم، قوانینی آورده شده است.

مطلب آخری که  میخواهم عرض کنم، این اســت که من ایــن را قبــول دارم که در رابطه با تــداوم جنگ و چگونگی به پیروزی رســاندن آن و سرنوشت جنگ، بین زیرمجموعه امام، یعنی رهبری سیاســی به طور خاص و آقای رفسنجانی که از ســال 1362 به عنوان فرمانده جنگ از طرف امام منصوب شد و فرماندهی نظامی بخصوص سپاه، اختلاف نظر وجود داشت.

** سال 1362 یا قبل از آن را می‌گویید؟

من تصورم قبل از سال 1362 است و از آن سالها بود که این مســأله به صورت مشخص بیان شد. اسناد آن هم هست. بروید ببینید که آقای هاشــمی، فرماندهان را جمع کرد و گفت: شما باید این عملیات را انجام بدهید، دیگر به شما کاری نداریم. این صحبت را آقای هاشمی نه تنها در سال 62، بلکه در سال 63  و 64 هم به فرماندهان ارتش  می‌گفت. ایشان می‌گفت: شما این عملیات را با موفقیت انجام دهید و دیگر به خانه‌هایتان بروید؛ ما جنگ را به روش سیاسی تمام  می‌کنیم.

** بعد از موفقیت در عملیــات الی بیت‌المقدس، چه اتفاقاتی افتاد که منجر به طراحی عملیات رمضان و ورود به خاک عراق شد؟ یعنی همان تغییر تاکتیکی که شما می‌فرمایید، در این مقطع بود؟ آیا ما تغییر تاکتیک‌مان دفع متجاوز بود یا اخــراج متجاوز؟ رفع تصرف بود یا تعقیب و تنبیه متجاوز؟ آیا بالاخره این اتفاق افتاد؟

در آن دو جلسه‌ای که خدمت حضرت امام تشکیل شد، ایشان شرایطی را برای ورود به خاک عراق مشخص کردند؛ مثل عدم آسیب رساندن به مردم عراق یا این که ایران، مثلا به دنبال توسعه ارضی و تصرف سرزمین عراق نباشد. همچنین امام فرموده بودند که افکار دنیا و کشورهای عرب و مردم عراق، علیه شما تحریک نشــوند. من از جزئیات آن دو جلسه مطلع نیستم و بهتر است آن را از امثال آقای هاشمی رفسنجانی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، آقای میرحسین موسوی و آقای موسوی اردبیلي که احتمالاً در آن جلســه بودند، سؤال کنید. ولیکن آنچه که من فکر میکنم از نظر مســائل نظامی و از نظر مسائل سیاسی، آن هم در آن مقطع، در مقطع ســال1361، از نظر سیاســی باید بدانیم که جنگها توســط رهبران سیاسی شــروع می‌شود و توسط رهبران سیاسی پایان پیدا می‌کند و ختم می‌شود. 

رهبران سیاسی آغازکننده جنگ و ختم کننده جنگ هستند و نیروهای نظامی، زیرمجموعه رهبران سیاســی هستند تا زمانی که اراده رهبری سیاسی شکسته نشود، دست از ادامه جنگ  نمی‌کشد. ما برای شکست دادن عراق، باید اراده صدام را می‌شکستیم تا تن به آتش‌بس و قرارداد 1975 بدهد. برای شکستن اراده سیاسی صدام، باید ارتشش را منهدم می‌کردیم. یا انهدام ارتش عراق، یا رســیدن به یک مراکزی که از نظر سیاسی، عراق احساس کند دیگر در خطر فروپاشی نظام سیاسی است.

درباره مورد دوم، ما برای رسیدن به آن هدف، بصره را هدف قرار دادیم؛ چرا بصره؟ برای این که در توان ما بود و دومین شهر عراق بعد از بغداد بود. یعنی اگر بصره سقوط می‌کرد، دیگر ادامه حیات سیاسی صدام برایش مشکل بود. همچنین تنها راه ترانزیت نفت عراق، از این منطقه است (البته بیشترشان). دو تا خط لوله نفت هم که یکی، خط نفت ســوریه از راه زمین است و یکی از طریق ترکیه به اسرائیل، در همین منطقه بود.

ما در سال1361  که عملیات الی بیت‌المقدس را به پیروزی رساندیم و به مرز رسیدیم، هیچ سازمان بین‌المللی مثل شورای امنیت ســازمان ملل متحد، حاضر نبود به ایران تضمین لازم را بدهد که اگر ما متوقف شدیم، او شروع به تجاوز  نمی‌کند. یعنی همین کاری که کردند؛ وقتی قطعنامه را پذیرفتیم، آنها مجدداً بــه ما حمله کردند. ما قطعنامه 598 را پذیرفتیم ولی عراقیها مجدداً برای گرفتن خرمشهر به ما حمله نظامی کردند و از غرب هم منافقین را راه انداختند آوردند کرمانشاه. منافقین با حمایت و پشتیبانی هوایی و پشتیبانی توپخانه صدام وارد ایران شدند تا کرمانشــاه را بگیرند.

ببینید هیچ اطمینانی به او نبود که اگر ما پذیرفتیم، او ادامه ندهــد. این در حالی بود که در پایان جنگ، 16 لشــکر درست کرده بود. یک میلیون نیروهایش را مسلح و آماده کرده بود، در حالی که ما نیروهایمان داوطلب بودند و مثلا اگر می‌گفتیم بروند، دیگر می‌رفتند و امیدی نبود که برگردند. اکثر نیروهای ما سپاه و نیروهای بسیجی و داوطلب بودند. باز در سال 1361، از نظر قطعنامه‌هایی که تصویب کرده بودند، هیچ قطعنامه‌ای نبود که طبق آن هیأتی بیاورند و متجاوز را روشــن کنند تا معلوم شــود آغازکننده جنگ چه کسی بوده است. در این زمان، یک نیروی بین‌المللی هم نبود که بین ما و عراق قرار گیرد تا حقوق ایران تضمین شود. 

منظورم از حقوق ایران، یعنی حق خســارات وارد شــده به ایران که روشن نبود. در حالی که قطعنامه 598 زمانی که ما به دروازههای بصره نزدیک شــدیم- یعنی بعد از عملیات کربلای 5- تصویب شــد که در آن معین شده بود: نیروهای یونیماک در مرز ایران و عراق مستقر می‌شوند. همچنین نوشته شده بود که دبیرکل سازمان ملل متحد، خاویر پرز دکوئیار، معین خواهد کرد که چه کسی متجاوز است. ایشان هم در آخرین روزهای ریاستش و در آخرین ساعاتش، اعلام کرد که عراق را به عنوان متجاوز می‌شناسد. برای ایران از نظر سیاسی بسیار مهم بود که دبیرکل سازمان ملل، عراق را به عنوان متجاوز شــناخت. این یعنی: ایران حق گرفتن خسارت جنگی دارد. ما در اوج پیــروزی بودیم؛ کربلای 5 اوج پیروزی ما و رســیدن به  دروازه‌های شرقی بصره بود. بنابراین در سال 1361، هیچ کس از نظر سیاسی، تعهد کافی بین‌المللی بین ایران و عراق نداده بود.
آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

** در آن مقطع که یکسری از سران کشورهای عربی به ایران آمدند و چند نفر از هیأتشان با امام ملاقات کردند و نماز هم پشت سر امام خواندند ، می‌گویند پیشنهاد داده‌اند که ما خسارت جنگ را می‌دهیم.

در حد حرف، این را گفتند ولی در عمل هیچ اقدامی نکردند؛ هیچ اقدامی.

** منظورتان از اقدام عملی چیست؟

این که مثلاً یک نوشته، تعهدنامه بین‌المللی یا تعهدنامه کتبی به ایران بدهند؛ فقط در حد حرف بود. هیچ ضمانتی برای توقف ارتش عراق و این که مجدداً به ایران حمله نکند، وجود نداشت. حتی یک تعهد کتبی راجع به خســارات جنگی وجود نداشت؛ هیچ تعهدی، نه منطقه‌ای نه بین‌المللی برای این دو تا مســأله وجود نداشت: یکی این که مجدداً به نفع عراق نباشد و دیگری این که خسارت ایران پرداخت شود.
از نظر نظامی هم یک استدلال وجود داشت. در مرز شلمچه، این منطقه، منطقه قابل دفاعی نبود و ما برای اطمینان از دفاع، باید به سمت منطقه  شــط‌العرب تا دجله می‌رفتیم. این خط، قابل دفاع بود و با شــرایطی که امام فرموده بودند- که به مردم آسیب نرسد- منطبق بود. ما آنچه که در عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 1، خیبر، کربلای 5 و حتی عملیات فاو انجام دادیم، در حقیقت بنا بر همان شرایطی بود که امام فرموده بودند: جایی بروید که مردم نباشند. در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر10  که شما خاطرتان  می آید، مردمی در شمال منطقه چزابــه و ارتفاعات حمرین نبودند. 

در عملیات خیبر و بدر که تا دجله و فرات و تا هور رفته بودیم، مردمی آنجا نبودند. یا در سال 1364، وقتی که فاو را گرفتیم، مردمی آنجا نبود. یعنی ما آن شــرایطی را که امام گفته بودند، رعایت میکردیم و از همه مهمتــر، اینهایی که می‌گویند امام مخالف ادامه جنگ بود، بعد از عملیــات رمضان یا در حین آن، امام اعلامیه و بیانیه‌ای صادر کردند و مردم بصره را دعوت به همکاری با نیروهای مسلح ایران کردند. امام یک رهبر عادل، یک رهبر صادق و یک مرجع تقلید برای همه مسلمانان جهان بودند و همین طوری که نمی‌آمدند اعلامیه بدهند. ایشان قبول داشتند که ما وارد شویم و ورود ما را به دفاع می‌دیدند. البته این تصور هم هست که امام، رهبری صدام را یک رهبری غاصب می‌دانستند و حکومت صدام را یک حکومت غاصب. شاید در ذهن مبارکشان این بود که ما بتوانیم این رهبری غاصب را از سر ملت عراق کم کنیم. شاید- البته شاید- این که امام در آن بیانیه‌های پایان جنگ، فرمودند: «جنگ، جنگ تا رفع فتنه»؛ علتش همین بوده.

تقریباً در هر عملیات، امام بیانیه می‌دادند. سال 1364، قبل از عملیات والفجر8 در منطقه فاو، در جماران خدمت امام رسیدیم. جمعیت کمی هم بودیم. کل عملیات را از روی نقشه شرح دادیم و امام هم شــاید بیش از نیم ســاعت، با آن سن و سالشان، با دقت گوش کردند. من این را برای شما می‌گویم؛ حتی ما گفتیم: آقا! ممکن اســت مثل عملیات خیبر و بــدر، برویم آن طرف و برگردیم و یک تعدادی شــهید بدهیم و تعدادی را جا بگذاریم، یعنی مفقودالاثر. می‌دانی امام چه فرمودند؟ فرمودند: اصلا فرمانده کل قوا خداســت؛ آن خدایی که به شما امر کرده، دستور داده نماز بخوانید، همان خدا به شما امر کرده دفاع بکنید. شما بروید، مطمئن باشــید که پیروزید و من هم خواهم آمد و با شما نماز خواهم خواند. نمیدانم این  صحبتها در صحیفه آمده یا نه، اما دقیقاً در ذهنم هست که امام فرمودند: مطمئن باشید که پیروزید و من می‌آیم با شما نماز  می‌خوانم.

پس امام تا آخر، جنگ را دفاع می‌دیدند، تجاوز نمی‌دیدند و می‌خواستند اگر قدرت نیروهای نظامی رسید، آن حاکم جاعل ظالم، یعنی صدام را ســرنگون کنند و ملت شیعه عراق را از شر او خلاص کنند. در مبانی ما، امام که تنها متعلق به سرزمین ما نبود، امام که به یک چارچوب سرزمینی تعلق نداشت. امام مال مسلمین بود، رهبر مسلمین جهان بود، رهبر شیعیان جهان بود؛ امام عرق این جوری نداشت. مثلاً عراق را هم جزو بلاد اسلامی می‌دانست. به هر جهت من با اطمینان به شما  می‌توانم بگویم که ما از نظر نظامی، در شــلمچه قابلیت پدافند نداشتیم و باید ادامه می‌دادیم.

** بعد از عملیات الی بیت‌المقدس، صدام یک بیانیه‌ای می‌دهد که به «بیانیه صلح» معروف است. می‌گوید ما قبول داریم و دیگر برمی‌گردیم سر مرزهای بین‌المللی و دعوت می‌کند به صلح. این را شــما چگونه تفسیر می‌کنید؟

فکر میکنم صدام همان ماه سوم یا چهارم جنگ متوجه شد که نمی‌تواند در این جنگ پیروز شود. یعنی به خطای استراتژیک خودش در رابطه با این که لشکرهای نظامی‌اش را در طول مرز پخش کرده، پی برد. شاید اگر آن 12 لشکر اول جنگش را تمرکز داده بود، حداقل آبادان و خرمشهر را گرفته بود. تازه نمی‌گویم که اهواز را می‌توانست بگیرد. پشت سر لشكر 33 زرهی که دو تیپ تکاور هم بود، ســه لشکر دیگر داشت و حداقل آبادان را- حتی اهواز را  نمی‌گویم-  حتماً گرفته بود. حتی می‌دانید از بهمنشیر هم عبور کرد. صدام در چند ماه اول جنگ، متوجه شد که نمی‌تواند از پس جمهوری اسلامی ایران برآید.

جمعیت آن روز عراق، یک چیزی حدود16  میلیون نفر بود، جمعیت ما هم 40 میلیون نفر. سرزمین عراق یک چهارم ایران اســت. ایران یک میلیون و 648 هزار کیلومترمربع بود و عراق 480 هزارکیلومترمربع؛ یعنی سرزمینش، یک‌چهارم و جمعیتش یک‌ســوم ایران بود. قدرت نظامی و بسیجش هم، به نظر من، نســبت به ما کمتر بود. امام قدرت سربازگیری زیادی داشتند. ما حدوداً دو میلیون بسیجی را در جنگ شرکت دادیم. از طرف دیگر، نیروی سپاه پاسداران و توسعه سازمان رزمی سپاه، برای عراقیها غیرقابل تصور بود. در پیش‌بینی‌هایشان، سپاه پاسداران به عنوان سازمان رزم نبود؛ مثلا روی ارتش حساب می‌کردند. در اســناد ارتش عراق که بعد از جنگ به دســتمان افتاده، همین موضوع هســت که اصلا سپاه را جزو سازمان رزم نمی‌شــناختند. بنابراین در عملیات الی‌بیت‌المقدس، امام در اعلامیه خود می‌فرمایند: صدام به این نتیجه رسیده که در مقابل ایران شکست خواهد خورد، لذا از نظر سیاسی، پرچم صلح‌طلبی را بلند کرد که بتواند بر ایران پیش‌دســتی کند والا در ته دلش، واقعاً این نبود که جنگ با ایران را پایان دهد.

** یکی از دلایلی که ما موفق نبودیم و نتوانســتیم از پیروزی عملیات الی‌بیت‌المقدس استفاده کنیم، ضعف دیپلماسی ما بود. یعنی با این موفقیتی که در عملیات الی‌بیت‌المقدس به آن دست پیدا کردیم، باید دیپلماسی فعال و تهاجمی می‌داشتیم تا بتوانیم به اهداف خودمان برسیم و جنگ حداقل تا 5 یا 6 سال طول نکشد. این ادعا تا چه اندازه‌ای می‌تواند درست باشد؟

ضعف سیاســت خارجی یا دیپلماسی سیاســی ایران را ما در طول جنگ داشــتیم، هم اکنون هم داریم. شــما فکر میکنید دســتاوردهایی که در افغانســتان ، در عــراق، در لبنان و در فلسطین داریم؛ آیا سیاست خارجی ما، نمی‌تواند آنها را تبدیل به یک منفعت سیاســی برای ایران بکند؟ هم اکنون هم حتی نمیتواند. بنابراین در طول جنگ، ضعف دیپلماســی خارجی داشــتیم. برعکس عراقیها که خیلی در دیپلماسی‌شان فعال بودند، ما تجربه سیاسی نداشتیم. این تنها به فرد برنمی‌گردد؛ آن بدنه کارگزاران سیاست خارجی و دیپلمات‌های ما در کشورهای مختلف، از یک مدیریت و بدنه قوی در سیاست خارجی برخوردار نبودند. لذا همراه با پیروزی‌هایی که در میدان جنگ به دســت می‌آوردیم، نمی‌توانستند این پیروزی را تبدیل به منفعت سیاسی کنند. بله؛ من این ضعف را قبول دارم.

آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

** برخی از گروه‌های سیاســی از جمله نهضت منحله آزادی، ادامه جنگ بعــد از عملیات الی‌بیت‌المقدس را نامشروع و غیرشــرعی می‌دانستند و در این رابطه اطلاعیه دادند. برای حضرت امام هم نامه نوشتند. نظر جنابعالی چیست؟

نهضت آزادی‌ها، به معنی واقعی، ملی‌گرا که دلسوز ملت ایران یا سرزمین ایران یا حتی وطن‌پرست باشند، نیستند. اینها اعتقاد به سرزمین و ملت ایران داشتند. در اعتقادات اسلامی‌شان هم با حضرت امام فاصله داشــتند. دركي كه اینها از اسلام داشتند، با دركي كه امام به عنوان یک مرجع جامع و فقیه جامع‌الشــرایط داشتند، متفاوت بود. آنها با اسلام امام که «اسلام ناب محمدی» بود، فاصله داشتند و تا اندازه زیادی، تابع سیاست‌های قدرتهای بزرگ مثل امریکا بودنــد. نهضت آزادیها اگر عرق ملی و عرق میهن داشتند، چرا یک نفرشان در جنگ شرکت نکرد؟ آن وقتی که شهرهای ایران اشغال شد، چند نفر از این نهضت آزادیها در جنگ شرکت کردند؟ چند نفرشان شهید شدند؟ شهدایشان را نام ببرند. اینها اگر واقعاً  ملی‌گرا و وطن‌دوست بودند، بیایند بگویند تــا قبل از الی‌بیت‌المقدس، چه کمک مالی را به جنگ کردند؟ اینجاست که آدم واقعاً  می‌فهمد در مبانی حکومتداری‌شان با امام فاصله داشتند.

رئیس آنها، مرحوم آقای بازرگان که یک مسلمان خوبی هم بود، من خاطرم هســت که همان اوایل انقلاب، ایشان در اداره حکومت با امام اختلاف نظر داشــت. ایــن جمله مال مرحوم مهندس بازرگان اســت: فرق ما با امام این است که ما اسلام را برای ایران می‌خواهیم، امام ایران را برای اســلام می‌خواهد. آنها می‌گویند ما اسلام را در چارچوب جغرافیایی ایران می‌خواهیم. یعنی دیگر کاری به ملت فلسطین و ملت‌های اسلامی ندارند. خب یک فقیهی مثل امام که نایب امام زمان(عج) است، نمی‌تواند فقط به سرنوشت ملت ایران فکر کند و به سرنوشت مردم فلسطین فکر نکند.

دومین مطلب را از آقای مهندس بازرگان برای شما می‌گویم. اوایــل انقلاب بود، آقای مهندس بازرگان نخســت وزیر موقت ایران بود ما در اصفهان ســپاه پاســداران را تشکیل داده بودیم. اولین استاندار ما آقای دکتر واعظی بود. من در استانداری پیش آقای واعظی بودم که آقای مهندس بازرگان زنگ زد به ایشان و گفت: به چه حقی اموال امریکایی‌ها را آنجا نگه داشته‌اید؟ دادگاه انقــلاب حکم داده؟ در اصفهان بیــش از 20 هزار امریکایی در هلی‌کوپترسازی و جاهای دیگر بودند. در شهری که الان اسمش را گذا شته‌اند شا هین‌شــهر، زندگی  می‌کردند؛ مدرسه داشتند، دانشگاه داشتند، تمام شهر در اختیارشان بود. اموال آنها را آنجا مصادره کردند. آقای مهندس بازرگان به استاندار اصفهان دستور داد که تمام آن اموال را بار کامیون کنید و بیاورید فرودگاه مهرآباد و بفرستید امریکا؛ همین کار هم انجام شد. در حالی که میلیاردها دلار از سرمایه‌های ایران در امریکا بلوکه شده بود.

بنابراین مــن واقعاً نهضت آزادی‌ها را در راســتای این که به منافــع ملی و مصالح ایــران توجه کننــد و خدمت کنند، نمی‌دانم و موضعگیری آنها را تابعی از موضعگیریهای امریکا یا سیاســتهایی که علیه ایران بود، میدانم. البته سر و و ضعشان اسلامی نشان می‌داد.

** در همین رابطه، نهضت آزادی بیانیه‌های زیادی دارد و واقعاً بیانیه‌های بسیار تند و خیلی عجیب و غریبی است. خطاب به حضرت امام، بیانیه‌های بسیار تندی دارد و این که تمام نظرات حضرت امام را زیر سؤال برده است. مثلاً در یکــی از این بیانیه‌ها چنین می‌گوید: «اما در اجرا و تداوم جنگ، غیر از مرحله دفاعی مشروع و قانونی اولیه که صدام و ارتش او را دچار شکست و خواری و مجبور به فرار گرداند، دولت عراق خواهان صلح و آماده برای پرداخت غرامت گردید.» بعد هم می‌گوید: "ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / این ره که تو می‌روی به ترکستان است"، با همه این مســائل و شــناختی که بود، چرا امام برخوردی با اینها نمی‌کردند؟

عراق هیچ وقت آماده پرداخت غرامت نبود. امام اینها را چند نفر پیرمرد و یک گروه بی‌خاصیت وابسته که نفوذی هم در مردم نداشتند، می‌دانستند. اینها یک گروه  بی‌خاصیت وابسته بودند که اسلامشان، اسلام امریکایی بود. اینها واقعاً مدیریت‌شان هم با مدیریت امام متفاوت بود و اصلا روحیه انقلابیگری نداشتند و هیچ گاه انقلابی نبودند. سال 1356 بود. من ســال1354 از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم و دو سال، افسر وظیفه در تیپ 55 هوابرد شیراز بودم و در حال مبارزه با رژیم شاهنشــاهی. آمدیم با بعضی از بزرگان در مورد این که چگونه باید مبارزه را علیه رژیم شاه ادامه بدهیم، حضوری صحبت کردیم. یکی خدمت آ یت الله بهشتی رسیدیم در منزلشــان و یکی هم خدمت آقای مهندس بازرگان در یک شــرکت مهندسی، در همین خیابان شــاهرضا که الان خیابان انقلاب است. خاطرم هست که آیت الله بهشتی ساعت 11 صبح وقــت داده بودند تا30 /11. من از دوره دانشــجویی ایشــان را می‌شناختم. منزلشان قلهک بود و من 10 دقیقه دیر رسیدم. تا زنگ در را زدم، بدون عبا آمدند دم در و گفتند: «جناب آقای صفــوی! 10 دقیقه دیر آمدی! اگر در این 20  دقیقه باقی مانده، مطالبتان حل می‌شــود که هیــچ، والا بروید دفعه دیگر. واقعاً نظمی که این بزرگوار داشت، عجیب بود. گفتم حاج آقا ، در این 20 دقیقه حرفهایم را  می‌زنم. گفتم خدمتشــان که ما، یک عده دانشجویی هستیم که فارغ‌التحصیل شده‌ایم و سربازیمان تمام شــده. الان می‌خواهیم مبارزه مسلحانه را علیه رژیم شاه شروع کنیم و آمده‌ام اجازه بگیرم برای این که هم اسلحه جمع کنیم، هم خریداری کنیم و هم مبارزه مسلحانه را شروع کنیم؛ برای کسب تکلیف آمده‌ایم. 

ایشان که از قبل ما را  می‌شناختند، فرمودند: تا مرحله  جمع‌آوری سلاح، هر چه می‌توانید جمع کنید. ولی خیلی مراقب این باشید که از بین نروید و شما را دستگیر نکنند. جمع‌آوری سلاح و مهمات را انجام دهید، ولی برای به کار گرفتن اسلحه و عملیات نظامی، باید مورد به مورد اجازه شرعی بگیرید. با این تشویق ایشان، خیلی روحیه گرفتیم. فردای همان روز، رفتم پیش آقای مهندس بازرگان. در همین خیابان شاهرضا. همین سؤال را از مرحوم مهندس بازرگان کردم. ایشان گفت: این حرفها یعنی چه؟ برای چه می‌خواهید بروید دنبال جمع کردن اســلحه؟ شما بروید معلم یک کلاس بشوید، اگر توانستید یک کلاس را یک سال اداره کنید، بعد بیایید پیش من تا بگویم چه کار کنید. اصلاً دنبال مبارزه مسلحانه نباشید. این دو تلقی بود. آقای مهندس بازرگان  می‌گفت بروید معلم بشوید، مدیریت‌تان را ثابت کنید تا بعد در مورد دست به اسلحه شدن و جمع‌آوری ســلاح فکری بکنیم. اصلاً فکر انقلابی و این که  می‌توان نظام شاهنشاهی را شکست داد، نداشت. بنابراین دو نوع تفکر بود. فکر شهید بهشتی، فکر حضرت امام بود که باید نظام شاهنشاهی را سرنگون کرد و فکر اینها این بود که با یک چیز آرامی، مثل رفرم، چنین نظامی را تغییر داد.

** در مورد اواخر جنــگ و انتقال عملیاتها به غرب کشور و موضوع پایان جنگ، مطالبی را بفرمایید.

رهبری جنگ در آن موقع، به صورت مقطعی فکر می‌کرد؛ یعنی این روش را انجام دهیم، بعد به روش سیاسی عمل کنیم. فرماندهان نظامی ارتش هم هیچ استراتژی و دیدگاهی نداشتند. ارتش هیچ عملیات بزرگی را نتوانست به پیروزی برساند. من اینها را می‌گویم که شما بنویسید؛ هیچ اشکالی ندارد. در آن موقع، سپاه قدرت اصلی بود. رهبری سیاسی جنگ وقتی که دید عملیاتهای ما در جنوب به نتیجه‌ای  نمی‌رســد، کار عملیات را به غرب و شمال کشاند و ما دیگر در سال 1364 به غرب رفتیم و به اصطلاح، تغییر استراتژیک دادیم. بنده مخالف این تغییر بودم و صحبت‌هایم ضبط شــده و موجود اســت که مخالفت خود را ا علام کرده‌ام. به دلیل مخالفت من، آقا محســن ما را در جنوب نگه داشت که ادامه عملیات فاو را طرح‌ریزی کنیم. البته خدا بعضی از دوستان را هدایت کند که در قرارگاه رمضان بودند و آقا محسن را تشویق  می‌کردند که به غرب بیاید، ولی بنده  می‌دانستم که این تغییر استراتژیک، اشتباه است. به طور خاص، آقایان محمد جعفری و ســلطان‌منش را می‌گویم که از فرماندهان ســپاه بودند. اینها از فرماندهان قرارگاه رمضان بودند و آقا محسن را تشویق می‌کردند که: بیا برویم و در غرب عملیات بکنیم؛ کرکوک را بگیریم، سلیمانیه را بگیریم. در حالی که حتي به سلیمانیه هم نرسیدیم. هرچند كه اگر به سلیمانیه هم  مي‌رسیدیم، ارزش نداشت. یعني اگر ما یک کیلومتر در شلمچه پیشروی م‌یکردیم، ارزش آن برابر بود با پیشروی10  یا 20 کیلومتری در شمال عراق. با این کار، نیرو و قوایمان را تجزیه کرده بودیم. ولی باز هم من، رهبران سیاسی را قبول دارم. بحث من تفاوت بین رهبران سیاسی و رهبران نظامی است که آن را می‌گویم.

آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

رهبری سیاســی  می‌خواهد هر طور شــده، جنگ را تمام کنــد ولی رهبری نظامی  میخواهد جنگ را متقاعد کند. (مثل سال 1367) که آقای هاشمی به آقای رضایی می‌گفت: شما هر برنامه‌ای برای جنگ دارید، اجرا کنید، چون ما چند میلیارد دلار آماده کرده‌ایم تا بدهیم به شما برای هزینه کردن. آقای رضایی و شــمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) در کرمانشاه، نامه‌ای را به اســم آقای هاشمی رفسنجانی تنظیم کردند که این نامه را ایشــان به امام بدهند. این نامه الان هم موجود است. در این نامه، نیازمندی‌های عملیاتی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله این که ما برای 1500 گردان بسیجی، تجهیزاتی را می‌خواهیم. 200 فروند هواپیمای جنگی، یک تعداد  هلیکوپتر و چیزهای دیگر نیاز داریم. وقتی آقایان داشــتند این نامه را برای آقای هاشمی می‌فرستادند، بنده به آقای رضایی گفتم: آقا محسن این کار را انجام ندهید. نسخه اصلی این نامه نزد آقای رضایی است و یک نسخه هم به آقای هاشمی دادند.

در اواخر جنگ، وقتی عراقی‌ها به فاو حمله کردند، بنده مجبور شــدم با یک دستگاه  هلیکوپتر 214، به همراه آقایان قربانی و قاســم سلیمانی به فاو بروم. چون سوخت  هلیکوپتر تمام شده بود، مجبور شدیم با قایق به سمت عراقی‌ها برویم. وقتی عراقی‌ها فاو، شــلمچه و جزایر دیگری را که در دست ایران بود گرفتند، آقای هاشمی و میرحسین موسوی و یکی، دو نفر دیگر نزد امام رفتند و گفتند: از نظر اقتصادی، کفگیر به ته دیگ رسیده و دولت نمی‌تواند هزینه جنــگ را تأمین کند و پولی برای ادامه جنگ نداریم. در مورد این مسائل باید از آقا محسن سؤال کنید، حتی می‌توان از آقای هاشــمی هم سؤال کرد. چون ما از سال 1365 به بعد، میزان فروش نفــت را زیر 10 دلار برده بودیم. آن زمان قیمت نفت چقدر بود؟

** 6 الی 8 دلار بود.

احسنت. براســاس صحبت آقای روغنی زنجانی- که رئیس سازمان برنامه و بودجه بود- بدترین سال اقتصادی کشور، سال 1365 بود که در آن سال، کل درآمد ارزی ما، هفت میلیارد دلار بود. در آن سال، نمی‌توانستیم روزانه بیشتر از یک میلیون لیتر نفت صادر کنیم. از سال 1365 به بعد، فشار اقتصادی روی ایران شروع شد. در آن سال عراقی‌ها کشتی‌های ما را در خارک هدف قرار می‌دادند. یکی از مسئولان می‌گفت که مردم دیگر استقبالی از شرکت در جنگ نمی‌کنند و اعزام نیرو به جبهه‌های جنگ کم شده بود. آقای هاشمی به امام گفتند که وضع اقتصادی ما این است و نامه فرمانده کل سپاه را هم به امام دادند.

** آقای هاشمی از ارتش هم نامه ای گرفته بود؟

این را باید از آقا محسن سؤال کنید. 

** آقای رضایی می‌گویند: این نامه‌ای که ما نوشتیم، در آن ذکر کردیم که اگر اینها هم تأمین نشود، باز هم ما تا آخر ایستاده‌ایم.

یعنی این که ما عاشورایی هستیم و عاشورایی  می‌جنگیم که امام فرمودند: این مطلب شــعاری بیش نیست. در صورتی که آقا محسن  می‌گوید: شبیه این نامه را ما چهار سال پیش هم برای امام نوشتیم. در حالی که چهار سال قبل، ما عملیات فاو را داشتیم. آقا محسن برای امام نوشتند که ما  می‌خواهیم سپاه را توسعه دهیم و نیروهای هوایی، زمینی و دریایی را تشــکیل دهیم. امام بعد از این که با شورای نگهبان مشورت کردند، فرمان تشکیل نیروهای سه‌گانه را صادر کردند که طبق قانون اساسی، این از وظایف رهبری و فرمانده کل قوا بود. ایشان در26 /1/1364 فرمان تشکیل این سه نیرو را به آقا محســن دادند کــه ای کاش این فرمان برای آقای هاشــمی یا رئیس جمهور صادر  می‌شد. آقا محسن با چه چیزی می‌توانســت برود این نیروها را تشکیل بدهد؟ بنده در آن زمان اولین فرمانده نیروی زمینی سپاه شدم. آقای علایی، فرمانده نیروی دریایی و آقای موســی رفان، فرمانده نیروی هوایی شد. بنابراین شما این تفاوت را بین رهبری سیاسی جنگ که آقای هاشمی بود و آقا محسن که رهبری نظامی جنگ بود، می‌بینید. آقا محسن خیلی برای جنگ زحمت کشــید. رهبری سیاسی جنگ، یعنی آقای هاشــمی، با حضرت امام و رهبری نظامی جنگ هماهنگ نبود. به نظر من، آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود و می‌خواست بعد از امام کشــور را اداره کند. لذا می‌خواست قدرت را در دست داشته باشد و شاید پیش خود فکر می‌کرد در این جنگ نباید همه چیز از بین برود. این برای حفظ قدرت خود و ادامه حکومت خودش بود که  نمی‌خواست همه منابع کشور از بین برود.

منبع: رمز عبور
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1521
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

- «محمودرضا بیضایی» (حسین نصرتی)، متولد 18 آذر1360 شمسی در تبریز، به تاریخ  29 دی ماه 1392، در «جهاد مقدس» برای دفاع از حریم «اسلام ناب محمدی(صلوات الله علیه و آله)» و حرمِ «بانوی مقاومت» حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)، به دست «مزدوران سعودی» و «سرسپردگان اسلام آمریکایی» به شهادت رسید.

متن زیر نامه‌ای است از «محمودرضا بیضائی» به همسرش که آن را در شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان در سوریه نگاشته است.بخش هایی از نامه را که ایشان در ابتدا و انتها به احوال پرسی از خانواده و اظهار محبت به همسر و فرزند خود اختصاص داده و جنبه شخصی دارد حذف شده است. او در این نامه، انگیزه حضور خود در جبهه سوریه را به روشنی بیان کرده و در مورد اهداف تروریست‌ها و حامیان آنان از ب راه انداختن این معرکه و وضعیت حساس جهان اسلام و آینده این معرکه در صورت شکست خوردن جبهه مقاومت توضیحاتی داده است:

نامه‌ای که در شب 21 رمضان نوشته شد

بسم الله الرحمن الرحیم

…باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

نمی‌خواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. هم من، هم تو. بحمدالله. خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. الان که این نامه را برایت می‌نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین ِ صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها، بین‌الحرمین ِ دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت‌الحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم. نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش.

نامه‌ای که در شب 21 رمضان نوشته شد

چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار [ما]تن به اسارت [رفتن] آل‌الله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.

واضح‌تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم. اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر می‌شماری.

معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنه‌ای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل. و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است. تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال ها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است. و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری (سلام الله علیها) و خانم رقیه (سلام الله علیها) [حفظ نخواهد کرد] که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.

جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهائیش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور می‌باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام.

نامه‌ای که در شب 21 رمضان نوشته شد

مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآئیم، شرمنده و خجل باید به حضور خدوند و نبی‌اش و ولی‌اش برسیم چرا که مقصریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا [تحقق] وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیماً

ان شاء الله

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1823
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

به نقل از وبگاه حوزه علمیه امام مهدی(عج)، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر این مدرسه دینی به مناسبت ماه مبارک رمضان به شرح دعای ابوحمزه ثمالی پرداخته است که بخش هجدهم آن در ادامه می‌آید:

« فَیَا مَنْ رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا بِإِحْسَانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ وَ نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»

*اعمال؛ انجام تکلیف از سوی ما و پرورش از سوی خدا

بیان شد: همه چیز در دنیا و آخرت به ید پروردگار عالم است، در این دنیا ما را پرورش می‌دهد؛ پس اعمالمان هم متعلّق به خودش است، چون او پرورش داده است. لذا به حقیقت فردای قیامت، انبیاء، معصومین، اولیاء و خصّیصین هم طلب‌کار نیستند، چه برسد به ما؟! هیچ‌کس طلب‌کار نیست.

«وَأَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»، خدا! خودت اشاره کردی که فردای قیامت هم امیدتان به عفو و کرم من باشد، نه به اعمالتان. این، کلّ قضیّه است، اگر انسان این را بفهمد، برنده است.

خدا کند این را ملکه وجودی خود کنیم که بسیار خوشمزه می‌شود. صبح، ظهر، شب، وقتی نماز می‌خوانیم، وقتی روزه می‌گیریم، وقتی خمسمان را می‌دهیم، وقتی ازدواج می‌کنیم و ... یادمان باشد. حتّی در ایّام جهاد مثل ایّام دفاع مقدّس یادمان باشد. یا وقتی به زیارت می‌رویم، یادمان باشد. لذا هر کاری می‌کنیم، یادمان باشد که مربّی اوست و او دارد پرورشش می‌دهد و ما داریم تکلیفمان را انجام می‌دهیم.

این تکلیف‌گرایی باید کد اساسی زندگی ما در فکرمان باشد که ما فقط تکلیفمان را انجام دادیم و این تکلیف هم باید همان‌طور که او بیان فرموده، باشد. عبد همین است. منتها معلوم است نقص در آن است، چون بالاخره ما محدود هستیم و خود ذوالجلال و الاکرام هم می‌داند و از ما انتظار زیادی ندارد. پس ما فقط باید تکلیفمان را انجام بدهیم.

تازه اگر اعمالمان خوب هم باشد؛ یعنی هیچ نقصی نداشته باشد، خودش پرورشش داده است. اگر نقص هم باشد که از ناحیه ماست. پس دیگر طلب‌کار نیستیم. آن‌وقت چنان زندگی شیرین و آرام و متین برای انسان می‌شود که حد ندارد - نکته‌ای هم بنا بود بیان کنم که إن‌شاءالله بعد از این لیالی قدر بیان می‌کنم -

منتها به ما یاد دادند که ببینید عفو خدا یعنی چه. گرچه ما به هیچ عنوان، معانی حقیقی این مطالب، از جمله عفو، کرم، تفضّل، پرورش و نعم خدا و ... را به خوبی نمی‌فهمیم. امّا وظیفه داریم در حدّ خودمان با این صفات الهی آشنا بشویم و تا یک مقداری بفهمیم چیست و درک کنیم «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» .

*دینی که همیشه بر گردن کریم است!

«وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»، لذا یک مقدار راجع به عفو حضرتش بیان کردیم، دو، سه نکته هم راجع به کرم ذوالجلال و الاکرام بیان می‌کنیم که ببینیم کرم چیست که ما فردای قیامت هم جدّی جدّی نیاز به این کرم داریم.

همان‌طور که بیان شد: در قرآن کریم و مجید الهی آمده: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ»، یعنی خداوند ما را هم در کرم و بزرگواری قرار داده است.

یکی از مطالبی که در باب کرم ذوالجلال و الاکرام است، این است که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «الکریمُ یَرى مَکارِمَ أفعالِهِ دَینا علَیهِ یَقضیهِ ، اللَّئیمُ یَرى سَوالِفَ إحسانِهِ دَینا لَهُ یَقتَضیهِ‏»، حضرت به زیبایی نازله کرم را در حدی که ما بفهمیم، توصیف می‌کنند. می‌فرمایند: خصوصیّت کریم - که کرم از همین خصوصیّت به وجود می‌آید و انسان را کریم می‌کند - این است: آن مکارم، کارهای کریمانه و نیک را در افعالش برای خود، دین می‌داند.

کریم، بزرگوار است و می‌گذرد. بیان شده: «الکریم خصلتان، العفو و الامان» کریم، دو خصلت دارد، یکی عفو است و یکی هم اینکه امان می‌دهد. تا کسی به فرد کریم بگوید: ببخشید، می‌گوید: چشم.

حضرت می‌فرمایند: کریم، کارهای کریمانه را یک دینی به گردن خودش می‌بیند که حتماً باید آن دین را ادا کند. از جمله این‌ها، این است که عفو را در وجود خودش، دین می‌داند. یعنی کسی که کریم است، چون خصلت عفو و امان دارد، به خودش نگاه می‌کند، نه به طرف مقابلش.

لذا یک جمله‌ای را بیان می‌کنند که خیلی جالب است و آن، اینکه خصوصیّت درونی کریم این است که «نَظَر شیئاً علی کرامته»، به هر چیز که نگاه می‌کند، با کرامت نگاه می‌کند. به فعل طرف نگاه نمی‌کند، به فعل خودش نگاه می‌کند که فعل خودش هم کریم بودن است.

پروردگار عالم به افعال من و شما نگاه نمی‌کند، به فعل خودش که کریمانه است، نگاه می‌کند که خصوصیّتش هم عفو است و امان می‌دهد. با وجود اینکه تا حالا، من و امثال من، این همه گناه کردیم، خدا شاهد است اگر امان نداده بود، تمام شده بود. پس پروردگار عالم امان می‌دهد.

یک سؤال: ستّاریّت ذوالجلال و الاکرام برای چیست؟ ذوالجلال و الاکرام، ستّار است؛ چون می‌خواهد امان بدهد و إلّا اگر نمی‌خواست امان بدهد، کاری نداشت، پرده را بالا می‌زد، بعد من و تو هم نمی‌توانستیم اعتراض کنیم. اگر هم اعتراض می‌کردیم، می‌فرمود: فعل خودتان هست، فعل من که نیست. این عمل، عمل خود شماست که رؤیت خلق شد، به من چه ارتباطی دارد؟!

امّا ستاریّت ذوالجلال و الاکرام برای این است که می‌خواهد به ما امان بدهد؛ چرا؟ چون کریم است. «الکریمُ یَرى مَکارِمَ أفعالِهِ دَینا علَیهِ یَقضیهِ‏»، کریم این مطلب را دینی برای خودش می‌داند؛ یعنی می‌گوید: اگر من این کار را نکنم، مدیون هستم. خیلی عجیب است!

ببینید من و شما وقتی به کسی دینی داریم، می‌گوییم: باید حتماً دینش را ادا کنم، او گردن من حقّی دارد و ... . پروردگار عالم می‌گوید: من کریم هستم، اگر رفتارم کریمانه نباشد، نمی‌شود. من به طرف مقابلم کار ندارم. شاید طرف مقابل من - نعوذبالله - لئیم باشد، امّا من کریم هستم.

امّا لئیم چیست؟ «اللَّئیمُ یَرى سَوالِفَ إحسانِهِ دَینا لَهُ یَقتَضیهِ‏»، آن فرومایه و پست، اگر در گذشته، به کسی احسان کرده باشد، می‌گوید: او باید حتماً دین من را ادا کند. یعنی شاید یک مقدار کمی احسان کرده باشد، امّا می‌گوید: او باید یک جایی جبران کند. امّا کریم این‌طور نیست.

*چه کنیم از گناه کردن خجالت بکشیم؟

لذا کریم نمی‌گوید: شما عمل انجام دهید که من به عمل شما جبران کنم. بعضی از عرفای عظیم‌الشّأن تعبیری دارند که این، براساس فرمایش امیرالمؤمنین است، می‌گویند: اصلاً فرض کنیم جهنّم و بهشتی نبود، همین که من مخلوق ذوالجلال و الاکرام هستم، می‌طلبد که من پروردگار عالم را عبادت کنم و پروردگار عالم هم فرض می‌کند که بندگانش اصلاً هیچ عملی انجام ندادند، آنچه که در وجود ذوالجلال و الاکرام است، کرم است، لذا کار او کریمانه است. پس به افعال ما کاری ندارد.

امّا حالا که به افعال ما کاری ندارد، پس ما چرا افعال را انجام می‌دهیم؟ یک‌باره ما را بی حساب و کتاب ببرد! باید گفت: ما باید بر خودمان فرض بدانیم؛ چون خالق داریم. اصلاً کاری به عذاب و ثواب اعمال، یا دخول در نار و دخول در جنّه نداریم. کما اینکه پروردگار عالم هم بزرگواری و احسان را بر خودش فرض دانسته است.

پس برای همین است که خداوند متعال می‌گوید: بدانید که من فردای قیامت با شما کریمانه برخورد می‌کنم. اگر کسی جدّی با این عنوان باشد، خودش خجالت می‌کشد که در محضر الهی، گناه کند.

تصوّر کنید کسی این‌قدر کریمانه با انسان برخورد کند و بخواهد فردای قیامت هم با همین کرمش با من برخورد کند، آن‌ وقت من گناه کنم؟! اصلاً خود این عمل، زشت، بی‌حیایی، بی‌ادبی، عین جهل و عین نفهمی است.

فرمودند: «وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»، آن‌ وقت من گناه کنم؟! اصلاً خود طرف خجل می‌شود. می‌دانم در عمل من هیچ چیزی نیست، امّا چرا گناه کنم؟! واقعاً بی‌حیایی و بی‌ادبی نیست در محضر ذوالجلال و الاکرامی که این‌ طور کریم است، گناه کنم؟!

این، همان باب معرفت را ایجاد می‌کند و معرفت که می‌گویند، همین است. اینکه اولیاء خدا هم این‌طور معرفت دارند و خودشان را شرمسار عندالله تبارک و تعالی می‌بینند که درست هم می‌بینند، همین است. آن‌ها خود را در محضر ذوالجلال و الاکرامی می‌بینند که آن‌ها را خلق کرده، این‌طور هم کریمانه با آن‌ها برخورد کرده و بعد هم می‌خواهد انسان‌ها خلیفه او شوند و کریم باشند و همه کاری هم برای انسان می‌کند. لذا خیلی شرمسار هستند که انسان بخواهد در محضر او گناه کند!

اصلاً گناه که هیچ، می‌گویند: همین که من در عبادت کم می‌گذارم، خودش، گناه است. منتها از طرفی هم می‌گوید: حدّ من همین است و خدا هم از ما بیشتر نخواسته است.

*رفتار کریمانه هادیان الهی

کما اینکه پیامبر احساس می‌کردند که باید تک تک افراد را هدایت کنند، امّا خطاب رسید: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین‏»، بس است! تو دیگر داری خودت را به هلاکت می‌اندازی که چرا این‌ها ایمان نمی‌آورند؟!

حالا چرا پیامبر این کار را می‌کردند؟! چون خودشان را در مقابل خداوند شرمسار می‌دیدند و می‌گفتند: ذوالجلال و الاکرام، من را نبی فرستاده، پس کار نبی باید این باشد که تک تک افراد را دعوت کند.

حرص و جوش هادی الهی باید بیشتر از همه باشد که همین‌طور هم هست. شما فکر می‌کنید بزرگان، مراجع، اولیاء خدا و عرفای ما برای خودشان دعا می‌کنند؟ یکی از آقایان بزرگوار که امام جمعه هستند، برای بنده بیان کردند: آیت‌الله خوشوقت در مورد باران رحمت و ... به بنده فرمودند: فلانی! گاهی این‌قدر خیانت زیاد می‌شود که اگر اولیاء خدا با سر و پای برهنه به بیابان رفته و گردن کج کنند و دعا کنند، باز دعا مستجاب نمی‌شود.

البته بنده این مطلب را در مورد بحث از بین رفتن برکت که یکی از موارد آن خیانت است، در شرح دعای روز نوزدهم بیان می‌کردم، امّا در این‌جا می‌خواهم بگویم: معلوم می‌شود اولیاء خدا دلشان برای ما می‌سوزد و بیشتر برای ما دعا می‌کنند.

یک جمله‌ای است که کسی این را درک نمی‌کند. یک موقعی مرحوم مرشد چلویی خدمت ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب آمده بودند، گفته بودند: آقا! مدّتی است که این مطلب به ذهنم می‌گذرد، گفتم: با شما چک کنم که نکند حرف چرندی در درگاه پروردگار عالم می‌زنم! من به پروردگار عالم عرضه می‌دارم: خدایا! من با اینکه می‌دانم نمی‌توانم و توان ندارم و دروغ می‌گویم، امّا حاضرم به جای همه محبّین اهل‌بیت من را در جهنّم ببری - چون ایشان در بازار بود و وضع آن را می‌دید که یک عدّه چه می‌کنند. البته در بازار آن موقع متدیّنین و مؤمنین خیلی زیاد بودند، امّا با این حال مطالبی را می‌دید - امّا محبّین اهل‌بیت را در جهنّم نیاندازی و آن‌ها را مستقیم پیش امیرالمؤمنین ببری.

آقا اشک ‌ریختند و فرموده بودند: می‌دانی این دعایی است که حضرت حجّت به سینه تو وارد کرده است، چون خود آقا هم از بس آن‌ها را دوست دارد، گاهی می‌گوید: خدا! محبّین من را عذاب نکن، اگر می‌خواهی من را عذاب کن، امّا این محبّین من خطا می‌کنند و حواسشان نیست.

کریم این است. کریمانه برخورد می‌کند.

*خدا و ناز بندگان را کشیدن!

خدایا! ما این شب‌ها آمدیم، در شب‌های احیاء هم که می‌بینی در همه جا چه غوغایی است، حتّی آن کسی هم که فکر می‌کنیم نمی‌آید، می‌آید. البته او را هم خودت می‌آوری، تو این‌قدر کریم هستی که بازم می‌گویی: بنده من! بلند شو برویم و این‌طور ناز ما را می‌کشی.

ای بسا نعوذبالله چند شب پیش آن هم در ماه مبارک رمضان در مجلس گناه بوده، امّا می‌گوید: امشب شب قدر است، پاشو برویم. این‌قدر ناز او را می‌کشد که او را در مجلس می‌آورد. این خصوصیّت کریم است که می‌کشد و می‌آورد. چون با فعل خودش کار دارد، نه با فعل طرف مقابلش. فعل خودش کریمانه است، پس باید کارش را انجام بدهد.

قربانت بروم! کریم! امشب هم شب جمعه است. هر لحظه ماه مبارک که نور است، حالا که شب جمعه است، دیگر نور علی نور و نور فوق کل نور است. قربانت بروم! دست ما را بگیر و با ما کریمانه برخورد کن.
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1955
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

 – در چنین روزهایی اما حدود 33 سال قبل، خانواده ای ساده و بی آلایش دو فرزند خود را در یک روز، به انقلاب هدیه کردند. خانواده ای که مادری قهرمان و پدری سخت کوش و البته همسری شیرزن را در خود می دید. شهیدان اکبری سه برادری بودند که دو نفر از آنان به نام‌های علی اصغر و عباس در تیر سال 60 و محمود در مرداد سال 67 به شهادت رسیدند. سایت ساجد در نظر دارد طی چندین گزارش، بخشی از زندگینامه، وصایا و خاطرات خانواده آن شهید را ارائه نماید. در حال حاضر زندگینامه شهید علی اصغر اکبری فرمانده سپاه سردشت را می خوانیم.

فرمانده‌ای که پیکرش توسط ضد انقلاب سوزانده شد/ طعم شیرین شهادت با زبان روزه
شهید علی اصغر اکبری


شهید علی اصغر اکبری در سال 1331 در خانواده‌ای مذهبی در شهرری دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را در ششم ابتدایی به پایان رسانید و بعد در یک کارگاه پارچه‌بافی مشغول به کار شد و تمام درآمدش را صرف خانواده می‌کرد. شهید علی اصغر از همان دوران نوجوانی علاقه داشت به هر طریقی به خانواده اش کمک کند. این شهید گرامی در زمان انقلاب نیز خیلی فعال بود و در پخش اعلامیه‌های امام و تکثیر نوارها کمک می‌کرد. در روزهای مهم انقلاب مانند17 شهریور نقش فعالی داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمد.

 علی اصغر اکبری درسال 56 با دختری از اقوام به نام عشرت ابراهیمی ازدواج کرد و عدم تمایل وی به زندگی تجملاتی و پر زرق و برق از ابتدا مشخص بود. وی مراسم عقد خود را در مسجد مقدس جمکران برگزار نمود و پس از آن نیز به همراه همسر خود راهی زیارت امام علی بن موسی الرضا شد و پس از بازگشت به تهران زندگی خود را آغاز نمود که حاصل آن دو فرزند دختر به نامهای زینب و نفیسه بود.

در سال 58 شهید علی اصغر به همراه مادر گرامیش به مکه معظمه مشرف شد که در آن جا نیز به تبلیغ انقلاب اسلامی می‌پرداخت که به همین دلیل به مدت پنج روز در مکه معظمه در بازداشت بسر برد. بعد از 5 روز که نتوانستند مدرک و دلیل محکمی برای بازداشت وی ارائه کنند او را آزاد کردند. شهید علی اصغر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود به طوری که همه اطرافیان ایشان شیفته ایشان می‌شدند. حتی با اهل سنت نیز برخورد بسیار مناسبی داشتند که آنها را هم به طرف خود جذب کرده بودند. هفته‌‌ای یک بار با اهل سنت جلسه داشتند. شهید علی اصغر به خانواده مخصوصا پدر و مادر اهمیت زیادی می‌دادند و حاضر بودند هر کاری را برای پدر و مادر خود انجام دهند.

در پادگان ولی عصر و توحید هم فعالیت می‌کرد و در آنجا کلاس‌های قرآن دایر کرده بود. بعد از پیروزی انقلاب او همچنان به فعالیت‌های خود ادامه داد و همیشه بین قم و تهران در رفت و آمد بود. بعد از تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و در چند پادگان مختلف به خدمت پرداخت. در سال 59 زمانی که دمکرات‌ها و حزب کوموله در کردستان آشوب به پا کرده بودند به کردستان رفت و به عنوان فرمانده سپاه سردشت در آنجا خدمت کرد. بخشی از وقت خود را نیز به تدریس و تبلیغ قرآن می پرداخت. او به کرات در عملیات‌های مختلف شرکت نمود که چندین بار نیز مجروح گردید. وی در دانشگاه و ستاد برگزاری نماز جمعه نیز فعالیت‌های چشم‌گیری داشت. خلق و خوی و رفتار خواص شهید باعث شد دو برادر دیگرش به نام عباس و محمود را نیز به جبهه کشاند. وقتی که در کردستان بود بارها برای او پیغام می آوردند که دشمن به خونش تشنه است و برای سرش جایزه تعیین کرده‌ است اما شهید علی اصغر در پاسخ می‌گفت: "مگر من یک نفر هستم آنها باید برای سر یک ملت جایزه تعیین کنند."

فرمانده‌ای که پیکرش توسط ضد انقلاب سوزانده شد/ طعم شیرین شهادت با زبان روزه
شهید علی اصغر اکبری - نماز جمعه تهران


این سه برادر همیشه در جبهه بودند. فعالیت‌های سازنده و زحمات بی‌شمار این شهید در جبهه او را به فرماندهی لایق و کارآمد تبدیل کرده بود او به اتفاق دیگر برادران پاسداران توانست چندین بار کردستان را از وجود اشرار و منافقین پاکسازی کند. این فداکاری و دشمن ستیزی باعث شد که دشمن برای سر او جایگزه بگذارد تا اینکه سرانجام در ساعت 9 صبح روز 10/4/60 با زبان روزه و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر این شهید به اتفاق دیگر عزیزان پاسدار عملیات گسترده‌ای علیه کوموله و دمکراتها و منافقین منطقه کردستان ترتیب می‌دهند ولی به علت نرسیدن تعمدی مهمات به دستور بنی صدر او به اتفاق 40 تن از همرزمانش و برادر کوچکش عباس در کمین دشمن گرفتار و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و به آرزوی دیرینه خود رسیدند. اما این پایان ماجرا نبود و پیکر شهید به دست دشمن افتاد و آنها به جسم بی جان شهید علی اصغر هم رحم نکردند و آن را ‌سوزاندند. بعد از گذشت 5 روز پیکر پاکش در بیابان‌های سردشت پیدا شد. اینبار جسم علی اصغر در حالی به اتفاق همسر و فرزندانش که با او به کردستان رفته بودند به تهران مراجعت نمود که رمقی نداشت. سرانجام طی مراسم با شکوهی پیکر پاک این شهید بعد از نماز جمعه تشیع و در بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود.

*سایت ساجد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1947
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

حديث:

فى الكافي، عن الصِادق (علیه السلام) : للدّابة علي صاحبهِا ستةُّ حقوِق لايحَمِّلَها فوقَ طاقَتهَا و لايتَخَّذُ ظَهرَها مجلساً يتَحدَّثُ عليها و يبَدَاُ بعَلَفِها اذا نزَل و لايسَمُها و لايضَربِهُا في وجههِا و يعَرضَ عليها الماء إذا مَرَّ به.[1]

شرح:

حقوقی که حیوان بر انسان دارداين ادّعاي گزافه‌اي که غربي‌ها در مورد حقوق حيوانات مي‌کنند، اگر مقايسه بشود با آنچه در اسلام هست، معلوم خواهد شد که چقدر تفاوت وجود دارد. و اين از آن زوايايي است که ما کمتر هم به آن پرداختيم ،کمتر گفتيم، کمتر فهميدند، کمتر در دنيا منتشر شده است. خوب است که اين حقايقِ معرفتيِ اسِلام و دستورات اسلام در همۀ اين زمينه‌ها روشن بشود. مي‌فرمايند: مرکب سواري شش حق بر صاحبش دارد:

1. بيش از طاقت و تحمّل بر او بار نکني!

2. وقتي سوار اسبت شدي، شما را از يک جايي به يک جايي رساند ،مبادا زينِ اسب را محل نشيمن قرار دهي در حالي که اين حيوان زير بار باشد و شما هم بنا کني به صحبت کردن با ديگران از همان بالا! حيوان را بيخودي خسته نکنيد! مي خواهي حرف بزني، بنشين روي زمين حرف بزن، چرا پشتِ اين حيوان نشستي؟ تا اين حدّ، با اين ظرافت.

3. وقتي که از اين اسب يا الاغ يا شتر پياده شديد، اوّل خوراک او را بدهيد بعد برويد سراغ حوائج خودتان.

4. او را داغ نزنيد! ظاهراً مراد همين است که داغش نکند. الوَسم ،داغ کردن است.

5. وقتي مي خواهد حيوان را بزند، به صورت حيوان نزند. در يک روايت ديگر هم به خصوص روي اين تأکيد شده: فإنهّا تسُبحِّ، او ذکر خدا مي کند، تسبيح مي کند .

6. وقتي از کنار آبي عبور مي کند، آب را بر او عرضه کند. ممکن است تشنه باشد، اگر آب مي خواهد، آب بنوشد.

اين حقوقي است که حيواني که شما سوارش مي شويد بر گردن شما دارد. شکار حيوانات بدون نياز، جزو ممنوعات است. که سفرِ صيد، صيدي که براي حاجت نباشد، جزو سفرهاي محرّم است که نماز در آن تمام است. اين آقايان (طرفداران حمايت از حقوق حيوانات) مي روند در بيابان‌ها حيوانات را بيخودي براي گردش و تفريح و لذّت خودشان شکار مي کنند، آنوقت ادّعاي حمايت از حيوانات مي کنند!

آن گاوبازي‌هاي وحشيانه اي که در بعضي از کشورهاي اروپايي معمول است، انجام مي دهند آنوقت ادّعاي حمايت از حيوانات مي کنند! اگر کسي جرأت کند در کشورهاي اروپايي يک مرغ را براي طبخ ذبح کند، غوغايي مي شود که: اينها حيوانات را کشتند! خودش دارد هزار هزار در آن مسلخ مي کشد، ضابطه دستشان نيست. اينجا ضابطه ها چقدر روشن و مشخص است.[2]



[1] - الشافی، 792

[2] - 11/7/1391

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2694
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393
آیت الله سید عبدالله بهبهانی از روحانیون پر آوازه و نامدار عهد ناصری و دوران مشروطیت ایران به شمار می‌رود. او در وقایع منتهی به برپایی نظام مشروطیت و نیز پس از آن، حضوری نمایان و در برخی موارد تعیین کننده ایفا کرد که اسناد و تفاصیل آن در کتب تاریخی مربوطه درج شده است.
او در مشروطه اول، با نگرانی ها و هشدارهای شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری، همدلی چندانی نشان نمی داد. با شهادت شیخ و آغاز مشروطه دوم، بهبهانی با مشروطه خواهان سکولار و تندرو از قبیل حزب دموکرات و چهره‌هایی چون حسن تقی زاده، مواجهه و اصطکاکی جدی پیدا کرد که همان نیز به قتل وی منتهی گشت. هنوز یک سال از بردار شدن شهید شیخ فضل الله نوری سپری نشده بود که عمال تقی زاده از قبیل حیدر عمواوغلی، رجب سرابی با دونفر دیگر- در دوره ای که یپرم خان ارمنی ریاست نظمیه را بر عهده داشت- به منزل وی حمله بردند و در برابر دیدگان اهل خانه، با شلیک 3 گلوله او را به شهادت رساندند.


(برای دیدن تصاویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید)
 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2462
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

براي كساني كه خود را "شيعه" حضرت امام علي (ع) مي‌دانند، ‌كسب شناخت و معرفت نسبت به شخصيت آن امام معصوم (ع) يك فريضه است و نبايد در انجام آن غفلت روا دارند، كه هر نوع قصور و مسامحه در اين امر، ‌زيان‌هايي چون از دست دادن فيض شناخت و آگاهي نسبت به كسي را به همراه دارد كه حتي بيگانگان در مقام والاي او به شگفتي افتادند و سر به خضوع فرود آوردند. 

مگر نه اين است كه "شيعه" يعني تابع و پيرو؟ و آيا جز اين است كه تبعيت و پيروي از حضرت مولي الموحدين (ع) در گرو معرفت نسبت به شخصيت اوست و تا اين شناخت و بينش به دست نيايد، "پيروي" تحقق عيني نمي‌يابد؟ بنابراين شخصيت شناسي اميرمومنان (ع) براي هر مدعي پيروي از آن پيشواي الهي، ضروري و حياتي مي‌باشد. 

راستي چگونه مي‌توان در برگرفتن جرعه‌هايي از اقيانوس بي‌كران شخصيت كسي كه جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزيد و در عين حال نامش را بر زبان جاري كرد و خود را محب او ناميد؟ براي انجام وظيفه امام شناسي، مستحكمترين و راهبردي‌ترين شيوه، گوش جان سپردن به معارف و رهنمودهايي است كه آن پيشواي بزرگ درباره خود بر زبان جاري ساخته است،‌ اگر چه معتقديم آنچه حضرت علي (ع) درباره خود فرموده، بسيار اندك است. 
 
بديهي است عالمان و انديشمندان اسلامي كه خود در مكتب حضرت امام علي (ع) سال هاي مديد درس و حكمت آموخته‌اند،‌ در تبيين سخنان آن امام معصوم، داراي احاطه و نگرش‌هاي ژرف و همه جانبه مي‌باشند،‌ و فقيه و انديشمند معاصر حضرت آيت الله جوادي آملي از كساني است كه كه داراي اين مهارت خاص مي‌باشد و ما را در اين امر بينش و آگاهي مي‌دهد. 
شناخت مقام والاي حضرت علي (ع) و شناساندن آن، جز براي امامان معصوم مقدور نيست. از اين رو مناسب است براي شناخت آن حضرت به برخي از سخنان خود ايشان تمسك كنيم كه نشان دهنده اعتلاي مقام حكيمانه وي است. 

1. در خطبه 192 از نهج‌البلاغه هنگامي كه ظهور اسلام را تشريح مي‌كند و رسول اكرم (ص) را مي ستايد، مي‌فرمايد:  رسول اكرم (ص) مرا در همان اوايل زندگي در دامن خويش مي‌پروراند و هر روز بابي از علم و اخلاق به روي من مي‌گشود و مرا به اقتداي آن فرا مي‌خواند، "يرفع لي في كل يوم من اخلاقه علما و يامرني بالاقتداء به"،‌ و هر سال كه مجاور كوه حرا مي‌شد و در جوار آن به عبادات مي‌پرداخت، من او را مي‌ديدم و جز من كسي وي را نمي‌ديد، "و لقد كان يجاور في كل سنه بحراء ‌فاراه و لايراه غيري". 
 
در خانه‌اي كه اسلام در آن ظهور كرده بود غير از رسول اكرم (ص) و خديجه (ع) كسي نبود و من سومين نفر آن دو بودم. نور وحي و رسالت را مي‌ديدم و نسيم نبوت را استشمام مي‌كردم، "ولم يجمع بيت واحد يومئذ في الاسلام غير رسول الله (ص) و خديجه و انا ثالثهما. اري نور الوحي و الرساله و اشم ريح النبوه". 

آن شامه غيبي كه نسيم غيبي را استشمام مي‌كند و در انبيا (ع) وجود داشت، در علي (ع) ‌نيز بود. وقتي برادران يوسف از مصر حركت كردند و پيراهن وي را به همراه خود آوردند،‌ حضرت يعقوب در فاصله چندين فرسنگي (ع) با قاطعيت و تاكيد فرمود: من نسيم و بوي يوسف را استشمام مي‌كنم،‌ "اني لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون" (1) 

شامه‌اي كه از غيب مي‌بويد، شامه‌اي ملكي و مادي نيست،‌ چنان كه نبوت نيز مربوط به عالم طبيعت و ملك نيست و تنها با حس بويايي ملكوتي مي‌توان نبوت را كه امري غيبي است، تشخيص داد. 

علي (ع) نيز مي فرمايد: من هنگام نزول وحي بر پيامبر، صداي ناله شيطان را مي‌شنيدم. به رسول اكرم (ص) عرض كردم: اين ناله و فرياد چيست؟ فرمود: اين افسوس شيطان است كه فهميد ديگر پرستش نمي‌شود، چون جايي كه وحدت و نبوت و رسالت حكومت كند، آنجا شيطان عبادت نمي‌شود، "ولقد سمعت رنه الشيطان حين نزل الوحي عليه (ص) فقلت: يا رسول‌الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشيطان قد ايس من عبادته". آنگاه فرمود: اي علي هر چه را من مي‌بينم تو نيز مي‌بيني و هر چه را من مي‌شنوم، تو نيز مي‌شنوي، جز آن كه تو پيامبر نيستي،‌ ليكن وزير من هستي و تو بر پايه خير استواري: "انك تسمع ما اسمع و تري ما اري الا انك لست بنبي و لكنك لوزير و انك علي خير" (2) 

2. حضرت علي (ع) در خطبه سوم كه به خطبه "شقشقيه" معروف است، مي‌فرمايد: "ينحدر عني السيل ولايرقي الي الطير"، من آن كوه بلندم كه سيل علوم از من سرازير مي‌گردد! چون هر كوهي سيل‌خيز نيست و سيل فقط از كوه بلند و مرتفع برمي‌خيزد و هيچ پروازكننده‌اي به مقام اوج گرفته من پر نمي‌كشد. 
فكر انديشمند عادي به مقام والاي علي بن ابي‌طالب راه نمي‌يابد و تحمل هضم و فراگيري علوم سيل گونه اين حكيم الهي مقدور افراد عادي نيست، زيرا در برابر سيل نمي‌توان ايستاد، بلكه بايد از كناره‌هاي آن به قدر توان بهره برد. 
3. آن حضرت در خطبه 189 در بيان مقام علمي خود مي‌فرمايد: "ايهاالناس! سلوني قبل ان تفقدوني فلانا بطرف السماء اعلم مني بطرق الارض". 

در اين كلام آن حضرت براي خود دو نشئه قايل است،‌ چنان كه جهان نيز دو نشئه دارد، عالم ظاهر و عالم باطن، عالم غيب و عالم شهادت. ايشان مي‌فرمايد: جنبه غيبي من قوي‌تر از جنبه شهادت من است! آگاهي من به علوم آسماني بيش از آگاهي من به علوم زميني است! زيرا غيب قوي‌تر از شهادت است و با خبران از غيب عالم قوي‌تر از مرتبطان به عالم شهادت هستند. 

4. در خطبه 175 مي‌فرمايد: والله لو شئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت!‌ و لكن اخاف ان تكفروا في برسول الله (ص) الا و اني مفضيه الي الخاصه ممن يومن ذلك منه. 
سوگند به خدا، اگر بخواهم جريان زندگي شما، آغاز و انجام آن، و ورود و خروج شما را در كارها تشريح كنم، مي‌توانم،‌ چون از گذشته و آينده شما - به اذن خدا - آگاهم،‌ ولي خوف دارم كه تاب نياوريد و بگوييد: چگونه رسول خدا چنين نفرمود و علي (ع) مي‌گويد،‌ پس علي (ع) از رسول خدا (ص) بالاتر است و اين مساله زمينه انحراف فكري شما را فراهم سازد. آگاه باشيد كه با مواليان مورد اطمينان بعضي از اسرار عالم را در ميان مي‌گذارم. اين نمونه‌اي از احاطه علمي علي (ع) به جهان غيب است و جهان غيب بر جهان شهادت احاطه دارد. 

5. در خطبه 158 خود را سخنگوي وحي معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه الا ان فيه علم ما ياتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم. 
 
قرآن سخن مي‌گويد،‌ شما از قرآن بپرسيد،‌ ولي هرگز حرف نمي‌زند، ليكن من سخنگوي قرآنم و شما را از محتواي آن آگاه مي‌سازم. آگاه باشيد كه علم آينده، سخن از گذشته، داروي دردها و نظم امور زندگي شما در قرآن است. 

6. در خطبه 109 مي‌فرمايد: ما درخت نبوتيم،‌ درخت نبوت در خاندان ما ريشه دارد و فيض رسالت در اين خانواده فرود مي‌آيد و فرشته‌هاي خداي متعال با خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم ما هستيم و چشمه‌سار حكمت‌ها ماييم، "نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم". 

كانون و كان علم و حكمت علي و اولاد علي (ع) هستند و همان‌گونه كه قرآن كريم در تشريح حكمت گويا و رسا است، اميرمومنان (ع) نيز كه شاگرد بارز اين كتاب و قرآن ناطق است، بهترين بيانگر حكمت خواهد بود. 

وصفي كه خدا براي قرآن بيان فرمود، علي (ع) نمونه آن صفت را براي خود تشريح مي‌كند، خدا در عظمت قرآن مي‌فرمايد: "لو انزلنا هذا القران علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله"، آن قدر اين قرآن وزين است كه اگر آن را بر كوه نازل كنيم، كوه متلاشي مي‌شود. 

همان گونه كه هضم مسايل سنگين براي همه ميسر نيست و بسا افرادي را به صداع و سردرد مبتلا مي‌كند،‌ معارف بلند قرآن كوه را به صداع،‌ تفرق و تلاشي مبتلا مي‌كند، و اين مثلي است كه ممثل را روشن مي‌سازد: "و تلك الامثال نضربها للناس" (3) 

امرمومنان (ع) نيز پس از درگذشت سهل بن حنيف انصاري كه از اصحاب ديرينه و شاگردان مكتب مولي‌الموحدين بود، فرمود: اگر كوه بخواهد محبتم را هضم كند، متلاشي مي‌شود: "لو احبني جبل لتهافت" (4) يعني تحمل محبت، هضم ولايت و معرفت علي (ع) مقدور كوه نيست، همان گونه كه هضم معاني بلند قرآن مقدورش نيست. 
7. در كلمه قصار 184 مي‌فرمايد: "ما شككت في الحق مذ اريته"، از آن لحظه‌اي كه حق را به من نماياندند و حق مشهود من شد، در آن شك نكردم. 

آري! علي (ع) كه بر فطرت توحيد زاده شده است، "فاني ولدت علي الفطره" از لحظه‌اي كه حق را به آن حضرت نشان دادند، در آن شك نكرد و تا آخر نيز بر آن استوار ماند. 
8. اميرمومنان حضرت علي (ع) در يكي از نامه‌هايي كه براي معاويه مرقوم فرمودند، مقداري از فضايل اهل بيت را تشريح كرده، مي‌فرمايد: اگر خداوند در قرآن از خودستايي و بر شمردن فضايل خود نهي نفرموده بود، (فلا تزكوا انفسكم) (6) من گوشه‌اي از فضايل خانوادگي خود را برمي‌شمردم، "و لولا مانهي الله عنه من تزكية المرء نفسه، لذكر ذاكر فضائل جمه". اين كار شمارش نعمت‌هاي خدا در كمال خضوع و بندگي است. سپس مي‌فرمايد: "فانا صنائع ربنا ولناس بعد صنائع لنا" (7) ما ساخته شده و دست پرورده خداي خويش هستيم، ما ساخته ربوبيت حقيم و ديگران دست پرورده ما هستند. ما علوم الهي را از مكتب "الله" آموختيم و ديگران از ما فرا گرفتند. ما در كنار سفره وحي نشسته‌ايم و سايرين در كنار سفره ارشاد ما. ما در آموختن علوم و معارف نيازي به غير خدا نداريم، ولي ديگران نيازمند ما هستند كه مجراي فيض خداونديم. 
اين جمله بلند در يكي از توقيعات حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) نيز آمده است: "نحن صنائع ربنا و الناس بعد صنائعنا". (8) 

شاگرد مستقيم خداي عزيز حكيم خود نيز حكيم است. رسول اكرم (ع) كه قرآن حكيم را از نزد خداي حكيم آموخت، حكيم است و علي ابن ابي طالب (ع) نيز كه طبق آيه مباهله (آل عمران، 61) به منزله جان رسول اكرم (ص) و مانند نفس مطهر او محسوب شده، از همين مكتب و علم لدني برخوردار است، و چشمه‌هاي حكمت از جان او مي‌جوشد. 
 
اگر كسي چهل روز "خالصا لوجه الله" زندگي كند و تمام برنامه چهل روزش براي رضاي خدا باشد. مضمون (قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين" (9) در جانش تجلي كند، چشمه‌هاي حكمت از جانش مي‌جوشد و بر زبانش جاري مي‌شود، قال رسول الله (ص): "من اخلص لله اربعين يوما فجر ‌الله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه" (10) 
علي (ع) كه تمام عمر را "خالصا لوجه الله" زندگي كرد، در حكمت نظري به جايي رسيد كه فرمود: آن چه از هم اكنون تا قيامت رخ مي‌دهد، از من نمي‌پرسيد، جز آن كه شما را آگاه مي‌كنم، "لتسألونني عن شيء فيما بينكم و بين الساعه... الا انباتكم". (11) 
اين تحدي غير از جمله‌اي است كه فرمود: "ايها الناس سلوني قبل ان تفقدوني فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض" (12) پيش از آن كه مرا در بين خود نيابيد، آن چه مي‌خواهيد بپرسيد كه من به راه‌هاي آسمان از راه‌هاي زمين آشنا‌ترم. 
چنين انساني كه بر بام طبيعت مشرف است و به جهاني راه يافته كه بر طبيعت مسلط است، در حكمت نظري و عملي حكيمي كامل، نامور و متاله خواهد بود. 

9. در خطبه 192 نهج البلاغه مي‌فرمايد: من جزو گروهي هستم كه در راه خدا از سرزنش ملامت كنندگان باز نمي‌ايستند، سيماي آنان سيماي صديقان است، يعني كساني كه هم در مقام اعتقاد صادقند و هم در مقام اخلاق و عمل. صدق در اين سه قسم برايشان ملكه و راسخ شده است، "و اني لمن قوم لا تأخذهم في الله لومه لائم سيما هم سيما الصديقين"، و گفتارشان گفتار افراد نيك است، "و كلامهم كلام الابرار". شب را زنده و آباد نگه مي‌دارند، "عمار الليل". شب آنان معمور است، نه باير و مخروب، شب را به خواب نمي‌گذرانند تا مخروب و ويران باشد، آن كس كه در خواب است، شب زنده و آباد ندارد: 

گريه شام و سحر شكر كه ضايع نگشت           قطره باران ما گوهر يكدانه شد 
زنده بودن شب و آباد كردن آن موجب روشن شدن روز و آبادي آن مي‌شود، "و منار النهار". 
روشني روز از قبال افراد روشن ضمير است، طبيعت را آفتاب روشن مي‌نمايد، ولي جامعه بشري را اولياي الهي روشن مي‌كنند، آنان روز را نور مي‌دهند و شب را آباد و زنده مي‌گردانند و زمان را فروغ مي‌بخشند و زمين را بركت مي‌دهند. 

به ريسمان قرآن چنگ مي‌زنند، "متمسكون بحبل القرآن"، سنت‌هاي خداوند و رسول را احيا مي‌كنند و مقررات الهي را زنده نگه مي‌دارند، "يحيون سنن الله و سنن رسوله"، اهل تكبر و برتري طلبي و تجاوزگري و فساد نيستند، "لا يستكبرون و لا يعلون و لا يفسدون". 

آنگاه در پايان خطبه مي‌فرمايد: دل‌هاي آنان در بهشت است و بدن‌هايشان در كار و كوشش، "قلوبهم في الجنان و اجساد هم في العمل" (13) جانشان در آن عالم است و جسمشان در اين عالم، يعني هم زمان با اين كه جسم آنها مشغول عمل است، جان آنان در بهشت متنعم است. 
10. در خطبه 197 درباره اين كه پيرو راستين وحي بود و لحظه‌اي از مسير وحي فاصله نگرفت، مي‌فرمايد: "اني لم ارد علي الله ولا علي رسوله ساعه قط"، من لحظه‌اي در برابر فرمان خداوند و رهبري‌هاي رسول اكرم (ص) نايستاده و آن را رد نكردم، بلكه مطيع محض بودم. 

در پايان همين خطبه مي‌فرمايد: "فوالذي لا اله الا هو اني لعلي جاده الحق و انهم لعلي مزله الباطل"، سوگند به خدا من در مسير حق و در جاده حقيقت هستم و آنها كه مخالفند در لغزشگاه باطل قرار دارند. 

آن چه گذشت، نمونه‌هايي كوتاه از معرفي حضرت علي بن ابي طالب (ع) از زبان خود آن حضرت (ع) بود، "آفتاب آمد دليل آفتاب"، چون شخصيتي مانند ايشان را بايد رسول اكرم (ص) و يا خود او معرفي كند، چنان كه رسول اكرم (ص) خطاب به اميرمومنان (ع) مي‌فرمايند: غير از خدا و من، كسي تو را آن گونه كه شايسته‌ است، نشناخت، "ما عرفك حق معرفتك غير‌ الله و غيري" (14) 
 
پاورقي 
1. سوره يوسف، آيه 94 
2. نهج البلاغه، خطبه 192 
3. سوره حشر، آيه 11 
4. نهج البلاغه، حكمت 111 
5. همان مدرك، خطبه 57 
6. سوره نجم، آيه 32، خودتان را پاك نشماريد. 
7. نهج‌البلاغه، نامه 28 
8. بحارالانوار، ج 53، ص 178 
9. سوره انعام، آيه 162 
10. بحارالانوار، ج 67، ص 249 
11. نهج البلاغه، خطبه 93 
12. همان، خطبه 189 
13. نهج البلاغه، خطبه 192 
14. بحارالانوار، ج 39، ص 84 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2918
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

 مراسم  احیای شب بیست و یکم ماه رمضان در مهدیه امام حسن مجتبی(ع) با سخنرانی آیت الله احدی و مناجات خوانی حاج سعید حدادیان برگزار شد.
 
نکاتی از سخنان آیت الله احدی را بخوانید؛

*مرحوم سید اصفهانی در کتاب مکیال المکارم خود می نویسد، هرکس سه بار بگویید بابی انت و امی یا اباصالح المهدی، زهرای مرضیه(س) در برزخ برایش دعا می کند.

*نماد ولایت امیرالمومنین به حدی بالاست که عقل ها را متحیر می کند، به طوری که مستشرق فرانسوی در کتاب خود می گوید: من در یکی از شب های احیا در تهران بودم. تا قبل احیا زن و مرد رنگ های مختلفی داشتند به محض اینکه غروب شد، شب نوزدهم همگی یک رنگ شدند و مفاتیح بدست به مراه یک زیر انداز با هیجان به سمت مساجد می رفتند، می گوید به یکی از این مجالس رفتم دیدم از استاد دانشگاه و دانشجو تا کارگر و ...همگی فزت و رب الکعبه می گویند.

**در اصول کافی اینچنین آمده است که: شخصی به حضرت امام صادق(ع) فرمود ما تا زمانی که پیش شما هستیم به یاد خدا هستیم ولی زمانی که از شما جدا می شویم اینطور نیست، امام فرمود: اگر همین طور که در نزد من هستی یاد خدا باشی و وقتی بیرون می روی هم همین طور باشی با فرشتگان مصافحه خواهی کرد.

*کسی فکر نکند امشب به زحمت افتاده است، همه امشب به این فکر کنند که میخواهیم رنگ دنیا را یاعلی کنیم، صدای زنگ درب بهشت یاعلی است.

*اولین کاری که باید امشب انجام دهیم استماله قلب است، یعنی کاری کنید که دل امیرالمومنین به شما میل کند، اگر امشب دل امیرالمومنین به شما میل کرد یقینا دل امام عصر به شما میل می کند، شرط آن این است که موعظه های امیرالمومنین در دل شما بنشیند.

* آخرین حرف امیرالمومین چه بود؟ کسی میداند؟ نمی دانم چرا این سخنان را بر در و دیوار ها نمی نویسند تا همه بدانند؟ ایشان فرمود: من می روم و از شما فرزندان و شیعیان خداحافظی می کنم اما در برزخ منتظرتان می مانم، حضرت آیت الله بهجت در توضیح فرمودند: یعنی من بهشت نمی روم مگر اینکه دانه دانه جوانان و شیعیان خودم را با خود می برم، یعنی اگر کسی گناهی کرده است مطمئن باشد امشب علی(ع) دستش را می گیرد.

*شیخ جعفر شوشتری فرمودند: ما با کارهای زشتمان نمی توانیم به فوز ملاقات علی(ع) برسیم مگر اینکه این شبها به خود علی(ع) توسل کنیم و منظور امام علی این است که سه شب برای شما گذاتشته ام تا بتوانید در این سه شب به فوز دیدار در قیامت برسید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2041
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم عزاداری و احیای شب بیست و یکم ماه رمضان در هیئت رایه العباس برگزار شد.

در این مراسم همچون شبهای قبل حجت الاسلام والمسلمین عبدالحمید شهاب سخنرانی کرد و حاج محمود کریمی به مناجات خوانی و مداحی پرداخت.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام شهاب را بخوانید؛

_ به نظر می رسد اگر قرار باشد شیعیان قلب مقدس امام عصر(عج) را به عنوان صاحب عزای امشب و فردا را آرام کنند رهگذری باشد از دعا برای سلامتی حضرتش. تلاش عبد صالح ایجاد یک عمل مطلوب و مورد پسند خالقش است، تا در نهایت به واسطه صدور این عمل از طرف عبد ،معبود به دید رحمت نگاه کند و این عبد به مقام مرحوم بودن و مشمول رحمت خاص خدا شدن قرار بگیرد.

_ بین فلاح و فوز فرق معنایی می باشد. فلاح رستگاری اعتقادی انسان را می گویند ولی فوز رستگاری عملیاتی بنده است. خدا می خواهد جلوه این رستگاری را در اعمال من و شما ببیند. خداوند می فرماید آخرین نقطه فلاح دست شیعیان علی بن ابیطالب است که سند آن سوره مؤمنان است که به نام شیعیان زده شده است. فلاح در گرو ایمان اعتقادی است که نقطه کمالش ایمان به ولایت امیرالمؤمنین و یازده نور پاک از آن صلب شامخ است.

_ مرحله فوز یا رستگاری عملی یک مرحله بالا است. اگر کسی فائز شد درست در کنار ائمه قرارش می دهند. اگر به مقام فوز رسید جایگاهش همنشینی و انس حقیقی با حضرت محمد(ص) در بالاترین رتبه بهشت قرار می گیرد. در میان روایات بالغ بر 25 مورد برای فائز شدن وجود دارد اما سه چهار تای آن کلیدی است. برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید کوتاه ترین راه ، کم خطر ترین راه و راهی که راه اتصال باشد را بپیماید.

_ اولین عامل برای فائز شدن همین کلام نورانی قرآن اطاعت است. مقدمه اطاعت هیچ وقت برای انسانی که ادعای مطیع بودن می کند،حاصل نمی شود مگر آن که معرفت به مطاع داشته باشد. تمام حکما فرمودند مطیع زمانی به مطاع خودش سلمنا بگوید و مطاع با دید رحمت و توجه و مغفرت به آن نگاه کند که این دو مقدمه را داشته باشد. یک مطاع خود را بشناسد و دو دوستش داشته باشد و به آن محبت داشته باشد.

_ خالق در مسیر اطاعت دنبال یک چشم گفتن است و اگر در اوج خطا هم باشیم به سرعت جواب انسان را می دهد. خدا بهانه جو است. بهانه را یک طوری دستش بدهید ورق را برمی گرداند. در روایتی از وجود نازنین حضرت محمد داریم که خدا هر روز این طوری ندا می دهد که من صاحب قدرت هستم و اگر می خواهید در دو دنیا عاقبت به خیر شوید اطاعت کنید من را که آن هم با انجام واجب و ترک محرم است.

_ دومین عامل تقوا می باشد. دهانه نفس را بکشید. امیرالمؤمنین فرمودند که حرام عمومیت دارد. امام رضا(ع) می فرماید که گناهان کوچک راه را باز می کند و مستقیم تو را در گناه کبیره می اندازد و راه جلوگیری آن تقوا است.

_ سومین عامل انقطاع است که باید از این مردم برید. البته با خلق باشید ولی برای خالق. وقتی از مردم بریدیم به سفر معنوی می رسیم.

_ چهارمین عامل که کوتاه ترین راه است و به هر چه می خواهید می رسید و آن این است که محبت امام حسین در دل انسان بتابد. از کانال سیدالشهدا تقوا برای انسان می آید. با اشک بر سیدالشهدا به هر چه می خواهید می رسید.  اگر در سینه محبت امام حسین نباشد معطل هستید. خدا یک شب قدر دارد و آن هم زهرا است. حب حسین دنیا را زیر و رو می کند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1862
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393
مراسم مناجات و قرآن به سر گرفتن دومین شب قدر ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان و مناجات حاج منصور ارضی با حضور پرشور مردم مومن و شب زنده دار در مسجد ارک تهران برگزار گردید.

نکاتی از سخنان حاج منصور ارضی را بخوانید؛

شب لیله القدر است الان چقدر از بنده های خدا در خانه ات آمده اند بازهم می‌گویم امشب من را هم همراه آنها قبول کن " مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى " ( دعای مشترک ماه رجب و شعبان ) هر کس از تو نخواسته و تو را نمی‌شناسد باز هم از رحمت خود به او عطا کن.

نکاتی در باب دعای جوشن کبیر

من نکته‌های در مورد دعای جوشن کبیر بگویم ، من از خواندن شما گریه میکردم با خواندن دعای جوشن کبیر، اول امراض جسمی و دنیایی پاک می‌شود بعد امراض اخروی از بین میرود چرا که زرهی است متناسب بندگان خدا شما هر وقت توانستید ابتدای دعا را در مفاتیح مطالعه کنید نکته بعد می‌توانید قضای آن را به جا آورید چون همه گفتند روز قدر مثل شب قدر است.

عهدی برای بندگی خدا

 اگر بشود مثل قراری که با دوستان برای زیارت عاشورا گذاشتیم که هر هفته یک جز قرآن بخوانند ، یک عهد دلی اینجا ببندیم که هر روز ده فراز از دعای جوشن کبیر را بخوانیم برای امراض مان موثر است ان شاء الله بخل و کینه و لذت از گناه بردن از ذائقه ما برداشته می‌شود بیاییم تمرینی کنیم ، امتحانی دو ماه که هر ماه سه دوره می‌شود بیایم امتحان کنیم یک بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم هر قفلی باز می‌شود ، خلاصه  اگر این آمادگی‌ها را پیدا نکنیم کاری نمی‌توانیم انجام دهیم اگر این ده شب از کف ما برود دیگر باز گشتی در کار نیست ، معادل آنچه در ماه رمضان می‌توانیم به دست آوریم در عرفات است که آنجا هم بدون اذن نمی‌توانیم برویم. اذن حج را هم باید در همین ماه رمضان بگیریم ! " اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَام " ( اعمال ماه مبارک رمضان ) مرد می‌خواهد اگر امسال بروی می‌شود جبران ماه رمضان را به شرط توفیق و اذن داشته باشی ولی می‌دانی همه اینهایی که عرض کردم در صورتی است که این شبهای باقی مانده را دریابی و قبل از آن خود را دریابی که بتوانی بگویی " اَللّهُمَّ اَدِّ عَنّا حَقَّ ما مَضى مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ، وَ اغْفِرْلَنا تَقْصیرَنا فیهِ " ( اعمال دهه آخر ماه مبارک رمضان ) خدایا من باختم بیست روز ماه رمضان را ، تو ادا کن حق آنچه از ماه رمضان باقی مانده و از من درگذر .

منزلت امیرالمومنین(ع) یاوری رسول خداست

" السَّلامُ عَلَى یَعْسُوبِ الْإِیمَانِ وَ مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَیْفِ ذِی الْجَلالِ " برویم به خدمت امیرالمومنین علیه السلام علی جان تو شمشیر خداوند ذی الجلال هستی کسی با تو در بیفتد نابود است " السَّلامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ " سلام بر تو ای صالح مومنین " فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ " ( تحریم 4 ) " (بدانید که) مسلّما خداوند خود و جبرئیل و مرد شایسته مؤمنان، یاور او هستند ( رسول الله )، و فرشتگان نیز پس از آنها پشتیبانند " وقتی می‌بینیم شاءن نزول آیه و مصداق صالح مومنین در قرآن برای ما آشکار می‌شود بیشتر به حقوق امیرالمومنین(ع) توجه می‌کنیم " وَارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ الْحَاکِمِ فِی یَوْمِ الدِّینِ " همانطور که دیروز اشاره داشتم مالک یوم الدین معیین میکند حکم روز قیامت و حاکم روز قیامت را { یعنی به حکم خدا و رسول خدا صل الله و علیه و آله }  امیرالمومنین علیه السلام بر بالای منبر می‌فرماید چه کسی برود در حوض کوثر و چه کسی نباید برود آن وقت است که ذره ای عذر تراشی و عذر خواهی معنی ندارد چون هرچه هست باید در این شبها بخواهی ان شاء الله عمر طولانی در طاعت خدا داشته باشید و اجل شما در راه خدا باشد ولی معلوم نیست چه کسی در این جمع بماند و چه کسی نماند.

وقتی تهمت باب می‌شود امیرالمومنین علیه السلام در شهر خود هم تنها می‌شود

" السَّلامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى " تا به حال این گونه امیرالمومنین(ع)را صدا کردی اینجاست که دل سوزی برای ایتام و فقیران معنی می‌یابد، ای درخت تقوا به تو تهمت زدند در همان شهر کوفه نه بیرون از کوفه در داخل شهر کوفه طوری سمپاشی کرده بودند وقتی خبر شهادت امیرالمومنین علیه السلام به گوش همه مردم رسید می‌پرسیدند مگر علی(ع) نماز می‌خواند، با شهادت در محراب جواب همه بدخواهان را هم دادند ، ای کاش الان در صحن حرم امیرالمومنین(ع) نشسته بودیم، امروز و دیروز من این آرزو را کردم چرا که این ماه ، ماه آرزو کردن برای رفتن به زیارت حرم امیرالمومنین علیه السلام است.

گوشه ای از شجره تقوا انقلاب اسلامی ایران است

شب بیست و یک ماه رمضان است اینجا هم خیلی شلوغ است ولی من زمانی را یاد دارم برای مناجات بیشتر از دو نفر نبودیم ،مناجات خوانی داشتیم من یادم است همراه عموی خود راه می‌افتادیم می‌رفتین دربند به امامزاده قاسم در بین راه فقط فساد می‌دیدیم زیر پای ما مثل برگریزان خزان شیشه‌های خردشده صدا میداد و آدم‌ها برای هر کاری آمده بودند و مشغول کارهای خودشان ولی ما دو ، سه نفر همراه نهایتاً بیست نفر از میدان تجریش به طرف دربند پیاده می‌رفتیم زمانی مناجات این چنین وضعیتی داشت حالا مناجات الحمدلله چه وضعیتی دارد ما را امیرالمومنین و امام زمان علیهم السلام دوستدارند ولی نگرانند از این در که رفتیم بیرون ،آلوده شویم و از این شجره جدا شویم " السَّلامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى " آنها که شجره تقوا هستند چی به ما میدهند ما گدا و سائل هستیم از این شجره و ثمراتش ما چه حاصلی بدست می‌آوریم ثمره کوچکی از این شجره تقوا به بار نشستن انقلاب ما بود حالا وقت آن است که ما هم حب خود را نشان دهیم و برای این مردم عراق و سوریه کاری کنیم غیرتی نشان دهیم و کار این صهیونیسم را تمام کنیم .

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1912
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393
 
: این مراسم با قرائت دعای جوشن کبیر توسط حاج سیداصغر افشاری و قرائت قرآن و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان آغاز گردید، پس از ذکر چهارده صلوات، حاج منصور ارضی به بیان سخنانی در شرح دعای جوشن کبیر پرداخت و در ادامه به مناجات با خدا و قرائت دعای ابوحمزه ثمالی و قرآن به سر گرفتن و روضه خوانی پرداخت و در آخر نیز این مجلس با نوحه خوانی توسط حاج ابوالفضل بختیاری پایان رسید.

نکاتی از سخنان حاج منصور ارضی؛

زمانی که خداوند اراده می‌کند آدمهای گنهکار هم به سمت او می‌آیند،منتهی این کار شرط دارد و این شرط را باید بعد از رسیدن اجرا کرد نه قبل از رسیدن ،قبل از رسیدن که ما را آوردند. بعد از رسیدنش مهم است که ما هم مغرور نشویم و دیگر اینکه دوباره به گناه آلوده نشویم ، یعنی مصداق آیۀ قرآن قرارنگیریم: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللّه‏ُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً«

محققاً کسانى که ایمان آوردند سپس کافر شدند بعد رجوع به ایمان کردند پس نیز کافر شدند و در کفر زیاده روى کردند، خداوند آن‏ها را نخواهد آمرزید و آن‏ها را به راه راست هدایت نخواهد فرمود.(سوره نساءآیه137)

یعنی ما کارهایی انجام دهیم به این حساب که خداوند ما را می بخشد . مصداق این کار درکلیسا صورت می‌گیردکه پول می‌دهند به کشیش  تاخداوند گناهانشان را ببخشد! . این کار را می‌کنند امّا بعد دوباره می‌روند دنبال کارهای بدی که قبلاً انجام می‌دادند. یعنی بااین کارمانندظرف آبکشی عمل می‌شود،تازمانی که درآب قرارداردپُراست اما به محض آنکه ازآب  بیرون بیاوری دیگرآبی درآن وجود ندارد.هرکس یک شبه آمده دیگرنمی خواهدتوبه کند وبیایددرخانه خدا وعوض شودکارچندانی نکرده است.کاردنیا تمامی ندارد عمرمان تمامی دارد.

جوشن کبیر یک لباس دفاعی است

در بحث دعای جوشن کبیر که خود بعنوان زره و لباس رزم برای پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است.روایت دارد؛ در یکى از جنگ ها،رسولخدا صلى الله علیه وآله زره و جوشن سنگینى بر تن داشت که سبب آزار آن حضرت مى شد،پیامبر صلى الله علیه وآله به درگاه خدا دعا کرد تا آنکه جبرئیل نازل شد وگفت: خداوند به تو سلام می‌رساندومى فرماید: این زره سنگین راازتن خارج ساز و درعوض،این دعا را بخوان که براى تو و امّت تو، امان و حرزى خواهد بود.بدین ترتیب می‌توان دریافت جوشن کبیر یک لباس دفاعی است. امام حسین علیه السلام فرمود: پدرم مرا به حفظ و بزرگداشت این دعا سفارش کرد و به من فرمود: این دعا را بر کفنش بنویسم و آن را به خانواده ام تعلیم دهم وآنانرا نسبت به خواندن این دعا ترغیب نمایم.

یک بحثی که  بامداحان داشتیم این بودکه؛ یکسری کتابهای تاریخ و مقتل هست که الان به صورت کاملتر چاپ شده امّا یک سری مقاتل ما داریم که اینها در درون دعاهاست .

ما می‌گوییم ارباب بی کفن ولی لباس تقوا تنمان نمی‌کنیم، این مطلب قابل توجّه همۀ سینه زنها است.بعضی‌ها سینه زن حرفه ای هستندمثل برخی ورزشکاران، ما باید لباس تقوا تنمان کنیم . آقا امام حسین علیه السلام بی کفن بودن امّا " اعلام التقی " بوده است .

فرق ما با بعضی دیگر افراد این است که ما می‌خواهیم تقوا داشته باشیم ، امّاآنها نمی‌خواهند تقوا داشته باشند .

بزرگان ما به تک تک بندهای دعاجوشن کبیر توجّه داشتند و برای هر بند از دعا گریه می‌کردند

این دعا یک باطنی دارد که باعث میشه ملائکه ای که در قبر از ما سؤال می‌کنند دهانشان بسته شود. وقتی ابتدای این دعا بسم الله الرحمن الرحیم می‌گوییم ، واقعاً با این صفت عالی و اسم اعظم خداوند وارد دعای جوشن کبیر می‌شویم و هر بند هم به اتمام می‌رسد می‌گوییم : سبحانک یا لا اله الا انت یعنی تو منزهی . در این دعا ما به جایی می‌رسیم که می‌گوییم : الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب  . نمی‌گویی : نجات از ناروآتش. یعنی ما زندانی هستیم که می‌گوییم : یک ذّره از این آتیش هم سمت ما نیاید . موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌فرماید : خلصنا من سجن هارون  . در آیه ای از سورۀ تکاثر آمده : لترون الجحیم ، البته بعد از مرگ دوزخ را مشاهده خواهیم کرد . چطور یک عده ای طبق این آیات جهنم را می‌بینند. شما در اوج خلوص می‌گویید : من دارم می‌بینم ، نجاتم بده . ما باید به این نکته توجّه داشته باشیم . لذا بزرگان ما به تک تک بندهای دعا توجّه داشتند و برای هر بند از دعا گریه می‌کردند .درهنگام خواندن این دعا بایدتوجه داشته باشیم.این خلصنامن الناربرای قیامت است دراین دنیا ما "نار"نداریم این طرف گرفتاری داریم

بعضی‌ها می‌خواهندیک دعا و ذکری خوانده باشند گره شان بازشود.

بعضی‌ها هنوز حجاب وپوشش برایشان مهم نیست،پوشش فقط برای زنان نیست.به هردومی گویند"غضواابصارکم"،مقام معظم رهبری درباره فرهنگ هم به مسئولین دینی و هم فرهنگی تذکردادند چه می‌خواهد سازمان تبلیغات واوقاف باشد یا وزارت ارشاد،فرقی نمی‌کند. 

فضیلت زیارت امیرالمومنین علیه السلام وخواسته شب قدر

حضرت صادق علیه السلام درزیارت امیرالمومنین(ع)می‌فرماید:هرشب هفتادهزارازقبایل ملائکه حضرت رازیارت می‌کنند وهرقبیله صدهزارنفرند پس اززیارت این ملائکه به پشت بیرون می‌آیندمی گویند: "یاجدایاسیدا...این زیارت را برای آخرین باربرایمان قرارنده ودوباره روزیمان کن ."درادامه می‌گویند:یا امیرالمومنین(ع)می‌خواهیم باتووبا نیکان ازاولادت باشیم.بعددربالاسرحضرت، زیارت امام حسین(ع) خوانده می‌شود.

                                                                                                                                   

بعداززیارت ائمه دردعای عالیه المضمین می‌فرماید:" اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلا کَامِلا وَ لُبّا رَاجِحا و..."امشب بگو به امیرالمومنین(ع)می‌خواهم عقلم کامل شود وقلبم تطهیرشود.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2063
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم سخنرانی و مناجات خوانی در حسینیه قنات آباد برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین محمود ریاضت سخنرانی کرد و مداحان اهل بیت به مرثیه خوانی پرداختند.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام ریاضت را بخوانید؛

_ راه این که به بهترین خلق خدا که امام زمان(عج) بپیوندیم و در زمره بهترین ها قرار بگیریم چیست؟ امام باقر(ع) فرمودند که اگر کسی می خواهد در زمره یاران فرزندم مهدی فاطمه واقع شود لازمه آن این است که چند ویژگی را در خود ایجاد کند. اولین ویژگی ورع است و دومین ویژگی متصف شدن به محاسن و مکارم اخلاقی است. از امام صادق(ع) سؤال شد که این محاسن و مکارم اخلاق چیست که در زمره یاران حضرت مهدی قرار بگیریم؟ فرمودند مکارم اخلاق چند چیز است. اولین آن معرفت است، دومین علم است، سومین حلم است. چهارمین آن صداقت است. کسی که می خواهد از یاران امام زمان باشد زبانش باز نمی شود مگر این که راست بگوید. پنجمین این که انسان در همه زوایای زندگی دنبال حلال باشد. یعنی مواظب لقمه بودن است. پیامبر فرمودند نخورید مگر لقمه حلال.

_ پیامبر اکرم شب معراج از خدا سؤال کرد که یا رب عبادت چیست؟ خداوند تبارک و تعالی فرمودند پیامبر عبادت ده جزء دارد که نه دهم عبادت کسب حلال است. یک دهم عبادت حج، خمس، نماز ، روزه و کارهای خیر است.حبیب لقب امام حسین است.حبیب خدا امام حسین و امیرالمؤمنین است. حبیب یعنی معشوق و کسی که حبیب الله است یعنی خدا عاشق اوست و او هم عاشق خداست. کاسبی که در زمره یاران حضرت مهدی است حبیب الله است.

_ پیامبر فرمودند در آخر الزمان دنبال سه چیز صد در صد نگرد که نمی توانی پیدا کنی و بدون آنها هم نمی توانی زندگی کنی.دنبال لقمه صد در صد حلال نگرد که از گرسنگی می میری. حرام های مسلم ربا، مال صغیر، مال یتیم، غش در معامله،کلاهبرداری می باشند. پس مواظب باشید که در آخرالزمان لقمه صددرصد حرام نخورید.اولین گناهی که مورد لعن خدا می باشد دروغ است. بعد از دروغ تنها گناهی که اعلان جنگ با خداست ربا می باشد.

_ آیا کاری کردیم که بتوانیم که امام زمان را ببینیم. امام صادق(ع) فرمودند که اولین چیزی که در شب قدر از خدا بخواهید ظرفیت و قابلیت است. طلب حلال فقط لقمه نیست.رعایت حجاب هم لقمه حلال است. بدها این است که در زمان غیبت کبری اتفاق هایی می افتد که امام زمان ظهورش به تأخیر می افتد. یکی از بدها پیرایش در دین است. متأسفانه امروزه تفکر امیرالمؤمنین را سر بریدند ولی برای شهادت ایشان گریه می کنیم. این طلب حلال نیست. از علائم ظهور این است که حلال جای حرام می نشیند. باید حلال و حرام را خوب بشناسیم و حلال را انجام دهیم و حرام را انجام ندهیم. باید معرفت حلال داشته باشیم. ما باید دین را بشناسیم. باید خیلی مراقب حلال و حرام بود.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1888
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم عزاداری حضرت علی (ع) در شب بیستم ماه رمضان در هیئت الرضا برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام صمدی سخنرانی کرد.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام صمدی را بخوانید؛

_ از توصیه هایی که حضرت علی به امام حسن دارند این است که قلب خود را با ذکر و یاد خدا زنده نگه دار. برنامه ذکر برای خودمان تعریف کنیم. اولیاء خدا دائم الذکر بودند و اگر به جایی رسیدند به این دلیل است. گاهی ذکر فقط زبانی است که این هم خوب است ولی ذکرش باید محتوا داشته باشد و اثرش را ببیند. ذکر باید با توجه و نشاط باشد. که با گفتن این نوع ذکر به مراتب بالا می رسیم.

_ در تعبیری معصوم دارند که سه کار سخت ترین کارها است یکی دوام ذکر الله است که انسان دائماً ذکر و یاد خدا در وجودش داشته باشد. مخصوصاً ذکر عملی که جایی که انسان با گناه برخورد کرد انسان بتواند خودش را کنترل کند و یاد خدا باشد. که بین انسان و معصیت حائلی ایجاد شود. که این اصل ذکر الله است. حضرت فرمودند به قرآن توجه کنید. که اگر تو این حب اللهی را اخذ کنی و این ریسمان الهی قطعاً احتیاج به قرآن دارد به شرطی که آن را بخوانید و به آن عمل  کنید.

_ یکی دیگر از موارد حیات قلب موعظه است. نفس انسان فراموشکار است. انسان به خودش باید موعظه و تذکر دهد تا نهیب بخوریم و بیدار شویم. ما نیاز به موعظه داریم. این نفس خیلی چموش است. می خواهد بخورد و کاری به صاحبش ندارد. این نفس را اگر بخواهیم رام کنیم نیاز به موعظه دارد. کسی که بگوید خوب، خوب است و بد هم بد است. هیچ چیزی اثر گوش کردن موعظه را ندارد. امیرالمؤمنین به امام حسن می فرماید که نفس خود را بکش با زهد که زهد همان دلبستگی به دنیا است. زهد این نیست که ما افراط کنیم. از خدا بخواهید که به اندازه کفاف و عفاف به شما بدهد. خیر رسان دیگران باشید. شیطان استاد قاطی کردن مسائل است.

_ گاهی برای انحراف یک نفر به اندازه دو قبیله پرجمعیت ابلیس شیطان استخدام می کند. خوشا به حال کسانی که حال عبادت را بعد از ماه مبارک رمضان حفظ می کنند. از این مسافرت معنوی ماه رمضان تقوا برای کل سال سوغات ببرید. نفس روی گرسنگی خیلی حساس است و اگر به آن گرسنگی بدهید دست از سرما برمی دارد. عبادتی که خدا خیلی دوست دارد روزه است. که خداوند می فرماید من خودم پاداش روزه را می دهم. چون در ماه رمضان نه گفتن را تمرین می کنیم. اگر بتوانیم این نه گفتن را جلوی شیطان و هوای نفس هم داشته باشیم خیلی خوب است.

_ دادن ها و ندادن ها خدا همه امتحان الهی است.ولی ما باید اطمینان به معلم داشته باشیم. چون معلم خیر انسان را می خواهد. معلم ما خدا و اهل بیت است. به آنچه از دستت رفت غصه نخور و به آنچه به دستت رسید خیلی شاد نشوید. شاکر نعمت های خدا باشید. دنیا را همیشه یک دستی بگیرید. همیشه یک پای خود را از دنیا جمع کنید. دنیا را بزرگ نکنید. خوب است که برای انسانیت هم کار کرد. از شب برای بندگی خدا استفاده کنیم. قرار عشاق عالم نماز اول وقت است.

_ دلهایتان را با یقین تقویت کنید که یقین هم با تقوا حاصل می شود. دین مانند نردبان است و باید دانه دانه به پله بالا برویم. دل و نفس را خاک نشین کنید و ذلیل کنید با یاد مرگ. وقتی به خدا و معنویات و آخرت داشته باشیم خدا به عمر برکت می دهد. از نفس خود همیشه اقرار بگیرد که مسافرید و رفتی هستید و ماندنی نیستید. چشم دل را باز کنید و ببینید که چه مصیبت هایی نصیب انسان می شود. پیش پیش برای حیات و زندگی اخروی اندوخته ای بفرستید. به منزل نهایی نزدیک و نزدیک تر می شویم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و شب بیستم مناجات شب های ماه رمضان با حضور جمع زیادی از مردم شب زنده دار در مسجد ارک برگزار شد.

در این مراسم که حجت الاسلام غلامرضا قاسمیان به سخنرانی پرداخت، حاج منصور ارضی مناجات خوانی کرد و مداحی حاج محمود کریمی و حاج حسین سازور پایان بخش این مراسم پر شور بود.

در ادامه گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام قاسمیان را بخوانید:

* در حال استفاده از آیات سوره مبارکه مائده بودیم که بعد از توضیح جریان ولایت در این سوره، یک عده ای را معرفی می کند و می گوید که اگر دین را اقامه بکنند، که اقامه دین با تورات و انجیل و قرآن است، که اگر این کتب را اقامه بکنند، که اقامه اش به همان بحث ولایت است، اگر بخواهد دین اقامه بشود و بایستد در مقابل دشمنان، باید این عنصرش بالا بشود تا بقیه اش به صورت یک خیمه ای بنشیند.

* معنای قرآنی اعتدال یعنی نزدیک به محور و نزدیک به امر ولی. هر چقدر نزدیک تر باشد معتدل تر هست. معتدل تر یعنی وسط تر، وسط تر چرا؟ چون که ولی در وسط قرار گرفته است. در محور حرکت قرار گرفته است.

* اگر بخواهد دین اقامه بشود، باید امر ولایت اقامه بشود، به این اعتدال می گویند. بعد از آن در فضایی که جامعه اعتدالی می شود، یعنی جامعه ولائی می شود، ولایت مدار می شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1913
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 27 تير 1393

حديث:

فی الکافی، عن مِسعدة بن صدقة قال: و قال ابوعبدالله (علیه السلام): إنَّ خیرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأبنائهم الأدب لا المال، قال مسعدة: یعنی بالأدب، العلم.[1]

شرح:

دنبالۀ روایتِ مسعدة بن صدقه است، حضرت می فرماید: بهترین ارثی که پدران برای فرزندان می گذارند، ادب است نه ملک، خانه، زمین و سایر مملوکات. مسعدة بن صدقه در ذیل روایت، می گوید: مراد حضرت از ادب، علم است. شاید مقصود، همین انتقال فرهنگ است که در عرفِ ادبیاتِ امروز، می گوییم انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر. 

فرض بفرمایید پدری صدق را به فرزندش تعلیم می دهد ،شجاعت را، همّتِ را، کارکردن را، شرف را، اینها ادب است. تعبیر علم بر اینها تعبیر مجازی نیست، ِتعبیر حقیقی است. اینها علم است، علم فقط نوشتن فرمول ریاضی و فیزیک و غیره نیست، علم حقیقی همین ارزش‌هاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. بنابراین، مراد از ادب، یک چنین چیزی خواهد بود. 

تربیت فرزندان در خانواده چگونه شکل می‌گیرد؟نکتۀ اساسی در این روایت این است که فرهنگ پذیری انسان در درجۀ اوّل از ناحیۀ خانواده است که اشباع می‌شود، حضرت واقعیتی را بیان می کنند که بدانیم هر حرکت و هر رفتار و مشی ما با فرزندانمان در شخصیت و شکل دهیِ ذهنیتِ آنها تأثیر می‌گذارد؛ در واقع، نظام ارزشیِ اسلام را، اهمیت این تعلیم و آموزش را، این انتقال فرهنگ صحیح را به فرزندان نشان می دهد که این، وظیفۀ پدران است. البته به فرزندان هم این نکته را می گوید که: بدانید! آنچه از این ناحیه گیرتان می آید، قیمتی تر است از مال و مَنال دنیوی که از پدران بدست می آورید. تقوا را، پرهیزگاری را، دوری از گناه را، انس با خدا را، انس با قرآن را، تسلیم در مقابل اوامر الهی را، توجّه دادن به معنویت را، اینها را ما باید به بچه هایمان یاد بدهیم. 

اولین جایی که فرزند این چیزها را می چشد، داخل خانواده است، اینها را بایست به بچه ها یاد داد؛ جلوی بچه ها قرآن بخوانید! جلوی بچه‌ها دعا بخوانید! در مقابل چشم بچه ها از خدای متعال بخواهید! دعا کردن و حرف زدنِ با خدا را عملاً یاد بدهید! جلوی بچه ها دروغ نگویید! غیبت نکنید! اظهار ذلتّ در پیش غیر خدا نکنید! طمع به مال را نشان ندهید! اگر اینطور شد ،فرزند ما هم اینطوری بار می آید. چنانچه ما غیبت کنیم، بداخلاقی کنیم ،اهانت به این و آن کنیم، جلوی بچه هایمان خودمان را در مقابل مقامات دنیوی کوچک کنیم، با خدای متعال اصلاً انسی پیدا نکنیم، این بچه هم در این محیط پرِورش پیدا می کند، از این حقائقی که باید فرابگیرد غافل می ماند و ذهن او و روح او با همین کارهایی که ما می کنیم آشنا می‌شود. سپس می‌فرمایند. فإنّ المالَ یذَهب و الأدبَ یبَقی، مال از بین می رود، اماّ این ادبی که به این بچه یاد دادید، تا آخر عمر با او هست، چون شخصیتِ او را شکل می‌دهد، به این بایستی اهمیت داد.[2]



[1] - الشافی، 851

[2] - 6/3/1392

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1925
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 27 تير 1393

حجت‌الاسلام میری می‌گوید: ایشان بیشتر استعدادها را از طریق ارتباط عاطفی جذب می‌کرد و برای تحکیم ارتباط حاضر بود از وقت خود سرمایه‌گذاری نماید؛ چیزی که کمتر علما بدان توجه دارند و اوقاتشان را بیشتر به مطالعه می‌گذرانند تا ارتباط با شاگرد.

مشرق---  بدون تردید، فقاهت همواره با تحول و نوآوری همراه و عجین بوده است. دامن‌گستری فقه و خروج از دایره محدودی که برخی برای آن ترسیم کرده بودند، به عرصه و ساحتی وسیع و با چشم‌اندازی گسترده که در کتاب‌هایی همچون جواهر و مکاسب و غیره بروز و ظهور یافت، گواه این امر است. در هر مقطع و زمانی که فقیهی همه‌سونگر و زمان‌شناس و ژرف‌اندیش دست به ابتکار و نوآوری در شیوه استنباط زده، به ژرفا افزوده و به میزان قابل توجهی در ساحت فقه، بالندگی و پویندگی خلق کرده و چه بسا که تلاش‌های او در ساحت فقاهت، نقطه آغازی شده برای تحولی مهم در سیر تکاملی فقه. در این میان، مقام معظم رهبری نیز که از پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی، تدریس دروس حوزوی را آغاز کرده بودند، به تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط، توجه خاصی داشته؛ به گونه‌ای که در بیانات ایشان قابل پیگیری است؛ چنان‌که در یکی از سخنرانی‌های خود با بیان اینکه فقاهت، یعنی شیوه استنباط که خود این هم به پیشرفت احتیاج دارند، فرمودند: فقاهت در دوره‌های متعدد تکامل پیدا کرده است.

با این اشاره، به سراغ مکتب علمی- فقهی مقام معظم رهبری می‌رویم که ریشه در پیش از انقلاب و درس‌های مکاسب، اصول و تفسیر ایشان دارد؛ آن هم در قالب گفت‌وگوهایی با شاگردان قدیم و جدید. شاگردانی که امروز هر کدام در مراکز علمی و اجرایی مشغول به فعالیت‌اند. با تشکر از همه عزیزانی که از آن‌ها در این نوشتار بهره گرفتیم؛ به خصوص حجج اسلام آقایان میری خضری، نجفی راد، پویا، هاشمی،‌ سید علی اشکوری، عجم و تقوی، توجه شما را به این گزارش خواندنی و جذاب که حاکی از جلوه‌های عمیق مکتب علمی- فقهی مقام معظم رهبری است، جلب می‌کنیم.

در تدریس از مثال بهره می‌گرفتند
حجت‌الاسلام پویا یکی از شاگردان قدیمی مقام معظم رهبری درباره نحوه تدریس ایشان می‌گوید: در تدریس مکاسب، خیلی حوصله به خرج می‌دادند. درس روز قبل را هر روز پیش از شروع به درس می‌پرسیدند. بسیار ملموس بحث می‌کردند. موضوعات و موارد را تطبیق می‌دادند، خیلی دقیق بودند. از اشیایی که دور و بر بود و محسوس بود، برای توضیح درس استفاده می‌کردند. مسائل را به شکل بسیار سهل و آسان برای طلاب بیان می‌کردند. تا جایی که ممکن بود از مثال‌های واقعی به جای مثال‌های خیالی و ذهنی محض استفاده می‌کردند. درس هم که تمام می‌شد، می‌نشستند تا اگر کسی اشکال یا سؤالی دارد مطرح کند. البته برخی از شاگردان حضرت آقا مثل آقای فرزانه و هاشمی گنابادی، با آقا می‌نشستند و بحث می‌کردند و به اصطلاح این‌ها به ثمر رسیده بودند. آقا این‌ها را منبر می‌فرستادند و خودشان در این مجالس و محافل می‌نشستند و به عنوان یک مستمع گوش می‌دادند. برای اینکه هم نظم مطالب و روش ورود و خروجشان در مباحث را ببینند و بعد هم پیدا بود که به آن‌ها که منبر می‌رفتند تذکرات لازم را می‌دادند.

طلبه‌ها را در تدریس به نقد فرامی‌خواندند
حجت‌الاسلام تقوی از دیگر شاگردان قدیمی مقام معظم رهبری درباره نحوه درس معظم له می‌گوید: از توصیه‌های سازنده‌ای که از مقام معظم رهبری به خاطر دارم این است که سفارش می‌کردند هیچ‌گاه خسته نشوید از اینکه نفرات کمتری در درس حضور پیدا کردند. می‌فرمودند دلسرد نشوید.

وی درباره ویژگی‌های درس اصول مقام معظم رهبری می‌گوید: همت ایشان بر این بود که طلبه را متفکر خردورز بار آورند. همواره طلبه‌ها را تحریص می‌کردند که در اندیشه‌های شیخ فکر کنید و نترسید از اینکه شیخ اعظم است. انتقاد کنید، نظرتان را ابراز کنید؛ شاید نظر شما درست باشد. در درس مکاسب هم همین‌گونه طلاب و شاگردانشان را ترغیب به اظهار نظر می‌کردند. درس‌های حوزه ایشان گاهی در اتاق شاگردانشان، گاهی در مسجد مدرسه میرزا جعفر و در مسجدالرضا روبه‌روی مدرسه سلمانیه برگزار می‌شد. درس مکاسبشان تقریباً به طور مستمر در مسجدالرضا برگزار می‌گردید و آن درس از برجستگی‌هایی برخوردار بود و از نوع درس خارجی که من بعداً رفتم خیلی دامنه بحث درس ایشان وسیع‌تر بود. اشکال‌هایی که شیخ انصاری در مکاسب در نوع مباحث و مسائل داشت را توسعه می‌دادند. ایشان بسیار متواضعانه با شاگردانشان برخورد می‌کردند، خود را در مقام و موقعیت برتر و ممتاز از دیگران برای خودشان قائل نبودند.

گشودن آفاق و گستره‌های جدید در امر فقاهت لازم است
حجت‌الاسلام نجفی هم می‌گوید: تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط، همواره جایگاهی مهم در مطالبات رهبر فرزانه انقلاب از حوزه داشته است و ایشان کراراً بر ضرورت توجه به آن و تأثیری که می‌تواند داشته باشد، تأکید فرموده‌اند. چنانکه ایشان در سال ۷۴ فرمودند: فقاهت، یعنی شیوه استنباط، خود این هم به پیشرفت احتیاج دارد. اینکه چیز کاملی نیست، بلکه متکامل است. نمی‌شود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قله فقاهت رسیده‌ایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه، از کجا معلوم است؟ شیخ طوسی ملای با آن عظمت، فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یک مسئله فقهی ببینید. امروز کدام مجتهد حاضر است آن‌گونه بحث کند؟ آن فتاوا ساده و سطحی است. مجتهد امروز، هرگز راضی نمی‌شود که آن‌طور کار کند و استنباط نماید. فقاهت در دوره‌های متعدد تکامل پیدا کرده است.

نجفی درباره اینکه چرا مقام معظم رهبری بر تحول در روش اجتهاد تأکید دارند می‌گوید: نیازهای روزافزون و عرضه شدن آن‌ها به فقه، مسائل نوپیدا و بروز و ظهور آن‌ها در گردونه زندگی، نظام شکل‌گرفته بر رأس هرم احکام و ارزش‌های اسلامی، بایستگی دگرگونی در ساحت فقاهت را بیش از هر زمانی، در کانون توجه‌ها و نگاه‌ها و در درجه نخست اهمیت قرار داده است و همین نکته است که مقام معظم رهبری در سال ۷۴ درباره آن می‌فرمایند: امروز خیلی از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف این‌ها را معلوم کند، ولی معلوم نکرده است. به باور ایشان، رشد و بالندگی فقه و توانمندی آن در پاسخ‌گویی به نیازهای حکومتی و اجتماعی، بسته به پدید آوردن دگرگونی ژرف و همه‌سویه در فقاهت است؛ چنانکه می‌فرمایند: چه دلیلی دارد که فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند. ای بسا خیلی از مسائل، مسائل دیگری را در بر بگیرد و خیلی از نتایج عوض گردد و خیلی از روش‌ها دگرگون شود. روش‌ها که عوض شد جواب‌های مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه طور دیگری می‌شود. این از جمله کارهایی است که باید بشود.

به باور وی مقام معظم رهبری نه‌تنها ضرورت کار را گوشزد می‌کند که وقوع آن را نیز امکان‌پذیر می‌داند و انجام آن را دور از دسترس حوزه نمی‌داند. تنها شجاعت علمی می‌خواهد و فضای تحمل‌پذیری از حرف نو: گشودن آفاق و گستره‌های جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلی دارد که بزرگان و فقها و محققان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضی از بزرگان این زمان و نزدیک به این زمان ما از لحاظ قوت و دقت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این راه در حوزه به حرکت در اید. باید این گستاخی و شجاعت پیدا شود و حوزه، آن را بپذیرد.

ارکان استنباط احکام شرع و اجتهاد در نظر مقام معظم رهبری
حجت‌الاسلام اشکوری که خود اکنون در سطوح عالی حوزه علمیه مشغول به تدریس است، درباره حضور خود در درس خارج فقه مقام معظم رهبری می‌گوید: بحث ایشان از حیث محتوا بسیار متقن و از نظر کیفیت ورود و خروج و بیان، مرتب و منظم و واضح و شیوا بود. آنچه باعث تعجب بنده شده بود، نهایت اتقان بحث و التفات معظم له به دقایق و ظرایف و دقت در اصول و فروع و مسائل مطروحه که خود به مطالعه فراوان نیاز دارد، در کنار سنگینی بار مسئولیت رهبری و اشتغالات و انشغالات داخلی و خارجی است و این توانمندی ایشان گویای استعدادی فوق‌العاده همراه با تسدید الهی و دستگیری حضرت باری‌تعالی است؛ وگرنه جمع میان این امور به آسانی امکان‌پذیر نیست و از توان هر مدعی بر نمی‌آید. ایشان علاوه بر تدریس آن مباحث استوار و شیوا، تمامی آن را به زبان تازی و با قلمی روان و بیانی رسا به رشته تحریر در آوردند. 

اشکوری ادامه می‌دهد: نحوه بحث ایشان این‌گونه بود که پس از تنقیح موضوع و بیان دقیق محل بحث، به نقل اقوال در مسئله می‌پرداختند و استدلال هر قول را جداگانه بیان می‌کردند و متعرض مناقشات آن می‌شدند. سپس نظر خود را بیان می‌کردند و ادله آن را از کتاب و سنت و عقل، با تمام آنچه استدلال به آن‌ها نیازمند به آن است، از دقت در معنای لغوی و استظهار و نگاه تاریخی و مباحث رجالی و رعایت قواعد اصولی در کیفیت جمع میان ادله متعارضه و بیان مقتضای اصل و رعایت نکات عرفی و عقلایی، استخراج و با اتقان تمام به استدلال می‌پرداختند.

وی ادامه می‌دهد: به طور کلی استنباط احکام شرع و اجتهاد در نظر مقام معظم رهبری، از سه رکن اساسی پایبندی، قانونمندی و پویایی برخوردار است؛ پایبندی استنباط به منابع قطعی و عدم تجاوز از چارچوب آن، و قانونمندی که در قالب قواعد اصولی و قواعد فقهی که به استنباط نظم و نسق می‌بخشد و پویایی که از جمود و عقب‌افتادگی فقه از جامعه و نیازهای روز پیشگیری می‌نماید. این سه رکن، ضامن استنباط صحیح احکام است و موجب مصونیت بخشیدن هر چه بیشتر و دوری از خطای در استنباط و استنباط خطایی خواهد بود.

برخورد اخلاقی مقام معظم رهبری با شاگردان باعث جذب همه به سوی ایشان شده بود
حجت‌الاسلام عجم از دیگر شاگردان قدیمی مقام معظم رهبری در خصوص تدریس ایشان با اشاره به دروس عقاید و تفسیر مقام معظم رهبری که بعدها از سوی ساواک تعطیل شد، به ویژگی‌های ایشان در تدریس اشاره کرده که جالب توجه است. وی می‌گوید: مهم‌ترین چیزی که باعث جذب افراد به سوی ایشان (مقام معظم رهبری) می‌شد، جاذبه‌های فکری اندیشه توأم با برخورد اخلاقی، مواجهه با چهره معنوی و بسیار دلسوزانه و هدایتگرانه ایشان بود. وی ادامه می‌دهد: تأثیر ایشان بر حوزه، دانشگاه و در سطوح مختلف اقشار مردم بسیار گسترده و مؤثر بود و نه‌تنها در مشهد مقدس بلکه در کل استان خراسان بزرگ و بعد هم در تهران و کل کشور، هدایت جریان انقلاب را داخل و خارج بعد از یک هفته همین‌طور قوی ایجاد شده بود. وی می‌افزاید:

منزل ایشان به روی همه باز بود. در آن زمان هر کسی مطلبی داشت، سؤالی در هر زمینه‌ای داشت به ایشان مراجعه می‌کرد. رعایت حال و احترام افراد به خصوص طلاب جوان و دانشجویان جزو عادات و ملکات ایشان بود. در واقع، یکی از ابزار پیشرفت کار و برنامه‌های ایشان برخورد محبت‌آمیز ایشان با همه مراجعه‌کنندگان بود. ایشان به امر تبلیغ اهتمام می‌ورزیدند. از میان طلاب خوش‌فکر و انقلابی، اعزام تبلیغی به مناطق دور و نزدیک داشت. و حتی دامنه تبلیغی یاران ایشان از خراسان فراتر رفته تا تهران، کرمان، رفسنجان و غیره را فراگرفته بود. مقام معظم رهبری روی امر تبلیغ بسیار سرمایه‌گذاری می‌کردند و از قبل، مطالب مورد نیاز را با تحلیل نو و انقلابی به شاگردانشان منتقل می‌کردند.

مقام معظم رهبری با شاگردانش رابطه عاطفی و متواضعانه داشت
حجت‌الاسلام میری نیز که جزو شاگردان مقام معظم رهبری در درس مکاسب بوده، با اشاره به نوآوری‌های فقهی ایشان در درس فقه خود می‌گوید: ایشان بیشتر استعدادها را از طریق ارتباط عاطفی جذب می‌کرد و برای تحکیم ارتباط حاضر بود از وقت خود سرمایه‌گذاری نماید؛ چیزی که کمتر علما بدان توجه دارند و اوقاتشان را بیشتر به مطالعه می‌گذرانند تا ارتباط با شاگرد. اما ایشان ارتباط بسیار سازنده و مستحکمی با شاگردانش داشت؛ به گونه‌ای که حتی اگر شاگردان ایشان، وی را به روستاهای دور دعوت می‌کردند، شخصاً اجابت می‌نمودند.

باید فقه جوابگوی مسائل مستحدثه خواند
حجت‌الاسلام هاشمی از دیگر شاگردان ایشان با بیان اینکه هر چند خود، در آغاز شروع درس تفسیر ایشان توفیق حضور و استفاده از محضر ایشان در درس تفسیر قران را نداشتم می‌گوید: آنچه از درس تفسیر ایشان به یاد دارم این است که ایشان در مسجدی که ابوی‌شان آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای نماز می‌خواندند درس تفسیر گذاشته بودند. چون آن وقت‌ها شرایط این جور نبود که هر جا می‌خواهند، درس بگذارند. درس تفسیر هم در حوزه جایگاه نداشت و کسی برای تدریس آن وقت نمی‌گذاشت، اما ایشان در آن شرایط درس تفسیر را شروع کردند. 

نکته بعدی اینکه ایشان در امر نیروپروری و کادرسازی جدیت داشتند. وی ادامه می‌دهد: برداشت شخصی من این است که ایشان یک ویژگی‌هایی دارند که منحصربه‌فرد است. ایشان به لحاظ علمی هیچ کسر و کمبودی نداشتند و در شاگردان خود بسیار تأثیرگذار بودند. مقام معظم رهبری از همان آغاز از یک جامعیت کم‌نظیر برخوردار بود. همان ابتدای آشنایی با ایشان مطلع شدم که مطالعات گسترده‌ای در رابطه با زندگی ائمه اطهار علیهم‌السلام دارند و فیش‌های زیادی برداشته‌اند؛ مثلاً حدود پانصد فیش درباره امام سجاد داشتند. ایشان تقریباً همه منابع مربوط به زندگی ائمه را مطالعه کرده بودند.

ایشان در دروس حوزوی بسیار بر متن و محتوا مسلط بودند به گونه‌ای که رسائل را به آسانی و روانی و سادگی می‌توانست در اختیار دانشجوی مبتدی قرار دهد. ایشان در دروس مکاسب و رسائل خود علاوه بر تسلط بسیار، شاگردپروری هم داشتند که این در نوع خود قابل توجه است. سفارش مقام معظم رهبری این بود که باید فقه جوابگوی مسائل مستحدثه خواند؛ فقهی که موضوعات، مسائل و حتی تمرین‌های آن مربوط به امروز باشد و به اصطلاح فقه پویا باشد که مشکل زمان را طرح و حل کند و عالم زمان‌شناس تربیت نماید.

*مباحثات

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1871
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

صوت کامل سخنرانی شیخ حسین انصاریان


: اولین شب از برگزاری مراسم لیالی قدر در حسینیه همدانی ها برگزار شد.

شیخ حسین انصاریان در حسینیه همدانی ها

در این مراسم که با قرائت قرآن و دعای جوشن کبیر آغاز شد، بعد از روضه خوانی ذاکرین اهل بیت، حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان به سخنرانی و مراسم قرآن به سر پرداخت.

در ادامه گزیده ای از سخنرانی شیخ حسین انصاریان را بخوانید:

* از بالاترین عبادات در پیشگاه خدا حل مشکل مردم است. به امام صادق علیه السلام فرمودند: می خواهم به حج عمره ماه رجب بروم. امام فرمودند: می دانی چقدر ثواب دارد؟ گفت: نه، امام فرمودند: سطح زمین را از طلا پر کنی و در راه خدا بدهی این ثواب عمره ماه رجب است. هیجان زده شد آن شخص و برخاست تا برود که امام او را صدا زد و فرمودند: کار با با ثواب تر از این هم داریم. اگر مشکل یک مشکل دار را حل بکنی، ده برابر عمره رجب ثواب دارد.

* اگر تمام مسلمانان جهان سفارش پیغمبر صلوات الله علیه را درباره اهل بیت علیهم السلام گوش بدهند و اقتدای به اهل بیت بکنند. همین امشب نزدیک دو میلیارد مسلمان تصمیم بگیرند اقتدای به قرآن و اهل بیت علیهم صلوات الله بکنند، والله قسم درصد بالایی از مشکلات دنیای اسلام حل می شود. چون آنقدر خداوند به امیرالمومنین و اهل بیت محبت دارد که به اقتدا کنندگانشان نظر ویژه دارد. چه در دنیایشان، چه وقت مرگشان، چه در برزخشان، چه در قیامتشان.

* توبه یک چیز با منفعتی است، پاکسازی می کند، پرونده تان را نورانی می کند، دلتان را جلا می دهد، روحتان را صفا می دهد، بار سنگین گناهانتان را می ریزد، سبک بال می شوید.

* توبه، یک توبه بین ما و پروردگار است، مال گناهان بین ما و خدا، یک توبه هم مربوط به مال مردم است، توبه با مال مردم ساده است، آدم مال مردم را که به ناحق برده می رود و پس می دهد. تمام است، این آمرزش گناه است، همان پس دادن.

* اما توبه بین خود و خدا، هیچ به زبان هم لازم نیست جاری بشود، امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: « التوبة نَدَمُ » پشیمانی؟ بخشیدنت، این کلام امیرالمومنین علیه السلام است: «التوبة نَدَمُ » همین.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
سردار سید محمد باقرزاده رئیس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در یکی از خاطرات خود می‌گوید:

طبق برنامه‌ای که تدارک دیده شده بود، قرار بود پیکر پاک شهید موسوی را به مازندران منتقل کنیم و به خانواده شهید تحویل دهیم تا پس از مراسم احیای شب 21 ماه رمضان، فردای آن شب یعنی روز شهادت حضرت علی(ع) همان جا تدفین شود.

در جریان انتقال پیکر پاک شهداء دوستان با وجودی که پیکر شهید موسوی را کنار گذاشته بودند تا به شمال بفرستند اما به طور اشتباه همراه شهدای دیگر، پیکر ایشان را هم به اهواز فرستادند، تا همراه شهدای دیگر از شملچه به طرف مشهد تشییع شود.

همان زمان، مادر شهید تماس می‌گیرد و اصرار می‌کند پیکر شهید را به مازندران بفرستید، چون آن طور که ایشان گفته بود خانواده شهید برنامه‌ریزی کرده بودند و مهمان دعوت کرده بودند. دوستان تلفن زدند و مرا در جریان گذاشتند. من گفتم: اگر خانواده شهید اصرار دارند، چاره‌ای نیست، پیکر را سریع با هواپیما به تهران و از آن جا به شمال بفرستید؛ اما برای خودم این پرسش پیش آمد که شهید چطور حاضر شده دوستانش را ترک کند و فیض حرم ثامن الائمه(ع) را از دست بدهد؟ چون کاملاً معتقدم ما کاره‌ای نیستیم،‌ همه کارها دست شهداست.

این گذشت تا این که شب 23 رمضان از بچه‌ها پرسیدم بالاخره پیکر شهید موسوی را به آمل فرستادید یا نه؟ گفتند: نه! پرسیدم: چرا؟ گفتند: ما داشتیم مقدمات انتقال پیکر شهید را به آمل آماده می‌کردیم و در آستانه فرستادن آن بودیم که تلفن زنگ خورد، مادر شهید پشت خط بود و گفت: دیشب خوابی دیدم و طبق آن بچه من باید اول به مشهد برود، زیارت بکند بعد بیاید ما پیکر را تحویل بگیریم. جالب اینکه‌ شهید سیدعلی موسوی از پیکرهایی بود که 2 بار دور ضریح نورانی آقا علی‌بن موسی‌الرضا(ع) طواف داده شد.

این شهید بزرگوار سال 1347 در روستای ولوکلا متولد شد و سال 65 در سلیمانیه عراق به شهادت رسید.



پی نوشت:
 کتاب کبوتران حرم، ناشر: امینان نشر، صفحه 154
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1912
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه