میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1166
:: باردید دیروز : 308
:: بازدید هفته : 4850
:: بازدید ماه : 12958
:: بازدید سال : 38543
:: بازدید کلی : 642027
نویسنده : گمنام
دو شنبه 22 ارديبهشت 1393

نهج البلاغه گمشده بشريت معاصر

 ما منتظريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست.

(امام خميني «ره»)

 نهج البلاغه مرهمي است بر دردهاي جانكاه بشريت.

نهج البلاغه داروي مؤثري است بر تلطيف روح انسانها و مبارزه با خشونتها.

نهج البلاغه اثري است به درخشندگي آفتاب، به لطافت گل، به قاطعيت صاعقه، به غرش طوفان و برق، به تحرك امواج، به بلندي ستارگان دوردست بر اوج آسمانها.

نهج البلاغه در حقيقت فرزند قرآن است.

اين مجموعه زيبا و نفيس كه روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشه اي نوتر و روشن تر بر ارزش آن افزوده، منتخبي است از خطابه ها و دعاها، وصايا، نامه ها و  جمله هاي كوتاه مولاي متقيان علي (ع) كه بوسيله سيد شريف رضي در حدود هزار سال پيش گردآوري شده است.

او از نظر خودش آنهايي كه از جنبه بلاغت برجستگي خاصي را داشته اند انتخاب كرده، از اينرو اين منتخب را نهج البلاغه نام نهاد. كلمات اميرالمؤمنين (ع) از قديم ترين ايام با دو امتياز همراه بوده است. 1- فصاحت و بلاغت 2- همه جانبه بودن (چندي بعدي بودن) توأم شدن ايندو با هم سخن علي (ع) را در حد اعجاز قرار داد و به همين جهت سخن علي (ع) در حد واسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته

((فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق))

[[نهج البلاغه]]

به اقرار اغلب دانشمندان و نويسندگان و ادباي حتي معاصر غير شيعي عرب، زيباترين متن عرب است.

سخناني كه از نظر ادبي در اوج زيبايي و از نظر فكر در عمق بسيار و از نظر اخلاق سرمشق و نمونه است،

در آن عباراتي هست كه هر خواننده اي اقرار مي كند كه در بشريت نظاير اين عبارات وجود ندارد.

 

چرا نهج البلاغه چنين كششي دارد؟

1- نهج البلاغه ، همه جا سخن از همدردي با طبقات محروم و ستمديده انسانها است. سخن از مبارزه با بي عدالتي و ظلم و طاغوتهاست.

2- نهج البلاغه همه جا در مسير آزادي انسانها گام بر مي دارد. آزادي از زنجير اسارت هوا و هوسهاي سركش، از زنجير اسارت ستمگران خودكامه، طبقات مرفه پرتوقع، جهل و بي خبري، كه انسان را به لذت و بدبختي مي كشاند، و هشدار مي دهد كه هر جا نعمتهاي فراواني روي هم انباشته است حقوق از دست رفته اي در كنار آن به چشم مي خورد.

3- جذبه هاي عرفاني نهج البلاغه چنان است كه ارواح تشته را با زلال خود آنچنان سيراب و مست مي كند كه نشئه شراب طهورش را به لرزه مي اندازد ، لرزه اي دردناك و در عين حال لذت بخش.

4- در هر ميداني گام مي نهد چنان  سخن را ادا مي كند و دقايق را مو به مو شرح مي دهد كه گويي گوينده متخصص همين موضوع بوده است . ليكن از امتيازات سخنان امام علي (ع) اين است كه محدود به زمينه خاصي نيست در شرح اسماء و صفات الهي به چهره يك فيلسوف مجسم مي شود كه فقط از توحيد سخن گفته، در خطبه جهاد، فرمانده و افسر شجاع و دلاوري را مي بينيم كه دقيقترين تاكتيكها را تشريح مي كند. در مسند حكومت و رهبري راه وصول به يك آرامش اجتماعي و سياسي و نظامي را با پخته ترين عبارات بيان مي كند و در مسند درس و اخلاق عباراتي محكم، عميق و نافذ براي سالكان مي گويد كه مرد وارسته اي چون ((همام)) پس از شنيدن آن صيحه اي مي زند و نقش زمين مي شود.

چرا از نهج البلاغه دوريم؟

ما كه چنين گنجي در خانه داريم چرا تهي دستيم؟ ما كه چنين چشمه زلال و گوارا و جوشنده اي در دسترس داريم چرا تشنه ايم؟ ما كه داراي اين ميراث بزرگ اسلامي هستيم چرا  دست بسوي ديگران دراز مي كنيم؟ و پاسخي جز اين ندارد كه،

نهج البلاغه را نشناخته ايم و بر ارزش واقعي اين مجموعه بزرگ واقف نگشته ايم.

و عجيب اين كه نهج البلاغه در ديار خويش در ميان شيعيان علي (ع)، حتي در حوزه هاي علميه شيعه غريب و تنهاست. همچنانكه خود علي (ع) غريب و تنهاست. بديهي است اگر محتويات كتابي و يا انديشه ها و احساسات و عواطف شخصي با دنياي روحي مردمي سازگار نباشد، اين كتاب يا آن شخص در عمل تنهاست و بيگانه مي ماند و هر چند نامشان با هزاران تجليل و تعظيم برده شود.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1717
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 14 ارديبهشت 1393

گروه تاریخ مشرق - گروهگ فرقان که در تاریخ معاصر ایران با عنوان ترور و حذف چهره‌های ناب انقلابی ثبت شده و در خاطرها مانده است دارای ریشه‌ها و مبانی فکری است که پیش از هر چیزی ضرورت دارد که این مبانی شناخت شود. تفکری که به یک جریان وحشتناک و کور ترور و حذف فیزیکی افراد آن هم با یک تفسیر و ارجاع دینی می‌انجامد و هرگونه سلم و مدارایی را مخالف روحیه انقلابی تعریف می‌کند بلاشک اهمیت فراوانی برای غور و بررسی تاریخی و علمی دارد. چنین اندیشه و نظری البته پیشینه ویژه‌ای در تاریخ سیاسی ما پس از اسلام دارد و حتی برای امروز و آینده، کلید تحلیل خوبی در اختیار ما قرار می‌دهد.

* ریشه تاریخی

فرقانی‌گری جريانی است كه شاید نمونه‌ها و الگوهای مبنایی‌اش از زمان حيات پيامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تحت عنوان‌ «قرآن منهای پيامبر» و يا «قرآن منهای سنت» مطرح شده بود. در قرآن نيز به اين پديده انحرافی تصريح شده است: «و اذا قيل لهم تعالوا الی ما انزل‌الله و الی الرسول رأيت‌ المنافقين يصدون عنك حدودا: و آنگاه كه به آنان گفته شود كه به سوی قرآن و پيامبر بيائيد، مي‌بينی كه منافقين از ارتباط تو با مردم جلوگيری مي‌كنند» (سوره نسا آيه 61). 

مبانی فرقان

اندیشه تفسیر به رای، همیشه در تاریخ اسلام
خوارج را آفریده است؛ ساده‌دینان مسلح.


در واقع فرقانی‌گری در قالب شعار انحرافی «حسبنا كتاب الله» و سپس «لا حكم‌ الا لله»، توسط خوارج نهروان، از زمان پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دوران نخستين امامت حضرت علی (علیه‌السلام) از طرف منافقين و خوارج مطرح شد تا در واقع با عبور از پيامبر اكرم و سپس علی (علیهما السلام)، خود در مسند قدرت بنشينند. در صدر اسلام هم كه «خوارج» با امیرالمومنین جنگيدند، ظاهراً‌ مدعی بودند كه «چون حق علی ضايع شده است، ما قيام كرده‌ايم و او نمی‌بايست حكميت را مي‌پذيرفت» و به همين بهانه بر ضد امام خود،‌ قيام كردند. اين نوع تفكر را بايد تفكر «خوارجی» ناميد كه در عصر ما- و در ايران- در فرقه فرقان نمود پيدا كرد.


در لابه‌لای مطالب و تحلیل‌های پژوهشگران پیرامون گروه فرقان به چند زمینه و اصل اساسی که اندیشه قرقانی‌گری را شکل می‌دهد می‌توان دست یافت. از جمله موارد زیر از اهمیت فراوانی برخوردارند:

1. تأثیرپذیری شدید از اندیشه و ادبیات دکتر شریعتی:
رهبران گروه فرقان و شخص گودرزی، هم در اندیشه و فکر و هم در ادبیات و سبک نگارش و گفتار، از هواداران افراطی دکتر شریعتی به حساب می آیند. درباره تاثیرپذیری گروهک فرقان از شریعتی و تغذیه ایدئولوژیکی که از این منبع پرطرفدار آن عصر می‌کردند بحث فراوان است که به طور مستقل به آن خواهیم پرداخت. اما این نکته شایان ذکر است که هر چه باشد شواهد متقنی نشانگر تاثیرات جدی اندیشه و نظریات شریعتی بر افراد و اعضای گروهک فرقان است. 

مبانی فرقان

بدون شک یکی از منابع مورد رجوع فرقانی‌ها
آثار و نوشته‌های مرحوم شریعتی بود


فرقانی‌ها علاقه ویژ‌ه‌ای به شریعتی داشتند و در بیانات و پیام‌های خود از او نقل قول می‌کردند. با این همهرابطه مستقیمی میان فرقان و مرحوم شریعتی وجود نداشته است و آنچه مورد تاکید است تاثیرپذیری و استفاده فرقان‌ها از بخش‌هایی از نظرات او است. در حقیقت فرقانی‌ها با برداشت خاصی که از آثار و افکار شریعتی کردند، آن را به ایدئولوژی انحرافی و خشونت‌طلبانه خود الصاق نمودند.

2. اعتقاد به تز اسلام منهای روحانیت:
ویژگی دومی که در گروه فرقان از لحاظ فکری و رفتاری می‌شود دید، اعتقاد به تز اسلام منهای روحانیت و مرجعیت است. اين مقوله بدين نحو در اندیشه و بنیاد فکری این جریان جایگاه پیدا کرده بود که روحانیت در اسلام امری است بدعت‌آمیز و نیازی به نهاد روحانیت وجود ندارد و لازم نيست تفسیر و تبیین دین توسط روحانیت و مرجعیت صورت بگیرد. به تعبیر دیگر اندیشه‌های پروتستانتیستی شدیدی در افکار فرقانی‌ها ریشه دوانده بود که می‌خواستند در اسلام و شیعه آن را پیاده کنند. پر بیراه نیست اگر ریشه‌ها و مبانی این طرز تفکر را نیز در آثار و افکار مرحوم شریعتی دانست. هرچند ممکن است به‌سختی بتوان تز اسلام منهای روحانیت را به شریعتی نسبت داد ولی بخش‌هایی از آثار او به‌شدت زمینه‌های لازم برای چنین تفسیری را فراهم آورده است.

3. تأثیرپذیری شدید از مارکسیسم: 
فرقان، دنباله موج گرایش به مارکسیستی است که مدت‌ها پیش در کشور رواج یافته بود و به‌ویژه داشت به سمت گرایش‌های خشونت‌طلبانه و چریکی متمایل می‌شد. فرقانی‌ها هم مانند مجاهدین خلق(منافقین) و گروه‌های دیگر تحت تاثیر اندیشه‌های مارکسیستی، هم به دنبال عمل انقلابی بودند و لذا برخی اقدامات رهبران انقلاب اسلامی را بیش از اندازه مسالمت‌جویانه ارزیابی می‌کردند و هم در قالب ایدئولوژی و مباحث فکری، به تحلیل‌های مارکسیستی و به‌ویژه تفسیر مارکسیستی و سوبژکتیویته از قرآن می‌پرداختند. 

مبانی فرقان

دانشگاه و کوچه و بازار، مرکز تبلیغات گروه‌های مارکسیستی 
شده بود که بر بچه مسلمان‌ها تاثیر منفی گذاشت


حاکمیت جو مارکسیستی در آن روزها به‌گونه‌ای بود که به‌محض اينكه افراد وارد دانشگاه می‌شديد، چپی‌ها می‌آمدند و پس از نزدیک شدن به آن‌ها تحت عنوان کمک درسی و مشاوره به‌تدريج منظور اصلی‌شان را رو می‌كردند كه اگر می‌خواهی به تو كمك بشود، ما هستيم و كمكت می‌كنيم و راه را به تو نشان می‌دهيم. بعد هم كتاب‌های ابتدایی ماركسيسم را به او می‌دادند، از جمله: «چگونه انسان غول شد؟» كه ظاهر جذابی هم داشت. بعد هم كتاب‌های ديگری از اين سنخ را در اختيار فرد می‌گذاشتند. اين تنها به دانشگاه هم منحصر نمی شد، بلكه بخش عمده فعاليت‌های اجتماعی هم دست ماركسيست‌ها بود.

تازه از اوایل دهه 50 است كه بچه‌ مسلمان‌ها به‌تدريج هويت مستقل از جريان چپ پيدا می‌كنند. در این میان نقش شهيد مطهری، دكتر شريعتی و چهره‌های ديگری در حسينيه ارشاد، به عنوان پاتوق بچه مسلمان‌های انقلابی، قابل انكار نيست. آ‌ن‌ها به جوانان مسلمان اعتماد به نفس و هويت اجتماعی دادند. با اين همه سايه بختک‌وار انديشه‌های ماركسيستی، بر همين بچه مسلمان‌هایی هم كه آمده بودند تا هويت مستقلی را برای خود تعريف كنند و می‌گفتند ما چرا بايد زير بليت كمونيست‌ها باشيم، می‌افتاد و دست‌کم خیال می‌کردند که برای موثر بودن بايد ادای آن‌ها را در بياورند. بنابراین، به‌مرور افرادی پرورش یافتند که دين را آميخته با حشو و زوائدی می‌كنند كه شبيه به دين خرافه‌آلود گذشته است. قبلاً برخی از معارف و مظاهر دينی با خرافات و موهومات درآميخته و حالا با حشو و زوائد ماركسيستی مخلوط شده بود؛ همان چيزی كه بعدها از آن تعبير به تفكر التقاطی دينی شد.

مبانی فرقان

حسینیه ارشاد به پاتوق بچه مسلمان‌ها در
برابر موج وحشتناک مارکسیسم مبدل شد


4. تفسیرهای التقاطی و غیرمتدیک از دین: 
تفسیرهای به‌اصطلاح مذهبی فرقانی‌ها هم التقاطی بود و هم دلبخواهانه. سران و مفسران (!) فرقان، هم تحت تاثیر شدید مارکسیسم به دنبال «انقلابی کردن» دین بودند و هم اعتقادی به روشمند بودن تفسیر و لزوم کسب برخی مقدمات برای ورود به این عرصه خطرناک نداشتند. نمونه این امر را می‌توان در آثار تفسیری که به عنوان «پیام قرآن» منتشر کردند و یا کتاب «توحید» دید. نگرش آن‌ها درباره مسائل قرآنی و معنوی، يك نگرش مادی و ديالكتيكی است و همه چيز را به «انقلاب و ضد انقلاب»، «سرمايه‌داری» و «ضد سرمايه‌داری» و «زندگی در حال تحول و تكامل دائمی» نسبت می‌دهد. حتی «دجال»‌ در دوره آخر‌الزمان را هم «امپرياليسم» می‌نامد.

فرقانی‌ها كتاب توحيد و ابعاد گوناگون آن را از آن روی نوشتند كه معتقد بودند ضعف عمده تشكل‌ها و سازمان‌های انقلابی، از مشروطه تا زمان آن‌ها، عدم وجود نوعی «آگاهی» مكتبی بوده است. بحث‌های نخستين اين اثر در تعريف اسلام و توحيد است و بنا به توضيحی كه در آن آمده «خلاصه‌ترين تعريف توحيد نمود خارجی جنگ سراسری و دايمی موجودات برای حل تضادها و راه يافتن به تكامل برتر و بالاتر است. توحيد، انديشه‌ای است برای تعريف مسير حركت موجودات در دل اين تضادها به‌ سوی الله كه نقطه نهايی تكامل است». اين مباحث كه در قالب تحميل برخی از تفكرات تکاملی با آيات قرآنی طرح می‌شود، تا پايان كتاب ادامه دارد. در اين تعاريف قيامت به عنوان «روز تحقق استعدادها» تعبیر می‌شود.

آقای سیدهادی خسروشاهی درباره مشی تفسیری گودرزی، رهبر گروهک، معتقد است: « اشكال اساسی كار وی اين  است كه او در جای جای كتاب‌هایی كه به نام تفسير منتشر ساخت، به‌رغم ادعای استفاده از تفسير مجمع‌‌البيان، تفسير طبری و تفسير الميزان  و يا حتی ادعای تلمذ در محضر علامه طباطبائی! - من هرگز او را در جلسه درس استاد علامه نديدم -  می‌كوشيد تفاسير شيعه را منتسب به شخصی به نام «كعب بن ابی» ‌نمايد كه گويا يک «يهودی سرمايه‌دار منافق» بوده و به ظاهر اسلام را پذيرفته بود و اين را مانند يك ترجيع‌بند در آثار خود تكرار مي‌كرد.»

5. احساسات‌گرایی و خشونت در عمل:
كار تدوين ايدئولوژی فرقان در پايان سال 56 به اتمام رسيد. از آن پس گروه افزون بر تلاش برای پيگيری كارهای ايدئولوژيك، به تحليل‌های سياسی، درك شرايط سياسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه عليه رژيم پرداخت. همزمان نشريه‌ای هم به نام فرقان منتشر كرد كه نخستين شماره‌اش در اسفند 56 چاپ شد. بعدها پس از پيروزی انقلاب نيز نشريه‌ای با نام «ذكر» تحت عنوان نشريه دانش‌آموزی از سوی فرقان انتشار می‌یافت. 

فرقانی‌ها به اندازه‌ای مشی مسلحانه و چریکی را به عنوان تنها راه رسیدن به اهداف خود می‌دانستند که آغاز چالش این گروه با امام و رهبری نهضت اسلامی مردم هم همین بود. آن‌ها به‌ویژه با مشی مسالمت‌جویانه امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) به مشکل برخوردند. معترض بودند که چرا مردم در لوله تفنگ ارتشی‌ها گل بگذارند در حالی که دست آن‌ها به خون ملت آلوده است. آن‌ها همان قدر که می‌خواستند با اندیشه التقاطی خود، دین را از التقاط و پاکیزه کنند (!)، در مشی سیاسی و عملی خود هم می‌خواستند که همه چیز را با سرنیزه و خونریزی پیش ببرند و در این راه از قتل هیچ‌کس ابایی نداشتند.

مبانی فرقان

فرقان، ساده‌زیستی را تا اندازه فلاکت‌طلبی مطرح می‌کرد؛
یکی از دلایل ترور شهید مطهری سرمایه‌دار بودن بود!!


6. اندیشه فلاکت طلبی

گودرزی بيشتر بر چوپان ‌زاده بودن خودش تاكيد می‌كرد و می‌خواست بگويد من آدمی هستم ساده‌زيست و بی‌توقع و در عين حال فطری. شيخ حبيب‌الله آشوری که از عوامل تاثیرگذار بر گودرزی به شمار می‌آید هم در این فکر با او مشترک بود. او هم پايه تبليغاتش را بر ساده‌زيستی گذاشته بود و به آقای مطهری بد و بيراه می‌گفت. اصلا یکی از دلایلی که برای ترور آیت‌الله مطهری برشمرده بودند توهم اشرافیت و سرمایه‌دار بودن استاد شهید بود.

این ریشه‌های فکری که عمیقا در ذهن و فکر فرقانی‌ها نفوذ کرده بود، گروهکی دست به اسلحه را ایجاد کرد که برای چکاندن ماشه اسلحه‌شان ترسی به دل راه نمی‌دادند. البته گروهی بر این باورند که فرقانی‌ها افراد مومن و بااخلاصی بودند که با قصد و نیت خیر پای در مسیر مبارزه گذاشته بودند ولی در دام ساده‌اندیشی و تهور فرو افتادند. در هر صورت تاریخ سیاسی ما نشان می‌دهد که هزینه این ساده‌اندیشی‌ها و بی‌باکی‌های بی‌مبنا آن اندازه زیاد بوده است که تلخی و سختی خاطره و پیامدهایش فراموش‌ناشدنی است. 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: گروهک فرقان ,
:: بازدید از این مطلب : 1833
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 بهمن 1392
 یاد مرگ و سخن گفتن از آن شاید به ظاهر تلخ باشد و در نهایت بگوییم چرا از "مرگ" حرف می‌زنیم اما همه ما به خوبی می‌دانیم که این، شتری است که پشت در هر خانه‌ای می‌خوابد، بنابراین در احادیث و روایات بزرگان ما سفارش شده که از مرگ فراوان یاد کنید که آثار بسیار زیادی در زندگی ما انسان‌ها دارد.

با مراجعه به گنجینه عظیم سخنان گهربار ائمه(ع) و رسول خدا(ص) پی می‌بریم که آن بزرگواران چقدر در این باره سفارش فرموده‌اند. پیامبر(ص) می‌فرمایند: " مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا هیچ بنده‏‌ای آن را بسیار یاد نکرد، مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت(1)".

امام صادق(ع) نیز فرمودند: "یاد مرگ، خواهش‏‌های نفس را می‏‌میراند و رویش‌گاه‏‌های غفلت را ریشه‏‌کن می‏‌کند و دل را با وعده‏‌های خدا نیرو می‏‌بخشد و طبع را نازک می‏‌سازد و پرچم‏‌های هوس را درهم می‏‌شکند و آتش حرص را خاموش می‏‌سازد و دنیا را در نظر کوچک می‏‌کند(2)".

با بیان این دو حدیث به اهمیت ذکر یاد و نام مرگ پی می‌بریم اما سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا این مرگ برای همه یکسان است؟ آیا مومن و کافر مثل هم می‌میرند؟

امام سجّاد(ع) در پاسخ به پرسش شخصی درباره این که مرگ کافر و مومن چگونه است؟ فرمودند: "(مرگ) برای مؤمن چون کندن جامه‏‌هایی چرکینِ شپشی‏ از تن ‏است و از هم ‏گسستن‏ کُند و زنجیرهای گرانبار و جایگزین کردن فاخرترین و خوشبوترین جامه‏‌ها و راهوارترین مرکب‏‌ها و امن‏‌ترین منزل‏‌ها و برای کافر به منزله کندن جامه‏‌هایی فاخر از تن و منتقل شدن از منزل‏‌هایی امن و جایگزین کردن آنها به کثیف‏‌ترین و خشن‏‌ترین جامه‏‌ها و وحشتناک‌ترین منزل‏‌ها و بزرگترین عذاب است(3)".

پیامبر خدا(ص) نیز در حدیثی دیگر می‌فرمایند: "مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن است(4)".

باشد که با عمل به این توصیه‌های سعادت بخش و ذکر یاد مرگ برای خودمان زندگی مورد رضایت خدای متعال داشته باشیم.

 

پی نوشت ها:

1- کنزالعمّال: 42105 منتخب میزان الحکمة: 518

 

2- بحار الأنوار: 6 / 133 / 32 منتخب میزان الحکمة: 518

 

3- معانی الأخبار: 289 / 4 منتخب میزان الحکمة: 518

 

4- کنزالعمّال: 42136 منتخب میزان الحکمة: 518  

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2288
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
دو شنبه 16 دی 1392

اگر در قرآن کریم وسعت بهشت به اندازه ی وسعت آسمان و ها و زمین بیان شده است، شاید به خاطر آن است که انسان چیزی وسیع تر از آسمان و زمین و کهکشان ها را نمی شناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود، و از این رو قرآن کریم برای این که وسعت بهشت را ترسیم نماید، آن را به پهنه ی آسمان ها و زمین تشبیه نموده است، چرا که ذهن انسان از آن بیشتر را قادر به تصور نبوده است.(1)، اما باید دانست که وسعت بهشت امری فراتر از این می باشد، به نحوی که در کتاب لئالی الاخبار نقل شده است که جناب جبرئیل به حضرت حق فرمود: خدایا؛ اگر اجازه فرمایی، من وسعت بهشت را طی و اندازه گیری نمایم. پس خداوند به او اجازه فرمود، و جبرئیل سی هزار سال پرواز کرد و به جایی (انتهایی) نرسید و خسته گردید. سپس از خداوند متعال نیرویی بیشتر برای به پایان رساندن این امر تقاضا نمود، و خداوند نیروی او را دوبرابر نمود و سی هزار سال دیگر پرواز نمود تا این که مجدد خسته گردید و باز از خداوند تقاضای قدرت نمود و خداوند خواسته ی او را استجابت نمود و تا سی هزار مرتبه مجدد جبرئیل این خواسته را تکرار نمود. پس از آن با خداوند مناجات نمود و فرمود: خدایا؛ آیا طول بهشت را طی نمودم؟

در آن حال حوریه ای از غرفه خود سرش را بیرون آورد و گفت: ای روح خدا؛ ای جبرئیل: بدون جهت خود را به زحمت مینداز، به خدا قسم! در این مدت که پرواز کرده ای هنوز تمام ملک (تنها یک) مومن را طی نکرده ای؟!

جبرئیل سپس با تعجب پرسید: تو کیستی؟ جواب داد: یکی از حوریانی می باشم که برای مومنی از مومنان خلق شده ام.(2)

 

پی نوشت ها:

1_ (تفسیر نمونه، ج3: 95)
2_ (اسرار معراج: 251؛ آمال الواعظین، ج3: 449)

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1981
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 5 آذر 1392

 به نقل از تسنیم، آیت الله عبدالله جوادی آملی که در درس تفسیر قرآن خود و در مسجد اعظم قم سخن می‌گفت، با اشاره به دریای نامتناهی علم الهی، اظهار کرد: اگر چه هر انسانی اختیار دارد تا راه زندگی‌اش را انتخاب کند اما خداوند نیز به علت علم بی کرانش، بر عاقبت کار هر بنده ای، آگاه است.

مرجع تقلید شیعیان تصریح کرد: انسان مختار است و حسن اختیار یا سوء اختیار در دست خود اوست و می‌تواند انتخاب کند، راه سعادت یا شقاوت خویش را برگزیند و به قرب الهی برسد یا به قعر جهنم برود، اما انسان در عین مختار بودن، در نظام الهی مشخص است که چه می‌کند و خداوند بر همه امور بندگانش آگاه است.

استاد عالی حوزه علمیه قم افزود: خداوند بر همه چیز بندگانش آگاه است و در موعد مقرر، فرشتگان را برای قبض روح به سراغ ایشان می‌فرستد اما این امر در اختیار و اعمال انسان اختلالی ایجاد نمی‌کند زیرا خداوند به این امور علم دارد، و نتیجه همه چیز را می‌داند زیرا انسان به طور کامل در حیطه علم ذات اقدس الله است.

مبلغ عالی حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: یکی از مبانی توحید همین علم بی پایان بوده که خداوند به همه چیز دارد و اشراف وی کامل است.

آیت‌الله جوادی آملی تصریح کرد: انسان مختار است و خالق هستی، انسان را به صورت موجودی پاک آفریده اما این انسان‌های پاک، به اختیار خود، یکی به قاتل امام علی (ع) تبدیل و دیگری یار آن حضرت می‌شود و ممکن است این دو برادر هم باشند.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2261
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 21 آبان 1392

حجت الاسلام والمسلمین جاودان با اشاره به احادیثی پیرامون آثار دنیوی و اخروی ترک گناه، بر الگوگیری و تأثیرپذیری انسان تأکید کرد و گفت: خدا وقتی جهان را خلق کرد، از نور امام حسین(ع) بهشت را خلق کرد حالا اگر کسی به امام حسین(ع) برسد به چه می‌رسد؟ امام حسین(ع) به دنبال اصحابی که ایشان را می‌خواستند، آدم می‌فرستاد که بیائید بهشت آماده است.

به گزارش مهر، حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی جاودان از علمای تهران در هفتیمن شب دهه اول محرم،(19 آبان ماه) در حسینیه آیت‌الله حق‌شناس(ره) به بیان احادیثی پیرامون بهشی بودن شیعیان، برزخ و همچنین محبت امام حسین (ع) پرداخت.

 
متن کامل سخنان این معلم اخلاق به شرح زیر است:
 
تلخی گناه؛ نشانه ایمان
 
یک وقت گناه برای انسان تلخ است. مثلا فرد نماز صبحش قضا شد،اوقاتش تلخ است. اگر آدم خواب بماند و  برای نماز بیدار نشود، گناه نکرده ولی اوقاتش تلخ است. یا در یک مجلسی غیبت کردند و نشد دفاع کند، اوقاتش تلخ شود، این تلخ شدن اوقات نشانه ایمان است. اما فرد دیگری اصلا باکش نیست و در اثر گناه هیچ طورش نمی‌شود؛ گناه بزرگ و کوچک به حالش فرق نمی‌کند. اینها نشانه بی‌ایمانی است. فردی که اینگونه است ان‌شاء الله در اثر حادثه‌ای تغییر پیدا کند، تا نجات پیدا ‌کند.
 
عمرو بن یزید نقل کرده که به امام صادق (ع) گفتم: من از شما شنیدم که می‌فرمودید همه شیعیان ما به خاطر آنچه دارند (عقیده به ولایت)در بهشت هستند. امام فرمودند « عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ». راست گفتی؛ به خدا سوگند همگی در بهشت می‌باشند. البته در مثال اول گفتم که اگر کسی باکش نیست و هر چه شد، شد، این دین ندارد و شیعه نیست. این حرف برای کسی است که اگر گناه می‌کند اوقاتش تلخ می‌شود.
 
یک عالمی روزهای عمرش را حساب کرد. مثلا 65 سالش بود. از 15 سالگی تا 65 سالگی 50 سال می‌شود. با خود حساب کرد اگر در این 50 سال روزی تنها یک گناه کرده باشد، بیش از 18 هزار گناه در پرونده دارد. پس از این، این فرد از غصه تعداد گناهانی که فرضا در طول روز کرده است، دق کرد.
 
عمرو گفت: فدایت شوم ! گناهان زیادند و بزرگ. امام فرمودند: امّا در قیامت، همه آنها در بهشت می‌باشند؛ به سبب شفاعت پیامبر مطاع یا وصّی پیامبر. بعد فرمود «وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ» ولی به خدا سوگند من بر شما درباره برزخ می‌ترسم.
 
برزخ مدتش چقدر است؟ چند سال است؟ برزخ زمان ندارد. آنجا زمان بر شما نمی‌گذرد. اینجا روز طلوع می‌کند و صبح و شام مشخص است اما آنجا که شب نداریم. ممکن است یک میلیون سال یا صد هزار سال طول بکشد؟ شرایط برای برخی اما متفاوت است و تا چشمانش را می‌بندد و باز می‌کند، وارد بهشت می‌شود. حدیث شب گذشته یادتان باشد که فرمودند شیعیان را پاک می‌کنیم. اگر پاک شدنی نباشد که بدتر، ولی اگر شدنی باشد که پاک می‌شود.
 
 سکوت در برابر اموری که دیده‌اید
 
آقا لازم نیست که هر چه می‌بینم را بگویم. خب نگم. من شجاعم و هر چه از دهن و فکرم در آمد، می‌گویم. شنیده‌اید که می‌گویند بین حق و باطل 4 انگشت است. چشم حق است و گوش باطل. ممکن است اینکه من دیدم و می‌گویم شماها ندیده باشید. اگر کسی علنا حرفی زده و کاری کرده، مگر مریضم بگویم؟ به من چه؟ چه‌کار دارم یک کسی غلطی کرده. اگر به من مربوط است، بگویم ولی اگر مربوط نیست چرا بگویم؟ اگر بگویی غیبت نکردی ولی چه لزومی دارد که بگویی؟ همه هم دیدند که فلانی در کوچه یک کاری کرده ولی چه لزومی دارد که به همه  بگویی؟ البته وقتی که من تنها یک چیزی را اتفاقا دیدم و یا شنیدم، دیگر نمی‌شود آن را گفت.
 
آن فرد از امام می‌پرسد که گفتم: برزخ چیست؟ امام هم می‌فرمایند: «برزخ همان قبر است از زمان مرگ شخص تا روز قیامت».
 
گناهت را به اندازه وسعت برزخ حساب می‌کنند
 
بعد از مرگ انسان به یک دنیای دیگر می‌رود. وسعت آن دنیا چقدر است؟ ائمه مثال زدند که یک انگشتر را در صحرا بیندازید. این حلقه در این صحرا چه نسبتی با کل بیابان ‌دارد؟ این دنیا با همه بزرگی‌اش مثل حلقه است. آنچه شما در آسمانها می‌بینید فقط آسمان اول است. یک منظومه‌ای دیده بودند که شبیه زمین بود با 15 سال نوری فاصله. ما نمی‌توانیم دنیا را حتی در آسمان اول محاسبه کنیم. این آسمان اول در مقایسه با آسمان دوم چقدر است؟ بزرگی عالم بزرخ قابل مقایسه نیست. لذا اگر من اینجا دروغ بگویم در آن عالم به اندازه وسعت برزخ با من حساب می‌کنند.
 
پیامبر(ص) فرمود: قسم به آنکه مرا به حق مبعوث گردانید، شما همانطور که می‌خوابید، می‌میرید. یک خانمی خوابید. نیمه شب از دنیا رفت. صبح آمدند صدایش کنند ولی او فوت کرده بود. همانطور که به خواب می‌روید، از دنیا می‌روید و همانطور که از خواب برمی‌خیزید روز قیامت برخواهید خواست. مهم این است. بعد از مرگ جا نداریم. دنیایی نیست، یا بهشت است یا جهنم. جای سومی نداریم.بهشت را ارزان می‌دهند. دو رکعت نماز درست بخوانی، بهشت برایت واجب می‌شود. مادرت از حرفی که می‌زنید دلش خوش شود، بهشت بر شما واجب می‌شود. دلش خوش شد، لازم نیست شما را دعا کند، همان دلخوشی‌اش هزار دعاست.
 
امام حسین(ع) دریا دریا گناه را پاک می‌کند
 
اینجا اگر حقی از مردم به گردن نداشته باشد، ممکن است گناهانش بچکد و پاک شود. می‌شود. چنین توانایی را یکی دارد. او می‌تواند دریا، دریا گناه را پاک کند. ما احتیاج داریم که بیائیم برای امام حسین(ع) گریه کنیم برای اینکه علاقه‌مان بماند.
 
یک آقایی به همراه فرزندش مجلس می‌آمد. پسر این فرد، دو تا دوست همسن و سال هم داشت که آنها هم به مجلس می‌آمدند. سال اول خیلی از چهره‌شان خوشم آمد. سال بعد آمدند و یک گردی بر چهره آن دو نفر نشسته بود. سال سوم اما باور کنید که صورتشان طوری بود که بدم آمد و دیگر هم به مجلس نیامدند. البته آن پسر که پدرش او را آورده بود، همچنان می‌آمد و باز هم همانطور خوب بود چون خانواده‌اش خوب بودند. گناه آدم را عوض می‌کند و امام حسین(ع) را از انسان می‌گیرد.
 
شرور محله نماز‌خوان شد
 
ما نمی‌دانیم بعد چه می‌شود. بگذارید داستانی را تعریف کنم. مرحوم آیت‌الله خوانساری از خانه پیاده به مسجد می‌رفتند. چون خانه و مسجد هر دو داخل بازار بود، امکان سوار ماشین شدن برای ایشان نبود. در بین مسیر فقرا بنا به دلایلی آقا را اذیت می‌کردند. کلانتری محل دید اگر بلایی سر آقا بیاید، مسئول است. خودش هم بخواهد دنبال آقا برود، آقا راضی نیست. در محله آقای خوانساری یک آدم شر بود که از همه شرهای محل بدتر بود. پاسبان یقه او را گرفت و گفت: « از فردا دنبال آقا می‌روی و اگر فقرا اذیتشان کردند، لت و پارشان می‌کنی. دنبال آقا می‌روی تا مسجد و می‌پلکی تا نمازشان تمام شود و بیاید. در برگشت هم با فاصله همراهشان می‌آیی». همین رفت و آمد باعث شد که این شر محله، نماز‌خوان شود چون دنبال یک آدم راه افتاده بود. یک وقت می‌شود که یک حادثه پیش می‌آید و آدم غرق شده نجات پیدا می‌کند.
 
حدیث بعدی را بگویم. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «خلقتم لِدار البَقا لا لِدار الفنا» خدا شما را خلق نکرده که بروید. خدا شما را خلق کرده تا بمانید تا ابد. پس مرگ یعنی چی؟ فرمود از یک خانه به خانه دیگری می‌روی. اگر خانه کوچک است، به خانه بزرگتر می‌روی. در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) آمده است که با مرگ، آخرت شروع می‌شود. مرگ اولین منزل است، اگر اول منزل خوب باشد، بقیه هم خوب است. دنیا تمام شود،‌ آخرت شروع می‌شود. باید بکوشیم منزل خوبی داشته باشیم.
 
خلق بهشت از نور امام حسین(ع)
 
دیشب گفتم که امام فرمود اگر دوستان ما از خدا بترسند و از گناه پرهیز کنند، با ما هستند. یک چیز عرض کنم که خیلی مهم است. خدا وقتی جهان را خلق کرد، مثلا از نور پیامبر (ص)فلان چیز را خلق کرد و از نور امام حسین(ع) بهشت را خلق کرد. اگر کسی به امام حسین(ع) برسد به چه می‌رسد؟ امام حسین(ع) به دنبال اصحابی که ایشان را می‌خواستند، آدم می‌فرستاد که بیائید بهشت آماده است.
 
اما در مورد نعمتهای بهشتی هم بگویم. خدا در حدیث قدسی به عیسی(ع) فرمود: اگر می‌توانستی بهشت و نعمتهایی که برای بندگان صالحم آماده کردم را ببینی، قلبت از آن همه زیبایی که در نعمتهای بهشتی است، ذوب می‌شد و جانت از شوق آن نعمتها از بدنت بیرون می‌آمد. هیچ خانه‌ای مثل خانه آخرت نیست. این توصیف کردنی نیست. خودش چه است؟ در آنجا همسایه بهترین بندگان خدا خواهی بود. فرشتگان مقرب می‌آیند و بر تو سلام می‌کنند. این بندگان صالح وقتی به آنجا می‌رسند جزو کسانی هستند که چشمشان را می‌بندند و وارد بهشت می‌شوند.
 
نتیجه ترس از خداوند در خفا
 
کسانی هم هستند که از قبر به سوی بهشت پرواز می‌کنند. ماموران بهشتی از آنان می‌پرسند که شما حساب دیده‌اید؟ می گویند: نه! می‌پرسند: جهنم دیده‌اید؟ می گویند: نه! می‌پرسند: صراط دیده‌اید؟ می گویند: نه! ما یکسره وارد بهشت شدیم. وقتی می‌پرسند چگونه می‌گویند ما در پنهان از خدا می‌ترسیدم. یعنی وقتی کسی نبود و من بودم تنها و مثلا در اینترنت یک چیزی آمد، از خدا ترسیدم.این افراد اصلا صراط و جهنم را نمی‌بینند.
 
نعمتهای بهشت اصلا عوض نمی‌شود. در خانه قدیمی ما یک گل محمدی بود. چند روز پس از اینکه این گل باز می‌شود، طبیعتا می‌ریزد یا پژمرده می‌شود. ولی آنجا پژمرده نمی‌شود و فردایش زیباتر است. در بهشت حوصله سر نمی‌رود. حوصله سر رفتن برای این عالم است. در آنجا لذت روی لذت است. اینجا من امروز سلطنت دارم ولی شاید فردا نداشته باشم ولی آنجا سلطنت دائمی است. اگر شما بهشت می‌روید، دیگر تمام نمی‌شود و بیشتر می‌شود. البته این خانه موکول به پاکی است و اگر پاک ماندید، همه اینها است. اگر هم کمی آلوده شدیم، پاکمان می‌کنند.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2421
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 28 شهريور 1392

 امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند : ياد مرگ ، خواهش‌هاى نفس را مى‌ميراند، رويشگاه‌هاى غفلت را ريشه كن مى‌كند، دل را با وعده‌هاى خدا نيرو مى‌بخشد ، طبع را نازك مى‌سازد ، پرچم هاى هوس را درهم مى‌شكند ، آتش حرص را خاموش مى‌سازد ، و دنيا را در نظر(انسان)كوچك مى‌كند.

متن حدیث:

ذِكرُ المَوتِ يُميتُ الشَّهَواتِ في النَّفسِ ، و يَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و يُقَوّي القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و يُرِقُّ الطَّبعَ ، و يَكسِرُ أعلامَ الهَوى و يُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و يُحَقِّرُ الدُّنيا؛



«بحار الأنوار(ط-بیروت) جلد6، صفحه133» 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2209
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : گمنام
سه شنبه 26 شهريور 1392

در مفردات راغب، استدراج به دو معنی آمده است:
1ـ «سنستدرجهم من حیث لایعلمون» یعنی از جایی که نمی‏دانند آن‏ها را درهم می‏پیچیم و به مرگ می‏رسانیم.
2ـ آن‏ها را به تدریج و کم‏کم به فرجام و عذابشان می‏رسانیم، در حقیقت نزدیک نمودن تدریجی ایشان به چیزی است؛ مانند بالا رفتن و پایین‏آمدن از پلّه‏ها و مکان‏ها، که تدریجا و مرحله به مرحله انجام می‏شود.
در قاموس قرآن، املا به معنی اطاله‏ی مدّت آمده، و در اقرب الموارد گفته: املا به معنی مهلت‏دادن و تأخیر است.
خداوند به این جهت استدراج را مقیّد کرد به «من حیث لایعلمون» تا بفهماند این نزدیک نمودن آشکارا نیست؛ بلکه در همان سرگرمی به تمتّع از مظاهر زندگی مادی مخفی است. در نتیجه ایشان با زیاده‏ روی در معصیت پیوسته به سوی هلاکت نزدیک می‏شوند. پس می‏توان گفت: استدراج، تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر است تا به وسیله‏ی التذاذ به آن نعمت‏ها، ایشان را از توجّه به عاقبت کارهایشان غافل سازد.1
حضرت علی علیه‏السلام درباره‏ی استدراج و املا (مهلت‏دادن) می‏فرمایند:
«کم من مستدرج بالإحسان إلیه، مغرور بالسّتر علیه، و مفتون بحسن القول فیه. و ما ابتلی اللّه‏ احدا بمثل الإملاء له.»2
«چه بسا کسی که با نعمت‏هایی که به او رسیده به دام افتد و با پرده‏پوشی بر گناه فریب خورد و با ستایش شدن آزمایش گردد. و خدا هیچ‏کس را همانند مهلت‏دادن به او نیازمود.»
حضرتش در بیانی دیگر، در باب مسؤولیّت نعمت‏های الاهی می‏فرماید:
«ایّها النّاس، لیرکم اللّه‏ من النّعمة وجلین، کما یراکم من النقمة فرقین. انّه من وسّع علیه فی ذات یده فلم یر ذلک استدراجا، فقد امن مخوفا. و من ضیّق علیه فی ذات یده فلم یر ذلک اختبارا، فقد ضیّع مأمولاً.»3
«ای مردم، باید خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه‏ی کیفر، ترسان بنگرد؛ زیرا کسی که رفاه و گشایشی را زمینه‏ی گرفتارشدن خویش نداند، پس خود را از حوادث ترسناک ایمن می‏پندارد. آن کس که تنگدستی را آزمایش الاهی نداند، پاداشی را که امیدی به آن بود، از دست خواهد داد.»
آری؛ انسان هم در هنگام بی‏نیازی و رفاه و هم در تنگدستی باید خدا را فراموش نکند و احتمال دهد که در هر دو حالت مورد امتحان الاهی قرار گرفته است، تا بدین‏وسیله دچار کفران نعمت نشود.
در مورد مجازات استدراجی، از آیات و احادیث استفاده می‏شود که خداوند، گنه‏کاران و طغیان‏گران جسور و زورمند را طبق یک سنّت، فورا گرفتار مجازات نمی‏کند؛ بلکه درهای نعمت‏ها را به روی آن‏ها می‏گشاید. هرچه بیشتر درمسیر طغیان گام برمی‏دارند، نعمت خود را بیشتر می‏کند. آن‏گاه دو راه پیش روی آن‏ها قرار می‏گیرد: یا این نعمت‏ها باعث تنبّه و بیداری‏شان می‏شود، که در این حال برنامه‏ی «هدایت الاهی» عملی شده است. یا این که بر غرور و بی‏خبری‏شان می‏افزاید. در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناک‏تر است؛ زیرا به هنگامی که غرق انواع نعمت‏ها می‏شوند، خداوند همه را از آن‏ها می‏گیرد و طومار زندگی آن‏ها را در هم می‏پیچد و این‏گونه مجازات بسیار سخت‏تر است.
به هر حال، این آیه به همه‏ی گنه‏کاران هشدار می‏دهد که تأخیر کیفر الاهی را دلیل بر پاکی و درستی خود و یا ضعف و ناتوانی پروردگار نگیرند و نعمت‏هایی را که در آن غرقه‏اند، نشانه‏ی تقرّبشان به خدا ندانند. چه بسا این پیروزی‏ها و نعمت‏هایی که به آن‏ها می‏رسد، مقدّمه‏ی مجازات استدراجی پروردگار باشد. خدا آن‏ها را غرق نعمت می‏کند و به آن‏ها مهلت می‏دهد و به اوج می‏رساند، امّا سرانجام طومار زندگی آن‏ها را در هم می‏پیچد.4
امام صادق علیه‏السلام درباره‏ی استدراج فرموند:
«هو العبد یذنب الذنب فیملی له و یجدّد له عنده النعم، فلیهیه عن الإستغفار من الذّنوب، فهو مستدرج من حیث لایعلم.»5
«استدراج عبارت است از این‏که بنده هنگامی که مرتکب گناه می‏شود، خداوند به او مهلت می‏دهد و او را مشمول نعمت خود قرار می‏دهد، سپس او را از استغفارـ در برابر گناه‏ـ غافل می‏کند، بدین‏رو، به تدریج، از طریقی که نمی‏داند گرفتار می‏شود.»

 

3ـ2. استدراج و املاء در دوره‏ی غیبت

در منابع اسلامی، روایات زیادی وارد شده که گویای فساد زمانه و انحراف‏های عقیدتی و مذهبی در جوامع بشری در دوران غیبت امام زمان علیه‏السلاماست و معصومین علیهم‏السلام مسلمانان را از آن گرایش‏ها برحذر داشته و از خطرات و لغزشگاه‏های آن آگاه کرده‏اند.
بر اساس این احادیث، یکی از بلاهای خانمان‏سوز این دوران، شیوع معصیت و گناه و علنی‏شدن آن در جامعه است. نمونه‏های زیادی از این چگونگی را پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بیان کرده‏اند؛ از جمله:
دروغ همگانی می‏شود، حریم‏ها مورد تجاوز قرار می‏گیرد، گناهان علنی می‏گردد، فحشا و منکر رواج می‏یابد، ثروت در میان مردم فراوان می‏شود و ثروتمندان مورد احترام قرار می‏گیرند، طلاق زیاد می‏شود، غنا و مشروبات الکلی حلال می‏شود، رباخواری معمول می‏گردد، ستم و تباهی فراوان می‏شود، حرمت احکام الاهی شکسته می‏شود و... .6
چنان‏که می‏بینیم، مضمون بسیاری از این احادیث با وضعیت کنونی جامعه‏ی بشری کاملاً منطبق است. با توجّه به بحث قرآنی استدراج، ای بسا بسیاری از مردم بر اثر فرو رفتن در گناه و فراموش‏کردن یاد خدا در این روزگار، دچار عذاب استدراج شوند، وظایف و مسؤولیت‏های دینی خود را به فراموشی سپارند، و غرق در شهوات و حرص و دنیاطلبی گردند، و خود را شایسته‏ی نعماتی بدانند که خداوند به آنان بخشیده، غافل از این‏که خداوند با بذل نعمت‏های زیاد به آنان مهلت داده و آنان را مورد امتحان قرار می‏دهد، لذا در غرور و غفلت فرو می‏روند. امّا براساس تذکّر قرآن، خداوند ناگهان آنان را می‏گیرد و از میان ناز و نعمت به کام عذاب فرو می‏برد. وقتی که در غفلت مطلق به سر می‏روند.
لذا می‏بینیم که در روایات، یکی از وظایف مهم شیعه در عصر غیبت را، انتظار فرج دانسته‏اند؛ زیرا در بیان معصومین علیهم‏السلام ظهور به یک امر دفعی و ناگهانی تعبیر شده است؛ چنان‏که پیامبر بزرگوار اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم راجع به ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام فرموده‏اند:
«إنّما مثله کمثل السّاعة لایأتیکم إلاّ بغته.»7
«ظهور، هم‏چون قیامت است، که به طور ناگهانی برای شما رخ می‏دهد.»
در بعضی روایات، این‏گونه تعبیر شده است که خداوند امر فرج امام عصر عجّل‏اللّه‏فرجه را در یک شب اصلاح می‏فرماید.
امام جواد علیه‏السلام می‏فرمایند:
«انّ اللّه‏ تبارک و تعالی لیصلح له أمره فی لیلة کما اصلح أمر کلیمه موسی.... ثمّ قال علیه‏السلام : أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج.»8
«خداوند امر ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام را در یک شب اصلاح می‏فرماید، همان‏طور که کار کلیم خود حضرت موسی علیه‏السلام راـ در یک شب‏ـ اصلاح فرمود.... سپس حضرت فرمودند: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.»
حضرت موسی‏بن‏عمران علیه‏السلام در بیابان‏های تاریک به همراه خانواده‏ی خود راه را گم کرده بود. لذا رفت تا برای آن‏ها آتشی به دست آورد، امّا در حالی به سوی ایشان بازگشت که به نبوّت و رسالت برگزیده شده بود.
خدای متعال در مورد امام زمان علیه‏السلام هم این‏گونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی ظاهر خواهد فرمود که علی‏الظّاهر امیدی به قیامش نیست و مردم سرگرم دنیاطلبی هستند، و در این حالت، توبه دیگر سودی نخواهد داشت؛ چنان‏که حضرت مهدی علیه‏السلام در توقیع خود به شیخ مفید فرمودند:
«فانّ امرنا یبعثه فجأة حین لا ینفعه توبة.»9
«به درستی که امر ماـ فرج ماـ ناگهانی پیش می‏آید، هنگامی که توبه، کسی را سود ندهد.»
لذا امید ظهور آن حضرت، در هر صبح و شام، وجود دارد و باید همواره منتظر قدوم آن عزیز بود.
اللّهُمَّ صلّ علی حجّتک و ولیّک و القائم فی خلقک، صلاة نامیة باقیة، تعجل بها فرجه و تنصره بها، و تجعلنا معه فِی الدّنیا و الآخرة.

  • 1.سیّد محمّد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکر علاّمه طباطبایی، ترجمه‏ی محمّدباقر موسوی همدانی 8 / 516
  • 2.محمّد دشتی، نهج‏البلاغه، تهران، پیام عدالت، حکمت 116
  • 3.همان، حکمت 358
  • 4.ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیه 7 / 34، 1375
  • 5.کلینی رازی، اصول کافی، انتشارات علمیه‏ی اسلامیه، ترجمه‏ی سیّد هاشم رسولی ج 4، باب استدراج، ص 189، ح 2
  • 6.کلیه‏ی عناوین از احادیث روزگار رهایی ج 2 برگرفته شده است
  • 7.معجم احادیث الإمام المهدی علیه‏السلام ، تألیف و نشر مؤسسه‏ی معارف اسلامی، جزء 5 / 126
  • 8.شیخ صدوق، کمال‏الدّین و تمام النعمه، ترجمه‏ی منصور پهلوان، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، باب 36 ح 1
  • 9.سیّد محمّد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، قم المطبعه العلمیه 2 / 160
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2734
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
جمعه 15 شهريور 1392

به نقل از مهر، نماز يكي از بزرگترين راه هاي رسيدن به پروردگار است. نماز وسيله تقرب به خداوند مي باشد و معيار اين ارتباط خضوع و خشوع در برابر پروردگار عالميان است، همان طوري كه انسان جسمش به غذاي سالم و مفيد نيازمند است براي رشد و پرورش روح و تكامل آن نيز به غذاي روح نيازمند است و بهترين و سالم ترين غذاي روحي انسان نماز و راز و نياز با پروردگار عالم است.

روح و حقيقت نماز چند چيز است؛
- اخلاص و نيت قرب كه شخص نماز را بدون ريا و در نظر گرفتن مسائل جنبي، خالص به نيت قربة الي الله به جا آورد.
- با حضور قلب انجام دهد طوري كه تمام توجه خود را به كار گيرد و با حالت خضوع و خشوع روبه قبله بايستد و چشم بر سجده گاه خود افكند.
- معناي آنچه را مي گويد بداند، البته ممكن است كسي معاني را نفهمد ولي حضور قلب داشته باشد.
- عظمت خدا را به ياد آورد و خوف و اضطراب از عظمت جلال الهي براي او حاصل شود.
- بين خوف و رجا باشد، يعني بنده بايد در حال نماز از گناهان خود ترسان و به پاداش و ثواب الهي اميدوار باشد.
- به سبب گناهاني كه مرتكب شده شرمنده باشد و خود را ضعيف و خوار شمارد و در اين حال با پروردگار سخن بگويد. روايتي است از پيامبر(ص) كه فرمود؛ نمازي است كه نصف آن پذيرفته مي شود و نمازي هست كه يك سوم يا يك چهارم يا يك پنجم تا يك دهم آن قبول مي شود و نمازي است كه چون جامه كهنه درهم پيچيده شدخ بر چهره به جاي آورنده اش زده مي شود. همانا از نماز براي تو نتيجه اي نيست جز آن مقدار كه در آن اقبال و حضور قلب داشته اي.

نماز حركاتي است برخاسته از آگاهي و شناخت خداوند كه به فرمان او و براي او و انس با او قيام مي كنيم. لذا قرآن ما را از گزاردن نماز در حال مستي و كسالت نهي كرده تا انسان آنچه را در نماز مي گويد با توجه و آگاهي باشد. نماز هنرنمايي الهي است كه خداوند تمام ارزش ها را در نماز جا داده است. ياد خدا ارزش و تنها وسيله آرام بخش دل هاست و نماز ياد خدا ست.

ياد قيامت ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز يادآور مالك يوم الدين است. در خط انبيا و شهدا و صالحان بودن يك ارزش است كه ما در نماز از خدا مي خواهيم در صراط مستقيم قرار بگيريم و در آن انزجار و برائت خود را از ستم پيشگان و گمراهان ابراز مي داريم. حضرت امام صادق(ع) می فرماید؛ هر كس واقعا به ياد خدا باشد مطيع او خواهد بود و هر كس از خداوند غافل باشد مرتكب معصيت مي شود. اطاعت خدا علامت هدايت و ارتكاب معصيت نشانه گمراهي است.

در اين احاديث توجه قلبي و حضور باطني به عنوان مصداق "ذكر"معرفي شده است. ذكر مقامي بسيار بلند و داراي مراتب و درجاتي است كه اولين و پايين ترين مرتبه اش ذكر لفظي و زباني است كه تا مرتبه انقطاع كامل و شهود و فنا ادامه مي يابد. ذكر و ياد خدا بودن علايمي دارد كه بدان اشاره مي شود؛

- تقيد به اطاعت خدا؛ زماني كه شخص به مقامي رسيده باشد كه خداوند را ناظر بر اعمال خود بداند بدون شك از اوامر او اطاعت خواهد كرد.
- خضوع و فروتني؛ شخص مومن و ذاكر چون به قدرت و عظمت خداوند علم دارد قهرا در مقابل او سر بر خاك نهاده و خود را در برابر قدرت لايزال او ضعيف مي بيند.
- عشق به عبادت؛ يكي از علايم شخص ذاكر، لذت بردن از عبادت خداوند و در مقابل عظمت و جلال او سر تعظيم فرود آوردن است. مي گويند هيچ گاه بنده به خداوند نزديك تر از زماني كه سر بر سجده مي گذارد نيست. او لذت مناجات و انس و راز و نياز را بر هر لذت ديگري ترجيح مي دهد.

آيات و روايات زيادي در فضيلت توجه در حال نماز و مذمت اهل غفلت در حال نماز و مشغول به امور دنيا و جود دارد. خداوند مي فرمايد؛ آن مومنان كساني هستند كه در نماز خود خاشعند. در جاي ديگر مي فرمايد؛ واي بر نمازگزاران كه در نماز خود غفلت مي كنند.

براي تحصيل خضوع و خشوع و حضور قلب در نماز بايد اموري را عمل كرد؛

-بدست آوردن آن چنان معرفتي كه دنيا در نظرانسان كوچك و خداوند عظيم و بزرگ شود تا هيچ گونه كار دنيوي نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر نمازگزار را به خود جلب و از پروردگار عالم منصرف سازد.

-توجه به كارهاي پراكنده و مختلف معمولا مانع تمركز حواس است هر قدر انسان توفيق پيدا كند كه افكار متفرق را از خود دور سازد حضور قلب بيشتري پيدا خواهد كرد.

-جاي خلوتي را براي نماز برگزيند، زيرا نماز خواندن در برابر اشيا و چيزهايي كه ذهن انسان را به خود مشغول مي نمايد مانند عكس و آيينه و درهاي باز،مكروه است.

- انجام دادن مستحبات نماز و آداب مخصوص به آن.

در نتيجه مي توان گفت نماز رمز ارتباط با خداست. مومناني كه رابطه هميشگي و دايمي با آفريننده خود پيدا مي كنند تنها در برابر او سر تعظيم فرود مي آورند و در مقابل جباران و ستمگران تسليم نخواهد شد.اين تعظيم و آن تسليم نشدن بزرگ ترين عامل تربيت اوست. پيامبر(ص) فرمود؛ هر كس دو ركعت نماز كند كه در آن دو ركعت چيزي از امور دنيا به خاطر خود نگذارد همه گناهان او آمرزيده مي شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2359
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 شهريور 1392
روي عن رسول الله(صلّياللهعليهوآلهوسلم) قال:
«حُبِّي وَ حُبُ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاط»
 روایتی از پیغمبر‌اکرم(صلّياللهعليهوآلهوسلم)  منقول است که حضرت فرمودند:
رابطة دوستی با اهل بیت من، «حُبِّي وَ حُبُ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ»،در هفت موقعیّت حسّاسی که هول و هراس آن مواقف خیلی بزرگ است، سودبخش است؛ یعنی انسان در آن جایگاهها روحش آرامش ندارد و در شدّت فشار قرار میگیرد، «فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ»، خود ما نیز گاهی میگوئیم: هول کردم؛ «أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ»، یعنی هول بزرگ میکند، بعد حضرت شمارش میفرماید:
اوّل؛ «عِنْدَ الْوَفَاةِ»، هنگام مرگ، هنگام مرگ انسان در فشار قرار میگیرد، در این موقعیّت آنچه برای او نافع است، رابطه دوستی با پیغمبر و اهل بیت او است.
دوم؛ «وَ الْقَبْرِ»، آنگاه که ازهاق روح میشود و روح از بدن خارج میشود، انسان وارد برزخ میشود. «وَ الْقَبْرِ»، یعنی انسان در برزخ هم تحت فشار است. آنچه که از آن فشار میکاهد، حبّ پیغمبر و حبّ به اهل بیت پیغمبر است.
سوم؛ «وَ عِنْدَ النُّشُورِ»، آنگاه که از برزخ عبور میکند و به عالم قیامت وارد میشود، از عالم برزخ برمیخیزد و به عالم قیامت وارد میشود، خُب وارد شد.
چهارم؛ «وَ عِنْدَ الْكِتَابِ» آنگاه که نامة عمل را به دستش میدهند هم تحت فشار قرار میگیرد، این موقع نیز هول بزرگ دارد.
پنجم؛ «وَ عِنْدَ الْحِسَابِ»، یک وقت نامة عمل را دستش میدهند، یک وقت بررسی میکنند و اعمالی که در آن هست را به رخت میکشند. آنجاست که باز هم تحت فشار عظیم و بزرگی قرار میگیری.
ششم؛ «وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ»، هنگام سنجش اعمال، آنجا هم زیر فشار قرار میگیری.
و بالاخره هفتم؛ «وَ عِنْدَ الصِّرَاط»، هنگام عبور از صراط هم همینطور است. انسان از این عالم که میخواهد عبور کند و به عالم قیامت برود، به قول ما تا منتهی الیه کار، هفت موطن را باید سیر کند. از اینجاها باید عبور کند که هرکدامش فشارهای بزرگ به انسان وارد می‌کند. هنگام مرگ است و قبر است و بعد هم نشر و برانگیخته شدن است و بعد موقع نامة عمل به دست دادن است و بررسی نامةحساب و بالاخره مسألة میزان و سنجش اعمال است و دست آخر عبور از صراط که ببیند به کجا میرسد.
همة این مواطن سخت فشار دارند. آنچه که از این فشارها میکاهد عبارت از حبّ به پیغمبر و حبّ به اهل بیت پیغمبر است، که اگر آن را همراه داشته باشد، برای او آرامش حاصل میشود.
من تقریباً روایت را ترجمه کردم، امّا یک تذکّر بدهم. در این که حبّ آنها نجات بخش انسان در همة مواطن بعد از دنیا است، شکّی نیست، امّا عمده این است که بتوانی این دوستی را آنگاه که زیر فشار قرار گرفتی، همراه داشته باشی. مهم این است که از این محبّتجدا نشوی. اگر این محبّت باشد، این پیوند، پیوند قلبی باشد، نجات بخش است. امّا خدا نکند که این محبّت سطحی باشد و عمق نداشته باشد. لذا انسان باید کوشش کند تا این پیوند عمق پیدا کند. چهکار کند که عمق پیدا کند؟ معصیت نکن!
بحار الانوار ج 7 ص248
 
شرح توسط مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1996
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
سه شنبه 5 شهريور 1392
 
چقدر بد بودیم! آیا می‌بخشی؟
ترميم گذشته؛ به اين معنا كه ما بد كرديم و اين قابل انكار نيست. سال گذشته اين‌قدر گناه و خطا كرديم كه خودمان نميتوانيم خطاهايمان را بشماريم پس اوّلين چيزي كه ميخواهيم درخواست كنيم ترميم گذشته است و آن اینكه: خدايا عفو كن! به تعبيري كه در قرآن هم وجود دارد، «صفح جميل» کن. خيلي ساده بگويم: خدایا! نديده بگير؛ امشب اين‌طور با ما برخورد كن. صحيفۀ اعمالِ ما را كه «نعوذبالله»، به خطاهايمان آلوده شده است پاك و تميز كن، تا روی اینکه برای سال آینده تقاضا کنیم را داشته باشیم. اوّل بايد تقاضاي ترميم گذشته را داشته باشیم؛ همان تعبيري كه در روايات و از پیغمبراکرم برای لیلۀ قدر وجود دارد: از خدا طلب عفو كنيد و به تعبير اهل معرفت ستّاريّتِ ناشي از غفّاريّتِ خدا را بخواهيم. به طوري كه هيچ‌گونه تبعاتي نسبت به خطاهاي گذشتهمان براي ما نباشد.
چه مقدار از گناهانم بخشیده می‌شود؟
بعد آن‌وقت سراغ ترسيم ميآييم. به این معنا كه: خدايا! سال آينده را سال خوبي براي ما ترسيم كن، يعني امر كن كه سال خوبي باشد. در اينجا مطلب مهمّی است و به ذهن همهمان ميآيد كه: ما ترميم را از خدا تقاضا ميكنيم و طلب عفو ميكنيم؛ حالا سؤال پیش می‌آید: چون من يك موجود كوچك و محدود و كوته نظر هستم، پس تا چه حد خدا عفو ميكند؟ بنابراین اوّل سؤال اين است كه آيا عفو ميكند يا نه؟ و دوّم هم چقدر؟
سؤال: چرا خدا به دعا پاسخ نمی‌دهد؟
روايتی است كه عثمان‌بن‌عيسي از امام صادق(عليهالسّلام) نقل ميكند.[2] راوي ميگويد: «قُلتُ»؛ يعني به حضرت عرض كردم: «آيَتَانِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا»؛ دو آيه در قرآن است که می‌خواهم ببينم مصداقي در خارج دارند يا ندارند؟ گشتم و مصداقي هم پیدا نکردم، «قَالَ وَ مَا هُمَا»؛ حضرت به او ميگويد: آن دو آيه كدام است؟ در نقلي است كه، «لا اَدري ما تَأويلُه»؛ نميدانم که تأويل اين دو آيه چيست؟ «وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ این آیه که من را بخوانيد، از من درخواست كنيد و من جوابگوي درخواست شما هستم، «فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَةً»؛ از خدا حاجت ميخواهم امّا از اجابت خبري نيست و به تعبير ما ميخوانم ولی پاسخي نيست. امامصادق(عليهالسّلام) فرمود: «قالَ(عليهالسّلام) أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ»؛ تو فكر ميكني كه خدا خلف وعده ميكند؟ يعني وعده ميكند و بعد به آن عمل نميكند؟ «قُلْتُ لَا»، نه! چنين چيزي نيست، «قَالَ فَمِمَ ذَلِكَ»؛ بگو پس چه‌طور شده كه ميخواهي و بعد هم ميبيني به اجابت نرسید و می‌گویی چنين چيزي نيست؟ علّت آن چيست؟ حضرت به او ميگويد: من علّت آن را به تو ميگويم. «قَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ»؛ به تو خبر ميدهم.
استجابت دعای مطیعین
در اينجا حضرت انسانها را دو گروه ميكند، «مطيعها» و «عاصيها». گروه اوّل: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ»؛ حضرت فرمودند: كسي كه خدا را در آن امری كه كرده اطاعت كند و بعد از خدا در آن جهتي كه با او هم سو باشد تقاضا كند، خدا جوابش را ميدهد. «قُلْتُ وَ مَا جِهَةِ الدُّعَاءِ»؛ امّا جهت دعا چيست؟
برای اجابت دعا چه کنیم؟
حضرت در اينجا مطيعين را كنار ميگذارد و آن چيزي را كه مبتلا به همه است و مربوط به عاصين است وسط ميكشد. حضرت ميفرمايد: «تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ»؛ ابتدا نسبت به نعمتهايي كه به تو عنايت كرده ثناگو باش، «ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ(صَلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم)»؛ از خدا نسبت به نعمتهايش تشكّر كن و به پيغمبر درود بفرست، «ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ». مهم اینجا است. سراغ گناهاني كه كردي برو، «فَتُقِرُّ بِهَا»؛ اعتراف كن. بگو: خدا! بد كرد. تک‌تکِ معصيتها را در ذهن خود بياور، «ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا»؛ پس با اين خطاهايت به خدا پناه ببر، «فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَاءِ». بعد دارد: «تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِكَ»؛ تک‌تکِ گناهاني كه به يادت ميآيد، «أَوْ بِمَا ذَكَرْتَ مِنْهَا»؛ هر چقدر كه يادت آمد، «وَ تُجْمِلُ مَا خَفِيَ عَلَيْكَ مِنْهَا»؛ و اجمالاً آن‌هايي كه در نظرت نيست، «فَتَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَعَاصِيكَ»؛ و بعد هم از تمام گناهانت توبه كن.
گناهانت را به ذهن بیاور نه زبان!
«وَ أَنْتَ تَنْوِي أَلَّا تَعُودَ»؛ گناهاني كه كردهاي و يادت است به ذهن بياور، نه اینکه به زبانت بياوری و بعد در مورد آن‌هايي هم كه يادت نيامد بگو: خدايا! همۀ خطاهايم را در نظر بیاور و بعد در مقابل خدا بنا را بر این بگذار كه ديگر اين كارها را نكني. «وَ أَنْتَ تَنْوِي أَلَّا تَعُودَ»؛ نيّت كن كه ديگر اين كارها را نميكنم، «وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهَا بِنَدَامَةٍ»؛ از گناهانت به خاطر پشيماني واقعيات پوزش بطلب. «وَ صِدْقِ نِيَّةٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ وَ يَكُونُ مِنْ قَوْلِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِي وَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ فَأَعِنِّي عَلَى طَاعَتِكَ».[3]
دیگر اشتباه نمی‌کنم!
«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛ معنايش درست بر جای خود است، امّا اين در صورتي است كه جهت دعا هم فراموش نشود. يعني چه؟ يعني وقتی ميخواهي از خدا تقاضا كني، نگاهی هم به سوابق گذشتهات بكن. اگر اشتباه کرده‌ای، اوّل معذرت خواهي بكن و بگو: خدایا! من را ببخش و بعد هم وقتی كه ميگويي بد كرده‌ام، نيّتت اين باشد كه ديگر خطایی مرتکب نشوی و بعد با صدق نيّت، استغفار كن.
خدا از دل من آگاه است
خدا ميفهمد که من از ته دل طلب بخشش می‌کنم یا نه؟ او شرمندگي من را بهتر از خودم درك ميكند. حتّي در روايت است که وقتی هنوز استغفار نكردي هم تو را ميآمرزد. مهم اين است که امشب خدا به دل من و تو نگاه ميكند. اين متن روايت است كه: هنوز که استغفرلله را نگفته‌ای، صحيفه را پاك و تطهيرمان ميكند. خدا اين است.
پذیرش آنی توبه در ماه رمضان
امّا باید اشاره کنم امتیازهای بسيار مثبت دیگری براي جواب‌گويي خداوند نسبت به غفران گناهانمان يعني ترميم گذشته و ترسيم خوب آينده هم داریم. چند روايت را ميخوانم. يكي از آن‌ها را شب نوزدهم خواندم که این امتيازها را در امشب هم است. اوّل: روايتي از پيغمبراكرم كه: «يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي كُلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ سُؤْلَهُ»؛ هر شب از ماه رمضان خدا سه بار ميفرمايد: آيا كسي هست که از من درخواستي كند تا به او بدهم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا كسي هست توبه و رجوع به من بكند تا بپذيرم؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛[4] كسي هست که از من پوزش طلبد؟ اینکه لااقل بگويد: خدايا! من بد كردم. همين که بگويد بد كردم، بلافاصله ميآمرزد.
خداوند از هيچچيز فروگذار نميكند
امتياز ديگري كه به‌خصوص براي امشب داريم اینکه شبِ جمعه است. نسبت به شب جمعه مسائل خاص خود را دارد. از امام باقر(عليهالسّلام) است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُنَادِي كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ» امام باقر(عليهالسّلام) فرمودند: خداوند متعال، خودش، هر شبِ جمعه از فوق عرش، از اوّل شب تا آخر ندا ميدهد، «أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لِدِينِهِ أَوْ دُنْيَاهُ»؛ آيا عبد و بندۀ مؤمني كه به من ايمان دارد وجود دارد تا از من براي دين و دنياي خود درخواست كند كه من جوابش را بدهم؟ «قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»، اگر تا وقتی که طلوع فجر نشده از من درخواست كند، من هم جوابش را می‌دهم. چه براي دنيايش بخواهد و چه براي آخرتش. خداوند هيچ چيزي فروگذار نميكند. «أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ» آيا بندۀ مؤمني هست كه تا قبل از طلوع فجر توبه كند و من توبهاش را قبول كنم؟ روايت مفصّل است تا اينجا كه: «فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ»؛[5] يعني از سر شب تا طلوع فجر خدا اين ندا را ميدهد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2310
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
جمعه 1 شهريور 1392

 

 

اين روزها كه خبرهاي متفاوتي از جنايت وهابي‌ها در كشورهاي مختلف به گوش مي‌رسد، آشنا شدن با برخي ويژگي‌هاي اين قوم خالي از لطف نيست. مخصوصاً اگر اين آشنايي در قالب خواندن برشي از زندگي يك مولوي وهابي باشد كه البته حالا يك شيعه تمام عيار است.

 

به گزارش رجانيوز، «سلمان حدادي» يك مولوي وهابي بود؛ كسي كه خودش مي‌گويد بين 500 تا 1000 فرد سني مذهب را وهابي كرده است. اما يك بار نشستن در مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) كار را بجايي مي‌رساند كه همان مبلغ وهابي شيعه شود و در اين مسير سختي‌هايي ببيند كه تحمل يكي از آنها براي ما قابل تصور نيست. خواندن زندگينامه سلمان حدادي را از دست ندهيد.
 
 
آموزش تبليغ وهابيت در 5 دقيقه
سلمان سال 61 در سنندج بدنيا آمد. مادرش اهل سوريه و شيعه بود اما پدرش نه. اسمش را به اصرار مادرش كه سيراب از محبت اميرالمومنين بود سلمان گذاشتند. خودش مي‌گويد هميشه از اينكه اسمم سلمان و مادرم شيعه بود شرمنده بودم.
«با تشویق پدرم در دوران راهنمایی، در كنار درس های مدرسه، تحصیل دروس حوزوی را هم شروع كردم و ادامه دادم. بعد از اتمام دبیرستان، 3 سال دوره ی تكمیلی حوزه را به زاهدان و مسجد مكی رفتم و پس از مولوی شدن، 4 ماه هم به رایوند پاكستان، برای آموزش یك دوره كامل نحوه ی تبلیغ و جذب رفتم. پس از برگشت از پاكستان، امتحان كنكور دادم و در دانشگاه كرمانشاه در رشته استخراج معدن قبول شدم. در پاکستان به طور تخصصی در 20 جلسه یاد می دادند که چگونه فردی را در عرض 5 دقیقه به وهابیت جذب کنیم این آموزش را نزد آقایی به نام ابراهیم نژاد می دیدیم
گفت يكبار هيئت!
در همانجا دوستي پيدا مي‌كند به نام مهدي. مهدي شيعه بود و سلمان در عين رفاقت تلاش مي‌كرد او را وهابي كند. كلي كتاب به او مي‌دهد و در عوضش مهدي هم يكبار او را به مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) دعوت مي‌كند. سلمان با همان لباس و ظاهر مولوي‌هاي وهابي و بعد از كلي اين پا و آن پا كردن مي‌رود به هيئت.
«یك گوشه ای با خشم مجبور شدم که بنشینم. دیدم سید بزرگواری منبر رفت (نماینده ولی فقیه در کرمانشاه بود) و در حین صحبت هایش گفت: كدام یك از شما حاضرید به خاطر خدا و اسلام جانتان را بدهید و بعدش هم مطمئن باشید زن و بچه تان به اسارت می روند؟ در آن زمان سیدالشهدا(علیه السلام) چه دید كه حاضر شد، جانش گرفته شود و اهل و اولادش به اسارت روند؟ چرا امام حسین(علیه السلام) دست به چنین كار بزرگی زد؟
 
هر چی فكر كردم دیدم كه در شخصیت های محبوب من، شخصیتی مثل امام حسین(علیه السلام) پیدا نمی شود كه حاضر باشد به خاطر اسلام، دست به چنین كار بزرگ و خطرناكی بزند! این سوال مهمی بود كه برایم ایجاد شد.»
 
چراغ‌ها را كه خاموش كردند و مشغول سينه زدن شدند، او شروع كرد به گريه كردن. آنقدر كه لباسهايش خيس شد. براي غربت و مظلومين غريب كربلا گريه مي‌كرد. از اينكه در وهابيتشان نگذاشتند امام حسين(ع) را بشناسد افسرده شده بود.
 
 تحقيق و پژوهش حتي در شيطان پرستي
 
از هيئت كه بيرون مي‌آيد چهار سال جديدي در زندگي‌اش شروع مي‌شود. چهار سالي كه به مطالعه و پژوهش درباره تمام مذاهب اهل سنت، مسيحيت، زرتش و حتي شيطان پرستي مي‌انجامد. اما تعارضات موجود در اين مكاتب و فرقه‌ها او را راضي نمي‌كند.
 
«گذشت و خیلی با احتیاط فرقه‌های شیعه را بررسی كردم تا اینكه برای شناخت بهتر شیعه دوازده امامی، رهسپار قم شدم. به دفتر آیت الله بهجت رفتم و سوالات و شبهاتی كه داشتم از آنجا پرسیدم و آنها هم با صبر و حوصله و محبت بسیار به من پاسخ دادند.
 
بعد از آنان خواستم كتابی به من معرفی كنند تا درباره‌ی شیعه بیشتر تحقیق كنم. آنها كتاب المراجعات و شبهای پیشاور را به من معرفی كردند. آن كتاب ها را تهیه كردم و شروع كردم به خواندنشان.
 
مطالب آن دو كتاب را كه می خواندم برای اینكه ببینم مطالبی كه از كتاب های اهل سنت نقل می كنند صحیح است یا نه، فورا مراجعه می كردم به كتاب‌ های اهل سنت یا به نرم افزار المكتبه الشامله و با كمال تعجب می‌دیدم مثل اینكه این روایات، واقعیت دارد. برای من سوال پیش آمده بود كه چرا بعد از این همه سال، این روایات دور از چشم ما بوده و ما ندیدیم؟‌»
 
 
 
 
 
در مباحثه كه كم اوردند پاي ماكسيما را وسط كشيدند!
 
خواندن اين كتاب‌ها شش ماه طول مي‌كشد. كم‌كم حقانيت شيعه با استناد به خود كتابهاي اهل سنت برايش مسجل مي‌شود. اما هنوز شيعه نشده است. ترديد دارد. خودش ميگويد تعصبات اجازه نمي‌داد. به سختي‌هايي كه پيش رويش بود فكر مي‌كند.
 
«بالاخره شیعه شدم و بعد از شیعه شدنم یك دفترچه هایی را چاپ كردم كه تحت این عنوان كه "آیا شیعه حق  است؟" و در آن دلائلی از كتاب‌های اهل سنت كه ثابت می كرد مذهب شیعه، مذهب صحیح است آوردم و پخش كردم. یك نفر این دفترچه را برد و به پدرم داده بود. و گفته بود: این را پسر شما چاپ كرده است.
 
پدرم به من گفت: سلمان شیعه شده ای؟ من هم جرات نكردم بگویم: آره. تقیه كردن را هم بلد نبودم.
 
گفتم: اگر خدا قبول كند .
 
گفت: نه گولت زدند .
 
گفتم. من یك عمری به مردم می گفتم شما گول شیعه را نخورید حالا شما به من می گویید گول خورده‌ای؟‌»
 
بحث كردن با پدر و خيلي از اهل سنت شش ماه طول مي‌كشد. همه را در مناظره‌ها شكست مي‌دهد. حتي چند نفري هم شيعه مي‌شوند. پدر وقتي در بحث نمي‌تواند مقاومت كند به تطميع رو مي‌آورد. مي‌گويد زانتياي زيرپايت را ماكسيما مي‌كنم اما حرف از شيعه نزن. حتي ميگويد شيعه بمان اما شيعه را تبليغ نكن. وقتي سلمان قبول نمي‌كند، راه ديگري در پيش مي‌گيرند. راهي كه به آوارگي سلمان و همسرش ختم مي‌شود.
 
چيزي شبيه ماجراي كوچه بني‌هاشم
 
شش ماه آزار و اذيتها را تحمل كرد. مي‌خواست راهي تهران شود تا كاري گير بياورد و خانه‌اي اجاره كند و بعد بيايد دنبال همسرش. همسري كه شيعه شده بود و باردار بود. از خانه كه بيرون مي‌رود ميبيند پدرش با چند نفر سر كوچه ايستاده‌اند. مثل اينكه خبر داشتند مرغ دارد از قفس مي‌پرد.
 
همسرم گفت من تا سر كوچه با تو می آیم .
 
گفتم: نه، همین جا بمان. ولی اصرار كرد و با من آمد .
 
به سمتشان رفتم .مانع عبور من شدند. آنها 5 ، 6 نفری بر سرم ریختند و یكی شان با چوب دستی كه در دست داشت محكم بر سرم كوبید و من بر اثر آن ضربه آنجا افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم و بواسطه آن ضربه لکنت زبان گرفتم.
 
خانمم كه قصد داشت از من دفاع كند، جلو آمده بود تا مانع آنها شود، كه یكی از آنها با لگد به او زد ، و بر اثر آن ضربه، بچه اش را که 4 ماهه بود سقط كرد ولی خدا رو شكر، من آن صحنه را ندیدم.»
 
ياد مظلوميت امام علي مي‌افتد و به ياد ماجراهاي كوچه بني‌هاشم مي‌سوزد.
 
جرم شيعه بودن بالاتر از هزاران قتل است!
 
سه روز بعد وقتي در بيمارستان بهوش مي‌آيد دست زنش را مي‌گيرد و با همان حال و روز فرار مي‌كنند. مي‌روند اروميه پيش يكي از دوستان سلمان تا شايد كمكش كند. او وقتي مي‌فهمد سلمان شيعه شده است ميگويد اگر هزار قتل انجام داده بودي كمكت مي‌كردم اما حالا كه شيعه هستي، نه!
 
جالب بود كه اين رفيق سني متعصب اصلاً از دين و مذهب چيز درست و حسابي نمي‌دانست. عمر و ابوبكر را نمي‌شناخت اما بخاطر تبليغات مسموم وهابيت چنين تفكري پيدا كرده بود.
 
«آنجا بود كه از خانه اش بیرون رفتم و برای اولین بار در طول عمرم، با همسر مریضم كه بچه اش را سقط كرده بود در خیابان خوابیدیم .
 
با مقدار پولی كه داشتیم، خودمان را به قم رساندیم و چون هیچ كس را در قم نمی شناختیم و جایی برای ماندن نداشتیم، مدت 45 روز در جمكران ماندیم. گرسنگی می كشیدیم ولی وقتی یاد گرسنگی و آوارگی و پای برهنه ی اهل بیت امام حسین (علیه السلام) می افتادم تحملش برایمان آسان می شد.»
 
 ما شیعه ها اینقدر بی غیرت نیستیم كه ناموسمان توی خیابان بخوابد
 
سال 85 بود. 45 روز در جمكران، بدون پول و جا و غذا. تكه كاغذي پيدا مي‌كند و نامه‌اي به امام زمان(عج) مي‌نويسد. مي‌گويد آقاجان ما بخاطر شما همه چيز را رها كرديم و آمديم اينجا. مي‌گويد هرجوري بود روزي يك وعده غذا برايمان جور مي‌شد. يا هيئتي مي‌آمد يا نذري مي‌دادند. تا اينكه...
 
«شبها روی كارتون می خوابیدم مدت ها كه گذشت یكی از انتظامات جمكران كه ما را چند روزی زیر نظر داشت، آمد و گفت: كارت شناسائی تان را ببینم! شما كی هستید؟
 
كارت شناسایی را نشانش دادیم . وقتی اسم سنندج را دید گفت: شما اینجا چه كار می كنید؟‌
 
با لكنت زبان شدیدی كه در اثر ضربه به سرم وارد شده بود، بهش گفتیم: ما شیعه شده ایم.
 
گفت: كار بدی نكرده اید آیا قم جایی را دارید؟
 
خجالت كشیدم بگویم نه، گفتیم یك جایی داریم . رفت و 20 دقیقه بعد برگشت و گفت: 30 هزار تومان شما را بس است تا به شهر خودتان برگردید؟
 
گفتم: من پول نمی خواهم! 
 
گفت: ما شیعه ها اینقدر بی غیرت نیستیم كه ناموسمان توی خیابان بخوابد و بی تفاوت باشیم .
پول را به من داد و بعد از دو ماه و خورده ای توانستم با آن پول به حمام بروم و موهای سرم را كوتاه كنم.»
 
وقتي امام رضا بطلبد
 
مي‌روند حرم كريمه اهل بيت(س). متوسل مي‌شوند به بي‌بي معصومه. يكي از خادم‌ها راهنمايي مي‌كند كه بروند دفتر مراجع و كمك بخواهند.
 
«اول دفتر آقای مکارم شیرازی رفتم . بعد دفتر مقام معظم رهبری رفتم. آقایی آنجا  نشسته بود. تا آمدم جریان را تعریف کنم خانمم شروع به گریه کرد و من داستان را تعریف کردم.
 
او وقتی وضعیت ما را دید خیلی به ما محبت كرد و گفت: اگر می خواهید قم بمانید جایی برای شما بگیرم .
گفتم: نه می خواهیم برگردیم ارومیه و در مدارس آنجا ، كار پیدا كنم .
 
گفت: باشه و یك مقداری پول به ما داد و ما از آنجا خارج شدیم.»
 
بيرون كه مي‌آيند هواي زيارت برادر حضرت معصومه به سرشان مي‌افتد. بجاي اروميه مي‌روند مشهد، پابوس امام رضا(ع). زيارت دو سه روزه تبديل مي‌شود به مجاورت سه چهار ساله.
 
فرزند خواستم و كربلا، هر دو جور شد
 
همسرش بر اثر سختي‌ها نحيف شده و افسردگي گرفته بود. به صورت غير  رسمي طلبه حوزه علميه مشهد مي‌شود. بعد از آن برمي‌گردند قم و به كمك يكي از دوستان خانه‌اي مي‌گيرند. ماجراي كربلا رفتنشان هم خواندن دارد.
 
«در سال 89 در مراسم عید حضرت زهرا (س)، دو چیز خواستم یكی ، یك بچه و دیگری زیارت كربلا . هفته‏ی بعدش یك نفر هیئتی، مرا دید و گفت: دیشب خواب دیدم كه شما و خانمت در حسینیه برای عزاداران امام حسین(علیه السلام) چایی می ریزید. خوابش را اینگونه تعبیر كرد باید شما و خانمت را به كربلا بفرستم. او یك بانی پیدا كرد و ما را به كربلا فرستاد. چند وقت بعد از سفر كربلا، متوجه شدیم كه بچه ی تو راهی داریم. اولش باورمان نمی شد، سالها از اون ضربه ای كه به پهلوی خانمم وارد شده بود می گذشت و احتمال نمی دادیم كه او دوباره حامله شود.»
 
 سفينه النجاه بودن سيد الشهدا به دادم رسيد
 
بغير از سلمان يكي از خواهرها و يكي از برادرهايش هم شيعه شده‌اند و همگي از خانواده طرد. خودش مي‌گويد گريه آن شبش در هيئت رنگ و بوي عجيبي داشت.
 
«آن گریه واقعا یک گریه ی خاصی بود یک لطف بود آن شب به قدری گریه کردم که تمام لباسم خیس شد. همان سفینة النجاة بودن حضرت سیدالشهدا آن شب تأثیر خودشان را روی من گذاشت.
 
به نظرم آن 4 سالی هم که خواندم و مطالعه کردم و طول کشید برای این بود که پایه های من قوی شود که در هر مناظره ای همه را شکست دهم که وقتی یک مسیحی می آید و به من چیزی می گوید من به او نخندم و هیچ شبهه ای برای من هیچ گاه بوجود نیاید.»
 
سلمان حدادي حالا همه وقتش را گذاشته است براي تلاش در مسير خدمت به مذهب تشيع و معارف اهل بيت. راه سختي بود اما حتما ارزشش را داشت. ارزشي كه شايد ماهايي كه از ابتدا شيعه بوده‌اين هيچ وقت آن را درك نكنيم.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مـــردان خــــدا , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2393
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 9 مرداد 1392

بهترين اعمال در اين شب، دعاست

فرمود «ليلةالقدر خير من الف شهر»؛ شبى كه به عنوان ليلةالقدر شناخته شده است و مردد است بين چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعت‌هاى كيميايى ليلةالقدر، بنده‌ى مؤمن بايد حداكثر استفاده را بكند. بهترين اعمال در اين شب، دعاست. درباره‌ى دعا هم امروز مطالبى را به شما برادران و خواهران عرض مى‌كنم. احياء هم براى دعا و توسل و ذكر است. نماز هم - كه در شب‌هاى قدر يكى از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذكر است. در روايت وارد شده است كه دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، يا به تعبير رايج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا يعنى چه؟ يعنى با خداى متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزديك خود احساس كردن و حرف دل را با او در ميان گذاشتن. دعا يا درخواست است، يا تمجيد و تحميد است، يا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ى اينها دعاست. دعا يكى از مهمترين كارهاى يك بنده‌ى مؤمن و يك انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهير روح چنين نقشى دارد. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹

 

در شب‌های قدر برای مسائل خود، كشور و مسلمین دعا كنید

 شب قدر هم در ميان اين سه شب است. طبق روايتى كه مرحوم «محدّث قمى» نقل مى‌كند، سؤال كردند كه كدام يك از اين سه شب - يا دو شب بيست‌ويكم و بيست‌وسوم - شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است كه انسان، دو شب - يا سه شب - را ملاحظه شب قدر كند. چه اهميت دارد بين سه شب مردّد باشد. مگر سه شب چقدر است؟ كسانى بوده‌اند كه همه ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب مى‌آوردند و اعمال شب قدر را انجام مى‌دادند! قدر بدانيد.
اين روزها را قدر بدانيد. شبهاى قدر را حقيقتاً قدر بدانيد. قرآن صريحاً مى‌فرمايد: «خير من الف شهر»؛ يك شب بهتر از هزار ماه است! اين خيلى ارزش دارد. شبى است كه ملائكه نازل مى‌شوند. شبى است كه روح نازل مى‌شود. شبى است كه خداى متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنى درود و تحيّت الهى بر انسانهاست، هم به معناى سلامتى، صلح و آرامش، صفا ميان مردم، براى دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. از لحاظ معنوى، چنين شبى است! شبهاى قدر را قدر بدانيد و براى مسائل كشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمين و مسائل كشورهاى اسلامى دعا كنيد. 
۱۳۷۶/۱۰/۲۶

تفكّر و تأمّل در آيات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان در شبهای قدر

از اوّل شب بيست وسوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهى -«سلام هى حتّى مطلع الفجر» - شروع مى‌شود، تا وقتى كه اذان صبح آغاز مى‌گردد. اين چند ساعتِ اين وسط، سلامِ الهى و امن الهى و خيمه‌ى رحمت خداست كه بر سراسر آفرينش زده شده است. آن شب، شب عجيبى است؛ بهتر از هزار ماه، نَه برابر آن؛ «خيرٌ من ألف شهر». هزار ماه زندگى انسان، چقدر مى‌تواند بركات به وجود آورد و جلب رحمت و خير كند! اين يك شب، بهتر از هزار ماه است. اين، خيلى اهميّت دارد. اين شب را قدر بدانيد و آن را به دعا و توجّه و تفكّر و تأمّل در آيات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه كه خداى متعال از انسان خواسته است و بى‌اعتبارى اين زندگى مادّى و اين‌كه همه‌ى اين چيزهايى كه مى‌بينيد، مقدّمه‌ى آن عالمى است كه لحظه‌ى جان دادن، دروازه‌ى آن عالم است، بگذرانيد.

عزيزان من! لحظه‌ى جان دادن، ما وارد عالم ديگرى مى‌شويم. براى آن روز، خودمان را بايد آماده كنيم. همه‌ى اين دنيا، همه‌ى اين ثروتها، همه‌ى اين انرژيهايى كه خداى متعال در وجود شما در اين عالم به وديعه گذاشته است، همه‌ى آنچه كه خدا براى بشر خواسته است - حكومت عادلانه، زندگى مرفّه، چه و چه و چه - براى اين است كه انسان فرصت پيدا كند تا خود را براى نشئه‌ى آن عالم آماده نمايد. خود را آماده كنيد، با خدا اُنس بگيريد، با خداوند مناجات كنيد، ذكر بگوييد و استغفار كنيد. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲
 

به بركت امام زمان خواسته‌هايتان را از خداى متعال بگيريد

من به همه شما مردم عزيزمان توصيه مى‌كنم، امشب را كه شب قدر است، قدر بدانيد. دعا، تضرّع، توبه و انابه و توجّه به پروردگار،جزو وظايف همه ماست. مشكلات عمومى مسلمين، مشكلات كشور، مشكلات شخصى‌تان و مشكلات دوستان و برادرانتان را با خداى خودتان مطرح كنيد. از خداى متعال توجّه بخواهيد؛ از خداى متعال مغفرت بخواهيد؛ از خداى متعال انابه و حال و توجّه بخواهيد.

امشب را قدر بدانيد. شب بسيار مهمى است؛ شب بسيار عزيزى است. به ولىّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه كنيد؛ به در خانه خدا - مسجد - برويد و به بركت امام زمان از خداى متعال خواسته‌هايتان را بگيريد. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم. ۱۳۷۱/۰۱/۰۷

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2217
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
شنبه 5 مرداد 1392

آیت‎الله تهرانی با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) گفت: امام ششم می‌فرمایند: بررسی امور سال آینده و اندازه‎گیری آن، در شب نوزدهم انجام می‎شود و در شب بیست و یکم ثبت و ضبط و در شب بیست و سوم توشیح می‎شود و به امضای ولی‏عصر(عج) می‎رسد.

 امروز هجدهمین روز ماه ضیافت الهی و در آستانه شب قدر است؛ ماهی که پیامبر(ص) در خطبه مشهورش درباره آن می‌فرماید: «ای مردم، ماه خدا همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است، ماهی که از همه ماه‌ها ارزشمندتر و بافضیلت‌تر است، روزهایش ارزشمندترین روزهاست و شب‌هایش بافضیلت‌ترین شب‌هاست و ساعت‌هایش از همه ساعت‌ها ارزشمند‌تر و ارجمندتر است...».

ماه رمضان امسال با همه شور و حلاوت روحانی‌اش برای تهرانی‌ها غمی در دل نهفته دارد و آن خلأ بزم‌های معرفت و اخلاق استاد مبرز اخلاق و عرفان آیت‌الله آقامجتبی تهرانی است. در آستانه ماه مبارک رمضان، متن سلسله جلسات این استاد فقید اخلاق در ماه رمضان سال 90 با موضوع دعا منتشر می‌شود. جلسه هجدهم ( 27 مردادماه 1390):


ماه رمضان، ماه اجابت درخواست‏ها

در روایتی پیغمبر اکرم (صلّی ‏الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم) می‏فرمایند: «لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَكُونَ رَمَضَانُ السَّنَه».  اگر بنده بداند که در ماه مبارک رمضان چیست، هرآینه دوست می‎دارد که تمام سال، ماه رمضان باشد. لذا روایتی نقل شده است که وقتی ماه مبارک رمضان می‎آمد، پیغمبر اکرم (صلّی ‏الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم) این جملات را می‏فرمودند: «سُبْحَانَ اللَّهِ مَا ذَا تَسْتَقْبِلُونَ وَ مَا ذَا یَسْتَقْبِلُكُمْ»؛ شما به دیدار چه می‎روید؟! چه‌چیز به دیدار شما می‎آید؟! در روایت آمده است: «قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّات».  حضرت سه بار این را تکرار می‎فرمودند.

در روایتی پیغمبر اکرم (صلّی ‏الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم) می‎فرمایند: «یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی كُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ َثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَلْ مِنْ سائِلٍ فَأُعْطِیَهُ سُؤْلَه»؛ خداوند در هر شب از ماه مبارک رمضان سه بار می‎فرماید: آیا درخواست‏کننده‎ای از من هست که من درخواست او را اجابت کنم؟! «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیْهِ، هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَه».  آیا کسی هست که به من رجوع کند و از من پوزش بطلبد تا من هم بپذیرم؟! این روایات مربوط به خود ماه مبارک رمضان است که موقعیت ماه رمضان را بیان می‏کند.

رفع حجاب بین عبد و رب، در شب قدر

پیرامون شب قدر، پیغمبر اکرم (صلّی ‏الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم) در روایتی می‏فرمایند: «تُفَتَّحُ ابوابُ السَّماءِ فِی لَیلَةِ القَدرِ».  تمام در‎های آسمان در شب قدر گشوده می‎شود؛ یعنی تمام حجاب‎ها برطرف می‎شود. در شب قدر هیچ حجابی بین عبد و ربّش نیست. البته این رفع حجاب از ناحیه ربّ است؛ یعنی از طرف پروردگار، هیچ مانعی وجود ندارد. این‏که گفته می‎شود که از خصوصیات لیالی قدر این است که دیگر هیچ حجاب و مانعی در کار نیست، به این معنا است که اگر بنده بخواهد با پروردگارش سخن بگوید هیچ مانعی وجود ندارد. لذا عبد در شب قدر باید در راز و نیاز کوشش کند و دردها و مشکلاتش را با ربّش مطرح کند و از خداوند بخواهد که مشکلاتش را حل کند.

تقسیم‌بندی حاجات

خواسته‎های ما در یک تقسیم‏بندی ابتدایی به دو دسته معجّل یا کوتاه‏مدّت و مؤجّل یا بلندمدّت تقسیم می‏گردند. حاجات مؤجّل ما حاجاتی است که در عموم زمان مطرح است و آن را در طول زمان، مثلاً مادام‏العمر یا برای سال آینده می‏خواهیم؛ امّا حاجات معجّل حاجاتی است که یک لحظه هم نمی‎خواهیم خواسته ما به تأخیر بیفتد. از طرف دیگر، هرچه اهمیت خواسته‏ای بیشتر باشد، تأکید بیشتری هم بر آن می‎کنیم و آن را بر دیگر خواسته‏ها مقدّم می‎داریم و بر آن اصرار می‏ورزیم.

شب‏های قدر؛ شب ترمیم گذشته و ترسیم آینده

مطلب دیگر، مسأله لیالی قدر است. در روایتی که زراره نقل می‎کند، امام صادق (علیه ‎السلام) می‎فرمایند: «التَّقْدِیرُ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ». بررسی امور سال آینده و اندازه‎گیری آن، در شب نوزدهم انجام می‎شود و در شب بیست و یکم ثبت و ضبط می‎شود و در شب بیست و سوم توشیح می‎شود و به امضای ولی‏عصر (صلوات ‏الله ‏علیه) می‎رسد.

حالا ما امشب چه می‎خواهیم؟ بنده از خدا دو چیز بیشتر نمی‎خواهم؛ یکی «ترمیم» و دیگری «ترسیم». ترمیم جایی مطرح می‏شود که انسان گذشته را تضییع کرده باشد. ما همه‎مان سال گذشته خطا کرده‏ایم و این خطاها قابل شمارش هم نیست. شب نوزدهم، شب اندازه‎گیری امور نسبت به آینده و شب بررسی است. آیا در اندازه‎گیری امور سال آینده که قرار است امشب انجام شود، سوابق ما هم در نظر گرفته می‎شود یا خیر؟ اگر بنا باشد که گذشته ما بررسی شود، راه ترسیم برای ‎ما بسته می‎شود. ترسیم بدین معنا است که از خدا تقاضا کنیم که سال آینده ما به احسنِ وجه باشد.

گذشته خراب ما نیاز به ترمیم دارد

اینجا است که این بحث مطرح می‎شود که راه‏کار چیست؟ راه‏کار این است که ابتدا سراغ «ترمیم» برویم و از خدا بخواهیم که گذشته‏مان را ترمیم کند. علی (علیه ‎السلام) در مناجات خود می‏گوید: «إِلَهِی إِنْ كُنْتَ لَاتَرْحَمُ إِلَّا الْمُجِدِّینَ فِی طَاعَتِكَ فَإِلَى مَنْ یَفْزَعُ الْمُقَصِّرُونَ»؛ خدایا، اگر فقط به کسانی که در طاعت تو کوشش کردند رحم کنی، پس آن‏هایی که اشتباه کردند به چه‌کسی پناه برند؟! «وَ إِنْ كُنْتَ لَاتَقْبَلُ إِلَّا مِنَ الْمُجْتَهِدِینَ فَإِلَى مَنْ یَلْتَجِئُ الْمُفَرِّطُونَ»؛ و اگر تنها از کسانی که از تو اطاعت کردند قبول کنی، پس کسانی که زیاده‎روی کردند چه کنند؟! «وَ إِنْ كُنْتَ لَاتُكْرِمُ إِلَّا أَهْلَ الْإِحْسَانِ فَكَیْفَ یَصْنَعُ الْمُسِیئُون»؛ و اگر بنا باشد که جز نیکوکاران را اکرام نکنی، پس بدکارها چه کار کنند؟!

شب نوزدهم، شب تقاضای ترمیم گذشته است؛ البته در تمام لیالی قدر این‏گونه است، اما امشب که بنا بر این است که امور ما را بررسی کنند و اندازه‎گیری کنند و شب بیست و یکم هم ثبت و ضبط کنند، ما قبل از ثبت و ضبط باید از خدا بخواهیم که خدایا از گناهان ما درگذر!

درخواست «صفح جمیل» از خداوند

در لیالی قدر تقاضای عفو کردن از خداوند، پناه بردن به غفّاریت خداوند است. ممکن است از خدا بخواهیم که ما را به‌خاطر گناهانمان عقوبت نکند که این را «عفو» می‏نامند. البته عفو عبارت از آن است که در عین عدم مجازات نسبت به کارهای زشت، بدکاری‏ام را به رخم می‎کشد. ولی ما امشب از خداوند «صفح جمیل» می‎خواهیم؛ یعنی بخششی کریمانه که به روی من هم نیاورد که تو بد کردی.

صفح هم یک نوع عفو است؛ اما یک قِسم خاصی از عفو است. ما از خدا می‏خواهیم که  نه‌تنها عقوبتم مکن، بلکه به رویم نیز میاور؛ چرا که خودم سرافکنده هستم. خودم می‎دانم که وضعم خراب است. خداوند کسی است که خودش به چنین عفوی امر کرده است. در آیات قرآن آمده است: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین».  عفوشان کن اما عفوت، عفوِ صفحی باشد. در جای دیگر می‏فرماید: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیل».  اینجا  عبارت «جمیل» را نیز اضافه می‏کند که ممکن است اشاره به این مطلب باشد که نه تنها عقوبتم نکن و به رویم نیاور، بلکه حالا که آمدم، نعمتی نیز بر من ببخشای!

تقاضای ترسیم نیکوی آینده از خداوند

پس امشب از خدا چه بخواهیم؟ ابتدا «ترمیم» بخواهیم و پس از آن «ترسیم» بخواهیم. از خدا بخواهیم که سال آینده‎مان خوب باشد. ائمه معصومین (علیهم ‏السلام) در ادعیه مأثوره به ما آموخته‎اند که خدا را خطاب کن و بگو: «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِین».  نه‌تنها خطاکاران را عقوبت نمی‎کنی، بلکه به ایشان احسان هم می‏کنی. ما شب نوزدهم باید از خداوند ترمیم بخواهیم و شب بیست و یکم به بعد ترسیم بخواهیم. یعنی امشب همه‎مان بگوییم خدایا ما بد کردیم! خودمان می‎دانیم! به روی ما هم میاور! ضمناً این را هم توجه داریم که در شب قدر تمام در‎های آسمان‎ها از شب تا صبح باز است، به این معنا است که هیچ حاجب و مانعی وجود ندارد.

هر که در دنیا خوراک و پوشاکش بهتر باشد، در روز قیامت توقفش بیشتر است

البته در این راه به وسیله احتیاج داریم. «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَة». ما هم امشب به خانه‎ای که پر از وسیله است می‎رویم و آن، خانه علی (علیه ‎السلام) است. خودش، همسرش، فرزندانش، حسین و حسنش، همه وسیله‏هایی هستند که به آنها متوسّل می‏شویم.

می‎نویسند علی (علیه ‎السلام) در ماه مبارک رمضان هرشب منزل یکی از فرزندانش افطار می‏کرد. شب نوزدهم ماه مبارک رمضان منزل دخترش امّ‌کلثوم بود، روایت را او نقل می‎کند، می‎گوید: پدرم هنگام مغرب آمد و  به نماز ایستاد؛ من برای پدر افطار حاضر کردم  و در طَبَق مقداری نان جو، کاسه‎ای شیر و مقداری نمک سوده گذاشتم. وقتی نماز پدرم تمام شد، نگاهی به این طَبَق کرد و شروع کرد به گریه کردن. گفت: دخترم، برای من دو خورش گذاشتی؟! مگر تو نمی‎دانی که من به پسرعمویم و برادرم، رسول خدا اقتدا کرده‏ام؟ ای دختر، هر که در دنیا خوراک و پوشاکش بهتر باشد، در روز قیامت توقّفش نزد خداوند بیشتر است. ای دختر، در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عقاب است... .

گزیده:
در لیالی قدر تقاضای عفو کردن از خداوند، پناه بردن به غفاریت خداوند است. ممکن است از خدا بخواهیم که ما را به‌خاطر گناهانمان عقوبت نکند که این را «عفو» می‏نامند. البته عفو عبارت از آن است که در عین عدم مجازات نسبت به کارهای زشت، بدکاری‏ام را به رخم می‎کشد. ولی ما امشب از خداوند «صفح جمیل» می‎خواهیم؛ یعنی بخششی کریمانه که به روی من هم نیاورد که تو بد کردی...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2026
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
شنبه 5 مرداد 1392

 به نقل از باشگاه خبرنگاران،شب قدر، شبى است که مقدّرات یک سال انسان‌ها - بر اساس لیاقت‌ها و شایستگى هاى آنان - تعیین می‌شود، در تمام سال، شبى به عظمت و فضیلت آن نمى‌رسد و عمل در آن از عمل در هزار ماه برتر است.

شب نوزدهم:

اولین شب از شب‌های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم می‌خورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شوند و به خدمت امام زمان علیه‌السلام مشرف می‌شوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می‌کنند.

اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام می‌شود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.


اعمالی که در هر سه شب مشترک است:

1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)

2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.

3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماۆُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.

4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:

اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.

ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله

ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِعلیٍّ

ده مرتبه: بِفاطِمَةَ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ

ده مرتبه: بِالحُسَین ِ

ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ

ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.

پس از این عمل هر حاجتی كه داری طلب کن.

5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر می‌شود منادی از آسمان هفتم ندا می‌کند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.

6- احیا داشتن این شب‌ها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و وزن دریاها باشد.

7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.

8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ...


اعمال مخصوص هر شب قدر

شب نوزدهم:

1- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".

2- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".

3- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود .

4- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1906
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
جمعه 4 مرداد 1392

امام علی(ع) می‌فرمایند: دنیا فریبنده‌اى زودگذر و نورى غروب کننده و سایه‌اى از بین رونده، و تکیه‌گاهى رو به افتادن است، همچون اسب سرکش که پا بلند و به زمین کوبد سوارش را به خاک اندازد.

*دنیا شناسی

«فَاِنَّ الدُّنْیا رَنِقٌ مَشْرَبُها، رَدِغٌ مَشْرَعُها، یُونِقُ مَنْظَرُها وَیُوبِقُ مَخْبَرُها غُرُورٌ حائِلٌ وَضَوْءً آفِلٌ وَظِلٌّ زائِلٌ وَسِنادٌ مائِلٌ حَتّى اِذا اَنِسَ نافِرُها وَاطْمَاَنَّ ناکِرُها، قَمَصَتْ بِاَرْجُلِها وَقَنَصَتْ بِاَحْبُلِها وَاَقْصَدَتْ بِاَسْهُمِها وَاَعْلَقَتِ الْمَرْءَ اَوْهاقَ الْمَنِیَّةِ، قائِدَةً لَهُ اِلى ضَنْکِ الْمَضْجَعِ، وَوَحْشَةِ الْمَرْجِع وَمُعایَنَةِ الْمَحَـلِّ وَثَوابِ الْعَمَلِ کَذلِکَ الْخَلَفُ یَعْقُبُ السَّلَفَ، لاتُقْلِعُ الْمَنِیَّةُ اخْتِراماً، وَلایَرْعَوِى الْباقُونَ اجْتِراماً، یَحْتَذُونَ مِثالاً وَیَمْضُونَ اَرْسالاً اِلى غایَةِ الاْنْتِهاءِ وَصَیُّورِ الْفَناءِ».

زیرا آبشخور دنیا ناصاف و کدر، چشمه‌اش گل آلود و لغزنده، دیدگاهش زیبا و فریبنده و آزمایشگاهش تباه کننده است، فریبنده‌اى زودگذر و نورى غروب کننده و سایه‌اى از بین رونده، و تکیه‌گاهى رو به افتادن است، تا آن‌گاه که رمنده از آن به آن انس گیرد و متوحش از آن به آن مطمئن شود، همچون اسب سرکش که پا بلند و به زمین کوبد سوارش را به خاک اندازد و او را به دام‌هایش صید کند و به تیرهاى هلاک کننده‌اش بدوزد و در پایان کار گردنش را به کمندهاى مرگ ببندد، در حالى که او را به خوابگاه تنگ قبر و بازگشتگاه ترسناک و مشاهده جایگاه ابدى و درک جزاى عمل سوق دهد، همین است برخورد دنیا با آیندگانى که جانشین گذشتگانند، مرگ از نابود کردنشان باز نمى‌ایستد و ماندگان از آلودگى دست بر نمى‌دارند، از رویه گذشتگان پیروى مى‌کنند و این همه پى در پى از دنیا مى‌روند تا نهایت پایان و عاقبت فنا و نیستى.

 

*احوال بندگان خدا

«عِبادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِداراً وَمَرْبُوبُونَ اقْتِساراً وَمَقْبُوضُونَ احْتِضاراً وَمُضَمَّنُونَ اَجْداثاً وَکائِنُونَ رُفاتاً وَمَبْعُوثُونَ اَفْراداً وَمَدینُونَ جَزاءً وَمُمَیَّزُونَ حِساباً قَدْ اُمْهِلُوا فى طَلَبِ الْمَخْرَجِ وَهُدُوا سَبیلَ الْمَنْهَجِ وَعُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ وَکُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّیَبِ وَخُلُّوا لِمِضْمارِ الْجِیادِ وَرَوِیَّةِ الاْرْتِیادِ وَاَناةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتادِ فى مُدَّةِ الاْجَلِ وَمُضْطَرَبِ الْمَهَلِ»

این جمعیت بندگانى هستند که به قدرت خلق شده و بى‌اختیار در مدار پرورش حق قرار گرفته‌اند و با حضور فرشتگان دچار مرگ گشته و در درون قبر گذاشته شده و در معرض پوسیدگى آمده و تنها سر از قبر برآورده و در برابر اعمالشان جزا داده مى‌شوند و وضعشان با محاسبه حق روشن مى‌شود.

اینان در دنیا براى بیرون آمدن از گمراهى مهلت داده شدند و به راه روشن هدایت گشتند و فرصت در اختیارشان قرار گرفت، مانند فرصت دادن به شخصى که ناراضى را از خود راضى کند، پرده شبهات از برابر چشمشان برداشته شد، در میدان مسابقه به سوى خیرات رها شدند و مجال تفکر براى رسیدن به بهترین مراتب و اقتباس نور سعادت در مدت حیات و محل آمد و شد فرصت به آنان عنایت شد.

 

*معرفی الگوی پرهیزگاری

«فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَاللّهِ تَقِیَّةَ ذِى لُبٍّ شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلْبَهُ وَاَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ وَاَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَوْمِهِ وَاَظْمَاَ الرَّجاءُ هَواجِرَ یَوْمِهِ وَظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَواتِهِ وَاَرْجَفَ الذِّکْرُ بِلِسانِهِ وَقَدَّمَ الْخَوْفَ لاِمانِهِ، وَتَنَکَّبَ الْمَخالِجَ عَنْ وَضَحِ السَّبیلِ وَسَلَکَ اَقْصَدَ الْمَسالِکِ اِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ وَلَمْ تَفْتِلْهُ فاتِلاتُ الْغُرُورِ، وَلَمْ تَعْمَ عَلَیْهِ مُشْتَبِهاتُ الاْمُورِ، ظافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرى وَراحَةِ النُّعْمى، فى اَنْعَمِ نَوْمِهِ، وَآمَنِ یَوْمِهِ، قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعاجِلَةِ حَمیداً، وَقَدَّمَ زادَ الاْجِلَةِ سَـعیداً وَبادَرَ مِنْ وَجَـل، وَاَکْمَـشَ فـى مَهَل، وَرَغِـبَ فـى طَلَـب وَذَهَبَ عَنْ هَرَب وَراقَبَ فى یَوْمِهِ غَدَهُ، وَنَظَرَ قَدَماً اَمامَهُ فَکَفى بِالْجَنَّةِ ثَواباً وَنَوالاً وَکَفى بِالنّارِ عِقاباً وَوَبالاً وَکَفى بِاللّهِ مُنْتَقِماً وَنَصیـراً وَکَفى بِالْکِتابِ حَجیجاً وَخَصیماً»

پس اى بندگان خدا، تقواى الهى پیشه کنید، تقواى خردمندى که اندیشه و تفکر دلشرا مشغول کرده و ترس از عذاب بدنش را به رنج افکنده و عبادت شب کمترین خواب را هم از دیده‌اش گرفته،و امید به رحمت حق او را در گرماى وسط روز تشنه نگاه داشته و بى‌رغبتى به دنیا وى را از شهواتش منع کرده و ذکر الهى زبانش را به حرکت و شتاب واداشته و وحشت را براى امن در قیامت مقدم داشته و از اندیشه‌هایى که او را از راه روشن حق بازدارد کناره گرفته است

و براى رسیدن به راه مطلوب در میانه‌ترین راه (که راه خداست) حرکت کرده و عوامل کبر و غرور او را از راه حق بازنگردانده و امور اشتباه انگیز بر او پوشیده نمانده، به خوشحالى بشارت حق به بهشت و آسایش زندگى اخروى در آسوده‌ترین خوابگاه خود (که قبر است) و ایمن‌ترین روزش (که قیامت است) دست یافته، از گذرگاه دنیا به طور پسندیده عبور کرده و توشه آخرت با سعادت و خوشبختى پیش فرستاده، و محض ترس از مقام حق به سوى کردار پسندیده شتافته و در ایام مهلت در دنیا به سوى طاعت سرعت کرده و در جستجوى رضاى حق شوق نشان داده و به خاطر خوف خدا از گناه گریخته و امروز به فکر فردا بوده، و هماره به آینده نگریسته است.

پس بهشت براى ثواب و پاداش به اندازه است و دوزخ براى عذاب و گرفتارى بس است و کافى است که خدا انتقام گیرنده و یاور است و همین بس که قرآن در قیامت احتجاج کننده و مخاصمه‌گر است

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1559
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 3 مرداد 1392

 

در محضر آيت الله آقامجتبي تهراني
شيطان در انسان سرخوردگي درست مي‌كند
 
شيطان راه‌هاي مختلفي دارد، براي اينكه رابطه عبد با خدايش را قطع كندو اميّدي كه او به خدا بسته را مي‌‌خواهد قطع كند.
راه‌‌هاي مختلفي را مي‌‌رود؛ مثلا يك مرتبه به ذهن انسان مي‌‌اندازد كه: چقدر بگويم؟!
يك دفعه دعا كردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است
يا اگر خدا مي‌‌خواست بدهد تا حالا داده بود و...اين شيطان است.
شيطان، وقتي كه اتّفاقي مي‌‌افتد، در انسان سرخوردگي درست مي‌‌كند.
به‌‌خصوص شيطان مقيّد است كه در دعا سرخوردگي ايجاد كند،براي اينكه مي‌‌ خواهد رابطه‌‌ات را و آن اميّدي كه به خدا بستي قطع كند.
در باب دعا هيچ‌‌ وقت نگذاريد كه اين سنخ افكار شيطاني شما را احاطه كندو شما را از دعا باز بدارد؛به‌‌خصوص اوقاتي كه در آن وعده داده شده كه دعا مستجاب مي‌‌شود.
اگر اين مواقع از دست برود، ديگر باز نمي‌‌گردد. حواستان جمع باشد!
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1847
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

آیت‌الله محمد‌علی جاودان می‌گوید: ان‌شاء‌الله ظهور امام زمان(ع) نزدیک باشد اما آنچه از آن نزدیک‌تر است مرگ است، هیچ کس زمان مرگ خود را نمی‌داند و ممکن است لحظه مرگ همین الان باشد؛ بنابراین آمادگی برای مرگ بسیار مهم است.

 به گزارش فارس، آیت‌الله محمد‌علی جاودان از اساتید اخلاق شهر تهران در جلسه درس اخلاق خود در رابطه با آنچه که انسان در هنگام مرگ باید آماده کند توضیح داد.
 
وی با اشاره به یکی از علائم آمادگی انسان برای مرگ عنوان کرد: از منظر امیرالمؤمنین(ع) کسی برای مرگ آماده است که به واجبات عمل، از محرمات پرهیز کند و از مکارم اخلاق برخوردار باشد.
 
آیت‌الله جاودان اظهار داشت: برخورداری از مکارم اخلاق یعنی اگر کسی در حق شما بدی کرد، شما در حق او خوبی کنید یا اگر کسی از شما برید، شما با او ارتباط برقرار کنید. نمونه بارز این رفتار را در زندگی امام حسن مجتبی (ع) و برخوردی که ایشان با آن فرد توهین‌کننده داشت، مشاهده می‌کنیم.
 
این استاد اخلاق در بخش دیگری از سخنان خود گفت: همانطور که زمین زنده ثمر دارد و می‌توان از ثمرات آن بهره برداشت، انسانی که به حیات تازه یعنی به ایمان می‌رسد نیز ثمر دارد با این تفاوت که عالمیان از ثمر او استفاده خواهند‌کرد؛ همانطور که تمام عالم از برکت وجود امام رضا (ع) استفاده می‌کنند و حتی بهره‌مندی از وجود مقدس این امام همام پس گذشت هزار و دویست سال از شهادت‌شان هنوز نیز ادامه دارد.
 
وی خاطرنشان کرد: ما هم اگر زنده شویم، می‌توانیم شبیه ایشان شویم. برای زنده شدن، اعمال ما باید شبیه کسانی شود که زنده هستند. فرد زنده اصلاً دروغ نمی‌گوید، عفت خود را حفظ و در شرایط بحرانی خود را کنترل می‌کند، نه اینکه او از غرایز بی‌بهره باشد که اگر اینطور بود کارش ارزشی نداشت؛ نه او هم مانند سایر افراد از غرایز بهره‌مند است اما آنها را تحت کنترل خود دارد و طبق فرمایش حضرت علی (ع) در دلش میان آن غریزه و نقطه مقابلش جنگی به پاست. مثلاً شهوت دارد اما در درونش میان شهوت و عفت جنگی به پاست و با نفس خود می‌جنگد.
 
آیت‌الله جاودان یادآور شد: اگر انسان کار گرگ را بکند و درندگی کند، گرگ می‌شود. اگر کار روباه را بکند و حیله‌گری کند، روباه می‌شود و طبق فرمایش قرآن بعد از آن «بَلْ هُمْ أَضَلّ»ُ خواهد بود. زیرا گرگ فقط گرگ است و روباه فقط روباه؛ اما انسان می‌تواند همزمان هم خوک باشد و هم گرگ و هم روباه. از آن سو انسان در خوبی نیز می‌تواند از فرشتگان بالاتر باشد به گونه‌ای که فرشتگان انگشت حیرت به دهان گیرند.
 
وی گفت: مهم‌ترین بخش وجود انسان که باید تحت کنترل درآید خیال انسان است که البته بسیار فضول و خارج از کنترل است، برای کنترل خیال بهترین راه، کنترل جدی چشم است چرا که اصلاً چشم فضول بوده و خیال را نیز فضول کرده است ازاین رو اگر انسان بر کنترل چشم و گوش و زبان مداومت کند، کم کم خیالش نیز تحت کنترلش در می‌آید و از آن به بعد است که می‌تواند بهترین نماز و لذت‌بخش‌ترین عبادات را داشته باشد.
 
آیت‌الله جاودان تصریح کرد: نتیجه مراقبت از خود، شخصیتی مانند حضرت ابوالفضل(ع) خواهد بود، ایشان چنان در مراقبت از خود موفق بود که در آن روز سخت یعنی عاشورا، تمام رفتارهایش درست بود و همه امضا شد. ایشان اختیارش را به امامش سپرده بود و از این‌رو به‌جای رفتن به میدان و گرفتن انتقام برادرانش امر امامش را اطاعت کرد و رفت تا برای فرزندان برادر آب بیاورد.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1990
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

 به نقل از فارس، یکی از سؤالات درباره مسأله رجعت این است که نظر علامه طباطبایی در این‌باره چیست؟ همچنین برخی می‌پرسند چرا در روایات، برخی وقت‌ها، یک آیه هم تفسیر به قیامت شده است و هم تفسیر به رجعت و هم تفسیر به ظهور امام زمان (عج)؟

علامه سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان (ترجمه المیزان جلد دوم صفحه 159) این سؤال را پاسخ گفته است که حاوی نظر ایشان درباره اصل مسال رجعت نیز است که متن آن تقدیم می‌شود.

 

تقریر اشکال برخی نسبت به مسأله رجعت 

فرقه‏‌هاى اسلامى غیر شیعه که عامه مسلمین را تشکیل مى‌‏دهد، هر چند ظهور مهدى علیه‌السلام را قبول دارند، و روایاتش را به طرق متواتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل‏ کرده‌‏اند و لیکن مسأله رجعت را انکار نموده، آن را از مختصات شیعه دانسته‏‌اند، و چه بسا بعضى از کسانى که شیعه زاده‌‏اند، و اسما خود را شیعه مى‏‌شمارند، در این اعصار پیدا شده‏‌اند که مى‌‏گویند: روایات شیعه از احادیث دروغى است که دست یهود و یا کفارى که تظاهر به اسلام مى‌‏کردند، مانند عبد اللَّه سبا و یارانش آنها را داخل در احادیث ما کرده‌‏اند.

و بعضى دیگر در مقام ابطال رجعت از راه دلیل عقلى وارد شده و بطور خلاصه گفته‌‏اند: «مرگ امرى است که با در نظر گرفتن عنایت پروردگار هرگز بر هیچ زنده‌‏اى عارض نمى‏‌شود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال رسیده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در قوه داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودى که تمامى کمالات بالقوه‌‏اش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به دنیا برگردد، در حقیقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اینکه چیزى که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امرى است محال، مگر اینکه مخبرى صادق که یا خود خداست و یا خلیفه‌‏اى از خلفاى او، از چنین برگشتى خبر دهند، هم چنان که در داستان‏‌هاى موسى، و عیسى، و ابراهیم و داستانهایى از دیگران چنین خبرهایى آمده، ولى نه از خدا، و نه از یکى از خلفاى او خبر معتبرى نیامده که دلالت بر رجعت داشته باشد، و روایاتى که قائلین به رجعت به آن تمسک مى‏‌کنند تمام نیست» آنگاه شروع کرده‏‌اند به تضعیف روایات، و یکى یکى را رد کرده‏‌اند، نه صحیحى باقى گذاشتند و نه سقیمى.

نقد دلیل‌های مخالفان رجعت

خوب توجه کن که این بیچاره نفهمیده که اگر دلیلش درست باشد، و راستى دلیل عقلى باشد صدر دلیلش ذیل آن را باطل مى‌‏کند، چون اگر چیزى محال ذاتى شد، دیگر استثنا بر نمى‌‏دارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتى از وقوع امرى محال خبر مى‌‏دهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضى که نتوانیم در صادق بودنش شک کنیم، ناگزیر باید خبرش را تاویل کنیم، و معنایى به آن بدهیم که ممکن باشد، مثل اینکه اگر خبر داد که عدد یک نصف عدد دو نیست، و یا خبر داد که تمامى خبرهاى صادق در عین صادق بودن کاذب است، که گفتیم اگر بتوانیم در راستگویى این مخبر تشکیک مى‌‏کنیم، و اگر نتوانستیم ناگزیر کلامش را توجیه مى‌‏کنیم، به طورى که از محال بودن در آید.

و اما اینکه گفت: چیزى که از قوه به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحیح، و لیکن قبول نداریم که مسأله مورد بحث ما (رجعت) از این باب باشد، براى اینکه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد فرض او کسى است که عمر طبیعى خود را کرده، و به مرگ طبیعى از دنیا رفته باشد، که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامى که عاملى غیر طبیعى از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنین مرگى به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالى نیست، چون ممکن است انسان بعد از آنکه به مرگ غیر طبیعى از دنیا رفته در زمانى دیگر مستعد کمالى شود، که در زمانى غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را بدست آورد.

و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقدارى در برزخ زندگى کرده باشد، چنین کسى بعد از مردن و دیدن برزخ داراى آن استعداد مى‌‏شود، و دوباره به دنیا بر مى‌‏گردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مسأله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است، و مستلزم محذور محال نیست، این گفتارى خلاصه و فشرده بود، در باره مسأله رجعت، و تمام حرف‏‌هاى آن موکول است به مقامى دیگر.

نقد ضعیف دانستن روایات رجعت

و اما اینکه در یک یک روایات مناقشه کرده، و آنها را ضعیف شمرده، در پاسخش مى‌‏گوئیم: هر چند هر یک از روایت‏‌ها روایت واحد است، و لیکن روایات ائمه اهل بیت علیهم‌السلام نسبت به اصل رجعت متواتر است، به حدى که مخالفین مسأله رجعت از همان صدر اول این مسأله را از مسلمات و مختصات شیعه دانسته‌‏اند، و تواتر با مناقشه و خدشه در تک تک احادیث باطل نمى‏‌شود، علاوه بر اینکه تعدادى از آیات قرآنى و روایات که در باب رجعت وارد شده دلالتش تام و قابل اعتماد است، که ان شاء اللَّه به زودى در موردى مناسب متعرض آنها مى‏‌شویم، مانند آیه: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» و آیات دیگر.

علاوه بر اینکه آیات دیگرى از قرآن دلالت اجمالى بر وقوع رجعت دارد مانند آیه: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ» که مى‏‌فهماند آنچه در امت‏‌هاى گذشته رخ داده، در این امت نیز رخ خواهد داد، و یکى از آن وقایع مسأله رجعت و زنده شدن مردگانى است که در زمان ابراهیم و موسى و عیسى و عزیر و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد.

همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله هم کلامى دارند که بطور اجمال مى‏‌فهماند آنچه در امت‏‌هاى سابق اتفاق افتاده در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد، و آن این است که فرمود: به آن خدایى که جانم به دست اوست، که شما مسلمانان با هر سنتى که در امت‏‌هاى‏ گذشته جریان داشته روبرو خواهید شد، و آنچه در آن امت‌‏ها جریان یافته مو به مو در این امت جریان خواهد یافت، بطورى که نه شما از آن سنت‏‌ها منحرف مى‌‏شوید، و نه آن سنت‌‏ها که در بنى اسرائیل بود شما را نادیده مى‌‏گیرد. [بحار الانوار ج 53 ص 127]

از اینهم که بگذریم این قضایایى که ائمه اهل بیت علیهم‌السلام خبر داده‏‌اند جزء ملاحم و اخبار غیبى مربوط به آخر الزمان است، و راویانى آنها را آورده‌‏اند که مربوطند به قرن‌‏ها قبل از این، و کتبشان از زمان تالیف تا کنون محفوظ مانده، و نسخه آنها دست نخورده، و ما تا کنون به چشم خود دیده‌‏ایم پاره‌‏اى از آنچه آن حضرات پیشگویى کردند بدون کم و زیاد به وقوع پیوست، قهرا باید نسبت به بقیه آنها نیز اعتماد کنیم، و به صحت همه آنها ایمان داشته باشیم.

چرا بعضی وقت‌ها یک آیه‌، هم به قیامت تفسیر می‌شود هم به رجعت و هم به ظهور امام زمان (عج)؟

حال به آغاز سخن برگردیم، که مى‏‌گفتیم: یک آیه گاهى تفسیر مى‏‌شود به روز قیامت، و گاهى به رجعت، و گاهى به روزگار ظهور مهدى علیه‌السلام.

آنچه از کلام خداى تعالى درباره قیامت و اوصاف آن به دست مى‌‏آید، این است که قیامت روزى است که هیچ سببى از اسباب، و هیچ کارى و شغلى از خداى سبحان پوشیده نیست، روزى است که تمامى اوهام از بین مى‌‏رود، و آیات خدا در کمال ظهور ظاهر مى‌‏شود، و در سراسر آیات قرآنى و روایات هیچ دلیلى به چشم نمى‌‏خورد که دلالت کند بر اینکه در آن روز عالم جسمانى به کلى از بین مى‌‏رود، بلکه بر عکس ادله‌‏اى به چشم مى‌‏خورد که بر خلاف این معنا دلالت دارد، چیزى که هست این معنا استفاده مى‌‏شود که در آن روز بشر یعنى این نسلى که خداى تعالى از یک مرد و زن به نام آدم و همسرش پدید آورده قبل از قیامت از روى زمین منقرض مى‌‏شود.

و خلاصه میان نشاه دنیا و نشاه قیامت مزاحمت و مناقضتى نیست تا وقتى قیامت بیاید دنیا به کلى از بین برود، هم چنان که میان برزخ که هم اکنون اموات در آن عالمند، با عالم دنیا مزاحمتى نیست و دنیا هم مزاحمتى با آن عالم ندارد، هم چنان که از آیه: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» (به خدا سوگند که ما به سوى امت‌‏هاى گذشته که قبل از تو بودند رسولانى فرستادیم، ولى شیطان اعمال ایشان را در نظرشان زینت داد، و در نتیجه شیطان در امروز هم سرپرست ایشان شد، و ایشان عذابى دردناک دارند.) (نحل/ 63) این نبودن‏ مزاحمت، استفاده مى‌‏شود.

این حقیقت روز قیامت است، روزى که مردم براى رب العالمین بپا مى‌‏خیزند روزى که همه اسرارشان آشکار مى‌‏شود، چیزى از ایشان بر خدا پوشیده نمى‌‏ماند، و بهمین جهت است که گاهى از روز مرگ به روز قیامت تعبیر مى‌‏شود چون روز مرگ هم روزى است که پرده‌‏ها از روى اسباب براى میت کنار مى‏رود، همچنان که از على علیه‌السلام روایت شده که فرمود: «من مات قامت قیامته» (هر کس بمیرد قیامتش بر پا مى‌‏شود) که ان شاء اللَّه بیان همه اینگونه روایات خواهد آمد.

و روایاتى که رجعت را اثبات مى‏‌کند هر چند آحاد آن با یکدیگر اختلاف دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد حدیث است) در یک جهت اتحاد دارند، و آن یک جهت این است که سیر نظام دنیوى متوجه به سوى روزى است که در آن روز آیات خدا به تمام معناى ظهور ظاهر مى‌‏شود، روزى که در آن روز دیگر خداى سبحان نافرمانى نمى‌‏شود، بلکه به خلوص عبادت مى‏‌شود، عبادتى که مشوب و آمیخته با هواى نفس نیست، عبادتى که شیطان و اغوایش هیچ سهمى در آن ندارد، روزى که بعضى از اموات که در خوبى و یا بدى برجسته بودند، یا ولى خدا بودند، و یا دشمن خدا، دوباره به دنیا بر مى‏‌گردند تا میان حق و باطل حکم شود.

و این معنا به ما مى‌‏فهماند روز رجعت خود یکى از مراتب روز قیامت است، هر چند که از نظر ظهور به روز قیامت نمى‏‌رسد، چون در روز رجعت، باز شر و فساد تا اندازه‏‌اى امکان دارد، به خلاف روز قیامت که دیگر اثرى از شر و فساد نمى‏‌ماند و باز بهمین جهت روز ظهور مهدى علیه‌السلام هم معلق به روز رجعت شده است چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر مى‌‏شود، هر چند که باز ظهور حق در آن روز کمتر از ظهور در روز رجعت است.

و از ائمه اهل بیت علیهم‌السلام نیز روایت شده که فرموده‏‌اند ایام خدا سه روز است، روز ظهور مهدى (ع) و روز رجعت، و روز قیامت.

و در بعضى از روایات آمده: ایام خدا سه روز است، روز مرگ و روز رجعت و روز قیامت. [بحار الانوار ج 53 ص 63]

روز ظهور امام مهدى (ع) و روز رجعت و روز قیامت، مراتب مختلف یک حقیقت هستند

و این معنا یعنى اتحاد این سه روز بر حسب حقیقت، و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده که در تفسیر ائمه علیهم‌السلام بعضى آیات، گاهى به روز قیامت، و گاهى به روز رجعت، و گاهى به روز ظهور مهدى (عج) تفسیر شود، و در سابق هم گذشت که گفتیم چنین روزى فى نفسه ممکن است، بلکه واقع هم هست، و منکر آن هیچ دلیلى بر نفى آن ندارد.

خلاصه نظر علامه طباطبایی درباره رجعت

على رمضان اوسی، در کتاب «روش علامه طباطبایى در تفسیر المیزان» صفحه 367 درباره نظر علامه طباطبایی درباره رجعت می‌نویسد: علّامه بحث رجعت را مطرح ساخته و در توضیح‏ آن می‌گوید: روایات بسیارى به طور متواتر از ائمه (ع) درباره رجعت وارد شده است. ( کافى، کلینى، کتاب الرجعة.) و اشاره مى‌‏کند که حوادث زیادى از این قبیل در امّت‌‏هاى قبل به وقوع پیوسته است مانند زنده کردن مردگان ...

علّامه هر گونه مانعى در وقوع رجعت را  که نوعى از معاد جسمانى است نفى مى‏‌کند چرا که رجعت با عوالم دیگر تزاحمى ندارد.

ایشان رجعت را از آیه: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» استفاده کرده و مى‌‏گوید: «از ظاهر آیه بر مى‏‌آید که مقصود از این حشر، گرد آمدن در روز قیامت نیست زیرا حشر در این آیه براى گروه‌هایى از امّت‏‌هاست نه براى همه. در حالى‏ که خداى تعالى در وصف حشر در روز قیامت مى‌‏فرماید: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» مؤیّد این نظر اینست که این آیه و دو آیه بعد از آن خبر از برانگیخته شدن جنبده‏‌اى در روى زمین مى‌‌‏دهد که خود یکى از علائم وقوع قیامت است.

از سوى دیگر این آیه قبل از آیه «وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» تا پایان، آیاتى است که وقایع روز قیامت را توصیف مى‏‌نماید. بنابراین، معنا ندارد که قبل از شروع بیان اصل قیامت یکى از وقایع آن را قبلا ذکر کند چون ترتیب وقوعى اقتضاء دارد که: اگر برانگیختن و جمع شدن هر امّتى جزء وقایع قیامت باشد آن را بعد از مسئله «نفخ صور» و بازگشت بسوى خدا ذکر کند. (المیزان: 15/ 397، نمل: 83، کهف: 47 و نمل: 87) (ولى این‌‏طور ذکر نکرده بلکه قبل از نفخ صور مسئله حشر گروهى از هر امّتى را آورده است. پس معلوم مى‌‏شود این حشر، جزء وقایع قیامت نیست).

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2167
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : گمنام
شنبه 8 تير 1392

هنگامی که مأمون درباره مسئله «رجعت» از امام رضا(ع) پرسید، آن حضرت ضمن تأیید این مفهوم شیعی به سخنی از پیامبر(ص) استناد کردند و فرمودند: وقتى که مهدى از فرزندانم، خروج و قیام کند، عیسى‌بن مریم از آسمان فرود مى‌آید و در نماز به او اقتدا مى‌کند.

 به نقل از واحد خبر و اطلاع‌رسانی بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، هنگامى که امام رضا(ع) پس از حدود ۶ ماه سفر از مدینه به «مرو» رسیدند، مورد استقبال مأمون و همراهان قرار گرفتند و در خانه مخصوصى که براى ایشان آماده شده بود، مستقر شدند. پس از گذشت چند روز و رفع خستگى سفر، بحث‌های مأمون با امام رضا(ع) با هدف مرعوب ساختن حضرت و زیر سؤال بردن وجهه علمی ایشان آغاز شد.

مأمون در یکی از این گفت‌وگو‌ها نظر حضرت را درباره «رجعت» جویا می‌شود، مسئله‌ای که از آموزه‌های اختصاصی شیعه است و در اصطلاح به معنای بازگشت جمعی از مردگان مؤمن و کافر به زندگی دنیا هنگام قیام حضرت مهدی(عج) است تا کافران مجازات دنیوی خود را ببینند و مؤمنان نیز ضمن مشارکت در قیام حضرت مهدی(عج) از مجازات کافران خشنود شوند.

شیخ صدوق در جلد دوم کتاب «عیون اخبار الرضا» این ماجرا را از زبان «حسن بن جهم» چنین نقل می‌کند:

*مأمون: نظر شما درباره رجعت چیست؟

ـ امام: رجعت حق است؛ در میان امت‌هاى پیشین بوده، و قرآن از رجعت سخن گفته است، و رسول خدا صلى الله فرمود: «در این امت همه آنچه در امت‌هاى قبل بود، بدون کم و کاست نیز هست». و نیز فرمود: «وقتى که مهدى از فرزندانم، خروج و قیام کند، عیسى‌بن مریم از آسمان فرود مى‌آید و در نماز به او اقتدا مى‌کند. اسلام در آغاز، غریب بوده، و در آینده نیز غریب خواهد شد، خوشا به حال غریب‌ها.» شخصى از سول خدا صلى الله پرسید «پس از آن چه خواهد شد؟»، پیامبر صلى الله در پاسخ فرمود: «آنگاه حق به صاحبش بر مى‌گردد.»

*مأمون: درباره تناسخ (انتقال روح شخص مرده به یک فرد زنده دیگر) چه مى‌گویید؟

ـ امام: «کسى که معتقد به تناسخ باشد، به خدا کافر شده و بهشت و دوزخ را انکار کرده است.»

*مأمون: درباه مسخ‌شدگان چه مى‌گویید؟

ـ امام: «آنها قومى بودند که خداوند بر آنها غضب کرد و به صورت بوزینه و خوک مسخ نمود، و پس از سه روز مردند و نسلى از آنها به جاى نماند. آنچه در دنیا از بوزینه و خوک و ... وجود دارد که نام مسخ‌شده بر آنها نهاده‌اند، مانند سایر حیوانات حرام‌گوشت هستند.»

*مامون: «اى اباالحسن! خداوند مرا بعد از تو زنده نگذارد، سوگند به خدا، علم صحیح تنها نزد تو و نزد خاندان شماست، و علوم پدرانت به تو منتهى شده است، خداوند از اسلام و مسلمانان، جزاى نیکى به تو عنایت کند.»

حسن‌بن جهم که از حاضران در مجلس بود، مى‌گوید: در پایان مجلس، امام علیه‌السلام برخاست و به خانه‌اش رفت و من به دنبالش رفتم و در خانه‌اش به او عرض کردم: اى پسر رسول خدا! شکر و سپاس خدا را که شایستگى شما بروز کرد، و مأمون احترام شایانى از شما نمود و گفتار شما را پذیرفت.

امام فرمود: «اى پسر جهم! احترام‌هاى مأمون شما را فریب ندهد، او به زودى مرا با زهر مى‌کشد.»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2043
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

به نقل از مهر، حجت‌الاسلام محسن قرائتی عصر چهارشنبه در گردهمايی مفسران قرآن كريم كه با محوريت تفسير سوره حجرات ويژه ماه مبارك رمضان در سازمان تبليغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد، اظهار کرد: در قرآن چندين ويژگی برای سياسيون بيان شده است ایمان ،‌ تقوا، جهاد، هجرت، مسابقه،‌ امانت‌داری از ويژگی‌های لازم  برای رجال سياسی است.

وی با بيان اينكه متاسفانه در شب قدر كه شب نزول قرآن است، ‌تفسير جايگاهی ندارد، بیان كرد: در اين شب ارزشمند دعاهای بسياری خوانده می‌شود كه مناسب است، اما بايد زمان و جايگاهی را هم به تفسير قرآن اختصاص داد و به اين كتاب زندگی اهمیت داد.

وی با اشاره به اینکه اهميت كفايه خواندن در ميان حوزويان ما ارزش بيشتری نسبت به گذراندن يك دوره تفسير قرآن دارد افزود: متاسفانه قرآن را علم نمی‌دانيم که اين امر سبب عقب ماندن ما شده است، از این رو بايد از ابتدا راه حركت در مسير معارف قرآنی را شروع كنيم و در نظرات و ديدگاه‌های خود تجديد نظر كنيم.

حجت الاسلام قرائتی با بیان اینکه بايد از پيشگاه خداوند عذرخواهی كنيم كه كتاب قرآن در پيش ما عزيز نبوده است افزود: در حالی‌که قرآن کریم قداست دارد و ما بعد از اين عذرخواهی باید به دنبال عمل به قرآن برويم.

وی با بیان اینکه كلمه به كلمه قرآن پايان‌‌نامه و تحقيق است و جای جستجو، بررسی و تدبر بسيار دارد، تاکید کرد: بيان تفسير سوره حجرات در ماه رمضان يك بیان حداقلی از قرآن است كه برای اين ماه مبارك انتخاب شده است، لذا بايد همه شما مبلغان يك دوره كامل تفسير ببينيد، به گونه‌ای كه اگر از یک روحانی از هر جای قرآن از او سوال شود، بتواند به راحتی و با تسلط كامل پاسخگو باشید.

رئيس ستاد اقامه نماز كشور، با اشاره به اينكه نماز خواندن بايد عاشقانه باشد و گرنه شيطان هم نماز می‌خواند گفت: بسياری از پژوهش‌هايی كه در حوزه معارف دينی انجام می‌شود، خروجی مفيد و لازم را ندارد لذا بايد كنار گذاشته شود.

وی خطاب به مبلغان شركت‌كننده در جلسه، گفت: شما باید به صورت جدی تصميم گرفته و يك سال درس‌های عادی حوزه را رها كرده و تفسير قرآن و نهج‌البلاغه را فراگيريد، البته نباید از توجه به دعاهای رسيده از ائمه(ع) كه مضامين بلندی دارند و برای هر كدام می‌توان ساعت‌ها و جلسه‌ها تفسير گفت‌ و مفاهيم آن را تبيين كرد، غفلت نكنيد.

وی با اشاره به اينكه اگر عوامل سقوط جامعه را از كارشناسان خبره جامعه‌شناسی بپرسيم و همه پژوهش‌های صورت گرفته در اين عرصه را بررسی كنيم به دعای امام سجاد(ع) در اين زمينه می‌رسيم، اضافه كرد: امام سجاد(ع) در صفحه آخر دعای ابوحمزه ثمالی دلايل سقوط جامعه را به طور كامل معرفی می‌كنند و اين در حالی است كه ما دعا را ساده گرفتيم و از نقش تربيتی و مضامين اخلاقی آن غفلت كرديم، لذا همين دعاها نيز نياز به تفسير دارند.

وی با اشاره به آيه 36 سوره نساء افزود: 20 نكته مهم از اين كلمه ساده استخراج كرديم و به همين شيوه می‌توان تفسير کرد، بايد يك انقلاب فكری انجام دهيم تا آنچه را كه می‌خوانيم و روی منبر می‌گوييم، مفيد باشد.

وی با بيان اينكه تمام قرآن سبك زندگی است، افزود: قالوا، قولوا و لا تقل‌هايی كه در قرآن آمده همه سبك زندگی و گفت‌وگو است، لذا برخی از گفت‌گو‌ی تمدن‌ها، سازندگی و پيشرفت سخن می‌گويند در صورتی كه قرآن ذی‌القرنين را سردار سازندگی معرفی می‌كند و ما از اين مسئله غفلت می‌كنيم و اين در صورتی است كه قرآن می‌گويد هر عملی كه می‌خواهيد انجام دهيد باید لحظه لحظه آن هدف‌مند باشد.

قرائتی با بيان اينكه عده‌ای به بهانه جدايی دين از سياست، آيات سياسی قرآن را حذف و بيان نمی‌كنند، ‌افزود: در قرآن آيه 29 سوره فتح اول شدت و مقابله با دشمن آمده و سپس عبادت بيان شده، لذا مومنان با گفتن مرگ بر آمريكا كه نماد كفر و دشمنی است، برائت از دشمنان و ظالمان و توجه نسبت به رزمندگان اسلام را به عنوان نمونه‌ای از فعاليت‌های سياسی در نظر بگيرند.

وی با اشاره به اينكه در قرآن چندين ويژگی برای سياسيون بيان شده است، گفت: ايمان،‌ تقوا، جهاد، هجرت، مسابقه،‌ امانت‌داری از جمله اين ويژگی‌ها برای رجال سياسی است.

قرائتی با اشاره به اينكه رسول اكرم(ص) در قيامت از مهجوريت قرآن در ميان مسلمانان شكايت می‌كنند، اضافه كرد: اين يك شكايت ساده نيست، زيرا پيامبر(ص) رحمت‌للعالمين هستند و شكايت چنين فردی از كم‌كاری در مورد قرآن است و مهجوريت قرآن بيشتر از مظلوميت اهل بيت(ع)، پيامبر (ص) را می‌سوزاند.

رئيس ستاد اقامه نماز كشور با اشاره به اينكه ما در مورد قرآن به فعاليت‌های حاشيه‌ای مشغول شده‌ايم، اظهار كرد: در مورد پرداختن به قرآن و توجه به علوم تحدی و علوم تحريفی كه آيا اين كتاب آسمانی تحريف شده يا نه، مناسب و بجا است.

اين مفسر قرآن كريم تهيه محتوای مناسب و متناسب برای كودكان و نوجوانان را مهم و لازم دانست و ادامه داد: برای آنكه كار جدی و ماندگار توسط شما طلاب و مبلغان انجام شود، بايد خودتان يك تصميم جدی از درون بگيريد و در اين راه زحمت كشيده و بسوزيد، در اين صورت تلاش شما اثرگذار و ماندنی می‌شود.

وی با بيان اينكه در جلسات تفسير بايد به نياز مخاطب توجه شود، افزود: نياز نيست آيات را به شكل ترتيبی تفسير كرده و آيه آيه جلو برويد، زيرا گاهی مخاطب مناسب برای توجه و فهم تفسير و محتوای آيه وجود ندارد و لازم است كه به آيات ديگر بپردازيد.

قرائتی تصريح كرد: در پای منبر از خواب، شعر، قصه و تاريخ كمتر استفاده كنيد و بيشتر به تفسير قرآن بپردازيد و برنامه ملاقات خصوصی با افراد به ويژه جوانان را برای برقراری ارتباط بيشتر و رفع مسائلی كه دارند، حتما در نظر بگيريد.

وی با بيان اينكه ارتباط با نسل نو را از آن جهت كه بسيار در معرض خطر هستند را فراموش نكنيد، خاطرنشان كرد: فقط بيان كننده تفسير قرآن نبوده بلكه خودتان هم از آن جهت كه عالم هستيد فكر و تدبير كرده و نكات جديدی را به كتاب‌های تفسير نور اضافه كنيد تا با نام خودتان به چاپ برسد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1957
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 6 تير 1392

امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:

مردم! شما را به يادآورى مرگ، سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند؟
و چگونه طمع مى ورزيد كه به شما مهلت نمى دهد؟

مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند، چنان از ياد رفتند گويا از آبادكنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانه اشان بود، آن چه را وطن خود مى دانستند از آن رميدند، و از آنجا كه مى رميدند، آرام گرفتند، و چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند.

اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه مى توانند عمل نيكى بر نيكى هاى خود بيفزايند، به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد، چون به آن اطمينان داشتند سرانجام مغلوبشان نمود.


متن حدیث:


وَاءُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَإِقْلاَ لِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ. وَكَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَطَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ! فَكَفَى وَاعِظا بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبِينَ، وَاءُنْزِلُوا فِيها غَيْرَ نَازِلِينَ، فَكَاءَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيَا عُمَّارا، وَكَاءَنَّ الاَّْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَارا.
اءَوْحَشُوا مَا كَانُوا يُوطِنُونَ، وَاءَوْطَنُوا مَا كَانُوا يُوحِشُونَ، وَاشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا، وَاءَضَاعُوا مَا إِلَيْهِ انْتَقَلُوا. لاَ عَنْ قَبِيحٍ يَسْتَطِيعُونَ انْتِقَالا، وَلاَ فِي حَسَنٍ يَسْتَطِيعُونَ ازْدِيَادا. اءَنِسُوا بِالدُّنْيَا فَغَرَّتْهُمْ، وَوَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ.




«نهج البلاغه، خطبه 188»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2053
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 خرداد 1392

حضرت آیت الله جوادی آملی در درس اخلاق هفتگی خود ضمن تبریک اعیاد شعبانیه به بیان نکات اخلاقی صلوات شعبانیه امام سجاد علیه السلام پرداخته گفت: وجود مبارک امام سجاد(ع)، دعای او و زیارت او، با تعلیم آمیخته است. آن امام همام در لابه‌لای دعا همان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ را بیان می‌کردند.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی ادامه داد: در صلوات شعبانیه، انسان خود را در سایه رحمت بی‌انتهایی که خدا نصیب پیامبر می‌کند مشمول ادعیه سِعه رحمت ذات اقدس الهی می‌نماید. در این دعا به خداوند عرض می‌کنیم که پیامبر (ص) را شفیع ما قرار بده؛ «وَاجْعَلْهُ لی‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَطَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً»، در این جمله حضرت سجاد علیه السلام به خدا عرض می‌کند: خدایا این ماه ماه پیامبر و صدر و ذیل این ماه، رحمت است و رحمت بودنِ صدر و ذیل این ماه برای این است که نبیّ رحمت شب‌ها را به نماز و روزها را به روزه می‌گذراند. یعنی این زمان را این متزمّن پربرکت کرد، همان‌طوری که مکان را این متمکّن پربرکت می‌کند.

وی در بیان دلایل عظمت و رحمت ماه شعبان گفت: شب و روز ماه شعبان با عبادت پیغمبر زینت گرفت، یعنی سنّت او, عادت مستمرّ او، این بود که شب‌ها را زنده‌دار, روزها را روزه می گرفت، و لذا این پیامبر است که این این ماه را ماه رحمت کرده است.

این استاد برجسته حوزه علمیه قم در ادامه با اشاره به فرازهایی از صلوات شعبانیه که در آن بندگان از درگاه خداوند همراهی و تبعیت از وجود مبارک پیامبر را می خواهند، افزود: در همین دعای نورانی، وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) به ما آموخت که بگوییم خدایا اولاً ما را همراه و در کنار پیامبر قرار بده ، ثانیاً نبوّت، رسالت و وحی او را برای من یک طریق باز قرار بده که من اگر بخواهم آن را بپیمایم هیچ کسی مزاحم من نباشد.

وی با بیان اینکه خدمت به وحی و نبوت بهترین راه رسیدن به مقصد الهی است، گفت: اگر کسی واقعاً در خدمت وحی و نبوت بود این شخص یک طریق مهیعه و راحت دارد، که نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد و اگر ـ خدای ناکرده ـ مشکلی داشت این راه بسته می شود و این راهِ بسته به مقصد نمی‌رسد همان که فرمود: ﴿فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ﴾؛ شک و تردید باعث عجز است، ولی اگر انسان وارد یک طریق مهیعه شد مرتب بدون مزاحمت به مقصد می‌رسد.

منبع: تسنیم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2710
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
سه شنبه 28 خرداد 1392

آیت الله"جوادی آملی" در کتاب "مفاتیح الخیات" ذیل عنوان "رهایی از فکر گناه" می نویسند:

 

هرگاه فکر گناه بر کسی هجوم برد، نباید آن را انجام دهد، بلکه با پناه بردن به خدا و توکل بر او از دام شیطان رهایی یابد.

 

امام صادق (سلام الله علیه)فرمود:« کسی که به فکر گناه افتاد، انجام ندهد، زیرا چه بسا بنده ای در حضور خدا مرتکب گناهی می شود و خدای بزرگ می فرماید: به عزت و جلالم قسم از این پس تو را نمی آمرزم.»(1)

 

ذکر خدا راه رهایی از گناه

 

کسی که از خود غافل شود، شیطان از او غافل نیست. پس انسان باید حسابگر خویش باشد و از سرمایه خود به خوبی بهره برد.

 

امام صادق(سلام الله علیه) می فرماید: « شیطان توان وسوسه کردن بنده ای را ندارد، جز آن که او را از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانی اش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند.» (2)
 

و نیز فرمود: « هرگاه شیطان وسوسه ات می کند تا از راه حق گمراهت کند و خدا را از یادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر{ و بر خدا توکل کن} که او به کمک حق بر باطل آید و مظلوم را یاری رساند؛ چرا که خود فرمود: شیطان بر مومنان و بر کسانی که بر خدا توکل کنند سلطه ای ندارد.«(3)

 

 

به فرموده امیر مومنان (سلام الله علیه)« مطمئن ترین فرصت برای تهاجم شیطان زمانی است که کسی گرفتار وسوسه گناهی مانند عجب و خودپسندی و خودبسندی {و...} شده و مدح و تملق دیگران را درباره خود دوست بدارد{و از این حالت ها به خدا پناه نبرد} » (4)

 

نکته: یاد خدا و پناهندگی به او بهترین راه کار رهایی از دام شیطان است؛ چون هیچ زمان و زمینی خالی از حضور خدا نیست، هیچ زبانی هم نباید ساکت و خاموش از یاد خدا باشد؛ زیرا نیاز بشر دائمی است و بهترین عامل رفع نیاز، یاد خدای بی نیازی است که همواره در صدد رفع حاجت نیازمندان است، از این رو اگر در زمان یا مکان یا با زبانی از این فرصت استفاده نشد، جز حسرت محصولی نخواهد داشت.(5)

 

مصداق ذکر:امام صادق (سلام الله علیه)می‌فرماید: ذکر خدا، تنها گفتن «سبحان‌الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» نیست، بلکه ذکر خدا، به این است، ‌هرگاه به چیزی فرمان دهد پیروی کنی و از چیزی نهی کند ترکش کنی.(6)
 
همان طور که اصل ذکر در اسلام توصیه شده است، کیفیت آن نیز بیان شده است که ذاکر باید از ذکر مأثور از شارع مقدس بهره گیرد و هرگز به دنبال ذکر اختراعی نرود، چنان که سفارش بزرگان اهل معرفت نیز همین است. ذکر مأثور هر چند با زبان یا قلم باشد، عملی صالح است؛ ولی هرگز سید اعمال صالح نخواهد بود، بلکه ذکر قلبی ـ که بر همه اعضا اشراف دارد و ذاکر بودن رضای الهی، قبض و بسط، اخذ و اعطا و بطش و نشط ندارد ـ سیادت همه کارهای صالح حتی ذکر زبان یا قلم را عهده دار خواهد بود؛ یعنی در سیرت و روش خود انصاف و مواسات دارد و حیثیتی غیر از حیثیت دینی ندارد، پس ذکر آنها ذکر خداست.(7)

امام صادق(سلام الله علیه)می‌فرماید: کسی که زیاد به یاد خدا باشد، خدا او را در سایه بهشتش جای دهد.(8)

نکته: کثرت ذکر خدا، دشمن او را دفع و منع می‌کند؛ زیرا ابلیس با همه سپاه و ستاد داخلی و خارجی خود در صدد وسوسه و نفوذ در حریم دل است که با ذکر مدام می‌توان او را رجم کرد و مانع نفوذ او شد، چنانکه از آسیب‌های او نیز رافع است؛ زیرا اگر در اثر سستی شخص، شیطان در او نفوذ کرد می‌توان اثر تلخ پدیده آمده را با کثرت ذکر رفع کرد، همچنین وسیله جذب است؛ زیرا جذب یاد خدا نسبت به بنده، مرهون یاد خدا بودن است. بنابراین باید دائما به یاد پروردگار بود، تا از این برکات فراوان بهره ‌مند شد. (9) اگر چنین شد، خوف الهی سراسر وجودش را فراگیرد و دلش نرم و درونش آرام شود و اشک شوقش از دیده فرو ریزد.

هر که دریاهای اشکش حاصل است...گو بیا کو در خور این منزل است
وانکه او را دیده خون‌بار نیست...گو برو کو را بَرِ ما کار نیست (10)

پی نوشت:

1)       الکافی.ج2.ص272

2)      مصبح الشریعه. ص79 و بحارالانوار.ج69.ص124

3)      سوره نحل.آیه 99 (مصبح الشریعه. ص79ـ80 و بحارالانوار.ج69.ص125

4)      نهج البلاغه.نامه 53. بند145

5)      ر.ک تسنیم.ج7.ص554

6)      الکافی.ج2.ص144

7)      ر.ک تسنیم.ج7.ص555

8)      الکافی.ج2.ص500

9)      ر.ک تسنیم.ج7.ص555

10)   منطق الطیر.ص256


 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2576
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
سه شنبه 28 خرداد 1392

1 - مناجات شعبانيه ، مناجات معروفى است و اهلش به خاطر آن با ماه شعبان ماءنوس شده و به همين جهت منتظر و مشتاق اين ماه هستند. سزاوار است كه اين مناجات در تمام ماه خوانده شود.

2 - از اعمال مهم در اين ماه ، روزه است ؛ به اندازه اى كه با حال انسان مناسب باشد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:

((كسى كه روز اول ماه را روزه بگيرد، حتما وارد بهشت مى شود و كسى كه دو روز را روزه بگيرد، خداوند در هر شب و روزى (به چشم رحمت ) به او مى نگرد و در بهشت نيز به اين نگاه ادامه مى دهد؛ كسى كه سه روز روزه بگيرد، با خداوند در عرش و بهشت او ديدار مى كند.))

همچنین روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌كنند. پس ملائكه عرض مى‌كنند خداوندا بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّ‌تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

3 - در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :

 

اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَكِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.

 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثیرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِكَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّكَ سَیِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.

 

اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْكَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .

4 - هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود و همچنین در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .

5 - از اعمال مهم اين ماه ، عمل كردن به روايت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است كه فرمودند:

 

((در هر پنج شنبه از ماه شعبان ، آسمانها زينت شده و آنگاه فرشتگان عرض مى كنند: خداى ما! روزه داران شعبان را ببخش و بيامرز و دعايشان را اجابت فرما!))

بنابراين كسى كه دو ركعت نماز به جا آورد كه در هر ركعت سوره فاتحه را يك بار و توحيد را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن ، صد بار نيز صلوات بفرستد، خداوند تمام خواسته هاى دينى و دنيايى او را برآورده مى فرمايد و كسى كه يك روز از آن را روزه بگيرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مى كند.

6- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مى‌شود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هر كس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماه‌هاى دیگر استغفار كند. 

 

7- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند.

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بگیرد؟

حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.

عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس  در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شده‌ای را تربیت مى‌كند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.

8- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسیار دارد؛ گفته شود.

از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.


نماز شب دهم شعبان

مرحوم «علاّمه مجلسى» در فصل آخر از اعمال ماه رمضان در كتاب «زادالمعاد»، نماز شب هاى ماه رمضان را چنين بيان مى كند: (و با توجّه به اين كه بهترين اعمال، در ماه مبارك، نماز و قرآن است و اين نمازها در بردارنده بسيارى از سوره هاى قرآن است، هركس هر چند شب را بخواند غنيمت است).


شب دهم: بيست ركعت; در هر ركعت سوره حمد، و سى مرتبه سوره توحيد.

 

در این نماز هر دو ركعت به يك سلام است.(2) و همان گونه كه گفته شد اگر تمام آنها را نتواند بجا آورد، هر مقدار كه مى تواند بجا آورد، خوب است.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2643
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
سه شنبه 28 خرداد 1392

دعا نشان از فروتنی، تواضع، خاکساری، خشوع و خضوع به درگاه موجودی عزیز و مقتدر، توانا و بلند مرتبه است در مقام دعا باید دانست که «من» هیچ نیست و هر چه هست«اوست» باید باور کرد که من مخلوقم و او خالق من ذلیلم و او عزیز.

 
به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، یکی از پرسش‌هایی که همواره برای بندگان مومن خدا مطرح‌ می‌شود این است که چرا گاهی دعاها و خواسته‌های ما برآورده و مستجاب نمی‌شود؟ این مساله عوامل زیادی دارد که پاسخ آن را در کلام معصومین(ع) جستجو می‌کنیم.
 
امام علی(ع) در پاسخ سوال فردی مبنی بر این‌که خداوند فرموده است «مرا بخوانید، تا اجابتتان کنم». پس، چرا دعا می‏‌کنیم ولی دعایمان اجابت نمی‏‌شود؟ فرمودند: " زیرا دل‌های شما هشت خیانت کرده است: نخستین آنها این است که شما خدا را شناختید، امّا حقّ او را چنان که بر شما واجب کرده است ادا نکردید؛ بنابراین، شناخت شما به کارتان نیامد ... وقتی درها و راه‌های دعا را بسته‏‌اید چه دعایی‏ از شما مستجاب می‏‌شود؟1".
 
امام صادق(ع) نیز در پاسخ به گروهی که از آن حضرت پرسیدند: چرا ما دعا می‏‌کنیم، امّا مستجاب نمی‏‌شود؟ فرمودند: " چون کسی را می‏‌خوانید که نمی‏‌شناسیدش2".
 
همچنین پیامبر خدا(ص) در این باره می‌فرمایند: "همانا بنده دستش را (برای دعا) به درگاه خدا بالا می‏‌برد در حالی که خوراکش حرام است؛ با چنین حالی، چگونه دعایش مستجاب شود؟3".
 
امام علی(ع) درباره این که چه حکمت‌هایی در تأخیر استجابت دعاست؟ می‌فرمایند:" تأخیر در اجابت دعا تو را نومید نگرداند؛ زیرا که بخشش (خداوند) بسته به نیّت تو است؛ چه بسا که در برآوردن خواهشت تأخیر شود، تا بدین وسیله خواهنده را پاداش بزرگتر و امیدوار (به بخشش الهی) را بخشش بیشتر دهد؛ بسا باشد که چیزی بخواهی و به تو داده نشود امّا دیر یا زود بهتر از آن به تو داده شود، یا برای خیر و مصلحت تو از تو دریغ شده است. و بسا خواسته‏‌ای که اگر برآورده شود موجب نابودی و تباهی دین تو گردد4".
 
آن حضرت همچنین فرمودند: "خداوند عز و جل به عیسی بن مریم علیه‏‌السلام وحی فرمود: به اشراف بنی اسرائیل بگو که ... من دعای هیچ یک از شما و هیچ یک از کسانی را که حقّی از مخلوقات مرا به گردن دارند، اجابت نمی‏‌کنم5".
 
امام باقر(ع) نیز در بیان موانع استجابت دعا می‌فرمایند: "(گاه) بنده از خداوند حاجتی را می‏‌خواهد و از شأن خداست که آن را در آینده‏‌ای نزدیک، یا با تأخیر برآورده سازد؛ امّا بنده بعدا مرتکب گناهی می‏‌شود. پس، خداوند تبارک و تعالی به فرشته می‏‌گوید: حاجت او را برآورده مساز و او را از آن محروم گردان؛ زیرا که او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محرومیت از سوی من شد6".
 
رسول مکرم اسلام همچنین فرمودند: "بدانید که خداوند، دعایی را که از دلی غافل و بی‏‌خبر باشد، نمی‏‌پذیرد7".
 
منابع:
 
1- أعلام الدین: 269 منتخب میزان الحکمة : 196
 
2- بحار الأنوار: 93 / 368 / 4 منتخب میزان الحکمة : 196
 
3- إرشاد القلوب: 149 منتخب میزان الحکمة : 196
 
4- کشف المحجّه: 228 منتخب میزان الحکمة : 200
 
5- الخصال: 337 / 40 منتخب میزان الحکمة : 196
 
6- بحارالأنوار: 73 / 329 / 11 منتخب میزان الحکمة : 196
 
7- بحارالأنوار: 93 / 321 / 31 منتخب میزان الحکمة : 196

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2322
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 23 خرداد 1392

 

 

 

 

 به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، خبرآنلاین نوشت: «دیانا ترانکو» در خانواده ای مسیحی در ایالت تگزاس به دنیا آمد به کار تبلیغ دین مسیحیت در کلیسا مشغول بوده است که ناگهان با دین اسلام آشنا می شود و پس از مطالعه و تحقیق در سن بیست سالگی اسلام را به عنوان دین خود بر می گزیند. او در امریکا فوق لیسانس ارتباطات می خوانده که با اوج گیری انقلاب اسلامی در ایران، امریکا را به قصد اروپا ترک می کند و پس از آن برای ادامه مطالعاتش درباره اسلام راهی ایران می شود و در شهر قم زندگی خود را آغاز می کند و سپس برای ادامه تحصیلات و تحقیقات راهی تهران می شود. امروز نام او «هاجرحسینی» است. مسیحی مسلمان شده ای که می گوید: در مسیر تحقیقات خود، با شخصیت امام حسین(ع) آشنا می شود و به گفته خود این نقطه اوج تحولات فکری و روحی او بوده است.

وی درباره خودش می گوید: من در یک خانواده کاتولیک به دنیا آمدم. خانواده ای که برای اصول دینی اهمیت فراوانی قائل بود. همیشه دغدغه آشنایی با ادیان مختلف را در سر داشتم و به دنبال حقیقت معنویت بودم. در سن هجده سالگی تصمیم گرفتم از امریکا به اروپا سفر کنم تا در اروپا خواسته هایم را دنبال نمایم. اما در آن سفر متوجه شدم که تفاوتی بین امریکا و اروپا وجود ندارد و همه غرق در مادیات هستند. زمان حضورم در اروپا مصادف با انقلاب اسلامی در ایران بود.آن زمان تازه با اسلام آشنا شده بودم اما زمینه تحقیقات جدی تر و عمیق تری را پیدا نمی کردم.

خبرگزاری فارس: دختر مسیحی که با امام حسین(ع) مسلمان شد

خانم حسینی می افزاید: همان زمان انقلاب ایران باعث شده بود تا پیروان مسیحیان و بخصوص پاپ در گفت وگو با مسلمانان و بخصوص آیت الله خمینی باشند. در اروپا پاپ چند جلسه توجیهی را با چند تن از شیعیان ایرانی ترتیب داد. به لطف خدا من هم در آن جلسات شرکت کردم. از پیامبر اسلام و راه او و راه پیامبران گذشته و اصول دینی به شکل مقایسه ای در اسلام و مسیحیت بحث ها را ادامه دادیم و حتی بحث ما به موضوع انقلاب ایران هم رسید. یادم هست آنجا مطرح شد که امام خمینی در ایران یک انقلاب مسلحانه نکرده بلکه این انقلاب از درون آدم ها و مردم شروع شده و ادامه پیدا کرده است.

او در پاسخ به مسیر تحقیقش و رویاروی با موضوع امام حسین می گوید: من در ایران سعی کردم در خیلی از مراسم مذهبی شرکت کنم و به طور جدی خودم را با هر مراسمی که برای امام حسین بود آشنا کردم. در کنار این مراسم آنچه برای من خیلی مهم بود، شناخت شخصیتی از امام حسین بود که نقش جهانی دارد. حرکت و اراده امام حسین برای احیا حقیقت بود. او همه چیز را فدا کرد تا اصل دین و حقیقت انسانیت بماند. در این موضوع ابعاد فکری و عقلی عجیبی نهفته است. مهم ترین دلیل مسلمان شدن من هم همین بود. الگوها و راه هایی که در اسلام وجود دارد در مسیحیت نیست. مسیحیان معتقدند که مسیح، پسر خدا، آمد و برای بخشوده شدن گناهان آنها کشته شد. موضوعاتی که در مسیحیت حل نشده است اسلام آنها را حل کرده است.

دیانای دیروز و هاجر امروز به عنوان یک مسیحی ای که شیعه امام حسین (ع) شده است درباره احساسش از سید الشهداء می گوید: راستش نمی توانم به این سؤال پاسخ بدهم. آیا شما می توانید اوج حقیقت را تعریف کنید؟ امام حسین (علیه السلام) اوج حقیقت است.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2355
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : گمنام
دو شنبه 20 خرداد 1392

به نقل از تبیان، در اولین روز ماه شعبان روایاتی در فضیلت این ماه تقدیم خوانندگان محترم می گردد:

امام صادق (ع) فرمود: هر كه سه روز از ماه شعبان را روزه بدارد، بهشت براي او واجب گردد و رسول خدا در روز قيامت شفيعش خواهد بود.

در ماه شعبان امام زين العابدين عليه السلام اصحاب خود را جمع مي‏كرد و مي‏فرمود: «ياران من! مي ‏دانيد اين چه ماهي است؟ اين ماه شعبان است كه رسول خدا(ص) مي‏فرمود: شعبان ماه من است، پس در آن روزه بگيريد به خاطر محبت و دوستي پيامبرتان و براي تقرب به پروردگارتان، به همان خدايي كه جان علي بن الحسين در دست اوست از پدرم حسين بن علي(ع) شنيدم كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏فرمود: هر كه به خاطر محبت پيامبر و براي تقرب به خداي عزوجل ماه شعبان را روزه بدارد، خداوند او را دوست خواهد داشت و به كرامتش در روز رستاخيز نزديك خواهد كرد و بهشت را بر او واجب خواهد گردانيد.»

رسول خدا(ص) در روايت مفصلي درباره اين دو ماه مي‏فرمايد: «شعبان ماه من است و رمضان ماه خداي عزوجل. پس هر كه ماه مرا روزه بدارد، در روز قيامت شفيعش خواهم بود و هر كه ماه خدا را روزه بدارد خداوند در قبرش وحشتش را از بين مي‏برد و او را مأنوس مي ‏سازد و تنهائيش را مي‏زدايد و هرگاه از قبرش خارج شود با روي سفيد و در حالي باشد كه در دست راستش كتابش را گرفته و جاودانگي را در دست چپش و مي‏ آيد تا در برابر خداي عزوجل قرار گيرد پس خداوند به او مي‏فرمايد: بنده ‏ام! پاسخ مي‏دهد: لبيك يا مولاي من! خداوند مي‏فرمايد: به خاطر من روزه گرفتي؟ عرض مي‏كند: آري مولاي من، پس خداوند تبارك و تعالي مي‏فرمايد: : (اي فرشتگانم) دست بنده ‏ام را بگيريد و او را نزد پيامبرم بياوريد. پس او را به حضور رسول خدا مي‏ رسانند. پس من به او مي‏گويم: ماه مرا روزه گرفتي؟ (شايد مقصود جزئي از ماه شعبان باشد نه همه‏اش) مي‏گويد: آري! پس من به او مي‏گويم: من امروز شفاعتت مي‏كنم. سپس خداي عزوجل مي‏فرمايد: اما من از حقوق خودم به خاطر بنده ‏ام گذشتم و اما حقوق ديگر بندگانم كه بر گردن او هست، هر كه از او بگذرد و عفوش كند، من آنقدر تعويضش مي‏كنم تا راضي گردد.

رسول خدا(ص) فرمود: پس من دست او را مي‏گيرم تا اينكه او را به صراط مي‏رسانم، پس آن را صاف و لغزنده مي‏يابم كه گامهاي خطاكاران بر آن ثابت نشود و بلغزد، پس من دست او را مي‏گيرم، فرشته موكل به صراط مي‏گويد: اي رسول خدا، اين كيست؟ مي‏گويم: اين فلان است (اسمش را مي‏آورم) او در ماه من (شعبان) به خاطر دريافت شفاعتم، روزه گرفته و ماه خدا (رمضان) را به خاطر وعده الهي روزه گرفته، پس درِ بهشت را براي او مي‏گشايم و رضوان (فرشته بهشت) مي‏گويد كه در آن روز به ما امر مي‏شود كه در بهشت را بر امتت بگشائيم.

سپس اميرالمؤمنين(ع) فرمود: ماه رسول خدا را روزه بداريد تا در روز رستاخيز شفيعتان باشد و ماه خدا را روزه بگيريد تا از رحيق مختوم (شراب گواراي بهشتي) بياشاميد و هر كه ماه شعبان را به ماه رمضان بپيوندد، براي او پاداش دو ماه پي در پي نوشته شود.

ابوالصلت هروي گويد: در آخرين جمعه از ماه شعبان خدمت امام هشتم عليه السلام مشرف شدم. حضرت فرمود: اي اباالصلت! ماه شعبان بيشترش گذشت و اينك جمعه آخرش فرا رسيده پس تلافي كن در اين چند روز آخر، آنچه از تقصيرهايت در اين ماه گذشته است و روآور به آنچه براي تو سودمند است و بسيار دعا كن و از خدا طلب آمرزش گناهانت نما و قرآن را بسيار تلاوت كن و از گناهانت توبه كن تا چون ماه مبارك رمضان فرا رسد خود را براي خدا خالص و آماده گردانيده باشي و امانت كسي را در گردن خود نگذار جز آنكه آن را ادا كني و كينه مؤمني را در دل قرار نده جز آنكه بيرونش كني و تقواي الهي داشته باش و بر او در پنهان و آشكار توكل كن زيرا هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را بس است و در بقيه اين ماه بسيار خدا را بخوان. و اما در فضيلت ماه رمضان آنقدر روايت از معصومين(ع) رسيده است كه كتاب‏ها براي نوشتن لازم است، همين بس كه در اين ماه خدا، درهاي بهشت گشوده و درهاي جهنم بسته مي‏‌شود و پاداش كارهاي خير مضاعف و دو برابر مي‏گردد؛ پس بايد بسيار تلاش كرد كه خداي نخواسته درهاي جهنم بر رويمان باز نشود. ضمنا بدين مناسبت خطبه رسول اكرم در آخر ماه شعبان را حتما مطالعه كنيد (اين خطبه شريفه در بسياري از كتاب‏ها و همچنين مفاتيح نقل شده است).

فرا رسيدن اين ماه پر فضيلت را به عموم مسلمين بويژه ملت متهجد و خداجوي ايران اسلامي تبريك و تهنيت عرض مي‏كنيم و اميدواريم خداوند توفيق عبادت بيشتر و قرائت قرآن و اعمال خير و اطعام مؤمنين را به ما در اين ماه مبارك عطا فرمايد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2216
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : گمنام
دو شنبه 5 فروردين 1392

 

آیت الله جوادی آملی در یکی از دروس تفسیر خود در تاریخ ۱۲/۷/ ۱۳۸۸ به یکی از شبهات جدید وهابیت درباره مصائب حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ پرداختند، و بر مظلومیت ایشان اشک ریختند.

ايشان که در اين درس به آيه ۶ سوره مبارکه مريم (يرِثُني و يرِثُ من آل يعقوب) رسيده‏ بودند اين آيه را يکي از پاسخ‏هاي حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ به غاصبان فدک برشمردند و در ضمن آن، به شبهه ‏اي قديمي که بتازگي از سوي برخي وهابيون افراطي مطرح شده است پاسخ گفتند. اخيراً «عثمان الخميس» روحاني بشدت افراطي وهابي، در برنامه خود در "شبکه ماهواره‏اي الصفا" به حديث جعلي «نحن معاشر الانبياء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ ندانست. وي در اين برنامه‏ به زعم خود تلاش کرد تا با دلايل متعدد ثابت کند که منظور آيات قرآن از ارثي که انبياء باقي گذاشتند تنها "علم و نبوت" است.
در پاسخ به اين اظهارات بي‏ پايه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آيت‏ الله عبدالله جوادي آملي با توضيح خطبه فدکيه حضرت زهرا و نيز وداع اميرالمؤمنين علي ـ عليهما السلام ـ با ايشان، به ايراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلوميت آن حضرت اشک ريختند.
آنچه در پي مي ‏آيد متن بيانات ايشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت علامه جوادی آملی است.
-------------------------------------------------------------------------------

نبوت ارثي نيست. «الله أعلم حيث يجعل رسالته»[۱]. رسالت، نبوّت، امامت، اينها به عصمت برمي‏گردد، اينها ارثي نيست. اين ميراث کتاب ـ به معناي نبّوت ـ را ارث بردن نيست.
کتاب را پيامبر به امت ارث مي‏دهد. مثل اين‏که فرمود: «إنّي تارکٌ فيکم الثّقلين». از ارث به "ترکه" و "ماتَرَک" ياد مي‏کنند. در تعبيرات ديني، به "ترکه" ياد شده است. ما هم تعبير عرفي‏مان اين است که: تَرَکه ميّت چيست؟ حضرت (ص) هم فرمود: «ميراث من قرآن و عترت است؛ "إنّي تارکٌ فيکم الثَقَلَين"، اين ترکه، اين إرث در بين شما هست». به اين معنا ، همه چيز براي همه امّت، چه ظالم، چه صالح، چه طالح ارث است.
وقتي که وجود مبارک زکريا (ع) از ذات اقدس إله فرزند مي‏خواهد، چون طبق دو آيه، دو خصيصه‏ي تلخ براي فرزندها ذکر شده، براي اينکه به آن دو خصيصه مبتلا نشود هم در آيه سوره مبارکه آل عمران به خدا عرض کرد: «و اجعله مِن لدُنکَ ذرّيةً طيبة» يعني فرزند طيب؛ هم در آيه مبارکه سوره مريم عرض کرد: «و اجعله ربِّ رضيا».
در مسأله ارث [ارث گذاشتن انبياء در آياتي مثل "يرثني و يرث من آل يعقوب" و "ورث سليمان داود"] اقوال متعدّدي است. گفته‏اند:
منظور از ميراث، نبوّت است.
منظور از ميراث، علم و حکمت است.
منظور از ميراث، مال است.
اين اقوال سه‏گانه در قالب کتاب‏هاي تفسيري ـ مخصوصاً در جامع قُرطبي ـ آمده.
بررسي اقوال سه‏گانه :
اول : منظور ، نبوّت نيست؛ براي اين‏که نبوّت امر ارثي نيست؛ بر اساس آيه‏ي «الله أعلمُ حيثُ يَجعَلُ رِسالَتَه» ارثي نيست. هيچکدام از انبياء ، نبوّت را از نبي قبلي ارث نبردند. سلسله انبياء ابراهيمي ـ عليهم ‏السلام ـ از وجود مبارک حضرت ابراهيم(ع) و انبياء بعدي، اين‏ها هر کدام بر اساس "اعطاء الهي" به نبوت رسيدند، نه اين که ارث برده باشند.
دوم : درباره علم و حکمت ـ که [فرموده‏اند:] «العلماء ورثة الأنبياء» ـ اين سر جايش محفوظ است؛ که اينها وارثان انبياء هستند. براي اين‏که انبياء معلم کتاب و حکمت‏اند و اين‏ها هم علم و حکمت را از انبياء به ارث مي‏برند. اين هم اختصاصي به هيچ پيغمبري ندارد.
سوم : مي‏ماند مسأله مال. در جريان مسأله مال که قول سوم است اختصاصي به ما شيعه‏ها ندارد، عده‏اي، هم از اهل سنت و هم از قدما و از اصحاب ـ مثل «ابن ‏عباس» و ديگران ـ اين ارث را ارث مال دانسته‏اند. ما بايد ببينيم که اين ارث، ارث مال است يا غير مال:
روايتي را «مرحوم کليني رضوان الله عليه» در کافي نقل مي‏کند که: انبياء درهم و دينار را به ارث نمي‏گذارند، اين‏ها علم را به ارث مي‏گذارند. اين روايت را که مرحوم کليني نقل کرد حق است. يعني بناي انبياء بر اين نيست که اين‏ها مال جمع بکنند؛ مال را به ديگري منتقل بکنند؛ اين‏ها نيست.
آنچه که محور نزاع بين دو فرقه است آن ذيلي است که جعل شده ؛ [يعني] "ما تَرَکناه صدقة". اين "ما تَرَکناه صدقة" را که آن‏ها نقل کردند سند ندارد و جعلي است و در جوامع روايي معتبر نيامده و در کتاب شريف کافي هم نيست. آنها اين را جعل کردند تا بگويند اين "فدک" و امثال فدک صدقه است؛ وقتي صدقه عمومي شد به بيت ‏المال مي‏رسد؛ وقتي بيت‏ المال شد به حاکم وقت منتقل مي‏شود؛ و همين کار را هم کردند.
ما براي اين‏که ببينيم اين روايت درست هست يا نه، اولاً در سند اين روايت: متن اين روايت به همين جمله ختم مي‏شود که مرحوم کافي در کليني نقل کرده است که «الانبياء لا يوَرِّثون درهماً و لا دينارا». اين ها علم را ارث مي‏گذارند. آن «ما تَرَکناه صدقة» در جوامع روايي معتبر نيست. اين يک.
و ثانياً در حجيت روايت: چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد، اولاً و بالذّات بايد بر کتاب خدا عرضه شود. اين دو طايفه روايات است که هر دو را مرحوم کليني نقل کرد، بزرگان ديگر هم در جوامع روايي آورده‏اند:
يک طايفه مربوط به عنوان "نصوص علاجيه" است که در کتاب‏هاي اصولي فراوان مطرح است، که اگر دو خبر معارض بودند چه بکنيم؟ حضرت فرمود که: "ما وافَقَ کتابَ الله" مي‏شود حجت، و "ما خالَفَ کتاب الله فاضربوه علي الجدار" و مانند آن. اين‏ها به عنوان "نصوص علاجيه" است که روايت‏هايي که معارض هم‏ هستند، معيار حجّت و لاحجّت يا ترجيح إحدي ‏الحجّتين، عرض بر قرآن کريم است.
طايفه ديگر رواياتي است که مطلق است چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد. وجود مبارک پيغمبر ـ عليه و علي آله آلاف التحية و السلام ـ و هم‏چنين ائمه ـ عليهم ‏السلام ـ فرمودند: «به نام ما حديث جعل مي‏کنند؛ ولي به نام خدا آيه قرآن را نمي‏توانند جعل بکنند»... به نام ما روايات جعلي زياد هست. هر روايتي که از ما به شما رسيد بر کتاب خدا عرضه کنيد. اگر مطابق با کتاب خدا نبود و مخالف کتاب خدا بود، اين حجت نيست و حرف ما نيست.
خدا غريق رحمت کند «علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه» را ؛ ايشان مي‏فرمود: طبق همين روايت معلوم مي‏شود که چيزهايي را به نام پيغمبر جعل کرده‏ اند. براي اين‏که اين روايت «ستکثر عَلَيّ القالَة» [۲]يا صادر شده و يا صادر نشده. اگر صادر شده و پيغمبر(ص) فرمود به نام من دروغ جعل مي‏کنند معلوم مي‏شود احاديث موضوع داريم. و اگر اين روايت صادر نشده باشد همين دليل بر جعل است، براي اين‏که همين را از پيغمبر(ص) نقل کردند. لذا ايشان فرمود: اين روايت چه صادر شده باشد چه صادر نشده باشد مضمونش حق است. يعني معلوم مي‏شود که به نام پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ احاديثي جعل مي‏کنند.
پس هر روايتي چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد بايد بر قرآن کريم عرضه شود. لذا اول ما بايد خطوط کلي قرآن را ارزيابي کنيم، بعد روايت را بر قرآن عرضه کنيم.
وقتي آيات قرآن را بررسي مي‏کنيم، مي‏بينيم عموماتي دارد، اطلاقاتي دارد و خصوصياتي. هم عموم و اطلاقش شامل أنبياء و غير أنبياء مي‏شود، هم آن‏چه که مخصوص أنبياء است. تمام اين اطلاقات از «أقيموا الصلاة»، از «کُتِبَ عليکم الصيام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهي از منکر، همه‏ي تکاليف شامل أنبياء و معصومين ـ عليهم ‏السلام ـ مي‏شود. البته آنها احکام مختصه هم دارند نظير وجوب نماز شب بر پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و مانند آن.
ولي:
يک : «يوصيکم الله في اولادکم»[۳] اين‏گونه از عمومات مسأله ارث را تبيين مي‏کند و شامل پيغمبر [هم] مي شود. همه اينها مشمولند...
دو : آيه سوره مبارکه احزاب که «اولوا الأرحام بعضُهُم اولي ببعض» که طبقات ارث را تبيين مي‏کند شامل أنبياء هم مي‏شود.
سه : قصه «وَرِثَ سليمانُ داود»[۴] درباره خصوص نبوّت است.
چهار : اينجا هم «ولياً يرِثُني و يرِثُ من آل يعقوب»[۵] ظاهرش، مال است. براي اين‏که "ارث نبوّت" يا "ارث علم" يا "ارث حکمت" قرينه مي‏خواهد.
وقتي عرفاً گفتند ارث، يعني "مسأله‏ مال". فلان کس ارث برد، فلان کس وارث است يعني مال. درست است که مي‏شود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولي مع القرينه است. با قرينه مي‏شود ارث را در مسائل علم و حکمت مطرح کرد؛ ولي بي‏ قرينه همان مسأله ارث مال است . لغةً اين‏طور است، عرفاً اين‏طور است، اعتبار عقلاء اين‏طور است.
پس اين چهار دليل نشان مي‏دهد که أنبياء همانند افراد ديگر مشمول اين عموم و اطلاقات‏اند.
مهم‏تر از همه استدلال صدّيقه کبري ـ سلام ‏الله عليها ـ در حضور همه مهاجر و انصار با اطّلاع وجود مبارک امام زمانش يعني علي بن ابي‏طالب ـ سلام الله عليه ـ است. حضرت باخبر بود که وجود مبارک صديقه کبري (س) چگونه دارند احتجاج مي‏کنند. يکي از کساني که اين خطبه را حفظ کرد و نقل کرد زينب کبري ـ سلام الله عليها ـ بود که اين خطبه را حفظ کرده بود و براي ديگران نقل کرد. يکي از روات اين خطبه زينب کبري ـ سلام ‏الله ‏عليها ـ است.
الان شما ملاحظه بفرماييد اين خطبه نوراني حضرت (س) از چند بخش تشکيل مي‏شود و از چند جهت حضرت استدلال مي‏کنند... بعد از حمد و ثنا و توحيد الهي و وحي و نبوت و... به مسأله ارث مي‏رسند که خطاب به مهاجر و انصار ‏فرمود: «اَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلى اِرثي؟ يا بن أبي‏قحافه! أفي كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث أبي»؟ تو قرآن آمده که تو ارث مي‏بري ولي من از پدرم ارث نمي‏برم؟ «لقد جئت شيئاً فريا. أفعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم؟ اذ يقول: "و ورث سليمان داود"؟ و قال فيما اقتصّ من خبر يحيي بن زكريا اذ قال: «فهب لى من لدنك وليا، يرثني و يرث من آل يعقوب»؟ پس اين آياتي است مربوط به انبياء که ارث مي‏برند.
و همچنين «و قال: "و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض في كتاب الله"[۶] و قال: "يوصيكم الله في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين"[۷] و قال: "ان ترك خيراً الوصيه للوالدين و الاقربين بالمعروف حقاً على المتقين"[۸] و زعمتم أن لا حظوة لى و لا أرثُ من أبى؟! و لا رحم بيننا؟! أفخصّكم الله بآية اخرج أبي منها»؟ يک آيه‏ي خاصي داريم يا دليل مخصوصي داريم که پدرم ارث نمي‏گذارد؟
بعد هم آن جمله جگر سوز را فرمود که مسأله در و پيکر زدن با [مصيبت و دردناک بودنِ] اين جمله اصلاً قابل قياس نيست (تأثر و گريه استاد) ..
فرمود: شما هيچ دليلي نداريد که مرا از ارث، محروم کنيد مگر اينکه بگوييد معاذ الله ... نقل نکنم. ۸
خوب، بعد در جمله‏هاي بعدي خطبه را ادامه مي‏دهند تا آنجا که به مردم خطاب ‏کردند: «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّي وَ مَسْمَعٍ وَ مُنتَدىً وَ مَجمَع» همه‏تان حاضريد مي‏بينيد که ارث مرا دارند "هضم" مي‏کنند.
شما در خطبه ۲۰۲ نهج‏ البلاغه مي‏بينيد وجود مبارک حضرت امير (ع) وقتي مي‏خواستند حضرت زهرا(س) را دفن کنند رو کرد به قبر مطهر پيغمبر (ص) و عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله عني و عن ابنتک النازلة في جوارک و سريعة اللحاق بک، قلّ يا رسول الله عن صفيّتک صبري ...» تا به اين جمله که: «و ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علي هضمها...»
اين هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده ؛ «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّي » همه‏تان مي‏بينيد در روز روشن دارند ارث مرا مي‏برند؟ اينجا هم حضرت فرمود: «ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علي هضمها ، فاحفها السؤال و استخبرها الحال...»
بنابراين اطلاقات حاکم است ؛ عمومات حاکم است ؛ دليل خاص درباره ارث انبياء حاکم است ؛ مهم‏تر از همه: تفسير و تبيين و تشريح صديقه کبري (س) حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارک حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ يک مطلبي را بفرمايد مثل اين است که اميرالمؤمنين فرمود، امام باقر فرمود، امام صادق فرمود. معيار حجيت، عصمت گوينده است نه امامت او. اگر کسي معصوم بود قولش حجت است ديگر.

بنابراين اين تفسير که منظور از ارث، ارث مال است مي‏شود محکَّم. عمومات و اطلاقات هم حاکم‏اند و دليل خاص هم تأييد مي‏کند و تفسيري که از حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شده است تبيين مي‏کند.

پي‏نوشت‏ها :
۱. سوره انعام ـ آيه ۱۲۴
۲. يا «ستکثر بعدي القالة عليّ» يعني: « پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه و سلم ـ فرمود: پس از من کساني که دروغ بر من مي‌بندند فراوان خواهند شد».
۳. سوره نساء ـ آيه ۱۱
۴. سوره نمل ـ آيه ۱۶
۵. سوره مريم ـ آيه‏هاي ۵ و ۶
۶. سوره انفال ـ آيه ۷۵.
۷. سوره نساء ـ آيه ۱۱
۸. سوره بقره ـ آيه ۱۸۰
۹. آن جمله جگرسوز که استاد نقل نکردند اين است که: «أم تقولون: إنّ اهل ملّتين لا يتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة؟» يعني «مگر اينکه بگوييد من مسلمان و بر دين پدرم نيستم» معاذ الله
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2306
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 30 اسفند 1391

در اینکه اسلام در برابر عید نوروز چه موضعى دارد، میان صاحب‌نظران گفتگوست. از برخى روایات، اهمیت این روز به عنوان یکى از روزهاى نجات امّت‌ها استفاده مى‌شود.


مرحوم «علاّمه مجلسى» در کتاب «زادالمعاد» مى‌گوید: به سندهاى معتبر از «معلّى بن خنیس» نقل شده است که در روز «نوروز» به محضر امام صادق علیه‌السلام شرفیاب شدم. حضرت به من فرمود: آیا این روز را مى‌شناسى؟ گفتم: فدایت شوم! این روزى است که ایرانیان آن را بزرگ مى‌شمارند، و در این روز براى یکدیگر هدایا مى‌فرستند. امام علیه‌السلام فرمود: این تعظیم و بزرگداشت، به سبب امورى است که از قدیم بوده است که اکنون تفسیر و شرح آن را براى تو بازگو مى‌کنم. (به علاوه حوادث مطلوب دیگرى در این روز اتفاق افتاده است).

سپس امام علیه‌السلام به طور مشروح این امور را ذکر کرد: از جمله فرمود: نوروز، روزى است که خداوند متعال، در آن روز، از ارواح بندگانش پیمان گرفت که او را به یگانگى بپرستند و براى او شریکى قرار ندهند، و به پیغمبران و امامان معصوم علیهم‌السلام ایمان آورند.

این روز، روزى است که طوفان حضرت نوح علیه‌السلام فرونشست و کشتى آن حضرت بر کوه «جودى» قرار گرفت.

نوروز روزى است که رسول خدا صلى الله علیه وآله بت‌هاى کافران قریش را در مکّه شکست و پیش از آن حضرت ابراهیم علیه‌السلام نیز، در این روز بتهاى کافران را درهم شکست.

در این روز، رسول خدا صلى الله علیه وآله به اصحاب خود امر کرد که با على علیه‌السلام به عنوان امیرمؤمنان بیعت کنند (اشاره به این است که روز عید غدیر مصادف با ایام نوروز بوده است).

نوروز، روزى است که قائم آل محمّد علیه‌السلام ظاهر خواهد شد.

آنگاه فرمود: هیچ روز نوروزى نیست مگر آن که ما در آن روز انتظار فرج مى‌کشیم، زیرا از روزهاى ما و شیعیان ما است. آن روز را، مردم عجم حفظ کردند و حرمت آن را نگه داشتند، ولى شما مردم عرب آن را ضایع ساختید. (آنگاه امام اعمالى را براى این روز بیان فرمودند که ذکر خواهد شد).

ولى چون شخص «معلّى بن خنیس» از نظر علماى رجال زیر سؤال است تکیه بر این روایت آسان نیست.

امّا با توجه به اینکه عید نوروز یک عید طبیعى در جهان آفرینش است; فصل زمستان پایان مى‌گیرد، بهار همراه با حیات طبیعت به فرمان خدا شروع مى‌شود، شکوفه‌ها و برگها و گلها بر شاخسار درختان آشکار مى‌گردد و نشاط و جنبش و حرکت در تمام عالم حیات آغاز مى‌شود، همگام و همراه شدن با این پدیده عالمِ آفرینش، همگامى با سنّت‌هاى الهى است.

نکته قابل توجّه این که مراسمى در نوروز میان مردم معمول است و به شکل سنّت ملّى در میان ایرانیان و کشورهاى دیگرى درآمده که قسمت قابل ملاحظه‌اى از آن، در شمار امورى است که اسلام بر آن، (به صورت کلّى) تأکید نهاده است. مانند: نظافت، خانه تکانى، کمک به ارحام و بستگان و افراد نیازمند و آبرومند براى تهیّه لباس و وسایل اوّلیّه زندگى که در سالهاى اخیر در کشور ما ایران به صورت سنّت «هفته نیکوکارى» درآمده است و بسیار پرثمر و مفید است.

دید و بازدید و صله رحم و ملاقات دوستان و رفع کدورتها و بیرون ریختن غم و اندوهها از دل و آماده شدن براى فعّالیّت‌هاى مختلف ثمربخش در سال نو، و مانند اینها، این امور و مانند آن جنبه‌هاى مثبت مراسم نوروزى است.

ولى گاه پاره‌اى از آداب و رسوم شرک آلود، یا گناه آلود دیده مى‌شود که افراد باایمان و خردمند باید آنها را ترک گویند، مانند آتش افروختن در شب چهارشنبه آخر سال (به نام چهارشنبه سورى) و دست زدن به کارهاى خطرناکى که همه سال ضایعه‌هاى زیادى براى جوانان و نوجوانان به بار مى‌آورد و امثال آن.

در مجموع، عید نوروز و مراسم آن، هم به خاطر بعضى روایات و هم به خاطر آثار مثبتى که دارد، نباید حذف شود، ولى باید بعضى از مراسم منفى و ناپسندِ آن را کنار گذاشت. این است روش اولوالالباب و صاحبان اندیشه!

اعمال عید نوروز

مرحوم «علاّمه مجلسى» در کتاب «زادالمعاد» آورده است که امام صادق علیه‌السلام براى نوروز، اعمالى را به معلّى بن خنیس آموخت و به او فرمود:

چون روز نوروز شود، غسل کن و بهترین لباس‌هاى خود را بپوش و خود را کاملاً خوشبو کن (و اگر توانستى) آن روز را روزه بدار و پس از نمازهاى ظهر و عصر و انجام نافله‌هاى آن، چهار رکعت نماز بخوان (هر دو رکعت به یک سلام) و در رکعت اوّل بعد از سوره حمد، ده مرتبه سوره «إنّا أنزلناه» را بخوان و در رکعت دوم بعد از سوره حمد 10 مرتبه سوره قُل یا أیّها الکافرون را در رکعت سوم بعد از سوره حمد ده مرتبه سوره قل هو الله را بخوان و در رکعت چهارم بعد از سوره حمد، 10 مرتبه سوره‌هاى «قُل أعوذ بِرَبِّ الْفَلَق و قُل أعُوذ بِرَبِّ النّاس» را بخوان. بعد از نماز به سجده شکر برو، و این دعا را بخوان:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الاْوْصِیآءِ الْمَرْضِیِّینَ، وَعَلى جَمِیعِ

خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد آن اوصیاى پسندیده و بر همه

اَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ بِاَفْضَلِ صَلَواتِکَ، وَبارِکْ عَلَیْهِمْ بِاَفْضَلِ بَرَکاتِکَ،

پیمبران و رسولانت به بهترین درودها و برکت ده بر ایشان به بهترین برکتهایت

وَصَلِّ عَلى اَرْواحِهِمْ وَاَجْسادِهِمْ، اَللّـهُمَّ بارِکْ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،

و درود فرست بر ارواح و اجسادشان خدایا برکت ده بر محمّد و آل محمّد

وَبارِکْ لَنا فى یَوْمِنا هذَا، اَلَّذى فَضَّلْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَعَظَّمْتَ خَطَرَهُ،

و برکت ده به ما در این روز که آن را برترى داده و گرامیش کرده و شرافتش دادى و مقامش را بزرگ کردى

اَللّـهُمَّ بارِکْ لى فیـما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، حَتّى لا اَشْکُرَ اَحَداً غَیْرَکَ، وَوَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقِى یا ذَا الْجَلالِ وَالاْکْرامِ

خدایا برکت ده به من در آنچه به من تفضل کرده‌اى تا که هیچ کس را جز تو سپاس نگذارم و روزیم را وسیع گردان اى صاحب جلالت و بزرگوارى

اَللّهُمَّ ما غابَ عَنّى فَلا یَغیبَنَّ عَنّى عَوْنُکَ وَحِفْظُکَ، وَما فَقَدْتُ مِنْ شَىْء، فَلا تُفْقِدْنِى عَوْنَکَ عَلَیْهِ، حَتّى لا اَتَکَلَّفَ ما لا اَحْتاجُ اِلَیْهِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ.

خدایا هر چه از من پنهان شده مبادا کمک و نگهدارى تو از من پنهان شود و هر چه را گم کرده‌ام مبادا یارى خویش را بر آن از من گم کنى تا خود را به زحمت نیندازم درباره آنچه را بدان نیازمند نیستم اى صاحب جلالت و بزرگوارى.

دعای تحویل سال

همچنین در برخى از کتب وارد شده است که در وقت تحویل سال این دعا را که مضمون خوب و سازنده‌اى دارد، بخوانند:

یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الاْبْصارِ، یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ، یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَالاْحْوالِ، حَوِّلْ حالَنا إلى اَحْسَنِ الْحالِ.

اى کسى که تحوّل دل‌ها و گردش چشم‌ها در دست توست. اى تدبیر کننده شب و روز و اى تغییر دهنده سال و حال، حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!

مرحوم «علاّمه مجلسى» مى‌افزاید: بعضى روایت کرده‌اند که این دعا را نیز، در روز نوروز، به عدد ایّام سال بخواند:

اَللّهُمَّ هذِهِ سَنَةٌ جَدیدَةٌ، و اَنْتَ مَلِکُ قَدیم، اَسْألُکَ خَیْرَها وَ خَیْرَ ما فیها، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّها وَ شَرِّ ما فیها، وَ اَسْتَکْفیکَ مَؤُونَتَها وَ شُغْلَها، یا ذَاالْجَلالِ وَ الاْکْرامِ.

خداوندا! این سال نوى است و تو سلطان همیشگی و ازلی هستی. از تو خیر آن و خیر آنچه در آن است را مى‌خواهم و به تو از شرّ آن و شرّ آنچه در آن است، پناه مى‌برم و حلّ مشکلات آن را از تو مى‌خواهم اى ذوالجلال و الاکرام.

البتّه اگر نتواند به این مقدار بخواند به هر مقدار که بتواند به قصد قربت مطلقه بخواند، خوب است.

همچنین مى‌توان دعایى که در اوّل ماه رمضان نقل شده است را، در اوّل سال شمسى به قصد قربت مطلقه خواند.

منبع: مفاتیح نوین، آیت الله مکارم شیرازی

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2757
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 25 بهمن 1391

در نهج البلاغه "خطبه قاصعه" از امام علی علیه السلام به هنگام نکوهش کبر و خود برتربینى چنین مى خوانیم: پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوشش‌هاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته‌اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند در باره اهل آسمان و زمین یکى است.


متن حدیث: 

فاعتبروا بما کان من فعل اللَّه بابلیس اذا احبط عمله الطویل و جهده الجهید، و کان قد عبد اللَّه ستة آلاف یدری من سنی الدنیا ام من سنی الاخره عن کبر ساعة واحدة فمن ذا بعد ابلیس یسلم على اللَّه بمثل معصیته؟! کلا ما کان اللَّه سبحانه لیدخل الجنة بشرا بامر اخرج به منها ملکا ان حکمه فى اهل السماء و اهل الارض لواحد؛

«نهج البلاغه،خطبه 192»

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2282
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 بهمن 1391

حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطره‌ای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمایند: «خدا رحمتش‌ کند، درجاتش‌ عالیست، عالی‌تر کند، مرحوم‌ آیت‌ الله مرعشی، من‌ مکاسب‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، هم‌ کفایه‌ خواندم، هم‌ مکاسب... ایشان‌ بنایشان‌ این‌ بود برای‌ این‌که‌ خسته‌ نشوند، یک‌ قصه‌ای‌ گاهی‌ اوقات‌ یا خیلی‌ از اوقات‌ در میان‌ درس‌ برای‌ شاگردها می‌گفتند و یکی‌ از قصه‌هایشان‌ این‌ بود که‌ می‌گفتند:
 
پدر من‌ از علمای‌ نجف‌ بوده‌ یک‌ شاگرد سنی‌ داشت، این‌ فرد می‌خواست‌ برود کردستان‌ و کرمانشاه، با پدر من‌ خداحافظی‌ کرد و رفت، پدر من‌ آمد ایران‌ و رفت‌ مشهد، در زمان برگشت‌ قافله‌ ما غروب‌ به کرمانشاه رسید، من‌ خیلی‌ وحشت‌ کردم‌ که‌ حالا چه‌ می‌شود، آن‌ وقت‌ وضع‌ کرمانشاه‌ و وضع‌ کردستان‌ به خاطر شیعه‌ و سنی‌گری‌ خیلی‌ بد بود، ناگهان‌ آن‌ شاگرد من‌ پیدا شد، خیلی‌ با من‌ گرم‌ گرفت‌ و بالاخره‌ با زور و رودربایستی‌ من‌ را خانه برد‌ خیلی‌ هم‌ خدمت‌ کرد به‌ من، بعد آخر شب‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا ما یک‌ جلسه‌ای‌ داریم‌ شما بیاید برویم‌ توی‌ این‌ جلسه، گفتم‌ می‌آیم، خلاصه مرا بردند توی‌ آن‌ جلسه، وقتی‌ نشستم‌ توی‌ جلسه، دیدم‌ این‌ سبیل‌ گُنده‌ها، سبیل‌ کشیده‌ها می‌آیند، تعجب‌ کردم، چه‌ خبر است، یک‌ وقت‌ مَنقَلی‌ پر از آتش‌ که‌ آتش‌ زغالی‌ که‌ اَلُو داشت، این‌را هم‌ آوردند، یک‌ مجمع‌ را هم‌ آوردند گذاشتند روی‌ این‌ آتش‌ها، روی‌ این‌ منقل‌ .من‌ تعجب‌ کردم، ترس‌ هم‌ من‌را گرفته‌ بود که‌ این‌ها چه‌ کار می‌خواهند بکنند، یک‌وقت‌ دیدم‌ یک‌ جوانی‌ زیر غُل‌ و زنجیر، قیافه‌ای شبیه مردم‌ همدان‌ داشت، آوردند. یک‌ سفره‌ چرمی‌ هم‌ پَهْن‌ کردند، او را نشاندند روی‌ سفره‌ چرمی‌ و کسی‌ با یک‌ ضربت‌ گردنش ‌را زد، آن‌ مجمع‌ که‌ داغ‌ بود گذاشتند روی‌ گردن‌ این‌که‌ خون‌ بیرون‌ نیاید، غُل‌ و زنجیرها را هم‌ باز کردند این‌ هی‌ دست‌ و پا می‌زد این‌ها هم‌ قاه‌ قاه‌ می‌خندیدند. من‌ غش‌ کردم‌.
 
بالاخره‌ قضیه‌ تمام‌ شد و من‌ در حال‌ غش‌ بودم، کم‌کم‌ مَرا به‌ هوش‌ آوردند اما آن‌ موقعی‌ که‌ نزدیک‌ بود به‌ هوش‌ بیایم‌ می‌دیدم‌ با هم‌ زمزمه‌ دارند، این‌ شیعه‌ است‌ این‌را هم‌ بیاورید دومی‌اش‌ باشد، آن‌ طلبه‌ می‌گفت:‌ نه‌ بابا من‌ درس‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، این‌ از آن‌ سنی‌های‌ داغ‌ است‌ معلم‌ من‌ بوده، بالاخره‌ من‌ را نجات‌ داد، آمدیم‌ خانه، وقتی‌ من‌ حال‌ آمدم، این‌ طلبه‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا من‌ سنی‌ هستم، اما مُرید شما هستم، می‌دانید شما را خیلی‌ دوست‌ دارم، نمی‌خواستم‌ ناراحتتان‌ کنم، اما بُردم‌ آن‌جا یک‌ پیام‌ بدهید به‌ علمای‌ نجف‌ و پیام‌ این، که‌ شما عُمَرکُشون‌ کنید ما هم‌ این‌جور می‌کنیم،‌ ما رسم‌مان‌ است‌ یک‌ شیعه‌ را یک‌ جایی‌ پیدا می‌کنیم‌ زندانی‌اش‌ می‌کنیم‌ غُل‌ و زنجیر می‌کنیم‌ تا شب‌ چهارشنبه، شب‌ چهارشنبه‌ همه‌ ما جمع‌ می‌شویم‌ برای‌ رضایت‌ خدا، قربة الی‌ الله این‌را می‌آوریم‌ و این‌ بلا را به‌ سرش‌ می‌آوریم‌ که‌ تو دیدی.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1917
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 بهمن 1391

روز نهم ربیع، روز شادمانی است. شادمانی اهل­‌بیت است. آن را قدر بدانیم و به حرام آلوده نکنیم. گاهی کسانی که عنوان دوستی دارند، حرام­ های خیلی روشن و مسلّم را انجام می­‌دهند. البته اگر واقعاً دوست بود که این کارها را نمی‌کرد و به حرام آلوده نمی­‌شد، به بی­ ادبی آلوده نمی­شد، به بی­‌حیایی آلوده نمی­‌شد.

یک آقای بزرگواری است که الان در استان خراسان، امام جمعه است. ایشان یک طلبه­ فاضل و خیلی باعرضه بوده و دو سه زبان خارجی هم آموخته بود و آرزو می­‌کرد که برای کارهای تبلیغی به کشورهای خارجی برود. یک­ وقت فرمایشات رهبر را گوش می­‌کند که از ایشان سؤال کردند که اگر شما در این مقام رهبری نبودید، دلتان می­خواست که چه کاری انجام بدهید؟ ایشان فرموده بودند که دلم می­‌خواست بروم در یک روستا و کار آخوندی بکنم.

ایشان، اوّلین‌­بار که این حرف را شنیده، از آن آرزو که امیدوار بود برای کارهای تبلیغی به کشورهای خارجی برود، دست برداشت و گفت خُب می­رویم به یک روستا. به سیستان و بلوچستان رفت. اوّل که به آن روستا وارد شده بود، کسی جواب سلامش را هم نمی­‌داد. اما باقی ماند و حوصله کرد. خوش اخلاقی و خدمت نشان داد. آرام آرام اهالی این روستا به او علاقه ­مند شدند، اهالی آن روستا به او علاقه­ مند شدند، این­جا می­‌توانست کار بکند، آن­جا می­‌توانست کار بکند، از این طرف می­ بردنش، از آن طرف می­‌بردنش.

یک­دفعه که به روستایی رفته بود، مثلاَ پنجاه کیلومتر آن طرف­تر، هنگام برگشت، پشت ماشین که نشسته و کمی از آن منطقه دور شده بود، یک نفر اسلحه­ ای را پشت گردنش می­ گذارد و می ­گوید آقا کنار بایست. ایشان فکر می­ کند بچه­‌های بسیج هستند و دارند با او شوخی می­کنند. ولی دید خیلی جدّی است.

از ماشین پیاده­ اش کردند و روی موتور نشاندند و رفتند تا پاکستان. حدود صد و پنجاه کیلومتر راه بود. ایشان می­‌گوید هر کجا آن­ها پیاده شدند که آب بخورند، به من فقط اجازه ­ی یک مشت آب می­دادند. وقتی که فهمیده ­بود به دست چه کسانی گرفتار شده، به حضرت صدیقه کبری(س) عرض کرده­ بود: "یک کاری کنید آبرویم نرود، آبروداری کنیم. حالا هرطور هم شد، بشود".

خب در راه با نهایت شجاعت با آن­ها برخورد کرد. ایشان به دست عوامل ریگی گرفتار شده ­بود؛ آن­ها یک مجموعه بزرگی از شیعیان را از هر طرف ­دزدیده بودند. در آن­جا هم شکنجه و شلاق برقرار بود و با فاصله­‌هایی، سر می­ بریدند. ایشان تعریف می­کرد که یک نوار سخن­رانی در اصفهان که خیلی هم سرو صدا داشت را ابتدا پخش می­کردند. سخنرانی علنی که نوارهایش را همه­ جا برده‌­اند. لعن و سبّ کرده ­بود. هروقت می­ خواستند سر یک نفر را ببُرند، این نوار را می‌­گذاشتند، خون­شان به جوش می­ آمد و بعد، سر می­ بریدند. خُب ثوابش برای آن آقایی که سخنرانی کرد و آن­هایی که پای منبر خندیدند و کف زدند! آن­هایی که تشویق کردند، آن­هایی که دعوت کردند، ثوابش به آن­ها هم می­ رسد!

ایشان به حساب همان حرفی که با حضرت زهرا(س) عرض کرده ­بود، تمام این حوادث را به خوبی پشت سر گذاشته ­بود. همه را در یک کنار می­ نشاندند، سر یک نفر را می­ بریدند که بقیه را هم آزار بدهند. آن­ها به ایشان گفته بودند ما نمی­ دانیم تو چه طوری هستی! همه­ این­هایی که می‌بینی این­جا هستند، همه­ شما که می‌­گویید شیعه هستید، همه­ شان مشرک هستند. وقتی پای مرگ می­ آید، می ­افتند به دست و­ پای ما و التماس می­ کنند و قسَم می­دهند. هرکار بتوانند، می­کنند تا کشته نشوند. ما هم برای این که نشان می­دهند که مشرک هستند، حقد و کینه­ مان بیشتر می­شود. آن نوار لعن و نفرین را هم که می­گذارند.

در هر صورت، در این مدّت هم که آن­جا بود، چون باسواد بود، ناگزیر با آن­ها زیاد بحث می­کرد و آیه و حدیث برایشان می­خواند. به برکت آن توسّل به حضرت صدیق طاهره، یکی از مریدان آن­ها، کمی به ایشان تمایل پیدا کرده ­بود. یعنی احساس کرده ­بود حرف­های ایشان، حق است. هم‌او، یک روزی ایشان را نجات می­ دهد و الان هم در خراسان، در یکی از شهرستان­های کوچک، امام جمعه است. اگر همه آن جمع توسّل می­ کردند، همه­‌ شان نجات پیدا می­ کردند.

همین یک حادثه کافی است، هرچند که صد نمونه از این دست، شنیده ­ایم که مثلاً یک نفر به خودش بمب می­‌بندد و می­‌رود داخل یک مسجد تا صد نفر، دویست نفر شیعه را تکّه پاره ­کند. این کار، صدها عامل دارد. آمریکا هست، اسرائیل هست، عربستان سعودی هم هست، من هم با آن منبر و اظهاراتم، یک عامل هستم که کمک می­کنم. لااقل ما نکنیم. حالا در داخل این شهر، هزار جای دیگر می ­کنند، من این را نکنم. من به قتل عام شیعه کمک نکنم. رهبر هم که فتوا دادند، حکم کردند به حرمت.

ما در سابق جلساتی داشتیم، با دوستان صحبت می­ کردیم، می‌­گفتیم تو در بند رضای خدایی یا هر کاری دلت می­‌خواهد، می­ کنی؟ اگر خواست دلت مهم است، پس هر کاری می­‌خواهی بکن! خدا که در کار نیست. اما اگر در بند رضای خدایی، من شک دارم. چون می­ بینم یک مرجع تقلید، دو مرجع تقلید، بلکه بیشتر این حرکت را حرام دانسته­ اند. شک می­کنم در بند رضای خدا باشی. وقتی یک نفر، دو نفر از مراجع، چنین حرفی زده­‌اند و از حرمت سخن گفته­‌اند، آدم شک در رضای خدا می­ کند. شما دربند رضای خدا هستی یا نیستی؟

رجا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1855
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
دو شنبه 2 بهمن 1391

روز نهم ربیع‌الاول نزد شیعیان جایگاه خاصی دارد، چرا که این روز را یکی از اعیاد مهم تلقی کرده و به خاطر سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) به شادی می‌پردازند.

البته گهگاهی دیده می‌شود که بعضی از افراد جاهلانه یا عامدانه بیان می‌کنند که در چنین روزی خلیفه دوم کشته شده و داستان‌سرایی‌های بسیاری هم در زمینه دارند؛ افسانه‌هایی که بیشتر توسط دشمنان اسلام و برای دامن زدن به اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی ساخته می‌شود.

عالمان دینی بر خرافه‌بودن این موضوع تأکید دارند و آن را موجب دامن زدن به اختلافات مسلمانان می‌دانند.

مقام معظم رهبری در روز 27 آذر سال 1387 با بیان اینکه نباید به خاطر دفاع از شیعه به آتش‌افروزی میان غیر شیعه شتاب داد، تصریح می‌کنند: «این جور نباشد که کسى از یک گوشه‌اى خیال کند، دارد از شیعه دفاع می‌کند و تصور کند دفاع از شیعه به این است که بتواند آتش دشمنى ضد شیعه و غیر شیعه را برانگیزد، این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست، اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیست‌هاست».

به بهانه برگزاری جشن‌هایی تحت عنوان اعیاد نهم ربیع‌الاول، بر آن شدیم که صحت یا سقم آن‌ها را از کارشناسان جویا شویم که در ادامه می‌آید:

* مرگ خلیفه دوم اواخر ذی‌الحجه یا اول محرم است

حجت‌الاسلام محسن جنتی‌منش کارشناس مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی با بیان اینکه از لحاظ تاریخی چه شیعه و چه سنی تاریخ مرگ خلیفه دوم را نهم ربیع نمی‌دانند، ابراز داشت: طبق روایات تاریخی «عمر بن خطاب» اواخر ذی‌الحجه یا اول محرم فوت کرده است.

وی با خرافی دانستن برخی جشن‌های نهم ربیع، افزود: «این رسم غلطی است، لذا با توجه به بحث بیداری اسلامی و اینکه نگاه ملت‌ها به سوی ایران است، دامن زدن به آن، کار اشتباهی است و در این شرایط نیاز به وحدت بیش از گذشته احساس می‌شود.

*برگزاری جشن‌های خرافی موجب برهم زدن وحدت مسلمانان می‌شود

حجت‌الاسلام غلامرضا مقیسه، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم نیز با اشاره به اینکه برگزاری این قبیل جشن‌ها، موجب برهم زدن وحدت مسلمانان را فراهم می‌آورد، بیان داشت: در این موقعیت که مسلمانان دارای دشمنان مشترک هستند، برگزاری چنین مجالسی باعث اختلاف بیشتر میان مسلمان‌ها می‌شود.

* امر عامیانه‌‌ای که جزو شعائر شیعه تلقی نمی‌شود

محمدحسین رجبی دوانی استاد دانشگاه در حوزه تاریخ اسلام با بیان اینکه برگزاری مراسمی تحت عنوان «عید الزهرا» یک امر عامیانه‌ای است که نمی‌توانآن راپای ارزش‌ها و شعائر شیعه تلقی کرد، به طوری که علمای بزرگ شیعه پرداختن به این مسائل را مخل وحدت مسلمانان می‌دانستند، تصریح کرد: برپایی چنین جشن‌هایی یک کار عامیانه‌ای است که برخی از افراد بدون توجه به مصالح مسلمین مطرح کردند، در حالی که مرگ خلیفه دوم در 9 ربیع‌الاول، از لحاظ تاریخی اعتباری ندارد.

* جشن‌های خرافی نهم ربیع از چه زمانی باب شد؟

شاید با گذر در طول تاریخ اسلام تا سده‌های اخیر برگزاری چنین مراسمی را در جامعه اسلامی شاهد نبوده باشیم، رجبی دوانی نیز با بیان اینکه تا کنون در هیچ منبع تاریخی ندیده است که در گذشته یک چنین مراسمی برگزار شود، درباره دلایل خود ابراز داشت: شیعه در گذشته آن چنان محدود، محصور و تحت تعقیب بود که حتی در برخی از ادوار شیعه بودن جرم بود، چه رسد به اینکه فرد تظاهر به تشیع کند، لذا احتمال دارد از دورانی که تشیع در ایران مذهب رسمی اعلام شد، از عصر صفویه و چه بسا در دوران قاجار به بعد این امر باب شده باشد.

*نقشه دشمن برای دور کردن مردم از اندیشه مهدوی

حجت‌الاسلام سید جعفر موسوی نسب، مدیر بنیاد فرهنگی خراسان رضوی با اشاره به خرافاتی که در این روز از جانب معاندان و مخالفان مطرح می‌شود، بیان داشت: باید امسال در ایام ربیع از آن خرافه‌ها که مخالف دیدگاه‌های امام(ره) است، پرهیز و جایگاه واقعی امامت را برای جامعه اسلامی تبیین کنیم.

وی با اشاره به اینکه عیدالزهرای واقعی ما شیعیان تبیین جایگاه امامت و ولایت حضرت مهدی(عج) است، افزود: خشنودی آن حضرت در این است که ما این جایگاه رفیع امامت را برای جامعه خود تبیین کنیم و از مباحثی که تفرقه بر انگیزند پرهیز کنیم.

حجت‌الاسلام موسوی نسب تصریح کرد: ماجرای قتل خلیفه دوم در این روز دسیسه دشمنان بوده که می‌خواستند با مطرح کردن آن در این روز مردم را از اصل امامت و مهدویت دور کنند.

*هشدار مقام معظم رهبری در برپایی چنین جشن‌هایی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با هشدار درباره برگزاری چنین مراسمی می‌فرمایند: بعضی‌ها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، این روزها و در این دوران کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند ... اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آنجا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟ بعضی دارند به نام فاطمه زهرا(س) این کار را می‌کنند، در حالی‌که فاطمه زهرا راضی نیست، این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شده ... آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند کند.(هفته‌نامه عملی – فرهنگی بصیر(حوزه)، سال چهاردهم، شماره اول، مسلسل 323، صفحه 6)

*اصلی که بارها در کتاب‌های تاریخی شیعه و سنی بر آن تأکید شده است

بر اساس این گزارش، در کتاب‌های تاریخی شیعه و سنی نیز تاریخ مرگ خلیفه دوم اواخر ذی‌الحجه و اول محرم ذکر شده است، این منابع تاریخی عبارتند از: «تاریخ الیعقوبى»، «التنبیه‏ والإشراف»، «مروج الذهب»، «الفتوح»، «مسارّ الشیعه»، «الإمامة والسیاسة»، «أنساب‏ الأشراف»، «الطبقات‏ الکبرى» و «تاریخ الطبری».

همچنین در سیره اهل‌بیت‌(ع) تأکید بر مدارا با اهل سنت صورت گرفته است، چنان که در کتاب‌هایی نظیر «المحاسن للبرقی»، «الکافی»، «تفسیر العیاشی»، «بحارالانوار» و «مستدرک الوسایل» به احادیثی بر می‌خوریم که بر اصل وحدت مسلمانان اذعان دارند.

فارس

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: نهم ربیع , عیدالزهرا(س) ,
:: بازدید از این مطلب : 2126
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
سه شنبه 19 دی 1391

پیامبر عزیز اسلام حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: "هر که شب و روز خود را سپری کند و از سه چیز برخوردار باشد نعمت دنیا بر او تمام شده است: کسی که صبح و شامش را در تندرستی و آسایش خاطر گذراند و خوراک روز خود را داشته باشد و اگر چهارمین نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنیا و آخرت را کامل دارد و آن(چهارمین) نعمت ایمان است.

 

 
همچنین آن حضرت خطاب به اباذر فرمودند: "ای اباذر! دو نعمت است که بسیاری از مردم نسبت به آن غافل می‌شوند، یکی نعمت سلامتی و دیگری فراغت و فرصتی است، که برای انسان در ایام مناسب فراهم می‌شود2!
 
امام صادق(ع) نیز در حدیثی زیبا می‌فرمایند: "نعمت دنیا، امنیّت و تندرستی است و نعمت کامل در آخرت، وارد شدن به بهشت است و بنده‏‌ای‏ که به بهشت نرود هرگز نعمت بر او کامل نشده‏‌ است3".
 
مولای متقیان حضرت علی(ع) با بیان این‌که «چون نشانه‌های نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسی نعمت‌ها را از خود دور نسازید» می‌فرمایند: "دو نعمت برای ما مجهول و قدر و منزلت آنها ناشناخته است، یکی سلامتی و دیگری امنیت4".
 
1- تحف‌العقول: 36 منتخب میزان الحکمة: 564
 
2- میزان الحکمة جلد 14
 
3- معانی الأخبار: 408 / 87 منتخب میزان الحکمة: 564
 

 

4- نهج البلاغه؛ حکمت

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1989
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

سوال خبرنگار جنبش حیا: چرا مذهبی ها نهی از منکر نمیکنند؟ راه حلش چیه؟  آخرین باری که خودتون نهی از منکر کردید، کِی بود؟

 دانلود فایل صوتی مصاحبه

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2368
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

یک شب خواهرم به اتفاق خانواده اش اومده بودن خونمون و بعد از حال و احوال کردن . شروع کرد به گفتن داستان اختلاف زن و شوهری که اومده بودن پیشش برای مشاوره. البته خواهرم عادت نداره بحث های زناشویی رو که توی مشاوره ها پیش میاد رو برای دیگران تعریف کنه اما این دفعه رو  به خاطر جالب بودنش گفت .

حالا داستانو از زبان خواهرم می گم:

وقتی نزدیک زنه شدم، ناله و نفرینشو  شروع کرد. سن مرد و همسرش حدود ۲۵ سال می خورد . پرسیدم قضیه چیه؟اختلافتون سرچیه؟ گفت: «خانم دکتر، در بی‌بندوباری این مرد همین بس که توی خیابان، خودش زن‌های مردم رو به من نشون می‌ده و مثلا می‌گه موی فلانی را ببین، سر و وضع فلانی را نگاه کن… درسته که من همسر اون باشم ولی اون، چشماش به زن‌های دیگه باشه؟»

مسلما انتظار داشت من هم ازش حمایت کنم و رو کنم به آقا و بگم: «‌ای مرد… ! این چه کاریه که می‌کنی؟… اما واکنشم باعث بهت اونها شد. خیلی راحت و با اطمینان گفتم: «خانم اینکه شما می‌گید که ایرادی نیست؛ خیلی هم خوبه.»

خانم و آقا مکثی کردند و بعد از چند لحظه خانم دوباره به حرف اومد و گفت: «یعنی اینکه این مرد چشمش مدام دنبال دخترها و زن‌های مردمه و این قدر هم پرروست که برای من تعریف می‌کنه، بد نیست؟ من بازهم با لحنی محکم گفتم: «خب، چه اشکالی دارد که این قدر با شما راحته که برات این چیزها را هم تعریف می‌کنه؟ واقعا چه اشکالی داره؟»

زن دیگه نمی‌دونست چی بگه. مرد هم که خودش تو این مدت کلی بد و بیراه از زنش شنیده بود، شاید ته دلش داشت می‌گفت: «بابا این دیگه عجب دکتر باحالیه!» اینجا بود که احساس کردم زن و شوهر به جایی که می‌خواستم رسیدن و حالا وقت گفتن حرف آخره.

گفتم: « شما تو خونه‌تون ماهواره دارید؟»

گفتن: « بله، فیلم و موزیک و برخی برنامه‌ها رو… با هم می بینیم .»

گفتم: «لابد با هم میشینید و تماشا می‌کنید. »

گفتند: «بله.»

رو کردم به خانم و گفتم: «خب، زن‌هایی که تو اون فیلم‌ها و برنامه‌های ماهواره هستند از نظر شما سر و وضع و لباسشون ناجورتره یا زن‌های توی خیابون؟ »
جواب معلوم بود.

ادامه دادم: خب، چرا اونجا به شوهرتون ایراد نمی‌گیرید که با دقت به اون زن‌ها نگاه می‌کنه؟ … هردوشون سکوت کردن.

بعد از چند لحظه خانم زیر لب گفت: خانم دکتر، خب، اونها فیلم و عکس هستن و… حرفشو قطع کردم و گفتم: «اصل ماجرا فرقی نمی‌کنه. اگر همسرتون فیلم و عکس همون خانم‌هایی رو که تو خیابان هستن نگاه بکنه، شما مشکلی ندارید؟ جوابی نداشت. شوهره هم سکوت کرده بود… »
به هرحال وقتی زن و شوهری قبول کردن تو خونه‌شون ماهواره باشه و همه برنامه‌ها رو بدون کنترل و مدیریت لازم نگاه بکنند، تبعاتشو هم باید قبول داشته باشن؛ بی‌مهری‌ها، سردی‌ها، بی‌میلی‌ها، دعواها. به هرحال وقتی پایه خانواده سست شد، زمینه قهر و نزاع و طلاق فراهم می‌شود.

البته مشکلات این‌چنینی فقط به خاطر بدحجابی و نوع پوشش تصاویر ماهواره‌ای نیست. خودتون قضاوت کنید، وقتی خانواده‌ها روزها بلکه هفته هاو نه بلکه ماهها سریال‌هایی رو دنبال می‌کنن که هدفی جز عادی جلوه دادن روابط نامشروع و غیرمجاز ندارند، فیلم‌هایی که زن و شوهرها رو تشویق به خیانت به یکدیگر می‌کنند و اسم تمام اینها را آزادی فردی می‌گذارند، چه بر سر خانواده‌های ما خواهد آمد؟

 

جنبش دانشجویی حیا


رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1904
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

حجاب,عفاف,چادر,دل,ظاهر,پوشش,عفت,امام,زمان,امام زمان,مهدی فاطمه,عشق,علاقه,جان,جون,مهر,عطوفت,دین,اسلام,حجاب برتر,جلباب,جلابیب,پوشیه,مقنعه,

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

 منبع:آچارکشی سیاست

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2285
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

ما از فقر دنیا سخت می ترسیم که نکند در آینده، فرش خانه ام حصیر یا گلیم شود ؛ سفره ام نان خالی شود ؛ لباسم پارچه ی کرباس شود؛ از تصور آن وحشت می کنیم و برای همین، روز و شب می دویم که تأمین آتیه کنیم. امّا یک هزارم این ترس را از فقر آخرت نداریم!


 

از خانه ی آخرتمان خبر داریم ؟

 

ما اصلاً نمی اندیشیم و نمی هراسیم که: نکند بعد از مرگ در اثر کمبود حسنات و فراوانی سیّئات خانه ام آتش باشد، خوراکم، ضریع* و زقّوم و آبم حمیم و غِسلینِ جهنّم و پوشاکم، قَطِران و مقطّعات النیّران باشد. همانگونه که قرآن می گوید: « وَ تَری المُجرمینَ یومئذٍ مُقرّنینَ فی الاصفادِ سرابیلُهم مِن فُزذان و تَغشی وجوههمُ النّارُ؛1 «لیسَ لهم طعامٌ إلاّ مِن ضریعٍ لا یِسمِنُ ولا یُعنی مِن جوعٍ»؛2 «ثمّ إنّکم أیّها الضّالّون المکذّبون لآکِلونَ مِن شَجرٍ مِن زَقومٍ فَمالؤنش مِنها البُطونَ»؛3 چرا ما از این آیات بینات  نمی لرزیم؟ چرا به فکر آتیه می افتیم؟!شاید ما اصلاً زندگی آخرت را زندگی نمی دانیم؛ آنگونه که منافقان نمی دانستند و می گفتند:«لا تنفِروا فِی الحَرّ»آتش جهنّم باورشان نشده بود متاسفانه. این طرز تفکّر کم و بیش در ما هم پیدا شده است که خودمان را در آن عالم، محتاج به خانه و فرش و خوراک و پوشاک نمی دانیم. با اینکه قرآن حیات واقعی را منحصر به حیات اخروی می داند و زندگی دنیا را بازیچه ی کودکانه ای به حساب می آورد و می گوید: «وَ ما هذه الحیاةُ الدّنیا إلاّ لهوٌ و لَعِبٌ و إنّ الدّارَ الآخرةَ لَهِیَ الحیوانُ لو کانوا یعلمون»؛

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1829
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : گمنام
جمعه 15 دی 1391

 

زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند

سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه داوود(ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (علیه السلام ) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.حضرت فرمود:پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپسهزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است حضرت داوود (علیه السلام ) از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟

عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى حضرت داوود (علیه السلام ) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.

منبع: امالى شیخ صدوق- مطابق نقل المخازن، ج 1، ص 60

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1899
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 14 دی 1391

آیت‌الله بهجت می‌گفت: اگر من در عمرم 50 سال مراسم عزداری برای امام حسین (ع) گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید.

 

به نقل از فارس، به مناسبت ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه‌السلام، گفت‌وگوی مشروحی با حجت‌الاسلام والمسلمین علی بهجت درباره دیدگا‌ه‌های حضرت آیت الله بهجت درباره امام حسین و عزاداری انجام دادیم که گزیده‌ و مطالب مهم این گفت‌وگو از زبان حجت‌الاسلام علی بهجت تقدیم مخاطبان گرامی می‌‌شود.

 

 

خداوند هرگز از سه چیز نمی‌گذرد

 پدرم بارها می‌‌گفت: خداوند هرگز از سه چیز نمی گذرد؛ یکی شرک، دوم خون انسانها و سومی آبرو و عزت یک انسان است.

هیچ کس حق ندارد عزت یک انسان را از او بگیرد. یزید می‌خواست عزت امام حسین (ع) را از او بگیرد و ایشان فرمود هرگز ذلت را نمی‌پذیرم.

عالم در مقابل اهل بیت، ارزشی ندارد

پدرم می‌فرمود: با آن همه کمالات و مقامات که اهل بیت(ع) دارند، تمام عالم هیچ نسبتی با آنها ندارد و اصلا عالم در مقابل آنها ارزشی ندارد. خدا می‌داند چه عظمتی دارند و در عالم چه خبر است. حیف است که در عالم یک نفر آدم عادی از آنها عزیزتر زندگی کند.

همه مصائب امام حسین (ع) به اختیار خودشان بود

می‌گفتند: حضرت سیدالشهدا (ع) با اختیار خود آن‌همه مصائب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمل نمود. زیرا در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه می‌شد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کن و یا لقاءالله را و ایشان در کمال اختیار، انتخاب کرد.

آیت‌الله بهجت می‌فرمود سیدالشهدا (ع) لقاءالله و وصال عاشق به معشوق را انتخاب کرده بود و با اختیار خود آن مقامات عالیه را طی کرد. کسانی که همراه ایشان ماندند هم از مخلصان واقعی بودند.

کار امام حسین (ع) شاهکار خلقت است

پدرم می‌گفت آنها معاهده و پیمان اساسی را که با خدا داشتند، انجام دادند. آنها پای آرمان خویش ایستادند و جان دادند. کار امام حسین (ع) شاهکار خلقت است. کار به این عظیمی را فقط ایشان انجام داده است. شاید دیگران هر کدام یک خصوصیت را داشته‌‌اند اما جمع بین همه اینها را فقط یک نفر دارد و آن اباعبدالله (ع) است.

تأکید آیت‌الله بهجت بر شش گوشه ساختن ضریح جدید اباعبدلله (ع)

هیئت امنای ساخت ضریح به دیدن آیت‌الله بهجت آمدند و اصرار داشتند که چون ضریح قبلی را شش امامی‌‌ها ساخته‌‌اند، به شکل شش گوشه ساخته‌ شده است و حالا ما این ضریح را بزرگتر کنیم و چهار گوشه بسازیم. آیت‌الله بهجت فرمود که نه همان شش گوشه باشد که هیئت امنای آن، در جزوه‌‌شان نوشتند که به دستور ایشان همان شش گوشه ساخته شود.

گریه بر سیدالشهدا (ع) افضل مستحبات و از نماز شب بالاتر است

پدرم گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام را افضل مستحبات و حتی از نماز شب بالاتر می‌دانست. ایشان می‌گفت این حرف چیست که می‌گویند گریه یعنی چه؟ خیلی از انبیاء از خوف خدا بکاء داشته‌اند. آیا از شوق لقاء خدا بکاء نداشتند؟ گریه از شوق رسیدن به معشوق حقیقی عالم داشته‌اند.

خود انبیاء برای امام حسین (ع) گریه می‌کردند. آنها وقتی عظمت کار امام حسین (ع) را درک کردند، اشکشان جاری شد و توسل پیدا کردند. این مسئله، تک بودن و عظمت کار امام حسین (ع) را نشان می‌دهد.

پدرم می‌گفت: خیال می‌کنم گریه بر سیدالشهدا (ع) از افضل مستحبات باشد. گریه بر سیدالشهدا (ع) از همه مستحبات بالاتر است حتی از نماز شب!

گریه، اذن دخول و محرم شدن انسان است

پدرم می‌گفت: گریه، رابطه انسان با آن طرف عالم است. گریه، واسطه و رابطه است. وقتی که می‌خواهید وارد حرمی شوید و پا به حریمی بگذارید، طلب اجازه می‌کنید و اذن دخول می‌گیرید. می‌گویید یا خداوند وارد شوم؟ یا پیامبر وارد شوم؟ یا امام وارد شوم؟ در روایت است که اگر برای اذن دخول زیارت امام حسین (ع) اشک از چشمت جاری شد، بدان اجازه داده شده است.

پس این اشک رابطه انسان با ماوراء است. این اشک یک نشانه است. یک رمز است. فقط یک اتفاق فیزیکی نیست.

پدرم تأکید داشت خود گریه یک اذن و اجازه است. مثل چراغی است که روشن می‌شود و برای تو نشانه است. اگر اشکی آمد، علامت این است که به تو اذن داده‌اند. این عین عبارت آقاست.

آیت‌الله بهجت، 50 سال هر هفته مراسم داشتند و خودشان جلوی در می‌نشستند

مسئله روضه اباعبدلله (ع) اینقدر برای آیت‌الله بهجت مهم بود که حدود 40، 50 سال هرهفته مجلس داشتند و ایشان حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال مریضی اصرار داشت که این مجلس باید برقرار شود و اصرار داشت که خودش باید حضور داشته باشد. خیلی برایش مهم بود که از اول مجلس حضور داشته باشد.

سالها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز می‌کرد و خودش دم در می‌نشست و برای هرکسی که وارد می‌شد، احترام می‌کرد. هیچ وقت اینگونه نبود که برای شخصیت خاصی بلند شود و برای همه این احترام را قائل می‌شد.

استاد آیت‌الله بهجت پای سماور می‌نشست و در روضه سیدالشهدا علیه‌السلام چای می‌داد

ایشان می‌گفت: استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی (آیت الله کمپانی اصفهانی) که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه ابا عبدالله (ع) پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.

هر مجلسی برای هر امامی برگزار می‌کنید آخرش با امام حسین (ع) تمام کنید

مطلب دیگری که پدرم در این روضه‌ها بر آن اصرار داشت این بود که مجلس به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود، باید آخرش به امام حسین (ع) ختم می‌شد.

ایشان تأکید می‌کرد امام حسین (ع) منشأ همه اینهاست و اینقدر بزرگ است که همه اینها به او متوسل می‌شدند. نه تنها امامان، بلکه قبل‌تر از آن پیامبران نیز به ایشان متوسل می‌شدند.

این توسلات انسان را خدایی می‌کند

سفارش پدرم همیشه این بود که خدا می‌داند این توسلات برای انسان چه می‌کند. این توسل برای انسان یک ارتباط است. چطور وقتی یک لامپ را به برق وصل می‌کنیم، نور می‌دهد. انسان اگر به اینها متوسل شود، اسباب وصل می‌شود.

انسان وقتی به آنها متصل شود، انگار به خدا متصل شده است. این توسلات انسان را خدایی می‌کند. نظر ایشان این بود که انسان هرچه می‌تواند در این زمینه کم نگذارد. لذا خود ایشان با آخرین توانش می‌آمد.

وصیت‌نامه آیت الله بهجت درباره عزاداری برای امام حسین (ع)

ایشان در وصیت‌نامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید.

ایشان می‌گفت اگر من در عمرم 50 سال مراسم گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید.

زیارت عاشورا را هر روز با صد لعن و صد سلام می‌خواند

آیت‌الله بهجت هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواند و بارها می‌گفت: آقایی از خدا خواسته بود تا زیارت عاشورایش هیچ روزی ترک نشود حتی در روز مرگش. ایشان نمی‌گفت که این درخواست خود من است. در حالیکه ما می‌دیدم خودش هر روز این کار را می‌کرد.

ایشان روز یکشنبه رحلت کرد. یک روز قبلش که شنبه بود، دیدم ایشان مشغول خواندن زیارت عاشورا شده بود و هنگامی که برای رفتن به درس جلوی در ایستاده بود، صد لعن و صد سلام را با تسبیح می‌شمرد. آن روز از همه روزها سرحال‌‌تر بود.

شرکت در مجالس روضه سیدالشهدا (ع) تعظیم شعائر است

یکی از کارهای ایشان این بود که در مراسم مختلفی که برای اباعبدلله (ع) گرفته می‌شد، به اندازه توانشان شرکت می‌کردند. از زمان قدیم که من بچه بودم، ایشان به شرکت در این مجالس التزام داشت. شرکت در مجالس این بزرگواران را عظمت بخشیدن به یاد و نام آنها می‌دانست.

لذا می‌گفت شرکت در این مجالس تعظیم شعائر است. ما باید به شعائر خود عظمت بخشیده و عزیز نگه داریم و برایمان مهم باشد و به آنها اعتنا کنیم و برایشان وقت بگذاریم و عمر عزیز خود را صرف آن کنیم.

این روزها لبخند هم نمی‌زد

مطلب دیگر اینکه خنده ایشان اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک لبخند بود. اما در این روزها ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود و به یاد امام حسین (ع) در حزن بود و می‌گفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا می‌داند چقدر اجر دارد.

در مجالس، ‌برتری‌ها و امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید

ایشان اصرار داشت وقتی مجلس می‌گیرید، برتری‌ها و امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید. فضائل و مناقب این حضرات را بگویید و نسبت به این قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر گریه و اشک شما نمی‌آید، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید. تباکی کنید.

شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان محبت ذی‌القربی و اجر رسالت پیامبر (ص) است

آیت‌الله بهجت همیشه می‌گفت شرکت در مجالس سیدالشهدا (ع) محبت به ذی‌القربای پیامبر (ص) است. در آیه قرآن است که شما به ذی‌القربای پیامبرتان محبت کنید. پیامبر (ص) فرمود من پیامبر شما بودم و از شما چیزی نمی‌خواهم و اجر و مزدی جز محبت به نزدیکانم نمی‌خواهم.

پدرم می‌گفت شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذی‌القرباست که خداوند دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1969
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 آذر 1391

به گزارش مشرق حجت الاسلام و المسلمین جاودان درباره شب یلدا فرموده‌اند: ایرانیان باستان معتقد بودند که چون از فردای شب یلدا روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور آفتاب فزونی می‌یابد،آن روز روز زایش خورشید است.
اولین شب زمستان، که شبِ چنین روزی است؛ شبِ زایش خورشید بوده و به همین دلیل برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند.
جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شده است.

میترا یا مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد. و  در دین کنونی زرتشت، مهر در جایگاه یکی از ایزدان اهورایی قرار گرفته است. و یکی از بخشهای اوستای کنونی به نام مهر یا خورشید نامیده شده است.
در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن « باز زاییده‌ شدن خورشید»، مصادف با شب يلدا، برگزار می‌شده‌ است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌ کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌ چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌کردند که نشانه ي پایان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.
در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگداشت خداوند خورشید بوده‌ است و آن را "خورشید شکست ناپذیرم" ، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند که از ریشه ي کلمه ي ناتال به معنای، میلاد و تولد است، گرفته شده است. ریشه‌ های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
در هر صورت این افسانه، افسانه ای ریشه گرفته از مذاهب شرک آلود باستانی است و به هیچ وجه در اسلام تایید نشده و مقبول نیست و شایسته است مسلمانان از مراسم این شب به عنوان یک جشن پرهیز کنند

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: شب یلدا ,
:: بازدید از این مطلب : 2485
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : گمنام
سه شنبه 14 آذر 1391

سرّ اين كه سفارش كرده ‏اند هر روز زيارت عاشورا بخوانيد و نسبت به اهل‏ بيت(عليهم ‏السلام) تولّي داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستيد و از دشمنانشان تبرّي بجوييد، براي آن است كه طرز فكر معاندان ايشان منفور شود وگرنه هم ‏اكنون سخن از معاويه و يزيد نيست تا آنها را لعنت كنيم. نام و ياد آنها رخت ‏بربسته و قبرشان نيز زباله ‏داني بيش نيست، الآن سخن از فكر و راه يزيد و يزيديان عصر است[1]. زن فرعون وقتي كه به درگاه الهي دعا كرد، نگفت خدايا مرا فقط از فرعون نجات بده بلكه گفت: ﴿ربّ ابْنِ لي عنْدك بيتاً في الجَنّة ونجّني من فرْعوْن وعمله ونجّني من القوْم الظالمين﴾[2] يعني مرا از فرعون و فرعونيان، كه طرفداران سنّت سيّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفكرّ براي هميشه باقي مي‏ ماند هر چند كه اسم و عنوانش تغيير پيدا كند.

بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنهٴ حيات و زندگي، به علي‏ بن ابي‏طالب(عليهماالسلام) عرض شد: اين مقدس ‏هاي خشك از بين رفتند. فرمود: «كلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء كلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّي يَكون آخرهم لُصوصاً سَلاّبين»[3]؛ اينها نطفه ‏هايي هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداري از اينها از بين بروند، عده اي ديگر ظهورمي كنند تا اين كه سرانجامِ كار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.

اكنون نيز، هم راه سالار شهيدان زنده است و هم‏ مرام و مسلك اموي و مرواني و عباسي وجود دارد. اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نموده ‏اند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا مي‏ گرداند. چون اشكْ رنگ كسي را مي گيرد كه براي او ريخته مي ‏شود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز مي‏دهد. از اين‏رو انسان حسيني‏ منش، نه ستم مي‏ كند و نه ستم مي‏ پذيرد. اين كه عده‏ اي به فكر ظلم كردن يا ظلم‏ پذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعهٴ خاص حسين‏بن علي(عليهماالسلام) نه ظلم مي كند و نه ظلم مي‏پذيرد. آن كسي كه ظلم‏پذير است اموي مسلك است چنان‏كه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمهٴ «يا حسين» بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا مي زنند: ﴿يوْم ندْعوا كلَّ أُناسٍ بإمامهم﴾[4]، شخص ستمگر در صف امويان شركت مي كند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد كه راهيِ راه حضرت حسين ‏بن علي(عليهماالسلام) است يا راهيِ راه امويان، بايد ببيند كه در او خوي ستم‏پذيري يا سلطه ‏گري وجود دارد يا نه. اگر گرايش به اين خصلت‏ هاي زشت را در خود ديد بايد در اخلاق خود تجديدنظر كند.

 

 گريه بر امام حسين (عليه ‏السلام)[5]

براساس نقلي معروف از حضرت سكينه (عليه‏ السلام) بالاي بدن مطهّر امام حسين (عليه‏ السلام)، ايشان به اين اصل كلي سفارش كردند كه هر حادثهٴ تلخي پيش آمد كرد، آن را بهانه كنيد و براي من اشك بريزيد: «أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبونى»[6]؛ «هرگاه داستان غريب يا شهيدي را شنيديد، براي مظلوميت من گريه كنيد»؛ زيرا اگر امام حسين (عليه‏ السلام) به خلافت مي‏ رسيد، ديگر غريب يا شهيدي وجود نداشت.

بنابراين، اصل كلي اين است كه هر حادثهٴ تلخ و ناگواري را بايد بهانه كرد و براي سالار شهيدان اشك ريخت؛ نه آن‏ كه افراد داغديده براي تسكين عواطف و احساسات خود آن حضرت (عليه ‏السلام) را بهانه كنند و براي التيام زخم خويش اشك بريزند و ندبه نمايند و بين اين دو گونه عزا داري فرق وافر است؛ زيرا محصول يكي تعزيت براي حضرت امام حسين (عليه‏ السلام) است و نتيجهٴ ديگري تسليت براي خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جان سوز كربلا هم بي‏اثر نباشد.

وجود مبارك سيدالشهداء (عليه‏ السلام) فرمودند: «أنا قتيل العبرة»[7]؛ يعني من كه به هدف اِحياي حق و اِمحاي باطل كشته شدم، بايد عَبَرات داشته باشم؛ به طوري كه چشمان علاقه‏ مندان به سالار شهيدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود. 

اين سنّت حسنه، آثار فراواني دارد، از جمله اين كه محبت اهل بيت (عليهم‏ السلام) در قلب شيعيان حضور پيدا مي ‏كند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (عليهم ‏السلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نمي ‏كند؛ زيرا رهبري جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداري قلب را محبت به عهده مي‏ گيرد و دلِ دوستان حسين بن‏ علي (عليه ‏السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقيم رهنمود مي ‏شود. 

منابع :

 [1] ـ مي دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميّه لعنةالله‏ عليهم با آن كه آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمهٴ حق(عليهم سلام الله) به طور كوبنده فجايع و ستمگري هاي ستمگران هر عصر و مصر يادآوري شود...(وصيت ‏نامهٴ امام‏خميني قدّس ‏سرّه، مقدمه).

[2] ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 11.

[3] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 60.

[4] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 71.

[5] . شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينی، ص 233

[6] ـ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26.

[7] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

 حماسه و عرفان، ص 310


رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2438
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آذر 1391

استاد پناهیان در شب ششم محرم در دانشگاه امام صادق (ع) به شرح زیر گفت: 

اما اگر عقل انسان به فطرت برسد، ابزار تمسخر از دست کفار گرفته می‌شود؛ ریشه تمسخر باید کنده شود، البته اگر بخواهید ریشه تمسخر کنده شود، راهش این است که عقل انسان به فطرت برسد.
 
ابزار و ریشه تمسخر آن‌ها چیست؟ آنها دین را باری می‌دانند که بر تو تحمیل شده است، در مقابل، خودشان را آزاد می‌انگارند پس به خودشان اجازه می‌دهند تو را تمسخر کنند، بعد از تمسخر خواهند گفت: ما آزادیم، شما نیز آزاد باشید و هر کاری دل‌تان می‌خواهد بکنید.
 
اگر عقل شما به فطرت برسد، دین را یک بار تحمیلی به خود نخواهید دید بعد، در مقابل آنها خواهید گفت: اتفاقاً تو خودت باش تو آزاده باش. ما چون به فطرت خودمان بازگشتیم، احساس آزادی می‌کنیم این تو هستی که اسیر ابلیس و هوای نفس خود شده‌ای.
 
تمام سخنانی که آنها برای تمسخرمان می‌گویند را باید ما بگیریم و به آنها بگوییم؛ گاهی، غیر فطری از دین دفاع می‌کنیم؛ البته عاقلانه است، ولی دلیلی غیرفطری است، این دلیل اشتباه است. آن قدر با زبان فطرت سخن نگفته‌ایم که راه را برای تمسخر دیگران باز کرده‌ایم، در حالی که ما باید خودشان را به یاد خودشان بیندازیم، باید یادشان بیاوریم که در ذات خود فطرتی دارند و اگر به آن برسند احساس آزادی خواهند کرد.
 
اگر به زبان عاقلانه منهای فطرت بخواهیم برای دین علت بیان کنیم، خواهیم گفت، بالاخره قیامتی هست و بالاخره خدایی نیز هست؛ این خدا گفته است اگر اعمال دینی را انجام ندهید چوبش را در روز قیامت خواهید خورد؛ یعنی همه چیز را به قیامت محول می کنید.
 
طریقه دیگری که سعی می‌کنند دین را عقلانی اثبات کنند، این است که اگر دینداری کنید، برای دنیای خودتان نیز بهتر است، خدا ما را بهتر می‌شناسد، از همین جهت برنامه‌ای را در اختیار ما گذاشته تا زندگی بهتری داشته باشیم؛ من نیز باید برنامه‌ای را که به من تحمیل شده انجام دهم تا به سعادت دنیا و آخرت برسم.
 
البته من نمی خواهم بگویم این ادله اشتباه است، حرف من این است که این دلایل کافی نیست؛ پاسخ عاقلانه‌تر که فطری نیز هست، این است که دین با ذات و دل من سازگار است، اگر دینداری نکنم با دلم چه کنم؟ من هر لحظه احساس نیاز می‌کنم که به دین پایبند باشم با چنین پاسخی دیگر نمی‌توانند مسخره‌ات کنند.

آیت الله شاه‌آبادی جمله ای دارد که می‌گوید: شما اگر به این انگیزه که پاسخ نیاز فطری‌تان را دهید دینداری کنید بالاتر از این است که به قصد صلاح و فلاح دینداری کنید.
 
هالیوود جهان را با ابراز تمسخر کنترل کرده و می‌کند، آیا شما فکر می‌کنید که یک احساس روانی کوچک و زودگذر است که برای مدت کوتاهی درگیر آن می‌شوید؟ تمسخر ابزاری است که ته دل شما را خالی می کند تا دست از دینداریتان بردارید.
 
فکر می‌کنید تنها شما هستید که درگیر تمسخر بی‌دین‌ها هستید؟ خیر جهان با تمسخر اداره می‌شود، تمام برنامه‌سازی‌های علیه دین ناب، از ابزار تمسخر استفاده می‌کنند، در مقابل تمامی این تمسخرها، فطرت قرار می‌گیرد، تو می‌گویی دلم می‌خواهد که دین را ارج می‌گذارم؛ این در حالی است که تو راست می‌گویی، نه آن کسی که می‌گوید دلم می‌خواهد همجنس بازی می کنم.
 
آنها سال‌هاست تحت فشار رسانه‌ها مجبور به همجنس‌بازی هستند، مثلاً در برنامه‌ای تلویزیونی کشیشی را می‌آموزند که بگوید همجنس گرایی کاری زشت و مشمئزکننده است بعد همجنس بازی می‌گوید من که از آن مشمئز نمی‌شوم، شاید این کشیش درون خود از این عمل بدش می‌آید، اما ما که بدمان نمی‌آید، چند بار که بحث به همین شکل گشت، از کلیت آن جلسه این نتیجه‌ گرفته ‌شد که همجنس‌گرایی چیز خوبی است، بعد می‌روند قانون همجنس گرایی را تصویب می‌کنند، پس او هم در ذات خود همجنس گرایی را دوست ندارد.
 
چند سال قبل دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحقیقی کرده بودند که نتیجه‌ای که به من ارائه دادند، این گونه بود که 70 درصد کسانی که حجاب را کنار گذاشته بودند، از ترس تمسخر دیگران آن را کنار گذاشته اند و دلشان نمی‌خواست حجاب را کنار بگذارند، اما از ترس تمسخر، از آنچه که دلشان می‌خواست، گذشتند.
 
در جامعه امام زمان از مهندسی معکوس تمسخر استفاده می‌کنند، می‌گویند: روی ذهنت چه کار کردند که گناه کردی؟ پالان به روی دوشت انداخته‌ و حمارت کرده‌اند که گناه کردی؟ دیگر کسی که این حرف‌ها را می‌شنود، جرات نمی‌کند در جامعه گناه کند.
 
سطح دینداری فطری بسیار بالاتر از سطوح دیگر است، ما در عصر نزدیک به ظهور به ابزاری‌ قوی مثل فطرت نیاز داریم. ما باید به بی‌حجاب‌های عالم بگوییم راحت باش، خودت باش چرا با بی‌حجابی خود را اذیت می کنی؟
 
اما به امام حسین (ع) برگردیم؛ چرا مردم با هر شأنی به خیابان‌ها می‌آیند و به سر و سینه می‌زنند؟ و اگر همه عالم هم مسخره‌شان کنند باز هم از حسین دست برنمی‌دارند؟ زیرا حسین آن بخشی از فطرت است که به آن دست پیدا کرده‌ اند.
 
رابطه طبیعت نیز با امام حسین (ع) فطری است، اصلاً جلوه عالی فطرت، حسین است و بس. امام رضا (ع) می فرماید: در کربلا که آن اتفاق افتاد، آسمان‌ و سنگ‌ها نیز خون گریه کردند، منظور فطرت آسمان و سنگ‌هاست که با حسین ارتباطی فطری گرفته‌اند
 
رابطه ما با خدا از جنس فطرت است، ارتباطمان با امام حسین (ع) نیز از همین جنس است، پس اگر ما فطرت را بشناسیم راحت‌تر می‌توانیم عقل را جمع و جور کنیم.
 
یک نکته دیگر نیز این است که هر کسی، با فطرت جذب نمی‌شود، خب نشود، به جهنم که جذب نمی‌شود، کسی که با براهین فطری جذب نمی‌شود با هیچ چیز دیگری نیز جذب نمی‌شود. می‌خواهید چه کار کنید؟ خود جهنم را بیاورید به آنها نشان دهید باز هم حرفت را قبول نمی‌کنند، خدا در قرآن فرموده که اگر به جهنم هم بروند و سپس به دنیا بازگردند باز هم همه چیز را انکار خواهند کرد.
 
حال از این مقوله طولانی که بگذریم به این می رسیم که ارزش بیداری به 10 نکته است.
 
1- با سهولت و سرعت پذیرفته می‌شود.

2- دین‌داری عاشقانه شروع می‌شود، عاشقانه دینداری کردن فقط در گرایش فطری وجود دارد نه گرایش‌های اکتسابی.
 
امام رضا(ع) در پایان سخنی طولانی به «ابن شبیب» می‌فرماید: بر تو باشد که دست از ولایت ما برنداری، اگر مردی یک سنگ را دوست داشته باشد، روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد شد.
 
چرا این گونه است؟ می‌دانید دوست داشتنی‌های تو مهم‌ترین دارایی‌های تو هستند؟ حالا ببینید حب الحسین با تو چه می‌کند؟
 
این مسائل در ذات محبت است و اثر ذاتی محبت را در عالم نگاه کن.
 
محبت امام حسین(ع) را در دلتان تقویت کنید، دستورالعمل آن‌ هم این است که وقتی محبت داشتی نگو آن محبت در صندوقچه‌ دل سینه‌مان هست و هر وقت دلمان برای این محبت تنگ شد به روضه‌ها سرمی‌زنیم. شما اگر گوهری داشته باشید آن را بی‌جهت رها می‌کنید؟ باید آن را آبیاری کنید و هر هفته به آن برسید.
 
3- عاقلانه است.
4- لذت بخش است.
5- همه جانبه انسان را رشد می‌دهد.
6- به اوج دین‌داری می‌رساند.
7- پایداری در دین به همراه خود می‌آورد.
8- آفاتی مثل عجب و ریا را از بین می برد.
9- نفاق را از بین می برد.
10- ادله‌ای همگانی و فراگیر است.
 
ما در جلسات قبل گفتیم که فطرت با تهذیب و تماشا شکوفا می‌شود، معنای تهذیب چیست؟ برای آن که کشش‌های فطری خود را شکوفا کنید، کشش‌های غیرفطری را که خودت می‌فهمی نیازهای واقعی نیستند، باید کنار بگذارید.
 
هیچ بلایی سرت نمی‌آید اگر به کشش‌های غیرفطری توجهی نکنی و بگویی برو گمشو. خیالتان راحت باشد، باز هم برمی‌گردد. اسیر کشش‌هایی که فطری نیستند، نشو. این می‌شود معنای تهذیب نفس. اگر تهذیب نفس کردی، عشق ذاتی ات شکوفا می‌شود.
 
ادب یعنی یک برنامه مداوم با هوای نفس، تا این برنامه به نتیجه برسد، طول می‌کشد، سخت نیز هست، ولی کشش‌های ذاتی‌ات را شکوفا می‌کند.
 
راه دیگر شکوفا کردن فطرت، تماشا است اما حواستان باشد تهذیب را به بهانه تماشا رها نکنید. اشک برای امام حسین(ع) خوب است، ولی حتماً باید با تهذیب همراه باشد، آن زمان است که اثر دارد.
 
فردی که در خانه آیت الله بهجت هفت سال خدمت می‌کرد، می گفت که یک بار به سفر مشهد رفتم، آیت الله بهجت از من پرسیدند به زیارت که رفتی خود امام رضا(ع) را زیارت کردی؟ من گفتم: نه فرمودند، حتی خواب حضرت را نیز ندیدی. عرض کردم: نه باز هم سوال کردند یعنی هر زمان که به زیارت می‌روی، امام را زیارت نمی‌کنی؟ من هم جواب دادم: نه، ایشان با حالت تعجبی عمیق گفتند: عجب.
 
زیارت که نوعی تماشاست، فطرت را شکوفا می‌کند، اما باید با تهذیب همراه باشد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2448
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
دو شنبه 13 آذر 1391

ظاهر پیامک بسیار حکیمانه است. اما بسیار آرام و حساب شده با کلمات بازی شده است. اوایل پیروزی انقلاب بعضی روزنامه ها چنین تشکیک هایی را ایجاد نمودند که امام فرمودند عزاداریها باید به همان صورت انجام شود و هرچه داریم از محرم و صفراست.

به نقل از فرهنگ نیوز، در طول تاریخ، دشمنان اسلام دریافته اند یکی از کلیدی ترین عوامل حیات اسلام خون شهدای کربلا و نهضت حضرت سید الشهداست. اما آنچه حائز اهمیت است شناخت سلاح های دشمن و نحوه ایجاد تشکیک آنهاست.

یکی از این ابزارها، ایجاد تشکیک در اهداف عاشورایی و ارزش های آن با زبان به ظاهر دوستانه است. به عنوان مثال پیامکی در اوج روزهای عزاداری اهل بیت (ع) به صورت انبوه منتشر گردید که یکی از مصادیق این موضوع می باشد. در این پیامک عنوان شده است:

"محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن، بساطش آموزه است نه موزه، تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب. منتظران مهدی (عج) به هوش باشند که حسین(ع) را منتظرانش کشتند."

استاد رجبی دوانی در برنامه ای تلویزیونی در این باره گفت: ظاهر پیامک بسیار حکیمانه است. اما بسیار آرام و حساب شده با کلمات بازی شده است. اوایل پیروزی انقلاب بعضی روزنامه ها چنین تشکیک هایی را ایجاد نمودند که امام فرمودند عزاداریها باید به همان صورت انجام شود و هرچه داریم از محرم و صفراست.

حضرت را منتظرانش به شهادت نرساندند. منتظران حضرت در کوفه نماندند و از آنجا گریختند. تعدادی دیگر نیز چون حجاج ابن مسروق، نافع ابن هلال و ... در بین راه خود را به امام رساندند.

آنها از منتظران بودند. لذا نباید تصور کرد که این پیامک ها از واقعیتی سخن می گویند."

حجت الاسلام قرائتی نیز در برنامه سمت خدا با عنوان کردن این موضوع که مراجع ما بیش از همه گریه می کردند و بیش از همه هم فکر می کردند در پاسخ به تشکیک دیگری که وهابیت درباره زیارت و طواف حرم امام حسین علیه السلام می نمایند گفت:
در حج یک کعبه داریم که حاجیان دورش می گردند. در کنار آن حجر اسماعیل است که حاجیان نباید از داخل آن طواف کنند. یعنی در حین طواف به خانه ی خدا باید دور حجر اسماعیل هم بگردند.اینجا قبر اسماعیل است. اسماعیل چه کرده که همه باید دور او بگردند. اسماعیل به پدرش گفت: آنچه خدا امر کرده است انجام بده (إفعل ما تؤمر) چون این پسر ۱۳ ساله تسلیم خدا بود همه باید دور قبرش بگردند. حال ببینیم امام حسین علیه السلام چه کرد. اسماعیل یک نفر بود. حضرت ابا عبدالله (ع)، خودش و خاندانش را فدای اسلام کرد. حال نباید دور ضریحش بگردیم؟

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1947
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
دو شنبه 29 آبان 1391

امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

 همزمان با فرارسیدن محرم الحرام و ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، همه جا غرق در ماتم و عزای حسینی شده است از این رو هر فردی سعی می‌کند تا حداقل لحظاتی را به عزاداری برای مولایش حسین بن علی(ع) بپردازد.
 
کتاب «طوبای کربلا» شامل سخنان عارف و سالک طریق الهی، میرزا اسماعیل دولابی درخصوص عنایات امام حسین(ع) به اولیای خداست. یکی از مباحث این  کتاب به بیان ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) پرداخته است که ما آن را برای عاشقان این امام همام بیان می‌کنیم.
 
روایات مختلفی درباره ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) وجود دارد که به اختصار در ادامه می‌آید:
 
الف ـ شیخ جلیل، ابن قولویه قمی از ابن خارجه روایت کرده است: روزی خدمت امام صادق(ع) بودیم، از حضرت امام حسین(ع) یاد کردیم، امام صادق(ع) بسیار گریست، آن گاه فرمود: امام حسین(ع) فرمودند: من کشته گریه و زاری هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر آنکه گریان می‌شود.
 
* گریاندن و اشک ریختن در سوگ امام حسین(ع) موجب بهشتی شدن افراد می‌شود
 
ب ـ شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن‌تغلب روایت کرده‌اند که امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.
 
ج ـ به سند معتبر از ابوعماره منشد (شعر خوان) روایت شده است:
 
روزی حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: شعری در مرثیه امام حسین(ع) به آن روشی که بین خودتان مرسوم است بخوان.
 
همین که شروع کردم به خواندن، حضرت گریان شد. من مرثیه می‌خواندم و آن بزرگوار می‌گریست تا آنکه صدای گریه از منزل آن حضرت بلند شد و صدای گریه زن‌ها نیز از پشت پرده برخاست. وقتی روضه تمام شد، حضرت فرمود: هر کس در مرثیه امام حسین(ع) شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس مرثیه بخواند و خود بگرید، بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس خود را به صورت گریه کننده درآورد بهشت بر او نیز واجب خواهد شد.
 
د ـ جناب میرحامد حسین نقل کرد که محمد بن سهل، یارکمیت گفت: من و کمیت در ایام تشریق بر امام صادق(ع) وارد شدیم، کمیت به امام عرض کرد: فدایت شوم! اجازه می‌دهید چند بیت شعر در محضرتان بخوانم؟ حضرت فرمود: این ایام، عزیز و محترم است (کنایه از آنکه خواندن شعر در این ایام شایسته نیست) کمیت عرض کرد: این اشعار در حق شما است. حضرت فرمود: بخوان و فرستاد اهل بیتش را حاضر ساختند که آنها هم بشنود، آنگاه کمیت اشعار خود را خواندن و حاضران بسیار گریستند، امام صادق(ع) دست‌های مبارکش را بلند کرد و گفت:
 
«اللهم اغفر کمیت ما قدم و ما أخّر و ما أسّر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی؛ بارالها! گناهان گذشته و آینده کمیت را و گناهانی که آشکار و نهان انجام داده بیامرز و به او ببخش و به او عطا کن تا راضی شود.
 
* حتی مردم عصر جاهلیت هم قتال در ماه محرم را حرام می‌دانستند
 
ه ـ شیخ صدوق از ابراهیم بن ابی محمود، روایت کرد که حضرت رضا(ع) فرمودند:
 
محرم، ماهی است که اهل جاهلیت، قتال در آن ماه را حرام می‌دانستند؛ اما این امت جفاکار، خون ما را در آن ماه، حلال دانستند و هتک حرمت کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه، اسیر کردند و آتش در خیمه‌های ما افروختند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نکردند. مصیبت روز شهادت امام حسین(ع) دیده‌های ما را مجروح کرده و اشک ما را جاری ساخته است و زمین کربلا تا روز قیامت وارث اندوه و بلای ما است، پس بر مثل حسین(ع) باید بگریند گریه کنندگان. همان گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو می‌ریزد.
 
سپس حضرت فرمودند: همین که محرم می‌شد، کسی پدرم را خندان نمی‌دید و تا دهم محرم، اندوه و حزن پیوسته بر آن حضرت غالب می‌شد. وقتی روز عاشورا می‌رسید، آن روز، روز مصیبت و گریه او بود و می‌فرمود: امروز، روزی است که حسین(ع) کشته شد.
 
و ـ ابوقولویه قمی، به سند معتبر از ابوهارون مکفوف روایت کرده است: خدمت امام صادق(ع) مشرف شدم، حضرت فرمود:
 
برای من مرثیه بخوان.
 
من شروع کردم به خواندن مرثیه. حضرت فرمود: نه این طور؛ بلکه چنان بخوان که نزد خودتان متعارف است و کنار قبر امام حسین(ع) می‌خوانید. من نیز خواندم. حضرت گریست من ساکت شدم، حضرت فرمود: بخوان. من خواندم تا آن اشعار را تمام کردم. حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان. من این اشعار را خواندم:
 
یا مریم قومی و اند بی مولاک
 
و علی‌الحسین فاسعدی ببکاک
 
پس حضرت گریست و زن‌ها هم گریستند. وقتی آرام گرفتند، حضرت فرمود: ای ابوهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود. پس یک یک از ده کم کرد تا آنکه فرمود: هر کس مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای او واجب می‌شود، سپس فرمود: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و خود گریه کند، بهشت بر او واجب می‌شود.
 
* آن گونه بر حسین(ع) می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار ‌شود
 
ز ـ به سند معتبر از مسمع روایت شده است: امام صادق(ع) به من فرمود: ای مسمع! آیا توجه به زیارت قبر امام حسین(ع) می‌روی؟ من عذر آوردم که با توجه به دشمنان زیاد، برای انجام چنین کاری، ایمنی ندارم.
 
فرمود: آیا مصائب آن بزرگوار را به یاد می‌آوری؟ عرض کردم: آری! آن گونه می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار می‌شود.
 
حضرت فرمود: به درستی که تو از آنانی که زاری می‌‌کنند برای ما، شاد می‌شوند برای شادی ما، اندوهناک می‌شوند برای اندوه ما، خائف می‌شوند برای خوف ما و ایمن می‌شوند برای ایمنی ما؛ به زودی خواهی دید که پدرانم هنگام مرگ نزد تو حاضر شوند و به ملک‌الموت درباره تو سفارش کنند و به تو از فرزند خویش مهربان‌تر باشند. آنگاه حضرت گریست و من نیز گریستم.
 
فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2613
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 آبان 1391

 

حضرت آیت‌الله تهرانی با اشاره به لحظات مرگ انسان، ابراز داشت: امام هادی(ع) در حدیثی به انسان گوشزد می‌کند هنگام مرگ هیچ طبیبی نمی‏تواند به او کمک کند، پس در این شرایط تنها یک را‌ه حل برای حیات دوباره انسان وجود دارد.

 

  آیت‌الله مجتبی تهرانی استاد اخلاق به مناسبت سالروز ولادت امام هادی(ع) به شرح حدیثی از این امام همام پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:

 

*شرح حدیث

روی عن علی بن محمد الهادی علیه‌السّلام قال: اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَیْ اَهْلِکَ وَلا طَبِیبَ یمْنَعُکَ وَلا حَبِیبَ ینْفَعُکَ (بحارالانوار جلد 75 صفحه 370)

روایت از امام هادی(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ»؛ آن حالتی را که در پیشاروی خاندانت بر روی زمین افتاده‏ای به یاد آور، «وَلا طَبِیبَ یمْنَعُکَ»؛ در حالی هستی که هیچ طبیبی نمی‏تواند مرگ را از تو دور کند، تمام اطبّای عالم را هم بیاورند، خبری نیست و نمی‌توانند هیچ کاری برایت انجام دهند و دیگر کار تمام است. «وَلا حَبِیبَ ینْفَعُکَ»؛ و هیچ دوستی هم در آن حال نمی‌تواند به تو سود و نفعی برساند، رفقا و آن‌هایی که واقعاً خیلی دوستت دارند، برای تو هیچ کاری نمی‏توانند بکنند.

روایت تمام شد، حالا چه باید کرد؟ چون دیگر هیچ پزشکی هم نیست که بتواند مرگ را از تو دور کند. «وَ لا حَبِیبَ ینْفَعُکَ»؛ هیچ دوستی هم نمی‌تواند به تو خدمتی کند و سودی برساند.

حالا چه کنیم؟ اینجا این نکته است که حضرت می‌فرمایند: بدان! کارَت به اینجا می‌رسد. همه ما کارمان به اینجا می‌رسد ‌که هیچ طبیب و پزشکی نمی‌تواند مرگ را از ما دور کند و هیچ دوستی هم نمی‌تواند به ما نفعی برساند.

حالا آیا چیزی هست که آن موقع به درد ما بخورد و به ما حیات و زندگی ببخشد و ما را زنده کند، نه؟ من آیه قرآن می‌خوانم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ اُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوۀً طَیبَةً» (سوره نحل آیه 97 )؛ هر کس عمل شایسته‏ای انجام بدهد، چه مرد و چه زن و حال اینکه مؤمن باشد، ما به او یک زندگی گوارا می‌بخشیم و زنده‌اش می‌کنیم. اما چه حیاتی؟ «حَیوۀً طَیبَةً». پس آن موقع چه چیزی به درد ما می‌خورد؟ عمل صالح، ما را زنده می‌کند، امّا یک زندگی پاکیزه و گوارا.

 

آیین و اندیشه فارس 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: امام هادی علیه السلام , آیت الله مجتبی تهرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 2552
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : گمنام
دو شنبه 24 مهر 1391
 

 

خلیفه سوم در سال‌های میانی دوران خلافت خود، نسبت به چگونگی وضوی پیامبر(ص) گرفتار تردید شد؛ سپس او وضوی حضرت رسول(ص) را به شکلی که اکنون میان اهل سنت مرسوم است، اعلام کرد.

 همزمان با آغاز ایام حج بیت‌الله الحرام و حضور عاشقانه و عارفانه حاجیان در سرزمین وحی، خوب است نگاهی دوباره به سنت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در خصوص مسئله اذان، وضو و نماز داشته باشیم.
 
این نوشتار به مسئله کیفیت وضوی پیامبر(ص) و بدعتی که متأسفانه پس از رحلت ایشان به و جود آمد اشاره دارد.
 
برداشت اول/ سنت
 
یکی از اصحاب پیامبر (ص)، آبی خواست و وضو گرفت؛ پس گفت: «رسول خدا (ص) را دیدم که وضو گرفت؛ آن چنان که من وضو گرفتم. سپس او مضمضه کرد و استنشاق نمود و صورت و دست‌ها را شست و بر سر و پشت‌پا، مسح کشید».
 
مسلمانان، وضوی پیامبر (ص) را مبین این آیه وضو می‌دانند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ؛ ای مومنان! هرگاه قصد نماز کردید، صورت‌هایتان و نیز دست‌ها را تا آرنج بشویید و سرها و پایتان را تا برآمدگی آن دو، مسح کنید».
 
این آیه‌شامل «شستن» صورت و دو دست و همچنین «مسح» سر و دو پا است.
 
برداشت دوم/ بدعت
 
وضوی همه مسلمانان، تا خلافت عثمان، صورت واحدی داشته، مانند وضوی کنونی شیعی بوده است. این مسئله، با آیه وضو نیز هم‌خوانی دارد. علت تغییر وضو، این بود که خلیفه سوم در سال‌های میانی دوران خلافت خود، نسبت به چگونگی وضوی پیامبر (ص)، گرفتار تردید شد؛ سپس او وضوی پیامبر (ص) را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است، اعلام کرد؛
 
«شستن دست‌ها از سر انگشتان تا آرنج» و اصرار بر «شستن پا و نه مسح آن». این بدعت، مخالفت بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) را دنبال داشت؛ اما حکومت اموی، بنا بر اغراض سیاسی، در نقاط مختلف اسلامی، شیوه وی را تبلیغ کرد و فضایی به وجود آورد که برخی از اصحاب، جرئت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشتند و در نتیجه، این گونه وضو گرفتن، رواج یافت.
 
برداشت سوم/ درنگ
 
درباره چگونگی تفسیر آیه وضو و نوع وضوی پیامبر (ص) در «شستن دست‌ها» و «مسح سر و دو پا» چند نکته زیر تقدیم می‌شود:
 
1. درباره «شستن دست‌ها از آرنج» چند نکته قابل ذکر است:
 
الف) برخی مفسران قرآن، واژه «الی: به» در آیه وضو را به «مع: با» تفسیر کرده‌اند.
 
«وهبة الزحبلی» دانشمند و فقیه سنی‌مذهب می‌گوید: «نزد تمامی دانشمندان و عالمان - از جمله امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت - داخل کردن دو آرنج در شستن، واجب است؛ زیرا حرف «الی» که برای انتهای غایب است، در این جا به معنای «مع» است؛ مانند دو آیه شریفه «وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِکُمْ؛ نیرویی بر نیروی شما بیفزاید» و «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ؛ ‌اموال آنان را همراه با اموال خود مخورید» که در این دو نیز «الی» به معنای «مع: با» است.
 
ب) در نگاه قرآن، حد دست که باید در وضو شسته شود «مرفق» یعنی آرنج است و کلمه «الی» در آیه فوق، تنها برای بیان حد شستن است و نه کیفیت شستن که بعضی توهم کرده، چنین پنداشته‌اند که آیه می‌گوید: باید دست‌ها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشویید. این درست به آن می‌ماند که انسان، به کارگری سفارش کند که دیوار اتاق را از کف تا یک متر، رنگ کند. بدیهی است منظور این نیست که دیوار از پایین به بالا رنگ شود؛ ‌بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود؛ نه بیشتر و نه کمتر. بنابراین، در آیه، فقط مقداری از دست که باید شسته شود، ذکر شده، اما کیفیت آن، در سنت پیامبر (ص) که به وسیله اهل بیت (ع) به ما رسیده، آمده است و آن، شستن از آرنج به طرف سر انگشتان است.
 
ج) وقتی زراره از کیفیت وضوی پیامبر(ص) از امام باقر (ع) پرسید، حضرت تشت آبی درخواست کرد و پس از شستن صورت، مشتی آب از آن بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سر انگشتان شست و هیچگاه آب را به طرف آرنج برنگرداند.
 
د) دارقطنی، یکی از دانشمندان حدیث اهل سنت، از جابر نقل کرده که وقتی پیامبر (ص) وضو می‌گرفت، آب را بر دو آرنج می‌ریخت.
 
2. در آیه وضو، خداوند، امر به مسح سر و پاها کرده است؛ در حالی که اهل تسنن، پاها را می‌شویند؛
 
در این باره به نکات زیر اشاره می‌شود:
 
الف) ابن عباس می‌گوید: «قرآن درباره پاها، به مسح کردن دستور داده است؛ ‌ولی مردم جز شستن، به چیزی تن ندادند».
 
همچنین می‌گفت: وضو عبارت است از دو شستن و دو مسح کردن یا «دو شسته شده و دو مسح شده».
 
ب) ابن حزم، دانشمند نامی سنی مذهب، چنین نقل می‌کند: جمع زیادی از اصحاب و تابعین، در وضو، پا را مسح می‌کردند؛ شخصیت‌هایی مانند علی‌بن‌ ابی‌طالب (ع)، ابن عباس حسن بصری، انس‌بن مالک، عکرمة، شعبی و ... .
 
د) زمانی که به انس‌بن مالک که مدتی خادم رسول خدا (ص) بود خبر دادند که حجاج به شستن پا توصیه می‌کند، واکنش نشان داد و ضمن اشاره به واجب بودن مسح پا، این سخن را بر زبان جاری ساخت: «صدق‌الله و کذب الحجاج».
 
منبع:فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: احـــــــــــکـــام , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2926
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
دو شنبه 24 مهر 1391

به نقل از دانشجو، حجت الاسلام علیرضا پناهیان شب گذشته در مدرسه معصومیه قم بین طلاب و فضلای این مدرسه، با اشاره به اهمیت و نقشی که هیئات مذهبی در زندگی مردم دارند، تصريح كرد: امام حسین(ع) انسان را از فراز موانع عبور می دهد و نباید پشت موانع خود ساخته توقف کرد؛ چرا که با وجود حضرت اباعبدالله(ع) انسان حتی نیازی به از بین بردن موانع نخواهد داشت.

 
امام حسین(ع) دل ها را تسخیر می کند
 
وي با بیان اینکه امام حسین (ع) دل ها را تسخیر می کند، تاکید کرد: اگر امروز ما برای امام حسین(ع) کار نکنیم به طور قطع ایشان می توانند در جای دیگری مریدهایی بهتر از ما تربیت کنند و هیچ نیازی به ما ندارند.
 
این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر اثری که روضه ها بر روح و جان مردم دارد، بیان کرد: طلاب باید پیش از اینکه به عنوان عالم شناخته شوند به عنوان روضه خوان اهل بیت(ع) در جهان مطرح شود و امام(ره) نیز معتقد بودند که علما به دنبال علم رفتند تا روضه بخوانند.
 
تبلیغ مکتب امام حسین (ع) در جامعه کافی نیست
 
پناهيان با انتقاد از وضعیتی که امروز برای تبلیغ مکتب امام حسین(ع) وجود دارد، تصریح کرد: هیئات و دسته جات ما به قدر کافی بزرگ نیستند و مسئولان باید در این زمینه تلاش های مضاعف کنند.
 
وي با اینکه امروز وظیفه یک شیعه ابراز محبت نیست، بلکه ابراز مودت است، گفت: رونق دسته های عزاداری در روز عاشورا که اصل روضه اباعبدالله(ع) می باشد، کافی نیست و این امر به دلیل غفلت عاشقان و دوستان امام حسین(ع) است.
 
هیئات هفتگی به تبعیت از حضرت زهرا(س) برگزار می شود
 
این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه در طول تاریخ اهل بیت(ع) خدمات زیادی به ما کردند، اظهار داشت: هیئات هفتگی که به تبعیت از عزاداری هفتگی حضرت زهرا(س) برای حمزه سید الشهدا برگزار می شود، یکی از خدمات امام حسین(ع) به ما می باشد.
 
پناهیان با برشمردن برانگیختگی اندیشه و احساس به عنوان دو اتفاق مبارک که در روضه به وقوع می پیوندد، تاکید کرد: هیئت خوب هیئتی است که باعث تغییر و تعمیق انسان شود و با استفاده از هنر و زیبا نشان دادن ولایت و ایمان باید در برانگیختن احساس و اندیشه تلاش کند.
 
برای هیئتی بودن نیازی به معرفت نیست
 
وی با بیان اینکه برای هیئتی بودن نیازی به داشتن معرفت نیست و وجود فطرت پاک برای وصل شدن به این مکتب کافی است، بيان داشت: باید هر هفته به این مجالس وارد شد و این استمرار مهمتر از هر عامل دیگری در تربیت انسان می تواند نقش بازی کند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1790
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : گمنام
یک شنبه 23 مهر 1391

به نقل از رجا ، رهبر معظم انقلاب در جریان سفر خود به استان خراسان شمالی درباره حجاب برخی استقبال کنندگان اظهارنظر کردند.

 رهبر معظم انقلاب خطاب به مسئولان فرمودند:  «خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید.

با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌اى داشته باشد؛ داشته باشد.

بعضى از همین هائى که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهمان‌نواز، هم بقیه‌ى آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم هائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمانهاست.

 او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمى‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: احـــــــــــکـــام , عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2514
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه